جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جایگاه نوجوانى در گستره‏ی تحولات روانى، زیستى و اجتماعى

زمان مطالعه: 3 دقیقه

Adolescence

در چرخه‏ی تحول روانى فرد آدمى، دوره مهمى وجود دارد که بین دوران کودکى و دوران بزرگسالى قرار مى‏گیرد و به دوره‏ی نوجوانى موسوم است. دوره‏اى که مشخص کننده‏ی پایان کودکى و آغاز پى‏ریزى پختگى و بلوغ است، و در سه بُعد زیستى ـ روانى ـ اجتماعى(1)، که هر سه رابطه درهم تنیده‏اى با هم دارند، نمایان مى‏شود.

از نظر بیولوژیک (زیست شناختى) شروع نوجوانى با آخرین شتاب‏گیرى رشد استخوان‏بندى و آغاز رشد جنسى مشخص مى‏شود. از نظر «روان‏شناختى» با تسریع تحول شناختى(2) و شکل‏گیرى ساخت‏هاى جدید ذهنى (تفکر انتزاعى) و از نظر «جامعه

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 26@

شناختى» آماده شدن براى ایفاى نقش جوانى و بزرگسالى در قالب «هویتى» مشخص و منحصر به فرد آشکار مى‏گردد.

پس مى‏بینیم که در این دوره، بزرگترین و پیچیده‏ترین تغییرات بنیادى در ابعاد مورفولوژیک(3) (تغییرات اساسى در شکل و قواره بدن و اندام‏ها) فیزیولوژیک(4) و بیوشیمیایى(5) (انقلاب هورمونى)ـ روان شناختى(6) (پدید آمدن فرآیندهاى عالى ذهنى) و عاطفى و اجتماعى (استقرار هویت) ظهور و بروز مى‏یابند.

اما سؤال اساسى‏تر این است که چگونه باید به این ابعاد متنوع و تغییرات بنیادى نگریست؟ ساختار این تغییرات چگونه است؟ جهت‏گیرى این تحولات به کدامین سو سیر مى‏کند؟ روش‏هاى تبلیغى و تربیتى براى مواجهه با این تحولات چگونه است؟

قبل از پاسخ باید گفت که شخصیت نوجوان در این دوره از پویایى فزاینده‏اى برخوردار است؛ درست شبیه آب رودخانه‏اى که گستردگى بستر خود را خود تعیین مى‏کند و در ردیابى همه جانبه این پویایى است که مى‏توان به استخوان‏بندى تظاهر یافته‏ی این تحولات پى برد و با نوجوان ارتباط معنى‏دار و دقیق‏ترى برقرار کرد.

پس در وهله‏ی اول، باید به جنبه‏ی چند رشته‏اى پدیده‏ی نوجوانى توجه داشته باشیم. چرا که یک رویکرد و مکتب روان شناختی به تنهایى نمى‏تواند گستره و عمق پیچیدگى‏هاى عظیم دوره‏ی نوجوانى را در قالب تحول روان شناختى ـ زیست شناختى و جامعه شناختى بیان کند. به جاست که الگوهاى مختلف را از نظر روش‏شناسى در مطالعه‏ی این دوره مد نظر قرار داده و ویژگى هر کدام از این الگوها را در وارسى تحول نوجوانى بنگریم. چه، هر یک از این دیدگاه‏ها حقایقى بدست مى‏دهد که دیدگاه‏هاى دیگر به دلیل انتخاب رهیافت‏هاى روش شناختى از آن غافل مانده‏اند.

از طرف دیگر، اگر تحولات پیچیده‏ی روانى دوره‏ی نوجوانى مورد قبول همگان است، به عکس در تعبیر و تفسیر ژرفنا و فراخناى این پدیده اختلاف نظرها موج مى‏زند؛ تا آنجا که حتى نمى‏توان دو الگو یا دو رویکرد روان شناختى را یافت که در این باره اتفاق نظر داشته باشند. به عنوان مثال، عده‏اى از روان شناسان در تعبیر و تبیین پدیده‏ی نوجوانى این تحولات را تابع رشد داخلى(7) و بدنى مى‏دانند (مانند نظریه‏ی گزل(8) وبوهلر)(9).

