جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

منزلت فاطمه نزد خداوند

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در بحار از شیخ صدوق از حضرت رضا علیه‏السلام روایت کرده فرمود: کانت فاطمة اذا طلع شهر رمضان یغلب نورها الهلال و یخفى فاذا غابت عنه ظهر. یعنى: وقتى که هلال رمضان طالع مى‏شود نور فاطمه غالب مى‏شود به نور هلال و مخفى مى‏شد هلال و چون فاطمه علیهاالسلام غایب مى‏شود هلال ظاهر مى‏شد.

اما منزلت این مخدره نزد خداى تعالى

در اصول کافى است نصرانى از حضرت موسى بن جعفر علیه‏السلام سئوالاتى کرد منجمله پرسید: خبر بده مرا از کتابى که نازل شد بر محمد صلى الله علیه و آله و فرموده: حم و الکتاب المبین انا انزلناه فى لیلة مبارکة انا کنا منذرین فیها یفرق کل امر

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 186@

حکیم. تفسیر این چیست در باطن؟ حضرت فرمود: اما حم، محمد صلى الله علیه و آله است و او در کتاب هود است که نازل شده بر او و او منقوض الحروف است اما کتاب مبین امیرالمومنین علیه‏السلام است اما لیلة مبارکة، فاطمه زهرا علیهاالسلام است.

فى اللهوف قال رسول الله صلى الله علیه و آله: ایها الناس انى مخلف فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى و ارومتى و مزاج مائى و ثمرة فوادى و مهجتى لن یفترقا حتى یردا على الحوض الاوانى لا اسئلکم فى ذالک الا ما امرنى ربى اسئلکم عن المودة فى القربى فاحذروا ان تلقونى غداً على الحوض و قد اذیتم عترتى اهل بیتى و ظلمتموهم لعنة الله على الذین ظلموهم خصوصاً فاطمة علیهاالسلام. قال صلى الله علیه و آله: فاطمة بضعة منى من اذاها فقد اذانى و من اذانى فقد اذالله ما بقیت بابى و امى فداها بعد ابیها الا خمسة و سبعین یوماً ما سکتت من بکائها لیلها و نهارها غصبوا حقها کسروا ضلعها سقطوا جنینها

لم انسها والقوم اموابیتها

تبغى تحجبها بباب الدار

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 187@

عصرت بذالک الباب حتى اسقطت‏

منها الجنین بحرقة اوارى‏

سلها عن الاضلاع حین تقصفت‏

کسراً و ادمى الصدر بالمسمار

بعد از پدر بزرگوارش شب و روز گریه مى‏کرد حقش را غصب کردند دنده‏اش را شکستند محسنش را سقط کردند. شاعر مى‏گوید: فراموش نمى‏کنم آن وقتى که قوم در خانه‏اش جمع شدند و زهراى مرضیه علیهاالسلام در را به روى خودش حجاب قرار داد و پشت در خودش را پنهان کرد چنان فشار داده شد که جنین او شهید شد.

عصرت بذاک الباب حتى اسقطت‏

منها الجنین بحرقة و اوارى‏

زبان حال حضرت زهرا (س) با پدر بزرگوارش‏

پدر شد دین حق پامال بى تو

جهان شد مرجع جهال بى تو

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 188@

ز هجرانت فتاد آتش به جانم‏

فراغت سوخت مغز استخوانم‏

پدر بعد از تو با غم یار گشتم‏

به پیش چشم امت، خار گشتم‏

خلایق سر بسر از ما رمیدند

همه از خانه ما پا کشیدند

ز هجرت روز و شب من اشک بارم‏

نمى‏پرسد کسى از حال زارم‏

در این مدت چه محنت‏ها کشیدم‏

شماتت‏ها ز مرد و زن شنیدم‏

سفارش‏ها که با انصار کردى‏

وصیت‏ها که با اصحاب کردى‏

ندانم آگهى اى باب یا نه‏

که بازویم شکست از تازیانه‏

پس آنگه در به پهلویم فشردند

على را دست و گردن بسته بردند

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 189@

عدو زد سیلى کین بر عذارم‏

که پر خون شد دو چشم اشگبارم‏

ز بعد سیلى آن ننگ زمانه‏

به بازویم چنان زد تازیانه‏

لست ادرى و لیتنى کنت ادرى‏

اى خطب تبث مما دهاها

احدیث الجنین اذ اسقطته‏

ام نبوط المسمار فى احشاها

ام حدیث النار التى اضرموها

بفنا دارها المشید ذراها

بنت من ام من حلیلة من‏

ویل لمن سن ظلمها و آذاها

جرعاها من بعد والدها الغیظ

مراراً بئس ما جرعاها

بهار عمرت اى زهرا خزان شد

على از مردنت بى‏خانمان شد

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 190@

تو چون رفتى از این دنیاى فانى‏

بنزد بابت امشب میهمانى‏

حسن گرید حسین گرید ز داغت‏

زند بر سینه زینب از فراغت‏

لکل اجتماع من خلیلین فرقة

و کل الذى دون الفراق قلیل‏

و ان افتقادى فاطماً بعد احمد

دلیل على ان لا یدوم خلیل‏

گل همیشه بهارم چرا خزان شده‏اى‏

بزیر خاک عزیزم چرا نهان شده‏اى‏

تو زهره فلکى زیر خاک جاى تو نیست‏

برآر سر ز لحد خشت متکاى تو نیست‏

مرا ببر که مقامات عالیت بینم‏

چسان به خانه روم جاى خالیت بینم‏