جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

زبان نماز

زمان مطالعه: 7 دقیقه

گاه درباره‏ى نماز، چه در نامه‏ها و چه در مذاکرات، برخى سؤالات مطرح مى‏شود که لازم است درباره‏ى آنها توضیحى داده شود. فعلا برخى از این سؤالات را مطرح مى‏کنم و توضیح مى‏دهم.

یکى از سؤالاتى که مکرر شده و مى‏شود این است که: آیا لازم است نماز به زبان عربى خوانده شود؟ همراه با این سؤال این طور انتقاد مى‏شود که نماز به زبان عربى، براى اعراب و آنها که عربى زبان هستند، یک نوع عبادت و پرستش و مناجات با خدا، با توجه به معنا و مطلب و هماهنگى با زبان مادرى آنهاست. براى یک عرب زبان، خواندن نماز به عربى براستى در حکم گفت‏وگو و مناجات با خداست؛ اما براى مردمى که زبان مادرى ایشان عربى نیست و عربى هم نمى‏دانند، خواندن نماز به زبان عربى و گفتن جمله‏هایى به زبان عربى که معنى آن را نمى‏دانند، آن روح مناجات و پرستش خدا و نیایش به درگاه خدا و آن معنا و معنویت را ندارد. حال که این طور است، آیا بهتر نیست که همان گونه که عربى زبان‏ها به زبان عربى نماز

**سرود یکتاپرستى، ص: 76@

مى‏خوانند، مردم دیگر هم به زبان خودشان نماز بخوانند؟ مثلا آنها که زبان مادرى‏شان فارسى است به زبان فارسى نماز بخوانند؛ آنها که زبان مادرى‏شان ترکى است به زبان ترکى؛ و به همین ترتیب آنها که زبان مادرى‏شان آلمانى، انگلیسى، فرانسه، اسپانیولى، روسى و زبان‏هاى دیگر دنیاست، هر یک به زبان خود مناجات بکنند؟ غالبا در این زمینه روش کلیساى کاتولیک را هم پیش مى‏کشند و مطرح مى‏کنند که کاتولیک‏ها مقیدند نیایش در کلیسا و دعاهایى را که در کلیسا خوانده مى‏شود به زبان لاتین بخوانند و همین امر باعث مى‏شود که این نیایش‏ها براى مردم دیگر مفهوم نباشد؛ در حالى که برخى از فرقه‏هاى دیگر این قید را برداشتند و ترجمه‏ى همان نیایش‏هایى را که کاتولیک‏ها به زبان لاتین در کلیسا مى‏خوانند، با همان معنا ولى به لغت دیگر در اختیار مردم گذاشتند و براى اهل هر زبانى آن نیایش را به زبان خودشان ترجمه کردند و آنها آن ترجمه را مى‏خوانند و این براى آنها روان‏تر، مناسب‏تر، مؤثرتر و معنى‏دارتر است. از این رو، آیا صحیح نیست که مسلمان‏ها هم به جاى اینکه همه به زبان عربى نماز بخوانند، هر قومى به زبان خود نماز بخواند؟

توضیحى که باید درباره‏ى این مطلب بدهم این است که یک وقت است ما مسأله را از نظر مدارک فقهى مطرح مى‏کنیم و اینکه آیا بر طبق آراى فقها و منابع فقه اسلامى اصلا نماز به زبان غیر عربى درست است یا خیر. اجازه بدهید در اینجا وارد این بحث مفصل فقهى نشوم و فقط اجمالا این را عرض کنم که تا آنجا که تاریخ فقه نشان مى‏دهد، بناى فقها بر این بوده است که نماز، یعنى قسمت حمد و سوره که جنبه‏ى قرائت قرآن دارد و همچنین ذکرهاى رکوع، سجود، تشهد و سلام، باید به زبان عربى باشد؛ ولى هر کسى مى‏تواند در هنگام قنوت یا بعد از ذکر رکوع یا سجود یا هر وقت که حالش

