جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

رکوع (23)

زمان مطالعه: 27 دقیقه

//عظمت پروردگار انسان را به رکوع و کرنش وامى دارد و خدایى او، بنده را به تواضع.

رکوع، خم شدن در برابر عظمت او و اظهار بندگى و طاعت اوست.

تا حدى خم مى شویم تا دست ها به زانو برسد. گردن را مى کشیم، یعنى آماده ایم که سر در راهت بدهیم.

خم مى شویم، یعنى کبریایى تو ما را به تعظیم وامى دارد و در برابر عظمت و یگانگى تو، الف قامت مان دال مى شود و سرو قامتمان مى شکند.

رکوع، ادب عابد است و سجود قرب او.

کسانى به خدا نزدیک تر مى شوند که در اظهار ادب کوتاهى نکرده باشند. (1)

على علیه السلام، آن قدر رکوع طولانى داشت که عرق از ساق پایش جارى و زیر قدم مبارکش تر مى شد. (2)

امام صادق علیه السلام بیش از سى مرتبه، در رکوع و سجود، ذکر خدا را تکرار مى کرد.

رکوع، از رکن هاى نماز است. اگر به عمد یا اشتباه فراموش شود، نماز باطل است. در هر رکعت یک رکوع واجب است، مگر در نماز آیات که در هر رکعت پنج رکوع دارد. و نماز میت که بى رکوع است.

رکوع، ترکیبى است از فعل و ذکر

در رکوع، حرکت و عمل، نشان فروتنى و تواضع و خضوع است و ذکر، تسبیح خداى متعالى. «سبحان ربى العظیم و بحمده»

گروهى از فرشتگان همواره در رکوع اند. (3)

انسان راکع، هماهنگ و همراه با فرشتگان مى شود، همسویى و همسانى بنده اى زمینى با فرشتگان آسمانى. و چه افتخارى بالاتر از این؟! (4)

اظهار کردن عظمت خداوند با رکوع

پس از اتمام مقام اول از اظهار عبودیت – که قیام باشد به بهترین احوال – پس متذکر شود و تصدیق نماید عظمت و جلالت و حکومت و مالکیت حق – جل و على – را و حقارت و ذلت و محکومیت و مملوکیت خود را یاد آورد که مالک هیچ چیز خود نیست، نه سود و نه زیان، نه زندگى و نه رستاخیز.

همچنین یاد آورد که دائم و باقى اوست و غیر او، همه هالک و فانى اند. پس براى شروع در اظهار درجه ى دوم از اظهار عبودیت به جوارح که رکوع باشد تکبیر بگوید: «الله اکبر» و براى بزرگى حق تعالى اعضاى رئیسه و عالى بدن را که سر و صورت باشد، پست نماید و خم شود و آنچه از عظمت حق تعالى در قلب اوست، به زبان آشکار سازد و با کمال خضوع و خشوع بگوید: «سُبحان ربّى العظیم و بِحَمده»؛ یعنى منزه و پاک مى دانم پروردگار عظیم خود را از جمیع کمبودها، به حسب ذات و صفات و افعال. (5)

در رکوع مباحثى است که در زیر بیان مى شود:

الف) رکوع چیست؟

در هر رکعت بعد از قرائت باید به اندازه اى خم شود که بتواند دست را به زانو بگذارد [و به فتواى بعضى از فقها بتواند سرانگشت هایش را به زانو بگذارد] و این عمل را رکوع مى گویند. (6)

ب) تعداد رکوع در هر رکعت

در هر رکعت از نمازهاى واجب و مستحب یک رکوع لازم است به جز نماز آیات که هر رکعت آن داراى پنج رکوع است. (7)

ج) واجبات رکوع

رکوع داراى پنج واجب مى باشد:

اول: خم شدن به قصد رکوع به طور متعارف تا حدى که انگشتان دستش به زانوها برسد و بنابر احتیاط مستحب مقدارى خم شود که کف دستش به زانوها برسد؛ بنابراین، اگر کسى خم شود؛ ولى به این اندازه خم نشود و یا به قصد رکوع خم نشود و یا به طور متعارف رکوع نکند صحیح نیست. (8)

مسأله: بیشتر فقها و حضرت امام قدس سره فرموده اند: اگر به اندازه ى رکوع خم شود؛ ولى دست ها را به زانو نگذارد اشکال ندارد؛ ولى بعضى از فقها فرموده اند: خلاف احتیاط است پس احتیاط این است که دست ها را به روى زانو بگذارد. (9)

دوم: ذکر رکوع؛ انسان هر ذکرى که در رکوع بگوید کافى است؛ ولى احتیاط واجب آن است که به قدر سه مرتبه «سبحان الله» یا یک مرتبه «سبحان ربى العظیم و بحمده» کمتر نباشد [و بعضى این احتیاط را مستحب دانسته اند] و مستحب است آن را سه یا پنج و یا هفت مرتبه بلکه بیشتر بگوید و اما در حال ضرورت و ضیق وقت مى توان به گفتن یک «سبحان الله» اکتفا نمود و بعضى فرموده اند: به احتیاط واجب در رکوع «سبحان ربى الاعلى و بحمده» نگوید. (10)

سوم: طمأنینه (آرامش بدن) در موقع گفتن ذکر رکوع در حال اختیار.

مسأله: در رکوع باید به مقدار ذکر واجب، بدن آرام باشد و در ذکر مستحب هم اگر آن را به قصد ذکرى که براى رکوع دستور داده اند بگوید، بنابر احتیاط واجب، آرام بودن بدن لازم است و بعضى از فقها فرموده اند: در ذکر مستحب آرام بودن بدن بهتر است. (11)

چهارم: راست ایستادن بعد از رکوع که اگر بعد از رکوع نایستد و به سجده رود نمازش باطل است. (12)

پنجم: طمأنینه (آرامش بدن) در حال ایستادن بعد از رکوع که اگر عمدا ترک کند نمازش باطل است. (13)

د) مواردى که زیاد شدن رکوع نماز را باطل نمى کند

رکوع از واجبات رکنى نماز است که با کم و زیاد شدن عمدى یا سهوى آن نماز باطل مى شود. (7)

مگر در دو مورد که زیاد شدن آن نماز را باطل نمى کند:

اول: زیاد شدن رکوع در نماز جماعت به سبب متابعت از امام جماعت در بعضى از موارد.

مسأله: اگر سهوا پیش از امام سر از رکوع بر دارد، چنانچه امام در رکوع باشد، باید به رکوع برگردد و با امام سر از رکوع بردارد و در این صورت زیاد شدن رکوع که رکن است نماز را باطل نمى کند؛ ولى اگر به رکوع برگردد و پیش از آن که به رکوع برسد، امام سر بردارد نمازش باطل است. (14)

مسأله: اگر سهوا پیش از امام به رکوع رود و طورى باشد که اگر سر بردارد به مقدارى از قرائت امام مى رسد، چنانچه سر بردارد و با امام به رکوع رود نمازش صحیح است. (15)

سؤال: اگر در رکعت اول نماز جمعه، مأموم اشتباها به رکوع رفت و در رکوع متوجه شد که امام مشغول قنوت شده، سر از رکوع برداشت و قنوت را با امام خواند و دو مرتبه به رکوع رفت، آیا این زیادى رکوع مبطل نماز است؟

ج: در فرض سؤال که به قصد تبعیت، از رکوع برگشته، زیادى رکوع مبطل نیست. (16)

سؤال: اگر مأموم در رکعت دوم نماز جمعه پس از قنوت اشتباها به رکوع رفت و متوجه شد که اشتباه کرده و باید همراه جماعت به سجده مى رفت، لذا سر از رکوع برداشته و به سجده رفت، آیا این زیادى رکوع مبطل نماز است؟

ج: بلى در فرض سؤال نماز جمعه ى او به واسطه ى زیاد کردن رکن باطل شده، چون در این فرض تبعیت نیست و این شخص باید نماز ظهرش را بخواند. (17)

دوم: در نمازهاى مستحبى اگر سهوا رکوع زیاد شود به فتواى حضرت امام قدس سره و بیشتر فقها سبب باطل شدن نماز نمى شود. (18)

مستحبات رکوع

1. گفتن الله اکبر قبل از رفتن به رکوع در حالى که راست ایستاده.

