جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

پرسمان

زمان مطالعه: 356 دقیقه

پرسش از علما

آیت الحق سید بن طاووس قدس سره

– علت این که به سختى مى‏توان در نماز حضور قلب داشت چیست؟

اگر در حرکات و سکنات خود همواره از یاد پروردگارت غافل باشى و دائماً خود را غرق در فکر دنیا و هواى نفس خویش نمایى ناگزیر هنگام حضور در نماز نیازمند آن هستى که با رنج و تعب، با رشته عقل خویش دل را که از خدا گریخته، حاضر ساخته و به ایستادن در پیشگاه مولایت وادار نمایى.

– در وقت ورود به نماز هنگامى که قامت مى‏بندیم فکر ما در آن لحظه چگونه باشد؟

هنگامى که الله اکبر مى‏گویى و مشغول سخن گفتن با خدا مى‏شوى در فکر فهم معانى این سخن باشى و بدانى که مشغول عبادت هستى نه صرف تلفظ با حال غفلت و بر طبق عادت، و نیز باید در گفتن آن (الله اکبر) صادق باشى.

معناى این سخنم که گفتم: باید تکبیر گفتن تو عبادت خداوند باشد یعنى اینکه خداوند جل جلاله در دل و در نزد عقلت به اندازه‏اى که خدا از شناخت ذات و صفات کاملش به تو عنایت فرموده بزرگ و عظیم باشد و در نتیجه مقصودت از این اعتقادى که به عظمت خداوند دارى و مرادت از الله اکبر گفتن تنها عبادت او باشد از آن لحاظ که او سزاوار عبادت است.

و اما اینکه گفتم: الله اکبر گفتن تو راست باشد مقصودم آن است که کردارت با گفتارت موافق باشد به گونه‏اى که وقتى الله اکبر مى‏گویى باطنت با ظاهرت سازگار باشد. یعنى چیزى بزرگتر از خداوند جل جلاله در قلب و عقل و نفس و نیت تو وجود نداشته و هیچ چیز نزد تو عزیزتر از او نبوده و هیچ چیز در آن حال تو را مشغول نسازد تا بتوانى آن را با حضور قلب ادا کنى.

– آیا قلب را در نماز به پروردگار عالم متوجه کنیم کفایت مى‏کند؟

اگر قلب به کلى اقبال و توجه به خداوند جل جلاله داشته باشد اعضا و جوارح نیز براى چیزى که آفریده شده‏اند یعنى عبادت و پرستش حضرت حق بر خداوند جل جلاله توجه و اقبال مى‏کنند زیرا رابطه اعضاى بدن با قلب مانند فرمانروا و فرمانبر است و اگر نمازگزار با این حالت وارد نماز شود مانند روى آورندگان به خدا در نماز حاضر خواهد شد و تا هنگام پایان نماز بر حالت حضور قلب استمرار داشته به آرزوى خویش که خواندن نماز حقیقى است رسیده و کامیاب خواهد شد.

– نمازگزارى با حالت کسالت نماز را بر خود سنگین مى‏بیند و آنگاه به جا مى‏آورد شما چه توصیه‏اى مى‏فرمایید؟

اگر نمازگزار در حال قیام براى انجام نماز مانند کسى است که نماز را بر خود سنگین مى‏داند لازم است به قرآن مراجعه کند و حال کسانى را که با حالت کسالت و اکراه و تنبلى به نماز مى‏ایستند بنگرد و با خود بیاندیشد که اگر پیش از حضور در این نماز شخص مورد احترام و علاقه‏اش به نزدش مى‏آمد چگونه براى احترام او بپا مى‏خاست و بدون احساس تنبلى و سنگینى به او توجه و اقبال مى‏نمود. پس در این صورت باید بداند که خداوند جل و جلاله محققاً در نزد او، از بنده‏اى از بندگانش پست‏تر است و چه خطر و زیان هولناکى از این بدتر!

– شایسته است بنده وقتى تکبیر رکوع را مى‏گوید حالش چگونه باشد؟

شایسته است که بنده وقتى تکبیر رکوع را مى‏گوید با حالت ذلت و خاکسارى و خضوع رکوع نموده و حضور قلب داشته و نیتش این باشد که در رکوع خداوندى را که مالک دنیا و آخرت او است عبادت مى‏نماید و در نتیجه در حال ذلت و بندگى، با جلال کامل الهى روبرو شود و چه نیکو گفته است که: هر گاه کسى را که دوستش مى‏دارى (و در پیش تو) عزیز و سرافراز بود و تو براى او ذلت و خاکسارى ننمودى پس بر وصل او بدرود گفته و با وى خداحافظى بنما.

– اگر کسى در سجده نماز توجه قلبى نداشته باشد احوالش چگونه است؟

اگر از روى عادت و تنها با مراعات آداب ظاهر سجده، بدون به یادآوردن عبادت مولاى خویش، بدون حضور قلب در پیشگاه او سجده به جا آورد، مانند کسى خواهد بود که در سجده‏اش بازى نموده و یا از مالک و معبود خویش روى گردانده یا او را استهزاء و ریشخند کرده است.

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص17-19

حضرت امام خمینى قدس سره‏

– لطفاً این حدیث شریف را توضیح دهید؟

از حضرت رسول ختمى مرتبت صلى الله علیه و اله روایت است که: عبادت کن خداى تعالى را چنانچه گویا او را مى‏بینى و اگر تو او را نمى‏بینى او تو را مى‏بیند.

از این حدیث شریف استفاده دو مرتبه از مراتب حضور قلب مى‏شود یکى آن که سالک مشاهد جمال جمیل و مستغرق تجلیات حضرت محبوب باشد به طورى که جمیع مسامع (گوشها) قلب از دیگر موجودات بسته شده و چشم بصیرت به جمال پاک ذى الجلال گشوده گردیده و جز او چیزى مشاهده نکند بالجمله مشغول حاضر باشد و از حضور و محضر نیز غافل باشد.

و مرتبه دیگر که نازلتر از این مقام است آن است که خود را حاضر محضر ببیند و ادب حضور و محضر را ملحوظ دارد جناب رسول اکرم صلى الله علیه و اله فرماید: اگر مى‏توانى از اهل مقام اول باشى عبادت خدا را آن طور به جا آور و الا از این معنا غافل مباش که تو در محضر ربوبیتى و البته محضر حق را ادبى است که غفلت از آن از مقام عبودیت دور است.

– نظر حضرت عالى درباره حضور قلب در نماز چیست؟

قبولى نماز شرط قبولى سایر اعمال است و اگر نماز قبول نشود به اعمال دیگر اصلاً نظر نکنند و قبولى نماز به اقبال قلب است که اگر اقبال قلب در نماز نباشد از درجه اعتبار ساقط و لایق محضر حضرت حق نیست و مورد قبول نمى‏شود کلید گنجینه اعمال و باب الابواب همه سعادات حضور قلب است که با آن فتح باب سعادت بر انسان مى‏شود و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى‏شود.

– براى به دست آوردن حضور قلب در نماز چه باید کرد؟

اگر ایمان به گفته انبیا علیهم‏السلام آوردى و خود را براى تحصیل سعادت و سفر آخرت مهیا نمودى و لازم دانستى حضور قلب را که کلید گنج سعادت است تحصیل کنى راه تحصیل آن است که اولاً رفع موانع حضور قلب را نمایى و خارهاى طریق را از سر راه سلوک ریشه کن کنى و پس از آن اقدام به خود آن کنى.

– لطفاً موانع حضور قلب در عبادات را بیان فرمائید؟

مانع حضور قلب در عبادات تشتت خاطر و کثرت واردات قلبیه است و این گاهى از امور خارجه و طرق حواس ظاهره حاصل مى‏شود مثل آن که گوش انسان در حال عبادت چیزى بشنود و خاطر به آن متعلق شده یا چشم انسان چیزى را ببیند و منشأ تشتت خاطر و تصرف متصرفه گردد یا سایر حواس انسان چیزى ادراک کند و از آن انتقالات خیالیه حاصل شود. و گاهى تشتت خاطر، و مانع از حضور قلب از امور باطنه است و آن به طریق کلى دو منشأ بزرگ دارد که عمده امور، به آن دو منشأ بر مى‏گردد.

یکى هرزه‏گردى و فرار بودن طایر خیال است، زیرا که خیال قوه‏اى است بسیار فرار که دائماً از شاخه اى به شاخه‏اى آویزد و از کنگره‏اى به کنگره‏اى پرواز کند و این مربوط به حب دنیا و توجه به امور دنیه و مال و منال دنیوى نیست بلکه فرار بودن خیال خود مصیبتى است که تارک دنیا نیز به آن مبتلا است.

– از عوامل عدم حضور قلب در عبادات را هرزه‏گردى و فرار بودن خیال دانستید حال چگونه براى رفع این مانع اقدام کنیم؟

طریق عمده رام نمودن آن عمل نمودن به خلاف است و آن چنان است که انسان در وقت نماز خود را مهیا کند که حفظ خیال در نماز کند و آن را حبس در عمل نماید و به مجرد این که بخواهد از چنگ انسان فرار کند آن را استرجاع نماید و در هر یک از حرکات و سکنات و اذکار و اعمال نماز ملتفت حال آن باشد و از حال آن تفتیش نماید و نگذارد سر خود باشد.

و این در اول امر کارى صعب به نظر مى‏آید ولى پس از مدتى عمل و دقت و علاج، حتماً رام مى‏شود و ارتیاض پیدا مى‏کند. شما متوقع نباشید که در اول امر بتوانید در تمام نماز حفظ طایر خیال کنید البته این امرى است نشدنى و محال و شاید آنها که مدعى استحاله شدند، این توقع را داشتند ولى این امر باید با کمال تدریج و تأنى و صبر انجام بگیرد.

ممکن است در ابتداى امر در عشر نماز یا کمتر آن حبس خیال شده حضور قلب حاصل شود و کم‏کم انسان اگر در فکر باشد و خود را محتاج به آن ببیند، نتیجه بیشتر حاصل مى‏شود و اندک اندک غلبه بر شیطان، (و غلبه بر) وهم و طایر خیال پیدا کند که در بیشتر نماز زمام اختیار آنها را در دست گیرد و هیچ گاه نباید انسان مأیوس شود که یأس سرچشمه همه سستى‏ها و ناتوانى‏ها است، و برق امید (امیدوارى) انسان را به کمال سعادت خویش مى‏رساند.

– سرمایه سعادت عالم آخرت چیست؟

سرمایه سعادت عالم آخرت و وسیله زندگانى روزگارهاى غیر متناهى نماز است.

– چرا وقت نماز توجه بعضى افراد به امور دنیایى است؟ و به مکان‏هاى دیگر معطوف است؟

زیرا آنان که حب مال و ریاست و شرف در دل آنها است در خواب نیز مطلوب خود را مى‏بینند و در بیدارى به فکر محبوب خود به سر مى‏برند و مادامى که در اشتغال به دنیا بسر مى‏برند با محبوب خود هم آغوشند و چون وقت نماز شود دل، حال فراغتى مى‏یابد و فوراً متعلق به محبوب خود مى‏شود. گویى تکبیرة الاحرام کلید در دکان یا رافع حجاب بین او و محبوب او است یک وقت به خود مى‏آید که سلام نماز را گفته در صورتى که هیچ توجه به آن نداشته و همه‏اش را با فکر دنیا هم آغوش بوده است.

– چگونه دریابیم که نماز ما بویى از عبودیت داشته است؟

اگر نماز ما بویى از عبودیت داشت ثمره‏اش خاکسارى و تواضع و فروتنى مى‏شود نه عجب و خود فروشى و کبر و افتخار که هر یک براى هلاکت و شقاوت انسان سببى مستقل و موجبى منفرد است.

– یکى از عوامل عدم حضور قلب در نماز را حب دنیا بر شمردید براى مبارزه با آن چه دستور مى‏فرمایید؟

حب دنیا مبدأ و منشأ تمام مفاسد است بر انسان عاقل علاقمند به سعادت خود لازم است این درخت را از دل ریشه کن کند و طریق علاج عملى، آن است که معامله به ضد کند. پس اگر به مال و منال علاقه دارد با بسط ید و صدقات واجبه و مستحبه ریشه آن را از دل بکند و یکى از نکات صدقات همین کم شدن علاقه به دنیا است و لهذا مستحب است که انسان چیزى را که دوست مى‏دارد و مورد علاقه‏اش هست صدقه دهد چنانچه در کتاب کریم الهى مى‏فرماید: «لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون» (1)

و اگر علاقه به فخر و تقدم و ریاست و استطالت دارد (برترى داشتن) اعمال ضد آن را بکند و دماغ نفس اماره را به خاک بمالد تا اصلاح شود.

و باید انسان بداند که دنیا طورى است که هر چه آن را بیشتر تعقیب کند و در صدد تحصیل آن بیشتر باشد علاقه‏اش به آن بیشتر مى‏شود و تأسفش از فقدان آن روز افزون گردد.

– لطفاً آنچه باعث حضور قلب در عبادات مى‏شود را بیان فرمائید؟

آنچه باعث حضور قلب شود دو امر است: یکى فراغت وقت و قلب؛ و دیگر فهماندن به قلب اهمیت عبادت را. و مقصود از فراغت وقت آن است که انسان در هر شبانه روز براى عبادت خود وقتى را معین کند که در آن وقت خود را موظف بداند فقط به عبادت و اشتغال (به کار) دیگرى را براى خود در آن وقت قرار ندهد.

– لطفاً مراتب حضور قلب را بیان فرمائید؟

حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است و نورانیت و مراتب کمال آن بسته است به حضور قلب و مراتب آن. براى حضور قلب مراتبى است که بعضى از آن مراتب اختصاص دارد به اولیاى حق و دست دیگران از وصول به شاهق (قله) آن کوتاه است. ولى بعضى مراتب آن براى سلسله رعیت نیز ممکن الحصول است و باید دانست که حضور قلب به طریق کلى منقسم شود به دو قسمت عمده: یکى حضور قلب در عبادت؛ و دیگر حضور قلب در معبود.

– حضور قلب در عبادت به چه صورت است؟

براى آنان مراتبى است که عمده آن به دو مرتبه است:

یکى حضور در عبادت اجمالاً. آن چنان است که در عین اشتغال به عبادت، هر عبادتى باشد، چه از باب طهارات مثل وضو و غسل و چه از باب نماز و روزه و حج و دیگر امور انسان به طریق اجمال ملتفت باشد که ثناى معبود مى‏کند گر چه خود نمى‏داند که چه ثنایى مى‏کند و چه اسمى از اسماى حق را مى‏خواند.

شیخ عارف کامل ما روحى فداه (آیت الله شاه آبادى)، براى این نحو عبادت مثل مى‏زدند و آن این که: یکى قصیده در مدح کسى بگوید و به طفلى که معناى آن را نمى‏فهمد بدهد که در محضر او بخواند و به طفل بفهماند که این قصیده در مدح این شخص است البته آن طفل که قصیده را مى‏خواند اجمالاً مى‏داند ثناى ممدوح را مى‏کند گر چه کیفیت آن را نمى‏داند.

ماها نیز که طفل ثناخوان حق هستیم و نمى‏دانیم که این عبادات را چه اسرارى است و هر یک از این اوضاع الهیه با چه اسمى از اسما ارتباط دارد و به چه کیفیت ثناى حق است این قدر باید ملتفت باشیم که هر یک از آنها ثنایى است از کامل مطلق و معبود و ممدوح على الاطلاق که خود ذات مقدس در این اوضاع، خود را ثنا فرموده و ما را امر فرموده که در پیشگاه مقدسش این نحو ثنا کنیم.

و دیگر از مراتب حضور قلب، حضور قلب در عبادت است تفصیلاً و این به مرتبه کامله براى احدى ممکن نیست جز خلص اولیا و اهل معارف، ولى بعضى مراتب نازله آن ممکن است براى دیگران که اول مرتبه آن توجه به معانى الفاظ است در مثل نماز و دعا.

