سالهاست که در میان روان شناسان تربیتى بر سر مسأله آموزش ارزشهاى اخلاقى و دینى به نوجوانان و جوانان بحث و اتفاق و اختلاف نظر بوده است. برخى معتقدند که مدرسه باید نسبت به باورهاى مذهبى بى طرف بماند و بسیارى معتقدند که آموزش رسمى باید بر آموختن ارزشهاى اخلاقى و دینى تأکید نماید. به نظر ما، صحبت بر سر «نیاموختن ارزشها» در خانه یا مدرسه یا جامعه به کلى بى معناست. در هر حال و همیشه روال امور در خانه و مدرسه و جامعه بر ارزشهاى معینى مىچرخد و این ارزشها به شکلهاى گوناگون به نوجوانان و جوانان نیز منتقل مىشود.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 108@
بنابراین، ارزها همیشه آموخته مىشوند و ما فقط مىتوانیم از چگونگى و شکلهاى مختلف «آموختن ارزشها» صحبت کنیم. آموزش رسمى و آموزش غیر رسمى، دو شیوهی آموختن ارزشهاست که هر یک از اینها نیز داراى دو جنبه است: آموزش پنهان یا ضمنى، و آموزش آشکار (که این نیز به دو صورت ارائه مىشود: آموزش مستقیم، و آموزش غیر مستقیم)
آموزش پنهان یا ضمنى عبارتاند از فضاى اخلاقى و دینى رایج در مرکز آموزشى. آموزش پنهان یا ضمنى را هفتاد سال پیش جان دیوئى (1933) براى اولین بار مطرح کرد و اظهار داشت که جدا از برنامههاى آشکار و رسمى آموزشى در مورد آموزش اخلاقى و دینى، هر محیط آموزشى مملو از برنامههاى پنهان اخلاقى و دینى است که بر فضاى آموزشى مسلط است. این فضا در مقررات محیط آموزشى و کلاس درس، در رفتار و نگرشهاى مدیر و معلم و سایر کارکنان مرکز، در طرز برخورد آنان با فعالیتهاى درسى و فعالیتهاى فوق برنامه، و در محتواى کتابهاى درسى و سایر مواد آموزشى مشاهده مىشود.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 109@
الگوهاى اخلاقى و دینى که مدیر و معلمان و کارکنان مرکز آموزشى به شاگردان ارائه مىدهند، تأثیر عمیقى بر باورها و رفتارهاى اخلاقى و دینى شاگردان به جاى مىگذارد که ممکن است از تأثیر آموزشهاى رسمى و برنامهریزى شدهی اخلاقى و دینى در مدرسه نیز بیشتر باشد. این الگوها در واقع یک نظام از باورها و رفتار اخلاقى و دینى (مثلاً در مورد خوبى و بدى، شیوهی برخورد با دیگران، فاصلهی حرف و عمل، ویژگىها و عمق رفتارهاى دینى) را به شاگردان ارائه مىدهد.
نوع دیگرى از آموزشهاى اخلاقى و دینى، که در شمار آموزشهاى آشکار و برنامهریزى شده به حساب مىآید، آموزش مستقیم و آموزش غیر مستقیم دینى و اخلاقى است. آموزش مستقیم اخلاقى و دینى به معناى ادغام دروس دینى و اخلاقى در برنامههاى رسمى مدرسه و تأکید بر ارزشها و ویژگىهاى معین اخلاقى و دینى در احساس و اندیشه و رفتار و گفتار شاگردان است. آموزش غیر مستقیم اخلاقى و دینى، ارتباطهاى مربیان با شاگردان در فعالیتهاى فوق برنامه (یا حتى در برنامههاى روزمره) براى تشویق شاگردان به گفتوگو دربارهی باورها و ارزشهاى اخلاقى و دینى خود و دیگران و کمک به آنان براى دستیابى به نگرشها و بروز رفتارهایى است که با ارزشهاى اخلاقى و دینى آنان همخوانى داشته باشد.
در آموزش مستقیم اخلاقى و دینى، تدریس مفاهیم ویژهی اخلاقى و دینى از طریق تعریف و توصیف آنها، ارائه مثالهایى در هر مورد، بحث و گفتوگوى شاگردان دربارهی آنها، و نیز از طریق ایفاى نفش صورت مىگیرد و ممکن است به شاگردانى که فعالیت و موفقیت بیشترى دارند، پاداشهایى نیز داده شود. در این آموزشها مىتوان از مطالب و داستانها و قطعات و اشعار اخلاقى و دینى نیز استفاده کرد.
