جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

محبت و رضا

زمان مطالعه: 4 دقیقه

آن که راضى به رضاى الهى باشد و جز رضایت پروردگار عظیم‏الشأن چیزى نخواهد به طور یقین خداوند نیز او را از میان بندگانش برمى‏گزیند؛ زیرا محبت یک رابطه دو طرفه است و آنچه واضح است محبت از ثمرات رضا محسوب مى‏گردد. در مقامات اهل سلوک، رضا و تسلیم مقامى والا و ارزشمند به شمار مى‏آید و رهرو طریق الى الله وقتى پا به این عرصه گذاشت و امور خود را یکسره به آن ذات سرمدى تفویض نمود خود به خود به سوى محبت الهى گام برمى‏دارد و آنچنان حب الهى در دلش شعله‏ور مى‏گردد که همه چیز و همه کس را فداى محبوبش مى‏نماید. مروى است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم عرض کرد: پروردگارا سرآمد همه عبادات چیست؟

خداى تعالى فرمود: خاموشى و روزه‏دارى. خداى تعالى فرمود: اى احمد! مى‏دانى نتیجه‏ى روزه چیست؟ عرضه داشت: نه پروردگارا! خداى تعالى فرمود: نتیجه روزه کم خوردن و کم گفتن است و عبادت دوم خاموشى است و خاموشى حکمت را به ارث مى‏گذارد و حکمت، معرفت را و معرفت یقین را و چون بنده‏اى به مرحله‏ى یقین رسید تشویشى به دل راه ندهد که روزش در آسایش خواهد گذشت یا در سختى. پس این حالت، مخصوص کسانى است که به مقام رضا رسیده باشند. پس کسى که به رضاى من عمل کند سه خصلت به او عنایت مى‏کنم: شکرى به او معرفى مى‏کنم که هیچ‏گونه جهلى به آن آمیخته نباشد و ذکرى که با فراموشى نیامیزد و محبتى که بر محبت من، محبت هیچ مخلوقى را مقدم نشمارد. پس هنگامى که مرا دوست داشت من هم او را دوست مى‏دارم و هم محبوب دیگرانش مى‏کنم و چشم دل او را براى تماشاى عظمت و جلالم باز مى‏کنم. پس علم هیچ یک از خواص خلق خودم را بر او پوشیده نگذارم. پس در تاریکى شب و روشنى روز با او مناجات مى‏کنم. تا آن که از لذت مناجات من سخنش با

**سیماى متهجدین، ص: 25@

مردم و هم‏نشینى‏اش با آنها بریده شود و کلام خودم و فرشتگانم را به گوش او برسانم و سرى را که از خلقم پنهانش داشته‏ام به او بشناسانم. سپس حجاب‏هایى که میان من و اوست برمى‏دارم و نعمت کلام خودم را به او ارزانى داشته و او را به لذت نگاه کردن به جمال جمیلم مى‏رسانم. قدرت و سلطنت چنین بنده‏اى را به طور حتم و یقین برتر از سلطنت پادشاهان قرار مى‏دهم. آنچنان که همه‏ى پادشاهان در برابر او سر فرود آورده و هر چه پادشاه ستمکار و ستمگر کینه‏توز است هیبت او را به دل گیرند و درنده‏هاى زیان‏گر صورت بر قدم او بمالند و بهشت را و آنچه را که در آن است مشتاق او گردانم و عقل او را غرق در معرفت خود کنم و خود به جاى عقل او قیام کنم. سپس به طور حتم مرگ را و جان کندن را و سوزش مرگ و وحشت آن را بر او سهل و آسان مى‏کنم، تا آنجا که او را با تشریفات خاصى به سوى بهشت مى‏برند و چون فرشته‏ى مرگ بر او فرود آید، او را خوش آمد مى‏گوید و مى‏گوید: خوشا به حالت و خوشا به حالت که همانا خداى تعالى به تو مشتاق است. بدان اى ولى خدا، که درهایى که عمل تو از آنها بالا مى‏رفت بر تو مى‏گریند و محراب و نمازگاه تو بر فراق تو مى‏نالند.

پس به او مى‏گوید: من به رضوان و کرامت خداى تعالى راضى‏ام و روح از بدن او به همان آسانى که مویى از خمیر کشیده شود بیرون مى‏آید و همانا فرشتگان بر بالین او ایستاده و هر یک جامى از کوثر بر یک دست و جامى از شراب بهشتى به دست دیگر گرفته و روح او را سیراب مى‏کنند؛ تا سختى جان کندن و تلخى آن از کام او بیرون رود و او را به مژده‏ى بزرگ بشارت دهند و گویند پاک و پاکیزه شدى خودت و جایگاهت؛ زیرا تو قدم به پیشگاه خداى عزیز و کریم و حبیب و قریب مى‏گذارى. پس روح او از دست‏هاى فرشتگان پرواز نموده و در کم‏تر از یک چشم بر هم زدن به سوى خدا مى‏شتابد. پس هیچ حجاب و پرده‏اى میان او و خداى تعالى باقى نمى‏ماند و خداى تعالى به او مشتاق است.

**سیماى متهجدین، ص: 26@

پس روح آن بنده خدا بر کنار چشمه‏اى که در سمت راست عرش الهى است مى‏نشیند. سپس به او گفته مى‏شود. اى روح، دنیا را به چه وضعى ترک گفتى؟ عرض مى‏کند: خداى من و سید من، به عزت و جلالت سوگند، خبرى از دنیا ندارم. من از روزى که مرا آفریدى تا به حال خوف تو در دلم بود. پس خداى تعالى مى‏فرماید: راست گفتى، تو با پیکرت در دنیا بودى ولى روحت با من بود. تو همواره مورد توجه من بودى و من از پنهان و آشکارت آگاهم. از من سؤال کن که تو را عطا خواهم کرد و هر چه آرزو از من دارى بخواه که تو را مورد اکرام خودم قرار خواهم داد. این بهشت من است که همه در اختیار تو است به هر جایش که خواهى قدم بگذار و این همسایگى من است؛ در سایه‏ى من ساکن شو. پس روح عرض مى‏کند: بار الها! تو خودت را به من شناساندى. با شناسایى تو از همه خلقت بى‏نیاز شدم. به عزت و جلال تو سوگند، اگر رضاى تو در آن باشد که مرا ریز ریز کنند یا هفتاد بار با سخت‏ترین مرگ کشته شوم هر آینه رضاى تو نزد من محبوب‏تر خواهد بود.

… تا آنجا که فرمود: «خداى عزوجل مى‏فرماید: به عزت و جلالم سوگند، که میان خودم و تو هیچگاه حجابى نخواهم داشت تا هر وقت که بخواهى به حضور برسى. آرى که من با دوستانم این چنین رفتار مى‏کنم.»(1).


1) رساله لقاء الله صص 41 – 45.