– لطفاً حضور قلب در معبود را توضیح دهید؟

حضور قلب در معبود داراى مراتبى است که عمده آن سه مرتبه است:

یکى حضور قلب در تجلیات افعالى. دیگر حضور قلب در تجلیات اسمائى و صفاتى. و سوم حضور قلب در تجلیات ذاتى. و از براى هر یک چهار مرتبه است به طریق کلى: مرتبه علمى، مرتبه ایمانى، مرتبه شهودى و مرتبه فنائى.

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص33-39

حضرت آیت الله العظمى انصارى همدانى قدس سره‏

– ذکر سجده آیت الله انصارى همدانى چه بوده است؟

غالباً ذکرى که در سجده مى‏گفتند: دو تا سبحان ربى الاعلى و بحمده بود و سه تا سبحان الله. البته گاهى هم یک حالت مخصوصى داشتند با صوت مى‏خواندند و رکوع و سجده‏ها را طولانى‏تر مى‏کردند و صلوات مى‏فرستادند با و عجل فرجهم و لعن. و در قنوت هم دعاى یا من اظهر الجمیل را مى‏خواندند. وقتى آن دعا را مى‏خواندند حالشان عجیب بود عجیب! (2)

– آیت الله انصارى همدانى بعد از کدام یک از نمازهایشان حالشان تغییر مى‏کرد و آن حالتشان چگونه بود؟

دکتر على انصارى: دو وضعیت بوده که ایشان کاملاً از حالت عادى خارج مى‏شد. یکى از زیارات و یکى بعد از نماز. به خصوص بعد از نماز مغرب و عشاء که یاراى حرف زدن نداشت و جلساتى هم که بعد از آن داشتند عموماً به سکوت مى‏گذشت و گاهى هم منقلب مى‏شدند قلبشان مى‏گرفت و حالت گریه به ایشان دست مى‏داد. آقا در توصیه به شاگردانشان بر نماز شب و انجام فرایض و نوافل تاکید بسیار زیادى داشتند و به بعضى از شاگردانشان مى‏فرمودند: اگر نوافلتان ترک شد قضاى آن را به جاى آورید. (3)

– آیا در مورد نماز شب و نوافل مطلبى را توصیه مى‏فرمودند؟

آقاى احمد انصارى: آقا در توصیه به شاگردانش بر نماز شب و انجام فرایض و نوافل تاکید بسیار زیادى داشتند، و به بعضى از شاگردانشان مى‏فرمودند: «اگر نوافلتان ترک شد، قضاى آن را به جا آورید.»

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص31-32

حکیم متأله فیض کاشانى قدس سره‏

– آیا در آیات قرآن شرط بودن خشوع و حضور قلب در نماز ذکر شده است؟

بدان که ادله شرط بودن خضوع و حضور قلب در آیات و احادیث بسیار است از جمله آنها فرموده خداوند متعال است که:

«أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی‏» (4)

نماز را براى یاد من به پا دار. فعل امر «اقم» ظاهراً براى وجوب است و غفلت ضد ذکر و یاد مى‏باشد لذا کسى که در همه نمازش غافل و بى‏توجه است چگونه ممکن است نماز را براى ذکر و یاد خداوند بپا داشته باشد و نیز قول خداوند که مى‏فرماید:

» وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلینَ » (5) و از غافلان مباش مبنى بر نهى بوده و ظاهر آن دلالت بر تحریم دارد و نیز آیه:

» حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ » (6) تا بدانید که در نماز چه مى‏گویید. بیانگر علت نهى مستان از ورود به نماز است و همین علت در انسان غافلى که غرق در مقاصد و وسوسه‏هاى خود و افکار دنیوى مى‏باشد نیز شایع و ثابت است.

– لطفاً تعدادى از احادیثى که درباره حضور قلب در نماز از پیامبر اکرم صلى الله علیه و اله آمده است را بیان فرمایید؟

پیامبر خدا صلى الله علیه و اله فرمودند: «انما الصلاة تمسکن و تواضع» (7) جز این نیست که نماز اظهار ذلت و فروتنى است.

و نیز از جمله ادله حضور قلب قول آن حضرت است که فرمود: کسى که نمازش او را از فحشا و منکر و گناه باز ندارد آن نماز جز دورى از خداوند، چیزى نصیب او نمى‏سازد و روشن است که نماز شخص غافل مانع از انجام معصیت و فحشا و منکر نیست و نیز فرموده است: چه بسا نمازگزارى که بهره او از نمازش جز رنج و تعب نیست و مقصود آن حضرت نمازگزارى است که غافل و بى‏توجه است و نیز فرموده است: براى بنده از نمازش جز آنچه را فهمیده بهره‏اى نیست. (8)

– چرا موضوع حضور قلب در بین عبادات تا این اندازه در باب نماز تاکید و توجه شده است؟

همان گونه که در اخبار و احادیث آمده نمازگزار در حال نماز با خدا راز و نیاز مى‏کند و سخنى که با غفلت گفته شود بى‏تردید راز و نیاز نیست. توضیح این که اگر فى المثل زکات در حالت غفلت ادا شود صرف اداى آن مخالفت با هواى نفس و تحمل آن بر نفس گران و سخت است. همچنین روزه نیروهاى آدمى را مقهور مى‏کند و هوس‏ها را که ابزار دشمن خدا شیطان است در هم مى‏شکند از این رو بعید نیست که در صورت غفلت نیز مقصود شارع از انجام آنها به دست آمده باشد. به همین گونه است حج که اعمال آن سخت و طاقت فرسا است و مجاهداتى لازم دارد که مستلزم تحمل درد و رنج است خواه انسان حضور قلب داشته باشد یا نداشته باشد لیکن در نماز چیزى جز ذکر قرائت، رکوع، سجود، برخاستن و نشستن وجود ندارد.

اما ذکر که گفتگو و راز و نیاز با خدا است یا مقصود از آن خطاب و مناجات است و یا اداى حروف و اصوات، تا زبان در عمل آزمایش شود همچنان که در روزه معده و شهوت آزمایش مى‏شوند و بدن در سختیهاى حج، و قلب در مشقت پرداخت زکات مال که معشوق مردم است مورد امتحان قرار مى‏گیرد و اما حرکت دادن زبان به بیهوده‏گویى براى عاقل خیلى آسان است از حیث این که عمل است و آزمایش نیست. بلکه مقصود از ذکر حروفى است که نطق و گویش را تشکیل مى‏دهند و آنها زمانى نطق و گویش به شمار مى‏آیند که آنچه در ضمیر آدمى است بیان کنند و زمانى مى‏توانند بیانگر ضمیر باشند که حضور قلب وجود داشته باشد.

و اگر دل در گفتن » اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ » غافل باشد چگونه مى‏توان آن را توجه به هدایت الهى دانست و چنانچه قصد تضرع و دعا نداشته باشد حرکت دادن زبان در حال غفلت براى او چه زحمتى دارد به ویژه که به آن عادت کرده باشد. اینها که گفته شد در مورد اذکار بود حتى اگر کسى سوگند یاد کند که من شکر فلانى را به جا مى‏آورم و او را خواهم ستود و از او حاجتى خواهم خواست و سپس آنچه را که براى آنها سوگند خورده در خواب بر زبان او جارى شود ذمه او از این سوگند فارغ نشده است. همچنین اگر آنچه براى آن سوگند یاد کرده در تاریکى بگوید و آن شخص حاضر باشد لیکن او نداند که وى حاضر است و او را نبیند باز از عهده سوگند بیرون نیامده است، زیرا تا زمانى که او در قلبش حضور نیافته سخنان وى خطاب به او نیست و گفتگوى با وى به حساب نمى‏آید و اگر آن کلمات را در روز روشن به زبان آورد و آن شخص نیز حاضر باشد لیکن وى به سبب فرو رفتن در افکار و خیالات از حضور او غافل بوده و در موقع گفتن آن کلمات قصد خطاب به او را نداشته باشد، در این صورت نیز به سوگند خود وفا نکرده است.

بى‏شک هدف از قرائت و ذکر، حمد و ثناى خداوند و دعا و تضرع به درگاه خدا است که در این هنگام مخاطب وى مى‏باشد و در حالى که قلب او را حجاب غفلت است، نه او را به چشم مى‏بیند و نه به دل مشاهده مى‏کند، بلکه او به کلى از مخاطب خود غافل مى‏باشد و تنها زبان او به حکم عادت در جنبش است و این حالت به کلى از مقصود شارع به دور است، چه خداوند نماز را براى زدودن زنگار دلها و تجدید ذکر پروردگار و تحکیم ریشه‏هاى ایمان در قلوب قرار داده است، به طور خلاصه این ویژگى را در نطق و متمایز بودن آن از فعل را نمى‏توان انکار کرد.

– آیا حضور قلب شرط صحت نماز است؟

چنانچه حضور قلب شرط صحت نماز دانسته شود و با فقدان آن به بطلان نماز حکم گردد، با اجماع فقیهان مخالفت است.

چون آنها حضور قلب را جز به هنگام گفتن تکبیرة الاحرام شرط ندانسته‏اند.

پاسخ این است همان گونه که در جاى دیگر گفته شده فقیهان در باطن مردم تصرف نمى‏کنند و بر آنچه در دل‏ها و طریق آخرت است نظر ندارند بلکه ظواهر احکام را بر ظاهر اعمال و جوارح حمل مى‏کنند. همان طور که ظواهر اعمال از نظر حاکم براى سقوط قتل یا تعزیر کافى است اما حضور قلب در نماز چیزى است که در آخرت سود مى‏رساند از این رو از حدود فقه خارج است. غزالى مى‏گوید: حق این است که در مورد مشروط بودن صحت نماز به حضور قلب به ادله شرعى مراجعه کنیم که آیا آیات و اخبار نمایانگر وجود این شرط است. در تکالیف ظاهرى فتوا باید در حدى باشد که همه مردم بتوانند آن را انجام دهند و ممکن نیست بر مردم شرط کرد که در همه نمازهاى خود حضور قلب داشته باشند، زیرا جمیع مردم جز تعداد اندکى از انجام آن ناتوانند. بنابراین چون نمى‏توان آن را شرطى فراگیر قرار داد ناگزیر حضور قلب را تا آن حد که بتوان این نام را بدان اطلاق کرد هر چند در یک لحظه تحقق یابد، شرط قرار داده‏اند و سزاوارترین لحظه را براى آن زمان گفتن تکبیرة الاحرام دانسته‏اند از این رو در اجراى این تکلیف به همین مقدار بسنده کرده‏ایم.

با این همه امیدواریم حال کسى که در همه نمازش غافل و بى‏توجه است مانند حال کسى نباشد که نماز را به کلى ترک کرده است، زیرا او به ظاهر نسبت به انجام دادن عمل اقدام کرده و هر چند در یک لحظه دل را براى آن حاضر ساخته است. آن کسى که از روى فراموشى بى‏وضو نماز خوانده اگر چه نمازش در پیشگاه خداوند باطل است، لیکن به اندازه عملى که انجام داده و به قدر قصور و عذرش پاداشى به او داده مى‏شود.

از این رو هر گاه موجبات بیم و امید تعارض پیدا کند و کار دشوار و خطرناک گردد، مى‏توان راه احتیاط را در پیش گرفت و یا طریق سهلى را اختیار کرد با این حال نمى‏توان با فقیهان که به صحت نماز در حال غفلت فتوا داده‏اند، مخالفت کرد. زیرا چنان که پیش از این بیان شد این از ضرورت‏هاى فتواست اما کسى که اسرار نماز را دریافته است مى‏داند که غفلت ضد آن است.

– لطفاً معانى باطنى که نماز به آنها کامل مى‏شود را نام ببرید؟

تعبیرهاى بسیارى از معانى باطنى شده است لیکن مى‏توان آنها را در شش عنوان گرد آورد که عبارتند از: حضور قلب (9)، تفهم (10)، تعظیم (11)، هیبت (12)، امید (13) و شرم (14)

– چه چیز باعث حضور قلب مى‏شود؟

بدان که سبب حصول حضور قلب، اراده و همت است زیرا همواره دلت تابع عزم و تصمیم تو است و جز در جایى که قصد مى‏کنى حضور نمى‏یابد و هر زمان که امرى تو را به خود متوجه و مشغول کند، دل چه بخواهد و چه نخواهد حاضر مى‏شود. زیرا قلب به همین گونه آفریده شده و بدان مجبول و مفطور است. دل اگر در نماز حاضر نشود به سبب آن نیست که بیکار نشسته بلکه در یکى از امور دنیا که نمازگزار آن را وجهه همت خود قرار داده حضور پیدا کرده است. از این رو براى تحصیل حضور قلب راه و درمانى جز این نیست که نمازگزار همه همت و اراده‏اش را متوجه نماز خود کند.

– چه زمانى نمازگزار همه همت و اراده‏اش را متوجه نماز مى‏کند؟

زمانى عزم و اراده او متوجه نماز مى‏شود که بداند وصول به هدف مطلوب (رسیدن به هدف نهایى) وابسته به این عمل است و هدف مطلوب، عبارت از ایمان و تصدیق به این است که آخرت بهتر و پایدارتر از دنیا است و نماز وسیله رسیدن به آن است و چون علم به حقارت دنیا و پستى آن بر این حقیقت افزوده گردد، از مجموع این دو حضور قلب در نماز حاصل مى‏شود.

– علت عدم حضور قلب در نماز چیست؟

اگر به هنگام راز و نیاز با شاه شاهان که ملک و ملکوت و هر نوع سود و زیان در دست او است حضور قلب ندارى، باید یقین کنى که علت آن تنها ضعف ایمان است.

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص20-26.

شهید ثانى (ره)

– بهترین راه ایجاد حضور قلب در نماز در چه صورت انجام مى‏گیرد؟

بهترین راه ایجاد حضور قلب و توجه خاطر مبارزه جدى با هجوم افکار پراکنده و آشفته است براى دفع هجوم این افکار و اوهام راهى جز دفع انگیزه‏هاى آنها نیست زیرا افکار پراکنده به انسان فشار مى‏آورد و مانع توجه قلب مى‏گردد لذا باید علل و اسباب آن را یافت و از بین برد. علل هجوم این افکار دو نوع است: 1 – خارجى. 2 – داخلى.

عوامل خارجى تشتت افکار

امور خارجى مانند اصواتى است که به گوش مى‏رسد و یا اشکالى که بر مردمک دیده ظاهر مى‏شود. این دیدنى‏ها و شنیدنى‏ها هنگامى که در معرض دید و شنید انسان قرار بگیرند افکار وى را به سوى خود جذب مى‏کنند تا او را از چیزى به چیزى از شاخه‏اى به شاخه‏اى و از موضوعى به موضع دیگرى سوق دهند و به اندیشیدن درباره آنها وا دارند آنگاه برخى از این موضوعات،موضوعات دیگرى را تداعى مى‏کنند و انسان را به افکار دور و دراز وا مى‏دارند. کسى که اراده قوى و همت عالى دارد در برابر هجوم این افکار چون کوه مى‏ایستد و دستخوش اوهام نمى‏شود ولى بیشتر مردم که از چنین اراده و همتى محروم هستند دچار افکار و اوهام مى‏شوند و نمى‏توانند نیروى متخیله خود را یک جا متمرکز کنند. آنها باید براى مبارزه با هجوم این افکار، اسباب و عوامل این افکار را از بین ببرند. مثلاً در خانه تاریک نماز بخوانند آنچه فکر انسان را مشغول مى‏کند از جلو چشم خود دور کنند و یا در نزدیکى دیوار نماز بخوانند که دیدگاهشان بسیار محدود باشد و چیزى در معرض دید آنها نباشد.

عوامل داخلى تشتت افکار

علل داخلى تشتت افکار از علل خارجى آن شدیدتر است و لذا مبارزه با آن نیز سخت‏تر است زیرا کسى که افکارش دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگى شده و رشته ارتباطش از هم گسسته و مرغ افکارش از شاخه‏اى به شاخه‏اى مى‏پرد فرو بستن دیده، او را سودى نمى‏بخشد و افکارش در یک نقطه تمرکز پیدا نمى‏کند زیرا، که آنچه در دل جاى گرفته براى پراکندگى خاطر کافى است.

براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افکار مناسب‏ترین راه این است که نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار کند تا هر مطلبى که به زبان مى‏راند معناى دقیق آن را بفهمد و روى آن تامل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاى نگیرد.

براى تقویت این معنى شایسته است که پیش از تکبیرة الاحرام یاد آخرت کند و ایستادن در عرصه‏هاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخیز را با خود بازگو کند و دلش را از مطالب دنیوى و افکار پراکنده خالى گرداند و در چنین حالى تکبیرة الاحرام گفته وارد نماز شود و اجازه ندهد که چیزى وارد قلب شود تا آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است.

اما اگر با این مسکن دلش آرام نشود لازم است از یک داروى موثرترى استفاده کند تا ریشه اضطراب‏ها را بخشکاند. و آن این است که در مورد مسایلى که قلب او را مشغول مى‏کنند نیک بیندیشد پس از اندیشه کامل در خواهد یافت که همه آن چیزهایى که ذهن او را به خود متوجه مى‏کند و او را از حضور قلب باز مى‏دارد کارهاى به ظاهر مهمى است که براى او با اهمیت جلوه کرده است، ولى همه آنها در ارتباط با جهان فانى و خواسته‏هاى نفسانى او است، آنگاه نفس خویش را براى این خواسته‏ها و دلبستگى‏ها سرزنش و توبیخ کند تا رشته این پیوندها گسسته شود و ریشه این رابطه‏ها کنده گردد و بداند که هر چیزى که او را از نمازش باز مى‏دارد و حضور قلب را از او باز مى‏ستاید ضد دین و از لشکریان ابلیس است که ابلیس دشمن بزرگ بنى‏آدم است و باید او را از کشور تن بیرون کرد و هرگز وسوسه‏هاى او را در دل راه نداد.

– آیا مى‏شود انسان در حال نماز خواندن چشم‏هاى خود را ببندد؟

البته شایسته است که انسان مادامى که از راهى دیگر مى‏تواند جلو تشتت افکار خود را بگیرد چشم فرو بستن را انتخاب نکند بلکه در عین این که مراقب اندیشه خویش است با چشم باز نماز کند و چشمش را به مهر و سجاده‏اش بدوزد و از نگاه کردن به پیرامون خود بپرهیزد فقط در صورتى که با چشم باز از انجام وظیفه فرو ماند به ناچار دیده فرو بندد. زیرا نگاه کردن به محل سجده در حال قیام اگر چه مستحب است ولى در موردى که نگاه کردن موجب پراکندگى افکار شود آنچه به وسیله نگاه از دست مى‏دهد از این کار مستحبى اهمیتش بیشتر است به ناچار از این وظیفه استحبابى چشم بپوشد و دیدگان خود را فرو بندد.

– حواس و ذهن نمازگزار باید چگونه باشد؟

هنگامى که براى نماز ایستاده و دیده به محل سجده دوخته است در ذهن خود مجسم کند که در برابر خداى قادر متعال ایستاده که او را مى‏بیند و از آنچه در اعماق دلش مى‏گذرد آگاه است اگر چه دیگران نیز او را مى‏بینند. (ولى آنها از درون او آگاه نیستند و نمى‏توانند خیرى را به سوى او جلب کنند یا ضررى را از او دفع کنند.)

– در حال نماز چه معانى را در ذهن خود مجسم کنیم تا توجه ما به خداوند بیشتر باشد؟

نمازگزار باید این معنى را در ذهن خود مجسم کند که اگر روی دل را از خداى متعال بگرداند ممکن است خداوند نیز او را از رحمت واسعه‏اش محروم نماید و او را از مقام قرب خود دور سازد و توفیق حضور و عبادت را از او سلب کند.

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص13-16

علامه مهدى نراقى قدس سره‏

– چگونه نماز بخوانیم؟

از بزرگى درباره چگونگى نمازش پرسیدند: گفت: چون وقت نماز در آید وضو مى‏سازم و به جایى که نماز مى‏گزارم مى‏روم قدرى مى‏نشینم تا اعضا و جوارحم آرام گیرد سپس به نماز مى‏ایستم و کعبه را میان ابروان خود قرار مى‏دهم و صراط را در زیر گام خود مى‏بینم و بهشت را در طرف راست و جهنم را در طرف چپ و فرشته مرگ را در پشت سر به نظر مى‏آورم و پندارم که این آخرین نماز من است پس میان امید و بیم قرار مى‏گیرم و تکبیرة الاحرام مى‏گویم و قرآن را شمرده قرائت مى‏کنم و با فروتنى رکوع مى‏نمایم و با خشوع به سجده مى‏روم و بر ران چپ مى‏نشینم و پشت قدم چپ را فرش مى‏سازم و قدم راست را بر ابهام قرار مى‏دهم و با اخلاص نماز را تمام مى‏کنم و نمى‏دانم که نمازم قبول شده یا نه.

– مردم در نماز به چند دسته تقسیم مى‏شوند؟

1. غافلانى که نماز خویش به پایان مى‏برند در حالى که یک لحظه حضور قلب ندارند.

2. کسانى که در بخشى از نماز خود غفلت و در بخشى دیگر حضور قلب دارند و اینها نیز به حسب کمى یا زیادى حضور قلب و غفلت و فزونى یکى بر دیگرى مختلفند و مراتب آنها نامتناهى است.

3. آنان که نماز خود را تمام مى‏کنند و دلشان لحظه‏اى غایب نیست بلکه در همه نماز خود حضور قلب دارند و همه همت و اندیشه ایشان نماز است به طورى که آنچه نزد آنان مى‏گذرد احساس نکنند، چنان که مولاى ما امیرمومنان علیه‏السلام بیرون کشیدن پیکان از پاى مبارک را احساس نکرد.

– آنچه از اخبار مذکور استفاده مى‏شود این است که نماز شخص غافل پذیرفته نیست مگر به اندازه‏اى که حضور قلب داشته باشد و حال آنکه فقها حضور قلب را شرط صحت نماز نمى‏دانند مگر در نیت و تکبیرة الاحرام پس این دو مطلب چگونه سازگارند؟

فرق است میان قبولى عبادت با کفایت کردن در انجام تکلیف، زیرا مراد از قبولى در عبادت نزدیکى و قرب بنده است به خدا و حصول ثواب آخرت.

و از این رو آنچه کفایت مى‏کند این است که بنده تکلیف را بجا آورد اگر چه ثوابى بر آن مترتب نباشد و او را به خدا نزدیک نکند و مردم در انجام تکلیف مختلفند زیرا تکلیف به قدر توانایى و طاقت است و بنابراین تکلیف کردن همه مردم به حضور قلب در همه نمازها ممکن نیست که این را جز اندکى قدرت ندارند. و چون شرط فراگرفتن حضور قلب در همه‏ى نماز بالضروره ممکن نیست، لذا راهى نمى‏ماند مگر این شرط که کلمه حضور قلب را گرچه در یک لحظه بتوان بر آن اطلاق کرد و سزاوارترین لحظه، لحظه تکبیر اول و توجه به آن است. پس تکلیف به این مقدار اقتصار و اکتفا مى‏شود. و با این وصف امیدواریم که حال نمازگزار غافل در همه نماز خود مثل کسى که نماز را به کلى ترک مى‏کند نباشد، زیرا وى فى الجمله و ظاهراً قدم در راه انجام تکلیف نهاده و یک لحظه دل را حاضر کرده و چگونه چنین نباشد و حال آن که کسى که در فراموشى با حدث و بدون وضو نماز گزارد و نماز او نزد خدا باطل است و لیکن به حسب فعلش و به اندازه قصور و عذرش مزدى دارد.

– راه تحصیل معانى باطنى نماز چگونه است؟

اول؛ معرفت خدا و شناختن جلال و عظمت او و انتساب همه امور به او و دانستن اینکه او به ذرات عالم و به اسرار و پنهانیهاى بندگان عالم است، و لازم است که این معرفت یقینى باشد تا اثر بر آن مترتب شود زیرا آدمى تا به امرى یقین حاصل نکند آماده و طالب آن نمى‏شود، و این معرفت گذرگاه است براى رسیدن به ایمان و شکى نیست که این معرفت موجب حصول معانى مذکور و اسباب پیدایش آنها است. زیرا مومن هنگام مناجات با پروردگار خود، البته حضور قلب دارد و مى‏فهمد چه مى‏گوید و چه مى‏خواهد و او را بزرگ مى‏دارد و از او بیمناک است و به او امید دارد و از تقصیر خود شرمنده است.

دوم؛ فراغت دل و خالى بودن آن از مشغله‏هاى دنیا. زیرا غفلت مؤمنى که به خدا و جلال و عظمت او یقین دارد و از معانى مذکور در نماز خود مطلع است، سببى جز پریشانى فکر و پراکندگى خاطر و غیبت دل از مناجات و غفلت از نماز ندارد. هرگز چیزى مومن را از نماز غافل و مشغول نمى‏کند مگر اندیشه‏هاى فاسد و خاطره‏هاى پلید. پس دواى حضور قلب، دفع همه آن خاطره‏ها و خیالات باطل است که چیزى دفع نمى‏شود مگر به دفع سبب آن.

– براى این که در نماز حضور قلب داشته باشیم چه باید کرد؟

آیت الله العظمى میرزا جواد آقا ملکى تبریزى؛ براى احضار قلب نزد نماز راهى جز این که همتت را متوجه نماز سازى نیست، زیرا همواره همت انسان متوجه امرى مى‏شود که خیرى در آن گمان داشته باشد و آن را مایه سعادت خود بداند. لذا حضور قلب در هنگام نماز تابع ایمان انسان به حقیقت نماز و این که نماز از همه اعمال بهتر و برتر است مى‏باشد و آن کسى که به این حقیقت اعتقاد داشته باشد که نماز معراج او است، مسلماً هم و غمش جملگى نزد آن نماز خواهد بود و هیچ چیز دیگرى نمى‏تواند او را از این عمل باز دارد و کسى که همتش در پى نماز باشد قلبش هم نزد نماز خواهد بود و هر اندازه که همت انسان بیشتر در پى نماز باشد غفلتش از غیر نماز بیشتر خواهد بود. بنابراین آن کس که ایمان به خدا داشته و معتقد باشد که آن که بهتر و پایدارتر است خداست و نماز معراج او به سوى حضرت ذوالجلال است و نیز قلباً به این حقایق ایمان داشته باشد ناگزیر قلب و همتش در پى نماز خواهد بود و ممکن نیست که چنین کسى از نماز غافل باشد.

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص27-30

حضرت آیة الله العظمى بهجت رحمه الله

– اگر کسى نماز بدون حضور قلب بخواند، مى‏تواند دوباره همان نماز را با حضور قلب اعاده کند؟

اگر کسى نماز بدون حضور قلب بخواند با حضور قلب اعاده کند، (دوباره بخواند) ممکن است بگوییم که این خلاف دستور است، خلاف سنت است. به جهت این که براى تکمیل نماز و جبران آن نافله را قرار داده‏اند و تشریع شده است. حالا اگر باز هم بخواهد تحصیل کمال بکند فعل نوافل را تکرار مى‏کند چه مانعى دارد؟ همه‏ى آثار را دارد خصوصاً اگر مقید باشد که دیگر این نوافل با حضور قلب باشد. اگر کسى از ناحیه‏ى حضور قلب و این جور چیزها مى‏خواهد در نماز ترقى داشته باشد نوافلش را ادامه دهد. «عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ» یعنى نوافل.

– در اثر سجده زیاد علامت مهر گاهى بر روى پیشانى مى‏ماند آیا این حالت ریا محسوب مى‏شود؟

سجده‏ى طولانى از عباداتى است که کمر شیطان را مى‏شکند. اما کسى که سجده طولانى انجام مى‏دهد باید مواظب باشد که مرتکب ریا نشود، بعد از سجده باید جلو آیینه بایستد و ببیند آیا جاى مهر در پیشانیش نقش بسته است یا نه. اگر نقش بسته بود مقدارى بمالد تا به صفت رذیله مبتلا نشود. (15)

– نماز برایم مانند جریمه دادن است چه کنم؟

(زیاد) بگویید: » وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ » (16) و پروردگار تو بى‏نیاز و رحمتگر است. (17)

– مى‏خواهم در نماز تمام اذکار را درک کنم و بفهمم و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم؟

با شرایط حضور قلب اعمالتان را انجام بدهید. در پاداش چه کار خواهند کرد به ما مربوط نیست. (18)

– اجمالاً بفرمائید حضور قلب چگونه حاصل مى‏شود؟

اگر مقصود حضور قلب است با نوافل و عبادات مستحبه تحصیل مى‏شود و از آن جمله تبدیل فرادى به جماعت است (19) و تحصیل حضور قلب به این مى‏شود که در اوقات غفلت به خودش فشار نیاورد و در اوقات حضور (قلب) اختیارات آن را از دست ندهد. (20)

– دستورالعملى جهت دفع صفات کریهه نفسانى و حضور قلب در نماز مرقوم فرمائید؟

اصلاح نماز مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دورى از منکران ظاهریه و باطنیه است و از راه‏هاى نماز توسل جدى در حال شروع نماز به حضرت ولى عصر «عج» است. (21)

– استاد بزرگوار، از محضر شما تقاضامندم که بیان بفرمایید بهترین ذکر یا عملى که انسان بعد از نمازهاى یومیه انجام مى‏دهد چیست؟

تمامى آنچه که از تعقیبات در کتاب‏هاى معروف و معتبر ذکر شد چه تعقیبات مشترک و چه تعقیبات مخصوص به هر نماز واجب چه به صورت مفصل و چه به صورت مختصر (نمازگزار مى‏تواند) با در نظر گرفتن گنجایش وقت، آنها را به جا آورد. پس برترین آن صحیح و ثابت از آنهاست. (22)

و غیر آن را به امید مطلوب بودن به جا آورد و در میان ادعیه صحیح آنهایى را انتخاب کند که هر چه حضور قلب در آن بیشتر باشد یا با حال نمازگزار و نیازهاى ویژه او سازگارى بیشترى داشته باشد. (23)

– مدتى است شیطان و هواى نفس در تزکیه باطن و لسان و کم خورى و کم گفتن و کم خوابیدن اذیتم مى‏کند براى رفع این معایب چه کنم؟

گوى سبقت را نماز شب خوانها ربوده‏اند، مخفیانه براى تقلیل طعام هم هر چه را که قصد دارید بخورید اول جدا نمایید مثلا در سینى جداگانه و قناعت هم نکنید آن وقت فقط از آن میل کنید این را عمل نمایید تا معلوم گردد. (24)

– براى رفع تنبلى و کسالت در عبادات چه باید کرد؟

در اوقات نشاط مشغول به عبادت مستحبه شوید و در اوقات کسالت اقتصار بر واجبات نمایید. (25)

– در مورد علاج «ریا» و «عجب» و «کبر» و «شهوت» و غیر آن چه باید کرد ؟

همه رذائل از ضعف در شناخت خداوند سرچشمه مى‏گیرد و آنها به وسیله انس با انس گیرنده انس گیرندگان در عبادت دفع و رفع مى‏شوند اگر انسان بداند که خداوند متعال در همه حالات و زمانها از هر خوبى خوب‏تر است از انس با حق تعالى جدا نخواهد شد. (26)

– مدتى است که ایمان خود را ضعیف مى‏بینم و گاهى نماز نمى‏خوانم و تمرکزم در نماز خواندن کم شده چه کار کنم؟

قوت ایمان از حیث نظرى به دراست علم کلام است و از حیث غیر نظرى عمل به معلومات است (27) حفظ نماز به این است که در آن تمکن (28) خود را منصرف نماید از خیالات دیگر و این انصراف را اختیاراً از دست ندهد و به غیر آن تمکن اعتنایى نکند. (29)

– براى توفیق نماز شب چه کنیم؟

با قرائت آیه آخر سوره کهف و اهتمام به این امر.