در آموزش مستقیم دین و اخلاق به شاگردان فرض بر این است که این آموزش باعث بهبود خصوصیات دینى و اخلاقى در آنان مىشود. به بیان دیگر، آنان یک «دانش پایهاى دینى و اخلاقى» به دست مىآورند که ممکن است در رفتار آنان مؤثر واقع شود و مانع از اعمال غیر اخلاقى دربارهی خودشان یا سایرین گردد (لیکونا، 1991؛ واین و رایان، 1993؛ بنت، 1993؛ و دامون، 1995). بر این اساس، اگر بخواهیم مشکلات احتمالى اخلاقى و دینى در بین نوجوانان و جوانان رفع شود، یکى از راههاى این کار استفاده از آموزش مستقیم دینى و اخلاقى است که در آن آشکارا دربارهی مشکلات مذکور با نوجوانان و جوانان گفتوگو مىشود.
در آموزش غیر مستقیم اخلاقى و دینى، که اکثر خانوادهها و بزرگسالان و حتى مراکز
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 110@
آموزشى نیز از آن استفاده مىکنند، معمولاً دو روش به کار گرفته مىشود؛ یکى توضیح و تشریح ارزشها و دیگرى، آموزش شناختهاى اخلاقى و دینى.
روش توضیح و تشریح ارزشها یک شیوهی غیر مستقیم آموزشى است که به شاگردان کمک مىکند تا هدف از زندگى و ارزشهایى که مىتواند زندگى بهترى را به همراه بیاورد بشناسند. در این روش، که بر فرآیند ارزش گذارى تأکید دارد نه بر محتواى ارزشها، معمولاً شاگردان را به صورت انفرادى یا در گروههاى کوچک، با سؤالات و معماها (یا با بررسىهاى موردى) مواجه مىسازیم و در جریان پرسش و پاسخ و بحث و گفت و گو به آنان کمک مىکنیم تا ارزشهاى مورد نظر خود را تعریف و توصیف کنند و به دریافت بهترى از ارزشهاى اخلاقى و دینى مورد قبول خود نایل آیند.
در روش توضیح و تشریح ارزشها قصد آن نداریم که یک مجموعهی معین از ارزشها را در ذهن نوجوانان و جوانان جاى دهیم، بلکه مىخواهیم به آنان کمک کنیم تا از باورها و ارزشهاى مورد قبول خود آگاهى روشنترى به دست آورند و از نقاط قوت و ضعف و از نتایج قضاوتهاى اخلاقى مختلف باخبر شوند تا بتوانند باورها و رفتار خود را به گونهی با ثباتى به هم مربوط سازند.
روش آموزش شناختهاى اخلاقى و دینى، یک روش غیر مستقیم آموزشى است که بر ارزشهایى چون محبت، درستکارى، عدالت، همکارى، برابرى، اعتماد، اتکا به خود و آزادى و دموکراسى در قضاوت و رفتار تأکید دارد. در این روش توجه نوجوانان و جوانان به تفکر و استدلال پیشرفتهتر در رعایت مصالح مربوط به خود و در ارتباطات انسانى با سایر افراد جلب مىشود.
این روش، بر خلاف روش توضیح و تشریح ارزشها که فارغ از قضاوتهاى ارزشى و فقط متوجه کشف ارزشهاى اخلاقى و دینى مورد قبول فرد بود، بر ارزشهاى معینى چون درستکارى و عدالت و غیره مبتنى است و به نوجوان یا جوان کمک مىکند که شناختها و استدلال و قضاوت خود را بر اساس هنجارهاى اخلاقى و دینى معین قرار دهد.
روش آموزش غیر مستقیم شناختهاى اخلاقى و دینى در منطقهی مجاور رشد نوجوانان و جوانان به شکلهاى گوناگونى قابل اجراست. روش بحث و گفت و گو دربارهی معماهاى اخلاقى و دینى، روش بازنگرى و بازپرورى خصوصیات اخلاقى و دینى، روش افزایش حساسیتهاى اخلاقى و دینى در جریان ارتباطهاى رودرو بین نوجوانان و جوانانى که زمینههاى اجتماعى ـ فرهنگى گوناگونى دارند، و روش درگیر کردن نوجوانان
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 111@
و جوانان در فعالیتهاى اجتماعى و محلى به منظور گسترش انگیزهها و رشد ارتباطگیرى با دیگران، مىتواند براى رسیدن به رشد بالاتر اخلاقى و دینى نوجوانان و جوانان کمک بزرگى باشد.
