پرسش از علما
آیت الحق سید بن طاووس قدس سره
– علت این که به سختى مىتوان در نماز حضور قلب داشت چیست؟
اگر در حرکات و سکنات خود همواره از یاد پروردگارت غافل باشى و دائماً خود را غرق در فکر دنیا و هواى نفس خویش نمایى ناگزیر هنگام حضور در نماز نیازمند آن هستى که با رنج و تعب، با رشته عقل خویش دل را که از خدا گریخته، حاضر ساخته و به ایستادن در پیشگاه مولایت وادار نمایى.
– در وقت ورود به نماز هنگامى که قامت مىبندیم فکر ما در آن لحظه چگونه باشد؟
هنگامى که الله اکبر مىگویى و مشغول سخن گفتن با خدا مىشوى در فکر فهم معانى این سخن باشى و بدانى که مشغول عبادت هستى نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت، و نیز باید در گفتن آن (الله اکبر) صادق باشى.
معناى این سخنم که گفتم: باید تکبیر گفتن تو عبادت خداوند باشد یعنى اینکه خداوند جل جلاله در دل و در نزد عقلت به اندازهاى که خدا از شناخت ذات و صفات کاملش به تو عنایت فرموده بزرگ و عظیم باشد و در نتیجه مقصودت از این اعتقادى که به عظمت خداوند دارى و مرادت از الله اکبر گفتن تنها عبادت او باشد از آن لحاظ که او سزاوار عبادت است.
و اما اینکه گفتم: الله اکبر گفتن تو راست باشد مقصودم آن است که کردارت با گفتارت موافق باشد به گونهاى که وقتى الله اکبر مىگویى باطنت با ظاهرت سازگار باشد. یعنى چیزى بزرگتر از خداوند جل جلاله در قلب و عقل و نفس و نیت تو وجود نداشته و هیچ چیز نزد تو عزیزتر از او نبوده و هیچ چیز در آن حال تو را مشغول نسازد تا بتوانى آن را با حضور قلب ادا کنى.
– آیا قلب را در نماز به پروردگار عالم متوجه کنیم کفایت مىکند؟
اگر قلب به کلى اقبال و توجه به خداوند جل جلاله داشته باشد اعضا و جوارح نیز براى چیزى که آفریده شدهاند یعنى عبادت و پرستش حضرت حق بر خداوند جل جلاله توجه و اقبال مىکنند زیرا رابطه اعضاى بدن با قلب مانند فرمانروا و فرمانبر است و اگر نمازگزار با این حالت وارد نماز شود مانند روى آورندگان به خدا در نماز حاضر خواهد شد و تا هنگام پایان نماز بر حالت حضور قلب استمرار داشته به آرزوى خویش که خواندن نماز حقیقى است رسیده و کامیاب خواهد شد.
– نمازگزارى با حالت کسالت نماز را بر خود سنگین مىبیند و آنگاه به جا مىآورد شما چه توصیهاى مىفرمایید؟
اگر نمازگزار در حال قیام براى انجام نماز مانند کسى است که نماز را بر خود سنگین مىداند لازم است به قرآن مراجعه کند و حال کسانى را که با حالت کسالت و اکراه و تنبلى به نماز مىایستند بنگرد و با خود بیاندیشد که اگر پیش از حضور در این نماز شخص مورد احترام و علاقهاش به نزدش مىآمد چگونه براى احترام او بپا مىخاست و بدون احساس تنبلى و سنگینى به او توجه و اقبال مىنمود. پس در این صورت باید بداند که خداوند جل و جلاله محققاً در نزد او، از بندهاى از بندگانش پستتر است و چه خطر و زیان هولناکى از این بدتر!
– شایسته است بنده وقتى تکبیر رکوع را مىگوید حالش چگونه باشد؟
شایسته است که بنده وقتى تکبیر رکوع را مىگوید با حالت ذلت و خاکسارى و خضوع رکوع نموده و حضور قلب داشته و نیتش این باشد که در رکوع خداوندى را که مالک دنیا و آخرت او است عبادت مىنماید و در نتیجه در حال ذلت و بندگى، با جلال کامل الهى روبرو شود و چه نیکو گفته است که: هر گاه کسى را که دوستش مىدارى (و در پیش تو) عزیز و سرافراز بود و تو براى او ذلت و خاکسارى ننمودى پس بر وصل او بدرود گفته و با وى خداحافظى بنما.
– اگر کسى در سجده نماز توجه قلبى نداشته باشد احوالش چگونه است؟
اگر از روى عادت و تنها با مراعات آداب ظاهر سجده، بدون به یادآوردن عبادت مولاى خویش، بدون حضور قلب در پیشگاه او سجده به جا آورد، مانند کسى خواهد بود که در سجدهاش بازى نموده و یا از مالک و معبود خویش روى گردانده یا او را استهزاء و ریشخند کرده است.
—
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص17-19
حضرت امام خمینى قدس سره
– لطفاً این حدیث شریف را توضیح دهید؟
از حضرت رسول ختمى مرتبت صلى الله علیه و اله روایت است که: عبادت کن خداى تعالى را چنانچه گویا او را مىبینى و اگر تو او را نمىبینى او تو را مىبیند.
از این حدیث شریف استفاده دو مرتبه از مراتب حضور قلب مىشود یکى آن که سالک مشاهد جمال جمیل و مستغرق تجلیات حضرت محبوب باشد به طورى که جمیع مسامع (گوشها) قلب از دیگر موجودات بسته شده و چشم بصیرت به جمال پاک ذى الجلال گشوده گردیده و جز او چیزى مشاهده نکند بالجمله مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نیز غافل باشد.
و مرتبه دیگر که نازلتر از این مقام است آن است که خود را حاضر محضر ببیند و ادب حضور و محضر را ملحوظ دارد جناب رسول اکرم صلى الله علیه و اله فرماید: اگر مىتوانى از اهل مقام اول باشى عبادت خدا را آن طور به جا آور و الا از این معنا غافل مباش که تو در محضر ربوبیتى و البته محضر حق را ادبى است که غفلت از آن از مقام عبودیت دور است.
– نظر حضرت عالى درباره حضور قلب در نماز چیست؟
قبولى نماز شرط قبولى سایر اعمال است و اگر نماز قبول نشود به اعمال دیگر اصلاً نظر نکنند و قبولى نماز به اقبال قلب است که اگر اقبال قلب در نماز نباشد از درجه اعتبار ساقط و لایق محضر حضرت حق نیست و مورد قبول نمىشود کلید گنجینه اعمال و باب الابواب همه سعادات حضور قلب است که با آن فتح باب سعادت بر انسان مىشود و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مىشود.
– براى به دست آوردن حضور قلب در نماز چه باید کرد؟
اگر ایمان به گفته انبیا علیهمالسلام آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیا نمودى و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنى راه تحصیل آن است که اولاً رفع موانع حضور قلب را نمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشه کن کنى و پس از آن اقدام به خود آن کنى.
– لطفاً موانع حضور قلب در عبادات را بیان فرمائید؟
مانع حضور قلب در عبادات تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است و این گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مىشود مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده یا چشم انسان چیزى را ببیند و منشأ تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد یا سایر حواس انسان چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیه حاصل شود. و گاهى تشتت خاطر، و مانع از حضور قلب از امور باطنه است و آن به طریق کلى دو منشأ بزرگ دارد که عمده امور، به آن دو منشأ بر مىگردد.
یکى هرزهگردى و فرار بودن طایر خیال است، زیرا که خیال قوهاى است بسیار فرار که دائماً از شاخه اى به شاخهاى آویزد و از کنگرهاى به کنگرهاى پرواز کند و این مربوط به حب دنیا و توجه به امور دنیه و مال و منال دنیوى نیست بلکه فرار بودن خیال خود مصیبتى است که تارک دنیا نیز به آن مبتلا است.
– از عوامل عدم حضور قلب در عبادات را هرزهگردى و فرار بودن خیال دانستید حال چگونه براى رفع این مانع اقدام کنیم؟
طریق عمده رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است و آن چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتیش نماید و نگذارد سر خود باشد.
و این در اول امر کارى صعب به نظر مىآید ولى پس از مدتى عمل و دقت و علاج، حتماً رام مىشود و ارتیاض پیدا مىکند. شما متوقع نباشید که در اول امر بتوانید در تمام نماز حفظ طایر خیال کنید البته این امرى است نشدنى و محال و شاید آنها که مدعى استحاله شدند، این توقع را داشتند ولى این امر باید با کمال تدریج و تأنى و صبر انجام بگیرد.
ممکن است در ابتداى امر در عشر نماز یا کمتر آن حبس خیال شده حضور قلب حاصل شود و کمکم انسان اگر در فکر باشد و خود را محتاج به آن ببیند، نتیجه بیشتر حاصل مىشود و اندک اندک غلبه بر شیطان، (و غلبه بر) وهم و طایر خیال پیدا کند که در بیشتر نماز زمام اختیار آنها را در دست گیرد و هیچ گاه نباید انسان مأیوس شود که یأس سرچشمه همه سستىها و ناتوانىها است، و برق امید (امیدوارى) انسان را به کمال سعادت خویش مىرساند.
– سرمایه سعادت عالم آخرت چیست؟
سرمایه سعادت عالم آخرت و وسیله زندگانى روزگارهاى غیر متناهى نماز است.
– چرا وقت نماز توجه بعضى افراد به امور دنیایى است؟ و به مکانهاى دیگر معطوف است؟
زیرا آنان که حب مال و ریاست و شرف در دل آنها است در خواب نیز مطلوب خود را مىبینند و در بیدارى به فکر محبوب خود به سر مىبرند و مادامى که در اشتغال به دنیا بسر مىبرند با محبوب خود هم آغوشند و چون وقت نماز شود دل، حال فراغتى مىیابد و فوراً متعلق به محبوب خود مىشود. گویى تکبیرة الاحرام کلید در دکان یا رافع حجاب بین او و محبوب او است یک وقت به خود مىآید که سلام نماز را گفته در صورتى که هیچ توجه به آن نداشته و همهاش را با فکر دنیا هم آغوش بوده است.
– چگونه دریابیم که نماز ما بویى از عبودیت داشته است؟
اگر نماز ما بویى از عبودیت داشت ثمرهاش خاکسارى و تواضع و فروتنى مىشود نه عجب و خود فروشى و کبر و افتخار که هر یک براى هلاکت و شقاوت انسان سببى مستقل و موجبى منفرد است.
– یکى از عوامل عدم حضور قلب در نماز را حب دنیا بر شمردید براى مبارزه با آن چه دستور مىفرمایید؟
حب دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است بر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند و طریق علاج عملى، آن است که معامله به ضد کند. پس اگر به مال و منال علاقه دارد با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبه ریشه آن را از دل بکند و یکى از نکات صدقات همین کم شدن علاقه به دنیا است و لهذا مستحب است که انسان چیزى را که دوست مىدارد و مورد علاقهاش هست صدقه دهد چنانچه در کتاب کریم الهى مىفرماید: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون» (1)
و اگر علاقه به فخر و تقدم و ریاست و استطالت دارد (برترى داشتن) اعمال ضد آن را بکند و دماغ نفس اماره را به خاک بمالد تا اصلاح شود.
و باید انسان بداند که دنیا طورى است که هر چه آن را بیشتر تعقیب کند و در صدد تحصیل آن بیشتر باشد علاقهاش به آن بیشتر مىشود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد.
– لطفاً آنچه باعث حضور قلب در عبادات مىشود را بیان فرمائید؟
آنچه باعث حضور قلب شود دو امر است: یکى فراغت وقت و قلب؛ و دیگر فهماندن به قلب اهمیت عبادت را. و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روز براى عبادت خود وقتى را معین کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت و اشتغال (به کار) دیگرى را براى خود در آن وقت قرار ندهد.
– لطفاً مراتب حضور قلب را بیان فرمائید؟
حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانیت و مراتب کمال آن بسته است به حضور قلب و مراتب آن. براى حضور قلب مراتبى است که بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولیاى حق و دست دیگران از وصول به شاهق (قله) آن کوتاه است. ولى بعضى مراتب آن براى سلسله رعیت نیز ممکن الحصول است و باید دانست که حضور قلب به طریق کلى منقسم شود به دو قسمت عمده: یکى حضور قلب در عبادت؛ و دیگر حضور قلب در معبود.
– حضور قلب در عبادت به چه صورت است؟
براى آنان مراتبى است که عمده آن به دو مرتبه است:
یکى حضور در عبادت اجمالاً. آن چنان است که در عین اشتغال به عبادت، هر عبادتى باشد، چه از باب طهارات مثل وضو و غسل و چه از باب نماز و روزه و حج و دیگر امور انسان به طریق اجمال ملتفت باشد که ثناى معبود مىکند گر چه خود نمىداند که چه ثنایى مىکند و چه اسمى از اسماى حق را مىخواند.
شیخ عارف کامل ما روحى فداه (آیت الله شاه آبادى)، براى این نحو عبادت مثل مىزدند و آن این که: یکى قصیده در مدح کسى بگوید و به طفلى که معناى آن را نمىفهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است البته آن طفل که قصیده را مىخواند اجمالاً مىداند ثناى ممدوح را مىکند گر چه کیفیت آن را نمىداند.
ماها نیز که طفل ثناخوان حق هستیم و نمىدانیم که این عبادات را چه اسرارى است و هر یک از این اوضاع الهیه با چه اسمى از اسما ارتباط دارد و به چه کیفیت ثناى حق است این قدر باید ملتفت باشیم که هر یک از آنها ثنایى است از کامل مطلق و معبود و ممدوح على الاطلاق که خود ذات مقدس در این اوضاع، خود را ثنا فرموده و ما را امر فرموده که در پیشگاه مقدسش این نحو ثنا کنیم.
و دیگر از مراتب حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلاً و این به مرتبه کامله براى احدى ممکن نیست جز خلص اولیا و اهل معارف، ولى بعضى مراتب نازله آن ممکن است براى دیگران که اول مرتبه آن توجه به معانى الفاظ است در مثل نماز و دعا.
– لطفاً حضور قلب در معبود را توضیح دهید؟
حضور قلب در معبود داراى مراتبى است که عمده آن سه مرتبه است:
یکى حضور قلب در تجلیات افعالى. دیگر حضور قلب در تجلیات اسمائى و صفاتى. و سوم حضور قلب در تجلیات ذاتى. و از براى هر یک چهار مرتبه است به طریق کلى: مرتبه علمى، مرتبه ایمانى، مرتبه شهودى و مرتبه فنائى.
—
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص33-39
حضرت آیت الله العظمى انصارى همدانى قدس سره
– ذکر سجده آیت الله انصارى همدانى چه بوده است؟
غالباً ذکرى که در سجده مىگفتند: دو تا سبحان ربى الاعلى و بحمده بود و سه تا سبحان الله. البته گاهى هم یک حالت مخصوصى داشتند با صوت مىخواندند و رکوع و سجدهها را طولانىتر مىکردند و صلوات مىفرستادند با و عجل فرجهم و لعن. و در قنوت هم دعاى یا من اظهر الجمیل را مىخواندند. وقتى آن دعا را مىخواندند حالشان عجیب بود عجیب! (2)
– آیت الله انصارى همدانى بعد از کدام یک از نمازهایشان حالشان تغییر مىکرد و آن حالتشان چگونه بود؟
دکتر على انصارى: دو وضعیت بوده که ایشان کاملاً از حالت عادى خارج مىشد. یکى از زیارات و یکى بعد از نماز. به خصوص بعد از نماز مغرب و عشاء که یاراى حرف زدن نداشت و جلساتى هم که بعد از آن داشتند عموماً به سکوت مىگذشت و گاهى هم منقلب مىشدند قلبشان مىگرفت و حالت گریه به ایشان دست مىداد. آقا در توصیه به شاگردانشان بر نماز شب و انجام فرایض و نوافل تاکید بسیار زیادى داشتند و به بعضى از شاگردانشان مىفرمودند: اگر نوافلتان ترک شد قضاى آن را به جاى آورید. (3)
– آیا در مورد نماز شب و نوافل مطلبى را توصیه مىفرمودند؟
آقاى احمد انصارى: آقا در توصیه به شاگردانش بر نماز شب و انجام فرایض و نوافل تاکید بسیار زیادى داشتند، و به بعضى از شاگردانشان مىفرمودند: «اگر نوافلتان ترک شد، قضاى آن را به جا آورید.»
—
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص31-32
حکیم متأله فیض کاشانى قدس سره
– آیا در آیات قرآن شرط بودن خشوع و حضور قلب در نماز ذکر شده است؟
بدان که ادله شرط بودن خضوع و حضور قلب در آیات و احادیث بسیار است از جمله آنها فرموده خداوند متعال است که:
«أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» (4)
نماز را براى یاد من به پا دار. فعل امر «اقم» ظاهراً براى وجوب است و غفلت ضد ذکر و یاد مىباشد لذا کسى که در همه نمازش غافل و بىتوجه است چگونه ممکن است نماز را براى ذکر و یاد خداوند بپا داشته باشد و نیز قول خداوند که مىفرماید:
» وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ » (5) و از غافلان مباش مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحریم دارد و نیز آیه:
» حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ » (6) تا بدانید که در نماز چه مىگویید. بیانگر علت نهى مستان از ورود به نماز است و همین علت در انسان غافلى که غرق در مقاصد و وسوسههاى خود و افکار دنیوى مىباشد نیز شایع و ثابت است.
– لطفاً تعدادى از احادیثى که درباره حضور قلب در نماز از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله آمده است را بیان فرمایید؟
پیامبر خدا صلى الله علیه و اله فرمودند: «انما الصلاة تمسکن و تواضع» (7) جز این نیست که نماز اظهار ذلت و فروتنى است.
و نیز از جمله ادله حضور قلب قول آن حضرت است که فرمود: کسى که نمازش او را از فحشا و منکر و گناه باز ندارد آن نماز جز دورى از خداوند، چیزى نصیب او نمىسازد و روشن است که نماز شخص غافل مانع از انجام معصیت و فحشا و منکر نیست و نیز فرموده است: چه بسا نمازگزارى که بهره او از نمازش جز رنج و تعب نیست و مقصود آن حضرت نمازگزارى است که غافل و بىتوجه است و نیز فرموده است: براى بنده از نمازش جز آنچه را فهمیده بهرهاى نیست. (8)
– چرا موضوع حضور قلب در بین عبادات تا این اندازه در باب نماز تاکید و توجه شده است؟
همان گونه که در اخبار و احادیث آمده نمازگزار در حال نماز با خدا راز و نیاز مىکند و سخنى که با غفلت گفته شود بىتردید راز و نیاز نیست. توضیح این که اگر فى المثل زکات در حالت غفلت ادا شود صرف اداى آن مخالفت با هواى نفس و تحمل آن بر نفس گران و سخت است. همچنین روزه نیروهاى آدمى را مقهور مىکند و هوسها را که ابزار دشمن خدا شیطان است در هم مىشکند از این رو بعید نیست که در صورت غفلت نیز مقصود شارع از انجام آنها به دست آمده باشد. به همین گونه است حج که اعمال آن سخت و طاقت فرسا است و مجاهداتى لازم دارد که مستلزم تحمل درد و رنج است خواه انسان حضور قلب داشته باشد یا نداشته باشد لیکن در نماز چیزى جز ذکر قرائت، رکوع، سجود، برخاستن و نشستن وجود ندارد.
اما ذکر که گفتگو و راز و نیاز با خدا است یا مقصود از آن خطاب و مناجات است و یا اداى حروف و اصوات، تا زبان در عمل آزمایش شود همچنان که در روزه معده و شهوت آزمایش مىشوند و بدن در سختیهاى حج، و قلب در مشقت پرداخت زکات مال که معشوق مردم است مورد امتحان قرار مىگیرد و اما حرکت دادن زبان به بیهودهگویى براى عاقل خیلى آسان است از حیث این که عمل است و آزمایش نیست. بلکه مقصود از ذکر حروفى است که نطق و گویش را تشکیل مىدهند و آنها زمانى نطق و گویش به شمار مىآیند که آنچه در ضمیر آدمى است بیان کنند و زمانى مىتوانند بیانگر ضمیر باشند که حضور قلب وجود داشته باشد.
و اگر دل در گفتن » اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ » غافل باشد چگونه مىتوان آن را توجه به هدایت الهى دانست و چنانچه قصد تضرع و دعا نداشته باشد حرکت دادن زبان در حال غفلت براى او چه زحمتى دارد به ویژه که به آن عادت کرده باشد. اینها که گفته شد در مورد اذکار بود حتى اگر کسى سوگند یاد کند که من شکر فلانى را به جا مىآورم و او را خواهم ستود و از او حاجتى خواهم خواست و سپس آنچه را که براى آنها سوگند خورده در خواب بر زبان او جارى شود ذمه او از این سوگند فارغ نشده است. همچنین اگر آنچه براى آن سوگند یاد کرده در تاریکى بگوید و آن شخص حاضر باشد لیکن او نداند که وى حاضر است و او را نبیند باز از عهده سوگند بیرون نیامده است، زیرا تا زمانى که او در قلبش حضور نیافته سخنان وى خطاب به او نیست و گفتگوى با وى به حساب نمىآید و اگر آن کلمات را در روز روشن به زبان آورد و آن شخص نیز حاضر باشد لیکن وى به سبب فرو رفتن در افکار و خیالات از حضور او غافل بوده و در موقع گفتن آن کلمات قصد خطاب به او را نداشته باشد، در این صورت نیز به سوگند خود وفا نکرده است.
بىشک هدف از قرائت و ذکر، حمد و ثناى خداوند و دعا و تضرع به درگاه خدا است که در این هنگام مخاطب وى مىباشد و در حالى که قلب او را حجاب غفلت است، نه او را به چشم مىبیند و نه به دل مشاهده مىکند، بلکه او به کلى از مخاطب خود غافل مىباشد و تنها زبان او به حکم عادت در جنبش است و این حالت به کلى از مقصود شارع به دور است، چه خداوند نماز را براى زدودن زنگار دلها و تجدید ذکر پروردگار و تحکیم ریشههاى ایمان در قلوب قرار داده است، به طور خلاصه این ویژگى را در نطق و متمایز بودن آن از فعل را نمىتوان انکار کرد.
– آیا حضور قلب شرط صحت نماز است؟
چنانچه حضور قلب شرط صحت نماز دانسته شود و با فقدان آن به بطلان نماز حکم گردد، با اجماع فقیهان مخالفت است.
چون آنها حضور قلب را جز به هنگام گفتن تکبیرة الاحرام شرط ندانستهاند.
پاسخ این است همان گونه که در جاى دیگر گفته شده فقیهان در باطن مردم تصرف نمىکنند و بر آنچه در دلها و طریق آخرت است نظر ندارند بلکه ظواهر احکام را بر ظاهر اعمال و جوارح حمل مىکنند. همان طور که ظواهر اعمال از نظر حاکم براى سقوط قتل یا تعزیر کافى است اما حضور قلب در نماز چیزى است که در آخرت سود مىرساند از این رو از حدود فقه خارج است. غزالى مىگوید: حق این است که در مورد مشروط بودن صحت نماز به حضور قلب به ادله شرعى مراجعه کنیم که آیا آیات و اخبار نمایانگر وجود این شرط است. در تکالیف ظاهرى فتوا باید در حدى باشد که همه مردم بتوانند آن را انجام دهند و ممکن نیست بر مردم شرط کرد که در همه نمازهاى خود حضور قلب داشته باشند، زیرا جمیع مردم جز تعداد اندکى از انجام آن ناتوانند. بنابراین چون نمىتوان آن را شرطى فراگیر قرار داد ناگزیر حضور قلب را تا آن حد که بتوان این نام را بدان اطلاق کرد هر چند در یک لحظه تحقق یابد، شرط قرار دادهاند و سزاوارترین لحظه را براى آن زمان گفتن تکبیرة الاحرام دانستهاند از این رو در اجراى این تکلیف به همین مقدار بسنده کردهایم.
با این همه امیدواریم حال کسى که در همه نمازش غافل و بىتوجه است مانند حال کسى نباشد که نماز را به کلى ترک کرده است، زیرا او به ظاهر نسبت به انجام دادن عمل اقدام کرده و هر چند در یک لحظه دل را براى آن حاضر ساخته است. آن کسى که از روى فراموشى بىوضو نماز خوانده اگر چه نمازش در پیشگاه خداوند باطل است، لیکن به اندازه عملى که انجام داده و به قدر قصور و عذرش پاداشى به او داده مىشود.
از این رو هر گاه موجبات بیم و امید تعارض پیدا کند و کار دشوار و خطرناک گردد، مىتوان راه احتیاط را در پیش گرفت و یا طریق سهلى را اختیار کرد با این حال نمىتوان با فقیهان که به صحت نماز در حال غفلت فتوا دادهاند، مخالفت کرد. زیرا چنان که پیش از این بیان شد این از ضرورتهاى فتواست اما کسى که اسرار نماز را دریافته است مىداند که غفلت ضد آن است.
– لطفاً معانى باطنى که نماز به آنها کامل مىشود را نام ببرید؟
تعبیرهاى بسیارى از معانى باطنى شده است لیکن مىتوان آنها را در شش عنوان گرد آورد که عبارتند از: حضور قلب (9)، تفهم (10)، تعظیم (11)، هیبت (12)، امید (13) و شرم (14)
– چه چیز باعث حضور قلب مىشود؟
بدان که سبب حصول حضور قلب، اراده و همت است زیرا همواره دلت تابع عزم و تصمیم تو است و جز در جایى که قصد مىکنى حضور نمىیابد و هر زمان که امرى تو را به خود متوجه و مشغول کند، دل چه بخواهد و چه نخواهد حاضر مىشود. زیرا قلب به همین گونه آفریده شده و بدان مجبول و مفطور است. دل اگر در نماز حاضر نشود به سبب آن نیست که بیکار نشسته بلکه در یکى از امور دنیا که نمازگزار آن را وجهه همت خود قرار داده حضور پیدا کرده است. از این رو براى تحصیل حضور قلب راه و درمانى جز این نیست که نمازگزار همه همت و ارادهاش را متوجه نماز خود کند.
– چه زمانى نمازگزار همه همت و ارادهاش را متوجه نماز مىکند؟
زمانى عزم و اراده او متوجه نماز مىشود که بداند وصول به هدف مطلوب (رسیدن به هدف نهایى) وابسته به این عمل است و هدف مطلوب، عبارت از ایمان و تصدیق به این است که آخرت بهتر و پایدارتر از دنیا است و نماز وسیله رسیدن به آن است و چون علم به حقارت دنیا و پستى آن بر این حقیقت افزوده گردد، از مجموع این دو حضور قلب در نماز حاصل مىشود.
– علت عدم حضور قلب در نماز چیست؟
اگر به هنگام راز و نیاز با شاه شاهان که ملک و ملکوت و هر نوع سود و زیان در دست او است حضور قلب ندارى، باید یقین کنى که علت آن تنها ضعف ایمان است.
—
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص20-26.
شهید ثانى (ره)
– بهترین راه ایجاد حضور قلب در نماز در چه صورت انجام مىگیرد؟
بهترین راه ایجاد حضور قلب و توجه خاطر مبارزه جدى با هجوم افکار پراکنده و آشفته است براى دفع هجوم این افکار و اوهام راهى جز دفع انگیزههاى آنها نیست زیرا افکار پراکنده به انسان فشار مىآورد و مانع توجه قلب مىگردد لذا باید علل و اسباب آن را یافت و از بین برد. علل هجوم این افکار دو نوع است: 1 – خارجى. 2 – داخلى.
عوامل خارجى تشتت افکار
امور خارجى مانند اصواتى است که به گوش مىرسد و یا اشکالى که بر مردمک دیده ظاهر مىشود. این دیدنىها و شنیدنىها هنگامى که در معرض دید و شنید انسان قرار بگیرند افکار وى را به سوى خود جذب مىکنند تا او را از چیزى به چیزى از شاخهاى به شاخهاى و از موضوعى به موضع دیگرى سوق دهند و به اندیشیدن درباره آنها وا دارند آنگاه برخى از این موضوعات،موضوعات دیگرى را تداعى مىکنند و انسان را به افکار دور و دراز وا مىدارند. کسى که اراده قوى و همت عالى دارد در برابر هجوم این افکار چون کوه مىایستد و دستخوش اوهام نمىشود ولى بیشتر مردم که از چنین اراده و همتى محروم هستند دچار افکار و اوهام مىشوند و نمىتوانند نیروى متخیله خود را یک جا متمرکز کنند. آنها باید براى مبارزه با هجوم این افکار، اسباب و عوامل این افکار را از بین ببرند. مثلاً در خانه تاریک نماز بخوانند آنچه فکر انسان را مشغول مىکند از جلو چشم خود دور کنند و یا در نزدیکى دیوار نماز بخوانند که دیدگاهشان بسیار محدود باشد و چیزى در معرض دید آنها نباشد.
عوامل داخلى تشتت افکار
علل داخلى تشتت افکار از علل خارجى آن شدیدتر است و لذا مبارزه با آن نیز سختتر است زیرا کسى که افکارش دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگى شده و رشته ارتباطش از هم گسسته و مرغ افکارش از شاخهاى به شاخهاى مىپرد فرو بستن دیده، او را سودى نمىبخشد و افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمىکند زیرا، که آنچه در دل جاى گرفته براى پراکندگى خاطر کافى است.
براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افکار مناسبترین راه این است که نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار کند تا هر مطلبى که به زبان مىراند معناى دقیق آن را بفهمد و روى آن تامل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاى نگیرد.
براى تقویت این معنى شایسته است که پیش از تکبیرة الاحرام یاد آخرت کند و ایستادن در عرصههاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخیز را با خود بازگو کند و دلش را از مطالب دنیوى و افکار پراکنده خالى گرداند و در چنین حالى تکبیرة الاحرام گفته وارد نماز شود و اجازه ندهد که چیزى وارد قلب شود تا آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است.
اما اگر با این مسکن دلش آرام نشود لازم است از یک داروى موثرترى استفاده کند تا ریشه اضطرابها را بخشکاند. و آن این است که در مورد مسایلى که قلب او را مشغول مىکنند نیک بیندیشد پس از اندیشه کامل در خواهد یافت که همه آن چیزهایى که ذهن او را به خود متوجه مىکند و او را از حضور قلب باز مىدارد کارهاى به ظاهر مهمى است که براى او با اهمیت جلوه کرده است، ولى همه آنها در ارتباط با جهان فانى و خواستههاى نفسانى او است، آنگاه نفس خویش را براى این خواستهها و دلبستگىها سرزنش و توبیخ کند تا رشته این پیوندها گسسته شود و ریشه این رابطهها کنده گردد و بداند که هر چیزى که او را از نمازش باز مىدارد و حضور قلب را از او باز مىستاید ضد دین و از لشکریان ابلیس است که ابلیس دشمن بزرگ بنىآدم است و باید او را از کشور تن بیرون کرد و هرگز وسوسههاى او را در دل راه نداد.
– آیا مىشود انسان در حال نماز خواندن چشمهاى خود را ببندد؟
البته شایسته است که انسان مادامى که از راهى دیگر مىتواند جلو تشتت افکار خود را بگیرد چشم فرو بستن را انتخاب نکند بلکه در عین این که مراقب اندیشه خویش است با چشم باز نماز کند و چشمش را به مهر و سجادهاش بدوزد و از نگاه کردن به پیرامون خود بپرهیزد فقط در صورتى که با چشم باز از انجام وظیفه فرو ماند به ناچار دیده فرو بندد. زیرا نگاه کردن به محل سجده در حال قیام اگر چه مستحب است ولى در موردى که نگاه کردن موجب پراکندگى افکار شود آنچه به وسیله نگاه از دست مىدهد از این کار مستحبى اهمیتش بیشتر است به ناچار از این وظیفه استحبابى چشم بپوشد و دیدگان خود را فرو بندد.
– حواس و ذهن نمازگزار باید چگونه باشد؟
هنگامى که براى نماز ایستاده و دیده به محل سجده دوخته است در ذهن خود مجسم کند که در برابر خداى قادر متعال ایستاده که او را مىبیند و از آنچه در اعماق دلش مىگذرد آگاه است اگر چه دیگران نیز او را مىبینند. (ولى آنها از درون او آگاه نیستند و نمىتوانند خیرى را به سوى او جلب کنند یا ضررى را از او دفع کنند.)
– در حال نماز چه معانى را در ذهن خود مجسم کنیم تا توجه ما به خداوند بیشتر باشد؟
نمازگزار باید این معنى را در ذهن خود مجسم کند که اگر روی دل را از خداى متعال بگرداند ممکن است خداوند نیز او را از رحمت واسعهاش محروم نماید و او را از مقام قرب خود دور سازد و توفیق حضور و عبادت را از او سلب کند.
—
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص13-16
علامه مهدى نراقى قدس سره
– چگونه نماز بخوانیم؟
از بزرگى درباره چگونگى نمازش پرسیدند: گفت: چون وقت نماز در آید وضو مىسازم و به جایى که نماز مىگزارم مىروم قدرى مىنشینم تا اعضا و جوارحم آرام گیرد سپس به نماز مىایستم و کعبه را میان ابروان خود قرار مىدهم و صراط را در زیر گام خود مىبینم و بهشت را در طرف راست و جهنم را در طرف چپ و فرشته مرگ را در پشت سر به نظر مىآورم و پندارم که این آخرین نماز من است پس میان امید و بیم قرار مىگیرم و تکبیرة الاحرام مىگویم و قرآن را شمرده قرائت مىکنم و با فروتنى رکوع مىنمایم و با خشوع به سجده مىروم و بر ران چپ مىنشینم و پشت قدم چپ را فرش مىسازم و قدم راست را بر ابهام قرار مىدهم و با اخلاص نماز را تمام مىکنم و نمىدانم که نمازم قبول شده یا نه.
– مردم در نماز به چند دسته تقسیم مىشوند؟
1. غافلانى که نماز خویش به پایان مىبرند در حالى که یک لحظه حضور قلب ندارند.
2. کسانى که در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى دیگر حضور قلب دارند و اینها نیز به حسب کمى یا زیادى حضور قلب و غفلت و فزونى یکى بر دیگرى مختلفند و مراتب آنها نامتناهى است.
3. آنان که نماز خود را تمام مىکنند و دلشان لحظهاى غایب نیست بلکه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و اندیشه ایشان نماز است به طورى که آنچه نزد آنان مىگذرد احساس نکنند، چنان که مولاى ما امیرمومنان علیهالسلام بیرون کشیدن پیکان از پاى مبارک را احساس نکرد.
– آنچه از اخبار مذکور استفاده مىشود این است که نماز شخص غافل پذیرفته نیست مگر به اندازهاى که حضور قلب داشته باشد و حال آنکه فقها حضور قلب را شرط صحت نماز نمىدانند مگر در نیت و تکبیرة الاحرام پس این دو مطلب چگونه سازگارند؟
فرق است میان قبولى عبادت با کفایت کردن در انجام تکلیف، زیرا مراد از قبولى در عبادت نزدیکى و قرب بنده است به خدا و حصول ثواب آخرت.
و از این رو آنچه کفایت مىکند این است که بنده تکلیف را بجا آورد اگر چه ثوابى بر آن مترتب نباشد و او را به خدا نزدیک نکند و مردم در انجام تکلیف مختلفند زیرا تکلیف به قدر توانایى و طاقت است و بنابراین تکلیف کردن همه مردم به حضور قلب در همه نمازها ممکن نیست که این را جز اندکى قدرت ندارند. و چون شرط فراگرفتن حضور قلب در همهى نماز بالضروره ممکن نیست، لذا راهى نمىماند مگر این شرط که کلمه حضور قلب را گرچه در یک لحظه بتوان بر آن اطلاق کرد و سزاوارترین لحظه، لحظه تکبیر اول و توجه به آن است. پس تکلیف به این مقدار اقتصار و اکتفا مىشود. و با این وصف امیدواریم که حال نمازگزار غافل در همه نماز خود مثل کسى که نماز را به کلى ترک مىکند نباشد، زیرا وى فى الجمله و ظاهراً قدم در راه انجام تکلیف نهاده و یک لحظه دل را حاضر کرده و چگونه چنین نباشد و حال آن که کسى که در فراموشى با حدث و بدون وضو نماز گزارد و نماز او نزد خدا باطل است و لیکن به حسب فعلش و به اندازه قصور و عذرش مزدى دارد.
– راه تحصیل معانى باطنى نماز چگونه است؟
اول؛ معرفت خدا و شناختن جلال و عظمت او و انتساب همه امور به او و دانستن اینکه او به ذرات عالم و به اسرار و پنهانیهاى بندگان عالم است، و لازم است که این معرفت یقینى باشد تا اثر بر آن مترتب شود زیرا آدمى تا به امرى یقین حاصل نکند آماده و طالب آن نمىشود، و این معرفت گذرگاه است براى رسیدن به ایمان و شکى نیست که این معرفت موجب حصول معانى مذکور و اسباب پیدایش آنها است. زیرا مومن هنگام مناجات با پروردگار خود، البته حضور قلب دارد و مىفهمد چه مىگوید و چه مىخواهد و او را بزرگ مىدارد و از او بیمناک است و به او امید دارد و از تقصیر خود شرمنده است.
دوم؛ فراغت دل و خالى بودن آن از مشغلههاى دنیا. زیرا غفلت مؤمنى که به خدا و جلال و عظمت او یقین دارد و از معانى مذکور در نماز خود مطلع است، سببى جز پریشانى فکر و پراکندگى خاطر و غیبت دل از مناجات و غفلت از نماز ندارد. هرگز چیزى مومن را از نماز غافل و مشغول نمىکند مگر اندیشههاى فاسد و خاطرههاى پلید. پس دواى حضور قلب، دفع همه آن خاطرهها و خیالات باطل است که چیزى دفع نمىشود مگر به دفع سبب آن.
– براى این که در نماز حضور قلب داشته باشیم چه باید کرد؟
آیت الله العظمى میرزا جواد آقا ملکى تبریزى؛ براى احضار قلب نزد نماز راهى جز این که همتت را متوجه نماز سازى نیست، زیرا همواره همت انسان متوجه امرى مىشود که خیرى در آن گمان داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز تابع ایمان انسان به حقیقت نماز و این که نماز از همه اعمال بهتر و برتر است مىباشد و آن کسى که به این حقیقت اعتقاد داشته باشد که نماز معراج او است، مسلماً هم و غمش جملگى نزد آن نماز خواهد بود و هیچ چیز دیگرى نمىتواند او را از این عمل باز دارد و کسى که همتش در پى نماز باشد قلبش هم نزد نماز خواهد بود و هر اندازه که همت انسان بیشتر در پى نماز باشد غفلتش از غیر نماز بیشتر خواهد بود. بنابراین آن کس که ایمان به خدا داشته و معتقد باشد که آن که بهتر و پایدارتر است خداست و نماز معراج او به سوى حضرت ذوالجلال است و نیز قلباً به این حقایق ایمان داشته باشد ناگزیر قلب و همتش در پى نماز خواهد بود و ممکن نیست که چنین کسى از نماز غافل باشد.
—
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص27-30
حضرت آیة الله العظمى بهجت رحمه الله
– اگر کسى نماز بدون حضور قلب بخواند، مىتواند دوباره همان نماز را با حضور قلب اعاده کند؟
اگر کسى نماز بدون حضور قلب بخواند با حضور قلب اعاده کند، (دوباره بخواند) ممکن است بگوییم که این خلاف دستور است، خلاف سنت است. به جهت این که براى تکمیل نماز و جبران آن نافله را قرار دادهاند و تشریع شده است. حالا اگر باز هم بخواهد تحصیل کمال بکند فعل نوافل را تکرار مىکند چه مانعى دارد؟ همهى آثار را دارد خصوصاً اگر مقید باشد که دیگر این نوافل با حضور قلب باشد. اگر کسى از ناحیهى حضور قلب و این جور چیزها مىخواهد در نماز ترقى داشته باشد نوافلش را ادامه دهد. «عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» یعنى نوافل.
– در اثر سجده زیاد علامت مهر گاهى بر روى پیشانى مىماند آیا این حالت ریا محسوب مىشود؟
سجدهى طولانى از عباداتى است که کمر شیطان را مىشکند. اما کسى که سجده طولانى انجام مىدهد باید مواظب باشد که مرتکب ریا نشود، بعد از سجده باید جلو آیینه بایستد و ببیند آیا جاى مهر در پیشانیش نقش بسته است یا نه. اگر نقش بسته بود مقدارى بمالد تا به صفت رذیله مبتلا نشود. (15)
– نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم؟
(زیاد) بگویید: » وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ » (16) و پروردگار تو بىنیاز و رحمتگر است. (17)
– مىخواهم در نماز تمام اذکار را درک کنم و بفهمم و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم؟
با شرایط حضور قلب اعمالتان را انجام بدهید. در پاداش چه کار خواهند کرد به ما مربوط نیست. (18)
– اجمالاً بفرمائید حضور قلب چگونه حاصل مىشود؟
اگر مقصود حضور قلب است با نوافل و عبادات مستحبه تحصیل مىشود و از آن جمله تبدیل فرادى به جماعت است (19) و تحصیل حضور قلب به این مىشود که در اوقات غفلت به خودش فشار نیاورد و در اوقات حضور (قلب) اختیارات آن را از دست ندهد. (20)
– دستورالعملى جهت دفع صفات کریهه نفسانى و حضور قلب در نماز مرقوم فرمائید؟
اصلاح نماز مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دورى از منکران ظاهریه و باطنیه است و از راههاى نماز توسل جدى در حال شروع نماز به حضرت ولى عصر «عج» است. (21)
– استاد بزرگوار، از محضر شما تقاضامندم که بیان بفرمایید بهترین ذکر یا عملى که انسان بعد از نمازهاى یومیه انجام مىدهد چیست؟
تمامى آنچه که از تعقیبات در کتابهاى معروف و معتبر ذکر شد چه تعقیبات مشترک و چه تعقیبات مخصوص به هر نماز واجب چه به صورت مفصل و چه به صورت مختصر (نمازگزار مىتواند) با در نظر گرفتن گنجایش وقت، آنها را به جا آورد. پس برترین آن صحیح و ثابت از آنهاست. (22)
و غیر آن را به امید مطلوب بودن به جا آورد و در میان ادعیه صحیح آنهایى را انتخاب کند که هر چه حضور قلب در آن بیشتر باشد یا با حال نمازگزار و نیازهاى ویژه او سازگارى بیشترى داشته باشد. (23)
– مدتى است شیطان و هواى نفس در تزکیه باطن و لسان و کم خورى و کم گفتن و کم خوابیدن اذیتم مىکند براى رفع این معایب چه کنم؟
گوى سبقت را نماز شب خوانها ربودهاند، مخفیانه براى تقلیل طعام هم هر چه را که قصد دارید بخورید اول جدا نمایید مثلا در سینى جداگانه و قناعت هم نکنید آن وقت فقط از آن میل کنید این را عمل نمایید تا معلوم گردد. (24)
– براى رفع تنبلى و کسالت در عبادات چه باید کرد؟
در اوقات نشاط مشغول به عبادت مستحبه شوید و در اوقات کسالت اقتصار بر واجبات نمایید. (25)
– در مورد علاج «ریا» و «عجب» و «کبر» و «شهوت» و غیر آن چه باید کرد ؟
همه رذائل از ضعف در شناخت خداوند سرچشمه مىگیرد و آنها به وسیله انس با انس گیرنده انس گیرندگان در عبادت دفع و رفع مىشوند اگر انسان بداند که خداوند متعال در همه حالات و زمانها از هر خوبى خوبتر است از انس با حق تعالى جدا نخواهد شد. (26)
– مدتى است که ایمان خود را ضعیف مىبینم و گاهى نماز نمىخوانم و تمرکزم در نماز خواندن کم شده چه کار کنم؟
قوت ایمان از حیث نظرى به دراست علم کلام است و از حیث غیر نظرى عمل به معلومات است (27) حفظ نماز به این است که در آن تمکن (28) خود را منصرف نماید از خیالات دیگر و این انصراف را اختیاراً از دست ندهد و به غیر آن تمکن اعتنایى نکند. (29)
– براى توفیق نماز شب چه کنیم؟
با قرائت آیه آخر سوره کهف و اهتمام به این امر.
– در نماز شب و سحرخیزى قدرى کسل هستم لطفاً راهنمایى فرمایید؟
کسالت در نماز شب به این رفع مىشود که بنا بگذارید هر شبى که موفق به خواندن آن نشدید قضاى آن را به جا بیاورید. در تعبدیات کوه کندن (کار دشوار طاقت فرسا) از ما نخواستهاند سختترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت تغییر وقت خواب است نه اصل بىخوابى. بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوى. آیا مىترسى اگر بیدار شوى دیگر خوابت نبرد و بمیرى؟ اگر خواب بمانى در خواب هم ممکن است بمیرى. (30)
– براى توفیق نماز شب، نماز صبح به جماعت اول وقت و توجه داشتن به ذات اقدس حضرت ربوبى چه کنیم؟
در اوقات توفیق مسامحه نکنید در سایر اوقات موفق مىشوید. (31)
– برادرى دارم که به هیچ وجه نماز نمىخواند و رفیق ناباب دارد و هر چه او را موعظه مىکنیم گوش نمىدهد لطفاً یک راه صریح نشان دهید؟
بعد از نماز جعفر طیار علیهالسلام براى هدایتش دعا کنید و در سجده آخر براى این مقصد دعا نمایید و تباکى کنید (اشک بریزید). (32)
– براى این که در انجام فرمان الهى مخصوصاً با خشوع باشیم چه کنیم؟
در اول نماز توسل حقیقى به امام زمان «عج» کنید و عمل را با تمامیت مطلقه انجام دهید. (33)
– براى تمرکز فکر در نماز دستورالعملى بفرمایید؟
در آنى که متوجه شوید اختیاراً منصرف نشوید. (34) زمانى که در نماز توجه داشتید از روى اختیار توجه خود را از دست ندهید که این کار در صورت مداومت به صورت عادت در خواهد آمد و شما به هنگام نماز به خودى خود متوجه خواهید بود.
– چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود چون گاهى نمازمان قضا مىشود و ما ناراحت مىشویم؟
کسى که باقى نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را براى نماز صبح بیدار خواهد کرد. (35)
– براى ازدیاد محبت به حضرت ولى عصر «عج» چه کنیم؟
گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید.
– حضرت امام خمینى رحمه الله در یکى از سفارشات اخلاقى خود فرمودند: «نمازهاى یومیه را در اوقات پنج گانه بخوانید» چگونه مىتوان نمازها را طبق فرمایش ایشان در پنج وقت خواند اگر شما خود از جهت اخلاقى در این زمینه نظرى دارید بفرمایید؟
نماز را در یک وقت مشترک خواندن مانعى ندارد ولى اگر کسى بخواهد همه را وقت فضیلت بخواند ظهر را که اول وقت خواند عصر را بعد از سه ساعت و عشاء را بعد از یک ساعت و نیم از مغرب گذشته بخواند. (35)
– براى تقرب هر چه بیشتر به پروردگار چه کار باید کرد؟
ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت کافى و وافى است براى وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد. (36)
– براى حل مشکلات پیچیده چه کنیم؟
مداومت بر نماز جعفر طیار علیهالسلام داشته باشید خداوند شما را موفق بدارد. (37)
– چه کنیم که لذت عبادت را درک کنیم؟
این احساس لذت در نماز یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد و یک سرى مقدمات در خود نماز، آنچه که قبل از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه شود و عمل شود این است که انسان گناه نکند، معصیت روح را مکدر مىکند، نورانیت دل را مىبرد، و اما هنگام خود نماز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود بایستى فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجهش به غیر خدا مشغول نشود البته اگر به صورت غیر اختیارى توجهش به جایى رفت که هیچ اما به محض التفات پیدا کردن بایستى قلبش را از غیر منصرف کند. (38)
– چه کنیم تا در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
وقتى وارد نماز مىشوید هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه کنید تا ارتباط حفظ شود. (39)
– در هنگام نماز چگونه مىتوانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم؟
یکى از عوامل حضور قلب این است که در تمام بیست و چهار ساعت باید حواس باصره، سامعه، خود را کنترل کنیم زیرا براى تحصیل حضور قلب باید مقدماتى را فراهم کرد باید در طول روز گوش، چشم و همچنین سایر اعضاء و جوارح خود را کنترل کنیم. و این یکى از عوامل تحصیل حضور قلب مىباشد. (40)
– آیا سوره «قل هو الله احد» را که خواندن آن بعد از نماز فضیلت دارد مىشود در ضمن نافله خواند؟
«قل هو الله احد» براى تعقیب است. در نمازهاى مستحبى سوره شرط نیست. لذا نمازگزار مىتواند هر سورهاى را که مىخواهد در تعقیب بخواند و در ضمن نماز نافله بخواند. (41)
– صلوات رسول اکرم صلى الله علیه و اله در تشهد چگونه بوده است؟
ظاهراً به همان صورت براى آن حضرت جایز بوده است چه «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِی» (خداوندا، بر من و اهل بیتم درود فرست) و یا » اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ » خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست. (42)
– چرا ما مثل اهل سنت دست بسته در نماز نمىایستیم؟
حضرت رسول صلى الله علیه و اله و ائمه علیهمالسلام قطعاً در نماز چنین نمىکردند مالک نیز که یکى از ائمه چهارگانه اهل سنت است دست باز نماز مىخواند.
– پس چرا بقیهى فِرَق اسلام دست بسته نماز مىخوانند؟
هنگامى که اسراى ایرانى را نزد خلیفه ثانى بردند وى دید آنها در برابر او دست بسته ایستادهاند گفت: این کار در برابر خدا سزاوارتر است لذا دستور داد در نماز تکتف کنند و دست بسته نماز بخوانند.
– چگونه در تمامى کارها و عبادات اخلاص را فراموش نکنیم؟
در عبادات و تمامى کارها اختیاراً غیر از خدا و غیر از یاد او را راه ندهید و همین راه منحصر در سعادت است. (43)
– براى دورى از ریا چه باید کرد؟
با عقیده کامل اکثار «حوقله» (یعنى زیاد بگوید، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ).
– گاهى انسان تصمیم دارد اخلاص کامل را رعایت کند اما حداقل وسوسههاى شیطانى همچون شهرتطلبى، خوشنام شدن، و… از ذهن انسان خطور مىکند و در ذهنش مىآید آیا این خطورات هم ریا محسوب مىشود و عمل را بىارزش مىکند؟
ریا در عبادات مبطل هم هست در غیر عبادات ریا اشکال ندارد. ولى خود ریا مىتواند چاره و علاج ریا باشد به این صورت که با تأملات صحیح ریا را بالا ببرد. مثلاً انسان مىخواهد پیش رئیس شهربانى احترام پیدا کند و توجه او را به خودش جلب کند پیش پاسبانى مىرود و سعى مىکند نظر او را جلب کند و سپس او را بین خود و رئیس شهربانى واسطه قرار مىدهد در این جا انسان خوب است با خود بگوید این پاسبان که تنها واسطه است و اگر هم کاغذى بنویسد و وساطتى کند باز دست آخر رئیس شهربانى باید پاى ورقه را امضا کند پس خوب است مستقیماً نظر خود رئیس شهربانى را جلب کنم که مقام بالاترى است و اصلاً کار خوب و عمل نیک را به خود رئیس شهربانى نشان دهم یعنى براى مقام بالاتر ریا کنم!
همچنین اگر انسان عاقل باشد و توجه پیدا کند که مقامى بالاتر از رئیس شهربانى (مثل وزیر، نخست وزیر و رئیس جمهور) وجود دارد مىگوید: خوب است کار خیر و عمل نیک خود را به وزیر یا به نخست وزیر و بالاخره به مقام بالاتر نشان دهم! یعنى همیشه انسان باید ریا را براى مرتبه اقوى انجام دهد اگر چنین باشد در واقع مىتوان گفت ریا علاج ریا مىشود.
بنابراین اگر در عبادات نیز نسبت به اقوى و بالاترین موجود یعنى خداوند ریا کنیم اشکال ندارد و علاج ریا مىشود.
در زمینه ریا در روایت آمده است که کسانى که در هنگام نماز به این سو و آن سو نگاه مىکنند تا مردم آنها را تماشا کنند به صورت حمار محشور مىشوند. واقعاً هم همین طور است آیا این حماریت نیست که آدم جلو وزیر و رئیس شهربانى به پاسبان نگاه کند؟ حماریت است آقا، ولى خوشمان مىآید و با این حماریت ساختهایم از طرفى اگر به ما حمار بگویند ناراحت مىشویم و بدمان مىآید ولى باید گفت کار شبانه روزى تو همین است چرا بدت مىآید؟! (44)
– بدعت در کجاست؟
بدعت در عبادات است آن هم چه عبادتى؟ عبادتى که موضوعش در زمان حضرت رسول صلى الله علیه و اله باشد و حضرت انجام ندهد و ما بخواهیم انجام دهیم یا ایشان عمل بکند و ما انجام ندهیم. (45)
– دعاى صباح بعد از نافله صبح خوانده شود یا بعد از فریضه صبح؟
از تعقیبات فریضهى صبح به شمار مىآید. (46)
– آیا مىشود در نماز دعا کنیم که خداوند به ما همسر صالح بدهد؟
بله مىشود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگوید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً صَالِحَةً» (خداوندا زن شایستهاى را روزى من کن) یا بگوید: «اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً» (خداوندا فرزند نیکوکارى را روزى من کن.) (47)
– براى برآورده شدن حوائج، کدام یک از نمازهایى که براى حاجت ذکر کردهاند خوب است؟
نماز روز پنجشنبه را فراموش نکنید، این براى برآورده شدن حوائج خیلى مهم است.
– حکمت تکرار نمازها در هر روز آن هم پنج نوبت چیست؟
شاید حکمت تکرار نماز، علاوه بر تثبیت، سیر باشد. به این نحو که هر نمازى از نماز قبلى بهتر و نماز قبلى زمینهساز نماز بعدى باشد. (48)
– چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟
آسانترین روش براى حضور قلب به طورى که کسى نگوید نمىتوان، این است که – البته بین نماز و غیر نماز فرقى نیست، حضور قلب همیشه باید باشد ولى در نماز اهمیتش بیشتر است – اگر متوجه خدا و نماز شد اختیاراً خود را از این توجهش منصرف نکند البته غفلتاً اشکالى ندارد و مثل دیگر موارد غفلت است. اگر انسان یک لحظه یاد خدا افتاد و قلب خودش را منصرف نکرد، کافى است. هر چه هست و نیست این اختیار کارگر است. این را یا باید به عمل بفهمد یا به برهان. (انسان در شبانه روز چقدر متوجه خدا مىشود.) توجه به خدا هم از طریق برهان ممکن است و هم از راه تجربه و عمل ممکن است این را بفهمد. (49)
– از میان واجبات و مستحبات شرعى چه چیزى بیش از همه موجب سعادت ما مىشود؟
باید ببینیم خدا بیشتر به چه چیزهایى تأکیده کرده است از مهمترین آنها اهتمام به نماز است. شاید در هیچ بابى از ابواب فقه و دستورات شرع ما این همه دستور نداشته باشیم که در مورد نماز داریم. بله ماها براى تکامل خود دنبال چیزى که نه خدا گفته باشد نه پیغمبر و نه امام دنبال یک چنین چیزى مىگردیم. چطور ممکن است چیزى بیشترین تأثیر را در سعادت انسان داشته باشد و آنها غفلت کرده باشند و نگفته باشند. واگذار کرده باشند به این که یک پیرى مرشدى، قطبى بیاید بیان بکند، آیا چنین چیزى ممکن است؟! (50) (51)
– مىخواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم؟
با شرائط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه کار خواهند کرد، به ما مربوط نیست.
– اجمالاً بفرمایید حضور قلب چگونه حاصل مىشود؟
اگر مقصود حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبه تحصیل مىشود و از آن جمله، تبدیل فرادى به جماعت است. و تحصیل حضور قلب به این مىشود که در اوقات غفلت به خودش فشار نیاورد و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.
– درباره حضور قلب برایم توضیح دهید؟
شفاى صدور (52)، در اتیان عبادات، با حضور قلب است. ما را به اسباب متوجه کردهاند، نه به مسببات؛ (53) پس باید در تقویت حضور قلب در هر موقع در عبادت کوشا باشیم که از سابق کاملتر باشد و به آثار در یقظه یا نوم (54) کار نداشته، جز مزید علم و مزید انس به عبادت.
– براى این که در انجام فرمان الهى مخصوصاً نماز با خشوع باشیم، چه کنیم؟
در اول نماز، توسل حقیقى به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) کردن، که عمل را با تمامیت مطلقه (55) انجام بدهید.
– دستورالعملى جهت دفع صفات کریههى نفسانى و حضور قلب در نماز مرقوم بفرمایید؟
اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دورى از منکرات ظاهریه و باطنیه است؛ و از راههاى اصلاح نماز، توسل جدى در حال شروع به نماز به حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) است. و بکم تقبل الطاعة المفترضة. (56)
– مستدعى است جملهى کوتاه و رسایى دربارهى نماز مرقوم فرمایید که نصبالعین ما قرار گیرد.
از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتبهى علیا، (57) کلام معروف از معصوم علیهالسلام است: «الصلاة معراج المؤمن»، براى کسانى که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالى را و از یقینیات (58) خارج نشوند.
– استاد بزرگوار! از محضر شما تقاضامندیم که بیان بفرمایید که بهترین ذکر یا عملى که انسان بعد از نماز صبح و نیز نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا انجام مىدهد، چیست؟
تمامى آن چه که از تعقیبات در کتابهاى معروف و معتبر ذکر شده، چه تعقیبات مشترک و چه تعقیبات مخصوص به هر نماز واجب، چه به صورت مفصل و چه به صورت مختصر، نمازگزار مىتواند با در نظر گرفتن گنجایش وقت، آنها را به جا آورد. پس برترین آن، صحیح و ثابت از آنهاست؛ و غیر آن را به امید مطلوب بودن به جا مىآورد و در میان ادعیهى صحیح، آنهایى را انتخاب کند که هر چه که حضور قلب در آن بیشتر باشد یا با حال نمازگزار و نیازهاى ویژهى او سازگارى بیشترى داشته باشد.
– براى نفى خواطر چه باید کرد؟
کسى که خداوند متعال را شناخت و به او انس گرفت که به او گفته مىشود که دنبال امور ضرورى خودت نیز برو و به او گفته نمىشود که حوائجت را واگذار و به خداوند متوجه شو. چرا مفارقت نمىکنى! (59) اگر نمازگزار بداند که چه مقدار از جلال خداوند (60) او را فرا مىگیرد، از نمازش روى بر نمىتافت.
– براى توفیق نماز شب چه کنم؟
با قرائت آیهى آخر «کهف» و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف مىشود. (61)
– چگونه در تمامى کارها و عبادات اخلاص را فراموش نکنیم؟
در عبادات و تمام کارها، اختیاراً راه ندهید غیر از خدا را و غیر از یاد او را؛ همین، راه منحصر سعادت است. (62)
سید هاشم حداد قدس سره
– مرحوم سید هاشم حداد رحمه الله نمازش چگونه بود؟
حاج موسى محیى: سید حداد نمازش با توجه و تانى کامل بود اگر کسى هنگام نماز صدایش را مىشنید احساس مىکرد که به سوى پروردگار عروج کرده گویا ایشان از اول تا آخر نماز از قیام و رکوع و سجده و قنوت با پروردگارش مناجات مىکند و سخن مىگوید و اتصال کامل و بدون پرده با پروردگار دارد.
صداى دلنشین و آرام بخش ایشان قلبها را پرواز مىداد و عقل و خرد را از خردمندان مىربود و هنگامى که حال و اقبال و عروج به آن عالم ملکوتى دست مىداد اشک از چشمان اکثر نمازگزاران جارى مىشد و هیچ کدام نمىتوانستند جلوى گریهشان را بگیرند. (63)
– مرحوم سید هاشم حداد رحمه الله در قنوت نمازهاى یومیه چه دعاى مىخواند؟
در قنوت نماز صبح اکثراً دعاى «اللهم یا ذالعرش المجید الکریم و الملک القدیم». را مىخواند و ظهر و شب دعاى » یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِه » (64) و چه بسا در قنوت نمازها دعاى «اللهم یا من احتجب بشعاع نوره عن نواظر خلقه» و دعاى «یا من اظهر الجمیل» را مىخواند. (65)
– حالت سید هاشم حداد رحمه الله در نماز چگونه بود؟
حجة الاسلام سید محمد محسن تهرانى: در نماز حالت ایشان حالت دیگرى بود. به مهر نگاه مىکرد ولى گویى نگاه نمىکرد سجده مىکرد اما مثل اینکه شخص دیگرى او را به سجده وا مىداشت از خودش اختیار و اراده سجده نداشت شما در صحبت کردن با ایشان نیز چنین چیزى را مىدیدید، به شما نگاه مىکرد اما انگار شما را نمىدید، با شما صحبت مىکرد شما را مىشناخت ولى جاى دیگرى بود مثل این که انسان گاهى به یک جایى مات مىشود. ایشان این حالت را در نماز چند برابر اوقات عادى داشت. آثار آن فنا همین مسئله است که انسان در صحبت با ایشان چنین مطلبى را حس مىکرد.
– شما نماز سید هاشم رحمه الله را چگونه دریافتید؟
آیت الله کمیلى: نماز ایشان واقعاً یک نماز تربیتى بود و براى کسانى که به ایشان ارادت داشتند مشهود بود که آن نماز آنها را پرواز مىدهد یعنى حقیقت «الصلوة معراج المومن» را ما در ایشان مىدیدیم. وقتى شروع به تلاوت حمد و سوره و اذکار مىکردند مثل این بود که انسان وارد یک وادى از عشق شده و وقتى سلام نماز را مىداد آدم پاک شدن را احساس مىکرد، همان طور که در احادیث آمده نماز باید نمازى باشد که باعث شست و شوى انسان از گناه باشد.
– آیا آقاى حداد رحمه الله نمازى را زود به پایان مىرساند؟
حاج موسى محیى مىگوید: در یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان که خدمت سید حداد جمع بودیم یکى از دوستان از سید خواست که نماز مغربش را به خاطر افطار کاهش دهد و براى این سخنش به این حدیث شریف استناد کرد: یا على با آنها نماز بخوان همچون نماز ضعیفان، سید حداد اطاعت کردند و نماز را زود تمام کردند و من یقیناً مىدانم که ایشان از همه ما در جمع تشنهتر بودند اما هنگام غروب خورشید، هم و غم ایشان فقط نماز و مناجات با معشوقشان بود. (66)
– چه کنیم تا نماز را بهتر بخوانیم؟
آقا سید هاشم حداد رحمه الله: علاوه بر توجه سعى کنید خطورات نیاید. اگر خطورى آمد او را رد کنید.
– چه وقت انسان خودش را در نماز نمىبیند؟
سید هاشم حداد: نه تنها در نماز بلکه در کلیه حالات انسان باید خودش را نبیند و این مطلب جز زمانى که انسان در حال فنا باشد به وجود نمىآید. (67)
– نماز شب سید هاشم حداد رحمه الله چگونه بود؟
آیت الله کمیلى: چند ساعت به اذان مانده از خواب بیدار مىشد وضو مىگرفت و به نماز مىایستاد: در نافله شب سورههایى از قرآن را با صوت حزین و زیبا تلاوت مىکردند.
– تفاوت نماز سید هاشم حداد رحمه الله با نمازهاى ما به چه نحو مىباشد؟
حجت الاسلام سید محمد محسن تهرانى: آقاى حداد اصلاً نمازش با نماز ما فرق داشت. نماز او یک نحو دیگرى بود ما در نماز در مقام اخلاص و زدودن تخیلات و اوهام و تفکرات هستیم و باید همین طور هم باشد، گرچه مراتب دیگرى نیز هست که مرحوم حداد اشاراتى هم داشتند. مثلاً به مرحوم مطهرى فرمودند، که حتى به معانى هم نباید توجه کرد بلکه صرفاً توجه باید به حق باشد که این مسئله در ما با اراده و اهتمام و با اعمال به وجود مىآید ولى در آقاى حداد اصلاً این چیزها نبود وقتى ایشان الله اکبر مىگفت به عالم دیگر مىرفت دیگر تخیلى را از خودش دفع نمىکرد او نبود که دیگر بخواهد فکر کند، انگار اصلاً خودش نیست که دارد ایاک نعبد و ایاک نستعین مىگوید توجهى به خود نداشت اصلاً اهتمامى به این نداشت که بخواهد جهت عبودیت را در خویش به ظهور برساند.
—
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص40-43
مرحوم حاج اسماعیل دولابى قدس سره
– اسرار وضو چیست؟
اسرار وضو این است با شستن صورت که مربوط به خداست وجه را از توجه به غیر خدا شستن، با شستن دست راست به اصحاب یمین رسیدگى کردن، با شستن دست چپ خواستههاى دنیوى اصحاب شمال را براى این که مزاحم ما نشوند سیر کردن. با مسح سر به فرشتگان و با مسح پاى راست به حیوانات حلال گوشت و گیاهان و مواد معدنى قابل خوردن و با مسح پاى چپ به حیوانات حرام گوشت و گیاهان و مواد طبیعى سمى رسیدگى کردن.
– چگونه وضو بگیریم؟
در وقت وضو چنان وضو بگیر که گویا او در حال وضو دادن توست. در حال شستن صورت، وجه خود را از غیر او بشوى و کدورات توجه به عالم کثرت و نگاه به گناهان و عیوب را از آن پاک کن، تا مناسب رو کردن و نظر نمودن به او شوى. در حال شستن دست راست تمام دست راستىها و مومنین را شستشو بده و در حال شستن دست چپ نظرى هم به اهل دنیا و اشقیاء و ظالمین بکن و آنها را نیز شستشو بده تا وضعیت دنیویشان خوب شود و مزاحم مؤمنین نشوند. با مسح سر ملائکه و اهل آسمان را مورد لطف قرار بده و با مسح پاها و حوائج حیوانات و موجودات زمینى را برآورده ساز. هر قدر سعى کنى که وضوى تو خوب و با توجه باشد نماز تو هم با توجه خواهد شد. براى حضور قلب داشتن در نماز باید در وضو گرفتن دقت کرد.
– اگر بخواهیم در نماز خیالات نداشته باشیم چه کنیم؟
اگر بخواهیم در نماز خیالات نداشته باشیم و مقبول باشد باید در وضو گرفتن دقت کنیم.
– چرا مقدارى از آب صورت خود را در هنگام وضو گرفتن بخوریم؟
هنگام وضو گرفتن وقتى صورتت را مىشویى مقدارى از آبى که از روى صورتت پایین مىآید را به دهان فرو ببر و بخور. این آب، درونت را پاک مىکند و فطرتت را شفاف مىنماید.
– چگونه نماز بخوانیم؟
سعى کن نماز که مىخوانى دهانت از محبت پر باشد و با هر جملهاى که مىخوانى، مثل کسى که آب در دهان دارد آن را قورت بدهى.
– فلسفه چهار تکبیر و هفت تکبیر در نماز چیست؟
مستحب است در آغاز نماز ابتدا سه تکبیر گفته شود و چهارمین تکبیر را شخص به قصد تکبیرة الاحرام بگوید. نمازگزار با هر تکبیر یکى از نفسهایش را کنار مىاندازد و با توجه به چهار نفس انسان بعد از تکبیر چهارم از او چیزى باقى نمىماند. و این خود خداست که از آن پس نماز را مىخواند. و خود او است که در نماز حامد و مسبح خود است و هم او است که در نماز، خود را تعظیم و تکبیر و تهلیل مىنماید.
همین طور مستحب است ابتداى نماز شش تکبیر گفته شده و تکبیر هفتم به قصد تکبیرة الاحرام ادا شود. اگر نمازگزار چنین کند با این هفت تکبیر از هفت پرده دل یا هفت طبقه آسمان عبور کرده و به جایى مىرسد که جز خدا احدى نیست.
– سجدههاى نماز را چگونه مىبینید؟
در نماز سجده اول موت از دنیا است، جلسه بین السجدتین برزخ است، سجده دوم موت از برزخ است، سر که برداشتى قیامت است لذا در تشهد به » لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ » شهادت مىدهى. سجده اول شکر نعمتهاى دنیاست و سجده دوم شکر نعمتهاى آخرت مثل پیامبر و امامان است.
– چه عملى بعد از نماز پیشنهاد مىفرمایید؟
بعد از نمازها با خدا صبحت کن، بگو «خدایا تو غنى هستى و من فقیر، تو عزیز هستى و من ذلیل، تو مالک هستى و من مملوک و…» با خدا که صحبت کنى نطقت باز مىشود و با خلق هم خوب صحبت خواهى کرد.
اگر دیدى نماز و عبادتت سیرت نمىکند بعد از هر نماز بگو: «اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِک» خداوندا مرا از جانب خویش هدایت فرما و از فضل خویش بر من افاضه نما و از رحمت خود بر من بگستران و از برکات خویش بر من نازل فرما.
——
منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص58-60
معناى لغوى و اصطلاحى نماز
1- آیا واژهى «نماز» در فارسى و «صلاة» در عربى از ابتدا به معناى همین افعال و حرکات خاص به کار رفته است؟
گروهى بر این باورند که واژه «نماز» در لغت فارسى از لفظ پهلوى «نماک» (namac) و آن هم از ریشهى ایران باستان واژهى «نم» (nam) به معناى خم شدن و تعظیم کردن گرفته شده است. (68)
از جمله معانى نماز که در کتابهاى لغت فارسى وجود دارد مىتوان به: بندگى، اطاعت، سجود، پرستش، خدمتکارى و فرمان بردارى اشاره کرد. (69)
برخى معتقدند «صلاة» از ریشهى عبرى گرفته شده و به معناى کنیسهى یهودیان است. به نظر نولدکه (70) «صلوة» از لفظ عبرى «صلوها» مشتق شده است. (71) چنان که لفظ «صلوات» در آیه 40 سوره حج: (… لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ …) نیز به همین معنا است. (72)
راغب مىنویسد: اصل «صلاة» براى دعا بوده و از باب نام گذارى کل به نام اجزایش، بر نماز اطلاق گشته که بخشى از اجزاى آن دعا است. (73)
صاحب قاموس هم به دنبال دیدگاه مرحوم علامه طباطبائى رحمه الله «صلاة» را به معناى توجه و انعطاف گرفته است و افعالى را که مسلمانان با آن کیفیت خاص انجام مىدهند نیز یکى از مصادیق توجه و انعطاف به خداوند مىداند. (74)
این واژه در اصطلاح بر عبادتى مخصوص با کیفیتى خاص اطلاق مىشود. (75)
در قرآن آمده است: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً»؛ (76) او کسى است که بر شما درود و رحمت مىفرستد و فرشتگان او [نیز براى شما تقاضاى رحمت مىکنند] تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوى نور (ایمان و علم و تقوى) رهنمون سازد. او همواره نسبت به مؤمنان مهربان بوده است. همچنین «صلاتى» که به خداوند نسبت داده شده، به معناى رحمت ویژه خداوند در حق مؤمنان است. (77) (78)
2- واژهى «صلاة» (نماز یا دعا) چند بار در قرآن به کار رفته و در کدام آیات و سورهها آمده است؟ لطفا موارد کاربرد آن را بیان کنید.
واژهى «الصلوة» 61 بار بدون مشتقات و 98 بار با مشتقات، در قرآن به کار رفته است؛ (79) از جمله آیاتى که دربارهى نماز سخن گفتهاند عبارتاند از: سورهى ابراهیم، آیات 31، 37 و 40؛ اسراء، آیات 78؛ لقمان، آیات 4 و 17؛ انعام، آیات 72؛ اعراف، آیه 170 و ماعون، آیه 4 و 5. در قرآن، سورهاى که به نماز اختصاص داشته باشد وجود ندارد؛ اما سورههایى که آیههاى بیشترى از آنها به امر نماز پرداخته، عبارتاند از:
1. بقره، آیههاى: 3، 43، 45، 83، 110، 153، 157، 177، 238، 277.
2. نساء، آیههاى: 43، 77، 90، 101، 102، 103، 142، 162.
3. مائده آیههاى: 6، 55، 58، 91 و 106.
واژهى «صلى» در قرآن، دو ریشه دارد: یکى (صلى یصلى) به معناى افروختن آتش یا چیزى شبیه آن؛ مانند: «جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ» (80)
و «تَصْلى ناراً حامِیَة» (81)
که این معنا ارتباطى با «صلاة» ندارد و دیگرى واژهى «صلوة» از (صلى یصلو) است که در قرآن به چند معنا به کار رفته است:
1. دعا، تبریک و تمجید: «…وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ، إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم…»؛ هنگام گرفتن زکات بر آنها دعا کن که دعاى تو مایهى آرامش آنها است. (82)
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ…»؛ خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستند. اى کسانى که ایمان آوردهاید! بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملا تسلیم [فرمان او] باشید. (83)
2. عبادت خاص (نماز): «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ و هنگامى که نماز را به پایان رساندید خدا را یاد کنید ایستاده و نشسته و در حالى که به پهلو خوابیدهاید و هرگاه آرامش یافتید (حالت ترس زایل گشت) نماز را به پا دارید؛ زیرا نماز وظیفهى ثابت و معینى براى مؤمنان است. (84)
3. عبادت: «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً…»؛ آنها که مدعى بودند ما هم نماز داریم، نمازشان نزد خانه خدا چیزى جز سوت کشیدن و کف زدن نبود… . (85)
4. رحمت خداوند: «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ…»؛ آنان کسانى هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آنها هدایت یافتگان هستند. (86)
5. کنیسههاى یهودیان: «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً…»؛ و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند، صومعهها و معابد یهود و نصارى و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مىشود، ویران مىگردد… . (87) (88)
****
اقامه نماز
3- اقامه نماز یعنى چه؟
قران کریم دربارهى «اقامهى نماز» بسیار تأکید کرده است، تا آن جا که 46 بار، نماز را با واژهى «اقامه» در تعبیرهاى گوناگون، به کار برده است.
این عبارت: «اقیمُوا الصَّلوة»؛ نماز را به پا دارید، بارها در قرآن بیان شده است؛ مانند: «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ…»؛ (89)
انجام دادن کارهاى نیک و برپا داشتن نماز را به آنها وحى کردیم.
همان طور که ملاحظه مىشود، کارهاى نیک با تعبیر «فعل» (انجام دادن) و نماز با تعبیر «اقامه» بیان شده است.
«اقامه» به چند معنا آمده است:
1. برگزارى و خواندن نماز؛ یعنى، بر هر مسلمان واجب است که در اوقات معین، نماز بخواند و به عبادت خداوند بپردازد.
2. اقامه و برگزارى نماز در جامعه؛ یعنى، علاوه بر خواندن نماز، باید آن را در جامعه هم اقامه کرد و زمینههاى تبلیغ، ترویج و برگزارى آن را در ادارات، سازمانها، مراکز آموزشى، مساجد و… فراهم نمود.
برپاداشتن نماز، نخستین شیوه و نشانه حکومت صالحان است و این وظیفه بر دوش تک تک مسلمانان – به خصوص حاکمان و مسؤولان امر – سنگینى مىکند.
قرآن مىفرماید: » الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ… (90)؛ [یاران خدا] کسانىاند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مىدارند… «.
در تفسیر نمونه آمده است: «یکى از صفات مؤمنان این است که اگر در زمین، تمکّنى پیدا کنند و در انتخاب هر قسم زندگى که بخواهند به آنان آزادى داده شود و در میان همه انواع و اشکال حیات، یک زندگى صالح را اختیار مىکنند و جامعهاى صالح به وجود مىآورند که در آن جامعه، نماز به پا داشته و زکات داده مىشود…». (91) در بعضى از روایات، آیه یاد شده به حضرت مهدى (عج) و یارانش و یا آل محمد(ص) به طور عموم، تفسیر شده است؛ چنان که امام باقر(ع) در تفسیر آیه «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ…» فرمود: «این آیه تا آخر، از آن آل محمد(ص) و مهدى(عج) و یاران او است». (92)
3. تبلیغ و ترویج فرهنگ نماز؛ یعنى، اهل علم و دانش باید با شیوههاى نو، هنرمندانه و عامه پسند، به تبلیغ و ترویج فرهنگ نماز بپردازند و فلسفه اسرار، آثار و برکات آن را تشریح کنند. (93)
4- آیا امام زمان (عج) تشریف بیاورند، ایشان هم نماز اقامه مىنمایند؟
بلى، یکى از اهداف عالى آن سرور، اقامه صلوة (به پا دارى نماز) است.
در داستانها و حکایتهاى نماز آمده است: «حضرت مهدى (عج) در روز ظهور به اذن پروردگار به مسجد الحرام مىرود و پشت مقام ابراهیم، رو به کعبه مىایستد و دو رکعت نماز مىگزارد و سپس اعلام ظهور مىفرماید. (94)
قرآن کریم مىفرماید: الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (95) ؛ (یاران خدا) همان کسانى (اند) که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را به پا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند و پایان همه کارها از آن خداست.
بر اساس روایات، از اولین آیههاى قرآن که پس از اعلان ظهور در کنار کعبه، از زبان آن حضرت شنیده مىشود، همین آیه است.
امام باقر(ع) فرمود: «وقتى قائم قیام کند، مىگوید: اى مردم! ما آنانیم که خداوند در قرآن به شما وعده داده است. » الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ … » (96)
روشن است که پرداختن آن حضرت به نماز متناسب با مقدار تمکن آن حضرت خواهد بود و چون حکومت حضرت جهانى و بسیار قدرتمند است طبیعى است که در این زمینه اقدامات بزرگى را انجام خواهند داد.
از جمله اقدامات آن حضرت که مربوط به نماز است تخریب زیور آلات مساجد و پیراستن از آرایشهاى دنیوى است.
امام حسین، امام باقر، امام صادق و امام موسى بن جعفر – علیهم السلام – درباره آیه » الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ، فرمودند: ما آنان هستیم (یعنى کسانى که اگر در زمین قدرت یابند نماز را به پا مىدارند…) » (97).
در حدیث دیگرى امام باقر(ع) درباره آیه «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ «، فرمود: «آنان مهدى (عج) و اصحاب او هستند [که وقتى به قدرت رسیدند، نماز را اقامه مىکنند و…(98)]».
بنابر این یکى از مهمترین و اصلىترین برنامههاى عملى حکومت امام زمان(عج)، اقامه نماز و برنامه ریزى براى فراگیر ساختن آن است.
زمانى که حضرت مهدى (عج) ظهور کند، حضرت عیسى (ع) نزد آن حضرت حاضر مىشود. و چون وقت نماز برسد، حضرت مهدى (عج) مىفرماید: پیش بایست (تا نماز جماعت بخوانیم). عیسى (ع) مىگوید: تو به (امامت) نماز شایستهترى. آن گاه عیسى (ع) پشت سر آن حضرت نماز مىگزارد.
در زیارت حضرت مهدى صاحب الامر (ع) خطاب به آن حضرت مىگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تُکَبِّرُ وَ تُهَلِّل؛ سلام بر تو آن گاه که به نماز ایستادهاى و آنگاه که قنوت مىخوانى؛ سلام بر تو آن گاه که به رکوع و سجده مىروى، سلام بر تو آن گاه که لا اله الا الله و الله اکبر مىگویى!» (99)
امام باقر (ع) فرمود: آن گاه که حضرت مهدى (عج) (قیام کند و) وارد کوفه شود، مردم از او درخواست کنند تا براى آنان نماز جمعه بخواند، حضرت دستور دهد که در قسمتى از نجف به نام مسجد خط بکشند و در آن جا با ایشان نماز جمعه بخوانند. (100)
5- موانع اقامه نماز چیست؟
نوع اول
از موانع اقامه نماز، افرادى هستند که در طول تاریخ همیشه با نماز به مخالفت برخاستهاند. اکنون ضمن مراجعه به قرآن کریم از مخالفت این گونه افراد با نماز و نحوه مقابله قرآن با آنها و سرنوشتى که در انتظار آنان است مطلع مىگردیم.
قرآن کریم در اولین سورهاى که بر پیامبر (ص) نازل شد، سرگذشت و سرنوشت کسى را که مانع انجام نماز دیگرى مىگردد شرح مىدهد. قرآن مىفرماید: » أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى – عَبْداً إِذا صَلَّى ؛ (101) آیا آن کسى را که مانع نماز بنده ما مىشود و از اداى نماز او جلوگیرى مىکند دیدى؟ «
در مورد این که این فرد کیست، مفسران اعتقاد دارند آن شخص ابوجهل است و اوست که مىگفت اگر محمد (ص) را در حال نماز ببینم، در همان لحظهاى که او به سجده مىرود پاى خود را به گردن او مىگذارم و مىفشارم.
البته روشن است که شأن نزول آیه در مورد ابوجهل باشد. خداوند در این آیات با لحنى شدید، سرنوشت چنین انسان نگون بخت و گمراهى را بیان مىنماید و به او شدیدا اخطار مىدهد که متوجه عمل نارواى خود که سبب قطع ارتباط مردم با خداست باشد و بداند در مقابل این بازى خطرناک، مجازاتى شدید براى او خواهد بود. او و امثال او باید بدانند چنانچه دست از این عمل ناپسند خود برندارند، سرنوشت بسیار رقت بارى در انتظار آنهاست.
قرآن نحوه برخورد با کسى را که از اقامه نماز توسط دیگران جلوگیرى مىنماید و دست از این کار ناشایسته برنمىدارد، این گونه ترسیم مىکند: » کَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ (102)؛ چنان نیست که او خیال مىکند، اگر دست از کار خود برندارد، ناصیهاش (موى جلوى سرش) را مىگیریم [و به سوى عذاب مىکشیم]».
آرى خداوند این گونه وعده مىدهد که: این جرثومههاى دروغ و خطا و گناه را که در نهایت پستى قرار دارند و بر پیشانى آنها مهر رسوایى و بندگى شیاطین و هوا و هوس و امیال نفسانى زده شده است، به سوى دوزخ روانه مىسازیم.
او در آن روز هر چه در توان دارد به میدان مىآورد و ما هم ماموران آتش و دوزخ خود را به میدان مىآوریم تا مشخص شود در آن روز چه کسى پیروز است.
آرى؛ قرآن با افرادى که مانع نماز مىگردند و به مقابله با آن برمىخیزند، این گونه برخورد مىنماید. برخوردى بسیار سخت و خشن و این پایان و عاقبت بسیار بدى براى آنهاست. این، نوع اول مبارزه علنى با نماز بود.
نوع دوم
نوع دیگر، به گونهاى است مرموز و غیر مستقیم، یعنى به صورت کار فرهنگى که شیوهاى بسیار خطرناک است. در این نوع مقابله، شیاطین با استفاده از ابزار مختلف در جهت گسترش و ترویج فساد و آمادهسازى زمینههاى تباهى، گناه و آلودگى در جامعه کار مىکنند تا بدین وسیله پایههاى اعتقادى جوانان سست گردد و در نتیجه ارتباط آنها با خدا کم رنگ شده، مساجد و نماز خانهها از رونق بیفتند. این مصداق بارز مبارزه دشمنان اسلام با نماز مىباشد که در طول تاریخ، انجام دادهاند و همچنان خواهند داد.
نوع سوم؛ شراب و قمار
در قرآن از شراب و قمار به عنوان موانع اقامه نماز یاد شده است: «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (103)؛ شیطان مىخواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا [با این همه زیان و فساد و با این همه نهى اکید] خوددارى خواهید کرد؟»
هشدار!
شیطان مىخواهد به واسطه شراب و قمار، دشمنى، خشم و کینه را در جامه ایجاد نماید. این کاملا طبیعى است، زیرا کسى که در یک لحظه تمام هستى خود را در یک قمار از دست مىدهد، آیا نمىخواهد با تمام وجود، هستى طرف را از بین ببرد؟ مگر در شراب خوارگى حالت دیگرى جز حالت درندگى به انسان دست مىدهد؟ اما اثر مخربتر شراب و قمار این است که این انسان را از یاد خدا و نماز باز مىدارد.
شراب و قمار مانع آن نمازى مىگردد که به عنوان نیاز فرد و جامعه مطرح است و بدون آن انسان به سعادت نمىرسد و موجب قطع ارتباط با خدا مىشود.
نوع چهارم؛ غفلت
غفلت در نماز انسان را از درون تهى مىسازد. در قرآن و روایات شخص نمازگزار به شدت از سهو، فراموشى و عدم تمرکز حواس برحذر داشته شده است. قرآن مىفرماید: «پس واى بر نمازگزارانى که در نماز خود سهل انگارى مىکنند.» (104)
نوع پنجم؛ ریا
حالت ریا و خودنمایى. یعنى حالت و وضعیتى که انسان در فکر و اندیشه بندگى خدا نیست. بلکه او در فکر نقشهها و نیرنگهاى خود است، در حال مطرح ساختن خویش است. او همه چیز را در خدمت خود مىخواهد حتى عبادت خدا را.
عبادت یعنى خود را براى خدا دانستن و خواستن. ولى انسان ریاکار خدا را براى خود مىخواهد. (105)
قرآن کریم مىفرماید: » الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ (106)؛ همان کسانى که در نماز ریا مىکنند.» (107)
**—
تاریخچه پیدایش نماز
6- آیا نماز از اول خلقت بر انسان واجب بوده یا تنها مسلمانان به آن مأمور بودهاند و اگر وجود داشته، چگونگى و مقدار آن چگونه بوده است؟
«پرستش خداوند» یکى از چیزهایى است که همهى پیامبران الهى مردم را به آن دعوت مىکردند. قرآن کریم از زبان پیامبران نقل مىکند که به امتهایشان مىگفتند: «اعْبُدُوا اللَّه»؛ خدا را پرستش کنید. (108)
بنابراین اصل عبادت و پرستش خداوند در همهى شریعتهاى الهى وجود داشته؛ ولى شکل و کیفیت آن متفاوت بوده است؛ یعنى همهى پیامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم، نماز مىخواندند؛ اما از چگونگى آن اطلاع دقیقى در دست نیست.
خداوند متعال خطاب به حضرت موسى علیهالسلام مىفرماید: «إِنَّنی أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»؛ (4) من «الله» هستم، معبودى جز من نیست، مرا بپرست و نماز را براى یاد من برپادار.
قرآن کریم به نقل از حضرت عیسى علیهالسلام مىفرماید: «وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»؛ (109) و مرا وجودى پر برکت قرار داده، در هر کجا باشم و [خداوند] مرا به نماز و زکات توصیه کرده است مادامى که زندهام.
از این آیات شریف، روشن مىشود که نماز در مکتب این دو پیامبر بزرگ الهى (موسى و عیسى علیهماالسلام) وجود داشته، همان گونه که در مکتب دیگر پیامبران بوده است، چنان که دربارهى حضرت شعیب علیهالسلام آمده است: «قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا»؛ (110) گفتند: اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مىدهد آنچه پدرانمان مىپرستیدند، ترک کنیم… .
همچنین از زبان حضرت اسماعیل علیهالسلام مىفرماید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»؛ (111) او همواره خانواده خود را به نماز و زکات دعوت مىکرد و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
بنابراین هیچ شریعت و دینى از نماز جدا نبوده، گرچه صورت ظاهرى آن، تفاوت داشته است. زرتشتیان، پنج نماز دارند که هنگام طلوع آفتاب، ظهر، عصر، اول شب و هنگام خواب، به پا مىدارند. (112)
یهودیان دعاهایى دارند که آنها را در ساعت سوم، ششم و نهم روز و اول و آخر شب و هنگام خوردن غذا، مىخوانند. (112) مسیحیان نیز روز یکشنبه و برخى روز شنبه به کلیسا مىروند و دعاى دسته جمعى مىخوانند.
اما آنچه امروزه، پیروان حضرت موسى علیهالسلام (یهودیان) و حضرت عیسى علیهالسلام (مسیحیان) به عنوان نیایش در کلیسا و کنیسه به جا مىآورند، با مناسکى که به وسیلهى این پیامبران الهى آورده شده، بسیار متفاوت است؛ زیرا آیین و کتابهاى آسمانى این دو پیامبر الهى دچار تحریف و دست خوش انحرافات پیروان آنها شده است. (113)
با این حال، نمازى که در حال حاضر یهودیان و مسیحیان مىخوانند نوعى دعا است که به نماز ما مسلمانان شباهت ندارد.
گفتنى است که چگونگى و مقدار نماز در شریعت اسلام با شریعتهاى پیشین متفاوت است؛ اما در بیشتر آن آیینها، سجده، جزئى از این عبادت به شمار مىآید. علاوه بر واجب بودن عبادت نماز در ادیان الهى، بت پرستان نیز در برابر بتهایشان، وردهایى مىخواندند. (114)
اعراب جاهلى نیز در مقابل کعبه مىایستادند و با کف زدن و سوت کشیدن، اظهار عبادت مىکردند: «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً»؛ (115) و نماز و دعاى آنان نزد آن خانه جز سوت کشیدن و کف زدن نیست. (116)
**—
فرشتگان و نماز
7- آیا فرشتگان هم نماز مىخوانند؟
در این که فرشتگان، خداوند متعال را تسبیح و تقدیس مىکنند جاى هیچ تردیدى نیست. آیاتى که به تسبیح فرشتگان اشاره دارد، عبارتاند از:
1. «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ … وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَک …»؛ (117)
[به خاطر بیاور] هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: … ما تسبیح و حمد تو را به جا مىآوریم و تو را تقدیس مىکنیم.