2. بالا بردن دست ها در هنگام گفتن تکبیر مانند تکبیرةالاحرام.

3. گذاردن دست ها روى زانوها و باز کردن انگشتان در هنگام گذاردن.

4. [اگر نمازگزار مرد است] زانوها را به عقب بدهد [و اگر زن است زانوها را به عقب ندهد].

5. صاف نگهداشتن پشت [براى مردها] به صورتى که اگر یک قطره آب روى پشت قرار گیرد جابه جا نشود.

6. کشیدن گردن.

7. نگاه بین دو قدم باشد.

8. دو مرفق را باز نگه دارد.

9. دست راست را جلوتر از دست چپ روى زانو بگذارد.

10. اگر نمازگزار زن است دست ها را از زانوها بالاتر بگذارد.

11. ذکر رکوع را سه مرتبه یا پنج مرتبه یا هفت یا بیشتر تکرار نماید.

12. ذکرها به عدد فرد ختم شود.

13. قبل از گفتن «سبحان ربى العظیم و بحمده» بگوید: «اللَّهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ وَ لَکَ خَشَعْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّی خَشَعَ لَکَ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ مُخِّی وَ عَصَبِی وَ عِظَامِی وَ مَا أَقَلَّتْ قَدَمَایَ غَیْرَ مُسْتَنْکِفٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ وَ لَا مُسْتَحْسِر»

14. پیش از ذکر یا بعد از آن صلوات بفرستد.

15. بعد از آنکه از رکوع برخاست و راست ایستاد، در حال آرامى بدن بگوید: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَه» بلکه مستحب است بعد از آن بگوید: «الْحَمْدلِلَّهِ رَبِّ العالَمین أَهْلَ الْجَبَرُوتِ وَ الْکِبْرِیَاءِ وَ الْعَظَمَةُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» چه امام باشد و چه مأموم و چه کسى که به صورت فرادى نماز مى خواند. (19)

مکروهات رکوع

1. سر را پایین یا بالا گرفتن به صورتى که از مساوى بودن با پشتش خارج شود.

2. چسباندن دو دست به بدن از زیر لباس.

3. در حال رکوع دست ها را به پهلو بچسباند.

4. یکى از دو کف دست را بر دیگرى بگذارد و هر دو را بین دو زانو داخل کند.

5. خواندن قرآن در رکوع. (20)

کلمه ى «رکعت» که در شمارش بخش هاى نماز بکار مى رود از همین واژه ى رکوع است.

قبیله ى بنى ثقیف از پیامبر اکرم درخواست کردند، در نماز رکوع و سجود نداشته باشند و مى گفتند: خم شدن براى ما عار است. آیه نازل شد: «وَ إِذَا قِیلَ لَهُمُ ارْکَعُواْ لَا یَرْکَعُونَ؛ (21)

هر گاه فرمان رکوع به آنان داده شود رکوع نمى کنند.» (22)

دیگران در برابر انسان هایى مثل خود خم مى شوند و تعظیم مى کنند، اما شما تنها در برابر خالق خود خم شوید و تعظیم کنید.

وقتى آیه ى فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّکَ الْعَظِیمِ؛ (23)

نازل شد، پیامبر دستور دادند در رکوع خداوند را تعظیم کنید و این ذکر را در رکوع بگویید: «سُبحان ربّى العظیم و بِحَمدهِ» (24)

در روایات مى خوانیم: رکوع نشانه ى ادب است و سجود نشانه ى قرب به خدا، و تا ادب را خوب انجام ندهید آماده ى قرب نمى شوید. (25)

رکوع، راهى براى توبه و استغفار و عذرخواهى به درگاه خداوند است: (فاستغفر ربه و خر راکعا و اناب) (26)

آثار رکوع

امام باقر علیه السلام مى فرماید: کسى که رکوع خود را کامل انجام دهد از وحشت قبر در امان است. (27)

هر چه در برابر خداوند بیشتر خم شویم، قدرت برخورد با شیطان و شیطان صفتان را بیشتر خواهیم داشت. امام صادق علیه السلام مى فرمود: رکوع و سجود طولانى، ابلیس را عصبانى کرده و مى گوید: واى بر من! این مردم با اینگونه بندگى، دیگر مرا اطاعت نمى کنند. (27)

خداوند به فرشتگان مى گوید: ببینید بندگان من چگونه مرا تعظیم مى کنند و در مقابل من رکوع مى کنند، من نیز آنان را بزرگ خواهم کرد و به آنان عزت و عظمت مى بخشم. (28)

امام صادق علیه السلام مى فرماید: رکوع و سجود طولانى در طولانى شدن عمر مؤثر است. (29)

اسرار رکوع

یکى از ارکان مهم نماز، رکوع مى باشد. بدون تردید رکوع نیز همانند دیگر عوامل نماز داراى اسرارى است.

اسرار رکوع را براساس بیانات ائمه معصومین علیهماالسلام مورد بررسى قرار مى دهیم.

مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السلام در این زمینه مى فرمایند:

«هیچ بنده اى براى خداوند متعال به رکوع حقیقى نمى پردازد مگر اینکه خداوند او را به نور جمال خویش زینت داده و در سایه عظمت خود ساکن نموده و لباس برگزیدگان خود را به او مى پوشاند.» (30)

کلام امام بزرگوار علیه السلام مبنى بر آن است، وقتى که بنده در مقام رکوع حقیقى براى خداوند متعال قرار گرفت و به حالت خشوع و خضوع براى او رکوع انجام داد، خداوند متعال براساس لطف و عنایتى که بر بندگان خود دارد، او را شامل رحمت و نور بهاء و درخشندگى خود مى نماید و او را در زمره کسانى قرار مى دهد که براى خود برگزیده است.

روایت دیگرى از مولاى بزرگوار، امام حسن عسگرى علیه السلام در این زمینه بیان گردیده است که اسرار دیگرى از رکوع را بیان مى دارد.

آن بزرگوار مى فرمایند:

«زمانى که نمازگزار به رکوع رفت، خداوند تبارک و تعالى خطاب به ملائک کرده و مى فرماید:

اى ملائکه من، آیا نمى بینید بنده من چگونه براى بزرگى و عظمت من تواضع مى کند؟ شما را گواه مى گیرم که هر آینه او را در دار کبریایى و جلال خودم بزرگ سازم.» (31)

این روایت نیز بیانگر یک حقیقت است و آن اینکه نمازگزار باید در حال رکوع مراقب رفتار و تفکرات ذهنى خود در حین رکوع و اداى اذکار آن باشد؛ زیرا تمرکز ذهنى نمازگزار در حالت رکوع مى تواند او را شامل این روایت گرداند. اما اگر نمازگزار در حال رکوع و بیان ذکر آن با ذهنى آشفته و پریشان و افکارى درهم و برهم به ذکر رکوع بپردازد، به طور مسلم نه تنها شامل این روایت نخواهد شد؛ بلکه امکان دارد که اصلا رکوع او مورد پذیرش حضرت حق تعالى قرار نگیرد.

