جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

جوانى که با نماز قلبش منور بود

زمان مطالعه: 2 دقیقه

از حضرت امام صادق علیه‏السلام روایت شده که روزى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و اله و سلم به عنوان نماز صبح به مسجد تشریف بردند، بعد از نماز جوانى را دیدند به نام (حارثة بن مالک) که رنگى زرد و بدنى ضعیف داشت، آنقدر بى‏خوابى کشیده و گریه کرده بود که چشم‏هایش در حدقه فرو رفته بود.

حضرت به او نزدیک شد و فرمود: «چگونه صبح کرده‏اى و حالت چگونه است؟»

عرض کرد: «یا رسول‏الله صبح کردم در حالتى که یقین دارم؛» حضرت با تعجب فرمود: «هرچیزى علامتى دارد، علامت یقین شما چیست؟»

عرض کرد: «نشانه‏ى یقین من بى‏خوابى شب‏هاى من است که بیدار مى‏مانم براى نماز و عبادت (همه شب را نماز برپا مى‏دارم) و روزهاى گرم روزه مى‏گیرم و دلم از دنیا روى گردانیده و به متاع دنیا کراهت مى‏ورزم، یا رسول‏الله! یقین من، به مرتبه‏اى رسیده که گویا مى‏بینم عرش خداوند را که براى حساب در محشر نصب کرده‏اند و مردم محشور شده من نیز در میان ایشان هستم و مى‏بینم اهل بهشت را که متنعم به انواع نعمت‏ها هستند و بر کرسى‏ها نشسته و با هم تعارف مى‏کنند. و همچنین مى‏بینم اهل جهنم را که در میان جهنم معذبند و گویا در گوشم زفیر آتش است.

**سجاده‏ى عشق، ص: 66@

حضرت به اصحاب فرمود: «این بنده‏اى است که خداوند دل او را به نور ایمان منور گردانیده است»، بعد فرمود: «اى جوان به همین حال باش.»

عرض کرد: «یا رسول‏الله دعا کن که خداوند متعال شهادت را نصیب من گرداند.» حضرت دعا کرد و پس از چند روزى با جناب جعفر به جهاد رفت و بعد از نه نفر شهید شد. (1).


1) داستان جوانان، ص 36 / مرآةالعقول، ج 2، ص 77. آورده‏اند: اویس قرن، مردى عارف بود که در سیر و سلوک معنوى و طاعت حضرت حق به مقامى والا رسید. اویس بعضى شبها را به حالت عبادت در رکوع به صبح مى رساند و برخى شبها را در حال سجده به پایان مى‏برد. اویس مى‏فرمود: اى کاش از ازل تا ابد یک شب بود و من آن شب را به رکوع یا سجده به سر مى‏بردم. اویس چون از خود فانى گشته بودآن زمینى آسمانى گشته بود.