2. «… لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ – یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُون»؛ (118)
[فرشتگان] هیچ گاه از عبادتش استکبار نمىورزند و هرگز خسته نمىشوند، آن ها [تمام] شب و روز را تسبیح مىگویند و سست نمىگردند.
3. «… وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ …»؛ (119)
فرشتگان، پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مىآورند.
از ابنعباس و ابنمسعود نقل شده است که «تسبیح» فرشتگان، به معناى نماز خواندن آنها است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله به ابوذر فرمودند: اى ابوذر! هرگاه بندهاى در بیابانى تنها باشد و وضو بسازد یا تیمم کند، سپس اذان و اقامه بگوید و نماز بخواند، خدا فرشتگان را امر مىکند که پشت سر او صفى تشکیل دهند که دو طرف آن دیده نشود. و به نماز او اقتدا کنند و به دعایش آمین گویند. (120) (121)
**—
همراهى نماز و زکات در قرآن
8- چرا چندین بار در قرآن کریم نماز و زکات در کنار یکدیگر بیان شده است؟
واژهى «صلاة» و مشتقات آن 26 مرتبه در قرآن به همراه واژه «زکات» آمده است. آمدن «زکات» در کنار «صلاة» نشان دهندهى آن است که نماز براى ارتباط برقرار کردن با خداوند متعال و زکات براى ارتباط برقرار کردن با مخلوق خداوند است. همراهى این دو واژه به جهت اهمیت ویژهى آنها است؛ زیرا نماز در آیات قرآن کریم و روایات اسلامى از جایگاه خاصى برخوردار است و زکات نیز در دین اسلام، بسیار اهمیت دارد و ذکر زکات در کنار نماز نشانهى جامعیت اسلام و همه جانبه نگرى دین مقدس اسلام است. (122) (123)
**—
علت شکر گزارى با نماز
9- اگر خواندن نماز، تشکر و قدردانى از خداست. چرا باید از خدا تشکر کنیم؟
در پاسخ، توجه به چند نکته، ضرورى است:
الف – اصل آفرینش موجودات (از جمله انسانها) خیر محض است و در چیزى که خیر محض باشد و هیچ شرى در آن تصور نشود، بحث از جلب رضایت و عدم آن، بیهوده است. (124)
هیچ موجودى در این عالم به اختیار خود پا به عرصهى وجود نگذاشته است و اساسا خداوند براى آنچه انجام مىدهد، هرگز بازخواست و بازپرسى نمىشود: (لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ…). (125)
ب – هر چند انسان، بدون اختیار خود به این جهان آمده است، اما خداوند متعال بر اساس نظم امور، گوهرى به نام «آزادى در انتخاب راه» در نهاد انسان قرار داده است؛ یعنى خداوند، نظام جهان آفرینش را طورى بر پا داشته که به اختیار انسان منتهى مىشود؛ همان اختیار که آدمى با آن مىتواند راه سعادت یا طریق کفر و معصیت را طى کند. (126)
قرآن کریم مىفرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً – إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ (127)
ما انسان را از نطفهى مختلفى آفریدیم و او را مىآزماییم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم. ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاسى کند.
پس نه تنها عذاب الهى دربارهى مجرمان، خلاف عدالت نیست، بلکه کسانى که با سوء اختیار و ارادهى خود الطاف خداوند را نادیده گرفتهاند و از هدایت الهى روى گردانده و راه معصیت و کفر را پیشه خود کردهاند، مستحق عذاب الهى هستند، تا بین چنین فردى با انسانى که با حسن انتخاب و اختیار خویش، راه هدایت و عمل صالح را برگزیده است، تفاوتى باشد؛ خداوند مىفرماید: «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ – ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؛ (128)
آیا فرمان برداران را چون بدکاران قرار خواهیم داد؟! شما را چه شده؟ چگونه داورى مىکنید؟
ج – اگر چه پا گذاشتن در دنیا به اختیار انسان نیست، اما خداوند نعمتهاى فراوانى را در اختیار او گذاشته است تا آینده خود را با آنها بسازد. در قرآن کریم آمده است: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ (129)
و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود، در حالى که هیچ نمىدانستید، اما براى شما گوش و دیدگان و دلها قرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید.
در این آیه صحبت از ابزار شناخت و اختیار انسان است. انسان با چشم، گوش و عقل، به آگاهى مىرسد و از این راه حق انتخاب دارد.
واقعیت این است که هر کسى از دیگرى خدمتى یا نعمتى ببیند، میل دارد او را بشناسد و از او تشکر کند. بسى جاى تعجب دارد که انسان این همه نعمت خوب و مفید دریافت مىکند؛ اما در شناخت صاحب نعمت و تشکر از او، نمىکوشد! (130)
نعمتهاى بىکران الهى سراسر عالم را گرفته است.
(هر نفسى که فرو مىرود مُمِدِّ حیات است و چون برمىآید مُفَرَح ذات، پس در هر نفسى دو نعمت موجود و بر هر نعمتى، شکرى واجب.
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید
—
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خداى آورد
ورنه سزاوار خداوندىاش
کس نتواند که به جاى آورد )
(سعدی)
با این همه ممکن است انسان به جهت رو به رو شدن با پارهاى از مشکلات مانند: فقر، بیمارى و ظلمهاى موجود و نیز به سبب ناتوانى روحى و محدودیت بینش، از دیدن زیبایىهاى عالم و لطفهاى الهى محروم بماند و حتى خداوند را شایستهى ستایش نداند و زبان به کفر بگشاید؛ اما این برداشت و این رفتار، حکایت گر حقیقت نیست. با رجوع به زندگى موحدان راستین و اولیاى الهى مىبینیم که آنها با وسعت بینش و شناخت درستى که از خداوند داشتند، با وجود مشکلات و مصیبتهاى فراوان، هم چنان خداوند را سپاس و از لطف و عنایت او سخن مىگفتند. (131)
10- آیا نماز رایج میان مسلمانان تنها راه تشکر از خدا است؟ آیا انسان مىتواند با زبان مادرى خود از خداوند تشکر کند؟
در نماز، توجه قلب و تمرکز فکر بسیار سخت است؛ ولى وقتى با زبان مادرى خود با خدایمان صحبت کنیم، این توجه بسیار بالا مىرود و ارتباط نزدیکى برقرار مىگردد. بنابراین چرا با زبان مادرى به شکر گزارى و بندگى نپردازیم و تنها باید به زبان عربى عبادت کنیم؟
براى پاسخ، چند نکته باید روشن شود:
الف – ابراز بندگى در هیچ قالب زمانى، مکانى و زبانى محدود نمىشود؛ ولى با توجه به عظمت خداوند و جلال و جبروت او از یک سو و فقر وجودى آدمى از سوى دیگر، درک حقیقت بندگى، معنا و مفهوم پیدا مىکند. (132)
قرآن کریم از عبودیت و بندگى تمام مخلوقات خبر مىدهد (133) و مىگوید همهى هستى به تسبیح خداوند مشغول هستند، هر چند بیشتر انسانها از این تسبیح بىخبرند؛ زیرا آگاهى از نوع تسبیح موجودات، با درک و فهمى ژرف و عمیق از عالم هستى و پس از راه یابى به عالم ملکوت به دست مىآید.
قرآن علاوه بر تسبیح موجودات از نماز آنان نیز سخن به میان آورده است. (134)
ما انسانهاى معمولى، همان گونه که از چگونگى تسبیح موجودات بىخبریم، از چگونگى نماز آنها نیز آگاهى نداریم.
انسان یکى از برترین مخلوقات هستى است و از نظر تکوین، همانند دیگر موجودات است؛ ولى از آن جا که هدف آفرینش انسان، عبودیت است، (135) خداوند نیز او را به نماز و تسبیح امر کرده تا به مقام عبودیت برسد.
ب – اظهار عبودیت، با هر زبان و رفتارى ممکن است؛ ولى پیامبر صلى الله علیه و آله و سفیران الهى – که اوامر و نواهى خداوند را براى بشر بازگو مىکنند – هر یک در عصر خویش اظهار عبودیت را به شکل خاص و با الفاظ ویژهاى به انسانها هدیه کردهاند.
نماز، ترکیبى از اعمال و واژگان مخصوص و مطلوبترین شکل بندگى و سپاس گزارى در برابر خداوند است که به امت اسلامى تعلیم داده شده است. توجه به رکوع، سجود، قنوت و دیگر اعمال نماز و نیز تأمل در مفاهیم متعالى نهفته در الفاظ آن، گواه این حقیقت است که براى اظهار بندگى و سرسپردگى در آستان ربوبى، هیچ عملى زیبندهتر از نماز نیست.
سورهى حمد – که نماز بدون آن صحیح نیست – در برابر کل قرآن قرار گرفته است:
«وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ»؛ (136)
ما به تو سورهى حمد و قرآن عظیم دادیم.
در این آیه، قرآن با تمام عظمتش در برابر سورهى حمد قرار گرفته و نزول دوبارهى آن نیز شاید براى اهمیت فوق العادهى آن باشد.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند بزرگ به خاطر نزول سورهى حمد، بر من منتى خاص نهاد و آن را در برابر قرآن عظیم قرار داد و سورهى حمد از با ارزشترین ذخایر و گنجهاى عرش خداوند است. (137)
دربارهى سجده از امام رضا علیهالسلام نقل شده است که فرمودند: حالت سجده، نزدیکترین حالت بنده به خدا است. (138)
اگر خداوند را دوست داریم و او را مستحق ستایش مىدانیم و بهترین راه اظهار بندگى در آستان او را مىجوییم، بهترین شکل اظهار بندگى، در نماز تجلى پیدا مىکند، که خداوند از سر لطف و رحمت، زیباترین شیوهى ستایشگرى را به ما آموخته است.
ج – از سنتهاى بشرى این است که در هر فرهنگ و قومى، نوعى احترام کردن رایج است؛ براى مثال: احترام و سلام دادن یک نظامى به فرمانده خود، تکریم شایستهى بزرگان در برخى از اقوام که گاه با ساییدن پیشانى به خاک همراه است، سلام فرزند به پدر و مادر، احترام دوست به دوستش و… همهى اینها متناسب با شأن و مقام آنان است. ستایش متناسب با شأن خداوند، پس از علم و آگاهى از مقام ربوبى و خشیت و حضور قلب، در قالب نماز تجلى مىیابد. انسانى که عبادت را از روى نیاز و اشتیاق به جا مىآورد و خود را وام دار حضرت حق مىداند، هرگز در تعلیم نماز و فهم معانى آن خسته و رنجور نمىشود.
تشنهى دیدار دوست، راه نپرسد که چند؟
کشتهى شمشیر عشق، حال نپرسد که چون؟ (139)
**—
حکم وجوب نماز
11- از کدام آیهى قرآن کریم، حکم وجوب نماز استفاده مىشود و چگونه مىتوان از حکم وجوب نماز آگاهى یافت؟
خداوند در آیههاى مختلفى بر وجوب نماز تصریح فرموده: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛ (140)
و نماز را به پا دارید و زکات بدهید و از پیامبر [خدا] اطاعت کنید تا در رحمت قرار گیرید.
«اقیموا» صیغهى امر است و امر نیز بر وجوب دلالت مىکند و نیز مىفرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ همانا نماز بر مؤمنان، در اوقات معین مقرر شده است.
امام رضا علیهالسلام فرمود: علت تشریع نماز، توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار، مبارزه با شرک و بت پرستى، قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و تواضع، اعتراف به گناهان، تقاضاى بخشش از گناهان گذشته و هر روز پیشانى نهادن بر زمین براى تعظیم خداوند است و این که انسان همواره هوشیار و متذکر باشد که گرد و غبار فراموشى بر دل او ننشیند، مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد و همین توجه به خداوند متعال و قیام در برابر او، انسان را از گناهان بازمىدارد و از انواع فساد جلوگیرى مىکند. (141) (142)
12- چرا خواندن قرآن واجب نیست، ولى خواندن نماز واجب است؟
قرائت قرآن واجب نیست؛ ولى در آیات و روایات فراوانى بر خواندن آن سفارش شده است؛ براى مثال در آیهى 20 سورهى مزمل مىخوانیم: (… فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ …)؛ آنچه براى شما میسر است قرآن بخوانید.
در روایتى از امام صادق علیهالسلام آمده است: قرآن، عهد و فرمان خداوند به بندگانش است، پس شایسته است که انسان مسلمان در پیمان خود نظر کند و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند. (143)
از این نکته نباید غفلت شود که هر حکم واجبى، حکمت یا حکمتهایى دارد؛ ولى چنین نیست که هر چیز فایده و حکمتى هر چند مهم داشته باشد، واجب شود؛ یعنى این رابطه، حالت عکس ندارد؛ زیرا علاوه بر لزوم وجود حکمت و فایده، در واجب شدن یک حکم، توان مخاطب نیز لحاظ مىشود و چه بسا حکم با فایدهاى که اگر براى همهى مردم مشقت بار نبود، واجب مىشد؛ ولى به جهت رعایت حال مردم، واجب نشده است؛ مانند مسواک زدن. قرائت قرآن نیز براى همهى انسانها ممکن نیست و مقدماتى نیاز دارد؛ مانند: سواد و توانایى قرائت مصحف، بنابراین نباید به احکام یک سویه نگریست. قرائت قرآن در نماز – که از مهمترین واجبات است – جزء واجب نماز است. سورهى «حمد» و «توحید» یا غیر آن از سورههایى است که هنگام قرائت نماز، بارها خوانده مىشوند و اساسا نماز بدون قرائت سورهى حمد، صحیح نیست؛ اما این که چرا خواندن نماز، واجب است، باید گفت:
1. «نماز» از واجباتى است که در قرآن کریم و روایات اسلامى بسیار بر آن تأکید و سفارش شده و تنها واجبى است که مکلف – حتى در حال احتضار – باید آن را به جا بیاورد و در هیچ شرایطى نباید ترک شود و توصیهى تمام انبیاى الهى نیز به امتشان همین بوده و در روز حساب رسى اگر این عمل (نماز) مورد قبول واقع شود، سایر اعمال نیز قبول خواهند شد. خداوند در مورد وجوب نماز فرموده: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛ (140)
و نماز را به پا دارید و زکات بدهید و از پیامبر [خدا] اطاعت کنید تا مورد رحمت قرار گیرید.
2. در روایات اسلامى نیز مطالبى دربارهى علت وجوب نماز آمده است. (141)
هم چنین نماز، خودبینى و کبر را از بین برده، پردههاى غرور و خودخواهى را کنار مىزند و وسیله پرورش فضائل اخلاقى و تکامل معنوى انسان است. (144) (145)
**—
فلسفه نماز
13- فلسفه نماز در قرآن و اسلام چیست؟
عبادت، وسیلهى تکامل و سعادت ما است و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمایى است که ما را به کمال مىرساند؛ مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مىکنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مىخواهند و این امر از روى محبت به فرزند است؛ و گرنه به درس خواندن او نیازى ندارند.
آیات و روایات، فلسفه و حکمت تشریع نماز را بیان کردهاند:
1. یاد خدا: «… وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»؛ (4)
نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى.
2. بازداشتن از گناه و زشتىها: «… إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ…»؛ (146)
همانا نماز [انسان را در دنیا] از زشتىها و گناه بازمىدارد.
3. پاکیزگى روح: «… إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیرُ»؛ (147)
[تو] تنها کسانى را که از پروردگارشان در نهان مىترسند و نماز برپا مىدارند، هشدار مىدهى و کسى که پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مىجوید و فرجام [کارها] به سوى خدا است.
4. یارى جستن از نماز در مسیر تکامل: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»؛ (148)
از شکیبایى و نماز، یارى جویید و به راستى این کار، گران است مگر بر فروتنان.
5. پاک شدن از کبر و غرور؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام مىفرماید: «وَ الصَّلَاةُ تَنْزِیهاً مِنَ الْکِبْرِ»؛ (149)
خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند … .
6. رستگارى: » قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ – الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «؛ (150)
به راستى که مؤمنان رستگار شدند؛ کسانى که در نمازشان فروتنى مىکنند.
در حدیثى آمده است: نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من همانند نهر زلالى است که از مقابل خانهى آنان مىگذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شست و شو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟! (151)
امام باقر علیهالسلام مىفرماید: هنگامى که نماز گزار به سمت قبله براى نماز مىایستد، خداوند رحمان و رحیم به او توجه ویژهاى مىکند. (152)
نماز، اظهار تشکر و سپاس دائمى او از نعمتها و خوبىهایى است که خداوند به او داده و نیز ثناگویى و تمجید انسان از زیبایىها و عظمتى است که خداوند متعال دارد. هیچ کس براى تعریف و تمجید از یک گل زیبا به شما اعتراض نمىکند؛ اما اگر زیبایى آن را نبینى، تو را نابینا مىشمرند و اگر ببینى و واکنش نشان ندهى و ستایش نکنى، سرزنش مىکنند که چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بد دلى! در مضمون بعضى احادیث آمده است: انسان در حال نماز با خداى خود نجوا و گفت و گو مىکند و اگر انسان لذت این گفت و گو را بچشد، هیچ گاه از حال نماز خارج نمىشود. (153)
راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفت و گو و مناجات پرداختن و با خداى هستى همسخن شدن! (154)
**—
نیاز به نماز
14- آیا خدا به نماز ما نیاز دارد که از ما خواسته است نماز بخوانیم و بر این امر تأکید فراوانى کرده است؟
در قرآن آمده است: خداى متعال از همهى عالمیان بىنیاز است (155) و همه به او نیازمندند. (132)
خدا هیچ احتیاجى به ما و اعمال ما ندارد. علت اهمیت یک عبادت مانند نماز، هرگز به نیاز خدا بازنمىگردد؛ بلکه به خواص و آثارى است که آن عمل در حیات انسان دارد.
نماز لطف و رحمتى از سوى پروردگار به انسانها است تا به کمال و سعادت اخروى برسند و از آن جا که پروردگار عالمیان مىداند چه چیز براى انسان مفید است و سعادت اخروى او را تأمین مىکند و چه چیز براى انسان زیان بار و نابود کننده است، او را به انجام واجبات و ترک محرمات مکلف کرده است. خداوند مىداند که اگر انسان را به حال خود رها کند، نه تنها به آن منافع و مصالح عظیم دسترسى پیدا نکرده، به کمال و سعادت اخروى نمىرسد، بلکه خود را به ذلت و پستى مىکشاند؛ مانند کودکى که پزشک براى بهبودى حال او دارویى را تجویز مىکند و ممکن است کودک به سبب ندانستن مصلحت خویش، آن داروى تلخ را نخورد؛ اما پزشک یا پدر او مىداند که حیات کودک به این دارو بستگى دارد؛ از این رو دارو را به اجبار به کودک مىخورانند. در واقع پزشک، خوراندن دارو را به کودک بیمار، واجب و ضرورى مىداند. (156)
خداوند مهربان مىفرماید: نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى (4) و هر کس به یاد خدا باشد، دلش آرام و مطمئن مىشود، (157) همچنین مىفرماید: هر کس از یاد من روى برگرداند، در حقیقت، زندگى سختى خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور مىکنیم. (158)
نماز باعث مىشود انسان به گناه آلوده نشود و عامل بازدارنده مهمى در جلوگیرى از بدىها است؛ زیرا نماز انسان را از فحشا و زشتىها بازمىدارد. (159)
**—
تعداد رکعات نماز
15- فلسفهى اختلاف تعداد رکعت نمازها چیست؟
در مورد فلسفهى احکام، به طور عام و اختلاف در عدد رکعت نمازها، به طور خاص، باید به موارد ذیل توجه شود:
1. همهى احکام الهى داراى حکمت بوده و بر اساس مصلحت یا دفع مفسده بنا شدهاند؛ ولى ممکن است براى ما مشخص نباشد.
2. احکام دین، دو دستهاند: الف – احکامى که فلسفه و حکمت آنها بیان شده است؛ مانند: نماز (146) و شراب (103).
ب – احکامى که فلسفهى آنها بیان نشده است؛ مانند: اختلاف رکعت نمازها.
3. در مورد بیان نشدن علل و حکمت بعضى از احکام، مانند اختلاف عدد رکعت نمازها، چند احتمال وجود دارد:
الف – براى امتحان بندگان تا معلوم شود آنها بدون چون و چرا، از او اطاعت مىکنند یا نه؟ مانند عدد فرشتگان نگهبان جهنم که به تصریح قرآن براى امتحان است. (160)
ب – فواید و آثار بعضى احکام، تنها مربوط به این دنیا نیست تا ما بتوانیم به آن پى ببریم؛ بلکه بسیارى از آنها مربوط به جهان آخرت است و ما تا خود وارد آن جهان نشویم، نمىتوانیم به آثار آنها دست یابیم.
ج – اگر پزشک بگوید از این قرص، صبح دو عدد، ظهر و عصر و عشا، چهار عدد و مغرب، سه عدد بخورید، آیا سبب این دستور را مىپرسید؟ سبب نپرسیدن، این است که شما به او اعتماد دارید و مىدانید، حتما به نفع شما دستور داده است؛ بنابراین اگر خداوند، نماز صبح را دو رکعت و نماز ظهر، عصر و عشا را هر کدام چهار رکعت و نماز مغرب را سه رکعت قرار داده حتما حکمتى در آن است که ما نمىدانیم. (161)
**—
اهمیت و شناخت نماز
16- چرا در اسلام این همه به نماز و نیت خالصانه در آن، سفارش شده است؟
اهمیت نماز در بین همه دستورهاى دیگر اسلام، بدین جهت است که:
1. نماز روح انسانها را با مبدأ هستى بخش، مرتبط و متصل مىسازد و با این ارتباط، روح و جان آدمى را زنده، با نشاط و آرام نموده و او را براى انجام دادن سایر تکالیف و وظایف فردى و اجتماعى آماده مىکند. به این جهت مىتوان گفت؛ نماز موتور محرکه سایر اعمال و دستورات اسلامى است؛ زیرا کسى که به نماز اهمیت بدهد، به سایر تکالیف هم اهمیت خواهد داد و آنها را با نیت خالص به جا خواهد آورد. اما اگر کسى نماز را براى خدا نخواند، معلوم نیست عمل دیگرى را براى خدا انجام دهد. شاید بتوان گفت: چنین فردى، سایر اعمال را یا انجام نمىدهد و یا با نیت صحیح به جاى نمىآورد و بهرهاى از آن نمىگیرد.
2. خواندن نماز، علاوه بر آنکه انجام دادن یک دستور و واجب الهى است؛ خود مانع از دست زدن به زشتىها، خلافها و گناهان دیگر است. نمازگزار واقعى، از فحشا و منکرات به دور است؛ چنان که قرآن مىفرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (162)
3. نماز از بعد سیاسى، مسلمین سراسر جهان را هر روز به سمت قبله و مردم هر شهر و روستا را در جماعات مساجد، متحد و منسجم مىکند و به آنان شکوه، عظمت و اقتدار مىبخشد. این خاصیت نماز بدین صورت فراگیر و روزانه، در هیچ عبادتى دیگر یافت نمىشود. البته در مراسم حج، مسلمانان گرد خانه طواف مىکنند و متحد و منسجم مىشوند؛ اما حج سالى یک بار و براى افرادى است که استطاعت این سفر را دارند؛ ولى نماز هر روز و براى همه افراد است و هیچ زمانى در طول شبانه روز نیست که عدهاى به طرف قبله نماز نگزارند.
صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 13.
17- چرا نماز با این اهمیت جزء اصول دین نیست؟
مجموعه معارف دین دو گونه است:
یک. اصول و معارف نظرى
دو. برنامهها و دستورات عملى
قسمت اول نیز مشتمل بر دو گونه از مسائل و موضوعات است:
1. موضوعات زیر بنایى و پایهاى
2. موضوعات روبنایى و فرعى
«اصول دین» مجموعه عقاید بنیادى و پایهاى دین است که عمدتاً جنبه نظرى دارند و از همین رو به آنها اصول دین گفته مىشود (مانند توحید، نبوت و…). نماز گرچه از نظر عملى جزء اصول و پایههاى تربیتى رفتار دینى است؛ ولى بدان لحاظ که از نظر عقیدتى رو بنا محسوب مىگردد نه زیر بنا، از اصول شمرده نمىشود و به عنوان «فروع دین» از آن یاد مىگردد.
بنابر این نماز از جهت عملى در زمره اصول دین است؛ ولى چون از نظر اصطلاح «اصول دین» به معارف پایهاى نظرى اطلاق مىگردد، نماز از جمله آنها به حساب نیامده است. (163)
18- نماز در پیشگاه خدا چه جایگاهى دارد و آیا با نماز مىتوانیم به خدا بیشتر نزدیک شویم؛ یا راههاى دیگرى براى این هدف وجود دارد؟
نماز، جایگاه والا و ارزشمندى در نزد خدا دارد و این عبادت، به دستور خود او و براى تقرب و نزدیکى به او، به جاى آورده مىشود.
پیامبر(ص) فرموده است: «اَلا اِنَّ الصَّلاهَ مَأدَبَهُ اللهِ فِى الأرْضِ قَد هَنَّأَهَا لِأهْلِ رَحْمَتِهِ فى کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ (164)؛ آگاه باشید، نماز سفره گسترده خدا در زمین است که خداوند آن را روزى پنج بار براى اهل رحمتش، گوارا نموده است».
آن حضرت هم چنین مىفرماید: «اگر عبادتى برتر از نماز بود، خداوند فرشتگان را به آن فرمان مىداد».
هیچ عملى از اعمال دینى و افعال عبادى، با نماز قابل مقایسه نیست. اگر تعالیم و دستورات دین را درجه بندى کنیم، نماز در بالاترین درجه و مرتبه تعالیم دینى قرار دارد.
نماز بهترین و مطمئنترین راه، براى لقاى الهى و قرب به او است. براى رسیدن به حق و شاداب کردن روح عرفانى انسان، هیچ معجونى بهتر از نماز یافت نمىشود و براى روح انسان شیفته، هیچ غذایى سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود ندارد.
معجون شفابخش دلها، نماز است که وسیله تقرب به خدا است: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ» (165) و بهترین موضوع مىباشد: «الصَّلَاةُ خَیْرُ مَوْضُوعٍ» (166). به وسیله همین فریضه، مىتوان بالاترین درجات کمال را پیمود و این بهترین و جامعترین ابزار پرواز است که کاملتر از آن، متصور نیست. محور اصلى در حرکت به سوى خدا، نماز است و در فرهنگ اسلامى، از چیزى به جز نماز، به عنوان معراج مؤمن یاد نشده است. پس در نماز نه تنها مىتوان بزرگى و عظمت خدا را درک کرد و معرفت و شناخت خود را از او بالا برد؛ بلکه مىتوان به او قرب و نزدیکى پیدا کرد و عزیز درگاه الهى شد. امام کاظم(ع) مىفرماید: «بهترین چیزى که بنده بعد از شناخت خدا، به وسیله آن به درگاه الهى تقرب پیدا مىکند، نماز است» (167).
البته این مسأله در سایر عبادات و اعمال نیز وجود دارد (مثل حج، روزه و…) ؛ اما نماز ویژگىها، خصایص و زیبایىهاى خاص خود را دارد. (168) (169)
20- جایگاه و اهمیت نماز را از دیدگاه قرآن بیان کنید.
نماز ارزش والا و جایگاهى بس بلند در آموزههاى قرآن دارد.
1. قرآن مىفرماید: «… وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ – وَ أَنْ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ…» (170)
علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مىفرماید: «خداوند متعال با ذکر کلمه » وَ اتَّقُوهُ » ) تقوا داشته باشید)، تمامى عبادات و اعمال دین را خلاصه کرده و تنها از میان آنها، نماز را نام برد، بخاطر اهمیتى که داشته و عنایتى که خداوند نسبت به امر نماز دارد» (171).
2. در اهمیت و عظمت نماز همین بس که خداوند، اجازه نداده است در هیچ حال و زمانى، از انسان ساقط گردد؛ چنان که مىفرماید: » إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً » (172)؛ یعنى، نماز فریضهاى است که باید در مواقع و زمانهاى معینى انجام شود و مقصد از «کتاب موقوت» این است که نماز فریضه ثابتى است که اصلاً تغییرپذیر نیست و در هیچ حالتى ساقط نمىشود.
3. نماز آن قدر داراى اهمیت است که گاهى بلافاصله بعد از ایمان به مبدأ و معاد مطرح شده است: » إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ … «(173).
4. از نظر قرآن، بهترین عملى که انسان در قیامت، از آن بهرهمند مىشود، برپا داشتن نماز است: » وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ…»(174)؛ یعنى، نمازى که در دنیا انجام مىدهد و زکاتى که مىپردازد سود آن نصیب خود انسان مىشود؛ نه این که خداوند به اعمال بشر نیاز داشته باشد.
5. نماز معیار قبولى اعمال است و اگر نماز پذیرفته شود، سایر اعمال نیز پذیرفته مىشود؛ قرآن مىفرماید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» و تقوا و پرهیزگارى در برپاداشت نماز و عمل به دستورات خداوند است.
6. اولین دستور عبادى خداوند به حضرت موسى(ع)، موضوع نماز است، از این رو بعد از دستور به عبادت، به عنوان نخستین فریضه عبادى، موضوع نماز را مطرح مىکند: » فَاعْبُدْنی وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری » (175).
7. برتر از همه اینها، نماز نشانه شکر و سپاس از خدا است و بهترین عملى است که مىتوان با آن شکر و ثناى خداوند را به جاى آورد. خداوند متعال بعد از آنکه نعمت کوثر را به پیامبر(ص) مرحمت مىکند، مىفرماید: «در برابر این عطاى ما براى خداوند نماز بخوان: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ – فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ «(176).
8. خداوند در توصیف مؤمنان مىفرماید: «مؤمنان کسانى اند که علاوه بر پاسخ مثبت به نداى الهى، نماز را اقامه مىکنند: وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ «(177).
علامه طباطبایى مىفرماید: «اگر از میان همه تکالیف اسلامى، خداوند نام نماز را بیان کرد و فرمود: «نماز را برپا مىدارند»، دلالت بر اهمیت و شرافت نماز دارد»(178).
9. از نظر قرآن، نماز عامل فلاح و رستگارى و سعادت انسان است؛ از این رو در اوصاف متقین مىفرماید: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ… وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(179) و دهها موضوع دیگر که نشان دهنده ارزش و اهمیت ویژه نماز است. (180)
19- آیا عادلانه است قبولى کلیه اعمال، به نماز وابسته باشد؟
اگر معناى درست این حدیث درک نشود، این اشکال وارد است؛ ولى اگر دقت گردد و معناى عمیق حدیث به درستى فهمیده شود، خواهید دید که این معیار کاملاً عادلانه است. توضیح این که: نماز مقبول، شرایطى دارد؛ از جمله این که مکان، لباس و آب وضو و غسل غصبى نباشد. بنابر این نماز با تمام زندگى انسان مرتبط است؛ یعنى، شاخصى است که مىتوان مطلوب بودن و الهى بودن یک زندگى را با آن سنجید.
اگر درآمد کسى حلال و طیب نباشد و با آن درآمد خانه و لباس و غذا تهیه کند، آیا نمازش قبول است؟
آیا انفاق از آن مال و یا به زیارت و حج رفتن با آن مال، قبول درگاه الهى قرار مىگیرد؟
از همین جا درمىیابیم که نماز معیارى است که قبولى اعمال دیگر را نیز مىتوان با آن سنجید. پس اگر نماز قبول باشد، کارهاى خوب دیگر نیز قبول است و اگر مردود باشد، چنان بر مىآید که اشکال ریشهاى در اعمال وجود دارد.
براى مثال: آمپرهاى یک وسیله نقلیه، نشان دهنده سلامت و یا اشکال در کار موتور آن وسیله است. نماز نیز نشان دهنده سلامت اعمال و یا خرابى دیگر اعمال است. اگر کسى توانسته است نماز خود را از ریا و سُمعه دور نگه دارد، قادر خواهد بود در بقیه عبادتها و کارها نیز این ویژگى را حفظ کند؛ چون نماز وظیفهاى است که شبانه روز با آن مرتبط هستیم. بنابر این نماز شاخصى است که همه اعمال دیگر با آن سنجیده شده و محک زده مىشود. (181)
21- چرا در اسلام این همه به نماز سفارش شده است؟
اهمیت نماز در بین همه دستورهاى درخشان اسلام، بدین جهت است که:
1- نماز روح انسانها را به مبدأ هستىبخش مرتبط و متصل مىکند و با این ارتباط، روح و جان آدمى را زنده، با نشاط و آرام مىسازد و او را براى انجام سایر تکالیف و وظایف فردى و اجتماعى آماده مىکند. از این رو مىتوان گفت: نماز موتور محرکهى سایر اعمال و دستورات اسلامى هم هست؛ زیرا کسى که به نماز اهمیت بدهد، به سایر تکالیف هم اهمیت خواهد داد و آنها را با نیت صحیح و خالص به جا آورد.
2- خواندن نماز علاوه بر آن که انجام یک دستور و یک واجب الهى است، خود مانع از انجام زشتىها، خلافها و گناهان دیگر است و یک نمازگزار واقعى از فحشا و منکرات به دور است و این خاصیت بازدارندگى نماز است.
3- نماز، از بعد سیاسى، مسلمین سراسر جهان را هر روز به سمت قبله و مردم هر شهر و روستا را در جماعات مساجد، متحد و منسجم مىکند و به جمعیت مسلمانان شکوه و عظمت و اقتدار مىبخشد. و این خاصیت نماز، بدین صورت فراگیر و روزانه در هیچ عبادتى دیگر یافت نمىشود. البته در مراسم حج، مسلمانان گرد خانه طواف مىکنند و متحد و منسجم مىشوند؛ اما حج سالى یک بار و براى افرادى است که استطاعت این سفر را دارند؛ ولى نماز هر روز و براى همه افراد است.
اهمیت نماز در معراج
2- شبى که رسول خدا (ص) به معراج رفت، به خداوند عرض کرد: پروردگارا! در این شب به شادمانى شگفتى دست یافتهام، این شادمانى را بر من افزون فرما و راهى نشانم ده که همواره چنین باشم. خداى متعال او را به نماز فرمان داد و فرمود: «یَا مُحَمَّد! الْمُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ ؛ اى محمد! نمازگزار با خدایش سخن مىگوید و راز و نیاز مىکند.» (182)
3- امام محمد باقر (ع) فرمود: نماز هدیهى مومن است به سوى پروردگار؛ پس هدایاى خود را نیکو کنید تا جوایز شما نیکو باشد. (183) (184)
22- «حفاظت از نماز» در کدام سوره آمده است؟
دربارهى حفاظت از نمازها، چهار آیه در چهار سوره آمده است که در یک آیه، خداوند به حفاظت از نماز امر فرموده و در سه آیه دیگر آن را صفتى براى مؤمنان یا نماز گزاران دانسته است.
1. حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى؛ (سوره بقره، آیه 238)
در انجام همهى نمازها به خصوص نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید.
2. وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ؛ (سوره انعام، آیه 92)
[یقین بدان] آنها که به آخرت ایمان دارند، به آن (قرآن) ایمان مىآورند و بر نمازهاى خویش، محافظت مىکنند.
3. سوره مؤمنون، آیه 9: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ ، و آنها که بر نمازهایشان مواظبت مینمایند.»
4. سوره معارج، آیه 34: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ ، و آنها که بر نماز مواظبت دارند.» (185)
23- چه کنیم نماز در نظرمان مهم جلوه کند و از چه راهى مىتوان به اهمیت نماز پى برد؟
در این باره به نکتههاى زیر دقت و عمل کنید:
1. دربارهى اهمیت و ارزش نماز مطالعه کنید تا شناخت شما در مورد نماز بیشتر شود. وقتى انسان بداند نماز به معناى ارتباط و سخن گفتن مستقیم با خداوند بزرگ است و این بالاترین توفیقى است که یک انسان مىتواند از آن برخوردار باشد، سعى مىکند همواره خود را آماده سازد.
قرآن کریم مىفرماید: «…وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»؛ (186)
آنها که به آخرت ایمان دارند به آن (قرآن) ایمان مىآورند و مراقب نمازهاى خویش هستند.
2. سعى کنید براى نماز، برنامه ریزى کنید؛ مثلا شبها کمتر غذا بخورید و زودتر بخوابید و از هر گونه سستى و تنبلى دورى کنید؛ زیرا سستى و تنبلى به ویژه براى نماز صبح از وسوسههاى شیطان است. براى رهایى از وسوسههاى شیطان، باید به خداوند بزرگ پناه برد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ – مَلِکِ النَّاسِ – إِلهِ النَّاسِ – مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ – الَّذی یُوَسْوِسُ فی صُدُورِ النَّاسِ – مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛ (187)
بگو پناه مىبرم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، خداى مردم، از شر وسوسههاى شیاطین از جنى و انسانى. (188) (189)
24- پدر و مادر براى نشان دادن اهمیت نماز به فرزندان خود، چه رفتارى باید داشته باشند؟
لازم است که پدر و مادر براى نماز خوان کردن فرزندان خود، نکتههایى را رعایت کنند؛ از جمله:
1. بالا بردن سطح آگاهى و شناخت فرزندان به طور غیر مستقیم نسبت به فواید نماز و نقش آن در زندگى انسان.
2. زبان نرم و گویا و گفت و گوى جذاب و دل پسند دربارهى نماز و عمل به واجبات دینى: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ…»؛ (190)
آنان را به راه پروردگارت با حکمت و پند پسندیده فراخوان و به روشى که آن [روش] بهتر است، با آنان مناظره کن.
3. فراهم کردن امکانات دل پذیر؛ مانند: زیبا سازى محل، تهیه عطر، تهیه کردن سجاده براى فرزند، کوتاه بودن برنامهى نماز، تشویق و وعدهى جایزه، استمرار در برنامهها و….
4. مشاوره با افرادى که در این زمینه مهارت دارند.
5. آگاهى دقیق از شرایط امر به معروف و نهى از منکر براى پدر و مادر.
6. تمرین عملى، به این صورت که پدر یا مادر از فرزند بخواهند هم زمان با آنها به نماز بایستد و هر چه آنها بر زبان جارى کردند او نیز تکرار کند.
7. بردن به مساجد براى شرکت در نماز جماعت. از فرمودههاى حضرت لقمان على نبینا و اله و علیهالسلام به فرزندش این است: فرزندم! بسیار نماز بخوان و هرگز نماز را از اول وقت تأخیر نینداز و با جماعت نماز بگزار، هر چند در سختترین حالتها باشد. (191)
8. تهیه و نمایش فیلمهایى دربارهى نماز. (192) (193)
**—
نمازخوان و بی نماز
25- کسى که نماز مىخواند ولى دیگران را اذیت مىکند بهتر است؛ یا کسى که نماز نمىخواند اما به دیگران کمک مىکند؟
برخى مقایسهها ذهن را دچار خطا مىکند. براى رفع چنین خطایى، باید مبناى مقایسه را اصلاح کرده، به آن صورت منطقى داد. مقایسه صحیح در این مورد آن است که بگوییم:
فردى که نماز مىخواند و مردم آزارى هم مىکند، بهتر است؛ یا کسى که نماز مىخواند و به کسى هم آزارى نمىرساند.
یا آن که گفته شود: شخصى که نماز نمىخواند و مردم آزارى نمىکند، بهتر است؛ یا شخصى که نماز نمىخواند و مردم آزارى مىکند.
پاسخ سؤالات یاد شده روشن است. در هر صورت در پاسخ مقایسهاى که در سؤال آمده مىتوان گفت: دو طرف هر کدام داراى یک امتیاز مثبت و یک امتیاز منفى هستند؛ ولى نه آزار دادن مردم مربوط به نماز خواندن است و نه ترک آزار آنان ربطى به تارک الصلاة بودن دارد. از سوى دیگر هم آزار دادن مردم، داراى مراتب مختلف است و هم ترک نماز. آزار دادن از مراتب بسیار پایین شروع مىشود؛ مثلاً در روایات آمده است: «پایینترین مرتبه ظلم آن است که سواره به پیاده بگوید: کنار برو». و مراتب بسیار بالاى آن مانند آدمکشى و… است.
ترک نماز نیز صورتهاى مختلف دارد. ممکن است گاهى به جهت سهل انگارى باشد و ممکن است گاهى به سبب انکار دین، خدا و احکام باشد. هر دو ترک نماز است؛ اما اولى موجب کفر نیست؛ ولى صورت دوم موجب کفر و خروج از دین است.
حال کدام مرتبه منظور است؟ بدیهى است که قضاوت کلى در این موارد منطقى نیست و هر کدام حکمى متفاوت از یکدیگر دارند. (194)
**—
توجه خدا به نماز
26- آیا خداوند همه نمازها را مىبیند؛ در حالى که بسیارى از آنها در یک زمان انجام مىشود؟ چگونه به این همه نماز ثواب مىدهد؟
نه تنها خداوند همه نمازها را مىبیند و مىشنود، بلکه تمامى رفتارها، حرکتها، حالات و ویژگىهاى هر موجود در نزد او حاضر است و او به همه آنها احاطه دارد. منشأ این پرسش آن است که خداوند، با موجودات محدودى همانند انسان، مقایسه شده است که با انواع محدودیتها احاطه شده است! حال آن که: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ (195)؛ هیچ چیز همانند خداوند نیست» بلکه او محیط بر همه چیز است: » إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحیطٌ» (196).
تمامى هستى چشم و گوش خداونداند و هیچ محدودیتى در ذات او، براى احاطه مخلوقاتش نیست. بنابر این نه تنها میلیاردها انسان اگر هم زمان در حال عبادت باشند، براى او زحمتى به وجود نمىآورند؛ بلکه او در یک آن به همه موجودات جهان – از ذرات اتم گرفته تا کهکشانهاى عظیم – احاطه و نظارت دقیق دارد.
در دعاها مىخوانیم: «یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ وَ لَا سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ وَ لَا بَصَرٌ عَنْ بَصَرٍ (197)؛ اى خدایى که کارى تو را از کار دیگر باز نمىدارد و نه هیچ شنیدنى تو را از شنیدن دیگر و نه دیدنى از دیدنى دیگر» (197).
بنابر این منشأ این پرسش، مقایسه نابه جاى خداوند با مخلوقى همانند انسان است. اگر شأن خداوند، اندکى شناخته شود و به درستى تصور گردد، حل این مسأله بسیار آسان خواهد شد. (198)
**—
نماز اول وقت
27- آیا در قرآن، از خواندن نماز اول وقت، سخن به میان آمده است؟
1. وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ؛ (186) و آنان بر نمازهاى خویش مراقبت مىکنند.
در این جا مراد از محافظت بر نماز، محافظت بر وقت نماز است. (199)
2. رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ؛ (200) مردانى که تجارت و معامله، آنها را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز غافل نمىکند.
در روایت آمده است: آنها تاجرانى هستند که تجارت و بیع، آنان را از یاد خداوند غافل نمىسازد، هنگامى که وقت داخل مىشود حق آن را ادا مىکنند. (201)
3. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ؛ (202) آن گاه از پى ایشان کسانى آمدهاند که نماز را تباه ساختهاند.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده است: مراد از ضایع کردن نماز، تأخیر در وقت نماز است، نه ترک کردن آن. (203)
4. فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ – الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ؛ (204)
پس واى بر نماز گزارانى که از نمازشان غافلند! حضرت على علیهالسلام مىفرمایند: ایشان به اوقات نماز، غافل و بىتوجه هستند. (205) (206)
28- آثار و فواید نماز اول وقت چیست؟
بعضى از آثار و برکات نماز اول وقت عبارت است از:
1. جلب رضا و خشنودى الهى
امام رضا (ع) فرمود: «بدان که هر نماز دو وقت دارد: اول وقت و آخر وقت. اول وقت خشنودى پروردگار و آخر آن بخشش و عفو الهى است» (207).
2. خاموشى آتش دوزخ
رسول اکرم (ص) فرمود: «هیچ نمازى وقتش نمىرسد؛ مگر آن که فرشتهاى نداى عمومى سر مىدهد: اى مردم! بپاخیزید و آتشهایى را که خود بر پشت خویش برافروختهاید، با نماز خاموش کنید» (208).
3. جلب دعاى خیر
امام صادق (ع) فرمود: «کسى که نمازهاى واجب را در اول وقت ادا کند و حدود آنها را حفظ نماید؛ فرشتهاى آن را سپید و پاکیزه به آسمان برد. آن وقت نماز [به نمازگزار] گوید: خدا تو را نگاه دارد، همان گونه که مرا نگاه داشتى و مرا به ملکى بزرگوار سپردى»(209).
4. لطف و عنایت الهى در قیامت
عارف الهى مرحوم ملکى تبریزى (ره) مىنویسد: «هرگاه نداى مؤذن را شنیدى، نداى قیامت را به یادآور و خود را براى اجابت دعاى مؤذن (نماز اول وقت) مهیا کن؛ زیرا آنان که با سرعت، این ندا را پاسخ مىدهند، در قیامت با لطف و عنایت به آنها ندا خواهد شد»(210). (211)
29- تاخیر نماز از اول وقت چه پیامدهایى دارد؟
1. تأخیر نماز از اول وقت آن، بدون عذر، موجب محروم ماندن انسان از فیوضات و پاداشهاى آن و عدم استفاده از برکات و آثار نماز اول وقت و تضییع و سبک شمردن نماز است.
امام صادق(ع) فرموده است: «کسى که نمازها را بى سبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشتهاى نماز او را سیاه و تاریک به آسمان برد؛ در حالى که نماز با صداى بلند به نمازگزار گوید: مرا ضایع کردى، خداى تو را ضایع کند؛ آن چنان که مرا ضایع کردى» (212).
2. تأخیر نماز از اول وقت، موجب دورى انسان از رحمت و نظر لطف الهى است.
حضرت مهدى (عج) به یکى از مشتاقان دیدارش (زهرى) که به زیارت آن حضرت موفق شده بود، دوبار فرمود: «از رحمت خدا دور است کسى که نماز صبح را چندان تأخیر اندازد تا ستارهها ناپدید شوند و نماز مغرب را به قدرى تأخیر اندازد تا ستارهها ظاهر شوند» (213).
3. نخواندن نماز در اول وقت، موجب جرأت و سلطه شیطان بر انسان مى شود.
رسول خدا(ص) مىفرماید: «شیطان همیشه از مؤمن مىترسد، تا زمانى که بر نمازهاى پنجگانه محافظت دارد. اما هنگامى که پنج وقت نماز را ضایع کرد، بر او جرأت پیدا مىکند و او را در گناهان بزرگ مىاندازد» (214).
4. یکى دیگر از آثار شوم سستى و تهاون (خوار و سبکشمردن) در نماز، محشور شدن با افراد دوزخى در قیامت است.
پیامبر(ص) مىفرماید: «کسى که نمازهاى پنجگانهاش را با طهارت کامل در اول وقت به جا آورد، این نماز در قیامت براى او نور و برهان است و کسى که نمازش را ضایع کند (از جمله اول وقت نخواند)، با فرعون و هامان محشور خواهد شد» (215).
5. نخواندن نماز در اول وقت، موجب محروم ماندن انسان از شفاعت پیامبر (ص) و امامان معصوم است.
حضرت رسول(ص) فرمود: «فرداى قیامت، شفاعت من به کسى که نمازهاى واجب را از اول وقتش به تأخیر افکند، نخواهد رسید.»(216) (217)
30- چرا خواندن نماز در اول وقت، براى نمازگزار شادى بخش، سبک و راحت است؛ ولى با تاخیر در نماز انسان احساس سنگینى مىکند؟
«الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا؛ کارها در گرو زمان و فرصت خاص خویشند». (218)
هر کارى زمانى ویژه دارد که در صورت تحقق یافتن در آن زمان، داراى تأثیر بیشتر و مناسبتر خواهد بود. براى مثال غذا خوردن زمان خاصى مىطلبد که اگر در شرایط و فرصت مناسب خودش باشد، بسیار گوارا و انرژى بخش خواهد بود؛ ولى اگر در زمان و شرایط خاص خود نباشد، نه طعم چسبندهاى دارد و نه مواد آن به طور کامل جذب مىشود و نه نشاط آور است.
غذاى روح نیز چنین است، اوقات نماز فرصت هایى هستند که نوعاً مناسبترین شرایط براى نماز است، از همین رو نماز خواندن در آن اوقات، نشاط آور، انرژى بخش و داراى تأثیرات ویژه است؛ مثلاً در مورد نماز ظهر در روایات آمده است «به هنگام ظهر درهاى آسمان گشوده مىشود» (219).
شخصى از پیامبر (ص) درباره فلسفه نمازهاى پنجگانه سؤال کرد، حضرت فرمود:
«خورشید به هنگام زوال (ظهر) در مدارى داخل مىشود که با ورود به آن، هر چیزى که بر عرش است، خدا را تسبیح مىگوید… و این ساعتى است که خداوند بر من و امت من درود مىفرستد… » (220).
نمازهاى دیگر نیز به همین صورت است. هنگام طلوع فجر شرایط ویژهاى بر جهان حاکم مىشود که با اوقات دیگر، بسیار متفاوت است. از همین رو نمازگزار در این مواقع، احساسى متفاوت با دیگر اوقات دارد. (221)
31- اگر براى خواندن نماز اول وقت صبر کنم کلاسم دیر مىشود، آیا نماز خود را بخوانم یا به مدرسه بروم؟
قرآن مىفرماید: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ»؛ (222)
در انجام دادن همهى نمازها [به خصوص] نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید و از روى خضوع و اطاعت براى خدا به پا خیزید.
بعضى از مفسران این آیه را دلیلى بر خواندن نماز در اول وقت مىدانند. از نظر فقها، نماز خواندن در اول وقت، مستحب است و به خاطر مشکلاتى همچون: دیر رسیدن به مدرسه یا… مىتوان نماز را با تأخیر خواند. (223) (224)
32- چه کنم نمازها به ویژه نماز صبحم را در اول وقت بخوانم؟
نماز، یکى از واجباتى است که در دین اسلام بسیار اهمیت دارد. نماز، یک وظیفهى ثابت و یک دستور انضباطى است که روح توجه به پروردگار را در انسان زنده مىکند: «فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ (84) نماز را [به صورت معمول] انجام دهید؛ زیرا نماز وظیفهى ثابت و معینى براى مؤمنان است.
نماز، مظهر پیوند با خدا و ارتباط با او است؛ به همین دلیل از همهى عبادتها برتر و بالاتر است. مؤمنان ارزش بسیارى براى اصل نماز و زمان برگزارى آن قائل هستند (186) و سهل انگارى در نماز، به ویژه در اوقات اولیهى آن ممکن است زیانهایى در پى داشته باشد. (204)
تجربه نشان داده که اگر مسائل تربیتى، با انضباط و شرایط معین اجرا نگردند، عدهاى آن را به دست فراموشى مىسپارند و اساس آن به کلى متزلزل مىگردد. این گونه مسائل حتماً باید در زمان معین و با انضباط دقیق اجرا شود، تا هیچ کسى براى ترک آن، عذر و بهانهاى نداشته باشد؛ از این رو براى این که به این مشکلات دچار نشویم شایسته است خود را مقید کنیم که حتماً نمازها را در اول وقت بخوانیم.
امام باقر علیهالسلام مىفرماید: هرگاه نماز در اول وقت بالا رود، سفید و درخشان به سوى صاحبش بازمىگردد و به او خطاب مىکند: از من مواظبت نمودى، خدا تو را حفظ کند و هرگاه در غیر وقت خود و بدون شرایط بالا برود، سیاه و تاریک به سوى صاحبش بازمىگردد و به او مىگوید: مرا تباه ساختى، خدا تو را نابود کند! (225)
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: هرگاه نمازگزار نماز صبح را با طلوع فجر به جا آورد، دو مرتبه براى او نوشته مىشود، هم فرشتهى صبح و هم فرشتهى شب مىنویسد؛ [زیرا نماز صبح را فرشتهى روز و فرشتهى شب هر دو مشاهده مىکنند.] (226)
33- آیا صحیح است که کارمندان ادارات در وقت ادارى، نماز بخوانند؛ در حالى که باید کار مردم را انجام دهند؟
دربارهى تقدم نماز بر کار و اقامهى آن در اول وقت، سفارش و دستورات زیادى وارد شده است. فرقى هم نمىکند که شخص در منزل باشد، یا محل کار و یا مسجد. در هر حال مستحب و شایسته است که او نماز را در اول وقت (بعد از گفتن اذان) بخواند. در ادارات نیز معمولا بعد از چندین ساعت کار و فعالیت، بیست دقیقه تا نیم ساعت به کارمندان اجازه مىدهند که در نمازهاى جماعت ادارات شرکت کنند و این به معناى از بین بردن حق ارباب رجوع نیست؛ زیرا همه مسلمانان – چه کارمند و چه ارباب رجوع – وظیفه دارند نماز را در اول وقت به جا آورند. از شهید رجایى نقل شده است که مىگفت: «به نماز نگویید کار دارم، بلکه به کار بگویید نماز دارم».
اما در عین حال اگر کارهاى ادارى به نحوى بود که تا وقت نماز، امکان حل و فصل آنها نبود و ارباب رجوع نیز منتظر رسیدگى به کار ضرورى خود بودند و در صورت به تأخیر افتادن، احتمال ناراحتى و ضرر و زیان و آزار و اذیت وجود دارد؛ در این صورت بهتر است کارمندان، رسیدگى به کار ارباب رجوع را – آن هم در شرایط استثنایى – مقدم کنند و نماز خود را بعد از آن بخوانند. (227)
**—
پرسش از نماز
34- با توجه به آیه چهارم سورهى اعراف شکى نیست که خداوند از همهى خلایق سؤال مىکند؛ ولى پرسش این است که نخستین سؤال در قیامت از دوستى با اهل بیت است یا نماز؟
همان طور که اشاره شد، در اصل سؤال جاى تردیدى نیست؛ (228)
اما در این که در قیامت نخست از چه چیزى سؤال مىشود، روایات متعددى داریم. امام صادق علیهالسلام مىفرماید: أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَیْهِ رُدَّ عَلَیْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ؛ نماز، نخستین چیزى است که آدمى با آن محاسبه مىشود. اگر نماز پذیرفته شود، دیگر اعمال نیز قبول مىشود و اگر نماز رد شود، دیگر اعمال نیز رد مىشود. (229)
در روایت دیگرى مىخوانیم: أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِنْ زَکَتْ صَلَاتُهُ زَکَى سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِنْ لَمْ تَزْکُ لَمْ یَزْکُ عَمَلُهُ؛ هنگامى که آدمى در پیشگاه خداوند تعالى قرار گیرد، نخست از نماز سؤال مىشود. اگر نمازش پاک باشد، دیگر اعمالش نیز پاک مىشود و اگر نمازش پاک نباشد، دیگر اعمالش نیز پاک نمىشود. (230)
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید: أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ نخستین چیزى که [در قیامت] از انسان سؤال مىشود، دوستى ما اهل بیت است. (231)
امام صادق علیهالسلام در روایت چهارم مىفرماید: إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ عَنِ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّیَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ؛ هنگامى که انسان در پیشگاه خداوند متعال قرار مىگیرد، نخست از نمازهاى واجب، زکات واجب، روزه واجب، حج واجب و ولایت ما اهل بیت از او سؤال مىشود. (232)
این روایات با هم منافات ندارد؛ چون مراد از «اول» در این روایات و امثال آن، اول اضافى و نسبى است به دو بیان:
1. در قیامت آن گاه که از اعمال بندگان سؤال مىشود، نخست نماز سؤال و محاسبه مىشود؛ از این رو در روایت اول و دوم کلمهى «عمل» ذکر شده است و هنگامى که از اعتقادات سؤال مىشود، نخستین سؤال در مورد محبت اهل بیت علیهمالسلام است. شیخ صدوق در بیان عقاید امامیه مىگوید: «پس از معرفت (اعتقادات)، نخستین عملى که از اعمال آدمى محاسبه مىشود، نماز است». (233)
پس بنابر نظر مرحوم صدوق، سؤال از اعتقادات، مقدم بر سؤال از نماز است. ضمن این که یکى از شرایط قبولى نماز و دیگر عبادات، اعتقاد داشتن به ولایت اهل بیت علیهمالسلام است. (234)
بر این اساس، نخستین چیزى که سؤال مىشود، ولایت اهل بیت علیهمالسلام است.
2. زمان هر دو پرسش متفاوت است؛ زیرا با توجه به روایاتى که از پیامبر صلى الله علیه و آله رسیده است: ما در هفت جایگاه به شما سرکشى مىکنیم؛ هنگام وفات، در قبر، هنگام برانگیخته شدن از قبر، هنگامى که پرونده عمل را اعطا مىکنند، وقت حسابرسى، وقت میزان اعمال و هنگام عبور از صراط و در آن جا محبت ما کار ساز است (235) و با توجه به اهمیتى که مسئلهى ولایت دارد (236)، مىتوان گفت که زمان پرسش از ولایت، علاوه بر قیامت، نخست در عالم قبر و برزخ صورت مىگیرد. (237)
**—
نماز ستون دین
35- چرا نماز ستون دین است؟
نماز بدین جهت ستون دین است که بدون آن، دین معنا و مفهومى نخواهد داشت؛ همان گونه که خیمه بدون ستون، برپا نخواهد بود. نماز عبادتى است جامع و فراگیر و به مثابه ستون و پایه خیمه است. خاصیت بسیارى از عبادتها و دستورات دینى (مثل زکات، حج، جهاد، روزه و…) در نماز جمع شده است. زکات، امتحان میزان عدم دلبستگى به مادیات و گذشتن از امور دنیایى است و در نماز نیز نمازگزار از همه چیز در مىگذرد و به خدا توجّه مىکند (مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ). در روزه، بعضى از امور بر انسان حرام مىشود و نماز نیز چنین است.
شاید علت این که از نماز به عنوان ستون دین یاد شده، این باشد که قبولى همه اعمال، بستگى به پذیرش آن دارد و در مقام مثال مانند ستون یک خیمه است که اگر خیمه، ستون نداشته باشد، هرگز پابرجا نمىماند. مسلمانى که نماز نخواند و یا به نماز اهمیت ندهد، اسلام و مسلمانىاش مانند خیمه بى ستون است.
نظام تربیتى، سیاسى، اقتصادى و اخلاقى اسلام مبتنى بر نظارت درونى و تقوا است؛ یعنى، یک مسلمان بیش از همه چیز، خداى یگانه را مدنظر دارد و او را ناظر بر اعمال خویش مىداند و معتقد است معاد و قیامت بر سر راه او قرار داد.
در این نظام، نماز نقش یادآور و هشدار دهندهاى را دارد که هر روز و هر شب، این مهم را یادآورى کرده، انسان را از خطر فراموشى حقیقت باز مىدارد. در نتیجه نقش بسیار موثرى بر کنترل درونى انسان دارد؛ چنان که خداوند فرموده است. » أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ (162)؛ نماز را به پادار که نماز آدمى را از کارهاى زشت و ناپسند باز مىدارد و همانا ذکر و یاد خداوند، نتیجه بزرگتر است». بنابر این نماز بدان جهت تشریع شده که آدمى، خود را فراموش نکند و بداند که بنده خدا است. نماز مانند چراغهایى است که در فواصل معینى در تاریکى، روشن مىشود؛ تا کسى که در راه است، آن را گم نکند و دچار لغزش و انحراف نگردد. (238)
**—
کارکردهای نماز
36- کارکردهاى نماز چیست؟
الف. کارکرد روحى و معنوى
نماز ستون دین و رکن اصلى آن است «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ» و دائماً روح را با خداوند رحمان و صفات نیکوى او مرتبط مىسازد. به طور کلى وقتى یک دین با عملى زنده و روزانه توأم نباشد – که میان بنده و آفریدگار را ارتباط دهد و روح را به سوى رستگارى بکشاند – بى مفهوم خواهد بود. امام باقر (ع) به یکى از یارانش فرمود: «آیا مىخواهى ریشه، شاخه و بلندترین قله اسلام را به تو معرفى کنم؟ عرض کرد: بله، فدایت شوم! آن حضرت فرمود: ریشهاش نماز، شاخهاش زکات و قله مرتفعش جهاد است» (239).
فلسفه مهمترى که براى نماز هست، این است که انسان را به یاد خدا مىاندازد و آن ریشه اصلى هر خیر و سعادت است.
امام صادق(ع) در مورد آیه «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» مىفرماید: منظور این است که به یاد خدا بیفتد و به سراغ حلال برود و با یاد خدا از حرام چشم بپوشد.(240)
پیامبر اکرم (ص) از یاران خود سؤال فرمود: «اگر بر در خانه کسى نهرى از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شست و شو دهد، آیا چیزى از آلودگى و کثافت در بدن او مىماند؟» یاران عرض کردند: نه؛ حضرت فرمود: «نماز درست همانند این آب جارى است. هر زمان که انسان نماز مىخواند، گناهانى که در میان دو نماز انجام شده است، از میان مىرود».
ب. آرامش بخشى نماز
«همانا با یاد خداوند دلها آرامش مىیابد» (241).
اصولاً یاد خدا مایه حیات و آرامش دلها است و هیچ چیز چنین آرامشى را ایجاد نمىکند.
بسیارى از دانشمندان علوم روانى و روان پزشکان، به این نکته پى بردهاند که دعا و بر پا داشتن نماز و اعتقاد محکم به خداوند و دین، نگرانى، تشویش، یأس و ترس را – که موجب بسیارى از بیمارىهاى روحى است – بر طرف مىسازد.
انسان ناخودآگاه در مواقع ترس و ناامیدى، نام خدا را به زبان مىآورد و از او یارى مىطلبد. پس به یاد داشتن، به یاد آوردن و ارتباط با خداوند سبحان، از طریق نماز به سهولت امکانپذیر است. امام صادق (ع) مىفرماید: هنگامى که با غمى از غمهاى دنیا روبهرو مىشوید، وضو گرفته به مسجد بروید، نماز بخوانید و دعا کنید؛ زیرا خداوند دستور داده است: «… وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ… » (242).
هرگاه براى امیرالمؤمنین (ع) مشکلى پیش مىآمد نماز مىخواندند و به دنبال حل مشکل مىرفتند.(243)
ج. ایجاد تمرکز
توجه و تمرکز – که از شرایط مهم نماز است – وسیلهاى براى پرورش و تمرین حضور ذهن و تمرکز حواس است که در زندگى بسیار حایز اهمیت بوده و بیشتر موفقیتهاى انسان، در نتیجه همین تمرکز فکر و توجه کامل و حضور ذهن است: «به راستى مؤمنان رستگارند، کسانى که در نمازشان خشوع مىورزند» (244).
سپاسگزارى از خدا (نماز) خود انگیزهاى محکم و دستاویزى مطمئن، براى افزایش معنویت و اتصال به سرچشمه معنویت است. بدیهى است افزایش معنویت، روح و روان انسانى را متعالى مىسازد.
د. کارکرد بازدارندگى
» إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ… » (245).
نماز با متوجه نمودن انسان، به سوى خدا و صفات نیکوى الهى و روز قیامت، آدمى را از بدىها باز مىدارد و فضایل اخلاقى و انسانى را در وى تقویت و به اخلاق الهى آراسته مىکند. فلسفه بزرگ نماز، باز داشتن انسان از زشتىها و منکرات است و از آنجا که انسان را به یاد نیرومندترین عامل باز دارنده (یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد) مىاندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منکر است. نماز خودبینى، کبر و غرور را در هم مىشکند؛ چنان که امام على(ع) فرمود:
«… خداوند ایمان را براى پاکسازى انسانها از شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر و… » (246).
«اگر نماز گزار بداند که چقدر از رحمت خداوند او را فرا گرفته، سرش را از سجده بر نخواهد داشت» (247). «نماز وسیله تقرب هر پرهیزکار به خداوند است» (248).
ه. کارکرد تربیتى، اجتماعى
نظافت و طهارت لباس و بدن، غصبى نبودن لباس و محل نماز، وقتشناسى و… از شرایط صحت نماز است و نمازگزار واقعى، طبق آیات 19 تا 35 سوره «معارج»، کسى است که: «نمازش ترک نشود؛ قسمتى از اموال خود را متعلق به بینوایان و محرومان بداند؛ روز جزا را باور داشته باشد و خود را از عذاب پروردگار ایمن نداند؛ دامان خود را از شهوترانى پاس نگه دارد؛ و به امانتها و پیمان خود وفادار باشد؛ براى حفظ حقوق مردم نترسد و براى شهادت قیام کند.» علاوه بر این شعارهاى متن نماز، خود سازنده و تربیت کننده فرد و اجتماع است. نماز روح انضباط را در انسان تقویت مىکند؛ چرا که دقیقاً باید در اوقات معینى انجام گیرد که تأخیر و تقدم آداب و احکام آن، موجب بطلان نماز مىشود. (249)
رسول خدا (ص) فرمود: «کسى که نماز را سبک شمارد، شفاعت من شامل حال او نمىشود». (250)
و. کارکرد سیاسى
یکى از امتیازات حکومت اسلامى، بر سایر مکتبهاى سیاسى، نماز و سایر برنامههاى عملى آن است؛ چرا که همه مکتبها، در ابتدا صحبت از خلق مىکنند و نویدهاى بسیار به مردم مىدهند. مردم نیز قول پیروى، فداکارى و همبستگى مىدهند. اما پس از مدتى، ایدهها، شعارها، وعدهها و قرارها به دست فراموشى سپرده مىشود و به وضع اختناق و استعمار باز مىگردند. اما اسلام با برنامههاى عملى و تمرینهاى روزانه و شعارهاى سازنده اذان، اقامه و سایر عبادات، ایدهها و تعهدات و مسؤولیتها را در میان همه اقشار، زنده و پایدار مىدارد و باعث مىشود که دولت و ملت، همواره به عهد خود وفادار بمانند.
باید توجه داشت که هر روز مسلمانان – بدون هیچگونه امتیازى – با شنیدن صداى اذان، دست از کارهاى دنیا شسته، براى نماز جماعت گرد هم جمع مىشوند و روح ایمان، وحدت، همبستگى، تعاون و همیارى – که ضامن اجراى قوانین است – در آنان تجدید و تقویت مىگردد.
ز. کارکرد معنوى
حضرت على (ع) مىفرماید: «نماز گناهان را مانند ریزش برگ فرو مىریزد». در قرآن آمده است: «نماز شب انسان را به مقام والاى معنوى مىرساند». امام على(ع) مىفرماید: «محبوبترین اعمال نزد خداوند نماز است.» همچنین خداوند در سوره «نور» (آیات 37و 56 و 63) و سوره «اسرا» (آیات 64 ، 78 ، 79 ، 88 ، 106 و 110) انسان را به تفکّر و تعقل در مورد نماز و آیات الهى فرا مىخواند. حضرت رضا (ع) فرمود: «علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار و مبارزه با شرک و بتپرستى، قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع، اعتراف به گناهان، تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و نهادن پیشانى بر زمین براى تعظیم پروردگار است تا گرد و غبار فراموشکارى بر دل او ننشیند. همچنین مداومت ذکر خداوند در شب و روز سبب مىشود که انسان مولا، مدبر و خالق خود را فراموش نکند» (251). (252)
**—
فواید نماز
37- فواید نماز چیست؟
فواید نماز بسیار فراوان است که به برخى اشاره مىکنیم:
1. نماز سدى در برابر گناهان آینده است: همانا نماز از فحشا و منکرات جلوگیرى مىکند. (146)
2. نماز به اعمال انسان ارزش مىدهد و در صورت قبولى آن، سایر اعمال نیز پذیرفته مىشود. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: در قیامت، نخست نماز بنده بررسى مىشود، اگر مورد قبول واقع شود، بقیه اعمال وى نیز بررسى مىشود و اگر قبول نشود، بقیهى اعمال نیز رسیدگى نمىشوند. (253)
3. نماز خردکنندهى شیاطین است؛ از این رو شیطان همواره مىخواهد انسان را از نماز دور کند: شیطان مىخواهد شما را از یاد خدا و نماز بازدارد. (103)
4. نماز ستون دین است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: نماز ستون دین است، هر کس نمازش را ترک کند، دینش را منهدم و خراب کرده است. (254)
5. نماز شیطان را دور مىکند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: شیطان از بنى آدم مىترسد، تا زمانى که بر نمازهاى پنج گانه محافظت مىکند؛ ولى وقتى او در نمازش سست شد، شیطان بر او مسلط مىشود، و او را به ارتکاب گناهان کبیره وادار مىکند. (255)
6. شفاعت اهل بیت علیهمالسلام در قیامت. امام صادق علیهالسلام فرمود: شفاعت ما به کسى که نمازش را سبک بشمارد، نمىرسد. (253)
7. نماز، مهمترین وسیله براى ارتباط با خدا و نزدیکى به او و ضامن سعادت ابدى انسان است. اگر انسان دنبال آرامش و آسایش روح و روان در این دنیا باشد، باز هم نماز است که او را به چنین آرامشى مىرساند؛ چرا که نماز، ذکر خدا است: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (157) آگاه باشید! تنها با یاد خدا دلها آرامش مىیابد.
8. نماز، روح نظم و انضباط را در انسان تقویت مىکند. (256)
**—
اثرات نماز
38- چرا نمازها اثر لازم را در ما ندارند؟ چه کنیم تا آثار نماز را در زندگى خود، حس کنیم؟
از مجموع آیات و روایات، برمى آید که نمازها از نظر اثر گذارى بر سه قسم است:
1. نماز بى اثر؛ نمازهایى که مهر «باطل» بر روى آن نقش مىبندد. نمازى که خود نمازگزار هم، اعتقادى به آن ندارد و آن را به عنوان وظیفه انجام نمىدهد. مانند نمازى که به جهت دیدن دیگران (ریا)، خوانده مىشود و به محض دگرگون شدن شرایط و بر هم خوردن اوضاع، دیگر نه از نماز خبرى است و نه از نمازگزار.
2. نماز با اثر کم و یا متوسط؛ عمده نمازها این گونهاست. نمازهایى که بدون خشوع و خضوع، بدون مراعات شرایط، بدون رعایت آداب باطنى و عرفانى و… خوانده مىشود.
3. نماز پر اثر؛ نمازهاى ناب که به وسیله انسانهاى خالص اقامه مىگردد.
این نماز بهترین وسیله براى قرب به خدا، جامعترین مظهر عبودیت و بندگى و کاملترین نمونه شکر و سپاس گزارى است. این نماز عامل نیرومند و موثرى است در صلاح حال فرد و جامعه و عبادتى است که از جهت تربیت و سازندگى به راستى، بىنظیر است.
این نماز آدمى را از وقفه، رکود و جمود، به حرکت، جنبش و پیشروى وا مىدارد و از جهل و نادانى، به سمت علم و از غفلت و ناآگاهى، به سوى بیدارى و آگاهى سوق مىدهد.
اینها در صورتى است که نمازگزار، درست نماز بخواند، مراقب آداب ظاهرى و شرایط معنوى آن باشد و از آن محافظت و کاملاً به آن رسیدگى کند؛ تا از آثار و نتایج بزرگ نماز برخوردار شود.
بىاعتنایى به نماز و توجه نکردن و عدم رسیدگى به آن، سبب شده که نماز امرى ساده، بىارزش و پیش پا افتاده شناخته شود و گروهى آن را کارى بى فایده و عملى بى اثر در زندگى بدانند و حتى کار به جایى بکشد که عدهاى بگویند نماز چه اثرى در زندگى دارد.
نماز باید با فهم و معرفت خوانده شود. براى این منظور چند گونه دستورالعمل آمده است:
الف. مراحل قبل از نماز:
1.توجه به شرایط مانند لباس و مکان مباح؛
2. وقتشناسى و دقت در وقت؛
3. انتظار براى نماز ؛ چنانچه امکان باشد، مناسب است انسان اندکى قبل از وقت و شروع نماز، به مسجد برود و به انتظار بنشیند و خود را براى خواندن نماز آماده کند.
4. تفکر و اندیشه؛ در عین حال که منتظر وقت نماز است، مىتواند فکر و اندیشه خود را درباره اهمیت و اسرار این عبادت سازنده به کار گیرد.
5. دقت و توجّه کافى در هنگام وضو گرفتن؛ یعنى، وضو را با شادابى کامل بگیرد و دعاهاى آن را بخواند.
6. اذان و اقامه؛ گفتن اذان و اقامه و تامل و اندیشه در معانى ذکرها و عبارتهاى آن، نقش ویژهاى در خشوع و خضوع انسان و اقامه نماز آگاهانه دارد.
7. هفت تکبیر؛ قبل از گفتن تکبیرة الاحرام (الله اکبر)، مستحب است، شش «الله اکبر» دیگر، گفته شود و با گفتن «الله اکبر» هفتم، نماز آغاز گردد.
امام باقر (ع) فرموده است: «نماز خود را [به منظور ارادت و اطاعت]، با هفت تکبیر شروع کن».
ب. در حال نماز:
مهمترین بحث در این زمینه، داشتن خشوع و حضور قلب در نماز است. روح نماز عبارت است از: خشوع و حضور قلب و بیدارى دل و اینکه توجه داشته باشیم، چه مىگوییم و با که مناجات مىکنیم. چنین نمازى انسان را از گناه و لغزش باز مىدارد و او را به قله فلاح و رستگارى مىرساند.
اگر نه روى دل، اندر برابرت دارم
من این نماز، حساب نماز نشمارم
از این نماز ریایى، چنان خجل شدهام
که در برابر رویت، نظر نمىآرم
نماز کن به صفت، چون فرشته باید و من
هنوز در صفت دیو و دد گرفتارم…
از رسول گرامى اسلام(ص)، سؤال شد: خشوع چیست؟ آن حضرت فرمود: «خشوع عبارت است، از تواضع داشتن در حال نماز؛ به طورى که همه توجه قلب نمازگزار، متوجه ذات مقدس پروردگار هستى گردد».
براى رسیدن به مقام خشوع و خضوع، زحمت فراوانى لازم است. در این رابطه استفاده از راهکارهاى زیر، مفید و موثر به نظر مىرسد:
1. توجه به معانى و مفاهیم الفاظ و اعمال نماز.
2. در مراحل اول، نماز را خلاصه و حتى بدون رعایت ذکرهاى مستحبى انجام دهیم، تا با تحمل بار سبک، زودتر به مقصد برسیم.
3. قبل از نماز، فکر خود را از مشغولیتهاى قبلى خالى کنیم و با یک اراده محکم، فکر و برنامه ریزى آینده را به بعد موکول کنیم.
4. دستها را روى رانها قرار دهیم؛ به طورى که دست براى ور رفتن با سر و صورت آزاد نباشد.
5. براى نماز، جاى ساده و آرامى را انتخاب کنیم تا رفت و آمد و دیگر عوامل زینتى، موجب حواس پرتى نگردد.
در این رابطه سفارش شده که مقابل درب باز، در کوچه و خیابان، مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه، روبهروى عکس و مجسمه و… نماز خوانده نشود تا از حواس پرتى جلوگیرى گردد.
6. استفاده از سجاده ساده نیز تا حدى زمینه حواس پرتى را از بین مىبرد.
7. خوددارى از گناه و نافرمانى خداوند، براى دست یافتن به خشوع و حضور قلب در نماز موثر است.
وقتى موارد یاد شده، رعایت گردد و نماز با تمام آداب ومستحبات آن برگزار شود؛ قطعاً این نماز، اثر و برکات فراوانى بر دل و جان انسان خواهد گذاشت. (257) (258)
39- آثار نماز در زندگى روزمره چیست؟
قبل از جواب سؤال، یک مثال بزنم؛
من از شما سؤالى مىکنم که درس خواندن و با سواد شدن و آگاه شدن چه اثرى در زندگى ما دارد؟
در جواب باید گفت: اولا با سواد شدن یعنى کسب بینایى.
ثانیا، آگاه شدن به وظیفه خود در جامعه و انتخاب یک زندگى آگاهانه براى خود و دانستن راه و روش معاشرت و رسیدن به قلههاى علمى و در نتیجه زندگى کردن با کمال و لذت و مدنیت.
ثالثا، مفید بودن براى خود، خانواده و کشور در سایه علم.
مثلا اگر متخصص قلب شویم در این زمان چه مقدار مىتوانیم خدمت کنیم و چه قدر انسانها را از مرگ نجات دهیم و به کانون گرم خانواده برگردانیم. همچنین به یارى خداوند قادر در اثر این علم مىتوانیم خیلىها را آگاه کنیم که خوب زندگى کنند.
مگر شما از علم انتظار دیگرى هم دارید که انسان هم به کشور خود خدمت کند و هم به مردم خود خدمت نماید و خود هم در زندگى یک شخصیت عالم و آگاه و متعهد شود.
قابل ذکر است که ما یک مثال زدیم. جا دارد جواب این سؤال خودش یک کتاب شود.
ما در جواب اصل سؤال (آثار نماز در زندگى روزمره چیست؟) این سه جواب را مىدهیم:
اولا – با خدا مىشویم، یعنى کسب معرفت بر خالق هستى پیدا مىکنیم.
ثانیا – آگاه به وظیفه الهى خود مىشویم و بر مبناى وظیفه الهى در جامعه اقدام مىکنیم و یک زندگى آگاهانه که از دینمان بدست آوردهایم انتخاب مىنماییم و به آن عمل مىکنیم و در نتیجه با لذت بردن از احکام الهى که بدست آوردهایم زندگى مىکنیم.
ثالثا – در سایه دین مىتوانیم براى خودمان، خانوادهمان، کشورمان و تمام انسانیت مفید باشیم.
مثلا من مىتوانم همان دکتر قلب باشم و علاوه بر علم تخصصى و پزشکى، یک پشتوانه الهى و خدایى هم مرا یارى دهد که در آن صورت توان خدمت من مضاعف مىشود و مىتوانم در راه خدا به بندگان خدا خدمت کنم، دست آنها را بگیرم و به کانون گرم زندگى و جامعه برگردانم، آن هم بر مبناى وظیفه الهى خود و خارج از مادیات.
مگر شما از نماز، انتظار دیگرى هم دارید؟!
این نماز مىتواند انسانهاى بلند همتى تربیت کند و به آنها جهت الهى بدهد. در آن صورت است که ما از نماز لذت مىبریم و همه چیز ما از نماز مىشود ولى امروز چنین انسانهایى کم هستند و گمنام. و ما از خدا مىخواهیم که بر ما توفیق درک واقعى نماز را بدهد. (259)
40- نقش نماز در تربیت انسان چیست؟
انسان موجود فراموش کارى است، نه تنها دیگران را فراموش مىکند بلکه بسیارى اوقات به خود فراموشى نیز مبتلا مىگردد و این خود فراموشى، بزرگترین دشمن سعادت اوست.
دو عامل مهم به این خودفراموشى کمک مىکنند، نخست نیازهاى واقعى روزانه است، مخصوصا زمانى که زندگى پیچیده و پر از مشکلات شود و دیگرى نیازهاى خیالى و زرق و برق و تشریفات آمیخته با هوا و هوسها و عشق به مال و جاه و شهوات است. در این حال درست به مسافرى ماند که در دو طرف جاده قصرهاى سر به فلک کشیده و شاهدان زیباروى را تماشا مىکند که ناگهان از مسیر اصلى منحرف شده، به پرتگاه سقوط مىکند.
مهمترین آثار نماز، بیدار ساختن انسان و پایان دادن به خودفراموشى است، زیرا هنگامى که یاد خدا به میان آمد، وضع به کلى دگرگون مىشود.
آیه شریفه: » أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری » (4)
که فلسفه نماز را یاد خدا مىشمارد و آیه شریفه: » لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ » (146)
که بعد از جمله » إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ » آمده نشان مىدهد که ریشه اصلى فلسفه نماز در یاد خدا نهفته است، زیرا سرچشمه همه گناهان حب دنیا و دنیا پرستى است. (و ذِکْرُ اللَّهِ)، انسان را از آن باز مىدارد. (260)
خداى متعال انسان را به نماز فرمان داده است و مىفرماید: «یَا مُحَمَّد! الْمُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ؛ اى محمد! نمازگزار با خدایش سخن مىگوید و راز و نیاز مىکند.» (261)
على (ع) مىفرماید: «نماز گناهان را مىزداید چنانکه برگ را از درخت بزدایند و گناهان را از گناهکار مىگشاید چنانکه بند از کسى بگشایند.» (262)
آثار نماز
یکى از آثار مهم نماز این است که انسان را از زشتى و گناه باز مىدارد. (263)
امام صادق (ع) فرمود: «أَنَّ الصَّلَاةَ حُجْزَةُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ ؛ (264) همانا نماز نگهبان الهى در زمین است.»
رسول خدا (ص) نیز مىفرماید: «خداى متعال فرموده است: من سه چیز را براى نمازگزار پذیرفتهام:
1- تا زمانى که در حال نماز است رحمتم را بر او نازل کنم.
2- فرشتگان با بالهاى خود او را زیر پوشش و حمایت قرار دهند.
3- خودم با او مناجات کنم. آن گاه که او گفت: (یا رب، من گویم لبیک.») (265)
نماز معراج مومن است. رسول خدا (ص) مىفرماید: » اَلصَّلوةُ مِعراجُ المُومِن «. (266)
اگر انسان مىخواهد پرواز کند و به معراج برسد، تنها از طریق نماز امکان پذیر است. خیلى افراد نماز مىخوانند ولى به معراج نمىرسند چون نماز را کامل به جا نیاوردهاند. پس نماز این قدرت را دارد که انسان را به معراج برساند. (267)
نماز، دژى محکم در مقابل شیطان است؛ على (ع) فرمود: » الصَّلَاةُ حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّیْطَانِ ؛ (268) نماز، قلعه و دژ محکمى است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه مىدارد.»
همچنین مىفرماید: «هنگامى که انسان در حال نماز است، اندام، جامه و هر چه پیرامون اوست خدا را تسبیح مىگویند.» (269)
یکى از آثار (نماز) نجات از عذاب است!
امام صادق (ع) فرمود: «پیرمردى را در قیامت حاضر مىکنند، سپس پرونده عملش را به دستش مىدهند، پرونده به صورتى است که مردم آن را مىبینند و در آن پرونده به جز بدیهاى او نمىنگرند. این برنامه به طول مىانجامد تا پیرمرد به خداوند عرض مىکند: امر مىکنى که مرا به آتش ببرند؟ خطاب رسد: اى پیرمرد! من حیا مىکنم تو را عذاب کنم در حالى که در دنیا براى من نماز خواندى. اى ملائکه! بنده مرا به بهشت ببرید.» (270)
نماز در خانه آثار فراوانى دارد. یکى از آنها نورانى شدن منزل است. رسول خدا (ص) مىفرمایند: » نَوِّرُوا مَنازِلَکُم بِالصَّلاة و قَرائَةِ القُران (271)؛ با خواندن نماز و قرائت قرآن به خانههایتان نورانیت ببخشید.»
نماز موجب اجابت دعا
در حدیثى از رسول خدا (ص) آمده است: » الصَّلَاةُ إِجَابَةُ الدُّعَاءِ وَ قَبُولُ الْأَعْمَالِ (272)؛ نماز موجب اجابت دعا و قبولى اعمال است.»
بازدارنده از جرائم
با اندک تاملى در مجموعه پرونده کسانى که مرتکب جرم شدهاند به آسانى مىتوان دریافت که درصد بىنمازهاى آنها بیشتر از نمازخوانهاست.
امام صادق (ع) نماز را بازدارنده از لغزشها و گناهان مىداند و مىفرماید: «نماز به همان مقدار که جلو گناهان را مىگیرد پذیرفته مىشود».
داستان فضیل عیاض
فضیل عیاض رئیس دزدان بود و به قافلهها یورش برده، اموال آنها را به یغما مىبرد. به خانههاى مردم حمله مىکرد و مردم از دست او و دار و دستهاش آسودگى و امنیت نداشتند، حتى حکومت زمانش نیز نمىتوانست جلو تعدیات او را بگیرد. او در یکى از شبها که در حال بالا رفتن از دیوار خانهاى بود صدایى شنید. گوش فرا داد و متوجه شد خوانندهاى در دل شب آیهاى از قرآن را تلاوت مىکند: » أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ …؛ (273) آیا وقت آن نرسیده که دلهاى مومنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد.»
ناگهان فضیل تکانى خورد و با اشکهاى جارى از همانجا برگشت در حالى که مرتب مىگفت: چرا، خدایا وقت آن رسیده است!
او منقلب شد و برگشت.
به پیامبر اسلام (ص) عرض کردند فلان جوان که به مسجد مىآید و پشت سر شما نماز مىخواند مرتکب گناه نیز مىشود. پیامبر (ص) فرمود: «بالاخره این نماز یک روز نجاتش مىدهد؛ إِنَّ صَلاَتَهُ تَنْهَاهُ یَوْما.»
نکته
البته همانطور که طبیب، نسخه بیمار را تمدید مىکند تا بیمار بهبودى کامل پیدا کند، نماز هم براى گناه زدائى و بازدارندگى از گناه باید استمرار یابد تا نتیجه بخش گردد.
همان گونه که بیمارىها و درمان آنها یکسان نیست و برخى از بیمارىها احتیاج به مراقبت بیشترى دارد و حتى از برخى از آنها تا آخر عمر باید مراقبت نمود، مراقبت از بیمارى گناه توسط نماز هم یک امر دائمى است. علاوه بر آن گاهى مصرف دارو براى آن است که بیمارى شدت پیدا نکند. نماز نیز چنین تأثیرى را در بسیارى از مواقع دارد.
برخى مطرح مىکنند که فلانى نماز مىخواند، اما خیلى از کارهاى زشت را هم انجام مىدهد. در پاسخ باید گفت که شاید اگر این آدم نماز نمىخواند کارهاى زشت بیشترى مرتکب مىشد! (274)
41- ابعاد نماز چیست؟
نماز داراى ابعاد گوناگون است:
1. بعد عبادى و رابطه مستقیم با خدا؛
2. بعد سیاسى – اجتماعى در وحدت بخشى به مسلمین در قبله و جماعت؛
3. بعد فرهنگى و تربیتى در سالم سازى فضاى جامعه و دور نگه داشتن مسلمین از فحشا و منکر؛
4. بعد روحى و روانى در آرام کردن و اطمینان بخشیدن به روح و روان آدمیان و دور کردن آنان از اضطرابها و پریشانىها. این امر موجب مىشود مسلمانان با اقامه صحیح نماز، از روحى آرام و اعصابى راحت و اخلاقى خوش برخوردار باشند.
5. بعد اخلاقى و عرفانى؛
6. بعد بهداشتى؛
7. بعد انسان سازى. (275)
42- بعد اجتماعى و سیاسى نماز، به چه معنا است؟
نماز از نظر «اجتماعى»، موجب نظم و انضباط نمازگزاران، وحدت و همدلى مسلمین، از بین رفتن فساد و تباهى جامعه و پاکسازى معنوى محیط مىشود.
از نظر «سیاسى» نماز – به خصوص نمازهاى جمعه، اعیاد و جماعت – نشانگر شکوه، بزرگى و اتحاد مسلمانان و زمینه ساز حضور نمازگزاران در عرصه اجتماع و آگاهى از مسائل سیاسى و دینى است.
از نظر «فرهنگى»، نماز سازنده و تعالىبخش انسان و فراهم آورنده محیطى پاک و دینى است. نماز غنىترین فرهنگ عبادى یک ملت و نشانه حاکمیت توحید در یک جامعه است. (276)
43- آیا نماز براى نمازگزار و جامعه نفع اقتصادى دارد؟
به صورت مستقیم خیر، چون نماز یک کارخانه تولیدى نیست که ما بگوییم دو ساعت کار کردید و حقوق شما دو هزار تومان مىشود تا شما بگویید آثار و منفعت کار خودم را دیدم. ولى به طور غیر مستقیم براى افراد نماز خوان و جامعه او آثار و منافع اقتصادى دارد.
مثلا:
1- شخص نمازگزار و آگاه به فرهنگ دینى، هیچ وقت در زندگى شخصى و اجتماعى خود اسراف نمىکند خود این اسراف نکردن غیر از آنکه گناه نمىکند از نظر اقتصادى هم براى نمازگزار و جامعه او آثار و منافع فراوانى دارد.
2- شخص نماز خوان قانع است و از این منظر هم آثار اقتصادى دارد.
