جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

گوهر خرد و خردورزى انسان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

انسان موجودى خردمند و خردورز آفریده شده است، و با دیدن هر پدیده‏اى در مورد پدید آورنده‏اش مى‏اندیشد و او را مى‏جوید، و

**زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، ص: 23@

همین خردمندى و خردورزى انسان، انگیزه‏اى است که هماره او را جویاى پدید آورنده‏ى دانا و توانا و فرزانه‏ى پدیده‏هاى بى‏شمار و حیرت‏انگیز جهان هستى ساخته است.

این همان حقیقتى است که امیر اندیشمندان فرمود:

«ما رأیت شیئا الا و رأیت الله قبله و بعده و معه؛» (1).

من هیچ پدیده‏اى را ندیدم جز آنکه پیش و پس از پیدایش و به همراه آن، خداى توانا را دیدم.

و نیز با اشاره‏اى اندیشاننده به پیدایش پدیده‏هاى کوچک و بزرگ و نقش خرد و اندیشه در راهجویى به سوى پدید آورنده‏ى آنها مى‏فرماید:

«و ما الجلیل و اللطیف و الثقیل و الخفیف و القوى و الضعیف فى خلقه الا سواء، و کذلک السماء و الهواء، و الریاح والماه.

فانظر الى الشمس و القمر، و النبات و الشجر، و الماء و الحجر، و اختلاف هذا اللیل و النهار، و تفجر هذه البحار، و کثرة هذه الجبال، و طول هذه القلال، و تفرق هذه اللغات، والألسن المختلفات، فالویل لمن أنکر المقدر، و جحد المدبر،

زعموا أنهم کالنبات ما لهم زارع، و لا لاختلاف صورهم صانع، و لم یلجئوا الى حجة فیما ادعوا، و لا تحقیق لما أوعوا،

و هل یکون بناء من غیر بان، أو جنایة من غیر جان؛» (2).

همه‏ى پدیده‏هاى وزین و ظریف، سبک و سنگین و نیرومند و ناتوان در اصل

**زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، ص: 24@

حیات و هستى یکسانند، و آفرینش آسمان و هوا و باد و آب یکى است. پس در آفرینش خورشید و ماه، درخت و گیاه، آب و سنگ، آمد و رفت شب و روز، جوشش دریاها، فراوانى کوه‏ها، بلنداى قله‏ها، گوناگونى واژه‏ها و تفاوت زبان‏ها نیک بیندیش که نشانه‏هاى روشن پروردگارند. پس واى بر آن که نظام‏بخش و تقدیرگر هستى را نپذیرد و تدبیرگر جهان را نادیده گیرد!

آنان پنداشته‏اند که بسان گیاهى بى‏هدف و خود رویند و رویاننده‏اى ندارند، و بر آنچه در سر مى‏پرورانند پژوهش نمى‏کنند. آیا بنایى زیبا و پرشکوه بدون مهندس و سازنده و یا جنایتى بدون دست جنایتکار ممکن است؟!

و آن سراینده‏ى عارف چنین سرود:

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم‏

به دریا بنگرم دریا تو بینم‏

به هر جا بنگرم کوه و در و دشت‏

نشان از قد رعناى تو بینم‏


1) المحجة البیضاء / ص 169.

2) نهج‏البلاغة / خ 185.