و آن در نماز امورى چند است که پس از این در مواقع خود بعض از آن را
**سر الصلوة، ص: 30@
ذکر مىکنیم. و اکنون به طریق کلى براى مطلق عبادات ذکر علاجى مىکنیم. و آن این است که انسان شواغل داخلیه و خارجیه، که مهمتر از همهى شواغل قلبیه است، قطع کند. و شواغل قلبیه سبب عمده یا منحصرش حب دنیا و هم آن است. اگر انسان همش تحصیل دنیا و مهمش رسیدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتاً متوجه به آن مىشود و شغل شاغلش آن مىشود و اگر از یکى از امور دنیاوى منصرف شود، به دیگرى متوجه مىشود.
و مثل قلب مثل طایرى است که دائماً از شاخهاى به شاخهاى پرواز مىکند. مادامى که درخت آرزوى دنیا و حب آن در قلب برپا است، طائر قلب بر شاخههاى آن متعلق است؛ و اگر به ریاضات و مجاهدات و تفکر در عواقب و معایب آن و تدبر در آیات و اخبار و حالات اولیاى خدا قطع این درخت را نمود، قلب ساکن و مطمئن مىشود و موفق به کمالات نفسانیه، که از آن جمله حصول حضور قلب به همهى مراتب آن است، ممکن است بشود؛ و الا به هر قدر که موفق شد در کم نمودن آن، موفق به نتیجه مىشود.
و اگر کسى اندکى تامل کند در عواقب امر اهل دنیا و عشاق آن و مفاسدى که از آنها بروز کرده و ننگهائى که از آنها به یادگار مانده که صفحات تاریخ را سیاه و ننگین نموده، که تمام آن از حب جاه و مال و بالجمله حب دنیا بوده، و تفکر کند در اخبار و آثارى که از اهلبیت عصمت و طهارت در مذمت حب دنیا وارد شده و مفاسدى که در دین و دنیا بر آن مترتب است، تصدیق مىکند که با هر قیمت هست و با هر فشار و ریاضتى میسور و ممکن باشد قطع این فساد را از صفحهى قلب بکند و این ظلمت و کدورت را از فضاى دل بر کنار کند، لازم است بکند؛ و این با قدرى اقدام و همت تا اندازهاى ممکن است. گرچه ترک مطلق از عهدهى هرکس ساخته نیست، ولى کم کردن آن و شاخ و برگ آن را زدن بسیار ممکن است بلکه مىتوان گفت سهل است. و البته اگر انسان هم اکبرش دنیا نشد و وجههى قلب یکسره رو به زخارف دنیا نگردید، ممکن است حالات خود و تفکرات قلب را تقسیم کند و گاهى هم خالص کند قلب را براى عبادت. و شاید اگر در صدد برآمد و مدتى از قلب مواظبت نمود و از خود دلدارى کرد، نتایج خوب بگیرد و کمکم به قطع این ریشهى فساد نایل شود.
**سر الصلوة، ص: 31@
و باید دانست که دنیاى مذموم در لسان اولیاء همان علاقه و حب و توجه به آن است؛ والا اصل عالم ملک و مشهد شهادت، که یکى از مشاهد جمال جمیل حق است و مهد تربیت اولیاء و عرفا و علماء بالله است و دارالتکمیل نفوس قدسیهى بشریه و مزرع آخرت است، از اعز مشاهد و منازل است نزد اولیاء و اهل معرفت. چه بسا باشد که کسى حظى از دنیاى خارجى نداشته باشد، و به واسطهى حب و تعلق قلبش به آن از اهل دنیا باشد و ناسى حق و آخرت باشد؛ و دیگرى که داراى ملک و سلطنت و جاه و مال است، چون سلیمان بن داود علیهماالسلام، اهل دنیا نباشد و رجل الهى و انسان لاهوتى باشد. و معلوم است که در اقبال دنیا و حصول آن، علاقهى به آن مدخلیت ندارد؛ چه بسا علاقهمندان دست تهى که از دنیا جز فساد و نکبت آن را ندارند، و بىعلاقههاى داراى ملک و حشمت که جمع بین دنیا و آخرت نمودند و به سعادت دارین رسیدند. و اشاره به این نکته در احادیث شریفه شده، مثل قول السجاد علیهالسلام: الدنیا دنیا آن: دنیا بلاغ و دنیا ملعونة.(1) و گاهى از خود دنیا تکذیب بلیغ شده به اعتبار تعلق به آن یا براى صرف علاقه از آن. و ذکر اخبار متعلقهى به این باب و جمع آن و بیان اعتبار عقلى در آن از وظیفهى این مختصر خارج است.
