جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

چگونگى تحول ارزش‏ها در دوره‏ی نوجوانى

زمان مطالعه: 5 دقیقه

اگر بپذیریم که دوره‏ی جوانى و نوجوان از نظر تحولى، مرحله‏اى است که تغییرات بنیادى در سه پهنه‏ی زیستى، روانى و اجتماعى در آن صورت مى‏پذیرد و اگر قبول کنیم که این تحولات، تمامیت ترازهاى شناختى عاطفى، اخلاقى و ارزشى را در سطحى عمیق‏تر و فراتر از دوره‏هاى پیشین ارتقا مى‏دهد؛ طبیعى خواهد بود که در انتظار ظهور وقایع بزرگ و خطرزا و در عین حال شکوهمندى باشیم که هر یک از آنها به نوبه‏ی خود به منزله‏ی انقلابى در نظام رفتارى و ارزشى فرد تلقى گردد؛ بگونه‏اى که نوجوان در این وضعیت تمامى اکتسابات و اندوخته‏هاى قبلى خود را همراه با قابلیت‏ها و نوآوری‏هاى فعلى خود به میدان مى‏آورد. از این رهگذر او تلاش دارد تا توحیدیافتگى شخصیت خویش را هشیارانه با نظام ارزشى نوینى که به پاس ظهور ساخت‏هاى تفکر صورى بدست آورده است در قالب مفاهیمى چون هویت، استقلال، صمیمیت، پیشرفت و تعهد بنا کند.

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 100@

بدون تردید جوانى و نوجوانى متراکم‏ترین و فشرده‏ترین دوره‏ی اجتماعى شدن و درونى کردن ارزش‏هاست. نوجوان در این دوره از چنان قدرت و قابلیت انعطاف پذیرى برخوردار است که در هیچ دوره‏اى از حیات خویش قادر به آفرینش و بازآفرینى آن نخواهد بود. پس شرایط بهینه‏اى فراهم است تا ارزش‏هاى متعالى جایگاه خود را در سازمان روانى نوجوان بیابند. اما نقضش مربیان و مبلّغان در تبلیغ ارزش‏ها و ارایه پیام‏هاى اخلاقى و اجتماعى باید معطوف به تحولات بنیادى دوران رشد نوجوانى باشد.

همانطور که «انقلاب هورمونى» در اوان بلوغ، منجر به تغییرات اساسى در ساختار زیستى و فیزیولوژیکى نوجوان مى‏شود همزمان انقلابى عمیق‏تر و کیفى‏تر در ساختار عقلانى و فرآیندهاى قضاوت اخلاقى و ارزشى نیز به وقوع مى‏پیوندد که تمامى سازگاری‏ها و اعتدال‏هاى دوران کودکى را درهم شکسته و راهى مرحله‏اى مى‏گردد که متضمن پدید آمدن نظامى نو با ملزومات مختص به خود است. و این تحول در فرآیند تربیت دینى نوجوان بسیار تعیین کننده است.

بدین ترتیب، مرحله‏ی نوجوانى تشکیل دهنده‏ی دوره‏ی جدیدى است که همه‏ی جنبه‏هاى روانى را تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد و یک احساس کلى عدم تعادل در زمینه‏هاى شناختى، اخلاقى و ارزشى را پدید مى‏آورد. نوجوان در مقابل نظام ارزشى گذشته‏ی خود دچار سردرگمى مى‏شود و این نیاز را در خود احساس مى‏کند که باید به تدوین مجدد ارزش‏ها بپردازد. در این وهله، حرکت به سوى درون و بازگشت به ریشه‏ها آغاز مى‏شود.

بازگشتى که متضمن هشیارى نسبت به لایه‏هاى درونى شخصیت خویش و عناصر محیطى و فرهنگى و دنیاى پیرامون است. اما لازمه‏ی هشیار شدن نسبت به خود، نخست وابسته به اثبات هویتى است که فرد را در مقابل دنیاى برونى انسانى و طبیعى قرار مى‏دهد. البته هویتى که عناصر تشکیل دهنده‏ی آن را «عشق و صمیمیت»، «تعهد و مسئولیت» در برگرفته است و از میان همه‏ی این عناصر، مفهوم تعهد در شکل‏گیرى نظام ارزشى نوجوان از نقش تعیین کننده‏اى برخوردار مى‏شود. ارزش‏هایى که بر ساختار «تقکر انتزاعى»، اخلاق خود پیروى«یا» فرا قراردادى تکیه مى‏زند و از این تکیه گاه است که نوجوان فرصت «درون سازى» ارزش‏هاى متعالى را در «وجدان» خود فراهم مى‏سازد. تربیت دینى نیز در این مرحله با نوعى شهود و عرفان و خودیابى دینى همراه مى‏شود. نوجوان از ظرفیت تازه‏اى براى پرورش حس دینى و گرایش به عرفان و معنویت برخوردار مى‏شود.

