جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تغییر قبله و علل آن (1)

زمان مطالعه: 17 دقیقه

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و الصلوة والسلام على جمیع انبیائه و رسله، و على سیدنا خاتم النبیین و على الخیرة من آله و صحبه و الائمة الهداة من اهل بیته، والسلام علینا و على عباد الله الصالحین.

آیاتى که امشب مورد بحث قرار مى‏گیرد، آیه‏هاى 142 تا 152 از سوره‏ى بقره است.

سیقول السفهاء من الناس ما ولیهم عن قبلتهم التى کانوا علیها. قل لله المشرق و المغرب، یهدى من یشاء الى صراط مستقیم(1).

بزودى مردم نابخرد خواهند گفت چه چیز سبب شد که مسلمانان از

**سرود یکتاپرستى، ص: 36@

قبله‏اى که داشتند روى بگردانند. بگو، مشرق و مغرب از آن خدا است. هر که را بخواهد به راه راست رهنمون مى‏شود.

و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء على الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا(2).

ما این چنین شما را گروهى میانه‏رو قرار دادیم تا شما براى مردم سرمشق و نمونه و گواه حق باشید و پیغمبر سرمشق و نمونه و گواه شما.

و ما جعلنا القبلة التى کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب على عقبیه(3).

قبله‏اى را که تو قبلا بدان سو نماز مى‏گزاردى مقرر نساخته بودیم جز براى آنکه بدانیم چه کسى پیرو پیغمبر است و چه کسى از پیغمبر رو برمى‏گرداند.

و ان کانت لکبیرة الا على الذین هدى الله(3).

و این حادثه جز بر آنها که خدا هدایتشان کرده بود بسى سنگین بود.

و ما کان الله لیضیع ایمانکم.

قرار خدا بر آن نبوده که ایمان شما را تباه سازد.

ان الله بالناس لرؤف رحیم(3).

خدا نسبت به مردم مهربان است.

**سرود یکتاپرستى، ص: 37@

قد نرى تقلب وجهک فى السماء(4).

ما مى‏بینیم که تو به سوى آسمان رویت را به این سو و آن سو مى‏کنى.

فلنولینک قبلة ترضیها.(5).

ما تو را برمى‏گردانیم به قبله‏اى که از آن خرسند باشى.

فول وجهک شطر المسجد الحرام(5).

رویت را به جانب مسجدالحرام کن.

و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره(5).

و شما مسلمانان هر جا بودید رو به سوى مسجدالحرام کنید.

و ان الذین اوتوا الکتاب لیعلمون انه الحق من ربهم(5).

آنها که قبلا به ایشان کتاب داده شده (یهود و نصارى) مى‏دانند که این قانون جدید حق و از جانب خدایشان است.

و ما الله بغافل عما یعملون(5).

خدا از آنچه آنها مى‏کنند ناآگاه و بى‏خبر نیست.

و لئن اتیت الذین أوتوا الکتاب بکل آیة ما تبعوا قبلتک و ما انت بتابع قبلتهم و ما بعضهم بتابع قبلة بعض(6).

**سرود یکتاپرستى، ص: 38@

اگر براى یهود و نصارى هر آیه و نشانه‏اى بیاورى، باز هم رو به سوى قبله تو نخواهند کرد؛ تو هم تابع قبله آنها نخواهى بود. همچنان که گروهى از آنها تابع قبله گروهى دیگر نیستند.

و لئن اتبعت اهوائهم من بعد ما جائک من العلم انک اذا لمن الظالمین(7).

و اگر تو، بعد از آنکه علم و دانش و آگاهى از جانب خدا برایت فرارسید، باز هم به دنبال خواسته‏هاى آنها بروى، آن وقت تو نیز از تجاوزکارانى.

الذین اتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنائهم(8).

آنها که بدیشان کتاب دادیم (یهود و نصارى) او را مى‏شناسند؛ همان طور که پسرانشان را مى‏شناسند.

و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و هم یعلمون(9).

گروهى از آنها، با آنکه مى‏دانند، حق را پنهان مى‏کنند.

الحق من ربک فلا تکونن من الممترین(10).

حق از جانب خداى توست، تو از آنها مباش که شک به دلشان راه یافته.

و لکل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات اینما تکونوا یأت بکم الله جمیعا ان الله على کل شى‏ء قدیر(11).

هر گروهى سویى و قبله‏اى دارند که بدان سو روى برمى‏تابند. شما در کارهاى خیر بر یکدیگر سبقت گیرید و مسابقه در راه خیر داشته باشید که در

**سرود یکتاپرستى، ص: 39@

هر جا و هر سو باشید خدا همه را در روز رستاخیز گرد مى‏آورد و خدا بر هر چیز تواناست.

و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام و انه للحق من ربک و ما الله بغافل عما تعملون(12).

از هر گوشه‏اى از مدینه بیرون رفتى باز هم رویت را به سوى مسجدالحرام بگردان که آن حق است از جانب خداى تو و خدا از آنچه مى‏کنید غافل نیست.

