انسان موجودى خردمند و خردورز آفریده شده است، و با دیدن هر پدیدهاى در مورد پدید آورندهاش مىاندیشد و او را مىجوید، و
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 23@
همین خردمندى و خردورزى انسان، انگیزهاى است که هماره او را جویاى پدید آورندهى دانا و توانا و فرزانهى پدیدههاى بىشمار و حیرتانگیز جهان هستى ساخته است.
این همان حقیقتى است که امیر اندیشمندان فرمود:
«ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه؛» (1).
من هیچ پدیدهاى را ندیدم جز آنکه پیش و پس از پیدایش و به همراه آن، خداى توانا را دیدم.
و نیز با اشارهاى اندیشاننده به پیدایش پدیدههاى کوچک و بزرگ و نقش خرد و اندیشه در راهجویى به سوى پدید آورندهى آنها مىفرماید:
«و ما الجلیل و اللطیف و الثقیل و الخفیف و القوى و الضعیف فى خلقه الا سواء، و کذلک السماء و الهواء، و الریاح والماه.
فانظر الى الشمس و القمر، و النبات و الشجر، و الماء و الحجر، و اختلاف هذا اللیل و النهار، و تفجر هذه البحار، و کثرة هذه الجبال، و طول هذه القلال، و تفرق هذه اللغات، والألسن المختلفات، فالویل لمن أنکر المقدر، و جحد المدبر،
زعموا أنهم کالنبات ما لهم زارع، و لا لاختلاف صورهم صانع، و لم یلجئوا الى حجة فیما ادعوا، و لا تحقیق لما أوعوا،
و هل یکون بناء من غیر بان، أو جنایة من غیر جان؛» (2).
همهى پدیدههاى وزین و ظریف، سبک و سنگین و نیرومند و ناتوان در اصل
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 24@
حیات و هستى یکسانند، و آفرینش آسمان و هوا و باد و آب یکى است. پس در آفرینش خورشید و ماه، درخت و گیاه، آب و سنگ، آمد و رفت شب و روز، جوشش دریاها، فراوانى کوهها، بلنداى قلهها، گوناگونى واژهها و تفاوت زبانها نیک بیندیش که نشانههاى روشن پروردگارند. پس واى بر آن که نظامبخش و تقدیرگر هستى را نپذیرد و تدبیرگر جهان را نادیده گیرد!
آنان پنداشتهاند که بسان گیاهى بىهدف و خود رویند و رویانندهاى ندارند، و بر آنچه در سر مىپرورانند پژوهش نمىکنند. آیا بنایى زیبا و پرشکوه بدون مهندس و سازنده و یا جنایتى بدون دست جنایتکار ممکن است؟!
و آن سرایندهى عارف چنین سرود:
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قد رعناى تو بینم
1) المحجة البیضاء / ص 169.
2) نهجالبلاغة / خ 185.