– در نماز شب و سحرخیزى قدرى کسل هستم لطفاً راهنمایى فرمایید؟

کسالت در نماز شب به این رفع مى‏شود که بنا بگذارید هر شبى که موفق به خواندن آن نشدید قضاى آن را به جا بیاورید. در تعبدیات کوه کندن (کار دشوار طاقت فرسا) از ما نخواسته‏اند سخت‏ترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت تغییر وقت خواب است نه اصل بى‏خوابى. بلکه نیم ساعت زودتر بخواب تا نیم ساعت زودتر بیدار شوى. آیا مى‏ترسى اگر بیدار شوى دیگر خوابت نبرد و بمیرى؟ اگر خواب بمانى در خواب هم ممکن است بمیرى. (30)

– براى توفیق نماز شب، نماز صبح به جماعت اول وقت و توجه داشتن به ذات اقدس حضرت ربوبى چه کنیم؟

در اوقات توفیق مسامحه نکنید در سایر اوقات موفق مى‏شوید. (31)

– برادرى دارم که به هیچ وجه نماز نمى‏خواند و رفیق ناباب دارد و هر چه او را موعظه مى‏کنیم گوش نمى‏دهد لطفاً یک راه صریح نشان دهید؟

بعد از نماز جعفر طیار علیه‏السلام براى هدایتش دعا کنید و در سجده آخر براى این مقصد دعا نمایید و تباکى کنید (اشک بریزید). (32)

– براى این که در انجام فرمان الهى مخصوصاً با خشوع باشیم چه کنیم؟

در اول نماز توسل حقیقى به امام زمان «عج» کنید و عمل را با تمامیت مطلقه انجام دهید. (33)

– براى تمرکز فکر در نماز دستورالعملى‏ بفرمایید؟

در آنى که متوجه شوید اختیاراً منصرف نشوید. (34) زمانى که در نماز توجه داشتید از روى اختیار توجه خود را از دست ندهید که این کار در صورت مداومت به صورت عادت در خواهد آمد و شما به هنگام نماز به خودى خود متوجه خواهید بود.

– چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود چون گاهى نمازمان قضا مى‏شود و ما ناراحت مى‏شویم؟

کسى که باقى نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را براى نماز صبح بیدار خواهد کرد. (35)

– براى ازدیاد محبت به حضرت ولى عصر «عج» چه کنیم؟

گناه نکنید و نماز اول وقت بخوانید.

– حضرت امام خمینى رحمه الله در یکى از سفارشات اخلاقى خود فرمودند: «نمازهاى یومیه را در اوقات پنج گانه بخوانید» چگونه مى‏توان نمازها را طبق فرمایش ایشان در پنج وقت خواند اگر شما خود از جهت اخلاقى در این زمینه نظرى دارید بفرمایید؟

نماز را در یک وقت مشترک خواندن مانعى ندارد ولى اگر کسى بخواهد همه را وقت فضیلت بخواند ظهر را که اول وقت خواند عصر را بعد از سه ساعت و عشاء را بعد از یک ساعت و نیم از مغرب گذشته بخواند. (35)

– براى تقرب هر چه بیشتر به پروردگار چه کار باید کرد؟

ترک معصیت در اعتقادات و عملیات و نماز اول وقت کافى و وافى است براى وصول به مقامات عالیه اگر چه هزار سال باشد. (36)

– براى حل مشکلات پیچیده چه کنیم؟

مداومت بر نماز جعفر طیار علیه‏السلام داشته باشید خداوند شما را موفق بدارد. (37)

– چه کنیم که لذت عبادت را درک کنیم؟

این احساس لذت در نماز یک سرى مقدمات خارج از نماز دارد و یک سرى مقدمات در خود نماز، آنچه که قبل از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه شود و عمل شود این است که انسان گناه نکند، معصیت روح را مکدر مى‏کند، نورانیت دل را مى‏برد، و اما هنگام خود نماز انسان باید زنجیر و سیمى دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود بایستى فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجهش به غیر خدا مشغول نشود البته اگر به صورت غیر اختیارى توجهش به جایى رفت که هیچ اما به محض التفات پیدا کردن بایستى قلبش را از غیر منصرف کند. (38)

– چه کنیم تا در نماز حضور قلب داشته باشیم؟

وقتى وارد نماز مى‏شوید هنگام خواندن حمد و سوره به معناى آن توجه کنید تا ارتباط حفظ شود. (39)

– در هنگام نماز چگونه مى‏توانیم حضور قلب را در خودمان به وجود بیاوریم؟

یکى از عوامل حضور قلب این است که در تمام بیست و چهار ساعت باید حواس باصره، سامعه، خود را کنترل کنیم زیرا براى تحصیل حضور قلب باید مقدماتى را فراهم کرد باید در طول روز گوش، چشم و همچنین سایر اعضاء و جوارح خود را کنترل کنیم. و این یکى از عوامل تحصیل حضور قلب مى‏باشد. (40)

– آیا سوره «قل هو الله احد» را که خواندن آن بعد از نماز فضیلت دارد مى‏شود در ضمن نافله خواند؟

«قل هو الله احد» براى تعقیب است. در نمازهاى مستحبى سوره شرط نیست. لذا نمازگزار مى‏تواند هر سوره‏اى را که مى‏خواهد در تعقیب بخواند و در ضمن نماز نافله بخواند. (41)

– صلوات رسول اکرم صلى الله علیه و اله در تشهد چگونه بوده است؟

ظاهراً به همان صورت براى آن حضرت جایز بوده است چه «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیَّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِی» (خداوندا، بر من و اهل بیتم درود فرست) و یا » اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ » خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست. (42)

– چرا ما مثل اهل سنت دست بسته در نماز نمى‏ایستیم؟

حضرت رسول صلى الله علیه و اله و ائمه علیهم‏السلام قطعاً در نماز چنین نمى‏کردند مالک نیز که یکى از ائمه چهارگانه اهل سنت است دست باز نماز مى‏خواند.

– پس چرا بقیه‏ى فِرَق اسلام دست بسته نماز مى‏خوانند؟

هنگامى که اسراى ایرانى را نزد خلیفه ثانى بردند وى دید آنها در برابر او دست بسته ایستاده‏اند گفت: این کار در برابر خدا سزاوارتر است لذا دستور داد در نماز تکتف کنند و دست بسته نماز بخوانند.

– چگونه در تمامى کارها و عبادات اخلاص را فراموش نکنیم؟

در عبادات و تمامى کارها اختیاراً غیر از خدا و غیر از یاد او را راه ندهید و همین راه منحصر در سعادت است. (43)

– براى دورى از ریا چه باید کرد؟

با عقیده کامل اکثار «حوقله» (یعنى زیاد بگوید، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ).

– گاهى انسان تصمیم دارد اخلاص کامل را رعایت کند اما حداقل وسوسه‏هاى شیطانى همچون شهرت‏طلبى، خوشنام شدن، و… از ذهن انسان خطور مى‏کند و در ذهنش مى‏آید آیا این خطورات هم ریا محسوب مى‏شود و عمل را بى‏ارزش مى‏کند؟

ریا در عبادات مبطل هم هست در غیر عبادات ریا اشکال ندارد. ولى خود ریا مى‏تواند چاره و علاج ریا باشد به این صورت که با تأملات صحیح ریا را بالا ببرد. مثلاً انسان مى‏خواهد پیش رئیس شهربانى احترام پیدا کند و توجه او را به خودش جلب کند پیش پاسبانى مى‏رود و سعى مى‏کند نظر او را جلب کند و سپس او را بین خود و رئیس شهربانى واسطه قرار مى‏دهد در این جا انسان خوب است با خود بگوید این پاسبان که تنها واسطه است و اگر هم کاغذى بنویسد و وساطتى کند باز دست آخر رئیس شهربانى باید پاى ورقه را امضا کند پس خوب است مستقیماً نظر خود رئیس شهربانى را جلب کنم که مقام بالاترى است و اصلاً کار خوب و عمل نیک را به خود رئیس شهربانى نشان دهم یعنى براى مقام بالاتر ریا کنم!

همچنین اگر انسان عاقل باشد و توجه پیدا کند که مقامى بالاتر از رئیس شهربانى (مثل وزیر، نخست وزیر و رئیس جمهور) وجود دارد مى‏گوید: خوب است کار خیر و عمل نیک خود را به وزیر یا به نخست وزیر و بالاخره به مقام بالاتر نشان دهم! یعنى همیشه انسان باید ریا را براى مرتبه اقوى انجام دهد اگر چنین باشد در واقع مى‏توان گفت ریا علاج ریا مى‏شود.

بنابراین اگر در عبادات نیز نسبت به اقوى و بالاترین موجود یعنى خداوند ریا کنیم اشکال ندارد و علاج ریا مى‏شود.

در زمینه ریا در روایت آمده است که کسانى که در هنگام نماز به این سو و آن سو نگاه مى‏کنند تا مردم آنها را تماشا کنند به صورت حمار محشور مى‏شوند. واقعاً هم همین طور است آیا این حماریت نیست که آدم جلو وزیر و رئیس شهربانى به پاسبان نگاه کند؟ حماریت است آقا، ولى خوشمان مى‏آید و با این حماریت ساخته‏ایم از طرفى اگر به ما حمار بگویند ناراحت مى‏شویم و بدمان مى‏آید ولى باید گفت کار شبانه روزى تو همین است چرا بدت مى‏آید؟! (44)

– بدعت در کجاست؟

بدعت در عبادات است آن هم چه عبادتى؟ عبادتى که موضوعش در زمان حضرت رسول صلى الله علیه و اله باشد و حضرت انجام ندهد و ما بخواهیم انجام دهیم یا ایشان عمل بکند و ما انجام ندهیم. (45)

– دعاى صباح بعد از نافله صبح خوانده شود یا بعد از فریضه صبح؟

از تعقیبات فریضه‏ى صبح به شمار مى‏آید. (46)

– آیا مى‏شود در نماز دعا کنیم که خداوند به ما همسر صالح بدهد؟

بله مى‏شود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگوید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی زَوْجَةً صَالِحَةً» (خداوندا زن شایسته‏اى را روزى من کن) یا بگوید: «اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً» (خداوندا فرزند نیکوکارى را روزى من کن.) (47)

– براى برآورده شدن حوائج، کدام یک از نمازهایى که براى حاجت ذکر کرده‏اند خوب است؟

نماز روز پنجشنبه را فراموش نکنید، این براى برآورده شدن حوائج خیلى مهم است.

– حکمت تکرار نمازها در هر روز آن هم پنج نوبت چیست؟

شاید حکمت تکرار نماز، علاوه بر تثبیت، سیر باشد. به این نحو که هر نمازى از نماز قبلى بهتر و نماز قبلى زمینه‏ساز نماز بعدى باشد. (48)

– چگونه در نماز حضور قلب داشته باشیم؟

آسانترین روش براى حضور قلب به طورى که کسى نگوید نمى‏توان، این است که – البته بین نماز و غیر نماز فرقى نیست، حضور قلب همیشه باید باشد ولى در نماز اهمیتش بیشتر است – اگر متوجه خدا و نماز شد اختیاراً خود را از این توجهش منصرف نکند البته غفلتاً اشکالى ندارد و مثل دیگر موارد غفلت است. اگر انسان یک لحظه یاد خدا افتاد و قلب خودش را منصرف نکرد، کافى است. هر چه هست و نیست این اختیار کارگر است. این را یا باید به عمل بفهمد یا به برهان. (انسان در شبانه روز چقدر متوجه خدا مى‏شود.) توجه به خدا هم از طریق برهان ممکن است و هم از راه تجربه و عمل ممکن است این را بفهمد. (49)

– از میان واجبات و مستحبات شرعى چه چیزى بیش از همه موجب سعادت ما مى‏شود؟

باید ببینیم خدا بیشتر به چه چیزهایى تأکیده کرده است از مهمترین آنها اهتمام به نماز است. شاید در هیچ بابى از ابواب فقه و دستورات شرع ما این همه دستور نداشته باشیم که در مورد نماز داریم. بله ماها براى تکامل خود دنبال چیزى که نه خدا گفته باشد نه پیغمبر و نه امام دنبال یک چنین چیزى مى‏گردیم. چطور ممکن است چیزى بیشترین تأثیر را در سعادت انسان داشته باشد و آنها غفلت کرده باشند و نگفته باشند. واگذار کرده باشند به این که یک پیرى مرشدى، قطبى بیاید بیان بکند، آیا چنین چیزى ممکن است؟! (50) (51)

– مى‏خواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم؟

با شرائط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه کار خواهند کرد، به ما مربوط نیست.

– اجمالاً بفرمایید حضور قلب چگونه حاصل مى‏شود؟

اگر مقصود حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبه تحصیل مى‏شود و از آن جمله، تبدیل فرادى به جماعت است. و تحصیل حضور قلب به این مى‏شود که در اوقات غفلت به خودش فشار نیاورد و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.

– درباره حضور قلب برایم توضیح دهید؟

شفاى صدور (52)، در اتیان عبادات، با حضور قلب است. ما را به اسباب متوجه کرده‏اند، نه به مسببات؛ (53) پس باید در تقویت حضور قلب در هر موقع در عبادت کوشا باشیم که از سابق کامل‏تر باشد و به آثار در یقظه یا نوم (54) کار نداشته، جز مزید علم و مزید انس به عبادت.

– براى این که در انجام فرمان الهى مخصوصاً نماز با خشوع باشیم، چه کنیم؟

در اول نماز، توسل حقیقى به امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف) کردن، که عمل را با تمامیت مطلقه (55) انجام بدهید.

– دستورالعملى جهت دفع صفات کریهه‏ى نفسانى و حضور قلب در نماز مرقوم بفرمایید؟

اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دورى از منکرات ظاهریه و باطنیه است؛ و از راه‏هاى اصلاح نماز، توسل جدى در حال شروع به نماز به حضرت ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) است. و بکم تقبل الطاعة المفترضة. (56)

– مستدعى است جمله‏ى کوتاه و رسایى درباره‏ى نماز مرقوم فرمایید که نصب‏العین ما قرار گیرد.

از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتبه‏ى علیا، (57) کلام معروف از معصوم علیه‏السلام است: «الصلاة معراج المؤمن»، براى کسانى که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالى را و از یقینیات (58) خارج نشوند.

– استاد بزرگوار! از محضر شما تقاضامندیم که بیان بفرمایید که بهترین ذکر یا عملى که انسان بعد از نماز صبح و نیز نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا انجام مى‏دهد، چیست؟

تمامى آن چه که از تعقیبات در کتاب‏هاى معروف و معتبر ذکر شده، چه تعقیبات مشترک و چه تعقیبات مخصوص به هر نماز واجب، چه به صورت مفصل و چه به صورت مختصر، نمازگزار مى‏تواند با در نظر گرفتن گنجایش وقت، آنها را به جا آورد. پس برترین آن، صحیح و ثابت از آنهاست؛ و غیر آن را به امید مطلوب بودن به جا مى‏آورد و در میان ادعیه‏ى صحیح، آنهایى را انتخاب کند که هر چه که حضور قلب در آن بیشتر باشد یا با حال نمازگزار و نیازهاى ویژه‏ى او سازگارى بیشترى داشته باشد.

– براى نفى خواطر چه باید کرد؟

کسى که خداوند متعال را شناخت و به او انس گرفت که به او گفته مى‏شود که دنبال امور ضرورى خودت نیز برو و به او گفته نمى‏شود که حوائجت را واگذار و به خداوند متوجه شو. چرا مفارقت نمى‏کنى! (59) اگر نمازگزار بداند که چه مقدار از جلال خداوند (60) او را فرا مى‏گیرد، از نمازش روى بر نمى‏تافت.

– براى توفیق نماز شب چه کنم؟

با قرائت آیه‏ى آخر «کهف» و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف مى‏شود. (61)

– چگونه در تمامى کارها و عبادات اخلاص را فراموش نکنیم؟

در عبادات و تمام کارها، اختیاراً راه ندهید غیر از خدا را و غیر از یاد او را؛ همین، راه منحصر سعادت است. (62)

سید هاشم حداد قدس سره‏

– مرحوم سید هاشم حداد رحمه الله نمازش چگونه بود؟

حاج موسى محیى: سید حداد نمازش با توجه و تانى کامل بود اگر کسى هنگام نماز صدایش را مى‏شنید احساس مى‏کرد که به سوى پروردگار عروج کرده گویا ایشان از اول تا آخر نماز از قیام و رکوع و سجده و قنوت با پروردگارش مناجات مى‏کند و سخن مى‏گوید و اتصال کامل و بدون پرده با پروردگار دارد.

