از آنچه مذکور شد، از سر صلوة – که حقیقت آن عبارت از سفر الى الله و فى الله و من الله است – در سر سلام مطلبى دیگر معلوم شود. و آن آن است که چون سالک در حال سجده غیبت مطلقه از همهى موجودات براى او دست داد و از همهى موجودات غایب شد و در آخر سجده حالت صحوى براى او رخ داد و در تشهد نیز این حالت قوت گرفت، ناگاه از حال غیبت از خلق به حضور منتقل شد و ادب حضور را به جاى آورد، و در آخر تشهد توجه به مقام نبوت پیدا کرد و در محضر ولایت آن سرور، ادب حضور را که سلام شفاهى است به جا آورد. و پس از آن، به تعینات نور ولایت، که قواى ظاهره و باطنهى خود و «عباد الله الصالحین» است، توجه نموده ادب حضور را ملحوظ داشت. و پس از آن، به مطلق کثرات غیب و شهادت توجه پیدا نموده ادب حضور را ملحوظ داشته شفاهاً سلام تقدیم داشت و سفر رابع که «من الخلق الى الخلق»(1) است تمام شد.
**سر الصلوة، ص: 115@
و این اجمال را تفصیل بیش از آن است، که اکنون «من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش».(2).
**سر الصلوة، ص: 116@
1) اشاره است به یکى از اسفار اربعه که عرفاً در سلوک معنوى براى سالک قائل شدهاند. مراجعه شود به رسالهى مرحوم آقا محمدرضا قمشهاى دربارهى اسفار اربعه که حضرت امام قدس سره در کتاب مصباح الهدایة ملخص آن را نقل فرمودهاند. و به مقدمهى مرحوم صدرالمتألهین بر کتاب اسفار.
2) من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر / من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش – سعدى.