این روایت زمانى مى تواند شامل حال نمازگزار باشد که او تمام ضوابط و قوانین حاکم بر نماز را به حد امکان و درخور توان و قدرت خود، انجام دهد و در انجام آن چیزى را فروگذار ننماید و هیچگونه عذرى در بجا آوردن آن نداشته باشد.

زمانى که نمازگزار از رکوع سر برمى دارد در این حالت او نیز اسرارى نهفته است.

مولاى بزرگوار، امام حسن عسگرى علیه السلام در این زمینه مى فرمایند:

«زمانى که نمازگزار سرش را از رکوع بلند نمود، خداوند متعال خطاب به ملائکه خود نموده و مى فرماید:

آیا نمى بینید اى ملائکه من، چگونه این بنده ام مى گوید (خدایا) سرم را در مقابل دشمنان تو بلند کردم چنانچه در مقابل دوستان تو تواضع نمودم و خود را براى خدمت تو آماده ساختم؟

شما را گواه مى گیرم اى ملائکه من، هر آینه عاقبت زیبا و خوبى بر او مقرر نموده و بهشتم را براى او قرار خواهم داد.» (32)

رکوع نمازگزار داراى ویژگیهاى خاص خود مى باشد. رکوع نمازگزار عبارت از تواضع نمودن و سر فرود آوردن در مقابل عظمت و قدرت خداى تعالى مى باشد و زمانى که فرد سرش را از رکوع برمى دارد، بیانگر این حقیقت است که او در مقابل دشمنان خدا و پیامبر و اهل بیت او سر خم فرود نمى آورد و تنها خود را خدمتگزار او و اولیاء خدا مى داند.

نمازگزار با این انگیزه به رکوع مى رود و سر از رکوع برمى دارد.

مولاى بزرگوار، امیرالمؤمنین علیه السلام در زمینه تأویل رکوع مى فرمایند:

«… تأویل کشیدن گردنت در رکوع نیز براساس این است که با خود گویى؛ اگر گردنم را بزنى، باز به تو ایمان دارم.

سر برداشتنت از رکوع و گفتن «سمع الله…» تأویلش این است؛ او کسى است که مرا از نیستى به صحنه هستى آورد…» (33)

آداب رکوع و سجود

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:

همانا من از قرائت [قرآن] در رکوع و سجود، نهى شدم. پس در رکوع، خداوند را بزرگ بشمارید و در سجود، بسیار دعا کنید، که سزاوار برآورده شدن است. (34)

به امام باقر علیه السلام عرض کردند: کدامیک بهتر است؟ قرائت بسیار یا طول دادن رکوع و سجود؟ فرمود: طول دادن رکوع و سجود در نماز، بهتر است. آیا گفته خداى عزوجل را نشنیده اى: «فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنْهُ وَ أَقِیمُوا الصَّلاة» (35)

«پس آن اندازه که مى توانید از آن (قرآن) بخوانید و نماز برپا دارید». منظور از برپا داشتن نماز، تنها طول دادن رکوع و سجده است. (36)

امام باقر علیه السلام فرمودند:

«هر کس در رکوع و سجود و قیامش بگوید:

«خداوند بر محمد و خاندانش درود فرستد» خداوند (پاداشى) همچون رکوع و سجود و قیام برایش مى نویسد. (37)

آداب نماز خواندن خانمها

زراره از امام صادق علیه السلام نقل می کند:

هرگاه زن به نماز مى ایستد، دو پایش را کنار هم مى نهد و میان آن دو فاصله نمى دهد و دستانش را به سبب پستانهایش به سینه مى چسباند و در رکوع، بر بالاى زانوانش و رانش مى نهد تا زیاد خم نشود و سُرینش بالا بیاید. در نشستن بر سرین بنشیند و نه آنگونه که مرد مى نشیند و هنگامى که به سجده مى رود زانوانش را پیش از دستانش بر زمین مى گذارد و سپس چسبیده به زمین سجده مى کند، در نشستن رانهایش را به هم مى چسباند و زانوانش را از زمین بلند مى کند و هنگام برخاستن نرم و آهسته برمى خیزد و نخست سرینش را بلند نمى کند. (38)

امام رضا علیه السلام در بیان فلسفه تسبیح، رکوع و سجود فرمودند:

«اگر گفته شود: چرا تسبیح و رکوع و سجود واجب شده است؟ گفته مى شود: به چند علت:

از جمله اینکه بنده با افتادگى و فروتنى و بندگى و پرهیز و خوارى و سرشکستگى و تواضع و نزدیکى به پروردگارش، به تمجید و تقدیس و بزرگداشت و سپاسگزارى آفریننده و روزى دهنده اش مى پردازد.

و براى اینکه تسبیح و سپاسگزارى نیز بکند، همانگونه که تکبیر و تهلیل کرده است و همچنین دل و ذهنش را به یاد خدا مشغول دارد و فکر و خیال و آرزوهایش، او را به سوى غیر خدا نکشاند. (39)

رکوع اولیاء خدا

امیرالمؤمنین علیه السلام آن قدر رکوع طولانى داشت که عرق از ساق پاى او جارى و زیر قدم هاى مبارکش تر مى شد. (2)

شخصى وارد منزل امام صادق علیه السلام شد، دید که امام در حال رکوع، به تسبیح خدا مشغول است و تا 60 مرتبه، تسبیح را تکرار نمود. (40)

در حدیث دیگرى آمده است که امام صادق علیه السلام ذکر خدا را در رکوع و سجود، بیش از 30 بار تکرار مى کرد. (2)

فیض کاشانى مى افزاید: تکرار تسبیح بیش از 30 بار، در نماز جماعت بود. از اینکه امام، باید مراعات حال ضعیف تران را بنماید، معلوم مى شود که شرکت کنندگان در نماز، همه خواهان این طول دادن بودند.

در رکوع مى گوییم: سبحان ربى العظیم و بحمده، و خداى بزرگ را تسبیح و ستایش مى کنیم. وقتى آیه ى «فَسَبِّح بِاسمِ رَبِّکَ العَظیم» (41)

نازل شد، پیامبر فرمود: «اجْعَلُوهَا فِی رُکُوعِکُمْ.» (42)

در تاریخ آمده است که ربیع بن خثیم، تمام شب را با یک رکوع به صبح مى رساند و چون صبح مى شد، سر برمى داشت و مى گفت: آه! که افراد بااخلاص، گوى سبقت را ربودند و ما از کاروان بازماندیم.»

