//از واجبات نماز تشهد است که در رکعت دوم و آخر نماز خوانده مى شود.
در رکعت دوم تمام نمازهاى واجب و رکعت سوم نماز مغرب و رکعت چهارم نماز ظهر و عصر و عشا باید انسان بعد از سجده ى دوم بنشیند و در حال آرام بودن بدن تشهد بخواند؛ یعنى بگوید:
«أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» (1)
مستحبات تشهد
1. در حال تشهد به صورتى که در مستحبات سجود، بیان گردید بنشیند.
2. نگاهش به طرف زانوهایش باشد.
3. پیش از تشهد بگوید: «الحمدلله» یا بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ خَیْرُ الْأَسْمَاءِ لِلَّه .»
4. دست ها را بر ران ها بگذارد و انگشت ها را به یکدیگر بچسباند.
5. در تشهد اول بعد از صلوات بگوید: «وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ.» و اگر بعد از تشهد دوم بخواهد بگوید، بنابر احتیاط واجب قصد خصوصیت و ورود ننماید. (2)
یک نکته: نشستن به صورت «اقعاء» در حال تشهد و سلام مکروه است. (3)
در تشهد، به یگانگى خداوند و رسالت پیامبرش حضرت محمد صلى الله علیه و آله شهادت و گواهى مى دهیم. گرچه در اذان و اقامه، بارها به این دو امر گواهى داده ایم، اما آن شهادت به هنگام ورود به نماز بود و این گواهى به هنگام خروج از نماز.
این همه تکرار حکیمانه است، زیرا انسان خیلى زود دچار غفلت و فراموشى مى شود و ولى نعمت خود را فراموش مى کند و این جملات همچون طنابى است که کشتى انسان را در امواج حوادث حفظ مى کند.
شعار توحید
«لا اله الا الله»، اولین شعار همه انبیاست.
«لا اله الا الله» آن گواهى است که همه صاحبان علم همگام با فرشتگان به آن اقرار دارند: «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَةُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ» (4)
«لا اله الا الله»، کلمه اى است که هر مسلمانى به هنگام تولد در گوش خود مى شنود و به هنگام مرگ با آن تشییع و در قبر به او تلقین مى شود.
«لا اله الا الله»، محبوب ترین کلمات در نزد خداوند و سنگین ترین عمل در میزان است. (5)
«لا اله الا الله»، دژ محکم الهى است که هر کس در آن داخل شد از عذاب در امان است. «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی- فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی » (6)
«لا اله الا الله»، مرز میان کفر و اسلام است. هر کافرى با گفتن آن در امان اسلام درمى آید. پیامبر اکرم از مسلمانى که به گفتن «لا اله الا الله» یکى از سربازان دشمن اعتنایى نکرد و او را کشت، انتقاد کرد و فرمود: با اظهار این کلمه هر کسى در امان است، گرچه ندانیم در بیان آن صادق است یا نه. (7)
«لا اله الا الله»، شعار مسلمین به هنگام عبور از صراط قیامت است. (8)
در تاریخ مى خوانیم که ابوجهل به پیامبر گفت: آیا ما 360 بت را رها کنیم و یک خدا را بپذیریم؟ ما حاضریم 10 کلمه بگوییم اما این یک جمله را نگوئیم. ولى پیامبر فرمود: همین جمله است که شما را به عزت و قدرت مى رساند و شما را بر تمام امت ها برترى مى دهد. (9)
نگاهى به دعاى عرفه امام حسین علیه السلام و خطبه ى امام سجاد علیه السلام در شام، این حقیقت را بهتر روشن مى کند که اولیاى خدا با تمام وجود این شهادت را مى دادند و حتى زمین و زمان را بر این شهادت خود، گواه مى گرفتند. در تشهد به جمله ى «لا اله الا الله» اکتفا نمى کنیم بلکه مى گوییم: «وحده لا شریک له» یعنى احدى با او شریک نیست، نه در آفرینش، نه در اداره و نه در قانونگذارى: «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْک » (10)
بندگى خدا بالاترین افتخار براى اولیاى خداست: «کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْدا» (11)
بندگى خدا برابر است با آزادگى انسان از همه قیود و وابستگى ها و دلبستگى ها، و لذا چنان قدرتى به انسان مى دهد که از هیچ ابرقدرتى نمى هراسد. همسر فرعون بخاطر آنکه بنده خدا بود، به چنان عنصر نفوذناپذیرى تبدیل شد که زر و زور فرعونى در او اثر نکرد و با آنکه فرعون، همه را به بردگى کشیده بود، اما او تنها بنده خدا بود و کارش بجائى رسید که الگوى همه ى مردان و زنان مؤمن تاریخ گشت: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْن » (12)
آنچه امروزه اکثر خداپرستان را گرفتار کرده آن است که به زبان «لا اله الا الله» مى گویند، اما در عمل به سراغ غیر او مى روند و عزت و قدرت را در جایى دیگر جستجو مى کنند. از غیر او اطاعت مى کنند و به غیر او عشق مى ورزند. راستى که شرک، ظلم بزرگى به خود و بى ادبى به ذات مقدس اوست. (إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیم ) (13)
زیرا شریک داشتن نشانه ضعف و عجز و ناتوانى در انجام کارها و وجود شبیه و نظیر است که اینها در مورد خداوند معنى ندارد.
