تحول شخصیت نوجوان از نظر شکلگیرى «هویت» در سه مرحله پدید مىآید:
1ـ در وهلهی نخست، «بحران هویت» با تظاهرات روانى جزئى آغاز مىشود. این مرحله به ظاهر تلخ سرآغاز طلیعهی نوجوانى است. نوجوان هنوز کاملاً رشتههاى ذهنى خود را با سازش یافتگى دوران کودکى نگسسته است، ولى بریدن پارهاى از آنها را شروع کرده است و همین انقطاع اوّلیه موجب نخستین تکانشهاى روانى مىشود. اضطراب، زودرنجى، ناآرامى، افسردگى، درون گرایى و نوسان خلقى از جمله این تظاهرات روانى و عاطفى است.
2ـ در وهلهی دوم، همگرایى تظاهرات متعدد پایهی سازمان یافتگى ذهنى جدیدى را ایجاد مىکند. نوجوان در برابر محیط خود وضع مشخص و معین به خود مىگیرد و براى روش زندگى خود طریقهی رفتار معینى را تثبیت مىکند؛ این مرحله در خود فرو رفتن و به درون خود خزیدن است. یعنى نوعى بازکاوى ساختهاى ذهنى و تحلیل پدیدهها و وقایع زندگى خود در تعامل با دیگران و جهان خارج.
3ـ بالاخره در وهلهی سوم، تدریجاً یک نوع گشایش در تمرکز حالت قبلى به وقوع مىپیوندد. نوجوان فعال و مثبت مىشود و این تحول از خود برون آمدن و پایان یافتن بحران است و مىتوان گفت در این دوره ثبات شخصیت و یکپارچگى سازمان روانى استقرار مىیابد.
همان طوری که «اریک اریکسون»(1) در این باره ابراز نظر کرده است، در این دوره،
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 33@
نوجوان با یک بحران روانى ـ اجتماعى روبروست؛ بحرانى که او را از سه محور احاطه کردهاند: بحران بیولوژیکى، بحران روانى و بحران فرهنگى. در بحران بیولوژیکى، بدن نوجوان تغییرات قابل ملاحظهاى پیدا مىکند و با تحریکات جنسى همراه مىشود. در وهله نخست نوجوان باید خود را با این تحولات و تغییرات جدید جسمى و جنسى سازگارى دهد. به لحاظ روانى نیز نوجوان داراى نیازهاى متنوعى مىشود؛ نیازهایى که گاه براى او شناخته شده و گاهى نیز براى خود او ناشناخته هستند. در این دوره، یکى از نیازهاى مهم روانى تعریف دوباره «خود» مىباشد. نوجوان باید بتواند زندگى گذشته و هویت دورههاى قبلى خویش را با وضع حال و جدیدش پیوند دهد. در بحران اجتماعى نیز فرد در روابط با دیگران دچار نوعى نگرانى و تعارض مىشود و در رابطه با فرهنگى که او را احاطه کرده است دچار مشکل مىشود؛ یعنى در مواجهه با انتظارات جهان اجتماعى و فرهنگى اطراف مىخواهد خود را سازگار نماید.
نوجوان هویتى را که در سنین کودکى کسب کرده بود مورد تجدید نظر قرار مىدهد. او به اطلاعات تازهاى از جسم و روان خود دست مىیابد و انتظارات تازهاى از والدین و مربیان و آشنایان و بیگانگان دارد، در عین آنکه با انتظارات و توقعات جدیدى از طرف محیط اجتماعى (والدین، معلمان و دوستان) روبرو مىشود. افزون بر آن، نیازهاى بیولوژیکى و انتظارات و نیازهاى روانى او از دیگران بسیار گستردهتر از انتظاراتى است که جامعه و محیط اجتماعى از او دارد.
در جریان تشکیل هویت، بخصوص در آغاز آن، نوجوان ممکن است به نفى ارزشاى والدین و جامعه بپردازد. اگر والدین و مربیان صبر و تحمل خود را از کف بدهند و او را زیر فشار شدید دستورات و ارزشهاى خود بگذارند، ممکن است مشکلات بیشترى بروز کند؛ بعضىها از این اختلاف به تعارض نسلها تعبیر کردهاند؛ در صورتى که به راحتى مىتوان از بروز چنین تعارض و اختلافى جلوگیرى کرد. به شرط آنکه از طرف بزرگسالان به اینگونه رفتارهاى دوره نوجوانى واکنش عاقلانه و صبورانه نشان داده شود.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 34@
1) در شکلگیرى هویت عوامل مختلف و عناصر تعیین کنندهاى دخالت دارند که در این بخش به اختصار به آنان اشارهاى خواهیم داشت.