همراهى نماز و زکات
در قرآن کریم امر به دو فریضه نماز و زکات همزمان شده است، آن جا که مى فرماید:
وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوة؛(1)
نماز را به پاى دارید و زکات بدهید.
منظور از «نماز» در اینجا نمازهاى واجب پنجگانه و منظور از «زکات»، زکات واجب است.
نماز و زکات در نظر خداوند هر دو واجب و مطلوب خداوند هستند، بنابراین اگر یکى انجام شود و دیگرى ترک، این نحو عمل کردن به دستورات الهى مساوى با ترک آن است به این معنا که خداوند هیچ کدام را بدون دیگرى نخواسته است.
از بعضى آیات چنین به دست مى آید، شخصى که از زکات دادن سرپیچى مى کند و زکات نمى دهد و زکات دادن را انکار مى کند، مشرک شده و مورد عتاب و سرزنش خداوند است و پر واضح است که نماز از شخص مشرک پذیرفته نیست.
نماز و زکات ارتباط بسیار نزدیک و تنگاتنگى با هم دارند به طورى که وجود یکى بدون دیگرى لغو و بى پایه است.
نماز بدون زکات، نماز نیست، و زکات بدون نماز باطل و خرج بیهوده است. هیچ کدام بدون دیگرى مورد پذیرش درگاه الهى قرار نمى گیرد.
در دیدگاه دینى، نماز در کنار زکات و با هم خواسته شده است از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم منقول است که فرمودند:
لَا تَتِمُّ صَلَاةٌ إِلَّا بِزَکَاةٍ وَ لَا تُقْبَلُ صَدَقَةٌ مِنْ غُلُولٍ وَ لَا صَلَاةَ لِمَنْ لَا زَکَاةَ لَهُ؛ (2)
نماز کامل نمى شود مگر با پرداختن زکات و قبول نمی شود صدقه از فرد خائن به بیت المال و پذیرفته نیست نماز از کسی که زکات نمی دهد.
در سخن دیگری از آن رسول گرامی است:
إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَیْکُمُ الزَّکَاةَ کَمَا فَرَضَ الصَّلَاةَ؛ (3)
همانا خداوند زکات را بر شما فرض کرد همانطور که نماز را فرض و واجب نمود.
تا آن جا که مولا امیرالمؤمنین علی علیه السلام مى فرمایند:
إِنَّ الزَّکَاةَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلَاةِ قُرْبَاناً لِأَهْلِ الْإِسْلَام ؛ (4)
زکات را نیز مانند نماز، وسیله تقرّب مسلمانان به خداوند قرار داده اند.
یعنى انسانهاى نمازگزار همیشه به فکر سعادت و تعالى جامعه خویش اند و نمى توانند نسبت به آینده مردم جامعه خود بى تفاوت باشند. اگر مشاهده کنند که فقیرند به آنها زکات پرداخت مى کنند و اگر ببینند که از سعادت و کمال خویش منحرف شدند آنان را امر به نیکى کرده و از اعمال زشت باز مى دارند و در همه حال و همه جا به نیکبختى و سعادت اجتماعى انسانها مى اندیشند و معتقدند که سعادت بشر در پرتو خوبى ها و اعتقاد به خدا و عمل به تعالیم دین نهفته است.
بنابراین وصلت به معشوق و رستن از غیر معبود و تلاش در راه وصول به سعادت براى مخلوق دو اثر اصلى و عمده در نماز است که نمازگزار واقعى به آن واصل مى گردد.
در سوره مبارکه نساء آمده است:
«أَ لَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِینَ قِیلَ لهَمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ …؛ (5)
آیا ندیدى کسانى را که (در مکّه) به آنها گفته شد: «فعلا) دست از جهاد بدارید! و نماز را برپا کنید! و زکات بپردازید!..»
نماز و زکات زمینه آمادگى معنوى
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ وَ إِیتاءَ الزَّکاةِ وَ کانُوا لَنا عابِدِین؛(6)
و آن ها را پیشوایانى قرار دادیم که به امر ما هدایت کنند و به آنان انجام کارهاى نیک و برپا داشتن نماز را الهام نمودیم و همگى ما را پرستنده بودند.»
در این آیه خداوند متعال شش صفت براى صالح بودن انبیاء بیان کرده که سومین و چهارمین و پنجمین موهبت و ویژگى آن ها این بود که ما به آن ها انجام کار خیر و برپا داشتن نماز و اداى زکات را وحى کردیم.
این وحى مى تواند وحى تشریعى باشد، یعنى ما انواع کارهاى خیر و اداى نماز و اعطاى زکات را در برنامه هاى آن ها گنجاندیم؛ و نیز مى تواند وحى تکوینى باشد، یعنى به آن ها توفیق و توان جاذبه معنوى براى انجام این امور بخشیدیم.
البته هیچ یک از این امور جنبه اجبار و اضطرار ندارد بدون اراده و خواست شخص هرگز به نتیجه نمى رسد. ذکر «اقام الصلاة و ایتاء زکات» بعد از «فعل الخیرات» به خاطر اهمیت این دو برنامه است که نخست به طور عام در جمله «و اوحینا الیهم فعل الخیرات» و بعد به طور خاص بیان شده است.(7)
قبول توبه مبتنى بر صحت نماز و زکات
در این ارتباط، قرآن کریم نسبت به کفارى که در حال جنگ با مسلمانان بودند مى فرماید:
«فَاِذاَ انْسَلَخَ الاَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمُ وَ احْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَاِنْ تابُوا وَ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اَتواالزَّکوةَ فَخَلُّوا سَبیلَهُمْ اِنّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ؛(8)
پس اگر ماه هاى حرام پایان یافت هر کجا آنان (مشرکین) را یافتید بکشید و راه را بر آن ها تنگ کنید، مگر آن که توبه کنند و نماز بگزارند و زکات بدهند که در این صورت دست از آن ها بردارید که خداوند آمرزنده و مهربان است.»
خداوند تعالى دو اصل نماز و زکات را پس از توبه براى مشرکین ملاک عمل قرار داده و در حقیقت توبه کردنشان را منوط به اقامه نماز و اداء زکات دانسته است، پس اگر کفار توبه کردند و اقامه نماز نموده و ایتاء زکات کردند، راه را بر روى ایشان باز کنید که خداوند آنان را مى آمرزد.
در اسلام براى برائت و پاکسازى از گناهان و جرائم، صدقه معین شده است و نماز و زکات نیز در اسلام در نابودى گناهان و معاصى نقش مهمى ایفا مى نماید.
از آثار اخروى دیگر نماز و زکات این است که انسان نمازگزار و پرداخت کننده زکات در قیامت از آسایش برخوردار است و از گرسنگى و تشنگى روز قیامت در امان است. پیامبر صلی الله علیه و اله در این زمینه فرمود:
«هر کس مى خواهد در روز قیامت گرسنه نماند باید گرسنگان را در این دنیا غذا دهد.»(9)
وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعِینَ؛(10)
و نماز را برپا دارید و زکات بدهید و با رکوع کنندگان رکوع کنید.
در قرآن کریم لفظ «صلاه»، 61 مرتبه آمده، و در کل از مشتقات ریشه «صلو»، 124 مورد به چشم مى خورد.
کلمه «زکات» به همین مفهوم خاص، 32 مرتبه آمده، که در 26 مورد همراه با کلمه «صلاه» است. (11)
در دو آیه از سوره مبارکه مریم نیز این دو فریضه بدون ذکر کلمات اقامه و ایتاء، آمده است و به صورت «امر نبوى» یا «توصیه الهى» ذکر شده است.
یک آیه در مورد حضرت عیسى علیه السلام:
وَ جَعَلَنىِ مُبَارَکا أَیْنَ مَا کُنتُ وَ أَوْصَانىِ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ مَا دُمْتُ حَیًّا؛ (12)
و هر جا که باشم مرا با برکت ساخته، و تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است.
و در جایى دیگر در مورد حضرت اسماعیل علیه السلام:
وَ کاَنَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَوةِ وَ الزَّکَوةِ وَ کاَنَ عِندَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا؛(13)
و خاندان خود را به نماز و زکات فرمان مى داد و همواره نزد پروردگارش پسندیده رفتار بود.
چنانکه از قرآن استنباط مى شود؛ زکات مخصوص اسلام نیست؛ بلکه در ادیان الهى، زکات جزء برنامه ها و قوانین همه پیامبران بوده است.
در سوره انبیا پس از بردن نام تعدادى از پیامبران مى فرماید:
«وَ اَوْحَیْنا اِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ اِقامَ الصَّلوةِ وَ ایتاءَ الزَّکوةِ؛(14)
و انجام کارهاى نیک و برپاداشتن نماز و اداى زکات را به آنها وحى کردیم.»
در جاى دیگر خداوند نشانه دین الهى را در برپا داشتن نماز و دادن زکات معرفى کرده است:
«وَ یُقیمُوا الصَّلوةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکوةَ وَ ذلِکَ دینُ الْقَیِّمِهُ؛ (15)
و نماز را برپا دارند و زکات را بپردازند و این است آیین مستقیم و پایدار.»
این امر در شریعت حضرت موسى علیه السلام نیز یک اصل بوده است:
«وَ اِذْ اَخَذْنا میثاقَ بَنى اِسْرائیلَ لا تَعْبُدونَ اِلا اللّه وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانا وَ ذِىْ الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ اَلْمَساکینَ وَ قُولوُا لِلنَّاسِ حَسَناً وَ اَقیمُوااَلْصَّلوةَ وَ اتُوااَلْزَکوةَ؛(16)
و یاد آورید هنگامى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که بجز خدا نپرستید و درباره پدر و مادر و خویشان و یتیمان و فقیران نیکى کنید و با مردم نیکو سخن بگویید و نماز به پا دارید و زکات مال خود را بدهید.»
عواقب نپرداختن زکات
روزى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم داخل مسجد بودند، عده اى از مسلمین هم حضور داشتند، پیامبرصلى الله علیه و آله و سلم پنج نفر از مسلمین را یک به یک صدا زد و خطاب به ایشان فرمودند: از مسجد ما بیرون بروید و در این جا نماز نخوانید. عرض کردند:
– چرا یا رسول الله!