پس، گستره‏ی ارزش‏ها در چرخه‏ی تحول روانى، اجتماعى نوجوان در منظومه‏اى از عناصر درونى (فطرت و طبیعت) و برونى (محیط و فرهنگ) توسعه مى‏یابد و بر اثر تعامل دائمى

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 101@

این عناصر با یکدیگر است که سلسله مراتب ارزش‏ها بنا مى‏گردند زیرا زمانی که کودک راهى مرحله‏ی نوجوانى مى‏گردد از نظر عقلانى ساختار هوشى او از سطح تفکر عملیات عینى به سطح تفکر عملیات صورى ارتقاء مى‏یابد و از نظر اخلاقى از سطح دگر پیروى (اطاعت از ارزش‏هاى قراردادى) به سطح خود پیروى (اطاعت از ارزش‏هایى که خود بنا کننده‏ی آن است) تحول مى‏یابد در گذار این تحول، از لحاظ عوامل محیطى و فرهنگى سه پایگاه بزرگ اجتماعى را تجربه مى‏کند: «خانواده»، «گروه همسالان» و نهادهاى وسیعترى چون مدرسه، جامعه که وى در هر یک از این پایگاه‏ها نقش‏هایى را ایفا مى‏کند. هر یک از این نقش‏ها به وسیله‏ی اشخاصى که نوجوان با آنها در تعامل است، مشخص مى‏شود.

در وهله‏ی اول، پایگاه خانواده که نوجوان قبلاً در خلال مرحله‏ی «دگر پیروى»(1) اخلاقى به آن تعلق داشت و منظومه‏اى است که در آن هر کس جاى معینى دارد. نظام ارزشى نوجوان در منظومه‏ی اخیر با خطر تثبیت شدن در دوره‏ی دگر پیروى و مطلق نگرى به ارزش‏هاى قراردادى احساس مى‏شود. در این صورت مفهوم ارزش‏ها در این مرحله از نظر وى، تابع چیزى است که به او دیکته شده است و روابط اخلاقى‏اش بر محور مقررات خانواده و زندگى خانوادگى دور مى‏زند.

در وهله‏ی دوم، پایگاه نوجوان در مدرسه موجب مى‏شود که گروه‏هایى که وى مى‏تواند به آنها پیوند یابد متعدد و متنوع شوند و از طریق تعامل با این گروه‏ها دیگر تابع مطلق مقررات خانوادگى نیست. لذا فرد مى‏تواند به حسب زمان و با توجه به هدف‏ها و رغبت‏هاى خویش، به این یا آن گروه گرایش یابد به آن وارد یا خارج شود. در اینجاست که اگر نوجوان در میدان تعامل اجتماعى، توان حفظ هویت مستقل خود را علیرغم درهم‏آمیزى با گروه‏هاى مورد علاقه داشته باشد به پاس استعداد مقوله‏اى که در این سن تحول مى‏یابد مى‏تواند نظام ارزشى خود را بطور ارتجالى و خودانگیخته با در نظر گرفتن قابلیت‏هاى فطرى و امکانات فرهنگى پیرامون خود، بنا کند.

اما سؤال این است که آیا مى‏توان ارزش‏ها را از طریق تکنیک‏هاى تبلیغاتى آموزش داد؟ از آنجا که مبناى نظریه‏ی شناختى ـ تحولى مبتنى بر این فرض است که فرآیند یادگیرى بر تعامل فرد با محیط استوار است، پاسخ به این سؤال مثبت است. اما همانند سایر مفاهیمِِ تحولِ انسانى، تحول ارزش‏ها، فرآیندى است تدریجى و پیچیده. لذا در خلال آموزش

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 102@

ارزش‏ها مطمخ نظر قراردادن اصول زیر ضرورى و یارى کننده‏ی اهداف تبلیغى تربیتى است:

1ـ از آنجا که هرگونه یادگیرى، تابع تراز تحول شناختى فرد است، ارائه مفاهیم ارزشى باید متناسب با قابلیت‏ها و ظرفیت‏هاى ذهنى یادگیرنده باشد.