و من حیث خرجت فول وجهک شطر المسجدالحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره لئلا یکون للناس علیکم حجة الا الذین ظلموا منهم فلا تخشوهم و اخشونى و لاتم نعمتى علیکم و لعلکم تهتدون.(13).

اى پیغمبر! تو هم هر جا بیرون رفتى رویت را به سوى مسجدالحرام بگردان. و اى مسلمانان! هر جا بودید روى به سوى مسجدالحرام آورید تا در دست مردم علیه شما حجت و دلیل و دست‏آویزى نباشد – مگر آنها که در راه ستم مى‏روند. از آنها بیمى نداشته باشید و از من بیمناک باشید تا نعمت خود را بر شما تمام کنم؛ باشد که شما به راه راست آیید.

کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون(14).

همان طور که به شما پیغمبر اختصاص دادیم و پیغمبرى در میان شما فرستادیم که آیات ما را بر شما مى‏خواند، شما را پاکیزه مى‏گرداند، به شما

**سرود یکتاپرستى، ص: 40@

کتاب و حکمت یاد مى‏دهد و به شما چیزهایى یاد مى‏دهد که نمى‏دانستید.

فاذکرونى اذکرکم و اشکروا لى و لا تکفرون(15).

به یاد من باشید تا به یاد شما باشم و سپاس مرا بگزارید و ناسپاسى نکنید.

این آیات مربوط به داستان تغییر قبله است. آنچه مسلم است، پیغمبر اکرم – صلوات الله و سلامه علیه – و مسلمانان، از آغاز ورود پیغمبر به مدینه تا مدتى رو به بیت‏المقدس نماز مى‏گزاردند. اما قبله در سیزده سال مکه چگونه بوده؟ اسنادى که در این زمینه در دست است مختلف است. بسیارى از آنها دلالت دارد که در آن سیزده سال نیز پیغمبر و مسلمانان رو به بیت‏المقدس نماز مى‏گزاردند.

ظاهر این آیات این است که نمازگزاردن به سوى بیت‏المقدس حداقل در مکه هم سابقه داشته است. روایاتى که از ائمه ما – سلام الله علیهم اجمعین – در دست است غالبا مشعر بر همین است که از آغاز بعثت پیغمبر تا مدتى بعد از هجرت این قانون مقرر بوده که موقع نماز رو به بیت‏المقدس نماز بگزارند.

برحسب اختلاف مدارکى که در دست است هفت تا نوزده ماه بعد از هجرت، مسلمانان در مدینه رو به بیت‏المقدس نماز مى‏گزاردند، ولى بعدا قبله عوض شد. جالب این است که بر طبق غالب روایات این عوض شدن قبله به این صورت بود که در اثناى نماز ظهر، پس از آنکه پیغمبر دو رکعت از نماز ظهر را گزارده بود، وحى بر او آمد که تقریبا صد و هشتاد درجه رو بگردان – چون نسبت مدینه را به نسبت بیت‏المقدس که حساب کنند باید رو

**سرود یکتاپرستى، ص: 41@

به شمال بایستند و بعد وقتى بخواهند رو به مکه شوند باید در حدود صد و هشتاد درجه، یعنى درست نیم دور بگردند تا رو به مکه شوند. بنابراین پیغمبر رو به جانب مکه برگشت.

آیا این حادثه در مسجدالنبى رخ داد یا در مسجد دیگرى به نام مسجد بنى‏سالم؟ در تاریخ هست که پیامبر گه‏گاه جهت امامت جماعت به مساجد محلى اطراف مدینه دعوت مى‏شد. در اینجا لازم است اجازه بدهید وضعیت جغرافیایى آن زمان مدینه را کمى توضیح بدهم.

مدینه در آن موقع عبارت بود از چند منطقه از هم جدا: دو – سه منطقه یهودى‏نشین و دو – سه منطقه عرب‏نشین و چند جاى کوچک که فقط چند خانوار در آن زندگى مى‏کردند. یکى از آنها منطقه بنى‏سالم است و یکى هم منطقه قبا که مسجد قبا در آنجا قرار دارد. اینها هر کدام تا مدینه فاصله‏اى دارند. آن زمان مسجد قبا حدود شش کیلومتر تا مدینه فاصله داشته است. منطقه بنى‏سالم که داراى مسجدى به همین نام بوده بین منطقه قبا و منطقه اصلى مدینه قرار داشته و شاید حدود سه کیلومتر تا آنجا فاصله داشته باشد. پیغمبر در آن مسجد نماز ظهر مى‏گزاشت که دستور آمد نماز را بگردان. همچنین نقل مى‏کنند که پس از نماز ظهر براى نماز عصر یا در اثناى نماز عصر خبر رسید که گروهى از مسلمانان در مسجدى دیگر نیز از جانب بیت‏المقدس به جانت مکه روى گرداندند. اکنون در زمان ما در مدینه مسجدى به نام مسجدالقبلتین وجود دارد: مسجد دو قبله‏اى – که این دو قبله در آنجاست؛ یک قبله این طرف و یک قبله آن طرف. قبله‏ى فعلى که رو به مکه دارد تقریبا رو به جنوب است و قبله سابق که رو به بیت‏المقدس بوده درست رو به روى آن است و تقریبا رو به شمال دارد.