شهادت به رسالت
«و أشهدُ انّ مُحَمَّداً عَبدهُ و رَسولُه»
و گواهى مى دهم که محمد بنده و رسول اوست.
بندگى بالاترین مقام انبیا، بلکه مقدمه ى مقام رسالت و نبوت است: «عبده و رسوله» عبودیت است که پیامبر را به معراج مى برد: (سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِه ) (14)
و وحى آسمانى را بر او نازل مى کند: (نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا) (15)
خداوند نیز پیامبرانش را به بندگى خود ستایش مى کند، در مورد حضرت نوح علیه السلام مى فرماید: (إِنَّهُ کانَ عَبْداً شَکُوراً) (16)
و درباره حضرت داود علیه السلام (نِعمَ العَبد) (17)
یکى از تفاوت هاى انبیا با نوابغ و مخترعین آن است که آنها نبوغ و خلاقیت خود را در اثر تیزهوشى و پشتکار و تمرین بدست آورده اند، اما انبیا معجزات خود را در اثر بندگى خدا و در سایه ى لطف خدا پیدا کرده اند و بندگى منشأ همه مقامات انبیا است. اقرار به عبودیت پیامبران، ما را از هر گونه غلو و افراط و زیاده روى در مورد مقامات اولیاى خدا بازمى دارد، تا بدانیم پیامبرهم که برترین فرد خلق است، بنده ى خداست.
ناگفته پیداست این شهادت باید از روى صدق و حقیقت باشد وگرنه منافقین هم در نزد پیامبر شهادت به رسالت مى دادند و قرآن مى فرماید: خداوند شهادت مى دهد که تو رسول او هستى، اما منافقان دروغ مى گویند، زیرا گواهى آنان صادقانه نیست. (18)
به هر حال شهادت به عبودیت پیامبر، مقدم بر شهادت به رسالت آن حضرت است و این، درسها و پیامها دارد.
شهادت به رسالت، به معناى نفى تمام مکاتب بشرى است. به معناى قبول جاودانگى و جهانى بودن رسالت خاتم پیامبران است. به معناى نفى همه از طاغوت هاست.
شهادت به رسالت حضرت محمد صلى الله علیه و آله، پیمانى است که خداوند از همه ى پیامبران گرفته است که اگر رسالت او را نمى پذیرفتند به نبوت نمى رسیدند. (19)
بنابراین تنها من نیستم که مى گویم: «اشهدُ انّ محمداً عبدهُ و رسولُه» بلکه همه ى انبیا به آن قرار دارند.
صلوات
«اللهم صل على محمد و آل محمد»
به دنبال شهادت به توحید و رسالت، بر محمد و آل او صلوات مى فرستیم.
صلوات، نشانه محبت، مودت و وفادارى به خاندان پیامبر گرامى اسلام است، که قرآن آن را اجر رسالت پیامبر دانسته است. (20)
صلوات، صیقل دهنده ى روح زنگار گرفته انسان است (21)
و نفاق را از بین مى برد. (22)
صلوات، عاملى براى محو گناهان، (23)
وسیله اى براى گشایش درهاى آسمان، (24)
سبب استغفار و دعاى فرشتگان در حق انسان، (25)
وسیله اى براى تقرب به پیامبر در قیامت و دریافت شفاعت اوست. (26)
خوش عاقبت کسى است که آخرین کلامش در دنیا صلوات باشد. (21)
خداوند ابتدا خود بر پیامبر صلوات مى فرستد و سپس به ما دستور صلوات مى دهد:
«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» (27)
یعنى همانا خداوند و فرشتگان بر محمد صلوات مى فرستند، اى کسانى که ایمان آورده اید شما نیز بر او صلوات و سلام بفرستید و تسلیم محض او باشید.
از این آیه و روایات ذیل آن نکاتى در مورد صلوات بدست مى آید:
الف: صلوات، احترام زبانى است ولى مهم تر از آن اطاعت عملى است که جمله ى «سَلِّمُوا تَسْلِیماً» به آن اشاره دارد.
ب: صلوات خدا و فرشتگان دائمى است: «یُصَلُّونَ»
ج: صلوات خداوند کرامت و صلوات فرشتگان رحمت و صلوات مردم دعاست.