صداى دلنشین و آرام بخش ایشان قلب‏ها را پرواز مى‏داد و عقل و خرد را از خردمندان مى‏ربود و هنگامى که حال و اقبال و عروج به آن عالم ملکوتى دست مى‏داد اشک از چشمان اکثر نمازگزاران جارى مى‏شد و هیچ کدام نمى‏توانستند جلوى گریه‏شان را بگیرند. (63)

– مرحوم سید هاشم حداد رحمه الله در قنوت نمازهاى یومیه چه دعاى مى‏خواند؟

در قنوت نماز صبح اکثراً دعاى «اللهم یا ذالعرش المجید الکریم و الملک القدیم». را مى‏خواند و ظهر و شب دعاى » یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِه‏ » (64) و چه بسا در قنوت نمازها دعاى «اللهم یا من احتجب بشعاع نوره عن نواظر خلقه» و دعاى «یا من اظهر الجمیل» را مى‏خواند. (65)

– حالت سید هاشم حداد رحمه الله در نماز چگونه بود؟

حجة الاسلام سید محمد محسن تهرانى: در نماز حالت ایشان حالت دیگرى بود. به مهر نگاه مى‏کرد ولى گویى نگاه نمى‏کرد سجده مى‏کرد اما مثل اینکه شخص دیگرى او را به سجده وا مى‏داشت از خودش اختیار و اراده سجده نداشت شما در صحبت کردن با ایشان نیز چنین چیزى را مى‏دیدید، به شما نگاه مى‏کرد اما انگار شما را نمى‏دید، با شما صحبت مى‏کرد شما را مى‏شناخت ولى جاى دیگرى بود مثل این که انسان گاهى به یک جایى مات مى‏شود. ایشان این حالت را در نماز چند برابر اوقات عادى داشت. آثار آن فنا همین مسئله است که انسان در صحبت با ایشان چنین مطلبى را حس مى‏کرد.

– شما نماز سید هاشم رحمه الله را چگونه دریافتید؟

آیت الله کمیلى: نماز ایشان واقعاً یک نماز تربیتى بود و براى کسانى که به ایشان ارادت داشتند مشهود بود که آن نماز آنها را پرواز مى‏دهد یعنى حقیقت «الصلوة معراج المومن» را ما در ایشان مى‏دیدیم. وقتى شروع به تلاوت حمد و سوره و اذکار مى‏کردند مثل این بود که انسان وارد یک وادى از عشق شده و وقتى سلام نماز را مى‏داد آدم پاک شدن را احساس مى‏کرد، همان طور که در احادیث آمده نماز باید نمازى باشد که باعث شست و شوى انسان از گناه باشد.

– آیا آقاى حداد رحمه الله نمازى را زود به پایان مى‏رساند؟

حاج موسى محیى مى‏گوید: در یکى از شب‏هاى ماه مبارک رمضان که خدمت سید حداد جمع بودیم یکى از دوستان از سید خواست که نماز مغربش را به خاطر افطار کاهش دهد و براى این سخنش به این حدیث شریف استناد کرد: یا على با آنها نماز بخوان همچون نماز ضعیفان، سید حداد اطاعت کردند و نماز را زود تمام کردند و من یقیناً مى‏دانم که ایشان از همه ما در جمع تشنه‏تر بودند اما هنگام غروب خورشید، هم و غم ایشان فقط نماز و مناجات با معشوقشان بود. (66)

– چه کنیم تا نماز را بهتر بخوانیم؟

آقا سید هاشم حداد رحمه الله: علاوه بر توجه سعى کنید خطورات نیاید. اگر خطورى آمد او را رد کنید.

– چه وقت انسان خودش را در نماز نمى‏بیند؟

سید هاشم حداد: نه تنها در نماز بلکه در کلیه حالات انسان باید خودش را نبیند و این مطلب جز زمانى که انسان در حال فنا باشد به وجود نمى‏آید. (67)

– نماز شب سید هاشم حداد رحمه الله چگونه بود؟

آیت الله کمیلى: چند ساعت به اذان مانده از خواب بیدار مى‏شد وضو مى‏گرفت و به نماز مى‏ایستاد: در نافله شب سوره‏هایى از قرآن را با صوت حزین و زیبا تلاوت مى‏کردند.

– تفاوت نماز سید هاشم حداد رحمه الله با نمازهاى ما به چه نحو مى‏باشد؟

حجت الاسلام سید محمد محسن تهرانى: آقاى حداد اصلاً نمازش با نماز ما فرق داشت. نماز او یک نحو دیگرى بود ما در نماز در مقام اخلاص و زدودن تخیلات و اوهام و تفکرات هستیم و باید همین طور هم باشد، گرچه مراتب دیگرى نیز هست که مرحوم حداد اشاراتى هم داشتند. مثلاً به مرحوم مطهرى فرمودند، که حتى به معانى هم نباید توجه کرد بلکه صرفاً توجه باید به حق باشد که این مسئله در ما با اراده و اهتمام و با اعمال به وجود مى‏آید ولى در آقاى حداد اصلاً این چیزها نبود وقتى ایشان الله اکبر مى‏گفت به عالم دیگر مى‏رفت دیگر تخیلى را از خودش دفع نمى‏کرد او نبود که دیگر بخواهد فکر کند، انگار اصلاً خودش نیست که دارد ایاک نعبد و ایاک نستعین مى‏گوید توجهى به خود نداشت اصلاً اهتمامى به این نداشت که بخواهد جهت عبودیت را در خویش به ظهور برساند.

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص40-43

مرحوم حاج اسماعیل دولابى قدس سره‏

– اسرار وضو چیست؟

اسرار وضو این است با شستن صورت که مربوط به خداست وجه را از توجه به غیر خدا شستن، با شستن دست راست به اصحاب یمین رسیدگى کردن، با شستن دست چپ خواسته‏هاى دنیوى اصحاب شمال را براى این که مزاحم ما نشوند سیر کردن. با مسح سر به فرشتگان و با مسح پاى راست به حیوانات حلال گوشت و گیاهان و مواد معدنى قابل خوردن و با مسح پاى چپ به حیوانات حرام گوشت و گیاهان و مواد طبیعى سمى رسیدگى کردن.

– چگونه وضو بگیریم؟

در وقت وضو چنان وضو بگیر که گویا او در حال وضو دادن توست. در حال شستن صورت، وجه خود را از غیر او بشوى و کدورات توجه به عالم کثرت و نگاه به گناهان و عیوب را از آن پاک کن، تا مناسب رو کردن و نظر نمودن به او شوى. در حال شستن دست راست تمام دست راستى‏ها و مومنین را شستشو بده و در حال شستن دست چپ نظرى هم به اهل دنیا و اشقیاء و ظالمین بکن و آنها را نیز شستشو بده تا وضعیت دنیویشان خوب شود و مزاحم مؤمنین نشوند. با مسح سر ملائکه و اهل آسمان را مورد لطف قرار بده و با مسح پاها و حوائج حیوانات و موجودات زمینى را برآورده ساز. هر قدر سعى کنى که وضوى تو خوب و با توجه باشد نماز تو هم با توجه خواهد شد. براى حضور قلب داشتن در نماز باید در وضو گرفتن دقت کرد.

– اگر بخواهیم در نماز خیالات نداشته باشیم چه کنیم؟

اگر بخواهیم در نماز خیالات نداشته باشیم و مقبول باشد باید در وضو گرفتن دقت کنیم.

– چرا مقدارى از آب صورت خود را در هنگام وضو گرفتن بخوریم؟

هنگام وضو گرفتن وقتى صورتت را مى‏شویى مقدارى از آبى که از روى صورتت پایین مى‏آید را به دهان فرو ببر و بخور. این آب، درونت را پاک مى‏کند و فطرتت را شفاف مى‏نماید.

– چگونه نماز بخوانیم؟

سعى کن نماز که مى‏خوانى دهانت از محبت پر باشد و با هر جمله‏اى که مى‏خوانى، مثل کسى که آب در دهان دارد آن را قورت بدهى.

– فلسفه چهار تکبیر و هفت تکبیر در نماز چیست؟

مستحب است در آغاز نماز ابتدا سه تکبیر گفته شود و چهارمین تکبیر را شخص به قصد تکبیرة الاحرام بگوید. نمازگزار با هر تکبیر یکى از نفسهایش را کنار مى‏اندازد و با توجه به چهار نفس انسان بعد از تکبیر چهارم از او چیزى باقى نمى‏ماند. و این خود خداست که از آن پس نماز را مى‏خواند. و خود او است که در نماز حامد و مسبح خود است و هم او است که در نماز، خود را تعظیم و تکبیر و تهلیل مى‏نماید.

همین طور مستحب است ابتداى نماز شش تکبیر گفته شده و تکبیر هفتم به قصد تکبیرة الاحرام ادا شود. اگر نمازگزار چنین کند با این هفت تکبیر از هفت پرده دل یا هفت طبقه آسمان عبور کرده و به جایى مى‏رسد که جز خدا احدى نیست.

– سجده‏هاى نماز را چگونه مى‏بینید؟

در نماز سجده اول موت از دنیا است، جلسه بین السجدتین برزخ است، سجده دوم موت از برزخ است، سر که برداشتى قیامت است لذا در تشهد به » لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ » شهادت مى‏دهى. سجده اول شکر نعمت‏هاى دنیاست و سجده دوم شکر نعمت‏هاى آخرت مثل پیامبر و امامان است.

– چه عملى بعد از نماز پیشنهاد مى‏فرمایید؟

بعد از نمازها با خدا صبحت کن، بگو «خدایا تو غنى هستى و من فقیر، تو عزیز هستى و من ذلیل، تو مالک هستى و من مملوک و…» با خدا که صحبت کنى نطقت باز مى‏شود و با خلق هم خوب صحبت خواهى کرد.

اگر دیدى نماز و عبادتت سیرت نمى‏کند بعد از هر نماز بگو: «اللَّهُمَّ اهْدِنِی مِنْ عِنْدِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَ انْشُرْ عَلَیَّ مِنْ رَحْمَتِکَ وَ أَنْزِلْ عَلَیَّ مِنْ بَرَکَاتِک» خداوندا مرا از جانب خویش هدایت فرما و از فضل خویش بر من افاضه نما و از رحمت خود بر من بگستران و از برکات خویش بر من نازل فرما.

——

منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص58-60

معناى لغوى و اصطلاحى نماز

1- آیا واژه‏ى «نماز» در فارسى و «صلاة» در عربى از ابتدا به معناى همین افعال و حرکات خاص به کار رفته است؟

گروهى بر این باورند که واژه «نماز» در لغت فارسى از لفظ پهلوى «نماک» (namac) و آن هم از ریشه‏ى ایران باستان واژه‏ى «نم» (nam) به معناى خم شدن و تعظیم کردن گرفته شده است. (68)

از جمله معانى نماز که در کتاب‏هاى لغت فارسى وجود دارد مى‏توان به: بندگى، اطاعت، سجود، پرستش، خدمتکارى و فرمان بردارى اشاره کرد. (69)

برخى معتقدند «صلاة» از ریشه‏ى عبرى گرفته شده و به معناى کنیسه‏ى یهودیان است. به نظر نولدکه (70) «صلوة» از لفظ عبرى «صلوها» مشتق شده است. (71) چنان که لفظ «صلوات» در آیه 40 سوره حج: (… لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ …) نیز به همین معنا است. (72)

راغب مى‏نویسد: اصل «صلاة» براى دعا بوده و از باب نام گذارى کل به نام اجزایش، بر نماز اطلاق گشته که بخشى از اجزاى آن دعا است. (73)

صاحب قاموس هم به دنبال دیدگاه مرحوم علامه طباطبائى رحمه الله «صلاة» را به معناى توجه و انعطاف گرفته است و افعالى را که مسلمانان با آن کیفیت خاص انجام مى‏دهند نیز یکى از مصادیق توجه و انعطاف به خداوند مى‏داند. (74)

این واژه در اصطلاح بر عبادتى مخصوص با کیفیتى خاص اطلاق مى‏شود. (75)

در قرآن آمده است: «هُوَ الَّذی یُصَلِّی عَلَیْکُمْ وَ مَلائِکَتُهُ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ کانَ بِالْمُؤْمِنینَ رَحیماً»؛ (76) او کسى است که بر شما درود و رحمت مى‏فرستد و فرشتگان او [نیز براى شما تقاضاى رحمت مى‏کنند] تا شما را از ظلمات (جهل و شرک گناه) به سوى نور (ایمان و علم و تقوى) رهنمون سازد. او همواره نسبت به مؤمنان مهربان بوده است. همچنین «صلاتى» که به خداوند نسبت داده شده، به معناى رحمت ویژه خداوند در حق مؤمنان است. (77) (78)

2- واژه‏ى «صلاة» (نماز یا دعا) چند بار در قرآن به کار رفته و در کدام آیات و سوره‏ها آمده است؟ لطفا موارد کاربرد آن را بیان کنید.

واژه‏ى «الصلوة» 61 بار بدون مشتقات و 98 بار با مشتقات، در قرآن به کار رفته است؛ (79) از جمله آیاتى که درباره‏ى نماز سخن گفته‏اند عبارت‏اند از: سوره‏ى ابراهیم، آیات 31، 37 و 40؛ اسراء، آیات 78؛ لقمان، آیات 4 و 17؛ انعام، آیات 72؛ اعراف، آیه 170 و ماعون، آیه 4 و 5. در قرآن، سوره‏اى که به نماز اختصاص داشته باشد وجود ندارد؛ اما سوره‏هایى که آیه‏هاى بیشترى از آنها به امر نماز پرداخته، عبارت‏اند از:

1. بقره، آیه‏هاى: 3، 43، 45، 83، 110، 153، 157، 177، 238، 277.

2. نساء، آیه‏هاى: 43، 77، 90، 101، 102، 103، 142، 162.

3. مائده آیه‏هاى: 6، 55، 58، 91 و 106.

واژه‏ى «صلى» در قرآن، دو ریشه دارد: یکى (صلى یصلى) به معناى افروختن آتش یا چیزى شبیه آن؛ مانند: «جَهَنَّمَ یَصْلَوْنَها فَبِئْسَ الْمِهادُ» (80)

و «تَصْلى‏ ناراً حامِیَة» (81)

که این معنا ارتباطى با «صلاة» ندارد و دیگرى واژه‏ى «صلوة» از (صلى یصلو) است که در قرآن به چند معنا به کار رفته است:

1. دعا، تبریک و تمجید: «…وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ، إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُم‏…»؛ هنگام گرفتن زکات بر آن‏ها دعا کن که دعاى تو مایه‏ى آرامش آن‏ها است. (82)

«إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ…»؛ خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند. اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بر او درود فرستید و سلام گویید و کاملا تسلیم [فرمان او] باشید. (83)

2. عبادت خاص (نماز): «فَإِذا قَضَیْتُمُ الصَّلاةَ فَاذْکُرُوا اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِکُمْ فَإِذَا اطْمَأْنَنْتُمْ فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ و هنگامى که نماز را به پایان رساندید خدا را یاد کنید ایستاده و نشسته و در حالى که به پهلو خوابیده‏اید و هرگاه آرامش یافتید (حالت ترس زایل گشت) نماز را به پا دارید؛ زیرا نماز وظیفه‏ى ثابت و معینى براى مؤمنان است. (84)

3. عبادت: «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلَّا مُکاءً وَ تَصْدِیَةً…»؛ آن‏ها که مدعى بودند ما هم نماز داریم، نمازشان نزد خانه خدا چیزى جز سوت کشیدن و کف زدن نبود… . (85)

4. رحمت خداوند: «أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ…»؛ آنان کسانى هستند که الطاف و رحمت خدا شامل حالشان شده و آن‏ها هدایت یافتگان هستند. (86)

5. کنیسه‏هاى یهودیان: «لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیراً…»؛ و اگر خداوند بعضى از مردم را به وسیله بعضى دیگر دفع نکند، صومعه‏ها و معابد یهود و نصارى و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى‏شود، ویران مى‏گردد… . (87) (88)

****

اقامه نماز

3- اقامه نماز یعنى چه؟

قران کریم درباره‏ى «اقامه‏ى نماز» بسیار تأکید کرده است، تا آن جا که 46 بار، نماز را با واژه‏ى «اقامه» در تعبیرهاى گوناگون، به کار برده است.

