جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انواع محبت‏

زمان مطالعه: 3 دقیقه

محبت را از آن جهت که به اسباب و علل گوناگونى وابسته است به اقسامى مى‏توان تقسیم نمود، از آن جمله:

الف: محبت انسان به وجود و بقاى خویشتن؛ بدین معنى که هر کس بیشتر از هر چیزى خودش را دوست دارد و همواره در راه رضایت خاطر خویشتن مى‏کوشد. لذا از هر چه به عدم و نیستى وى انجامد بیزار و گریزان است و همیشه در راه اعتلاى شخصیت خود تلاش مى‏کند.

همین طرز تفکر است که واکنش‏هاى مختلفى نسبت به مسئله مرگ ایجاد کرده است؛ بدین معنى که هر کس مرگ را عدم و نیستى بداند آن را مکروه مى‏دارد و هر کس مرگ را سرآغاز زندگى نوینى بداند آن را از زندگى فانى دنیا هم بیش‏تر دوست مى‏دارد تا آنجا که آن را از مکیدن پستان مادر شیرین‏تر و لذت بخش‏تر مى‏پندارد.

محبت انسان به فرزند نیز ناشى از همین نوع محبت است؛ چرا که هرگاه انسان از بقاى جاودان خویش در این دنیا ناامید باشد تنها نقطه اتکایش به وجود فرزندى است که یادگارى از او در این کره‏ى خاکى باشد و لذا به وجودى که حکایت از وجود خودش دارد عشق مى‏ورزد و او را بقاى وجود خودش مى‏پندارد.

**سیماى متهجدین، ص: 15@

ب: محبت انسان به غیر خود به خاطر لذت و فایده‏اى است که از آن چیز یا کس عایدش مى‏گردد؛ مثلا محبت انسان نسبت به همسرش به جهت لذتى است که از مباشرتش به وى دست مى‏دهد یا لذتى که از همدردى و تکلم با او مى‏برد.

همچنین محبت و علاقه انسان نسبت به لباس، غذا و بسیارى چیزهاى دیگر به جهت استفاده‏اى است که از آنها عایدش مى‏گردد. در این نوع محبت هرگاه فایده‏اى که از آن چیز مى‏رسد ضعیف گردد از میزان محبت نیز کاسته مى‏گردد و هرگاه زایل شود محبت نیز کاملا کمرنگ و گاهى مضمحل مى‏گردد.

محبت انسان نسبت به کسى که به وى احسان و نیکى کند نیز نوعى از همین محبت است. چون طبع آدمى خود به خود نسبت به کسى که به وى احسان و کرمى داشته مایل مى‏شود و برعکس نسبت به کسى که به وى ظلم و ستمى روا داشته نیز مبغوض و خشمگین مى‏گردد.

ج: محبت انسان نسبت به کسى یا چیزى به جهت ذات آن نه به جهت حصول فایده؛ مثلا انسان گاهى از دیدن یک صورت جمیل یا یک چشم‏انداز طبیعى لذت مى‏برد بدون آن که قصد استفاده‏اى از آن داشته باشد. انسان خود به خود مایل به زیبایى‏ها است و حس زیبایى در هر انسان عاقل و بالغى به چشم مى‏خورد.

د: محبت دو انسان به مناسبت ارواح ایشان؛ از آنجا که تمام انسان‏ها به مصداق آیه‏ى شریفه‏ى «و نفخت فیه من روحى»(1)، از روح واحده‏اى خلق شده‏اند لذا گاهى دو انسان بدون هیچ‏گونه طمعى یکدیگر را دوست مى‏دارند و چه بسا هرگز زمینه آن چنان مناسبتى نیز جهت ایجاد محبت بین آن دو وجود نداشته است؛ لیکن به مناسبت قرابت

**سیماى متهجدین، ص: 16@

ارواح بین آن دو زمینه‏ى محبت ایجاد گشته است.

ه: محبت انسان‏ها به واسطه اجتماع و مجالست؛ گاهى در اثر معاشرت‏ها و نشست و برخاست‏ها زمینه‏ى مساعدى جهت دوستى و تفاهم ایجاد مى‏گردد. چنانچه دو همسفر در طول مسافرت در اثر برخوردها و گفتگوهاى احتمالى زمینه دوستى مناسبى به دست مى‏آورند و از ناحیه همین محبت است که شارع نیز به شرکت همه جانبه مسلمین در نماز جمعه، نماز جماعات و سایر همبستگى‏هاى دینى سفارش مؤکد نموده است.

و: محبت دو انسان به واسطه مناسبت ظاهرى که بین ایشان حاکم است؛ مثلا دو همکار در یک اداره یا کارخانه، یا دو همکلاس یا دو فرد همسن یا دو فرد هم‏شأن، همگى به جهت تشابه در ظاهر ممکن است زمینه مناسبى جهت دوستى و تفاهم داشته باشند.

ز: محبت خالق به مخلوق و مخلوق به خالق؛ مانند محبت خداوند نسبت به بندگان خود یا محبت پدر و مادر به فرزندان خویش. این نوع محبت بالاترین و مهم‏ترین اقسام محبت است و پس از آن، محبت مخلوق به خالق است که در انواع محبت انسان سرآمد است.


1) بخشى از آیه شریفه 29 سوره مبارکه حجر و آیه شریفه 72 سوره مبارکه ص که مى‏فرماید: «پس آنگاه که او را با خلقت کامل بیاراستم و از روح خود در او بدمیدم همه بر او به سجده درافتید».