جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

فضاى نیایش

زمان مطالعه: 4 دقیقه

هرگز آن خاطره‏هاى شیرین را از یاد نمى‏برد. از آن زمان که کودکى چهار پنج ساله بود، پدر دستش را مى‏گرفت و با خود به مسجد مى‏برد. از دور نگاه‏هاى آن‏ها که به گنبد و گلدسته‏ها مى‏افتاد، پسر مى‏پرسید:

– چه خانه بزرگى! این جا کجاست؟

پدر مى‏گفت: این جا خانه خداست.

و هر دو پا در آن خانه مى‏گذاشتند. پسر انتظار داشت در آن جا – که خانه خدا بود – خدا را ببیند. دم در به حوضخانه‏اى مى‏رسیدند. با آب‏هایى زلال که فواره‏اى در میان داشت. نگاه کودک به فواره خیره مى‏ماند. با شگفتى به آب‏ها نگاه مى‏کرد. بلورهاى نقره‏اى آب به آسمان بالا مى‏رفت و دوباره از آسمان حوضخانه فرومى‏چکید و منظره‏ى زیباى ریزش باران بر سطح دریا را در ذهن کودک نقاشى مى‏کرد.

یک روز که به مسجد رسیدند پسر پرسید: چرا خدا خانه‏اش را این گونه ساخته است؟

پدر با تعجب به دهان کودکش چشم دوخت. کودک با دست‏هاى کوچکش گنبد و گلدسته‏ها را بر پشت‏بام مسجد نشان داد و گفت: این‏ها چیست؟ پدر گفت: آن گنبد است و آن دو تا گلدسته. پسر گفت، چرا

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 43@

خدا این‏ها را روى بام خانه‏اش گذاشته است؟

پدر براى اولین بار در برابر پرسش کودکش احساس ناتوانى کرد. شاید تا به حال به این سؤال‏ها فکر نکرده بود. شاید هم سرسرى از کنار آن‏ها گذشته بود. ناتوانى‏اش را نشان نداد، لبخندى زد و گفت: بعدها جواب مى‏دهم؛ اما چه پاسخى داشت؟ هر روز که کودک را به مسجد مى‏برد سمج‏تر از دیروز مى‏پرسید: راستى نگفتى چرا خدا خانه‏اش را این گونه ساخته است!

پدر که سخت احساس درماندگى مى‏کرد سعى کرد جوابى – هر چند سرهم بندى – درست کند و کودک را ساکت نماید. گفت: به آن گنبد و گلدسته‏ها نگاه کن، آیا آن جا کسى را نمى‏بینى؟

کودک نگاه کرد، اما کسى را ندید.

– با دیدن آن‏ها آیا مرد آشنایى را به یاد نمى‏آورى؟

کودک به گنبد و گلدسته‏ها خیره مانده بود.

– پسرم! اگر خوب نگاه کنى مى‏توانى آن مرد آشنا را ببینى. دست‏هایش را ببین چگونه به آسمان بالا برده است. سرش را ببین چگونه به آسمان برافراشته است؛ و به گنبد و گلدسته اشاره کرد.

– عزیزم اگر کمى صبر کنى به زودى صداى دعوتش به راز و نیاز را خواهى شنید.

پسر به گوش بود که ناگهان صداى اذان در آسمان پیچید.

– حالا ببین چه اتفاقى مى‏افتد.

اذان تمام شد و پسر که نگاه مى‏کرد دید مردم گروه گروه به سوى مسجد مى‏شتابند.

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 44@

از آن روز کودک احساس تازه‏اى یافت. احساسى که با دیدن منظره‏ى آب، شنیدن بانگ اذان و نگاه به چهره‏ى آشنایى که همیشه دست‏ها را به آسمان گشوده و مناجات مى‏کند، در خاطرش زنده مى‏شود.

از آن پس کودک هرگاه به سفر مى‏رود – حتى امروز که جوان برومندى شده است – در مدخل ورودى شهرها مردان بزرگى را مى‏بیند – بسیار بزرگ، به بزرگى خانه‏هاى خدا – که همیشه روز و شب دست به آسمان دارند و شوق نیایش را بر دل‏هاى خسته‏ى مسافران مى‏بارند.

مى‏بینى مهندسى و معمارى دینى مسجد و محراب که مفاهیم خود را از آسمان وام گرفته است، چگونه همه‏ى اجزایش زنده هستند و با تو حرف مى‏زنند.

قرآن در توصیه‏اى به موسى و برادرش و مردمى که به آنان ایمان آورده‏اند مى‏گوید:

در شهر منزل گیرید و خانه‏هایتان را قبله و مسجد خود قرار دهید و نماز را به پا دارید(1).

خداوند از آنان مى‏خواهد تا با رو به قبله ساختن خانه‏هاى خود؛ قطب نماى قلب‏هایشان را به سوى خود بکشد(2).