د: در روایات آمده: خداوند به حضرت موسى خطاب کرد بر محمد و آل او صلوات فرست، زیرا که من و فرشتگانم بر او صلوات مى فرستیم. (28)
ه: رسول خدا فرمود: یاد خدا عبادت است و یاد من نیز عبادت است، چنانکه یاد جانشین من على بن ابیطالب علیهماالسلام نیز عبادت است. (29)
و: در روایات آمده: براى استجابت دعا قبل از دعا صلوات بفرستید. (30)
نه تنها گفتن صلوات بهنگام شنیدن نام آن حضرت بلکه نوشتن آن، بدنبال نام آن حضرت ثواب دارد و پیامبر مى فرمود: کسى که در کتاب خود بر من صلوات بفرستد، تا زمانى که نام من در این کتاب است فرشتگان براى او استغفار مى کنند. (31)
چگونگى صلوات
در کتب اصلى اهل سنت از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که به هنگام صلوات، حتما نام آل محمد را در کنار پیامبر بیاورید وگرنه صلوات شما ابتر و ناقص است. (32)
در تفسیر درالمنثور از کتاب هاى صحیح بخارى و مسلم و ترمذى و نسائى و ابى داود و ابن ماجه که از مهم ترین کتب اهل تسنن است نقل شده است، که شخصى به پیامبر گفت: ما مى دانیم چگونه بر تو سلام کنیم، اما صلوات بر تو چگونه است؟ پیامبر فرمود: چنین بگوئید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیمَ وَ آلِ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِید» (33)
شافعى امام مذهب شافعیان این مطلب رابه شعر درآورده و مى گوید:
یا أَهلَ بَیْتِ رَسُولِ اللَّهِ حُبُّکُمْ
فَرْضٌ مِنَ اللَّهِ فِی القُرآنِ أَنزَلَهُ
کَفاکُمْ مِنْ عَظِیِم القَدرِانَّکُمْ
مَنْ لَم یُصَلِّ عَلَیکُم لا صَلوةَ لَهُ (34)
اى اهل بیت پیامبر! که محبت شما از طرف خداوند در قرآن آمده است، در بزرگى شما همین بس که هر کس در نماز بر شما صلوات نفرستد نمازش باطل است. آرى یاد آل محمد در هر نماز، رمز آن است که باید پس از پیامبر به سراغ اهل بیت او برویم نه دیگران. وگرنه بردن نام کسانى که نیاز به تداوم راهشان نیست آنهم در هر نماز، کارى لغو مى شود.
شخصى خود را به کعبه چسبانده بود و صلوات مى فرستاد، اما نام آل محمد را نمى برد، امام صادق علیه السلام فرمود: این ظلم به ماست. (35)
پیامبر خدا فرمود: کسانى که آل مرا از صلوات محروم کنند در قیامت از بهشت بوئى نمى برند. (36)
چنانکه جلساتى که نام خدا و یاد پیامبر و آل او در آن نباشد، موجب حسرت در قیامت خواهد بود. (37)
جالب آنکه در روایات آمده است: هر گاه نام پیامبرى از پیامبران خدا برده شد، ابتدا بر محمد و آل او صلوات بفرستید و سپس بر آن پیامبر درود و ثنا بفرستید. (38)
پیامبر خدا فرمود: بخیل واقعى کسى است که نام مرا بشنود اما بر من صلوات نفرستد. او جفا کارترین و بى وفاترین مردم است. (39)
ده صلوات پیغمبر صلى الله علیه و آله بر صلوات فرستنده
پس از آن متذکر مقام و عظمت حضرت رسول صلى الله علیه و آله و اهل بیت او شود که راه نجات در شفاعت ایشان است و راه قرب به حق، تمسک به آنان است. هر کس خدا را اراده کند، از ایشان شروع مى نماید؛ لذا متوسل گردد به گواهى به عبودیت و رسالت خاتم الأنبیاء و صلوات بر آن حضرت و اهل بیتش و بگوید:
«و اشهد ان محمدا عبده و رسوله اللهم صل على محمد و آل محمد» و راستى اگر حقیقت صلوات از مؤمن سر زند، منتظر باشد ده صلوات خاتم الأنبیاء صلى الله علیه و آله را و به یقین اگر یک صلوات پیغمبر صلى الله علیه و آله به کسى برسد، موجب رستگارى اش خواهد شد. (40)
همراه کردن درود بر پیغمبر با نماز براى حق
حضرت صادق علیه السلام مى فرماید:
«تشهد، مدح و ثنا کردن خداوند است. پس در نهان بنده ى او باش در حالى که خاضع هستى در فعل و عمل و همان طورى که بنده ى او هستى به گفتار و ادعا و هر آینه تو را فرموده است که به پیغمبرش درود بفرستى، پس همراه کن صلوات فرستادن بر آن حضرت را به نمازى که براى خداست و بپیوند اطاعت پیغمبر را به اطاعت حق و گواهى اش را به گواهى اش (یعنى گواهى به وحدانیت خدا را با گواهى به عبودیت و رسالت خاتم الأنبیاء همراه کردن) پس مواظب باش که برکتهاى معرفتش از تو فوت نشود که از فایده ى صلواتش بى بهره مانى.» (41)
راز تشهد
اصل تشهد، در معراج به شکل کنونى درآمد، چون وقتى رسول خدا در نماز خواست بپا خیزد، گفته شد: اى محمد بنشین، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم نشست، در این هنگام وحى آمد: اى محمد! چون نعمت خویش بر تو ارزانى داشتم نام مرا ببر، از این رو به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم الهام شد بگوید: «بسم الله و بالله و لا اله الا الله و الأسماء الحسنى کلها لله»؛ به نام و کمک خدا، و هیچ خدایى جز خداى یکتا نیست و نامهاى نیک همه از آن خداست. سپس خداوند به او وحى فرمود که اى محمد بر خود و اهل بیت خویش درود بفرست، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم گفت: «صَلَّى اللَّهُ عَلَیَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِی » (42)
درود خدا بر من و اهل بیت من.
تأویل تشهد بنابر آنچه در روایت جابر بود، عبارت است از تجدید ایمان، بازگشت به اسلام، و اقرار به برانگیخته شدن پس از مرگ؛ و تأویل گفتن درودها گرامى داشت خداى سبحان و بزرگداشت اوست از آنچه ستمگران گفته اند، و الحاد پیشگان وصف کرده اند.
تکرار سجده ها، اقرار به آغاز آفرینش انسان از خاک و بازگشت به آن و پراکنده شدن و برخاستن از آن است. بنابراین، وقتى نمازگزار براى تشهد مى نشیند، گویا از خوابگاه گور به پا خاسته و به برانگیخته شدن پس از مرگ اقرار مى کند، و در این دنیا – به تعلیم خداوند – از آنچه پس از مرگ و برانگیخته شدن از گور مشاهده کرده، سخن مى گوید.
بنابراین، همان گونه که قرآن داراى تأویلى است که در روز قیامت خواهد آمد – چنان که خداوند متعال به آن خبر داده(43)
– تشهد نیز داراى راز خارجى و تأویل تکوینى است که در روز قیامت آن راز تجلى مى نماید، زیرا در روز قیامت همه ى پرده ها بالا مى رود و رازها برملا مى شود، چنان که با گسترده شدن نظام حقیقى تومار نظام اعتبارى درهم پیچیده مى شود.
نحوه ى نشستن در حال تشهد کیفیتى استحبابى است و آن «تورک» است؛ تورک یعنى بر نشیمن گاه و ران چپ نشستن و پاى راست را بر کف پاى چپ قرار دادن. تأویل این گونه نشستن – چنان که در روایت کتاب من لا یحضره الفقیه آمده – این است که «اللَّهُمَّ أَمِتِ الْبَاطِلَ وَ أَقِمِ الْحَق «(44)
خدایا باطل را بمیران و حق را برپا دار. زیرا راست مظهر حق و راستى و چپ کنایه از باطل و دروغ است. مسئله راست و چپ در آداب و سنتها رعایت شده تا کلمه ى «الله» همان کلمه برتر باشد، وگرنه انسان مؤمن هر دو پایش مبارک و راست است، چنان که دو دست او نیز خجسته و راست است؛ زیرا او از اصحاب یمین و مبارک است و غیر مؤمن هر دو پا و دستهاى او چپ است. اصل در این راست و چپ، روایتى است در حق خداوند سبحان که هر دو دست خدا راست و مبارک است، با این که خداوند را نه دست است و نه هیچ عضو دیگر؛ زیرا او منزه است از آن که عضوى او را درک کند و حسى او را بیابد. (45)
راز صلوات بر محمد و آل محمد
چون ولایت اهل بیت علیهم السلام تنها علت واسطه براى دوام فیض از ناحیه ى خدایى است که هیچ چیز و هیچ کس در کار او شریک نیست، از این رو امر شده است که ولایت در تشهد لحاظ شود، چنان که در آغاز نماز فرمان توجه به ولایت آنان علیهم السلام آمده است، و همان گونه که اصل نماز، بدون ولایت پذیرفته نمى شود، نماز کسى نیز که درود بر اهل بیت علیهم السلام را ترک گوید مردود است، هر چند نمازگزار هم دوست دار اهل بیت باشد. این مطلب از روایت جابر جعفى استفاده مى شود که گفت:
– از امام صادق علیه السلام شنیدم مى فرمود: هر گاه یکى از شما نمازگزارد و ذکر صلوات بر محمد و آل محمد را فراموش کند، با نمازش راهى به جز راه بهشت را طى کرده، و اساسا نمازى که در آن ذکر محمد و آل محمد نباشد، پذیرفته نمى شود؛ «إِذَا صَلَّى أَحَدُکُمْ فَنَسِیَ أَنْ یَذْکُرَ مُحَمَّداً وَ آلَهُ فِی صَلَاتِهِ سُلِکَ بِصَلَاتِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْجَنَّةِ وَ لَا تُقْبَلُ صَلَاةٌ إِلَّا أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا مُحَمَّدٌ وَ آلُ مُحَمَّد علیهم السلام». (46)
– از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روایت شده که فرمود: هر کس نمازى بگزارد و در آن بر من و اهل بیت من صلوات نفرستد، نمازش پذیرفته نیست؛ «مَنْ صَلَّى صَلَاةً لَمْ یُصَلِّ فِیهَا عَلَیَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِی لَمْ تُقْبَلْ مِنْه «. (47)
– در روایت زراره از امام صادق علیه السلام نقل شده که پرداخت زکات فطره، متمّم روزه است، مانند صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم که سبب تمامیت نماز است(48)
و چون صلوات بر پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بدون صلوات بر اهل بیت او ناقص است، از این رو صلوات بر همگى آنان (پیامبر و اهل بیت) سبب کمال و تمام نماز است؛ همان گونه که اسلام با ولایت کامل شد و نصاب نعمت خداوندى با آن تمام گردید و – بنابر آنچه از آیه ى سوم سوره ى مائده استفاده مى شود – اسلام ولایى خشنودى خداى سبحان را فراهم مى کند. «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»؛ (49)
معنا و اثر شهادت به توحید و رسالت
شهادت به وحدانیت و رسالت در اذان و اقامه از متعلقات نماز و مقدمه ى ورود به آن است. تشهد نیز خروج از فناء به بقاء و از وحدت به کثرت است. شهادت در تشهد به بنده ى سالک تذکر مى دهد که حقیقت نماز حصول توحید حقیقى و شهادت به وحدانیت از مقاماتى است که از اول تا آخر نماز با سالک است. همچنین در شهادت اذان و اقامه و شهادت تشهد سر اول و آخر بودن خدا نیز نهفته است و این نکته نیز هست که سفر سالک من الله و الى الله مى باشد. پس سالک باید در هر مقامى متوجه این مقصد باشد و حقیقت وحدانیت و الوهیت خداوند را به قلب فهمانده، قلب را در این سفر معراجى، الهى کند تا شهادت او حقیقت یافته، از شرک و نفاق پاک گردد.
در شهادت به رسالت نیز شاید این نکته باشد که دستگیرى ولى مطلق و نبى ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله و سلم در این معراج سلوکى از مقاماتى است که سالک باید در هر مقامى متوجه آن باشد تا سر ظهور «اول» و «آخر» بودن که از مقامات ولایت است براى اهلش روشن شود. شهادت در اول نماز و شهادت در تشهد با یکدیگر متفاوت است؛ زیرا شهادت در ابتدا، شهادت قبل از سلوک که شهادت تعبدى و تعقلى است و شهادت تشهد، شهادت پس از رجوع که شهادت تحققى یا تمکنى است. پس شهادت تشهد از اهمیت بالایى برخوردار مى باشد؛ چرا که در آن ادعاى تحقق و تمکن و ادعاى رجوع بدون حجاب به کثرت است. از آن جا که این مقام شامخ براى ما به دست نمى آید، ادب در محضر الهى آن است که کوتاهى و ذلت و نقص و ناتوانى و بیچارگى خود را در نظر بیاوریم و با حال شرمسارى به بارگاه قدس خداوند متوجه شده و عرضه داریم:
بارالها! ما از مقامات اولیا و مدارج اصفیاء و کمال مخلصین و سلوک سالکین بهره اى جز الفاظى چند نداریم و از همه ى مقامات به قیل و قال بسنده کرده که از آن نه کیفیتى حاصل مى شود و نه حال. بار خدایا! حب دنیا و تعلقات آن، ما را از بارگاه قدس و محفل انس تو محروم نموده؛ مگر تو با لطف خفى خویش از ما افتادگان دستگیرى فرمایى و جبران گذشته نمایى تا بلکه از خواب غفلت بیدار شده، راهى به محضر قدسى تو پیدا کنیم.
حدیثى درباره ى اسرار و آداب تشهد
امام صادق علیه السلام فرمود:
«تشهد، ثناء خداوند متعال است. پس تو همان گونه که در ظاهر بندگى مى کنى و در گفتار مدعى عبودیت او هستى، در باطن نیز عبودیت کن. صفاى عبودیت باطنى خویش را به صداقت در گفتار متصل نما. خداوند تو را بنده آفریده و به تو دستور داده تا با قلب و زبان و اعضاى بدنت او را عبادت کنى و عبودیت خود را در برابر او به ربوبیت او براى خویش، محقق کنى و بدانى که اختیار بندگان به دست او است؛ به گونه اى که آن ها قدرت بر نفس کشیدن و نگاه کردن ندارند، مگر با قدرت و اراده ى حق تعالى، آن ها از آوردن کوچک ترین چیزى در مملکت او ناتوانند؛ مگر با اذن و اراده ى خداوند. خداوند عزوجل فرمود: «پروردگار تو هر چه بخواهد، مى آفریند و هر چه اراده کند، اختیار مى فرماید. کسى در امر خویش اختیارى ندارد. خداوند منزه و برتر است از آنچه شرک مى ورزند.» (50)
پس در عمل، بنده ى شاکرى باش؛ همان طور که در ظاهر ادعاى بندگى دارى. صداقت گفتارت را به صفاى باطنت متصل کن؛ چرا که خداوند تو را آفریده؛ پس خداوند برتر و بزرگ تر از آن است که کسى پیش از او اراده و حیثیتى داشته باشد. پس با خشنودى به حکم او و با انجام اوامر او بندگى کن. همانا خداوند به تو دستور داده که بر نبى او صلوات بفرست؛ پس نماز را به صلوات بر نبى و طاعت خدا را به اطاعت از او و شهادت به وحدانیت خدا را به شهادت به رسالت او متصل نما. اگر خواهى که اوامر و نواهى الهى را به جاى آرى و از سنن و قواعد شرع، نصیبى و بهره اى داشته باشى، مراقب باشد تا برکات معرفت حرمت نبى صلى الله علیه و آله و سلم را از دست ندهى که در این صورت از فواید صلوات بر او محروم مى شوى و در زمره ى کسانى نخواهى بود که حضرت به استغفار و شفاعت براى آن ها مأمور شده است.» (51)
سالک در تشهد پس از شهادت به وحدانیت و الوهیت حق، متوجه به مقام مقدس عبد مطلق و رسول ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله و سلم مى شود. از تقدم مقام «عبودیت» بر رسالت مى فهمد که قدم عبودیت مقدمه ى همه ى مقامات سالکین و رسالت فرع عبودیت است. از آن جا که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بنده ى حقیقى فانى در حق است، اطاعت او اطاعت خدا مى باشد. بنده ى سالک باید مراقب باشد که با کوتاهى در طاعت رسول، از برکات عبادت با دستگیرى ولى مطلق محروم نشود. بنده ى سالک باید بداند که بدون دستگیرى خدا و رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم به بارگاه قدس الهى راه ندارد. (52)
بعد از انجام این افعال دقیق و اسرار عمیق، که فوائد بسیارى دارد، وقتى براى تشهد نشستى، از این که مبادا جمیع آنچه را انجام داده اى غیر آن وجهى باشد، که باید انجام مى دادى، بیمناک باش؛ به گونه اى که خوف و ترس و حیا سراسر وجودت را فراگیرد؛ بنابراین چنین احساس نما که از فوائد و آثارى که بر اعمال بیان شده، بهره اى نگرفته اى، مگر این که ذات حق به رحمت خود، آن را تدارک کند و به فضل خودش، این اعمال ناقص تو را بپذیرد، لذا دوباره، به امر، و اصل دین برگرد و به کلمه توحید، چنگ بزن و به حصن و دژى که هر کس در آن درآید ایمن مى گردد، درآى و به وحدانیت پروردگار، گواهى ده، و رسول بزرگوار و نبى عظیم الشان را حاضر در آن مجلس بدان، و بر عبودیت و رسالت او، گواهى ده، و بر او و آلش درود فرست که با این شهادتین، عهدت را با خدا تجدید مى کنى، چرا که به این عمل، پایه و اساس مراتب عبادت و اولین وسیله براى تقرب به خداست و با درود بر رسول خدا و آل او امید این را داشته باش که در مقابل این درود و صلوات تو، آن حضرت، به تو جواب گوید، که اگر یک مرتبه تو مورد صلوات و درود آن حضرت قرار گیرى، براى همیشه رستگار خواهى شد.
مرحوم ملا محسن فیض کاشانى در کتاب اسرار الصلاة خود در مورد تشهد مى فرماید: پس نمازگزار باید در شهادت، بر زبان آن راند که دل بیند، و داند، نه آن که کلماتى چند بخواند و بگذرد، و حقیقت آنچه گوید به خاطر نگذراند. و در جایى دیگر گوید:
ذکر حق رخصت قرب است و حضور
اگر از صدق و ارادت باشد
دل اگر با تو نباشد به نماز
عادت است آن، نه عبادت باشد
هر چه را دل نگرد، باز بگوى
که چنین گفته، شهادت باشد
به نیاز آى، چو درآیى به نماز
تا تو را فیض زیادت باشد.
اما کسى که اسباب را ببیند و از مسبب الاسباب غافل باشد و بر ضمانت خداوند اطمینان نداشته باشد، سزاوار است او را عابد اسباب دانست نه عابد براى خدا؛ مگر این که بگوییم، اعتقادش به خدا، از روى جزم و یقین بوده. ولى این که این اعتقاد و ایمان، در عملش اثرى بر جاى نگذاشته، به خاطر بیمارى دل و ضعف او و استیلاى ترس، بر او و تزلزل خاطرش، به خاطر غلبه اوهام، بر او بوده است. به درستى که گاهى قلب، به تبع وهم، ناآرام مى شود و پیرو وهم، مى گردد، بدون این که نقصانى در اعتقاد انسان باشد؛ مانند انسانى که شبى را با مرده اى، در خانه یا در گورى، به صبح آورد، با این که مى داند آن مرده هم مانند سایر جمادات است و کارى از او ساخته نیست، وحشت دارد و دل به این امر راضى نمى گردد.
مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى در بیان معناى صلوات و فوائد آن می نویسد:
کسى که بر پیامبر، درود بفرستد و سلام گوید، باید مراقب عملش باشد که با صلوات و سلام او در تضاد نباشد؛ چرا که روح صلوات، تحیت و اکرام است، و روح سلام همان است که در مصباح الشریعه حکایت شده. معناى صلوات و سلام، مخالف با اذیت و آزار است، پس هنگامى که بر پیامبر و آل او درود فرستادى و با زبان، سلام گفتى، پس مواظب باش که با عملت او را آزار ندهى، که در نتیجه گفتارت با عملت مخالف خواهد بود؛ زیرا، اخبار زیادى در مورد عرضه اعمال تو بر رسول خدا و ائمه علیهم السلام، وارد شده است.
پس حالت چگونه خواهد بود هنگامى که آن ها، اعمال قبیح و معصیت از تو ببینند؟ و اگر در میان اعمالت، ظلم و ستم بر شیعیان و عترت آن ها مشاهده کنند، آیا این گونه اعمال، موجب آزار و اذیت آن ها نمى شود؟ آیا چنین رفتارى، در تضاد با صلوات و سلام بر آن ها نیست؟ و اگر زبانت، مخالف با عمل و قلبت باشد، این چیزى جز نفاق نیست که باید از آن به خدا پناه برد.
به تحقیق که از اهل مراقبه حکایت شد که مدتى براى جمعى از برادران ایمانى اش دعا مى نمود، در این هنگام پدرش مرد و مالى از او به این فرد به ارث رسید. گفت: «من که با برادرانم، در مورد نعمت هاى اخروى، که باقى و همیشگى است، مواسات داشتم، چگونه در این متاع دنیا، که فانى و از بین رفتنى است، نسبت به آن ها بخل بورزم؟» پس، تمام ارثى که از پدر، به او رسیده بود، بین همان افرادى که برایشان دعا مى کرد تقسیم نمود.
مى گویم: کسى که نسبت به زخارف و متاع دنیوى برادران ایمانیش حسد ورزد، چگونه ممکن است راغب باشد، که خداوند، کرامات عالم آخرت را به برادر ایمانى اش عطا کند؟ و کسى که نمى تواند ببیند چیزى از این متاع دنیوى در دست برادرش است، چگونه مى تواند مشتاق این باشد که نعمت هاى بزرگ اخروى، نصیب آن فرد گردد؟ آیا این، محال نیست؟
اما این که مردم، در دعاى براى بهشت، نسبت به دیگران، بذل و بخشش دارند و نسبت به بذل و بخشش متاع دنیا، بخیل و حسود هستند؛ به خاطر این است که اعتقاد به تأثیر دعا ندارند و این از عدم اطمینانشان، به وجود نعمت هاى اخروى نشأت مى گیرد. (53)
و شهید ثانی در بیان راز تشهد و آداب معنوی آن نگاشته است:
اکنون پس از این کارهاى دقیق و رازهاى ژرف که شامل خطرها و وحشتهاى بزرگ بود چون به تشهد نشینى، لباس ترس و شرمسارى را در برکن که نکند آنچه انجام دادم براى او خالص نبوده و تکالیفم و شرطهاى آنها را انجام نداده باشم و در دفتر پذیرفته شدگان نامم ثبت نشده باشد.
پس خودت را از تمامى بهره هاى اعمال گذشته دست خالى بدان، مگر این که خداوند به رحمت خودش آن را کامل نموده و به فضل خودش عمل ناقصت را بپذیرد. و به ابتداى کار و حقیقت دین بازگرد، و در کلمه توحید و دژ محکم الهى چنگ زن، همان دژى که هر کس داخلش شد، ایمن گردید، اگر چه هیچ دستاوردى جز همین چنگ زدن به کلمه ى توحید نداشته باشى. و به یکتایى او گواهى ده، و فرستاده ى بزرگوار و پیامبر بزرگ او را در نظر آور، و از برایش به بندگى و رسالت الهى شهادت ده. و بر او و خاندانش درود فرست، و به دوباره گفتن شهادتین با خداوند متعال تجدید عهد نما، که شهادتین موجب دستیابى به مراتب نیکبختى است. پس شهادتین اولین اسباب بندگى و پایه و جمع کننده ى فضیلتهاست، و امیدوار باش که آن حضرت صلى الله علیه و آله درود ترا با ده درود بپذیرد. البته اگر به حقیقت صلوات بر آن حضرت قیام نموده باشى، که اگر فقط یکى از این دوردهاى حضرت شامل حالت بشود، براى ابد رستگار مى گردى. (54)
1) توضیح المسائل مراجع، مسأله 1100؛ احکام و روح نماز، محمد وحیدى، ص86.
2) العروة الوثقى، ج 1، فى التشهد، فصل 31، مسئله 4.
3) العروة الوثقى، ج 1، مسئله 5 و فصل 32، و فى التسلیم، مسئله 4؛ دانستنى هاى لازم از نماز، محمد وحیدى، ص141.
4) سوره مبارکه آل عمران، آیه 18.
5) بحار الانوار، ج 93، باب التهلیل و فضله.
6) بحار، ج 3، ص 13.
7) اشاره به، آیه: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنا» سوره مبارکه نساء، آیه 94.
8) جامع الاحادیث، ج 1، ص 188.
9) فرازهایى از تاریخ اسلام، ص 111.
10) سوره مبارکه اسراء، آیه 111.
11) بحار الانوار، ج 77، ص 402.
12) سوره تحریم، آیه 11.
13) سوره مبارکه لقمان، آیه 13.
14) سوره مبارکه اسراء، آیه 1.
15) سوره مبارکه بقره، آیه 23.
16) سوره مبارکه اسراء، آیه 3.
17) سوره مبارکه ص، آیه 30.
18) سوره مبارکه منافقون، آیه 1.
19) سوره مبارکه آل عمران، آیه 81.
20) سوره شورى، آیه 23.
21) وسائل، ج 4، ص 1216.
22) کافى، ج 2، ص 492.
23) بحار، ج 94، ص 54.
24) وسائل، ج 4، ص 1220.
25) مرآة العقول، ج 12، ص 109.
26) بحار، ج 94، ص 63.
27) سوره احزاب، آیه 56.
28) تفسیر نورالثقلین، ج 4، ص 305.
29) بحار الانوار، ج 94، ص 69.
30) بحار الانوار، ج 94، ص 64.
31) بحار الانوار، ج 94، ص 71.
32) به نقل از تفسیر نمونه، ج 17، ص 420.
33) به نقل از تفسیر المیزان، ج 16، ص 365، صحیح بخارى، ج 6، ص 151.
34) الغدیر.
35) وسائل، ج 4، ص 1218.
36) وسائل، ج 4، ص 1219.
37) کافى، ج 2، ص 497.
38) بحار الانوار، ج 94، ص 48.
39) وسائل، ج 4، ص 1220؛ تفسیر نماز، محسن قرائتى، ص164-172.
40) صلاة الخاشعین، شهید آیت الله دستغیب، ص112-111.
41) قال الصادق علیه السلام: التَّشَهُّدُ ثَنَاءٌ عَلَى اللَّهِ فَکُنْ عَبْداً لَهُ فِی السِّرِّ خَاضِعاً لَهُ فِی الْفِعْلِ کَمَا أَنَّکَ عَبْدٌ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَى … وَ قَدْ أَمَرَکَ بِالصَّلَاةِ عَلَى حَبِیبِهِ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ ص فَأَوْصِلْ صَلَاتَهُ بِصَلوَاتِهِ وَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ شَهَادَتَهُ بِشَهَادَتِهِ- وَ انْظُرْ إِلَى أَنْ لَا یَفُوتَکَ بَرَکَاتِ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِ فَتُحْرَمَ عَنْ فَائِدَةِ صَلَوَاتِه (مصباح الشریعة، ص 94، باب التشهد).
42) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 339، ح 3343.
43) سوره مبارکه اعراف، آیه 53.
44) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 340.
45) رازهاى نماز، آیةالله جوادى آملى، ص142-143.
46) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 335.
47) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 337.
48) جامع أحادیث الشیعة، ج 5، ص 336.
49) رازهاى نماز، آیةالله جوادى آملى، ص143-144.
50) سوره مبارکه قصص، آیه 68.
51) التَّشَهُّدُ ثَنَاءٌ عَلَى اللَّهِ فَکُنْ عَبْداً لَهُ بِالسِّرِّ خَاضِعاً لَهُ بِالْفِعْلِ کَمَا أَنَّکَ عَبْدٌ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَى وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِکَ بِصَفَاءِ صِدْقِ سِرِّکَ فَإِنَّهُ خَلَقَکَ عَبْداً وَ أَمَرَکَ أَنْ تَعْبُدَهُ بِقَلْبِکَ وَ لِسَانِکَ وَ جَوَارِحِکَ وَ أَنْ تُحَقِّقَ عُبُودِیَّتَکَ لَهُ وَ رُبُوبِیَّتَهُ لَکَ وَ تَعْلَمَ أَنَّ نَوَاصِیَ الْخَلْقِ بِیَدِهِ فَلَیْسَ لَهُمْ نَفَسٌ وَ لَا لَحْظَةٌ إِلَّا بِقُدْرَتِهِ وَ مَشِیَّتِهِ وَ هُمْ عَاجِزُونَ عَنْ إِتْیَانِ أَقَلِّ شَیْ ءٍ فِی مَمْلَکَتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ إِرَادَتِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى عَمَّا یُشْرِکُونَ فَکُنْ لَهُ عَبْداً شَاکِراً ذَاکِراً بِالْقَوْلِ وَ الدَّعْوَى وَ صِلْ صِدْقَ لِسَانِکَ بِصَفَاءِ سِرِّکَ فَإِنَّهُ خَلَقَکَ وَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ تَکُونَ إِرَادَةٌ وَ مَشِیَّةٌ لِأَحَدٍ إِلَّا بِسَابِقِ إِرَادَتِهِ وَ مَشِیَّتِهِ فَاسْتَعْمِلِ الْعُبُودِیَّةَ فِی الرِّضَا بِحِکْمَتِهِ وَ بِالْعِبَادَةِ فِی أَدَاءِ أَوَامِرِهِ وَ قَدْ أَمَرَکَ بِالصَّلَاةِ عَلَى حَبِیبِهِ مُحَمَّدٍ ص فَأَوْصِلْ صَلَاتَهُ بِصَلَاتِهِ وَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِهِ وَ شَهَادَتَهُ بِشَهَادَتِهِ وَ انْظُرْ إِلَى أَنْ لَا تَفُوتَکَ بَرَکَاتُ مَعْرِفَةِ حُرْمَتِهِ فَتُحْرَمَ عَنْ فَائِدَةِ صَلَاتِهِ وَ أَمْرِهِ بِالاسْتِغْفَارِ لَکَ وَ الشَّفَاعَةِ فِیکَ إِنْ أَتَیْتَ بِالْوَاجِبِ فِی الْأَمْرِ وَ النَّهْیِ وَ السُّنَنِ وَ الْآدَابِ وَ تَعْلَمَ جَلِیلَ مَرْتَبَتِهِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل (مستدرک الوسائل، ج 5، ص 17).
52) ادب پرواز، برگرفته از کتاب آداب الصلوة امام خمینى، محسن عباسى ولدى، ص227-232.
53) اسرار الصلاة، مرحوم میرزا جواد ملکى تبریزى، ترجمه سید على احمدى، ص 459-467.
54) اسرار قلبى نماز، شهید ثانى(زین الدین جبعى عاملى)، ترجمه ى غلامحسین روشن نژاد، ص75-76.