بالجمله، آنچه خار طریق وصول به کمالات و شیطان قاطع الطریق مقام قرب و وصول است و انسان را از حق منصرف مىکند و از لذت مناجات با او محروم مىنماید و قلب را ظلمانى و کدر مىکند، حب به دنیا است که در احادیث شریفه آن را «رأس کل خطیئه» و «مجتمع کل معاصى» شمردهاند. و اخبار در این باب و متعلقات آن بیش از آن است که در این مختصر بگنجد.
پس انسان باید در موقع عبادات اشتغالات قلبیه و خواطر آن را کم کند؛ و براى عبادت وقتى را اختصاص دهد که مشاغلش کمتر باشد و قلب در آن وقت مطمئنتر و ساکنتر باشد. و این یکى از اسرار وقت است که در محل خود
**سر الصلوة، ص: 32@
ذکرى از آن مىشود، انشاءالله.
و پس از آنکه شواغل قلبیه را کم کرد، باید شواغل خارجیه را نیز به اندازهى ممکن کم کند. و بیشتر آداب شرعیه شاید براى این فایدت باشد، مثل نهى از التفات به اطراف و لعب با دست و ریش و فرقعة الاصابع و مدافعهى بول و غائط و ریح و مدافعهى نوم و نظر کردن به نقش خاتم و مصحف و کتاب و گوش کردن به حرفهاى خارجى و حدیث نفس و دیگر آداب مکروهه؛ و مثل آداب مستحبهى کثیره که براى حفظ حضور حضرت بارى جلت عظمته است.
حتى آنکه شیخ سعید، شهید ثانى قدس الله نفسه در کتاب اسرارالصلوة مىفرمایند: «از براى شخص ضعیف، که فکرش به اندک چیزى که چشمش مىبیند یا گوشش مىشنود متفرق مىشود، علاج آن است که چشمهاى خود را ببندد یا در خانهى تاریکى نماز بخواند یا آنکه مقابل خود چیزى نگذارد که جلب نظر او را کند یا نزدیک دیوارى بایستد که چشم انداز نداشته باشد. و احتراز کند از نماز بر شوارع و مواضع منقوشه و بر فرشهاى مزین؛ و از این جهت، اهل عبادت در خانهى تنگ و تاریکى که وسعت آن به قدرى بود که انسان بتواند در آن نماز کند عبادت مىکردند، تا آنکه هم آنها اجمع باشد.»(2) انتهى کلامه زید فى علو مقامه. و البته اینکه فرمودند بهتر آن است که در بیت مظلم نماز کند در غیر فرایض یومیه است، که در جماعت مسلمین خواندن از سنن مؤکده است. بلکه اگر انسان به وظایف و اسرار جماعت قیام کند، رغم انف شیطان را به طورى مىکند که در هیچ عبادتى نمىکند. و در اجتماع مؤمنین و قلوب مجتمعهى آنها، که دست غیبى الهى با آن است، فوائدى است روحى و معنوى که در کمتر عملى اتفاق آن افتد، با آنکه مصالح عمومى و اجتماعى در آن نیز ملحوظ است. بلکه براى اهل مناجات و اصحاب قلوب نماز در جماعت، که حفظ اعداد رکعات را نیز محول به غیر مىکنند و یکسره دل را متوجه به حق و مناجات او مىکنند، بهتر است. آرى، در غیر فرایض، در خلوات و مواردى که نفس اشتغالش کمتر
**سر الصلوة، ص: 33@
باشد، بهتر است.
و باید دانست که قلوب بسیار مختلفند و احوال هر یک به حسب اوقات خیلى مختلف مىشود؛ پس بر انسان لازم است مثل طبیب معالج و پرستار شفیق از قلب خود نگهدارى کند؛ و در احوال آن دقت کند که اگر خلوت با حال او مناسب است، در خلوت عمل را به جا آورد؛ و اگر در خلوت اشتغال بیشتر مىشود، در جلوت به عبادت قیام کند. الحمدلله اولاً و آخراً.
**سر الصلوة، ص: 34@
1) «دنیا دو (نوع) دنیاست: دنیایى که (به سعادت) مىرساند، و دنیایى که ملعون است،» اصول کافى، ج 4، ص 4، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب حب الدنیا و الحرص فیها». حدیث 8.
2) التنبیهات العلیة على وظائف الصلوة القلبیة، مطبوع در مجموعهى افادات شهید ثانى. ص 110.