جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

وصف نماز سالک و ولی کامل

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بر ارباب معارف الهیه روشن و واضح است که انسان سالک تا در سیر الى الله و سلوک الى جناب الله است، نماز و دیگر مناسکش فرق بسیار دارد با ولى کاملى که سیر را به آخر رسانده و به غایة القصواى عروج کمالى و معراج

**سر الصلوة، ص: 11@

روحى معنوى رسیده و قدم به محفل انس قاب قوسین نهاده؛ زیرا که سالک مادامى که در سلوک و سیر الى الله است نمازش براق عروج و رفرف وصول است. و پس از وصول، نمازش نقشه‏ى تجلیات و صورت مشاهدات جمال محبوب است بدون آنکه اعمال رویه‏اى در ترکیب آن شود؛ بلکه از قبیل سرایت حکم غیب به شهادت و ظهور آثار باطن به ظاهر است؛ چنانچه محققین از فلاسفه در خصوص تدبیر عالم عقلى نسبت به عالم ملک – با آنکه عالى را توجه به سافل نیست – فرمودند، تدبیرات آنها از این عالم تدبیر تبعى استجرارى است؛ بلکه نزد اصحاب قلوب و ارباب معرفت، این تدبیرات نسک الهیه‏ى تابعه‏ى تجلیات اسمائیه و صفاتیه و ذاتیه است. بالجمله، مستغرقان در مشاهده‏ى جمال جمیل را تجلیات غیبیه حاصل شود، که حرکات شوقیه‏اى در سر قلب آنها حاصل آید، که از آن اهتزازات سریه‏ى قلبیه آثارى در ملک آنها حاصل شود، که آن آثار به مناسبت کیفیت تجلیات مطابق با یکى از مناسک و عبادات است؛ و با آنکه توجه استقلالى به کیفیت هیچ یک از آنها ندارند هیچ جزئى یا شرطى از آداب صوریه‏ى آن تغییر نکند و کم و زیاد نگردد و برخلاف مقررات شرعیه نگردد؛ چنانچه رسول ختمى صلى الله علیه و آله در نماز معراج به واسطه‏ى رؤیت انوار عظمت و تجلى ذاتى غیبى سجده نمود و غشوه‏ها براى او دست داد؛ چنانچه پس از این اشاره به آن مى‏نماییم.

و مثل این جذبه‏ى روحى و فناى کلى مثل حال عاشق مجذوب و حرکات عاشقانه‏ى او وعدو کامل العداوة و حرکات مبغضانه‏ى او است؛ زیرا که حرکات و رفتار هیچ یک از روى تفکر و رویه در مقدمات نیست. عاشق نباید در شیوه‏ى عشقبازى مقدمات ترتیب دهد و نتیجه بگیرد؛ بلکه خود حقیقت عشق آتشى است که از قلب عاشق طلوع مى‏کند و جذوه‏ى آن به سر و علن و باطن و ظاهرش سرایت مى‏کند؛ و همان تجلیات حبى در سر قلب به صورت عشقبازى در ظاهر در مى‏آید: از کوزه برون همان تراود که در اوست.(1) همین طور

**سر الصلوة، ص: 12@

مجذوب مقام احدیت و عاشق جمال صمدیت، تجلیات باطنیه‏ى محبوب و تجلیات حبیه‏ى حبیب، که در ملک ظاهرش بروز کند و در مملکت شهادتش صورت یابد، همین نقشه‏ى نماز را تشکیل دهد. و اگر غیر از این اوضاع و احوال، که براى حضرت مجذوب حقیقى و واصل واقعى، جناب رسول ختمى صلى الله علیه و آله، در این مکاشفه‏ى روحانیه و معاشقه‏ى حبیبانه دست داد، حال دیگرى دست دهد یا وضع دیگرى حاصل آید، از تصرفات شیطان است و سالک را در سلوک از انانیت و خودى و خودیت بقایائى مانده و باید به علاج خود کوشد و طریق ضلالت را رها کند. پس، آن نمازى را که بعضى به عرفا نسبت دهند، که نماز سکوتش گویند، و به ترتیب خاصى «الف» الله را متمثل در پیش رو کنند و پس از آن «لا» را و پس از آن «ه» را و پس از آن مجموع را به ترتیب خاصى، که به عدد حضرات خمس شود – بر فرض صحت نسبت – از جهل آن کسى است که این معجون بى معنى را درست کرده است.