**سرود یکتاپرستى، ص: 77@

مناسب بود و علاقه داشت، به زبان خود دعا کند. عده‏اى از فقها (نه همه) دعاى به زبان فارسى را در قنوت جایز و درست مى‏دانند؛ و حتى نه تنها در قنوت، بلکه به طور کلى بعد از ذکر رکوع، بعد از ذکر سجود، بعد از اینکه تسبیحات اربعه در رکعت سوم و چهارم گفته شد، یا هر جا مناسب دیده شد که دعا بکند و حال دعا داشت، نمازگزار مى‏تواند به زبان خود دعا بکند. این را عده‏اى از فقها تجویز کرده‏اند. ولى قرائت قرآن (قرائت سوره‏ى حمد و قرائت یک سوره بعد از سوره‏ى حمد) چون جنبه‏ى قرائت قرآن و دعا هر دو را با هم دارد، و همچنین اصل ذکر رکوع و سجود و تکبیرات، لازم است به زبان عربى انجام شود.

اینکه آیا مأخذ و مبانى فقهى براى لازم دانستن زبان عربى در این قسمت‏هاى بخصوص کافى است یا کافى نیست بحثى مفصل مى‏خواهد که نمى‏توانیم آن را اینجا مطرح کنیم؛ چون یک بحث تحقیقى است و مى‏دانم که سؤال‏کنندگان نیز مایل نیستند آنان را با چنین بحثى مشغول کنم. ولى آنچه لازم است به آن توجه شود این است که آیا مقید بودن به اینکه همین قسمت‏هاى اصلى نماز به زبان عربى خوانده شود، بر روى هم و با توجه به نظام خاص تعالیم اسلام، چیز خوبى است یا نه؟

فرض کنید اسلام اجازه داده بود سراسر نماز به زبان غیر عربى خوانده شود؛ آیا در این صورت چه مشکلاتى براى مسلمان‏ها پیش مى‏آمد و با این مشکلات چه کار مى‏شد بکنیم؟ توجه کنید که در اسلام، مسلمان‏ها به ارتباط هر چه بیشتر با یکدیگر تشویق شده‏اند و اسلام خواسته است مسلمانان سراسر جهان به صورت یک ملت و یک امت زندگى کنند و حتى، مخصوصا از نظر سیاسى و اقتصادى، یک واحد بزرگ سیاسى و اقتصادى در سراسر جهان باشند تا بتوانند استقلال، عزت و اصالت خود را حفظ کنند.

**سرود یکتاپرستى، ص: 78@

اینکه ما اکنون فاقد یک چنین وضعى هستیم، مسلم است که برخلاف اسلام است و باید همه بکوشیم تا چنین وضعى به وجود آید. فعلا بحث ما درباره‏ى اسلام است؛ یعنى اینکه آیا با توجه به خواسته‏هاى اسلام، نماز به زبان عربى خوانده بشود بهتر است، یا اینکه آزاد باشیم و به زبان غیر عربى بخوانیم؟

با توجه به اهمیتى که وحدت امت اسلامى و جامعه‏ى اسلامى در تعالیم اسلام دارد، باید کوشش شود عواملى براى تقویت پیوند میان مسلمان‏ها و کمک به وحدت اسلامى در قسمت‏هاى مختلف تعالیم اسلام پیش‏بینى شود. یکى از این عوامل، یکرنگ بودن و یک جور بودن در برخى از عبادات، از جمله نماز است. خوب دقت کنید که وقتى قرار شود در مساجد انگلستان مردم به زبان انگلیسى نماز بخوانند و در مساجد ایران به زبان فارسى، در مساجد ترکیه به زبان ترکى و در مساجد حجاز به عربى، یک مسلمان اهل انگلستان یا ایران وقتى به حجاز مسافرت مى‏کند و به یکى از مساجد وارد مى‏شود که مراسم و آیین نماز در آن برگزار است، اصلا خود را غریبه احساس مى‏کند. او همین آشنایى لفظى را هم که الان مسلمان‏ها عموما به نماز دارند نخواهد داشت و بکلى خودش را از مراسمى که انجام مى‏گیرد غریبه حس خواهد کرد.