2ـ نظر به اینکه هدف از تبلیغ و آموزش ارزش‏ها، درونى شدن آنها توسط مخاطب است و لازمه‏ی این درون‏سازى دخالت فعالانه فرد را بطور آزاد و خودانگیخته مى‏طلبد باید روش‏هاى تبلیغى به گونه‏اى باشد که نظام ارزش‏ها از جانب خود افراد کشف گردیده و بر ساختارهاى عقلانى و فرآیندى قضاوت اخلاقى او بنا شود. به عبارتى دیگر تبلیغ ارزش‏ها صرفاً بسترسازى روانى، شناختى و اجتماعى براى کشف آنها از جانب یادگیرندگان و مخاطبان مى‏باشد. به ویژه آنکه ارزش‏هاى دینى برخاسته از فطرت آدمى است و دیگر نیازى به تحمیل و یا افزودن آن از بیرون نیست.

3ـ بر عکس، اگر چنانچه تبلیغات مبتنى بر اجبار، تحمیل، القاء و نصایح لفظى باشد، مانع بزرگى در هوشیار شدن نوجوان نسبت به نظام ارزش‏ها مى‏شود و در نهایت منجر به واپس روى و تثبیت در سطوح پائین‏تر تحول اخلاقى و ارزشى می‏شود و چنانچه آموزشى هم صورت گیرد، رفتارهاى ارزشى نوجوان در حد پاسخ‏هاى قالبى و ریاکارانه باقى مى‏ماند.

4ـ با توجه به رابطه‏ی متقابل مراحل تحول شناختى و مراحل تحول اخلاقى، نظام ارزش‏ها به تبع تحول ساخت‏هاى ذهنى تغییر یافته و در نتیجه با ظهور تفکر انتزاعى و «خود پیروى اخلاقى در دوره‏ی نوجوانى، این ارزش‏ها درونى مى‏شوند و لذا در نظر داشتن همه‏ی این ابعاد در فرآیند آموزش از اهمیت بنیادى برخوردار است.

5ـ نوجوانان باید نسبت به ارزش‏هایى که از آنان انتظار داریم شناخت روشنى داشته باشند و بدانند که نظام ارزش‏ها به چه علت و براى چه مقصودى و در کدام شرایط باید محترم شمرده شوند.

6ـ به نوجوانان باید فرصت‏هاى طبیعى با زمینه‏هاى خودانگیخته داده شود تا خود نظاره گر عینى الگوهاى ارزشى مطلوب افرادِِ عامل به ارزش‏ها باشند.

7ـ اگر در جریان آموزش، بیش از حد و فراتر از قابلیت‏هاى نوجوانان مواد و مطالب آموزشى ارایه گردد و مانع جذب کامل آنها و اکتشافات آنها شود، احتمالاً نوجوانانى بار خواهند آمد که از نظر دستیابى به ارزش‏ها سوخته‏اند. این افراد بعداً مانند کسانی که از آتش فرار مى‏کنند، از نظام ارزش‏ها نیز دورى مى‏جویند؛ تا آنجا که سنگ بناى کجروی‏ها و بزهکاری‏ها را با دست خود بنا نهاده‏ایم.

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 103@

8ـ منابع تأمین کننده و بنا کننده ارزش‏ها در قلمرو اجتماعى باید از واقعیت‏ها، میراث‏ها و نهادهاى اصیل فرهنگ همان جامعه (مذهب، عرف، سنت و ضرورت‏هاى اجتماعى پذیرفته شده) سرچشمه بگیرد. تبلیغ و تحمیل هرگونه ساختار تصنعى و خودساخته، اصالت و سلامت نظام ارزشى نوجوان را برهم مى‏زند.

9ـ تبلیغ ارزش‏ها، نه فقط در ساعاتى خاص و مراکز و مکان‏هاى خاص بلکه در سرتاسر روز و در همه‏ی لحاظ انجام مى‏گیرد. از این لحاظ، هرگونه برنامه‏ریزى تصنعى و محدود به زمان و مکان قالبى و از پیش تعیین شده، روال طبیعى کسب ارزش‏ها را مختل مى‏سازد.

10ـ در فرآیند تبلیغ، ارزش‏ها از طریق دخالت فعالانه خود فرد و ادخال مناسب داده‏هاى محیطى در ساختار ذهنى با توجه به کانون رغبت و سلسله مراتب نیازهاى او قابل انتقال و واجد شرایط درونى شدن آنهاست.


1) Heteronomy مرحله‏اى از تحول اخلاقى که پیاژه آن را مترادف اطاعت کوکورانه کودک از بزرگسال مى‏داند. دوره‏ی خودپیروى اخلاقى در دوره‏ی نوجوانى رخ مى‏دهد که حاکى از اخلاق فاعلى و قائم به خود مى‏باشد.