«قبله» از ریشه‏ى مقابل گرفته شده، کعبه را هم از آن رو «قبله» مى‏گویند که رویاروى چهره‏ى نمازگزاران است.

نوع مهندسى و معمارى و نقشه‏کشى ساختمان تأثیر شگفت‏انگیزى

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 45@

در ایجاد حضور قلب و توجه و تمرکز دادن دل‏ها به مرکز دایره‏ى هستى دارد. مثالى دیگر این حقیقت را روشن‏تر مى‏سازد: هرگاه از درون شبستان مسجد به فضاى داخل گنبد نگاه کنیم، فضایى باز، دلگشا و آراسته به آیات مى‏بینیم. هر چه فراتر مى‏رویم آن فضاها به همدیگر نزدیک و نزدیک‏تر مى‏شود تا جایى که همه‏ى فضاها در بالاترین نقطه‏ى گنبد به وحدت و یگانگى مى‏رسد.

و اگر به محراب‏هاى سنتى نگاه کنیم مى‏بینیم که چگونه دیواره‏ها از دو سو با انحنایى خاص همچون کمان دو ابرو در نقطه‏اى بالاى محراب به وحدت مى‏رسند، و دل‏ها را براى احساس حضور آماده مى‏سازد و انس به وحدت، تنهایى، تمرکز، نجوا و درد دل کردن را در دل‏هاى آسمانى بیدار مى‏سازد.

درسى که از این آموزه‏ها مى‏گیریم آن است که به وقت نیایش، مکانى دور از هیاهو و جنجال و غوغاى زندگى، دور از عوامل پراکندگى و پریشان خاطرى را براى راز و نیاز در نظر گیریم، مکانى که براى نماز باشد و حتى در و دیوارش فرشتگان حضور را در آسمان معبد دل‏ها به میهمانى دعوت کند.

به قرآن بازگردیم. در سوره‏ى مریم نگاهمان به چهره‏ى بانوى نوجوان و پاکدل سیزده ساله‏اى مى‏افتد که به هنگام نیایش از دیگران کناره مى‏گیرد، میان خود و آنان پرده‏اى مى‏آویزد و براى گفت‏وگو با خداى خود معبد و محرابى قرار مى‏دهد(3).

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 46@

این نوجوان سیزده ساله مریم است؛ کسى که در فضاى معبد و محراب پرورش یافته و حضرت مسیح علیه‏السلام از دامنش به معراج رفته است.

در همین سوره با مردى کهن سال روبه‏رو هستیم، که استخوان‏هایش سست شده و پیرى بر سرش غبار افشانده است. او نیز هنگامى که با مردم سخن مى‏گوید از محراب عبادت به سوى آنان مى‏رود و از آنان مى‏خواهد که صبح و شب خدا را تسبیح گویند(4).

حرف آخر آن که ساختن و اختصاص دادن جایى خاص در خانه – براى عبادت – خانه‏ى دل را براى تمرکز و حضور آماده مى‏سازد. شایسته است که این نقطه‏ها همواره پاک و پاکیزه باشد؛ چرا که مکان‏ها برخلاف آنچه اهل زمین مى‏پندارند تنها جماد و سنگ فاقد احساس و شعور نیستند، بلکه نزد اهل دل داراى هوش و شعورند و به تسبیح و تحمید و نطق و بیان، مشغول(5).

نطق باد و نطق خاک و نطق گل‏

هست محسوس حواس اهل دل‏

این نطق و بیان باد و خاک و گل است که روزى به فرمان او گشوده مى‏شود و گواهى مى‏دهد که چه اخبارى بر آنان رفته و چه احوالى گذشته است(6).

**سفر به چشمه‏ى نماز، ص: 47@


1) (و أوحینا الى موسى و أخیه أن تبؤءا لقومکما بمصر بیوتاً واجعلوا بیوتکم قبلة و أقیموا الصلوة و بشر المؤمنین) (یونس (10) آیه‏ى 87).

2) طبرسى، مجمع البیان، ج 11، ص 344.

3) (واذکر فى الکتاب مریم اذ انتبذت من أهلها مکاناً شرقیاً – فاتخذت من دونهم حجابا) (مریم (19) آیه‏هاى 15 – 16).(کلما دخل علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقاً) (آل عمران (3) آیه‏ى 37).

4) (قال رب انى وهن العظم منى و الشتعل الرأس شیباً و لم أکن بدعائک رب شقیاً – و انى خفت الموالى من ورائى و کانت امرأتى عاقراً فهب لى من لدنک ولیاً – فخرج على قومه من المحراب فأوحى الیهم ان سبحوا بکرة و عشیاً) (مریم(19) آیه‏هاى 4، 5 و 11).

5) (ان من شى‏ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم) (اسراء (17) آیه‏ى 44).

6) (یومئذ تحدث أخبارها بأن ربک أوحى لها) (زلزال (99) آیه‏هاى 3 – 4).