جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بوی بهشت (2)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

– مقبول نصیری

اولین بار بود که دلم برای کسی می‌سوخت. چرا؟ نمی‌دانم. او چند روزی در منزل ما ماند. زن بسیار پاکی بود و هر روز با خدا حرف می‌زد و از خدا تقاضای کمک داشت. بعد از چهار روز به او گفتم اگر بخواهی زیاد در این جا بمانی پدر و مادرم متوجه حضور تو می‌شوند و با من دعوا می‌کنند. باید فکری برایت بکنم. تنها مسأله‌ای که به ذهنم رسید این بود که این زن مهربان و تنها را به کمیته امداد معرفی کنم و این کار را انجام دادم و کمیته امداد هم بعد از تحقیق به او کمک کردند و من برای اولین بار در وجودم احساس خوبی داشتم.

– مقبول نصیری ـ 30 ساله ـ از تهران با چندین شعر و یک داستان بلند از مسابقه استقبال کرده است. با این که تلاش او قابل احترام و ستودنی است، اما شعرهای وی هنوز کال و نارس است و تا رسیده شدن، باید فصل‌هایی از تجربه را طی کند. داستان او نیز آن طور که باید و شاید از عناصر داستانی بهره ندارد، اما نویدبخش‌تر از شعرهاست.