این عبارت: «اقیمُوا الصَّلوة»؛ نماز را به پا دارید، بارها در قرآن بیان شده است؛ مانند: «وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ وَ إِقامَ الصَّلاةِ…»؛ (89)

انجام دادن کارهاى نیک و برپا داشتن نماز را به آن‏ها وحى کردیم.

همان طور که ملاحظه مى‏شود، کارهاى نیک با تعبیر «فعل» (انجام دادن) و نماز با تعبیر «اقامه» بیان شده است.

«اقامه» به چند معنا آمده است:

1. برگزارى و خواندن نماز؛ یعنى، بر هر مسلمان واجب است که در اوقات معین، نماز بخواند و به عبادت خداوند بپردازد.

2. اقامه و برگزارى نماز در جامعه؛ یعنى، علاوه بر خواندن نماز، باید آن را در جامعه هم اقامه کرد و زمینه‏هاى تبلیغ، ترویج و برگزارى آن را در ادارات، سازمان‏ها، مراکز آموزشى، مساجد و… فراهم نمود.

برپاداشتن نماز، نخستین شیوه و نشانه حکومت صالحان است و این وظیفه بر دوش تک تک مسلمانان – به خصوص حاکمان و مسؤولان امر – سنگینى مى‏کند.

قرآن مى‏فرماید: » الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ… (90)؛ [یاران خدا] کسانى‏اند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا مى‏دارند… «.

در تفسیر نمونه آمده است: «یکى از صفات مؤمنان این است که اگر در زمین، تمکّنى پیدا کنند و در انتخاب هر قسم زندگى که بخواهند به آنان آزادى داده شود و در میان همه انواع و اشکال حیات، یک زندگى صالح را اختیار مى‏کنند و جامعه‏اى صالح به وجود مى‏آورند که در آن جامعه، نماز به پا داشته و زکات داده مى‏شود…». (91) در بعضى از روایات، آیه یاد شده به حضرت مهدى (عج) و یارانش و یا آل محمد(ص) به طور عموم، تفسیر شده است؛ چنان که امام باقر(ع) در تفسیر آیه «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ…» فرمود: «این آیه تا آخر، از آن آل محمد(ص) و مهدى(عج) و یاران او است». (92)

3. تبلیغ و ترویج فرهنگ نماز؛ یعنى، اهل علم و دانش باید با شیوه‏هاى نو، هنرمندانه و عامه پسند، به تبلیغ و ترویج فرهنگ نماز بپردازند و فلسفه اسرار، آثار و برکات آن را تشریح کنند. (93)

4- آیا امام زمان (عج) تشریف بیاورند، ایشان هم نماز اقامه مى‏نمایند؟

بلى، یکى از اهداف عالى آن سرور، اقامه صلوة (به پا دارى نماز) است.

در داستانها و حکایت‏هاى نماز آمده است: «حضرت مهدى (عج) در روز ظهور به اذن پروردگار به مسجد الحرام مى‏رود و پشت‏ مقام ابراهیم، رو به کعبه مى‏ایستد و دو رکعت نماز مى‏گزارد و سپس اعلام ظهور مى‏فرماید. (94)

قرآن کریم مى‏فرماید: الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ (95) ؛ (یاران خدا) همان کسانى (اند) که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم نماز را به پا مى‏دارند و زکات مى‏دهند و امر به معروف و نهى از منکر مى‏کنند و پایان همه کارها از آن خداست.

بر اساس روایات، از اولین آیه‏هاى قرآن که پس از اعلان ظهور در کنار کعبه، از زبان آن حضرت شنیده مى‏شود، همین آیه است.

امام باقر(ع) فرمود: «وقتى قائم قیام کند، مى‏گوید: اى مردم! ما آنانیم که خداوند در قرآن به شما وعده داده است. » الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ … » (96)

روشن است که پرداختن آن حضرت به نماز متناسب با مقدار تمکن آن حضرت خواهد بود و چون حکومت حضرت جهانى و بسیار قدرتمند است طبیعى است که در این زمینه اقدامات بزرگى را انجام خواهند داد.

از جمله اقدامات آن حضرت که مربوط به نماز است تخریب زیور آلات مساجد و پیراستن از آرایش‏هاى دنیوى است.

امام حسین، امام باقر، امام صادق و امام موسى بن جعفر – علیهم السلام – درباره آیه » الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ، فرمودند: ما آنان هستیم (یعنى کسانى که اگر در زمین قدرت یابند نماز را به پا مى‏دارند…) » (97).

در حدیث دیگرى امام باقر(ع) درباره آیه «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ «، فرمود: «آنان مهدى (عج) و اصحاب او هستند [که وقتى به قدرت رسیدند، نماز را اقامه مى‏کنند و…(98)]».

بنابر این یکى از مهم‏ترین و اصلى‏ترین برنامه‏هاى عملى حکومت امام زمان(عج)، اقامه نماز و برنامه ریزى براى فراگیر ساختن آن است.

زمانى که حضرت مهدى (عج) ظهور کند، حضرت عیسى (ع) نزد آن حضرت حاضر مى‏شود. و چون وقت نماز برسد، حضرت مهدى (عج) مى‏فرماید: پیش بایست (تا نماز جماعت بخوانیم). عیسى (ع) مى‏گوید: تو به (امامت) نماز شایسته‏ترى. آن گاه عیسى (ع) پشت سر آن حضرت نماز مى‏گزارد.

در زیارت حضرت مهدى صاحب الامر (ع) خطاب به آن حضرت مى‏گوییم: «السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ السَّلَامُ عَلَیْکَ حِینَ تُکَبِّرُ وَ تُهَلِّل‏؛ سلام بر تو آن گاه که به نماز ایستاده‏اى و آنگاه که قنوت مى‏خوانى؛ سلام بر تو آن گاه که به رکوع و سجده مى‏روى، سلام بر تو آن گاه که لا اله الا الله و الله اکبر مى‏گویى!» (99)

امام باقر (ع) فرمود: آن گاه که حضرت مهدى (عج) (قیام کند و) وارد کوفه شود، مردم از او درخواست کنند تا براى آنان نماز جمعه بخواند، حضرت دستور دهد که در قسمتى از نجف به نام مسجد خط بکشند و در آن جا با ایشان نماز جمعه بخوانند. (100)

5- موانع اقامه نماز چیست؟

نوع اول

از موانع اقامه نماز، افرادى هستند که در طول‏ تاریخ همیشه با نماز به مخالفت برخاسته‏اند. اکنون ضمن مراجعه به قرآن کریم از مخالفت این گونه افراد با نماز و نحوه مقابله قرآن با آنها و سرنوشتى که در انتظار آنان است مطلع مى‏گردیم.

قرآن کریم در اولین سوره‏اى که بر پیامبر (ص) نازل شد، سرگذشت و سرنوشت کسى را که مانع انجام نماز دیگرى مى‏گردد شرح مى‏دهد. قرآن مى‏فرماید: » أَ رَأَیْتَ الَّذی یَنْهى‏ – عَبْداً إِذا صَلَّى ؛ (101) آیا آن کسى را که مانع نماز بنده ما مى‏شود و از اداى نماز او جلوگیرى مى‏کند دیدى؟ «

در مورد این که این فرد کیست، مفسران اعتقاد دارند آن شخص ابوجهل است و اوست که مى‏گفت اگر محمد (ص) را در حال نماز ببینم، در همان لحظه‏اى که او به سجده مى‏رود پاى خود را به گردن او مى‏گذارم و مى‏فشارم.

البته روشن است که شأن نزول آیه در مورد ابوجهل باشد. خداوند در این آیات با لحنى شدید، سرنوشت چنین انسان نگون‏ بخت و گمراهى را بیان مى‏نماید و به او شدیدا اخطار مى‏دهد که متوجه عمل نارواى خود که سبب قطع ارتباط مردم با خداست باشد و بداند در مقابل این بازى خطرناک، مجازاتى‏ شدید براى او خواهد بود. او و امثال او باید بدانند چنانچه دست از این عمل ناپسند خود برندارند، سرنوشت بسیار رقت‏ بارى در انتظار آنهاست.

قرآن نحوه برخورد با کسى را که از اقامه نماز توسط دیگران جلوگیرى مى‏نماید و دست از این کار ناشایسته برنمى‏دارد، این گونه ترسیم مى‏کند: » کَلاَّ لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ لَنَسْفَعاً بِالنَّاصِیَةِ (102)؛ چنان نیست که او خیال مى‏کند، اگر دست از کار خود برندارد، ناصیه‏اش (موى جلوى سرش) را مى‏گیریم [و به سوى عذاب مى‏کشیم]».

آرى خداوند این گونه وعده مى‏دهد که: این جرثومه‏هاى دروغ و خطا و گناه را که در نهایت پستى قرار دارند و بر پیشانى آنها مهر رسوایى و بندگى شیاطین و هوا و هوس و امیال نفسانى زده شده است، به سوى دوزخ روانه مى‏سازیم.

او در آن روز هر چه در توان دارد به میدان مى‏آورد و ما هم ماموران آتش و دوزخ خود را به میدان مى‏آوریم تا مشخص شود در آن روز چه کسى پیروز است.

آرى؛ قرآن با افرادى که مانع نماز مى‏گردند و به مقابله با آن برمى‏خیزند، این گونه برخورد مى‏نماید. برخوردى بسیار سخت و خشن و این پایان و عاقبت بسیار بدى براى آنهاست. این، نوع اول مبارزه علنى با نماز بود.

نوع دوم

نوع دیگر، به گونه‏اى است مرموز و غیر مستقیم، یعنى به صورت کار فرهنگى که شیوه‏اى بسیار خطرناک است. در این نوع مقابله، شیاطین با استفاده از ابزار مختلف در جهت گسترش و ترویج فساد و آماده‏سازى زمینه‏هاى تباهى، گناه و آلودگى در جامعه کار مى‏کنند تا بدین وسیله پایه‏هاى اعتقادى جوانان سست گردد و در نتیجه ارتباط آنها با خدا کم رنگ شده، مساجد و نماز خانه‏ها از رونق بیفتند. این مصداق بارز مبارزه دشمنان اسلام با نماز مى‏باشد که در طول تاریخ، انجام داده‏اند و همچنان خواهند داد.

نوع سوم؛ شراب و قمار

در قرآن از شراب و قمار به عنوان موانع اقامه نماز یاد شده است: «إِنَّما یُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلاةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ‏ (103)؛ شیطان مى‏خواهد به وسیله شراب و قمار در میان شما عداوت و کینه ایجاد کند و شما را از یاد خدا و نماز باز دارد. آیا [با این همه زیان و فساد و با این همه نهى اکید] خوددارى خواهید کرد؟»

هشدار!

شیطان مى‏خواهد به واسطه شراب و قمار، دشمنى، خشم و کینه را در جامه ایجاد نماید. این کاملا طبیعى است، زیرا کسى که در یک لحظه تمام هستى خود را در یک قمار از دست مى‏دهد، آیا نمى‏خواهد با تمام وجود، هستى طرف را از بین ببرد؟ مگر در شراب خوارگى حالت دیگرى جز حالت درندگى به انسان دست مى‏دهد؟ اما اثر مخرب‏تر شراب و قمار این است که این انسان را از یاد خدا و نماز باز مى‏دارد.

شراب و قمار مانع آن نمازى مى‏گردد که به عنوان نیاز فرد و جامعه مطرح است و بدون آن انسان به سعادت نمى‏رسد و موجب قطع ارتباط با خدا مى‏شود.

نوع چهارم؛ غفلت‏

غفلت در نماز انسان را از درون تهى مى‏سازد. در قرآن و روایات شخص نمازگزار به شدت از سهو، فراموشى و عدم تمرکز حواس برحذر داشته شده است. قرآن مى‏فرماید: «پس واى بر نمازگزارانى که در نماز خود سهل انگارى مى‏کنند.» (104)

نوع پنجم؛ ریا

حالت ریا و خودنمایى. یعنى حالت و وضعیتى که انسان در فکر و اندیشه بندگى خدا نیست. بلکه او در فکر نقشه‏ها و نیرنگ‏هاى خود است، در حال مطرح ساختن خویش است. او همه چیز را در خدمت خود مى‏خواهد حتى عبادت خدا را.

عبادت یعنى خود را براى خدا دانستن و خواستن. ولى انسان ریاکار خدا را براى خود مى‏خواهد. (105)

قرآن کریم مى‏فرماید: » الَّذِینَ هُمْ یُراؤُنَ (106)؛ همان کسانى که در نماز ریا مى‏کنند.» (107)

**—

تاریخچه پیدایش نماز

6- آیا نماز از اول خلقت بر انسان واجب بوده یا تنها مسلمانان به آن مأمور بوده‏اند و اگر وجود داشته، چگونگى و مقدار آن چگونه بوده است؟

«پرستش خداوند» یکى از چیزهایى است که همه‏ى پیامبران الهى مردم را به آن دعوت مى‏کردند. قرآن کریم از زبان پیامبران نقل مى‏کند که به امت‏هایشان مى‏گفتند: «اعْبُدُوا اللَّه»؛ خدا را پرستش کنید. (108)

بنابراین اصل عبادت و پرستش خداوند در همه‏ى شریعت‏هاى الهى وجود داشته؛ ولى شکل و کیفیت آن متفاوت بوده است؛ یعنى همه‏ى پیامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم، نماز مى‏خواندند؛ اما از چگونگى آن اطلاع دقیقى در دست نیست.

خداوند متعال خطاب به حضرت موسى علیه‏السلام مى‏فرماید: «إِنَّنی‏ أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنی‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»؛ (4) من «الله» هستم، معبودى جز من نیست، مرا بپرست و نماز را براى یاد من برپادار.

قرآن کریم به نقل از حضرت عیسى علیه‏السلام مى‏فرماید: «وَ جَعَلَنی‏ مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ ما دُمْتُ حَیًّا»؛ (109) و مرا وجودى پر برکت قرار داده، در هر کجا باشم و [خداوند] مرا به نماز و زکات توصیه کرده است مادامى که زنده‏ام.

از این آیات شریف، روشن مى‏شود که نماز در مکتب این دو پیامبر بزرگ الهى (موسى و عیسى علیهماالسلام) وجود داشته، همان گونه که در مکتب دیگر پیامبران بوده است، چنان که درباره‏ى حضرت شعیب علیه‏السلام آمده است: «قالُوا یا شُعَیْبُ أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا»؛ (110) گفتند: اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مى‏دهد آنچه پدرانمان مى‏پرستیدند، ترک کنیم… .

همچنین از زبان حضرت اسماعیل علیه‏السلام مى‏فرماید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»؛ (111) او همواره خانواده خود را به نماز و زکات دعوت مى‏کرد و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.

بنابراین هیچ شریعت و دینى از نماز جدا نبوده، گرچه صورت ظاهرى آن، تفاوت داشته است. زرتشتیان، پنج نماز دارند که هنگام طلوع آفتاب، ظهر، عصر، اول شب و هنگام خواب، به پا مى‏دارند. (112)

یهودیان دعاهایى دارند که آن‏ها را در ساعت سوم، ششم و نهم روز و اول و آخر شب و هنگام خوردن غذا، مى‏خوانند. (112) مسیحیان نیز روز یکشنبه و برخى روز شنبه به کلیسا مى‏روند و دعاى دسته جمعى مى‏خوانند.