مرحبا قومى که داد بندگى را داده اند

ترک دنیا کرده اند و از همه آزاده اند

طرفةالعینى نبوده غافل از حضرت و لیک

سیل ها با این همه از دیده ها بگشاده اند

پیرامون رکوع طولانى حضرت امام رضا علیه السلام نیز آمده است:

حسن بن على بن فضال گوید: امام رضا علیه السلام را هنگامى که عازم عمره بود و براى وداع کنار قبر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمده بود، مشاهده کردم و بعد از مغرب بالاى سر مبارک رسول خدا صلى الله علیه و آله قرار گرفت و ابتدا به آن جناب سلام کرد و بعد خود را به قبر چسباند. بعد از این از جاى خود برخاست و در کنار قبر به نماز ایستاد و بعد شانه ى چپ خود را به قبر چسباند. سپس در کنار یکى از ستون ها قرار گرفت و شش رکعت نماز خواند و رکوع و سجود خود را به اندازه ى سه تسبیح طول داد و بعد سر به سجده گذاشت و طول داد به اندازه اى که از عرقش ریگ ها، مرطوب شدند. (43)

حقیقت رکوع و سجود و تسبیحات آن ها

و اما تکبیر رکوع، شاید مناسب این باشد که با آن قصد کند که خدا برتر از این است که کسى توانایى قیام به عبادتش را داشته باشد، و قصدش از بلند کردن دست نیز بیزارى جستن از اعتقاد به قدرت داشتن براى قیام به عبادت خدا باشد، و خم مى شود از حال قیام براى رکوع، و قصد مى کند تواضع براى بیزارى جستن از نیرو و قدرت و اراده اش، و با این خضوع براى خدا، رعایت ادب مى کند و ذکر رکوع را بگوید، و از تسبیح در رکوع، منزه دانستن پروردگارش از داشتن شریک را اراده مى کند.

بدان که تسبیح خداوند متعال مقتضاى صفات جلالى که صفات سلبى اند، مى باشد، و اصل صفات جلاله سلبى برگشت به سلب و نفى حدود مى کند، و نفى حدود برگشت به نفى همه ى سلب ها مى کند، و مصداق نفى سلب ها در خداى متعال جز گستردگى و سعه ى وجود او نیست، و این غیر از تنزیه ممکنات و موجودات ممکن الوجود است؛ زیرا سلب در ممکنات فقط به سلب وجودهایى است که از حدود وجودهاى ممکنات انتزاع مى شود نه از خود وجودشان.

تسبیح خداوند متعال فقط به چیزى است که با آن ستایش مى شود، به همین جهت است که تسبیحش غالبا با حمدش مقارن است، همان گونه که در تسبیح رکوع و سجود هست (سبحان ربى الاعلى و بحمده)، همانند این فرموده خداى متعال: (نسبح بحمد ربک) «با حمد و ستایش پروردگارت تسبیح بگو» (44)

با توجه به این مطلب، حقیقت تنزیه خداى متعال این است که بنده قلبا عقیده پیدا کند به سلب همه ى وجوه و اقسام نقایص از خداى متعال، و به مقتضاى آن با جوارح خویش عمل کند، و همین امر اقتضا دارد اغلب صفات خوب در بنده کامل شده باشد؛ مثل اخلاص و راستى و توکل و تسلیم و رضا و توحید؛ زیرا بنده هرگاه به کمال همه جهات در خداوند معتقد شود لازمه اش اعتقاد به کمال قدرت، عنایت، علم و یکتایى خدا در همه ى جهات است، زیرا اگر ضرر و نفع را از غیر خداوند نداند و همه را از جانب خدا بداند، هرگز در اعمال و کردارش توجه به غیر خدا پیدا نمى کند. و اعمالش را فقط براى خدا انجام مى دهد، و با این اخلاص و صداقتش کامل مى شود، و هرگاه علم خدا را به مصلحت خود و کمال عنایت او را در حق خودش، و قدرت کاملش را بر اصلاح حالش بداند در این صفات قدرت عنایت و علم کامل مى شود. و هرگاه عقیده پیدا کند به کمال خدا از حیث نداشتن شریک و نداشتن اجزاء در وهم و عقل و وجود خارجى، توحید به دو قسم آن کامل مى شود؛ آن دو قسم توحیدى که بر خداى متعال جایز است.

همان گونه که در کلام امیرالمؤمنین و سید موحدان علیه السلام در تفسیر وحدتى که براى خداوند جایز است آمده که اجمال آن چنین است: «آنچه از معناى واحد در حق خداوند متعال سزاوار است اراده شود دو معنى است: یکى این است که خدا شریک ندارد، و دومى آن این است که در معنى و مفهوم یکتا است.» (45)

و هر دو معنى به اقتضاى سلب نقایصى است که ضد کمالند. پس حال تسبیح در بنده این است که در قلبش معتقد باشد به این که پروردگارش از همه ى جهات کامل است، و همه ى حرکات و سکنات بنده هم ناشى از این معرفت باشد.

این تفسیر در تسبیح کامل و مطلق است واما تسبیح مقید، پس آن به حسب قیودش ملاحظه مى شود. مثلا تسبیح مقید به رکوع (: تسبیح رکوعى) ممکن است به این معنا باشد که خداوند منزه است از نقص شریک داشتن در حول و قوه و اراده؛ همان گونه که آنچه در مصباح الشریعه آمده به این مطلب اشاره دارد:

«امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ بنده اى براى خداى متعال حقیقة رکوع نمى کند مگر این که خداوند او را به نور زیبایى زینت مى دهد، و در سایه سار کبریایى و بزرگش قرار مى دهد، و لباس برگزیدگانش را بر او مى پوشاند. رکوع در نماز، اول و سجود دومین است، و هر کس اولى را انجام دهد براى دومى شایستگى پیدا مى کند، در رکوع ادب، و در سجود نزدیکى به خداست، هر کس ادبش را نیکو نکند، شایستگى براى نزدیک شدن به خدا را ندارد. پس رکوع کن رکوع کسى که با قلبش براى خدا خضوع و فروتنى دارد، ذلیل و هراسان است و در تحت سلطنت و قدرت خداست، با اعضایش فروتنى مى کند، اندام و اعضایش هم چون شخصى که به جهت از دست دادن فایده هائى که براى رکوع کنندگان مى رسد، ناراحت و هراسان است.

نقل است ربیع بن ختیم همواره شب را تا به صبح در یک رکوع به بیدارى مى گذراند، و وقتى که صبح مى شد نفسى مى زد و گفت: آه که مخلصان پیشى گرفته و از ما گذشتند. رکوعت را با صاف کردن پشتت کامل کن، و از همت و قدرت خود در قیام به خدمت خدا پائین بیا (قیام به خدمت خدا را از خود ندان بلکه با کمک خدا بدان) و با قلبت از وسوسه و نیرنگ و حیله گرى هاى شیطان فرار کن؛ زیرا خداوند مقام بندگانش را به اندازه ى تواضعشان براى او، بالا برده، و آنان را به ریشه هاى تواضع و خشوع و خضوع به اندازه ى تابش نور عظمتش بر درون شان، هدایت کرد.» (46)

مى گویم: در این کلمات دقت کن و تأمل نما، و آنچه را که تو را کفایت مى کند در این مقام از کلمات به دست آور. پس اگر در آن جمله که فرمود: رکوع اول و سجود دوم و در رکوع ادب و در سجود نزدیکى به خدا، دقت کنى مى یابى دلیل آنچه را که در بیان تکبیر در رکوع گفتیم؛ زیرا بیزارى از توان و قدرت خویش و توکل و تسلیمى که مقتضاى تنزیه از داشتن شریک در حول و قوه و اراده است، از ادب است، و مقام فنایى که لازمه ى آن قرب و نزدیکى به خداست و همان که عبارت از تنزیه سجودى است از مقامات قرب است.

