یکى از خصوصیات استاد مطهرى رحمهالله عنایت زیاد به تهجد و شبزندهدارى بود و از دوران طلبگى تا آخر عمر، بدان پایبند بودند.
یکى از دوستانش دربارهى ایشان مىگوید:
«از ویژگىهاى آن مرحوم، تقید و علاقهى مفرط ایشان بود به ذکر و دعا و شب بیدارى.
به یاد دارم که در همان اوایل آشنایى ما با یکدیگر، او به نمازشب مقید بود و مرا نیز بدان تحریص مىکرد و من به بهانهى این که حوض مدرسه شور و کثیف، و براى چشمانم مضر است از آن شانه خالى مىکردم تا این که شبى در خواب، دیدم که: در خوابم و مردى مرا بیدار کرد و گفت: من عثمان بن حنیف نماینده ى حضرت امیرالمؤمنین على علیهالسلام مىباشم. آن حضرت به تو دستور دادهاند به پاى خیز و نماز
**سجادهى عشق، ص: 92@
شب را به پادار و این نامه را نیز آن حضرت براى تو فرستادهاند. در آن نامه با حجم کوچکى که داشت با خط سبز روشن نوشته شده بود:
«هذه براءة لک منالنار». من در عالم خواب با توجه به فاصله زمانى حضرت على علیهالسلام، متحیرانه نشسته بودم که ناگاه در همان حال تحیر مرحوم آیتالله مطهرى مرا از خواب بیدار کرد و در حالى که ظرف آبى در دست داشت گفت: این آب را از رودخانه تهیه کردهام برخیز و نمازشب بخوان و بهانه مجوى. (1).
1) یادنامه استاد شهید مرتضى مطهرى، ج 1، ص 173. فرزند استاد شهید مرتضى مطهرى ضمن تشریح وقایع شهادت استاد، چنین مىگوید: «آن شبى که خبر ترور پدرم را شنیدم همگى تا صبح بیدار بودیم، ساعت دو و نیم بعد از نیمهشب بود که زنگ ساعتى که ایشان را مطابق معمول براى نمازشب بیدار مىکرد به صدا درآمد ولى دیگر او در قید حیات نبود، او نماز شبش را در میان خون مطهرش، زودتر از موعد نمازشب در تاریکى خیابان خوانده بود.».