آموزش اخلاقى و دینى باید، همانند هر نوع آموزش دیگرى، بر مجموعهاى از اصول تعلیم و تربیت متکى باشد تا به نتیجه برسد. اصول شناخته شدهی کلاسیک تعلیم و تربیت (اصل کمال، حریت، سندیت، فعالیت، فردیت، اجتماع، و تناسب وضع و عمل) نیز در این آموزشها همچنان داراى اهمیت است. برخى از روان شناسان در سالهاى اخیر کوشیدهاند اصول تازهاى را در آموزش اخلاقى و دینى مطرح سازند. مثلاً ویلیام دامون(1) (1988، 1995) معتقد است که این آموزشها باید بر اساس یافتههاى دقیق علمى دربارهی طبیعت نوجوانان و جوانان و سطح رشد اخلاقى و دینى آنان ارائه شود. دامون شش اصل اساسى را در برنامههاى آموزش اخلاقى و دینى پیشنهاد مىکند:
1. رشد آگاهى اخلاقى نوجوانان و جوانان در جریان تجارب آنان با محیط طبیعى زندگى اجتماعى ـ فرهنگى خود آنان شکل مىگیرد. بنابراین، براى بهبود بخشیدن به امور اخلاقى (نظیر عدالت، شجاعت، مروت، صداقت، مسؤولیت، مهربانى و اطاعت) در آنان باید از راهنمایى و ارشاد و تشویق و ترغیب استفاده کرد و به شیوههاى تنبیهى و اعمال قدرت نیازى نیست.
2. آگاهى اخلاقى نوجوانان و جوانان بر اساس واکنشهاى عاطفى طبیعى آنها در جریان مشاهدات و برخورد با واقعهها شکل مىگیرد. برخى از این واکنشهاى عاطفى، مثلاً احساس همدردى، باعث تقویت احساس و رفتار نوع دوستانه و دلسوزى نسبت به دیگران مىشود. عواطف دیگرى چون شرم، احساس تقصیر، و ترس باعث تقویت رفتار اطاعتآمیز و پذیرش قوانین مىشود. احساس تعلق کودکان و نوجوانان به والدین نیز باعث ایجاد پایههاى عاطفى رشد احترام به مراجع قدرت مىگردد.
3. تعامل نوجوانان با والدین و مربیان و سایر بزرگسالان موجب آشنا شدن نوجوانان با هنجارها و قوانین اجتماعى مىشود و آگاهى و احترام به نظم اجتماعى، از جمله اصول سازمانى و قدرت قانونى، را ایجاد مىکند. والدین و بزرگسالانى که رابطهی سنجیده و همراه با ابهت با نوجوانان دارند و بده بستان کلامى میان آنان جریان دارد و دست به تنبیه نوجوانان دراز نمىکنند، ثمربخشترین تأثیر را در رشد قضاوت و رفتار اخلاقى آنان بهجاى مىگذارند.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 112@
4. روابط با همسالان باعث آشنایى بیشتر نوجوانان با هنجارهاى تعامل مستقیم و با هنجارهاى مشارکت و همکارى و انصاف مىگردد. در جریان ارتباط با همسالان است که نوجوانان با هنجارهاى رفتار دوجانبه، و برابرى، رعایت دیگران آشنا مىشوند و این امر باعث تقویت احساس فداکارى در آنان مىشوند.
5. گستردگى و تنوع بیش از حد در تجارب اجتماعى مىتواند باعث تفاوتهاى اساسى در استدلال اخلاقى گروههاى مختلف نوجوانان بشود. مثلاً همان طور که تفاوت تجارب و نقشهاى پسران و دختران باعث تفاوت در رفتارهاى اخلاقى آنان مىشود. نوجوانان هر یک از این دو جنس نیز اگر با تجارب گستردهی متنوعى سروکار داشته باشند، قضاوتها و رفتارهاى اخلاقى متفاوتى نیز پیدا خواهند کرد.
6. رشد اخلاقى در مدرسه تابع همان فرایندهاى اجتماعى و شناختى است که در سایر شرایط ملاحظه مىشود. یعنى از طریق مشارکت در روابط انسانى است که نوجوانان اخلاق را مىآموزند. به بیان دیگر، اخلاق نوجوانان را نمىتوان با تدریس درس اخلاق تغییر داد. آنان رفتارهاى اخلاقى خود را از نوع ارتباطاتى که با والدین و بزرگسالان و همسالان خود دارند مىآموزند. بنابراین، خوشبینى دربارهی نتایج دروس اخلاقى که به نوجوانان و جوانان داده مىشود موردى ندارد، زیرا آنان عموماً به منظور انجام وظیفه و به صورت موجوداتى منفعل و یا مجبور در این گونه کلاسهاى درسى حاضر مىشوند.