هم چنین این فرموده اش: «و از اراده ات در قیام به خدمت پروردگار مگر به یارى او پائین بیا و دست بردار» همانند تصریح کردن به این است که مقصود از رکوع، اشاره به بیزارى جستن از چیزهایى است که بیان شد، و منزه دانستن پروردگارت از شریک داشتن در آن موارد، و نیز پاداشى که در ابتداى حدیث براى کسى که حقیقت رکوع را آورد بیان شد، فقط مناسب آن چیزى است که ما ذکر کردیم از قصد بیزارى جستن با رکوع؛ زیرا همین معنى مناسب است با نور زیبایى و سایه نشینى زیر سایه ى کبریایى خدا.

خلاصه سخن این که هر کس اسباب ظاهرى را مراعات کند و نظرش در امور، به تدبیر و توان و نیروى خودش باشد و بر آن تکیه کند، رکوع این شخص رکوع حقیقى نیست، و خدا را با تنزیه رکوعى منزه ندانسته، اگر چه رکوع را طولانى و صد بار تسبیح بگوید.

حقیقت رکوع و روح آن این است که قلب و دل بنده بر صفت توکل، و عملش عمل توکل کنندگان باشد، و جز خدا هیچ تدبیرگر و انجام دهنده ى مستقل نبیند، و از نیرو و قدرت خود بیزارى بجوید، و به دست آوردن و چنگ انداخت به اسباب و وسایل ظاهرى را تنها از جهت پیروى از دستور خدا بداند؛ چنین شخصى در کسبش نمى تواند حریص باشد، و نمى تواند به حرام و شبهات چنگ بزند، بلکه مال را نگه نمى دارد و جز براى خدا، و به دستور خدا انفاق نمى کند، بلکه انفاق و نگه داشتن اموال در پیش او مساوى است، بلکه نزد او وجود و عدم و نیازمندى و بى نیازى مساوى است، در این هنگام است که خداوند تدبیر امورش را خودش به دست مى گیرد و او را به غیر خودش واگذار نمى کند.

در بیان اسرار قیام از رکوع

اما برخواستن از رکوع: پس باید نیتش در آن قد برافراشتن در مقابل دشمنان خدا بعد از تواضع و فروتنى براى خدا باشد. و مقصودش از بلند کردن دست براى تکبیر رکوع، بیزارى جستن از تواضع براى دشمنان خدا است.

سپس مستحب است که رکوع را کامل کند با راست کردن پشت و کشیدن گردن، به این نیت که ایمان آوردم به تو اگر چه گردنم را بزنى، سپس سرت را بلند مى کنى به این امید که خضوع و تسبیح و حمدت قبول شده، و نیت مى کنى برترى بر دشمنان خدا را به نیرو و قدرت او، و این امیدواریت را تأکید مى کنى با گفتن سمع الله لمن حمده (خداوند شنید سخن کسى را که ستایش او کرد) یعنى: خداوند جواب داد کسى را که ستایش کرد او را. سپس با گفتن الحمدلله رب العالمین، شکر و سپاس را مى آورى، و بعد از آن با گفتن «اهل الکِبریاء و العَظَمة و اهلَ الجود و الجَبَروت» (47)

خشوع و خاکسارى در پیشگاه پروردگارت را مى افزایى بعد از گردن فرازى در مقابل دشمنان خدا، گویا بعد از این که براى عبودیت قیام کردى، اقتضاى این قیام این است که از نیرو و قدرت خودت براى قیام به عبودیت با رکوع، بیزارى بجویى، و خداوند را از داشتن شریک در حول و قوه منزه بدانى. و اقتضاى آن این است که در عین حال آشکار سازى علو خود را بر دشمنان خدا و دشمنان اولیاى خدا با نیرو و قوت خدا، و نیز اقتضا دارد این بیزارى جستن و قیام به امر عبادت این که بعد از گردن فرازى مقابل دشمنان، کبریاء و عظمت خدا را یاد آورى. پس با این آداب عبودیت از حیث علم و عمل برایت کامل مى شود. (48)

«هشام بن حکم» از حضرت موسى بن جعفر علیهماالسلام پرسید: «چرا نمازگزاران در رکوع مى گویند: «سبحان ربى العظیم و بحمده» ولى در سجود مى گویند: «سبحان ربى الاعلى و بحمده»؟

امام علیه السلام فرمودند: «اى هشام! وقتى که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به معراج بردند، و در آن جا نماز گزارد، و ذکر گفت، و از عظمت خداوند دید آن چه را که دید، بندهاى بدنش لرزید! و بدون اختیار به حال رکوع درآمد و در آن حال گفت: «سبحان ربى العظیم و بحمده» – پروردگار بزرگ من از هر عیب و نقصى پاک و منزه است و من مشغول ستایش او هستم. – وقتى که از آن حالت برخاست، نظرش به عظمت خداى خود در مکان بالاترى که از آن برتر تصور نمى شد، افتاد و بدون اختیار صورت خود را بر خاک نهاد و گفت: «سبحان ربى الاعلى و بحمده» – پروردگار من که از همه کس برتر مى باشد، از هر عیب و نقصى پاک و منزه است، و من مشغول ستایش او هستم.»

پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این کلمات را تکرار مى کرد، تا پس از گفتن هفت مرتبه، قدرى از آن رعبى که دلش را پر کرده بود، کاسته شد، به خاطر همین، در امت او این دو ذکر سنت شد، (که در نماز خوانده شود.) (49)

اسرار رکوع

1. فلسفه ى تکبیر قبل از رکوع

ظاهر آن است که این تکبیر از متعلقات رکوع و براى مهیا شدن نمازگزار براى منزل رکوع است و ادب آن، آن است که مقام عظمت و جلال حق و عزت و سلطنت ربوبیت را در نظر آورد و مقام ضعف و عجز و فقر و ذلت عبودیت را نصب العین خود قرار دهد و در این حال به مقدار معرفتش به عز ربوبیت و ذل عبودیت، تکبیر حق تعالى را توصیف کند. و هنگام تکبیر دست ها را بالا آورد و عبادت خود را پشت سر اندازد و با کف خالى با قلبى پر از خوف و رجا تکبیر بگوید و وارد منزل رکوع شود و شاید بلند کردن دست ها اشاره به بر نداشتن زادى از منزل قیام باشد.

2. رکوع رمز انقیاد و تسلیم

پس از قرائت در برابر مجد و عظمت خداوند گردن کج کرده و کمر خم نما و به نشانه ى تسلیم تا حد رکوع خضوع کن. رکوع آغاز خضوع و سجود پایان آن است، هر کس رکوع را به صورت کامل انجام دهد و حق آن را ادا کند به سجود، شایستگى پیدا مى کند، رکوع ادب است و سجود، تقرب است، کسى که ادب ندارد لیاقت تقرب ندارد.

رکوع اول است و سجود دوم. هر کس حقیقت اول به جاى آورد، شایستگى دومى را یافته است. در رکوع ادب (عبودیت) است و در سجود قرب (به معبود) و کسى که به نیکى ادب نگذارد، قرب را نشاید پس رکوع کسى را به جاى آر که با دل خاضع براى خدا و تحت سلطه ى او ذلیل و بیمناک است و اعضاى خود را از اندوه و ترس آن که از بهره ى رکوع کنندگان بى نصیب گردیده فرود مى آورد. (50)

3. علت کشیدن گردن در رکوع

مسأله: مستحب است… [مرد] در رکوع، زانوها را به عقب بدهد و پشت را صاف نگهدارد و گردن را بکشد و مساوى پشت نگهدارد. (51)

شخصى به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کرد: سر کشیدن گردن در رکوع نماز چیست؟ حضرت فرمودند: سرش آن است که [مى خواهى اظهار کنى:] خداوندا! من به یگانگى ات ایمان دارم اگر چه گردنم را بزنى. (52)

راز قیام، رکوع، سجود و…

همان گونه که نماز داراى ذکر و قول است، داراى حال و فعل نیز هست، و هر یک از اینها سر و نهانى دارد، زیرا جاى جاى نماز رازمند است. قبلا گذشت که تنها راه بیان راز نماز کشف و شهود صحیح یا نقل معتبر است؛ زیرا اولا براى عقل که گرد کعبه ى کلیات مى گردد، راهى جهت سعى بین مصادیق جزئى وجود ندارد.

