مطالب این بخش مستقیماً وام گرفته از کتاب «روانشناسى رشدِ کاربردى نوجوان و جوان»، تألیف دکتر حسین لطفآبادى با اندک تصرفاتى مىباشد
در هیچ دورهاى از تحول حیات آدمى به اندازه دوره جوانى ارزش مفاهیم اخلاقى و ملاکهاى دینى و مذهبى براى انسان محور قرار نمىگیرد. توانایى روان شناختى و پیچیدگى عواطف و بلنداى احساسات درونى جوان بهگونهاى رشد و تحول مىیابد که آنها را متوجه مسایل ماوراطبیعى و فراتر از اینجا و اکنون مىکند. در عین حال آنچه خانواده و جامعه از جوان مىخواهد با آنچه او در پى پدیدآورى و تولید آن است، فاصلههاى زیادى دارد. او خواهان خلق ارزشها و انتخاب ایدئولوژى همراه با نقد و ارزیابى و بازسنجى است. در چنین شرایطى مسأله کنترل جوان بسیار حساس مىنمایاند. هرگونه تعصب ورزى، خشونت، فشار و یا تحمیل عقاید بر او، چه بسا نهال بارور منش دینى و معیارهاى اخلاقى او را واژگون سازد. بنابراین، برخورد ملایم، منطقى و تدریجى با مشکلات روحى و اعتقادى جوان در این دوره، بسیار مهم است.
از آنجا که جوانان در برابر آسیبهاى اجتنابناپذیر در رابطه با کیفیت بروز احساسات خود از شکنندگى احساسات خاصى برخوردارند، توجه مربیان و مبلّغان به این موفقیت خطرزا و بحرانى، مىتواند در اقدامات پیشگیرانه، مؤثر واقع شود. چه بسا جوان
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 104@
در هنگام صحبت کردن با دیگران نیاز به امنیت و اعتماد ویژهاى داشته باشد که این نیاز را مىتوان از طریق زمینه سازىهاى روان شناختى فراهم آورد. یعنى در فرآیند کار تبلیغى به جوانان فرصت دهیم که خواستهها و نیازهاى خود را هر چند از دید جامعه ما نامطلوب و حتى زننده باشد بشنویم و تحمّل کنیم تا او دست کم از دامن گروههاى منحرف خارج شده و به ما پناه آورد.
عمدهترین تعارض یا به عبارت جامعتر و دقیقتر بحران شخصیت در دوره جوانى مسأله هویت یابى و توحید یافتگى نقش در او است. چرا که ممکن است جوانان بخاطر دشواریها و فشارها و یا نارسایىهایى که در فرایند رشد روانى، اجتماعى دوره کودکى و نوجوانى خود داشتهاند نتوانند به هویت یابى و انسجام شخصیت دست یابند. بر ماست که با شناخت عمیق از این نیاز روان شناختى و جامعه شناختى شرایط تشکیل هویت و وحدت شخصیت را در او فراهم آوریم. این کار، نه از طریق صحبت و نصیحت، بلکه از طریق ترتیب دادن فعالیتهاى اجتماعى و گروهى به شکل طبیعى و خود به خودى آن (یا کنترل و هدایت بزرگ) و مشارکت دادن مخاطب در این برنامه امکانپذیر مىگردد.
گروه همسالان، در انتقال ارزشها بهویژه در تغییر نگرش جوانان نقش عمدهاى دارند به خصوص در جوامع شهرى و صنفى که این ارتباطات در گروههاى مختلف به شکل میهمانىهاى شبانه و بازیهاى جمعى و گردشهاى دسته جمعى نمود مىیابد. اهمیت نقش همسالان از نظر ارزشى و کیفیت تأثیرگذارى در پارهاى از موارد حتى از پایگاه خانواده و نهادهاى فرهنگى و تربیتى نیز جلو مىزند. آگاهى مبلغان و مربیان از این عنصر مهم در زندگى جوان مىتواند در تعیین استراتژىهاى تبلیغى و تربیتى مؤثر واقع شود. استفاده از گروه همسالان در قالب گردشهاى ورزشى، مذهبى، علمى، تفریحى و بیان مفاهیم و ارزشها از زبان آنها در ایجاد اعتماد و اتصال پلهاى ارتباطى بسیار مهم است.