3- انسان اهل نماز از نظر فرهنگى نیز نمىتواند پول خود را در معصیتها و گناهان – که نوعا پولهاى زیادى هم مصرف مىکنند – خرج کند. مصرف مواد مخدر (تریاک، هروئین، شیشه و…) شراب خوارى، کاباره رفتن، پوشیدن لباسها و خوردن غذاهاى نامناسب رفتن به مکانهاى ناسالم و انجام قمار بازى و سگ بازى و هزاران معصیت دیگر از جمله کارهایى است که علاوه بر عذاب اخروى، زیانهاى اقتصادى فراوانى را نیز در پى دارد و (نماز) مىتواند از این زیانها جلوگیرى کند.
4- یک شخص نمازگزار که مسئول خرید فلان کارخانه مىباشد، خیانت نمىکند و رشوه نمىگیرد و به این ترتیب آثار و منافع اقتصادى مستقیم دارد.
5- یک سیاستمدار نماز خوان، کشور را به خائنین نمىفروشد!! پس نماز آثار و منافع دیگرى نیاز دارد و سبب حفظ تمامیت ارضى و جغرافیایى کشور مىشود و این از نفع اقتصادى هم بالاتر است.
6- شخص نمازگزار یک متعهد دینى هم هست، در هر کارى که قرار بگیرد تلاش مضاعف خود را انجام مىدهد و از کارش نمىدزدد. شما در نظر بگیرید اگر در یک جامعه یا کل کشورهاى اسلامى این منفعت (نماز) زنده شود چه آثار با برکتى از نظر اقتصادى نصیب کشورهاى اسلامى مىشود. به امید آن روز.
7- با اندک تأملى در مجموعه پرونده کسانى که مرتکب جرمى شدهاند به آسانى مىتوان دریافت که درصد بىنمازهاى آنها بیشتر از نماز خوانهاست.
اصولا مقررات اجتماعى توسط خانوادههایى که با نماز و مسجد سر و کار دارند بیشتر مراعات مىشود تا خانوادههایى که ارتباطشان را با خدا قطع کردهاند و به یاد او نیستند و با نماز بیگانهاند.
با خدا باش پادشاهى کن، بىخدا باش هر چه خواهى کن!
«ذوالقرنین» با لشکر فراوانى از بیابانى عبور مىکرد. پیرمردى را دید که مشغول نماز است و به او توجهى ندارد. ذوالقرنین از بزرگى روح او تعجب کرد. پس از تمام شدن نمازش به او گفت: چگونه با دیدن خدم و حشم و بزرگى دستگاه من نهراسیدى و در حال تو تغییرى پیدا نشد؟
پیرمرد گفت: با کسى مشغول مناجات بودم که قدرت و لشکرش بىنهایت است، ترسیدم از او منصرف شوم و به تو متوجه گردم و از عنایتش محروم بمانم و دیگر دعایم را مستجاب نکند! (277) (278)
44- آیا تأثیر نماز بیشتر در اثر تلقین نیست؟ اگر انسان هر چیزى حتى یک شعر را با احساس بخواند، وارد وادى عرفان و معنویت شده است؟!
البته نماز به دلیل این که انسان را به یاد خدا مىاندازد، خوب است؛ ولى نسبت به سایر اعمال چه برترى خاصى دارد؟
تردیدى نیست «تلقین» از ابزارهاى مهم و کارساز براى انسان است. تلقینهاى مثبت، آثار گران قدرى بر روح و روان و حتى جسم انسان مىگذارد.
انسانى را در نظر بگیریم که در زندگى خود سردرگم و بىپناه و رو به فرسایش است؛ در این بین تلقین مثبتى از راه مىرسد و براى او تکیهگاهى را مطرح مىسازد. حال اگر این تلقین، با برنامه، و به صورت مستمر در او زنده نگاه داشته شده و او را از ضعف و کسالت و تحیر نجات دهد. در حد خود خدمتى بزرگ به شمار مىآید.
نماز علاوه بر این که تلقینى ارزنده و مثبت در جهت رشد و تربیت انسان است، آنچه را مطرح مىکند، مطابق با حقیقت است؛ یعنى، صرفا تلقین پوچ و بدون واقعیت عینى نیست؛ بلکه آنچه را بیان کرده و مىآموزند، دقیقا همان است که وجود دارد.
آیا تردیدى هست که نیرویى حکیم، عالم و مدیر در این جهان حاکمیت دارد؟! آیا تردیدى هست که براى این جهان و زندگى انسان، برنامه و معادى در کار است؟! آیا شکى وجود دارد که خداوند حکیم، بشر را به حال خود رها نکرده؛ بلکه راهنمایانى براى او فرستاده است » صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ «؟
آیا دانشمندان و فرزانگان جهان، سر در برابر این همه عظمت فرود نمىآورند و در مقابل خالق این همه نقش و نگار، سر بر خاک نمىسایند؟!
آرى نماز تلقین هم هست؛ ولى تلقینى که مبتنى بر حقایق و واقعیتهاى جهان هستى است.
برترى نماز:
ممکن است اذکار و یا اعمالى براى متوجه ساختن انسان وجود داشته باشد و افرادى آن را طراحى کرده باشند؛ ولى نماز طرحى الهى است و همانند نسخهاى که پزشک حاذق آن را تجویز کند، تمام نیازهاى انسان در آن دیده شده است. حرکات، اذکار و آداب آن، حساب شده و داراى فلسفه و حکمت است؛ از همین رو هیچ طرح دیگرى به ویژه طرحهاى بشرى توان جایگزینى آن را ندارد. (279) (280)
**—
نماز و بازدارندگی آن از گناه
45- چرا بسیارى از نمازگزاران مرتکب گناه مىشوند؟ حال آن که قرآن فرموده: نماز انسان را از کارهاى زشت باز مىدارد.
بازدارندگى از گناه جزئى از طبیعت نماز است. نمازى که نمازگزار را به یاد نیرومندترین عامل بازدارندهى از گناه؛ یعنى، مبدأ و معاد مىاندازد، باید داراى خاصیت بازدارى از فحشا و منکر باشد.
نماز، صفتى در روح انسان ایجاد مىکند که به مثابهى یک پلیس درونى است و همراهش را از منکرات منع مىکند و در نتیجه روحش را از ناپاکى گناهان و آلودگىهاى ناشى از آنها دور نگه مىدارد.
چون وقتى انسان در محضر خدا حضور مىیابد و او را از همه چیز و همه کس بالاتر و بزرگتر از حد وصف مىپرستد و از او کمک مىجوید و راه راست را از او مىخواهد و بیزارى خود را از راه غضب شدگان حضرت کردگار و گمراهان بروز مىدهد، بىتردید حرکتى در قلب و روحش به سوى پاکى و تقوا پدید مىآید. شخص نمازگزار در شبانهروز حداقل پنج بار قامتش را براى خدا خم مىکند و پیشانیش را در مقابل عظمت خالقش بر خاک مىساید و بر یگانگى و رسالت رسولش مهر تأیید میزند و علاوه بر اینها پیش از هر نمازى خود را مىشوید و پاک مىسازد و از پلیدى نجاست و حرام دور مىکند.
چنین امور و حالاتى، طبیعتا موجى از معنویت در او پدید مىآورد و خس و خاشاک گناه و هوس و پوچى و بیهودگى را از وجودش دور مىکند؛ زیرا هر یک از آنها به تنهایى تأثیرى بازدارنده در برابر فحشا و منکر دارد. و البته مجموعهى آنها که نماز نامیده مىشود. تاثیر کلىتر و قوىتر در بازدارى از فحشاء و منکر دارد. به عبارت دیگر هر نمازى به اندازهى نقص و کمالش، صاحب خود را از فحشاء و منکر منع مىکند. لیکن نماز هر چند سطحى و ناآگاهانه باشد غیر ممکن است که هیچ گونه تاثیرى در نمازگزار نداشته باشد.
آنان که نماز حقیقى نمىخوانند و آلوده به گناه هستند؛ اگر همان نماز ناقص و سطحى را نخوانند از آن هم آلودهتر خواهند شد.
از جابر بن عبدالله انصارى روایت شده که گفت: به رسول خدا (ص) گفتند: فلان شخص روزها نماز مىخواند و شبها به سرقت اشتغال مىورزد، فرمود:
«إِنَّ صَلَاتَهُ لَتَرْدَعُهُ ؛ همانا نمازش او را از آن عمل باز خواهد داشت.» (281)
عالمى گفت: مویز موجب ازدیاد حافظه است. به او گفتند: پس چرا فلانى که مویز بسیار مىخورد، حافظهاش کم است؟
عالم گفت: اکنون که مویز مىخورد حافظهاش این است؛ اگر مویز نمىخورد چه حافظهاى مىداشت؟!
نماز در بازدارى از گناه اثر دارد. اما کیفیت نماز و اثرپذیرى از آن متفاوت است و شاید هوا و هوسهاى درونى شخص مانع تاثیر نماز مىشوند و آن را از اثر مىاندازند. نماز او در حد توان خود جلوى دشمن درونى را گرفته است و مانع از فحشا و منکر شده است؛ لیکن نفس امارهاش بسیار قوى بوده است. این نکته نیز مسلم است که نماز با کیفیت و نیرومند مانع از تسلیم او در برابر شیطان نفس خواهد شد.
فضیل بن عیاض سرکردهى دزدان بود، به کاروانها و خانههاى مردم یورش مىبرد و کالا و داراییشان را به سرقت مىبرد، مردم نه از دست او و دار و دستهاش در امان بودند و نه قادر به منع او بودند. دستگاه حکومتى نیز توان بازداشتن او را نداشت. اما این فضیل به خاطر ایمان مختصرى که داشت و نمازش را به جاى مىآورد. در نهایت همین امر مانع زشت کارى او گردید.
نیمه شبى از دیوار خانهاى بالا رفت تا گناهى دیگر انجام دهد. ناگهان صدایى شنید. چون گوش فرا داد. تلاوت این آیه را از صاحب آن صدا شنید.
«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ …؛ آیا مؤمنانى را وقت آن نرسیده است که دلهایشان براى خدا فروتن گردد.» (273)
ناگهان به خود آمد و اشکش فرو ریخت، از دیوار فرود آمد و به سمت خانهاش روان گردید در حالى که مرتبا مىگفت: خداوندا! آرى وقت آن رسیده است. اثربخشى نماز علت تامه براى منع از معصیت شمرده نمىشود. تاثیر آن نیز به گونهاى نیست که تخلف نپذیرد. ممکن است موانعى، اثر نماز را خنثى کند؛ ولى اگر مانعى جلوى تأثیر آن را نگیرد مسلما فایده خواهد بخشید. نماز و یاد خدا و موانعى که اثر آن را خنثى مىکند، مانند دو کفهى یک ترازو است؛ اگر کفهى نماز سنگینتر شود، نمازگزار از گناه باز مىماند و اگر کفهى موانع سنگین شود، نمازگزار از یاد خدا و حقیقت نماز منصرف و متوجه امور دیگرى مىگردد و چه بسا که مرتکب گناهان گردد.
باید دانست که اگر اشکالى در عدم تأثیر هست، در نمازگزارى است که چنین نمازى را بجا مىآورد. (282)
**—
بی اعتنایی به نماز
46- در مورد بىاعتنایى به نماز، چه آیاتى در قرآن آمده است؟
قرآن کریم در یک نگاه کلى، انسانها را نسبت به برپایى نماز به چهار دسته تقسیم مىکند:
1. گروهى که به طور کلى به این فریضهى الهى بىتوجه و بىاعتنا هستند و نماز نمىخوانند: از مجرمان مىپرسند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟ مىگویند: از نمازگزاران نبودیم. (283)
2. گروهى که در اثر بىتوجهى به نماز، در بعضى از زمانها، نماز مىخوانند. خداوند به اینان وعده وارد شدن در وادى «غَىّ» را در دوزخ داده است: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا»؛ (202)
اما پس از آنان، فرزندان ناشایستهاى روى کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروى نمودند، پس به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند دید.
3. دستهاى که همیشه نماز مىخوانند؛ ولى در اقامهى آن سهل انگارى مىکنند و خداوند به دلیل بىتوجهى آنان به نماز، چنین خطابشان مىفرماید: واى بر نماز گزارانى که در نماز خود سهل انگارى مىکنند! (204)
4. مؤمنانى که بر این فریضهى الهى مواظبت کرده، آن را با قلبى خاشع به پا مىدارند. خداوند دربارهى آنان مىفرماید: مؤمنان رستگار شدند، آنها که در نمازشان خشوع دارند و آنها که بر نمازهایشان مواظبت مىکنند. اینان وارث فردوس (جایگاهى در بهشت) هستند. (284)
نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 61.
47- دخترى نوزده ساله هستم و در یک خانواده مذهبى زندگى مىکنم، ولى بر خلاف سایر افراد خانواده به نمازم، کمتر اهمیت مىدهم، ولى به سایر عقایدم پاىبندم، اما احساس مىکنم آنها هم هر لحظه کم رنگتر مىشوند، لطفا مرا کمک کنید.
یکى از شرایط واقعى این است که همیشه نماز را به پا دارد. (285) خداوند به کسى که در نماز خود سهل انگارى مىکند (گاهى نماز مىخواند و گاهى نمىخواند یا در نماز دقت نمىکند و آن را با آداب صحیح و واجبش به جاى نمىآورد) در قرآن وعدهى عذاب داده است. (286)
قرآن کریم در توصیف نماز گزاران مىفرماید: نماز گزاران، کسانى هستند که نمازها را پیوسته به جا مىآورند؛ (285) یعنى همهى نمازها را در اوقات معین خود انجام مىدهند، نه این که گاهى بخوانند و گاهى نخوانند یا شب نماز بخوانند و صبح نخوانند. در روایات نیز بر انجام دادن نماز، بسیار تأکید شده است. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسى که نمازش را از روى عمد ترک کند از ذمهى خداوند و پیامبر اسلام برى شده و پیوندهایى را که خداوند به برقرارى آن دستور داده بریده است؛ زیرا خداوند مىفرماید: اینان کسانى هستند که بر آنها لعنت فرستاده شده و برایشان بدى و سختى سراى آخرت مهیا شده است. (287)
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرمایند: اگر مردم مىدانستند که نماز عشا و نماز صبح چه قدر اهمیت و ارزش دارد، حتى در سختترین شرایط آن دو را به جا مىآوردند، سپس فرمودند: نماز عشا و صبح، کفارهى اعمالى است که بین این دو (صبح و شب) انجام مىشود. (288)
در تفسیر آیه 78 سوره اسراء از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: مقصود از «قرآن الفجر» نماز صبح است که اگر در اول وقتش خوانده شود، دوبار براى او ثبت مىشود؛
یعنى هم فرشتگان شب آن را ثبت مىکنند و هم فرشتگان روز: «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»؛ (289) به درستى که قرآن فجر، مشهود (در معرض دید فرشتگان شب و روز) است! (290) (291)
48- شخصى گاهى بسیار نماز مىخواند، ولى بعد از مدتى نماز را ترک مىکند و از یاد خدا غافل مىشود. از نظر قرآن راه دائمى خوب بودن و به یاد خدا بودن چیست؟
افزون بر عوامل ترک نماز و راههاى برخورد با تارک الصلوة، باید توجه داشت: اگر چه نماز خواندن از نظر قرآن، یکى از مهمترین عوامل یاد خداوند است، (4) اما منظور از یاد خدا تنها ذکر لفظى نیست، بلکه خدا را در جان خود حاضر دیدن و به یاد علم و قدرت و رحمت بىپایان او بودن است. انسان در این لحظه، احساس مىکند تکیه گاه نیرومندى دارد که هیچ قدرتى نمىتواند در برابر آن مقاومت کند، پس براى این که از خدا غافل نشویم، باید او را در دل، فراوان یاد کنیم: «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ (292) و خداوند را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید. (293)
یکى دیگر از راههاى مداومت بر اداى نماز این است که خودمان را به خواندن نماز اول وقت عادت بدهیم. مىتوانیم نذر کنیم که اگر تا یک هفته نمازم را اول وقت نخواندم، بر من واجب باشد که صد تومان در راه خدا بدهم. همچنین خواندن کتابهاى مفیدى چون: حق الیقین تألیف علامه مجلسى، منازل الآخرة نوشته حاج شیخ عباس قمى و… قطعا مؤثر است.
علاوه بر آن، معاشرت و دوستى با انسانهاى مقید به نماز و در صورت امکان، کم کردن و حتى قطع رابطه با انسانهایى که نماز نمىخوانند، در اشتیاق انسان به عبادت خدا بسیار مفید و مؤثر است.
توجه به آثار و برکات نماز، پیامدهاى زیان بار ترک نماز و راه لذت بردن از خواندن نماز، تا اندازه زیادى انسان را به هم صحبتى با خدا سوق مىدهد. (294)
البته مشکلات مادى و سرخوردگى روحى را نیز مىتوان با کمى تلاش و مشورت با افراد آگاه برطرف کرد.(295)
ترغیب افراد به نماز
49- علل بى رغبتى برخى افراد به نماز چیست؟
بىرغبتى و ترک نماز علل متعددى دارد؛ از جمله:
1. عدم آشنایى با فلسفه نماز؛
2. احساس تحجر و عقب ماندگى (تحت تأثیر تبلیغات غرب و غربزدگان)؛
3. تنبلى و تن پرورى؛
4. مسامحه کارى؛
5. احساس خودنمایى و ریاکارى؛
6. احساس بىفایده بودن نماز به علت گناهکار بودن؛
7. تربیت نادرست خانواده؛
8. محیط و اجتماع فاسد؛
9. دوست فاسد؛
10. برخوردهاى نامناسب افراد.
شخصى که در خواندن نماز سستى مىکند و به آن بىرغبت است، باید به عوامل یاد شده توجه کند و سپس به درمان و برطرف کردن آن اقدام نماید؛ مثلاً اگر دوست فاسد، عامل ترک نماز است، باید رابطه با او را کاملاً قطع کند و اگر با فلسفه نماز آشنایى ندارد؛ به مطالعه و تفکر در اسرار و فلسفههاى نماز بپردازد. البته در هر مورد، بایستى درمان مناسب آن را به کار گرفت. (296)
50- راهکارهاى عملى افزایش گرایش نوجوانان و جوانان به نماز را بیان کنید.
راههاى جذب جوانان به نماز و آگاه کردن آنها نسبت به فلسفه، ارزش و اهمیت آن، بسیار متنوع و متناسب با شرایط فردى و اجتماعى جوانان است؛ اما اصلىترین راههاى تعمیق گرایشهاى آنها به مسائل معنوى و نماز، در سه مورد خلاصه مىشود:
1. بالا بردن سطح آگاهى و شناخت آنها دربارهى نماز؛ این کار مىتواند با استفاده از شیوههاى تشویق، اهداى کتابهاى مناسب، تأیید شده و جذاب، برگزارى مسابقات، جلسات آموزشى – تفریحى، اردو و… انجام شود.
2. ارائهى الگوى مناسب از سوى والدین، مربیان و دوستان؛ این الگو مىتواند اهمیت دادن به نماز اول وقت، حضور در مساجد و نماز جماعت، مطالعه کتابهایى دربارهى اهمیت نماز و بازگو کردن آن و کارهایى این چنینى باشد. مسئلهى ارائهى الگو در راه تبلیغ از اهمیت فراوانى برخوردار است. یکى از الگوهاى بسیار قابل توجه، «عمل کردن» به آن است؛ چنان که امام صادق علیهالسلام مىفرماید: کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ ؛ (297)
با رفتار و کردارتان دین را تبلیغ کنید، نه فقط با زبانتان.
3. مشاوره با کارشناسان دینى و تبلیغى، به ویژه در موارد خاص، مفید و در برخى مواقع لازم است. ناآگاهى از حقیقت نماز و فلسفهى آن و برخوردهاى نامناسب والدین و برخى مربیان از عوامل مهم بىمیلى برخى جوانان به نماز است. نادانى نسبت به اهمیت نماز، بستر مناسبى را براى انحرافهاى بعدى به وجود مىآورد. تحقیر و برخوردهاى نامناسب با جوانان در بىرغبتى آنها به نماز دخالت بسیارى دارد. (298)
51- کسى که بر اثر تنبلى نماز نخواند، ولى در عین حال قیامت را قبول داشته باشد، براى ارشاد او چه باید کرد؟ برخورد قرآن با چنین افرادى چگونه است؟
بهترین راه جذب افراد به نماز، تشویق عملى است؛ مانند: خواندن نماز در اول وقت، دادن هدیه و کتابهاى مفید در این زمینه، (299) طرح دوستى و گسترش رابطه با انسانهاى مقید به نماز و در صورت امکان، کم کردن و حتى قطع رابطه با انسانهایى که نماز نمىخوانند و در صورت نیاز، نماز خواندن در دید چنین افرادى (براى تشویق آنان به نماز) و… .
در کنار تشویق عملى مىتوان از تشویق زبانى نیز بهره برد؛ مانند: بازگو کردن اهمیت و جایگاه نماز در آیات (300) و روایات، گفتن داستانهایى از نماز گزاران و ترک کنندگان نماز (به ویژه براى جذب سنین پایین به سوى نماز) و یادآورى معاد و قیامت، برزخ، بهشت و جهنم و… . (301)
خداوند در قرآن مىفرماید: وقتى از جهنمیان مىپرسند: چه چیز شما را جهنمى کرد، پاسخ مىدهند: ما نماز گزار نبودیم. (302)
در جایى دیگر کسانى را که نماز را تباه ساختهاند مورد نکوهش قرار مىدهد. (202)
در جاى دیگر کسانى را که نسبت به نماز سهل انگارى مىکنند، سخت سرزنش مىکند. (303) (304)
52- بیدار کردن بچهها براى نماز چه حکمى دارد؟ آیا پدر و مادر وظیفهاى دارند؟
بیدار کردن دیگران براى نماز (مثل همسر)، واجب نیست؛ ولى بیدار کردن فرزندان براى عادت دادن آنان به نماز، جایز؛ بلکه در مواردى لازم است. (305)
53- کودکان را از چه سنى به نماز ترغیب کنیم؟
الف – تربیت دینى فرزند کار بسیار ظریفى است و دقت زیادى را مىطلبد. گاهى ناهنجارىهاى اجتماعى، فرزند را از کنترل خانواده خارج مىکند؛ بدین لحاظ در امر تربیت فرزند بسیار باید ماهرانه برخورد کرد. در عین حال که پدر و مادر به عنوان دو عنصر دلسوز محسوب مىشوند؛ گاهى در تربیت، افراط و تفریط مىکنند! مهمترین روشها در تربیت کودک، تشویق و تنبیه و آگاهى بخشى به او است. البته باید هر کدام در جاى خود، به اندازه لازم مورد استفاده قرار گیرد. علاوه بر این مراقبتهاى محیطى و کنترل اطرافیان نیز مىتواند مؤثر باشد.
ب – عمده تربیت فرزندان به سالهاى قبل از سن تکلیف برمىگردد و در آن سن، بهترین وقت براى تربیت و آموزش آداب «نماز» است. پدر و مادر و اطرافیان، باید با رفتار خود، به فرزندانشان آموزشهاى لازم را بدهند؛ یعنى، در منزل یک تحرک خاصى در اول وقت آغاز شود و همه به نماز بایستند. فرزند نیز هر آنچه را که مىبیند، ضبط نموده و به آنها عمل مىکند؛ به خصوص اگر مورد تشویق قرار گیرد.
بنابراین تربیت در این جهات، از کودکى آغاز شده و اصل کار والدین به آن زمان باز مىگردد؛ زمانى که کودک به سن شش سالگى رسید، باید کم کم او را به آداب وضو و نماز خواندن تمرین داد.
یکى از نویسندگان درباره تربیت کودکان مىگوید: درست است که فرزندان قبل از بلوغ تکلیفى ندارند؛ اما انجام تکالیف دینى را نمىتوان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکى عادت به عبادت کند تا در سن بلوغ به آنها رغبت داشته باشد. بچه غالبا از سن پنج سالگى و شاید قدرى هم زودتر، مىتواند حمد و سوره را به تدریج یاد بگیرد؛ بر پدر و مادر لازم است حمد و سوره را به او یاد بدهند. سپس بقیه اذکار نماز را با همین منوال تدریجا به او بیاموزند. وقتى نماز را یاد گرفت و شش یا هفت ساله شد، پدر و مادر به او دستور مىدهند که مرتب نمازت را بخوان و اوقات نماز را به او تذکر مىدهند. اول وقت خودشان مهیاى نماز مىشوند و به کودکان نیز تذکر مىدهند که وقت نماز رسیده است، نمازت را فراموش نکن. وقتى که نه ساله شد، باید به طور قاطع و جدى آن را به نماز خواندن وادار کرد. (306)
خاطرهاى از امام راحل (ره)
امام عقیده داشت پیش از رسیدن به سن تکلیف، باید کارهاى خوب و بد و مسائل شرعى را به بچهها گفت. گاهى که پسر هشت سالهام را مىدید، مىپرسید: نمازت را خواندهاى؟ من مىگفتم: «آقا» او هنوز به سن تکلیف نرسیده است. آقا مىگفت: بچهها قبل از سن تکلیف، باید رو به نماز بایستند تا عادت کنند. اما بعد از سن تکلیف، مگر کسى جرأت مىکرد، بیدار باشد و نمازش را نخواند! امام نمىتوانست تحمل کند که مکلف نمازش را قضا کند؛ البته براى بچهها پیش نیامده بود. هر وقت که بچهها را مىدید، مىپرسید: نمازت را خواندهاى؟ اگر نخوانده بود، جانمازشان را مىدادند و مىگفت: برو و وضویت را بگیر و بیا نمازت را بخوان. بعد از نماز نصیحت مىکرد: ببین اگر همین نماز را سر موقع مىخواندى؛ چقدر بهتر بود، خدا هم خوشش مىآید. (307) (308)
54- براى اهمیت بخشیدن به نماز فرزندانى که نسبت به آن سهل انگارند چه راههایى وجود دارد؟
دربارهى نماز خوان کردن فرزندان دو مرحله توصیه شده است:
1. بیان کردن ارزش و آثار نماز و نیز بازگو کردن آثار زشت ترک نماز.
2. ارائهى الگوهاى عملى از سوى والدین، بزرگترها، هم کلاسىها و… که این مهمترین مرحله است.
بهترین راه براى نماز خوان کردن فرزندان، ارائهى الگوى عملى به آنها است و این مهم اتفاق نمىافتد، مگر آن که بزرگترها با کردار و عملشان، لذت نماز خواندن را در جان فرزند رسوخ دهند. وقتى فرزند ببیند پدر و مادر هر روز در اول وقت نماز مىخوانند، وقتى ببیند هم کلاسىهایش در مدرسه وضو مىگیرند و به نماز مىایستند، وقتى ببیند مردم در مساجد و نماز جمعه با عشق و شور وصف ناپذیر به نماز مىایستند، وقتى ببیند فضاى جامعه فضاى نماز است، خود به خود او نیز اهل نماز مىشود و بدون این که به او گفته شود، خودش به نماز مىایستد. همچنین تشویق عملى مانند: هدیه دادن، بردن به پارک، طرح دوستى و گسترش رابطه با انسانهاى مقید به نماز و… از عواملى است که مىتواند به این مهم کمک کند.
البته ممکن است ترک نماز یا سهل انگارى در آن از سستى عقیده به معاد و خداشناسى یا تأثیر منفى دوستان ناباب باشد، هم چنین مشکلات مادى و سرخوردگى روحى نیز مىتواند چنین مشکلى را آفریده باشد. دوست شدن و گفت و گو با چنین فردى و گوش دادن به درد دل و سخنانش، کلید حل این مشکلات را به ما نشان مىدهد. آن گاه بعد از شناخت مشکلات مىتوان با افراد متخصص در آن زمینه مشورت کرد. تشویق افراد به امور عبادى بهترین روش براى نماز خوان کردن آنان است، مگر این که چارهاى جز استفاده از روش توبیخ نباشد. (309)
55- برادرى دارم که 16 سال دارد و مادرم درباره تکالیف شرعى او سخت گیرى مىکند و او را از رفتن به مکانهاى بازىهاى رایانهاى که محیطى ناسالم است، نهى مىکند. برادرم نمازهایش را اول وقت نمىخواند، ولى نماز مىخواند. آیا نتیجهى سخت گیرى، ایجاد عقده و لجاجت در شخصیت انسان نیست؟
خداوند متعال مىفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» (310)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن، مردم و سنگها هستند، حفظ کنید.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: آنها (خانوادهها) را امر به معروف و نهى از منکر کنید، اگر از شما پذیرفتند، آنها را از آتش دوزخ حفظ کردهاید و اگر نپذیرفتند، وظیفهى خود را انجام دادهاید. (311)
اگر سخت گیرى در واجبات و انجام دادن تکالیف شرعى، مانند نماز باشد، مفید است؛ ولى سخت گیرى، تنها با تنبیه و سرزنش نیست؛ بلکه باید از راههاى تشویق و ترغیب نیز استفاده کرد. به طور قطع اگر از شیوههاى متنوع تعلیم و تربیت صحیح استفاده شود، بسیار ثمر بخش خواهد بود.
شما مىتوانید با تشویق معقول، برادرتان را به نماز اول وقت وادار کرده، از رفتن او به محیط هایى – که در آلوده بودن آنها تردیدى نیست – جلوگیرى کنید و در حد توان، امکانات ورزشى و تفریحى را به صورت جایزه براى او تهیه و او را در محیط خانواده سرگرم کنید، همچنین مىتوانید از طریق کسانى که قدرت تأثیر گذارى مثبت بر شخصیت برادرتان دارند، عمل کنید و حتى اگر لازم شد، معلم اخلاق و عقاید دینى براى او بگیرید؛ البته مشاوره با متخصصان امور تربیتى در مراکز مختلف، مانند: آموزش و پرورش و … بسیار مفید است. (312) (313)
**—
ترک نماز
56- پیامدهاى ترک نماز چیست؟
ترک نماز، قصور در مهمترین دستور الهى و انجام ندادن بزرگترین وظیفه و برنامه زندگى است. ترک نماز، ناشکرى، ناسپاسى و کفران نعمتهاى الهى و برداشتن عمود و ستون دین است؛ زیرا نماز پایه دین است.
ترک نماز و عبادت، باعث مىشود که آفرینش و زندگى انسان، بیهوده و لغو جلوه کند؛ در حالى که عبادت است که انسان را به هدف آفرینش رهنمون مىشود. ترک نماز و نیایش، موجب ترک لذت بخشترین حالات انسان است. جوامع، ملتها، اقوام، نژادها – از اول تاریخ تا حال – با نیایش، عبادت و مناجات، پویا و زنده ماندهاند (هر چند در روش و کردار و گفتار دچار انحراف هم شدهاند).
در هیچ زمانى، انسان بى نیاز از عبادت و پرستش خداوند نبوده و نخواهد بود؛ اما این عبادت باید با برنامه و روش خاصى صورت گیرد؛ وگرنه هیچ بهره و نتیجهاى، نصیب شخص نیایشگر نخواهد شد.
خداوند مىفرماید:
» إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً(314)؛ البته نماز بر مؤمنان به طور حتم فرض و واجب شده است».
ترک نماز و یا سبک شمردن آن، آثار و نتایج شوم فراوانى دارد؛ حضرت رسول در این باره مىفرماید:
«هر کس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا مىشود: شش بلا در دنیا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت هنگامى که از قبر بیرون مىآید:
الف. آنچه در دنیا به آن دچار مىشود:
1. خداوند برکت را از عمر او برمى دارد.
2. خداوند برکت را از روزىاش بر مىدارد.
3. چهره خوبان از او گرفته مىشود.
4. کار نیک وى دیگر پاداش نخواهد داشت.
5. دعایش به اجابت نمىرسد.
6. از دعاى خوبان بهرهاى نخواهد برد.
ب. آنچه در هنگام مرگ به آن دچار مىشود:
1. با ذلت و خوارى مىمیرد.
2. گرسنه از دنیا مىرود.
3. تشنه مىمیرد.
ج. آنچه در قبر گریبانش را مىگیرد:
1. خداوند ملکى را در قبر وى مىگمارد، تا او را شکنجه کند.
2. قبر بر وى تنگ خواهد گرفت.
3. درون قبر وى، تاریک خواهد بود.
د. آنچه در قیامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مىشود:
1. خداوند فرشتهاى بر او مىگمارد، تا وى را با صورت بر زمین بکشد؛ در حالى که مردم نظاره مىکنند.
2. با وى محاسبه سختى خواهد داشت.
3. هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمىافکند و تطهیرش نمىکند و عذاب دردناک و سختى در انتظار او است»(315).
عبید بن زرارة مىگوید: «از امام صادق(ع) پرسیدم: گناهان کبیره کدام اند؟
آن حضرت فرمود: گناهان کبیره در نوشتار علىبن ابى طالب(ع)، هفت چیز است: کفر به خداوند، کشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت. عبید مىگوید: از امام پرسیدم: یک درهم از مال یتیم خوردن، بزرگتر است یا ترک نماز؟
حضرت فرمود: ترک نماز. عرض کردم: شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید. حضرت فرمود: اولین گناه کبیره چه بود؟
عرض کردم: کفر به خداوند. فرمود: شکى نیست که تارک نماز کافر است»(316). (مقصود از این کفر، کفر عملى است؛ البته اگر ترک نماز به جهت انکار خدا و رسول باشد، کفر نظرى نیز هست.) (317)
57- چگونه از گناهانى مانند ترک نماز، توبه کنیم؟ توبه چه مراحلى دارد؟
الف – گناهانى که فقط از حقوق خداوند است، چنانچه قضا و کفاره داشته باشد (مانند نماز، روزه و حج)، انسان باید علاوه بر توبه و تصمیم بر ترک، قضاى آنها را نیز به جا آورد و کفاره آنها را بپردازد.
ب – آنهایى که قضا و کفاره ندارد (مثل دروغ، استمنا و…)، فقط توبه و استغفار کافى است.
ج – در گناهانى نیز که در آنها حقوق مردم پایمال شده (مثل دزدى و از بین بردن اموال مردم، یا قتل و حرج دیگران و…) علاوه بر توبه و پشیمانى، باید رضایت صاحبان حق را با پرداخت غرامت یا حلالیت گرفتن، حاصل کرد.
مراحل توبه:
حضرت على (ع) در یکى از سخنان خود، مراحل توبه را بدین ترتیب فرموده اند:
مرحله اول – پشیمانى جدى از گناهى که در گذشته انجام داده است.
مرحله دوم – ترک کردن آن گناه در آینده.
مرحله سوم – جبران اعمال گذشته (مثلا اگر نماز نخوانده قضاى آن را بخواند).
مرحله چهارم – رد حقوقى که بر عهده او است (مثلا اگر به کسى بدهکار است، توبه آن پرداخت بدهى است).
مرحله پنجم – استغفار کردن و طلب آمرزش از خداوند.
پس توبه یک لفظ نیست؛ بلکه یک تحول در درون انسان و زندگى او است. پس از پیدا شدن حالت توبه و پشیمانى و ندامت از کارهاى ناپسند، چند عمل سزاوار است:
1- سه روز روزه گرفتن؛ حضرت امام صادق (ع) مىفرماید: «توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه است.» (318)
2- غسل توبه؛ حضرت رضا (ع) به کسى که مىخواست از گناه شنیدن موسیقى حرام توبه کند، فرمود: «برخیز و غسل کن». پیامبر (ص) مىفرماید: «نیست بندهاى که گناهى کند – هر اندازه که باشد – سپس پشیمان شود و توبه کند؛ مگر این که خداوند به عفو و آمرزش به او رجوع مىفرماید. سپس [به آن شخص که مىخواست توبه کند] فرمود: برخیز و غسل کن و براى خدا سجده نما». (319)
3- خواندن دو یا چهار رکعت نماز؛ امام صادق (ع) مىفرماید: «هر بندهاى که گناهى کرد، پس برخیزد و تحصیل طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نماید، بر خدا است که توبهاش را بپذیرد» (320)
4- استغفار و خواندن دعاهاى توبهاى که از ائمه اطهار (ع) وارد شده است؛ خصوصا دعاهاى صحیفهى سجادیه (به خصوص دعاى 31) و نیز مناجات خمسة عشر (به خصوص مناجات اول) و… باید هنگام خواندن دعا، معانى آنها را متذکر باشد و سعى کند که حالش با گفتارش یکى باشد.
5- تکرار توبه و استغفار؛ حضرت صادق (ع) مىفرماید: «هرگاه بندهاى زیاد آمرزش جوید، نامه عملش بالا مىرود؛ در حالى که مىدرخشد.» (321)
6- اختیار کردن وقت سحر براى استغفار (هر چند در هر وقتى که حالت توبه و دعا باشد، استغفار در آن وقت مطلوب و نافع است)؛ لکن سحر اثر خاصى در پاک شدن از گناهان دارد و خداوند در چند جاى قرآن مجید، به آن امر فرموده و استغفار کنندگان در سحر را مورد ثناى خود قرار داده است و آن را از صفات اهل تقوا و بهشتیان مىشمارد: «وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» (322)
صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 175-178
58- در چه مواقعى مىتوان نماز را به جا نیاورد؟ آیا نماز در هیچ حال از مسلمان ساقط مىشود (البته به استثناى ایام عادت و ولادت براى زن) به عنوان مثال آیا در جنگ، در حال آتشسوزى، کسى که آب یا خاک براى وضو و تیمم ندارد یا در حالت تقیه یا کسى که فلج است و بر تخت بیمارستان بسترى شده یا کسى که با اشارهى چشم هم نمىتواند نماز بخواند، و مانند آن نماز ساقط مىشود؟
خداوند متعال دربارهى وجوب نماز مىفرماید: «…إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً ؛ (84) همانا نماز در اوقات معین بر مؤمنان مقرر شده است.»
بنابر این در هیچ حالى، جز آنچه در مورد زنان اشاره گردید نماز ساقط نمىشود؛ حتى اگر کسى نمىتواند به شکل عادى انجام دهد، باز هم باید نماز را بخواند؛ منتهى گاه به طور کامل خوانده مىشود و گاه به صورت کوتاه و مختصر و یا حتى با اشارهى قلبى و گذراندن مفاهیم و اعمال نماز در دل انجام مىگیرد.(323) (324) مثلا اگر کسى نمىتواند ایستاده نماز بخواند باید آن را نشسته به جا آورد و اگر نشستن هم برایش ممکن نیست باید خوابیده نماز بخواند. (325)
59- کسانى مدعى مراتب بالاى عرفانى هستند؛ ولى نماز نمىخوانند! این کار چگونه توجیه مىشود؟
اینها نه تنها به هیچ مرتبهاى از عرفان نرسیدهاند؛ بلکه به درجات حیوانى سقوط کردهاند؛ زیرا عبادت رمز کمال انسانیت است و هر چه یقین و عرفان انسان بیشتر باشد، عبادت او از اوج بیشترى برخوردار خواهد بود؛ همانگونه که این امر در عبادتها و نمازهاى حضرت على (ع) پیشواى عارفان جلوهگر بوده است. این ها گمراهانىاند که گمان مىکنند معرفتى پیدا کردهاند؛ در حالى که هم خود و هم دیگران را فریب داده و گمراه مىکنند. آنان نزدیکى و فناى فى الله را جهت توجیه بىتوجهى خود نسبت به عبادات همچون نماز، روزه و… مطرح مىکنند و مىگویند:
این عبادات قشرى است و ما به باطن و لب آن نائل گشتهایم!! این سخنى پوچ و بىمعنا است؛ زیرا هر یک از مراتب وجود انسان اعم از جسم و روح حظى از عبادت دارد و عابد حقیقى با تمام وجود، نیایشگر حق و حافظ ظاهر و باطن شریعت است. شیخ صدوق در «باب حادى عشر» این گرایشها را شرک به خدا مىداند.
عرفان و شناخت واقعى، بنده را لحظه به لحظه مطیعتر مىکند؛ به طورى که از عبادت و نیایشهاى خود لذت وافرى مىبرد. چنین عاشق عابدى، گاهى یک شب را به رکوع و شبى دیگر را به سجود و… مىگذراند و هرگز خسته و ملول نمىشود و نمىتواند غذاى معنوى و روحى عبادت و عشق به الله را ترک کند. (326)
60- آیا کسى که نماز نمىخواند مسلمان است؟
مسلمان است؛ زیرا کافر، کسى است که خدا را انکار کند یا براى خدا شریک قرار دهد یا پیغمبرى حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله را قبول نداشته باشد. هم چنین اگر در یکى از اینها شک داشته باشد یا یکى از ضروریات دین (نماز، روزه و…) را انکار کند، کافر و نجس است؛ البته اگر چنان چه بداند آن چیز از ضروریات دین است و انکار آن چیز به انکار خدا یا توحید یا نبوت برگردد، نجس است و اگر نداند، احتیاطا باید از او اجتناب کرد. (327)
پس آنچه باعث کفر و نجاست انسان مىشود، انکار نماز است، نه سهل انگارى و نخواندن نماز. به هر حال ترک نماز پیامدهایى دارد که به نمونهاى از آنها در آیات و روایات اشاره مىکنیم:
1. رسول اکرم مىفرماید: کسى که بدون عذر، نمازش را ترک کند، قطعا اعمال خیرش حبط و بىفایده مىگردد. (328)
2. امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید: اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً؛ خدایا! لعنت کن کسى را که عمدا نماز را ترک کند. (329)
3. ترک نماز، موجب ورود در آتش است: مؤمنان از مجرمان سؤال مىکنند که چه چیز شما را به دوزخ انداخت؟! مىگویند: ما از نمازگزاران نبودیم. (283)
4. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: کسى که نمازش را سبک بشمارد، از من نیست؛ والله بر سر حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد. (330) (331)
61- چرا خداوند متعال در آیه 13 سوره جن مىفرماید: هر کس به خداى خود ایمان آورد دیگر از نقصان خیر و ثواب و از احاطه رنج و عذاب بر خود نترسد. آیا اگر نماز را که بر آن تأکید شده، انجام ندهیم، همین طور است؟
ایمان به پروردگار متعال و ایمان به آنچه بر پیامبر اکرم على نبینا و اله و علیهالسلام نازل شده و انجام دادن دستورهاى الهى که نماز نیز از جملهى آنها است، باعث مىگردد شخص نه از نقصانى بترسد و نه از ظلمى هراس داشته باشد و در صورتى که آن را ترک کند این اجر و پاداش از او گرفته خواهد شد و کسى که به دستورهاى خداوند عمل نکند، ایمان واقعى ندارد. قرآن کریم در این باره مىفرماید: «ما سَلَکَکُمْ فی سَقَرَ – قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ – وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ – وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ – وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ»؛ (332)
چه چیز شما را به دوزخ فرستاد؟ مىگویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به مستمند طعام نمىدادیم و پیوسته با اهل باطل همنشین و هم صدا بودیم و همواره روز جزا را انکار مىکردیم.
این آیات به خوبى نشان مىدهد که ترک این فریضهى الهى تا چه حد خطرناک است و مىتواند سبب سقوط انسان در دوزخ شود. به جا آوردن نماز آن قدر از نظر اسلام مهم است که طبق بعضى از روایات معروف، نماز، نخستین چیزى است که در نامهى اعمال به آن نگاه مىشود که اگر در نامهى اعمال وجود داشته باشد به سایر اعمال نیک نگریسته خواهد شد و گرنه به بقیه نگاه نمىشود و چنین کسى روانه دوزخ مىشود. (333) (334)
62- کسى که نماز نخواند، جایگاهش در بهشت است یا جهنم؟
در این زمینه، تنها نگاهى گذرا به آیات قرآن مىاندازیم:
انسان بىنماز، چگونه ادعاى پاکى مىکند در حالى که نماز یاد خدا است؟ (335)
هر کس از یاد خدا روى گرداند، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و در قیامت نابینا محشور خواهد شد (336) و در قیامت، آن گاه که بهشتیان از گنهکاران مىپرسند: چه چیز شما را به دوزخ فرستاد؟ مىگویند: ما از نماز گزاران نبودیم، اگر نماز مىخواندند، نماز آنها را به یاد خدا انداخته، از فحشا و منکر نهى مىکرد. (146)
پس دورى از نماز، علاوه بر این که خود، گناه بزرگى است، مقدمه گناهان دیگر و تاریکى دل است و به یاد خدا بودن، موجب آرامش قلبها است. (337) (338)
63- چرا این همه کیفر و عذاب براى ترک نماز و بىتوجهى به آن ذکر شده است؟
با توجه به این مطلب که عذاب اخروى بازتاب کردار دنیوى آدمى است و چون نماز، آثار و برکات بىشمار دنیوى و اخروى در پى دارد، شخصى که نماز نمىخواند یا آن را سبک مىشمارد، از آن آثار و برکات محروم مىماند. کیفرهاى بسیارى که در انتظار بىنماز است بازتاب دورى از برکات نماز و محروم شدن از فوائد آن است. (338)
64- نظر قرآن کریم درباره اشخاصى که از همه نظر، مورد تأیید مردم هستند و راه راست مىروند و هیچ آزارى به دیگران نمىرسانند، ولى نماز به جا نمىآورند، چیست؟
از نظر اسلام نمىتوان گفت کسى که نماز نمىخواند در راه راست و صراط مستقیم حرکت مىکند؛ زیرا راه راست آن است که انسان را به پاکى، نیکى، عدل، داد، ایمان و عمل صالح هدایت کند. از آیات قرآن کریم برمىآید که «صراط مستقیم» همان آیین خدا پرستى و پاى بند بودن به دستورهاى خداوند است و یکى از مهمترین راهها نماز است که خداوند متعال در آیات فراوانى به این راه اشاره فرموده است. (339)
آرى، نماز یک دستور حتمى و عمومى است؛ حتى اگر کسى بر فرض بدون خواندن نماز، درست کار و نیکوکار شناخته شود، از این قانون مستثنی نیست و نمىتوان او را از صالحان دانست. گفتنى است که ترک نماز، صورتهاى مختلفى دارد که در برخى موارد، موجب کفر و ارتداد است. (340)
65- نظر قرآن کریم درباره ارتباط و معاشرت با افراد تارک الصلوة و روش برخورد با آنان چیست؟ (341)
قران نسبت به فرد بىنماز، دیدگاهى منفى دارد که مفسران، ذیل آیات 5 و 11 سوره توبه به آن پرداختهاند. (342)
ترک نماز در گروههایى به ویژه جوانان، علتهایى دارد که آنها را به روى نیاوردن به نماز یا ترک آن مىکشاند که بخشى از آنها عبارتاند از:
1. سستى عقیده نسبت به معاد یا خداشناسى. (343)
2. تأثیر منفى دوستان ناباب.
خداوند متعال درباره عاقبت دوستى با افراد گمراه و ناباب مىفرماید: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً – یا وَیْلَتى لَیْتَنی لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً – لَقَدْ أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛ (344) و به خاطر بیاور روزى را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان مىگزد و مىگوید: اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم! واى بر من! کاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گمراه ساخت، بعد از آن که آگاهى به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه مخذول کنندهى انسان بوده است.
3. ممکن است مشکلات مادى و سرخوردگى روحى، چنین مشکلى را پدید آورده باشد. دوست شدن و گفت و گو با چنین افرادى و گوش دادن به درد دل و سخنانشان، کلید حل این مشکلها را نشان مىدهد و در صورتى که علت اصلى ترک نماز شناخته شود، راه و چگونگى تشویق به نماز مشخص خواهد شد؛ البته چنانچه در مراحل مختلف لازم باشد، حتماً باید با افراد آگاه مشورت شود.
هنگام برخورد با چنین افرادى باید توجه داشت:
الف – تشویق افراد باید با آرامش و اخلاق نیک همراه باشد. (345)
ب – در امر به معروف، نهى از منکر و تشویق، کردار و گفتار مىتواند نقش مؤثرتر و مهمترى ایفا کند. این مسئله، در تشویق زبانى بیشتر تأکید شده است. اگر فردى بخواهد کسى را تشویق کند یا از منکر بازداشته، به معروف هدایت کند، باید ادب را بیشتر رعایت کند. (346)
ج – انسان با نماز خواندن مىتواند شکر بعضى از نعمتها را به جا آورد و نیز یادآورى نعمتهاى خداوند موجب مىشود که انسان به یاد خدا باشد. پس یکى از مصداقهاى به یاد خدا بودن، بر پا داشتن نماز است.
سرانجام اگر با هیچ روشى نتوانستیم آنان را به نماز تشویق کنیم، مىتوان با دورى از آنان بیزارى و مخالفت خود را ابراز کنیم. (347)
66- اگر کسى تا هنگام ازدواج نماز نخواند و پس از آن نماز خواندن را شروع کند، آیا مىتواند گذشته را با توبه جبران کند؟
توبه با یک جرقه آغاز مىشود، جرقهاى که در آغاز تنها یک نقطهى نورانى و کوچک در قلب است؛ اما به تدریج تمام آسمان تیره و تاریک قلب را فرا مىگیرد. این نقطهى نورانى سفید، انسان را از گذشتهى تاریک به آیندهى روشن مىبرد. فرد نسبت به گذشتهى تاریک و سیاه خود احساس تلخى، پشیمانى و ندامت مىکند، آن گاه آسمان ابر گرفتهى قلب براى آیندهاى روشن، آمادهى بارش رحمت الهى مىشود. قرآن – این کتاب نوید بخش رحمت – به همهى مؤمنان فرمان توبه مىدهد. خداوند در سوره تحریم، آیه 8 مىفرماید: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ…)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! با اخلاص کامل توبه کنید، باشد که پروردگار از گناهان شما درگذرد و به باغهایى واردتان کند که در آن جویبارهایى جارى است.
حقیقت توبه همان حالت ندامت و پشیمانى از معصیت و تصمیم بر ترک گناه در آینده است. (348)
پشیمانى کار دل است؛ اما اگر حقیقى و خالص باشد، آثارى را در رفتار ظاهرى انسان نیز بر جاى مىگذارد. روزى حضرت على علیهالسلام مردى را دید که بدون توجه به شرایط توبه فقط با زبان مىگفت: «استغفر الله». حضرت به او فرمودند: مىدانى استغفار چیست؟ آن گاه شرایط استغفار را براى او توضیح دادند و فرمودند:
اول باید از کارهاى ناشایست گذشتهات پشیمان باشى؛
دوم آن که تصمیم بگیرى دیگر سراغ کارهاى زشت قبلى نروى؛
سوم، اگر حقى از بندگان خدا بر عهدهى تو است (قرضى گرفتهاى و پس ندادهاى یا به زور چیزى را از مردم گرفتهاى یا…) ادا کنى؛
چهارم، اگر حقى از خدا بر عهدهى تو است (نمازهایى از تو قضا شده و نخواندهاى) آنها را ادا کنى.
آن گاه پس از این مراحل با زبان بگویى: «استغفر الله.» (349)
بنابراین براى جبران گذشته، علاوه بر پشیمانى دل، نمازهاى قضا شده را نیز باید به جا بیاوریم. (350)
67- تفاوت اهل نماز با کسانى که یک روز نماز مىخوانند و یک روز نمىخوانند، در جهان آخرت چگونه است؟
آگاهى از ارزش و اهمیت نماز و دانستن جایگاه نمازگزار، تفاوت نمازگزار و کسى را که به نماز کمتر اهمیت مىدهد به ما نشان مىدهد.
نماز در دین مقدس اسلام، از اهمیت ویژهاى برخوردار است و یکى از فروع دین و حتى ستون دین به حساب مىآید و قرآن کریم، با تعبیرهاى مختلفى، مانند «اقیموا الصلوة» بر واجب بودن آن تصریح فرموده است، تا جایى که اگر نماز قبول شود، کارهاى دیگر نیز زمینه قبولى پیدا مىکنند. (351)
قرآن کریم به جا آوردن نماز را سبب رستگارى مىداند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى – وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»؛ (352)
به راستى رستگار شد هر کس پاکى ورزید و نام پروردگارش را یاد کرد، پس نماز گزارد.
همچنین مىفرماید: «… وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»؛ (186)
آنان که به آخرت ایمان دارند، به [کتاب قرآن] ایمان مىآورند و مراقب نمازهاى خویش هستند. در این آیه، از میان تمام دستورهاى دینى، فقط به نماز اشاره شده است و نماز مظهر پیوند با خدا و ارتباط با او است؛ به همین دلیل، از همهى عبادتها برتر و بالاتر است. (353)
اهمیت نماز در روایات اسلامى بر کسى پوشیده نیست. سلمان فارسى نقل مىکند: نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نشسته بودم، آن حضرت شاخهى خشکى را گرفتند و تکان دادند تا تمام برگهایش فروریخت، سپس به من فرمودند: سؤال نکردى که چرا این کار را کردم؟ عرض کردم: بفرمایید چرا؟ فرمودند: هنگامى که مسلمان وضو بگیرد و خوب وضو بگیرد و سپس نمازهاى پنج گانه را به جا آورد، گناهان او فرومىریزد؛ همان گونه که برگهاى این شاخه فروریخت. (354)
حضرت على علیهالسلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مىکند که ایشان فرمود: نمازهاى پنج گانه براى امت من، مانند نهر آب جارى است که جلوى خانهى هر یک از آنها است. آیا گمان مىکنید اگر کثافتى در تن او باشد و روزى پنج بار در آن غسل کند، آیا چیزى از آن بر جسد او خواهد ماند؟! به خدا سوگند نمازهاى پنج گانه براى امت من، چنین است. (355)
هم چنین در روایتى مشهور از امام باقر علیهالسلام نقل شده است: نماز، اولین چیزى است که بنده با آن محاسبه مىشود، پس اگر پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته خواهد شد و اگر رد شود، دیگر اعمال نیز رد خواهد شد. (356) (357)
ارتباط با خویشاوندان بىنماز
68- با توجه به این که اسلام به صله رحم، اهمیت فراوانى داده است، حکم نماز و روزهى خویشانى که چندین سال همدیگر را در اثر اختلافات خانوادگى نمىبینند چگونه است؟
در قرآن و روایات، قطع رحم – که ممکن است در اثر قهر کردن باشد – بسیار مذمت شده است و این افراد مورد لعنت خدا قرار مىگیرند: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ – أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ…»؛ (358)
اگر [از این دستورها] روى گردان شوید، جز این انتظار مىرود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید، آنان کسانى هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوشهایشان را کر و چشمهایشان را کور کرده است.
نماز و روزهى افرادى که صلهى رحم نمىکنند باطل نیست و لازم نیست قضا کنند؛ ولى از آنان پذیرفته نمىشود یا از ثواب آن کاسته مىشود؛ هم چنان که اگر کسى نماز را بدون توجه بخواند، نمازش باطل نیست و لازم نیست قضا کند؛ اما آن نماز مورد پذیرش خداوند نیست.
حضرت صادق علیهالسلام دربارهى آثار صلهى رحم مىفرمایند: صله رحم، موجب زیاد شدن ثواب اعمال، برکت در مال، رفع گرفتارىها، آسان شدن حساب قیامت و تأخیر در اجل است. (359) (325)
69- رفت و آمد و معاشرت با کسانى که نماز نمىخوانند چه حکمى دارد؟
چنانچه مىدانید یا احتمال مىدهید که ارتباط و رفت و آمد با این افراد مىتواند آثار مثبتى داشته باشد و شما مىتوانید با گفتار یا رفتار خود آنها را با فرهنگ اسلامى آشنا کنید و بر اداى نماز تشویق نمایید، لازم است که رابطه با آنان را ترک نکنید و با رعایت مراحل امر به معروف و نهى از منکر، آنها را ارشاد نمایید. اگر این راه مؤثر واقع نشد، چنانچه قطع ارتباط کار ساز است و موجب تنبیه آنها مىشود، لازم است از این راه اقدام کنید. ولى اگر هیچ یک از راهها تأثیر نکرد، دیگر بر عهدهى شما چیزى نیست و اگر مىترسید این گونه ارتباطات و رفت و آمدها، تأثیرات منفى در اخلاق و رفتار شما داشته باشد، لازم است که رابطه را قطع کنید. (360)
70- اگر کسى نماز نخواند و روزه نگیرد؛ ولى در زندگى آدم صالح و با اخلاق و در مجموع شخص خوبى باشد، حکمش چیست؟
الف – اگر کسى نماز را قبول نداشته باشد و منکر آن شود به صورتى که به انکار خدا و رسولش باز گردد کافر است. اما اگر قبول دارد و انکار نمىکند؛ ولى در عمل عصیان کرده و نمىخواند، کافر نیست؛ بلکه مسلمانى است که گناهکار بوده و مستوجب عذاب است. حال صالح و با اخلاق بودن شخص هر چند ممکن است بهرهاى براى او هم داشته باشد ولى بدون نماز و عمل به دستورات خدا، فایده قابل توجهى ندارد و باعث نجات از عذاب دوزخ نیست.
ب – توضیح بیشتر اینکه افراد چند گونهاند:
1- اهل نماز و اعمال خوب.
2- بىنماز و داراى عمل و اخلاق خوب.
3- نماز خوان و بد عمل و بد اخلاق.
4- بىنماز و بد عمل و بد اخلاق.
تردیدى نیست که افراد بند دوم نسبت به افراد بند چهارم بهترند؛ اما نسبت به بندهاى دیگر چگونهاند؟!
اگر کسى شاکر نعمتهاى الهى نیست و مبناى فکرى درستى، براى زندگى ندارد و در وادى معرفت خداوند و صاحب نعمت گامى برنمىدارد؛ آیا توانسته است خوبىها را به دست آورد؟! اولین شرط خوبى، «معرفت» است و بدون آن حتى نمىتوان خوب را از بد باز شناخت.
بنابراین انسان بىنماز، اگرچه ممکن است به ظاهر اخلاق خوبى داشته باشد؛ ولى تضمینى نیست که این اخلاق خوب ادامه یابد؟! از طرفى او ملاک خوبى و بدى را چگونه شناخته است؟!
آرى، انسان بدون ارتباط با خدا و کسب فضیلت در پرتو نماز، از بسیارى کمالات بازمانده و از آثار مثبت آن غافل شده است؛ همانند کسى که به شکلاتى قانع شده، ولى از باغى پر از میوههاى رنگارنگ و منظرههاى دل انگیز آن، غافل مانده است. (361)
**—
نمازگزار حقیقی
71- صفات نمازگزار حقیقى را بیان نمایید.
نمازگزاران حقیقى، داراى خصایص و ویژگىهایىاند که در آیات و روایات زیادى، به آنها اشاره شده است؛ از جمله:
– مداومت بر نماز ؛ «الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» (362)
– انفاق مال در راه خدا به محروم ؛ «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (363)
– حفظ شهوت جنسى از محرمات ؛ «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» (364)
– رعایت امانت و وفاى به عهد ؛ «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (365)
– محافظت بر اوقات و شرایط نماز ؛ «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ» (366)
– تواضع و فروتنى ؛ «وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ» (367)
– نظم و انضباط و وقتشناسى ؛ «إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً» (172)
– دورى از گناهان و رعایت تقوا و پرهیزگارى ؛ «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (162) و… . (368)
72- نظر قرآن دربارهى انجام دادن سجدهى زیاد چیست؟
قرآن کریم، یکى از ویژگىهاى عباد الرحمن (بندگان خاص خداوند) را چنین معرفى مىفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً – وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»؛ (369)
بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و بىتکبر، بر زمین راه مىروند و هنگامى که جاهلان آنها را مخاطب سازند، به آنها سلام مىگویند [و با بىاعتنایى و بزرگوارى مىگذرند.] آنها کسانى هستند که شبانگاه، براى پروردگارشان، سجده و قیام مىکنند.
جملهى «یبیتون» دلیل بر این است که آنها شب را با سجود و قیام به صبح مىرسانند و منظور، بخش قابل ملاحظهاى از شب یا تمام شب در برخى مواقع است. سجدههاى فراوان و طولانى در دل شب، از ویژگىهاى بندگان خاص الهى است که در این آیه به آن اشاره شده است.
در سوره انسان، آیه 25 و 26 آمده است: «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً – وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً»؛ نام پروردگارت را هر صبح و شام به یاد آور و در شبانگاه براى او سجده کن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى. (370)
**—
خضوع و خشوع
73- چه کنیم تا عبادت براى ما لذت بخش شود؟
عواملى که مىتواند عبادت و نماز را براى انسان لذت بخش کند، چند چیز است؛ از جمله:
1. قبل از عبادت انسان خود را مستعد و مهیا سازد؛ یعنى، به خود تلقین کند که: من در صدد نیایش و نماز هستم و مىخواهم با پروردگار خود مناجات کنم. پس سعى کند افکار متفرق را از ذهنش دور سازد.
2. حتى الامکان در وقت و حال مناسب نماز بخواند؛ یعنى، با کسالت، خستگى و خوابآلودگى، وارد نماز نشود: » وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالی» (371) و » لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ » (372).
3. در محیط پر سر و صدا و آشوب به نماز نایستد؛ بلکه محیط آرام و با فراغتى را انتخاب کند.
4. در حین نماز مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احیاناً افکار دیگرى به او هجوم آورد، به محض توجّه سعى کند خود را از دام آن افکار برهاند.
5. مهمتر از همه معرفت خود را نسبت به خداوند، جهان هستى و خود افزایش دهد تا حقیقت نماز بر او آشکار گشته و از گفت و گو با خداوند لذت ببرد. (373)
—
حضور قلب در نماز
74- مراتب حضور قلب در نماز چیست؟
«حضور قلب» داراى مراتب و درجات متفاوتى است:
مرتبه اول. نخستین مرحله حضور قلب این است که نمازگزار، در تمام نماز یا بعضى از آن، اجمالاً توجه داشته باشد که در حضور پروردگار جهان ایستاده، با او سخن مىگوید و راز و نیاز مىکند.
مرتبه دوم. در این مرحله نمازگزار در حال نماز، خودش را در برابر خدا و در حال تکلم با او مىداند، به معانى کلمات و اذکار نیز توجه دارد و مىداند که با خدا چه مىگوید.
مرتبه سوم. نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، حقیقت تکبیر، تسبیح، تقدیس و سایر مفاهیم اذکار را به خوبى مىداند و با براهین علمى، با آنها آشنا شده و در حال نماز به آنها توجه دارد و خوب مىداند که چه مىگوید و چه مىخواهد و با چه کسى سخن مىگوید.
مرتبه چهارم. معارف و معانى ذکرها به طور کامل در باطن نمازگزار، نفوذ کرده، به مرحله یقین و ایمان کامل رسیده است. در این صورت زبان، از قلب پیروى مىکند.
مرتبه پنجم. در این مرحله، اسما، صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده مىکند و چیزى را جز خدا نمىبیند.
با شناخت مراتب بالا، روشن مىگردد که غیر از موارد یاد شده، نمىتوان چیزى را در حضور قلب دخیل کرد. در عین حال عوامل مؤثر در حضور قلب عبارت است از:
1. مکان خلوت؛ نمازگزار بهتر است در جاى خلوت و بدون مزاحمت و سر و صدا نماز بخواند.
2. رفع موانع؛ مثلاً رفع گرسنگى و تشنگى شدید قبل از نماز و…
3. تقویت ایمان؛ انسان باید در تقویت ایمان و تحصیل معرفت کامل بکوشد تا در حال نماز بیشتر و بهتر حضور قلب پیدا کند.
4. یاد مرگ؛ اگر انسان به فکر مردن باشد و این که وقت مرگ معلوم نیست و… نمازش را با غفلت نخواهد خواند.
5. آمادگى براى نماز؛ دقت در وضو و طهارت، اذان گفتن، پوشیدن لباس مخصوص نماز و… تاثیر به سزایى در آمادگى انسان دارد. (374) (375)
75- آیا حضور قلب در نماز لازم است؟
بلى، حضور قلب در نماز لازم است. همانطور که جسم بدون روح ممکن نیست، نماز بدون حضور قلب هم ممکن نیست. تحقیق در معناى قلب: قلب به یکى از دو معناى زیر به کار مىرود:
1- قطعه گوشت مخصوص صنوبرى (376) شکل است که در قسمت چپ سینه به ودیعه نهاده شده، میانش تهى است و در آن خون سیاهى جریان دارد که منبع روح و مرکز روان است. این به معناى قلب در همه حیوانات و حتى مردگان است و هرگز مورد بحث ما نیست.
2- یک موجود لطیف روحانى و ربانى است که نوعى ارتباط با قلب جسمانى انسان دارد. این موجود لطیف به نامهاى «قلب»، «نفس»، «روح» و «انسان» نامیده مىشود و هر گونه درک و شناخت به وسیله آن انجام مىشود، خطابهاى الهى به سوى آن متوجه است و عتاب و خطاب نیز بر آن متعلق است.
در قرآن و اخبار، هر جا واژه «قلب» به کار رفته، منظور از آن قلب به معناى دوم است و گاهى از آن به دلى که در سینه جاى دارد تعبیر مىشود. چنان که در قرآن کریم مىخوانیم: » فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُورِ (377)؛ همانا دیدگان کور نمىباشند، بلکه دلهایى که در سینهها جاى دارند کور مىباشند.»
این تعبیر از دل به دلیل علاقه و ارتباط خاص آن با قلب جسمانى است، اگرچه قلب به معناى دوم با همه اندامهاى بدن ارتباط دارد و آنها را به کار مىاندازد، ولى اولین ارتباط آن با قلب جسمانى است که جایگاه و مملکت آن است و به واسطه آن با دیگر اندامها ارتباط برقرار مىکند. قلب به دلیل صفا و جلائى که دارد همانند یک آینه صاف و شفاف مىتواند انوار و تجلیات الهى را به سوى خود جذب کند، ولى در اثر عوامل خارجى – که برخلاف روحانیت و نورانیت ذاتىاش مىتواند بر آن عارض شود، – استعداد پذیرش آلودگىها و تباهىها و محرومیتها در آن پدید مىآید.
استعداد پذیرش انوار الهى در قلب به حدى است که مىتواند در اثر تابش آن به جایى برسد که حقایق بسیارى براى او کشف شود و دقایق بىشمارى براى او منکشف گردد.
رسول گرامى اسلام (ص) مىفرمایند: » إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ لَهُ وَاعِظاً مِنْ قَلْبِهِ (378)؛ هنگامى که خداوند براى بندهاى نیکى بخواهد، براى او واعظى از قلب او قرار مىدهد.»
امام باقر (ع) مىفرمایند: «دلها بر سه گونهاند:
1- دلى که برگشته و واژگونه است و چیزى از خیر در آن داخل نمىشود و آن قلب کافر است؛
2- دلى که نقطه سیاهى در آن است و خیر و شر در آن وارد مىشود تا یکى از آنها بر دیگرى غلبه کند.
3- دلى که باز است و چراغ فروزانى در آن مىدرخشد که تا روز قیامت خاموش نمىشود.»
توضیح: در این روایت تعبیر «تا روز قیامت خاموش نمىشود»، بسیار جالب است و ویژگى قلب به معناى دوم را بیان مىکند که تا روز قیامت نور آن خاموش نمىشود و بعد از پوسیدن بدن نیز نورانیت این قلب ادامه دارد. ولى قلب به معناى اول (قلب صنوبرى) همزمان با بدن انسان پوسیده شده، از بین مىرود.
امام باقر (ع) مىفرمایند: «هیچ بندهاى نیست جز این که در دل او نقطه سفیدى است، هنگامى که گناهى از او سر بزند در میان نقطه سفید، نقطه سیاهى پدید مىآید. اگر توبه کند، آن نقطه سیاه از بین مىرود و اگر در گناهان غوطهور شود با هر گناهى بر نقطه سیاه افزوده مىشود. تا همه نقطه سفید را بپوشاند، هنگامى که نقطه سیاه بر نقطه سفید غلبه کند، هرگز صاحب آن قلب به سوى خیر باز نمىگردد. این است معناى آیه شریفه که مىفرماید: «آنچه انجام دادند بر دلهایشان زنگ زد.»
در این قسمت با استفاده از آیات و احادیث اثبات مىکنیم که در همه عبادتها به خصوص نماز که ستون دین است و در رأس همه عبادتها قرار گرفته، حضور قلب لازم است. خداى تبارک و تعالى درباره مؤمنان مى فرماید: » الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ ؛ (379) آنها که در نمازشان خشوع دارند.»
و نیز مىفرماید: » فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ – الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (380)؛ واى بر نمازگزاران، آنانى که در نماز خود سهل انگارى مىکنند.»
نکته:
خداى متعال در این آیه نمازگزارانى را که در نمازهاى خود حضور قلب ندارند و دچار غفلت مىشوند نکوهش مىکند، نه کسانى را که به کلى نماز را ترک مىکنند. آنگاه خداى تبارک و تعالى در ستایش مومنان مىفرماید:
» وَ الَّذینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى رَبِّهِمْ راجِعُونَ (381) ؛ آنان که [صدقه] مىدهند آنچه را انجام مىدهند در حالى که دلهایشان ترسان است.»
خداوند متعال ستایشگر کسانى است که در حین انجام عبادت داراى خوف و خشیت هستند و این امر مستلزم حضور قلب در حد اعلى است. رسول خدا (ص) مىفرماید: » الصَّلَاةُ مِیزَانٌ مَنْ وَفَى اسْتَوْفَى ؛ نماز میزان و الگو است، هرکس شرایط و آداب آن را به طور شایسته رعایت کند، پاداش کامل دریافت مىکند.»
و در حدیث دیگرى مىفرماید:
«اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَهُوَ یَرَاک ؛ خداى را پرستش کن، آن سان که گویى او را مىبینى، اگر تو او را نمىبینى، بىتردید او تو را مىبیند.» (382)
همچنین درباره فضیلت تمام و کمال نماز مىفرماید:
«دو تن از امت من به نماز برمىخیزند و رکوع و سجود را یکنواخت انجام مىدهند، ولى میان این دو نماز از آسمان تا زمین فاصله است.»
باز فرمودند: «هرکس دو رکعت نماز بگزارد که در آن چیزى از امور دنیا را از قلب خود عبور ندهد، خداوند او را مىآمرزد.» (383)
نقل مىکنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود، و پیوسته مىگریست گفتند: چرا اینقدر گریه مىکنى؟ مگر نمىدانى خداوند متعال غفور است؟ گفت: آرى، ممکن است او عفو کند ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم؟!
شاعر گوید:
گیرم که تو از سر گنه درگذرى
زان شرم که دیدى که چه کردم چه کنم؟! (384) (385)
76- براى حضور ذهن و کمال دقت در نماز و جلوگیرى از حواس پرتى چه باید کرد؟
خداوند مىفرماید: [مؤمنان] کسانى [هستند] که در نمازشان خاشعاند. (379)
بنابراین، خشوع در نماز، نشانهى ایمان است نه نماز خواندن. براى به دست آوردن خشوع و حضور قلب در نماز، امور ذیل توصیه شده است:
1. اندیشه در اهمیت و آثار نماز
اگر گوهرى گرانبها یا یک انگشتر با ارزش را گم کنیم تا مدتى آشفته خاطر مىشویم و شبها خوابمان نمىبرد، این در حالى است که دو رکعت نمازى را که به همه دنیا و لذتهاى آن مىارزد، از دست مىدهیم و ناراحت نمىشویم! پس در مرحلهى اول باید در اهمیت و آثار ارزشمند نماز بیندیشیم تا پى ببریم خود را از چه برکاتى محروم ساختهایم! قرآن کریم، کسالت در نماز و بىمیلى به این فریضهى الهى را از اوصاف منافقان بر شمرده و دربارهى آنان فرموده است: چون به نماز مىایستند با حال بىمیلى نماز مىگزارند و براى مردم ریا مىکنند و جز اندکى یاد خدا نمىکنند. (386)
2. کنترل افکار قبل از شروع نماز
براى تحصیل این امر باید به مسائل ذیل توجه کرد:
الف – تمرکز حواس و پرهیز از امورى که ذهن را به خود مشغول مىدارد.
ب – انتخاب محل و مکان مناسب براى نماز و سایر عبادتها؛ به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیایى که ذهن را به خود مشغول مىدارد، مانند: درهاى باز، محل عبور و مرور مردم، مقابل آیینه و عکس و… مکروه است و هر اندازه آن محل، از زرق و برق و تشریفات خالى باشد، براى حضور قلب، سودمندتر است.
ج – انجام دادن مستحبات نماز و آداب مخصوص آن.
د – مراقبت و استمرار امور یاد شده. (387)
بنابراین انسان باید هنگام نماز، توجه خود را به خدا معطوف سازد، براى چند دقیقه، خود را از غیر خدا فارغ کند، دل را از افکار و خیالهاى واهى خالى سازد و با متمرکز ساختن حواس خود و فراموش کردن گرایشهاى دنیایى، براى داشتن حضور قلب تلاش کند؛ البته با تفکر و پشیمانى در اثر از دست دادن منافع معنوى نماز و جبران خسارتهاى گذشته، این مهم بهتر به دست مىآید.
3. اندیشه در عظمت خداوند
وقتى انسان در برابر هم نوع خود قرار مىگیرد، مواظب رفتار و حواس خویش است. وقتى باور کردیم در حضور خدا هستیم و خداوند از روى لطف به ما اجازه داده در حضور او بایستیم و با او سخن بگوییم و به درد دل و مناجات با او بپردازیم، آیا جا دارد از او غافل شویم؟ خداوند مىفرماید: کسى که نماز می خواند، ولى دل به نماز نمىسپرد، آیا نمىترسد که او را به صورت الاغ مسخ کنم؟ در حقیقت غفلت و بىتوجهى در نماز، آن قدر زشت است که خداوند چنین تنبیهى را براى آن در نظر گرفته است.
4. تفکر در معانى کلمات نماز
هنگام نماز سعى کنیم، معانى جملههایى را که بر زبان جارى مىکنیم، بفهمیم و با تأمل، نماز بخوانیم؛ به طورى که اگر قبلاً یک رکعت را در یک دقیقه مىخواندیم، اکنون در دو دقیقه بخوانیم و این زمان براى کسى که مىخواهد به دیدار خدا برود، وقت زیادى نیست.
5. نماز خداحافظى
امام سجاد علیهالسلام مىفرماید: وقتى نماز مىخوانى، فرض کن [در آستانهى مرگ هستى و] آخرین نمازت را مىخوانى. اگر انسان بداند، از عمرش تنها به اندازهى خواندن چند رکعت نماز باقى مانده است، حواسش را جمع مىکند و تلاش مىکند نمازش را بهتر و شایستهتر به جا آورد. اکنون که نمىدانیم عمرمان تا کى باقى است، باید فرض کنیم این آخرین نمازى است که به جا مىآوریم. چنین تصورى باعث مىشود در برابر شیطان مقاومت کنیم و او را از خود برانیم و از لحظهها و دقایقى که در نماز سپرى مىکنیم، بهرهى شایان ببریم.
6. بدرقهى نماز با دعا
سعى کنیم دعاهایى را که براى قبل و بعد از نماز وارد شده، بخوانیم. کسى که به مجرد گفتن: » السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ » از جایش بلند مىشود و دنبال کارش مىرود، گویا تا آن زمان نزد خدا زندانى بوده و انتظار مىکشیده هر چه زودتر در زندان و قفس گشوده شود تا خود را نجات دهد، پس لازم است بعد از نماز، انسان دست به دعا بلند کرده، براى خود و دیگران دعا کند. (388)
7. توجه به وضو، اذان و اقامه
توجه به وضو و دعاى آن و نیز اذان و اقامه که در حقیقت تبیین و مرورى گذرا بر فلسفه و چرایى نماز است مىتواند بسیار مفید باشد.
چه کنیم که نماز به خودى خود یکى از واجبات زندگى ما به شمار آید، نه این که تلقین کنیم که نماز بخوانیم؟
گرایش به زیبایى، یکى از گرایشها و تمایلاتى است که در انسانها وجود دارد. نماز یکى از زیباترین پدیدههاى هستى است که اهل معرفت با شناخت زیبایى و اهمیت دادن به آداب ظاهرى و باطنى آن، با تمام وجود، زیبایى و لذت آن را حس کردهاند، به گونهاى که نماز روشنى چشمشان شده و سبب پروازشان به سوى محبوب است. (389)
بنابراین شناخت جایگاه نماز و آگاهى از زیبایىهایش، اهمیت فوق العادهاى در کشش و اشتیاق دائمى به نماز دارد. توجه به آثار و برکات نماز و راه لذت بردن از خواندن نماز، تا اندازهى بسیارى انسان را به هم صحبتى با خدا سوق مىدهد. در زیر به برخى از آنها به طور اجمال اشاره مىکنیم:
1. تغییر در انگیزه عبادت: انگیزههاى گرایش به عبادت، سه چیز است: ترس، امید و محبت: «وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ»؛ (390)
و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى. تودهى مردم از ترس جهنم یا به شوق بهشت، خداوند متعال را عبادت مىکنند؛ اما انسانهایى که نسبت به ذات اقدس الهى معرفت کامل دارند، خدا را بر پایهى محبت و عشق مىپرستند؛ زیرا خداى متعال را «جمیل على الاطلاق» مىدانند و دلهایشان مجذوب او مىشود.
2. محافظت بر نماز: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ»؛ (222)
در انجام همه نمازها و [به خصوص] نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پا خیزید. حفظ نماز به چند عامل بستگى دارد:
الف – انسان باید کوشش کند نماز را در وقت فضیلتش بخواند.
ب – نماز را درست و مطابق دستور شرع به جا آورد و آن را تباه نسازد؛ زیرا در قرآن کریم، عقوبت شدیدى براى ضایع کردن نماز بیان شده است. (391)
3. حضور قلب در نماز، اندیشیدن به عظمت خداوند، کنترل افکار خود قبل از شروع نماز، تأمل در معناى جملاتى که مىخوانیم و… . (392) (393)
77- عوامل خارجى تشتت افکار در نماز چیست؟
امور خارجى مانند اصواتى که به گوش مىرسند یا اشکالى که بر مردمک دیده ظاهر مىشوند، هنگامى که در معرض دید و شنید انسان قرار بگیرند، افکار وى را به سوى خود جذب مىکنند تا او را از چیزى به چیزى، از شاخهاى به شاخهاى و از موضوعى به موضوع دیگرى سوق دهند و به اندیشیدن درباره آنها وادارند، آنگاه برخى از این موضوعات، موضوعات دیگرى را تداعى مىکنند و انسان را به افکار دور و دراز وا مىدارند.
کسى که اراده قوى و همت عالى دارد، در برابر هجوم این افکار چون کوه مىایستد و دستخوش اوهام نمىشود. ولى بیشتر مردم که از چنین اراده و همتى محروم هستند دچار افکار و اوهام مىشوند. و نمىتوانند فکر خود را یک جا متمرکز کنند. آنها باید براى مبارزه با هجوم این افکار، اسباب و عوامل این افکار را از بین ببرند.
مثلا در خانه تاریک یا در اتاقى تاریک و کوچک نماز بخوانند. آنچه فکر انسان را مشغول مىکند از جلو چشم خود دور کنند، یا نزدیک دیوار نماز بخوانند که دیدگاهشان بسیار محدود باشد.
چنین افرادى هرگز نباید در مکانهایى به نماز بایستند که خیابانها و معابر عمومى در معرض دیدشان قرار دارد و هرگز نباید مقابل تابلو یا هر چیزى که آنها را به خود جلب مىکند، نماز بخوانند.
البته شایسته است مادامى که انسان مىتواند از راهى دیگر جلو تشتت افکار خود را بگیرد، چشم فرو بستن را انتخاب نکند، بلکه در عین این که از اندیشه خویش مراقبت مىکند، با چشم باز نماز بخواند. چشمش را به مهر و سجاده بدوزد و از نگاه کردن به پیرامون خود بپرهیزد، فقط در صورتى که با چشم باز از انجام وظیفه فروماند به ناچار دیده فرو بندد، زیرا اگرچه نگاه کردن به محل سجده در حال قیام مستحب است ولى در موردى که نگاه کردن موجب پراکندگى افکار مىشود، اهمیت آنچه به وسیله نگاه از دست مىدهد از این کار مستحبى بیشتر است. پس به ناچار باید از این وظیفه استحبابى چشم بپوشد و دیدگان خود را فرو بندد. (394)
78- عوامل داخلى تشتت افکار در نماز چیست؟
علل داخلى تشتت افکار از علل خارجى آن شدیدتر و در نتیجه مبارزه با آن نیز سختتر است، زیرا کسى که دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگى شده و رشته ارتباطش از همه گسسته است و مرغ افکارش از شاخهاى به شاخهاى مىپرد، فروبستن دیده، او را سودى نمىبخشد و افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمىکند، زیرا آنچه در دل جاى گرفته براى پراکندگى خاطر کافى است.
براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افکار مناسب ترین راه این است که نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار کند تا هر مطلبى که به زبان مىراند معناى دقیق آن را بفهمد، روى آن تأمل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاى نگیرد.
براى تقویت این معنا شایسته است که پیش از تکبیرة الاحرام، یاد آخرت کند و ایستادن در عرصههاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخیز را با خود بازگو کند و دلش را از مطالب دنیوى و افکار پراکنده خالى گرداند. و در چنین حالى تکبیرة الاحرام گفته، وارد نماز شود و اجازه ندهد که چیزى وارد قلب او شده، آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است. (395)
به عبارت دیگر، اگر مریضى بیماریش طول بکشد و بهبود پیدا نکند، نه تنها او را رها نمىکنند، بلکه پزشک با دقت بیشترى از او مراقبت مىکند و مواظب است تا بیمار خوب شود. حال همین مثال در افرادى که نماز خوان هستند ولى حواسشان جمع نیست و حضور قلب پیدا نمىکنند، صادق است. آنها باید از خود مراقبت کنند تا مشکل را پیدا و سپس مداوا نمایند. حال ممکن است آن مشکل مکان نمازگزار باشد و یا ساعت برگزارى نماز که در این ساعت شخص حال ندارد از محل کار رسیده و خسته است و اگر یک ساعت دیگر نماز بخواند با حضور قلب مىخواند، در این صورت مىتواند نمازش را به تأخیر اندازد.
ضرب المثلى در بین رانندگان هست که دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
حال یک ساعت دیرتر نماز خواندن بهتر از زود خواندنى است که اصلا خدا را ملاقات نکند و حضور قلب نداشته باشد.
اشکالى ندارد که «ساعت» نماز بعضىها (براى زمان موقت) جابجا شود تا زمانى که حال معنوى خوبى دارند نماز را به جا آورند. ما باید به هر وسیلهاى که به نماز حضور قلب، حواس جمعى و با خدا شدن بدهد، متوسل شویم و نماز خود را در اسرع وقت شرعى خود بخوانیم.
«بچههاى امام سجاد (ع) سعى مىکردند وقتى که حضرت مشغول نماز شد شروع به بازى کنند؛ آنها مىگفتند وقتى حضرت نماز را شروع کرد دیگر متوجه ما نیست و ما آزادیم هر چه بخواهیم سر و صدا کنیم.» (396)
در «جواهر العددیه» سلیم بن قیس هلالى آمده است که: عمَر همیشه با رسول خدا (ص) منازعه داشت که نماز چگونه بهتر از جهاد است، با این که در جهاد، انسان از جان و مال و فرزند مىگذرد؟
پیامبر (ص) در جواب عمر مىفرمود: «هر کس در جهاد کشته شود یک مرتبه کشته شده و به بهشت مىرود، اما براى این که نماز قبول شود باید همیشه با اخلاص و حضور قلب مجاهدت کرد.» (397)
درصد قبولى نماز فقط به مقدار حضور قلب است!!
در روایات آمده است: «نمازى هست که نصف آن پذیرفته مىشود و نمازى هست که یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم آن قبول مىگردد و نمازى هست که چون جامه کهنهى درهم پیچیده شده، به جا آورندهاش زده مىشود و همانا از نمازت براى تو [نتیجهاى] نیست جز آن مقدار که در آن اقبال و حضور قلب داشتهاى.» (398)
همچنین امام صادق (ع) مىفرمایند: «کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند که در نماز چه مىگوید، نمازش به پایان مىرسد در حالى که بین او و خداوند گناهى باقى نمىماند و همه گناهانش آمرزیده مىشود.» (399)
ابوحمزه ثمالى مىگوید: امام سجاد (ع) را دیدم که در حال نماز، عبا از دوش مبارکش افتاد و توجهى نداشت، وقتى که دلیل آن را پرسیدم فرمود: «واى بر تو! آیا مىدانى که در حضور چه کسى بودم؟ همانا از بندهاى نماز پذیرفته نمىشود مگر آن مقدار که توجه قلبى دارد.» (400)
براى رسول خدا (ص) دو شتر هدیه آوردند. حضرت فرمود:
«هر کس دو رکعت نماز بخواند که در آن به چیزى از امور دنیا توجه نکند، یکى از شترها از آن اوست. هیچ کس درخواست پیامبر را اجابت نکرد و نتوانست چنین نمازى بخواند جز على بن ابىطالب(ع). رسول خدا (ص) هم هر دو شتر را به على (ع) بخشید.» (401) (402)
79- آیا هنگام خواندن نماز مىتوانیم به تلاوت قرآن گوش بدهیم، تا به این وسیله کمتر متوجه دیگران شویم؟!
گوش دادن به تلاوت قرآن همواره ثواب دارد؛ ولى بهتر است خواندن نماز با خشوع و توجه به خداوند بزرگ همراه باشد. خداوند متعال مىفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ – الَّذینَ هُمْ فی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»؛ (150) به راستى که مؤمنان رستگار شدند، کسانى که در نمازشان فروتنى مىکنند.
در حقیقت حضور قلب و توجه به خداوند با گوش دادن به تلاوت قرآن به نوعى بر هم زدن توجه کامل به شمار مىآید؛ گرچه به درستى نماز آسیبى نمىرساند. (403)
80- آیا این که گفته شده: «در حالت نماز تیرى را از پاى امیرمؤمنان على علیهالسلام بیرون آوردند و حضرت متوجه نشدند»، صحیح است؟ آیا این مطلب با هبه کردن ایشان در حال رکوع نماز منافات ندارد، چراکه اولى بر اوج توجه ایشان به خداوند متعال دلالت مىکند و دومى بر یک عمل نسبتاً مادى دلالت دارد؟
روزى امیرمؤمنان على علیهالسلام در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله مشغول نماز بود که فقیرى از در مسجد وارد شد و تقاضاى کمک کرد؛ اما کسى به او کمک نکرد. مرد فقیر دست به دعا برداشت و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله تقاضاى کمک کردم، اما کسى پاسخم را نداد. در این هنگام، على علیهالسلام که در حال رکوع بود، با انگشت به انگشترى خود اشاره کرد و از او خواست که نزدیک بیاید و انگشترى را بردارد. آن مرد جلو آمد و حضرت انگشتر خود را به او بخشید. اندکى پس از این ماجرا، این آیات بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ – وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»؛ (404)
ولى امر شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى هستند که نماز را به پا داشته، در حال رکوع زکات مىدهند و هر کس که خدا و رسول و اهل ایمان، ولى او هستند [پیروز است] که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود.
در آیهى مذکور نشانههایى ذکر شده که بر حسب آنها و روایات و با توجه به لفظ «إِنَّما» تنها بر امیرمؤمنان على علیهالسلام قابل انطباق است. (405)
آنچه در پرسش اشاره شده، شبههاى است که نخستین بار از سوى فخر رازى براى انکار فضیلت امیرمؤمنان على علیهالسلام مطرح شد که جواب آن روشن است؛ زیرا:
1. شنیدن صداى سائل و کمک به او، توجه به غیر خدا یا امور مادى نیست که با حضور قلب منافات داشته باشد، بلکه آن هم در واقع توجه به خدا است. قلب پاک حضرت على علیهالسلام در برابر سائلان حساس بود و به نداى آنها پاسخ مىگفت. آن حضرت با این کار، عبادتى را با عبادت دیگر آمیخت و در حال نماز، زکات داد که هر دو براى خدا و در راه او بود؛ چون صدقه قبل از آن که به دست سائل برسد، به دست خدا مىرسد. خداوند در آیه 104 سوره توبه مىفرماید: «أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ …»؛ آیا نمىدانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مىپذیرد و صدقات را مىگیرد.
اگر توجه به سائل، نشانهى غفلت و بىخبرى از ذکر خدا بود، نباید به عنوان یک صفت والا و با ارزش روى آن تکیه شود، در حالى که آیه 55 سوره مائده آن را به یک فضیلت و صفت والا براى ولى خدا ذکر مىکند. (406)
2. عرفا در سیر انسان کامل مىگویند: سیر انسان کامل در چهار سفر رخ مىدهد:
الف – سفر انسان از خود به خدا.
ب – سفر انسان همراه خدا در خدا (شناخت خدا).
ج – سفر انسان همراه خدا به خلق خدا.
د – سفر انسان همراه خدا میان خلق خدا براى نجات خلق خدا.