حضرت فرمودند: زیرا شما زکات نمى دهید. (17)
آن حضرت در جمله اى دیگر خطاب به مسلمین فرمود:
اى مسلمانان! زکات اموال خود را بپردازید تا نماز شما پذیرفته شود.(18)
وقتى نماز پذیرفته نشود دیگر عبادات نیز قبول نخواهد شد، زیرا اول چیزى که از انسان سؤال مى شود نماز است.
یکى از احکام نماز، لباس و مکان نمازگزار است که باید پاک و حلال بوده و غصبى و حرام نباشد. در نتیجه مسلمانى که زکات مالش را نپرداخته است اموالش غصبى و ناپاک بوده و با مال حرامى که حق او نیست مخلوط است، زیرا حق واجب الهى را که خداوند براى مستمندان و فقرا داده است از مال خود خارج نکرده است.
از طرفى هر نوع عبادت، با مالى که پاک نباشد و حق واجب آن پرداخت نشده باشد، قبول نمى شود و به معناى دیگر، چنین عباداتى بهشت ساز و منجى انسان از عذاب الهى نخواهد بود.
در روایت دیگرى از امام جعفر صادق علیه السلام آمده است:
اگر کسى یک قیراط از زکاتش را نپردازد، مى خواهد یهودى یا نصرانى بمیرد(یعنى مسلمان نخواهد مرد).(19)
محرومیت از رحمت خدا
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
«حَقِیقٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَمْنَعَ رَحْمَتَهُ مَنْ مَنَعَ حَقَّ اللَّهِ فِی مَالِه ؛ (20)
بر خدا سزاوار است که رحمتش را از کسى که حق او را نمى پردازد قطع نماید.»
سپس امام، خداوندی را که خالق موجودات است و بساط رزق را گسترانید، یاد مى کند و می فرماید:
أَنَّهُ مَا ضَاعَ مَالٌ فِی بَرٍّ وَ لَا بَحْرٍ إِلَّا بِتَرْکِ الزَّکَاةِ؛ هیچ مالى در دریا و خشکى ضایع نمى شود مگر به دلیل نپرداختن زکات.
نماز، صبر و استقامت
صبر و نماز، دوشادوش هم وسیله ى جلب حمایت هاى الهى هستند.
یَأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُواْ اسْتَعِینُواْ بِالصَّبرْ وَ الصَّلَوةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابرِین؛(21)
اى افرادى که ایمان آورده اید! از صبر و نماز کمک بگیرید، خداوند با صابران است.
در این آیه به مسلمانان دستور داده مى شود تا در برابر حوادث سخت زندگى، از صبر و نماز یارى بجویند.
آرى، دردهاى یکسان، داروى یکسان لازم دارد.
شکیبایى عبارت است از ثبات و آرامش نفس در سختى ها و بلاها و مصائب و پایدارى و مقاومت در برابر آن ها؛ به طورى که از گشادگى خاطر و شادى و آرامشى که پیش از آن حوادث داشت، بیرون برود و زبان خود را از شکایت و اعضاى خود را از حرکات ناهنجار نگاه دارد.(22)
در سیره معصومان وارد شده است که ایشان هرگاه با مشکل و ناراحتى برخورد مى کردند به نماز مى ایستادند و از نماز براى رفع مشکل کمک مى گرفتند و بلافاصله هم نتیجه مى گرفتند.
هر گاه کار سختى براى حضرت على علیه السلام پیش مى آمد، دو رکعت نماز مى خواند. آن حضرت فرمودند:
عَلَیْکُمْ بالصْبرِ؛ فانَ الصّبْر مِنْ الإیمانِ کالرّأسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لاخَیْرَ فى جَسَدٍ لارَأْسَ مَعَهُ وَ لافى ایمانٍ لاصَبْرَ مَعَهُ؛(23)
به صبر و شکیبایى رو کنید که صبر نسبت به ایمان، مانند سر نسبت به تن است. نه در تن بى سر، ارزشى هست و نه در ایمان بدون صبر.
این سیره را بو على سینا نیز عمل مى کرد، به ویژه در مواقعی که دچار مشکلی علمی می گشت به دامان نماز پناه می برد تا پاسخ خود را بیابد.
آیه فوق در حقیقت به دو اصل توصیه مى کند یکى اتکاى به خداوند که نماز، مظهر آن است و دیگرى مساله خودیارى و اتکاى به نفس که به عنوان صبر از آن یاد شده است. (24)
از ائمه علیهم السلام نقل شده است که مراد از صبر «روزه» است و کمک گرفتن از روزه به این خاطر است که روزه طمع و هواى نفس را از بین می برد و چون در نماز عباراتى خوانده می شود که انسان را متوجه جهان معنوى کردهو از خودخواهى و دنیا پرستى بازمی دارد.
وجه دیگر اینکه در میان کارهاى قلبى از صبر، بالاتر و در میان کارهاى بدنى از نماز مهمتر وجود ندارد.(25)
در هر صورت نکته حائز اهمیتی که مى توان به آن استناد نمود و آن را از آیه ذیل استفاده کرد، استعانت از نماز و صبر در هدف هاى عالى و پیشرفت و کسب موقعیت هایى در زندگى و خدمت به جامعه اسلامى است.
صبر، مادر همه کمالات است.
صبر در جنگ، مایه شجاعت است.
صبر در برابر گناه، وسیله تقواست.
صبر از دنیا، نشانه زهد است.
صبر در شهوت، سبب عفّت است.
صبر در عبادت، موجب طاعت، و صبر در شبهات، مایه ى وَرع است.(26)
پس با این تفاصیل صبر بر سختى ها و مصائب به خصوص در دوران جوانى، براى رسیدن به کمال بسیار مهم است و ضرورت جدى دارد.
در آیات دیگری از قرآن کریم نیز صبر و نماز دوشادوش هم اند. از آن جمله است:
الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرِینَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِیمِی الصَّلاةِ… ؛ (27)
همانها که چون نام خدا برده مى شود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) مى گردد و شکیبایان در برابر مصیبتهایى که به آنان مى رسد و آنها که نماز را برپا مى دارند…
یَا بُنىَ أَقِمِ الصَّلَوةَ … وَ اصْبرِ عَلىَ مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَالِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُور؛(28)
پسرم! نماز را برپا دار، … و در برابر مصایبى که به تو مى رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهمّ است!
وَ الَّذِینَ صَبرَواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبهِّمْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ … أُوْلَئکَ لهَمْ عُقْبىَ الدَّار؛ (29)
و آنها که به خاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایى مى کنند و نماز را برپا مى دارند … پایان نیک سراى دیگر، از آن آنهاست.
نماز و انفاق
از دیگر ملازمان و همراهان نماز، انفاق در راه خداست. آیات بسیاری در قرآن مبین این موضوع است:
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممِّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُون؛(30)
آنان که به غیب ایمان مى آورند و نماز را برپا مى دارند و از آن چه به ایشان روزى داده ایم انفاق مى کنند.
خداوند این افراد را تاجران موفقی می داند:
إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقْناهُمْ سِرًّا وَ عَلانِیَةً یَرْجُونَ تِجارَةً لَنْ تَبُورَ؛(31)
کسانى که کتاب الهى را تلاوت مى کنند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ایم پنهان و آشکار انفاق مى کنند، تجارتى (پرسود و) بى زیان و خالى از کساد را امید دارند.
در آیه دیگری افراد خاشع را همان کسانی می داند که اهل نماز و انفاق اند:
الَّذِینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ الصَّابِرِینَ عَلى ما أَصابَهُمْ وَ الْمُقِیمِی الصَّلاةِ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ ؛(27)
همانها که چون نام خدا برده مى شود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) مى گردد و شکیبایان در برابر مصیبتهایى که به آنان مى رسد و آنها که نماز را برپا مى دارند، و از آنچه به آنان روزى داده ایم انفاق مى کنند.
اینان کسانی هستند که به خاطر خداوند شکیبایی می کنند و عاقبت خیری سهم ایشان است:
وَ الَّذِینَ صَبرَواْ ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبهِّمْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ أَنفَقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَ عَلَانِیَةً وَ یَدْرَءُونَ بِالحْسَنَةِ السَّیِّئَةَ أُوْلَئکَ لهَمْ عُقْبىَ الدَّار؛(29)
و آنها که به خاطر ذات (پاک) پروردگارشان شکیبایى مى کنند و نماز را برپا مى دارند و از آنچه به آنها روزى داده ایم، در پنهان و آشکار، انفاق مى کنند و با حسنات، سیئات را از میان مى برند پایان نیک سراى دیگر، از آن آنهاست…
نماز، زینت، پاکی و نظافت
زینت کردن خود هنگام ورود به مسجد در آیه کریمه ای از سوره اعراف بدین شرح آمده است:
یَابَنىِ ءَادَمَ خُذُواْ زِینَتَکمُ عِندَ کلُ مَسْجِدٍ وَ کُلُواْ وَ اشرْبُواْ وَ لَا تُسرْفُواْ إِنَّهُ لَا یحُبُّ الْمُسرْفِین؛(32)
اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود بردارید! و (از نعمتهاى الهى) بخورید و بیاشامید، ولى اسراف نکنید که خداوند مسرفان را دوست نمى دارد!
قرآن به مال و فرزند، «زَّیَّنَتْ» گفته است، «الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا» (33)
بنا بر این ممکن است آیه بیانگر این باشد که مال و فرزند خود را هنگام رفتن به مسجد همراه داشته باشید، تا با مال، به حل مشکلات اقتصادى مسلمین بپردازید و با حضور فرزند در مساجد و جماعات، مشکلات تربیتى نسل آینده را حل کنید.
در روایات، امام جماعتِ عادل، آراستگى ظاهر، عطر زدن و لباس زیبا پوشیدن به هنگام نماز، بلند کردن دستان به هنگام رکوع و سجود در نماز، شرکت در نماز عید و نماز جمعه، از جمله مصادیق زینت شمرده شده اند. (34)
امام مجتبى علیه السلام به هنگام نماز و حضور در مسجد، بهترین لباس خود را مى پوشید و مى فرمود: «ان الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربى»، خداوند زیباست و زیبایى را دوست دارد، و من لباس زیباى خود را براى پروردگارم مى پوشم و آن گاه این آیه را تلاوت مى فرمودند. (35)
خداوند زیبایى و زینت را دوست دارد و گرنه به آن امر نمى فرمود، «خُذُوا زِینَتَکُمْ» چنان که اسلام، آیین فطرى است و انسان نیز فطرتاً از زینت لذّت مى برد.