ثانیا لازم است هر مصداق جزئى که از طریق کشف و شهود و یا از راه نقل معتبر به دست آمده، ناقض و شکننده ى حکم کلى معقول و برهانى نباشد.

توجیهاتى که براى حال نمازگزار بیان مى شود، مانند قیام و… اختصاصى به نماز ندارد، چون این افعال در سایر عبادات نیز وجود دارد، مانند وقوف در عرفات و مشعر الحرام، و نیز طواف و سعى؛ زیرا برخى چیزها که به وسیله آنها، افعال و احوال نماز توجیه مى گردد، در مناسک حج و عمره و مانند آن نیز جارى است.

مهم نصى است که در بیان اسرار نماز در شب معراج وارد شده که در این نوشته برخى از آن را مى آوریم، سپس به آنچه امکان توجیه دارد، اشاره خواهیم کرد.

در کتاب علل الشرایع از حضرت ابى الحسن موسى بن جعفر علیهماالسلام روایت شده که از حضرت پرسیدند: چگونه نماز، یک رکعت و دو سجده است؟ (یعنى چگونه در هر رکعت نماز، یک رکوع و دو سجده واجب است؟) و چرا وقتى دو سجده به پایان رسید دو رکعت تمام نشده است؟ فرمود: وقتى از چیزى پرسیدى قلبت را از هر چیزى تهى کن تا پاسخ آن را بفهمى. در حقیقت نخستین نمازى که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم آن را بجا آورد در آسمان و در برابر خداوند متعال، جلوى عرش او برگزار شد؛ «أَوَّلَ صَلَاةٍ صَلَّاهَا رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّمَا صَلَّاهَا فِی السَّمَاءِ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى قُدَّامَ عَرْشِهِ جَلَّ جَلَالُه …» (53)

از این حدیث استفاده مى شود، اصطلاح «صاد» در روایت که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مأمور شد از آن وضو بگیرد و غسل کند، همان چشمه اى است که از رکن عرش سرچشمه مى گیرد و به آن «آب حیات» مى گویند. «صاد» همان چیزى است که خداوند با اشاره به آن فرمود: «ص و القرءان ذِى الذِّکر» (54)

و نیز استفاده مى شود که همه ى حالات رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم از قیام، رکوع، سجود، نشستن و ایستادن، به وحى الهى صورت گرفته، و هر حالتى داراى ذکر و قول است؛ چنان که از کتاب دعوات قطب راوندى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده است که فرمود: جبرئیل از من خواست تا قرآن را [کنایه از قرائت حمد و سوره] ایستاده بخوانم و حمد خدا را در حال رکوع بیان کنم، و تسبیح او را در حال سجده انجام دهم، و در حال نشسته دعا بخوانم؛ » أَمَرَنِی جَبْرَئِیلُ أَنْ أَقْرَأَ الْقُرْآنَ قَائِماً وَ أَنْ أَحْمَدَهُ رَاکِعاً وَ أَنْ أُسَبِّحَهُ سَاجِداً وَ أَنْ أَدْعُوَهُ جَالِساً.» (55)

نیز روایت دیگرى وارد شده که از آن هم استفاده مى شود که براى ایستادن در نماز ذکر ویژه اى است.

انسان چون خود وجود جامعى است که همه ى حضرات خمس (56) را گرد آورده است، داراى همه حالاتى است که همه فرشتگان دارند، ولى فرشتگان داراى این مقام جمعى نیستند؛ زیرا امیر بیان در حق فرشتگان مى فرماید: «مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا یَرْکَعُونَ وَ رُکُوعٌ لَا یَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا یَتَزَایَلُون …» (57)

برخى از فرشتگان در حال سجودند، رکوع نمى کنند؛ و برخى در حال رکوعند، برپا نمى ایستند؛ و گروهى در صف ایستاده اند، از جاى خود بیرون نمى روند… ولى انسان، گاهى برپا مى ایستد، گاهى رکوع مى کند و زمانى به سجده مى رود، در حالى مى نشیند و گاه از حالت نشسته به قیام برمى گردد، همان طور که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در معراج انجام داد. چون روایتى درباره ى سر رکوع آمده که تأویلش این است: خدایا به یکتایى تو ایمان دارم، گرچه گردنم را بزنى؛ «آمَنْتُ بِوَحْدَانِیَّتِکَ وَ لَوْ ضُرِبَتْ عُنُقِی .» (58)

این خود نمودارى است از سایر احوال و اجزاى نماز چون قیام، قعود و… (59)

و می نویسند:

تأویل رکوع و سجود آن است که نمازگزارى که با پروردگار خویش مناجات مى کند، هنگام رکوع گرچه پشت و گردن خویش را به جلو مى کشد و سپس براى فرمان بردن از خداوند مى ایستد و خویش را استوار مى کند، ولى همه ى اینها نسبت به دشمن خدا و دشمن امر و نهى اوست، که همان شیطان فریبکار، نفس اماره و دنیاى سر تا پا فریب باشد. اما نسبت به خداوند متعال هر قیامى نزد او قعود و هر اعتدال و استقامتى نزد او خمیدگى و هر گردن کشیدنى نزد او شکستگى است؛ زیرا هر زنده اى نسبت به او مرده، و هر دانایى نسبت به او نادان، و هر توانایى نسبت به او ناتوان است، چون هر چیزى نسبت به وجه الله باقى، نابود و فانى شدنى است.

از این رو امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

«کُلُّ قَوِیٍّ غَیْرَهُ ضَعِیفٌ وَ کُلُّ مَالِکٍ غَیْرَهُ مَمْلُوکٌ وَ کُلُّ عَالِمٍ غَیْرَهُ مُتَعَلِّمٌ وَ کُلُّ قَادِرٍ غَیْرَهُ یَقْدِرُ وَ یَعْجَزُ وَ کُلُّ سَمِیعٍ غَیْرَهُ یَصَمُّ عَنْ لَطِیفِ الْأَصْوَاتِ وَ یُصِمُّهُ کَبِیرُهَا وَ یَذْهَبُ عَنْهُ مَا بَعُدَ مِنْهَا وَ کُلُّ بَصِیرٍ غَیْرَهُ یَعْمَى عَنْ خَفِیِّ الْأَلْوَانِ وَ لَطِیفِ الْأَجْسَامِ وَ کُلُّ ظَاهِرٍ غَیْرَهُ [غَیْرُ بَاطِنٍ ] بَاطِنٌ وَ کُلُّ بَاطِنٍ غَیْرَهُ غَیْرُ ظَاهِر.» (60)

بر این پایه، نمازگزارى که با خدا مناجات مى کند، باید خم شود و رکوع کند یا سجده بجاى آورد تا هر آنچه راز نهان در مرحله ى تنزل است به شکل رکوع و سجود نمودار شود، چنان که خم کردن پشت و کشیدن گردن به علامت آماده بودن براى جانبازى گرچه عنوان رکوع یا سجود بر خداوند متعال را همچنان داراست، لیکن نسبت به دشمنان دین خدا قیام و استوارى است. همان گونه قیام نیز گرچه براى دفاع از کیان دین، قیام به شمار مى آید ولى نسبت به حضرت قیوم محض، کرنش و انحطاط است، چنان که امیر موحدان، على علیه السلام درباره ى خداوند فرمود: «غِنَى کُلِّ فَقِیرٍ وَ عِزُّ کُلِّ ذَلِیلٍ وَ قُوَّةُ کُلِّ ضَعِیفٍ»(61)زیرا هر چیزى نزد خداوند خاکسار و ساجد است، و هیچ چیز سود و زیان چیز دیگر را دارا نیست.