کنش متقابل با همسالان تأثیراتى را در جوان دارد که آموزههاى بزرگسالان با همه قواعد و استمرار و محرکها و تشویقهاى پى در پى به پاى آن نمىرسد. بنابراین یکى از رهیافتهاى اثر بخش در تغییر و اصلاح رفتار جوانان بهرهگیرى مناسب از این گروهها مىباشد. البته ناگفته نماند که پارهاى از نوجوانان و جوانان به خاطر فقدان مهارتهاى ارتباطى با گروه همسال خود، احتمالاً دچار ناکامى و شکستهاى سنگین روحى مىشوند که مىتواند زیانبار باشد. به همین دلیل خوب است که در کار فرهنگى و تربیتى با جوانان از میزان روابط اجتماعى و عمق کنشهاى مثبت و منفى گروه همسال او اطلاع حاصل کنیم.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 105@
نقش کلام در تبلیغ ارزشها هنگامى نافذ و بُرنده است که در باشکوهترین، زیباترین شکلها پرداخت و ادا شود. راز سخن ورى در تبلیغ، کیفیت صیقل بخشى به آن است؛ نوعى تراشکارى هنرمندانه که همچون الماسى درخشان قوه شنیدارى مخاطب را به تحریک و تهیج وا دارد. ظرافت در تبلیغ غیر مستقیم آنگاه نمود مىیابد که کیفیت و چگونگى گفتار بر کمیت و تعداد کلمات سبقت گیرد.
پردازش کلمات در شیوه تبلیغ ارزشها آن هم با مخاطبان جوان، باید هیجانانگیز و تفکر برانگیز که نوعى رازآلودى و رازآمیزى را در خود دارد ـ باشد و اگر تبلیغ غیر از این هنرهاى ظریف باشد از بلاغت مىافتد و دیگر به هیچ وجه جاذبهاى براى مخاطب ندارد.
ما در عصر انفجار اطلاعات بسر مىبریم؛ در عصر انبوهى پدیدهها، عصرى که انسان فرصت هضم اطلاعات خام را ندارد. اطلاعات و دادهها به سرعت در حال افزایش و تحول هستند، ولى انسان براى پردازش آنها ناتوان است. او نمىتواند خوراکهاى دریافتى را با شیرازه ذهنى و نگرشهاى خود هضم کند. او مطالب را همچون مواد خام مىبلعد و بعد از مدتى آن را هضم نشده پس مىدهد! در چنین شرایطى کار تبلیغى و اطلاعرسانى براى نسلى که خود قربانى فضاى مه آلود اطلاعات است، بسى دشوار مىنمایاند. در عصر پدیدههاى انبوه، نمىتوان به انبوهسازى و انبوهگویى روى آورد. براى ساختارشکنى از فضاى موجود، باید به روشهاى تبلیغى واگرا و متباعد دست زد، نباید تحت تأثیر روشهاى رایج و در دامن امواج کوبندهی هجوم کلمات قرار گرفت. بهترین راه ممکن براى تغییر این هجوم بى امان، آرام سازى و استفاده از پیراستگى و آراستگى در پردازش کلمات و انتقال پیام است.
کسانى که در جریان تبلیغ و انتقال ارزشها به مخاطبان خود، دچار مشکلات متعددى مىشوند باید بدانند که تبلیغ امرى ایستا و غیر فعال نیست. در واقع تبلیغ براى تغییر نگرش مخاطبان نسبت به یک موضوع و یا پیام، مانند ارتباطات، به طور کلى یک فرآیند پویاست. زیرا منبع پیام و نوع مخاطبان مىتوانند به طور متقابل در یک تعامل دو جانبه بر یکدیگر تأثیر داشته باشند. به عنوان مثال غالباً دیده شده است که آن دسته از مبلغان و پیامدهندگان که از موضع مخاطبان خود در ابعاد مختلف فردى و اجتماعى اطلاعات روشنى داشته باشند، خیلى روانتر و معنى دارتر میتوانند با مخاطبان خود ارتباط برقرار کنند.
بنابراین، گیرنده پیام یک شئى و یا خمیرى نیست که در دست پیام دهنده تسلیم باشد، بلکه او نه تنها دریافت کننده پیام به شکل دلخواه خویش است. بلکه کیفیت دریافت پیام
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 106@
را بر اساس نگرشها، بینشها و داورىهاى خود تنظیم مىکند و به شکل فعال و خلاق، ماهیت و چیستى پیام را از نظر محتوا و جهت سازماندهى مىکند.
یک پیام براى مؤثر بودن باید در زمینههاى مناسب مطرح شود؛ یعنى گیرنده پیام یا مخاطب بتواند آن را جزو نیازهاى خود بداند، در غیر این صورت دریافت پیام از جانب مخاطب یک دریافت صورى و ناپایدار است که به هیچ وجه در زیر ساختهاى شناختى و رفتارى فرد نفوذ نمىکند.
