حسین علیهالسلام ایضاً نظر به گریه کنندگانش مىکند. همه مصیبات اهل بیت گریهآور است خصوصاً مصیبت وداع، آن وقتى که آمد به خیام حرم و صدا زد: یا زینب یا ام کلثوم یا سکینة علیکن منى السلام هذا آخر الاجتماع و قرب منکن الفراق.
تمام این زن و بچهها جمع شدند و صداى گریه بلند شد.
شصت و شش زن دور او بر سر زنان
آن یکى در ناله آن در فغان
آن یکى مىگفت بابا العطش
آن یکى از تشنگى مىکرد غش
گفت زینب کى پناه خاص و عام
تو به قربان گه روى من سوى شام
گفت لیلى بین شها سوز دلم
شد کجا اکبر که بندد محملم
**زاد المتقین یا معراج المومنین، ص: 201@
کودکان با بخت وارون در نزاع
جملگى با شاه دین اندر وداع
ناگهان از خیمه با صوت حزین
شد بلند افغان زینالعابدین
بعد تو من اى امام بر و بحر
چون کنم با این زنان در بدر
سکینه صدا زد: یا ابتا ءاستسلمت للموت. سکینه عرض کرد اى پدر آیا تسلیم کشته شدن شدى؟ فرمود: کیف لا یستسلم للموت من لا ناصر له و لا معین. فرمود: چگونه تسلیم نشود کسى که یار و یاور ندارد؟ سکینه عرض کرد: بابا ما را برگردان به حرم جدمان. فرمود: سکینه دیگر دست از من بر نمىدارند تا شما را برگردانم. فبکت السکینه بکاءً شدیداً. سکینه گریه شدیدى کرد. حسین سکینه را به دامن نشانید و فرمود: این قدر قلب مرا مسوزان گریهها را بگذار وقتى مرا کشته ببینى.
**زاد المتقین یا معراج المومنین، ص: 202@
لا تحرقى قلبى بدمعک حسرة
مادام منى الروح فى جسمانى
فاذا قتلت فانت اولى بالذى
تأتینه یا خیرة النسوانى
وقتى امام حسین علیهالسلام مىخواست برگردد به میدان دیگر کسى نبود از اهلبیت و اصحاب که اسب حضرت را بیاورد وقتى از مدینه خارج شدند همه حاضر بودند اما در این وقت یکه و تنها کار بر حسین علیهالسلام تنگ شد. فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم. و آمد به خیمه زنها. على بن الحسین علیهالسلام عرض کرد: پدر چه کردى با این قوم؟ فرمود: خدا را فراموش کردهاند و جنگ بین ما و آنها سخت شد. عرض کرد: پدر! عمویم ابالفضل چه شد؟ فرمود: کشته شد. بریر چه شد؟ زهیر چه شد؟ حضرت فرمودند: کشته شدند. تا آنجا که عرض کرد: پدر برادرم على اکبر کجاست؟ امام حسین علیهالسلام فرمودند: دیگر به جز من و تو مردى در خیام حرم زنده نیست.
**زاد المتقین یا معراج المومنین، ص: 203@
من ذا یقدم لى جواد و لا متى
والصحب صرعى و النصیر قلیل
فاتته زینب بالجواد تقوده
و الدمع من ذکر الفراق یسیل
و تقول قد قطعت قلبى یا اخى
حزناً و یا لیت الجبال تزول
فلمن تنادى و الحماة على الثرى
صرعى و لا منهم یبل غلیل
ما فى الخیام و قد تفانا اهلها
الا نساء و الکفیل علیل
فتبادرت منه الدموع و قال یا
اختاه صبراً فالمصاب جلیل
فبکت و قالت یابن امى لیس لى
و علیک ما الصبر الجمیل جمیل
**زاد المتقین یا معراج المومنین، ص: 205@