آیا این مسجدالقبلتین همان مسجدى است که پیغمبر – صلوات الله

**سرود یکتاپرستى، ص: 42@

و سلام علیه – در اثناى تغییر قبله در آن نماز مى‏گزارد، یا مسجدالقبلتین مسجدى است که آن گروه دوم مسلمان‏ها که به آنها خبر رسید، در آنجا در اثناى نماز روى بگرداندند؟ و آیا منظور از مسجد بنى‏سالم همین مسجد است و به پیغمبر در مسجد مدینه وحى آمد که قبله را عوض کند، یا مسجدى که پیغمبر در آن رو برگردانده مسجد بنى‏سالم است؟

اینها نکاتى تاریخى است که چندان اهمیتى ندارد. اما چون من مطلبى را که نقل مى‏کنم دوست دارم حواشى آن را هم تا حدى روشن کنم برایتان عرض کردم.

نکته‏ى جالب این است که آیا این دو قبله، و مخصوصا قبله‏ى رو به مکه (که در آن موقع در مدینه مطلبى کاملا جدید بود) تا چه اندازه دقیق مورد عمل قرار گرفت؟ اول نکته‏اى فقهى را ذکر مى‏کنم.

مى‏دانید که انسان وقتى در مسجدالحرام است، رو به کعبه ایستادن کار آسانى است؛ کعبه را مى‏بینید و به نماز مى‏ایستید. در آن مناطق دامنه‏اى مرتفع مکه نیز انسان در اتاق در حالت ایستاده کعبه را مى‏بیند و مى‏تواند رو به آن به نماز بایستد (دو یا سه طرف مسجدالحرام این طور است). مناره‏ها نیز به این امر کمک مى‏کند. ولى در خود مکه، وقتى انسان یک کیلومتر یا یک کیلومتر و نیم از مسجدالحرام فاصله داشته باشد تشخیص قبله خیلى مشکل و حتى از ایران مشکل‏تر است؛ براى اینکه در آنجا پیدا کردن کعبه محاسبه لازم دارد؛ زیرا انسان کافى است به اندازه دو بند انگشت منحرف شود تا اصلا رویش به کعبه نباشد. در فاصله‏ى نزدیک کافى است که انسان مختصرى تغییر جهت دهد و کاملا از کعبه منحرف شود.

حال سؤال این است که براى پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) و مسلمانان که در مدینه بودند، برگشتن به سوى مسجدالحرام به عنوان قبله چگونه صورت گرفت؟

**سرود یکتاپرستى، ص: 43@

آیا پیغمبر رو به شمال بود و همین طور به طور تقریبى رو به جنوب کرد؟ یا مسأله چیز دیگرى است؟ فتواى اکثر فقها این است که در جاهایى که از مکه دور است، یا حتى از مسجدالحرام دور است، انسان همین قدر که با تقریب رو به سمت مکه بایستد قبله است. البته باید کوشش کند تا این کار را با دقت انجام دهد. هر چه این کار دقیق‏تر صورت گیرد صحیح‏تر است.

به سمت کعبه ایستادن کافى است؛ ولو اینکه اگر خط و شعاعى فرضى از صورت نمازگزار در جهتى که ایستاده در فضا به سوى مکه رسم کنند، به خانه کعبه اصابت نکند؛ چون طبق عرف مى‏گویند او رو به کعبه به نماز ایستاده، و همین اندازه کافى است. بنابراین، رو به کعبه ایستادن، رو به قبله ایستادن است؛ هر چند اگر دقیقا خطى بین نمازگزار و کعبه وصل کنند خط مستقیم نباشد. این همان اختلاف نظرى است که در فقه ما هست که اصولا آیا نسبت به کسى که دور است، جهت و سمت، قبله است یا خود خانه‏ى کعبه قبله است؟ گرچه در صورت اول، رو به جهت قبله ایستادن از نظر عملى مجزى است. این بحثى است که فعلا نمى‏خواهم دوستان را با آن مشغول کنم.

به هر حال، براى مردم مدینه و پیغمبر کافى بود رو به کعبه بایستند و در جهت کعبه باشند؛ ولو خطى که از سمت نمازگزاران به کعبه وصل مى‏شد خطى کاملا مستقیم نبود و از کعبه عبور نمى‏کرد. این مقدار کافى و مجزى است. اما، همان طور که عرض کردم، وقتى انسان بتواند با استفاده از وسائل این جهت را دقیق‏تر کند بر او واجب است چنین کند.