علاوه بر این، کیفیت تعامل اجتماعى با دیگران و پیامهاى اخلاقى که در این ارتباطها به نوجوانان و جوانان داده مىشود، بسیار قوىتر از آموزشهاى مستقیم اخلاقى است که معلم یا استاد در کلاس درس ارایه مىکند. اگر خواهان آن هستیم که نوجوانان به اخلاق حسنه انسانى و به صفات محبت و همدردى و انصاف و عدالت و شجاعت و آزادگى و با روحیهی تعاون و انسان دوستى آراسته بشوند، راهى جز این نیست که آنان چنین اخلاقى را در جریان تجارب طبیعى زندگى خود و در ارتباط با والدین و بزرگسالان و همسالانى که خود به این صفات آراستهاند بیاموزند.
براى آن که معلمان و والدین سهم مثبتى در رشد اخلاقى و دینى نوجوانان و جوانان داشته باشند، باید روابط محترمانهاى را با آنان ایجاد کنند. نوجوانان و جوانان نیاز به راهنمایى دارند و این راهنمایى باید در جریان یک ارتباط متقابل محترمانه به آنان ارائه شود. رها کردن آنان به حال خود و امید بستن به تأثیر مثبت اخلاقى دیگران بر نوجوانان و جوانان کارى نادرست است. از سوى دیگر، تحمیل و تلقین اخلاقى نیز تأثیر مثبت قابل ذکرى بر رفتار آنان ندارد، زیرا رفتار اخلاقى فقط حاصل آموزشهاى شناختى نیست.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 113@
به بیان دیگر، رشد اخلاقى و دینى نه فقط ناشى از توانایىهاى فکرى، بلکه همچنین حاصل چگونگى روابط با والدین و مربیان و معلمان و همسالان و نوع ارزشهاى اجتماعى ـ فرهنگى و عواطفى است که در این ارتباطها با نوجوانان و جوانان مبادله مىشود. ترکیب پویاى تمام این ویژگىهاى انگیزشى و شناختى و عاطفى و اجتماعى ـ فرهنگى است که خصوصیات اخلاقى و دینى معینى را در نوجوانان و جوانان به بار مىآورد.
براى آن که رفتار فرد اخلاقى باشد باید هم در جریان رشد پیشین خود با منش اخلاقى بار آمده باشد، هم محیط فرهنگى ـ اجتماعى وى پذیراى رفتار اخلاقى باشد، هم خود وى به مسائل اخلاقى حساسیت نشان دهد، هم قادر به قضاوت اخلاقى اندیشمندانهاى باشد، هم به ارزشهاى اخلاقى اولویت بدهد و هم به خداوند و جاودانگى خیر و فضیلت و ارزش انسانى خود و دیگران ایمان داشته باشد. فردى که چنین خصوصیات و منشى دارد در برخورد با مسائل بر اساس تکانشهاى احساسى و مکانیسمهاى دفاعى عمل نخواهد کرد، بلکه با کنترلى که بر خود دارد به اصول اخلاقى وارزشهاى انسانى وفادار مىماند.
تربیت چنین افرادى در خانوادههاى سالم، در جریان آموزشهاى مبتنى بر یافتههاى علم روانشناسى رشد و دانش روانشناسى تربیتى در پرورش اخلاقى و ارزشى و دینى، و در جامعهاى که روى هم رفته برخوردار از سلامت مناسبات انسانى باشد امکانپذیر است. جهانى که ما در آن زندگى مىکنیم، به دلیل غلبهی مادى گرایى و منفعت پرستى و خودخواهى نابخردانه بر روحیه و رفتار بسیارى از مردم، بیش از هر زمان دیگر نیازمند تربیت اخلاقى و ارزشى و دینى است. نوجوانان و جوانان ما که بیش از همه در معرض خطر فقر اخلاقى و غفلت از ارزشهاى انسانى و کم رشدى دینى هستند، باید در اولویت مطالعات روانشناسى رشد اخلاقى و ارزشى و دینى قرار گیرند و از بیشترین کمکهاى سازمان یافتهی علمى و انسانى برخوردار شوند.
**راهبردهاى روانشناختى تبلیغ، ص: 115@
1) William Damon.