اما آنچه امروزه، پیروان حضرت موسى علیه‏السلام (یهودیان) و حضرت عیسى علیه‏السلام (مسیحیان) به عنوان نیایش در کلیسا و کنیسه به جا مى‏آورند، با مناسکى که به وسیله‏ى این پیامبران الهى آورده شده، بسیار متفاوت است؛ زیرا آیین و کتاب‏هاى آسمانى این دو پیامبر الهى دچار تحریف و دست خوش انحرافات پیروان آن‏ها شده است. (113)

با این حال، نمازى که در حال حاضر یهودیان و مسیحیان مى‏خوانند نوعى دعا است که به نماز ما مسلمانان شباهت ندارد.

گفتنى است که چگونگى و مقدار نماز در شریعت اسلام با شریعت‏هاى پیشین متفاوت است؛ اما در بیشتر آن آیین‏ها، سجده، جزئى از این عبادت به شمار مى‏آید. علاوه بر واجب بودن عبادت نماز در ادیان الهى، بت پرستان نیز در برابر بت‏هایشان، وردهایى مى‏خواندند. (114)

اعراب جاهلى نیز در مقابل کعبه مى‏ایستادند و با کف زدن و سوت کشیدن، اظهار عبادت مى‏کردند: «وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاَّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً»؛ (115) و نماز و دعاى آنان نزد آن خانه جز سوت کشیدن و کف زدن نیست. (116)

**—

فرشتگان و نماز

7- آیا فرشتگان هم نماز مى‏خوانند؟

در این که فرشتگان، خداوند متعال را تسبیح و تقدیس مى‏کنند جاى هیچ تردیدى نیست. آیاتى که به تسبیح فرشتگان اشاره دارد، عبارت‏اند از:

1. «وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ … وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَک ‏…»؛ (117)

[به خاطر بیاور] هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: … ما تسبیح و حمد تو را به جا مى‏آوریم و تو را تقدیس مى‏کنیم.

2. «… لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ وَ لا یَسْتَحْسِرُونَ – یُسَبِّحُونَ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ لا یَفْتُرُون‏»؛ (118)

[فرشتگان] هیچ گاه از عبادتش استکبار نمى‏ورزند و هرگز خسته نمى‏شوند، آن ها [تمام] شب و روز را تسبیح مى‏گویند و سست نمى‏گردند.

3. «… وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ …»؛ (119)

فرشتگان، پیوسته تسبیح و حمد پروردگارشان را به جا مى‏آورند.

از ابن‏عباس و ابن‏مسعود نقل شده است که «تسبیح» فرشتگان، به معناى نماز خواندن آنها است. رسول اکرم صلى الله علیه و آله به ابوذر فرمودند: اى ابوذر! هرگاه بنده‏اى در بیابانى تنها باشد و وضو بسازد یا تیمم کند، سپس اذان و اقامه بگوید و نماز بخواند، خدا فرشتگان را امر مى‏کند که پشت سر او صفى تشکیل دهند که دو طرف آن دیده نشود. و به نماز او اقتدا کنند و به دعایش آمین گویند. (120) (121)

**—

همراهى نماز و زکات در قرآن

8- چرا چندین بار در قرآن کریم نماز و زکات در کنار یکدیگر بیان شده است؟

واژه‏ى «صلاة» و مشتقات آن 26 مرتبه در قرآن به همراه واژه «زکات» آمده است. آمدن «زکات» در کنار «صلاة» نشان دهنده‏ى آن است که نماز براى ارتباط برقرار کردن با خداوند متعال و زکات براى ارتباط برقرار کردن با مخلوق خداوند است. همراهى این دو واژه به جهت اهمیت ویژه‏ى آن‏ها است؛ زیرا نماز در آیات قرآن کریم و روایات اسلامى از جایگاه خاصى برخوردار است و زکات نیز در دین اسلام، بسیار اهمیت دارد و ذکر زکات در کنار نماز نشانه‏ى جامعیت اسلام و همه جانبه نگرى دین مقدس اسلام است. (122) (123)

**—

علت شکر گزارى با نماز

9- اگر خواندن نماز، تشکر و قدردانى از خداست. چرا باید از خدا تشکر کنیم؟

در پاسخ، توجه به چند نکته، ضرورى است:

الف – اصل آفرینش موجودات (از جمله انسان‏ها) خیر محض است و در چیزى که خیر محض باشد و هیچ شرى در آن تصور نشود، بحث از جلب رضایت و عدم آن، بیهوده است. (124)

هیچ موجودى در این عالم به اختیار خود پا به عرصه‏ى وجود نگذاشته است و اساسا خداوند براى آنچه انجام مى‏دهد، هرگز بازخواست و بازپرسى نمى‏شود: (لا یُسْئَلُ عَمَّا یَفْعَلُ…). (125)

ب – هر چند انسان، بدون اختیار خود به این جهان آمده است، اما خداوند متعال بر اساس نظم امور، گوهرى به نام «آزادى در انتخاب راه» در نهاد انسان قرار داده است؛ یعنى خداوند، نظام جهان آفرینش را طورى بر پا داشته که به اختیار انسان منتهى مى‏شود؛ همان اختیار که آدمى با آن مى‏تواند راه سعادت یا طریق کفر و معصیت را طى کند. (126)

قرآن کریم مى‏فرماید: «إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً – إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ (127)

ما انسان را از نطفه‏ى مختلفى آفریدیم و او را مى‏آزماییم، پس او را شنوا و بینا قرار دادیم. ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد [و پذیرا گردد] یا ناسپاسى کند.

پس نه تنها عذاب الهى درباره‏ى مجرمان، خلاف عدالت نیست، بلکه کسانى که با سوء اختیار و اراده‏ى خود الطاف خداوند را نادیده گرفته‏اند و از هدایت الهى روى گردانده و راه معصیت و کفر را پیشه خود کرده‏اند، مستحق عذاب الهى هستند، تا بین چنین فردى با انسانى که با حسن انتخاب و اختیار خویش، راه هدایت و عمل صالح را برگزیده است، تفاوتى باشد؛ خداوند مى‏فرماید: «أَ فَنَجْعَلُ الْمُسْلِمینَ کَالْمُجْرِمینَ – ما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؛ (128)

آیا فرمان برداران را چون بدکاران قرار خواهیم داد؟! شما را چه شده؟ چگونه داورى مى‏کنید؟

ج – اگر چه پا گذاشتن در دنیا به اختیار انسان نیست، اما خداوند نعمت‏هاى فراوانى را در اختیار او گذاشته است تا آینده خود را با آن‏ها بسازد. در قرآن کریم آمده است: «وَ اللَّهُ أَخْرَجَکُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ (129)

و خداوند شما را از شکم مادرانتان خارج نمود، در حالى که هیچ نمى‏دانستید، اما براى شما گوش و دیدگان و دل‏ها قرار داد تا شکر نعمت او را به جا آورید.

در این آیه صحبت از ابزار شناخت و اختیار انسان است. انسان با چشم، گوش و عقل، به آگاهى مى‏رسد و از این راه حق انتخاب دارد.

واقعیت این است که هر کسى از دیگرى خدمتى یا نعمتى ببیند، میل دارد او را بشناسد و از او تشکر کند. بسى جاى تعجب دارد که انسان این همه نعمت خوب و مفید دریافت مى‏کند؛ اما در شناخت صاحب نعمت و تشکر از او، نمى‏کوشد! (130)

نعمت‏هاى بى‏کران الهى سراسر عالم را گرفته است.

(هر نفسى که فرو مى‏رود مُمِدِّ حیات است و چون برمى‏آید مُفَرَح ذات، پس در هر نفسى دو نعمت موجود و بر هر نعمتى، شکرى واجب.

از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به در آید

بنده همان به که ز تقصیر خویش

عذر به درگاه خداى آورد

ورنه سزاوار خداوندى‏اش

کس نتواند که به جاى آورد )

(سعدی)

با این همه ممکن است انسان به جهت رو به رو شدن با پاره‏اى از مشکلات مانند: فقر، بیمارى و ظلم‏هاى موجود و نیز به سبب ناتوانى روحى و محدودیت بینش، از دیدن زیبایى‏هاى عالم و لطف‏هاى الهى محروم بماند و حتى خداوند را شایسته‏ى ستایش نداند و زبان به کفر بگشاید؛ اما این برداشت و این رفتار، حکایت گر حقیقت نیست. با رجوع به زندگى موحدان راستین و اولیاى الهى مى‏بینیم که آن‏ها با وسعت بینش و شناخت درستى که از خداوند داشتند، با وجود مشکلات و مصیبت‏هاى فراوان، هم چنان خداوند را سپاس و از لطف و عنایت او سخن مى‏گفتند. (131)

10- آیا نماز رایج میان مسلمانان تنها راه تشکر از خدا است؟ آیا انسان مى‏تواند با زبان مادرى خود از خداوند تشکر کند؟

در نماز، توجه قلب و تمرکز فکر بسیار سخت است؛ ولى وقتى با زبان مادرى خود با خدایمان صحبت کنیم، این توجه بسیار بالا مى‏رود و ارتباط نزدیکى برقرار مى‏گردد. بنابراین چرا با زبان مادرى به شکر گزارى و بندگى نپردازیم و تنها باید به زبان عربى عبادت کنیم؟

براى پاسخ، چند نکته باید روشن شود:

الف – ابراز بندگى در هیچ قالب زمانى، مکانى و زبانى محدود نمى‏شود؛ ولى با توجه به عظمت خداوند و جلال و جبروت او از یک سو و فقر وجودى آدمى از سوى دیگر، درک حقیقت بندگى، معنا و مفهوم پیدا مى‏کند. (132)

قرآن کریم از عبودیت و بندگى تمام مخلوقات خبر مى‏دهد (133) و مى‏گوید همه‏ى هستى به تسبیح خداوند مشغول هستند، هر چند بیشتر انسان‏ها از این تسبیح بى‏خبرند؛ زیرا آگاهى از نوع تسبیح موجودات، با درک و فهمى ژرف و عمیق از عالم هستى و پس از راه یابى به عالم ملکوت به دست مى‏آید.

قرآن علاوه بر تسبیح موجودات از نماز آنان نیز سخن به میان آورده است. (134)

ما انسان‏هاى معمولى، همان گونه که از چگونگى تسبیح موجودات بى‏خبریم، از چگونگى نماز آن‏ها نیز آگاهى نداریم.

انسان یکى از برترین مخلوقات هستى است و از نظر تکوین، همانند دیگر موجودات است؛ ولى از آن جا که هدف آفرینش انسان، عبودیت است، (135) خداوند نیز او را به نماز و تسبیح امر کرده تا به مقام عبودیت برسد.

ب – اظهار عبودیت، با هر زبان و رفتارى ممکن است؛ ولى پیامبر صلى الله علیه و آله و سفیران الهى – که اوامر و نواهى خداوند را براى بشر بازگو مى‏کنند – هر یک در عصر خویش اظهار عبودیت را به شکل خاص و با الفاظ ویژه‏اى به انسان‏ها هدیه کرده‏اند.

نماز، ترکیبى از اعمال و واژگان مخصوص و مطلوب‏ترین شکل بندگى و سپاس گزارى در برابر خداوند است که به امت اسلامى تعلیم داده شده است. توجه به رکوع، سجود، قنوت و دیگر اعمال نماز و نیز تأمل در مفاهیم متعالى نهفته در الفاظ آن، گواه این حقیقت است که براى اظهار بندگى و سرسپردگى در آستان ربوبى، هیچ عملى زیبنده‏تر از نماز نیست.

سوره‏ى حمد – که نماز بدون آن صحیح نیست – در برابر کل قرآن قرار گرفته است:

«وَ لَقَدْ آتَیْناکَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانی‏ وَ الْقُرْآنَ الْعَظیمَ»؛ (136)

ما به تو سوره‏ى حمد و قرآن عظیم دادیم.

در این آیه، قرآن با تمام عظمتش در برابر سوره‏ى حمد قرار گرفته و نزول دوباره‏ى آن نیز شاید براى اهمیت فوق العاده‏ى آن باشد.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند بزرگ به خاطر نزول سوره‏ى حمد، بر من منتى خاص نهاد و آن را در برابر قرآن عظیم قرار داد و سوره‏ى حمد از با ارزش‏ترین ذخایر و گنج‏هاى عرش خداوند است. (137)

درباره‏ى سجده از امام رضا علیه‏السلام نقل شده است که فرمودند: حالت سجده، نزدیک‏ترین حالت بنده به خدا است. (138)

اگر خداوند را دوست داریم و او را مستحق ستایش مى‏دانیم و بهترین راه اظهار بندگى در آستان او را مى‏جوییم، بهترین شکل اظهار بندگى، در نماز تجلى پیدا مى‏کند، که خداوند از سر لطف و رحمت، زیباترین شیوه‏ى ستایش‏گرى را به ما آموخته است.

ج – از سنت‏هاى بشرى این است که در هر فرهنگ و قومى، نوعى احترام کردن رایج است؛ براى مثال: احترام و سلام دادن یک نظامى به فرمانده خود، تکریم شایسته‏ى بزرگان در برخى از اقوام که گاه با ساییدن پیشانى به خاک همراه است، سلام فرزند به پدر و مادر، احترام دوست به دوستش و… همه‏ى این‏ها متناسب با شأن و مقام آنان است. ستایش متناسب با شأن خداوند، پس از علم و آگاهى از مقام ربوبى و خشیت و حضور قلب، در قالب نماز تجلى مى‏یابد. انسانى که عبادت را از روى نیاز و اشتیاق به جا مى‏آورد و خود را وام دار حضرت حق مى‏داند، هرگز در تعلیم نماز و فهم معانى آن خسته و رنجور نمى‏شود.

تشنه‏ى دیدار دوست، راه نپرسد که چند؟

کشته‏ى شمشیر عشق، حال نپرسد که چون؟ (139)

**—

حکم وجوب نماز

11- از کدام آیه‏ى قرآن کریم، حکم وجوب نماز استفاده مى‏شود و چگونه مى‏توان از حکم وجوب نماز آگاهى یافت؟

خداوند در آیه‏هاى مختلفى بر وجوب نماز تصریح فرموده: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛ (140)

و نماز را به پا دارید و زکات بدهید و از پیامبر [خدا] اطاعت کنید تا در رحمت قرار گیرید.

«اقیموا» صیغه‏ى امر است و امر نیز بر وجوب دلالت مى‏کند و نیز مى‏فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ همانا نماز بر مؤمنان، در اوقات معین مقرر شده است.

امام رضا علیه‏السلام فرمود: علت تشریع نماز، توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار، مبارزه با شرک و بت پرستى، قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و تواضع، اعتراف به گناهان، تقاضاى بخشش از گناهان گذشته و هر روز پیشانى نهادن بر زمین براى تعظیم خداوند است و این که انسان همواره هوشیار و متذکر باشد که گرد و غبار فراموشى بر دل او ننشیند، مغرور نشود، خاشع و خاضع باشد و همین توجه به خداوند متعال و قیام در برابر او، انسان را از گناهان بازمى‏دارد و از انواع فساد جلوگیرى مى‏کند. (141) (142)

12- چرا خواندن قرآن واجب نیست، ولى خواندن نماز واجب است؟

قرائت قرآن واجب نیست؛ ولى در آیات و روایات فراوانى بر خواندن آن سفارش شده است؛ براى مثال در آیه‏ى 20 سوره‏ى مزمل مى‏خوانیم: (… فَاقْرَؤُا ما تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ …)؛ آنچه براى شما میسر است قرآن بخوانید.