حال این سؤال پیش مى‏آید که براى پیغمبر تا چه حد امکان دقت وجود داشت؟ اگر پیغمبر مى‏خواست با استفاده از اطلاعات و وسایلى که آن روز در محیط مدینه در دست بود قبله‏ى دقیق را مشخص بکند، باید بگویم

**سرود یکتاپرستى، ص: 44@

آن اطلاعات و آن وسایل نسبت به زمان ما بسیار بسیار ضعیف بود. ولى اگر پیغمبر مى‏خواست به اتکاى وحى الهى این کار را بکند، آن گاه تعیین قبله، حتى از آنچه با وسایل امروزى تعیین مى‏شود، دقیق‏تر بود. حال این سؤال پیش مى‏آید که آیا پیغمبر با آن دقت درخور وحى الهى روى خود را به سمت مکه برگرداند، یا با تقریب در خور وسایل موجود عصر مدینه؟

حدود صد سال پیش، زمانى که محاسبات نجومى و رصدى با استفاده از مثلثات به عده‏اى از دانشمندان مسلمان این امکان را داد که قبله‏ى شهرهاى مختلف را تا حدى دقیق‏تر معین بکنند، به مسجد پیغمبر آمدند و دیدند قبله‏ى این مسجد، که الان محراب هست، دقیق نیست. یعنى با همان تقریب عرفى میسر در عصر پیغمبر مى‏توانسته قبله باشد، چون بیش از این امکان نداشته است؛ اما در خور آن قبله‏اى که پیغمبر عنوان گیرنده‏ى وحى خدا رویش را بدان سو گردانده باشد نیست. این مسأله هیچ اشکالى ندارد، چون ممکن است دستور خدا در آن موقع این بوده که پیغمبر بر طبق همان محذورات عرفى نماز بخواند؛ زیرا بر فرض که پیغمبر در مسجد مدینه به کمک وحى قبله را تشخیص داد، آن بنده‏ى خدا در خانه‏اش چه کار کند؟ او که نمى‏تواند با اطلاعات و ابزارآلات موجود در آن عصر این کار را به طور دقیق بکند. پس خود پیغمبر جورى عمل مى‏کند که آن مسلمان در منطقه‏ى بنى‏سلام هم بتواند این کار را بکند؛ مسلمان در مسجد قبا هم بتواند این کار را بکند؛ مسلمان در مسجد ابوذر هم بتواند این کار را بکند. اما در عین حال در روایت آمده که پیغمبر در حال نماز بود؛ جبرئیل حامل وحى خدا آمد و به پیغمبر فرمان داد از آن سو بگرد. در اینجا ممکن است انسان تأمل کند و بپرسد پس چطور بود که پیغمبر با فرمان و دستور و راهنمایى جبرئیل، که فرمان خداست، روى خود را «با تقریب» برگرداند؟ چنانکه گفتم پاسخ آسان

**سرود یکتاپرستى، ص: 45@

است: همان خدا و همان جبرئیل حامل وحى خدا جهت تقریبى قبله را معین مى‏کند و این جهت براى سایر مردم هم قابل تقلید و پیروى است و هیچ اشکالى ندارد. ولى در عین حال این پاسخ کمى وسوسه ایجاد مى‏کند؛ زیرا، چنانکه مى‏دانید، با استفاده از رصدخانه‏هاى جدید مسأله‏ى اندازه‏گیرى درجات زمین (طول جغرافیایى و عرض جغرافیایى) دائما رو به دقت است. یعنى اگر تکنیک فیزیک جوى اجازه مى‏داد بر مبناى محاسبات و اندازه‏گیرى‏هاى فضایى پنجاه سال پیش موشکى به سمت کره‏ى ماه پرتاب کنند، شانس رسیدن آن به کره ماه بسیار ضعیف بود؛ چون محاسبه‏ها آن قدر تقریبى بود که با سه، چهار یا ده ثانیه اختلاف، اگر صد موشک هم پرتاب مى‏کردند هیچ کدام به کره ماه نمى‏نشست و اصلا به سمت کره ماه نمى‏رفت.

یکى از مسائلى که پا به پاى پیشرفت در ساختن آلات و ابزار رسیدن به فضاى ماوراى جو، فرستادن موشک‏ها را به کرات آسمانى عملى کرده، دقت روزافزون در اندازه‏گیرى‏هاى فضایى است؛ به طورى که مى‏توان در مسیر حرکت موشک آن قدر زاویه‏ها را دقیق تنظیم کرد که موشک در موعد و جهت مقرر، گاهى فقط با تقریب پنجاه کیلومتر (که پنجاه و یا صد کیلومتر براى حجم کره ماه چیزى نیست) در همان جاى پیش‏بینى شده بنشیند. این امر را چه چیز میسر کرده است؟ نه فقط قدرت بر ساختن، پرتاب یا هدایت موشک، بلکه علاوه بر آن دقت روزافزون در محاسبات فضایى. به کمک رصد دقیق‏تر فضا و حرکت سیارات و زمین، و مناسبات آنها با خورشید، مى‏توان اندازه‏گیرى‏ها را دقیق‏تر کرد. حال که از حدود سى – چهل سال قبل اندازه‏گیرى‏هاى دقیق‏تر به دست آمده، یک دانشمند مسلمان با استفاده از آن محاسبه‏ها دریافت که محراب کنونى مسجدالنبى – صلى الله علیه و آله و سلم – در مدینه دقیقا رو به مکه و کعبه است و آن تقریب قبلى، که عرض

**سرود یکتاپرستى، ص: 46@

کردم هیچ اشکالى هم نداشت، به دقت کامل تبدیل شد. بدین ترتیب فعلا چنین به دست آمده که روى برگرداندن پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) در اثناى نماز به سوى کعبه، روى برگرداندن به سوى قبله‏ى واقعى و دقیق بوده است، نه به سوى قبله‏ى تقریبى. و این از حوادث جالب تاریخ اسلام است.

