نماز و نیایش در سیره و منش مترقى زینب علیهاالسلام، دخت اندیشمند و آزادمنش على و فاطمه علیهماالسلام چنان جایگاه پرفرازى داشت که حتى شب یازدهم محرم نیز نماز نافلهاى شب را واننهاد و آن را با یک دنیا حضور قلب و اخلاص به جا آورد.
امام سجاد در این مورد فرمود:
«ما ترکت تهجدها لله طول دهرها حتى لیلة الحادى عشر من المحرم؛» (1).
عمهام زینب شب یازدهم محرم نیز نماز نافلهى شب را واننهاد و آن را با یک
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 131@
دنیا حضور قلب و اخلاص به جا آورد.
و نیز آورده است که: عمهام زینب در راه کوفه و شام نیز با همهى رنج و گرفتارى مبارزه، نماز و نیایش خود را با خدا واننهاد و هماره ایستاده به نماز و تلاوت قرآن مىپرداخت؛ اما شبى او را دیدم که نشسته نماز مىخواند. دلیل آن را پرسیدم که فرمود:
«أصلى من جلوس لشدة الجوع و الضعف؛» (2).
فشار گرسنگى و ناتوانى جسمى دیگر اجازهى ایستادن نمىدهد!
و خود دریافتم که سه روز است غذا نخورده و جیرهى غذایش را به کودکان داده است، چرا که در دوران مبارزه و اسارت، در شبانهروز تنها یک قرص نان به هر یک از ما مىدادند!
و نیز فاطمه دخت فرزانهى امام حسین، که همسفر و همفکر و مشاور زینب علیهاالسلام در ادامهى نهضت عدالتخواهانهى عاشورا بود در این مورد این سان گواهى داد:
«و أما عمتى زینب، فانها لم تزل قائمة فى تلک اللیلة، أى عاشرة من المحرم فى محرابها تستغیث الى ربها، و ما هدأت لنا عین و لا سکنت لنا زفرة؛» (3).
اما شب عاشورا که شرایط چنان بحرانى بود که نه چشمى از ما به خواب رفت و نه صداى نالهى ما آرامش یافت، عمهام زینب با حضور قلب در محراب خویش به نماز و نیایش ایستاده و به پروردگارش پناه مىجست و از او یارى مىخواست.
و نیز آورده است که:
**زلال جارى نماز و نیایش در آیینهى قرآن و روایات، ص: 132@
«فتحت عینى لیلة الحادیة عشر من المحرم، و اذا أنا أرى عمتى زینب تصلى نافلة اللیل و هى جالسة.
فقلت لها: یا عمة! أتصلین و أنت جالسة؟
قالت: نعم یابن أخى ان رجلى لا تحملنى؛» (4).
شب یازدهم محرم، چشم خود را باز کردم و دیدم عمهام زینب نماز نافلهى خود را نشسته مىخواند!
گفتم: عمه جان، آیا نشسته نماز مىخوانید؟ فرمود: آرى نور دیدهى برادر، به خداى سوگند دیگر پاهایم توان بردنم را ندارند و نمىتوانم ایستاده نماز بخوانم.
1) ریاحین الشریعة / ج 3 / ص 61.
2) زینب الکبرى / ص 63.
3) ریاحین الشریعة / ج 3 / ص 62.
4) نقدى / زینب کبرى / ص 58.