اولین سفر انسان، به سوى خدا است. تا وقتى انسان از خدا جدا باشد همه حرفها پوچ است. وقتى انسان به ذکر خدا رسید و خدا را شناخت و یک لحظه از خدا غافل نشد، آن گاه به سوى خلق خدا بازمىگردد. چنین انسانى براى نجات خلق خدا، در میان خلق خدا حرکت مىکند و براى نزدیک کردن انسانها به خدا کوشش مىکند. (407)
وقتى انجذاب(408) کامل شد، شخص در عین این که به خدا مشغول است، به ماورا نیز مشغول است؛ یعنى آنچنان به خدا توجه مىکند که در آن حال، تمام عالم را مىبیند (نه فقط اطرافش را)؛ از این رو آن حالتى که هنگام نماز تیر از بدن حضرت کشیدند و ایشان متوجه نشد، ناقصتر (مرتبهاش پایینتر) از آن حالتى است که در حال نماز به فقیر توجه دارد؛ نه این که در این جا از خدا غفلت کرده باشد، بلکه آنچنان توجه او به خدایش کامل است که در آن حال تمام عالم را مىبیند. (409)
3. این آیه شریف (سوره مائده، آیه 55) در مقام مدح و بیان ویژگىهاى ولى خدا و پیشواى مسلمانان است و کمک به فقیر در حال نماز را یک فضیلت و ویژگى ذکر مىکند. معلوم مىشود که حضرت على علیهالسلام موقعى که به سائل توجه مىکند و سائل، انگشتر را از دست او بیرون مىآورد، به خدا هم توجه داشته و از حضور قلب او هیچ کاسته نشده است؛ زیرا اگر هنگام توجه کردن به فقیر از خدا غافل شده باشد، فضیلت و ویژگى براى او به شمار نمىآید؛ چون هر کس مىتواند در حال نماز از توجه به خدا منصرف شود و به خلق خدا توجه کند، در حالى که در این آیه، این کار یکى از ویژگىهاى ولى خدا به حساب آمده که در دیگران وجود ندارد. بنابراین آیه مىخواهد مقام بالاترى را براى امام ثابت کند و آن مقام «جمع الجمع» است. (410)
توضیح: در یک لحظه به چند موضوع مختلف توجه کردن از قدرت بشر عادى خارج است؛ یعنى اگر کسى بخواهد قلب خود را به عملى مشغول کند، در همان حال نمىتواند به مطلب دیگر مشغول باشد؛ ولى این قدرت در خداوند متعال وجود دارد. او در آن واحد مىتواند به هزاران و میلیونها نوع کلام و فعل توجه داشته باشد. در دعاى جوشن کبیر آمده است: «یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ ، یا مَنْ لا یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ ، یَا مَنْ لا یُلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ» ؛ اى خدایى که تو را شنیدن این، مانع از شنیدن آن نیست و هیچ کارى مانع از کار دیگر نیست و هیچ سخنى مزاحم سخن دیگر نیست!
همچنین در دعاى ماه رجب مىخوانیم: «لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ» ؛ براى هر درخواستى گوش شنوا و جواب حاضر، مهیا دارى.
از آیات و روایات چنین برداشت مىشود که خداوند مقام «جمع الجمع» را به حجة و ولىّ خود داده است؛ به همین دلیل است که معصومین علیهالسلام در یک لحظه مىتوانند به میلیونها سلام و حاجت مردم توجه کنند، این مقام، موهبتى الهى است که ثابت کنندهى منصب ولایت تکوینى امام است و با داشتن چنین مقام و قدرتى است که ادارهى امور آفرینش و سرپرستى عوالم خلقت براى آنها ممکن و مقدور است.
به همین جهت است که امام على علیهالسلام در یک لحظه مىتواند دو کار انجام دهد؛ هم به خدا توجه داشته باشد و هم به خلق و این از ویژگىهاى ولى خدا است که افراد دیگر بر این کار قادر نیستند. (411)
81- هنگام نماز چگونه جواب سلام دیگران را بدهیم؟
جواب «سلام» واجب است و در پاسخ باید کلمه «سلام» در اول قرار گیرد؛ مثلا بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ» یا «سَلامٌ عَلَیْکُمْ» و اگر پاسخ را «عَلَیْکُمُ السَّلَام» بدهد، جایز نیست. در پاسخ سلام زن بگوید: «سلام علیکْ»؛ یعنى، «ک» را بدون حرکت بگوید (چون خطاب به مؤنث مکسور است که در حال وقف ساکن خوانده مىشود.) (412)
82- چرا نماز – حتى اگر با حضور قلب نخوانیم – باز هم یک آرامش خاطر و اطمینان خاصى به ما مىدهد؟
در روایتى آمده است: «بدانید! نماز غذایى روحى و آسمانى است که خداوند براى زمینیان قرار داده است و آن را براى شایستگان رحمت خویش گوارا کرده است؛ خوراکى روحى و روانى که در هر شبانه روز پنج نوبت از آن تغذیه مىکنند و ریشه مىیابند» (413).
از نظر علمى نیز توجه به چند نکته مفید است:
1. این موضوع از دید علم پزشکى ثابت و مطرح شده است که نماز و نیایش، به واسطه آزاد سازى «آندروفینها»، موجب کاهش استرس و فشار روانى مىشود.
2. به تجربه ثابت شده که خواندن پروردگار، با اسماى حسناى او، تلاوت قرآن، اذکار و تکرار تسبیحات، آرامش بخش و برطرف کننده مشکلات روانى و روحى بوده است.
3. الکسیس کارل نوشته است: «نیایش علاوه بر این که آرامش به وجود مى آورد، به طور کامل و صحیحى در فعالیتهاى مغزى انسان، یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى ایجاد کرده، انگیزه قهرمانى و دلاورى را تحریک مىکند» (414).
4. دیل کارنگى مىنویسد: «توسل به خدا و نیایش، سه اصل روانشناسى را که همه به آن نیازمندند در انسان زنده مىکند:
یک. دعا و نیایش به ما کمک مىکند تا ناراحتىها و گرفتارىها را هنگام دعا بر زبان آوریم و آنها را حل کنیم. کسانى که در هر حالى نماز مىخوانند – حتى بدون حضور قلب – پایبندى خود را به یکى از واجبات مهم الهى، نشان مىدهند و این خود حاکى از روحیه تعبد و بندگى در آنان است. چنین افرادى کم کم شاهد آثار و برکات نماز در زندگى خود خواهند بود.
ضرورت نماز در حفظ حیات روحى انسان و برقرارى ارتباط او با خداوند متعال؛ مانند غذایى است که انسان مریض، برخلاف میلش مىخورد تا نیرویش را حفظ کند و زنده بماند. نماز پل ارتباط انسان با خدا است و نباید در هیچ حالى خراب شود؛ زیرا انسان را کم کم به خدا نزدیک مىسازد. نماز معجون شگفتى است که حتى پیکر و ظاهر آن – هر چند بدون حضور قلب باشد – باز داراى اثر ویژه خود است که هرگز با چیزهاى دیگر حاصل نمىشود. همین نماز بىحضور، با تصمیم، تمرین، حوصله و استمداد از خدا و توسل به اولیاى او، مىتواند به نماز آکنده از حضور و لذت تبدیل گردد.
رسول اکرم (ص) نماز را به چشمه آبى تشبیه فرمود که در شبانه روز، پنج نوبت انسان خود را در آن شست و شو مىدهد که دیگر چرک و آلودگى در بدن او نمىماند.
نماز، نمازگزار را از اضطراب و دغدغه دور نگه مىدارد و به او آرامش روح و روان مىبخشد. بر اثر این آرامش روانى، اعصاب، قلب و دیگر اندامهاى بدن نیز به راحتى و آرامش مىرسند.
نماز یاد خدا است و یاد خدا – در هر حالى – قلب را مطمئن مىسازد و انواع بیمارىهایى را که نفوس انسانها به آن گرفتار است، معالجه مىکند.
دو. بر اثر نیایش احساس مىکنیم، شریکى براى غم خود یافتهایم و تنها نیستیم.
سه. دعا و نیایش انسان را به کار وکوشش وامىدارد و وقتى هدف براى خداوند متعال شد، اولین قدم برداشته شده است. (415)
پس روشن مىشود که نماز به خودى خود، داراى نیروى عظیمى است که در روح و روان انسان تأثیر مىگذارد و به او آرامش و اطمینان مىبخشد و از مفاسد و گناهان دور مىسازد. (416)
83- با توجه به آیه 9 سوره مؤمنون، محافظت بر نماز به چه معنا است؟
مراد از محافظت بر نماز، حفظ آداب، شرایط، ارکان و خصوصیات نماز است؛ آدابى که ظاهر نماز را از آنچه مایهى فساد است حفظ کند و روح نماز را – که حضور قلب است – تقویت نماید و نیز موانع اخلاقى را که سد راه آن است، از بین ببرد. (417) (418)
**—
شرایط قبولی نماز
84- شرایط قبولى نماز چیست؟
به طور کلى قبولى عبادات – به خصوص نماز – مراحل و شرایطى دارد؛ زیرا گاهى عبادت صحیح است، ولى رشد آور نیست. (مثل دارویى که شفابخش نیست.)
در آیات و روایات شرایط و مراحل قبولى عبادات، شش چیز ذکر شده که عبارت است از: 1. شرط اعتقادى؛ 2. شرط ولایى؛ 3. شرط اخلاقى؛ 4. شرط اقتصادى؛ 5. شرط اجتماعى؛ 6. شرط بهداشتى.
1. شرط اعتقادى؛ نمازگزار باید ایمان به خدا داشته باشد. قرآن مىفرماید: «عمل صالح از زن و مرد با ایمان است که موجب زندگى پاک مىشود» (419). در جاى دیگر مىفرماید: «نداشتن ایمان مایه تباهى اعمال است» (420).
2. شرط ولایى؛ یعنى برخوردارى از ولایت و رهبرى صحیح و آسمانى؛ همچون امام على بن ابى طالب(ع) و فرزندان آن حضرت که همه بندگان خالص خدا هستند. این اعتقاد، نماز، حج و جهاد را در مسیر الهى قرار مىدهد و به آنها جهت شایسته مىبخشد. امام باقر(ع) فرمود: «کسى که به خدا ایمان دارد و عبادتهاى طاقت فرسا انجام مىدهد؛ ولى امام لایقى از طرف خدا ندارد، تلاشش بىفایده است»(421).
3. شرط اخلاقى (تقوا)؛ خداوند عبادت و نماز را تنها از اهل تقوا مىپذیرد: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»(422). بدین معنا که بایستى نماز و اسباب آن برآمده از تقوا باشد. اگر لباس، مکان، غذا و… از مسیر تقوا و حلال فراهم نیامده باشد، نمازى بدون تقوا است که شایسته قبول به درگاه خداوند نیست.
4. شرط اقتصادى (اداى حق مردم)؛ اداى حقوق محرومان، در درجهاى از اهمیت است که گاهى قبولى عبادت بستگى به آن دارد. پرداخت زکات با داشتن درآمد مشروع، از این نمونه است. امام رضا(ع) فرمودند: «هر کسى نماز بخواند؛ ولى زکات نپردازد، نمازش قبول نمىشود»(423).
5. شرط اجتماعى؛ خیرخواهى نسبت به دیگران، حفظ پیوندهاى اجتماعى و اخوت میان مسلمانان و روابط شایسته و نیکو میان پیروان اسلام در این زمینه حایز اهمیت است.
6. شرط خانوادگى؛ خوش رفتارى در امور خانوادگى و رعایت حقوق متقابل زن و شوهر، فرزند، پدر و نیز همسایگان، چنان مهم است که بىتوجهى به آنها، گاهى باعث بطلان عبادات مىگردد. در این زمینه امام صادق(ع) فرمود: «نماز فرزندانى که با خشم به پدر و مادر خود نگاه مىکنند، قبول نمىشود گرچه والدین، نسبت به آنان کوتاهى و ظلمى کرده باشند»(424). پیامبر اسلام(ص) فرمود: «هر کس زن بدرفتار و اذیت کنندهاى داشته باشد، خداوند نماز و کارهاى نیک آن زن را نمىپذیرد، مرد نیز چنین است»(425).
ما زمانى مىتوانیم از نردبان نماز به معراج رویم که پایههاى آن روى زمین محکمى باشد؛ ولى اگر روى یخ لغزنده یا زمین سست قرار داده شود، بالا رفتن مشکل یا غیر ممکن مىگردد. پس قبولى عبادات – به خصوص نماز – با شرایط و مراحل ذکر شده، امکانپذیر است. (426)
85- نشانه قبولى نماز چیست؟
امام صادق (ع) فرموده است: «هر کس دوست دارد بداند، نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى باز داشته یا نه؛ پس هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است.» (427) (428)
86- کدام یک از آیات، به شرایط قبولى نماز اشاره دارد؟
عبادتها، به طور اعم، غیر از شرایط صحت، شرایط «قبول» و «کمال» نیز دارند؛ یعنى وقتى از شرایط صحت فقهى برخوردار است موجب رفع عقاب خواهد شد؛ اما همین عبادت صحیح وقتى موجب رشد معنوى و قرب الهى مىشود که داراى شرایط قبولى باشد. بنابراین گاهى یک عبادت صحیح است؛ اما رشد آور نیست؛ یعنى مىتواند ما را از کیفر برهاند؛ ولى ما را محبوب خدا نمىسازد. یکى از شرایط قبولى نماز، توجه قلبى و حضور قلب هنگام نماز است. پس هر مقدار نمازگزار حضور قلب داشته باشد، خداوند به همان اندازه نمازش را مىپذیرد؛ از این رو گفته شده است نماز خودتان را با نوافل کامل کنید.
تقوا و پرهیزکارى یکى دیگر از شرایط قبولى نماز است. خداوند مىفرماید: «قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقینَ»؛ (429) بگو انفاق کنید، خواه از روى میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمىشود؛ زیرا شما قوم فاسقى بودید.
همچنین مىفرماید: «… إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ خدا تنها از پرهیزکاران مىپذیرد. (430)
برخى از چیزها مانع قبولى نماز است؛ مانند: ندادن زکات و حقوق واجب، حسد، کبر، غیبت، خوردن مال حرام، شراب خوارى و… . (431)
87- همیشه بعد از اتمام نمازم راضى نیستم و احساس مىکنم که ممکن است خداوند آن را نپذیرد؛ البته هیچ گاه از لطف و فضل خداوند ناامید نیستم. لطفاً مرا راهنمایى کنید.
یکى از صفات خوب مؤمنان که در بسیارى از آیات قرآن به آن اشاره شده صفت «خوف و رجاء» است؛ به این معنا که مؤمنان در عین ترس از عظمت خداوند، به رحمت او امید دارند. غلبهى خوف بر امید، انسان را به یأس و سستى مىکشاند و غلبه رجاء و طمع، انسان را به غرور و غفلت وامىدارد و این دو، دشمن حرکت تکاملى انسان در مسیر او به سوى خدا هستند؛ از این رو در آیه 16 سوره سجده، به داشتن این دو صفت (خوف و رجاء) اشاره شده است: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ (432)
پهلوهاىشان از بسترها در دل شب دور مىشوند [به پا مىخیزند و به درگاه خدا رو مىآورند] پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند و از آنچه به آنها روزى دادهایم، انفاق مىکنند. (433)
از آنچه بیان شد روشن مىشود که داشتن صفت خوف و رجاء بسیار نیکو است؛ ولى نماز گزار باید آنچه باعث قبولى و صحت نماز است، به جا آورد و نمازش را به بهترین روش اقامه کند، سپس به لطف خداوند امیدوار باشد. پیش از این به شرایط قبولى نماز اشاره شد.
**—
نماز ائمه
88- آیا این مطلب صحت دارد که برخى از ائمه (ع) هر شب هزار رکعت نماز مىخواندند؟ آیا چنین نمازهایى، داراى کیفیت است؟
آنچه در تاریخ در مورد حضرت على(ع)، امام سجاد(ع) و برخى دیگر از ائمه(ع) نقل شده، آن نیست که هر شب هزار رکعت نماز مىخواندند ؛ بلکه در مواقعى و در بعضى از شبها چنین عبادت مىکردند.
این مطلب از نظر امکان عملى، مشکلى ندارد و علامه امینى (ره) در برابر انکار برخى، یک شب هزار رکعت نماز، در مقابل آنان به جا آوردند.
نکته دیگر آنکه، نماز مستحبى را مىتوان بسیار ساده به جا آورد و بدون خواندن سوره و تنها با یک ذکر (مثلاً «سُبْحانَ اللَّهِ»)، رکوع و سجود آن را انجام داد و در پایان به یک سلام اکتفا نمود. در این صورت دو رکعت، حدود یک دقیقه طول مىکشد. در این صورت با احتساب چند ثانیه براى استراحت، بیش از ده ساعت وقت لازم نیست.
علاوه بر آنکه ممکن است موضوع هزار رکعت، مبالغه راویان باشد؛ چون مىدیدند که حضرت در تمام شب مشغول نماز بوده است، مىگفتند: حضرت هزار رکعت نماز خواند و این گونه گفتار، در عرف هم رایج است.
نکته دیگر آنکه در تاریخ، اشخاص دیگرى نیز بودهاند که در یک شب هزار رکعت نماز به جا آوردهاند. اگر کارى براى یک فرد میسّر نبود، دلیل آن نیست که براى دیگرى نیز میسّر نباشد.
اما در بحث کیفیت و کمیت، مسلماً نماز اولیا داراى کیفیت است ؛ آنان گاه آن چنان غرق در عبادت و لذت آن مىشوند که اساساً، گذر زمان و رکعات را جملگى فراموش مىکنند و خود را در محضر خداوند، راکع و ساجد مىبینند. بر این مبنا، کیفیت و کمیت در این گونه عبادات، همدوش هم است ؛ چنان که تمامى عبادات به نوعى از کمیت برخوردارند ؛ مثلاً نماز رکعات خاص دارد، طواف هفت شوط دارد و… . (434)
**—
موانع کمال نماز
89- آیا مال حرام مانع کمال نماز است؟
بلى؛ یکى از بزرگان گفت: «وقتى شد که من حال خواندن نماز شب نداشتم و از عبادت و نماز و رابطه با خدا لذت نمىبردم و علتش را هم نمىدانستم و هر چه گریه و زارى و التماس مىکردم به جایى نمىرسیدم، بالاخره شبى در عالم خواب به من گفتند: کسى که خرماى حرام بخورد دیگر از عبادت لذت نمىبرد. از خواب برخاستم و فکر کردم دیدم همان طور است. من براى خریدن خرما رفته بودم، وقتى که صاحب مغازه خرما را به من مىداد، دیدم که یکى از خرماها نرسیده است و من بدون اجازه صاحب مغازه، آن خرما را برداشتم و روى خرماهایش گذاشتم و به جاى آن یک خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم و حال معنوى از من گرفته شد! (435)
روزى حرام موجب انکار فضائل امیر مؤمنان على علیهالسلام
على (ع) مىفرماید: اهل معصیت نماز و روزه را بجا مىآوردند ولى هنگامى که حرامى به آنها عرضه مىشد آن را مىچسبیدند و موقعى که از فضائل امیر مؤمنان (ع) براى آنها بیان مىگشت انکار مىکردند. (436)
تغذیه حرام، حق را به انحراف مىبرد
امام حسین(ع) در روز عاشورا فرمودند: «وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ فَطَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِکُمْ…» ؛ در طول سالیان گذشته براى شکست دادن پدرم على (ع) و به انزوا کشاندن برادرم حسن (ع) از صحنه سیاست و خلافت غذاهاى شما از این نوع پولهاى حرام انباشته گردیده و در اثر این غذاهاى حرام است که قلبهاى شما سیاه و چشم حق بین شما کور و گوش شما از شنیدن حرف حق کر شده است. (437)
امام باقر (ع) مىفرماید: «شگفتا که مردم از ترس بیمارى در خوردن غذا احتیاط و امساک مىکنند ولى از بیم آتش دوزخ از گناه خوددارى نمىکنند.» (438)
خاطره حق پیر زن
یکى از شاگردان شیخ رجبعلى خیاط که پس از صرف غذایى، حال معنوى خود را از دست داده بود، از شیخ یارى خواست. شیخ رجبعلى به او فرمود: «آن کبابى را که خوردهاى فلان تاجر پولش را داده که حق پیرزنى را غصب کرده است.» (439)
نکته
دلیل اینکه چند روایت در باب مال حرام ذکر شد این است که مال حرام نماز را هم از کار مىاندازد و هم چشم دل انسان را مىبندد. بعضىها که در مقابل ائمه (ع) شمشیر کشیدند، نماز هم مىخواندند ولى بنا بر فرمایش امام حسین (ع) لقمه حرام خورده بودند که نماز آنها از اثرگذارى افتاده بود. (440)
پیامبر اکرم (ص) مىفرمایند: » الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ (441) عبادت حرام خواران مثل بناى ساختمان بر ریگ است.» (442)
90- آیا رفیق بد در نماز انسان اثر دارد؟
قرآن کریم مىفرماید: «… إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین» (443)؛ (نماز) بار گران و سنگینى است مگر براى خاشعین».
امام سجاد (ع) در دعاى سحر ماه رمضان (ابوحمزه ثمالى) در ضمن مناجات خود فلسفه سنگینى نماز را تحلیل کرده، مىفرماید: «پروردگارا! چرا من هنگام نماز نشاط ندارم؟ شاید مرا از درگاه خود راندهاى؟ شاید مرا صادق نمىدانى؟ شاید رفیق بد در من اثر گذاشته…»؛ به هر حال سنگینى نماز علامت خطر است. (444)
یکى از عوامل سستى در نماز همنشینى و همراهى با تارک الصلوة است و این واقعیتى است که اسلام به آن توجه کرده است به طورى که از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود:
» الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ ؛ دین انسان بستگى به دین دوستش دارد.»
و در جاى دیگر مىفرماید: «مَنْ یَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا یَسْلَمْ ؛ هر کسى با افراد بد مصاحبت کند سالم نمىباشد».
از آنجایى که همه ما در زندگى خود دوستانى داریم باید این را بدانیم که ساختار شخصیتى و معنوى ما با دوستانمان گره خورده است.
نکته: آیا ممکن است کسى با دوست فاسد و تارک الصلوة بنشیند و با او همراهى کند ولى هیچ تأثیر منفى از او نپذیرد؟! و آیا ممکن است که انسان با دوست پاک، اهل نماز، اهل علم و معرفت مصاحبت کند و تاثیر مثبت از او نگیرد؟! مسلما انتخاب دوست در دیندار شدن و فاسد شدن انسان موثر است.
درمان؛ قطع رابطه با دوست فاسد و تارک الصلوة و در مقابل، همنشینى با انسانهاى پاک و نمازگزار و اهل علم، بهترین شکل درمان است.
حضرت على (ع) مىفرمایند: «لا تَصْحَبِ اْلشرِیْرَ فَإِن طَبْعَکَ یَسْرِقُ مِنْ طَبْعِهِ شَرَّاً وَ أَنْتَ لاَ تَعْلَمُ ؛ با اشخاص شرور معاشرت و مصاحبت نکن چرا که طبیعت تو ناخودآگاه از او متأثر مىشود.» (445)
چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 58.
**—
قرآن و ترک نماز در حال مستى
91- آیه 43 سوره نساء مىفرماید: هنگام نماز در حالت مستى نباشید، مىخواستم دربارهى این آیه و چگونگى نزول آن توضیح دهید.
خداوند متعال مىفرماید: اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حالى که مست هستید به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه مىگویید. (6)
منظور آیه این است: افرادى که در حالت مستى هستند نمىتوانند مشغول اداى فریضهى نماز شوند و نماز آنها در این حال باطل است. فلسفه آن هم روشن است؛ زیرا نماز گفت و گو و راز و نیاز با خدا است و باید در نهایت هوشیارى انجام گردد و افراد مست از این مرحله دور و بیگانهاند.
اسلام براى اجراى بسیارى از احکام خود از روش تدریجى استفاده کرده؛ مانند تحریم مشروبات الکلى که در چند مرحله بیان نموده است؛ نخست آن را با عنوان یک نوشیدنى نامطلوب و نقطه مقابل «رزقاً حسناً» دانسته، (446) سپس در صورتى که مستى آن در حال نماز باشد از آن جلوگیرى کرده (آیهى فوق) و بعد سود و زیانهاى آن را با هم مقایسه نموده و غلبهى زیانهاى آن، بیان شده است (447) و در مرحلهى آخر با صراحت و قاطعیت از آن نهى کرده است. (448)
اصولاً براى ریشه کن ساختن یک مفسده اجتماعى و اخلاقى که محیط به طور عمیق به آن آلوده شده است، راهى بهتر از این روش نیست که افراد را به تدریج آماده کنند و سپس حکم نهایى اعلام گردد. همچنین بهتر است انسان در حالت کسالت نماز نخواند؛ زیرا حالت فوق به صورت ضعیفى در او وجود دارد. در روایتى از امام باقر علیهالسلام نقل شده است: وقتى کسل یا سنگین هستید، نماز نخوانید؛ زیرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستى نهى کرده است. (449) (450)
92- مواقعى که حال نماز نیست، چرا باید با حالت کسالت در پیشگاه ذات بارى تعالى بایستیم؟
هر چند نماز خواندن در حال کسالت، مکروه است و در قرآن نیز از نماز خواندن در حال کسالت نهى شده است؛ اما بالاخره باید عبادت واجب خود را انجام دهیم. ترک نماز، حتى در دشوارترین شرایط، کارى ناروا و غیر جایز است؛ هر چند بدون حضور قلب و با کسالت و تنبلى باشد. ضرورت این گونه نمازها در حفظ حیات روحى شخص و برقرارى ارتباط او با خداوند متعال، مانند غذایى است که انسان مریض، برخلاف میلش باید بخورد تا رمقش را حفظ کند و زنده بماند. البته این ضرورت مربوط به نمازهاى واجب است که در هر شرایطى، باید خوانده شود و در عین حال باید تلاش گردد تا نشاط و حضور قلب نیز به دست آید. اما در مورد نمازهاى نافله و مستحب سفارش شده که هر گاه آمادگى قلبى و نشاط هست، انسان نماز بخواند و هنگام بىحالى و کسالت روحى، فقط به نمازهاى واجب اکتفا کند؛ چنانکه امام على (ع) مىفرماید: » إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَلْیَقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض (451)»؛ «براى دلها، نشاط و روى آوردن و پشت کردنى هست؛ پس آن گاه که نشاط دارند، آنها را بر انجام مستحبات وادار سازید و آن گاه که پشت کرده و بىنشاط اند، به انجام واجبات قناعت کنید».
ترک نماز به بهانه کسالت و عدم حضور قلب، از وسوسههاى شیطان است که به این بهانه مىخواهد رشته ارتباط بین انسان و مبدأ هستى را قطع کند و بین او و ملکوت عالم، فاصله و جدایى بیاندازد. پس انسان نباید مجالى براى وسوسههاى شیطان فراهم سازد و در نتیجه در گرداب هلاکت و کفر بیافتند، » مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاة «
براى کسب نشاط و سرور معنوى در نماز، راه کارهاى زیر پیشنهاد مىشود:
1- توجه به اهمیت و ضرورت نماز و آشنایى با اسرار و حمکتهاى مختلف آن؛ نماز داراى فلسفه و اسرار زیادى است و توجه به هر کدام از آنها، به عمل انسان معنا و روح مىبخشد و او را به نماز و عبادت علاقهمند مىکند.
2- دقت در آثار و برکات فراوان نماز (به خصوص نماز با حضور قلب و با نشاط)؛ نماز و نیایش، علاوه بر این که آرامش به وجود مىآورد، به طور کامل و صحیح در فعالیتهاى مغزى انسان یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى ایجاد مىکند و او را به یک منبع سرشار و پایانناپذیر متصل مىسازد.
3- مطالعه سیره و رفتار اولیاى الهى و عارفان در نماز؛ آشنایى با حالات و عبادتهاى صالحان و شایستگان، تاثیر زیادى بر انسان دارد و او را براى برپایى نماز عاشقانه و پرنشاط، تشویق مىکند.
4- مطالعه احادیث و روایات نماز؛ به خصوص مواردى که در تشویق نمازگزاران بیان شده است.
امام صادق (ع) مىفرماید: «بهترین مردم کسى است که نسبت به عبادت عشق بورزد و با آن معانقه کند و قلبا دوست داشته باشد؛ چنین شخصى باکى ندارد که در چه وضعى زندگى کند؛ در سختى باشد یا ناراحتى.» (452)
5- توجه به مقدمات نماز (وضوى کامل، گفتن اذان و اقامه، رفتن به مساجد و…) تأثیر زیادى در رفع کسالت از انسان دارد.
6- توکل بر خدا و استعانت از خود نماز، براى رفع کسالت بسیار مفید است؛ چنان که امام صادق (ع) مىفرماید: «چه مانعى دارد که چون یکى از شما، غم و اندوهى از غمهاى دنیا بر او آمد، وضو بگیرد و به مسجد برود و دو رکعت نماز بخواند و براى رفع اندوه خدا را بخواند؟! مگر نشنیدهاى که خداوند مىفرماید: » وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ » (148)؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید. (453)». (454) (455)
93- براى رفع بىمیلى و کسالت در نماز چه کنیم؟
1- با نشاط وضو گرفتن.
2- گزینش مکان مناسب.
3- اکتفا نمودن به واجبات نماز.
4- خواندن نماز به جماعت و در مسجد.
5- دقت در کسب مال حلال.
6- عدم توجه به پیرامون و اطرافیان.
7- مطالعه دربارهى کیفیت نمازهاى اهل بیت (ع) و اولیاى خدا. (456)
**—
انس با نماز
94- چگونه مىتوانیم با نماز انس بگیریم؟
به نظر مىرسد ما وقتى با نماز انس مىگیریم که نخواهیم فقط وقت نماز بنده خدا باشیم و در سایر اوقات برده هوا و هوس و دنیا، اگر در اوقات دیگر شبانهروز هم در ارتباط با خدا بودیم و در فضاى عبودیت خدا نفس کشیدیم و گام برداشتیم، با نماز هم سنخ و مأنوس خواهیم بود؛ چرا که در اوقات دیگر هم مشغول عبادت و ارتباط با خدا به وسیله انجام دادن واجبات و ترک محرمات و پرهیز از غفلتها هستیم و آنها هم خود نوعى نماز است. در این صورت انس با نماز حاصل مىشود. (457)
—
حقیقت نماز
95- حقیقت نماز چیست؟
مقصود از «نماز»، حقیقت نماز است، نه صورت تنهاى آن. در زمینه شناخت این حقیقت آیات زیادى رسیده است که به چند نمونه اشاره مىکنیم. ذات اقدس حق مىفرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری ؛ (4) بپادار نماز را به خاطر یاد من.»
در این آیه، «اقامه» یعنى به پا داشتن، با حقیقت نماز مناسبت دارد نه با صورت ظاهرى آن، و قید «لِذِکْری» (یعنى به خاطر من) نیز بر این مطلب صراحت دارد.
توضیح اول
خداوند در این آیه علت نهایى را بیان کرده که اگر نماز برگزار مىکنى فقط براى من (خدا) باشد و چنین نمازى ارزشمند و مورد قبول من است. ولى اگر نماز بخوانى که خودت را معرفى کنى، آن نماز دیگر نزد خداوند ارزش ندارد و نمرهاى کسب نمىکند و حتى نمره منفى هم مىگیرد. چون تقلب کردى در نماز، باید نماز را براى خدا مىخواندى، ولى یک خودى هم به آن اضافه کردى و آن را کاملا از ارزش انداختى و دیگر آن نماز نیست. مانند اینکه در یک ظرف بزرگ پنجاه کیلو غذا داریم. اگر کسى یک مثقال سم داخل آن بریزد، کل این غذا را فاسد کرده است و دیگر این غذا اعتبار غذایى ندارد و باید نابود شود. حال ممکن است کسى بگوید یک مثقال سم در مقابل 50 کیلو هیچ است، بلى یک مثقال است ولى کل 50 کیلو را نابود مىکند.
در آیه دیگرى مىفرماید: «… لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ … » (6)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه مىگویید.
توضیح: این که خداوند در این آیه دستور مىدهد اصلا نزدیک نماز نشوید در حالى که مست هستید، این نهى تأکیدى بر بدى این عمل است.
مثل این که دولت دستور دهد نزدیک فلان مرکز حیاتى کشور نشوید! حال اگر کسى داخل آن مکان ممنوعه رفت، دو جرم مرتکب شده است: یکى اینکه نزدیک مکان ممنوعه شده و دیگر اینکه داخل آن مکان ممنوعه شده است. پس در دادگاه باید براى دو جرم جواب دهد.
نماز در حال مستى نیز از درجه اعتبار ساقط است زیرا اصلا نماز نیست. همانطورى که در مثال قبلى گذشت که غذاى فاسد اصلا دیگر غذا نیست.
باز قرآن در آیه دیگر مىفرماید: » … إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ …(146)؛ نماز را بر پا دار که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز مىدارد.»
توضیح: آیه مىفرماید نماز بازدارنده از زشتىها و منکرات است.
مثلا اگر بخواهیم در یک روستا سدى بسازیم که آبها را پشت خود جمع کند و در مواقع سیل بازدارنده باشد و آب این روستا را خراب نکند، لازم است سد ما از مصالحى خوب و به دست مهندسى خوب ساخته شود وگرنه اگر سیل بیاید دیگر دیواره سد دوام نمىآورد. پس ما باید یک سد محکم بسازیم که بتواند جلوى سیلاب را بگیرد.
در نماز نیز همین مسئله هست که باید نمازى باشد که بتواند جلوى زشتىها را بگیرد. حال مصالح این نماز چیست؟
1- مال مردم را نخورد،
2- زنا نکند،
3- ستم به خود و به دیگرى نکند،
4- دروغ نگوید،
5- تهمت نزند،
6- باعث آبروریزى کسى نشود که این مىتواند کانون گرم خانوادهاى را به جهنم تبدیل کند،
7- خیانت نکند، و… .
پس نمازى، نماز محسوب مىشود که براى ما بازدارنده باشد. در این صورت خداوند به چنین نمازگزارى افتخار مىکند و او را دوست مىدارد. (458)
96- عوامل حقیقت نماز چیست؟
به چند چیز برمىگردد:
1- حضور قلب، و مراد از آن خالى بودن دل از غیر خدا در نماز است؛
2- تفهم و دریافتن که آن درک معانى اعمال و اذکار در نماز است؛
3- تعظیم ذات اقدس حق و بزرگداشت عبادت او؛
4- هیبت؛ که عبارت است از خوف و ترسى که از تعظیم و اخلاص حاصل مىشود؛
5- رجا و امید به فضل خداوند و قبول کردن او؛
6- حیا و آن تأمل در هر چیزى است که مخالف با توحید ذات اقدس حق و معرفت اوست و منشأ آن، خود را مقصر دانستن و گناهکار پنداشتن است. (459)
**—
احکام طهارت
97- آیا استبراء واجب است؟ نتایج فقهى آن چیست؟
استبرا واجب نیست؛ ولى مستحب است.
استبرا بر دو گونه است:
1. استبرا از منى؛ یعنى، پس از حصول جنابت (باخروج منى) بول کند. نتیجه این است که پس از این عمل، اگر رطوبتى از آلت خارج شد، حکم منى را ندارد؛ ولى اگر استبرا از منى نشده و پس از غسل رطوبتى که معلوم نیست منى است یا چیز دیگر از او خارج شد، باید دوباره غسل کند. 2. استبرا از بول؛ یعنى، اینکه پس از بول، سه مرتبه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت، بکشد و بعد انگشت را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زیر آن بگذارد و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشد و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهد. نتیجه این کار این است که پس از این عمل و انجام طهارت، اگر رطوبتى مشکوک خارج شد، محکوم به طهارت است. (460)
**—
وضو
98- فلسفه وضو چیست؟
احکام شرعى دو دستهاند:
1. دستهاى که برخى از حکمتهاى آنها در قرآن و روایات اسلامى بیان شده است؛ مانند روزه که یکى از حکمتهاى آن را پرهیز از گناه دانسته است. (461)
2. احکامى که در آیات و روایات به فلسفهى آنها اشارهاى نشده یا دست کم به دست ما نرسیده است. در این موارد ممکن است با دلیلهاى عقلى یا تجربى به بخشى از آنها پى ببریم؛ ولى چون علم و عقل ما محدود است، نمىدانیم فلسفهى کامل آن چیست؛ البته این به آن معنا نیست که انجام کار را بر دانستن حکمتش مبتنى کنیم، بلکه روحیهى بندگى اقتضا مىکند فرمان بردار بى چون و چراى پروردگار خود باشیم و هر دستورى را – هر چند بدون آگاهى از حکمت آن – اطاعت کنیم و این به معناى تقلید کورکورانه نیست؛ زیرا فرض این است که پروردگار خود را به خوبى مىشناسیم و مىدانیم که هرگز فرمانى را به زیان بندهاش صادر نمىکند، بلکه تمام احکام الهى براى رساندن انسان به کمال و تأمین سعادت و خوش بختى او در آخرت است و هر دستورى به ما دهد، صلاح و خیر ما را در آن دیده است؛ هم چنان که یک بیمار چون مىداند پزشک معالجش خیر و صلاح او را مىخواهد و در پى بهبودى بیمارى او است، داروهایى را که برایش تجویز کرده مصرف مىکند، بدون این که از حکمت آنها آگاهى داشته باشد. (462)
بندهاى که آمادهى مناجات و راز و نیاز با آفریدگار جهان هستى مىگردد، باید از هر لحاظ خود را مهیا سازد و با حالت مورد پسند و هیئتى نیکو در محضر او، حاضر شود. بدون طهارت از پلیدىهاى ظاهرى و باطنى نمىتوان به دستگاه قدسى آن عزیز راه یافت.
حال وضو و طهارت نیز، مقدمه و کلید براى ورود به گلستان سرسبز نماز و مناجات است و در نتیجه آغازى براى ورود به بهشت «الْوُضوءُ مِفْتاحُ الصَّلاةِ، وَ الصَّلاةُ مِفْتاحُ الْجَنَّةِ؛». (463)
امام هشتم (ع) دربارهى فلسفه و اسرار «وضو» مىفرماید:
1- وضو، یک ادب در برابر خداوند است تا بنده هنگام نماز، وقتى در برابر او مىایستد پاک باشد.
2- همچنین از آلودگىها و پلیدیها، پاکیزه شود.
3- به علاوه [فایدهى] وضو، از بین رفتن کسالت و طرد خوابآلودگى (و ایجاد نشاط) است.
4- دل و روح را آماده ایستادن در برابر پروردگار مىسازد.
5- در وضو شستن صورت و مسح سر و پاها واجب است؛ زیرا اینها عضوهایى است که در نماز به کار گرفته مىشوند… (464)
علاوه بر این مىتوان به فلسفه و حکمتهاى زیر نیز اشاره کرد:
الف – وضو به معناى نظافت، شست و شو و پاکیزگى است. ما قسمتهایى از بدن را- که معمولا بیرون است – پاکیزه مىکنیم.
صورت بیرون است و زودتر کثیف مىشود؛ دست معمولا تا آرنج بیرون است و در مواقع معمولى بیشتر کثیف مىشود؛ بعد هم قسمتى از جلو سر و روى پا که بیرون است همه را تمیز مىکنیم.
البته پاکیزه کردن را باید براى خدا و اطاعت از دستور او انجام داد.
آمادگى جسم و روان است وضو
مفتاح در باغ جنان است وضو
با آب حیات عشق، دل را شویید
آئینه پاکى جهان است وضو
ب – شهید بهشتى (ره) دربارهى فلسفه وضو افزوده است: «وضو، شست و شو کردن و آنگه به مسجد و محل نماز خرامیدن است. یک قدم به سمت پاکى معنوى برداشتن است. لذا، اگر کسى همین حالا نیز به حمام رفته باشد، باید براى خدا وضو بگیرد تا یک قدم به خلوص و خدایى بودن نزدیکتر شده باشد». (465)
ج – وضو؛ به عنوان مقدمه نماز نه تنها موجب تطهیر جسم از آلودگىها مىشود؛ بلکه تطهیر روح را در بر مىگیرد.
با وضو مؤمن احساس مىکند، جسم و روحش از آلودگى گناهان و لغزشها پاک شده است.
این احساس پاکى و طهارت جسمى و روحى، انسان را براى ارتباط معنوى با خدا و ورود به حالت آرامسازى جسمى و روحى در نماز آماده مىسازد. (466) (467)
99- فلسفه «مسح» در وضو چیست؟
بعضى از حکمتهاى مسح سر و پاها عبارت است از:
1. این دو عضو، حتّى به اندازه یک مسح و دست کشیدن، مورد توجه قرار گرفته و پاکیزه شوند.
2. نمازگزار بداند که باید سر خود را – که محل افکار و عقاید و اندیشهها است – براى نماز پاکیزه کند و پاى خود را هم که وسیله حرکت به سوى اهداف الهى است، تطهیر نماید و از حرکت در مسیر غلط باز دارد. این بدان معنا است که نمازگزار براى رسیدن به خدا، باید از سر تا به قدم پاک و درست و منزه شود: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (162) و به قول شاعر: «پاک شو اول و آن گه به خرابات خرام». (468)
100- آیا وضو و مسح سر و پاها در وضو داراى معناى خاصى است؟
بلى، در وضو وقتى دستها و صورت خود را مىشوییم، علاوه بر اینکه پاکى و طهارت براى ما پیدا مىشود، از نظر معنوى هم گناهانى که به وسیله دستها انجام داده پاک مىشود.
و اگر چشمها گناهى کردهاند، پاک شوند، و بر اثر مسح سر و پاها، اگر قدمهایى به طرف گناه برداشته، بگوید: خدایا قدمهاى من را اصلاح کن و به طرف پاکى هدایت کن. (469)
و اگر سر را مسح مىکنیم، یعنى خدایا به سرم تطهیر و پاکى قسمت کن که اندیشه الهى کنم. و در راه خدا و سربلندى و سرافرازى زندگى کنم. و اما مسح پاهایت به خاطر آن است که مىخواهى قدمهایت را جایى بگذارى که نه پیش از تو و نه بعد از تو کسى آن جا قدم نگذاشته و نخواهد گذاشت. (470)
امام کاظم (ع) مىفرماید: کسى که براى نماز مغرب وضو مىگیرد، وضویش کفاره گناهان گذشته آن روز اوست و به جز گناهان کبیره. (471) و کسى که براى نماز صبح وضو مىگیرد وضویش کفاره گناهان گذشته آن شب اوست به جز گناهان کبیره. (471) رسول خدا(ص) مىفرماید: کسى که نیکو وضو بگیرد، خطاهایش از جسم او خارج مىشود. (471) (472)
101- آیا در کتابهاى اهل سنت مانند صحاح سته (کتابهاى شش گانهى اهل سنت)، روایاتى وجود دارد که نشان دهد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله دقیقاً مانند ما پیروان اهل بیت علیهمالسلام وضو مىگرفته و نماز مىخوانده است؟ تفاوت در نمازهاى اهل تشیع و تسنن از چه زمانى و به چه دلیلى آغاز شد؟
شکى نیست که مسلمانان در صدر اسلام همانند پیامبر وضو مىگرفتند و نماز مىخواندند و اختلافى بین آنان نبود. از برخى روایات استفاده مىشود که اختلاف در وضو از زمان عثمان (خلیفه سوم) و به وسیلهى او به وجود آمد؛ چنان که نقل شده است: عثمان عدهاى از اصحاب را جمع کرد و همانند اهل سنت وضو گرفت؛ یعنى به جاى مسح، پاهایش را شست و گفت: دیدم که پیامبر صلى الله علیه و آله این گونه وضو گرفت، پس از آن عدهاى از اصحاب مانند: طلحة بن عبدالله، عبدالله بن مسعود، محمد بن ابىبکر و… به او اعتراض کردند و به او نسبت بدعت دادند؛ اما نتیجهاى نبخشید و همین طور بدعتهاى دیگر را به وجود آوردند. (473)
روایات مختلفى در این باره از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است. از روایات اهل سنت چنین برمىآید که پیامبر صلى الله علیه و آله مثل آنان وضو مىگرفته و نماز مىخوانده است؛ چنان که نقل مىکردهاند که پیامبر صلى الله علیه و آله هنگام نماز دست راست را روى دست چپ قرار مىداده و بعد از سورهى حمد، آمین مىگفته است؛ (474)
ولى روایات شیعه نشان مىدهد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مثل شیعه وضو مىگرفته و نماز مىخوانده است. قرآن کریم دربارهى وضو مىفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ»؛ (475)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! براى بر پا داشتن نماز، صورت و دستهایتان را تا آرنج بشویید، سپس سر و پاهایتان را تا مفصل [یا برآمدگى پشت پا] مسح کنید.
این آیه بر واجب بودن کارهایى در وضو دلالت دارد:
1. شستن صورت: محدوده و مقدار شستن صورت در این آیه توضیح داده نشده؛ ولى طبق روایات معتبر، حد آن از طرف طول، از رستنگاه مو تا چانه و از طرف عرض، آنچه میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شصت) است. (476)
2. شستن دو دست: طبق آیه «إِلَى الْمَرافِقِ» دستها باید تا آرنج شسته شود و شستن طبیعى از بالا به پایین است و روایات وارد شده از اهل بیت علیهمالسلام نیز شستن آرنج به طرف سر انگشتان را بیان مىکند. (477)
3. مسح سر: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ»، طبق بیان صریح برخى روایات و تصریح بعضى از اهل لغت، حرف «ب» به معناى تبعیض است؛ یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که محل آن در روایات، یک چهارم جلوى سر معین شده است. (478)
4. مسح دو پا: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ»، قرار گرفتن «أَرْجُلَکُمْ» در کنار «رُؤُسِکُمْ» گواه این مطلب است که پاها نیز باید مسح شود. (478)
«کَعْب» هم به معناى برآمدگى پشت پا و هم به معناى غوزک مفصل است؛ یعنى نقطهاى که استخوان ساق با استخوان کف پا مربوط مىشود(479) و در این آیه به معناى نخست است و گواه آن، کلمه «الْکَعْبَیْنِ» است که به صورت تثنیه آمده است نه جمع. بنابراین، روشن است که وضو گرفتن و نماز خواندن رسول اکرم صلى الله علیه و آله مانند همین وضویى بوده که شیعیان مىگیرند؛ زیرا بعد از رسول اکرم صلى الله علیه و آله امامان معصوم علیهمالسلام نیز همچون جدشان، وضو مىگرفتند و نماز مىخواندند. در روایتى از زراره و بکیر نقل شده است که از امام باقر علیهالسلام دربارهى وضوى رسول اکرم صلى الله علیه و آله پرسیدند. حضرت فرمان داد ظرف آبى آوردند، ایشان دست راست خود را در آب فرو برد، مشتى از آن آب برگرفت و بر صورت خود ریخت و صورت خود را با آن شست، سپس دست چپ خود را در آب فرو برد و مشتى از آن برگرفت و روى ساعد خود (از مرفق به پایین) ریخت و دست راست خود را با آن شست؛ ولى همواره دست را از بالا به پایین کشید و هیچ گاه از پایین به طرف مرفق نکشید، نه در دست راست و نه در دست چپ، سپس با کف دست راست خود جلوى سر و روى پا را مسح کرد و آن گاه با دست چپ همان کرد که دست راست کرد. (480)
اهل تسنن، این گونه وضو گرفتن را خلاف آیه یا باطل ندانستهاند؛ چنان که فخر رازى، از دانشمندان اهل تسنن، در ذیل آیه ششم مائده و در مسئله سى و سوم مىنویسد: فقها، عموماً شستن از آرنج به طرف سر انگشتان را مخل به صحت وضو نمىدانند؛ ولى آن را مخالف سنت برمىشمارند. (481)
102- چرا با این که پیامبر صلى الله علیه و آله 23 سال میان مردم زندگى کردند و انجام مستحبات کوچک مانند ورود به مسجد با پاى راست و… را به اصحاب یاد دادند باز در نحوهى وضو گرفتن میان مسلمانان اختلاف است؟ آیا هیچ کس روش وضو گرفتن پیامبر صلى الله علیه و آله را ندیده است یا از ابتدا مسلمانان به دو گونه وضو مىگرفتند؟
منشأ اختلاف این است که اهل سنت، روایاتى را نقل مىکنند که برخى از آنها بر مسح پاها و برخى بر شستن پاها دلالت دارد و بیشتر فقهاى اهل سنت، روایات شستن را بر روایات مسح ترجیح دادهاند؛ از این رو آیهى وضو (475) را طبق همان روایات معنا و توجیه مىکنند؛ اما دانشمندان شیعه در مورد مسح پاها به قرآن استناد مىکنند و مىگویند: این عمل، موافق نص آیه 6 سوره مائده است؛ چراکه » أَرْجُلَکُمْ » عطف بر محل » بِرُؤُسِکُمْ » است و در ذهن خطور نمىکند که «أَرْجُل» را به وجوه عطف بگیریم. همچنین روایات امامان معصوم علیهمالسلام نیز مؤید آن است؛ زیرا آنان فرزندان به حق رسول اکرم صلى الله علیه و آله و بیانگر سیرهى راستین ایشان هستند و آنچه از امامان به ما رسیده، بیان گر همین وضویى است که علماى شیعه به آن اعتقاد دارند؛ مثلاً در روایتى از «زراره» و «بکیر»، نحوهى وضو گرفتن حضرت امام محمد باقر علیهالسلام نقل شده است. امام باقر علیهالسلام تصریح دارد که وضوى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله این گونه بوده است. (482) (483)
103- خواندن دعاهاى هنگام وضو براى چیست و چه فایدهاى دارد؟
الف – مستحب است، انسان موقع آب ریختن به دست، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ».
موقع شستن صورت بگوید: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ فِیهِ الْوُجُوهُ».
موقع شستن دست راست بگوید: «اللَّهُمَّ أَعْطِنِی کِتَابِی بِیَمِینِی وَ الْخُلْدَ فِی الْجِنَانِ بِیَسَارِی وَ حَاسِبْنِی حِساباً یَسِیراً».
هنگام شستن دست چپ بگوید: «اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِی کِتَابِی بِشِمَالِی وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ».
و موقع مسح سر بگوید: «اللَّهُمَّ غَشِّنِی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکَاتِکَ وَ عَفْوِکَ».
وقت مسح پاها بگوید: » اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْیِی فِیمَا یُرْضِیکَ عَنِّی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ «.
ب – امام راحل در این باره مىنویسد: از امورى که باید هنگام وضو مراعات شود، مسأله دعاها و اذکار است و مىبایست انسان در جمیع احوال و افعال، به اذکار و دعاهایى که از طرف شارع رسیده و مناسب با حال و عمل است، متأدب باشد؛ زیرا این ادعیه، مایه حفظ و برکت و یادآور امور اخروى است که مىتوان در این زمینه از ادعیهاى که سید بن طاووس (ره) براى بعضى از اعمال و احوال بیان داشته، نام برد. (484)
همچنین مىفرماید: در کتاب مصباح الشریعه، از امام صادق (ع) روایت شده است: هر گاه خواستى وضو بگیرى، پس به سوى آب رو که خدا تو را به رحمت خود مقدم بدارد؛ زیرا ذات اقدس حق، آب را کلید قرب و مناجات با خودش و دلیل و راهنماى بساط خدمت خود قرار داده است و نیز رحمت او، گناه بندگان را پاک مىسازد. همچنین نجاسات ظاهرى را هم آب پاک مىکند و همچنان که ذات اقدس حق، هر چیزى از نعمتهاى دنیایى را با آب زنده گردانیده؛ همان گونه هم به فضل و رحمت خود حیات و زندگى دلها را به طاعات قرار داده است: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ» (485) ؛ «و هر چیز زندهاى را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم] ایمان نمىآورند؟». پس رعایت آداب و مستحبات مقدمات نماز باعث حضور قلب و توجه به حق و خضوع مىشود. (486) علاوه بر این که توجه به مضامین این دعاها هنگام وضو، تلقینى مثبت و سازنده در روان فرد ایجاد مىکند و او را متوجه مسؤلیت هر عضو و سرنوشتى که در قیامت در انتظار او است، مىگرداند. فهرست عناوینى که این دعاها به انسان یادآور مىشود، عبارت است از:
1- توبه
2- طهارت و پاکى
3- سفیدرویى و سیاهرویى قیامت (حسن عاقبت و سوء عاقبت)
4- آتش دوزخ و صحنههاى قیامت
5- رحمت و برکات خداوند
6- پل صراط و ثبات بر آن
7- رضایت خداوند (487)
104- آیا وضو گرفتن زیر باران اشکال دارد؟
آب وضو نباید با آب خارجى دیگر مخلوط شود؛ چه آب باران باشد یا آب جارى. البته اگر یکى دو سه قطره آب باران روى دست بریزد، به طورى که آب وضو روى آن را بپوشاند اشکال ندارد؛ ولى اگر باران زیاد باشد، وضو گرفتن زیر باران اشکال دارد. (488)
105- اعضاى وضو را، چند مرتبه مىتوان شست؟
الف. اعضاى وضو را بیش از دو مرتبه نمىتوان شست؛ ولى قبل از وضو، هر مقدار شسته شود اشکالى ندارد.
ب. اگر دست چپ بیشتر از دو بار شسته شود، موجب بطلان وضو مىشود؛ چون لازم مىآید که با آب غیر وضو، مسح کشیده شود. البته باید توجه داشت مقصود از شستن، یک بار آب ریختن نیست؛ بلکه مقصود رساندن آب به همه اجزاى صورت و یا هر یک از دستها است؛ خواه یک مشت آب باشد یا بیشتر. (489)
106- آیا براى کسى که مىخواهد اهل نماز باشد، پاک بودن لازم است؟
بلى، حتما پاک بودن (طهارت) لازم است و پس از طهارت جسمانى، وضو گرفتن و آماده شدن جهت برگزارى نماز ضرورى است. چون انسان مىخواهد در پیشگاه خالق هستى و آفریننده موجودات و ارسال کننده 124 هزار پیامبر وارد شود و او را ملاقات کند و از او کسب معرفت و کمال نماید.
اما اینکه نمىتوانیم خالق هستى را با پیامبران و دانشمندان مقایسه کنیم، از سر ناچارى و از باب ضیق الفاظ و درک مطلب مثالى مىزنیم. مثلا اگر شما روزى با ابن سینا یا فارابى ملاقات داشته باشید قبل ار رفتن خدمت ایشان خود را آماده نمىکنید؟ لباس مرتب نمىپوشید؟ حمام و نظافت نمىکنید؟ علاوه بر آن از نظر روحى آماده نمىشوید؟
شما در جواب من فقط یک جواب مىدهید که این چه سوالى است که مىکنید؟
یقینا باید مقدمات انجام شود. اگر یک چنین فرصتى براى هر دانشجویى پیش آید حتما خودش را آماده چنین ملاقاتى مىکند. و سنگ تمام مىگذارد و به این ملاقات افتخار هم مىکند.
پس لازم شد انسان قبل از نماز، مقدمات (490) آن را انجام بدهد. چون وقت ملاقات با خداست!!
ولى قرآن کریم مىفرماید: «ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم (475)؛ خداوند نمىخواهد مشکلى براى شما ایجاد کند. بلکه مىخواهد شما را پاک سازد.»
و هم چنین مىفرماید: » وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ (491)؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.»
و در حدیث شریف مىفرماید: » الطَّهُورُ نِصْفُ الْإِیمَانِ (492)؛ پاکیزگى نیمى از ایمان است.»
آنگاه از مجموع این تأملها درمىیابد که مراد از طهور (که نیمى از ایمان تلقى شده است) پاک شدن از همه عوامل ناپاکى و آلودگىهاى درونى و بیرونى آدمى است و نیمه دیگر ایمان، آراستن جان به فضایل ظاهرى و باطنى است.
در مقام تمثیل مىتوان گفت «ایمان بدن» به دو چیز است:
یکى تأمین پاکیزگى آن به وسیله وضو و پرهیز از گناهان و دیگرى آراستن آن به بوى خوش و کارهاى نیک. همچنین «ایمان قلب» در گرو دو چیز است: یکى پاکسازى آن از اخلاق ناپسند و زشت و دیگرى آراستن آن به اخلاق خدایى. نیز «ایمان سر و نهان آدمى» مرهون دو امر است: یکى فراموشى آنچه غیر خداست و دیگرى آراستن آن به یاد خدا و به عبارت دیگر پرده بردارى از حجابهاى جمال است. (493)
نظر امام خمینى (ره)؛
«در اسرار باطنیه مقدمات نماز است و آن چند چیز است:
اول، طهارت؛ بدان اى عزیز که چون بنده در حال نماز متوجه به جلال عزت الهى و نور عظمت ربوبى است و آن ساحتى است طیب و طاهر و منزه از جمیع شوائب نقصى، پس واجب است بر نمازگزار که طیب و طاهر گردد تا لیاقت آن یابد که ملأ اعلى و کبریا به او اقبال کنند و متوجه او شوند. وگرنه از حرم کبریا و ساحت مقدس قدس دور مانده و مورد اعراض ملائکه مقربین خواهد بود که پاکان جز با پاکان نیامیزند » وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ «.
عارف شیراز گوید:
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز (494) (495)
**—
تیمم
107- در کدام آیهى قرآن، به تیمم اشاره شده است؟
در سورهى مائده، آیه 6 به چگونگى تیمم اشاره شده است که انسان باید پس از نیت، دست بر خاک پاک زده، صورت و دستها را مسح کند. براى آگاهى بیشتر از چگونگى تیمم به رسالههاى عملیه مراجعه کنید. (496)
108- الف – در چه مواردى باید به جاى وضو یا غسل، «تیمم» کرد؟
ب – اگر چیزى براى تیمم وجود نداشت، چه وظیفهاى داریم؟
الف – با توجه به آیه 6 سوره مائده و آیه 43 سوره نساء در رسالههاى عملیه چنین آمده است: در هفت مورد باید به جاى وضو و غسل، تیمم کرد: 1. پیدا نکردن آب 2. مشقت بیش از حد 3. ترس از ضرر 4. نیاز به آب براى حفظ جان 5. نیاز به آب براى تطهیر 6. نداشتن آب مباح 7. نداشتن وقت براى وضو یا غسل.
ب – «تیمم» بر خاک، ریگ، کلوخ، سنگ گچ، سنگ آهک، سنگ مرمر سیاه و سایر اقسام سنگها به شرط این که پاک باشند صحیح است و اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید با گرد و غبارى که روى فرش و لباس و مانند اینها وجود دارد، تیمم کند و چنانچه گرد پیدا نشود، باید با گل تیمم کند و اگر گل هم پیدا نشود، احتیاط مستحب آن است که نماز را بدون تیمم بخواند و بنابر احتیاط، بعداً قضاى آن را به جا آورد. (497) (498)
****
دقت در احکام شرعی
109- فلسفه این همه دقت در احکام شرعى چیست؟
نماز و تمامى شرایط و اجزاى آن، داراى فلسفههایى است که خلاصه آن به شرح زیر است:
1. تکرار و تلقین به جهت قدرت یافتن فرد بر کنترل خویشتن؛ چرا که دقت فرد در هر عمل، نوعى تمرین براى اعمال دیگر است؛
2. ایجاد نظم و هماهنگى در بین نمازگزاران و ایجاد زمینههاى نظم و جامعه پذیرى؛
3. اگر بنا باشد هر کس در هر عملى به نحو دلخواه عمل کند؛ نه تنها زمینهاى براى ارتباط افراد و همسویى آنان فراهم نمىگردد؛ بلکه زمینه اختلاف، تفرقه، اعمال سلیقهها و دورى افراد از یکدیگر فراهم مىآید؛
4. اگر با تمرینات نظامى آشنایى داشته باشید، در مىیابید که تا چه میزان نظم و دیسیپلین در آن عرصهها، حاکم است و این کار تا چه اندازه در ایجاد روحیه نظم و انضباط در افراد تاثیر دارد.
دقت هایى که در مقدمات، مقارنات، شرایط، آداب و دیگر احکام آن مىگردد؛ بر کلیه امور زندگى انسان، تأثیرات مثبت و ارزندهاى دارد. (499)
**—
فلسفه غسل
110- «غَسل» از نظر قرآن به چه معنا است؟
اهل لغت، بین «غَسل» و «غُسل» فرق گذاشتهاند: «غَسل» به معناى هر شستنى است؛ مانند این که انسان پیش از غذا خوردن دستش را بشوید؛ ولى «غُسل»، نتیجهى یک شست و شوى مخصوص را گویند که به آن «طهارت» گفته مىشود. (500)
در قرآن به هر دو معنا اشاره شده است:
قرآن کریم در مورد «غَسل» مىفرماید: (فَاغْسِلُوا)؛ (475) بشویید.
شستن در وضو، شست و شوى صورت و دستها را به نیت وضو مىگویند و شستن در غسل، به معناى شست و شوى سر و گردن، سمت راست و سپس طرف چپ بدن همراه نیت غسل است. قرآن کریم درباره «غُسل» مىفرماید:
«وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»؛ (500) و اگر جنب بودید، خود را پاک سازید که این طهارت، نتیجه انجام دادن غسل است. (501)
111- چرا در غسل همه بدن را باید شست؟
طهارت و پاکى بدن از آلودگىها در غسل نهاده شده است.
از امام رضا علیهالسلام نقل شده است: جنابت، همه بدن را تحت تأثیر قرار مىدهد، نه موضع خاصى را؛ از این رو شستن همهى بدن لازم است. (502)
این مطالب از آیه 6 سوره مائده نیز استفاده مىشود:
«ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ»؛ خدا نمىخواهد براى شما مشکل ایجاد کند؛ بلکه مىخواهد شما را پاک سازد. (503)
وقتى انسان در محضر بزرگى قرار مىگیرد، خود را پاک و آراسته مىکند، پس انسان براى شرف یابى به محضر خدا باید با طهارت و پاکیزه باشد و این امر با غسل و وضو تأمین مىشود. (504)
112- غسل را چگونه انجام دهیم؟
غسل را به دو صورت مىتوان انجام داد:
1. ترتیبى: بعد از این که نیت کرد (یعنى در ذهن خود قصد کند که غسل جنابت انجام مىدهم قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ؛ اول تمام سر و گردن را مىشوید و بعد طرف راست بدن و در مرحله سوم، طرف چپ بدن را به قصد غسل مىشوید.
2. غسل ارتماسى: ارتماسى؛ یعنى، بعد از اینکه نیت غسل کرد، یک مرتبه در آب فرو رود که آب همه جاى بدن را فرا بگیرد. این قسم از غسل را باید در استخر و یا محلى مانند حوض و امثال آن انجام داد و زیر دوش، نمىتوان غسل ارتماسى انجام داد؛ بنابر این قسم اول بیشتر مقدور است.
باید قبل از غسل اگر در بدن مانعى وجود دارد که جلوى آب را مىگیرد، برطرف کرد و یا اگر بدن نجس است، آن را تطهیر نمود و سپس غسل را انجام داد. (505)
113- اگر شخص جنب به حمام برود، اما غسل نکند، آیا مىتواند قرآن و نماز بخواند و به مسجد برود؟
شخص جنب مىتواند قرآن بخواند (غیر از سورههایى که سجدهى واجب دارد) به شرط این که به کلمات و آیات قرآن دست نزند؛ البته خواندن بیشتر از هفت آیه از سورههایى که سجدهى واجب ندارند مکروه است؛ اما بدون غسل، نمىتوان نماز خواند؛ مگر این که وقت نماز آن قدر تنگ باشد که اگر غسل کند، نماز قضا شود. بنابراین بعد از پاک کردن لباس و بدن از نجاست، مىتواند تیمم بدل از غسل جنابت نماید و نماز بخواند.
رفتن شخص جنب به مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلى الله علیه و آله اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، حرام است. توقف در مساجد دیگر نیز حرام است؛ ولى اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد و اگر بخواهد چیزى در مسجد بگذارد، حرام است داخل شود و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان علیهالسلام نیز توقف نکند. (506)
نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص109.
114- کسى که چند سال به دلیل نداشتن حمام در منزل و روستا یا خجالت کشیدن، غسل جنابت نکرده و نماز صبح را با تیمم خوانده و بعد در وسط روز غسل کرده است چه حکمى دارد؟ آیا باید از نو خوانده شود یا قبول است؟
فقهاى بزرگوار با توجه به آنچه در آیهى وضو و روایات اهل بیت آمده فتوا دادهاند که شخص جنب در چند صورت مىتواند به جاى وضو و غسل، تیمم کند و تکلیف از او ساقط مىشود:
1. جایى که آب در دسترس نباشد یا مریض باشد و آب براى او ضرر داشته باشد.
2. جایى که مسافر باشد و آب پیدا نکند؛ اما اگر امکان تهیه آب بوده و ضرر هم نداشته؛ چنانچه زمانى تیمم کرده باشد که وقت براى غسل کافى نبوده، غسل و نمازش صحیح است؛ به شرط آن که بدن و لباسش پاک باشد؛ اما اگر آن را به عمد به تأخیر انداخته باشد، معصیت هم کرده است. (507)
نماز نور چشم مصطفى ، بازنویسى: سعید شمس، ص109-110.
115- الف – من در گذشته خمس مالم را نداده بودم، در این مدت آیا نماز و روزهام صحیح بوده است؟
ب – از اوایل بلوغ به سبب دوستى با دوست ناباب به استمنا معتاد شدم و چند سال ادامه دادم، ولى الآن این عمل را ترک کردهام؛ تکلیف روزه و نمازهایم در آن سالها که غسل به گردنم بود چیست؟
ج – گذشته خود را چگونه جبران کنم؟
خداوند متعال مىفرماید: «وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُودٌ»؛ (508) از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.
الف – گرچه پرداخت خمس و زکات، در روح عبادت تأثیر دارد، اما درست و صحیح بودن نماز و روزه به پرداخت خمس و زکات بستگى ندارد، مگر این که از پولى که خمس به آن تعلق گرفته است، آب براى وضو و لباس براى نماز تهیه شود.
ب – توبه، بازگشت به سوى خدا، رها شدن از آلودگىها و پشیمانى از انجام گناه است و نشانه پشیمانى این است که شخص در عملکرد خود دچار اندوه و حسرت شود. خداوند متعال مىفرماید: اى مؤمنان! به سوى خدا بازگردید (توبه کنید) شاید رستگار شوید. (509)
بنابراین، توبه سبب رستگارى، پاکى از هر آلودگى، طهارت روح، (510) تبدیل گناهان به حسنات، (511) محبوب شدن نزد خداوند متعال، (510) آمرزش گناهان، (512) طول عمر، وسعت رزق (513) و… مىشود.
ناامیدى و مأیوس شدن از رحمت خداوند مهربان، بزرگترین گناه است، شما مىتوانید با توکل بر پروردگار متعال و تمسک و توسل به اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم با انجام کارهاى نیک و پسندیده و انجام عبادتها، رضایت خداوند را هر چه بیشتر جلب کنید و خداوند نیز بندگان توبه کار را بسیار دوست دارد؛ چنان که مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»؛ (514) خداوند توبه کاران را دوست دارد. (515)
ج – درباره نمازهایى که از شما قضا شده یا در حال جنابت خواندهاید، باید قضاى آنها را به جا بیاورید؛ ولى شایسته است که دربارهى لباسى که با آن نماز خواندهاید، مکانى که در آن نماز گزارده یا آبى که با آن وضو گرفتهاید، در حالى که آن لباس و مکان و آب، مشمول خمس بوده و روزههایى که از شما قضا شده است با مرجع تقلید خود مکاتبه و از او استفتا کنید. (516)
**—
تفاوت احکام نماز زن و مرد
116- تفاوتهاى احکام نماز مردان با زنان چیست؟
الف. در واجبات:
1. بر زن پوشش در نماز به جز قرص صورت و دستها و پاها تا مچ پا واجب است.
2. بر مردان واجب است «حمد» و سوره را در نماز صبح و مغرب و عشا بلند بخوانند؛ ولى بر زنان واجب نیست.
ب. در مستحبات:
1. هنگام شستن دستها در وضو، مستحب است زنان اول آب را از روى دست (قسمت جلوى آرنج) و مردها از پشت دست بریزند.
2. در قیام نماز، مستحب است زنان پاها را به هم بچسبانند و مردان پاها را باز کنند.
3. در موقع سجده، مردان آرنجها و شکم را به زمین نزدیک نکنند و بازوها را از پهلو جدا نگه دارند؛ اما زنان آرنجها و شکم را به زمین نزدیک کنند و اعضاى بدن را به یکدیگر بچسبانند. (517)
****
لباس نمازگزار
117- اگر متوجه شویم چیزى که نماز با آن صحیح نیست (مانند اجزاى مردار، موىگربه و …) به لباسمان چسبیده، نمازمان چه حکمى دارد؟
الف. اگر کسى بعد از نماز متوجه شود که مثلاً موى گربه به لباسش بوده و قبلاً هم نمىدانسته، نمازش صحیح است. اما اگر قبلاً مىدانسته و فراموش کرده، باید نمازش را دوباره بخواند.
ب. اگر موى گربه در حال نماز، به لباس یا بدن نمازگزار بچسبد و یا در حین نماز متوجه آن شود، باید آن را از لباسش جدا کند و اگر ممکن نباشد، دو صورت دارد یا وقت وسعت دارد یا نه:
1. در صورتى که وقت وسعت دارد و عوض کردن لباس یا بیرون آوردن آن در حال نماز، نماز را به هم نمىزند، چنین کند و اگر نماز به هم مىخورد یا برهنه مىماند، باید نماز را بشکند و دوباره بخواند.
2. در صورتى که وقت تنگ باشد و عوض کردن ممکن نباشد، باید لباس را بیرون آورده و به دستورى که براى برهنگان گفته شده، نماز را تمام کند و اگر این ممکن نباشد، با همان حال نماز را تمام کند و نمازش صحیح است. (518)
**—
پوشش در نماز
118- چرا زنان هنگام نماز باید پوشش و حجاب داشته باشند؟ آیا در قرآن به این موضوع اشارهاى شده است؟
لازم به یاد آورى است که قرآن به مسئله پوشش زن هنگام نماز به صراحت اشارهاى نکرده است؛ اما روایاتى که به تفسیر آیاتى همچون آیات 26 و 31 سوره اعراف پرداختهاند به این مسئله اشاره کردهاند، (519) فقها نیز با استفاده از روایاتى که در این زمینه وارد شده به این مسئله پرداختهاند.
دربارهى پوشش در نماز باید گفت: مسئلهى محرم و نامحرم مربوط به انسانها است و خداوند منزه از آن است و فلسفهى پوشش انسان تنها مربوط به مسئلهى محرم و نامحرمى نیست؛ چون بر هر نمازگزارى (زن یا مرد) واجب است خود را در نماز به مقدارى که در شرع مقدس واجب شده بپوشاند؛ اگر چه تنها باشد و در خلوت نماز بخواند و هیچ کس او را نبیند.
پوشش براى انسان، اعم از زن و مرد، نوعى کرامت الهى است؛ زیرا تنها آدمیان لباس مىپوشند. بنابراین پوشش نشانهاى براى شخصیت و احترام انسان به شمار مىآید؛ (520)
افزون بر این، در نماز علاوه بر خشوع قلبى، خشوع ظاهرى و احترام در مقابل ذات حق تعالى نیز لازم است و آنچه خداوند براى بانوان در خضوع و احترام بندگى مىخواهد، مسئلهى رعایت حجاب هنگام نماز است. قرآن کریم مىفرماید: «… وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»؛ (521)
ما از شاهرگ او (انسان) به او نزدیکتریم.
از این که خداوند، رعایت حجاب را هنگام نماز واجب کرده، مىفهمیم که حجاب، بهترین و تنها لباس حضور نزد پروردگار است. حجاب براى زنان مؤمن، مقدمهى قرب و نزدیکى به حق تعالى است و بهترین تمرین براى حفظ بانوان در برابر نامحرم به شمار مىرود؛ زیرا خانمى که پنج نوبت در شبانه روز در آن جا که نامحرمى حضور ندارد این گونه خود را بپوشاند، بىگمان خود را در برابر نامحرم بهتر مىپوشاند؛ البته مسئلهى لزوم رعایت حجاب براى بانوان در نماز، ممکن است حکمتهاى دیگرى هم داشته باشد که براى ما معلوم نیست؛ چون فلسفه و حکمت همهى احکام براى ما بیان نشده و آنچه بیان شده نیز به طور کامل به دست ما نرسیده است. (522)
براى آگاهى بیشتر به کتابهایى که دربارهى حجاب نوشته شده مراجعه کنید. (523)
نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص113-114.
119- آیا در نماز، پوشیدن چادر لازم است؟
– زن چه مقدار از بدن را باید در نماز بپوشاند؟
– اگر سهواً بخشى از آن آشکار شود چه حکمى دارد؟
– آیا در غیر نماز دیدن پاى زن (پایینتر از قوزک پا) توسط نامحرم، گناه و حرام است؟
زن در غیر حال نماز، هنگامى که در معرض دید نامحرم قرار گیرد، لازم است تمام بدنش را به جز «دست تا مچ» و «چهره» بپوشاند. زن باید هنگام نماز تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند؛ ولى پوشاندن صورت به مقدارى که هنگام وضو شسته مىشود و دستها و پاها تا مچ لازم نیست و براى این که یقین کند مقدار واجب را پوشانده، باید مقدارى از اطراف صورت و قدرى پایینتر از مچ دست و پا را نیز بپوشاند. (524)
پوشش به مقدارى که گفته شد اگر بدون چادر هم محقق باشد، براى نماز کفایت مىکند، بنابراین اگر بلوز و شلوار پوشیده باشد یا جلوى چادر چند لحظهاى سهواً باز باشد اشکالى ندارد و نماز باطل نیست. (525)
اگر در حال نماز، نامحرم او را نبیند، اگر علاوه بر دستها تا مچ و صورت، کف و روى پاها تا قوزک پا را نپوشاند، نمازش صحیح است؛ (526)
البته در این که زن باید بدن خود را بپوشاند و نگاه کردن به بدن او حرام است شکى نیست و آیات و روایات بر این مطلب دلالت دارند.
آنچه مهم است این است که از این دو اصل کلى (وجوب پوشش و حرمت نگاه) چه مواردى استثنا شده است؟
بیشتر فقها، با توجه به آیات و روایات فتوا دادهاند که در غیر حالت نماز تنها چهره و دو دست (از مچ به پایین) از آن قاعده کلى مستثنا شدهاند؛ ولى بقیهى بدن زن حتى پایینتر از قوزک پا نیز واجب است پوشیده شود و نگاه نامحرم به آن حرام است.
برخى از آیاتى که فقها به آن استناد مىکنند عبارتاند از:
الف – «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ…»؛ (527)
به مردان با ایمان بگو: دیده فرونهند…. این آیه بر حرمت نگاه به زنان دلالت دارد.
ب – «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ…»؛ (528)
به زنان با ایمان بگو: دیدگاه خود را [از هر نامحرمى] فروبندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند؛ مگر آنچه [طبعا] از آن پیدا است و باید روسرى خود را بر گردن خویش اندازند… .
این آیه علاوه بر حد پوشش، موارد مستثنا را هم بیان مىکند. مسعدة بن زراره در تفسیر این آیه از حضرت صادق علیهالسلام نقل مىکند: وقتى از حضرت دربارهى زینتى که زن مىتواند آشکار کند سؤال شد، فرمود: چهره و دو کف (529) با توجه به این آیه و روایت مىفهمیم که پوشش پاها واجب و نگاه کردن نامحرم به آن، حرام است؛ و گرنه امام صادق علیهالسلام پاها را نیز استثنا مىفرمود. روایات و اسناد دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد. (530) (531)
120- آیا نماز خواندن با مانتو درست است؟
در نماز باید تمام بدن به جز قرص صورت و دستها و پاها تا مچ پوشانده شود. حال اگر با مانتو به طور کامل خود را بپوشاند، اشکالى ندارد. (532)
121- در شرع مقدس اسلام، طلا بر مرد حرام است، اما برخى از آیهها که پاداش بهشتیان را بیان مىکند، مىفرماید: دست بندهاى ایشان از طلا و لباسهایشان از حریر است. با این که مىدانیم حکم به حلال و حرام بودن اشیا، ذاتى است نه اعتبارى لطفاً علت را بیان کنید.
خداوند مىفرماید: «… یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ» (533)؛ در آن جا با دستبندهاى زرین و مروارید آراسته شوند و جامهشان در آن جا دیبا است.
الف – خداوند متعال، طلا و لباس حریر را بر مردان، در دنیا حرام کرد؛ ولى در بهشت، زیباترین لباسهایى را که در دنیا، از آن محروم بودند، در تن مىکنند و دست بندهاى جواهر نشان در دست دارند. اگر مردان در این دنیا، از اینها محروم شدهاند، شاید به علت غرور و غفلت و … بوده است و چون در بهشت، این مسائل مطرح نیست، این ممنوعیتها نیز برداشته مىشود و جبران مىگردد.
ب- براى بیان نعمتهاى بهشتى، هرگز الفاظ معمولى دنیا، کافى نیست و چارهاى نیست جز این که با این الفاظ، به آن نعمتهاى عظیم و توصیف ناشدنى اشاره شود. (534)
ج- دنیا، جایگاه تکلیف است و ما به انجام دادن همه فرمانهاى الهى موظف هستیم؛ هر چند در برخى موارد، سبب حقیقى را ندانیم؛ اما آخرت، جایگاه نتیجه است و با دنیا قابل مقایسه نیست.
د – طلاى زرد تنها چیزى است که حرمت آن در شریعت، ثابت است و شاید سبب آن، آثار فیزیکى سوئى باشد که بر جسم مرد مىگذارد. بدیهى است که انسان در آخرت، هرگز تحت تأثیر چنین عواملى قرار نمىگیرد.
در ضمن، چه کسى گفته که حرمت و حلیت ذاتى اشیا است؟ تشریع، چه از سوى شارع مقدس و چه از سوى انسان، امرى اعتبارى است. در شریعتهاى گذشته، بعضى محرمات وجود داشته که در شریعت اسلام، حلال بوده است؛ قرآن مىفرماید: «… لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ …» (535) [و آمدهام] تا پارهاى از چیزهایى را که بر شما حرام شده (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهىها) حلال کنم.
بنابراین حرمت مربوط به دنیا است، نه آخرت. (536)
**—
مکان نمازگزار
122- در محلهایى که مصادره شده و در اختیار افراد یا ادارات گذاشته شده، نماز چه صورتى دارد؟ آیا نماز خواندن در این مکانها صحیح است؟
اگر طبق دستور حاکم شرع جامع شرایط و مطابق با ضوابط شرعى، مصادره شده باشد، اشکال ندارد؛ در غیر این صورت محل اشکال است و باید رضایت مالک جلب شود. (537)
**—
مسجد
123- قرآن درباره «مسجد» در اسلام، چه تأکیدى دارد؟
تأکید و اهمیت «مسجد» از منظر قرآن، از چند جهت قابل ملاحظه است:
1. بدون شک، خلقت انسان بیهوده نیست و قرآن کریم، هدف از خلقت انسان را رشد و تکامل معنوى او دانسته و راه رسیدن به این تکامل را در «بندگى» خداوند متعال معرفى کرده است: من جن و انس را نیافریدم، جز براى این که مرا عبادت کنند [و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند.] (135)
از طرفى دیگر، خداوند متعال، «مسجد» را کانون و پایگاهى براى عبادت ذکر کرده است: «… مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً…»؛ (87) مساجدى که نام خدا بسیار در آن برده مىشود.
پس مسجد پایگاهى براى عبادت و یاد خداوند متعال است و در آیهى دیگرى مىفرماید: در هر مسجد (هنگام عبادت) به او توجه کنید، و او را بخوانید در حالى که دین (خود) را براى او خالص گردانید. (538)
2. هر چند آسمانها و زمین از آن خداوند است، اما به خاطر توجه و اهمیتى که خداوند به «کعبه» دارد و با توجه به شرافتش، «به خانه خدا» (بیت الله) تعبیر شده است؛ از طرفى، طبق آموزههاى حدیثى ما، هر مسجدى خانهى خدا است. امام صادق علیهالسلام مىفرمایند: عَلَیْکُمْ بِإِتْیَانِ الْمَسَاجِدِ فَإِنَّهَا بُیُوتُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ ؛ بر شما باد رفتن به مساجد؛ زیرا مساجد، خانههاى خدا در روى زمین هستند. (539)
3. قرآن کریم، کسانى را که از بردن نام خدا در مساجد، جلوگیرى مىکنند، ستمکارترین مردم معرفى کرده است: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فی خَرابِها…»؛ (540)
کیست ستمکارتر از کسانى که از بردن نام خدا در مساجد جلوگیرى مىکنند و سعى در ویرانى آنها دارند؟! بنابراین هر کس و هر گروهى که به نوعى در تخریب مساجد الهى بکوشد یا مانع شود که نام خدا و عبادت او در آن جا انجام شود، مشمول همین حکم است؛ چرا که این کارها، نتیجهاى جز سوق مردم به بىدینى نخواهد داشت. (541)
4. ممنوعیت مشرکان از تعمیر مساجد؛ خداوند مىفرماید: «ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ …»؛ (542)
مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند، در حالى که به کفر خویش گواهى مىدهند.
بنابراین مشرکان و بت پرستان، حق شرکت در مساجد یا تعمیر ساختمان آن را ندارند؛ زیرا همان طورى که «شرک» با «توحید» قابل جمع نیست، اعمال مشرکان نیز با ساختن مراکز توحیدى یا رونق بخشیدن به آن غیر قابل جمع است. خداوند متعال در این باره مىفرماید: تنها کسى مىتواند مساجد خدا را آباد کند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، نماز را بر پا داشته و زکات را پرداخته است و جز از خدا نمىترسد. (543)
این دو آیه، حکایت از قداست مساجد نزد خداوند متعال دارد. (544)
5. در اهمیت «مسجد» همین مقدار بس که دو مسجد بزرگ و با اهمیت در اسلام، سکوى معراج پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم قرار مىگیرد. خداوند مىفرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا…»؛ (545)
پاک و منزه است خدایى که بندهاش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى – که گرداگردش را پر برکت ساختهایم – برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهد.
6. «مسجد» جهت قبله براى عبادت همهى مسلمانان عالم است؛ در یک زمان «مسجد الاقصى» و در زمانى «مسجد الحرام»: «… فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ …»؛ (546)
اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خشنود باشى، بازمىگردانیم، پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن و هر جا هستید روى خود را به سوى آن برگردانید.
7. دو پیامبر الهى مسئول طهارت خانهى خدا مىگردند: ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم: خانهى مرا براى طواف کنندگان، مجاوران، رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید.
این آیه، نشان دهندهى عظمت و شرافت «مسجد» به خصوص مسجد الحرام است که خادمان آن از وارستهترین افراد زمان خود، انتخاب مىشوند؛ گویا خدمت گزارى در مسجدالحرام یکى از افتخارات مهم عرب جاهلى بوده است. (547)
8. به دلیل قداست و اهمیتى که اسلام به مسجد مىدهد، قرآن مىفرماید: «یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ…»؛ (548)
اى فرزندان آدم! زینت خود را هنگام رفتن به مسجد، بردارید؛ یعنى نظافت، بهداشت و زینت کردن هنگام رفتن به مسجد، ضرورى است.
9. درباره بلندى، عظمت و منزلت مساجد همین بس که خداوند مىفرماید: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ…»؛ (549)
[این چراغ پر فروغ الهى] در خانههایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا ببرند [تا از دست برد شیاطین و هوس بازان در امان باشد]، خانههایى که نام خدا در آنها برده مىشود. مراد از «بیوت» هر کانونى است که به فرمان خدا بر پا شده است و نام خدا در آن برده مىشود و هر صبح و شام، مردان با ایمانى در آن مشغول ذکر خدایند، به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى: مساجد، یکى از مصادیق یقینى «بیوت» هستند که به اذن خداوند منزلت و عظمت یافتهاند. (550) (551) (552)
124- مساجد در اسلام چگونه معرفى شدهاند؟
مسجد در آیات و روایات، کانون توحید، پایگاه هر گونه حرکت سازنده، محیطى براى پاک سازى عقاید انحرافى، پایگاهى براى دفاع از میراثهاى اسلامى و… معرفى شده است. برخى از ویژگىهاى مسجد از دیدگاه آیات عبارتاند از:
1. مساجد، جایگاه ذکر انوار الهى است که به فرمان خداوند بر پا شده و در آن جا تنها نام خداوند برده مىشود و جایى است که زندگى مادى انسانها در آن جا آنان را از یاد خدا غافل نمىکند و همیشه مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند: «فی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». (549)
آن چراغ پر فروغ در خانههایى است که خدا رخصت داده است که قدر و منزلت آنها رفعت یابد؛ چرا که رخصت داده است، نام خدا در آنها برده شود. در آن خانهها هر بامداد و عصرگاه، مردانى او را تسبیح مىکنند.
2. خدا، صاحب مسجد است. خداوند در مسجد میزبان بندگان مؤمنى است که براى عبادت او به مسجد مىآیند. طبیعى است چنین مکانى بزرگ ترین پایگاه توحید است: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»؛ (553) و این که مساجد از آن خدا است، پس در این مساجد احدى را با خدا نخوانید.
3. مساجد، پایگاه نمایش روزانهى ملت اسلاماند: » … وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ …»؛ (538)
در هر مسجد [هنگام عبادت] به او توجه کنید و او را بخوانید و دین [خود] را براى او خالص گردانید.
توجه به این نکته که هر روز میلیونها انسان رو به قبله و رو به خانه خدا مىایستند، نشان مىدهد که خداوند، تنها هدف مسلمانان در فعالیتهاى مساجد است.
4. مساجد پایگاه توحیدند. مسجد تقدس ذاتى ندارد و در صورتى قداست پیدا مىکند که پایگاه توحید و محل ذکر و یاد خدا و عبادت بندگان مؤمن باشد و اگر به جاى اینها در خدمت تفرقه و نفاق باشد و براى تضعیف جامعهى اسلامى و رخنه در صفوف امت مسلمان تأسیس شده باشد، نه تنها تقدس ندارد، بلکه همچون بتکده باید نابود شود: [گروهى دیگر از آنان] کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان به [مسلمانان] و [تقویت] کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمین گاه براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود، آنان سوگند یاد مىکنند که نظرى جز نیکى و [خدمت] نداشتهایم؛ اما خداوند گواهى مىدهد که آنان دروغ گو هستند. (554)
علاوه بر این آیات، سیرهى عملى پیامبر گرامى اسلام و امامان معصوم علیهمالسلام برخى از ویژگىهاى مسجد را نیز معرفى کرده است:
الف – مسجد جایگاه آموزش و فراگیرى علوم اسلامى است.
ب – از لحاظ اجتماعى – سیاسى، مسجد کانون رایزنى و مشورت، تعاون اجتماعى، پاسدارى از عدالت و حکومت اسلامى است.
ج – از نظر نظامى، مسجد از یک سو، مهد و پرورش گاه نیروهاى مدافع اسلام و میهن اسلامى است. پایگاهى که سربازان اسلام، آموزشهاى عقیدتى را در آن جا سپرى مىکنند و از سوى دیگر، هنگام بروز جنگ و پیدایش ناامنى در جامعه، مسجد بسان پایگاه و سنگرى استوار براى رزمندگان اسلام است. ما این ویژگىها را در مسجد النبى صدر اسلام آشکارا مىبینیم. (555)
125- نماز خواندن در مسجد چه فضیلتى دارد؟
الف – نماز در مسجد مخصوصا به جماعت ثواب بسیار زیادى دارد. در روایات تاکید فراوان شده که نماز را در مسجد بخوانید.
ب – در فرهنگ اسلام از مسجد به عنوان «بیتالله» یاد شده است. (556)
راز این نامگذارى آن است که مردم در این مکان، به سوى معبود تقرب جویند و با عبادت خالصانه، به سوى او ره بسپارند. همانگونه که انسان براى یافتن کسى، مىکوشد او را در خانهاش بیابد؛ براى رسیدن به محضر خدا نیز باید به مسجد که خانه او است شتافت. از همین رو قرآن کریم، کعبه را خانهاى براى مردم به شمار آورده، مىفرماید: » إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ » ؛ (557)
«در حقیقت، نخستین خانهاى که براى [عبادت] مردم، نهاده شده، همان است که در مکه است» و «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»؛ (553)
«و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید».
مفسران درباره کلمه «مساجد» در آیه شریفه، چهار معنا ذکر کردهاند. در یکى از معانى، مراد از آن، مکان عبادت و پرستش گاه مسلمانان دانسته شده است. امام ششم (ع) خطاب به یاران خود فرموده است: » مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ یُوَقِّرِ الْمَسْجِد «؛ «ملعون است، ملعون است کسى که مسجد را بزرگ نشمارد».
ج – قرآن حق مسجد را بزرگ دانسته، مىفرماید: «مساجد از آن خداوند است، پس در آن کسى را جز او عبادت نکنید». امام صادق (ع) مىفرماید: «مساجد نسبت به آن دسته از همسایگان خود که در آن حاضر نمىشوند، به خدا شکایت کردند، حضرت حق فرمود: به عزت و جلالم قسم! یک رکعت نماز را هم از آنان قبول نخواهم کرد و در میان آنان، عدالتى را از آنها آشکار نمىسازم. رحمت من شامل آنان نمىشود و در بهشت همسایه من نیستند».
