نوف از اصحاب على علیه السلام مى گوید:
شبى نزد حضرت على علیه السلام خوابیدم، آن شب را على علیه السلام تا به صبح نماز مى خواند و ساعت به ساعت بلند مى شد و به آسمان نظر مى کرد و قرآن تلاوت مى نمود.
وقتى پاسى از شب گذشت به من فرمود، اى نوف بیدارى یا خواب؟ گفتم: بیدارم.
فرمود: اى نوف خوشا به حال آن افرادى که از دنیا بیزار و به آخرت راغبند. آن هایى که زمین را بساط و خاک آن را فرش و آب آن را عطر و قرآن را جامه زیرین و دعا را جامه رویین قرار داده اند. (کنایه از این که قرآن و دعا را وسیله حفظ و حراست خود کرده اند.)
و از امام پنجم است که: هر زمان على علیه السلام به نماز مى ایستاد غش مى کرد و رنگ به رنگ مى شد و در هنگام نمازش بنده ی ذلیلى بود در مقابل پادشاهى بزرگ، اعضاى بدنش مى لرزید و نمازى که مى خواند گویا آخرین نماز است.
پبوسته آن حضرت در هر شب هزار رکعت نماز مى گزارد و گاهى از خوف و خشیت الهى آن حضرت را غش عارض مى شد!(1).
1) منتهى الآمال، شیخ عباس قمى.