در مورد شب زندهدارى بهترین همسران عالم نیز وارد شده که در بین راه مکه و مدینه هنگام هجرت که هنوز فاطمه زهرا علیهاالسلام به ازدواج على علیهالسلام در نیامده بود در بین راه شبها پیوسته ایشان به شب زندهدارى و عبادت مىپرداختند که آیه «الذین یذکرون الله قیاما و قعودا» تا «من ذکر و انثى» نازل شد. از ابنعباس در مورد این آیه شریفه که مىفرماید: «کانوا قلیلا من اللیل ما یهجعون و بالاسحار هم یستغفرون» آوردهاند که گفت: اینان عبارتند از امیرمؤمنان علیهالسلام، فاطمه علیهاالسلام دخت گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و دو فرزند ارجمندش، حسن و حسین علیهماالسلام.
امام حسن مجتبى علیهالسلام نیز در وصف عبادت مادرش مىفرماید: «در دوران کودکى، شبى بیدار ماندم و به نظاره مادرم زهرا علیهاالسلام در حالى که مشغول نماز شب بود، گذراندم. پس از آن که نمازش به پایان رسید متوجه شدم که در دعاهایش یک یک مسلمین را نام
**سیماى متهجدین، ص: 141@
مىبرد و آنها را دعا مىکند. خواستم بدانم که درباره خودش چگونه دعا مىکند؛ ولى با کمال تعجب دیدم که براى خود دعا نکرد. از او سؤال کردم: چرا براى همه دعا کردى، اما براى خودت دعا نکردى؟ فرمود: «یا بنى الجار ثم الدار» پسرم، اول همسایه بعد خودت».(1).
و در کتاب «زینب الکبرى» در وصف این بانوى مکرمه آمده که «وى در عبادت و پرستش دومى مادرش زهرا علیهاالسلام بود و او همهى شبها نماز شب به جا مىآورد و به خواندن قرآن مىپرداخت. برخى از فضلا و دانایان گفتهاند: زینب علیهاالسلام در همه عمر و زندگانیش شب بیدارى و خواندن نماز شب را براى خداى بزرگ ترک ننموده و وانگذاشت حتى شب یازدهم محرم…»(2).
و از حضرت زینالعابدین علیهالسلام روایت شده که آن حضرت فرمود: «عمهام زینب با آن اندوهها و آزارها که به او رسیده، در راه ما به سوى شام، نافلههاى شب را ترک ننموده و وانگذاشت» نیز نقل شده که «امام حسین علیهالسلام چون خواهرش زینب علیهاالسلام را در آخرین بدرودش وداع نموده، به او فرمود: اى خواهر مرا در نافله شب فراموش ننماى».
هم چنین در کتاب «مثیرالاحزان» علامه شیخ جواهرى «قدس سره» است: «فاطمه دختر امام حسین علیهالسلام فرموده: «عمهام زینب در آن شب یعنى شب دهم محرم همهى شب را در محراب و جایگاه نماز خواندنش به پا ایستاده، استغاثه نموده و از پروردگارش کمک و یارى مىخواست. پس بر اثر آه و ناله او چشمى از ما نخفت و صداى گریه ما آرام نگرفت.»(3).
**سیماى متهجدین، ص: 142@
1) بحارالانوار ج 43 ص 75.
2) ریاحین الشریعه ج 3 ص 62.
3) مثیر الاحزان ص 123.