آیات و احادیث در این زمینه فراوان است که وظیفه سنگین مسلمانان را در قبال مساجد و پرستشگاهشان گوشزد مىکند و از بىاعتنایى به مساجد، شدیدا برحذر مىدارد. (558)
یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 153.
126- با توجه به این که قرآن، مسجد را محل عبادت خداوند معرفى کرده است (سوره حج آیه 25) از چه راهى مىتوان مردم را براى حضور در نماز جماعت به ویژه اقامهى نماز صبح ترغیب نمود تا مساجد از رونق بیشترى برخوردار شود؟
همان طور که اشاره شد، نماز خواندن در مسجد بر مکانهاى دیگر ترجیح دارد. (559)
براى ترغیب و تشویق مردم به حضور آنان در مسجد و اقامهى نمازها به ویژه نماز صبح، اجراى امورى لازم است؛ از جمله:
1. بازگو کردن اهمیت نماز جماعت؛ چنان که خداوند مىفرماید: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ»؛ (560)
نماز را اقامه کنید و زکات بپردازید و با رکوع کنندگان، رکوع کنید. مقصود از «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ»، شرکت در نماز جماعت است. (561)
در روایتى آمده است:
اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند هر رکعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا کنند، هر رکعت ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر مىشود تا به ده نفر برسند. وقتى تعداد آنان از ده نفر گذشت، اگر تمام آسمانها کاغذ و دریاها مرکب و درختها قلم و جن و انس و ملائکه نویسنده شوند، نمىتوانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند! (562)
2. پخش کردن اذان از بلندگوى مساجد، به ویژه پخش اذان صبح (البته با در نظر گرفتن تمام شرایط شرعى و عرفى).
3. حضور به موقع امام جماعت در مساجد و همچنین رعایت کردن وقت و حوصلهى نمازگزاران.
4. اجراى برنامههاى گوناگون در مساجد و رعایت کردن نظم و انضباط در آغاز و پایان آنها. (563) (564)
127- آیاتى که درباره ساختن مسجد آمده معرفى کنید؟
1. «إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ»؛ (543)
کسى مساجد الهى را آباد مىکند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، نماز را بر پا داشته، زکات را بپردازد و از چیزى جز خدا نترسد، ممکن است چنین گروهى هدایت یابند.
2. «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ»؛ (491)
آن مسجدى که از روز نخست بر پایهى تقوا بنا شده باشد، شایسته است که در آن قیام [و عبادت] کنى. در آن مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد. (565)
زینت در مساجد
128- چرا خداوند در سوره اعراف، آیه 31 مىفرماید: هرگاه به مسجد مىروید، با خودتان زینت (جواهر) ببرید؟
زینت سه گونه است: زینت باطنى (علم و اعتقادات خوب)، زینت بدنى (نیرومندى و…) و زینت خارجى (زیور آلات، مال و…). (566)
از مطلب بالا معلوم مىشود، زینت در همه آیات، به معناى «جواهر و زیور آلات» فارسى نیست؛ بلکه معناى دیگرى نیز دارد. در آیه «… خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ …»، (548) غرض از «زینت» هم مىتواند به «زینتهاى جسمانى» اشاره داشته باشد (پوشیدن لباسهاى مرتب و تمیز، شانه زدن موها و به کار بردن عطر و زینت آلات حلال) و هم «زینتهاى معنوى» (صفات انسانى و ملکات اخلاقى).
در این آیه، به یکى از نکتههاى مهم در زندگى انسانها اشاره شده است. طبق این آیه، شایسته است مسلمانان در همه جا، به ویژه در نماز و مساجد – که محل اجتماع و رفت و آمد افراد گوناگون است – با زینت و آرایش (به اندازهاى که باعث حسرت فقرا و … نشود) وارد شوند؛ چرا که در نماز، در پیشگاه زیباترین وجود (خداوند) قرار مىگیریم و آراستگى در مسجد، سبب رغبت دیگران به مسجد و آرامش در آن مىشود. (567) (568)
تفاوت مسجد و حسینیه
129- لطفاً فرق بین مسجد و حسینیه را بیان فرمایید. آیا همان احکامى که در قرآن براى مسجد بیان شده دربارهى حسینیهها هم مطرح است؟
«مساجد» مکانهایى هستند که در آن براى خدا سجده مىشود و عبادت گاه مسلمانان به شمار مىآید و مسلمانان در آن جا، عظیمترین عبادت (نماز) را بر پا مىدارند. (569)
که احکام خاصى دارد و در قرآن نیز به برخى از احکام آن اشاره شده است؛ مانند: سوره توبه، آیه 18 و 28؛ سوره اعراف، آیه 31؛ سوره بقره، آیه 114؛ سوره مجادله، آیه 11 و… .
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مىفرماید: مساجد، خانههاى خدا هستند، پس هر کس براى آنها تلاش کند، براى خداوند تلاش کرده است. (570)
«حسینیه» به طور عموم به جایگاهى گفته مىشود که در آن، مراسم روضه خوانى، عزادارى و مراسم عاشوراى حسینى بر پا مىشود. (571)
بنابراین مکانهایى که وقف مساجد مىشود، از احترام و مقررات ویژهاى برخوردار است که این احترام و مقررات براى مکانهاى دیگرى مثل حسینیه وجود ندارد؛ مثلاً کسى که غسل یا تیمم از جنابت را انجام نداده، نمىتواند داخل مسجد شود، در حالى که حسینیه، این محدودیت و ممنوعیت را ندارد. (572)
در برخى ادارات مکانى را براى خواندن نماز مشخص مىکنند که به آن نمازخانه مىگویند. نمازخانه مانند حسینیه است و احکام مسجد بر آن بار نمىشود. (573)
130- چرا به خانهى خدا «مسجد الحرام» مىگویند؟
از امام صادق علیهالسلام سؤال شد: چرا کعبه را «بیت الله الحرام» نامیدهاند؟ حضرت در جواب فرمودند: «لِأَنَّهُ حُرِّمَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ أَنْ یَدْخُلُوهُ»؛ چون بر مشرکان حرام است که وارد در آن شوند. (574)
در واقع، کلام حضرت به این آیه اشاره دارد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا…»؛ (575)
اى کسانى که ایمان آوردهاید! مشرکان ناپاکاند، پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند. (576)
131- شنیدهایم کسانى که عذر شرعى دارند نباید به مسجد نزدیک شوند و باید هفت قدم از مسجد دور شوند، آیا نشستن در چاى خانه یا کفش دارى مسجد و گوش دادن به قرآن و دعا نیز اشکال دارد؟ نظر قرآن در این زمینه چیست؟
– آیا این که مىگویند کسى که عذر شرعى دارد مىتواند به امام زاده برود، ولى نمىتواند زیارت کند، درست است یا خیر؟
در قرآن به صراحت به حضور جنب در مسجد اشارهاى نشده است؛ اما مفسران در ذیل آیه 43 سوره نساء، به این موضوع پرداختهاند. (577)
روایاتى که در مقام تفسیر این آیه برآمدهاند نیز به این موضوع اشاره کردهاند. (578)
دربارهى حکم فقهى آن باید گفت: توقف انسان جنب و حائض در مسجد حرام است؛ ولى اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود (و در مسجد توقف نکند) مانعى ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان نیز توقف نکند. (579)
چاى خانه یا کفش دارى مسجد، اگر جزء مسجد نباشد، توقف کردن در آن و گوش کردن به قرآن و دعا اشکال ندارد و نزدیک شدن به مسجد (هفت قدم یا نزدیکتر) بدون وارد شدن در آن اشکال ندارد.
رفتن به حرم امام زادهها [و زیارت کردن آنان] نیز اگر موجب هتک حرمت نباشد اشکال ندارد. (580) (581)
**—
نوبت های نماز
132- فلسفه اوقات نماز چیست؟
نماز براى به یاد خدا بودن و دورى از غفلت و پاکیزگى و طهارت جسم و روح انسانها قرار داده شده است و براى آن که حالت «ذکر» و «یاد» دائمى باشد در اوقات مختلف شبانهروز لازم و واجب گردیده است: هنگام طلوع، نماز «صبح»، وسط روز نماز «ظهر و عصر» و شب هنگام، نماز «مغرب و عشا» خوانده مىشود تا بندگان با این نمازها در اوقات مختلف همانند کسى که در شبانه روز چندین بار جسم خود را در چشمه زلال شست و شو مىدهد و دائما آن را نظیف و پاکیزه نگه مىدارد، روح و روان خود را با مبدأ اعلى ارتباط دهند و از او نور و نیرو بگیرند.
گفتنى است که تجربه نشان داده که اگر مسائل تربیتى، تحت انضباط و شرایط معین قرار نگیرد، عدهاى آنها را به دست فراموشى میسپارند و اساس آن به کلى متزلزل مىگردد. این گونه مسائل، حتما باید در اوقات معین و تحت انضباط دقیق قرار گیرد تا هیچ کس عذر و بهانهاى براى ترک آن نداشته باشد؛ به خصوص این که انجام دادن این عبادات در وقت معین – مخصوصا اگر به صورت دسته جمعى (جماعت) باشد – داراى شکوه و تأثیر و عظمت خاصى خواهد بود که قابل انکار نیست و در حقیقت یک کلاس بزرگ انسان سازى را این وقتشناسى تشکیل مىدهد. (582)
یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 19-20.
133- پیامبر اکرم در چند نوبت نماز مىخواند؟
مسلما خواندن نماز در پنج نوبت افضل است؛ ولى برخلاف دیدگاه اهل سنت این مسأله واجب نیست. سبب اختلاف در اوقات نمازها، اختلاف در طریق اخذ احکام است؛ زیرا مطابق روایاتى که از ائمه اهل بیت (ع) رسیده و نیز بر طبق اطلاق آیه شریفه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ»، وقت نماز ظهر و عصر، از اول ظهر شرعى تا غروب آفتاب است و در تمام این وقت، خواندن نماز ظهر و عصر پشت سر هم یا با فاصله جایز است. اما براى هر یک از ظهر و عصر، یک وقت فضیلت هست که خواندن نماز در آن زمان، مستحب است. وقت فضیلت نماز ظهر، از اول ظهر است تا وقتى که سایه شاخص بعدازظهر به اندازه دو هفتم خودش برسد. و وقت فضیلت عصر، هنگامى است که سایه شاخص به اندازه خودش اضافه شود. اگر کسى در اول ظهر، نافله ظهر و نماز ظهر را بخواند، بهتر است بلافاصله نماز عصر و نافله آن را بخواند. گفتنى است بر اساس روایات، پیامبر (ص) به هر دو صورت نماز خوانده است.
134- آیا نمازها را باید در سه نوبت بخوانیم، یا مىتوانیم در پنج وقت به جا آوریم؟
به هر دو صورت مىشود خواند. پیامبر (ص) نیز به هر دو صورت به جا آوردهاند. اما باید مواظب بود که نمازها را در وقت فضیلتشان، به جا آوریم و سنت، خواندن نماز در پنج وقت است. (583)
135- آیا از آیات قرآن، پنج نوبت نماز فهمیده مىشود؟
بعضى از آیات که به وقت نمازهاى پنج گانه اشاره کرده، عبارتاند از: سوره اسراء، آیه 78 و سوره هود، آیه 114.
تردیدى نیست که جزئیات این موضوع (همانند بسیارى از موضوعات دیگر) در این آیات بیان نشده است، بلکه خداوند متعال بر اساس حکمتها و مصلحتهایى که در احکام الهى وجود دارد تنها به ذکر کلیات آن بسنده کرده و بیان جزئیات و شرح آن را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهمالسلام سپرده است؛ از این رو این آیات در کنار روایاتى که به دست ما رسیده، زمان نمازهاى پنج گانه را به طور دقیق مشخص مىکند.
بر این اساس، زمانى که از طرف مشرق، سپیده در آسمان پهن شود (فجر دوم)، وقت نماز صبح آغاز مىشود و طلوع آفتاب به پایان مىرسد. وقت نماز ظهر و عصر از هنگامى که سایه شاخص روى زمین به آخرین درجه کمى خود برسد (اول ظهر) شروع مىشود و تا زمانى که به اندازه خواندن نماز عصر، به غروب آفتاب زمان مانده باشد، ادامه دارد و هنگام نماز مغرب و عشا از اول مغرب تا وقتى که به قدر خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد، ادامه دارد. (584) (585)
136- پیام آیه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ…» چیست؟
خداوند مهربان در سوره اسراء، آیه 78 مىفرماید: نماز را از هنگام مایل شدن خورشید تا نهایت تاریکى شب بر پا دار، همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ زیرا نماز صبح مورد مشاهده [فرشتگان شب و روز] است.
یکى از پیامهاى مهم آیه یاد شده، بیان وقت نمازهاى روزانه و اقامهى آنها در وقتهاى خاص است؛ مثلاً از این آیه در مىیابیم که وقت نماز ظهر، هنگام مایل شدن خورشید از نقطهى وسط روز است. (586)
حضرت امام محمد باقر علیهالسلام در تفسیر این آیه مىفرماید: «دُلُوکِ الشَّمْسِ» به معناى مایل شدن آن از نقطه وسط روز است و «غَسَقِ اللَّیْلِ» به معناى نیمه شب است، در واقع به وقت چهار نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا و «قُرْآنَ الْفَجْرِ» نیز به وقت نماز صبح اشاره دارد.
بنابراین، مىخواهد به ما خواندن و به جا آوردن نمازهاى پنج گانه و وقت آنها را یاد آور شود و باید هر مسلمان در این وقتها، نمازهاى روزانهاش را – که واجب است – به جا بیاورد. (587) (588)
137- پیام و شأن نزول آیه مبارکه 114، سوره هود چیست و منظور از (… طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ…) چه چیزى است؟
خداى مهربان در این آیه مىفرماید: در دو طرف روز [اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب، نماز را بر پا دار؛ زیرا خوبىها، بدىها را از بین مىبرند، این براى پندگیرندگان، پندى است.
برخى از مفسران دربارهى شأن نزول این آیهى شریف گفتهاند: شخصى از کارهاى زشت خود ناراحت بود، به همین دلیل پس از نماز در مسجد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خواست تا او را تنبیه کند، در همان هنگام آیه مذکور نازل شد، حضرت به او فرمودند: چون بعد از آن کار خلاف، در نماز جماعت شرکت کردى، خداوند تو را بخشید؛ زیرا خوبىها، بدىها را از بین مىبرند. (589)
بنابر روایات و سخنان امامان معصوم علیهمالسلام مراد از » طَرَفَیِ النَّهارِ » صبح و مغرب و مراد از » زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ » نماز عشا است؛ پس آیهى مذکور به وقت سه وعده نماز صبح، مغرب و عشا اشاره دارد. حضرت على علیهالسلام در مورد این آیه مىفرماید: از دوست و حبیب خودم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمودند: امید بخشترین آیهى قرآن، همین آیه است. (590) (591)
138- با توجه به این که شیعیان معمولا نماز را در سه وعده (صبح، ظهر و مغرب) به جا مىآورند، آیا براى این کار مستندات قرآنى وجود دارد؟ چرا اهل سنت نمازهاى روزانه را در پنج نوبت مىخوانند؟
اگر چه خواندن نماز در پنج نوبت (ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح) امرى مستحب است و بهرهمندى از ثواب اول وقت و فضیلت وقت خاص را به دنبال دارد؛ ولى خواندن نماز در سه وعده نیز با آیات قرآن کریم تعارض ندارد.
اصولاً در هیچ یک از آیاتى که به اوقات نماز اشاره دارد به جزئیات و پنج وعده بودن نماز تصریح نشده است. خداوند متعال مىفرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»؛ (289)
نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب (نیمه شب) بر پا دار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ زیرا قرآن فجر مورد مشاهدهى [فرشتگان شب و روز] است. (592)
خداوند در جایى دیگر مىفرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى لِلذَّاکِرینَ»؛ (593) نماز را در دو طرف روز و اول شب بر پا دار؛ چرا که حسنات، سیئات [و آثار آنها را] برطرف مىسازند، این تذکرى است براى کسانى که اهل تذکرند. (594)
بنابراین، در این دو آیه که درباره اوقات نماز است، به پنج وعده بودن نماز، تصریحى نشده است تا با سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله (خواندن نماز در سه وعده) تعارض داشته باشد. تردیدى نیست که جزئیات اوقات نمازهاى پنجگانه، در قرآن بیان نشده و بیان جزئیات و شرح آن به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهمالسلام سپرده شده است؛ از این رو آیات قرآن در کنار روایاتى که از آن بزرگواران به دست ما رسیده، زمان نمازهاى پنج گانه را به طور دقیق مشخص مىکند. امام صادق علیهالسلام در ذیل آیه 78 سوره اسراء مىفرماید: خداوند [در آیه ذکر شده] چهار نماز را واجب کرده، در قسمتى از زمان که ابتداى آن اول ظهر و انتهایش نصف شب است، دو نماز از ظهر تا غروب و دو نماز از اول غروب آفتاب تا نصف شب که هر کدام یکى قبل از دیگرى است. (595)
فقها و مجتهدان بر اساس آیات و روایات موجود، زمان و اوقات نمازها را بیان کردهاند. (596)
در منابع اهل سنت نیز خواندن نمازهاى پنج گانه در سه وعده، مورد تأیید قرار گرفته است. (597)
دلیل ما بر جواز جمع میان دو نماز، احادیثى است که از پیشواى ششم حضرت امام صادق علیهالسلام (598) نقل شده است؛ ولى باید توجه داشت که نه تنها محدثان شیعه، بلکه محدثان اهل سنت نیز روایات مربوط به جواز جمع میان نمازها را – حتى زمانى که عذرى در پیش نیست – از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل کردهاند.
امروزه بین شیعیان، افرادى هستند که به استحباب عمل کرده، نمازها را جداگانه مىخوانند؛ ولى وضع زندگى به گونهاى است که مراعات این استحباب براى بسیارى از افراد موجب مشقت شده است و چه بسا سبب مىشود که گروهى از انجام اصل نماز سرباز زنند، در این جا با الهام گرفتن از راهنمایى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مىتوان براى مراعات «اهم»، مسئلهى جداگانه خواندن نماز در پنج وقت را ترک کرد؛ چنان که بسیارى از فقهاى اهل تسنن همین نظر را دارند؛ ولى به ملاحظاتى از اظهار نظر خوددارى مىکنند. از طرف دیگر، چه اشکال دارد که با توجه به روایات جواز جمع بین نمازها، کسى از روى راحتى، نمازها را به صورت جمع بخواند. (599)
در روایات شیعه و اهل تسنن آمده است که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم گاهى دو نماز را با یکدیگر جمع و گاهى جدا جدا مىخواندند. در صحیح بخارى (یکى از کتابهاى مهم اهل سنت) روایتى از ابنعباس نقل شده است: پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در مدینه هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشا را با هم مىخواندند؛ (600)
ولى اهل سنت مىگویند: با هم خواندن دو نماز مربوط به موقع باران – که دوبار حاضر شدن براى نماز مشکل است – مسافرت یا جایى است که انسان عذر داشته باشد. بنابراین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به هر دو صورت مىتوان خواند؛ زیرا هر یک از این نمازها وقت مخصوص و مشترکى دارد. وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى که از ظهر به اندازهى خواندن نماز ظهر بگذرد؛ یعنى در این موقع نمىتوان نماز عصر را خواند؛ چون وقتش نرسیده است.
وقت مخصوص نماز عصر زمانى است که به اندازهى خواندن نماز عصر، وقت به غروب مانده باشد و در این زمان نمىتوان نماز ظهر را خواند؛ چون وقتش گذشته و قضا شده است. در این صورت مىتوان نماز عصر را بعد از نماز ظهر خواند. وقت مخصوص نماز مغرب، از اول مغرب است تا وقتى که از مغرب به اندازهى خواندن سه رکعت نماز بگذرد. وقت مخصوص نماز عشا موقعى است که به اندازهى خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد و بین وقت مخصوص نماز مغرب و نماز عشا، وقت مشترک نماز مغرب و عشا است؛ از این رو مىتوان نماز عشا را بعد از نماز مغرب خواند. (601) (602)
139- هدف از نماز خواندن چیست و چرا باید در زمانهاى خاصى آن را به جا آورد؟
در نماز راز و رمز و اهداف چندى نهفته است و بدون آن که نماز در قالب و زمان خاص انجام شود آن اهداف تأمین نمىشود.
الف – یاد و ذکر خدا؛ زیرا انسان موجود فراموشکارى است. بنابراین هر چند ساعت یک بار، با خواندن نماز، خداى سبحان را یاد کرده و متذکر وجود لایتناهاى او مىشود.
ب – وقتى انسان متذکر خدا بود و خدا را مراقب خویش دید، قهرا از انجام گناه و منکرات شرم و حیا مىکند. بنابراین یکى از اهداف نماز، جلوگیرى از فحشا و منکرات است: » إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ «. (603)
ج – عبودیت و خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت؛ به طور مؤدب ایستادن، رکوع کردن، جبین بر خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و… همه نشانههاى خضوع است. و این حقى است از سوى خداى سبحان که هر انسانى موظف به اداى آن است. توجه داشته باشید که همین خشوع و خضوع، به تدریج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر سایر افراد متواضع مىکند. امام على (ع) در نهجالبلاغه مىفرماید: «خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود» و حضرت فاطمه (س) نیز مىفرماید: «جَعَلَ اللهُ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الکِبْرِ ؛ خداوند نماز را مقرر داشت تا دامن انسان را از کبر و منیت پاک گرداند». (604)
د – تشکیل جماعتها؛ ویل دورانت مىنویسد: «بر هیچ انسان منصفى پوشیده نیست که شرکت مسلمانان در نمازهاى جماعت روزانه، چه اثر خوبى در وحدت و تشکل آنها دارد. با کمى دقت مىتوان دریافت که در سایه همین جماعتها و جمعهها است که انسجام و اتحادى در اقشار مختلف ایجاد مىشود و در سایهى آن برکات و ارزشهایى وجود دارد. از کارهاى عمرانى یک منطقه گرفته تا راه حل سایر مشکلات افراد و جامعه».
ه – شادابى روح انسان؛ نماز در ساخت روح انسان، همان نقشى را ایفا مىکند که نرمش و ورزش در ساخت جسم انسان ایفا مىنماید. اگر کسى ورزش را براى مدت طولانى ترک کند، کم کم بدنش دچار یک نوع سستى و کسالت مىشود و چه بسا سلامت خود را از دست بدهد.
بنابراین انسان باید روزانه یا لااقل هفتهاى چند ساعت، به راهپیمایى و ورزش بپردازد تا به تدریج جسم را سالم و شاداب سازد. روح انسان نیز چنین نیازى دارد، باید هر روز این نیایش و سرود مذهبى و اسلامى تکرار گردد تا به تدریج سلامت و شادابى روح انسان در سایه یاد حق احراز گردد.
خلاصه آن که اهداف نماز – که داراى ابعاد مختلف اجتماعى، فرهنگى و سیاسى است – بدون این که نماز در زمان معین و با نظم خاص انجام شود، تامین نمىگردد. (605)
**—
قبله
140- تاریخ قبله چیست؟ دلایل تبدیل قبله از بیتالمقدس به کعبه کدام است؟
«مسجد الاقصى» (قدس) قبلهى اول مسلمانان بوده و نام آن در سوره اسراء آیه 1 آمده است. بیت المقدس سال ها قبله مسلمانان، بود. کعبه در آن زمان به صورت بتخانه در آمده بود و مصلحت نبود که اسلام آن را قبله عبادت قرار دهد؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله سیزده سال پس از بعثت در مکه و چند ماه بعد از هجرت در مدینه به امر خداوند متعال به سوى «بیت المقدس» نماز مىخواند؛ ولى پس از هجرت، شرایطى پیش آمد که قبله مسلمانان از بیت المقدس، به مسجد الحرام تغییر یافت.
خدا مکان و محلى ندارد و قبله رمزى است براى وحدت صفها و احیاى خاطرههاى توحیدى و تغییر آن هیچ چیز را دگرگون نمىکند. مهم، تسلیم بودن در برابر فرمان او و شکستن بتهاى تعصب، لجاجت و خودخواهى است؛ از این رو، بعید نیست که این دو مسئله از علل مهم تغییر قبله باشد:
1. تغییر قبله باعث شد مسلمانان مورد امتحان قرار بگیرند؛ «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى عَقِبَیْهِ»؛ (606) ما آن قبلهاى را که قبلا بر آن بودى، تنها براى این قرار دادیم تا افرادى را که از پیامبر پیروى مىکنند، از آنان که به جاهلیت بازمىگردند، مشخص شوند.
بدیهى است هم نماز خواندن به سوى بیت المقدس براى آنان که خانه کعبه را سرمایهى معنوى خود مىدانستند، مشکل بود و هم بازگشت به سوى کعبه بعد از عادت کردن به قبلهى نخست. مسلمانان به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفتند تا تعصبات در آنها کشته شود و روح اطاعت و فرمان بردارى در آنان محکم گردد. (607)
2. سرزنشها و زخم زبانهاى یهود و نگرانى قلب پیامبر صلى الله علیه و آله نیز نقش مهمى در تغییر قبله از بیت المقدس به خانهى خدا داشت؛ زیرا پس از ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه، یهودیان به خاطر قبله، همیشه مسلمانان را سرزنش مىکردند که اینها از خود استقلال ندارند، قبول قبلهى ما دلیل بر قبول شریعت ما است و… ؛ از این رو پیامبر صلى الله علیه و آله انتظار مىکشید تا فرمان تغییر قبله صادر شود.
بنابر این مسلمانان باید در عبادت، رو به کعبه کنند؛ حتى در کارهایى همچون خواب و خوراک خوب است به سمت قبله باشند. ذبح حیوانات نیز باید رو به قبله باشد و گرنه گوشت آنها حرام مىشود. این جهتگیرى در همه امور به سوى کعبه، درس یکتاپرستى، ایمان و به یاد خدا بودن را به مسلمانان مىدهد، تا همواره توجه به خانه محبوب و معبود داشته باشند و از غفلت به در آیند. به علاوه این سمتگیرى به سوى قبله واحد، نظم و وحدتى شگفتانگیز و زیبا مىآفریند و همه مسلمانان در هر جاى دنیا، وقت نماز به سوى آن کانون خدایى رو مىکنند. اگر کسى از فراز آسمانها به صفوف نماز گزاران کره زمین بنگرد، دایرههاى متعددى را مىبیند که مرکزیت همه آنها، «کعبه» است.
«توحید» نقطه تمرکز فکر، دل، جان و صفوف مسلمین است. از رهگذر توجه به قبله، علم هیئت، جغرافیا و جهتشناسى نیز در میان مسلمانان رشد کرد. آرى کعبه، یادگار مبارزات توحیدى حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) و حضرت محمد (ص) است. حضرت مهدى (عج) نیز در قیام جهانى خویش، به کعبه تکیه مىکند و به اصلاح جهان مىپردازد. این کعبه است که براى نماز و نیایش، قبله یک مسلمان قرار مىگیرد.
ماجراى تغییر قبله در آیات 142 تا 150 سورهى مبارکهى بقره بیان شده است. (608)
141- هم اکنون قبله مسلمانان کجاست و چه ویژگىهایى دارد؟
قبله نماز در اسلام «مسجد الحرام» است: » فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ(609)؛ پس روى به جانب مسجد الحرام کن».
ویژگىهاى مسجد الحرام و کعبه:
1. مسجد الحرام، مقدسترین مکان روى زمین است که پیش از آدم (ع) نیز محل طواف و عبادت فرشتگان بوده است.
2. کعبه اولین بنایى است که براى عبادت بر روى زمین ساخته شده است: » إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ (610)؛ اول خانهاى که براى مردم بنا شده است خانهاى است که در بکه (مکه) است که آن را خیر بسیار و هدایت براى جهانیان است».
3. کعبه «بیت العتیق» است؛ یعنى، آزاد از هر گونه مالکیت: «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» (611). هیچ کس مالک کعبه نیست و خانهاى است که منسوب به ذات اقدس حق است: «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ(612)؛ خانه مرا براى طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع کنندگان پاکیزه کنید.»
«خانه امن»، «محل مراجعه و کسب ثواب» از دیگر توصیفهاى کعبه است.
4. بانى و تجدید کننده بناى کعبه، حضرت ابراهیم (ع) و فرزندش اسماعیل(ع) است. ابراهیم (ع) پدر انبیا و قهرمان توحید است. از مجموعه این ویژگىها روشن مىشود که بهترین مکان براى توجه به آن به هنگام نماز، کعبه است؛ چون اولین معبد روى زمین است و بانى آن قهرمان توحید و پدر انبیا است. پیش از آدم نیز محل طواف ملائکه بوده است و چون از قید و مالکیت آزاد است. (613)
142- شنیدهایم، پیش از این که کعبه قبلهى مسلمانان شود، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به سوى بیت المقدس نماز مىخواندند، اما در یک نماز چهار رکعتى وحى شد که باید دو رکعت باقى مانده از نماز را به طرف کعبه اقامه نماید، شنیده شده حضرت دو رکعت باقى مانده را به طرف کعبه تغییر جهت دادند و چون امام جماعت بودند، در حین چرخیدن و قرار گرفتن به طرف کعبه، آخر صف قرار گرفتند، گفتهاند: در آن لحظه، زمین یا قطعهاى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روى آن قرار داشتند، چرخیده به صورتى که روى حضرت به طرف کعبه قرار گرفته است. آیا این مطب درست است؟
این مطلب صحیح نیست؛
خداوند در قرآن مىفرماید:
«فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ» (546)
پس به سوى مسجد الحرام رو کن و هر جا هستید، روى خود را به سوى آن بگردانید.
روایاتى که در تفسیر این آیه به دست ما رسیده، بیان مىکند که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بودند که جبرئیل علیهالسلام نازل شد و گفت: «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ…» (546)؛ نگاههاى انتظار آمیز تو را به سوى آسمان [براى تعیین قبلهى نهایى] مىبینیم، اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خوشنود باشى بازمىگردانیم. پس به سوى مسجد الحرام رو کن… .
سپس دست پیامبر صلى الله علیه و آله را گرفت و روى او را به سوى کعبه برگردانید و کسانى که پشت سر وى بودند نیز صورت خود را به سوى کعبه برگرداندند؛ به طورى که مردان به جاى زنها و زنها به جاى مردان قرار گرفتند. (614)
از این روایت استفاده مىشود که اولاً: زمین زیر پاى حضرت، هیچ تغییرى نکرد؛ ثانیا: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله توسط جبرئیل جلوى صف نماز گزاران و روى به سوى کعبه قرار گرفت و چون در این صورت، صفهاى اول مأمومین را زنان تشکیل مىدادند، مجبور شدند، جاى خود را با مردان عوض کنند. (615) چنین تغییرى به دستور خدا بود؛ از این رو اشکالى در نماز ایجاد نکرد و موجب قطع نماز و بطلان آن نشد. (616)
143- در آیه شریف «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ…» (617) نسخ آیات قرآنى به چه معنا است؟ در این آیه شریف به مسئلهى تغییر قبله از بیت المقدس به سوى کعبه اشاره شده است (آیه 144 سوره بقره)؛ چرا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله منتظر بود دستور تغییر قبله صادر گردد؟
الف – «نسخ» در لغت به معناى زایل کردن، از بین بردن، ابطال و تغییر آمده است. در مجمع البیان آمده: «نسخ» در لغت، آن است که چیزى را ابطال کرده و چیز دیگرى در جاى آن قرار دهیم و اصل آن، عوض گرفتن چیزى به جاى دیگرى است. معناى دیگر «نسخ» نقل یک نسخهى کتاب به نسخهاى دیگر است و این عمل را از این جهت نسخ گویند که گویى کتاب اولى را از بین برده و کتابى دیگر را جاى گزین آن کردهاند. «نسخ حکم» نیز جانشین کردن حکمى به جاى حکمى دیگر است. در آیه فوق به مسئلهى نسخ و حکمت آن اشاره شده است. «نسخ حکم» زمانى است که مصلحت حکم، محدود به زمان باشد و با سر آمدن زمان، مصلحت آن از بین رفته، نسخ شود و حکم دیگرى جاى آن را بگیرد. با توجه به آیهى یاد شده، نسخ باعث نمىشود که آیه نسخ شده، به کلى از عالم هستى محو گردد، بلکه عمر حکم آن آیه کوتاه است، چون به وصفى وابسته است که آن صفت با نسخ از بین مىرود؛ بنابراین با نسخ، اثر آیه از بین مىرود؛ ولى خود آن آیه باقى مىماند و اثر آن ممکن است تکلیف یا چیز دیگر باشد. در تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه نیز – که یکى از مصداقهاى نسخ به شمار مىآید – به علت مصالحى که در تشریع احکام وجود دارد این کار انجام گرفت و این نبود مگر براى تربیت و تکمیل بندگان خدا و جدا سازى مؤمنان واقعى از گناه کاران سرکش.
نسخ آیه نیز دو گونه است:
1. نسخ همان یک جهتى که آیه دارد [مثل این که به کلى آن را نابود کند].
2. آیهاى را که چند جهت دارد، از یک جهت نسخ کند و جهات دیگرش را به آیه بودن باقى گذارد؛ مانند آیات قرآنى که هم از نظر بلاغت، آیه و معجزه است و هم از نظر حکم؛ حال اگر از جهت حکمى نسخ شود، جهات دیگرش باقى است.
ب – آیه شریف: «قَدْ نَرى تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ…»؛ (546) نگاههاى انتظار آمیز تو را به سوى آسمان [براى تعیین قبلهى نهایى] مىبینیم، اکنون تو را به سوى قبلهاى که از آن خشنود باشى بازمىگردانیم.
از این آیه چنین برمىآید که رسول اکرم صلى الله علیه و آله پیش از نازل شدن حکم تغییر قبله، روى مبارک خویش را به آسمان متوجه کرده بودند و گویى منتظر نازل شدن چنین حکمى از طرف خداوند بودند. پیامبر صلى الله علیه و آله دوست داشتند که خداوند متعال با دادن قبلهاى مخصوص او و امتش، احترامش کند؛ البته رسول خدا صلى الله علیه و آله از قبله بودن بیت المقدس ناراضى نبودند و تنها علت آن، سرزنشى بود که از طرف یهودیان متوجه مسلمانان شده بود. آنان به قبله نداشتن مسلمانان خرده مىگرفتند و با بیت المقدس بر مسلمانان فخر مىفروختند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله از این وضع ناراحت بودند؛ از این رو منتظر بودند از ناحیهى خداوند متعال فرمانى برسد و اندوهش را زایل کند، آن گاه این آیه نازل شد.
علت دیگر این انتظار را در علاقه شدید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به حضرت ابراهیم علیهالسلام و آثار او باید جست و جو کرد. از طرف دیگر «کعبه» قدیمىترین خانهى توحید بود. ایشان مىدانستند که «بیت المقدس» قبلهى موقتى مسلمانان است و آرزو داشتند قبلهى اصلى و نهایى هر چه زودتر تعیین گردد؛ بنابراین با صدور این فرمان (تغییر قبله) از یک سو زبان طعن یهود از مسلمانان قطع شد و از سوى دیگر، علاقهمندى بیشترى در مردم حجاز – که توجه خاصى به کعبه داشتند – به وجود آمد. (618)
144- خداوند مکان ندارد و در جهت خاصى نیست؛ پس چرا باید به سمت قبله نماز بخوانیم؟
بدون تردید خداوند مکان ندارد؛ چون مکان داشتن نشانه نیاز و محدودیت است و خداوند غنى مطلق است و به هیچ چیز و هیچ کس، نیازى ندارد. خداوند، در همه جا و یا همه کس و همه چیز هست:
«وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ»؛ (619) مشرق و مغرب براى خدا است، پس به هر طرف رو کنید همان جا رو به خدا دارید، به درستى که خدا واسع و دانا است.
از این مقدمه چنین نتیجه گرفته مىشود که «قبله» بدان معنا نیست که خداوند در آن سمت قرار دارد. پس فلسفه قبله، رو کردن به سمت خدا نیست؛ چون خداوند جهت خاصى ندارد. » أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ مُحیطٌ » (196)؛ «او بر همه چیز احاطه دارد».
بنابر این فلسفه تغییر قبله را باید در جاى دیگر جست و جو کرد.
خداوند جهت ندارد؛ ولى ما انسانها در زندگى و حیات مادى و معنوى خود، نیازمند جهت هستیم و قبله، تعیین کننده جهت حرکت مسلمانان در طول تاریخ بوده و هست. اگر فرض کنیم که نماز بدون قبله بود، چه اتفاقى مىافتاد؟ هر کس به سمتى نماز مىخواند و همین امر موجب مىشد تا عدهاى، جهتى را ترجیح بدهند و دیگران را نیز به آن دعوت کنند؛ مثلاً عدهاى به مشرق، برخى به مغرب، گروهى به شمال، برخى به جنوب و… این موضوع خود عاملى براى تفرقه و نزاع و درگیرى مىشد؛ حال آنکه اکنون نماز صفوف را متحد و یکپارچه مىکند. علاوه بر این مىتوان فلسفه قبله را در موارد زیر دستهبندى کرد:
1. توجه به خانه توحید و به نداگر یکتاپرستى حضرت ابراهیم (ع)؛
2. توجه به زادگاه و خاستگاه دعوت توحیدى پیامبر (ص)؛
3. توجه دادن به اولین بنا و معبد روى زمین؛
4. وحدتبخشى به صفوف مسلمانان؛
5. ایجاد روح جامعه پذیرى و الفت در بین مسلمانان و جوامع اسلامى؛
6. ایجاد هویت مستقل فرهنگى در جامعه اسلامى. (620)
145- اگر راهى براى شناخت قبله نباشد، چه باید کرد؟
اگر انسان در بیابان یا محلى است و هیچ وسیلهاى براى شناخت قبله ندارد؛ چنانچه به طرفى گمان قبله داشته باشد باید به همان طرف نماز بخواند و اگر گمان ندارد؛ باید به چهار طرف نماز بخواند؛ چون در هر صورت یکى از چهار طرف جهت قبله است و باید توجه کند که هر نماز را چهار بار بخواند؛ مثلا اگر نماز ظهر و عصر مىخواند، باید اول نماز ظهر را به چهار طرف بخواند و سپس نماز عصر را به چهار طرف. (621)
**—
اذان و اقامه
146- در کدام آیه به اذان اشاره شده است؟ آیا واژه «اذان» در قرآن کریم آمده است؟
خداوند مىفرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِکْرِ اللَّهِ …»؛ اى کسانى که (622) ایمان آوردهاید! هنگامى که براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوى ذکر خدا [نماز] بشتابید.
کلمهى «نودى» از مادهى «نداء» به معناى «بانگ برآوردن» و در این جا به معناى اذان است؛ چنان که در آیهى دیگرى مىخوانیم: «وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ»؛ (623)
هنگامى که آنان را به سوى نماز مىخوانید [و اذان مىگویید] آن را به مسخره و بازى مىگیرند؛ این به سبب آن است که آنها قومى نابخردند. (624)
کلمهى اذان یک بار در قرآن آمده است: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ …» (625)
و این، اعلامى از ناحیهى خدا و پیامبرش به (عموم) مردم است؛ اما اذان به معناى فقهى در قرآن کریم نیامده است؛ زیرا قرآن کریم، کتابى است که فقط کلیات چیزهایى که به هدایت مردم برمىگردد، در آن ذکر شده و بیان جزئیات دین و احکام مربوط به آن بر عهدهى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهمالسلام است. طبق روایاتى که از امامان معصوم علیهمالسلام وارد شده، «اذان» از طریق وحى به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تعلیم داده شده است.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: هنگامى که جبرئیل اذان را به رسول خدا صلى الله علیه و آله تعلیم داد، سر پیامبر صلى الله علیه و آله بر دامان على علیهالسلام بود، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله سر خود را برداشت، از على علیهالسلام سؤال کرد: «آیا صداى اذان جبرئیل را شنیدى؟» عرض کرد: «آرى!» پیامبر صلى الله علیه و آله بار دیگر پرسید: «آیا آن را به خاطر سپردى؟» گفت: «آرى!» پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بلال را حاضر کن و اذان و اقامه را به او تعلیم ده.» آن گاه على علیهالسلام بلال را حاضر کرد و اذان و اقامه را به او تعلیم داد. (626) (627)
147- هدف از اذان گفتن چیست؟
اذان، این سروش غیبى و این نداى آسمانى، یک اعلان عمومى و معنوى جهت آمادگى براى نماز و انجام فریضه بزرگ الهى است.
اذان ارزش و جایگاه والایى در شریعت محمدى (ص) دارد.
اذان دعوت به سوى عبادت و بندگى خدا است و مؤذن با آهنگ رسا و روح بخش، امت اسلام را به نماز و مناجات فرا مىخواند.
امام رضا (ع) درباره فلسفه و حکمت اذان مىفرماید:
1- آن کس را که فراموش کار است، یاد آور باشد و آن کس را که غافل است متنبه سازد.
2- فهماندن وقت نماز، براى کسیکه اشتغال دارد. (مشغول به کار است)
3- دعوت مردم به پرستش خالق و ترغیب در آن است.
4- اذان گو، اقرار به توحید دارد و ایمان را آشکار مىسازد و اسلام را اعلان مىکند و آن کس را که فراموش کرده یادآورى مىنماید. (628)
علاوه بر مطالب بالا، درباره فلسفه اذان، مىتوان به موارد زیر هم اشاره کرد:
الف – اذان و اقامه، توجه و آمادگى براى نمازگزار است و در اثناى آن، زمینه و استعداد پیدا مىشود که انسان، با ادب بیشتر، خشوع فزونتر و عرفان عمیقتر در پیشگاه حضرت حق قرار گرفته و با معبود و محبوب حقیقى خویشتن سخن بگوید و دمساز گردد.
گل نغمه زیباى خدایى است اذان
پروانه باغ دلگشایى است اذان
محبوب تمام حقپرستان زمین
پیغامرسان روشنایى است اذان
ب – اذان موجب صفاى باطن و شادى و نشاط روح است. پیامبر (ص) هنگام فرا رسیدن وقت نماز، به بلال مىفرمود: «اى بلال! اذان بگو و ما را با آن شادمان ساز (أَرِحْنَا یَا بِلَالُ)»
ج – زمانى که صداى نیکوى اذان، فضا را معطر مىسازد و به نمازگزاران مژده مىدهد که هنگام سخن گفتن با خدا فرا رسیده است.
پس آنان آماده نماز مىشوند و به سوى مساجد و نمازخانهها حرکت مىکنند رسول خدا (ص) فرمود: «هر گاه مؤذن بگوید: الله اکبر، خداوند مىفرماید: اى امت محمد مهیاى نماز شوید و شغل دنیا را ترک کنید». (629)
د- قبل از اسلام مسیحیان با ناقوس، یهودیان با دمیدن در بوقها، آتشپرستان با روشن کردن آتش مردم را به عبادت دعوت مىکردند؛ ولى اسلام آمد و به جاى اینها اذان را انتخاب کرد که در آن مردم با کلمات خوب و دلنشینى به مسجدها فراخوانده مىشوند و از طرفى با شنیدن و گفتن نام خدا، پیامبر و… آمادهى نماز خواندن مىگردند.
هـ- اذان آدمى را به یاد خدا مىاندازد و با بزرگى و عظمت او آشنا مىسازد؛ با گفتن » اللَّهُ أَکْبَر » به بزرگى، جلالت شأن، عظمت و توانایى خدا اعتراف مىکنیم و با بیان » لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ «، به یگانگى و بىشریکى او شهادت مىدهیم. (630)
148- آیا قبل از نماز، باید اذان و اقامه گفته شود؟ کجاى قرآن به این موضوع اشاره شده است؟
خداوند متعال در قرآن به بیان کلیات احکام بسنده کرده و بیان جزئیات را به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم واگذار کرده است و از مردم نیز مىخواهد که به آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم برایشان بیان مىکند، عمل کنند و از آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آنها را منع مىکند بپرهیزند: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا…»؛ آنچه رسول خدا براى شما آورده، بگیرید (اجرا کنید) و از آنچه نهى کرده، خوددارى کنید. (631)
چنان که در پاسخ پیشین گذشت، اصل اذان در قرآن آمده و بیان جزئیات آن به پیامبر و اهل بیت او واگذار شده است. فقیهان و مراجع تقلید با توجه به روایات چنین مىگویند: براى زن و مرد، مستحب است که پیش از نمازهاى یومیه، اذان و اقامه بگویند؛ ولى مستحب است پیش از نماز عید فطر، قربان و نمازهاى واجب دیگر، سه مرتبه به قصد رجا «الصلوة» بگویند. (632) (633)
149- آیا کسى که خود به محتوا و پیام اذان عمل نمىکند، مىتواند اذان بگوید؟
اذان گفتن شرط خاصى ندارد؛ ولى اگر انسان سخنى بگوید که خود، عمل کننده به آن نباشد، مشمول این آیه قرآن مىشود که: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ – کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (634) ؛ «چرا چیزى را مىگویید که به آن عمل نمىکنید؛ گناه بزرگى است نزد خداوند این که بگویید، آنچه را عمل نمىکنید». (635)
150- چرا اذان شیعیان در محتوا و زمان با اهل تسنن فرق دارد؟
علت وجود اختلاف بین شیعه و سنى در نماز و اذان و سایر احکام، روایات مختلفى است که در این موارد وجود دارد. نزد شیعه تنها طریق معتبر براى دسترسى به احکام خدا و سنت نبوى، اهل بیت پیامبر(ص) هستند؛ ولى اهل سنت احکام دین را از راه قیاس و استحسان و روایاتى که دیگران نقل کردهاند، به دست مىآورند. کیفیت اذان و اقامه که از ائمه (ع) نقل شده به همین ترتیب است که بعد از ذکر «حَیَّ عَلَى الْفَلَاح»، دو مرتبه «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» گفته مىشود و در اذان بعد از «اللَّهُ أَکْبَرُ» دو مرتبه نیز «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و در ابتدای اقامه «اللَّهُ أَکْبَرُ» دوبار و بعد از «اللَّهُ أَکْبَرُ» آخر نماز «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یک مرتبه گفته مىشود. بر اساس روایاتى چند، حذف ذکر «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» به دستور عمر انجام گرفته است.
سبب اختلاف در اوقات نمازها، نیز اختلاف در طریق اخذ احکام است؛ زیرا مطابق روایاتى که از ائمه معصوم (ع) رسیده و نیز بر طبق اطلاق آیه شریفه: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» ؛ (289) «نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپا دار، و [نیز] نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است»
وقت نماز ظهر و عصر، از اول ظهر شرعى تا غروب آفتاب است. در تمام این وقت، خواندن نماز ظهر و عصر پشت سر هم یا با فاصله، جایز است؛ ولى براى هر یک از ظهر و عصر، یک وقت فضیلت است که خواندن نماز در آن اوقات مستحب است. وقت فضیلت نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى که سایه شاخص، بعدازظهر به اندازه دو هفتم خودش اضافه شود و فضیلت عصر هنگامى است که سایه شاخص به اندازه خودش اضافه شود و اگر کسى در اول ظهر نافله ظهر و نماز ظهر را بخواند، بهتر است بلافاصله نماز عصر و نافله آن را بخواند. پس تفاوت زیادى در مورد اوقات نماز وجود ندارد؛ فقط بر اساس فقه شیعه، جایز است که نمازها را در سه وقت خواند. (636)
151- آیا شهادت به ولایت جزء اذان است؟ آیا پیامبر (ص) و حضرت على (ع) شهادت به رسالت و ولایت را در اذان و اقامه مىگفتند؟
جمله «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» از اول جزء اذان بوده و در آن زمان هم مىگفتند. این مسأله دلیل و شواهد زیادى در تاریخ و احادیث دارد و همه مسلمین بر آن اتفاق نظر دارند. اما جمله «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» چنان که در رساله توضیح المسائل همه مراجع آمده جزء اذان و اقامه نماز نیست. بالطبع در زمان پیامبر هنوز ولایت و امامت حضرت على (ع) به صورت رسمى مطرح نبوده که این جمله گفته شود. البته ما به دلیل اهمیت ولایت امیرمؤمنان (ع)، این جمله را به عنوان یک ذکر مطلوب پیش خداوند، در اذان مىگوییم تا امامت هم به عنوان ادامه راه نبوت، همواره در جامعه مطرح باشد.
گفتنى است پیامبر (ص) نیز در نماز و یا در اذان شهادت به «رسالت» داده و صلوات نیز مىفرستادند؛ ولى شأن آن حضرت در اداى این صلوات، شأن یک فرد مومن به خدا و رسالت محمد (ص) بوده است؛ از این رو هیچ ایرادى ندارد که بر خودش نیز صلوات بفرستد. چنین کارى براى ما روا نیست؛ ولى ما نیز در نماز بر خودمان سلام مىدهیم و مىگوییم: «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین».
در روایتى آمده است: پس از حجة الوداع، سلمان و ابوذر در اذان به ولایت على (ع) نیز شهادت داده و پیامبر (ص) آنها را تشویق کرد. (637)
بر اساس این روایت، عدهاى از مسلمانان در زمان پیامبر (ص) به ولایت حضرت على (ع) شهادت دادهاند. (638)
152- فایده گوش کردن به اذان از نظر قرآن و روایات چیست؟
در قرآن به فوائد گوش کردن اذان اشارهاى نشده است؛ اما روایات به این موضوع پرداختهاند.
برخى از فواید آن عبارتاند از:
1. شنیدن اذان، انسان را از اهل آسمان قرار مىدهد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مىفرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمىشنوند؛ مگر اذان. (639)
2. شنیدن اذان، اخلاق را نیکو مىکند. امام على علیهاسلام مىفرماید: کسى که اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید. (640)
3. شنیدن اذان، انسان را سعادتمند مىکند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم مىفرماید: کسى که صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادتمندان است. (641)
4. شنیدن اذان، سبب دورى شیطان مىشود. رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم مىفرماید: شیطان وقتى نداى اذان را مىشنود فرار مىکند. (639) (642)
**—
اعمال مستحب و واجب در نماز
153- چرا بعضى از اعمال نماز، واجب و بعضى مستحب است؟
در نماز یک سرى وظایف و تکالیف واجب وجود دارد که بدون آنها، «نماز» کامل و قابل قبول نیست. این اعمال واجب، طورى تنظیم شده است که نمازگزار، همیشه و در همه حال، بتواند به راحتى، آنها را به جا آورد. در ضمن همه مردم – چه جوان و چه پیر، چه زن و چه مرد، چه با سواد و چه بى سواد – آنها را به آسانى یاد گرفته و عمل کنند.
اما «مستحبات»، اعمال و آدابى است که به جاى آوردن آنها ثواب و پاداش دارد و در تکامل نماز و رشد معنوى انسان، داراى نقش است. از طرف دیگر، افراد مىتوانند با توجه به روحیه، معرفت، دانش و وقت خود، مستحبات را به جا آورند و سختى و فشارى نیز متحمل نشوند.
از آن جایى که مستحبات، با اراده و علاقه خود شخص خوانده مىشود – نه از سر تکلیف – نقش زیادى در پرورش اخلاقى فرد و تقرب بیشتر او به خدا دارد. ضمن آنکه واجبات تأمین حداقل «ذکر» است؛ از این رو براى تأمین نیازهاى دیگر، مستحبات نیز بیان شده است. (643)
مستحبات نماز
154- مستحبات نماز را بیان نمایید.
مستحبات در نماز خیلى زیاد است که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
الف. مستحبات و آداب قبل از نماز؛ عبارت است از:
1. در هنگام وضو رو به قبله بایستد و قبل از آن مسواک بزند. هم چنین دعاهایى که در هر یک از افعال واجب و مستحب وضو وارد شده، بخواند.
2. در حال نماز، لباس سفید و معطرى بپوشد. انگشترى عقیق در دست کند و جامه سیاه نپوشد.
3. براى نماز جاى مخصوص، لباس مخصوص و سجاده یا فرش مخصوص انتخاب کند.
4. نماز را به جماعت بخواند و اگر مرد است، طرف راست امام بایستد.
5. پیش از نمازهاى یومیه، اذان و اقامه بگوید. موقع اذان گفتن نیز رو به قبله بایستد و با وضو و یا غسل باشد.
6. همان گونه که با صورت و بدن رو به قبله مىایستد، مستحب است قلب هم به سمت قبله متوجه باشد.
ب. مستحبات و آداب بین نماز؛ عبارت است از:
1. براى نمازگزار سزاوار است که در تمام ذکرها و کارهاى نماز، با حضور قلب باشد.
2. در نیت اخلاص داشته باشد و نماز خود را از هر عمل و نیت غیر خدایى پاک کند.
3. موقع گفتن تکبیر اول نماز و تکبیرهاى بین نماز، دستها را تا مقابل گوشها بالا ببرد. همچنین مستحب است قبل از گفتن «تکبیرة الاحرام»، شش بار تکبیر بگوید و دعاهاى وارده را بخواند.
4. کمال قیام بدن به این است که با طمأنینه، هیبت و حیا باشد. مستحب است در حال ایستادن، بدن را راست نگه دارد و شانهها را پایین بیندازد. هم چنین سر خود را پایین افکند و به موضع سجده بنگرد و به آسمان و راست و چپ نگاه نکند.
5. در قیام دستها را بر روى رانها بگذارد، انگشتها را به هم بچسباند، جاى سجده را نگاه کند، سنگینى بدن را به طور مساوى روى دو پا بیندازد و پاها را پس و پیش نگذارد.
6. کمال قلب در هنگام نماز، به این است که خداى تبارک و تعالى را پیوسته در نظر داشته باشد.
7. با دستهایش بازى نکند و پاهاى خود را حرکت ندهد. همچنین انگشتان پا را رو به قبله گذاشته و از قبله کج نکند.
8. در حال برخاستن، این ذکر را بگوید: » بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ «.
9. مستحب است در «قرائت» رعایت ترتیل کند و به اعراب کلمات اهمیت دهد. همچنین در رکعت اول پیش از خواندن حمد بگوید: » أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ «.
10. بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: » یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ الْمُسِیءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِیءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَن قَبیحِ مَا تَعلَمُ مِنِّى «.
11. بعد از تمام شدن حمد بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».
12. مستحب است در تمام نمازها در رکعت اول، «سوره قدر» و در رکعت دوم، «سوره توحید» را بخواند.
13. قنوت یکى از مستحبات مؤکّد است. مستحب است قبل از قنوت، تکبیر بگوید و بعد از آن دستها را بالا ببرد و انگشتان را به هم بچسباند، مگر دو انگشت بزرگ را (انگشت شست).
14. پیش از رفتن به رکوع، در حالى که راست ایستاده، تکبیر بگوید. در رکوع دست راست را بر زانوى پاى راست بگذارد. زانوها را به عقب دهد، پشت را صاف کند، گردن را بکشد و مساوى پشت نگه دارد. بعد از آن که از رکوع برخاست و راست ایستاد، بگوید: » سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ «.
15. در حال سجده، انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد؛ به طورى که سر آنها رو به قبله باشد. در سجده دعا کند و از خدا حاجت بخواهد. بعد از سجده نیز بر ران چپ بنشیند و روى پاى راست را بر کف پاى چپ بگذارد.
16. مستحب است در حال تشهد، بر ران چپ بنشیند و روى پاى راست را به کف پاى چپ بگذارد.
17. پیش از تشهد بگوید: » الْحَمْدُ لِلَّهِ » یا بگوید: » بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ خَیْرُ الْأَسْمَاءِ لِلَّهِ».
18. هم چنین در تشهد اول بعد از صلوات، بگوید: «وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ».
19. هنگام برخاستن از تشهد بگوید: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ». (644)
155- آیا ذکر «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» را مىتوان در حال حرکت گفت؟
اگر نمازگزار، این ذکر و سایر اذکار مستحبى را به قصد آنچه در نماز دستور دادهاند بگوید، باید در حال آرامش باشد و اگر عمداً در حال حرکت بگوید، نماز اشکال دارد. اما اگر به قصد مطلق ذکر بگوید ؛ یعنى، از باب این که گفتن ذکر در تمام نماز مستحب است – نه این که بخواهد ذکرى را از پیش خود وارد نماز کند – چنین ذکرى را در حال حرکت نیز مىتوان گفت. البته ذکر «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» را باید در حال حرکت گفت و اگر در اثر ندانستن مسأله، تاکنون خلاف عمل شده، اشکال ندارد. (645)
**—
جزئیات نماز در قرآن
156- چرا جزئیات نماز در قرآن کریم ذکر نشده است؟
1. قرآن کریم کتاب هدایت انسانها به سوى کمال است. (646)
قرآن فقط کتاب احکام یا عقاید و… نیست که به تمام جزئیات مسائل فقهى و احکام شرعى پرداخته باشد.
2. قرآن کریم با توجه به سخنان و روایات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت گرامى آن حضرت علیهمالسلام تفسیر مىشود. خداوند متعال مىفرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛ (647)
ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده براى آنها تبیین کنى، شاید اندیشه کنند. بنابراین، تبیین جزئیات و بازگو کردن مسائل ریز عبادى و فقهى بر عهدهى پیامبر و امامان معصوم علیهمالسلام است که فقها، دانشمندان اسلامى و کارشناسان مباحث اسلامى، با توجه به منابع اسلامى (کتاب، سنت، عقل و اجماع) مسائل شرعى و اسلامى را استخراج مىکنند؛ مثلا وقتى به وسیلهى آیات، نماز بر پیامبر واجب مىشود، پیامبر صلى الله علیه و آله به نماز مىایستد و مىفرماید: ببینید من چگونه نماز مىخوانم، شما نیز این گونه نماز بخوانید. (648) (649)
**—
صلاة وسطی
157- صلاة وسطى کدام نماز است؟
به عقیده بیشتر مفسران، منظور از «صلاة وُسطى» نماز ظهر است، چرا که در بین روز خوانده مىشود. البته اقوال دیگرى نیز در این مورد وجود دارد که به آن اشاره مىشود:
1. نماز عصر؛ چون در بین پنج نماز واجب قرار گرفته است؛ یعنى، نماز صبح و ظهر پیش از آن و نماز مغرب و عشا پس از آن است.
2. نماز مغرب؛ چون از لحاظ رکعات در وسط است.
3. نماز عشا؛
4. نماز صبح؛
5. نماز جمعه. (635)
**—
سوره در نماز
158- آیا در نماز مىتوان سوره را رها کرد و سوره دیگرى خواند؟
در غیر سوره «توحید» و «کافرون» اگر به نصف نرسیده باشد، مىتوان رها کرد و سورهاى دیگر خواند؛ ولى در سوره «توحید» و «کافرون» – حتى اگر باء بسم الله به قصد آن سوره گفته شود – نمىشود آن را رها کرد. (505)
159- کدام یک از سورههاى قرآن باید در نماز خوانده شود؟ چرا؟
در رکعت اول و دوم نمازهاى واجب یومیه، انسان باید ابتدا حمد و بعد از آن یک سورهى کامل، از سورههاى قرآن کریم را بخواند؛ البته جز چهار سورهاى که آیهى سجدهى واجب دارد (سورههاى نجم، علق، سجده و فصلت). اگر کسى در نماز، یکى از چهار سورهاى را که سجده واجب دارد، به عمد بخواند، نمازش باطل است. بنابر نظر بعضى مراجع، دو سورهى «ضحى» و «انشراح» و همچنین دو سورهى «فیل» و «قریش» یک سوره حساب مىشود؛ به این معنا که اگر کسى سورهى «ضحى» را خواند، باید سورهى «انشراح» را نیز دنبال آن بخواند و اگر سورهى «فیل» را خواند، سورهى «قریش» را نیز بخواند تا یک سورهى کامل به شمار آید. (650) علت این که ما نماز را این گونه مىخوانیم آن است که پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهمالسلام به این صورت خواندهاند و ما نیز در این گونه مسائل به سیره و روش آنها اقتدا مىکنیم و هر چند انسان فلسفه و حکمت آن را نداند، ولى باید به آنها عمل کند. (651) (652)
اخلاص در نماز
160- با مطالعه کتابهاى اسرار نماز و تفسیر، دریافتم که با نماز خواندن تنها قلبم خشنود شده بدون اینکه اثر واقعى خود را در عمل ببخشد و شاید موجب تکبر هم شده است؛ چگونه مىتوان پس از کسب علم، در راه سلوک از آفات در امان بود و حب خدا را وارد دل کرد؟
براى رسیدن به این مقصود، باید راه دامنهدار و سختى را پیمود و از گردنههاى پرپیچ و خم گذر کرد. این راه، عبارت است از «تزکیه، تهذیب نفس و خودسازى».
اگر این راه، آگاهانه، عاشقانه و با جدیت پیموده شود، نتایج و آثار درخشانى به دست خواهد آمد که از جمله آنها، رفع حجاب اکبر (علم و دانش ظاهر) و انس و علاقه به محبوب و معشوق واقعى و ارتباط با نماز، نیایش، مناجات و … است. امورى که در تهذیب نفس و خودسازى کمک مىکند، عبارت است از:
1. تفکر؛ حضرت على (ع) فرمود: «هر کس که قلبش را با تداوم فکر آباد سازد، افعالش در باطن و ظاهر خوب خواهد شد.» (653)
غفلت، یکى از بیمارىهاى بزرگ نفسانى و منشأ بسیارى از بیمارىهاى دیگر است و دواى این درد، تفکر و اندیشه، عاقبت اندیشى، تقویت نیروى ایمان و … مىباشد. براى انسان لازم است همواره مراقب نفس خویش باشد؛ مرگ را فراموش نکند؛ در عواقب سوء بیمارىهاى نفسانى، کیفر گناهان و عذابهاى سخت دوزخ بیندیشد و حساب و کتاب قیامت را همواره در نظر داشته باشد. در چنین صورتى که براى تهذیب نفس آماده شده، مىتواند قاطعانه تصمیم بگیرد و نفس خویش را از اخلاق زشت و گناهان پاک سازد.
2. تأدیب و مجازات؛ براى موفقیت در تزکیه و تهذیب نفس، همواره باید نفس خودمان را مورد خطاب و تهدید قرار دهیم (مبنى بر ترک گناه و انجام دادن اعمال صالح) و با خود شرط نماییم که گناه نکنیم؛ مثلاً اگر نفس غیبت کند، شرط نماییم که فلان مبلغ پول صدقه بدهیم یا یک روز آب ننوشیم و … .
بعد از آن، کاملاً از نفسمان مراقبت کنیم که غیبت نکند و چنانچه غیبتى از او صادر شد، بدون ارفاق و سهل انگارى، قاطعانه در برابرش بایستیم و مجازاتى را که وعده داده بودیم، به اجرا آوریم.
3. توجه به کرامت ذات و تقویت ارزشهاى انسانى؛ نفس انسان، گوهر گران بهایى است که از عالم حیات، علم، کمال، جمال، رحمت، احسان و افاضه به وجود آمده و طبعاً با همین امور سنخیت دارد. بنابر این اگر به مقام شامخ و ارزش وجودى خودش، توجه داشته باشد؛ اخلاق رذیله و ارتکاب گناه را دون شان خویش دانسته، طبعاً از آنها بیزار خواهد بود. وقتى فهمید انسان است و انسان نفخهاى الهى است که از عالم بالا آمده؛ شهوتها و خواستهاى حیوانى در نظرش بى ارزش و تمایل به مکارم اخلاق در وجودش احیا خواهد شد.
امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: «هر کس که نفس خودش را گرامى بدارد، شهوتها برایش کوچک و بى ارزش خواهد بود.» (654)
4. ترک معاشرت با دوستان بد؛ انسان موجودى اثرپذیر و مقلِّد است و بسیارى از صفات، آداب و رفتارش را از انسانهاى دیگر فرا مىگیرد (خصوصاً دوستان و معاشران نزدیک). دوستى با افراد فاسد و بد اخلاق، انسان را به صلاح و خوبى دعوت نمىکند. یکى از ویژگىهاى انسان، آن است که خودش را همانند دیگران مىسازد و در این میان، دوست بد، یکى از گرفتارىهاى شوم انسان و از عوامل بدبختى و انحراف او است، که باید جداً از چنین شخصى دورى گزیند. حضرت على(ع) مىفرماید: «از دوستى با افراد فاسق جداً اجتناب کنید؛ زیرا شر به شر ملحق خواهد شد.» (655)
5. دورى از موارد احتمالى لغزش؛ انسان همواره در معرض لغزش و گناه است و نفس اماره همیشه به بدىها جلب مىکند و… براى کسانى که درصدد تهذیب نفساند، ضرورت دارد که چشم و گوششان را از مناظر شهوتانگیز، فساد، انحراف و گناه دور سازند. در مجالس غیر شرعى شرکت نکنند و با افراد فاسق، ارتباط نداشته باشند. در غیر این صورت همواره در معرض خطا و لغزش و گناه خواهند بود.
پس از آن که، رفتار و گفتار خود را با توجه به موارد یاد شده تغییر دادیم؛ شایسته است که به دستورالعملهاى زیر نیز عمل کنیم:
1. انسان قبل از هر چیز باید به وسیله توبه، نفس خویش را از گناهان و اخلاق زشت پاک سازد.
2. او باید همواره خود را در محضر خدا ببیند و سعى کند در همه احوال، به یاد خدا باشد و اگر غفلتى عارض شد، فوراً باز گردد.
3. انسان باید از نفس خود، کاملاً مراقبت کند، تا به گناه آلوده نشود. در شبانه روز ساعتى را براى محاسبه نفس قرار دهد و با کمال دقت به حساب اعمال روزانه برسد.
4. به مقدار نیاز غذا بخورد و از پر خورى و شکم پرستى اجتناب کند.
5. سکوت را رعایت کند و جز به مقدار ضرورت سخن نگوید.
6. دائم الوضو باشد و هر موقع وضویش باطل شد، فوراً وضو بگیرد.
7. در شبانه روز، ساعتى را به توجه و حضور قلب اختصاص دهد و برنامه منطقى جهت خلوت، تفکر و خودسازى داشته باشد.
8. ذکر «یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ ، یا من لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» را ورد زبان خود قرار دهد و همواره با حضور قلب، آن را تکرار کند.
9. در شبانه روز یک سجده طولانى انجام دهد و به مقدارى که قدرت دارد و با حضور قلب، این ذکر را تکرار کند: » لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ ، سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ».
10. هر روز با حضور قلب، مقدارى قرآن بخواند و در معانى آیات آن، بیندیشد.
11. هنگام سحر از خواب برخیزد و وضو بگیرد و در جاى خلوت و با حضور قلب، نماز شب بخواند.
12. در تمامى کارها و امور زندگى، اخلاص داشته باشد و درس و بحث و فعالیتهاى اقتصادى را براى خدا و در جهت جلب رضایت او انجام دهد.
13. هدف او از درس و تحصیل، خدمت به مردم و تقویت و تأیید دین باشد و از هر علمى، براى تبلیغ و تایید امور دینى استفاده کند.
14. در هر کجا احساس غرور و تکبر کرد و یا علم را ظلمت براى خود دانست، فوراً استغفار و استعاذه کند و به درگاه الهى پناه برد. (656) (657)
161- اخلاص در نماز را چگونه به دست آوریم؟
«اخلاص»، یکى از فضایل درونى مؤمنان و مردان الهى است که مستلزم پاکى بىشائبه اعمال دینى و عبادتهاى خالصانه، از هر گونه ریا و انگیزه غیر الهى است.
عبادتى که مؤمن باید در برابر خدا انجام دهد، قبل از هر چیز اقرار به یگانگى او است؛ یعنى، او را پروردگار مطلق شناختن و هیچ یک از آفریدهها را با او شریک ندانستن. اگر این اعتقاد در تمام ارکان وجود انسان ریشه بدواند، بر تمامى اعمال و رفتارهاى او تاثیر خواهد گذاشت و وى تمام کارهایش را براى خدا انجام خواهد داد و هیچ شریکى را براى او در نظر نخواهد گرفت.
دست یافتن به اخلاص و نیت خدایى در نماز، راه کارهاى مختلفى دارد؛ از جمله:
1. توجه به ارزش و اهمیت «نماز و عبادت» و آثار و پاداشهایى که به نمازگزاران مخلص وعده داده شده است.
2. اندیشیدن در آفرینش؛ تفکر بیشتر در خلقت، بر شناخت ما از عظمت و قدرت خدا مىافزاید و در نتیجه سعى مىکنیم کارها را براى او انجام دهیم و به اخلاص نزدیک شویم.
3. توجه به صفات خداوند؛ شناخت اوصاف خدا و زنده نگه داشتن آنها در ذهن، سبب توجه به او و قطع نظر از غیر او مىگردد و انسان را کم کم، خدایى مىکند.
4. توجه به نعمتها؛ شناخت نعمتهاى خدایى و توجه به آنها، انسان را شیفته آفریدگار آنها مىسازد و دل را خانه عشق الهى مىکند.
5. توجه به سود قطعى و جاودان؛ آنان که براى دنیا و غیر خدا تلاش مىکنند، شاید به مقصود برسند و شاید هم نرسند؛ ولى کسانى که براى خدا و آخرت کار مىکنند، سود و نتیجه کارشان قطعى است.
6. توجه به بىارزشى دنیا؛ براى افراد بصیر و نمازگزار، دنیا در مقابل آخرت و مردم در برابر خدا، چندان ارزشى ندارد که براى آن کار کنند.
7. توجه به ناتوانى مخلوقات؛ قدرت مطلق از آن خدا است و همه کارها به دست او است. بنابر این کسى غیر از خدا، شایسته آن نیست که مورد توجه قرار گیرد و عبادتها براى جلب نظر غیر او انجام شود.
8. عبرت از دیگران؛ بسیارى از آنان که توجه به غیر خدا کردند و در پى معبودهاى پوشالى بودند، به سرنوشت شوم و دردناکى گرفتار شدند که توجه به سرگذشت عبرتآموز آنان، مىتواند انسان را به اخلاص برساند و بىاعتبارى غیر خدا را روشن سازد.
9. توجه به سرانجام ریاکاران در آخرت؛ سیماى شرم آور و رسوایى بزرگ ریاکاران در قیامت، بسیار دشوارتر و عبرتانگیزتر است.
قرآن مجید، دوزخ و ویل جهنم را براى نمازگزاران ریاکارى مىداند که نسبت به نماز سهل انگارى مىکنند.
در حدیث است که: «در قیامت، ریاکار را با چهار نام صدا مىزنند: کافر، فاجر، غادر و خاسر». سپس به او مىگویند: «اعمالت تباه گشت و پاداشى در کار نیست. امروز، مزد خود را از کسانى دریافت کن که براى رضاى آنان کار مىکردى». (658) (659)
162- نشانه اخلاص در عبادت چیست؟
همه عبادتها و اعمال نیک، باید به قصد قربت انجام گیرد و اگر گوشهاى از آن براى غیر خدا باشد، باطل است. اخلاص نشانههایى دارد که در صورت تحقق آن، نباید انسان از وسوسههاى شیطان و افکار نادرست بترسد و یا احساس ریا کند. این نشانهها عبارت است از:
1- بىتوقعى از دیگران؛ یعنى، در انجام عمل نیک، هیچ توقع پاداش و تحسین از دیگران نداشته باشد.
3- عمل به تکلیف؛ یعنى، انسان در عمل، دنبال کارى برود که ضرورى و تکلیف بوده و بر زمین مانده است (هر چند عنوان و شهرت و تحسین دیگران در آن نباشد) و براى او رفاه و درآمد و اعتبار اجتماعى نیاورد.
3- یکسانى استقبال یا بىاعتنایى؛ در انجام وظیفه براى اهل اخلاص، تفاوتى نمىکند که مردم از او استقبال نموده یا با بىاعتنایى برخورد کنند.
4- پشیمان نشدن؛ کسى که براى خدا کار مىکند و از دیگران انتظارى ندارد، هرگز از انجام کار نیک پشیمان نمىشود؛ چون کار را براى خدا انجام داده و اجر و ثواب آن را هم از او مىگیرد.
5- حرکت یکنواخت؛ انسان مخلص، اعمال خود را مستمر و یکنواخت انجام مىدهد و در پنهان و آشکار یکسان عمل مىکند. از تکرار عمل، حتى براى هزارمین بار خسته نمىشود.
6- یکى بودن ظاهر و باطن؛ شخص مخلص، بدون در نظر گرفتن پسند و رضایت این و آن، به وظیفه خود عمل مىکند و ظاهر و باطن او یکى است و چه بسا در خفا و باطن، عبادت را بهتر و خاضعانهتر انجام دهد.
یکى دیگر از ارکان اصلى نماز اخلاص است.
یکى از مهمات آداب نیت که از مهمات جمیع عبادات و از دستورات کلیهى شامله است «اخلاص» مىباشد. حقیقت اخلاص، تصفیه نمودن عمل است از شائبه غیر خدا و صافى نمودن سر است از رؤیت غیر حق تعالى در جمیع اعمال و کمال آن، ترک مطلق غیر است مطلقا. (660)
نمازگزار باید سعى نماید هنگام اقامه نماز، عبادت خالص را بجاى آورد. «و اخلاصها فِى العِبادَةِ.» او باید تمام توجه و حواسش در نماز به خدا متمرکز باشد. داشتن افکار متشتت و سیر و سیاحت ذهن، جست و جوى گمشدهها، ساخت و ساز و انجام هر گونه خرید و فروش با اقامه نماز سازگارى ندارد. گرچه شاید اخلاص در حد اعلا و تمرکزحواس بطور کامل در نماز در توان ما نباشد، ولى بطور نسبى تا جایى که مىتوانیم موظف هستیم که حواسمان را جمع کنیم. (661)
در خبر است که چون امام باقر (ع) به نماز مىایستادند رنگشان تغییر مىکرد و گاهى سرخ مىشدند و گاهى زرد. (662)
آنقدر در هنگام نماز رعایت احترام و ادب در پیشگاه حضرت حق مىنمودند که نماز ایشان زبانزد خاص و عام بود و عظمت الهى در سراسر نماز بر وجودشان سایه مىافکند، رنگ مبارکشان تغییر مىکرد و لرزه بر اندامشان مىافتاد.
امام صادق (ع) فرمایند: «خداى شما بسیار بخشنده است و پاداش عمل را هر چند کم باشد عطا مىفرماید، بندهاش دو رکعت نماز با اخلاص مىخواند و خداوند براى همان دو رکعت نماز خالص او را به بهشت مىبرد.» (663)
یک خاطره در باب اخلاص و نیت پاک از آیت الله گلپایگانى (ره)
یک جوان 16 ساله که قارى قرآن بود به ملاقات آقا رفته بود. حضرت آقا متوجه شد که ایشان قارى قرآن است. فرمودند: «من حمد و سوره خودم را براى شما مىخوانم.» و هیچ گونه تکبرى از خود نشان ندادند. با اینکه بعضىها ایشان را از خواندن حمد و سوره در مقابل یک جوان 16 ساله منع مىکردند، ولى آیتالله به منع دیگران توجه نکردند. این عمل پاک از اخلاص و نیت پاک نشأت مىگرفت. هیچ چیز دیگرى براى ایشان معیار نبود، مگر تکلیف الهى. (664)
قرآن کریم مىفرماید: «قُلْ إِنَّ صَلاتی وَ نُسُکی وَ مَحْیایَ وَ مَماتی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ؛ (665) بگو (نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است.»
خاطره: نماز و اخلاص امام خمینى (ره)
یکى از علماى معاصر درباره نماز امام خمینى (ره) مىگوید: نمازى که امام در بیابانهاى بین کویت و عراق با چند تن از یاران خود خواند با نمازى که در جماران همراه چند رئیس جمهور و سران کشورهاى اسلامى خواند و آخرین نمازهائى که ایشان در بیمارستان به جای آورد از لحاظ توجه و اخلاص یکسان بود. (666)
نظر فقهى امام خمینى (ره) در رساله عملیه
«انسان فقط باید براى انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس کسى که ریا کند، یعنى براى نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است. خواه فقط براى مردم باشد یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.» و در مسئله بعد آمده است: «اگر قسمتى از نماز را هم براى غیر خدا بجا آورد، نماز باطل است، چه آن قسمت واجب باشد مثل حمد و سوره، چه مستحب باشد مانند قنوت. بلکه اگر نماز را براى خدا بجا آورد ولى نشان دادن به مردم در جاى مخصوص مثل مسجد، یا در وقت مخصوص مثل اول وقت یا به طرز مخصوص مثلا با جماعت، نماز بخواند، نمازش باطل است.»(667) (668)
**—
رعایت تجوید در نماز
163- آیا هنگام خواندن قرائت نماز، رعایت تجوید لازم است؟
رعایت تجوید لازم نیست؛ ولى باید کلمات و حروف طورى ادا شود که عرف عرب آن را صحیح بداند؛ هر چند رعایت دستورهاى تجوید بهتر است. (669) (670)
164- اگر کسى به علوم تجوید آگاهى کامل دارد، ولى بنا به عللى نتواند برخى حروف را به طور صحیح تلفظ کند، خواندن قرآن و نماز او چه حکمى دارد؟
از آن جا که خواندن قرآن واجب نیست، افراد نیز باید در حد توانشان، قرآن را صحیح بخوانند؛ بنابراین گفتهاند: حتى اگر نمىتوانند قرآن بخوانند، مستحب است قرآن را باز کرده، به خطوط قرآن نگاه کنند. در روایتى بیان شده است: اگر کسى نتواند قرآن را صحیح تلاوت کند، فرشتگان، صحیح آن را در نامهى عمل او ثبت مىکنند. (671)
دربارهى نماز نیز اگر مراد از امکان نداشتن تلفظ صحیح، رعایت نکردن برخى از مواردى است که علماى تجوید مىگویند اشکالى ندارد و رعایت برخى از نکتههاى زیبا کننده خواندن که علماى تجوید مىگویند، در نماز واجب نیست؛ (672)
ولى اگر به گونهاى باشد که نماز را غلط بخواند باید در نماز جماعت شرکت کند یا به ترتیبى دیگر عمل کند؛ مثلا اگر بر اثر شکسته شدن دندانهایش نمىتواند برخى حروف را درست تلفظ کند باید دندان مصنوعى بگذارد. شایسته است چنین فردى با دفتر مرجع تقلید خویش مکاتبه کند. (673)
لزوم خواندن الفاظ و اذکار نماز
165- آیا مىتوان بدون تکان دادن لبها و از ته دل نماز خواند؟
خیر؛ زیرا «ذکر» یکى از واجبات نماز است. «ذکر» همان عبارتها، جملهها، کلمات و حروف خاصى است که در جاى جاى نماز باید ادا شود و این امر بدون تکان دادن زبان و لبها محقق نمىشود و اگر کسى لال است، احکام ویژهى خود را دارد؛ مثلا باید با اشاره نماز بخواند.
خداوند متعال مىفرماید: «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها»؛ (674)
نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهستهاش مکن.
بر مرد واجب است حمد و سورهى نماز صبح، مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سورهى نماز ظهر و عصر و همچنین تسبیحات اربعه را آهسته بخوانند. (675)
از مجموع آیهى فوق و فتواى فقهاى بزرگ استفاده مىشود که نماز باید خوانده شود و اگر کسى بدون حرکت زبان و لبها، حروف و کلمات را ادا کند یا از ته دل بگوید، باطل است. (676) (677)
166- به نظر من مسائلى که در احکام نماز آورده شده، بسیار سخت است و بعضى از آنها واقعا لازم نیست! به عنوان مثال تلفظ صحیح کلمات لزومى ندارد، وقتى انسان با حضور قلب با خداى خود صحبت مىکند، چه نیازى به تلفظ کلمات است؟
قرائت صحیح، شرط صحت نماز است. اگر قرائت غلط باشد، معانى کلمات عوض مىشود و ملاک هم در همه جا، کلماتى است که تلفظ مىشود.
گاهى کلمات با تغییر یک حرکت یا یک حرف، معناى متضادى پیدا مىکند. براى مثال «صمد» با «صاد» و «سمد» با «سین» دو معناى متفاوت دارند. و بسیارى از کلمات دیگر نیز همینطور هستند. حضور قلب جزء شرایط کمال نماز است و هر چه حضور قلب بیشتر باشد، کمال نماز بیشتر است. حال اگر حضور قلب باشد؛ ولى نماز باطل باشد (مثلا وضو نداشته باشد یا کلمات را عمدا غلط بخواند)، هیچ اثرى بر این نماز مترتب نمىشود.
پس موضوع آن قدر که شما نوشتهاید، سخت نیست! تمامى اذکار واجب نماز، بیشتر از یک برگ کاغذ فضا نمىخواهد. در عصرى که مردم سعى مىکنند، غیر از زبان مادرى، زبان دوم و سوم فرا بگیرند؛ یادگیرى صحیح چند آیه و ذکر کار سختى نیست! بلکه هر فرد بىسواد و یا کم سوادى با اندکى تمرین، مىتواند آنها را به درستى فرا بگیرد. اما سؤال این است که: چرا باید صحیح خواند؟
در پاسخ توجه به چند نکته بایسته است:
یکم – اصل عقلایى در خواندن هر متنى، صحیح خواندن آن است؛ به ویژه اگر در برابر مقام بلند پایهاى باشد.
دوم – صحیح خواندن، نشانه تمرکز و توجه بیشتر فرد است؛ البته نه در حد وسواس یا ادا کردن الفاظ به گونهاى که فرد از حالت طبیعى و متعارف خارج شود.
سوم – اگر بنا باشد هرکس، هر جور مىخواهد بخواند، کم کم اثرى از نماز و اذکار آن باقى نخواهد ماند؛ بلکه هرکس با سلیقه خود در آن دستکارى کرده و چه بسا حقیقت نماز و اذکار آن را از بین ببرند.
چهارم – ظاهر و باطن در یکدیگر تاثیر دارند؛ اگر ماده غذایى خوب و سرشار از ویتامینها وجود داشته باشد؛ ولى ظاهر خوبى نداشته باشد، طبع انسان به آن غذا تمایل پیدا نمىکند. در طبیعت، هم زیبایىهاى ظاهرى وجود دارد و هم محتواى غنى؛ مثلا میوهها هم ظاهرى زیبا و جذاب دارند و هم از نظر خواص کاملا غنى و مناسب هستند. نماز نیز بایستى ظاهر منظم و صحیح داشته باشد و علاوه بر آن داراى محتواى معنوى، حضور قلب و دیگر شرایط باشد. بنابراین صحیح خواندن، هم آسان است و هم حکمتهاى خاص خود دارد. (678)
**—
نیت
167- آیا بدون نیت مىشود نماز خواند؟
همه اعمال عبادى، نیاز به نیت دارد و بدون نیت صحیح نیست؛ ولى لازم نیست نیت را به زبان آورد. همین که شخص هنگام عمل بداند چه مىکند، کافى است.
نیت؛ یکى از ارکان اصلى نماز است.
امام صادق (ع) مىفرمایند: «نیت عمل از خود عمل برتر است. آگاه باشید که نیت، اصل و روح عمل است.» (679)
امام خمینى (ره) در این باره معتقد است:
«در حقیقت نیت است در عبادت، بدانکه عبارت از تصمیم و عزم به اتیان شىء و اجماع نفس برآوردن آن پس از تصور آن و تصدیق بفائده آن و حکم به لزوم و اتیان آن و حالتى است نفسانى وجدانى که پس از این امور پیدا شود که از آن تعبیر به همت و عزم و اراده و قصد مىکنیم و این در جمیع افعال اختیارى موجود است. و هیچ فعل اختیارى ممکن التخلف از آن نیست و این امر در تمام عمل حقیقتا موجود است. و…» (680)
رسول خدا (ص) مىفرماید: » نیَّةُ الْمُؤمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نیَّةُ الْکافِرِ شَرُّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کُلُّ عامِلٍ یَعْمَلُ عَلى نیَّتِهِ؛ نیت مومن بهتر از عمل اوست و نیت کافر بدتر از عملش باشد و هر کس طبق نیتش کار مىکند.» (681)
خاطرهاى از محدث قمى (ره): نیت اساس همه چیز است؛
محمود شهابى در مقدمه فوائد الرضویه درباره محدث قمى نوشته است:
«سالى از سالهایى که مرحوم محدث قمى مجاور مشهد بود از ایشان خواهش کردیم اقامه نماز جماعت نمایند در یکى از شبستانهاى مسجد گوهرشاد. پس از اصرار زیاد قبول فرمودند و پس از آنکه مردم مشهد اطلاع یافتند هر روز جمعیت نمازگزار اضافه مىشد و هنوز به ده روز نرسیده بود که جمعیت فوقالعادهاى شرکت مىکردند.
یک روز پس از اتمام نماز ظهر حضرت آقا (قمى) به من که نزدیک ایشان بودم فرمود: من امروز نمىتوانم نماز عصر بخوانم و برخاستند و رفتند و دیگر آن سال براى اقامه نماز جماعت نیامدند. هنگام ملاقات با ایشان از علت ترک جماعت سؤال کردیم، جواب فرمودند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم صداى اقتدا کنندگان که پشت سر من مىگویند » یَا اللَّه یَا اللَّه إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» از محلى بسیار دور به گوش مىرسد. این توجه مرا به زیادى جمعیت جلب کرد و در من شادى و فرحى تولید کرد و خوشم آمد که جمعیت این قدر زیاد است، بنابراین من براى امام جماعت شدن اهلیت ندارم. (682)
نیت رضایت خدا
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «اى اباذر! یک نماز در مسجد من معادل هزار نماز در مساجد دیگر – به جز مسجدالحرام – است و یک نماز در مسجد الحرام معادل صد هزار نماز در مساجد دیگر است. و بالاتر از همه اینها نمازى است که مردى در خانه خود آن جا که جز خدا کسى او را نمىبیند براى رضاى خدا مىخواند.» (683) (684)
168- راههاى رسیدن به خلوص کدامند؟
«اخلاص» ضد «ریا» است. براى رسیدن به مقام اخلاص باید در دو مرحله تلاش کرد: یکى از نظر فکر و اندیشه و دیگرى در مقام عمل. ریشهى «ریا» حب دنیا، فراموشى آخرت، اندیشه نکردن در پاداشهاى الهى و تأمل نکردن در آفتهاى دنیا پرستى است. نفاق و دو رویى، آبشخور صفت رذیلهى «ریا» است. امام صادق علیهالسلام فرمود:
«الرِّیَاءُ شَجَرَةٌ لَا تُثْمِرُ إِلَّا الشِّرْکَ الْخَفِیَّ وَ أَصْلُهَا النِّفَاقُ؛ ریا و ظاهر سازى، درختى است که میوهاى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشهى آن، نفاق است.» (685)
بنابراین علاج ریا با علاج نفاق بىارتباط نیست. یکى از راههاى علاج ریا، توجه به آثار و عقوبات آن است که مىتواند مانع به وجود آمدن و رشد این صفت زشت شود. قرآن در آیات متعددى به نکوهش ریاکار پرداخته و او را بىبهره و زیانکار معرفى کرده است. (686)
روایات نیز چهرهاى زشت از ریاکار ترسیم کرده، آن را به شدت سرزنش نمودهاند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: ریاکار در قیامت با چهار نام صدا زده مىشود: اى کافر! اى فاجر! اى حیلهگر! اى زیان کار! عملت نابود و اجرت باطل گشت، پاداش خود را از کسى بخواه که عملت را براى او انجام دادهاى! (658)
از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤال شد: نجات در چیست؟ آن حضرت فرمودند: در این است که شخص از عملى که براى عبادت خدا انجام مىدهد، مردم را در نظر نگیرد. (687)
توجه به اسباب و انگیزههاى ریا مىتواند در دفع صفت ناپسند ریا مؤثر باشد. عامل اصلى ریا، دوست داشتن ستایش، گریز از نکوهش مردم و طمع به مال و منافع آنان است. اگر کسى بداند چیزى زیان آور است، هیچ گاه آن را دوست نخواهد داشت. توجه داشتن به این مطلب که ریا چه زیانهایى براى انسان به دنبال خواهد داشت و چگونه صفا و پاکى او را از بین خواهد برد و او را از توفیق در این دنیا و قرب و منزلت در پیشگاه خدا محروم خواهد ساخت و نیز توجه به اندک بودن متاع دنیا و زوال پذیر بودن آن و دائمى بودن پاداش الهى و نعمتهاى اخروى و همچنین توجه داشتن به این مطلب که انسان ریاکار همیشه در حال اضطراب و تشویش است (چون به دست آوردن رضایت و خشنودى مردم بسیار دشوار است – اگر نگوییم ناممکن است – و نیز ترس و واهمهى ریاکار از فاش شدن اسرار و برملا شدن نیاتش) مىتواند در نجات انسان ریاکار از بلاى «ریا» مؤثر باشد.
