زمان مطالعه: < 1 دقیقه
باز از گلدسته ها عطر اذان
مىتراود در فضاى آسمان
بر دلم چیزى است مثل بوى یاس
شادى و دلشوره، ایمان و هراس
رنگ گنبدها مرا گم مىکند
مثل دریا پر تلاطم مىکند
از وجود خود فراتر مىشوم
غرق در «اللهاکبر» مىشوم
مىروم تا آستان شستشو
در کنار حوض آهنگ وضو
مادرم مىگفت تا دنیا به پاست
در میان هر دلى عشق خداست
در نماز، احساس ها گل مىدهند
گفتگوها بوى سنبل مىدهند
از گلوها بغض ها وا مىشود
روى لب، لبخند پیدا مىشود
دوست دارى با خدا صحبت کنى؟
نور را در خانه ات دعوت کنى؟
**سرچشمه امید، ص: 30@
هست شیرینتر ز معناى عسل
نغمه «حىّ على خیرالعمل»
رو به سوى قبله با آغوش باز
خویش را گم کن، در آغوش نماز!
«شهرام محمدى»
**سرچشمه امید، ص: 31@