درست به دلیل این اثر انسانساز و رهاورد درخشان نماز و یاد خدا در اندیشه و منش و عملکرد انسان است، که امیر علیهالسلام، آن پیشتاز در ایمان و نماز و نیایش چنین سوگند یاد مىکند:
«و الله لأن أبیت على حسک السعدان مسهدا،
أو أجر فى الأغلال مصفدا، أحب الى من أن ألقى الله و رسوله یوم القیامة ظالما لبعض العباد، و غاصبا لشىء من الحطام،
و کیف أظلم أحدا لنفس یسرع الى البلى قفولها، و یطول فى الثرى حلولها…» (1).
به خداى سوگند، اگر شب را بر روى خارهاى سخت و گزندهى بیابانها به سر برم، و یا با غل و زنجیر به این سو و آن سو کشیده شوم، برایم خوشایندتر از آن است که خدا و پیامبرش را در روز رستاخیز در حالى دیدار نمایم، که به برخى از بندگان خدا ستم روا داشته و یا چیزى از ثروت فرد، یا جامعه را به یغما برده باشم!
آخر چگونه به خاطر نفسى که به کهنگى و فرسودگى شتابان است و زمان
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 36@
ماندنش در دل خاک، بسى دراز است، بر کسى ستم کنم و حقوق او را پایمال سازم؟! نه چنین نخواهم کرد!
و بار دیگر با منطقى دلنوازتر و منشى دلنشینتر به روشنگرى مىپردازد که:
«والله لو أعطیت الأقالیم السبعة بما تحت أفلاکها على أن أعصى الله فى نملة أسلبها جلب شعیرة ما فعلته،
و ان دنیاکم عندى لأهون من ورقة فى فم جرادة تقضمها؛ ما لعلى و لنعیم یفنى، و لذة لا تبقى نعوذ بالله من سبات العقل و قبح الزلل و به نستعین؛» (1).
… نه، به خداى سوگند اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمانهاست به من بدهند تا خدا را، به اندازهى به ناروا گرفتن پوست جوى از مورچهاى نافرمانى کنم، چنین نخواهم کرد! و این دنیاى استبدادى و ظالمانهى شما نزد من از برگ جویده شدهى دهان ملخى بىارزشتر است! على را با نعمتهاى فناپذیر و لذتهاى ناپایدار دنیا چه کار؟! از خفتن خردها و زشتى لغزشها به خدا پناه مىبریم و از او یارى مىجوییم.
1) نهجالبلاغه / خ 224.