در آموزههاى آیات و روایات، رابطهاى است عجیب میان وانهادن نماز و نیایش و سختى جان کندن و جان دادن.
قرآن در این مورد مىفرماید:
«کلا اذا بلغت التراقى –
و قیل من راق –
و ظن أنه الفراق –
و التفت الساق بالساق –
الى ربک یومئذ المساق –
فلا صدق و لا صلى –
و لکن کذب و تولى –
ثم ذهب الى أهله یتمطى –
أولى لک فأولى –
ثم أولى لک فأولى… -» (1).
نه، [آن گونه که تاریک اندیشان مىپندارند، نیست]؛ آن گاه که [جان] به گلوگاه برسد،
و گفته شود: آیا کسى هست که [این بیمار را] نجات دهد؟
و [خود او] بداند که آن [لحظه، لحظهى] جدایى است،
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 73@
و ساق [پاها از فشار جانکاه جان کندن] درهم پیچند،
[آرى،] آن روز، راه [همگان] تنها به سوى پروردگار توست.
[آن روز، در مورد برخى گفته مىشود:] او، نه [خدا را] گواهى کرد و نه نماز خواند،
بلکه دروغ انگاشت و روى برتافت،
سپس خرامان [و مستانه] به سوى خانوادهى خود رفت.
[با این تاریک اندیشى] عذاب بر تو سزاوارتر است، سزاوارتر.
باز هم عذاب بر تو سزاوارتر است، سزاوارتر.
آیا انسان مىپندارد که بیهوده و بىهدف رها مىشود؟
از نکات هشدار دهنده در این آیات، آن است که انحراف بندهى غفلتزده و تباه و حقستیز را، بىاعتنایى به نماز و انحراف از حقیقت و عدالتورزى و دادگرى معرفى مىکند.
1) قیامت / آیههاى 26 – 36.