جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چشمه ى رضوان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

خدایا! این زمستان سرد گناه، به انجماد دل، یارى مى‏دهد، امّا نسیم اعتماد به لطف تو، در آوندهاى دلم هیجان تازه آفریده است. پس من مى‏توانم، توحید تو را آغاز کنم که کمال دین، معرفت یگانگى توست. خدایا، آن گاه که لب به یگانگى تو مى‏گشایم، وارد خانه ى آرامش عظیم تو مى‏شوم. آسایش مى‏یابم و خاموش در مقابل تو مى‏شوم. آسایش مى‏یابم و خاموش در مقابل تو، مى‏ایستم. خدایا! مى‏دانم تا زمانى که به توحید تو نرسیده ام، آماده ى ورود به قلمروت نیستم، تو سکّاندار زندگى ام هستى و من مى‏خواهم در نمازم به تو وابسته گردم. اى بزرگ کاینات! در رکوع نمازم، وجودم را وقف تو مى‏کنم و سرشار از اعتمادت به سویت مى‏آیم. تسبیح تو، بازدَم پاکى و سرور را به حنجره ى پُر معصیتم مى‏فرستد و مرا شرمگین حضور زیباى تو مى‏کند.

خدایا! پیشانى بر خاکى مى‏سایم که اگر به ریا آلوده نباشد، «سبب متّصل بین ارض و سما» (1) خواهد بود. خدایا! در سجودم به تماشاى منظر معنوى وجودت

**روایت مهر، ص: 82@

مى‏نشینم و قراولان قلعه ى قلبم را به جست و جوى گم کرده ى خویش، وا مى‏دارم. دلم مى‏خواهد راز دار خلوتم گردى و به نجواهاى عاشقانه ام پاسخ گویى. مى‏خواهم زمین سجده ام، در جست و جوى رازداران خویش، مرا نیز در زمره ى آن ها بپذیرد. خدایا! آن گاه که سر از سجده بر مى‏دارم، عاشق نور وجودت مى‏گردم و مى‏خواهم بال در قفس گل هایى بگشایم که بر کرانه ى سبز چشمه ى رضوان تو رُسته اند. آن گاه که به تشهّد مى‏نشینم، روحم قفسى درهم شکسته است که پرنده ى مجروح خویش را تشویق به پرواز مى‏کند و هر شهادتى که بر لبانم جارى مى‏گردد، صحنه ى احسان تو را در مقابلم به نمایش مى‏گذارد. خدایا! اگر حضور تو در نمازم نباشد، اگر تو همصحبت دلم نگردى، واى بر من!…امّا…امّا مى‏دانم که تو معلّم خسیسى نبوده اى که نخواهى با شاگردان خطاکار خویش، سخن بگویى.

خدایا! آن گاه که براى تشهّد زانو مى‏زنم، مى‏خواهم در ساحل دریاى موّاج عشق تو، گردش کنم و پیغام حضورت را به همه ى عاشقانت برسانم. خدایا! آن گاه که عطر سلامم، سجّاده ى نمازم را پُر مى‏کند، به بوى تسلیم در حضور تو، مست و زنده مى‏گردم و غریبانه فریاد برمى‏آورم که‏ اى محبوب ازلى! «من نى ام بیگانه، از خویشم مران.»

**روایت مهر، ص: 83@


1) بر گرفته از دعاى ندبه.