بنابراین، اولا هر توانایى در قیاس با خداوند متعال ناتوان است.

ثانیا گرچه نسبت به احیا و زنده کردن امر و فرمان خداوند و دفاع از دین او توانمند باشد، ولى توانایى اصیل و ذاتى او نیست بلکه به طفیل و پیروى از توانایى قادر مطلق است؛ زیرا نیروى او برخاسته از توانایى خداوندى است که نیروبخش هر ناتوان است. از این رو نباید امر بر هیچ کس اشتباه شود و خود را نیرومند ببیند، بلکه بر انسان است که نخست خردمند باشد، سپس همه ى دستگاه هاى ادراکى و تحریکى خویش را که از پیروان و همراهان خرد هستند، به پیروى از خرد و تعقل وادار کند، و این گونه بیندیشد که با نیرو و توان خداوند است که مى ایستد و مى نشیند و قیام مى کند و خم مى شود و دفاع مى کند و حمله ور مى شود، و بر همین منوال است سایر اوصافى که برخى از آنها نسبت به خداوند سنجیده مى شود و برخى نسبت به دفاع از حرمتهاى دین او.

رکوع و نیز سجود از ارکان اساسى و اصلى نماز به شمار مى آید و نمادى از فروتنى و تسلیم در آستانه و ساحت ربوبى محسوب مى شود، از این رو در آیاتى چند از قرآن، گاه بنده به نماز و به برپا دارى آن مأمور است، و گاهى او را به برپا دارى رکوع و سجود دستور داده اند، مانند: آیه 77 سوره مبارکه حج؛ «یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ ارْکَعُواْ وَ اسْجُدُواْ وَ اعْبُدُواْ رَبَّکُمْ وَ افْعَلُواْ الْخَیرْ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، رکوع و سجود کنید، و پروردگارتان را بپرستید و کار خوب انجام دهید، باشد که رستگار شوید.» (62)


1) بحارالانوار، ج 82، ص 108.

2) بحارالانوار، ج 82، ص 110.

3) نهج البلاغه، خطبه ى اول.

4) راز نماز، محسن قرائتى، ص78-77.

5) صلاة الخاشعین، شهید آیت الله دستغیب، ص101.

6) توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسأله 1022.

7) العروة الوثقى، ج 1، فى الرکوع.

8) العروة الوثقى، ج 1، الصلاة، فى الرکوع «احدها».

9) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1023.

10) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1028 و 1029 و العروة الوثقى، ج 1، الصلاة، فى الرکوع، مسأله 13.

11) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1030.

12) العروة الوثقى، ج 1، الصلاة، فى الرکوع «الرابع».

13) العروة الوثقى، ج 1، الصلاة، فى الرکوع «الخامس».

14) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1471.

15) توضیح المسائل مراجع ، مسأله 1476.

16) جامع المسائل، ج 1، سؤال 441.

17) جامع المسائل، ج 1سؤال 440.

18) العروة الوثقى، ج 1، فى الرکوع، مسأله 28؛ احکام و روح نماز، محمد وحیدى، ص76-79.

19) العروة الوثقى، ج 1، فى الرکوع، مسئله 26 و فى القنوت، مسئله 16.

20) العروة الوثقى، ج 1، فى الرکوع، مسئله 26 و فى القنوت، مسئله 27؛ دانستنى هاى لازم از نماز، محمد وحیدى، ص135-137.

21) سوره مبارکه مرسلات، آیه 48.

22) بحار الانوار، ج 85، ص 100.

23) سوره مبارکه واقعه، آیه 74.

24) جامع الاحادیث، ج 2، ص 922.

25) بحار الانوار، ج 85، ص 108.

26) سوره ص، آیه 24.

27) وسائل، ج 4، ص 928.

28) جامع الاحادیث، ج 5، ص 203.

29) وسائل، ج 4، ص 928؛ تفسیر نماز، محسن قرائتى، ص134-136.

30) لَا یَرْکَعُ عَبْدٌ لِلَّهِ رُکُوعاً عَلَى الْحَقِیقَةِ إِلَّا زَیَّنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِنُورِ بَهَائِهِ وَ أَظَلَّهُ فِی ظِلِّ کِبْرِیَائِهِ وَ کَسَاهُ کِسْوَةَ أَصْفِیَائِه (مصباح الشریعه، ص 61).

31) فَإِذَا رَکَعَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ یَا مَلَائِکَتِی أَ مَا تَرَوْنَ کَیْفَ تَوَاضَعَ لِجَلَالِ عَظَمَتِی أُشْهِدُکُمْ لَأُعَظِّمَنَّهُ فِی دَارِ کِبْرِیَائِی وَ جَلَالِی (مستدرک الوسائل، ج 3، ص 78).

32) فَإِذَا رَفَعَ رَأْسَهُ مِنَ الرُّکُوعِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَ مَا تَرَوْنَ مَلَائِکَتِی کَیْفَ یَقُولُ أَرْتَفِعُ عَنْ أَعْدَائِکَ کَمَا أَتَوَاضَعُ لِأَوْلِیَائِکَ وَ أَنْتَصِبُ لِخِدْمَتِکَ أُشْهِدُکُمْ یَا مَلَائِکَتِی لَأَجْعَلَنَّ جَمِیلَ الْعَاقِبَةِ لَهُ وَ لَأُصَیِّرَنَّهُ إِلَى جِنَانِی (مستدرک الوسائل، ج 3، ص 78).

33) تَأْوِیلُ مَدِّ عُنُقِکَ فِی الرُّکُوعِ تُخْطِرُ فِی نَفْسِکَ آمَنْتُ بِکَ وَ لَوْ ضُرِبَتْ عُنُقِی ثُمَّ تَأْوِیلُ رَفْعِ رَأْسِکَ مِنَ الرُّکُوعِ إِذَا قُلْتَ سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ تَأْوِیلُهُ الَّذِی أَخْرَجَنِی مِنَ الْعَدَمِ إِلَى الْوُجُودِ (بحار الأنوار (چاپ بیروت)، ج 81، ص 254)؛ آموزش عرفانى نماز، تقى ژاله فر، ص251-253.

34) إِنِّی قَدْ نَهَیْتُ عَنِ الْقِرَاءَةِ فِی الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ فَأَمَّا الرُّکُوعُ فَعَظِّمُوا اللَّهَ فِیهِ وَ أَمَّا السُّجُودُ فَأَکْثِرُوا فِیهِ مِنَ الدُّعَاءِ فَإِنَّهُ قَمِنٌ أَنْ یُسْتَجَابَ لَکُم (معانی الأخبار، النص، ص 279).

35) سوره مبارکه مزمل، آیه 20.

36) فلاح السائل، ص 30.