به هر حال، قبله تغییر داده شد. فریادها از جانب مخالفان خودخواه بلند شد: یهودى‏ها از یک طرف و مشرکین از طرف دیگر. مشرکین گفتند کارها کم‏کم رو به راه مى‏شود؛ این محمد چند صباحى و چند سالى را از خانه‏ى آباء و اجدادى و از معبد قومى و ملى خود، کعبه، روى برتافت؛ حالا فهمید اشتباه کرده، آمده رو به کعبه خودمان نماز مى‏گزارد؛ امید است دیرى نپاید که کم‏کم بر خدایان ما و بت‏ها و سنت‏هاى ما نیز صحه بگذارد و از همه‏ى حرف‏هاى گذشته‏اش صرفنظر کند.

یهود گفتند اگر او واقعا پیغمبر خداست و از جانب خدا آمده «و مصدقا لما بین یدیه من التورات و الانجیل» است و مى‏گوید من از جانب خدا حامل همان رسالتى هستم که موسى و عیسى و نوح و سایر انبیاء حامل آن بودند، چطور شد از بیت‏المقدس که هیکل سلیمان و قبله پیغمبران است روى برتافت و به سراغ همان بتخانه رفت؟(16) اگر او براستى پیغمبر خدا و حامل شعار توحید است و روى «لا اله الا الله» تکیه دارد، چطور از خانه‏ى بیت‏المقدس روى به سوى کعبه برتافت؟ من در چنین مواقعى مخصوصا این تعبیرهاى عرفى را به کار مى‏برم تا بتوانیم ولنگارى‏هایى را که در نهضت‏هاى اجتماعى، حتى در نهضتى مثل نهضت

**سرود یکتاپرستى، ص: 47@

مقدس اسلام، پیش آمده خوب در نظر مجسم کنیم. مبارزه‏ى سهمگین تبلیغاتى و تزلزل‏آور و شک‏زا علیه پیغمبر هر روز وسیله‏اى جدید لازم دارد – و چه وسیله‏اى بهتر از تغییر قبله؟ وسیله‏اى که هر دو طرف، یعنى هم مشرکان و هم یهود و نصارى (و به خصوص یهود) مى‏توانند از آن استفاده کنند – آن هم یهود در حال برگشت از پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم)؛ زیرا یهود در چند ماه اول ورود پیغمبر به مدینه چهره‏ى دوست و آشنا به خود داشت. از وقتى که اسلام روى چند تن از یهودیان سرشناس اثر گذاشت و مخصوصا برخى از جوانان فاضل بااطلاع و معروف یهود به اسلام درآمدند، یهودیان احساس خطر کردند و گفتند محمد با دین خود آمده بود که هم‏پیمان ما باشد، و هم‏پیمانى یعنى اینکه مرز ما محفوظ و مرز او هم محفوظ باشد؛ حالا کم‏کم به داخل مرزهاى ما دست‏اندازى مى‏کند و بدتر اینکه جوانان درس‏خوانده و تحصیل‏کرده‏ى آگاه ما را شکار مى‏کند. حتما باید جلوى او را گرفت. این مسأله در همان ماه‏هاى اول بعد از هجرت اتفاق افتاد و چنین بود که این دوره‏ى چهره‏ى آشتى و آشناى یهود بیش از یک سال دوام نیاورد و اولین کارشکنى و ستم‏پیشگى، برحسب آنچه در تاریخ اسلام هست، از جانب یهود واقع شد.

اکنون آنان وسیله‏ى تبلیغاتى جدید و خوراک تبلیغاتى نو مى‏خواهند؛ خوراک ویتامین‏دار: تغییر قبله. نهضت اسلام تازه به مدینه آمده و مخصوصا عده زیادى از مسلمان‏هاى مدینه، نومسلمانند. ذهن نو مسلمان براى شک‏پذیرى آمادگى دارد؛ چون هنوز آن طور که باید و شاید شخصیت بارز پیغمبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را نشناخته تا ایمان درست در درون و اعماق جانش نفوذ کند. بنابراین، از این لحظه باید حداکثر بهره‏بردارى را کرد.