این که پیام دهنده چه کسى باشد ممکن است به همان اندازه حائز اهمیت باشد که متن پیام، چه بسا یک اندرز از جانب کسى که در نزد مخاطب صاحب منزلت بالایى است در حد یک اشاره مؤثر افتد ولى کس دیگرى با منزلت پایینتر دهها بار پیامهاى مکرری را در اشکال مختلف ارایه دهد، اما مؤثر نیفتد.
بنابراین، هرقدر گوینده پیام قویتر، نافذتر، محبوبتر و طبیعىتر باشد احتمال تأثیر آن بر مخاطب بیشتر است. عواملى که در عنصر پیام دهنده نقش دارند عبارتند از:
جذابیت شخصیت، صداقت و اطمینانى که در گفتار او حاکم است، شباهت پیام دهنده با گیرنده پیام از نظر فرهنگى، اجتماعى و خصوصیات شخصیتى و تخصصى و مهارت او در آن رشتهاى که صحبت مىکند.
در مورد مخاطبان یا گیرندگان پیام ممکن است که برخى از آنان به تناسب شرایط فرهنگى و موقعیتهاى اجتماعى و یا حتى وضعیت روانى ـ عاطفى به گونهاى باشند که برحسب شخصیت خود ـ صرف نظر از منبع پیام (یعنى چه کسى آن را بازگو کند)ـ از نظر تغییر یافتن نگرش خود در مقایسه با دیگران تأثیرپذیرتر باشند و برعکس عدهاى دیگر ممکن است در برابر حتى دقیقترین و محکمترین استدلالها و توجیههاى عقلانى مقاومت نشان دهند. شناسایى موانع تأثیرگذارى فرایند تبلیغ نیازمند بازشناسى موقعیت مخاطب است.
یکى از وجوه جالب در تبلیغ ارزشها روش متقاعدسازى و اقناع کردن مخاطب است. براى این که یک پیام تربیتى در متقاعد کردن مخاطب بتواند نافذ افتد شرایط و زمینههاى خاصى را مىطلبد، چیزى که روان شناسان اجتماعى در فرآیند تبلیغ به آن تغییر نگرش مىگویند و معتقدند که هرگونه تغییر نگرش در مخاطب دست کم از چهار عامل بنیادى تبعیت مىکند؛ این چهار عامل عبارتند از:
«پیام دهنده، گیرنده پیام، متن پیام و زمینه پیام» که هر یک از این عناصر، خود داراى ویژگىهایى مىباشند. هرگونه نارسایى و اختلال در هر یک از این مؤلفهها، رسایى و اثر
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 107@
بخشى تبلیغ را مختل مىسازد. بنابراین کسى که در مقام و جایگاه تبلیغ ارزشها قرار مىگیرد باید در روانشناسى عوامل پیام رسانى مطالعات لازم را داشته باشد.
تأثیرگذارى پیام در فرآیند تبلیغ ارزشها زمانى امکانپذیر مىگردد که فرد پیام دهنده به جاى نقش تحکّم و نصیحتگرى یک نقش هدایت غیر مستقیم داشته باشد. این نقش نه در خود فرد که در تعامل با مخاطب، نمایان مىشود؛ بنابراین گوینده پیام باید بداند که تبلیغ یکجانبه بدون تعامل با مخاطب و درگیر کردن ذهن و عواطف او راه به جایى نمىبرد.
کسى که در مقام تبلیغ ارزشها قرار مىگیرد، قبل از هر چیز باید از مخاطبان خود آشنایى کافى داشته باشد. به این معنا که بداند گروه شنوندگان داراى چه پایگاه اجتماعى هستند، در چه سطحى از دانش و بینش قرار دارند، تا بتواند متناسب با سطح ادراک و فهم آنها به تنظیم واژگان و آراستگى و آسان سازى پیام خود بیندیشد.
پارهاى اطلاعات اولیه که مبلغ از مخاطبان خود باید داشته باشد عبارت است از:
1. آگاهى از نگرشها و گرایشهاى مخاطب.
2. شناخت از ساخت و بافت تربیت خانوادگى مخاطب.
3. آگاهى از نحوه استفاده او از اوقات فراغت.
4. آشنایى با مسئولیتهاى اجتماعى و مهارت تخصصى.
5. آگاهى از شیوهی لباس پوشیدن و آراستگى.
6. آگاهى از علایق، سرگرمىها، رغبتها و آرمانها.
7. آگاهى از روشهاى تربیتى و انضباطى والدین.
8. اطلاع یافتن از نوع و کیفیت رابطه با همسالان و هم اندیشان.