جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

توجه به آثار

زمان مطالعه: 5 دقیقه

از ایام کودکى در گوشش خوانده بودند نماز، نماز.

پدر گفته بود نماز. از مادر شنیده بود نماز.

در مسجد و مدرسه؛ همیشه و همه جا شنیده بود نماز.

روزى با چشمانى پرسشگر گوشه‏اى نشست و براى اولین بار از خودش پرسید:

آیا چند رکعت نماز مى‏تواند این همه اثر داشته باشد و انسان را از همه‏ى آلودگى‏ها و پلیدى‏ها باز دارد؟ و داروى همه دردهاى فردى و اجتماعى باشد؟

هرگاه در قرآن به این آیه مى‏رسید که: (ان الصلوة تنهى عن الفحشاء و المنکر)؛ همانا نماز از همه‏ى بدى‏ها و زشتى‏ها باز مى‏دارد(1).

با تعجبى بیش‏تر مى‏پرسید: نماز چگونه مى‏تواند این آثار پربار را داشته باشد؟ به ویژه آن که در میان مردم کسانى را مى‏دید که نماز مى‏خواندند، اما وجودشان مجموعه‏اى از انواع گناهان بود؛ نماز مى‏خواندند و به یکدیگر دروغ مى‏گفتند؛ نماز مى‏خواندند و از یکدیگر بدگویى مى‏کردند؛ نماز مى‏خواندند و یکدیگر را فریب مى‏دادند و اثرى از نماز در زندگى آنان نبود.

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 12@

با خود مى‏گفت: نکند این همه خاصیت براى نماز جهت فریب ماست؛ یا ما خود را فریب داده‏ایم که در کنار چشمه‏ى نماز با آلودگى‏ها دست دوستى و آشتى داده‏ایم؟ این پرسش همیشه‏ى زندگى‏اش بود و لحظه‏اى او را آرام نمى‏گذاشت؛ تا آن که در یک اردوى تابستانى به همراه دوستان سفرى به مشهد کرد. در کنار مرقد امام رضا علیه‏السلام دست سرنوشت او را با مردى آگاه و روشن‏ضمیر آشنا کرد. مرد با نگاه به چهره‏ى جوان به دنیاى درونش پى برد و تشنگى سؤال را از چشمانش خواند. لحظه‏اى نگاه مرد آگاه و جوان در هم گره خورد. بر لب جوان سؤالى رویید. تبسم مرد روشن‏ضمیر به استقبالش آمد. جوان پرسید: آیا نماز مى‏تواند….

مرد آگاه سکوت کرد. سکوتى که براى جوان مى‏توانست هزار معنا داشته باشد و لبخند بر چهره‏اش نشست، سرى تکان داد و آرام آرام گفت:

شیر بى‏یال و دم و اشکم که دید

این چنین شیرى خدا هم نافرید

جوان منتظر ماند، اما مرد سکوت کرد. وقتى بى‏تابى جوان را براى فهمیدن دانست، به صمیمیت یک پدر که با فرزندش گفت‏وگو مى‏کند قصه‏ى شیر بى‏یال و دم و اشکم(2) را برایش تعریف کرد. چهره‏ى جوان گل انداخت. آن گاه مرد دست بر شانه‏ى جوان گذاشت و گفت: نماز بى‏شرایط همانند آن شیر بى‏یال و دم و اشکم است که کارى از او ساخته نیست و شکل و اثرى ندارد.

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 13@

عزیز من! امروز تو چون شیر قدرتمندى – اما نه آن شیر بى‏یال و دم و اشکم – تو صورتى دارى و سیرتى، قالبى دارى و قلبى. نماز تو نیز چنین است؛ صورتى دارد و سیرتى و قلبى دارد و قالبى. صورت و قالب نماز تو همین نشستن‏ها و برخاستن‏ها، خواندن‏ها و ذکر گفتن‏هاست… و صورت نماز به صورت تو جلوه مى‏دهد و سیرت نماز به سیرت تو.

پرسیدى: از دو رکعت نماز چگونه مى‏توان این همه انتظار داشت! جان من! بالاتر از این‏ها را باید انتظار داشت؛ سعادت دو جهان، خوش‏بختى فرد و جامعه حتى عدالت اقتصادى، نظافت و بهداشت محیط زیست، برادرى و یکدلى بسته به نماز است، اما به یک شرط!

– چه شرطى؟

مرد آگاه لبخندى زد و گفت: به شرط آن که تو همین الآن برخیزى و در حضور من دو رکعت نماز با شرایط – نه از آن نمازهاى بى‏یال و دم و اشکم – بخوانى.

جوان با شوق برخاست، رو به قبله ایستاد و دو رکعت نماز خواند. نمازى که شاید در زندگى‏اش به آن خوبى نخوانده بود.

مرد گفت: آیا همه‏ى شرایط نماز را در این دو رکعت جا دادى؟

– بله.

