زمان مطالعه: < 1 دقیقه
– حلیمه نبی
در غروبی که شب آخربود
روز،یک جاده پشت سر بود
کوه،در سایه شب می کوچید
آسمان، آبی نیلوفر بود
آفتاب، آن طرف کوهستان
آتشی در دل خاکستر بود
ماه،خود مهر به سجاده کیست؟
دشت،سجاده پهناور بود
کرد روشن دل فانوسش را
دلش از آینه روشن تربود
فکر او مثل کبوتر پر زد
رفت آن جا که غم مادر بود
کوه بر غیرت او حسرت خورد
او که همسایگی سنگر بود!
به وضویی که گرفت آب به گل
داد از چشمه، که چشمی تر بود
سوت خمپاره… سکوتی که شکست
روی سجاده گلی پرپر بود
– حلیمه نبی ـ 20 ساله ـ از تهران با تعدادی شعر و قطعه ادبی از مسابقه استقبال کرده است. مطالب او، خصوصاً شعرهایش نشان میدهد که با کمی پشتکار و جدیت، می تواند شاعر پر ثمر و خوبی باشد.
عنوان برخی از شعرهای حلیمه نبی چنین است:
«نغمه آسمانی»، «سوگند به زمزم نمازت» و «در خلوت خویش».