با زینت به مسجد رفتن، احترامى است به بندگان خدا، به عبادت خدا و همچنین سبب ایجاد جاذبه و ترغیب عملى دیگران به آمدن در آنجاست. (36)
در آیه دیگری در مورد پاکی قبل از نماز آمده است:
یَأَیهُّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ لَا تَقْرَبُواْ الصَّلَوةَ وَ أَنتُمْ سُکَارَى حَتىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَ لَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِى سَبِیلٍ حَتىَ تَغْتَسِلُواْ وَ إِن کُنتُم مَّرْضىَ أَوْ عَلىَ سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِّنکُم مِّنَ الْغَائطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تجَدُواْ مَاءً فَتَیَمَّمُواْ صَعِیدًا طَیِّبًا فَامْسَحُواْ بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَفُوًّا غَفُورًا؛ (37)
اى کسانى که ایمان آورده اید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید، تا بدانید چه مى گویید! و همچنین هنگامى که جنب هستید- مگر اینکه مسافر باشید- تا غسل کنید. و اگر بیمارید، یا مسافر، و یا «قضاى حاجت» کرده اید، و یا با زنان آمیزش جنسى داشته اید، و در این حال، آب (براى وضو یا غسل) نیافتید، با خاک پاکى تیمّم کنید! (به این طریق که) صورتها و دستهایتان را با آن مسح نمایید. خداوند، بخشنده و آمرزنده است.
نماز و مشورت
وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُمْ؛(38)
و کسانى که نداى پروردگارشان را پاسخ داده و نماز برپا کرده اند و کارشان در میانشان مشورت است…
در میان اوامر الهى مسائل بسیار مهمى وجود دارد.
خداوند در این آیه و آیاتی قبل از آن، چند موضوع مهم را به دنبال هم یادآور مى شود که مهمترین آنها «نماز» است، نمازى که ستون دین، پیوند خلق و خالق، مربى نفوس، معراج مؤمن و نهى کننده از فحشاء و منکر است.
بعد از آن مهمترین مساله اجتماعى همان اصل «شورى» است که بدون آن همه کارها ناقص است، یک انسان هر قدر از نظر فکرى نیرومند باشد نسبت به مسائل مختلف تنها از یک یا چند بعد مى نگرد، و لذا ابعاد دیگر بر او مجهول مى ماند، اما هنگامى که مسائل در شورى مطرح گردد و عقلها و تجارب و دیدگاههاى مختلف به کمک هم بشتابند مسائل کاملا پخته و کم عیب و نقص مى گردد، و از لغزش دورتر است.
شوری، در این آیه به صورت یک برنامه مستمر برای مؤمنان برشمرده می شود نه تنها در یک کار زودگذر و موقت. مى گوید همه کارهاى مؤمنان در میانشان به صورت شورى است، و جالب اینکه خود پیامبر صلی الله علیه و اله با اینکه عقل کل بود و با مبدأ وحى ارتباط داشت در مسائل مختلف اجتماعى و اجرایى، در جنگ و صلح و امور مهم دیگر، به مشورت با یاران مى نشست، و حتى گاه نظر آنها را ترجیح مى داد با اینکه مشکلاتى از این ناحیه حاصل مى شد، تا الگو و اسوه اى براى مردم باشد، چرا که برکات مشورت از زیانهاى احتمالى آن به مراتب بیشتر است. (39)
نماز همراه با حج
وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْنًا وَ اتخَّذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِمَ مُصَلىًّ وَ عَهِدْنَا إِلىَ إِبْرَاهِمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتىَِ لِلطَّائفِینَ وَ الْعَاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود؛ (40)
و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم! و (براى تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که: «خانه مرا براى طوافکنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید!»
با توجه به این آیه خداوند کعبه را میعادگاه همه مردم قرار داده است.
خداوند با اشاره به مقام حضرت ابراهیم بیان می دارد: کسى که در راه خداوند حاضر شود خود و همسر و فرزندش را تسلیم نماید، باید تمام سرها در جاى پاى او براى خداوند به خاک برسد.
زائران بیت اللّه را همین کرامت بس که ابراهیم و اسماعیل، مسئول طهارت و پاکى آن بیت براى آنها بوده اند. (41)
نماز و تقواى الهى
نماز و پرهیز از هر گونه گناه یعنی تقوای الهی پیوندی ناگسستنی دارند همچنان که در قرآن کریم سفارش شده است:
وَ أَنْ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ اتَّقُوهُ وَ هُوَ الَّذِى إِلَیْهِ تحُشرَون؛ (42)
و (به ما امر شده که) نماز برپا دارید و از خداوند پروا کنید، و اوست آنکه همگان نزدش محشور مى شوید.
(43)
طبق این آیه شریفه:
نماز، همراه با تقوى، کارساز است.
ایمان به معاد و رستاخیز، عامل پیدایش تقوى در انسان است.(44)
در این آیه کریمه خداوند با ذکر عبارت «و اتقوه» تمامى عبادات و اعمال دین را خلاصه کرده و تنها از میان آنها «نماز» را اسم برده، به خاطر آن اهمیتى که داشته، و عنایتى که خداوند در امر آن دارد، زیرا اهتمام قرآن شریف نسبت به نماز جاى هیچ تردید نیست.(45)
نماز و شهرسازى
وَ أَوْحَیْنا إِلى مُوسى وَ أَخِیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیُوتاً وَ اجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین؛(46)
و به موسى و برادرش وحى کردیم که در مصر، براى قوم خودتان خانه هایى آماده کنید و خانه هایتان را مقابل هم (یا رو به قبله) بسازید و نماز به پا دارید و به مؤمنان بشارت بده (که سرانجام پیروزى با آنهاست).
«قِبْلَةً»، هم به معناى مقابل و رو بروى هم است و هم به معناى جهت کعبه، یعنى خانه سازى رو به قبله.
شاید معناى این آیه چنین باشد که تا قدرت فرعون باقى است و تصمیم بر نابودى شما دارد، شما مراسم عبادى را در خانه هایتان برقرار سازید. (47)
مثل سه سال اوّل بعثت پیامبر اسلام.
طبق این آیه شریفه:
نماز در رأس برنامه همه ى پیامبران و زمینه رهایى بوده است.
همه برنامه هاى انبیا حتى روش مساکن سازى هم بر اساس دریافت هاى وحى است.
مساکن، یکى از نعمت هاى الهى است و رهبران دینى باید به مسائل مادّى و رفاهى امّت هم توجّه کنند.
منطقه ى مسکونى افراد مؤمن باید از کفّار جدا باشد، تا زمینه ساز عزّت، قدرت و استقلال گروه با ایمان گردد.
تاریخ شهرسازى تا زمان حضرت موسى علیه السلام قطعى است.
معمارى و شهرسازى اسلامى باید با اهداف مکتبى سازگار باشد و جهت قبله فراموش نشود.
به گونه اى خانه بسازیم که انجام مراسم مذهبى و اقامه ى نماز در آن عملى باشد.
خانه افراد مکتبى باید نمازخانه باشد.
خانه هاى مقابل یکدیگر، از نظر تمرکز، حفاظت، نظارت و انس با هم مناسب تر است.
نگذاریم بیگانگان در محلّه و جامعه ى ما رخنه کنند. (48)
به موسى و هارون گفته شد، مشکل مسکن بنى اسرائیل را حل کنید و براى قوم خود خانه قرار دهید. آنها را از پراکندگى و زندگى طفیلى نجات دهید تا با خانه دار شدن احساس دفاع از وطن هم در آنها زنده شود، لکن در نقشه شهرسازى، خانه هایتان را به سوى قبله قرار دهید تا بتوانید بدون مشکل اقامه نماز کنید.
در ایران بعضى از شهرهایى که مهندس آن شیخ بهایى بوده کوچه ها و خیابان ها طورى است که قبله ها مستقیم و بدون انحراف قرار گرفته است.
ولایت، روح نماز
در روایات بسیاری آمده است:
هنگامى که امیرالمؤمنین، حضرت على علیه السلام در مسجد مشغول نماز بود، سائلى از مردم درخواست کمک کرد. کسى به او چیزى نداد و على علیه السلام در حالى که در رکوع نماز بود انگشتر خود را به او بخشید؛ سپس این آیه شریفه نازل شد:
إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ هُمْ رَاکِعُون؛ (49)
ولىّ شما، تنها خدا و پیامبر اوست و کسانى که ایمان آورده اند: همان کسانى که نماز برپا مى دارند و در حال رکوع زکات مى دهند.
عبادت زمانى ارزش دارد که همراه با شناخت رهبر آسمانى و پیروى از او باشد و نماز منهاى ولایت، نماز نیست. حضرت على علیه السلام گرفتار عده اى نمازخوان جاهل بود که در تاریخ به نام خوارج معروف اند کسانى که پیشانى آن ها به خاطر سجده هاى مکرر و طولانى، پینه بسته بود اما در برابر على علیه السلام قیام کردند و بر او شمشیر کشیدند. آن ها که براى کشتن امام حسین علیه السلام به کربلا رفته بودند، تارک الصلوة نبودند، بلکه نماز جماعت مى خواندند و امثال یزید و معاویه امام جماعت آن ها بودند.(50)
نماز تمرینى است براى اطاعت از رهبر؛ آن هم رهبرى با خصوصیات و مشخصات قید شده در متون اسلامى.