یک مسلمان عرب زبان هم وقتى به ایران بیاید و به مساجد برود خودش را کاملا غریبه حس مى‏کند و با مراسم نماز که برگزار مى‏شود بکلى هیچ آشنایى نخواهد داشت؛ حتى آن آشنایى لفظى را هم که الان هر بچه مسلمانى به نماز دارد و وقتى خوانده مى‏شود مى‏فهمد این نماز است که خوانده مى‏شود نخواهد داشت. همچنین است اذان نماز. اساس اذان اعلام این است که وقت نماز رسیده و نماز برگزار مى‏شود؛ لذا اگر قرار باشد اذان به

**سرود یکتاپرستى، ص: 79@

زبان غیر عربى خوانده شود، چنانچه یک مسلمان عرب زبان یا انگلیسى زبان یا فارسى زبان مثلا در ترکیه باشد و بخواهد بداند مسجد کجاست، نماز جماعت کجاست، و آیا وقت نماز شده یا خیر، اگر اذان به زبان ترکى گفته شود نخواهد دانست که آیا این اذان است که خوانده مى‏شود یا آواز. در حالى که الان همین آشنایى لفظى به اذان و نماز سبب مى‏شود که هر مسلمانى به هر یک از بلاد اسلامى برود بتواند در مساجد شرکت بکند و نماز بخواند. این اذان براى او همان مفهومى را دارد که در کشور خود دارد. اگر در کشور خود به معنى نماز توجه ندارد و معنى نماز را نمى‏فهمد، در یک کشور دیگر هم نمى‏فهمد؛ و اگر در کشور خود معناى نماز را مى‏فهمد، در کشورى دیگر نیز چنین است و به هر حال خود را در خارج از میهن اسلامى خود و در خارج از سرزمین اسلام حس نمى‏کند. حتى وقتى یک مسلمان در کشورهاى غیر اسلامى نیز به مسجد مى‏رود خود را در همان سرزمین اسلام حس مى‏کند.

وقتى یک مسلمان در مسأله نماز که یکى از شعائر بزرگ اسلام است و نقشى مهم از نظر اسلامى دارد و به عنوان پایه‏ى بزرگ اسلام و مسلمانى شناخته شده، احساس کرد که همه جاى سرزمین اسلام براى او وطن است، به تقویت وحدت امت اسلامى و حفظ یکپارچگى مسلمانان کمک فراوانى مى‏کند.

علاوه بر این، مسأله نماز جماعت و نماز جمعه است. در نماز جمعه، امام نماز را به چه زبانى بخواند تا براى مأمومین مفهوم باشد؟ به زبان عربى، ترکى، یا فارسى؟ همچنین ما مراسم بزرگ حج را داریم. در هر سال بر صدها هزار نفر از مسلمانان واجب و لازم است که در مکه دور هم جمع شوند. آنجا هنگام ظهر، هنگام عصر، هنگام مغرب، هنگام عشاء و

**سرود یکتاپرستى، ص: 80@

هنگام صبح در مسجدالحرام تقریبا بزرگ‏ترین نماز جماعت برگزار مى‏شود که از ملت‏هاى مختلف، زبان‏هاى مختلف و سرزمین‏هاى مختلف در آن شرکت مى‏کنند. آنجا نماز به چه زبانى باید خوانده شود؟ الان وقتى آنجا نماز خوانده مى‏شود همه‏ى مسلمان‏ها مى‏بینند که دارند به یک شیوه نماز مى‏خوانند؛ ولى اگر این هماهنگى و یکرنگى نباشد اصلا منظور از انجام آن مراسم بزرگ نماز جماعت که به عنوان یکى از نشانه‏هاى یکپارچگى امت اسلام است، تأمین نمى‏شود.