37) مَنْ قَالَ فِی رُکُوعِهِ وَ سُجُودِهِ وَ قِیَامِهِ- صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِمِثْلِ الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ وَ الْقِیَامِ (الکافى، ج 3، ص324، ح13).

38) إِذَا قَامَتِ الْمَرْأَةُ فِی الصَّلَاةِ جَمَعَتْ بَیْنَ قَدَمَیْهَا وَ لَا تُفَرِّجُ بَیْنَهُمَا وَ تَضُمُّ یَدَیْهَا إِلَى صَدْرِهَا لِمَکَانِ ثَدْیَیْهَا فَإِذَا رَکَعَتْ وَضَعَتْ یَدَیْهَا فَوْقَ رُکْبَتَیْهَا عَلَى فَخِذَیْهَا لِئَلَّا تَطَأْطَأَ کَثِیراً فَتَرْتَفِعَ عَجِیزَتُهَا فَإِذَا جَلَسَتْ فَعَلَى أَلْیَتَیْهَا لَیْسَ کَمَا یَجْلِسُ الرَّجُلُ وَ إِذَا سَقَطَتْ لِلسُّجُودِ بَدَأَتْ بِالْقُعُودِ وَ بِالرُّکْبَتَیْنِ قَبْلَ الْیَدَیْنِ ثُمَّ تَسْجُدُ لَاطِئَةً بِالْأَرْضِ فَإِذَا کَانَتْ فِی جُلُوسِهَا ضَمَّتْ فَخِذَیْهَا وَ رَفَعَتْ رُکْبَتَیْهَا مِنَ الْأَرْضِ وَ إِذَا نَهَضَتِ انْسَلَّتِ انْسِلَالًا لَا تَرْفَعُ عَجِیزَتَهَا أَوَّلًا (وسائل الشیعة، ج 5، ص 463).

39) «فَلِمَ جُعِلَ التَّسْبِیحُ وَ الرُّکُوعُ وَ السُّجُودُ قِیلَ لِعِلَلٍ مِنْهَا أَنْ یَکُونَ الْعَبْدُ مَعَ خُضُوعِهِ وَ خُشُوعِهِ وَ تَعَبُّدِهِ وَ تَوَرُّعِهِ وَ اسْتِکَانَتِهِ وَ تَذَلُّلِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ تَقَرُّبِهِ إِلَى رَبِّهِ مُقَدِّساً لَهُ مُمَجِّداً مُسَبِّحاً مُعَظِّماً شَاکِراً لِخَالِقِهِ وَ رَازِقِهِ وَ لِیَسْتَعْمِلَ التَّسْبِیحَ وَ التَّحْمِیدَ کَمَا اسْتَعْمَلَ التَّکْبِیرَ وَ التَّهْلِیلَ وَ لِیَشْغَلَ قَلْبَهُ وَ ذِهْنَهُ بِذِکْرِ اللَّهِ وَ لَمْ یَذْهَبْ بِهِ الْفِکْرُ وَ الْأَمَانِیُّ غَیْرَ اللَّهِ (علل الشرائع، ج 1، ص260-261).

40) وافى، ج 2، ص 107.

41) سوره مبارکه واقعه، آیه 74.

42) المیزان، ج 19، ص 160؛ پرتوى از اسرار نماز، محسن قرائتى، ص173-174.

43) ادعیه و زیارات، ص 131 و 132.

44) سوره مبارکه حجر، آیه 98.

45) توحید، ص 83 و خصال، ج 1، ص 2 و بحارالانوار، ج 3، ص 206.

46) مصباح الشریعه، ص 90 – 89 و بحارالانوار، ج 82، ص 108.

47) فلاح السائل، ص 109.

48) امام خمینى قدس سره عمده ى احوال را قیام، رکوع و سجود مى شمرد و باقى افعال و اعمال را مقدمه براى این سه عمل مى داند، و این سه عمل را به توحید فعلى صفاتى و ذاتى مى شمرد. و نماز را متقوم به دو امر مى داند یکى ترک خودبینى و خودخواهى، و دیگرى: خداخواهى و حق طلبى. و مى فرمایند: در این سه مقام که مقام قیام و رکوع و سجود است این دو مقام به تدریج حاصل شود، پس در حال قیام ترک خودبینى است به حسب مقام فعل که مقام فاعلیت، و رؤیت فاعلیت حق، و قیومیت حق مطلق است. در رکوع ترک خودبینى است به حسب مقام صفات و اسماء، و رؤیت مقام اسماء و صفات حق است، و در سجود ترک خودبینى است مطلقا و خداخواهى و خداطلبى مطلقا، و جمیع منازل سالکین از شئون این مقامات ثلاثه است…؛ (اسرار الصلاة، مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى، ترجمه سید على احمدى، ص 444-450).

49) پرورش روح، نماز و عبادت در تفسیر المیزان، ص 252؛ نماز و عبادت پیامبر اعظم، عباس عزیزى، ص28-31.

50) رک: اسرار الصلوة، امام خمینى قدس سره، ص 353 و اسرار نماز، ترجمه ى اسرار الصلوة شهید ثانى قدس سره، ص 148.

51) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1042.

52) علل الشرائع، ج 2، ص 14، باب 10 و ص 28، باب 30؛ احکام و روح نماز، محمد وحیدى، ص224-228.

53) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 21، ح 2261 از علل الشرایع.

54) سوره مبارکه ص، آیه 1.

55) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 16، ح 2257 از جامع الدعوات قطب راوندى.

56) حضرت در لغت به معناى درگاه و پیشگاه است، و در اصطلاح اهل معرفت حضرات پنجگانه عبارت اند از: 1. حضرت غیب مطلق یا عالم اعیان ثابته در حضرت علمیه پروردگار. 2. حضرت شهادت مطلق، یعنى جهان ملک و ناسوت. 3 و 4. حضرت غیب مضاف است، یک بخش آن که به غیب مطلق نزدیک است، جهان ارواح جبروتى و عالم ملکوت یعنى عقول و نفوس خوانده مى شود، و بخش دیگر که به حضرت شهادت مطلق نزدیک است عالم مثال است و آن را ملکوت نیز مى گویند. 5. حضرت جامع چهار قسم یاد شده، و آن عالم انسانیت است. بنابراین، انسان کامل جامع همه ى حضرات است، از این رو ویژگى هاى همه عقول و نفوس و مجردات و کروبیان و ملکوتیان و جبروتیان را داراست، و همه ى کلمات الهى در او یک جا گرد آمده است؛ «أُوتِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِم » پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم مظهر بارز این کلمات است.

57) نهج البلاغه، خطبه ى 1.

58) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 62، ح 2283.

59) رازهاى نماز، آیةالله جوادى آملى، ص 109 -111.

60) نهج البلاغه، خطبه ى 65.؛ هر توانایى جز خداوند ناتوان، و هر مالک و متصرفى غیر او مملوک و هر دانایى جز او یادگیرنده است، و هر قادر و توانایى جز او در برخى امور توانا و در پاره اى ناتوان است، و هر شنونده اى جز او از درک صداهاى ضعیف کر است و صداهاى قوى نیز او را کر مى کند، و هر بینایى جز او نابیناست، و جز او هر آشکارى پنهان است و هر پنهانى جز او آشکار نیست.

61) نهج البلاغة، خطبه ى 109.؛ خداوند متعال بى نیاز کننده ى هر فقیر، و عزت بخش هر ذلیل، و توانایى دهنده ى هر ناتوان است.

62) رازهاى نماز، آیةالله جوادى آملى، ص117-119.