اى دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور(1).
نسیمى ملایم، شاخه هاى بلند بالاى نخل ها را به رقص در مى آورد، سایه هایى فراگستر بر راه جوانى قد مى کشید که ابرهاى تیره، آسمان قلبش را فرو گرفته بود.
جوان مثل همیشه لباسهاى کهنه اش را پوشید. چهره اش را در ظرف آبى که در طاقچهی خانه شان بود، نگاه کرد و این بار، نه مثل همیشه که با امید درب چوبى را باز کرد و آرام آرام به راه افتاد.
یاران و اصحاب بر گرد پیامبر حلقه زده و گرم سخن بودند که ناگاه قامت رعناى جوانى را دیدند که آرام آرام به آنان نزدیک مى شد.
ـ آرى، او را شناختیم، از انصار است، پسر…!
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم با شور و اشتیاق جوان را به حضور پذیرفت.
عرق شرم از چهرهی جوان مى بارید، سرش را پایین انداخت و زیر لب،
**احکام راه سبز، ص: 158@
بریده بریده، حرفش را زد، «جوانم!… و نیازمند…، ثروتى هم ندارم…!
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بر خلاف انتظارش به او فرمود:
برو ازدواج کن!
جوان همانجا میخکوب شد، چگونه؟ از فقر مى نالم مرا به ازدواج فرمان مى دهد! ولى نیک مى دانست که سخنان پیامبر از سر حکمت است!
چیزى نداشت که بگوید، آرام آرام به سوى خانه برگشت.
دیگر فکرش عوض شده بود، افقى سبز در جلو خود مى دید اما به قدرى دور که امکان رسیدن به آن، ناممکن مى نمود.
ناگاه مردى را دید که با فراست به چهره اش مى نگرد و دردهاى پنهانش را مى خواند. مرد از انصار بود، دختر خود را به ازدواج آن جوان در آورد.
و همه چیز دگرگون شد، جوان از تنگدستى بیرون آمد و با سرور و تبسم نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آمد و جریان را باز گفت:
پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم خرسندانه فرمود:
«اى گروه جوانان، بر شما باد به ازدواج»(2).
ازدواج، پاک ترین راه ادامهی زندگى، بهترین پاسخ به نیازهاى غریزى، و جاده اى صاف به سوى خوشبختى هاست.
جوان، با ازدواج بخشى از دینش را حفظ مى کند؛ و نگاهش را و دامنش را، پاک نگه مى دارد.
امام صادق (علیه السلام) فرمود:
«کسى که از ترس تهیدستى ازدواج نکند به خدا بد گمان است.»(3).
**احکام راه سبز، ص: 159@
1) دیوان حافظ، ص 171.
2) کافی، جلد 5، حدیث 3، ص 330.
3) وسائل الشیعه، جلد 14، حدیث 1، ص 24.