– چگونه؟

جوان فکرى کرد و گفت: نیت، قیام، تکبیرة الاحرام، رکوع، سجود، سلام و….

مرد لبخندى زد و گفت: آفرین، درست گفتى، اما….

– اما چه؟

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 14@

– شرایط را به جا آوردى، اما نه همه را….

– کدام شرط را به جا نیاوردم؟

– تو از من نمازى خواستى که همه‏ى زشتى‏ها و پلیدى‏ها را دور کند. از فساد و فحشا و تباهى جلوگیرى کند، در برابر دروغ و فریب و نیرنگ بایستد. این طور نخواسته بودى؟

جوان سر تکان داد. مرد گفت:

– چنین نمازى شرایط دیگرى هم دارد که بخشى از آن‏ها در رساله‏ها آمده است. به روح این امام بزرگ سوگند، اگر مردم تنها به نیمى از این شرایط پایبند باشند، فرشتگان میهمان دل‏هاى پاک و چشمان آسمانى آن‏ها مى‏شوند.

من امروز فقط به یک اثر ظاهرى نماز بسنده مى‏کنم. اگر مایل باشى بقیه را خودت دنبال کن. جامه‏ى نماز تو باید مباح باشد. مى‏دانى یعنى چه؟ یعنى اگر درهمى از ناروا به دست آورى و با آن نخى تهیه کنى و با آن تکمه‏اى بر جامه‏ى خود بنشانى و با آن نماز گزارى، نمازت درست نیست.

جوان با تعجب به چهره‏ى شاداب پیرمرد نگاه مى‏کرد و با توجه به سخنانش گوش مى‏داد: جوانى چون تو که حاضر نیست نخى به زور از مردم بگیرد چگونه حاضر مى‏شود خون آنان را در شیشه کند؟ وقتى در مدرسه‏ نماز به او آموخته‏اند که با آب، جامه و تن را و با غذاى حلال، روح و روان را پاک کند، وقتى در دانشگاه نیایش به او یاد داده‏اند که شکوفه‏هاى دعا تنها با غذاى حلال به آسمان اجابت مى‏رسد، وقتى آموخته است که باید با آب مباح وضو بگیرد، غسل کند و به نماز ایستد، آیا هیچ‏گاه تن به تجاوز به مال مردم، حقوق و آبروى آنان خواهد داد؟

وقتى آموخته است که حتى زمین و ساختمان و در و پنجره آن و حتى

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 15@

میخى که به دیوار کوبیده‏اند را مى‏توان با تابش آفتاب پاک کرد(3) وقتى یاد گرفته است که حتى حیوان حلال گوشتى که به خوردن نجاست عادت دارد تا ترک اعتیاد ندهند، گوشتش پاک نخواهد بود و مسلمان حق خوردن آن را ندارد (اگر مرغ خانگى است تا سه روز، اگر مرغ آبى است تا پنج روز، اگر گوسفند است تا ده روز، اگر گاو است تا بیست روز و اگر شتر است تا چهل روز باید از نجاست خوارى جلوگیرى کنند، آن گاه غذاى پاک به آن بدهند تا پاک شود) آیا هرگز چنین نمازگزارى غذاى آلوده مى‏خورد؟ تا خداى ناکرده آسمان دلش تیره و تار گردد؟

عزیز من! وقتى تو در جامعه‏اى زندگى کنى که مردم آن خوردن و آشامیدن از ظرف‏هاى طلا و نقره و استعمال آنها را (در وضو و…) حرام مى‏دانند(4) آیا چنین مردم و جامعه‏اى به زر اندوزى، احتکار و جمع ثروت و اندوختن طلا و نقره روى خواهند آورد؟ آرى، چنین نمازهایى است که مى‏تواند سعادت دو جهان را فراهم کند و لذت مناجات را در جان انسان بنشاند.

عزیز من! تو اینک در آغاز راهى و روح و فکر و ذهن تو آماده‏ى چنین نیایش‏هاى آسمانى است.


1) عنکبوت(29) آیه‏ى 45.

2) قصه‏اى از مولوى: جوانى به ظاهر قدرتمند براى خالکوبى تصویر یک شیر نزد خالکوبى رفت. خالکوب سوزن را که بر بدن جوان فروبرد؛ فریاد جوان بلند شد و پرسید: این کجاى شیر است؟ خالکوب گفت: سر شیر، جوان گفت: سر نمى‏خواهد و خالکوب به ناچار از دم شیر آغاز کرد که باز جوان طاقت نیارورد و لب به اعتراض گشود و خالکوب از شکم شیر شروع کرد و جوان گفت: از شکم آن نیز صرف نظر کن. تا آن که خالکوب با عصبانیت گفت: شیر بى‏یال و دم و اشکم که دیداین چنین شیرى خدا هم نافرید.

3) امام خمینى قدس سره، رساله‏ى توضیح المسائل، مسأله‏ى 191.

4) همان، مسأله‏ى 226.