سیقول السفهاء من الناس ما ولیهم عن قبلتهم التى کانوا علیها

**سرود یکتاپرستى، ص: 48@

بزودى مردم نادان نابخرد خواهند گفت چه چیز سبب شد که آنها از قبله‏اى که داشتند رو بگردانند؟

من همیشه گفته‏ام، جاهایى در قرآن هست که به انسان اوج، هیجان و روح مى‏دهد؛ حالتى برخاسته از اینکه این سبک سخن گفتن حساب شده‏ى متین و پخته، بسیار عالى است. جمله‏ها در حد اعلاى کوتاه بودن، پختگى و تأثیر هم در حد اعلا. ملاحظه کنید:

پاسخ شماره یک: قل لله المشرق و المغرب یهدى من یشاء الى صراط مستقیم

اولا، نه بیت‏المقدس خصوصیتى دارد نه کعبه. ما اصلا وقتى مى‏گوییم رو به بیت‏المقدس نماز مى‏گزاریم، مبادا خیال کنید شبیه کارى است که بت‏پرستان مى‏کنند که رو به بت به نماز مى‏ایستند. این قبله است، نه معبود. فرق است بین معبود و بین قبله. کعبه معبود ما نیست؛ تخته‏سنگى است. بیت‏المقدس هم معبود کسى نیست. ما در نماز رو به چه مى‏ایستیم؟ رو به خدا. خدا شرق و غرب ندارد. فاینما تولوا فثم وجه الله(17)؛ به هر سو رو آورید همان جا جهت خداست – حتى به سمت شرق یا غرب، تا چه رسد به شمال و جنوب. شمال براى مردم مدینه بیت‏المقدس بود و جنوب نیز کعبه. این دو هیچ؛ حتى اگر رو به شرق و غرب هم بایستید رو به خداست. قل لله المشرق و المغرب. حساب این است: باید مردم همه جا بدانند رو به سوى خدا مى‏آورند.

پاسخ شماره دو: و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء على

**سرود یکتاپرستى، ص: 49@

الناس و یکون الرسول علیکم شهیدا

نهضت اسلامى، نهضتى است جامعه‏ساز؛ مى‏خواهد جامعه‏ى نمونه‏اى بسازد که براى دیگران الگویى تازه باشد. وقتى الگو تازه است، اگر قبله هم تازه باشد چه عیبى دارد؟ این مطلب را در آیه بعد تکمیل مى‏کند:

کما ارسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا

با اینکه موسى و عیسى – علیهماالسلام – بودند، ما از میان خود شما پیغمبرى برانگیختیم تا راهنماى شما باشد. حال چه اشکالى دارد قبله‏اى هم از داخل منطقه‏ى شما مقرر کنیم؟

نهضت اسلامى، نهضتى است مستقل. در راه استقلال. استقلالى توأم با احترام و پذیرش و تأیید همه‏ى نهضت‏هاى الهى گذشته؛ اما مستقل از پیروان این نهضت‏ها و مستقل از فرقه‏سازى‏هایى که پیروان این نهضت‏ها کرده‏اند. یکى از نشانه‏هاى استقلال آن نیز تعیین قبله‏ى مستقل است.

پاسخ شماره سه: و ما جعلنا القبلة التى کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب على عقبیه و ان کانت لکبیرة الا على الذین هدى الله

پیش از این نیز، آنگاه که به شما مسلمان‏ها گفتیم براى نماز باید به جاى ایستادن به سوى کعبه به سمت بیت‏المقدس بایستید، در طول این مدت مقرر حساب همین نهضت را مى‏کردیم. اکنون نیز که قبله را تغییر داده‏ایم و مى‏گوییم باید به سوى کعبه بایستید، باز همان حساب است. آن مدت ایجاب مى‏کرد بگوییم رو به بیت‏المقدس بایستید؛ همان حساب ایجاب مى‏کند که اکنون بگوییم باید رو به کعبه بایستید. اما چطور؟

نهضت اسلام در مکه آغاز مى‏شود. مردمى که به اسلام مى‏گروند غالبا مشرکین هستند. سؤال این است که محل پرستش و نیایش آنها که در

**سرود یکتاپرستى، ص: 50@

مکه هستند باید کجا باشد؟ در مسجدالحرام. رو به کجا باشد؟ رو به بت‏هاى درون کعبه. کعبه محتوى حدود سیصد و شصت بت گوناگون است. بتخانه‏ى بین‏المللى است. بتخانه‏اى است که قبایل گوناگون عرب، همه یا اغلب، درون آن بتى داشتند. بنابراین، همه رو به سوى این خانه مى‏ایستند تا رو به بت خود داشته باشند. اما اسلام از راه مى‏رسد. مسلمان مى‏خواهد با آهنگى جدید، یعنى آهنگ خداپرستى، آهنگ انحراف و حنیفیت از بت‏پرستى، پشت پا زدن و پشت کردن به بت و بتخانه، عبادت کند. اما به کدام سو بایستد؟ خودبخود در آن موقع باید جهت تازه‏اى غیر از کعبه براى نماز مسلمان مقرر شود. این جهت تازه بیت‏المقدس است که سابقه‏ى قبله بودن براى پیروان آیین یکتاپرستى را دارد. این قسمت از آیه است که گفتم ضرورت ایجاد مى‏کرد قبله‏ى مسلمانان در آغاز بیت‏المقدس باشد.

