پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام که سجود براى خدا را به پیروى از «سنت و سیره» تنها بر زمین و روییدنىهاى آن (مگر خوردنىها و پوشیدنىها) روا مىدانند، براى ابراز خشوع بیشتر به درگاه الهى، ترجیح مىدهند که بر «تربت» سجده کنند، زیرا سجده بر خاک که مظهر فروتنى انسان در برابر پروردگار است، آدمى را در مقام بندگى و «عبودیت»، استوارى بیشترى بخشیده و او را به هدف بلند آفرینش نزدیکتر مىنماید.
گروهى چنین پنداشتهاند که سجده بر تربت، به معناى پرستش خاک و نوعى شرک به حساب مىآید و در مقام اعتراض مىگویند: چرا شیعیان، بر تربت سجده مىنمایند؟
در پاسخ این پرسش باید یادآور شد که میان دو جمله «السجود لله» و «السجود على الأرض» تفاوت روشنى وجود دارد. ایراد یاد شده حاکى از آن است که میان دو تعبیر مذکور، فرق نمىگذارند. به طور مسلم، مفاد «السجود لله» این است که «سجده
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 18@
براى خداست» در حالى که معناى «السجود على الأرض» آن است که «سجده بر زمین صورت مىگیرد» و به تعبیر دیگر، ما با سجده بر زمین، براى خدا سجده مىنماییم.
اصولا تمام مسلمانان جهان بر چیزى سجده مىکنند در حالى که سجده آنان براى خداست، و تمام زائران خانه ی خدا بر سنگهاى مسجدالحرام سجده مىنمایند، در صورتى که هدف از سجدهى آنان، خدا مىباشد.
با این بیان، روشن مىگردد که سجده کردن بر خاک و گیاه و غیره، به معناى پرستش آنها نیست، بلکه سجود و پرستش براى خدا به وسیلهى خضوع تا حد خاک است. همچنین روشن مىگردد که سجده بر تربت، غیر از سجده براى تربت است.
در این جا به منظور روشنتر شدن هر چه فزونتر نظریه شیعه، سزاوار است به فرازى از سخنان پیشواى بزرگ شیعیان جهان، امام صادق علیهالسلام اشاره نماییم.
«هشام بن حکم مىگوید: از امام صادق علیهالسلام دربارهى آنچه سجده بر آن صحیح است، سؤال کردم، آن حضرت فرمود: سجده تنها باید بر زمین و آنچه مىرویاند (جز خوردنىها و پوشیدنى ها) انجام گیرد. گفتم: فدایت گردم، سبب آن چیست؟ فرمود: زیرا سجده، خضوع و اطاعت براى خداست و شایسته نیست بر خوردنىها و پوشیدنىها صورت پذیرد، زیرا دنیاپرستان، بندگان
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 19@
خوراک و پوشاک هستند در حالى که انسان به هنگام سجده، در حال پرستش خدا به سر مىبرد. پس سزاوار نیست پیشانى خود را بر آنچه که معبود دنیاپرستان خیرهسر است، قرار دهد. و سجده نمودن بر زمین، بالاتر و برتر است، زیرا با فروتنى و خضوع در برابر خداى بزرگ، تناسب بیشتر دارد.» (1).
این سخن گویا، به روشنى گواه آن است که سجده نمودن بر خاک، تنها بدان جهت انجام مىگیرد که چنین کارى با تواضع و فروتنى در برابر خداوند یگانه، سازگارى بیشتر دارد.
بر این اساس، دانشمند بزرگ شیعه، علامه امینى رحمه الله در کتاب ارزندهى خود (سیرتنا و سنتنا) به این حقیقت اشاره نموده و چنین مىفرماید:
«از آن جا که سجده، جز فروتنى، و تذلل در برابر
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 20@
عظمت و کبریایى خدا نمىباشد، سزاوار است که زمین، به عنوان سجده گاه برگزیده شود و نمازگزارا، صورت و دماغ خویش را بر آن نهد تا از رهگذر سرشت پست نخستین خویش که از آن آفریده شده و به آن باز خواهد گشت و دوباره از آن برانگیخته خواهد شد، به یاد خدا افتد و موجبات پند و اندرز وى فراهم گردد و فرومایگى اصل وى را به او گوشزد نماید، تا در او خضوع و فروتنى و انگیزه بندگى خدا و پرهیز از خودخواهىها حاصل شود و به روشنى دریابد که مخلوق، قرین و سزاوار خاک است (در مقابل آفریدگار جهان) همراه با تذلل و نیازمندى آفریده شده و جز این نیست». (2).
**سجده بر تربت یا نهایت تواضع در پیشگاه خداوند، ص: 21@
1) بحارالأنوار، ج 82، ص 147، باب ما یصح السجود علیه (آنچه سجده بر آن جایز است)، طبع 2، بیروت، مؤسسة الوفاء، سال 1403 ه. ق – 1983 م، به نقل از «علل الشرایع»: «عن هشام بن الحکم قال قلت لأبى عبدالله علیهالسلام: أخبرنى عما یجوز السجود علیه و عما لا یجوز؟ قال: السجود لا یجوز الا على الأرض أو ما أنبتت الأرض الا ما أکل أو لبس. فقلت له: جعلت فداک، ما العلة فى ذلک؟ قال: لأن السجود هو الخضوع لله عزوجل فلا ینبغى أن یکون على ما یؤکل و یلبس، لأن أبناء الدنیا عبید ما یأکلون و یلبسون، و الساجد فى سجوده فى عبادة الله عزوجل، فلا ینبغى أن یضع جبهته فى سجوده على معبود أبناء الدنیا الذین اغتروا بغرورها، و السجود على الأرض أفضل، لأنه أبلغ فى التواضع و الخضوع لله عزوجل».
2) سیرتنا و سنتنا، ص 125: «و الأنسب بالسجدة التى إن هى إلا التصاغر و التذلل تجاه عظمة المولى سبحانه و وجاه کبریائه: أن تتخذ الأرض لدیها مسجدا یعفر المصلى بها خده و یرغم أنفه لتذکر الساجد لله طینته الوضعیة الخسیسة التى خلق منها و إلیها یعود و منها یعاد تارة أخرى، حتى یتعظ بها و یکون على ذکر من وضاعة أصله، لیتأنى له خضوع روحى و ذل فى الباطن و انحطاط فى النفس و اندفاع فى الجوارح إلى العبودیة و تقاعس عن الترفع و الأنانیة، و یکون على بصیرة من ان المخلوق من التراب حقیق و خلیق بالذل و المسکنة لیس الا».