حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام پرچم دار دشت بلاست. قیام او مظهر ادب، عشق و اخلاص و وفادارى نسبت به مولاى خویش است. قنوت او مظهر عجز و نیاز به پروردگار عالمیان و رکوع او مظهر تسلیم و تعظیم در برابر حق و سجود او تفسیر «إنّا لِلّه و إنّا اِلَیْهِ راجِعُون» است. این نماز تمام جهانیان را به شگفتى و تمام عرشیان را به تحسین وامى دارد و شیاطین را نومید و خوار و رسوا مى کند. دشمن به خیال این که با شهادت مى تواند نور و عظمت او را خاموش کند دست به چنین جنایتى مى زند که تا ابد در لابه لاى صفحاتِ تاریخ سندى بر زشتى و پلشتى آنان است.
او بر ساحل فرات، اوج ادب و فداکارى و ایثار را به نمایش مى گذارد و با لبانى تشنه و مشکى پر آب به سوى خیمه ها حرکت مى کند. دشمن غدّار به او حمله ور شده و دستان او را از بدن جدا مى کنند. چرا که این دست ها همواره به سوى خدا دراز شده و غیر خدا را پشت سر نهاده و براى حمایت از حجت خدا با کفّار قتال نموده است. آنان خیال مى کردند که با قطع دستان مبارک علم دار کربلا به آرمان هاى پلید خود رسیده اند؛ غافل از این که دست معنوى آن بزرگوار که مظهر یداللهى بود و از عرش فراتر مى رفت قطع نگردیده است. سپس قصد پیشانى او را کردند و با عمود آهنین محل سجده گاه او را شکافتند. عباس علیه السلام دست در بدن نداشت تا خود را بر روى اسب نگه دارد بنابراین با سر و چشمانى خون آلود بر خاک تفتیده کربلا افتاده و سجود خونین خویش را در حالى که برادرش را صدا مى زند به جاى آورده و به دیدار حق مى شتابد و در آغوش مادرش حضرت زهراسلام الله علیها آرام مى گیرد.