یکى از شرایط نماز صحیح، قبول و پذیرش ولایت و قرار گرفتن در صراط مستقیم است.(51)
تجلى صراط مستقیم در قبول و پذیرش ولایت حضرت على علیه السلام و امامان معصوم علیهم السلام مى باشد؛ براى نمونه به علل زیر مى توان اشاره نمود:
1- فردى از امام زین العابدین علیه السلام پرسید: چه چیزى سبب قبولى نماز است؟ حضرت فرمود: ولایت (دوستى و پیروى از) ما و بیزارى از دشمنان ما.»(52)
2- انسان نمازگزار با گفتن جمله «اشهد ان علیاً ولى اللَّه» در اذان و با قرائت آیه «اهدنا الصراط المستقیم» در نماز، به امامت ائمه اقرار مى کند و شهادت مى دهد.(53)
3- نماز با ولایت و رهبرى معصومین ارتباطى مستقیم دارد. در سوره«حمد» که مى گوئیم«اهدنا الصراط المستقیم» یعنى: خداوندا! ما را به راه امامان معصوم هدایت کن و پیرو امامت و دوستدار ولایت گردان. امام صادق علیه السلام مى فرماید: مراد از«صراط المستقیم» امیرالمؤمنین على علیه السلام است. و امام سجاد علیه السلام مى فرماید: صراط مستقیم ما ائمه ایم.(54)
4- نماز بدون شناخت امام معصوم و بدون پیروى از او بى فایده است، آنها که براى کشتن امام حسین علیه السلام به کربلا رفته بودند همه تارک الصلوة نبودند؛ بلکه نماز جماعت مى خواندند و خود یزید و معاویه پیشنماز بودند.(55)
5- کدام نماز است که سخن از على و اولاد على علیهم السلام در آن نیست؟ کدام نماز است که در آن تشهد نیست؟در تشهد یکى از واجباتش این است که بگوییم «اللهم صل على محمد و آل محمد» این، در متن عبادت ماست. در کنار شهادتین درود بر این خاندان در متن عبادت است.(56)
از دیگر آیاتی که شاهد همراهی نماز با اطاعت از مقام ولایت هستند می توان به آیات زیر اشاره نمود:
وَ أَقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّکَوةَ وَ أَطِیعُواْ الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُون؛(57)
و نماز را برپا کنید و زکات بدهید و پیامبر را فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید.
وَ قَرْنَ فىِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبرَّجْنَ تَبرَّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولىَ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ…؛(58)
و در خانه هاى خود قرار گیرید و همچون دوران جاهلیّتِ نخستین، با خودآرایى ظاهر نشوید (و زینت هاى خود را آشکار نکنید)، و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید، و از خدا و رسولش اطاعت کنید…
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَوةَ وَ یُطِیعُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أُوْلَئکَ سَیرَحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیم؛ (59)
مردان و زنان با ایمان، یار و یاور و اولیاى یکدیگرند، به معروف (خوبى ها) فرمان مى دهند و از منکرات و بدى ها (منکرات) نهى مى کنند، نماز بر پاى داشته، زکات مى پردازند و از خداوند و پیامبرش پیروى مى کنند. بزودى خداوند آنان را مشمول رحمت خویش قرار خواهد داد. همانا خداوند، تواناى غالب و حکیم است.
نماز و ولایت
از جمله امورى که در توجه به نماز و قبولى آن مؤثر است، سلام و صلوات بر پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله است. عامل موثر دیگر سلام به حضرت بقیةالله الاعظم است که در دعاى ندبه آمده است: «اللّهم… اجعَل صَلاتَنا بِهِ مَقبولَة» (60)
و سومین عامل مؤثر، سلام به حضرت امام حسین علیه السلام است، چون اقامه ى دین و نماز و آن چه از دین داریم، به سبب مجاهدت اباعبدالله الحسین علیه السلام است. وقتى این کار را تجربه مى کنیم، لذت نماز را حقیقتا احساس خواهیم کرد. بسیار بد است که انسان به نماز بایستد، اما نداند چه مى کند.
زمانى که مرحوم آیت الله شفتى رحمه الله از دنیا رفت، سراغ خدمت کار ایشان رفتند که البته فرد ساده اى بود. سؤال کردند: آقاى شفتى را چگونه یافتى؟ گفت: آقا خیلى خوب بود، اما از نیمه ى شب به بعد دیوانه مى شد! ابتدا بسیار گریه مى کرد و بعد به نماز مى ایستاد. وقتى تکبیر مى گفت، «الله اکبر» را خیلى مى کشید. پرسیده بودند که چرا آن را مى کشید؟ ایشان پاسخ نمى داد. بعدها به یکى از افراد گفته بود که هنگام تکبیر نماز از خود بى خود مى شوم و دیگر نمى فهمم که چه مى کنم؟
قدرى باید دل داد. اگر او را داشته باشیم، او نیز تا انتها با ما خواهد بود و گرنه محروم مى مانیم. براى حضور قلب در نماز، لازم است همواره به یاد خدا باشیم و هیچ گاه او را از یاد نبریم. حضرت اباعبدالله علیه السلام در میدان کارزار و جنگ با دشمن و در سخت ترین موقعیت، نماز را رها نکرد. کسى که خدا براى او مهم است، لحظه اى از یاد او غافل نمى شود. راوى مى گوید که در آخرین لحظات بر حضرت وارد شدم و دیدم که ایشان در گودى قتلگاه افتاده است. او بهترین بستگان و یاران را از دست داده و شهادت آن ها را نظاره گر بوده و خود، آنان را به «خیمة الشهداء» آورده است. واقعا قابل تحمل نیست که پدرى شاهد کشته شدن فرزندش باشد، اما براى امام حسین علیه السلام چه قدر این لحظات سخت تکرار شده و همه ى این حوادث تلخ در یک نیم روز اتفاق افتاده است. حضرت على اکبر علیه السلام در مقابل دیدگان پدر شهید شد و حضرت على اصغر علیه السلام نیز به روى دستان مبارک ایشان به شهادت رسید. راوى در ادامه مى گوید: اما دیدم که حضرت با تمام این توصیفات، در آخرین لحظات، زیر لب مى گوید: «صبراً عَلى قَضائک یا رَبّ لا الهَ سِواک یا غیاثَ المُستغیثین؛ (61)
در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم، اى پروردگار! به جز تو خدایى نیست. اى فریادرس دادخواهان». حضرت، در این لحظات نیز از یاد خدا غافل نیست. (62)
ولایت و نماز
نماز مانند ستون خیمه است که اگر نماز خوانده نشود خیمه دین برپا نخواهد شد و به درد نخواهد خورد. اما آنچه روشن است که اگر دین را به خیمه تشبیه کنیم همانطورى که خیمه بدون صاحب نمى شود و اگر صاحب نداشته باشد وجودش لغو خواهد بود، دین نیز که ستونش نماز است روح و صاحبش ولایت مى باشد. همانطورى که دین بدون نماز مانند خیمه نماز بدون ستون است، بدون ولایت نیز مانند خیمه بدون صاحب است. به طور متواتر نقل گردیده است که امام باقر علیه السلام فرمود:
«بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْ ءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکُوا هَذِهِ یَعْنِی الْوَلَایَة؛ (63)
اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز، زکات، روزه، حج و ولایت. و به هیچ چیزى مانند ولایت سفارش نشده است، ولى مردم آن به چهار مورد عمل کردند و ولایت را ترک نمودند.
اگر دقت کنیم در این روایت به مطلب مهمى اشاره مى شود:
وقتى مى گوید نماز پنج ستون دارد، نماز، زکات، روزه، حج و ولایت همان مطالب قبلى را مى رساند که دین خیمه اى است که این خیمه با ستونى که نماز است و به وسیله طناب و میخ و چادر که زکات، روزه و حج است برپاست ولى چیز جدیدى که در این روایت است مسئله ولایت است.
در این روایت اشاره مى کند که دین بى ولایت مانند خیمه بلاصاحب است. خیمه را براى این درست مى کنند که انسانى در آن سکونت کند. اگر چنین نباشد ساختن خیمه لغو خواهد بود، دین نیز چنین است که اگر نماز، روزه، زکات و حج داشته باشد ولى ولایت در آن نباشد دین بلا صاحب و بدون روح است و چنین دینى لغو و بیهوده است. پس کسانى که اسمشان مسلمان است ولى نماز نمى خوانند خیمه دینشان بدون ستون و غیرقابل استفاده است و کسانى که نماز مى خوانند و دیگر واجبات خود را انجام مى دهند ولى ولایت را قبول ندارند خیمه دینشان بدون صاحب و بدون روح است. (64)
دین بلا صاحب و بدون روح دین مرده اى است که جامعه انسانى را از طوفان حوادث و حیله مکاران و ستم طاغوتیان نجات نمى دهد. چنین دینى مرضى خدا نبوده و دین ناقصى است و به همین خاطر بعد از انتصاب مولاى متقیان على بن ابیطالب علیه السلام به امامت فرمود: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا؛ (65)
امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم.
ولایت، روح عبادت
ابوحمزه ثمالی از امام سجاد علیه السلام نقل مى کند روزى امام خطاب به حاضرین فرمود:
آیا مى دانید کدام نقطه از زمین در نزد خداوند محترم تر است؟
پاسخ دادم: خدا و رسولش و فرزند رسولش آگاه ترند.
فرمود: محترم ترین مکان مابین رکن و مقام است و اگر بنده اى به اندازه ای که نوح در میان قومش عمر کرد عمر نماید، (نهصد و پنجاه سال) روزها روزه بگیرد و شبها به نماز بایستد و ولى حق ما را نشناسد و از حرمت ما بى خبر باشد، پروردگار هرگز از وى نخواهد پذیرفت. (66)
گروهى که دشمن على باشند، به آتش دوزخ درآیند، گرچه هزار سال نماز خوانده و روزه گرفته باشند. (67)
و به خدا سوگند، که هیچ نمازى ستوده و مقبول نباشد بدون ولایت امام عادل.
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
کسى که نماز بخواند و بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد نمازش پذیرفته نمى شود.(68)
سید بن طاووس در کتاب «جمال الاسبوع» از امامان معصوم علیه السلام روایت کرده است:
هر که ثواب نماز خود را به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و على علیه السلام و اوصیاى پس از آن حضرت هدیه کند، خداوند ثواب نمازش را آن قدر افزایش دهد که از شمارش آن نفس قطع مى گردد و پیش از آن که روح از بدنش جدا شود به او گفته مى شود: هدیه تو به ما رسید و امروز روز پاداش و تلافى (نیکى هاى) توست؛ دلت خوش و چشمت روشن باد به آن چه خداوند برایت مهیا فرموده است و گوارایت باد به آن چه که رسیدى.
