همهى ادیان توحیدى و ابراهیمى از جمله اسلام در اندیشهى آن هستند که رابطهى انسان را با خدا گرم و عاشقانه سازند، و به بیان شما، نماز و نیایش با روح و عارفانه، رمز رابطهى شکوفا و خالصانه با خداست؛ به راستى اگر چنین است، چرا این گونه و به این شکل و صورت و با این برنامهى مشخص و بى کم و کاست و در فرصتهاى ویژه؟ آیا نمىتوان این رابطهى با خدا را در شکلى دیگر، با واژههایى تازهتر و محتوایى متنوع و در فرصتهاى دلخواه برقرار کرد؟
پاسخ
مىدانیم که آفرینش جهان هدفدار است، همین گونه آفرینش انسان. هدف از آفرینش انسان، به بیان قرآن آزمون و آموزش و شکوفایى عقلى و اخلاقى و آراستگى به ارزشها و معیارهاى کمال و یا رنگ معنوى خدا گرفتن است. این رشد و صعود تنها در پرتو
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 195@
پرستش به مفهوم عام و خاص آن ممکن است، نه در فرصتسوزى و فقدان نظم و برنامه و یا در مرزشکنى و حقکشى؛ درست؟
به همین جهت اسلام بر آن است که انسان با اندیشه و منطق و منش و عملکرد درست و برابر عدالت و پروا، هماره در حال عبادت خدا و تقرب به او باشد؛ حتى در خواب و بازى و تفریح؛ و مىدانیم که اگر انسان خداپسندانه و برابر مقررات او طرح زندگى افکند، هماره در حال پرستش و اوج به سوى خداست؛ این عبادت و برنامهى رشد و تقرب به سوى خدا به مفهوم عام آن.
افزون بر این، آفریدگار انسان خواسته است تا بندگانش عبادتهاى ویژهاى هم براى شبانهروز و هفته و ماه و سال خود نیز با نظم و برنامه و در شکل و محتواى مشخص و با حالت و در قالب واژههاى دلانگیز و زیبا و ویژهاى داشته باشند که افزون بر تمرین اوج و رشد و عشق با خدا و یاد او، درس نظم و برنامه، درس برابرى در مقابل قانون، درس همراهى و اتحاد، درس مشارکت و احساس مسئولیت همگانى، درس دگر دوستى و دگر خواهى، درس رسیدگى به حال یکدیگر و به ویژه گره گشایى از کار دیگران نیز فرا گیرند؛ آیا اگر خداى دانا و فرزانه نوع و شکل و سبک و واژههایى را براى عبادت و نماز و نیایش فرو فرستد اشکال و ایرادى دارد؟
به باور ما خود این نظمپذیرى و قانونگرایى و برپایى نماز در فرصتى مقرر و به سوى قبلهاى مشخص و با واژهها و محتوایى یکسان و زیبا و درسآموز و با حقوقى برابر و مقرراتى دقیق و صدها زیبایى و ظرافت و لطافت تفکرانگیز دیگر، بسیار جالب و دلانگیز و
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 196@
تماشایى است، و در این روش، فلسفه و حکمتى نهفته است که در غیر این سبک نیست؛ درست بسان رمز یک دستگاه پیچیده، یک شماره حساب بانکى، کد یک شهر و یک کشور که انسان تنها با همان رمز، قفلها را گشوده و به گرفتن شمارهى مورد نظر توفیق مىیابد و بس.
به همین جهت بسیار شنیدهایم که دانشمندانى از دیگر ملل با دیدن منظرهى زیبایى از نماز و یا طواف و یا دریافت مفاهیم آنها، به مطالعهى اسلام علاقمند شده و در نهایت هم به آن گرایش یافتهاند.
پس هم باید نماز و نیایش را به عنوان یاد خدا و رمز عشق به او با همان شکل و محتوا و مقررات و ویژگىها گرامى داشت و همانسان که پیامبر فرمود و نشان داد و آن را با فرهنگ و آداب مترقى آن بر پا نمود، (1) بر پا کرد و هم تنوع در خداجویى و خداخوانى و خداپرستى و رابطهى با خدا را پاس داشت که «الطرق الى الله بعدد أنفاس الخلایق»
1) «صلوا کما رأییتمونى أصلى؛» چنانکه که من نماز مىگذارم و مىنگرید، نماز بگذارید.