مسلمانان از مکه به مدینه مى‏آیند. در چند ماه اول، چهره‏ى یهود چهره‏ى مخالف نیست؛ اما آرام آرام نق زدن شروع مى‏شود و یهود مى‏خواهد صف‏شکنى کند. مى‏خواهد بگوید محمد از خودمان است – حتى الان هم همین را مى‏گویند. حالا هم که چهارده قرن از نهضت اسلام گذشته مکرر به خود من گفته مى‏شود که آقا، اسلام نوعى پروتستانتیزم و تجدیدنظرطلبى در آیین یهود و مسیحیت است. نوعى رنسانس یا روو(18)، یا تعبیرهاى مختلف دیگرى که به کار مى‏بردند، در این دو آیین بوده است و آیین جدیدى نیست. به آنها مى‏گفتیم بله؛ به یک معنا همین طور است. اصول اسلام و مسیحیت یکى است؛ اما پیغمبر، پیغمبر جدید است. یک وقت مى‏گوییم آیین جدید است و یک وقت مى‏گوییم پیغمبر جدید است. مسأله مهم این

**سرود یکتاپرستى، ص: 51@

است. قرار است که پیغمبر اکرم در مدینه رهبر زمامدار جامعه مدینه شود و آنجا را پایگاه گسترش اسلام قرار دهد. این مسأله با سیادت یهود ناسازگار و ناهماهنگ است. یهود مى‏خواهد جلوى از دست دادن احتمالى و قابل پیش‏بینى سیادت خود را بگیرد. براى همین هم شروع مى‏کند و مى‏گوید این محمد از خودمان بوده، او هم اصولا فردى است یهودى؛ منتها چون اهل کتاب نبوده و امى بوده (یعنى از مردمى بوده که اهل کتاب نبودند!) البته که ما مقدم او را گرامى مى‏داریم؛ البته که او را به داخل جماعت خود راه مى‏دهیم و البته که با او در یک صف در برابر مشرکان خواهیم بود. ولى حدود و ثغور نیز باید محفوظ بماند. او نباید پا روى حکومت بگذارد. به هر حال باید ببینیم چه مى‏کند.

پس از مدتى وضع عوض مى‏شود. همان وضعى را که مسلمانان در آغاز با مشرکان داشتند و اتخاذ قبله‏ى مستقل جدیدى را ایجاب مى‏کرد، با یهود پیدا کردند. اگر رو به قبله‏ى یهود بودن مى‏خواست ادامه داشته باشد، عدم استقلال هم ادامه پیدا مى‏کرد. براى اعلام استقلال، و اعلام اینکه نهضت اسلام تأییدکننده‏ى یهودیت و مسیحیت پاک است، ولى انتقاد کننده بر یهودیت و مسیحیت آلوده، و اعلام اینکه این نهضت نهضتى است که نه از جانب یک فرد، نه از جانب یک ملا، و نه از جانب یک عالم، بلکه از جانب یک رسول‏الله ایجاد شده، و براى اینکه اصالت این نهضت و استناد آن به وحى و قاطعیت آن در برابر آراى همگان حفظ شود، باید مجددا شعار استقلال زنده شود؛ پس بازمى‏گردیم به سوى کعبه: ان اول بیت وضع للناس للذى ببکة مبارکا و هدى للعالمین.(19) اگر مى‏بینید در دوره‏اى قبله بیت‏المقدس

**سرود یکتاپرستى، ص: 52@

بود، براى آن بود که صف پیروان پاک و پیروان بى‏شبهه، و صف پیغمبر، از صف دیگران جدا شود. پس این نیز پاسخ سوم -:

و ما جعلنا القبلة التى کانت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن ینقلب على عقبیة و ان کانت لکبیرة الا على الذین هدى الله

همان قانون قبلى هم بر دوش مسلمان‏ها خیلى سنگین بود، مگر براى آنها که مشمول هدایت الهى بودند. اکنون نیز همین طور است. یک مسأله‏ى فرعى هم در عصر پیغمبر پیش مى‏آمد که سؤال شده بود، یا ممکن بود سؤال شود. در ضمن یک آیه به این پرسش پاسخ داده شده است. پرسش این است که اى رسول خدا، تکلیف نمازهاى قبلى چه مى‏شود؟ ما سال‏ها رو به بیت‏المقدس نماز مى‏خواندیم. تکلیف آنها چه مى‏شود؟ پاسخ قرآن این است که آن نمازها را براساس ایمان به وحى پیغمبر و تسلیم در برابر قانون خدا خوانده بودید؛ آنها جایز و مجزى و کافى است: و ما کان الله لیضیع ایمانکم؛ و خدا ایمان شما را ضایع و تباه نکرد. این معنایى است که گروهى از مفسران، بلکه اکثر آنان براى این قسمت از آیه گفته‏اند. ان الله بالناس لرؤف رحیم؛ خدا نسبت به مردم مهربان است.

