جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حکایت مرد شریف عرب بغدادی

زمان مطالعه: 2 دقیقه

ثابت شدن نفس در رضاى خداى تعالى به جائى مى‏رسد که رضاى خدا را مقدم مى‏دارد بر تمام خواهش‏هاى خودش مثل این مرد شریف عرب یکى از شیوخ عرب که رئیس قبیله و

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 222@

از اطراف بغداد بود. تصمیم مى‏گیرد که براى پسرش دخترى از بستگانش را خواستگارى کند و رسمشان چنین است که در یک شب عقد و عروسى را انجام مى‏دهند. در شب معینى دعوت مى‏نماید و وسائل جشن و اطعام را مفصل فراهم مى‏کند و از شیخ مهدى که در آن وقت مرجع تقلید عرب بوده دعوت مى‏کند براى عقد پس از آمدن شیخ عده‏اى از جوانان مى‏روند عقب داماد تا او را با تشریفات رسم خودشان بیاورند به مجلس عقد. در راه هلهله کنان داماد را مى‏آورند و به عادت خودشان تیرهاى هوائى مى‏انداختند. در اثنا جوان سیدى که با آنها بود و در دستش تفنگى، تیرى خالى مى‏شود و بر سینه داماد مى‏خورد و کشته مى‏شود. سید فرار مى‏کند پس این فاجعه در مجلس عقد به پدر داماد گفته مى‏شود. شیخ مهدى پدر داماد را امر به صبر مى‏کند و مى‏گوید: مى‏دانى که رسول خدا صلى الله علیه و آله حق بزرگى بر تمام ما دارد و همه ما احتیاج به شفاعت او داریم و این جوان سید عمداً این کار را نکرده است. تیرى بدون اختیار بیرون آمده و به جوان شما خورده است. این سید را به خاطر جدش ببخش و در این مصیبت صبر

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 223@

بنما و تسلیم باش تا خداوند اجر صابرین را به تو بدهد. پدر داماد قدرى ساکت مى‏شود. سپس مى‏گوید: براى تکمیل اداء حق رسول خدا صلى الله علیه و آله بروید آن سید را بیاورید تا به جاى پسرم این دختر را براى او عقد کنید و به حجله ببرید. شیخ بر او احسنت و مرحبا مى‏گوید. دنبال سید مى‏روند و او را پیدا مى‏کنند. سید باور نمى‏کرده و خیال مى‏کرده به این بهانه مى‏خواهند او را ببرند و بکشند. پس از تأمین و اطمینانى که به او مى‏دهند سید مى‏آید و در همان شب دختر را براى او عقد مى‏کنند و حجله مى‏رود. فردا هم جنازه پسر را دفن مى‏کنند.

شجاعت و بزرگوارى را از این مرد شریف عرب باید یاد گرفت. شجاع کسى است که در ناگوارى و سختى قوى دل باشد جزع نکند و خود را کنترل نماید و به راستى مرگ فرزند در شب زفاف سخت است آن هم کشته شدن. این پدرى که در این وقت عقل و ایمان خود را از دست ندهد و از جاده بندگى منحرف نشود خود و فرزندش را ملک خدا بداند باید انسان از او یاد بگیرد و در مقابل او متواضع باشد.

**زاد المتقین‏ یا معراج المومنین، ص: 224@