راوى مى گوید: به امام علیه السلام عرض کردم: چگونه نمازش را هدیه نماید و چه بگوید؟ فرمود: نیت کند ثواب نمازش را براى رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم و…(69)
الا مسها که در گرد و غبارید
به اکسیر ولایت دل سپارید
طلا آنوقت طلای ناب گردد
که در حرم ولایت آب گردد
نماز بی ولایت بی نمازیست
تعبد نیست نوعی حقه بازیست
ولایت چیست در خون غوطه خوردن
کلید سینه بر مولا سپردن
حسین ابن علی در خون شناکرد
مرا با این حقیقت آشنا کرد
ولایت بی بلا معنا ندارد
نجف بی کربلا معنا ندارد
ولیّ ظاهر و باطن کجایی
نقاب از چهرخود کی میگشایی
بیا موعود هنگام قیام است
جهان مجذوب یه جو التیام است
زمان لبریز شوق و انتظار است
زمین بر رجعتت امیدوار است
بیا امشب شب قدر است ما را
علم دار تو در سطح است ما را(70)
نماز و رابطه ى آن با حاکمیت دینى
«لازمه تحقق عینى تربیت همه جانبه و متعادل در تمام حالت هاى وجود انسان یعنى دو بعدى، معنوى و نیز فردى و اجتماعى، تشکیل و استقرار حکومت الهى و اسلامى است. چون تنها در سایه حکومت اسلامى است که پیوستگى و ارتباط دین و سیاست و تعادل در رشد و تعادل انسان تحقق مى یابد. بدیهى است در این صورت اهتمام به تفکر و تهذیب نفس که وظیفه هر مسلمان مؤمن و مجاهد است از بعد فردى خارج و پیوند نزدیکى با ابعاد اجتماعى و سیاسى اسلام مى یابد.»(71)
از ویژگى هاى ایمان داران و نواندیشان راستین آن است که باید با منطق و منش پرجاذبه ى خود، ترویج گر نماز و نیایش، به ویژه فرهنگ و روش عدالت آفرین و آزادى بخش و مهر گستر نماز باشند؛ چرا که به باور آنان بر پاداشتن نماز و نیایش و نهادینه شدن فرهنگ عدالت آفرین آن در کران تا کران جامعه، از پیش شرطهاى اساسى حرکت هاى فرهنگى و اصلاحى و اخلاقى در یک نظام آزادمنش و رعایتگر مقررات و حقوق بشر است.
قرآن در این مورد مى فرماید:
«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُور؛ (72)
همان کسانى که چون در زمین به آنان موقعیت و توانایى ارزانى داریم، نماز را بر پا مى دارند و زکات و حقوق مالى خویش را مى پردازند و به کار پسندیده فرمان مى دهند، و از کار ناپسند باز مى دارند، و فرجام همه ى کارها از آن خداست.»
از این آیه، رابطه ى تنگاتنگ و نقش سازنده ى نماز در این محورها و میدان هاى زندگى به روشنى دریافت مى گردد:
1. نقش سازنده ى نماز در اصلاح امور؛
2. نقش سازنده ى نماز در اصلاح اندیشه ها و باورها و رشد اندیشه و فرهنگ و ادب مردم؛
3. نقش سازنده ى نماز و نیایش در اصلاح منش و اخلاق فرد و جامعه و مدیریت آن؛
4. نقش سازنده ى نماز در پرداخت زکات و حقوق مالى براى اصلاح امور اقتصادى و مالى جامعه و فقر زدایى و محرومیت ستیزى و مبارزه ى با انواع آسیب ها و آسیب پذیرى ها؛
5. نقش سازنده ى نماز در زدایش خودخواهى و احیاى حس نوع دوستى و مردم خواهى که یکى از کلیدهاى حل مشکلات و از رازهاى پیشرفت و کمال و رعایت حقوق دیگران است.
6. رابطه ى تنگاتنگ نماز با امر به معروف و نهى از منکر یا دو اصل نظارت پذیرى و نقد و محاسبه جویى در زندگى جامعه و حکومت به صورت متقابل.
این آیه خطاب به یاران خداست که آن ها هرگز پس از پیروزى، همچون خودکامگان و جباران به عیش و نوش و لهو و لعب نمى پردازند و در غرور و سستى فرو نمى روند؛ بلکه پیروزى ها و موفقیت ها را نردبانى براى ساختن خویش و جامعه قرار مى دهند. آن ها پس از قدرت یافتن، تبدیل به یک طاغوت جدید نمى شوند، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز محکم است؛ چرا که نماز سمبل پیوند با خالق است و زکات، رمزى براى پیوند با خلق و امر به معروف و نهى از منکر پایه هاى اساسى ساختن یک جامعه سالم محسوب مى شود.(73)
این آیه، طبیعت حکومت اسلامى و حاکمان اسلامى را بیان مى دارد. در حکومت الهى، اقامه نماز، پرداخت زکات، امر به معروف و نهى از منکر به عنوان ثمره و نتیجه قطعى حکومت مطرح است.
اقامه نماز در بعد اجتماعى که محصول حکومت دینى است، یعنى تبلیغ و تبیین نماز، تشویق مردم به نماز، فراهم ساختن زمینه هاى اقامه نماز، توسعه نماز، گرم شدن بازار نماز، شلوغى و پر رونقى مساجد و نمازهاى جمعه و جماعت، حضور و تظاهر به نماز و افزایش نمازخوانان در جامعه.(74)
یکى از علائم و نشانه هایى که در حاکمیت و حکومت دینى وجود دارد و شاید یکى از بارزترین شاخصه و امتیاز حاکمیت الهى بر سایر حکومتها به حساب آید این است که حاکمان در حکومت دینى براى برپایى و نشر تعالیم دین و از بین بردن مناهى و زشتى هاى فردى و اجتماعى که موجب فساد جامعه مى گردد تبلیغ مى کنند و آنان که حکومت را براى خود هدف مى دانند از چنین همتى برخوردار نبوده و نیستند.
آنان که داعیه پیروى از دین خدا را دارند و خود را جانشین اولیاى خدا و حکومت و حاکمیت خویش را همان حاکمیت الهى دانسته و خود را در این راستا پیرو ائمه علیهم السلام مى دانند همه همت شان در قلمرو تعالیم دین خداست. یعنى وجه تمایز این نوع حکومت با حکومت هاى دیگر در این است که در حکومت هاى غیر دینى حاکمان به مصالح و منافع فردى یا گروهى مى اندیشند و همه تلاش و کوشش حاکمان در این مسیر سوق داده مى شود. اما در حکومت دینى همه اهتمام حاکمان دین در راستاى مصالح مسلمین و تحقق و اعتلاى کلمه ى توحید مى باشد.
حاکم دینى وقتى مصالح دیگران را با اجراى احکام و تعالیم دین در تعارض ببیند. مصالح گروه را نادیده گرفته و اقامه دین را ترجیح مى دهد. یکى از وظایف مهم حاکمین دینى تبلیغ و هدایت مردم به سوى عبودیت الهى و بندگى خداوند خصوصا اقامه نماز در جامعه است.
این آیه بدان معنى نیست که وقتى حاکمان دینى به حکومت رسیدند اقامه نماز مى کنند بلکه براى برپایى نماز در جامعه تلاش مى کنند. چنانچه امام حسین علیه السلام در تفسیر آیه مزبور فرمودند که این آیه در مورد ما خاندان اهل بیت نازل شد و مصداق آن اهل بیت رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم مى باشند. (75)
و مى دانیم که مصداق، محتوا و معناى آیه را محدود نمى کند یعنى چنین نیست که اگر وظیفه ائمه معصوم علیهم السلام چنین است وظیفه و مسئولیت دیگران این نباشد بلکه آیه تعمیم دارد بر ائمه علیهم السلام و آنان که پیروشان مى باشند. پس اگر حاکمیت در این امور که جزء مبانى و اصول اولیه ى دین مى باشد تساهل بورزد و در این راستا قصور و کوتاهى داشته باشد و ارتباط و پیوند حاکم با اصول اساسى دین چون نماز سست گردد در دینى بودن آن تردید هست. اگرچه این امر نباید بصورت تصنعى و صورى یا به نحو ابزارى مورد استفاده قرار گیرد چنانچه در بسیارى از جوامع اسلامى عرب مشاهده مى شود. که آنان براى فریب مردم بدان متوسل مى شوند. (76)
ایمان به جهان ناپیدا و نماز در کنار هم افزون بر آنچه آمد، قرآن در بیان ویژگى ها و امتیازات مردم نیک منش و با ایمان، از نماز و نیایش و عبادت و پرستش خالصانه و هدفمند آنان سخن دارد. در این مورد قادر متعال مى فرماید:
الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُون؛ (77)
پروا پیشگان آن کسانى هستند که به جهان ناپیدا ایمان مى آورند و نماز و فرهنگ آن را بر پاى مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ایم، انفاق مى کنند.
به بیان دیگر، هنگامى که قرآن از ایمان به غیب سخن مى گوید، مى خواهد رهروان خود را به اندیشیدن در ساختار نظام آفرینش برانگیزد؛ و هنگامى که از میان وصف و ویژگى هاى پاک اندیش ها و پاک منش ها و پاک روش ها، برپایى نماز و فرهنگ نماز را مورد توجه قرار مى دهد، مى خواهد بگوید: اندیشیدن در آموزه ها و معارف خدا و توجه به نظام هستى و آگاهى از وجود آفریدگار توانا، رهاوردش بندگى خدا و آزادگى است، و کسى که به راستى خداى را بنده شد، حقوق و حرمت بندگان او را هم رعایت خواهد کرد، و از نعمت ها و مواهب مادى و معنوى که خود بهره مند گردیده است، به آنان نیز انفاق مى کند و آن ها را بسان نعمت آب و هوا و نور و معرفت براى همه مى خواهد، نه در انحصار خود، و این همان اثر سازنده ى نماز و نیایش راستین و ایمان به خدا در جامعه است.(78)
بنابراین اقامه نماز در یک نظام الهى واکسینه کردن و بیمه کردن نظام و جامعه است در برابر جهل، غفلت، نقص، ضرر و اضرار؛ و افزودن مستمر درجات تعالى انسان و جامعه. و این عالى ترین شکل هدایت و رهبرى توأم با بصیرت و مسئولیت و آزادى و استقلال در جهت تحقق کرامت انسان و جامعه است.