معنى دیگرى که به نظر من براى این قسمت از آیه مناسب‏تر است و بسیارى از مفسرین نیز گفته‏اند این است که مى‏خواهد بفرماید همان طور که شما آن روز ایمان به خرج دادید و از تغییر قبله از مسجد به سوى بیت‏المقدس تزلزل و سستى در دلتان راه نیافت و در تبعیت‏تان از پیغمبر رخنه پیدا نشد، خداوند به پاداش آن استقامت، شما را مجددا به همان قبله‏ى دلخواه و مناسبتان بازمى‏گرداند. خدا از همان اول قرار نبود این ایمان شما را

**سرود یکتاپرستى، ص: 53@

بدون پاداش بگذارد -: و ما کان الله لیضیع ایمانکم. من فکر مى‏کنم این معنى دوم با سیاق آیه از اول تا آخر سازگارتر است و تأییدکننده‏ى این است که تغییر قبله، یا ایجاد قبله‏ى جدید و بازگشت به سوى کعبه، نوعى پاداش براى ایمان خالص نیز هست. این پاداش از نوع پاداش‏هاى دل‏خوش‏کن نیست.

مسلمانان باید زبده شوند تا زبده نشوند قدرت این را نخواهند داشت که ستون و گروه قدرتمند کاملا مستقلى در دنیاى خود باشند – امروز نیز چنین است. مادام که مسلمانان، زبده، آبدیده و از شک درآمده نشده‏اند نمى‏توانند قبله‏اى مستقل داشته باشند. این بحث اجتماعى مهمى است که انشاءالله باید در فرصت مناسبى راجع به آن بیشتر صحبت کنیم. حرکت‏کننده‏اى که دائما مى‏توان برایش وسوسه ایجاد کرد به درد اینکه انسان با او به راه‏هاى پرنشیب و فراز برود نمى‏خورد. همراهى باید، از شک‏ها درآمده و آبدیده شده که دچار تزلزل نشود. این راه، راهى بس دشوار است. در راه دشوار همان دشوارى براى ایجاد شک کافى است. آدم هشیار با کسى که معرفت و آگاهى‏اش او را براى شک‏پذیرى آماده مى‏کند همراه نمى‏شود و به راه‏هاى پرنشیب و فراز قدم نمى‏گذارد. پیغمبر اکرم – صلوات الله و سلامه علیه – رهبرى است هشیار. او باید در دورانى ممتد پیروانى آبدیده پیدا کند. آن وقت که گروه مسلمان‏ها از شک‏ها درآمدند، مى‏توان قبله‏ى مستقلى به آنها داد. بنابراین، این قصه تاریخ شخصى نیست. قصه‏ى چیزى است که در آن مرحله از نهضت مى‏شد به مسلمانان گفت – و لذا جالب است: ما کان الله لیضیع ایمانکم. قصه مصالحه و داد و ستد نیست. ایمان در برابر شک‏ها، پایدار ماندن، دل به شک ندادن – چون اصلا معنى ایمان این است. ایمان یعنى شک به دل انسان راه نیابد؛ امن در برابر شکوک. منطقه‏ى امن – قلب

**سرود یکتاپرستى، ص: 54@

مؤمن و هشیارى او در برابر شک‏ها و شک‏زایى‏ها و شک‏سازى‏هاست.

مى‏خواستم در این جلسه حدیثى را نیز ذکر کنم، اما چون وقت‏گیر است و اکنون مى‏خواهم به سؤالات پاسخ دهم آن را در جلسه‏ى بعد خواهم خواند. در رابطه با آیه‏ى و کذلک جعلناکم امة وسطا نیز بحث مفصلى لازم است که آن را نیز در هفته‏ى آینده مطرح مى‏کنم.

امیدوارم تا حدودى توانسته باشیم از این قسمت از آیات قرآن کریم، پندآموزى و نتیجه‏گیرى بهترى کرده باشیم؛ به خصوص در رابطه با آیه‏ى و لکل وجهة هو مولیها فاستبقوا الخیرات، که آن را نیز به جلسه آینده موکول مى‏کنم. و الحمدلله، و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین.

**سرود یکتاپرستى، ص: 57@


1) سوره بقره، آیه 142.

2) سوره بقره، آیه 143.

3) ادامه آیه 143 سوره بقره.

4) سوره بقره، آیه 144.

5) ادامه آیه 144 سوره بقره.

6) سوره بقره، آیه 145.

7) ادامه آیه 145 سوره بقره.

8) سوره بقره، آیه 146.

9) ادامه آیه 146 سوره بقره.

10) سوره بقره، آیه 147.

11) سوره بقره، آیه 148.

12) سوره بقره، آیه 149.

13) سوره بقره، آیه 150.

14) سوره بقره، آیه 151.

15) سوره بقره، آیه 152.

16) در آن زمان، یعنى سال دوم یا سوم هجرت، کعبه هنوز بتخانه و مکه نیز در دست بت‏پرستان بود.

17) سوره بقره، آیه 115.

18) revoir – review.

19) سوره‏ى آل‏عمران، آیه‏ى 96.