برمى‏گردیم به انتقادى که بر نماز خواندن به زبان عربى بدون فهم معنى آن مى‏شود. این انتقاد کاملا بجاست. واقع مطلب این است که نمازگزارى که نماز مى‏خواند و معنى جمله‏هایى را که مى‏گوید نمى‏داند نمازش خیلى ناقص است. مى‏شود گفت جسمى بى‏روح است. ولى حل این مشکل به این نیست که بگوییم هر فرد و اهل هر زبانى نماز را به همان زبان خود بخواند. این حل مشکل نیست. این جور حل مشکل کردن کار آدم‏هاى تنبل، کم‏کار و کم‏ابتکار است. آیا بهتر نیست به جاى این مطلب بگوییم در تعلیم و تربیت هر کودک مسلمان، و در تعلیم و تربیت هر مسلمان، لازم است از همان آغاز، معنى و مفهوم جمله‏هاى عربى که در نماز یا اذان مى‏گوید براى او گفته بشود، به طورى که او بفهمد چه مى‏گوید؟ چرا مشکل را این طور حل نکنیم؟ آیا واقعا جاى تأسف نیست که با سیستم فرهنگى امروز در سرتاسر دنیا، یا در جاهایى که فرهنگ پیشرفتى دارد، تقریبا عده‏ى زیادى از بچه‏ها به اندازه‏ى صد یا پنجاه جمله زبان انگلیسى، فرانسه، یا آلمانى یا یک زبان خارجى بدانند، اما به اندازه‏ى سى جمله‏ى عربى یاد نگیرند؟ چه اشکالى دارد که بچه‏هاى مسلمان اقلا سى تا چهل جمله عربى بدانند، به طورى که در برخورد با یک مسلمان دیگر اقلا به اندازه‏ى سى – چهل جمله

**سرود یکتاپرستى، ص: 81@

زبان مشترک داشته باشند؟ چرا اصلا مقید بودن به اینکه نماز به صورت عربى برگزار شود انگیزه‏اى براى مسلمان‏ها نشود تا همه به اندازه‏ى تفاهم با همدیگر زبان عربى را یاد بگیرند؟ در این که زبان مشترک نقش مؤثرى در تقویت ارتباطات میان افراد دارد شکى نیست. چرا امروز مردم در همین آلمان سعى مى‏کنند لااقل به اندازه‏ى صد جمله انگلیسى یاد بگیرند؟

مى‏دانید که تحصیلات در آلمان تا مرحله‏ى فورشوله(1) اجبارى است. در فورشوله‏ها از کلاس پنجم به بعد یک زبان غیر آلمانى تدریس مى‏شود که غالبا انگلیسى است. از کلاس پنجم تا نهم، پنج سال زبان خارجى مى‏خوانند. تعلیمات هم که اجبارى است. آیا بهتر نیست که در سرتاسر سرزمین اسلام نیز تعلیمات اجبارى براى باسواد کردن مردم باشد و ضمن باسواد کردن مردم در طى چهار تا پنج سال زبان عربى را هم یاد بگیرند تا دو نفر مسلمان وقتى به هم برخورد مى‏کنند بتوانند ده جمله با همدیگر صحبت بکنند؟

به هر حال، یاد گرفتن معنى جمله‏هاى اصلى نماز، یعنى «الله اکبر»، سوره‏ى حمد، سوره‏ى توحید، ذکر رکوع و سجود و تسبیحات اربعه و تشهد و سلام، براى هر مسلمان خیلى آسان است. همچنین، با توجه به اینکه گفتیم به فتواى عده‏اى از فقها هر کسى در حال نماز مى‏تواند به دلخواه و زبان خود دعا بکند و آنچه در دل دارد با خداى خود بگوید، مطلب یک مقدار حل مى‏شود. اصل نماز با یک زبان، قدر مشترک میان همه برگزار مى‏شود؛ بقیه را که جنبه‏ى فردى دارد و دعاى شخصى است هر کس به زبان خود مى‏گوید و به این ترتیب مشکل حل خواهد شد.

**سرود یکتاپرستى، ص: 85@


1) Volkschule.