امام على علیه السلام به عنوان مصلح و رهبر نظام دینى، اقامه نماز را در فرمان هاى حکومتى شان مورد تأکید قرار داده اند و آن را بهترین فعالیت براى تعامل مطبوع میان حاکمیت و مردم، و مساعدت آگاهانه، عاشقانه، آزادانه، مسئولانه جهت تعامل فرآیند سعادت و رستگارى معرفى مى نماید. زیرا بزرگ ترین مشکلى که در راه مصلحان (و حکومت ها) هست این است که همبستگى میان مردم را به حد اعلا برسانند و اقامه نماز جماعت توسط حاکمیت در چنین فضاى لطیف و محبت آمیز مبتنى بر درایت و بیدارى و هشیارى و صداقت و اخلاص رابطه مردم و حاکمیت را مستحکم خواهد ساخت.
امام على علیه السلام در فرمان حکومتى شان به محمد بن ابى بکر فرمودند:
وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَئٍ مِنْ عَمَلِکَ تابِعٌ (تَبَعٌ) لَصَلوتِکَ. وَ اَعْلَمْ اَنَّهُ مَنْ ضیع الصَّلاةَ، فَاِنَّه لِغَیْرالصَّلاة مِنْ شَرایعِ الاسْلامَ اَضیع؛
امام در فرمان سیاسى، به نظام حکومتى و کارگزاران آن توصیه مى کند که هر نوع فعالیتى در نظام اعم از فعالیت ها و رفتارهاى سیاسى، اقتصادى، فرهنگى، امنیتى، قضایى و… بایستى تابع نماز باشد. همان طور که قرآن مجید در خصوص طبیعت انسان مى فرماید: «اِنَّ الْاِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعا».(79)
امیر مؤمنان به عنوان حاکم اسلامى با والى خود این گونه در مورد نماز سخن مى گوید و این معناى اقامه نماز است. پس حاکم اسلامى باید تبلیغ نماز نماید و اهمیت و جایگاه نماز را آشکار سازد و مردم را عاشق نماز بکند.(80)
هم چنین ایشان به استاندار خود مالک اشتر مى فرمایند:
إِذَا أَحْدَثَ لَکَ مَا أَنْتَ فِیهِ مِنْ سُلْطَانِکَ أُبَّهَةً أَوْ مَخِیلَةً فَانْظُرْ إِلَى عِظَمِ مُلْکِ اللَّهِ فَوْقَکَ وَ قُدْرَتِهِ مِنْکَ عَلَى مَا لَا تَقْدِرُ عَلَیْهِ مِنْ نَفْسِک ؛
هنگامى که این منصب و مقام در تو خیال قدرت و ابهتى ایجاد کرد، عظمت و قدرت خدا را بنگر و آن را در نظر آور که فوق تو و قدرت توست.(81)
پس بى نمازان که پیمان فطرت و بندگى را با خداى خود مى شکنند، با زیردستان و رعایاى خود به طریق اولى پیمان شکنند و چنین ستمگرانى شایسته حکومت بر بندگان خدا نمى باشند.
یعنى باید با حاکمان بى نماز که فاقد نخستین نشانه صلاحیت براى حکومت اند و طبعاً فاقد دیگر ملاک هاى صلاحیت حکومت خواهند بود و بر مردم ستمکارى خواهند کرد، تا برچیدن دستگاه جورشان قتال و مبارزه کرد و صالحان را بر سر کار آورد.(82)
اگر صاحبان قدرت فاقد اصول اخلاقى باشند و صرفاً از روى سیاست، قدرت را در دست گیرند، احتمال بسیار وجود دارد که قدرت زیاد، در روابط اجتماعى درون فکن شود و آن ها احساس تقصیر نکنند. بلکه با مسئول دانستن دیگران، تقصیر خود را متوجه دیگران کنند، و دیگران را مستحق مجازات بدانند در نتیجه دچار خودبزرگ بینى مى شوند و به خود اجازه مى دهند مرگ و زندگى دیگران را در دست بگیرند؛ چنین است که نماز در جهت دادن به اصلاحات اجتماعى نقش مهمى دارد. (83)
نماز همراه با عدالت اجتماعى
قُلْ أَمَرَ رَبىّ بِالْقِسْطِ وَ أَقِیمُواْ وُجُوهَکُمْ عِندَ کُلّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مخُْلِصِینَ لَهُ الدِّین…؛ (84)
بگو: پرودگارم به عدل و داد فرمان داده و اینکه نزد هر مسجدى (هنگام نماز) روى خویش را به سوى او بدارید و او را بخوانید در حالى که دین را براى او خالص مى سازید…
در این آیه، مفاهیم متعدّدى مطرح شده است:
تربیت «رَبِّی»، عدالت «بِالْقِسْطِ»، عبادت «أَقِیمُوا»، جماعت «وُجُوهَکُمْ»، وحدت «مَسْجِدٍ»، دعا «وَ ادْعُوهُ»، نیّت و اخلاص «مُخْلِصِینَ لَهُ».
طبق این آیه شریفه انسان، مأمور به قسط و عدالت است. قِسْط در برابر تبعیض است، یعنى حقّ هر کس را به خودش بدهند، نه دیگرى. طبق عبارت أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ وَ أَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ، جلوگیرى از تبعیض، در کنار عبادت مطرح است و عبادت و نماز، همراه قسط ارزش بیشترى دارد.
دیگر اینکه تربیت صحیح، در نظامِ عادلانه است و قسط، از شؤون ربوبیّت الهى است.
طبق این آیه کریمه دین، دربردارنده ى ابعاد اجتماعى، عبادى و اعتقادى انسان است و مسجد، پایگاه اخلاص است، نه ریا و شرک. (85)
قرآن به گونه اى به نماز و نیایش بها مى دهد که محرومان خداجو و نمازگزاران فاقد زر و زور را، بهتر و برتر از زرداران و زورمداران اعلام مى دارد.
درست به همین جهت است که وقتى برترى جویان انحصارگر و خودکامه ى قریش به پیامبر پیشنهاد مى کنند که خداجویان پابرهنه و فاقد زر و زور را از گرد خود براند و آنان را از شرکت در نشست هاى علمى و مذهبى خود باز دارد تا زورمداران و انحصارگران عرب، بر گرد او و آیین او گرد آیند، خدا به پیامبرش هشدار مى دهد که چنین نخواهد شد! و او هرگز نباید به پیشنهاد برترى طلبانه استبدادگران و خودکامگان بها دهد، نباید به امتیاز خواهى و ویژه خوارى آنان پاسخ مثبت دهد، چرا که محرومان خداجو و پابرهنگان نمازگزار و جویاى عدالت و آزادى و مبارزان راه برابرى و حقوق بشر، صدها مرتبه از برترى جویان خودکامه و انحصارگر بهتر و برترند.
آن گاه این آیات بر جان پاک پیامبر آزادى و برابرى فرود مى آید:
وَ اصْبرِ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَوةِ وَ الْعَشىِ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنهْمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ وَ کاَنَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛(86)
و خود را [اى پیامبر! در راه زندگى] با کسانى شکیبا بدار که بام و شام پروردگارشان را مى خوانند [و] خشنودى او را مى جویند. و مباد در حالى که زیور زندگى این جهان را مى خواهى دیدگانت از آنان [به سوى خداوندان زر و زور باد آورده] برگردد. و از کسى فرمان مبر، که قلب وى را از یاد خود غافل ساخته ایم و از هوس خود پیروى نموده و کارش زیاده روى است.
امام صادق و امام باقر علیهما السلام فرمودند: مراد از خواندن خداوند در صبحگاه و شامگاه، اقامه ى نماز است.(47)
نکته ای که از این آیه استنباط می شود این است که رهبر باید نسبت به محرومان همدل و همدم باشد، نه بى اعتنا. (87)
نماز و امر به معروف و نهی از منکر
قرآن در ترسیم وصف و ویژگى مردم با ایمان، به گونه اى نماز و نیایش را توصیف می کند که آن را دوشادوش دعوت به کارهاى پسندیده یا در کنار نهى از منکر قرار می دهد.
از آن جمله مى فرماید:
وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَ وَ یُقِیمُونَ الصَّلَوه … أُوْلَئکَ سَیرَحَمُهُمُ اللَّه…(88)
و مردان و زنان توحیدگرا و با ایمان، دوستدار یکدیگرند که به کارهاى پسندیده فرمان مى دهند و از کارهاى ناپسند باز مى دارند و نماز را بر پا مى دارند و آنانند که خدا به زودى مورد بخشایش و مهر خود قرارشان خواهد داد…
توصیه ای که لقمان حکیم به فرزند خویش می نماید به نوعی همراهی نماز و امر به معروف و نهی از منکر را نشان می دهد. در سوره مبارکه لقمان وصف آن اینگونه آمده است:
یا بُنَّى اَقِمِ الصّلوةَ و امُر بِالمَعروفِ و انه عَنِ المُنکَر… (28)
اى پسرک من، نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار…
قرآن در مقام بیان پرتوى از فضیلت و ویژگى انسان هاى با ایمان و آراسته ى به کمال و جمال، رکوع آگاهانه و سجده ى خاضعانه و پراخلاص، یا نماز و نیایش راستین را از ویژگى هاى آنان مى شمارد، و به برکت آن، نوید رستگارى جاودانه و نایل آمدن به بهشت زیباى خدا و نعمت هاى او را به آنان مى دهد:
التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ ؛ (89)
(مؤمنانِ مجاهد) توبه کنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده آوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقى اند) و بشارت دِه به (اینچنین) مؤمنان!
از مهم ترین ویژگى هاى فکرى و اخلاقى و رفتارى انسان هاى ایماندار و پروا پیشه و اصلاحگر، نمازى سرشار از خضوع و نیایشى لبریز از خشوع است.
از همراهی کلمات «الرَّاکِعُونَ» و «السَّاجِدُونَ» با عبارت «الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ» در این آیه می توان دریافت که سرباز و رزمنده ى اسلام باید اهل نماز و عبادت باشد.
در این آیه، نُه صفت براى مؤمنانِ مجاهد بیان شده است:
از گناهان توبه کرده، در مدار عبادت قرار مى گیرند. با زبان، حمد و با پا حرکت و با بدن رکوع و سجود دارند، پس از خودسازى، با امر به معروف به اصلاح جامعه مى پردازند و از مرز قوانین الهى خارج نمى شوند.
