یکى از دوستان و نزدیکان مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکى تبریزى، مىگوید: «مرحوم ملکى تبریزى شبها که براى تهجد و نماز شب، به پا مىخاست، ابتدا در بستر مدتى، صدا به گریه بلند مىکرد!
سپس بیرون مىآمد و نگاه به آسمان مىکرد و آیات «ان فى خلق السموات ولارض…» را مىخواند و سر به دیوار مىگذاشت و مدتى گریه مىکرد و پس از تطهیر نیز کنار حوض مدتى پیش از وضو، مىنشست و مىگریست!
خلاصه از هنگام بیدار شدن تا آمدن به محل نماز و خواندن نماز شب چند جا مىنشست و چند جا برمىخاست و گریه سر مىداد، و تا به مصلایش مىرسید، دیگر حالش قابل وصف نبود. (1).
**سجادهى عشق، ص: 83@
آه از آن نرگس جادو که چه بازى انگیخت
واى از آن مست که با مردم هشیار چه کرد؟
برقى از منزل لیلى بدرخشید سحر
وه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد؟
برق عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت
یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد؟
1) رساله لقاءالله، ص 128.