توجه داشتن به نشانههاى «ریا» انسان را از وجود چنین صفتى و زوال آن با خبر مىکند. امیرمؤمنان علیهالسلام فرمود: سه نشانه براى شناسایى ریاکار وجود دارد: وقتى مردم او را مىبینند، به نشاط مىآید و اگر تنها و دور از چشم مردم باشد، کسل و بىحال مىشود و دوست دارد او را در تمام کارهایش ستایش کنند. (688)
قرآن مجید (689) و روایات اسلامى، به کمتر چیزى به اندازهى اخلاص نیت اهمیت دادهاند؛ تا آن جا که آن را عامل اصلى پیروزى در دنیا و آخرت شمردهاند. اصولا از نظر اسلام، هر عمل عبادى بدون اخلاص نیت، بىارزش است. بهترین راه براى پاک و خالص گردانیدن نیت، برطرف کردن موانع (آشکار و نهان) آن است که برخى بسیارى قوى و خطرناک و برخى ضعیفتر است. ریاکارى، مهمترین مانع اخلاص است. شیطان با وسوسههاى خود و آلوده کردن عمل انسان به ریا از راههاى گوناگون و بسیار پیچیده، خلوص را از عمل انسان مىگیرد.
هواى نفس، یکى دیگر از آن موانع است که سرچشمهى اخلاص را تیره مىسازد. حضرت على علیهالسلام مىفرماید: کسى که هواى نفس بر او غالب است چگونه مىتواند اخلاص داشته باشد. (690)
همچنین براى خلوص داشتن در عبادت، باید دامنهى آرزوهاى دور و دراز را کوتاه کرد. حضرت على علیهالسلام مىفرماید:
«قَلِّلِ الْآمَالَ تَخْلُصْ لَکَ الْأَعْمَالُ» ؛ (691)
از آرزوهاى خود بکاهید تا اعمال شما خالص شود.
پس از تفکر در فواید و آثار و برکات اخلاص و کارهایى که از روى خلوص نیت انجام مىگیرد، باید در مقام عمل به تمرین پرداخت و با سعى و تلاش، از کارهایى که به خلوص نیت صدمه مىزند، پرهیز کرد و کارهایى را که در خلوص نیت نقش دارند، انجام داد. (692) (693)
**—
تکبیر
169- قبل از تکبیرة الاحرام، مستحب است چه تکبیراتى گفته و چه دعاهایى خوانده شود؟
آنچه واجب است همان «تکبیرة الاحرام» است؛ ولى مستحب است قبل از آن شش تکبیر گفته شود؛ بدین ترتیب :
سه تکبیر را پشت سر هم بگوید و این دعا رابخواند:
» اللَّهُمَّ أَنْتَ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی ذَنْبِی إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ «.
سپس دو تکبیر دیگر بگوید و بعد از تکبیر پنجم این دعا را بخواند:
» لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ الْخَیْرُ فِی یَدَیْکَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ وَ الْمَهْدِیُّ مَنْ هَدَیْتَ لَا مَلْجَأَ مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ سُبْحَانَکَ وَ حَنَانَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ سُبْحَانَکَ رَبَّ الْبَیْتِ «.
و بعد دو تکبیر دیگر بگوید – که ششم و هفتم محسوب مىشود – و بعد این دعا را بخواند:
» وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ «.
قابل ذکر است که تکبیر هفتم همان «تکبیرة الاحرام» است و بعد از این دعا، «حمد» شروع مىشود(694)(695).
**—
رکوع
170- آثار رکوع چیست؟
الف) بعضى از آثار و برکات رکوع عبارت است از:
1. طولانى شدن عمر
2. استجابت و قبولى دعاها
حضرت رسول(ص) فرمود: «هرگاه به رکوع مىروید خداى متعال را بزرگ بشمارید و چون سجده مىکنید، در دعا کردن تلاش نمایید؛ زیرا خداوند دعاى شما را استجابت مىکند»(696).
3. رهایى از آتش دوزخ
پیامبر(ص) فرمودند: «هیچ مؤمنى نیست که در این ساعت (زوال آفتاب) به رکوع یا سجود و یا قیام مشغول باشد؛ مگر این که خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام گرداند»(697).
4. بهره مندى از نور الهى
امام صادق(ع) فرمود: «هیچ بندهاى نیست که رکوع کند و حق آن را ادا نماید؛ جز این که خداى تبارک و تعالى او را با نور درخشانش مزین کند و با سایه کبریایىاش، بر او سایه افکند و با لباس برگزیدگانش او را بپوشاند».(698)
5. در امان بودن از وحشت قبر؛ امام باقر(ع) فرمود: «هر که رکوع نمازش را کامل به جا آورد، از وحشت قبر در امان خواهد بود». (699) (700)
171- چرا در نمازها یک رکوع و دو سجده انجام مىدهیم؟
در روایات اسلامى به نکتههایى در همین زمینه اشاره شده است؛ از جمله:
1. امام صادق علیهالسلام در پاسخ به همین پرسش فرمودند: چون نماز عبارت است از رکوع و سجود تفاوتى میان این دو نیست؛ اما چون رکوع، عمل شخص ایستاده و سجده، عمل شخص نشسته است و نماز نشسته، نصف نماز ایستاده است، مىبایست عمل نشسته دو چندان شود تا با عمل ایستاده برابر گردد؛ از این رو سجده تکرار مىشود تا با تعداد رکوع برابر شود. (701)
2. هنگامى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به معراج رفتند، با دیدن عظمت پروردگار، به سجده رفتند. هنگامى که سر از سجده برداشتند بار دیگر عظمت پروردگار را دیدند و به سجده رفتند، به همین دلیل دو سجده در نماز واجب شد. (702)
3. فردى از امیرمؤمنان على علیهالسلام پرسید: معناى دو سجده چیست؟ حضرت فرمودند: تأویل سجدهى اول این است: خدایا! از همین خاک مرا خلق کردى و چنانچه سر برداشتى؛ یعنى از همین خاک مرا بیرون آورى. وقتى براى بار دوم سر بر خاک نهادى، معنایش این است که: خداوندا! مرا به همین خاک دوباره بازخواهى گرداند و چون سر برآورى؛ یعنى از همین خاک دوباره خارج خواهى ساخت. (703)
قرآن نیز به همین مطلب اشاره کرده است.(704) (705)
172- به چه دلیل خواندن قرآن در رکوع و سجود، مکروه است؟
زیرا در روایات از آن نهى شده است. حضرت على علیهالسلام مىفرماید: چند نفر نباید قرآن بخوانند، رکوع کننده و سجده کننده در نماز، کسى که در دستشویى و حمام است، کسى که جنب است و زنانى که عذر شرعى دارند. (706) (705)
173- قیام متصل به رکوع چه قیامى است؟
«قیام قبل از رکوع» را قیام متصل به رکوع مىگویند. نمازگزار قبل از رفتن به رکوع، باید در حال قیام باشد و به نیت رکوع خم شود. لذا اگر کسى براى غیر رکوع خم شده باشد، یا در حال سجده رفتن، متوجه شود که رکوع را انجام نداده؛ نمىتواند در همان حال، به حال رکوع برگردد؛ بلکه باید بایستد، بعد به نیت رکوع خم شود. (707)
174- چه ذکرى را مىتوان در رکوع و سجده گفت؟
هر ذکرى را مىتوان در رکوع یا سجده گفت؛ مثلاً مىشود یک «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گفت، یا چندین بار آن را تکرار کرد.
البته احتیاط مستحب آن است که سه بار «سُبْحانَ اللَّهِ» بگوید، و یا یک مرتبه «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» و یا «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» بگوید. (708)
175- آیا نماز فقط رکوع و سجود ظاهرى است؟ یا باید قلبى و درونى باشد؟
رکوع و سجود، یکى از زیباترین و جذابترین مرحله عبادت خداوند است. انسان در این حالت، نهایت کرنش، تواضع و فروتنى خود را نسبت به آفریدگار نشان مىدهد و بر کوچکى، حقارت و ذلیل بودن خود در برابر او اقرار مىکند. او باید تلاش کند که این خاکسارى و تواضع را به درون نیز سرایت دهد و تمامى ارکان وجودش در مقابل حضرت حق، خاشع و خاضع باشد و قلب و جانش تسلیم و خائف گردد. پیامبر اکرم شخصى را مشاهده کردند که در نماز با ریش خود بازى مىکند؛ فرمودند: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ (709)»؛ «اگر قلب او خاشع بود هر آینه سایر جوارح او خاشع مىشد».
و در روایتى از امام باقر (ع) نقل شده که هنگام رکوع مىفرمودند: «اللَّهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ لَکَ خَشَعْتُ وَ لَکَ أَسْلَمْتُ وَ بِکَ اعْتَصَمْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّی خَشَعَ لَکَ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ مُخِّی وَ عَصَبِی تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ(710)؛ خدایا! براى تو رکوع کردم و به تو ایمان آوردم و تسلیم تو شدم؛ تو پروردگار منى، گوش و چشم و مغز و استخوان و اعصاب من براى تو خاشعاند و هر چه گام برمىدارم براى پروردگار جهانیان است».
بر اساس این روایت، امام باقر (ع) با رکوعش، اشعار به ایمان، تسلیم و خالص بودن خود براى خدا مىکرد و همه وجودش در برابر او در رکوع و تواضع بود.
در روایت دیگرى از امام رضا (ع) نقل شده است: «فَلِمَ جُعِلَ التَّسْبِیحُ فِی الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ قِیلَ لِعِلَلٍ مِنْهَا أَنْ یَکُونَ الْعَبْدُ مَعَ خُضُوعِهِ وَ خُشُوعِهِ وَ تَعَبُّدِهِ وَ تَوَرُّعِهِ وَ اسْتِکَانَتِهِ وَ تَذَلُّلِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ تَقَرُّبِهِ إِلَى رَبِّهِ مُقَدِّساً لَهُ مُمَجِّداً مُسَبِّحاً مُطِیعاً مُعَظِّماً شَاکِراً لِخَالِقِهِ وَ رَازِقِهِ فَلَا یَذْهَبُ بِهِ الْفِکْرُ وَ الْأَمَانِیُّ إِلَى غَیْرِ اللَّهِ (711)»؛ «اگر کسى بگوید چرا تسبیح در رکوع و سجود قرار داده شده؛ در پاسخ گفته مىشود: این امر علتهایى دارد؛ از جمله این که بنده در برابر خداوند خضوع، خشوع، تعبد، ورع، آرامش، فروتنى و تقربش به سوى خدا باشد، او را تقدیس و تسبیح و تمجید و تعظیم کند و سپاسگزار آفریننده و روزىدهنده خود باشد و به کار گیرد تسبیح و تحمید را چنانچه تکبیر و تهلیل را به کار مىگیرد تا قلبش به ذکر خداوند مشغول گردد و اندیشه و فکر و آرزوهایش، وى را به سوى غیر خدا نکشاند».
با توجه به این روایت به خوبى روشن مىشود که نماز، باطن و روحى دارد و آن عبارت است از این که قلب انسان نیز مانند بدنش خاشع و خاضع باشد و در برابر حضرت حق فروتنى، خاکسارى و تواضع کند و سراسر وجودش تقدیس گو و سپاسگزار او باشد.
علاوه بر این که آنچه در نماز اهمیت دارد، همان حضور قلب و توجه دورنى به خداوند است و اعمال ظاهرى (مثل رکوع و سجود)، وسیلهاى براى تحقق عبودیت، سپاسگزارى، مناجات و سر سپردگى انسان است و آنچه ارزش و اعتبار دارد، میزان تمرکز حواس و ادب او در برابر معبود است.
رسول خدا مىفرماید: » لایَقبَلُ اللَّهُ صَلاةَ عَبدٍ لایَحضُرُ قَلبُهُ مَعَ بَدَنِهِ. (712)»؛ «خداوند نماز بندهاى را که قلبش همراه بدنش حاضر نیست، قبول نمىکند». (713)
**—
176- آثار سجده چیست؟
بعضى از آثار اخروى و دنیایى سجده عبارت است از:
1. رسیدن به بهشت (714)
2. قرب به خداوند
امام صادق(ع) فرمود: «نزدیکترین حالت بنده به خداوند زمانى است که در سجده خداوند را مىخواند.» (715)
3. آمرزش گناهان
4. مؤثرترین عامل طهارت قلب
5. مایه افتخار خداى لایزال
6. اعتراف کنایه وار به حیات دنیا و آخرت انسان
7. مباهات زمین
8. راه رسیدن به خواستهها. (716)
177- آیا در زمان پیامبر (ص) نیز مردم به مهر سجده مىکردند؟
در این رابطه توجه به چند نکته بایسته است:
یکم – بنا بر روایات شیعه و سنى، پیامبر (ص) بر خاک و ماسه کف مسجد النبى سجده مىکرد و در تابستان که بر اثر هواى عربستان، خاک و ماسه بسیار گرم و سوزان مىشد بر حصیر سجده مىنمود.
دوم – عبادات توقیفى است و در اجزا و شرایط آن، باید بر اساس قول و فعل شارع عمل کرد؛ چنان که خود پیامبر (ص) نیز مىفرماید: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»؛ «آن سان که مىبینید من نماز مىخوانم، شما نیز نماز بخوانید». بنابراین از نظر فقهى بر غیر آنچه که پیامبر (ص) بر آن سجده کرده است، سجده جایز نیست.
سوم – اساس سجده بریدن از دنیا و متعلقات آن و خضوع و خشوع کامل در پیشگاه خداوند است و در روایت است که انسان به خوردنىها و پوشیدنىهاى خود تعلق بسیار دارد. پس بر این گونه امور سجده روا نیست و پیشانى بر خاک ساییدن، بیشترین کرنش و تواضع و دورى جستن از امیال و تعلقات را در پى دارد.
چهارم – مهر نزد شیعه موضوعیت ندارد؛ بلکه ملاک همان سجده بر خاک است و مهر وسیلهاى است که سجده بر خاک را در هر جا و هر مکان سهل و آسان مىسازد.
پنجم – عالمان برجسته و عارفان اهل سنت نیز سجده بر خاک را مورد تأکید قرار دادهاند؛ هم چنان که محمد غزالى در کتاب احیاء العلوم بر این مسأله انگشت نهاده است. بنابراین مخالفت برخى از اهل سنت با این مسأله، از روى ناآگاهى و تعصبات جاهلانه است و از نظر منابع فقهى و عالمان برجسته آنان نیز سجده بر خاک افضل است و اگر اشکالى هست، در این است که چرا برخلاف سنت پیامبر (ص)، اهل سنت بر هر چیزى حتى فرش و موکت و… سجده مىکنند. (717)
178- چرا شیعیان بر خاک سجده مىکنند؟
– فلسفه استفاده از مهر چیست؟
– آیا در قرآن آیهاى در این باره وجود دارد؟
– خداوند مىفرماید: «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»؛ (718)
تمام کسانى که در آسمانها و زمین هستند از روى اطاعت یا اکراه و همچنین سایههایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مىکنند.
همه مسلمانان اتفاق نظر دارند که سجده بر زمین و آنچه از آن مىروید [به استثناى خوردنىها و پوشیدنىها] جایز است؛ اما آنچه در آراى فقهاى مذاهب پنج گانه مورد اختلاف واقع شده، سجده بر اشیاى دیگرى علاوه بر زمین و روییدنىها است؛ (719)
بنابراین شیعه و اهل سنت، زمین را محل سجده مىدانند. شیعه معتقد است که در حال نماز باید بر زمین یا آنچه از آن مىروید (به شرط آن که خوردنى یا پوشیدنى نباشد) سجده کرد و سجده بر غیر این دو در حال اختیار صحیح نیست. مستند شیعه روایتهایى است که فقها به آنها استناد کردهاند. (720)
اهل سنت نیز روایتهایى دارند که بر وجوب سجده بر زمین دلالت دارد؛ (721)
ولى در این میان روایتهایى به چشم مىخورد که بر جواز سجده بر غیر زمین نیز دلالت دارد و شیعه آنها را بر موارد ضرورت و موارد خاصى همچون: ناتوانى، سرما، گرما و مانند آن حمل مىکند؛ ولى اهل سنت آن را به نحو مطلق و در همه موارد مىدانند. (722)
در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «جُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»؛
زمین براى من محل سجده و طهارت (تیمم) قرار داده شده است. (723)
از امام صادق علیهالسلام نیز روایتى در این زمینه وارد شده است. (724)
سیرهى مسلمانان نیز در زمان حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم سجده بر زمین مسجد بود که فرش آن از سنگ ریزهها درست شده بود. آنان هنگام گرمى هوا، سنگ ریزهها را به دست مىگرفتند تا خنک شود و هنگام نماز بر آن سجده کنند. (725)
این احادیث همگى گواه آن است که مسلمانان در ابتدا بر سنگ و خاک سجده مىکردند و هرگز بر فرش، لباس و گوشهى عمامه سجده نمىکردند؛ ولى بعدها به پیامبر صلى الله علیه و آله ابلاغ شد که بر حصیر و بوریا نیز مىتوان سجده کرد. حکایتهاى متعددى از سجده پیامبر صلى الله علیه و آله بر حصیر و بوریا روایت کردهاند. (726)
بر این اساس، شیعهى امامیه پیوسته به این اصل مقید بوده که فقط مىتوان بر زمین یا روییدنىهاى غیر خوردنى و … سجده کرد؛ افزون بر این، بىتردید وقتى مسلمانان بالاترین قسمت بدن خود (پیشانى) را بر پستترین اشیاى زمین قرار مىدهند، نهایت فروتنى و عبودیت را در برابر خداوند یکتا به نمایش مىگذارند. در روایات نیز آمده است که «سجده» بر خاک، نهایت تواضع را مىرساند. (727)
بنابراین براى اظهار نهایت عبودیت و بندگى در مرحلهى نخست هیچ چیز سزاوارتر از سجده بر زمین و آنچه از زمین مىروید نیست؛ اما پوشیدنىها و خوردنىها چون مربوط به امور دنیا و در واقع معبود دنیا پرستان است نمىتوانند بیانگر عبودیت و بندگى در برابر خداوند یکتا باشند؛ از این رو شیعه سجده را تنها بر زمین و آنچه از آن مىروید جایز دانسته و روییدنىها، پوشیدنىها و خوراکىها را استثنا کرده است و به این علت مُهر را براى سجده انتخاب کرده است که اولا: مُهر، موضوعیت ندارد و از آن جا که پیدا کردن زمین پاک و آماده براى سجده مشکل است، مُهرى از خاک ساخته تا همیشه در دسترس انسان باشد، ثانیا: تربت امام حسین علیهالسلام از میان آنچه سجده بر آن صحیح است، داراى خصوصیت بوده و بر اساس روایات و سیرهى عملى اهل بیت علیهمالسلام بر دیگر خاکها، سنگ، چوب و مانند آن، ترجیح داده شده است. (728)
در روایتى در استحباب سجده مىخوانیم:
«وَ کَانَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ لَا یَسْجُدُ إِلَّا عَلَى تُرْبَةِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلَامُ ؛ امام صادق علیهالسلام سجده نمىکرد مگر بر تربت امام حسین علیهالسلام». (729)
– در قرآن کریم آیهاى درباره سجده بر خاک وجود ندارد و پاسخ این پرسش و امثال آن، بر اساس روایتهاى اسلامى و سیرهى عملى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهمالسلام است. اگرچه کتاب هر دو فرقه (شیعه و سنى) قرآن است، ولى همان طور که مىدانید در قرآن به کلیات مسائل پرداخته شده و تفسیر قرآن و شرح جزئیات احکام به عهدهى پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهمالسلام گذاشته شده است. از آن جا که منابع و طریق حدیثى اهل سنت تا حدود زیادى با ما متفاوت است، آنان تنها از رسول خدا و صحابه روایت مىکنند؛ ولى شیعه از رسول خدا و امامان علیهمالسلام حدیث نقل مىکنند؛ از این رو گاهى اختلافهایى در جزئیات احکام و تفسیر آیات پیش مىآید که بررسى بطلان یا صحت گفتار و روش آنها، مجال دیگرى را مىطلبد. (730)
179- چرا وقتى انسان نماز مىخواند، باید سر خود را بر مهر بگذارد در صورتى که مهر، همانند بت است؟ چرا خداوند شىء مخصوصى را براى سجده کردن خویش، قرار نداده است؟
با توجه به آیه 15 سوره رعد، نیت و انگیزهى شخص سجده کننده نشان مىدهد که او براى خدا سجده کرده است و این موضوع با آنچه بر آن سجده مىکنند هیچ ارتباطى ندارد و در صورتى که این عمل با انگیزهى عبادت و کرنش در برابر خداوند انجام شود. (731)
سجده براى خدا است. ممکن است شخصى پیشانى بر خاک بساید؛ ولى چون نیتش غیر خدا بوده، عملش چیزى جز شرک و بت پرستى نیست. (732)
سجده بر زمین؛ یعنى سجده بر سنگ و خاک و از آن جا که در همه جا، خاک تمیز و پاک یافت نمىشود، مقدارى خاک به صورت مهر ساخته شده است تا همیشه در دسترس افراد باشد. سنگ و خاک «مسجود علیه» هستند نه «مسجود له»؛ یعنى بر آنها سجده مىشود؛ اما به آن سجده نمىشود. گاه به غلط تصور مىشود که شیعه براى سنگ سجده مىکند! در حالى که او، همچون دیگر مسلمانان، تنها براى خدا سجده کرده و براى اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه الهى، پیشانى به خاک مىساید. (733)
گفتنى است که مهر باید به صورت ساده ساخته شود؛ بنابراین کسانى که مهرها را به صورت مجسمه و مانند آن مىسازند، کارشان از روى نادانى است و سند شرعى ندارد. (734)
180- اندازه مُهر نماز چه مقدار باید باشد؟
حداقل باید به اندازه ناخن بزرگ دست باشد. (735)
181- چرا وقتى قرآن را باز مىکنیم یا مىبندیم، آن را مىبوسیم و چرا نباید روى قرآن سجده کرد؟
احترام به نمادهاى دینى، هم شیوههاى متعددى دارد و هم میان پیروان تمامى ادیان وجود دارد. مسلمانان نیز براى احترام گذاشتن به کتاب الهى خویش – که از نمادهاى دینى ایشان است – از ابتدا رفتارى محترمانه داشتهاند. بوسیدن قرآن در فرهنگ ما نشان احترام به این کتاب گران قدر و مفاهیم عمیق آن است؛ اما نمىتوان بر قرآن سجده کرد؛ چون در روایتهاى ما، گذاشتن چیزى روى قرآن، خلاف ادب دانسته شده است و چون گذاشتن پیشانى روى قرآن نوعى بىادبى به همراه دارد، از این کار نهى شده است. (736)
182- چرا هنگام قرائت بعضى از آیات قرآن باید سجده کنیم؟
مهمترین علتى که براى سجده در چهار سورهى سجدهدار مىتوان ذکر کرد، سنت اهل بیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است؛ یعنى روایتهایى که از امامان معصوم علیهمالسلام صادر شده است:
ابوبصیر از حضرت امام صادق علیهالسلام روایت کرده است: اگر چیزى از آیات چهارگانه (آیات سجدهدار در چهار سوره علق، نجم، فصلت و سجده) خوانده شد و تو آن را شنیدى، بىدرنگ در هر حال که هستى سجده کن؛ چه بدون وضو، چه جنب و چه زنى که در حال بىنمازى (حیض) است؛ اما در سایر آیات سجدهدار قرآن (غیر از چهار سوره مذکور) اختیار دارى سجده کنى یا نکنى. (737)
از این حدیث شریف چند نکته به دست مىآید:
1. بعد از تلاوت یا شنیدن آیات سجده دار واجب بىدرنگ باید سجده کرد.
2. در سجدههاى واجب (آیات سجدهدار) داشتن وضو، جنب نبودن و حایض نبودن زن شرط نیست.
3. سجده در آیات سجدهدار غیر از چهار سورهى مذکور، مستحب است و انسان مىتواند آن را انجام دهد یا ترک کند.
مهمترین حکمت سجدههاى مستحب، تعبد و روایتهاى معصومین علیهمالسلام است. (738)
183- سجده های واجب قرآن در کدام سوره هاست؟
– در هنگام سجده چه ذکرى باید گفت؟
– سجده های مستحب قرآن در کدام سوره هاست؟
– در چهار سوره از قرآن، سجده واجب وجود دارد که عبارتاند از:
سجده (سوره 32، آیه 15)، فصلت (سوره 41، آیه 37)، نجم (سوره 53، آیه 62) و علق (سوره 96، آیه 19).
براى یادگیرى این چهار سوره، می توانید این جمله را به یاد بسپارید:
«با ستاره (نجم) سورهى «فصلت» را بخوان (اقرأ) و «سجده» کن.»
– اگر کسى یکى از این آیات را خواند و یا شنید، باید فورا به سجده رود و پیشانى را بر خاک یا چیزى که سجده بر آن صحیح است، بگذارد. گفتن ذکر مستحب است و هر ذکرى بگوید اشکال ندارد؛ ولى ذکر مخصوص عبارت است از:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً لَا مُسْتَکْبِراً وَ لَا مُسْتَنْکِفاً بَلْ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَلِیل».
گفتنى است از جمله چیزهایى که بر جُنُب و زن در حال عادت حرام است، خواندن این چهار سوره است. اما اگر سورههاى دیگر را بدون این که دست روى خط آن بگذارد، تا هفت آیه بخواند اشکال ندارد و خواندن بیشتر از هفت آیه، کراهت دارد ولى حرام نیست. البته کراهت در این مورد به معناى کمتر بودن فضیلت و ثواب، نسبت به حالت طهارت است.
– در بعضى از سورههاى دیگر قرآن آیاتى است که مستحب است براى آنها سجده شود. سورههایى که سجدهى مستحب دارند عبارتاند از: اعراف، رعد، نحل، اسراء، مریم، حج (دو سجده)، فرقان، نمل، انشقاق و برخى سوره «ص» را نیز به این سورهها ملحق کردهاند. (739)
به سجدههاى مستحب، سجدههاى «مندوبه» نیز مىگویند. (736)
184- سجدههاى واجب در سوره های قرآن با چه علامتى مشخص شده است؟ آیا سجده باید به طرف قبله انجام شود؟ در سجده چه ذکرى باید گفته شود؟
در برخى قرآنها، سجدههاى واجب با علامت «سجدهى واجبه» در حاشیهى قرآن، رو به روى آیهى سجده، مشخص شده است؛ اما در برخى قرآنها مشخص نشده است و انسان باید موارد و احکام آن را طبق نظر مرجع تقلید خود یاد بگیرد و در قرآن خود مشخص کند تا هنگام تلاوت، سجده واجب از او فوت نشود. (740)
در سجدههاى واجب قرآن، رو به قبله بودن لازم نیست و یک سجده کفایت مىکند، آیه یا دعاى خاصى نیز واجب نیست؛ بلکه بنابر نظر مبارک حضرت امام خمینى: «هرگاه انسان در سجدهى واجب قرآنى، پیشانى را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید، کافى است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً لَا مُسْتَکْبِراً وَ لَا مُسْتَنْکِفاً بَلْ أَنَا عَبْدُکَ الضعیفُ الذَلِیل خائف مُستَجیر». (741) (742)
185- اگر انسان بدون لب زدن، به آیهاى که سجده واجب دارد نگاه کند و در ذهن خود آن را مرور کند سجده بر او واجب مىشود؟
با نگاه کردن به آیاتى که سجده واجب دارند، سجده بر انسان واجب نمىشود؛ اما اگر انسان آن را بخواند یا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید بىدرنگ سجده کند و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده کند. (743) (742)
186- آیا مىتوان از سورههاى سجدهى واجب دار در نماز مستحبى خواند؟
اگر کسى هر یک از این چهار سوره را در نماز مستحبى خواند، وقتى به آیه سجده واجب رسید، باید به سجده رود، سپس برخیزد و نماز را ادامه دهد و این سجده ربطى به سجدههاى نماز ندارد. (744) (745)
187- آیا آیاتى که سجدهى واجب دارند حتما باید بلند خوانده شود تا سجده واجب گردد یا این که آهسته هم (در دل بخواند)، سجده واجب دارد؟
کسى که آیات سجده واجب را بنویسد یا در ذهن خود تصور کند یا به صورت مکتوب مشاهده کند یا در قلب بگذراند و خطور دهد، سجده بر او واجب نمىشود. (746) (745)
188- با توجه به این که حضرت امام قدس سره در رسالهى خود فرمودهاند: براى خانمهایى که عذر شرعى دارند، خواندن بیش از هفت آیه از سورههایى که سجدهى واجب ندارد، مکروه است. آیا مىتوان، قرائت مستمر روزانه را در ایام عادت ادامه داد؟
کراهت در مستحبات به معناى کمتر ثواب بردن است؛ البته باید مراقب بود که جایى از بدن به خط قرآن نرسد؛ چون رساندن جایى از بدن در این حالت به خط قرآن حرام است. همچنین قرائت سورههاى عزائم (سوره هایی که سجده واجب دارند) چنین حکمى دارند. (747) (745)
189- زنانى که عادت ماهیانه دارند، اگر در مجالسى باشند که سورهى سجدهى واجب قرآن، در آن مجالس خوانده شد، وظیفهى آنها چیست؟ آیا باید سوره را بخوانند و سجده را به جا نیاورند و یا اصلا نباید هیچ کدام از آنها را انجام دهند و اگر کسى آیهى سجده به گوشش رسید، چه باید بکند؟ آیا گناه کرده که گوش داده؟
در این مسئله هر کس باید به نظر مرجع تقلید خود مراجعه کند؛ زیرا برخى تنها خواندن آیات سجده را بر زن حائض حرام مىدانند و برخى مانند حضرت امام خمینى رحمه الله معتقدند زنانى که در عادت ماهیانه هستند، نباید حتى حرفى از سورههایى را که سجدهى واجب دارند بخوانند؛ ولى اگر آیات سجدهدار را شنیدند باید سجده کنند و سجده کردن بر آنها واجب است (در صورتى که آیه سجدهى واجب باشد و گرنه مستحب است) و نیازى نیست مجالس یاد شده را ترک کنند؛ بنابراین اگر کسى به آیهى سجده واجب گوش دهد، سجده بر او واجب است. (748) (745)
190- این آیه (اَفَمَن کانَ…) که در سورهى سجده آمده، در دعاى کمیل نیز آمده است، آیا زنى که حائض شده مىتواند هنگام خواندن دعاى کمیل آن را بخواند یا نه؟
زن حایض و شخص جُنُب مىتوانند دعاى کمیل، توسل [و هر دعاى دیگرى را] بخوانند؛ ولى چون در دعاى کمیل، آیه: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ»؛ آمده و این آیه از آیههاى سورهاى است که سجدهى واجب دارد، بنابر نظر فقیهانى که تنها قرائت آیهى سجده را بر جنب و حایض جایز نمىدانند، جنب و حائض مىتوانند این جملهها را بخوانند؛ اما به نظر فقهایى که قرائت تمام آیات سوره سجدهدار را حرام مىدانند، نمىتوانند این آیه شریف را در دعاى کمیل بخوانند. پس تنها همین جمله را نمىتوانند بخوانند و خواندن باقى دعاى کمیل اشکالى ندارد. (749) (750)
191- شرایط به جا آوردن سجده واجب را هنگام قرائت قرآن بیان کنید.
برخى از این شرایط عبارتاند از:
– هنگامى که آیهى سجده را مىخواند، قرائت دیگرى را هم بشنود؛ یعنى خودش خوانده و صوت دیگرى را هم شنیده، باید دو سجده به جا آورد و اگر تنها خواندن دیگرى به گوشش خورده، یک سجده کافى است. (751)
– در غیر نماز، اگر آیهى سجده را در حال سجده بخواند یا به آن گوش بدهد، باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند. (752)
– اگر آیهى سجده را از کسى که قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود یا از جایى یا چیزى مثل گرامافون (یا ضبط صوت) بشنود، لازم نیست سجده کند؛ ولى اگر از ابزارى که صداى خود انسان را مىرساند (بلندگو) بشنود، سجده بر او واجب است. (753)
– در سجدههاى واجب قرآن، نمىتوان بر چیزهاى خوراکى و پوشاک سجده کرد؛ ولى لازم نیست سایر شرایط سجده را که در نماز وجود دارد رعایت کند. (754)
– انسان در سجدهى واجب قرآن باید طورى عمل کند که بگویند سجده کرد. (755)
– هرگاه در سجدهى واجب قرآن فقط پیشانى را به قصد سجده بر زمین بگذارد و ذکر نگوید کافى است و گفتن ذکر، مستحب است. (756) (750)
192- آیا هنگام انجام فریضهى نماز، مىتوان به جاى ذکر سجده از ذکر سجدهى واجب قرآن استفاده کرد؟
به عنوان ذکر مخصوص سجدهى نماز واجب نمىتوان استفاده کرد؛ اما به عنوان یک ذکر مستحبى، مانعى ندارد. (757)
193- آیا با شنیدن آیهى سجدهى واجب از صدا و سیما، سجده واجب مىشود؟ آیا ترک سجدهى واجب قرآن از گناهان کبیره است؟
در صورتى که صدا و سیما، قرائت قرآن را به صورت مستقیم و زنده پخش کند، با شنیدن آیهى سجده، باید سجده کرد؛ ولى اگر به صورت زنده نباشد، سجده واجب نیست و همانند شنیدن آیهى سجده از نوار است.
در تعداد گناهان کبیره، روایات متفاوتى وجود دارد؛ ولى از ترک سجدهى واجب قرآن به عنوان گناه کبیره یاد نشده است؛ هر چند اصرار بر ترک آن، گناه کبیره است. (758)
براى توضیح بیشتر به کتاب گناهان کبیره، نگارش شهید دستغیب مراجعه کنید.
در سجدهاى که بر اثر خواندن یا شنیدن آیهى سجدهدار واجب مىشود گفتن ذکر، مستحب است و هر ذکرى مىتوان گفت که سادهترین آن، ذکر «سبحان الله» است. (759)
194- چنانچه چادر بین پیشانى و مهر قرار گیرد، حکم آن چیست؟
اگر در حالت سجده، چادر بین مهر و پیشانى آمد، سجده صحیح نیست و بایستى چادر را از بین مهر و پیشانى بیرون کشید.
——-
یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی ص 128.
**—
قنوت
195- «قنوت» یعنى چه و چرا در آن دستها را پیش رو مىگیریم؟
قنوت از ماده «قنت»، به معناى اطاعت و نیز به معناى دعا است. قنوت نماز را از آن جهت که براى دعا است، «قنوت» نامیدهاند.
در دعا بالا بردن دستها در پیش روى و یا بالاى سر قرار دادن آن، بیانگر اظهار نیاز و حاجتمندى به درگاه خدا است.
از نظر فیزیولوژیکى هم دستها و انگشتان، امواج نیرومندى دارند که در بسیارى موارد، استفاده مىشوند؛ از جمله در هیپنوتیزم و یا به هنگام درد، تفکر عمیق و … دستها به کمک مىآیند و موجب تخفیف درد و آرامش مىگردند.
دست هایى که به آسمان بلند مىشود، امواجى را ارسال و امواجى را دریافت مىکنند. دست از حساسترین اعضاى بدن است که در همه امور نقش ایفا مىکند؛ حتى در فکر کردن دستها به کار گرفته مىشوند.
در دعا و درخواست از خداوند نیز دست نقش مؤثرى دارد. از این رو در روایات آمده است:
ابوبصیر از امام صادق (ع) درباره دعا و دست برافراشتن به هنگام دعا پرسش کرد؛ حضرت فرمود: «دست برداشتن به هنگام دعا بر چهار گونه است:
1. در پناه بردن به خداوند کف دستها را به جانب قبله مىگیرى؛
2. در دعاى براى رزق، کف دستها را به طرف آسمان مىگیرى؛
3. در «تبتّل» با انگشت سبابه (شهادت) اشاره مىکنى؛
4. در «ابتهال»، دستها را بالاتر از سر مىبرى و به هنگام تضرع انگشت سبابه را حرکت مىدهى و این دعاى پنهان است.» (760)
وقتى انسان در مقابل خداوند خود – که غنى مطلق است – قرار مىگیرد، باید بهترین شیوه را به کار ببرد. در این صورت دستها را به طرف بالا مىگیرد و درخواست خود را مطرح مىکند… اما چرا به طرف بالا؟ مگر خداوند در همه جا حضور ندارد؟ بالا و پایین نسبت به ما است که روى زمین قرار داریم! فرضاً اگر کسى روى کره ماه قرار گیرد، به نظرش مىرسد که زمین بالاى سر او قرار گرفته است. بنا بر این بالا و پایین امرى نسبى است.
حالت روحى روانى انسان، طورى است که چیزهاى نفیس و معنوى را به بالا نسبت مىدهد و از بالا تقاضا مىکند و کسانى را که مقام عالىترى دارند، بالا دست قرار مىدهد. سر انسان که محل درک، شعور، عقل و مرکز فرماندهى بدن است، در بالاترین نقطه قرار دارد. قرآن نیز فرموده است: «رزق شما در آسمان است» (761).
حضرت على(ع) در پاسخ همین سؤال فرمودند: «إِذَا فَرَغَ أَحَدُکُمْ مِنَ الصَّلَاةِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ لْیَنْصَبْ فِی الدُّعَاءِ فَقَالَ ابْنُ سَبَإٍ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! أَ لَیْسَ اللَّهُ فِی کُلِّ مَکَانٍ؟ قَالَ: َ بَلَى ، قَالَ: فَلِمَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ؟ فقال: أَ وَ مَا تَقْرَأُ «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ». فَمِنْ أَیْنَ یُطْلَبُ الرِّزْقُ إِلَّا مِنْ مَوْضِعِ الرِّزْقِ وَ مَوْضِعُ الرِّزْقِ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ السَّمَاء»(762)؛ «وقتى از نماز فارغ شدید، دستانتان را به طرف آسمان بالا ببرید و دعا کنید. ابن سبا سؤال کرد: مگر خداوند در همه مکانها نیست؟ حضرت فرمود: درست است. سؤال کرد: پس چرا دستمان را به طرف آسمان بالا ببریم؟ حضرت فرمود: آیا قرآن نخواندهاید که فرموده است: «رزق شما و آنچه وعده داده شدهاید، در آسمان است» پس از کجا باید رزق را طلب کرد؟ باید از موضع و جاى رزق و آنچه که خداوند وعده کرده، طلب نمود که آسمان است». (763)
196- چرا قنوت در نماز، مستحب است؟ آیا این حکم، سند قرآنى دارد؟
قرآن تنها دلیل وجوب یا مستحب بودن احکام شرعى نیست؛ بلکه روایات اهل بیت علیهمالسلام نیز سند احکام شرعى هستند. قنوت در لغت به معنى دعا و عبادات به همراه خضوع و خشوع است. خداوند در قرآن مىفرماید: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ»؛ (222)
در انجام همه نمازها، به خصوص نماز وسطى (ظهر) کوشا باشید و با حالت قنوت (خضوع و خشوع) براى خدا قیام کنید. برخى قنوت در این آیه را به معنى همان قنوت در نماز دانستهاند؛ ولى اغلب مفسران و فقیهان معتقدند، قنوت در این آیه به همان معنى لغوى «خضوع و خشوع» است. (764)
در هر صورت حتى اگر به این آیه یا آیهى 43 سورهى آل عمران بر مستحب بودن قنوت استدلال نشود، تردیدى نیست که قنوت یکى از اجزاى مستحب نماز است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهمالسلام بسیار به آن توجه داشتند. در بعضى روایتها آمده است که چون در محضر خدا براى نماز مىایستیم، دعا مىکنیم. جا داشت که در پایان رکعت دوم نیز که ایستادن در محضر خدا تمام مىشود و به رکوع مىرویم، خدا را ستایش کنیم و او را بخوانیم. (765) (766)
197- آیا در قنوت مىشود دعاى فارسى خواند؟
بنا بر فتواى برخى از مراجع (مانند امام خمینى (ره)) دعا کردن در قنوت و نماز به فارسى اشکالى ندارد. برخى از فقها نیز دعا به فارسى و هر زبان دیگرى را جایز مىدانند؛ لکن عدهاى هم آن را جایز نمىدانند و شما باید به فتواى مرجع تقلید خودتان مراجعه نمایید. (767)
198- چه دعایى در قنوت بخوانیم بهتر است؟
در قنوت بهترین دعاها، ادعیه قرآنى و دعاهایى است که از ائمه اطهار(ع) رسیدهاست.
در رسالههاى عملیه آمده است که در قنوت بهتر است این دعا خوانده شود:
» لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ. سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ- وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِین. «
برخى دعاهاى قرآنى عبارت است از:
1. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (768).
«پروردگارا! به ما در دنیا (نیکی) عطا کن؛ و در آخرت نیز «نیکی» مرحمت فرما؛ و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»
2. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِین» (769).
«پروردگارا! پیمانه ی شکیبایی و استقامت را بر ما بریز؛ و قدمهای ما را ثابت بدار؛ و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان.»
3. «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» (770).
«پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی. پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار؛ و آثار گناه را از ما بشوی؛ و ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده. تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان.»
4. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» (771).
«پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشندهای.»
5. «رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (772).
«پروردگارا! ما ایمان آوردهایم؛ پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاه دار.»
6. «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» (773).
«خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزهای (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را میشنوی.»
7. «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ» (774).
«پروردگارا! به آنچه نازل کردهای، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروی نمودیم؛ ما را در زمره ی گواهان بنویس.»
8. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» (775).
«پروردگارا! گناهان ما را ببخش؛ و از تندروی های ما در کارها، چشمپوشی کن. قدمهای ما را استوار بدار؛ و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان.»
9. «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الأَبْرارِ» (776).
«پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت میکرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید.» و ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را ببخش؛ و بدیهای ما را بپوشان؛ و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران.»
10. «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ» (777).
«پروردگارا! آنچه را به وسیله ی پیامبرانت به ما وعده فرمودی، به ما عطا کن؛ و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان؛ زیرا تو هیچگاه از وعده ی خود، تخلف نمیکنی.»
11. «رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ» (778).
«پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره ی یاران محمد) بنویس.»
12. «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» (779).
«پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.»
13. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ» (780).
«بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز؛ (و آخرین درجه ی شکیبایی را به ما مرحمت فرما؛) و ما را مسلمان بمیران.»
14. «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ». (781)
«پروردگارا! من به تو پناه میبرم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم؛ و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود.»
15. «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء» (782) .
پروردگارا! مرا برپا کننده ی نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا! دعای مرا بپذیر.
16. «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ». (783)
«پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه ی مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا میشود، بیامرز!»
17. «رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّىْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» (784).
«پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.»
18. «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً» (785).
«پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز. و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده.»
19. «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (786).
«پروردگارا! سینهام را گشاده کن».
20. «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» (787) .
«پروردگارا! علم مرا افزون کن.»
21. «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ» (788)
«پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی.»
22. «رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ» (789).
«پروردگارا! ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آر، و تو بهترین فرودآورندگانی.»
23. «رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ – وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ» (790).
«پروردگارا! از وسوسههای شیاطین به تو پناه میبرم؛ و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند (نیز) -ای پروردگار من- به تو پناه میبرم.»
24. «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ» (791).
«پروردگارا! مرا ببخش و رحمت کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی.»
25. «رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ». (792).
«پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن.»
26. «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ» (793).
«پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشتهای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا به رحمت خود در زمره ی بندگان صالحت وارد کن.»
27. «رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ» (794).
«پروردگارا! به من از صالحان ) فرزندان صالح) ببخش.»
28. «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (795).
«پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایستهای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمیگردم و توبه میکنم، و من از مسلمانانم.»
29. «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ…» (796).
«پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه ی من شدند، وجمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز»
30. «رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ» (797).
«پروردگارا! ما ایمان آوردیم؛ ما را ببخش و بر ما رحم کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی.»
31. «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» (798).
«پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه ی روشنی چشم ما قرارده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان.»
32. «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً» (799).
«پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است.»
33. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِاِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (800).
«پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده. پروردگارا، تو مهربان و رحیمی.»
34. «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (801).
«پروردگارا! ما را مایه ی گمراهی کافران قرار مده، و ما را ببخش، ای پروردگار ما که تو عزیز و حکیمی.»
35. «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (802).
«پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی.» (803)
**—
تشهد
199- فلسفهى نشستن و برخاستن در نماز چیست؟
آنچه در مورد فلسفهى ایستادن در نماز مىتوان بیان کرد این است که: ایستادن، به توحید افعالى اشاره دارد؛ یعنى «عبد» در برابر حق مطلق و مقام قیومیت، قیام کرده است؛ به گونهاى که نماز گزار خود را در محضر حق، حاضر مىبیند و در عالمى که محضر ربوبیت خداوند است خود را از کسانى مىداند که در پیشگاه خداوند، مؤدبانه ایستادهاند. نماز گزار با تمام وجود چنین احساسى دارد و اهمیت مناجات با حق تعالى را کاملا درک مىکند. امام باقر علیهالسلام مىفرماید: پدرم (امام سجاد علیهالسلام) وقتى به نماز مىایستاد، گویى شاخهى درخت بود که جز آنچه باد از او به حرکت در مىآورد چیزى از او تکان نمىخورد. (804)
امام زینالعابدین علیهالسلام مىفرماید: از حقوق نماز است که بدانى نماز، ورود به محضر خدا است و بدانى که هنگام نماز در پیشگاه خدا ایستادهاى. (805)
آنچه در بیان فلسفهى نشستن در نماز – که همان تشهد است – مىتوان گفت این است که: نماز گزار هنگام ورود به نماز در اذان و اقامه، به وحدانیت، رسالت و امامت، شهادت مىدهد و در تشهد – هنگام خروج از نماز که در واقع خروج از فنا به بقا و از خودخواهى به خدا خواهى است – در واقع یاد آور این حقیقت است که نماز، رسیدن به توحید حقیقى و شهادت به وحدانیت خداوند است؛ چون او همه چیز است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»؛ (806)
او اول و آخر و پیدا و پنهان است.
ایستادن، آغاز سفر براى خدا و نشستن، اوج تعظیم و کرنش براى حرکت به سوى او است: «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»؛ (538)
همان گونه که شما را در آغاز آفرید، بازمىگردید.
پس در همهى حالات (ایستاده یا نشسته) شایسته است، مقصد فراموش نشود و حقیقت وحدانیت و الوهیت حق، تمام وجود نماز گزار را پر کند و قلبش را در این سفر معراجى، خدایى کند تا شهادتش حقیقت پیدا کند و از نفاق و شرک منزه گردد. شهادتى که در حال ایستادن هنگام اذان و اقامه گفته مىشود، شهادت قبل از سفر است و شهادتى که در حال نشستن در تشهد گفته مىشود، شهادت پس از سفر است. پس خوب است انسان بر این حالت خویش که مقام قرب الهى است مواظبت کند، تا جاودان باشد.
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: تشهد، ستایش خداوند بلند مرتبه است. (807)
آنچه از فلسفهى ایستادن و نشستن در نماز گفته شد، تنها بخش بسیار کوچکى از آن است. (808) (809)
200- چرا تشهّد در رکعت دوم خوانده مىشود؟
اصل نمازها دو رکعتى است که به آن «فرض الله» مىگویند و دو رکعت دیگر آن «فرض النبى» است. از همین رو در پایان دو رکعت تشهّد خوانده مىشود. «قنوت» نیز که در نماز مستحب است، در رکعت دوم خوانده مىشود. البته باید توجه داشت که مقرر شدن جایگاه و شرایط خاص براى هر عمل، خود از اهداف و فلسفههاى نماز است تا روح وحدت و یگانگى و همراهى داشتن را در نمازگزاران تقویت کند و آنان را منظم و جامعه پذیرتر نماید. (810)
201- امتهاى پیشین در نماز خود به جاى «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» چه مىگفتند؟
کیفیت نماز در ادیان پیشین روشن نیست؛ از این رو اولا: معلوم نیست که نماز در شریعتهاى پیشین داراى تشهد بوده تا گفته شود در تشهد به جاى «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» چه مىگفتهاند، ثانیا: در بسیارى از احادیث به شیوههاى مختلف آمده است که پیامبران الهى به پیامبر خاتم معتقد بودند و به او و اهل بیتش محبت داشتند و خداوند را به واسطهى نام آنان و توسل به آنها مىخواندند. در روایتى آمده است: حضرت آدم علیهالسلام به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او متوسل شد تا ترک اولاى (811) او بخشیده شد، همچنین در حدیثى دیگر آمده است: بر پیشانى کشتى حضرت نوح علیهالسلام نام پنج تن آل عبا نوشته شده بود. (812) (813)
**—
سلام
202- فلسفه «سلام» در نماز چیست؟
آخرین مرحله نماز، سلام و درود فرستادن بر پیامبر اکرم (ص)، بندگان صالح و همه نمازگزاران است.
«تکبیرة الاحرام» اجازه ورود به نماز و «سلام» اجازه خروج از آن است.
در باره حکمت و فلسفه «سلام» مىتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. احساس یگانگى و همدلى مسلمانان
نمازگزار وقتى در سلام نماز به همه مؤمنان و بندگان صالح و بر خودش سلام مىدهد، احساس مىکند که تنها نیست و یکى از آحاد امت بزرگ اسلام است و با مردان خدا، در هر جاى زمین، احساس همبستگى مىکند.
2. امان خواستن از خدا
واژه سلام در میان دو معنا مشترک است:
1. درود و تحیت و آرزوى سلامتى کامل براى مؤمنان
2. نام مقدس خداوند
طبق معناى نخست، مفهوم سلامهاى نماز روشن است ؛ ولى بر اساس معناى دوم ؛ اشاره و کنایه از این است که نمازگزار به اذن پروردگار، سلامتى و امن از عذاب را براى مؤمنان تفأل مىزند.
امام صادق(ع) مىفرماید: » مَعْنَى السَّلَامِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ، الْأَمَانُ (814)؛ معناى سلام در آخر هر نمازى، امان است» ؛ یعنى، اگر نماز را در حالى که قلبش خاضع است به جاى آورد، از بلاهاى آخرت در امان خواهد بود» (815).
3. جلب رحمت الهى
امام على(ع) مىفرماید: در معناى » السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ » از خدا ترحّم خواستن براى خود و همه بندگان است، که این خود سبب ایمن شدن از عذاب قیامت است (816).
4. یاد آورى نام الهى
امام صادق (ع) فرموده است: «سلام، یکى از اسمهاى خدا است و اگر مىخواهى سلام نماز را به خوبى انجام داده و معنایش را ادا کنى، پس باید از خدا بترسى و دین، قلب و عقلت را سالم نگه دارى و آنها را به ظلمت گناه نیالایى» (817).
5. تلقین نیکى ها و شایستگى ها
یکى از درسها و ثمرات نماز این است که هر نماز گزارى، در هر شبانه روز، پنج بار به خود تلقین مىکند که: از بندگان نیکوکار و شایسته خداوند است (السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین). کسى که نماز مىخواند، اگر به معناى این جمله توجّه کند، وجدانش تحت تأثیر قرار مىگیرد و سعى مىکند با پیام آن تلقین، مخالفت نکند و اعمال خلاف مرتکب نشود و خود را هر چه بیشتر به نیکوکاران، نزدیک سازد(818).
6. ارتباط با فرشتگان
سلام، نوعى ارتباط با فرشتگان و اظهار دوستى با آنان است. در بیان این مطلب، روایتى نقل شده است که از امام صادق (ع) پرسیدند: چرا در وقت سلام، نماز گزار نخست رو به طرف راست بر مىگرداند، نه به چپ؟ فرمود: ملکى که کارهاى بد را مىنویسد، در طرف چپ است. و چون نماز همهاش خوب است و بدى در او نیست، به طرف راست سلام داده مىشود، نه طرف چپ.(819)
7. پیوند دوستى و محبت با دیگران
سلام، خواستارى سلامتى، امنیت، خیر و برکت و سعادت است. نماز گزار با سلام دادن، نشان مىدهد که دوست دار و خیرخواه همه خوبان و نیکوکاران است و همواره آرزوى سلامتى آنان را دارد. این مسأله باعث نزدیکى قلبها به هم و مستحکمتر شدن دوستىها و برادرىها است. (820)
203- چه کسانى مخاطب سه سلام پایان نماز هستند؟
جمله: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ… خطاب به پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله است که در قرآن نیز به آن سفارش شده است (83)
جمله: «السَّلَامُ عَلَیْنَا…» خطاب به ما و بندگان نیکوکار خدا است. مسلمانان در هر نمازى پیوند دوستى با همهى بندگان نیکوکار خدا را به خود تلقین مىکنند و درود صلح را بر بندگان نیکوکار مىفرستند.
و جمله: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ…» بنابر یک نقل، خطاب به انبیاء، ملائکه و امامان معصوم است که نماز گزار آنان را در ذهنش مجسم مىسازد و بر آنان درود مىفرستد. (821)
همچنین گفتهاند: خطاب به همهى مؤمنان است؛ یعنى سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنان. (822) (823)
204- چرا «سلام» نماز در پایان آن قرار دارد، نه در آغاز آن؟
سلام فقط براى شروع و آغاز دیدار نیست؛ بلکه در فرهنگ و لغت عرب، به معناى خداحافظى نیز مىباشد. آنان زمانى که از یکدیگر جدا مىشوند، مىگویند: «سلام علیکم».
درباره «سلام آخر» نماز گفته شده است: انسان در نماز، ارتباطى وثیق با خدا برقرار و با دیگران قطع رابطه مىکند. اما در پایان نماز – که بازگشت از معراج است – با خلق خدا ارتباط پیدا مىکند و در این مرحله به مؤمنان و صالحان سلام و درود مىفرستد.
نمازگزار با «تکبیرة الاحرام» وارد نماز مىشود و چیزهایى براى او حرام مىگردد. اما سلام نماز براى این است که نمازگزار با آن، از نماز خارج شود. نمازگزار از ابتداى نماز تا آخر، کم کم حضورش پیش خدا، ملائکه و پیامبران زیاد مىشود و «سلام» تحیت به پیامبران، مؤمنان و ملائکهاى است که حاضر شدهاند.
سلام، سلامتى بنده از آتش به وسیله نمازى است که قبول شده و با نماز مقبول، سایر اعمال او هم پذیرفته مىشود. بنا بر این پایان نماز جاى سلام، تحیت، سلامتى و شادمانى است؛ نه ابتداى نماز. (824)
205- آیا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هنگام نماز همین صلواتى را که ما امروز در نماز ادا مىکنیم، به جا مىآوردند یا از سخن شایسته دیگرى استفاده مىکردند؟
خداوند متعال مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»؛ (83)
خداوند و فرشتگانش بر پیامبر صلى الله علیه و آله درود مىفرستند، اى کسانى که ایمان آوردهاید! بر او درود فرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.
مقام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آن قدر والا است که آفریدگار هستى و فرشتگان بر او درود مىفرستند و خداوند به انسانها نیز دستور داده که بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درود و سلام بفرستند و در برابر فرمان او تسلیم باشند؛ زیرا او گوهر گران قدر عالم آفرینش است. (825)
بر اساس روایات اسلامى، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز در نمازهایشان همین صلواتى را مىفرستادند که ما امروز در نمازهایمان مىفرستیم. ابوحمزهى ثمالى از «کعب» نقل مىکند: «هنگامى که آیه 56، سورهى احزاب، نازل شد عرض کردیم: سلام بر تو را مىدانیم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟ حضرت فرمودند: بگویید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیم…؛ سپس فرمودند: نماز بگزارید همان طور که ما را مىبینید، آن گاه آن حضرت نماز گزاردند [و در نمازشان همین صلوات را قرائت فرمودند]. (826) (827)
206- چرا پیامبر (ص) در نماز بر خودش صلوات مىفرستد؟
در رابطه با این سؤال به چند نکته اشاره مىشود:
الف- پیامبر (ص) موظف بود نماز را همان گونه که خداوند امر فرموده است، به جاى آورد. و یکى از اعمال و اذکار نماز نیز «سلام» است که پیامبر (ص) مثل سایر مسلمانان، عمل مىکرد. بر این اساس پیامبر (ص) و دیگر مردم در احکام الهى مساوىاند.
ب- قرآن مجید نیز مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» ؛ (83)
«خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مىفرستند. اى کسانى که ایمان آوردهاید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید».
پیامبر (ص) خود در رأس مؤمنان و اولین ایمان آورندگان است و از دیگران اولاتر است که بر خود به عنوان پیامبر خدا سلام و درود بفرستد. قرآن مجید مىفرماید: » آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّه…» (828)
؛ «پیامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است».
از آنجایى که رسول اکرم (ص) خود مؤمن است و آیه قبلى شامل خود آن حضرت نیز مىشود که به مؤمنان دستور مىدهد به پیامبر صلوات بفرستند بنابراین موظف به فرستادن صلوات و درود بر خود بود.
ج – پیامبر (ص) یک شخصیت حقیقى مانند دیگر مردم دارد و یک شخصیت حقوقى به عنوان فرستاده خدا و در این موارد جهات و حیثیات متفاوت است؛ یعنى، مقام رسالت و شخصیت حقوقى پیامبر (ص) را همه باید پاس داشته و احترام بگذارند. این مسأله از چنان اهمیتى برخوردار است که شخصیت حقیقى پیامبر (ص) نیز از این وظیفه مستثناء نیست. (829)
207- چرا پس از پایان نمازها آیه صلوات مىخوانند و بعد از آن باید سه بار صلوات بفرستیم؟
این کار ریشه در سنت و سیرهى پیشوایان معصوم علیهمالسلام دارد و مؤمنان نیز این اعمال را به پیروى از سنت و سیرهى آن بزرگواران به جا مىآورند. حضرت امام موسى کاظم علیهالسلام مىفرماید: هر کس بعد از نماز صبح و نماز مغرب قبل از آن که پاهایش را حرکت دهد یا کسى سخنى بگوید، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ…» را بخواند و بگوید: خدایا! بر محمد و ذریهى آن حضرت درود بفرست، آن گاه خداوند صد حاجت او را برآورده مىکند. (هفتاد حاجت در دنیا و سى حاجت در آخرت). (830) (831)
208- آیا با شنیدن نام پیامبر (ص) در نماز باید صلوات بفرستیم؟
این کار مستحب است و واجب نیست. (832)
**—
تعقیبات بعد از نماز – آیه (امَنَ الرسُولُ)
209- کدام یک از آیههاى سورهى بقره از دیگر آیات آن مهمتر است و آن را بعد از نماز عشا مىخوانند؟ لطفا شأن نزول آن آیهى شریف را بیان فرمایید.
از آن جا که در دو آیهى آخر سورهى بقره، خلاصهاى از تمام سورهى بقره آمده است، رهبران اسلام در احادیث متعددى ما مسلمانان را به خواندن این دو آیه بعد از نماز عشا ترغیب کردهاند و ثوابهاى گوناگونى براى آن بیان داشتهاند. خداوند متعال در این دو آیه مىفرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ… «؛ (833)
پیامبر به آنچه از طرف پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است [و رهبرى است که به تمام سخنان خود کاملا مؤمن است] و مؤمنان [نیز] به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگان وى همگى ایمان آوردهاند [و مىگویند:] ما میان پیامبران او فرق نمىگذاریم [و به آنها ایمان داریم] و گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! [انتظار] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت [ما] به سوى تو است. خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایىاش تکلیف نمىکند، [به همین جهت انسان] هر کار [نیکى] انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار [بدى] کند به زیان خود کرده است. (834)
از «ابنعباس» و «ابوهریره» چنین روایت شده است که وقتى آیهى: وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ…؛ (835)
نازل شد، صحابه نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما تحمل این آیه را نداریم. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: آیا مىخواهید مانند اهل کتابى که قبل از شما بودند، باشید؟ آنان به پیامبرانشان گفته بودند: گوش دادیم؛ ولى نافرمانى کردیم. شما باید بپرهیزید و از خداوند بترسید و فرمانبردار خداوند متعال باشید. وقتى صحابه این موضوع را از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدند زبان خویش را بستند و مطیع شدند، سپس این آیه در ادامهى فرمان بردارى آنان نازل شد: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»؛ (836)
خداوند هیچ کس را بیشتر از توانایىاش مکلف نمىسازد.
حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله در اهمیت این دو آیه مىفرمایند: خداى متعال سوره بقره را به این دو آیه ختم کرده و آن دو آیه را از گنج خود که زیر عرش قرار دارد، به من داده است، پس این دو آیه را بیاموزید و آن را به پسران خود یاد دهید؛ زیرا هم قرآن است و هم دعا. (837) (838)
210- در مفاتیح الجنان آمده است: هر کس بعد از نماز عشا آیه (آمن الرسول) را تلاوت کند، ثواب نماز شب براى او نوشته مىشود. آیا این شخص با فردى که نیمه شب برمىخیزد و نماز شب مىخواند تفاوتى ندارد؟ یا در روایت آمده است که تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام برتر از هزار رکعت نماز مستحب است و…؟
اولا: این گونه روایات براى بیان اهمیت و ارزش این اعمال ذکر شده است و مىخواهد بفهماند که مثلا تلاوت آیهى (آمن الرسول) یا تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام خیلى ارزشمند است، نه این که اینها با خواندن نماز شب یا نماز مستحبى تفاوتى ندارد.
ثانیا: همان گونه که در پرسش اشاره شد، تلاوت آیهى مذکور ثواب نماز شب را دارد؛ ولى نماز شب چنان که در روایات آمده علاوه بر ثواب، داراى آثار و نتایج دیگرى همچون: برکت رزق، زایل شدن غم و اندوه، حصول معنویت و… است. (839)
که این آثار براى تلاوت آیهى «آمن الرسول» گفته نشده است؛ بنابراین حال کسى که این آیه را تلاوت کند با کسى که نماز شب بخواند متفاوت خواهد بود. همچنین خواندن نماز مستحبى و تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام هر کدام داراى آثارى است که ممکن است دیگرى آن آثار را نداشته باشد. (840)
211- بعد از نماز وقتى مىخواهم دعا کنم، همیشه بر زبانم جارى مىشود که به خداوند متعال سلام کنم، اما در همین لحظه «اعوذ بالله» مىگویم و منصرف مىشوم؛ یعنى فکر مىکنم خیلى عاجزتر از آنم که به خداى خویش سلام کنم. مىخواستم ببینم حکم سلام کردن به خداوند متعال چیست؟
از آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهمالسلام استفاده مىشود که بنده باید در برابر خداوند متعال، خشوع و خضوع داشته باشد و خداوند را تسبیح نماید: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ… «؛ (841)
آسمانهاى هفت گانه و زمین و هر کس که در آنها است او را تسبیح مىگویند و هیچ چیز نیست، مگر این که در حال ستایش است و او را تسبیح مىگوید… .
هم چنین باید خدا را از تمام نقایص پاک شمرد؛ زیرا او وجودى بىپایان و نامحدود است و دست اندیشههاى بلند به دامن کبریایىاش نمىرسد و تغییر و گوناگونى در او راه ندارد.
آرى! خداوند خود را این گونه وصف کرده است: «هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ…»؛ (842)
او خدایى است که معبودى جز او نیست، او حاکم و مالک اصلى است، از هر عیب منزه است، به کسى ستم نمىکند، به مؤمنان امنیت مىبخشد. اساسا دعوت خداوند به سوى سلامت است: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى دارِ السَّلامِ…»؛ (843)
خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مىکند. همچنین درود و تحیت بهشتیان نیز چیزى جز «سلام» نیست: «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»؛ (844)
سخنى جز سلام و درود نیست. اما این مطلب که انسان به خداوند متعال سلام کند، در جایى وارد نشده است. (845) (846)
تکبیر گفتن بعد از نماز
212- بیشتر نماز گزاران پس از سلام نماز سه بار با صداى بلند تکبیر گفته، همراه آن، شعار مىدهند، سؤال این است که آیا اسلام و قرآن، این شعارها را بدعت و غیر اسلامى مىداند، یا خیر؟ اگر بدعت نیست دلیل عقلى، قرآنى و اجتماعى آن را به طور مشروح، واضح و مستدل بیان فرمایید.
بدعت، نسبت دادن امور خارج از دین به دین است؛ (847) ولى شعار، نوعى ابراز عقیده، موجودیت، حمایت و پشتیبانى است و بدعت نیست؛ زیرا اولا: هیچ دلیل شرعى بر نهى از آن وجود ندارد، ثانیا: شعار اگر در جهت تأیید اسلام و مسلمانان باشد، مىتواند مصداقى از «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (848) و «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ …» (849) باشد؛ یعنى هر نیرویى دارید، براى مقابله با آنها (دشمنان) آماده سازید.
گذشته از این، شعار دادن سابقهاى تا صدر اسلام دارد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بارها در جنگها به شعار متوسل مىشدند؛ از جمله شعار «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ ، اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ» در برابر شعار دشمن که مىگفتند: » اعْلُ هُبَلُ ، اعْلُ هُبَلُ » یا » اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَى لَکُمْ » در برابر » نَحْنُ لَنَا عُزَّى وَ لَا عُزَّى لَکُمْ » که در پایان جنگ احد از سوى دشمن سر داده شده بود، در تاریخ، معروف است. (850)
بنابراین، شعارهایى که براى تحکیم حکومت اسلامى و کیان مسلمانان باشد، نه تنها از آن نهى نشده، بلکه مستحب نیز هست. (851)
جمعى خواندن تعقیبات نماز
213- با توجه به آیات شریف 55 و 205 سوره اعراف، آیا جمعى خواندن دعاها با آیههاى یاد شده منافات ندارد؟
الف – اگر گفته شده خدا را به طور «خفه» و پنهانى بخوانید، براى این است که از «ریا» دورتر و به اخلاص نزدیکتر و با تمرکز فکر و حضور قلب همراه باشد. ممکن است منظور از «تضرع»، دعاى آشکار و منظور از «خفیه»، دعاى پنهانى باشد؛ پس مىتوان نتیجه گرفت هر مقامى اقتضایى دارد، گاهى باید آشکارا و گاهى پنهانى دعا کرد. اتفاقا گاهى براى ترویج دین و تبلیغ آن، لازم است دعا به صورت آشکارا و گروهى خوانده شود و هیچ منافاتى ندارد که دعا را با رعایت حضور قلب و اخلاص به صورت گروهى و آشکارا بخوانیم. معیار، آن است که هنگام تضرع و زارى در پیشگاه خداوند، صدا آن قدر بلند نشود که منافى با ادب عبودیت باشد. (852)
ب – هرگز جمع یا مفرد آمدن لفظ، دلیل بر لزوم جمعى انجام دادن عمل یا عکس آن نیست؛ چنان که الفاظ در «سورهى حمد» به صورت جمع آورده شده است؛ ولى مىتوان آن را فرادا خواند؛ البته در روایات توصیه شده است که دعا، تا جایى که امکان دارد به صورت گروهى خوانده شود. گفتنى است هر چند در اسلام، خواندن دعا به صورت جمعى سفارش شده، ولى گاهى آثارى در دعاى فردى وجود دارد که در دعاى گروهى نیست و همین طور عکس آن. (853) (854)
**—
نماز یا دعا؟!
214- آیا بهتر نیست به جاى نماز و دعا، خدا را در دل بخوانیم؟
نماز یک مجموعه چند منظوره است که بدون انجام دادن آن، اهداف مشخص شده تأمین نمىگردد.
آرى اگر هدف نماز تنها و تنها دلخوش کردن با یاد خدا بود؛ این کار با راز و نیاز و خلوت دل نیز حاصل مىشد؛ ولى علاوه بر هدف یاد شده، کارکردهاى فراوان دیگرى در نماز هست که تنها در پرتو نماز مىتوان آنها را محقق ساخت.
بعضى کارکردها و اهداف نماز عبارت است از:
1. طهارت و پاکیزگى (وضو ، غسل ، لباس پاک و مکان پاک)؛
2. توجه به حلال و حرام و کسب حلال (مکان مباح ، آب مباح و لباس مباح)؛
3. توجه به زمان ، وقت و فرصتها (پنج وقت نماز)؛
4. توجه به معارف اصلى اعتقادى (اصول مطرح شده در سوره حمد و…)؛
5. توجه به الگوها و نمونههاى عالى (أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ ، عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ…)؛
6. اعلام و شعار (اذان و اقامه)؛
7. وحدت و همدلى (نماز جماعت، نمازهاى جمعه و عید)؛
8. نشاط (ارتباط با آب در وضو و غسل)؛
9. نظم و انضباط (که در تمامى اعمال نماز از اذان تا وضو و رکعات ملحوظ است)؛
10. تحرک بدنى (قیام، رکوع و سجده).
آنچه گفته شد، تنها بعضى از آثار نماز و کارکردهاى آن است؛ حال آیا مىتوان گفت که تنها در گوشهاى خزیدن و با دل به یاد خدا بودن از نماز کفایت مىکند؟ (613)
215- آیا خواندن نماز در هر روز و شب، کار تکرارى نیست؟
اگر غرض و هدف در کارى معلوم نباشد، فعالیتهایى که براى آن انجام مىگیرد، خسته کننده، تکرارى و بىمعنا به نظر مىرسد. اگر ندانیم که یک بنّا، براى چه منظور آجرها را روى هم مىگذارد، کار او به نظر کارى تکرارى و بىدلیل خواهد آمد؛ ولى چنان که بدانیم قرار است ساختمانى ساخته شود که افرادى در آن سکونت پیدا کنند، دیگر کار چندین روزه و چند ماهه بنّا و کارگر، بى معنا و تکرارى نخواهد بود.
در نماز نیز همین منطق حکمفرما است.
به چند نکته توجه کنید تا موضوع روشن شود:
1. انسان در سیر و سفرى سخت و دشوار است و به سوى هدفى بزرگ و متعادل، در حرکت است: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ (855)؛ اى انسان تو با رنج و سختى به سوى پروردگارت در حرکتى تا او را ملاقات کنى».
وقتى چنین هدف بزرگ و ارجمندى در کار است، باید همواره ابزارى در کار باشد که به انسان یادآورى کند؛ وگرنه مقصود فراموش مىشود و او در پیچ و خم زندگى، از همه جا بى خبر در راه خواهد ماند. اگر کسى بخواهد به قلهاى بزرگ صعود کند و یا غارى بزرگ را در دل زمین طى کند، نیازمند است که در هر مقطع و گذرگاه، مسیر را بررسى و به علایم و نشانهها، توجه کند تا راه را گم نکند؛ وگرنه در پیچ و تاب غار گم خواهد شد و یا اگر در جادهاى طولانى به طرف مقصدى در حرکت هستید، چنانچه تابلو و نشانهاى در کار نباشد، انسان سرگردان خواهد شد و چه بسا که هرگز به مقصد نرسد.
نماز یادآورى کننده و تابلویى است که در همه مقاطع زندگى، به کار مىآید و براى یادآورى ضرورى است: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری (175) ؛ و نماز را به خاطر یاد من به پادار».
2. معرفت نعمتهاى الهى و شکرگزارى در درگاه او؛ شناخت نعمتهاى الهى و نعمت بخش هستى و شکرگزارى در درگاه او موضوعى است غیر قابل تردید و هر وجدان سالمى، بر ضرورت آن تأکید مىکند. بى تردید نماز جلوهاى از شکرگزارى به درگاه خداوند است: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ – الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (856)؛ پس پروردگار این خانه (کعبه) را بپرستید که شما را سیر کرد و امنیت بخشید».
اکنون باید به این پرسش، پاسخ داد که آیا نعمتهاى الهى، هر روز تجدید نمىشود؟ آیا هر روز و هر شب و هر ساعت و هر لحظه نعمت تازهاى به ما ارزانى نمىشود؟
هر نفس نو مىشود دنیا و ما
بى خبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوى نونو مىرسید
مستمرى مىنماید در جسد
(مولوى)
پس هر نماز شکرى است در برابر نعمتهاى جدید و قدیم خداوند و البته که:
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید
شکر منعم واجب آید در خرد
ورنه بگشاید در خشم ابد
(سعدى)
سر ببخشد، شکر خواهد سجدهاى
یا ببخشد، شکر خواهد قعدهاى
(مولوى)
3. انسان هر روز، نیازهاى جدیدى دارد که آن را مىطلبد. نماز که زیباترین شکل و هندسه توجه به خدا است؛ مناسبترین فرصت براى درخواست و دعا به درگاه او است.
گفت وقت فقر و تنگى دو دست
جست و جوى آزموده بهتر است
درگهى را کآزمودم در کرم
حاجت نو را بدان جانب برم
(مولوى)
پس همان گونه که آدمى نیازهاى نویى دارد، باید نمازهاى تازهاى نیز داشته باشد.
4. بدن انسان، همواره نیاز به آب و غذا و هوا دارد تا به حیات خود ادامه دهد و سالم بماند. روح و روان انسان نیز براى سلامت خود، نیاز به تغذیه مناسب فکرى و روحى دارد. نماز تغذیه منظم و برنامه ریزى شده، براى روح و روان انسان است.
5. ظاهر بعضى از کارها تکرارى است؛ ولى در مجموع هدفى را تعقیب مىکند و بدون همان کارهاى به ظاهر تکرارى، به نتیجه نخواهد رسید. وقتى براى احداث جادهاى به تونلى نیاز مىشود، کندن هر سنگ و خارج کردن خاکها، کارهایى مشابه و تکرارى است. پس بدون این که این روش دنبال شود، تونل گشوده نمىشود و راه باز نمىگردد.
در بسیارى از جاها تکرار یک کار نه تنها عیب نیست بلکه یک حسن است؛ مثلا یک نویسنده هر مقدار نویسندگى را تکرار و تجربه کند براى شخص نویسنده مفیدتر خواهد بود، رفته رفته تجاربى را کسب مىکند که قبلا بدان آگاه نبوده، و یا یک پزشک هر مقدار خدمت بیشتر انجام بدهد، تجربه پزشکى بیشترى کسب خواهد نمود.
حتى تجربه در جهان امروز یک امتیاز است؛ اگر دولتى بخواهد پروژهاى را به یک پیمانکار بدهد، اول تجربه و کار آن پیمانکار را مشاهده مىکند، بعد انجام پروژه را بدو مىسپارد.
اگرچه این مثالها، مثالهایى در امور اقتصادى و مادىاند، ولى در عبادت هم هر مقدار انسان معرفت بیشتر به خداوند عالمیان پیدا کند، به همان مقدار به خداى یکتا نزدیکتر مىشود شخص مؤمن چیزهایى را امروز درک مىکند که تا دیروز درک نمىکرده است و همین امر، ایمان او را محکمتر مىکند.
پس هر نماز، تکرار نماز قبل نیست، بلکه خود یاد جدیدى از معبود و خالق هستى است؛ که خدا را در آن وقت معین به یاد نمازگزار مىآورد و از غفلت دور مىکند. وجود آدمى را که بر اثر ارتباط با امور دنیایى، به مادیات روى آورده، دوباره مىپالاید و از غرق شدن او در باتلاق دنیا جلوگیرى مىکند. دستش را مىگیرد و یک پله و یک قدم به کمال نزدیک مىکند. و بالاتر از همه این حرفها، تکرار نماز در طول عمر بشر، دستور شارع مقدس است.
به نظر مىرسد هر نماز، با نماز قبلى مشابه است؛ ولى حقیقت آن است که هر نماز انسان را یک پله بالاتر و یک قدم به هدف نزدیکتر مىسازد. در آیه پایانى سوره علق مىخوانیم: «سجده کن و نزدیک شو» (857). (858)
**—
هدف از خواندن دعا
216- هدف از خواندن دعا چیست؟
دعا کردن آثار فراوانى براى انسان دارد؛ از جمله: آثار روانى، اجتماعى، تربیتى، معنوى، تقویت اراده، برطرف کردن ناراحتىها، روشن شدن چراغ امید در دل انسان، آرامش دل، شادى و فرح باطنى، رضا و تسلیم در برابر خداوند، عبادت و خضوع در پیش گاه الهى، تقرب به خدا به وسیلهى دعا، آگاهى و بیدارى دل و اندیشه و… .
خداوند متعال مىفرماید: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»؛ (859)
هنگامى که بندگان من از تو دربارهى من سؤال کنند (بگو) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا مىخواند پاسخ مىگویم، پس آنها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند [و به مقصد برسند].
امام صادق علیهالسلام مىفرماید: نزد خداوند مقاماتى است که هیچ کس بدون دعا به آن نمىرسد. (860) (861)
**—
شرایط عبادت
217- عبادت چه شرایطى باید داشته باشد؟
به طور کلى در عبادات – که یکى از بارزترین آن نماز است – دو شرط لازم است:
1. شرط صحت؛
2. شرایط کمال و قبولى.
البته هر دو مهم، ولى اولى بر دومى مقدم است.
یکم. شرط صحت نماز، به دو عامل بستگى دارد:
1. صحیح بودن شکل ظاهرى نماز؛ 2. صحیح بودن نیت و هدف آن.
اما صحیح بودن شکل نماز؛ به این است که به همان شکل و شیوه معین از سوى خدا و مکتب انجام گیرد؛ نه از روى سلیقههاى شخصى. حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست مىکند: «خدایا! نحوه صحیح عبادت را به ما نشان بده» (أَرِنا مَناسِکَنا). پس این که کجا باید شکسته بخوانیم و یا تمام، آهسته بخوانیم یا بلند، تعداد رکعات و امثال آن چگونه باشد و… مربوط به شکل ظاهرى نماز است که باید به همان صورتى که دستور دادهاند، انجام دهیم. در غیر این صورت باطل و بى ارزش است؛ مثل دندانههاى یک کلید که اگر اندکى ریز یا درشت باشند، دیگر قفل را باز نمىکنند. صحیح بودن هدف به این است که هدف انسان در عبادت، کسب رضاى الهى وانجام وظیفه باشد. پس عبادتى که براى غیر خدا باشد (مثلاً براى ریا، خودنمایى و خوشایند مردم) شرک است و هیچ ارزشى ندارد.
این نوع عبادت – گرچه شکل ظاهرى آن صحیح و شرایط صحیح بودن را دارا است و انسان تکلیفش را انجام داده و از عقاب خدا رهایى پیدا کرده – ولى رشد آور و تعالى بخش نیست و همان عبادت بىمحتوا است؛ مثل دارویى که شفابخش نیست و یا مثل هسته بىمغز مىماند که رشد نمىکند و ثمر نمىدهد. گاهى عبادت از کیفر مىرهاند؛ ولى ما را محبوب خدا نمىسازد.
دوم. یکى از شرایط کمال و قبولى نماز، پرداختن به معناى آن است. قرآن ثمره نماز را بازداشتن از فحشا و منکر مىداند: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ». این خاصیت، مغز و محتواى اصلى نماز و نشان قبولى اعمال و عبادات است. امام صادق در بیان نشانه قبولى عبادت فرمود: «هر کسى دوست دارد، بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى بازداشته یا نه؟ پس هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است».
پس توجه به مفهوم و معناى نماز، از شرایط کمال و قبولى آن است و اگر چه بسیار مهم است؛ ولى در مرحله دوم است؛ زیرا اگر توجه به معنا نباشد و شرایط کمال و قبولى را نتواند کسب کند، نمازش باطل نیست. اگر ظاهر نماز را حفظ کند؛ اما شرایط صحت آن را رعایت نکند، نماز صحیح است و تکلیف از او ساقط مىشود. بنابر این صورت نماز بر معنا رجحان دارد. (862)
218- آیا میانه روى در عبادت لازم نیست؟
بلى، میانه روى در هر امر خوبى هم لازم است و هم نیکو، اگرچه نماز خواندن باشد و یا قرآن خواندن!
غذا خوردن مایه حیات ماست، ولى اسلام چه مقدار سفارش کرده که زیاده روى در خوردن نداشته باشید، سلامتى شما در کم خوردن است. بعلاوه از پرخورى نهى شده است، ولى کم خورى مستحب است.
رسول خدا (ص) فرمودند: همانا این دین محکم و متین است، پس با ملایمت در آن درآیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید، تا مانند درماندهاى باشید که نه مسافت را پیموده و نه مرکبى بجا گذاشته، (یعنى به واسطه زیادى سرعت، مرکبش در بین راه از رفتن بازمانده).
امام صادق (ع) فرمودند: «لَا تُکَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِکُمُ الْعِبَادَةَ ، عبادت را به خودتان تحمیل نکنید». (863)
البته یک تذکر لازم است: مقصود، نهى از زیاده روى در مستحبات است به نحوى که آنان را از شوق و نشاط بیندازد، بنده مومن باید تا میل و رغبت دارد به ادعیه و نمازهاى مستحب بپردازد و چون کسالت عارضش شد و افسرده گشت خود را به کار دیگر سرگرم سازد.
حنان بن سدیر گوید: شنیدم از امام صادق (ع) فرمود: چون خداى عزوجل بندهاى را دوست بدارد، به عمل کوچک او پاداش بزرگ دهد و به عمل کم، پاداش زیاد دادن بر خداوند بزرگ و سنگین نباشد.
در ادامه امام صادق (ع) فرمودند: من در طواف بودم که پدرم بر من گذشت من جوان بودم و در عبادت کوشا. پدرم مرا دید که عرق از سر من سرازیر است. به من فرمودند: اى جعفر، اى پسر جان! همانا چون خدا بندهاى را دوست دارد او را به بهشت درآورد و با عمل اندک از او راضى شود. (864)
یک نکته خوب: نشاط در عبادت؛
آن گونه که بیمار از غذاى لذیذ لذت نمىبرد، عبادت کنندگان بىشوق هم لذتى از پرستش نمىبرند. عبادت باید همراه محبت، عشق و نشاط و لذت باشد. و نه همراه با کسالت و بىحالى و افسردگى. نشاط در عبادت یک امتیاز است.
نکته دوم: نماز را زود تمام کردن و به کار مردم رسیدن،
سیره رسول خدا (ص) تخفیف نماز براى راهاندازى کار مردم بود. رسول خدا (ص) بلند نمىشد و نمىنشست مگر به یاد خدا، و چنانکه مشغول نماز بود و کسى در کنارش مىنشست، نماز خود را تخفیف مىداد و تمام مىکرد و به سوى او برمىگشت و مىفرمود: آیا حاجتى دارى؟ (865) (866)
****
نمازهای مستحبی
219- نماز اول هر ماه چگونه خوانده مىشود؟
«نماز اول ماه» چهار رکعت است. دو رکعت آن شب اول به جا آورده مىشود؛ بدین ترتیب که نمازگزار بعد از «حمد»، سوره «انعام» را بخواند. دو رکعت دیگر در روز اول به جا آورده مىشود؛ در رکعت اول بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «قدر» را بخواند. پس از اتمام نماز حاجات خود را بخواهد و بیشتر براى سلامتى و موفقیت در کارها دعا کند. در اهمیت نماز اول ماه در احادیث چنین آمده که آدمى را از شرّ بدى ها، ترس، نکبتها و غم و اندوه و ناگوارىها تا ماه آینده در امان خود حفظ مىکند و حاجاتش – اگر دعاى او مخلصانه باشد – برآورده مىشود. (305)
220- نماز جعفر طیار، چه موقع و چگونه خوانده مىشود؟
با فضیلتترین وقت خواندن نماز جعفر طیار، روز جمعه هنگام بالا آمدن آفتاب است. این نماز چهار رکعت است (به صورت دو نماز دو رکعتى). در هر رکعت آن، حمد و سوره و پس از آن پانزده مرتبه «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» خوانده مىشود. این تسبیح ده مرتبه در رکوع و ده مرتبه بعد از بلند شدن از رکوع و نیز ده مرتبه در سجده اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن، ده مرتبه در سجده دوم و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن گفته مىشود (همین طور در رکعتهاى بعد). این نماز سوره مخصوصى ندارد؛ لکن افضل آن است که در رکعت اول سوره «زلزال»، در رکعت دوم «عادیات»، در رکعت سوم «نصر» در رکعت چهارم «توحید» خوانده شود.(867) (305)
**—
نماز غفیله
221- کدام سوره و آیه قرآن در «نماز غفیله» خوانده مىشود؟ لطفا ترجمه کامل آیات مورد نظر را بنویسید؟
قسمتى از ذکر نماز مستحبى غفیله که در رکعت اول خوانده مىشود در سوره انبیاء، آیه 87 و 88 آمده و به ذکر «یونسى» نیز معروف است و همان دعایى است که حضرت یونس على نبینا و آله و علیهالسلام هنگامى که در شکم ماهى بزرگ بود، خواند و براى نجات خود از خدا کمک خواست. (868)
«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ – فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» (انبیاء، آیات 87و88)
(و ذوالنون [=یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین میپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست. منزهی تو. من از ستمکاران بودم. » – ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات میدهیم.)
پارهاى دیگر از ذکر نماز غفیله که در رکعت دوم و بعد از سوره حمد خوانده مىشود در سورهى انعام، آیه 59 آمده است و در این آیه شریف، از اسرار و علم و قدرت خدا و وسعت دایرهى حکم و فرمان او سخن به میان آمده است. (869)
«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» (انعام، آیه 59)
«کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمیداند. او آنچه را در خشکی و دریاست میداند؛ هیچ برگی (از درختی) نمیافتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانهای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار (= در کتاب علم خدا) ثبت است.»(870)
**—
نوافل
222- نمازهاى نافله چه فایدهاى دارد؟
به جز نمازهاى واجب و یومیه، نمازهاى دیگرى هم وجود دارد که انجام دادن آنها مستحب است. از آن جایى که این نمازها، اضافه بر نمازهاى واجب است، به آنها نافله یا نوافل گفته مىشود (به معناى زیادى و افزون). اساس و اهمیت نافلههاى مستحبى، به این است که جبران کننده نواقص و کمبودهاى نمازهاى واجب است و همچون صدقهاى است که انسان مىپردازد. در حدیث است: «نمازهاى نافله به منزله هدیه است و در هر صورت پذیرفته مىشود».
با همه تأکید و تشویقى که در انجام دادن نمازهاى مستحبى در احادیث آمده، در عین حال باید با عشق و علاقه باشد و انسان آنها را به خود تحمیل نکند که اثر سوء بر روح و روان آدمى مىگذارد. به همین دلیل نمازهاى مستحبى، از تسهیلات ویژهاى برخوردار است که در نمازهاى واجب نیست؛ مثلاً نماز مستحبى را مىتوان نشسته خواند، یا اگر تنها «حمد» را بخواند، کفایت مىکند. شک در رکعات نمازهاى مستحبى، نماز را باطل نمىکند و نیز اشتباه در کم و زیادى آن، سجده سهو ندارد. بالاخره بهتر است نماز واجب در مسجد و به جماعت خوانده شود؛ ولى نافلهها را در هر جا مىتوان خواند. بنا بر این حکمت و فلسفه تشریع نمازهاى نافله به جهت کامل شدن نمازهاى واجب است و این نماز کامل انسان را تکامل و ترقى مىبخشد و او را از فحشا باز مىدارد. در حدیث است که خداوند به فرشتگان مباهات کرده، مىفرماید: «به بندهام بنگرید چیزى را که بر او واجب نکردهام، انجام مىدهد و شما را شاهد مىگیرم که او را آمرزیدم».
در روایتهاى پیشوایان دین تأکید بسیارى بر انجام دادن نافلهها شده است؛ زیرا آنها کاستى و نقصان باطنى نمازهاى واجب روزانه را جبران مىکنند.
اثر کلى نوافل قرب به خدا و توجه و تذکر بیشتر و طبعا پاکى و دورى از گناه و غفلت است. در حدیث قدسى معروفى به نام «قرب النوافل» آمده که خداوند فرمود: «بنده با نوافل به من نزدیک مىشود تا جایى که من چشم او مىشوم که با او مىبیند و گوش او مىشوم که با او مىشنود و دست او مىشوم که با او کار انجام مىدهد؛ یعنى، چشم و گوش و دست الهى پیدا مىکند.». (871)
در خصوص نماز شب آیات و روایات آثار زیادى را ذکر کردهاند؛ مثلا، «مقام محمود و پسندیده در دنیا و آخرت اثر نماز شب شمرده شده، همچنین نوافل موجب جبران نقص در فرائض مىگردد». (872)
**—
نماز شب
223- آیاتى را که در فضیلت نماز شب آمده، بیان فرمایید.
1. توصیه به نماز شب براى رسیدن به مقام محمود (شفاعت): «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»؛ (873)
پاسى از شب را [از خواب برخیز و] قرآن [و نماز] بخوان! این یک وظیفه اضافى براى تو است، امید است که پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزاند.
2. نماز شب به همراه ترس و امید: «تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ (432)
پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مىشود [و به پا مىخیزند و رو به درگاه خدا مىآورند] و پروردگار خود را با بیم و امید مىخوانند و از آنچه به آنان روزى دادهایم انفاق مىکنند.
3. تمجید از کسانى که سحرگاهان از درگاه الهى طلب آمرزش و مغفرت مىکنند: «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ – وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»؛ (874)
آنها کمى از شب را مىخوابیدند و در سحرگاهان، استغفار مىکردند.
4. یاد نیکو از کسانى که در طول شب در سجده و قیاماند: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛ (875)
[آیا چنین کسى با ارزش است] یا کسى که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت مىترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: آیا کسانى که مىدانند با کسانى که نمىدانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکر مىشوند.