در تفسیر این آیه می توان گفت:
توبه از گناه، راه عبادت را باز مى کند، زبانِ ستایشگر همراه با پویایى و تحرّک، آمادگى براى رکوع و سجود در پیشگاه خدا مى آورد، و امر به معروف و نهى از منکر، حافظِ حدود الهى در جامعه است. (90)
راهى براى اصلاح درون
یکی از همراهان نماز، توبه است.
قرآن راه پاکسازى و اصلاح درون را توبه و بازگشت به سوى خدا و نماز و نیایش ممکن مى شمارد.
قرآن، نخست انسان را به پشیمانى از گناه و بیداد برمى انگیزد، آن گاه با داروى شفابخش ارتباط با سرچشمه ى جمال و کمال و نماز و نیایش، بیمارى فکرى و اخلاقى و رفتارى او را درمان مى کند، سپس توجه مى دهد که راز برادرى و برابرى و همدلى و همراهى با دیگران نیز از همین راه ممکن است. در این مورد مى فرماید:
فَإِن تَابُواْ وَ أَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَوُاْ الزَّکَوةَ فَإِخْوَانُکُمْ فىِ الدِّینِ وَ نُفَصِّلُ الاَْیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُون؛(91)
(ولى) اگر توبه کنند، نماز را برپا دارند، و زکات را بپردازند، برادر دینى شما هستند و ما آیات خود را براى گروهى که مى دانند (و مى اندیشند)، شرح مى دهیم!
پس اگر حق ناپذیران از ستم و گناه توبه کنند و نماز و فرهنگ و منش آن را بر پا دارند و زکات و حقوق مالى خود را بپردازند، در این صورت برادر دینى شما خواهند شد.
با این بیان قرآن به روشنى و زیبایى روشنگرى مى کند که یکى از شرایط اساسى برادرى و برابرى در دین خدا، نماز و نیایش با روح و پرداخت خالصانه ى زکات و حقوق مالى به محرومان یا رعایت مقررات خدا و حقوق و حرمت مردم است.
نماز و قربانى
إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ،
فَصَلّ لِرَبِّکَ وَ انحْرْ؛(92)
پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى کن.
مراد از امر به صلاة و نحر بعد از منت گذاردن به اعطاء کوثر
از اینکه حرف فاء بر سر این جمله در آمده، استفاده مى شود که امر به نماز و نحر شتر، از باب شکر نعمت است، و چنین معنا مى دهد، حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیرت دادیم این نعمت بزرگ را با نماز و نحر شکرگزارى کن.
و مراد از «نحر» بنا بر روایاتى که از طرق شیعه و سنى از رسول خدا صلی الله علیه و اله و از امام على علیه السلام رسیده، و نیز روایاتى که شیعه از امام صادق و سایر ائمه روایت کرده، دست بلند کردن به طرف گردن در هنگام تکبیر گفتن براى نماز است.(93)
ولى بعضى گفته اند: معنایش این است که نماز عید قربان بخوان، و شتر هم قربانى کن (چون کلمه نحر به معناى سر بریدن شتر به آن نحو خاص است، هم چنان که کلمه «ذبح» به معناى سر بریدن سایر حیوانات است). (94)
بعضى دیگر گفته اند: معنایش این است که براى پروردگارت نماز بخوان، و وقتى سر از رکوع بر مى دارى به طور کامل بایست. و بعضى دیگر معانى دیگرى هم ذکر کرده اند.(95)
طبق آنچه در تفسیر نمونه آمده: منظور نفى اعمال بت پرستان است که عبادت و قربانى را براى غیر خدا مى کردند.
هجرت برای نماز
هجرت حضرت ابراهیم هنگامى بود که ابراهیم از کنیزش هاجر، صاحب پسرى شد و نامش را اسماعیل گذاشت.
در این زمان حسادت همسر نخستینش ساره تحریک شد و نتوانست حضور هاجر و فرزندش را تحمل کند، از ابراهیم خواست که آن مادر و فرزند را به نقطه دیگرى ببرد، و ابراهیم طبق فرمان خدا در برابر این درخواست تسلیم شد. اسماعیل و مادرش هاجر را به سرزمین مکه که در آن روز یک سرزمین خشک و خاموش و فاقد همه چیز بود آورد، و در آنجا گذارد، و با آنها خدا حافظى کرد و رفت. ابراهیم دلیل هجرت خود را نماز بیان می دارد:
رَّبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقِیمُوا الصَّلاةَ …؛ (96)
پروردگارا! من بعضى از فرزندانم را در سرزمین بىآب و علفى، در کنار خانهاى که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند…
چیزى نگذشت که این کودک و آن مادر در آن آفتاب گرم و داغ تشنه شدند، هاجر براى نجات جان کودکش سعى و تلاش فراوان کرد، اما خدایى که اراده کرده بود، آن سرزمین یک کانون بزرگ عبادت گردد، چشمه زمزم را آشکار ساخت، چیزى نگذشت که قبیله بیابانگرد «جرهم» که از نزدیکى آنجا مىگذشتند، از ماجرا آگاه شدند و در آنجا رحل اقامت افکندند و «مکه» کم کم شکل گرفت.(97)
نماز و خشوع
به همراهی نماز با خشوع و فروتنی در برخی از آیات قرآن کریم اشاره شده است:
وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین؛(98)
از شکیبایى و نماز یارى جویید. و به راستى این (کار) گران است، مگر بر فروتنان.
در آیه ای دیگر خشوع از ویژگی های مومنان برشمرده شده است:
قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ؛ (99)
مؤمنان رستگار شدند.
آنها که در نمازشان خشوع دارند.
نماز و کتاب الهى
زنده شدن نماز، سبب زنده شدن قرآن است،
زیرا هر نمازگزار مجبور است که در نمازهاى هفده رکعتى خود روزى ده بار سوره حمد را بخواند و بدنبال آن یکى دیگر از سوره هاى قرآن را. طبیعى است تلاوت دو سوره از قرآن در هر رکعت، مانع به فراموشى سپرده شدن قرآن در جامعه مى گردد.
قرآن ما را به نماز دعوت مى کند و نماز ما را با قرآن آشنا مى سازد.
إِنَّ الَّذینَ یَتْلُونَ کِتابَ اللَّهِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ …؛ (31)
کسانى که کتاب خدا را مىخوانند و نماز برپا مىدارند…
وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحین؛(100)
و خدا پاداش شایستگان نکوکارى را که به قرآن چنگ مىزنند و نماز را بپا مىدارند، ضایع نمىکند.
نماز همراه با جهاد
انسان کاملِ اسلام، انسانی جامع است. همیشه سر در گریبان خودش فرو نبرده است، بلکه برون گرا و جامعه گرا هم هست. اگر شب سر در گریبان خود فرو مى برد و دنیا و مافیها را فراموش مى کند، روز در متن جامعه قرار گرفته است.
مسلمانانی که در جنگهاى ایران و روم شرکت مى کردند، «قائِمُ اللّیل و صائِمُ النّهار» و در عین حال «ضارِبٌ بِالسّیفِ» بودند. شب تا صبح ایستاده بودند و خدا را پرستش مى کردند، و روز روزه بودند، با این حال آنچنان در میدان جنگ مى جنگیدند که هیچ کس در مقابلشان توانایى رویارویی نداشت.
(101)
دستورات اسلام از یکدیگر جدا نیست و لذا قرآن مىفرماید:
«وَ لَا تُصَلِّ عَلىَ أَحَدٍ مِّنهْم مَّاتَ أَبَدًا وَ لَا تَقُمْ عَلىَ قَبرْهِ؛ (102) به جنازه فراریان از جبهه نماز نخوانید.»
در ایّام دفاع مقدّس، (در کشورمان ایران)، جوانى وصیّت کرد که اگر من شهید شدم مرا دفن نکنید مگر آن دو دستهاى که با هم قهرند، آشتى کنند و این جوان از خون مقدّس خودش به نفع اصلاح ذاتالبین استفاده کرد، در حالى که مىتوانست بگوید اگر شهید شدم راضى نیستم فلان شخص یا گروه به تشییع جنازه من بیاید و بدینوسیله آتش فتنه را بیشتر و کینهها را عمیقتر نماید.(103)
در سیماى رزمندگان در قرآن می خوانیم:
خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریدارى کرده، که (در برابرش) بهشت براى آنان باشد (به این گونه که:) در راه خدا پیکار مىکنند، مىکشند و کشته مىشوند این وعده حقّى است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده و چه کسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدى که با خدا کردهاید و این است آن پیروزى بزرگ!
(مؤمنانِ مجاهد) توبهکنندگان، عبادت کاران، سپاسگویان، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجدهآوران، آمران به معروف، نهى کنندگان از منکر، و حافظان حدود (و مرزهاى) الهى، (مؤمنان حقیقىاند) و بشارت دِه به (اینچنین) مؤمنان! (104)
از همراهی کلمه «یُقاتِلُونَ» با کلمات «الرَّاکِعُونَ» و «السَّاجِدُونَ» در این آیه می توان دریافت که سرباز و رزمندهى اسلام باید اهل نماز و عبادت باشد.
در این آیه، نُه صفت براى مؤمنانِ مجاهد بیان شده است: از گناهان توبه کرده، در مدار عبادت قرار مىگیرند. با زبان، حمد و با پا حرکت و با بدن رکوع و سجود دارند، پس از خودسازى، با امر به معروف به اصلاح جامعه مىپردازند و از مرز قوانین الهى خارج نمىشوند.
