فاطمه مرندى
هر عمل انسان که به اختیار به جا آورده مى شود مانند یک سکه دو رویه است. ظاهرى دارد و باطنى. شکل و قالبى دارد و محتوا و ماهیتى، حرکات و سکناتى دارد و نیت و پیوندى. نماز هم از این قاعده مستثنى نیست. از طرفى تکلیف است و از طرفى دیگر حقیقت؛ در یک طرف قامت بستن و ذکر گفتن و به رکوع و سجود رفتن است و در طرفى دیگر قد برافراشتن و به بلنداى آسمان پاى نهادن و به عرش رفتن است؛ پس نماز تکلیف و معراج مؤمن است.
آن گاه که اذان و اقامه مى گویى و رو به سوى کعبه مى ایستى و تکبیرةالاحرام مى گویى، مى دانى که کجا ایستاده اى؟ آن گاه که حمد و سوره مى خوانى، مى دانى با چه کسى سخن مى گویى؟ آن گاه که به رکوع مى روى و به سجده درمى آیى، مى دانى در برابر چه کسى کرنش مى کنى؟ آن گاه که دست به آسمان برمى دارى و راز و نیاز مى گویى، مى دانى از چه کسى چه مى خواهى؟ و آن گاه که شهادتین مى گویى و به سلام مى نشینى، مى دانى که به چه چیزى اعتراف مى کنى و چه کسانى براى پاسخ سلام از عرش به زمین مى آیند و در مقابل تو مى ایستند؟ هیچ وقت آن ها را دیده اى؟ حضورشان را احساس کرده اى؟
چرا این قدر از خودمان دوریم؟ در نماز به حضور مى رسیم اما چرا حضور حاضران را درنمى یابیم؟ چرا وقتى براى وداع از نماز و سجاده بر مُهر بوسه مى زنیم به مثابه آنانى که «یخرون للاذقان یبکون» از غم جدا شدن از حضار ناله سر نمى دهیم؟ چرا؟ چرا؟…
خانم فاطمه مرندى در ترسیم چگونگى «تجلى نماز در نهضت عاشورا» نوشته اش را در سه فصل تنظیم نموده است. در فصل اول از «تجلى ظاهرى نماز» و در فصل دوم از «تجلى معنوى نماز» و در فصل آخر از «تجلى آثار نماز در نهضت عاشورا» گفت وگو نموده است. گویى از آغاز تا انجام قیام امام حسین علیه السلام، نماز است که لحظه به لحظه رخ نموده است تا در قلب دوست دارانش براى همیشه جاى گیرد.
نمونه هایى از نوشته هاى ایشان را با هم مى خوانیم: