امام، نماز عشق خویش را که دو رکعت بیش تر نیست به جماعت اقامه مى کند و افرادى که به امام اقتدا کرده و در پیمودن مسیر عشق او را یارى مى کنند اهل بیت او و اصحاب و یاران خاص او مى باشند که خود امام نیز به خلوص نیّت و اطاعت محض یارانش افتخار مى کند.
برخى از مردم، شاید از روى خیرخواهى و مصلحت اندیشى، به امام مى گفتند: اگر تو به این راه مى روى چرا خاندان خود را هم با خود مى برى؟ و او که تسلیم قضاى الهى بود مى فرمود: وَ قَدْ شاءَ أَنْ یَرى حَرَمى وَ رَهْطى و نِسائى مُشَرَّدینَ و اَطْفالى مَذْبُوحین مَظلومینَ مَأسُورین مُقَیَّدینَ وَ هُمْ یَسْتَغیثُونَ فَلا یَجِدونَ ناصِراً وَ لا مُعیناً.(1) همانا خداوند خواسته که حرم و قوم و زنان مرا آواره، کودکان ما را سر بریده و مظلوم و اسیر و در بند و زنجیر ببیند که در آن حال ایشان کمک مى طلبند ولى هیچ کمک کننده و یارى دهنده اى را نمى یابند.
با شروع قیام امام همراهان امام به او اقتدا مى کنند، اما مگر لیاقت و یا تحمل همراهى با امام را دارند؟! لذا به بهانه هاى مختلف از امام جدا مى شوند و تا آخر بر همراهى مقتداى خویش نمى مانند. اما عده اى که سعادت ابدى به آنان روى آورده بود، خود را به امام مى رسانند و در این عشق بازى، سر و جان باخته و به لقاى پروردگار نائل مى شوند.
1) فروغ شهادت، على سعادت پرور، ص 120.