توبه از گناه، راه عبادت را باز مىکند، زبانِ ستایشگر همراه با پویایى و تحرّک، آمادگى براى رکوع و سجود در پیشگاه خدا مىآورد، و امر به معروف و نهى از منکر، حافظِ حدود الهى در جامعه است. (105)
امام حسین علیه السّلام در ظهر عاشورا نماز خواند و نماز خوف آن جناب مصداق این آیه کریمه است: وَ إِذَا کُنتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَوةَ فَلْتَقُمْ طَائفَةٌ مِّنهْم مَّعَکَ وَ لْیَأْخُذُواْ أَسْلِحَتهَمْ فَإِذَا سَجَدُواْ فَلْیَکُونُواْ مِن وَرَائکُمْ وَ لْتَأْتِ طَائفَةٌ أُخْرَى لَمْ یُصَلُّواْ فَلْیُصَلُّواْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُواْ حِذْرَهُمْ وَ أَسْلِحَتهَمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَ أَمْتِعَتِکمُْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُم مَّیْلَةً وَاحِدَةً وَ لَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِن کاَنَ بِکُمْ أَذًى مِّن مَّطَرٍ أَوْ کُنتُم مَّرْضىَ أَن تَضَعُواْ أَسْلِحَتَکُمْ وَ خُذُواْ حِذْرَکُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْکَفِرِینَ عَذَابًا مُّهِینًا؛ (106)
و هنگامى که در میان آنها باشى، و (در میدان جنگ) براى آنها نماز را برپا کنى، باید دستهاى از آنها با تو (به نماز) برخیزند، و سلاحهایشان را با خود برگیرند و هنگامى که سجده کردند (و نماز را به پایان رساندند)، باید به پشتِ سرِ شما (به میدان نبرد) بروند، و آن دسته دیگر که نماز نخواندهاند (و مشغول پیکار بودهاند)، بیایند و با تو نماز بخوانند آنها باید وسایل دفاعى و سلاحهایشان (را در حال نماز) با خود حمل کنند (زیرا) کافران آرزو دارند که شما از سلاحها و متاعهاى خود غافل شوید و یکباره به شما هجوم آورند. و اگر از باران ناراحتید، و یا بیمار (و مجروح) هستید، مانعى ندارد که سلاحهاى خود را بر زمین بگذارید ولى وسایل دفاعى (مانند زره و خود را) با خود بردارید خداوند، عذاب خوارکنندهاى براى کافران فراهم ساخته است.
با این عقاید است که درباره جامعه گرایى اصحاب حضرت «حجّت» عجل الله تعالى فرجه معتقدیم آنها در عین حال که صالح هستند، مصلحان جامعه خود می باشند.
1) سوره مبارکه مزمل، آیه 20.
2) بحارالانوار، چاپ بیروت، ج 93 ص 29و ج 81، ص 252.
3) عوالی اللئالی، ج 3، ص 113.
4) نهج البلاغه، خطبه 199.
5) سوره مبارکه نساء، آیه 77.
6) سوره مبارکه أنبیاء، آیه 73.
7) تفسیر نمونه، ج13، ص 455و 456.
8) سوره مبارکه برائت(توبه)، آیه 5.
9) مَنْ أَرَادَ أَنْ لَا یَکُونَ جَائِعاً فِی الْقِیَامَةِ فَلْیُطْعِمِ الْبُطُونَ الْجَائِعَةَ فِی الدُّنْیَا؛ (الفضائل، ابن شاذان قمی، ص 154).
10) سوره مبارکه بقره، آیه 43.
11) پیوند نماز و زکات در آموزه هاى دینى، لیلاالسادات مروّجى به نقل از المعجم المفهرس لألفاظ القران الکریم.
12) سوره مبارکه مریم، آیه 31.
13) سوره مبارکه مریم، آیه 55.
14) سوره مبارکه انبیا، آیه 73.
15) سوره مبارکه بینه، آیه5.
16) سوره مبارکه نساء، آیه36.
17) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام، قَالَ: «بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلى الله علیه و آله فِی الْمَسْجِدِ إِذْ قَالَ: قُمْ یَا فُلَانُ، قُمْ یَا فُلَانُ، قُمْ یَا فُلَانُ حَتّى أَخْرَجَ خَمْسَةَ نَفَرٍ، فَقَالَ: اخْرُجُوا مِنْ مَسْجِدِنَا، لَاتُصَلُّوا فِیهِ وَ أَنْتُمْ لَاتُزَکُّون(الکافی، انتشارات الإسلامیة، ج 3، ص 503).
18) أَیُّهَا الْمُسْلِمُون زَکُّوا أَمْوَالَکُمْ تُقْبَلْ صَلَاتُکُم (الکافی، انتشارات الإسلامیة، ج 3، ص 497).
19) مَنْ مَنَعَ قِیرَاطاً مِنَ الزَّکَاةِ فَلْیَمُتْ إِنْ شَاءَ یَهُودِیّاً أَوْ نَصْرَانِیّا (المحاسن، ج 1، ص 87).
20) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص7.
21) سوره مبارکه بقره، آیه153.
22) معراج السّعاده، مهدى نراقى، ترجمه جلال الدین مجتبوى، ج 3، ص 355.
23) نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 79.
24) تفسیر نمونه، ج 1، ص520.
25) ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص158.
26) تفسیر نور، ج 1، ص237- 238.
27) سوره مبارکه حج، آیه 35.
28) سوره مبارکه لقمان، آیه 17.
29) سوره مبارکه رعد، آیه 22.
30) سوره مبارکه بقره، آیه 3.
31) سوره مبارکه فاطر، آیه 29.
32) سوره مبارکه اعراف، آیه 31.
33) سوره مبارکه کهف، 46.
34) تفاسیر نور الثقلین، منهج الصادقین و اثنى عشرى.
35) تفسیر مجمع البیان.
36) تفسیر نور، ج 4، ص52 و53.
37) سوره مبارکه نساء، آیه 43.
38) سوره مبارکه شورى، آیه 38.
39) تفسیر نمونه، ج 20، ص461و462.
40) سوره مبارکه بقره، آیه 125.
41) تفسیر نور، ج1، ص 200.
42) سوره مبارکه انعام، آیه 72.
43) سوره مبارکه روم، آیه 31.
44) تفسیر نور، ج 3، ص 28.
45) ترجمه المیزان، ج 7، ص20.
46) سوره مبارکه یونس، آیه87.
47) تفسیر نور الثقلین.
48) تفسیر نور، ج 5، ص 254.
49) سوره مبارکه مائده، آیه 55.
50) تفسیر نماز، ص 39.
51) إِنَّ رَبىّ عَلىَ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیم (سوره مبارکه هود، آیه 56).
52) بحارالانوار، ج84، ص245.
53) رموز نماز یا اسرار الصلوة، محمد فرید نهاوندى، ص89-90.
54) تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج1، ص41.
55) تفسیر نماز، قرائتى، ص39.
56) اسرار عبادات، آیت الله جوادى آملى، ص262.
57) سوره مبارکه نور، آیه 56.
58) سوره مبارکه احزاب، آیه 33.
59) سوره مبارکه توبه، آیه 71.
60) مفاتیح الجنان، بخشى از دعاى ندبه.
61) فرهنگ جامع سخنان امام حسین علیه السلام، ص 574.
62) لذت حضور، مرتضى آقا تهرانى، ص 22-24.
63) الکافى، انتشارات الإسلامیه، ج 2، ص 18.
64) نماز مصلح و معراج در غربت، یدالله صفرى، ص39-40.
65) سوره مبارکه مائده، آیه 3.
66) أَیُّ الْبِقَاعِ أَفْضَلُ؟ قُلْتُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ إِنَّ أَفْضَلَ الْبِقَاعِ مَا بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا عُمِّرَ مَا عُمِّرَ نُوحٌ ع فِی قَوْمِهِ- أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِینَ عاماً یَصُومُ نَهَاراً وَ یَقُومُ لَیْلًا فِی ذَلِکَ الْمَقَامِ ثُمَّ لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَیْرِ وَلَایَتِنَا لَمْ یَنْتَفِعْ بِذَلِکَ شَیْئا (ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص 204).
67) امام على علیه السلام، ص 478، احمد رحمانى همدانى.
68) مَنْ صَلَّى وَ لَمْ یُصَلِّ عَلَى النَّبِیِّ وَ تَرَکَ ذَلِکَ مُتَعَمِّداً فَلَا صَلَاةَ لَه (وسائل الشیعة، ج 6، ص 407).
69) جمال الاسبوع، ص 15.
70) آغاسی.
71) خانواده و نماز، ص 58.
72) سوره مبارکه حج، آیه 41.
73) تفسیر نمونه، ج 14، ص 11.
74) نماز، زیباترین الگوى پرستش، ص 95-94.
75) بحارالانوار، ج 24 ص 166.
76) نقش نماز در شخصیت جوانان، مصطفى خلیلى، ص154-152.
77) سوره مبارکه بقره، آیه 3.
78) زلال جارى نماز و نیایش در آیینه ى قرآن و روایات، على کرمى فریدنى، ص53-55.
79) نماز، حکومت، تربیت، ص 90 -59 – 52 -41 – 40.
80) نماز، زیباترین الگوى پرستش، ص97.
81) نماز زیباترین الگوى پرستش، ص 97، به نقل از نامه 53 نهج البلاغه.
82) نمازشناسى، ص 231.
83) نقش نماز در اصلاحات اجتماعى، سید حسین حسینى جبّلى.
84) سوره مبارکه اعراف، آیه 29.
85) تفسیر نور، ج 4، ص 50.
86) سوره مبارکه کهف، آیه 28.
87) تفسیر نور، ج 7، ص 163.
88) سوره مبارکه توبه، آیه 71.
89) سوره مبارکه توبه، آیه 112.
90) تفسیر نور، ج 5، ص 151.
91) سوره مبارکه توبه، آیه 11.
92) سوره مبارکه کوثر، آیه 2.
93) تفسیر برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403.
94) الدر المنثور، ج 6، ص 403.
95) ترجمه المیزان، ج 20، ص640.
96) سوره مبارکه ابراهیم، آیه 37.
97) تفسیر نمونه، ج10، ص 363.
98) سوره مبارکه بقره، آیه 45.
99) سوره مبارکه مؤمنون، آیات1و2.
100) سوره مبارکه اعراف، آیه 170.
101) طهارت روح یا عبادت و نماز در آثار شهید مطهرى، حسین واعظى نژاد، ص145.
102) سوره مبارکه توبه، آیه 84.
103) یکصد و چهارده نکته درباره نماز، محسن قرائتی، ص 59.
104) إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ. التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ الْحامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ؛ (سوره مبارکه توبه، آیات 111-112).
105) تفسیر نور، ج5، ص 151.
106) سوره مبارکه نساء، آیه102.