5. نماز شب، نشان اخلاص و ادعاى راستى در ایمان است:
«إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً». (876)
6. دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله به نماز شب:
یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ – قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً – نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً – أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً (877)
اى جامه به خود پیچیده! شب را جز کمى به پا خیز! نیمى از شب را یا کمى از آن کم کن یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.
7. توصیه به ذکر نام خدا و نماز شب:
وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً (878)
و در شبانگاه براى او سجده کن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى.
8. یاد نیکو از کسانى که نماز شب به پا مىدارند و به یاد خداوند هستند، حتى از اهل کتاب:
… مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ (879)
… آنها همه یکسان نیستند؛ از اهل کتاب، جمعیتى هستند که [به حق و ایمان] قیام مىکنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مىخوانند، در حالى که سجده مىکنند.
بعد از ذکر آیات قرآن دربارهى نماز شب، شایسته است محتواى برخى از احادیث را در فضیلت نماز شب بیان کنیم.
در روایات آمده است: نماز شب، شرف مؤمن است، باعث صحت بدن، کفارهى گناهان و برطرف کننده وحشت قبر است، روى را سفید، بو را پاکیزه و روزى را جلب مىنماید. (839) (880)
224- نماز شب چه آثارى دارد؟
آدمى موجودى است که از دو بعد «حیوانى» و «روحانى»، ساخته شده است. این دو بعد در کشمکش با یکدیگرند. هرگاه بعد «جسمانى و حیوانى» غلبه کند، گرایش آدمى بیشتر بدان سو خواهد بود و هرگاه که جنبه «روحانى» تقویت شود، گرایشهاى متعالى در او نیرومندتر خواهد شد. مولوى مىگوید:
خلق عالم را سه گونه آفرید
یک گروه را جمله عقل و علم و جود
آن فرشته است و نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوی
نور مطلق زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهی
همچو حیوان از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدمیزاد و بشر
از فرشته نیمی و نیمش ز خر
نیم خر خود مایل سفلی بود
نیم دیگر مایل علوی شود
تا کدامین غالب آید در نبرد
زین دوگانه تا کدامین برد نبرد
از اهداف مهم دستورات و برنامههاى دینى، حفظ این تعادل در وجود آدمى است. اگر فرمان روزه صادر شده؛ اگر این همه به خواندن نماز سفارش شده و… همه بدان جهت است که آدمى تک بعدى نشود و همه چیز را در عرصه مادیات خلاصه نبیند.
«نماز شب» از عمدهترین وسایلى است که در کاهش بعد «حیوانى»، تأثیری شگرف دارد. فرو نهادن خواب شیرین و به نماز ایستادن – در حالى که همه در خواباند – و نیز استفاده از الهامات سحرى و بهجت و سرور معنوى – که در آن لحظات عاید انسان مىگردد – از ثمرات نماز شب است.
نماز شب تا آن اندازه کارساز است که خداوند به پیامبر خویش فرمود: «و از شب، زمانى را به نماز شب بپرداز، بدان امید که خداوند تو را به مقام محمود واصل نماید.» (881)
با تقویت جنبه «روحانى و معنوى» در انسان، زمینه بیشترى براى درک اندیشههای متعالى و قرب به خدا، حاصل مىگردد؛ چنان که با تقویت بعد «حیوانى»، آدمى در عرصههاى مناسب آن رشد خواهد کرد.
نماز شب گرچه مستحب است؛ اما از مستحباتى است که در آیات قرآن و روایت معصومین، خیلى بر آن تأکید شده و سفارش شده و همه بزرگان اخلاق و عرفان، به شاگردان خود آن را سفارش کردهاند. گفته شده که هرکس به هر مقام معنوى رسید – بعد از انجام دادن واجبات و ترک محرمات – از نماز شب رسید. در روایتى از رسول خدا (ص) نقل شده که سه مرتبه به حضرت على (ع) سفارش مىکند: » عَلَیْکَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ ؛ برتو باد به خواندن نماز شب». در قرآن به پیامبر (ص) خطاب شده است: اگر مىخواهى آن مقام بلند محمود (مقام شفاعت شده) را به تو بدهم، قسمتى از شب را به تهجد بپرداز».
در روایتى آمده است: «نماز شب باعث شرف و آبروى مؤمن، سلامت بدن، کفاره گناهان، برطرف کنندهى وحشت قبر، سفید شدن صورت و نورانى شدن آن و زیاد شدن رزق مىشود». (882)
225- براى توفیق در شب زندهدارى و خواندن «نماز شب» با رقت قلب، چه کنیم؟
علماى اخلاق با توجه به روایات اهل بیت علیهمالسلام، دستورهایى را در این زمینه بیان فرمودهاند که در این جا چند نکته را متذکر مىشویم:
1. آشنایى با فضیلت و ثواب نماز شب: این امر شوق انسان را براى رسیدن به درجات موعود، زیاد مىکند: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»؛ و پاسى از شب (873) را [از خواب برخیز] و قرآن [و نماز] بخوان، این یک وظیفهى اضافى براى تو است، امید است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزاند.
امام على علیهالسلام فرمودهاند: اراده و تصمیم، به اندیشه و شناخت انسان بستگى دارد. (883)
2. پرهیز از «پرخورى» به خصوص هنگام شب: این امر باعث نوشیدن آب بیشتر و در نتیجه غلبهى خواب بر چشمها مىگردد. امیرمؤمنان علیهالسلام مىفرمایند: با وجود سه چیز، آرزومند سه مطلب مباش که یکى از آنها، سحر خیزى و شب زندهدارى با وجود پر خورى است.
3. «استراحتى کوتاه» در روز که به آن «خواب قیلوله» مىگویند: رسول اکرم صلى الله علیه و آله در این زمینه مىفرمایند: با خوردن سحرى براى روزه گرفتن و با خواب قیلوله براى شب زندهدارى کمک بگیرید. (884)
4. دورى گزیدن از گناه در طول روز: امام على علیهالسلام به فردى که از بیدار نشدن جهت نماز شب شکایت داشت، فرمودند: أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ؛ تو مردى هستى که گناهانت تو را به بند کشیده است. (885)
5. خواندن آخرین آیه سوره کهف: امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَقْرَأُ آخِرَ الْکَهْفِ إِلَّا یَتَیَقَّظُ فِی السَّاعَةِ الَّتِی یُرِیدُ» (886) ؛ هیچ بندهاى نیست که آخرین آیه سوره کهف را قرائت کند؛ مگر این که در همان وقتى که مىخواهد بیدار مىشود.
6. خواندن دعاهایى که براى بیدار شدن و اقامهى نماز شب وارد شده است. (887) براى لذت بخش شدن مناجات و نماز شب، امورى را ذکر کردهاند؛ از جمله: خوف و خشیت قلبى از خداوند، کوتاه کردن آرزوهاى دنیوى، تفکر در مراتب هولناک آخرت و درکات جهنم، تفکر در عظمت و جلال خداوند و کوچکى خود، یادآورى گناهان و خطاهاى خود و… . (888)
عامل دیگر، «عشق و محبت به خداوند متعال» است: خداوند به حضرت موسى على نبینا و اله و علیهالسلام فرمود: اى پسر عمران! دروغ مىگوید کسى که گمان مىکند مرا دوست دارد؛ ولى هنگام شب، تا صبح مىخوابد. آیا دوست، خواستار خلوت کردن با دوست خود نیست؟! (889)
در پایان، خوب است بدانیم، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از نزول آیات 191 تا 195 سورهى «آل عمران» و نیز شبهایى که براى نماز شب برمىخاستند، این آیات را تلاوت کرده، گریه مىکردند و از طرفى امامان علیهمالسلام نیز به خواندن این آیات هنگام بیدار شدن براى نماز شب، سفارش فرمودهاند. (890) (891)
226- زمان و طریقه خواندن نماز شب را بیان کنید؟
نماز شب یازده رکعت است و وقت آن از نیمه شب تا اذان صبح است که به ترتیب زیر مىباشد:
1- هشت رکعت نافله شب که به صورت چهار نماز دو رکعتى (مانند نماز صبح) خوانده مىشود.
2- دو رکعت نماز «شفع» که پس از هشت رکعت اول خوانده مىشود. مستحب است در آن پس از حمد در یک رکعت، سوره » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ » و در رکعت دیگر سوره » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس » خوانده شود.
3- یک رکعت نماز «وتر» که پس از «شفع» خوانده مىشود. مستحب است در آن پس از حمد » قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» سه مرتبه خوانده شود. سپس یک بار » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ » و یک بار » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس «. پس از خواندن سوره، قنوت مىگیرد که مستحب است به این صورت باشد: هفتاد مرتبه گفته شود: » أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه » و براى چهل نفر مؤمن استغفار شود یا چهل بار گفته شود: » اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات » و سیصد مرتبه گفته شود: «اَلْعَفْو». البته این ها مستحب است و بدون اینها هم مىتوان خواند. حتى مىتوان بدون سوره یا قنوت خواند و اگر وقت تنگ باشد، مىتوان فقط به «شفع» و «وتر» یا «وتر» تنها اکتفا نمود. این نماز در تمام شبهاى سال مستحب است و فضیلت بسیار دارد. در روایت است: «خانهاى که در آن نماز شب خوانده شود مانند ستاره آسمانى براى ملائک مىدرخشد و آنان براى نمازگزار صلوات و درود و رحمت مىفرستند». (892) (893)
227- نیمه شب چه موقعى است؟
چون ساعات شبانه روز در ایام و فصلها تغییر مىکند، نمىتوان ساعت مخصوصى را براى نیمهشب، تعیین کرد. البته ضابطه کلى در تعیین نیمه شب آن است که از اذان مغرب تا اذان صبح محاسبه گردد؛ با گذشت نیمى از این مقدار، نیمه شب فرا رسیده است. گفتنى است برخى از مراجع، یازده ساعت و ربع و عدهاى دیگر تا دوازده ساعت بعد از ظهر شرعى را مشخّص کردهاند؛ وقت اختیارى خواندن نماز مغرب و عشا ادامه دارد و آن موقع نیمه شب شرعى است. (894)
228- نام سوره یا آیهاى که باعث شود، نیروى خواندن نماز و نماز شب به وجود آید، چیست؟
نویسنده کتاب مفاتیح الحاجات از کتاب خواص السور نقل کرده است: کسى که به نماز خواندن بىرغبت است، اگر این آیات را بنویسد و با خود نگه دارد، براى او در نماز خواندن ذوق و شوق حاصل مىشود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ – ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ – إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (895)؛ اگر کسى سوره مؤمنون را هفت بار بخواند، در نماز خواندن رغبت مىیابد.
همچنین نقل شده است: مداومت بر آیات 190 تا 194 سوره آل عمران: فوایدى دارد که شب خیز شدن، یکى از فواید آن است.
گفتنى است که قرآن، کتاب هدایت و انسان سازى و نسخه شفا بخشى است که بزرگترین مرض؛ یعنى کفر و نفاق را شفا مىبخشد و باید آن را خواند و به دستورهایش عمل کرد. (896)
**—
نماز وحشت
229- نماز وحشت چه نمازی است؟
نماز وحشت، نمازى است که براى کسى که تازه از دنیا رفته، در نخستین شبى که او را به خاک مىسپارند، مىخوانند. خواندن این نماز، مستحب است. نماز وحشت دو رکعت است؛ در رکعت اول بعد از سورهى حمد، یک مرتبه آیة الکرسى و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سورهى قدر خوانده مىشود و بعد از سلام نماز، گفته مىشود: » اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها إلى قَبْرِ فُلان «؛ پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ثواب این نماز را به قبر فلانى برسان. (به جاى «فلان» نام میت را مىبرند.) (897) (898)
نماز دهه اول ذى حجة
230- آیهاى که در نماز دههى اول ذى حجه خوانده مىشود در کدام سوره است؟
این نماز دو رکعت است که در دهه اول ماه ذىحجه بین نماز مغرب و عشا خوانده مىشود و در هر رکعت نیز بعد از سورهى حمد و توحید آیهى «وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی فی قَوْمی وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ» (سوره اعراف، آیه 142) خوانده مىشود. براى آشنایى بیشتر با این نماز به مفاتیح الجنان رجوع کنید. (898)
نماز باران
231- چرا در برخى سالها با همهى عزادارىها و نالهها و دعاها و نماز استسقا خواندنها، خداوند متعال رحمت خود، یعنى باران را از ما دریغ مىکند؟
نیامدن باران علل مختلفى دارد که برخى از آنها را بازگو مىکنیم:
1. گناه و اعمال بد انسانها: متأسفانه در جامعه، گناه فراوان شده و این در حالى است که قرآن مىفرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ…»؛ (899)
اگر مردمى که در شهرها و آبادىها زندگى مىکنند، ایمان و تقوا داشته باشند، درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آنها مىگشاییم. همچنین مىفرماید: «… وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً – وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب …»؛ (900)
کسى که تقوا پیشه کند، خداوند گشایشى براى او قرار مىدهد و از آن جا که گمان ندارد به او روزى مىبخشد و اگر نیامدن باران به خاطر گناهان باشد، مجازات الهى خواهد بود.
2. براى امتحان: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»؛ (901)
ما حتما شما را به ترس و گرسنگى و کم کردن از اموال و جانها و ثمراتتان آزمایش مىکنیم و بشارت بر صابرین باد.
3. تقویت ایمان مردم مبنى بر این که همه چیز به دست خدا است و او مالک مطلق است: «لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فیهِنَّ…»؛ (902)
مالکیت آسمانها و زمین و آنچه در آنها قرار دارد براى خدا است.
4. براى مصلحت: «… بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»؛ (903)
کلید خوبىها و نیکىها به دست تو است و تو بر هر چیزى قادر و توانایى؛ پس نباید با وجود تلاش، دعا، عزادارى و… مأیوس شد؛ زیرا یأس و ناامیدى یکى از گناهان کبیره است.
5. تنبلى و سستى انسانها: درست است که در مواقع خاصى به درگاه الهى رو مىآوریم، اما کافى نیست. تضرع به درگاه الهى، وظیفهى همیشگى ما است.
خداوند مىفرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»؛ (132)
اى مردم! همهى شما گدایان و نیازمندان به سوى خداوند هستید و خدا، غنى و حمید است.
نماز استسقا یکى از دستورهاى دینى است که هنگام خشک سالى و نیامدن باران، مىخوانند و اگر با یک بار خواندن، باران نیامد، خوب است تکرار شود. این سنت در طول تاریخ اسلام اجرا شده و هم اکنون نیز در شهرهاى مختلف اجرا مىشود. گفتنى است که در بعضى جاها باران مىآید و در بعضى جاها براى مصلحتهایى که علت اصلى آن به خود ما برمىگردد، باران نمىآید. اگر چه مجموعهى عوامل بارندگى و شرایط جوى در این امر بىتأثیر نیست، اما گاهى خداوند براى مجازات بندگان معاند و لجوج، در مقابل گناهانى که انجام مىدهند، به آنها نعمت مىبخشد و آنها تصور مىکنند که لطف الهى شامل حالشان شده؛ به همین جهت در غرور و غفلت فرومىروند؛ اما ناگهان، خداوند آنها را از ناز و نعمت به کام عذاب و بلا مىفرستد: «… سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ»؛ (904)
ما آنها را از آن جا که نمىدانند، به تدریج [به سوى عذاب] پیش مىبریم. (905)
ناگفته نماند که مشکلات، تنها به خشکسالى و امثال آن محدود نمىشود؛ بیمارى جسمى و روانى، بىهویتى، درگیرهاى قومى و بسیارى از مشکلات شناخته شده و ناشناختهى دیگر، گاه دامن گیر کفار و خارج شدگان از دین الهى مىشود. خداوند، افراد گنهکار را در صورتى که زیاد به گناه آلوده نشده باشند، به وسیلهى زنگهاى بیدار باش و عکس العملهاى اعمالشان یا گاهى به وسیلهى مجازاتهاى مناسب با اعمالى که از آنها سر زده، بیدار مىسازد و به راه حق بازمىگرداند؛ ولى کسانى که در گناه و عصیان غرق مىشوند و طغیان و نافرمانى را به مرحلهى نهایى مىرسانند، خداوند آنها را به حال خود وامىگذارد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و مستحق حداکثر مجازات گردند. اینها کسانى هستند که لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملا از دست دادهاند. (906)
افزون بر آن، اگر بنا باشد خداوند هر کافر یا گناه کارى را در دنیا مجازات کند، اختیار از انسانها سلب خواهد شد و از روى اجبار و اکراه ایمان خواهند آورد، در حالى که ایمان و ترک گناه اضطرارى و اجبارى، فایده ندارد و کمال به شمار نمىرود؛ آنچه کمال و مطلوب آدمى به شمار مىرود، ایمان و ترک گناه اختیارى است، نه اجبارى و اضطرارى. (907)
نماز هنگام جنگ
232- در کدام آیه آمده است که نماز در زمان جنگ تعطیل نمىشود؟
نماز در زمان جنگ به صورت «نماز خوف» خوانده مىشود و خداوند در آیات زیر به آن اشاره کرده است:
1. «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»؛ (908)
اگر [به خاطر جنگ یا خطر دیگرى] مىترسید، [نماز را] در حال پیاده یا سواره بخوانید؛ اما زمانى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید [و نماز را به صورت معمولى بخوانید]؛ همان گونه که خداوند، چیزهایى را که نمىدانستید، به شما تعلیم داد.
2. «وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا …»؛ (909)
هنگامى که میان آنها هستى باید دستهاى از آنها با تو [به نماز] برخیزند و باید سلاحهاى خود را با خود برگیرند و هنگامى که سجده کردند [و نماز را به پایان رسانیدند]… . (910)
نام نمازها
233- نام تمام نمازها را ذکر کرده، بگویید هر کدام از آنها چند رکعت است و آیا در قرآن به آنها اشارهاى شده است؟
نمازها به دو قسم واجب و مستحب تقسیم مىشوند.
نمازهاى واجب عبارتاند از:
1. نماز یومیه که در مجموع 17 رکعت است: نماز صبح دو رکعت، نماز ظهر چهار رکعت، نماز عصر چهار رکعت، نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت.
2. نماز آیات: دو رکعت.
3. نماز میت.
4. نماز طواف واجب خانهى کعبه: دو رکعت است که بعد از طواف واجب خوانده مىشود.
5. نماز قضاى پدر که بر پسر بزرگ تر واجب است: تعداد رکعتهاى آن به پسر بزرگتر بستگى دارد که چند رکعت از نمازهاى قضا شدهى پدرش را یقین دارد که به همان مقدار بر او واجب است.
6. نماز اجاره، نذر، قسم و عهد: تعداد رکعتهاى این نماز نیز به نذر، اجاره، سوگند یا عهد، بستگى دارد.
نمازهاى مستحبى در توضیح المسائل مراجع بزرگوار ذکر شده است. (911)
قرآن به نمازهاى یومیه به صورت کلى اشاره کرده است؛ از جمله: نساء، آیه 103؛ هود، آیه 114؛ اسراء، آیه 78 و… در آیه 84 سوره توبه به نماز میت اشاره شده و نیز در سورههاى: مزمل، آیه 2؛ طور، آیه 49؛ زمر، آیه 9؛ انسان، آیه 26 و… به نمازهاى مستحبى، از جمله نماز نافلهى شب اشاره شده است. (912)
**—
نماز آیات
234- نماز آیات چیست و چگونه خوانده مىشود؟
نماز آیات دو رکعت است که هر رکعت پنج رکوع دارد و به دو طریق خوانده مىشود:
1- بعد از نیت تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود. سپس سر از رکوع بردارد و دوباره یک حمد و یک سوره بخواند. باز به رکوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.
2- بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد آیههاى یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم، سوره را تمام نماید و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.
نماز آیات به سبب چهار چیز واجب مىشود:
1- گرفتن خورشید
2- گرفتن ماه
3- زلزله
4- رعد و برق و بادهاى سیاه و سرخ، در صورتى که بیشتر مردم بترسند. (621)
235- چرا کیفیت «نماز آیات» با بقیه نمازها فرق دارد؟
هر نمازى، داراى مقررات خاصى است که آن را از بقیه نمازها متمایز مىسازد؛ چون وضعیت جغرافیایى به هنگام خسوف و کسوف، زلزله و… استثنایى است، نماز آیات نیز شکل استثنایى دارد و در هر رکعت پنج رکوع دارد.
یکى از آثار و اهداف نماز، آرامش بخشیدن به دلها است. از آنجا که در وضعیتهاى بحرانى، میزان اضطراب و تشویش بیشتر است؛ نیاز فزونترى به ذکر و توجّه به خداوند وجود دارد تا نگرانىهاى روحى برطرف شده و آرامش جایگزین آن گردد. از این رو در نماز آیات، رکوع بیشترى تشریع شده تا این نماز ویژه، نتیجه بهترى را در راستاى اهداف نماز و یاد خدا ایفا کند.
موضوع دیگر مراعات اصل تنوع است؛ چرا که طبیعت انسان تنوع طلب است؛ به همین جهت نماز متفاوت براى او جاذبه فزونترى دارد و بیشتر در خاطره او باقى مىماند. (913)
**—
نماز جماعت
236- آیا بهتر نیست نماز را فرادا بخوانیم تا لذت بیشترى ببریم؟
نماز یک عبادت تک منظوره نیست؛ بلکه هندسه آن چند ضلعى است و به یک هدف خاصى محدود نمىشود. اگر هدف نماز، تنها لذت ذکر و معرفت بود، این پیشنهاد کاملاً صحیح بود که با رفتن به کنج عزلت و گوشه نشینى و مراقبت فردى، بیشتر مىتوان آن حالات معنوى و عرفانى را تحصیل کرد؛ ولى نماز اسلام، نمازى است که داراى بعدى کاملاً اجتماعى است. به همین جهت اصل در نماز، جماعت است و «ضمایر جمع» در سوره حمد، شاهد مدعاى ما است. پس بایستى با نماز در جامعه، حرکت کرد و هنر این است که آدمى، به گونهاى باشد که در عین اشتغالات گوناگون، از ذکر خداوند غافل نگردد و همواره او را حاضر و ناظر ببیند و در حقیقت در همه احوال، مشغول به نماز باشد.
نماز اسلام، نماز ناهى از منکر و عمود برپایى خیمه دین است و چنین عبادتى، با گوشهگیرى تحقّق نمىیابد.
به گفته یکى از بزرگان دانش، «نماز فرادا» همانند آن است که هر شخصى در اتاق خود، چراغى داشته باشد که اگر خاموش شود از نور بىبهره خواهد بود؛ ولى «نماز جماعت»، همانند آن است که در کنار هم هر کدام، چراغى داشته باشیم که در صورت خاموش شدن یک یا چند مورد از آن، نور از بین نمىرود و از نور دیگر بهره برده مىشود. (914)
237- آیا مىشود نماز جماعت را در خانواده برگزار کرد؟ (915)
خیلى هم خوب است و اثرات مثبتى از قبیل اعتماد، صفا، همدلى، همدیگر را قبول داشتن و یکى بودن را در کانون خانواده ایجاد مىکند که همه مىتوانند از برکات نماز جماعت باشد. در اسلام نیز به اقامه نماز جماعت سفارش فراوان شده است.
از این رو آقایان سعى کنند شرایط امام جماعت بودن را داشته باشند و خانمها هم خیلى سختگیرى نکنند و حتى در اقتدا به همسر خود پیش قدم شوند تا بچهها هم یکى پس از دیگرى ملحق شوند. این عمل یکى از تعالیم اسلامى است که زیاد به آن سفارش شده است. در همین راستا روایت شده است نخستین کسى (از زنان) که با پیامبر اکرم(ص) نماز (جماعت) خواند حضرت خدیجه(س) بود. (916)
قرآن کریم مىفرماید:
» یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (917)؛ [لقمان گفت:] پسرم! نماز را بپا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر مصایبى که به تو مىرسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است.»
سیره حضرت اسماعیل
قرآن کریم در مقام تعریف و تمجید از حضرت اسماعیل (ع) مىفرماید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ (111)؛ او همواره خانوادهاش را به نماز و زکات فرمان مىداد.»
نکته قابل تأمل در این آیه استفاده از کلمه » وَ کانَ یَأْمُرُ » است که دلالت بر استمرار و پیوستگى دارد. بدین معنا که او به طور مرتب و پیوسته اهل خود را به نماز سفارش مىکرد و از آنها مىخواست که نماز را به پا دارند.
سیره پیامبر اکرم (ص)
قرآن خطاب به پیامبر مىفرماید: » وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا ؛ (918) خاندانت را امر به نماز کن و در این راه استقامت نما.» چرا که این نماز براى تو و خاندانت مایه پاکى و صفاى قلب و تقویت روح و دوام یاد خداست.
بدون شک کلمه «اهل» در اینجا خاندان پیامبر (ص) بطور کلى است، ولى از آنجا که این سوره در مکه نازل شده است در آن زمان مصداق اهل، خدیجه (س) و على (ع) بودهاند و ممکن است بعضى دیگر از نزدیکان پیامبر (ص) را نیز شامل شود، ولى با گذشت زمان دامنه خاندان پیامبر گسترده شد.
از این آیه مىتوان نکاتى را استفاده کرد؛
1- اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده است منافع و برکاتش تنها متوجه خود شماست؛
2- نماز براى خانواده منافع و برکاتى دارد که خداوند به آن تصریح مىنماید از قبیل اینکه:
1- مایه پاکى است، 2- صفاى قلب را به همراه دارد، 3- سبب تقویت روح مىشود، 4- دوام و استمرار یاد خدا را به دنبال دارد، 5- اتحاد و یکپارچکى را باعث مىشود.
اگر در خانوادههاى ما هم اقامه نماز شود، منافع فوق شاملش مىشود.
پیام آیه:
1- رهبر جامعه اسلامى نباید از خانواده خود غافل باشد » وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ » (919)
2- مرد نسبت به سرنوشت فکرى و دینى خانواده خود مسئول است و تنها تأمین نیازهاى مادى آنها کافى نیست.
3- یکى از مهمترین زمینههاى امر به معروف، خانواده و نزدیکان است. (دایره اهل، به زن و فرزند منحصر نیست، بلکه همه افراد خاندان را شامل مىشود.)
4- نماز در خانواده داراى اهمیت خاصى است که والدین باید بر آن اصرار کنند.
5- در تحقیقاتى که از جامعه دانش آموزى و نوجوانان و جوانان شده است، درصد بالایى از آنان علت توجه به نماز خود را توجه خانوادههاى خویش به آن دانستهاند. (920)(668)
238- نماز جماعت چه آثار و فوایدى دارد؟
«نماز جماعت» داراى آثار و برکات متعددى است که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
الف. آثار و برکات عمومى:
1. تبلیغ و ترویج نماز
قرار دادن نماز در معرض دید دیگران، هم معتقدان به نماز را خوشحال مىسازد و هم زمینهساز جذب و تمایل دیگران، براى حضور در نماز جماعت مىشود.
2. ترویج و تبیین معارف الهى و شعائر دینى
امام رضا (ع) فرموده است: «نماز جماعت بدان جهت قرار داده شد که اخلاص، توحید، اسلام و عبادت خداوند آشکار و ظاهر باشد». (921)
3. شکوه و عظمت اسلام
حضور جمعى مسلمانان در مساجد، ضمن آنکه عظمت و بزرگى جماعت مسلمانان را مىرساند؛ بیانگر حاکمیت دینى و مکتب در وجود انسانها نیز هست.
4. وحدت و تعاون
نماز جماعت، نمایانگر وحدت مسلمانان و محل تجلى همدلى، تعاون و همکارى آنان با همدیگر (استمع ما فیه من الْمُسَاعَدَةِ عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى) (921).
ب) آثار و برکات دنیوى:
1. خوش بینى مردم
پیامبر(ص) فرمود: «هر که نمازهاى پنجگانه را با جماعت بخواند، به او گمان هر خیر و نیکى را داشته باشید» (922).
2. استجابت دعا
پیامبر (ص) فرمود: «چون بنده خدا نماز را به جماعت گزارد و پس از آن حاجتى را از خدا بخواهد، خداى عزوجل از وى حیا مىکند که پیش از روگرداندن او، حاجتش را برآورده نسازد» (923).
3. درمان نفاق
پیامبر (ص) فرمود: «هرکس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و به طور مرتب نماز گزارد، دو برائت نامه و دو سند رهایى بخش به او مىدهند: 1. نجات از آتش، 2. رهایى از نفاق» (924).
4. در پناه خدا بودن
امام صادق(ع) فرمود: «هر کس که نماز صبح و عشا را به جماعت بخواند، او در پناه خداى عزوجل است» (925).
5. کفاره گناهان
امام باقر(ع) فرمود: «سه چیز کفاره و پوشاننده گناهان است: 1. وضو ساختن در هواى سرد، 2. راه رفتن در شب و روز به سوى نمازها، 3. محافظت بر نمازهاى جماعت» (926).
ج. آثار و برکات اخروى:
1. مونس در قبر
پیامبر (ص) فرمود: «آگاه باشید هر که به طرف مسجد براى اقامه نماز جماعت حرکت کند، به هر قدمى هفتاد هزار حسنه و ثواب براى او نوشته شود… و اگر در همین حال بمیرد، خداوند هفتاد هزار فرشته بر او بگمارد که او را در قبرش زیارت کنند و در تنهایى مونس او باشند و برایش استغفار کنند تا برانگیخته شود» (927).
2. عبور از صراط
رسول خدا (ص) فرمود: «هر کس در هر کجا که باشد، اگر بر جماعت مداومت کند، مانند برق سریع و درخشان همراه نخستین گروه بهشتیان از روى صراط مىگذرد… » (928).
3. آزادى از آتش دوزخ
رسول خدا (ص) فرمود: «هر کس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و به طور مرتب نماز گزارد… دو برائت نامه و سند رهایى بخش به او مىدهند: 1. نجات از آتش، 2. رهایى از نفاق» (929).
4. نجات از مراحل ترسناک قیامت
رسول اکرم (ص) فرمود: «… در روز قیامت خداوند، همه انسانها را براى حساب گرد مىآورد. پس هر مؤمنى که در نماز جماعت شرکت کند، خداوند سختىها و دشوارىهاى روز قیامت را برایش آسان مىسازد؛ آن گاه فرمان مىدهد که او را روانه بهشت سازند» (927).
5. ترفیع مقام
رسول خدا(ص) فرمود: «اى على! سه چیز موجب ترفیع مقام و درجه مؤمن است: 1. وضوى کامل در هواى سرد، 2. انتظار نماز بعد از نماز، 3. شرکت مداوم در نمازهاى جماعت». (930) (931)
239- چرا در نماز جماعت، حمد و سوره نمىخوانیم؟
این گونه مسائل را در اصطلاح امور تعبدى و امتحانى مىگویند؛ یعنى، خداوند مىخواهد با این دستورات میزان فرمانبردارى ما را نسبت به خودش معلوم کند تا روشن شود که کدام بنده اوامر او را بدون چون و چرا مىپذیرد. از این رو در یک مورد مىگویند نماز را آهسته بخوانید و در جاى دیگر فرمودهاند بلند بخوانید. در نماز جماعت هم مىگویند: مأموم حمد و سوره را نخواند؛ بلکه مستحب است به جاى آن ذکر بگوید. گذشته از این که نخواندن حمد و سوره در نماز جماعت هماهنگى بیشترى بین مأموم و امام در دو رکعت اول نماز ایجاد مىکند و این هماهنگى در رکعات بعدى نیز مراعات مىشود و این موضوع با روح جماعت مرتبط است. شگفت آنکه مضامین سورهى حمد نیز با جماعت مناسبت تمام دارد چنانکه گویى اساس سورهى حمد بر این مبنا طراحى شده که یک نفر از جانب جمع آن را بخواند. نکتهى دیگر آنکه اگر بنا بود حمد و سوره را مأمومین بخوانند، سر و صداى آنان در بین نمازها موجب اختلال در نظم جماعت و از بین رفتن تمرکز افراد مىگشت.
———
یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 180.
240- هنگامى که نماز جماعت شروع شده است و ما دیر رسیدیم، چگونه اقتدا کنیم؟
حالتهاى مختلف براى پیوستن به نماز جماعت (اقتدا کردن) عبارت است از:
الف – رکعت اول:
1- در بین قرائت امام؛ مأموم «حمد» و سوره را نمىخواند و بقیه اعمال را با امام جماعت به جا مىآورد.
2- در رکوع؛ رکوع و بقیه اعمال را با امام جماعت به جا مىآورد.
ب – رکعت دوم:
1- در بین قرائت؛ مأموم «حمد» و سوره را نمىخواند و با امام، قنوت، رکوع و سجده را به جا مىآورد. آن گاه که امام جماعت تشهد مىخواند، بنابر احتیاط واجب، باید به صورت نیم خیز بنشیند و اگر نماز دو رکعتى است، یک رکعت دیگر به تنهایى بخواند و نماز را تمام کند. اما اگر نماز سه یا چهار رکعتى است، در رکعت دوم – که امام جماعت در رکعت سوم است – «حمد» و سوره بخواند (هر چند امام جماعت تسبیحات بخواند). اگر فرصت کم باشد، مىتواند تنها به «حمد» اکتفا کند، و آن گاه که امام جماعت رکعت سوم را تمام کرد و براى رکعت چهارم برمىخیزد، مأموم باید پس از دو سجده، تشهد را بخواند و برخیزد و قرائت رکعت سوم را به جا آورد و در رکعت آخر نماز- که امام جماعت با تشهد و سلام نماز را به پایان مىبرد – یک رکعت دیگر بخواند.
2- در رکوع؛ رکوع را با امام جماعت به جا مىآورد و بقیه نماز را همانگونه که گفته شد انجام مىدهد.
ج – رکعت سوم:
1- در بین رکعت سوم – چنانچه مىداند اگر اقتدا کند براى خواندن «حمد» و سوره و یا «حمد» تنها وقت دارد – مىتواند اقتدا کند و باید «حمد» و سوره یا «حمد» تنها را بخواند. اما اگر مىداند فرصت ندارد، بنابر احتیاط واجب باید صبر کند تا امام جماعت به رکوع رود، سپس به او اقتدا کند.
2- در رکوع؛ چنانچه در رکوع اقتدا کند، رکوع را با امام به جا مىآورد و «حمد» و سوره براى آن رکعت ساقط است و بقیهى نماز را همان گونه که قبلا بیان شد، به جا مىآورد.
د- رکعت چهارم:
1- حکم رکعت سوم را دارد و آن گاه که امام جماعت در رکعت آخر نماز براى تشهد و سلام مىنشیند؛ مأموم مىتواند برخیزد و نمازش را به تنهایى ادامه دهد. همچنین مىتواند، به طور نیم خیز بنشیند تا تشهد و سلام امام جماعت تمام شود و سپس برخیزد.
2- در رکوع؛ رکوع و سجدهها را با امام به جا مىآورد، (اکنون رکعت چهارم امام و رکعت اول مأموم است) و بقیهى نماز را همانگونه که گذشت انجام مىدهد. (932)
241- آیا زن مىتواند امام جماعت شود؟
به فتواى همه مراجع محترم تقلید، امامت جماعت زن براى مردان جایز نیست؛ ولى در مورد زنان مسأله مورد اختلاف است.
مرحوم امام و آیات عظام اراکى، سیستانى، مکارم، صانعى، اردبیلى، نورى همدانى و زنجانى امامت زن براى زنان را جایز مىدانند.
مرحوم آیت الله گلپایگانى مىفرماید: به احتیاط واجب امام جماعت، باید مرد باشد؛ مگر در نماز میت .
آیت الله صافى فرموده است: به غیر از نماز میت، امامت زن کراهت دارد. فتواى آیت الله فاضل نیز چنین است: احتیاط واجب باید مرد باشد.
گفتنى است مقلدان کسانى که فتوا به احتیاط دادهاند، مىتوانند در این مسأله به مرجع دیگرى رجوع کنند. (933)
242- حکم شرکت زنان در نماز جماعت چیست؟
شرکت زنان در نماز جماعت موجب بهرهمندى آنان از ثواب جماعت مىگردد و فرقى از این جهت با مردان ندارند.
البته درباره شرکت زن در نماز جماعت آمده است: «براى زنها، نماز خواندن در خانه، بلکه در… اتاق عقب بهتر است. ولى اگر بتوانند کاملا خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند». (934) (935)
243- خداوند با این که براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل است و در بعضى موارد برابر با مرد، چرا هنگام نماز، مرد باید جلوتر از زن بایستد؟
خداوند متعال براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل نشده است؛ چرا که از دیدگاه قرآن، انسانها (چه مرد و چه زن) از نظر حقیقت انسانیت و مسائل ارزشى، یکسان هستند و هیچ یک بر دیگرى جز به تقوا و عمل صالح برترى ندارد: «… إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ …»؛ (936)
گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است.
مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ (937)
هر کس کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، به طور قطع او را با زندگى پاکیزه [و نیکو] بىحیات [واقعى] مىبخشیم و یقیناً بهتر از آنچه انجام دادهاند به آنان پاداش مىدهیم.
اگر قرآن از مردان شایستهاى همچون لقمان حکیم سخن مىگوید، از زنان شایسته نیز نام مىبرد؛ مانند همسر فرعون (938) و حضرت مریم (939) همان گونه که مردان، داراى اندیشه و ارادهاند و براى رسیدن به تکامل و قرب الهى، وظایف و تکالیفى بر عهدهى آنها است، زنها نیز همین گونه هستند و از این جهت، هیچ امتیازى بر دیگرى ندارند؛ ولى در بعضى موارد، وظایفى به عهدهى مردان است که بر عهدهى زنان نیست و بالعکس و این تفاوت براى این است که طبیعت و آفرینش زن و مرد متفاوت است.
خداى متعال، به مقتضاى حکمت بالغهى خود و مصالح و مفاسدى که پشتوانهى احکام او است، وظایفى براى مرد و زن معین کرده است: «…لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ…»؛ (940) دگرگونى در آفرینش الهى نیست.
همانطور که مرد نمىتواند فرزندى به دنیا بیاورد، زن هم نمىتواند برخى از کارهاى طاقت فرسا چون امامت، رهبرى، سیاست و کشوردارى را به عهده بگیرد. اگر اسلام اجازه نداده است زن، رئیس حکومت، قاضى یا امام جماعت شود، براى آن است که هر یک از آنها، از شئون سیاسى جامعه است و در شئون سیاسى، زن باید پشت سر مرد بایستد نه پیش روى او و این به معناى برترى مرد بر زن نیست.
در علم فیزیولوژى گفته شده است که زنان از نظر مغز، قلب، شریانها، اعصاب و عضلات با مردان تفاوت دارند. در زندگى زنان، «احساس» و در حیات مردان «تعقل» غلبه دارد. به همین جهت، در اسلام، وظایف و تکالیف عمومى و اجتماعى که به تعقل و صلابت بیشترى نیاز دارد؛ مانند: حکومت، امامت، قضاوت، جهاد ابتدایى و… به عهدهى مردان و وظایفى که ارتباطش با احساس، بیشتر از تعقل است و زن، بهتر از مرد مىتواند از عهدهى آن برآید؛ مانند: پرورش و تربیت اولاد، آشنا کردن آنها به وظایف اجتماعى، تدبیر منزل و… به عهدهى زنان گذاشته شده است. همچنین از آن جا که عفت و عصمت زن اهمیت بسیارى دارد، خداوند متعال نیز بعضى از کارهاى اجرایى، مانند: امامت و قضاوت را – که سر کار انسان با نامحرمان بسیار است – به عهدهى مردان گذاشته و جلوتر ایستادن مردها از خانمها در نماز نیز که در بعضى روایات به آن اشاره شده (941) ممکن است به همین جهت باشد. بنابراین، عفت زن اقتضا مىکند که عقبتر از مرد بایستد.
شایسته یاد آورى است که جلوتر ایستادن زن از مرد، مکروه است نه حرام؛ یعنى مستحب است براى نماز خواندن، مرد جلوتر از زن بایستد. (942) (943)
در مورد فاصله زن و مرد به هنگام نماز، نظر مراجع مختلف است. از این رو آنچه مورد اتفاق است، مىآوریم و سپس موارد اختلاف را ذکر مىکنیم. بدیهى است هر کس باید به نظر مرجع تقلید خود مراجعه کند.
اتفاق همه مراجع:
اگر فاصله زن و مرد بیشتر از پنج متر باشد، یا بین آنها حائلى مانند پرده یا دیوار باشد و یا در دو سطح مختلف (مثل طبقه اول و بالکن بعضى از مساجد) ایستاده باشند و زن جلوتر از مرد باشد، نمازشان صحیح است.
موارد اختلاف نظر:
1. امام خمینى(ره): رعایت فاصله بین زن و مرد در نماز مستحب است؛ چنان که اعاده نماز بدون رعایت فاصله استحباب دارد. در هر صورت نماز باطل نیست.
2. آیت الله گلپایگانى و صافى: جلوتر ایستادن زن از مرد در نماز و یا ایستادن مرد پشت سر زن مکروه است؛ ولى باطل کننده نماز نیست.
3. آیت الله خوئى و تبریزى: در صورتى که فاصله زن و مرد کمتر از یک وجب باشد، نماز باطل مىشود. البته نماز کسى باطل مىشود که دیرتر نماز را شروع کرده، و اگر هر دو در یک زمان شروع کردهاند نماز هر دو باطل است (در صورت مراعات نکردن فاصله یک وجب).
4. آیت الله بهجت: نماز زن و مرد بدون رعایت فاصله (حداقل یک وجب) کراهت دارد و با رعایت فاصله کراهت ندارد و نماز در هر صورت صحیح است.
5. آیت الله مکارم و فاضل: اگر زن جلوتر از مرد بایستد، نماز او باطل است و یا اگر مرد پشت سر زن به نماز بایستد، نماز او باطل است. اگر هم زمان شروع به نماز کنند، نماز هر دو باطل است؛ مگر آن که بین آنها پنج متر فاصله باشد، یا حائلى مانند پرده و دیوار در بین آنها موجود باشد و یا آنکه وضعیت به گونهاى باشد که یکدیگر را نبینند.
6. آیت الله سیستانى: احتیاط واجب آن است که زن عقبتر از مرد بایستد و در صورت تخلف احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخوانند.
7. آیت الله زنجانى: اگر زن جلوتر از مرد، بدون رعایت فاصله مناسب بایستد و با هم وارد نماز شوند، مستحب است نماز را اعاده کنند (در هر صورت نماز صحیح است). (944) (305)
244- آیا شیشه (بین زن و مرد در نماز) حایل محسوب مىشود؟
1- در نماز جماعت بین خانمها و آقایان باید حایلى باشد – در صورتى که موازى هم ایستادهاند – لذا اگر شیشه یا پردهاى حایل شده باشد، اقتداى آنان صحیح است.
2- آقایان نمىتوانند از پشت شیشه، به جماعت اقتدا کنند؛ درصورتى که دو مکان صدق کند. البته اگر شیشه کوتاه باشد – به طورى که عرفاً یک مکان محسوب شود – اقتدا اشکالى ندارد. (945)
245- آیا زنان باید نماز را در منزل بخوانند؟
زنان در صورتى که حجاب خود را کاملا حفظ کنند، خوب است در مساجد بخوانند وگرنه مستحب است در منزل خود و در جاى خلوت نماز بخوانند. (946)
246- اگر مشخصات امام جماعت را ندانیم آیا نماز صحیح است یا خیر؟
امام جماعت باید داراى دو شرط باشد: 1- عادل باشد، 2- نماز را صحیح بخواند. بنابراین اگر مىدانید که امام جماعت این دو شرط را دارد اقتداى به او اشکال ندارد، اگر چه اسم و مشخصات او را دقیقا نمىدانید.
گفتنى است که نیت شما باید به این شکل باشد که: «اقتدا مىکنم به پیشنماز حاضر قُرْبَةً إِلَى اللَّه». (947)
247- همواره احساس مىکنم عباداتم جنبه ریایى دارد و به همین جهت به نماز جماعت حاضر نمىشوم؟
این احساس ناشى از اهمیت دادن زیاد به مسأله «ریا» است. شیطان مىکوشد آن را تا حد نوعى وسواس افزایش دهد و بدین وسیله مانع انجام اعمال نیک عبادى شود. بکوشید این احساس، شما را از نماز جماعت و امثال آن باز ندارد. البته اگر واقعا احساس مىکنید، بعضى از اعمال شما ریایى است، باید در صدد اصلاح و درمان آن باشید و با مطالعه متون دینى، در رفع آن بکوشید. علاوه بر این باید بدانید که انجام واجبات به صورت آشکار اشکالى ندارد؛ بلکه براى آن نیز تاکید شده است. تنها نباید در نیت انسان، ریا، خودنمایى و تظاهر وجود داشته باشد. پس نماز واجب و زکات واجب را باید علنى انجام داد؛ ولى بهتر است صدقات و نمازهاى مستحبى پنهانى باشد. (948)
**—
نماز جمعه
248- نماز جمعه بخوانیم بهتر است، یا نماز ظهر؟
در زمان ما که عصر غیبت است، در روز جمعه، نماز جمعه یا نماز ظهر به طور تخییر واجب است و خواندن نماز جمعه، افضل از نماز ظهر است و بهتر آن است که هر دو را بخواند.
بنابر این کسى که نماز جمعه را اختیار کند و بخواند، نماز ظهر از او ساقط مىشود؛ لکن احتیاط مستحب آن است که اول نماز جمعه را بخواند و سپس نماز ظهر را به جاى آورد. البته با توجه به شرایط اجتماعى زمان حاضر حضور در نمازهاى جمعه، داراى رجحان و فضیلت فراوان است. (949)
249- اگر کسى به جهت این که امام جمعه را قبول ندارد، در نماز جمعه شرکت نکند، کار درستى کرده یا خیر؟
الف- نماز جمعه به فتواى بیشتر علما واجب تخییرى است؛ یعنى، در روز جمعه هر شخص بین خواندن نماز جمعه یا نماز ظهر، مخیر است. البته عدم شرکت در نماز جمعه، بدون عذر روا نیست و خواندن آن، ثواب بسیارى دارد.
ب- یکى از شروط امام جمعه و جماعت عدالت است. اکر کسى امام جمعه یا جماعت را عادل نداند، نمىتواند به او اقتدا کند. اما اگر او را قبول ندارد (مثلا به جهت سیاسى)، اقتدا به او اشکالى ندارد.
بر این اساس بهتر است در نمازهاى جمعه شرکت کند و به دلایل شخصى، از این عبادت پرثواب بىبهره نماند. (950)
**—
نماز عیدین
250- چرا نماز عیدین (عید قربان و فطر)، در زمان غیبت واجب شمرده نشده است؟
براى این که حاکمان جور، در زمانهاى مختلف، کمتر بتوانند از نماز عید، براى اهداف و مقاصد خود بهره ببرند و با تظاهر به اسلام و استفاده از احساسات مذهبى مردم، منافع خود را تامین کنند، نماز عیدین در زمان غیبت واجب نشده است. اگر به تاریخ مراجعه کنیم، مىبینیم که بنى امیه و بنى عباس چگونه به نام اسلام، حتى از اعیاد به نفع حکومتهاى خود بهره مىبردند. از این رو در روایات رسیده از اهلبیت(ع)، وجوب نماز عید مقید به زمان حضور معصوم شده است. (951)
**—
نماز مسافر
251- به چه جایى «وطن» گفته مىشود؟
«وطن» جایى است که انسان قصد زندگى کردن دارد و مردم مىگویند: ایشان ساکن آنجا است و یا جایى است که انسان قبلاً زندگى مىکرده و فعلاً از آنجا کوچ کرده است؛ اما اعراض نکرده و قصد دارد دوباره به آنجا باز گردد.
وطن بر دو مکان اطلاق شود: یکم. محل تولد و نشو و نماى انسان که نوعاً وطن او است. دوم. جایى که براى محل سکونت و زندگى همیشگى انتخاب مىکند. انسان مىتواند چند وطن براى خود انتخاب کند، مثل این که شش ماه در جایى و شش ماه در جاى دیگر باشد. (952)
252- چرا نماز مسافر شکسته است و نمىتواند روزه بگیرد؟
خداوند مىفرماید: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ…»؛ (953) هنگامى که سفر مىکنید، گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید.
در ادامه این آیه آمده است: اگر از فتنه و خطر کافران بترسید؛ اما فقها با توجه به روایات، حکم عموم برداشت کردهاند (954) کسى که مسافر است باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط، شکسته بخواند. (955)
پس بر مسافرى که هشت شرط ذکر شده در توضیح المسائل را داشته باشد واجب است نماز را شکسته بخواند.
خداوند دربارهى عدم وجوب روزه در سفر مىفرماید: «… وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ…»؛ (956) و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرد. خداوند راحتى شما را مىخواهد نه زحمت شما را. (957)
امام صادق علیهالسلام از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل مىکند: افطار در سفر و نماز شکسته از هدایاى الهى است و کسى که به آن توجه نکند، هدیه الهى را رد کرده است.
مرحوم علامه طباطبائى روایتى نقل کردهاند که خلاصه و مضمونش این است: حکم شکسته خواندن نماز، تصدق و ارفاقى از سوى خداوند متعال به مسلمانان است و اما این که واجب است نماز به صورت شکسته خوانده شود، براى این است که قبول تصدق خداوند منان واجب است (958) با توجه به بیان فوق، شاید یکى از فلسفههاى عدم وجوب روزه در سفر و شکسته بودن نماز، همان مسئلهى تخفیف در تکلیف باشد. (959)
253- هنگام مسافرت از کجا باید نماز را شکسته بخوانیم؟
الف. اگر به قصد مسافرت از وطن خارج شویم، همین که از حد ترخص بیرون آمدیم، نماز شکسته و روزه (در صورتى که قبل از ظهر به سفر رفته باشد) باطل مىشود.
ب. مسافر کسى است که 5/22 کیلومتر رفت و 5/22 کیلومتر برگشت او باشد که هشت فرسخ شرعى مىشود؛ یعنى، چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت. (960)
254- فرسخ شرعی چقدر است؟
هر فرسخ شرعی پنج کیلومتر و 625 متر و هشت فرسخ شرعی حدود 45 کیلومتر است. بنابراین، کسی که مجموع رفت و برگشت او هشت فرسخ باشد – به شرط اینکه رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد – باید نماز را شکسته بخواند. (961)
255- با توجه به امکانات و وسایل راحتى در این زمان و سخت نبودن مسافرتها، چرا باید نماز را در مسافرت شکسته بخوانیم و روزه نگیریم؟
فقها و مفسران با توجه به آیهى 101 سوره نسا و روایاتى که در زمینهى تفسیر این آیه و حکم مسافر وجود دارد، به شکسته شدن نماز مسافر حکم دادهاند؛ (962) بنابراین، اولین و متقنترین دلیل، وجود این آیه و روایات است؛ طبق این دلیلها – که مطلق هستند و تمام مکانها و زمانها را شامل مىشود – وظیفهى ما تعبدا شکسته خواندن نماز است، اگر چه حکمت و مصلحت آن را ندانیم؛ زیرا در آیات و روایات به فلسفهى برخى از احکام اشاره نشده یا دست کم به دست ما نرسیده است. در این گونه موارد ممکن است با دلیلهاى عقلى یا تجربى به بخشى از آنها پى ببریم؛ ولى چون علم و عقل ما محدود است، نمىتوانیم فلسفهى کامل آن را به دست آوریم؛ اما از آن جا که به حکیم بودن خداوند یقین داریم و مىدانیم احکامى که صادر مىکند طبق مصلحت و حکمت است، از این رو با توجه به اقتضاى روحیهى بندگى، آن عبادت را انجام مىدهیم.
عدهاى گفتهاند: شاید یکى از حکمتهاى شکسته شدن نماز مسافر این باشد که همواره سفر، با یک سلسله رنج و زحمت همراه است؛ زیرا مسافرت معمولا به هم زدن یک زندگى عادى است که انسان با آن خو گرفته است؛ چنین تحولى، خالى از رنج و زحمت و محدودیت نخواهد بود و خواه ناخواه برنامهى غذایى، استراحت و سایر جهات زندگى انسان دگرگون مىشود. در این صورت مىتوان گفت: درست است که امروز تسهیلاتى براى مسافرت، فراهم آمده است، با این همه، هرگز زندگى در سفر بسان زندگى در خانه نیست و آن شرایطى که براى انسان، در محل خود فراهم است، در بیرون شهر فراهم نیست؛ بنابراین، مشکلات سفر همچنان محسوس است.
گذشته از این، امروزه سه چهارم مردم، در روستاها زندگى مىکنند که مسافرت از آن نقاط، مشقت فراوان دارد و تخفیف نماز و شکستن روزه براى آنان نوعى ارفاق به شمار مىرود؛ این را هم مىدانیم که بسیارى از احکام، از جمله کوتاه کردن نماز و خوردن روزه، یک حکم کلى است که به منظور ارفاق به مردم تشریع شده است و اگر مسافرت در موارد جزئى و نادر، داراى هیچ گونه مشقت و زحمت نباشد، موجب تغییر و دگرگونى حکم کلى نمىگردد. (963)
256- بر پایهى آیات 101 تا 104 سوره نسا، خداوند هنگام خطر و بیم از دشمن، شکسته خواندن نماز را سفارش فرموده است، چرا ما براى مسافرتهایى که هیچ گونه خوف و خطرى ندارد و مسافت آن نیز بسیار کم است (چهار فرسخ) نماز را کوتاه مىخوانیم در صورتى که وقت کامل خواندن هم داریم؟
از مجموع آیات یاد شده چنین برداشت مىشود که شکسته خواندن نماز در سفر، بر ترس از دشمن وابسته نیست؛ زیرا در ابتداى آیه مىگوید: (وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ…). این قسمت از آیه، صورت مسافرتهاى عادى و معمولى را در نظر دارد نه فقط صورت خوف را؛ به علاوه، نماز خوف در دو آیهى بعد به طور جداگانه و با احکام خاص خودش بیان شده است. نماز خوف با نماز شکسته (قصر) در سفر متفاوت است. روایات متعددى که اهل سنت و شیعه در نماز شکسته (قصر) نقل کردهاند این عمومیت را تأیید مىکند و ممکن است مقید ساختن حکم قصر به مسئلهى خوف از این جهت باشد که به وضع مسلمانان در آغاز اسلام نظارت داشته است و به اصطلاح، این قید غالبى است و در جاى خودش (علم اصول) این مطلب اثبات شده که چنین قیودى مفهوم [موافق یا مخالف] ندارد و این گونه نیست که اگر این قید نباشد حکم هم نباشد یا از این جهت باشد که بعضى از مفسران معتقدند که مسئلهى نماز قصر، نخست هنگام خوف تشریع شده، سپس این حکم توسعه پیدا کرده یا این تعلق حکم قصر به خوف به سبب تأکید باشد؛ یعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازم است؛ ولى هنگام خوف تأکید بیشترى دارد.
در روایات فراوانى آمده است که نماز مسافر به صورت خوف اختصاص ندارد؛ از جمله:
1. در تهذیب به اسناد خود از زراره روایت شده است که گفت: از حضرت باقر علیهالسلام پرسیدم: آیا نماز خوف و نماز مسافر هر دو شکسته هستند؟ فرمود: آرى، نماز خوف براى قصر سزاوارتر از نماز مسافر است بدون خوف.
2. در تفسیر الدر المنثور آمده است که ابنشیبه، عبد بن حمید، احمد، مسلم، ابوداود، ترمذى، نسائى، ابنماجه و… در ناسخ و ابنجبان از یعلى بن امیه روایت کردهاند که گفت: از عمر بن خطاب سؤال کردم: خدا مىفرماید: (لَیْسَ عَلَیْکُم… إِنْ خِفْتُمْ…)؛ یعنى اگر از فتنه انگیزى کافران مىترسید عیبى ندارد که قصر بخوانید، در حالى که مردم در امن به سر مىبرند! عمر به من گفت: من از همین مطلبى که تو تعجب کردهاى تعجب کردم و از رسول الله صلى الله علیه و آله سؤال کردم، حضرت فرمودند: صدقهاى است که خدا به شما داده، شما هم صدقه خدا را قبول کنید. از ابنعباس روایت کردهاند: بین مکه و مدینه در حالى که ایمن بودیم… نماز را با پیغمبر صلى الله علیه و آله دو رکعتى خواندیم. (964)
امام باقر علیهالسلام مىفرماید: شکسته خواندن نماز در سفر، واجب است؛ همان گونه که تمام خواندن آن در وطن، واجب است. (965) (966)
257- به چه جایى حد ترخص گفته مىشود؟
«حد ترخص» جایى است که دیوار خانههاى آخر شهر، یا روستا دیده نشود و اذان آن به گوش نرسد. (967)
258- آیا فرزندان در قصد وطن تابع پدر و مادر هستند؟
فرزند تا وقتى که مستقل نشده و تحت کفالت پدر یا مادر خود زندگى مىکند، در وطن هم تابع آنها است؛ یعنى، تابع سرپرست خودش است؛ بنابراین باید به حکم آنها عمل کند. به عبارت دیگر در جایى که سرپرست خانواده، مسافر حساب مىشود، فرزند هم حکم مسافر دارد و در جایى که سرپرست حکم مسافر ندارد، او نیز مسافر نیست و باید نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد. (968)
259- گاهى مشاهده مىشود که هنگام مسافرت با اتوبوس بعضى از رانندگان مسافران را براى خواندن نماز پیاده نمىکنند و اگر تذکر بدهند احتمال دارد که توجه نکنند تکلیف چیست؟
تا آنجا که توان دارید تذکر بدهید و اگر جدى تذکر بدهید مطمئن باشید اثر مىکند و نگه مىدارند و اگر نگه نداشتند باید در ماشین به هر طور که مىتوانید نماز بخوانید. (969) (970)
260- اگر نمىدانیم چند روز در محل مسافرت مىمانیم، نماز را باید چگونه بخوانیم؟
مسافرى که نمىداند چند روز در مکانى باقى مىماند، باید نماز را شکسته بخواند و روزه نگیرد تا سى روز و بعد از سى روز باید نماز را تمام بخواند. (971)
261- در چه صورت نماز را در مسافرت باید تمام خواند؟
در چند مورد مسافر نماز را باید تمام بخواند:
1. مسافرى که دائم السفر باشد؛ مثل راننده که شغل او سفر کردن است.
2. مسافرى که قصد دارد، ده روز در محلى بماند.
3. کسى که سفرش حرام است (مثل مسافرت زن بدون اذن و رضایت شوهر، یا کسى که براى انجام معصیتى سفر مىکند).
4. مسافرى که در یکى از این مکانها نماز بخواند: مسجد الحرام، مسجد پیامبر(ص)، مسجد کوفه، حرم امام حسین(ع) که در این مکانها نماز، تمام است. (البته مقصود از حرم امام حسین محدوده اطراف ضریح حضرت است، نه رواقهاى اطراف.) (972)
**—
تقلید از مراجع
262- چرا باید تقلید کنیم؟ چرا باید هر فرد یک مرجع تقلید داشته باشد؟
قرآن کریم پیروان خود را دعوت به علم و پیروى از عقل مىکند و از تقلید کورکورانه و پیروى از نادانان و کسانى که بدون علم و آگاهى سخن مىگویند، نهى مىکند.
الف – در بعضى از آیات، اهل بصیرت و خرد را با کوته فکران قابل مقایسه نمىداند:
1- » قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ » (973)
«بگو: آیا نابینا و بینا یکسان است؟ آیا تفکر نمىکنید».
2- » قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ » (974)
«بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا تاریکیها و روشنایى برابرند؟».
3- » وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصِیرُ » (975)
«و نابینا و بینا یکسان نیستند».
4- «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُون؟»؛ (875)
«بگو: آیا کسانى که مىدانند و کسانى که نمىدانند یکسانند؟».
ب – در آیاتى دیگر از تقلید کورکورانه به شدت نهى مىکند:
1- » وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ » (976)
«و چون به آنان گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر [ش] بیایید، مىگویند: آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزى نمىدانسته و هدایت نیافته بودند؟».
2- » وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً … » (977)
«و بیشترشان جز از گمان پیروى نمىکنند [ولى] گمان به هیچ وجه [آدمى را] از حقیقت بىنیاز نمىگرداند…».
3- » یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ » (978)
«اى کسانى که ایمان آوردهاید، از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پارهاى از گمانها گناه است».
ج – قرآن از افراد کم دانش دعوت مىکند که از اهل علم و دانایان و متخصصان سؤال کنند:
1- » فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » (979)
«اگر نمىدانید از پژوهندگان کتابهاى آسمانى بپرسید».
2- » الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ. » (980)
«به سخن گوش فرا مىدهند و بهترین آن را پیروى مىکنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان».
در این آیات، به شدت از جهالت و نادانى و تقلید کورکورانه مذمت شده است؛ اما در عین حال از دانایى، خردورزى و بصیرت ستایش شده و از افراد کم اطلاع و غیر کارشناس خواسته شده که به دانایان و متخصصان رجوع کنند.
از نظر عقلى نیز تقلید و مراجعه به اهل دانش مستدل و ثابت شده است؛ به این صورت که:
1- انسان موجودى اجتماعى است.
2- او در زندگى اجتماعى خود نیازهاى فراوانى دارد.
3- عمر انسان کوتاه و محدود است.
اگر انسان، بتواند نیازمندىهایش را خود برطرف سازد، باید چنین کند؛ ولى با توجه به فراوانى نیازها و محدودیت عمر، انسانها باید تقسیم کار کنند و هر کسى در کارى متخصص شود و نیاز دیگران را مرتفع سازد. در سایر نیازمندىهاى خود نیز به دیگران مراجعه کند تا چرخهاى زندگى و اجتماع به گردش درآید. براى مثال اگر یک نفر بخواهد هم کشاورز باشد هم صنعتگر و هم پزشک و… این محال است؛ به خصوص در این دوران که سالها وقت براى فراگیرى علم و تخصص لازم است.
احکام اسلامى هم از این قاعده کلى مستثنا نیست. به دست آوردن احکام، از ادله اولیه مثل قرآن و احادیث، نیاز به صرف وقت و متخصص شدن دارد؛ یعنى، حداقل بیست تا سى سال وقت لازم است تا کسى بتواند در این رشته، خبره و متخصص شود. لذا خداوند هم فرمود: لازم نیست همه مؤمنان هجرت کنند؛ بلکه از هر دسته و شهر و دیارى یک نفر برود و احکام را فرا گیرد و برگردد و براى قوم خود مسائل را بیان کند: » وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ » (981)
«و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقهاى از آنان، دستهاى کوچ نمىکنند تا [دستهاى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان باز گشتند بیم دهنده باشد که آنان [از کیفر الهى] بترسند؟».
تقلید در احکام شرعى، رجوع به متخصص و اهل خبره است؛ یعنى، براى آشنایى با احکام دین و حلال و حرام و واجب و مستحب وظیفه داریم به متخصص آن (یعنى عالمى که عمرى را در فهمیدن این احکام از قرآن و روایات صرف کرده) رجوع کنیم. این کار از نظر عقل نه تنها تقلید کورکورانه نیست؛ بلکه بسیار مورد ستایش است. تقلید کورکورانه؛ یعنى، انسان بدون آگاهى و دلیل منطقى و عقلى، از راه و رسم فرد یا قومى پیروى کند؛ مثل بتپرستان که وقتى پیامبران به آنها مىگفتند: «چرا در مقابل این مجسمههاى چوبى و سنگى که هیچ نفعى ندارند و ضررى هم از شما برطرف نمىکنند سجده مىکنید»؛ مىگفتند: ما مىدیدیم پدرانمان این را انجام مىدادند؛ ما نیز از آنها پیروى مىکنیم!! این همان تقلید کورکورانه است که عقل و منطق آن را رد مىکند. یا مثل برخى از غربزدگان امروز که به مجرد این که یک اروپایى لباسى را پوشید و یا کارى را انجام داد، بدون فکر از آنها پیروى مىکنند!! (982)
263- راه تشخیص مجتهد اعلم چیست؟
راههاى شناخت مجتهد اعلم عبارت است:
1- انسان خودش اهل خبره باشد و مجتهد اعلم را تشخیص بدهد.
2- به گفته دو نفر عالم و اهل خبره مجتهد اعلم را بشناسد البته به شرط این که گفته آن دو عالم با گفته دیگران تعارض پیدا نکند.
3- در میان اهل علم یا مردم شخصى در اعلمیت شهرت پیدا کند و بیشتر مردم یا اهل علم بگویند: فلان مرجع از همه اعلم است. در این زمان براى کسانى که خودشان اهل خبره نیستند، یقین داشتن به اعلم در شخص خاصى مشکل است و از هر کدام از مراجع فعلى مىتوان تقلید کرد.
مراجع عظام: خامنهاى، بهجت، مکارم شیرازى، وحید خراسانى، شبیرى زنجانى، صافى، سیستانى، نورى همدانى. (983)
264- آیا مىتوان مرجع تقلید خود را عوض کرد؟
«عدول» از مجتهدى به مجتهد دیگر صورتهاى مختلفى دارد که عبارت است از:
1. عدول از غیر اعلم به اعلم، بنابر احتیاط، واجب است.
2. عدول از مجتهدى به مجتهد دیگر در صورتى که از لحاظ علمى با هم مساوىاند، جایز نیست (در صورتى که به فتواى آن مجتهد عمل کرده باشد.)
3. عدول از اعلم به غیر اعلم، جایز نیست.
4. عدول از مجتهدى که مدتى از او تقلید مىکرده و اکنون معلوم شده است که اهلیت فتوا نداشته، واجب است.
5. عدول از مجتهدى که یکى از شرایط مرجعیت را از دست داده (مثلاً دیوانه شده یا فراموشى به او دست داده) به مجتهد جامع الشرایط، واجب است.
6. عدول از مجتهدى که تاکنون از او تقلید مىکرده و اکنون از دنیا رفته است، به مجتهد زنده، جایز؛ بلکه احتیاط مستحب است (در این مسأله باید از مجتهد زنده تقلید کرده و به نظر او عمل نمود).
7. عدول از مجتهد زنده به مجتهد مرده، بنابر احتیاط واجب جایز نیست. (984)
بنابر این اگر شخص یقین دارد که مجتهد دیگرى از مرجع تقلید او اعلم است، باید به او رجوع کند وگرنه باید به تقلید از مرجع خود باقى بماند. البته چون علما نظرات گوناگونى درباره موارد مختلف این مسأله دارند، باید نظر مرجع تقلید هر کس مورد عمل قرار گیرد. (985)
265- تکلیف کسانى که تاکنون تقلید نکردهاند چیست؟
اعمال افرادى که تقلید نکردهاند، در چند صورت صحیح است:
1- یقین کنند که طبق حکم واقعى الهى عمل نمودهاند و این غالبا در صورتى است که مطابق احتیاط عمل کرده باشند.
2- چنانچه اعمال گذشتهاش با فتواى مرجعى که فعلا باید از او تقلید کند هماهنگ باشد.
3- به فتواى حضرت امام (ره) مطابقت عمل با فتواى هر مرجع جایز التقلیدى کافى است؛ چه مرجعى که در گذشته باید از او تقلید مىکرد و چه آن که اکنون مىتواند تقلید کند. پس اعمالى که بدون تقلید انجام داده، در صورتى صحیح است که اکنون از مجتهدى تقلید کند که اعمال سابق او را صحیح مىداند. (986)
266- اگر مرجع تقلید را در امور دینى بپذیریم؛ ولى از نظر سیاسى قبول نداشته باشیم، حکم چیست؟
مسائل سیاسى بر دو بخش است:
الف – مواردى که جنبه فقهى دارد که در این صورت مقلد بایستى در این مسائل نیز تقلید کند. براى مثال اگر مرجع بگوید: شرکت در انتخابات واجب است، در این صورت پیروى لازم است.
ب – مواردى که جنبه فقهى و تکلیفى ندارد. (مثلا ممکن است مرجع تقلید گرایشى به یکى از جناحهاى سیاسى داشته باشد) در این صورت تبعیت لازم نیست. نکته قابل توجه در اینجا این است که: اگر مجتهدى در فقه اعلم است و مجتهد دیگر در مسائل سیاسى، بنابر مبناى تبعیض در تقلید، مىتوان از هر کدام در موضوع خود تقلید کرد. (987)
267- چرا آراى مراجع تقلید در احکام دینى (مانند مسائل نماز) متفاوت است؟
اختلافنظر بین متخصصان و کارشناسان هر فنى، امرى طبیعى و رایج است؛ براى مثال چند پزشک متخصص و ماهر، در مورد یک بیمارى مشخص و با علامتها و آثار معین، نظرات متعدد و مختلفى ابراز مىکنند. اجتهاد و استنباط در احکام شرعى نیز از این قاعده مستثنا نیست و خبرگان و کارشناسان امور دینى (مجتهدان جامع شرایط)، بعد از رجوع به مدارک احکام قرآن، سنت، اجماع و عقل در بعضى از مسائل، استنباطها و برداشتهاى مختلفى دارند و فتاواى گوناگونى مىدهند. بدین سبب لازم است تقلید همیشه از فردى باشد که فتواى او از نظر شرعى براى ما حجت باشد و آن مجتهد جامع شرایط و اعلم است که صلاحیت فتوا را دارد. با وجود فرد اعلم، نمىتوان از کسى که از نظر علمى پایینتر است، تقلید کرد و در صورتى که همه مساوى باشند، باید به قول کسى عمل کرد که فتواى او به احتیاط نزدیکتر بوده و یقین کند که مخالف دستور دین عمل نکرده است. (988)
268- چرا یکى از ویژگىهاى مراجع تقلید، مرد بودن است؟ آیا زن نمىتواند مرجع تقلید باشد؟ آیا این تبعیض بین زن و مرد نیست؟
زن مىتواند مجتهد شود و به فتواى خود عمل کند؛ ولى این که دیگران از او تقلید کنند، بنا بر مشهور جایز نیست.
دلایل این امر عبارت است از:
1- مرجع تقلید بودن، مستلزم ارتباطات بسیارى است که زن، نمىتواند به دلیل محدودیتهاى مختلف، آن را انجام دهد. براى مثال تصور کنید که روزى دهها نفر مىخواهند از او، مسأله بپرسند (از مرد و زن) و در دهها مجلس و محفل حضور یابد.
2- زن به دلایل مختلف، داراى محدودیتهاى جسمى است؛ از قبیل: عادت ماهانه، باردارى، شیردهى، حضانت فرزند و… این عوامل، نوعا بازدارنده زن از انجام وظایف یک مرجع دینى است.
3- مرجعیت تقلید، نوعى پیشوایى اجتماعى است که با توجه به فرهنگ اسلام، زنان از ایفاى نقش فعال در این زمینه معذورند. (989)
269- آیا نماز خواندن، نیازمند تقلید از مجتهد است؟ اگر خداوند طبق آیه شریف قرآن از رگ گردن به ما نزدیکتر است و همهى بندگانش را دوست دارد، آیا حتما لازم است اجازهى نمازمان را به دست یک مجتهد بدهیم؟
انسان در احکام غیر ضرورى و غیر قطعى یا خودش مجتهد است یا نزدیک است مجتهد بشود، در این صورت مىتواند به احتیاط عمل کند. در هر دو حال، تقلید لازم نیست؛ ولى اگر انسان نه مجتهد است و نه محتاط، لازم است تقلید کند؛ اما در مورد ضروریات و قطعیات دین، مانند: اصل وجوب نماز، تعداد رکعتهاى نماز و…، نیاز به تقلید نیست. در قرآن کریم تصریح شده است: «وَ أَقِیمُوا الصَّلاة»؛ (560)
نماز را به پا دارید. از آن جا که یاد گرفتن همهى جزئیات نماز واجب است و از طرفى استنباط احکام شرعى به کمک روایات، کار هر کس نیست، عقل مىگوید باید در این باره به متخصص مراجعه کرد؛ همان طور که اگر کسى مریض شود فقط نزد پزشک مىرود.
البته راه فراگیرى احکام شرعى و استنباط آن براى همگان باز است و هیچ اشکال ندارد که همه مجتهد شوند؛ اما تا زمانى که فردى قدرت استنباط ندارد، طبق حکم عقل لازم است سراغ متخصص و مجتهد برود. عمل به این اصل (رجوع به متخصص) به دستور خداوندى است که از رگ گردن به ما نزدیکتر است و این عمل را دوست مىدارد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (990)
پس اگر نمىدانید، از پژوهندگان کتابهاى آسمانى جویا شوید. (991)
270- آیا نماز خواندن ما تقلیدى نیست؟ چون پدر و مادر ما را به این کار واداشتهاند؟
در پاسخ این سؤال چند نکته قابل توجه و دقت است:
یکم – هر تقلیدى ناپسند نیست. تقلید ناپسند در مواردى است که فرد از کار یا تفکرى جاهلانه، پیروى کند؛ ولى تقلید در کارهاى پسندیده نه تنها مذموم نیست؛ بلکه کارى خردمندانه است، همچنان که ما در بسیارى از امور تقلید مىکنیم؛ مانند: دوخت لباس، نوع حرف زدن، طبخ غذا، ساختمان سازى و صدها مورد دیگر.
دوم – احتمالا این مطلب اشاره به این دارد که ما معمولا اعمال و ارکان نماز را از پدر و مادر یاد مىگیریم و این یاد گرفتن، تقلید در اصل نماز نیست؛ بلکه یادگیرى صحیح آن است. همانگونه که ممکن است همین را از معلم و سایر دوستان یاد بگیریم و با توجه به عملکرد آنان، نماز خوان شویم.
سوم – تشویق و ترغیب فرزندان از سوى پدر و مادر به نماز، یک وظیفه دینى و اخلاقى است و به آنان سفارش شده که در خانه طورى نماز بخوانید که باعث تشویق کودکان و نوجوانان به نماز شوند. همچنین از آنان خواسته شده براى فرزندانشان برنامهریزى کنند و آنها را با حکمتهاى نماز آشنا سازند و در جهت برپایى این فریضه مهم الهى، تلاش نمایند.
چهارم – اصل نماز به هیچ عنوان تقلیدى نیست؛ بلکه انسان باید خود به اهمیت، ارزش و فلسفه آن پى ببرد و آگاهانه و عاشقانه به برپایى نماز بپردازد. گفتنى است که خواندن یا ترک نماز، امرى نیست که منوط به آشنایى ما با فلسفه این عمل یا پذیرفتن قلبى و عقلى ما باشد؛ بلکه ما در هر حال باید نماز بخوانیم و در صورت سستى و کاهلى در این امر، مجازات شدیدى خواهیم شد. حال چه بسا ممکن است پدر و مادر ما نماز خوان نباشند، یا ما با اهمیت و ارزش نماز آشنا نباشیم، یا فرصت انجام آن را پیدا نکنیم و… . (992)
271- چرا بدون دانستن فلسفه احکام، باید تقلید کنیم؟ آیا این حالت به ما نوعى عدم اختیار و نادانى نمىدهد که اعمال را تنها از روى اجبار انجام دهیم؟!
تقلید در مورد احکام است و هیچ عالمى نگفته که نبایستى فلسفه احکام دانسته شود. علاوه بر آنکه دانستن حکمت و فلسفه احکام، از ندانستن آن بهتر است و قرآن و روایات نیز ما را به فلسفه احکام متوجه ساختهاند.
نوعا در آیاتى که احکام بیان گردیده، به حکمت آن هم اشاره شده؛ چنان که درمورد نماز مىفرماید: » أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی «؛ «به یاد من نماز بر پا دار» و » إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ «، «نماز را بر پا دار، که نماز [انسان را] از کار زشت و ناپسند باز مىدارد». همچنین در مورد حجاب فرموده است: » ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ » (993)؛ «این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است» و… بنابراین تقلید در احکام است، نه در فلسفه آنها. علاوه بر این، فلسفه احکام تقلیدى نیست؛ بلکه تحقیقى است. هر تقلیدى هم به معناى اجبار و حرکت کورکورانه نیست. ما در بسیارى از امور خود، از متخصصان تقلید مىکنیم. نظر پزشک حاذق را مىپذیریم و یا در خوردنىها و پوشیدنىها، نحوه زندگى و بسیارى امور دیگر بدون آنکه فلسفه آنها را بدانیم به تقلید مىپردازیم. تقلید در احکام، همان رجوع به متخصص است و اگر کسى خود کارشناس باشد، باید به نظر خودش عمل کند و حق تقلید از دیگران را ندارد. (994)
**—
وسواس
272- براى رفع مشکل وسواس چه کنیم؟
براى از بین رفتن حالت وسواس، راه کارهاى زیر پیشنهاد مىشود:
1- یادگیرى مسائل شرعى به نحو صحیح.
2- توجه به مفاسدى که وسواس به دنبال دارد؛ مانند از بین رفتن تمرکز فکرى و اختلال در امور زندگى و بازماندن از انجام تکالیف شرعى.
3- مطالعه کتابهایى که در این زمینه نوشته شده است؛ مانند کتاب «وسواس» تألیف مرحوم مصطفى زمانى.
4- توجه داشته باشیم که گمان به نجاست تکلیفآور نیست. بلکه در صورتى اجتناب لازم است که انسان یقین به نجاست داشته باشد.
5- همانطور که مىدانیم در زمان پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع)، با این که آب لوله کشى و امکانات بهداشتى فعلى موجود نبوده، مسلمانان به طور عادى زندگى مىکردند و در خصوص طهارت و نجاست مشکل خاصى نداشتند.
6- توجه به این که یقین شخص وسواسى براى وى معتبر نیست؛ بلکه در پاک شدن و نجس گشتن اشیا، باید به نظر عرف مراجعه کند و در آب کشیدن اشیا و انجام دادن غسل به طور عادى و مانند عرف عمل کند. (995)
**—
سن تکلیف در پسران
273- سن دقیق تکلیف در پسران چه موقع است؟
سن دقیق تکلیف در پسران، کامل شدن پانزده سال قمرى است (که 163 روز و شش ساعت از پانزده سال شمسى کمتر است). البته ممکن است قبل از پانزده سال نیز با ظهور علایم دیگر (احتلام، رویش موهاى سخت در اندامهاى جنسى) بالغ شود. (996)
******
شکیات نماز
274- اگر شخصى بعد از سلام نماز، بفهمد که یک رکعت از نماز را نخوانده، وظیفهاش چیست؟
اگر انسان بعد از سلام نماز، یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر از نماز را نخوانده است؛ چنانچه کارى انجام داده که انجام آن از روى عمد یا اشتباه، موجب باطل شدن نماز مىشود (مثلاً پشت به قبله کرده)، نمازش باطل است و باید اعاده کند. اما اگر چنین کارى نکرده، باید فوراً مقدارى را که فراموش کرده به جا آورد و بنابر احتیاط واجب، براى هر یک از تشهد و سلام و کلام بى جا، دو سجده سهو انجام دهد. (997)
275- شکهایى که نماز را باطل مىکند، کدام است؟
1- شک در تعداد رکعات نماز صبح.
2- شک در تعداد رکعات نماز مغرب.
3- شک در تعداد رکعات، بین یک و بیشتر از یک.
4- شک در تعداد رکعات، بین دو و بیشتر از آن قبل از تمام شدن دو سجده.
5- نداند که چند رکعت خوانده است. (998)
**—
مبطلات نماز
276- اگر در بین نماز حرکت مختصرى انجام دهیم، نماز باطل مىشود؟
در حال خواندن نماز، حرکت کردن عمدى موجب بطلان نماز است؛ ولى اگر مجبور شود (مثلا کسى او را هل دهد، به طورى که صورت از قبله برنگردد)، اشکالى ندارد. اگر سهوا حرکت نماید، کلماتى را که در حال حرکت گفته، باید در حال آرامش تکرار کند. (999)
277- آیا گریه نماز را باطل مىکند؟
اگر عمداً براى کار دنیا با صدا گریه کند، نماز باطل است؛ ولى بدون صدا اشکال ندارد. اما اگر از ترس خدا یا براى آخرت گریه کند، اشکال ندارد؛ بلکه از بهترین اعمال است. (1000)
278- اگر هنگام خواندن دعاى فرج براى ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف در نماز گریه کنیم اشکال دارد؟
خشوع، خضوع و گریه در نماز در برابر عظمت و قدرت ذات مقدس الهى از صفات خاشعان و مؤمنان واقعى است:
«…وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا – وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً – قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً»؛ (1001)
مىگویند: منزه است پروردگار ما که وعدههایش به یقین، انجام شدنى است. آنها [بىاختیار] به زمین مىافتند و گریه مىکنند و [تلاوت] این آیات، همواره بر خشوعشان مىافزاید. بگو: الله یا رحمان هر کدام را بخوانید [ذات پاکش یکى است و] براى او بهترین نامها است و نمازت را زیاد بلند یا خیلى آهسته نخوان و راهى میان آن دو انتخاب کن.
گریه با صدا براى امور دنیا نماز را باطل مىکند؛ گریه کردن در حال نماز براى ظهور امام زمان علیهالسلام که در راه خدا، براى خدا و براى حاکمیت دین خدا و مربوط به امور دین است بسیار پسندیده و نیکو است.
بنابراین، گریه کردن در نماز، هنگام خواندن دعاى فرج مانعى ندارد. (1002) (1003)
******
زبان نماز
279- فلسفه خواندن نماز به عربى چیست؟
الف- شاید بتوان گفت به عربى خواندن نماز، بیانگر روح اتحاد در میان جوامع مسلمانان است. هر مسلمانى در هر جاى عالم باشد به سوى یک قبله و با یک طریق و یک زبان با معبود خویش به راز و نیاز مىپردازد و در هر دیار و کشورى که انسان مسلمان وارد شود – هر چند زبانها متفاوت است – اما در هر مسجدى که قدم بگذارد، شیوه نیایش با خداى سبحان یکى است و این خود بهترین نوع اتحاد و همدلى را پدید مىآورد.
ب- عبارات نماز، ظاهرى و باطنى و آهنگى دارد که با ترجمه نماز فقط به معناى ظاهرى نماز اکتفا نمودهایم.
علاوه بر آنکه آشنایى با نماز و معناى بلند عبارات آن کار آسانى است که فرد مسلمان باید به آن اهمیت بیشترى بدهد. (1004)
280- در نماز مىدانم که با خدا حرف مىزنم؛ ولى با کلمات تکرارى، آیا نمىشود به جاى آن با تمرکز و زبان مادرى با خدا حرف زد؟
الف – خواندن نماز به عربى یکى از نشانههاى جهانى بودن دین اسلام است؛ زیرا جمعیتى که در یک صف قرار مىگیرند و در جبهه واحدى فعالیت مىکنند، ناگزیرند زبان واحدى داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند؛ یعنى، علاوه بر زبان مادرى و محلى، یک «زبان عمومى و جهانى» هم داشته باشند. امروز عدهاى از متفکران معتقدند: تا دنیا به صورت یک کشور درنیاید، مردم جهان روى سعادت نخواهند دید. براى این که این موضوع محقق شود، برنامههایى ارائه کردهاند که یکى از آنها به وجود آمدن یک زبان بینالمللى و جهانى است. پس خواندن نماز به یک زبان، رمز وحدت و نشانه یگانگى است.
ب – خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از دستبرد تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بىاساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد هنگام ترجمه آن به زبانهاى دیگر رخ مىدهد مصون مىدارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامى محفوظتر مىماند. منتها بر هر مسلمانى لازم است به قدر توانایى، با زبان دینى خود آشنا باشد و بداند با خداى خود چه مىگوید. اتفاقا یاد گرفتن ترجمه نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مىشود به قدرى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت (براى تمام عمر) یاد بگیرد.
ج – مسأله توحید و یگانگى در تمام اصول و فروع اسلام، یک زیربناى اساسى محسوب مىگردد و نماز به سوى قبله واحد و در اوقات معین و به یک زبان مشخص، نمونهاى از این یکتاپرستى و یکرنگى است. اگر به هنگام مراسم حج در مکه باشیم و نماز جماعتى را که صدها هزار مسلمان از نژادها و ملیتهاى مختلف از سراسر جهان در آن شرکت مىجویند و همه با هم مىگویند «اللهاکبر» مشاهده کنیم؛ آن گاه به عظمت و عمق این دستور آشنا مىشویم. حال اگر هر یک از آنان این جمله روحپرور یا سایر اذکار نماز را با زبان محلى خود مىگفت، چه هرج و مرج زشتى در آن روى مىداد.
د – عربى بودن نماز خود وسیله ارتباط و آشنایى هر چه بیشتر با این زبان و در نتیجه پیوند عمیقتر نمازگزاران با متون اصلى دین (مانند قرآن مجید) است. علاوه بر این که هیچ زبانى به غیر از عربى وجود ندارد که بتواند به سادگى معارف بزرگ و ارزشمند قرآن را ارائه کند. به طورى که با ترجمههاى قرآن به بیش از صد زبان و با تلاشهاى هزاران مترجم تا کنون، حتى آیه » بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم » دقیقا به هیچ زبانى ترجمه نشده و هیچ معادل دقیقى براى «الرحمن» و «الرحیم» یافت نشده است.
در هر حال شما علاوه بر این واجب دینى و برنامه رسمى (نماز)، مىتوانید در هر حال و با هر زبانى با خداوند مناجات و گفت و گو کنید و عاشقانه و مشتاقانه، با محبوب خود راز و نیاز نمایید. (1005)
281- چرا در شکل و با واژههایى مشخص باید نماز خواند؟
همهى ادیان توحیدى و ابراهیمى از جمله اسلام در اندیشهى آن هستند که رابطهى انسان را با خدا گرم و عاشقانه سازند، و به بیان شما، نماز و نیایش با روح و عارفانه، رمز رابطهى شکوفا و خالصانه با خداست؛ به راستى اگر چنین است، چرا این گونه و به این شکل و صورت و با این برنامهى مشخص و بى کم و کاست و در فرصتهاى ویژه؟ آیا نمىتوان این رابطهى با خدا را در شکلى دیگر، با واژههایى تازهتر و محتوایى متنوع و در فرصتهاى دلخواه برقرار کرد؟
پاسخ
مىدانیم که آفرینش جهان هدفدار است، همین گونه آفرینش انسان. هدف از آفرینش انسان، به بیان قرآن آزمون و آموزش و شکوفایى عقلى و اخلاقى و آراستگى به ارزشها و معیارهاى کمال و یا رنگ معنوى خدا گرفتن است. این رشد و صعود تنها در پرتو پرستش به مفهوم عام و خاص آن ممکن است، نه در فرصتسوزى و فقدان نظم و برنامه و یا در مرزشکنى و حقکشى؛ درست؟
به همین جهت اسلام بر آن است که انسان با اندیشه و منطق و منش و عملکرد درست و برابر عدالت و پروا، هماره در حال عبادت خدا و تقرب به او باشد؛ حتى در خواب و بازى و تفریح؛ و مىدانیم که اگر انسان خداپسندانه و برابر مقررات او طرح زندگى افکند، هماره در حال پرستش و اوج به سوى خداست؛ این عبادت و برنامهى رشد و تقرب به سوى خدا به مفهوم عام آن.
افزون بر این، آفریدگار انسان خواسته است تا بندگانش عبادتهاى ویژهاى هم براى شبانهروز و هفته و ماه و سال خود نیز با نظم و برنامه و در شکل و محتواى مشخص و با حالت و در قالب واژههاى دلانگیز و زیبا و ویژهاى داشته باشند که افزون بر تمرین اوج و رشد و عشق با خدا و یاد او، درس نظم و برنامه، درس برابرى در مقابل قانون، درس همراهى و اتحاد، درس مشارکت و احساس مسئولیت همگانى، درس دگر دوستى و دگر خواهى، درس رسیدگى به حال یکدیگر و به ویژه گره گشایى از کار دیگران نیز فرا گیرند؛ آیا اگر خداى دانا و فرزانه نوع و شکل و سبک و واژههایى را براى عبادت و نماز و نیایش فرو فرستد اشکال و ایرادى دارد؟
به باور ما خود این نظمپذیرى و قانونگرایى و برپایى نماز در فرصتى مقرر و به سوى قبلهاى مشخص و با واژهها و محتوایى یکسان و زیبا و درسآموز و با حقوقى برابر و مقرراتى دقیق و صدها زیبایى و ظرافت و لطافت تفکرانگیز دیگر، بسیار جالب و دلانگیز و تماشایى است، و در این روش، فلسفه و حکمتى نهفته است که در غیر این سبک نیست؛ درست بسان رمز یک دستگاه پیچیده، یک شماره حساب بانکى، کد یک شهر و یک کشور که انسان تنها با همان رمز، قفلها را گشوده و به گرفتن شمارهى مورد نظر توفیق مىیابد و بس. به همین جهت بسیار شنیدهایم که دانشمندانى از دیگر ملل با دیدن منظرهى زیبایى از نماز و یا طواف و یا دریافت مفاهیم آنها، به مطالعهى اسلام علاقمند شده و در نهایت هم به آن گرایش یافتهاند.
پس هم باید نماز و نیایش را به عنوان یاد خدا و رمز عشق به او با همان شکل و محتوا و مقررات و ویژگىها گرامى داشت و همانسان که پیامبر فرمود و نشان داد و آن را با فرهنگ و آداب مترقى آن بر پا نمود، (1006) بر پا کرد و هم تنوع در خداجویى و خداخوانى و خداپرستى و رابطهى با خدا را پاس داشت که » الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» (1007)
**—
مشکلات و نماز
282- با این همه مشکلات، چرا باید نماز بخوانیم؟
مؤمن هم در این دنیا و هم در آخرت، خوشبخت است؛ ولى خوشبختى به این نیست که فرد الزاماً زندگى مرفهى داشته باشد! آیا همه کسانى که زندگى مرفهى دارند، خوشبخت هم هستند؟ خیلى از کسانى که زندگى مرفهى دارند، در آرزوى یک لحظه خوشى و آرامش هستند. در مسائل مادى، همیشه باید خود را با کسانى مقایسه کرد که ضعیفتراند؛ وگرنه چنانچه صاحب ثروت هنگفتى نیز بشود، به آرامش نخواهد رسید؛ چون طبیعت انسان به گونهاى است که با زیاد داشتن قانع نمىشود؛ بلکه حریصتر مىشود! آنچه که انسان را قانع مىکند و باعث آرامش خاطر او مىشود، قناعت است.
درباره نماز بهتر است یک لحظه بیندیشیم که براى چه باید نماز بخوانیم؟ آیا خداوند به نماز ما نیاز دارد (او که غنى مطلق است؟) آیا براى ترس از عذاب و جهنم نماز بخوانیم؟ یا براى طمع به بهشت؟ و یا اینکه در این دنیا به مال و به ثروت بیشترى دست یابیم و خداوند عوض نماز، مال و ثروتى به ما بدهد؟ یا این که خداوند لایق این ستایش است؟ خداوندى که خالق ما است، به ما توانایى بخشیده و عقل عنایت کرده است. آیا خداوند که همه چیز را براى انسان خلق کرده و در اختیار او قرار داده، لایق ستایش نیست؟ خداوندى که پیامبران را فرستاد تا راه سعادت را به انسانها بیاموزد، قابل ستایش نیست؟! اگر ملاک به جا آوردن نماز، فقر و غناى مادى بود، تمام پیامبران و امامان بایستى از ثروتمندترین افراد مىبودند؛ در حالى که اگر به قرآن و تاریخ مراجعه کنیم، خلاف این به دست مىآید. حضرت ایوب، چه درد و رنجهایى کشید؛ ولى دست از عبادت خداوند بر نداشت. پیامبر اکرم(ص) چه رنجهایى برد و چه گرسنگىهایى کشید؛ اما هیچگاه از عبادت دورى نجست و… .اگر قرار باشد کسى مشکلى نداشته باشد تا نماز بخواند، باید بیشتر مردم بلکه همه نماز نخوانند؛ چون هیچ انسان بدون مشکل و گرفتارى پیدا نمىشود؟! اگر یکى مشکل وسایل خانه را دارد؛ دیگرى مشکل خود خانه را دارد! و اگر خانه و وسایل زندگى دارد، با مشکل دیگرى دست به گریبان است و… پس نماز را باید براى شکر خدا و شاکر بودن در برابر احسان او و نعمت وجود، سلامتى، عقل و… خواند. (1008)
283- برخىها مىگویند اگر خداوند مشکلات ما را حل نمىکند، ما هم نماز نمىخوانیم؛ آیا این درست است؟
فرض مىکنیم که آنچه برخى مىگویند مطلب صحیحى باشد که اگر خدا مشکل ما را حل نکند ما نماز نمىخوانیم؟ حال با توجه به این فرض به مطالب زیر توجه شود:
الف – اگر فقط کسانى که مشکلى ندارند، باید نماز بخوانند، در این صورت اکثر مردم نباید نماز بخوانند؛ چون هر یک به نحوى مشکلى دارند. اگر یک جوان مشکل ازدواج و خانه دارد، بسیارى از ازدواج کردهها و خانهدارها نیز دهها مشکل دارند حال آیا مىتوان این مبنا را پذیرفت؟
ب – نماز خواندن در برابر حل مشکلات؛ یعنى شاکر بودن در برابر احسان و لطف خداوند. حال مىپرسیم آیا تا کنون خداوند نعمتى به ما نداده که در برابر آن شاکر باشیم؟! آیا نعمت وجود، سلامتى، عقل، حواس، خانواده و… آیا سزاوار نیست که در برابر نعمتهایى که به ما داده او را شاکر باشیم تا او نیز نعمتش را بر ما افزون سازد.
ج – آیا احتمال نمىدهید که مشکلات فعلى به جهت ناسپاسىهاى گذشته باشد؟! خداوند خود فرموده است: اگر «سپاسگذارى کنید، نعمتتان را افزون مىسازیم». (1009)
آنچه گفتیم با توجه به فرض بود، ولى اگر از زاویه کاملترى به موضوع نگاه کنیم، خواهیم دید که نماز فلسفهاى دارد فراتر از موضوع شکرگزارى و قدردانى نسبت به نعمتهاى خداوند نمازهاى روزانه چراغهایى است که در مسیر پر پیچ و خم زندگى روشن مىشود تا انسان در گردونهها، سختىها و ظلمتها خود را نبازد و در مسیر راستى و درستى حرکت کند؛ ناامید نگردد و بر مشکلات با توکل بر خداوند فائق آید. (1010)
**—
روح نماز
284- روح نماز چیست؟
«توجه به خدا» روح نماز است. نمازى که از این جوهره اساسى بى بهره باشد، کالبد بى جانى است که ارزش آن بسیار ناچیز مىباشد. درست به همین جهت است که رسول خدا(ص) مىفرماید: «کَمْ مِنْ قَائِمٍ حَظُّهُ مِنْ صَلاَتِهِ التَّعَبُ وَالنَّصَبُ (1011)؛ چه بسا نمازگزارى که از نماز خویش، جز مشقت و رنج بهرهاى ندارد».
حال ممکن است سؤال شود: ما که هر چه بیشتر سعى مىکنیم، در نماز حواس خود را جمع کرده و به خداوند توجه کنیم، کمتر موفق مىشویم؟
آیا به راستى چارهاى وجود دارد که ما را در رسیدن به این جوهره اساسى – که روح نماز است – یارى رساند؟
اگر تصور شود چیزى مانند شربت و کپسول وجود دارد که به راحتى میل شده و یک شبه همه کارها رو به راه گردد، قطعاً جواب منفى است؛ ولى اگر کسى مرد میدان عمل باشد و خود را براى یک کارزار جدى و طولانى مهیا کند، جواب مثبت است.
توضیح: اگر صفتى یا حالتى براى انسان ملکه شود، آن صفت یا حالت در همه صحنهها و تمام شؤون زندگى، خود را نشان داده و آدمى را رها نمىکند. کسى که در کوچه و بازار، کلاس و مدرسه، محیط خانه و محل کار، یکسره به یاد خدا است و از او غافل نیست؛ بدون تردید در نماز نیز حواسش را جمع کرده، از خداوند غفلت نمىکند. بر خلاف کسى که در محیط خانه، محل کار، کلاس ، مدرسه، کوچه و بازار از خدا غافل است و یکسره، سرگرم مسائل مادّى و روزمره زندگى دنیایى است و دلش متعلق به غیر خدا مىباشد. بى شک چنین کسى نمىتواند در نماز قلب خود را متوجه خدا کند؛ بلکه دلش دنبال همان چیزى است که قبل از نماز، در پى آن بود و وجودش گرفتار در باتلاقى است که قبل از ورود به نماز، غرق در آن بود.
خداوند در وصف بندگان مؤمن خویش مىفرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ (1012)؛ مردانى که آنان را هیچ تجارت و معاملهاى از یاد خدا باز نمىدارد».
وقتى که کسب و کار، آنان را از یاد خدا باز ندارد؛ بدون تردید موقعى که وضو مىگیرند و رو به قبله مىایستند و نماز مىگزارند، از خدا غفلت نمىکنند. بر خلاف ما که قبل از ورود به نماز، در امور روزمره زندگى غرقیم و وقتى هم که به نماز مىایستیم، نمازمان نیز رنگ و بوى این امور دارد. اولیاى خدا و بندگان مخلص حقّ، نماز خویش را برداشته، آن را با خود به محیط کار و بازار مىبرند. در آنجا هم که هستند، مشغول نمازند و به قول باباطاهر «خوشا آنان که دائم در نمازند»؛ ولى ما کسب و کار و درس خویش را برداشته، با خود به فضاى نماز مىآوریم. نماز هم که مىخوانیم، باز دنبال هدف گمشده خود هستیم.
بارى اگر صادقانه قصد آن داریم که در نماز، دلمان متوجه به خدا باشد و از او غافل نگردیم؛ باید کار را قبل از نماز شروع کنیم و در همه جا و همه حال، به یاد او باشیم و از او غفلت نکنیم. بى شک اگر چنین توفیقى را به کف آوریم، دلمان در نماز، متوجه خدا خواهد بود؛ وگرنه خیر.
مرحوم علامه طباطبایى(ره) در اواخر عمر با برکت خود – موقعى که در بستر بیمارى افتاده بود – در جواب شخصى که از آن جناب از چگونگى تحصیل حضور قلب در نماز پرسش کرده بود، چند بار با عنایت خاصى فرمود: «مراقبه، مراقبه، مراقبه».
مراد آن بزرگوار از عبارت مزبور، این است که اگر مىخواهید در نماز حواستان جمع باشد و از خدا غافل نشوید؛ باید در طول شبانهروز وقتى که به کارهاى دیگر اشتغال دارید، اهل مراقبه باشید؛ زیرا اگر این حالت ملکه شما گردد و چنین صفتى بر شما غالب آید، در نماز نیز این حالت محفوظ خواهد ماند. همان طور که اگر در طول شبانهروز، از یاد خدا غافل باشیم و غفلت از حق در دل ما رسوخ کند، در حال نماز نیز چنان خواهد بود و از آن خلاصى نخواهیم داشت. (1013)
285- چگونه نمازى با روح و محتوا بخوانیم؟
راستى چگونه نمازى دلانگیز و سازنده و با روح و محتوا بخوانیم؟ و چه کنیم که موفق به حال و حضور در نماز باشیم؟ و چسان از راز و نیاز با آن خداى بنده نواز و مهر آفرین لذت ببریم و با او عشق بورزیم؟
نماز و نیایش از چند بخش تشکیل مىگردد:
1. پیش نیازها یا مقدمات درستى نماز و پیش شرط هاى کمال و پذیرفته شدن آن در بارگاه خدا؛
2. ارکان و واجبات نماز و نیایش؛
3. شکل و قالب نماز؛
4. محتوا و مفاهیم بلند نماز؛
5. روح و جان نماز.
به باور ما، نمازگزار هر چه بکوشد تا در بخشهاى یک تا چهار نماز بیشتر دل بدهد و دقت کند تا آنها را کاملتر و زیبندهتر فراهم آورد، بهتر به آخرین مرحلهى نماز و نیایش – که روح و جان و مغز آن است – اوج مىگیرد و بیشتر موفق مىشود تا به نمازى عاشقانه و عارفانه و خالصانه و دلانگیز و با روح و محتوا برسد.
با این بیان باید نخست پیش شرط هاى صحت و درستى نماز و نیز قبولى و کمال آن را از جهت مثبت و منفى رعایت کنیم. (براى نمونه، تنها سیزده شرط فقهى براى درست بودن وضو آمده است، که از آن جمله است: پاک و بهداشتى بودن آب وضو، غصبى نبودن زمین و فضا و آب و ظرف وضو؛ همین گونه در غسل و لباس و مکان نماز؛ راستى اگر نماز و نیایش با شرایط درست حقوقى و فقهى و اخلاقى در میان مردم برگزار گردد، دیگر آمار تکان دهندهى این همه اختلاس و فریبکارى و رانتخوارى و غصب و حقکشى و بیداد و ستم و تقلب چرا؟) آن گاه ارکان و واجبات نماز و نیایش و آداب مربوط به قبله، مکان و زمان و ترتیب و مقررات نماز و لباس و غذاى نمازگزار را فراگیریم و به آنها دل بسپاریم.
سپس واژهها را دقیق و درست بخوانیم و بچینیم و شکل و قالب نماز را هر چه زیباتر و وزینتر و سرشار از ادب سازیم؛
از پى آن باید به محتوا و مفهوم و پیام و درس هر واژهاى نیک اندیشید، تا از آغاز تا پایان، با نماز همراه باشیم و بدانیم در حضور خداییم و با او سخن مىگوییم و… ، نه با نیت و تکبیر در پى کار خود برویم و با سلام نماز به خود بیاییم.
و سرانجام هم روانشناسانه به خود بگوییم و تلقین نماییم که روح نماز و جان آن، وقتى به جان ما مىدمد و مىرسد که جان را پالایش و بهداشتى ساخته و به زیور دادگرى و انصاف و وجدان و اخلاق و معنویت آراسته و عطرآگین سازیم.
و پس از این همه باید پذیرفت که خواستهاى با این عظمت، آرزویى به این بزرگى و شاهکارى به این سترگى و هدفى به این والایى، اهتمامى پىگیر و تمرینى جدى و طلبى خستگىناپذیر و هماره مىخواهد.
کوتاه سخن آنکه باید در پیش نیازها و پیش شرطها جدىتر باشیم. به روایات رسیده بنگرید که چگونه غذاى حرام، ستم و بیدادگرى، بد اخلاقى در قلمرو خانه و خانواده و گسترهى جامعه، عدم رعایت حقوق بشر و نقض آن، غیبت و تهمت و تحقیر و اهانت و مردم آزارى و تحمیل برترى خود حتى در امامت جماعت به دیگران تا چه رسد به تحمیل خود و یافتههاى خود در سیاست و قضاوت و مدیریت جامعه به مردم و تصرف در مال و جان و امنیت ملى آنان بدون خواست و خشنودى و رأى آزادانه و آگاهانه و عادلانه و با رقابت درست و معیارهاى جهانى؛ همهى اینها آفتها و آسیبهاى نماز و نیایش با روح و جان و با مغز و محتواست و اجازه نمىدهد تا انسان از پوسته و قالب نماز به روح و مغز آن راه یابد، تا چه رسد که بتواند به نمازى عاشقانه و خالصانه اوج گیرد.
آرى، باید دانست و آموخت که نماز، تنها بر زبان آوردن واژههایى چند و انجام حرکاتى موزون و معلوم نیست، و آن همه برکت و آثار شگرف، نه در امواج صوتى و حرکات بدنى بدون روح و جان است، نه، بلکه باید به این دو – که جسم و کالبد نماز است – یاد خدا و حضور قلب و خشوع در برابر حق و عدالت دمیده شود، وگرنه از نماز بىحضور و فاقد یاد خدا و رعایت حرمت و حقوق خدا و بندگان او یا آن کالبد بىروح، نباید انتظار اثر و معجزهاى در پاک اندیشى و پاک منشى و پاک رفتارى و مدیریت و سیاست آزادمنشانه و بشردوستانه داشت. (1014)
**—
صراط مستقیم
286- منظور از «صراط مستقیم» در سوره حمد چیست؟ اگر مراد، اسلام یا قرآن یا راه بهشت باشد، «صراط مستقیم» درباره نماز گزاران و مؤمنان – که به سوى آن هدایت یافتهاند – چه مفهومى خواهد داشت؟ آیا این، تحصیل حاصل نیست؟
الف – کلمه «صراط» در لغت، به معناى «طریق و راه» آمده؛ اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم، به معناى «خدا پرستى و دین حق و پاىبند بودن به دستورهاى خداوند متعال» است. در آیه 161 سوره انعام، به این معنا اشاره شده است؛ چون راه مستقیم همیشه یک راه بیشتر نیست.
بنابراین، «صراط مستقیم» همان دین و آیین الهى در جنبههاى عقیدتى و عملى است و به همین دلیل، نزدیکترین راه ارتباط با خدا است. در این که بعضى مفسران «صراط مستقیم» را به اسلام، قرآن یا پیامبر و امامان علیهمالسلام معنا کردهاند، باید گفت: بازگشت همه این معانى به همان دین و آیین الهى در جنبههاى اعتقادى و عملى است.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودهاند: صراط مستقیم، راه پیامبران است؛ همان کسانى که مشمول نعمتهاى الهى شدهاند. (1015)
در روایات دیگر، صراط مستقیم، امیرمؤمنان على علیهالسلام یا شناخت امام علیهالسلام شمرده شده است.
بازگشت همه اینها، دعوت به همان دین و آیین الهى است. اگر در این عالم، در راه راست نبوت و طریق مستقیم ولایت، حرکت کنیم و از جاده ولایت على بن ابىطالب علیهالسلام بیرون نرویم، هنگام گذشتن از پل صراط، مشکلى نخواهیم داشت.
در زیارت جامعه آمده است: أَنْتُمُ السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ وَ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ ؛ شما راه بزرگ و استوار خدا هستید.
بنابراین، هر کس در این دنیا، در صراط ایشان قرار بگیرد و استقامت داشته باشد و پایش نلرزد، در آخرت نیز هنگام عبور از پل صراط، پایش نخواهد لغزید و مانند برق جهنده، از آن مىگذرد.
ب – تقاضا و طلب کردن هدایت و بر «صراط مستقیم» بودن از طرف مؤمنان و حتى پیامبران و امامان علیهمالسلام به سه دلیل، تحصیل حاصل نیست:
1. «صراط مستقیم» و آیین حق الهى، مراتب و درجاتى دارد که همهى افراد، در پیمودن این درجات، یکسان نیستند؛ به عبارت دیگر، «صراط مستقیم» امرى نسبى است. بنابراین، انسان هر مقدار از این درجات را طى کند، باز هم، درجات بالاتر و والاترى وجود دارد که انسان با ایمان، از خدا مىخواهد او را به آن درجات هدایت کند.
2. براى انسانها [غیر از معصومان علیهمالسلام] هر لحظه بیم لغزش و انحراف در این مسیر، وجود دارد؛ به همین سبب، انسانها باید خود را در اختیار پروردگار بگذارند و تقاضا کنند که آنان را در راه راست ثابت قدم نگه دارد.
انسان، لحظه به لحظه نیازمند دریافت هدایت است؛ زیرا در مسیر معنوى ارتباط با خداوند متعال، حتما در طول زمان، موانعى مانند: کژىها، ظلمها، ناپاکىها و…، ایجاد خواهد شد و پیوندش را از آن منبع هدایت، قطع خواهد کرد و این لحظه، همان لحظهى انحراف از صراط مستقیم خواهد بود. پس ما با گفتن: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) از خدا طلب مىکنیم که این موانع پیش نیاید و ما بر صراط مستقیم ثابت بمانیم.
3. چون هدایت، همان پیمودن طریق نامحدود تکامل است و انسان به تدریج مراحل نقصان را در آن، پشت سر مىگذارد، بنابراین جاى تعجب نیست که حتى پیامبران و امامان معصوم علیهمالسلام نیز هدایت در «صراط مستقیم» را از خدا تقاضا بکنند؛ چون تنها خداوند متعال، کمال مطلق است و غیر او، همه در مسیر تکامل هستند، پس چه مانع دارد که آنان نیز درجات بالاترى را از خداوند متعال تقاضا بکنند. (1016) (1017)
****
جهر و اخفات
287- کیفیت جهر و اخفات و ترتیب در نمازهاى قضا چگونه باید باشد؟
هر یک از نمازهاى شبانه روزى که قضا شده، باید قضاى آن را مانند ادا خواند؛ یعنى، «حمد» و سوره نمازهاى قضا شده صبح، مغرب و عشاء را باید بلند خواند؛ اما نماز ظهر و عصر را در هر دو حالت، باید آهسته خواند.
اگر شما مثلاً یک شبانه روز نماز قضا دارید و ترتیب آن را مىدانید، باید به ترتیب بخوانید؛ یعنى، اول صبح، بعد ظهر و عصر و سپس مغرب و عشا. اگر همه را بعد از گفتن یک اذان و اقامه دنبال هم بخوانید، اشکال ندارد و اگر متفرق هم بخوانید، اشکال ندارد. اما در نیت باید مشخص کنید که چه نمازى را قضا مىکنید. (1018)
288- منظور از آیه 110 سوره اسراء: «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها»؛ نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهستهاش مکن، چیست؟
بر مرد واجب است حمد و سورهى نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سورهى نماز ظهر و عصر و همچنین تسبیحات اربعه را آهسته بخوانند. (1019)
یکى از دلیلهاى مراجع در این مسئله، روایاتى است که از معصومین علیهمالسلام رسیده و در کتابهاى فقهى بررسى شده است؛ (1020)
البته فتواى فقها در این مسئله ربطى به این آیه ندارد؛ چون جهر و اخفاتى که در این مسئله وجود دارد، غیر از جهر و اخفاتى است که در آیه از آن نهى شده است؛ آنچه فقها در نماز صبح، مغرب و عشا فرمودهاند، جوهر داشتن صدا است، نه بلند کردن صدا و آنچه در نماز ظهر و عصر فرمودهاند، جوهر نداشتن صدا است، نه آن که حتى خود انسان هم صدایش را نشنود؛ (1021)
اما آنچه در این آیه مطرح شده این است که راهى میانه انتخاب کن.
بنابراین، آیهى فوق ربطى به این مسئله فقهى ندارد؛ بلکه از افراط و تفریط در بلند یا آهسته خواندن نهى مىکند. (1022)
ممکن است مقصود آیه این باشد که همهى نمازها را بلند یا آهسته نخوان؛ بلکه راه میانه را انتخاب کن و بعضى نمازها را بلند و بعضى را آهسته بخوان. بنابراین در این مسئله هیچ منافاتى بین فتواى فقها با آیهى مذکور وجود ندارد. (1023) (1024)
289- چرا بعضى از نمازها را بلند و بعضىها را آهسته مىخوانیم؟
یکى از فلسفههاى عبادت، اظهار خضوع و تسلیم در مقابل امر پروردگار و ایجاد روح عبودیت و بندگى در انسان است؛ چنان که امام سجاد (ع) مىفرماید: » إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً؛ خدایا! همین افتخارم بس که بنده تو هستم». (1025)
گاهى بعضى از دستورات، براى آزمودن و تلقین روح تسلیم و بندگى است. فرمان خدا به حضرت ابراهیم (ع) براى قربانى کردن اسماعیل (ع)، نمونهاى از آن است. در دستورهاى عبادى و احکام الهى، گاهى هدف تسلیم و پذیرش دستور و تمرین براى جلب رضایت خداوند و اطاعت محض از آفریدگار است و گاهى تمرین براى متابعت از سنت و روش پیامبر (ص) است. بلند خواندن و آهسته خواندن یک نوع تعبد و تسلیم در مقابل دستورات پروردگار و اقتدا به سنت و روش پیامبر اکرم (ص) مىباشد.
وقتى از امام (ع) سؤال کردند: چرا نماز مغرب و عشا بلند خوانده مىشود؟ امام (ع) فرمود: چون در وقت مغرب و عشا هوا تاریک است؛ بنابراین قرائت را بلند میخوانند که اگر کسى از آن نزدیکى عبور کرد، بداند نماز جماعت بر پا است و شرکت کند؛ ولى در نماز ظهر و عصر چنین نیازى نیست. (643)
**—
نماز قضا
290- آیا قضاى نماز باید در همان وقت خودش انجام شود؟
نیازى نیست نماز قضا را در وقت خودش بخواند. بنابراین مىتواند قضاى نماز صبح را بعد از نماز ظهر و عصر بخواند. (1026)
291- آیا در زمان حیات والدین مىشود نماز قضاى آنها را خواند؟
قضاى نماز براى شخص دیگر، فقط بعد از مرگ او جایز است و در زمان حیات او کسى نمىتواند قضاى نمازهاى او را به جا آورد. (1026)
292- مقدارى از نماز و روزههایم قضا شده است؛ براى قضاى آنها چه مقدار انجام دهم که رفع تکلیف شود؟ و آیا قضاى نماز ایام عادت واجب است؟
آن مقدار که یقین دارید قضا شده است، بخوانید؛ مثلا اگر نمىدانید پنجاه روز یا شصت روز نماز قضا دارید، پنجاه روز را قضا نمایید. براى قضاى نمازهاى چندین ساله بهتر است روزانه و به تدریج نمازها را قضا کنید؛ یعنى، نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا براى یک روز و همین طور تا یک سال و سالهاى بعد. البته قضاى نمازهاى ایام عادت ماهانه واجب نیست. بنابراین در هر ماه نمازهاى چند روز عادت را کم کرده و بقیه را قضا نمایید. اما قضاى روزههایى که به خاطر ایام عادت نگرفتهاید، واجب است. بنابراین روزهها همه به مقدارى که مىدانید و یقین دارید نگرفتهاید، باید قضا کنید و اگر خداى ناکرده عمدا روزه خوردهاید، باید علاوه بر قضا کفاره آنها را هم بدهید. (1027)
293- اگر کسى نمازش را در کودکى به اجبار پدر و مادر انجام داده باشد، حکمش چیست؟ آیا آن عبادات صحیح است، یا باید آنها را قضا کند؟
خواندن نماز در کودکى (تا سن پانزده سالگى براى مردان و نه سالگى براى خانمها) واجب نیست و ترک یا اجبارى خواندن آن، قضا ندارد. از این رو اگر کسى در کودکى نماز و عباداتى را با تشویق یا اجبار پدر و مادر انجام داده باشد، ثواب برده و نیازى به جبران ندارد. (1028)
294- آیا مىتوان براى نماز قضا تعقیب خواند؟
قرآن مىفرماید: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ – وَ إِلى رَبِّکَ فَارْغَبْ»؛ (1029) پس هنگامى که از کار مهمى فارغ شدى، به کار و طاعت دیگر بپرداز و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور.
امام باقر علیهالسلام در تفسیر این آیه فرمودهاند: هنگامى که از نماز، فراغت یافتى، در همان حال که نشستهاى، به دعا بپرداز و هر چه از دنیا و آخرت مىخواهى، از خداوند تمنا کن و هنگامى که از دعا فارغ شدى، به سوى خداوند متعال توجه کن. (1030)
از مجموع این آیه و روایت مىتوان استفاده کرد که دعا و تعقیبات بعد از نماز، کارى پسندیده و مستحب است. (1031)
و بین نماز قضا و غیر آن در این جا فرقى نیست. (1032)
—
شکستن نماز
295- در چه مواقعى شکستن نماز جایز است؟
در چند مورد شکستن نماز جایز است:
1- براى جلوگیرى از ضرر جانى یا ضرر مالى؛
2- براى گفتن اذان و اقامه اگر قبل از رکوع رکعت اول بفهمد که اذان و اقامه را فراموش کرده است؛
3- چنان چه طلبکار در وسط نماز طلب خود را مطالبه کند و وقت نماز وسعت دارد و پرداختن طلب او بدون شکستن نماز ممکن نیست، باید نماز را بشکند و طلب او را بدهد؛
4- برخى نیز گفتهاند: اگر در بین نماز مسجد نجس شد، یا فهمید مسجد از قبل نجس بوده؛ اگر وقت نماز باقى است باید نماز را بشکند و مسجد را تطهیر کند و دوباره نماز را بخواند. (1033)
******
تفاوت نماز و یوگا
296- فرق نماز با یوگا چیست؟
نماز به هیچ وجه با یوگا قابل قیاس نیست؛ زیرا یوگا صرفا نوعى ورزش همراه با تمرکز است و از آثار معنوى، فرهنگى و تربیتى و ارتباط با مبدأ هستى کاملا تهى است؛ در حالى که نماز جامعترین و کاملترین راه پرواز از جهان ماده و پیوستن به معبود و معشوق حقیقى و کمال و جمال مطلق است.
هر یک از شرایط، اجزاء، اقوال و افعال نماز، داراى معانى و اسرارى عظیم و دربردارنده اصول تربیتى و پیام آور فرهنگى خاص هستند که هیچ یک از آنها، در یوگا وجود ندارد. به نظر مىرسد آنچه باعث این مقایسه نادرست شده چند چیز است:
1- این که غالبا نمازهاى ما حقیقى و با حضور قلب و آداب باطنى نیست، و چون به ژرفاى نماز راه نیافته و نماز در سویداى دل ما رسوخ نکرده است، با حرکات دیگرى که با نگرش سطحى مشابه مىنماید یکسان انگاشته مىشود!
2- بىتوجهى به اسرار و روح نماز و تعالیم و پیامدهاى معنوى، تربیتى، روحانى، دنیوى و اخروى هر یک از اجزاء و شرایط آن، باعث پناه بردن به ارزشهایى چون یوگا مىشود.
باید بدانیم که یوگا تنها یک ورزش براى تقویت بعدى از ابعاد درونى انسان است و براى عبادات و نیایش و شکرگزارى آفریدگار نیست. (1034)
**—
صبر و نماز
297- تفسیر آیه شریف: (وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ)؛ (148) از صبر و نماز استعانت بجویید، را بیان کنید.
الف – این آیهى شریف به دو رکن اساسى اشاره نموده و استقامت کردن در برابر مشکلات و ارتباط برقرار کردن با خداوند متعال به وسیلهى نماز را تنها راه پیروزى بر مشکلات مىداند؛ چون«صبر» هر بلا و حادثهى بزرگى را کوچک و ناچیز مىکند و «نماز» روى آوردن و پناه بردن به خدا است و باعث مىشود روح ایمان زنده شود و به آدمى مىفهماند به ریسمانى چنگ زده است که پاره شدنى نیست. کسانى که از این دو رکن بهرهمند هستند، مىتوانند با توجه به آثار و فوایدى که این دو رکن در بر دارند، خود را براى عمل به آن آماده سازند؛ زیرا «نماز» نوعى سپاسگزارى است که مىتوان با آن، وظیفهى بندگى را در برابر خوبىهاى خداوند انجام داد و به تکامل روحى رسید و از قدرت نامتناهى خداوند یارى طلبید. نماز، مهار کنندهى غرایز سرکش و روح طغیان در آدمى است و فرد را به مبدأ لایزال الهى پیوند مىدهد. صبر، امرى اکتسابى است و انسان مىتواند آن را به دست آورد. براى این منظور، فرد مىتواند با تمرین و ممارست، خود را در برابر مشکلات و رنجها بیازماید و صبر پیشه کند. «صبر» زمینهى ایستادن و مقاومت در مقابل گناهان و مصیبتها را در نفس انسان فراهم مىکند. بنابراین، انسان با انجام دادن این دو رکن به رستگارى و پیروزى قطعى مىرسد.
ب -کلمهى «استعانت»؛ یعنى کمک خواهى مربوط به زمانى است که نیروى انسان به تنهایى نمىتواند حادثهاى را که پیش آمده، طبق مصلحت خود برطرف کند، در حالى که اگر مىفرمود: «صبر کنید» و «نماز بخوانید» این معنا را به مخاطب نمىفهماند.
ج – «خشوع» یکى از صفات برجستهى «مؤمنان» و «متقین» است و این یک حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در قلب انسان به وجود مىآید و آثارش در بدن ظاهر مىشود. با وجود این امر، نماز از حالت الفاظ و حرکات بى روح و بىمعنا، خسته کننده و سنگین خارج مىشود. (1035)
خشوع کنندگان، آنچنان که قرآن بیان مىکند، (1036) کسانى هستند که قیامت را باور دارند و مىدانند که بازگشت آنان به سوى خدا است و همین قیامت باورى است که موجب خشیت و تواضع قلبى گشته، امکان استعانت از نماز و صبر را فراهم مىکند. (1037)
****
دزدی از نماز
298- دزدى از نماز چیست؟
1- از رسول اکرم (ص) روایت شده است که فرمودند: «دزدترین دزدها کسى است که از نمازش بدزدد، (یعنى آن را به طور کامل بجا نیاورد.)» (1038)
2- على (ع) به مردى که با سرعت نماز مىخواند فرمود:
«مَثَل تو نزد خداوند مانند کلاغى است که از زمین دانه برمىچیند و اگر در این حالت بمیرى به دین غیر محمد (ص) مردهاى.» آن گاه فرمود: «دزدترین مردم کسى است که از نمازش بدزدد.» » إِنَّ أَسْرَقَ النَّاسِ مَنْ سَرَقَ صَلَاتَه » (1039)
3- یحى بن معاذ گوید: «هر گاه دزد نعمت سزاوار بریدن دست باشد، دزد خدمت (و بندگى کردن) به یقین سزاوار سوختن است.» در روایات آمده است: «بدترین دزدى، دزدیدن از نماز است و بهترین خدمت به دین خداوند، اقامه نماز است.» (1040)
4- امام صادق (ع) مىفرماید: «بدترین دزد، آن دزدى است که از نماز خود سرقت مىکند (و زینت و زیور نماز را به غارت مىبرد.)»
حکایت کنند: یکى از عارفان پس از آنکه بر این حدیث شریف آگاه شد مىگفت: «بسیار است که دو رکعت نماز مىگزارم براى خداى تعالى و در پایان از خجالت و شرمندگى، خود را همچون دزدى مىبینم که تازه دزدى را به پایان رسانده است.» (1041)
نتیجه: نماز با عجله نمىتواند با حضور قلب باشد چرا که فکر و قلب چنین آدمى دائما متوجه اتمام نماز و عمل بعد از نماز مىباشد.
بلى، انسان باید حواسش را جمع کند و خود را آماده کند تا بتواند در وقت «نماز»، خدا را درک کند و به اندازه درک خود از آن عبادت لذت ببرد. در این صورت است که فرشتگان نمازش را برنمىگردانند و بر سرش نمىزنند.
اگر کسى قلبش متوجه خدا باشد و از این حضور راضى باشد، لزومى براى تند خوانى و فرار از نماز نمىبیند، چون در محضر کسى است که باید باشد، لذا تمام حواسش را به محبوب واقعى متمرکز نموده، لذت مىبرد و حتى راضى نمىشود، این فرصت به دست آمده را به آسانى از دست بدهد. (1042)
1) سوره آل عمران، آیه 92.
2) نقل از آقاى اسلامیه: سوخته.
3) نقل از آقاى احمد انصارى، سوخته.
4) سوره طه، آیه 14.
5) سوره اعراف، آیه 205.
6) سوره نساء، آیه 43.
7) مسند احمد، ج 4، ص 167؛ سنت ترمذى، ج 2، ص 175.
8) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 264، به نقل از عوالى اللئالى.
9) حضور قلب: دل تابع دستورات است و جز در جایى که قصد مىکنى حضور ندارد.
10) تفهم: فمیدن معناى سخن.
11) تعظیم: بزرگ شمردن و بزرگداشت مخاطب، شناختن جلا و عظمت او.
12) هیبت: بیمى برخاسته از بزرگداشت مخاطب.
13) امید: انتظار داشتن خیر و خوبى از مخاطب.
14) شرم: احساس کوتاهى در عبادت و داشتن عجز از شناخت بارى تعالى.
15) در خلوت عارفان / 106.
16) انعام / 133.
17) گوهرهاى حکیمانه، ص 17.
18) به سوى محبوب، ص 62.
19) یعنى اگر در نمازش حضور قلب نداشته با نافله این فقدان را جبران کند و به این صورت که نوافل را با حضور قلب بخواند یا این که نمازش را به جماعت بخواند و این طور نباشد که نماز بدون حضور قلب را دوباره اعاده کند.
20) به سوى محبوب ، ص 622.
21) به سوى محبوب ، ص 64.
22) یعنى، ادعیه معتبر باشد و آن دعایى که انتخاب مىکند همیشه بخواند که این بهترین تعقیبات است.
23) به سوى محبوب ص 65.
24) به سوى محبوب ص69.
25) به سوى محبوب ص 70، یعنى در اوقات کسالت به همان واجبات اکتفا کنید.
26) به سوى محبوب ، ص 69.
27) یعنى براى تقویت ایمان نظرى باید کتاب اعتقادات را مطالعه کند و براى تقویت ایمان عملى باید به آنچه مىداند عمل کند.
28) پیدا شدن حال معنوى در انسان.
29) به سوى محبوب، ص 75.
30) 700 نکته، 2 / 17.
31) به سوى محبوب، ص 77.
32) به سوى محبوب، ص 87.
33) در خلوت عارفان، ص 107.
34) در خلوت عارفان ص 107.
35) در خلوت عارفان، ص 108.
36) در خلوت عارفان، ص 109.
37) به نقل از شاگردان معظم له.
38) در محضر بزرگان، ج 2، ص 69.
39) برگى از دفتر آفتاب، ص 132.
40) برگى از دفتر آفتاب ، ص 133.
41) به این صورت که بعد از نماز فریضه اگر خواست نافله را بخواند مىتواند در نماز نافله از سورههایى که در تعقیب نماز وارد شده استفاده نماید.
42) برگى از دفتر آفتاب ، ص 214.
43) به سوى محبوب، ص 86.
44) در محضر بزرگان، ص 64.
45) گوهرهاى حکیمانه، ص 131.
46) 700 نکته، 2 / 99.
47) فریادگر توحید، ص 213.
48) نکتههاى ناب / 81.
49) فیضى از وراى سکوت / 229.
50) فریادگر توحید / 64.
51) منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى، ص44-57.
52) درمان بیمارىهاى نفسانى و درونى.
53) وسیله مهم نیست، هدف مهم است.
54) خواب یا بیدارى.
55) به طور کامل. رعایت ظاهر و باطن.
56) «بپذیرید عبادتى که بر شما واجب شده است».
57) نماز کامل و مقبول.
58) آن چه را که مىدانند و مطمئن هستند.
59) چرا رفیق نمىشوى؟!.
60) آن دسته از صفات خداوند که انسان نیز مىتواند آن را کسب کند.
61) نماز قبل از نیمه شب به جا آورده مىشود.
62) منبع: از جاده تا سجاده(علل و درمان عدم حضور قلب در نماز)، هادى قطبى،ص213-216.
63) عارف فى الرحاب القدسیة، ص 125.
64) به نقل از شاگردان.
65) برگرفته از روح مجرد، ص505- 510.
66) عارف فى الرحاب القدسیة، ص 126.
67) به نقل از آقاى خلفزاده.
68) نماز: بفتح اول و ثانی بالف کشیده و بزای نقطه دار زده، بمعنی بندگی و اطاعت و ادای طاعت و سجود و پرستش و خدمتکاری و فرمانبرداری باشد.پهلوی namâc ، از ایرانی باستان nam- (خم شدن، تعظیم کردن) «بارتولمه 1041» «نیبرگ ص 154» ورک: هوبشمان 1040؛ قس: اوستایی nemah- (دعا)، هندی باستان namas- ، پازند namâzh ، افغانی nmunj ، بلوچی namâsh ، nawâsh ، رک: اسشق 1040. کردی nymij ، nymi (نماز)، زازا nemâj «ژابا» ص 424»، اوراماتی nâmâz «ک. اورامان 125» ، گیلکی namâz – مجازا عبادت مخصوص مسلمانان. ؛ برهان قاطع، تحقیق محمد معین، ج 4، ص 2167.
69) فرهنگ دهخدا، معنی واژه صلاة.
70) تئودور نولدِکه (به آلمانی:Theodor Noldeke ) (1930 – 1836)، یکی از برجستهترین خاورشناسان آلمانی و از مترجمان قرآن به زبان آلمانی است.
71) احکام قرآن، ص 338.
72) مفردات الفاظ القرآن. مادهى صلاة.
73) مفردات الفاظ القرآن.
74) قاموس قرآن، ج 4، ص 148-149. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: احکام القرآن، ص 338-340.
75) برهان قاطع، ج 4، ص 2167: مفردات الفاظ القرآن، ص 285.
76) سوره احزاب، آیه 43.
77) المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16، ص 335.
78) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص24-23.
79) المعجم المُفَهرَس، واژه (صلى).
80) سوره ص، آیه 56.
81) سوره غاشیه، آیه 4.
82) سوره توبه، آیه 103.
83) سوره احزاب، آیه 56.
84) سوره نساء، آیه 103.
85) سوره انفال، آیه 35.
86) سوره بقره، آیه 157.
87) سوره حج، آیه 40.
88) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 24-25.
89) سوره انبیاء، آیه 73.
90) حج(22)، آیه 41.
91) تفسیر نمونه، ج 14، ص 117.
92) تفسیر قمى، ج 2، ص 87.
93) یکصد و ده پرسش درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 61-62.
94) هزار و یک نکته، ص 12.
95) قرآن کریم، سوره حج، آیه 4.
96) بحار الانوار، ج 52، ص 373.
97) بحار الانوار، ج 24، ص 164 و 166.
98) بحار الانوار، ص 166.
99) مفاتیح الجنان، زیارت آل یس، ص 1027.
100) هزار و یک نکته، ص 83.
101) سوره علق، آیه 9 و 10.
102) سوره علق، آیه 15.
103) سوره مائده، آیه 91.
104) سوره ماعون، آیات 4 و 5.
105) نماز زیباترین الگوى پرستش، ص 73 الى ص 88.
106) سوره ماعون، آیه 6.
107) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 118.
108) سوره مائده، آیه 72 و 117؛ سوره اعراف، آیه 59 و 65 و 73 و 85؛ سوره هود، آیه 50 و 61 و 84 و….
109) سوره مریم، آیه 31.
110) سوره هود، آیه 87.
111) سوره مریم، آیه 55.
112) احکام قرآن، ص 40.
113) تفسیر نمونه، ج 14، ص 163- 164.
114) مفردات الفاظ القرآن، ص 491.
115) سوره انفال، آیه 35؛ نماز معراج خاکیان، ص 16- 18.
116) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص29-30.
117) سوره بقره، آیه 30.
118) سوره انبیاء، آیه 19 – 20.
119) سوره شورى، آیه 5.
120) وسائل الشیعه، ج 5، ص 381؛ سیماى ملائکه در قرآن کریم، ص 169.
121) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 31.
122) تفسیر نور، ج 1، ص 116؛ تفسیر راهنما، ج 1، ص 130، تفسیر نمونه، ج 1، ص 209.
123) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص38.
124) کشف المراد، ص 320.
125) سوره انبیاء، آیه 23.
126) المیزان، ج 3، ص 14؛ تفسیر نمونه، ج 13، ص 375.
127) سوره انسان، آیه 2 – 3.
128) سوره قلم، آیه 35 – 36.
129) سوره نحل، آیه 78.
130) پیام قرآن، ج 2، ص 36.
131) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص39-42.
132) سوره فاطر، آیه 15.
133) سوره مریم، آیه 93.
134) سوره نور، آیه 41.
135) سوره ذاریات، آیه 56.
136) سوره حجر، آیه 87.
137) امالى، ص 175.
138) میزان الحکمه، ج 2، ص 1252.
139) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص54-56.
140) سوره نور، آیه 56.
141) وسایل الشیعه، ج 4، ص 8 و 9.
142) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص43.
143) اصول کافى، ج 2، ص 609؛ براى آگاهى بیشتر از فضائل قرآن ر. ک: اصول کافى، ج 2، کتاب فضل القرآن؛ فضائل القرآن.
144) تفسیر نمونه، ج 16، ص 289 – 294.
145) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص44.
146) سوره عنکبوت، آیه 45.
147) سوره فاطر، آیه 18.
148) سوره بقره، آیه 45.
149) بحارالانوار، ج 6، ص 107.
150) سوره مؤمنون، آیه 1- 2.
151) میزان الحکمة، ج 5، ص 372، حدیث 10259.
152) میزان الحکمة، ج 5، ص 376، حدیث 10279.
153) میزان الحکمة، ج 5، ص 376، حدیث 10280.
154) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص37-38.
155) سوره ابراهیم، آیه 8.
156) کشف المراد، ص 249 – 250.
157) سوره رعد، آیه 28.
158) سوره طه، آیه 124.
159) تفسیر نمونه، ج 16، ص 289-294؛ سوره عنکبوت، آیه 45.
160) سوره مدثر، آیه 30 و 31.
161) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص150-151.
162) عنکبوت (29)، آیه 45.
163) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 54.
164) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 170.
165) الکافى، ج 265، ص 3.
166) وسائل الشیعه، ج247، ص 5.
167) تحف العقول، ص 391.
168) براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: 1. اسرار الصلاة، میرزا جواد ملکى تبریزى، 2. سرّ الصلاة، امام خمینى، 3. اسرار الصلاة، شهید ثانى.
169) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 60.
170) انعام(6)، آیه 71 و 72.
171) المیزان، ج 7، ص 230.
172) نساء (4)، آیه 103.
173) توبه (9)، آیه 18.
174) بقره (2)، آیه 110.
175) طه (20)، آیه 14.
176) کوثر (108)، آیه 1 و 2.
177) شورى (42)، آیه 37.
178) المیزان، ج 18، ص96.
179) بقره (2)، آیه 3 و 5.
180) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 200.
181) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 63.
182) سر الصلوة، (شیخ الرئیس ابوعلى سینا) ضمیمه کتاب ضوابط الرضاع، و رساله رضاعیه، ص 185.
183) ارشاد القلوب، ج 2، ص 18 (باب 22).
184) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 17-18.
185) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص47-50.
186) سوره انعام، آیه 92.
187) سوره ناس، آیه 1 – 6.
188) تفسیر نمونه، ج 5، ص 342.
189) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 45.
190) سوره نحل، آیه 125.
191) اصول کافى، ج 8، ص 348.
192) تفسیر نمونه، ج 11، ص 454 – 462؛ ج 17، ص 47 – 48.
193) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص46.
194) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 59-60.
195) شورى (42)، آیه 11.
196) فصلت (41)، آیه 54.
197) الکافى، ج 2، ص 593.
198) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 57.
199) المیزان، ج 7، ص 289.
200) سوره نور، آیه 37.
201) تفسیر نمونه، ج 14، ص 486.
202) سوره مریم، آیه 59.
203) المیزان، ج 14، ص 80.
204) سوره ماعون، آیه 4- 5.
205) میزان الحکمة، ج 2، ص 1643.
206) نماز نور چشم مصطفى (آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ)، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 86.
207) بحار الانوار، ج 82، ص 345.
208) ثواب الاعمال ، ص 83 و 84.
209) آداب الصلاة، ص 3.
210) اسرار الصلاة، ص 182.
211) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 136.
212) آداب الصلاة، ص 3 و 4.
213) حق الیقین، ص 302.
214) وسائل الشیعه، ج 3، ص 18.
215) سفینة البحار، ج 2، ص 43.
216) اسرار الصلاة، ص 160.
217) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 139.
218) بحارالانوار، ج 74، ص 166؛ عوالى اللئالى ، ج 1، ص 293.
219) وسائل الشیعه، ج 7، ص 66.
220) من لا یحضره الفقیه ، ج 1، ص212.
221) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 71.
222) سوره بقره، آیه 238.
223) ر.ک: نماز از دیدگاه قرآن و حدیث؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 205.
224) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 86.
225) کلینى، اصول کافى، ج 3، ص 286.
226) وسائل الشیعه، ج 1، ص 373؛ براى آگاهى بیشتر ر.ک: آداب نماز، ص 111-113؛ جامع آیات و احادیث موضوعى نماز، ج 1، ص 312 – 349؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 342 – 347؛ ج 4، ص 103- 106؛ ج 27، ص 357 – 364.
227) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 150.
228) تفسیر نمونه، ج 6، ص 86.
229) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208.
230) وسائل الشیعه، ج 4، ص 110.
231) بحارالانوار، ج 7، ص 260 و ج 27، ص 79.
232) بحارالانوار، ج 80، ص 10؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص 123.
233) امالى، ص 641.
234) وسائل الشیعه، ج 1، ص 118- 125.
235) بحارالانوار، ج 7، ص 248.
236) اصول کافى، ج 2، ص 21.
237) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص50-52.
238) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 66.
239) الکافى، ج2، ص20.
240) تفسیر نمونه، ج 16، ص 289.
241) رعد(13)، آیه 28.
242) مجمع البیان ، ذیل آیه 44 سوره بقره.
243) تفسیر نمونه، ج1، ذیل آیات 46 – 44، سوره بقره.
244) مؤمنون (23)، آیه 1 و 2.
245) عنکبوت(29)، آیه 45.
246) نهج البلاغه، کلمات قصار 252.
247) غرر، ح 3347.
248) نهج البلاغه، کلمات قصار 136.
249) تفسیر نمونه، ج16، ص289.
250) الکافى، ج 6، ص 400.
251) وسائل الشیعه، ج 3، ص 5.
252) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 46-54.
253) بحارالانوار، ج 79، ص 227.
254) بحارالانوار، ج 79، ص 202.
255) بحارالانوار، ج 79، ص202.
256) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص54.
257) براى مطالعه بیشتر ر.ک: 1. راز نماز، محسن قرائتى، 2. نماز زیباترین الگوى پرستش، غلامعلى نعیم آبادى، 3. برداشتى از نماز، آیت الله على آقا نجفى کاشانى(ره)، 4. اسرار الصلاة، شهید ثانى.
258) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 117-123.
259) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 83.
260) شرح نهجالبلاغه، پیام امام على (ع)، آیت الله مکارم شیرازى، ج 7، ص 730.
261) هزار و یک نکته، ص 9.
262) نهجالبلاغه، خطبه 199، ص 235، دکتر سید جعفر شهیدى.
263) سوره عنکبوت، آیه 45 (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ).
264) بحارالانوار، ج 78، ص 199.
265) هزار و یک نکته، ص 10.
266) نهجالفصاحه، رسول خدا، حدیث.
267) کشف الاسرار، ج 2، ص 676.
268) آثار و برکات نماز، ص 26.
269) آثار و برکات نماز، ص 27.
270) قصههاى نماز، ص 34.
271) آثار و برکات نماز، ص 40.
272) آثار و برکات نماز، ص 28.
273) سوره حدید، آیه 16.
274) نماز زیباترین الگوى پرستش، ص 48 -50.
275) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 58.
276) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 59.
277) هزار و یک نکته، ص 286.
278) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 113.
279) براى مطالعه بیشتر درباره «فلسفه نماز» به این کتابها مراجعه کنید: اسرار الصلاة، میرزا جواد ملکى تبریزى؛ پرواز در ملکوت، شرح آداب الصلاة امام خمینى (ره)، سید احمد فهرى؛ اسرار نماز (ترجمه اسرار الصلاة)، شهید ثانى.
280) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 87.
281) بحارالانوار، ج 79، ص 199.
282) انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 29-30.
283) سوره مدثر، آیه 40 – 43.
284) سوره مؤمنون، آیه 1 – 2 و 9.
285) سوره معارج، آیه 23.
286) سوره ماعون، آیه 4 و 5.
287) اصول کافى، ج 2، ص 285؛ سوره رعد، آیه 25.
288) مستدرک الوسائل، ج 6، ص 453.
289) سوره اسراء، آیه 78.
290) وسائل الشیعة، ج 4، ص 213 – 212؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 223- 222.
291) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص61-63.
292) سوره انفال، آیه 45.
293) تفسیر نمونه، ج 7، ص 195 – 194.
294) آثار و فوائد نماز: بحارالانوار، ج 79، ص 202 – 224.
295) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص63-64.
296) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 45.
297) بحارالانوار، ج 7، ص 303؛ معارف و معاریف، ج 3، ص 474 و 475، مدخل تبلیغ.
298) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص94-95.
299) یکصد و چهارده نکته دربارهى نماز و پرتوى از نماز.
300) مانند آیات 45، 110، 153، 238 و 277 سورهى بقره و آیات 103 و 143 سورهى نساء و….
301) کتابهایى چون: حق الیقین تألیف علامه مجلسى که به فارسى و در یک مجلد چاپ شده است و نیز منازل الآخرة تألیف شیخ عباس قمى، در این زمینه مفید است.
302) سوره مدثر، آیه 42-43.
303) سوره ماعون، آیه 4 – 5.
304) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص95-96.
305) ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى.
306) آیین تربیت، ابراهیم امینى، ص 321.
307) امام در سنگر نماز، ص 101.
308) انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 98.
309) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص89-91.
310) سوره تحریم، آیه 6.
311) نور الثقلین، ج 5، ص 372.
312) تفسیر نمونه، ج 24، ص 286 – 294.
313) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص91-92.
314) عنکبوت (29)، آیه 44.
315) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 171 و 172.
316) وسائل الشیعه، ج 11، ص 254.
317) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 125.
318) وسائل الشیعه، ج 16، ص 78.
319) مستدرک الوسائل، ج 12.
320) وسائل الشیعه، ج 16، ص 79.
321) الکافى، کتاب دعا.
322) سوره آل عمران، آیه 17.
323) استفتائات جدید، حضرت آیةالله مکارم، ج 2، سؤال 410.
324) دانستنىهاى لازم از نماز، محمد وحیدى، ص 41.
325) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص233.
326) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز، ص 120.
327) توضیح المسائل مراجع، مطابق با فتاواى دوازده نفر از مراجع معظم تقلید، ج 1، ص 84، مسئلهى 106 از رساله امام قدس سره.
328) سوره نساء، آیهى 103؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 45.
329) مستدرک الوسائل، ج 3، ص 91.
330) بحارالانوار، ج 79، ص 224.
331) منبع : نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص65-66.
332) سوره مدثر، آیه 42- 46.
333) وسائل الشیعه، ج 3؛ کتاب الصلوة، باب ششم، هفتم و هشتم، ص 22، ج 10، ص 19، ح 6؛ تفسیر نمونه، ج 25، ص 116.
334) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص66.
335) سوره طه، آیه 14.
336) سوره طه، آیه 124.
337) نماز از دیدگاه قرآن و حدیث؛ سوره رعد، آیه 28.
338) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص67.
339) سوره یس، آیه 61-62؛ سوره انعام، آیه 161؛ سوره آل عمران، آیه 101 و….
340) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص68.
341) مطالعه کتابهایى که در این زمینه نگارش شده مانند: یکصد و چهارده نکته درباره نماز و پرتوى از نماز و نیز حق الیقین، تألیف علامه مجلسى رحمه الله که به فارسى و در یک مجلد چاپ شده است و منازل الآخرة، تألیف حاج شیخ عباس قمى رحمه الله در این زمینه مفید است.
342) تفسیر تبیان، ج 5، ص 174.
343) قرآن در آیات 3 بقره و 92 انعام، عقیده به معاد و ایمان به غیب و خداشناسى را به همراه اقامه نماز ذکر مىکند.
344) سوره فرقان، آیه 27، 29.
345) سوره آل عمران، آیه 159.
346) روشهاى امر به معروف و نهى از منکر در آیات 110 و 114 سوره آل عمران، 71 و 112 سوره توبه، 17 سوره لقمان، 41 سوره حج و… بیان شده است.
347) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص68-70.
348) کشف المراد، ص 444.
349) نهجالبلاغه، ص 549، کلمهى 417.
350) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص70-71.
351) بحارالانوار، ج 10، ص 394.
352) سوره اعلى، آیه 14 – 15.
353) تفسیر نمونه، ج 5، ص 347.
354) مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 307.
355) مجمع البیان ، 308.
356) بحارالانوار، ج 80، ص 25.
357) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص47-48.
358) سوره محمد، آیه 22 – 23.
359) اصول کافى، ج 2، ص 158.
360) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 43.
361) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 85-86.
362) معارج (70)، آیه 23.
363) معارج (70)، آیات 24 و 25.
364) مؤمنون (23)، آیه 5.
365) مؤمنون (23)، آیه 8.
366) معارج (70)، آیه 34.
367) بقره (2)، آیه 238.
368) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، 64-65.
369) سوره فرقان، آیه 63 و 64.
370) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص172-173.
371) توبه (9)، آیه 54.
372) نساء (4)، آیه 43.
373) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 91.
374) جهت اطلاع بیشتر ر.ک: خودسازى «تزکیه و تهذیب نفس» آیت الله امینى.
375) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 73-74.
376) صنوبر، درختى است مانند درخت چنار، شکل دل گوسفند. (فرهنگ عمید، ص 696).
377) سوره حج، آیه 46.
378) بحارالانوار، ج 73، ص 327، کنزالاعمال، ج 11، ص 95.
379) سوره مؤمنون، آیه 2.
380) سوره ماعون، آیه 4 و 5.
381) سوره مؤمنون، آیه 60.
382) کتاب حضور قلب در نماز، امام خمینى و سید بن طاووس و شهید ثانى و فیض کاشانى، ص 28 – 21.
383) حضور قلب در نماز، با آثار امام خمینى (ره)، سید بن طاووس، شهید ثانى و فیض کاشانى، ص 28 و 21.
384) تفسیر نمونه، ج 27، ص 168.
385) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 99-105.
386) سوره نساء، آیه 142.
387) تفسیر نمونه، ج 14 ص 204.
388) راهیان کوى دوست، ص 77 – 88؛ جهت آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى؛ صلاة الخاشعین.
389) آداب نماز، ص 2.
390) سوره حدید، آیه 4.
391) سوره مریم، آیه 59.
392) جهت آگاهى بیشتر ر.ک: راهیان کوى دوست، ص 77 – 88؛ حضور قلب در نماز؛ صلاة الخاشعین.
393) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص74-77.
394) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 106-108.
395) حضور قلب در نماز، ص 21 الى 36؛ چهل حدیث، امام خمینى (ره)، ص 433.
396) هزار و یک نکته، ص 68.
397) هزار و یک نکته، ص 71.
398) هزار و یک نکته، ص 117.
399) هزار و یک نکته، ص 265.
400) هزار و یک نکته، ص 288.
401) هزار و یک نکته، ص 278.
402) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 108-113.
403) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص85.
404) سوره مائده، آیه 55 – 56.
405) تفسیر المیزان، ج 6؛ سوره مائده، آیه 55 و 56؛ مجمع البیان، ج 3، ص 324.
406) پیام قرآن، ج 9، ص 211-212.
407) انسان کامل، ص 97 – 98؛ الحکمة المتعالیه، ج 1، ص 13-14.
408) از منیتها و هواهاى نفسانى رها و مطیع محض خدا شدن.
409) امامت و رهبرى، ص 181.
410) امراى هستى، ص 104 – 112.
411) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص78-80.
412) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 147.
413) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 170.
414) نیایش، ص 11.
415) آیین زندگى، ص 242.
416) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 120-123.
417) تفسیر نمونه، ج 25، ص 39 و ج 14، ص 201.
418) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص74.
419) نحل (16)، آیه 97.
420) مائده (5)، آیه 97.
421) وسائل الشیعه، ج 1، ص 90.
422) مائده (5)، آیه 27.
423) بحارالانوار، ج 96، ص 12.
424) الکافى، ج 2، ص 349.
425) وسائل الشیعه، ج 14، ص 116.
426) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 74-76.
427) بحار الانوار، ج 82، ص 198.
428) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 77.
429) سوره توبه، آیه 53.
430) عروة الوثقى، ج 1، ص 612-613.
431) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص73.
432) سوره سجده، آیه 16.
433) تفسیر نمونه، ج 17، ص 146؛ ج 18، ص 251.
434) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 77-78.
435) قصههاى نماز، ص 50.
436) تفسیر نمونه، ج 15، ص 61.
437) از مدینه تا کربلا، ص 341.
438) اخلاق عملى آیتالله کنى، ص 103.
439) زندگى نامه شیخ رجبعلى، ص 70، داستان 29.
440) مدینه تا کربلا، ص 341.
441) بحار الانوار، ج81 ، ص258.
442) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 64.
443) بقره، آیه 45.
444) هزار و یک نکته، ص 158.
445) کتاب علل و درمان حواسپرتى در نماز، ص 194.
446) سوره نحل، آیه 67.
447) سوره بقره، آیه 219.
448) سوره مائده، آیه 90.
449) تفسیر نمونه، ج 3، ص 395.
450) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص81-82.
451) نهجالبلاغه، حکمت 312.
452) الاخلاق، ص 46.
453) البیان، ج 1، ص 100.
454) براى مطالعه بیشتر ر.ک: آرامش در پرتو نیایش، رحیم کارگر، نشر روح.
455) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 106-109.
456) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 40.
457) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 37-38.
458) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 56.
459) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 57.
460) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 199.
461) سوره بقره، آیه 183.
462) جواهر الکلام، ج 26، ص 38.
463) نهج الفصاحه، ح 1588.
464) وسائل الشیعه، ج 11، ص 257.
465) سرود یکتاپرستى، ص 20.
466) قرآن و روانشناسى، ص 357.
467) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص22.
468) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 26.
469) علل الشرایع، ترجمه تهرانى ذهنى، ج 2، ص 43.
470) تفسیر قرآن، آیتالله جوادى آملى.
471) کتاب آثار برکات نماز، ص 70 – 71.
472) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 29.
473) وضوء النبى، ص 85 – 88؛ اضواء على عقائد الشیعة الامامیة، ص 491 – 492.
474) الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 3، ص 181-364؛ الاعتصام بالکتاب و السنة؛ المحلى بالاثار، ج 3.
475) سوره مائده، آیه 6.
476) وسائل الشیعة، ج 1، ص 403.
477) وسائل الشیعة، ج ، ص 405، باب 19(من ابواب الوضوء).
478) تفسیر نمونه، ج 4، ص 286.
479) قاموس قرآن، ج 6، ص 118-117.
480) فروع کافى، ج 3، ص 25-26، ح 4، براى مطالعه بیشتر ر.ک: وسائل الشیعة.
481) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص105-107.
482) فروع کافى، ج 3، باب 17، ح 4 و 5، ص 33 – 34؛ براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: المیزان، ج 5، ص 220؛ الاعتصام بالکتاب و السنه و….
483) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص107-108.
484) اسرار الصلاة، ص 53، فصل پنجم در آداب دعا.
485) سوره انبیاء، آیه 30.
486) اسرار الصلاة، ص 52.
487) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، 162.
488) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 161.
489) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 153.
490) مقدمات نماز عبارتند از: 1- ستر عورت، 2- ازاله نجاست از تن و لباس، 3- شروط لباس نمازگزار، 4- شروط مکان نمازگزار؛ احکام قرآن، دکتر محمد خزائى، ص 358.
491) سوره توبه، آیه 108.
492) وسائل الشیعه، ج 1، باب وضو، ص 256.
493) اسرار نماز، ص 114.
494) آداب الصلوة امام خمینى (ره) ج 1، ص 128.
495) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 71.
496) نماز نور چشم مصطفی، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 111.
497) تفسیر نمونه، ج 4، ص 284؛ توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 388، مسئله 684، 685 و 686.
498) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص111-112.
499) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 48-50.
500) مفردات، ص 373.
501) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص108.
502) پرسش و پاسخ، ص 399.
503) تفسیر نمونه، ج 4، ص 291.
504) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص103-104.
505) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 163.
506) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 225-227.
507) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 286- 398؛ استفتائات مقام معظم رهبرى.
508) سوره هود، آیه 90.
509) سوره توبه، آیه 31.
510) سوره بقره، آیه 222.
511) سوره فرقان، آیه 70.
512) سوره زمر، آیه 53.
513) سوره هود، آیه 3.
514) بقره، آیه 222.
515) تفسیر نمونه، ج 19، ص 504.
516) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص110-111.
517) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 154.
518) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 168.
519) بحارالانوار، ج 80، ص 164-185؛ ترجمه المیزان، ج 8، ص 86.
520) ترجمه المیزان، ج 8، ص 86.
521) سوره ق، آیه 16.
522) اقتباس از: احکام بانوان، ص 17؛ فلسفهى حجاب، ص 17.
523) 1. آیا حجاب ضرورت دارد؟ 2. پوشش زن در اسلام 3. حجاب 4. حجاب در ادیان الهى 5. حجاب در عصر ما 6. حجاب و آزادى 7. حدود پوشش و نگاه در اسلام 8. رسائل حجابیه 9. مسئله حجاب.
524) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 463، مسئلهى 789.
525) استفتائات امام خمینى، ج 1، ص 137؛ توضیح المسائل مراجع، ص 465.
526) احکام بانوان (فتاواى حضرت امام)، ص 15.
527) سوره نور، آیه 30.
528) سوره نور، آیه 31.
529) وسایل الشیعه، ج 20، ص 202.
530) براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: فلسفه حجاب و حجاب از دیدگاه قرآن و سنت.
531) منبع : نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص114-116.
532) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 143.
533) سوره حج، آیه 23.
534) تفسیر نمونه، ج 14، ص 57 و ج 25، ص 371.
535) سوره آل عمران، آیه 50.
536) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص116-117.
537) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 144.
538) سوره اعراف، آیه 29.
539) أمالى صدوق، ص 293، ح 8؛ تفسیر المیزان، ج 20، ص 49.
540) سوره بقره، آیه 114.
541) تفسیر نمونه، ج 1، ص 411.
542) سوره توبه، آیه 17.
543) سوره توبه، آیه 18.
544) تفسیر نمونه، ج 7، ص 314.
545) سوره اسراء، آیه 1.
546) سوره بقره، آیه 144.
547) سوره توبه، آیه 19.
548) سوره اعراف، آیه 31.
549) سوره نور، آیه 36.
550) تفسیر المیزان، ج 15، ص 126؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص 481.
551) ترجمه میزان الحکمه، ج 5، ص 2390؛ مسجد در آینه قرآن و روایات.
552) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، سعید شمس، ص 119.
553) سوره جن، آیه 18.
554) سوره توبه، آیه 107-110.
555) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص119-123.
556) وسائل الشیعه، ج 1، ص 268.
557) سوره آل عمران، آیه 96.
558) براى مطالعه بیشتر ر.ک: سیماى مسجد.
559) سوره نساء، آیه 108.
560) سوره بقره، آیه 43.
561) مجمع البیان، ج 1، ص 215، ذیل آیه 43 سوره بقره.
562) بحارالانوار، ج 85، ص 14.
563) آداب نماز امام خمینى رحمه الله؛ تفسیر و پیام آیات نماز؛ نماز در سیماى خانواده.
564) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص98-99.
565) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص124.
566) قاموس قرآن، واژه زینت.
567) تفسیر راهنما، ج 5، ص 514؛ تفسیر نمونه، ج 6، ص 148.
568) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص124-125.
569) سوره توبه، آیه 108؛ سوره نور، آیه 36 و….
570) بحارالانوار، ج 3، ص 320.
571) دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 356.
572) معارف و معاریف، ج 9، ص 351.
573) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص125-126.
574) علل الشرایع، ج 2، ص 101.
575) سوره توبه، آیه 28.
576) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص126.
577) تفسیر نمونه، ج 3، ص 398؛ تفسیر المیزان، ج 4، ص 360.
578) وسائل الشیعه، ج 1، ص 271.
579) توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئلهى 355؛ رساله امام خمینى، ص 225.
580) استفتائات امام خمینى، ج 1، ص 73.
581) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص126-127.
582) براى آگاهى بیشتر ر.ک: سرالصلاة، امام خمینى، آداب الصلاة، میرزا جواد ملکى تبریزى.
583) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 138.
584) براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 12، ص 221، توضیح المسائل، باب اوقات نماز، مسئلهى 736، 741، 729، 731 و 737؛ عروة الوثقى، باب اوقات نماز، مسئلهى 2 و 10.
585) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص131.
586) تفسیر نمونه، ج 12، ص 221.
587) تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 205.
588) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص132.
589) مجمع البیان، ج 5، ص 345.
590) مجمع البیان ، ج 5 و 6، ص 306-309.
591) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص133.
592) الدر المنثور، ج 5، ص 280 – 282.
593) سوره هود، آیه 114.
594) تفسیر نمونه، ج 12، ص 221؛ ج 9، ص 265.
595) طبرسى، مجمع البیان، ج 4، ص 86 – 88.
596) المیزان، ج 11، ص 58-59؛ ج 13، ص 174 – 175؛ عروة الوثقى، ج 1، باب اوقات نماز، مسئله 2 و 10.
597) بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج 1، ص 83؛ المغنى، ج 1، ص 404 – 405.
598) وسائل الشیعه، کتاب صلاة، باب مربوط به وقت نماز، باب 32 و 33.
599) تفسیر نمونه، ج 9، ص 267؛ ج 12، ص 221، ج 16، ص 383؛ پرسشها و پاسخهاى مذهبى، ص 63.
600) از علماى اهل سنت احمد صدیق غمارى نویسنده کتاب ازالة الخطر عمن یجمع بین الصلاتین فى الحضر در جمع غیر مسافر موافق شیعه امامیه است. ر.ک: الفقه على المذاهب الخمسه، ترجمه کاظم پور جوادى، ص 77.
601) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 424-428،مسئلهى 731 و 736؛ رسالهى امام خمینى.
602) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص133-135.
603) سوره عنکبوت، آیه 45.
604) بحارالانوار، ج 29، ص 223.
605) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 15-17.
606) سوره بقره، آیه 143.
607) تفسیر نمونه، ج 1، ص 485 – 495؛ پرسشها و پاسخهاى مذهبى، ج 2، ص 94.
608) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 45-46.
609) بقره (2) ، آیه 144.
610) آل عمران (3)، آیه 96.
611) حج (22)، آیه 29.
612) بقره (2)، آیه 125.
613) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 194.
614) نورالثقلین، ج 1، ص 136.
615) تفسیر المیزان، ج 1، ص331 – 334.
616) نماز نور چشم مصطفی، بازنویسى: سعید شمس، ص 139.
617) سوره بقره، آیه 106.
618) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص140-141.
619) بقره (2)، آیه 115.
620) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 44-45.
621) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 168.
622) سوره جمعه، آیه 9.
623) سوره مائده، آیه 58.
624) تفسیر نمونه، ج 24، ص 126.
625) سوره توبه، آیه 3.
626) وسائل الشیعه، ج 5، ص 369؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 4، ص 437.
627) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص143.
628) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 299.
629) مناهج الشارعین، ص 180.
630) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 25-27.
631) سوره حشر، آیه 7.
632) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 539؛ فتاواى حضرت امام خمینى، مسئلهى 916.
633) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص144.
634) صف (61)، آیه 2 و 3.
635) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 184.
636) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 165-167.
637) الشهاده الثالثة المقدسة، عبدالحلیم الغزى، ص 323.
638) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 155-156.
639) میزان الحکمه، ج 1، ص 82.
640) میزان الحکمه، ج 1، ص 84.
641) بحارالانوار، ج 77، ص 190.
642) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص144-145.
643) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 18-19.
644) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 68-71.
645) صد پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 158.
646) سوره بقره، آیه 2.
647) سوره نحل، آیه 44.
648) بحارالانوار، ج 82، ص 279.
649) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص150.
650) رسالهى توضیح المسائل، مسئله 978 و 983.
651) پرسشها و پاسخهاى مذهبى، ج 3، ص 56-58.
652) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص156.
653) غررالحکم، ص690.
654) نهج البلاغه، کلمات قصار 449.
655) غرر الحکم، ص 147.
656) براى مطالعه و استفاده بیشتر ر.ک: 1. خودسازى (تزکیه و تهذیب نفس)، آیت الله امینى؛ 2. رساله لقاء الله، آیت الله میرزا جواد ملکى تبریزى؛ 3. تازیانه سلوک، آیت الله حسن زاده آملى.
657) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 101-108.
658) وسائل الشیعه، ج 1، ص 69.
659) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 96.
660) اسرار نماز، ص 137.
661) نماز زیباترین الگوى پرستش، ص 59.
662) بحارالانوار، ج 84، ص 248.
663) سفینه البحار، جلد 1، ص 408.
664) نقل از حجة الاسلام محسن قرائتى.
665) سوره انعام، آیه 162.
666) هزار و یک نکته ص 135.
667) رساله توضیح المسائل امام خمینى، مساله 946 و 947.
668) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 80.
669) استفتائات امام خمینى، ج 1، ص 158 و 160؛ توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 575-576؛ استفتائات قرآنى، ص 38.
670) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس.
671) اصول کافى، ج 2، ص 619.
672) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 632 و عروة الوثقى، ج 1، مسئله 53.
673) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 165.
674) سوره اسرا، آیه 110.
675) توضیح المسائل، مسئلهى 992 و 1007.
676) تحریرى الوسیله، ج 1، ص 166، مسئلهى 11.
677) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص167.
678) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 158-160.
679) قصههاى نماز، ص 35.
680) آداب الصلوة، امام خمینى (ره)، ج 2، ص 72.
681) اصول کافى، جلد 3، ص 133.
682) هزار و یک نکته، ص 43.
683) هزار و یک نکته، ص 156.
684) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 164.
685) سفینة البحار، مادهى «رئى»؛ ر.ک: سوره نساء، آیه 142.
686) سوره بقره، آیه 264؛ سوره نساء، آیه 38 و 142؛ سوره انفال، آیه 47؛ سوره ماعون، آیه 6 و7.
687) میزان الحکمه، ح 6790، ص 1018.
688) میزان الحکمه ، ح 6809، ص 1020.
689) سوره اسراء، آیه 84.
690) غررالحکم، ج 2، ص 553، حدیث شماره 4.
691) غررالحکم، ج 2، حدیث شماره 2906؛ اخلاق در قرآن، ج 1، ص 279.
692) عدة الداعى، ص 226؛ جامع السعادات، ج 3، ص 413.
693) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص153-155.
694) تحریر الوسیله، مترجم، ج 1،ص292؛مفتاحالفلاح،ص80.
695) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 73.
696) وسائل الشیعه، ج 6، ص 309.
697) من لایحضره الفقیه، ج1، ص212.
698) بحارالانوار، ج 82، ص108.
699) الکافى، ج 321، ص 3.
700) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، مجتبی کلباسی، ص 137.
701) علل الشرایع، ج 1، ص 262.
702) وسائل الشیعه، ج 4، ص 680؛ اسرار الصلاة، ص 61.
703) علل الشرایع، ج 2، ص 336.
704) سوره طه، آیه 55.
705) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص167-168.
706) وسائل الشیعه، ج 6، ص 246؛ خصال، ص 357.
707) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 156.
708) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.
709) مستدرک الوسائل، ج 4، ص 417.
710) مستدرک الوسائل، ج 4، ص 444.
711) بحارالانوار، ج 6، ص 68، ج 9؛ وسائل الشیعه، ج 6، ص 300؛ الصلاة فى الکتاب و السنة، ص 98.
712) بحار الانوار، ج 84، ص 242.
713) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 109-111.
714) الکافى، ج3 ، ص 266.
715) الکافى، ج3 ، ص 323.
716) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 138.
717) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 152-153.
718) سوره رعد، آیه 15.
719) الفقه على المذاهب الخمسة، ص 99.
720) وسائل الشیعة، ص 343؛ بحارالانوار، ج 82، ص 147.
721) کنز العمال، ج 7، ص 459 و سنن بیهقى، ج 1، ص 104 – 106.
722) جواهر الکلام، ج 8، ص 37 – 411.
723) صحیح بخارى، ج 1، ص 91، کتاب تیمم، حدیث 2.
724) وسائل الشیعة، ج 3، باب 1، از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.
725) مسند احمد، ج 3، ص 327، حدیث جابر.
726) مسند احمد، ج 6، ص 179.
727) وسائل الشیعة، ج 5، ص 344.
728) وسائل الشیعة، ج 3، ص 6-7؛ سفینة البحار، ج 1، باب تاء، ص 121 – 122.
729) وسائل الشیعة، ج 5، ص 366، ح 6809.
730) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص169-171.
731) سوره رعد، آیه 15؛ سوره حج، آیه 77.
732) الاعتصام باکلتاب و السنة، ص 6-75؛ تفسیر المیزان، ج 11، ص 320- 332.
733) منشور عقاید امامیه، ص 271.
734) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص171-172.
735) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 146.
736) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص173.
737) وسائل الشیعه، ج 4، ص 880، باب 42، حدیث 2.
738) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص174.
739) عروة الوثقى، ص 226.
740) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 615، مسئلهى 1093؛ رساله امام خمینى رحمه الله.
741) رساله توضیح المسائل، مسئله 1098.
742) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص175.
743) توضیح المسائل مراجع، 1093، ص 615، فتاواى امام خمینى رحمه الله.
744) رساله توضیح المسائل، واجبات نماز، بحث «سجده واجب قرآن».
745) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص176.
746) العروة الوثقى، ج 1، ص 529.
747) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 225، مسئله 355.
748) توضیح المسائل امام، مسئله 1093.
749) استفتائات قرآنى از حضرت امام خمینى، ص 53.
750) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص177.
751) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 615، مسئله 1093 و 1094.
752) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1059.
753) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1096.
754) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1097.
755) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1098.
756) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1099.
757) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص178.
758) جواهر الکلام، ج 13، ص 310 – 322.
759) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص179.
760) الکافى، ج 2، ص 480.
761) ذاریات (51)، آیه 22.
762) من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 325؛ التهذیب، ج 2، ص 322.
763) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 21.
764) بحارالانوار، ج 82، ص 195 – 194.
765) علل الشرایع، ج 1، ص 260.
766) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص185.
767) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 132.
768) بقره (2)، آیه 201.
769) بقره (2)، آیه 250.
770) بقره (2)، آیه 286.
771) آل عمران (3)، آیه 8.
772) آل عمران (3)، آیه 16.
773) آل عمران (3)، آیه 38.
774) آل عمران (3)، آیه 53.
775) آل عمران (3)، آیه 147.
776) آل عمران (3)، آیه 193.
777) آل عمران (3)، آیه 194.
778) مائده (5)، آیه 83.
779) اعراف (7)، آیه 23.
780) اعراف (7)، آیه 126.
781) هود (11)، آیه 47.
782) ابراهیم (14)، آیه 40.
783) ابراهیم (14)، آیه 41.
784) کهف (18)، آیه 10.
785) اسراء (17)، آیه 80.
786) طه (20)، آیه 25.
787) طه (20)، آیه 114.
788) انبیاء (21)، آیه 89.
789) مومنون (23)، آیه 29.
790) مومنون (23)، آیه 97و 98.
791) مومنون (23)، آیه 118.
792) شعراء (26)، آیه 83.
793) نمل (27)، آیه 19.
794) صافات (37)، آیه 100.
795) احقاف (46)، آیه 15.
796) نوح (71)، آیه 28.
797) مومنون (23)، آیه 109.
798) فرقان (25)، آیه 74.
799) فرقان (25)، آیه 95.
800) حشر (59)، آیه 10.
801) ممتحنه (60)، آیه 5.
802) تحریم (66)، آیه 7.
803) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 65-67.
804) وسائل الشیعه، ج 5، ص 474.
805) مستدرک الوسائل، ج 4، ص 93.
806) سوره حدید، آیه 3.
807) مستدرک الوسائل، ج 5، ص 17.
808) آداب نماز، ص 146 – 154، ص 362 – 363؛ جامع آیات و احادیث نماز، ص 171 – 192.
809) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص179-180.
810) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 25.
811) اولى یعنى کارى که اگر به جا آورده مىشد بهتر بود و در عین حال، ترک آن گناه شمرده نمىشود.
812) المیزان، ج 20، ص 97.
813) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص31.
814) مصباح الشریعة، ص 90.
815) اسرار نماز، ص 162.
816) میزان الحکمه، ج 5، ص 395.
817) آداب الصلاة، ص 399.
818) رموز نماز، ص 83.
819) علل الشرایع، ج 2، ص 359.
820) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 27.
821) شرح لمعه، ج 1، ص 82؛ سرود یکتا پرستى، ص 29.
822) صراط النجاة، ج 3، ص 317؛ توضیح المسائل، ص 153، ط 9.
823) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص180.
824) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 33.
825) تفسیر نمونه، ج 17، ص 415 – 424.
826) بحارالانوار، ج 91، ص 85.
827) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص192-193.
828) سوره بقره، آیه 285.
829) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 157.
830) بحارالانوار، ج 91، ص 58.
831) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص193.
832) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 144.
833) سوره بقره، آیه 285-286.
834) تفسیر نمونه، ج 2، ص 292-299.
835) سوره بقره، آیه 284.
836) تفسیر نمونه، ج 2 ، ص 292 -299.
837) مجمع البیان، ج 1، ص 404؛ شأن نزول آیات، ص 105.
838) نماز نور چشم مصطفى، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 190-191.
839) سفینة البحار، ج 5، ص 159.
840) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص189-192.
841) سوره اسراء، آیه 44.
842) سوره حشر، آیه 23.
843) سوره یونس، آیه 25.
844) سوره واقعه، آیه 26.
845) تفسیر نمونه، ج 20، ص 366؛ ج 19، ص 176؛ ج 23، ص 552.
846) نماز نور چشم مصطفى، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 198-190.
847) سفینة البحار، مدخل بدع.
848) سوره عصر، آیه 3.
849) سوره انفال، آیه 60.
850) فروغ ابدیت، ج 2، ص 69.
851) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص194-195.
852) المیزان، ج 8، ص 159.
853) میزان الحکمة، ج 3، باب اجتماع فى الدعاء، ح 2 – 5651 و براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 6، ص 209.
854) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص195-196.
855) انشقاق (84)، آیه 6.
856) قریش (106)، آیه 3 و 4.
857) علق (96)، آیه 20.
858) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 189.
859) سوره بقره، آیه 186.
860) اصول کافى، ج 2، ص 466؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 642-631.
861) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص189.
862) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 181.
863) اصول کافى، جلد 3، ص 137.
864) اصول کافى، ج 3، ص 137.
865) سنن النبى، ص 76.
866) چرا من نماز بخوانم؟، مؤلف: یدالله نفرى، ص 36-40.
867) تحریر الوسیله، مترجم، ج 1، ص 440.
868) اقتباس از: تفسیر المیزان، ج 14، ص 316 – 317.
869) تفسیر نمونه، ج 5، ص 268 – 272.
870) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص206.
871) الکافى، ج 2، ص 352.
872) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 123.
873) سوره اسراء، آیه 79.
874) سوره ذاریات، آیه 17 – 18.
875) سوره زمر، آیه 9.
876) سوره مزمل، آیه 6.
877) سوره مزمل ، آیه1-4.
878) سوره انسان، آیه 26.
879) سوره آل عمران، آیه 113.
880) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص199-200.
881) سوره اسراء، آیه 79.
882) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 128.
883) ترجمه میزان الحکمه، ص 3756.
884) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 136، ح 1960.
885) اصول کافى، ج 3، ص 450، ح 34.
886) تحفة الرضویه، ص 288.
887) اصول کافى ، ج 2، ص 540، ح 18.
888) بحارالانوار، ج 67، ص 310.
889) بحارالانوار ، ج 13، ص 329؛ ر.ک: محجة البیضاء، ج 2، ص 395.
890) تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 502.
891) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص201-202.
892) بحارالانوار، ج 84، ص 154.
893) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 133-134.
894) یکصد پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.
895) سوره ذاریات، آیه 56 – 58.
896) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص202-203.
897) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 368.
898) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 207.
899) اعراف، آیه 96.
900) سوره طلاق، آیه 2 – 3.
901) سوره بقره، آیه 155.
902) سوره مائده، آیه 120.
903) سوره آل عمران، آیه 26.
904) سوره قلم، آیه 44.
905) تفسیر نمونه، ج 24، ص 416.
906) سوره آل عمران، آیه 178؛ سوره انعام، آیه 44؛ سوره اعراف، آیه 182- 183.
907) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 207-210.
908) سوره بقره، آیه 239.
909) سوره نساء، آیه 102.
910) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 228-229.
911) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 421 – 910.
912) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص149.
913) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 30.
914) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 37.
915) استفتائات آیت الله بهجت ج 2، ص 329.
916) هزار و یک نکته، ص 61.
917) سوره لقمان، آیه 17.
918) سوره طه، آیه 132؛ تفسیر نمونه؛ ج 13، ص 342.
919) سور طه، آیه 132.
920) تفسیر نور، ج 7، ص 415.
921) وسائل الشیعه، ج 8، ص 287.
922) وسائل الشیعه، ج 5، ص 371.
923) بحار الانوار، ج 77، ص 4.
924) بحار الانوار، ج 88، ص 4.
925) المحاسن، ص 52.
926) بحار الانوار، ج 88، ص 10.
927) وسائل الشیعه، ج 5، ص 372.
928) بحار الانوار، ج 88، ص 3.
929) بحار الانوار، ص 4.
930) بحارالانوار، ج8، ص10 (ر.ک: محراب عشق (در فضیلت نماز جماعت)، محمد مهدى علیقلى).
931) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 131.
932) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 147.
933) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 165.
934) توضیح المسائل امام (ره)، مسأله 894.
935) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 127.
936) سوره حجرات، آیه 13.
937) سوره نحل، آیه 97.
938) سوره تحریم، آیه 11.
939) سوره آل عمران، آیه 42.
940) سوره روم، آیه 30.
941) بحارالانوار، ج 80، ص 197.
942) تحریر الوسیله، ج 1، ص 148.
943) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص127-129.
944) توضیح المسائل مراجع، مساله 886.
945) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 166.
946) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 153.
947) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.
948) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 111-112.
949) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 180.
950) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز،گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص127-172.
951) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 32.
952) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 156.
953) سوره نساء، آیه 101.
954) تفسیر المیزان، مجمع البیان و تفسیر نمونه در ذیل آیه.
955) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 708.
956) سوره بقره، آیه 185.
957) وسائل الشیعه، ج 5، ص 540.
958) المیزان، ج 5، ص 68.
959) نماز نور چشم مصطفی، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، سعید شمس، ص 226.
960) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 164.
961) منبع: اینترنت.
962) المیزان، ج 5، ص 61؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 94.
963) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 226-227.
964) المیزان، ج 5، ص 63؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 94-96؛ احکام القرآن، ج 21، ص 487؛ آیات الاحکام، ج 1، ص 240-247.
965) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 434.
966) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص225-228.
967) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 165.
968) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 165.
969) استفتائات جدید، حضرت آیةالله مکارم، ج 2، سؤال 169.
970) دانستنىهاى لازم از نماز، محمد وحیدى، ص41-42.
971) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 155.
972) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 171.
973) سوره انعام، آیه 50.
974) سوره رعد، آیه 16.
975) سوره فاطر، آیه 19.
976) سوره مائده، آیه 104.
977) سوره یونس، آیه 36.
978) سوره حجرات، آیه 12.
979) سوره انبیا، آیه 7.
980) سوره زمر، آیه 18.
981) سوره توبه، آیه 122.
982) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 144-148.
983) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 130-131.
984) آموزش فقه، ص 29.
985) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 145.
986) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 130.
987) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 143.
988) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 149.
989) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 150.
990) سوره نحل، آیه 43.
991) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص232.
992) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 99-100.
993) سوره احزاب، آیه 59.
994) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 105-106.
995) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 132-133.
996) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.
997) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 153.
998) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 168-169.
999) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 154.
1000) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 159.
1001) سوره اسراء، آیه 108 – 110.
1002) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 650؛ عروة الوثقى، ج 1، ص 561 و العروه الوثقى محشى، ج 3، ص 30.
1003) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص231.
1004) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 24.
1005) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 163-164.
1006) «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی» ؛ چنانکه که من نماز مىگزارم و مىنگرید، نماز بگزارید.
1007) زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، استاد على کرمىفریدنی، ص 194.
1008) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 43.
1009) سوره ابراهیم، آیه 7.
1010) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 31-32.
1011) المحجة البیضاء، ج 1، ص 366.
1012) نور (24)، آیه 37.
1013) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 92-96.
1014) زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، استاد على کرمىفریدنى، ص 194.
1015) بحارالأنوار، ج 82، ص 20.
1016) المیزان، ج 1، ص 28؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 45-51؛ تفسیر سوره حمد، ص 234.
1017) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص159-160.
1018) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 157.
1019) توضیح المسائل، مسئله 992 و 1007.
1020) جواهر الکلام، ج 9، ص 364-369؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص 82- 86، باب 25 و 28، ابواب القرائة فى الصلاة.
1021) تحریر الوسیله، ج 1، ص 166، مسئله 11، القول فى القرائة.
1022) ترجمه المیزان، ج 13، ص 312؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 328.
1023) ترجمه المیزان، ج 13، ص 12.
1024) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص164-166.
1025) بحارالانوار، ج 74، ص 402.
1026) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز ، ص 128.
1027) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز ، ص 129.
1028) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز ، ص 165.
1029) سوره انشراح، آیات 7 – 8.
1030) البرهان، ج 5، ص 690.
1031) مجمع البیان، ج 10، ص 391؛ زبدة البیان، ص 125؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 27، ص 128.
1032) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص194.
1033) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 158.
1034) یکصد و ده پرسش و پاسخ دربارهى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 171-172.
1035) تفسیر نمونه، ج 1، ص 218، ج 14، ص 194؛ المیزان، ج 1، ص 152؛ پرسشها و پاسخهاى مذهبى، ج 3، ص 41؛ اخلاق در قرآن، ج 1، ص 412.
1036) سوره بقره، آیه 45 و 46.
1037) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص58-60.
1038) سفینة البهار، جلد 2، ص 45.
1039) وسائل الشیعه، ج 3، ص 24.
1040) هزار و یک نکته، ص 252.
1041) هزار و یک نکته، ص 270.
1042) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 60-62.