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 27@

عده‏اى دیگر گذشته‏ی انفعالى فرد و ضمیر ناهشیار را تعیین کننده مى‏دانند (روانکاوان، از جمله فروید(10) و…). دسته‏اى دیگر، نوجوانى را حاصل فعالیت «خود» فرد مى‏دانند (انسان گرایان) و پاره‏اى از رفتار گرایان محیط و عوامل بیرونى را در شکل‏دهى شخصیت نوجوان اساسى مى‏دانند.

اگر بخواهیم با یک دید کلان نگر، به تمامى یافته‏ها و مواضع متفاوت و متضاد مکاتب روان‏شناسى نظرى بیفکنیم، خواهیم دید که در کلى‏ترین تقسیم‏بندى‏ها دو مرز متمایز از هم در پهنه‏ی این یافته‏ها ترسیم مى‏گردد؛ مرزبندى اول مربوط به مواضع و رویکردهایى است که اساساً مسأله‏ی نوجوانى را در نظام تحولى فرد به منزله‏ی ظهور خصوصیات و ویژگی‏هایى مى‏بینند که در یک مجموعه تراکمى(11) و تجمعى گردآورى شده‏اند. اما اینکه، این خصوصیات و ویژگی‏ها از کجا سرچشمه گرفته و یا چگونه و بر اساس چه مکانیزم‏هایى تغییر و تحول یافته‏اند و یا از همه مهم‏تر ساختار و سازمان پویا و متحول این پدیده در ارتباط متقابل اجزاء خود چگونه شکل مى‏گیرد، نظریه‏ی مدون و قانونمندى را ارائه نمى‏دهند.

از سوى دیگر، در مرزبندى دوم، ما به رویکردهایى بر مى‏خوریم که از نظر روش‏شناسى و نحوه‏ی گردآورى و نظام دهى به داده‏هاى روان شناختى و زیست شناختى… به‏گونه‏اى متفاوت عمل مى‏کند. این روى‏آورد، پدیده‏ی نوجوانى را متضمن دنباله‏هایى از تحول نظام دار دستگاه روانى فرد مى‏داند که تظاهرات متعدد و خصوصیات همواره متغیر آن تابع تعیین کننده‏هایى است که در زیرساخت دستگاه تحول روانى فرد از نطفه تا مرگ ریشه دوانیده است. این زیرساخت‏ها در حکم یک کل پیچیده و پویاست و با تغییرپذیرى‏هاى کیفى متنوع و متعددى همراه است. پس موضوع اصلى، یافتن مؤلفه‏هاى اساسى و مقوله‏هاى اصلى این زیرساخت است تا بتوان به کمک آنها خطوط درهم تنیده و در عین حال توحید یافته(12) چرخه‏ی تحول روانى ـ زیستى و اجتماعى نوجوان را ترسیم نمود.

**راهبردهاى روان‏شناختى تبلیغ، ص: 28@

ما این دیدگاه را در قالب الگوهاى تحولى جاى می‏دهیم. البته با تأکید بر این تفاوت که این الگوها خود به دو پهنه‏ی بزرگ تقسیم مى‏گردد:

1ـ الگوهاى تحولى(13)ـ تطابقى (14)

2ـ الگوهاى تحولى ـ پویشى (15).

الگوهاى تحولى از نوع تطابقى از استانلى هال تا پیاژه، حرکت تحول را از پایین‏ترین سطح تا آنجایى که تمامى ساخت‏هاى روانى تکامل مى‏یابند مطمح نظر قرار مى‏دهند. و الگوهاى تحولى از نوع پویشى یعنى انواع و اقسام الگوهایى که در چهارچوب روان تحلیل‏گرى اعم از فرویدى و غیر فرویدى سطوح پایین‏تر رشد را در فرآیند تحول فرد نیز مدنظر دارند. اما اینکه آیا کودک را در خلال بزرگسالى تبیین کنند و یا بزرگسال را در خلال کودکى جاى اختلاف وجود دارد.


1) Bio Psychosocial.

2) Cognitive Development.

3) Morphology.

4) Physiology.

5) Biochemical.

6) Psychological.

7) Maturation.

8) (Arnad Lucius Geslell (1880-1963.

9) (Karl Buhler (1879-1963.

10) (Sigmond Freud (1356-1939.

11) Cumulative.

12) Integrated.

13) Developmental.

14) Adaptation.

15) Dynamic.