جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

على و عبادت‏هاى نیمه ‏شب

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از «حبه‏ى عرنى» نقل است که «شبى با «نوف بکالى» (که هر دو از اصحاب امیرالمؤمنین على علیه‏السلام بودند) در خواب بودیم؛ ساعات آخر شب بود که از خواب پریدم و چشمم به امام امیرالمؤمنین علیه‏السلام افتاد؛

**سجاده‏ى عشق، ص: 57@

دیدم مانند اشخاص واله و حیران، دست بر دیوار و سر به آسمان، به تلاوت قرآن مشغول است و این آیات را مى‏خواند و تکرار مى‏کند:

«ان فى خلق‏السموات والارض واختلاف اللیل والنهار لآیات لاولى الالباب الذین یذکرون‏الله قیاماً وقعوداً و على جنوبهم و یتفکرون فى خلق‏السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانک فقینا عذاب‏النار». (1).

پس از مدتى متوجه من شد و فرمود: «اراقد انت یا حبة ام رامق». «اى حبه! تو خدابى یا بیدار؟» گفتم: «بیدارم مولاى من؛ اما از کار شما سخت متحیر و سرگردانم؛ مى‏بینم که شما این چنین بى‏قرار هستى و ناآرام، پس حال ما (گنهکاران) چگونه خواهد بود؟!»

این سخن را که امام از من شنید، دیدم پلکهاى چشم مبارکش روى هم افتاد و قطرات اشک از دیدگان شریفش به صورتش جارى شد و فرمود:

«یا حبة! ان‏الله موقفاً و لنا بین یدیه موقفاً لا یخفى علیه شیى‏ء من اعمالنا یا حبة ان‏الله اقرب الى و الیک من حبل الورید. یا حبة انه یحجبنى و لا ایاک عن‏الله شى‏ء»:

«اى حبه! مسلم بدان که خدا را موقفى است براى رسیدگى به

**سجاده‏ى عشق، ص: 58@

حساب اعمال بندگان؛ در آن موقف به تمام اعمال ما که چیزى از آن بر خدا مخفى نیست. رسیدگى خواهد شد. اى حبه، خدا از رگ کردن به من و تو نزدیک‏تر است و چیزى بین ما و خدا حاجب و پوشش نمى‏باشد».

یعنى اى حبه، على علیه‏السلام چگونه آسوده و آرام بخوابد در حالى که مى‏داند چشم بیدار خدا شاهد اعمال ریز و درشت او مى‏باشد؟!

حبه مى‏گوید: «در این موقع امام علیه‏السلام متوجه «نوف» شد و فرمود:

«اراقد انت یا نوف؟»:

«اى نوف، آیا تو در خوابى؟»

عرضه داشت:

«لا، یا امیرالمؤمنین! ما انا براقد و قد اطلت بکائى فى هذه اللیلة»:

«نه، یا امیرالمؤمنین! بیدارم و بر حال خود گریانم؛ مرا امشب به گریه‏ى بسیار واداشتى».

فرمود:

«یا نوف! ان طال بکائک فى هذه اللیلة مخافةً من‏الله تعالى قرت عیناک غداً بین یدى‏الله عزوجل.

یا نوف! انه لیس من قطرة قطرت من عین رجل من خشیةالله الا اطفأت بحاراً من‏النیران…»:

«اى نوف، اگر از ترس خدا امشب گریه کنى فردا در پیشگاه او

**سجاده‏ى عشق، ص: 59@

شاد و خرم خواهى بود!

اى نوف، هیچ قطره‏ى اشکى از چشم کسى از خوف خدا نمى‏ریزد مگر اینکه دریاهایى از آتش (قهرخدا) را خاموش مى‏سازد!».

آنگاه امام علیه‏السلام مقدارى آنان را موعظه کرد و پند و اندرزشان داد و در پایان سخنان خود فرمود:

«فکونوا من‏الله على حذر فقد انذرتکما»:

«حال، از خدا بترسید و از عذابش برحذر باشید که من انذارتان کردم (و از عقبات سنگین پس از مرگ آگاهتان ساختم)».

سپس امام علیه‏السلام به راه افتاد و همچنان مى‏رفت و مى‏گفت:

«لیت شعرى فى غفلاتى امعرض انت عنى ام ناظر الى؟ و لیت شعرى فى طول منامى و قلة شکرى فى نعمک على ما حالى؟!»:

«کاش، مى‏دانستم (اى پروردگار من) که در اوقات غفلتم آیا تو از من روگردانى یا نظر لطف و عنایت درباره‏ام دارى؟!

و کاش، مى‏دانستم در آن ساعات (شب) که به خواب گران فرو رفته‏ام و موقعى که در برابر نعمتهاى تو به شکر و سپاس اندک اکتفا نموده‏ام چه حالى (و چه موقعیتى در پیشگاه تو) دارم؟!».

حبه گوید: «به خدا قسم، حال على علیه‏السلام به همین منوال بود تا سپیده‏ى صبح دمید.» (2).

**سجاده‏ى عشق، ص: 60@


1) سوره‏ى آل‏عمران، آیه 190 و 191.

2) شب مردان خدا، ص 56.