بالجمله، کشفى اتم از کشف نبى ختمى صلى الله علیه و آله، و سلوکى اصح و اصوب از آن نخواهد بود؛ پس ترکیبات بى‏حاصل دیگر را که از مغزهاى بى‏خرد خود مدعیان ارشاد و عرفان است باید رها کرد.

و شیخ عارف کامل ما، جناب شاه آبادى(2)، روحى فداه،

**سر الصلوة، ص: 13@

مى‏فرمودند: «جمیع عبادات سرایت دادن ثناى حق جلت عظمته است تا نشئه‏ى ملکیه‏ى بدن. و چنانچه از براى عقل حظى از معارف و ثناى مقام ربوبیت است و از براى قلب حظى است و از براى صدر حظى است، از براى ملک بدن نیز حظى است که عبارت است از همین مناسک. پس، روزه ثناى حق به صمدیت و ظهور ثناى او به قدوسیت و سبوحیت است؛ چنانچه نماز که مقام احدیت جمعیه و جمعیت احدیه دارد ثناى ذات مقدس است به جمیع اسماء و صفات.» انتهى ما افاد دام ظله.

پس، از بیانات سابقه معلوم شد که آنچه پیش بعض اهل تصوف معروف است که نماز وسیله‏ى معراج وصول سالک است و پس از وصول سالک مستغنى از رسوم گردد، امر باطل بى‏اصلى و خیال خام بى‏مغزى است که با مسلک اهل الله و اصحاب قلوب مخالف است و از جهل به مقامات اهل معرفت و کمالات اولیاء صادر شده، نعوذ بالله منه.


1) در نسخ مطبوع: گر دایره‏ى کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست – بابا افضل کاشانى.

2) فقیه، اصولى، عارف و فیلسوف برجسته، مرحوم آیةالله میرزا محمد على اصفهانى شاه‏آبادى، فرزند مرحوم آیةالله میرزا محمد جواد حسین آبادى اصفهانى. به سال 1292 ه. ق در اصفهان متولد گشت. پس از طى مراحل علمى مقدماتى در اصفهان و تهران به حوزه‏هاى مقدسه‏ى نجف و سامرا مشرف شده از محضر اساتید بزرگى چون مرحوم صاحب جواهر، اخوند خراسانى، و شریعت اصفهانى، بهره جست و بزودى به درجه‏ى اجتهاد نایل و در فقه، فلسفه و عرفان به مقام والایى دست یافت و به تدریس فقه، اصول و فلسفه پرداخت به نحوى که حوزه‏ى درس ایشان از قوى‏ترین حوزه‏هاى درسى سامراء بوده است. پس از مراجعت از عراق نخست در تهران مقیم گشته سپس به قم مشرف مى‏شود و مدت هفت سال در شهر مقدس قم رحل اقامت مى‏افکند. در طول اقامت ایشان در قم حضرت امام خمینى قدس الله نفسه الزکیة از درس اخلاق و عرفان وى بهره مى‏برد. معظم له در موارد متعدد در این کتاب و کتاب‏هاى دیگر با احترام و تجلیل فراوان از آن استاد عالیقدر یاد نموده و افاضاتش را نقل فرموده‏اند. مرحوم شاه آبادى علاوه بر تدریس در علوم و فنون مختلف و تربیت شاگردان برجسته، تألیفات متعددى در زمینه‏هاى مختلف از خود به جاى گذاشته است. آن بزرگ مرد علم و عمل در سال 1369 هجرى قمرى در سن هفتاد و هفت سالگى در تهران به ملأ اعلى پیوست و در جوار حضرت عبدالعظیم الحسنى، در مقبره‏ى مرحوم شیخ ابوالفتوح رازى، مدفون گردید. حشره الله مع النبى محمد و آله الطاهرین.