در روایتى از امام صادق علیه‏السلام آمده است: قرآن، عهد و فرمان خداوند به بندگانش است، پس شایسته است که انسان مسلمان در پیمان خود نظر کند و هر روز پنجاه آیه از آن را بخواند. (143)

از این نکته نباید غفلت شود که هر حکم واجبى، حکمت یا حکمت‏هایى دارد؛ ولى چنین نیست که هر چیز فایده و حکمتى هر چند مهم داشته باشد، واجب شود؛ یعنى این رابطه، حالت عکس ندارد؛ زیرا علاوه بر لزوم وجود حکمت و فایده، در واجب شدن یک حکم، توان مخاطب نیز لحاظ مى‏شود و چه بسا حکم با فایده‏اى که اگر براى همه‏ى مردم مشقت بار نبود، واجب مى‏شد؛ ولى به جهت رعایت حال مردم، واجب نشده است؛ مانند مسواک زدن. قرائت قرآن نیز براى همه‏ى انسان‏ها ممکن نیست و مقدماتى نیاز دارد؛ مانند: سواد و توانایى قرائت مصحف، بنابراین نباید به احکام یک سویه نگریست. قرائت قرآن در نماز – که از مهم‏ترین واجبات است – جزء واجب نماز است. سوره‏ى «حمد» و «توحید» یا غیر آن از سوره‏هایى است که هنگام قرائت نماز، بارها خوانده مى‏شوند و اساسا نماز بدون قرائت سوره‏ى حمد، صحیح نیست؛ اما این که چرا خواندن نماز، واجب است، باید گفت:

1. «نماز» از واجباتى است که در قرآن کریم و روایات اسلامى بسیار بر آن تأکید و سفارش شده و تنها واجبى است که مکلف – حتى در حال احتضار – باید آن را به جا بیاورد و در هیچ شرایطى نباید ترک شود و توصیه‏ى تمام انبیاى الهى نیز به امت‏شان همین بوده و در روز حساب رسى اگر این عمل (نماز) مورد قبول واقع شود، سایر اعمال نیز قبول خواهند شد. خداوند در مورد وجوب نماز فرموده: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ»؛ (140)

و نماز را به پا دارید و زکات بدهید و از پیامبر [خدا] اطاعت کنید تا مورد رحمت قرار گیرید.

2. در روایات اسلامى نیز مطالبى درباره‏ى علت وجوب نماز آمده است. (141)

هم چنین نماز، خودبینى و کبر را از بین برده، پرده‏هاى غرور و خودخواهى را کنار مى‏زند و وسیله پرورش فضائل اخلاقى و تکامل معنوى انسان است. (144) (145)

**—

فلسفه نماز

13- فلسفه نماز در قرآن و اسلام چیست؟

عبادت، وسیله‏ى تکامل و سعادت ما است و دستور خداوند به نماز، نوعى لطف و رحمت و راهنمایى است که ما را به کمال مى‏رساند؛ مثلا وقتى پدر و مادر، فرزندشان را به درس خواندن امر مى‏کنند، به سود خود فرزند است و سعادت او را مى‏خواهند و این امر از روى محبت به فرزند است؛ و گرنه به درس خواندن او نیازى ندارند.

آیات و روایات، فلسفه و حکمت تشریع نماز را بیان کرده‏اند:

1. یاد خدا: «… وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»؛ (4)

نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى.

2. بازداشتن از گناه و زشتى‏ها: «… إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ…»؛ (146)

همانا نماز [انسان را در دنیا] از زشتى‏ها و گناه بازمى‏دارد.

3. پاکیزگى روح: «… إِنَّما تُنْذِرُ الَّذینَ یَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ بِالْغَیْبِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ مَنْ تَزَکَّى فَإِنَّما یَتَزَکَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصیرُ»؛ (147)

[تو] تنها کسانى را که از پروردگارشان در نهان مى‏ترسند و نماز برپا مى‏دارند، هشدار مى‏دهى و کسى که پاکیزگى جوید تنها براى خود پاکیزگى مى‏جوید و فرجام [کارها] به سوى خدا است.

4. یارى جستن از نماز در مسیر تکامل: «وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»؛ (148)

از شکیبایى و نماز، یارى جویید و به راستى این کار، گران است مگر بر فروتنان.

5. پاک شدن از کبر و غرور؛ حضرت فاطمه علیهاالسلام مى‏فرماید: «وَ الصَّلَاةُ تَنْزِیهاً مِنَ الْکِبْرِ»؛ (149)

خداوند نماز را واجب کرد تا مردم از کبر و غرور پاک شوند … .

6. رستگارى: » قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ – الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ «؛ (150)

به راستى که مؤمنان رستگار شدند؛ کسانى که در نمازشان فروتنى مى‏کنند.

در حدیثى آمده است: نقش نمازهاى پنج گانه براى امت من همانند نهر زلالى است که از مقابل خانه‏ى آنان مى‏گذرد، اگر کسى روزانه پنج بار در این نهر شست و شو کند، آیا به گمان شما باز هم بر بدن او آلودگى و پلیدى خواهد ماند؟! (151)

امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: هنگامى که نماز گزار به سمت قبله براى نماز مى‏ایستد، خداوند رحمان و رحیم به او توجه ویژه‏اى مى‏کند. (152)

نماز، اظهار تشکر و سپاس دائمى او از نعمت‏ها و خوبى‏هایى است که خداوند به او داده و نیز ثناگویى و تمجید انسان از زیبایى‏ها و عظمتى است که خداوند متعال دارد. هیچ کس براى تعریف و تمجید از یک گل زیبا به شما اعتراض نمى‏کند؛ اما اگر زیبایى آن را نبینى، تو را نابینا مى‏شمرند و اگر ببینى و واکنش نشان ندهى و ستایش نکنى، سرزنش مى‏کنند که چرا ذوق و احساس ندارى و چقدر بد دلى! در مضمون بعضى احادیث آمده است: انسان در حال نماز با خداى خود نجوا و گفت و گو مى‏کند و اگر انسان لذت این گفت و گو را بچشد، هیچ گاه از حال نماز خارج نمى‏شود. (153)

راستى چقدر لذت بخش است با خداى جهان آفرین به گفت و گو و مناجات پرداختن و با خداى هستى هم‏سخن شدن! (154)

**—

نیاز به نماز

14- آیا خدا به نماز ما نیاز دارد که از ما خواسته است نماز بخوانیم و بر این امر تأکید فراوانى کرده است؟

در قرآن آمده است: خداى متعال از همه‏ى عالمیان بى‏نیاز است (155) و همه به او نیازمندند. (132)

خدا هیچ احتیاجى به ما و اعمال ما ندارد. علت اهمیت یک عبادت مانند نماز، هرگز به نیاز خدا بازنمى‏گردد؛ بلکه به خواص و آثارى است که آن عمل در حیات انسان دارد.

نماز لطف و رحمتى از سوى پروردگار به انسان‏ها است تا به کمال و سعادت اخروى برسند و از آن جا که پروردگار عالمیان مى‏داند چه چیز براى انسان مفید است و سعادت اخروى او را تأمین مى‏کند و چه چیز براى انسان زیان بار و نابود کننده است، او را به انجام واجبات و ترک محرمات مکلف کرده است. خداوند مى‏داند که اگر انسان را به حال خود رها کند، نه تنها به آن منافع و مصالح عظیم دسترسى پیدا نکرده، به کمال و سعادت اخروى نمى‏رسد، بلکه خود را به ذلت و پستى مى‏کشاند؛ مانند کودکى که پزشک براى بهبودى حال او دارویى را تجویز مى‏کند و ممکن است کودک به سبب ندانستن مصلحت خویش، آن داروى تلخ را نخورد؛ اما پزشک یا پدر او مى‏داند که حیات کودک به این دارو بستگى دارد؛ از این رو دارو را به اجبار به کودک مى‏خورانند. در واقع پزشک، خوراندن دارو را به کودک بیمار، واجب و ضرورى مى‏داند. (156)

خداوند مهربان مى‏فرماید: نماز را بر پا دار تا به یاد من باشى (4) و هر کس به یاد خدا باشد، دلش آرام و مطمئن مى‏شود، (157) همچنین مى‏فرماید: هر کس از یاد من روى برگرداند، در حقیقت، زندگى سختى خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور مى‏کنیم. (158)

نماز باعث مى‏شود انسان به گناه آلوده نشود و عامل بازدارنده مهمى در جلوگیرى از بدى‏ها است؛ زیرا نماز انسان را از فحشا و زشتى‏ها بازمى‏دارد. (159)

**—

تعداد رکعات نماز

15- فلسفه‏ى اختلاف تعداد رکعت نمازها چیست؟

در مورد فلسفه‏ى احکام، به طور عام و اختلاف در عدد رکعت نمازها، به طور خاص، باید به موارد ذیل توجه شود:

1. همه‏ى احکام الهى داراى حکمت بوده و بر اساس مصلحت یا دفع مفسده بنا شده‏اند؛ ولى ممکن است براى ما مشخص نباشد.

2. احکام دین، دو دسته‏اند: الف – احکامى که فلسفه و حکمت آن‏ها بیان شده است؛ مانند: نماز (146) و شراب (103).

ب – احکامى که فلسفه‏ى آن‏ها بیان نشده است؛ مانند: اختلاف رکعت نمازها.

3. در مورد بیان نشدن علل و حکمت بعضى از احکام، مانند اختلاف عدد رکعت نمازها، چند احتمال وجود دارد:

الف – براى امتحان بندگان تا معلوم شود آن‏ها بدون چون و چرا، از او اطاعت مى‏کنند یا نه؟ مانند عدد فرشتگان نگهبان جهنم که به تصریح قرآن براى امتحان است. (160)

ب – فواید و آثار بعضى احکام، تنها مربوط به این دنیا نیست تا ما بتوانیم به آن پى ببریم؛ بلکه بسیارى از آن‏ها مربوط به جهان آخرت است و ما تا خود وارد آن جهان نشویم، نمى‏توانیم به آثار آن‏ها دست یابیم.

ج – اگر پزشک بگوید از این قرص، صبح دو عدد، ظهر و عصر و عشا، چهار عدد و مغرب، سه عدد بخورید، آیا سبب این دستور را مى‏پرسید؟ سبب نپرسیدن، این است که شما به او اعتماد دارید و مى‏دانید، حتما به نفع شما دستور داده است؛ بنابراین اگر خداوند، نماز صبح را دو رکعت و نماز ظهر، عصر و عشا را هر کدام چهار رکعت و نماز مغرب را سه رکعت قرار داده حتما حکمتى در آن است که ما نمى‏دانیم. (161)

**—

اهمیت و شناخت نماز

16- چرا در اسلام این همه به نماز و نیت خالصانه در آن، سفارش شده است؟

اهمیت نماز در بین همه دستورهاى دیگر اسلام، بدین جهت است که:

1. نماز روح انسان‏ها را با مبدأ هستى بخش، مرتبط و متصل مى‏سازد و با این ارتباط، روح و جان آدمى را زنده، با نشاط و آرام نموده و او را براى انجام دادن سایر تکالیف و وظایف فردى و اجتماعى آماده مى‏کند. به این جهت مى‏توان گفت؛ نماز موتور محرکه سایر اعمال و دستورات اسلامى است؛ زیرا کسى که به نماز اهمیت بدهد، به سایر تکالیف هم اهمیت خواهد داد و آنها را با نیت خالص به جا خواهد آورد. اما اگر کسى نماز را براى خدا نخواند، معلوم نیست عمل دیگرى را براى خدا انجام دهد. شاید بتوان گفت: چنین فردى، سایر اعمال را یا انجام نمى‏دهد و یا با نیت صحیح به جاى نمى‏آورد و بهره‏اى از آن نمى‏گیرد.

2. خواندن نماز، علاوه بر آنکه انجام دادن یک دستور و واجب الهى است؛ خود مانع از دست زدن به زشتى‏ها، خلاف‏ها و گناهان دیگر است. نمازگزار واقعى، از فحشا و منکرات به دور است؛ چنان که قرآن مى‏فرماید: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (162)

3. نماز از بعد سیاسى، مسلمین سراسر جهان را هر روز به سمت قبله و مردم هر شهر و روستا را در جماعات مساجد، متحد و منسجم مى‏کند و به آنان شکوه، عظمت و اقتدار مى‏بخشد. این خاصیت نماز بدین صورت فراگیر و روزانه، در هیچ عبادتى دیگر یافت نمى‏شود. البته در مراسم حج، مسلمانان گرد خانه طواف مى‏کنند و متحد و منسجم مى‏شوند؛ اما حج سالى یک بار و براى افرادى است که استطاعت این سفر را دارند؛ ولى نماز هر روز و براى همه افراد است و هیچ زمانى در طول شبانه روز نیست که عده‏اى به طرف قبله نماز نگزارند.

صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 13.

17- چرا نماز با این اهمیت جزء اصول دین نیست؟

مجموعه معارف دین دو گونه است:

یک. اصول و معارف نظرى

دو. برنامه‏ها و دستورات عملى

قسمت اول نیز مشتمل بر دو گونه از مسائل و موضوعات است:

1. موضوعات زیر بنایى و پایه‏اى

2. موضوعات روبنایى و فرعى

«اصول دین» مجموعه عقاید بنیادى و پایه‏اى دین است که عمدتاً جنبه نظرى دارند و از همین رو به آنها اصول دین گفته مى‏شود (مانند توحید، نبوت و…). نماز گرچه از نظر عملى جزء اصول و پایه‏هاى تربیتى رفتار دینى است؛ ولى بدان لحاظ که از نظر عقیدتى رو بنا محسوب مى‏گردد نه زیر بنا، از اصول شمرده نمى‏شود و به عنوان «فروع دین» از آن یاد مى‏گردد.

بنابر این نماز از جهت عملى در زمره اصول دین است؛ ولى چون از نظر اصطلاح «اصول دین» به معارف پایه‏اى نظرى اطلاق مى‏گردد، نماز از جمله آنها به حساب نیامده است. (163)

18- نماز در پیشگاه خدا چه جایگاهى دارد و آیا با نماز مى‏توانیم به خدا بیشتر نزدیک شویم؛ یا راه‏هاى دیگرى براى این هدف وجود دارد؟

نماز، جایگاه والا و ارزشمندى در نزد خدا دارد و این عبادت، به دستور خود او و براى تقرب و نزدیکى به او، به جاى آورده مى‏شود.

پیامبر(ص) فرموده است: «اَلا اِنَّ الصَّلاهَ مَأدَبَهُ اللهِ فِى الأرْضِ قَد هَنَّأَهَا لِأهْلِ رَحْمَتِهِ فى کُلِّ یَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ (164)؛ آگاه باشید، نماز سفره گسترده خدا در زمین است که خداوند آن را روزى پنج بار براى اهل رحمتش، گوارا نموده است».

آن حضرت هم چنین مى‏فرماید: «اگر عبادتى برتر از نماز بود، خداوند فرشتگان را به آن فرمان مى‏داد».

هیچ عملى از اعمال دینى و افعال عبادى، با نماز قابل مقایسه نیست. اگر تعالیم و دستورات دین را درجه بندى کنیم، نماز در بالاترین درجه و مرتبه تعالیم دینى قرار دارد.

نماز بهترین و مطمئن‏ترین راه، براى لقاى الهى و قرب به او است. براى رسیدن به حق و شاداب کردن روح عرفانى انسان، هیچ معجونى بهتر از نماز یافت نمى‏شود و براى روح انسان شیفته، هیچ غذایى سازگارتر و سرشارتر از نماز وجود ندارد.

معجون شفابخش دل‏ها، نماز است که وسیله تقرب به خدا است: «الصَّلَاةُ قُرْبَانُ کُلِّ تَقِیٍّ» (165) و بهترین موضوع مى‏باشد: «الصَّلَاةُ خَیْرُ مَوْضُوعٍ» (166). به وسیله همین فریضه، مى‏توان بالاترین درجات کمال را پیمود و این بهترین و جامع‏ترین ابزار پرواز است که کامل‏تر از آن، متصور نیست. محور اصلى در حرکت به سوى خدا، نماز است و در فرهنگ اسلامى، از چیزى به جز نماز، به عنوان معراج مؤمن یاد نشده است. پس در نماز نه تنها مى‏توان بزرگى و عظمت خدا را درک کرد و معرفت و شناخت خود را از او بالا برد؛ بلکه مى‏توان به او قرب و نزدیکى پیدا کرد و عزیز درگاه الهى شد. امام کاظم(ع) مى‏فرماید: «بهترین چیزى که بنده بعد از شناخت خدا، به وسیله آن به درگاه الهى تقرب پیدا مى‏کند، نماز است» (167).

البته این مسأله در سایر عبادات و اعمال نیز وجود دارد (مثل حج، روزه و…) ؛ اما نماز ویژگى‏ها، خصایص و زیبایى‏هاى خاص خود را دارد. (168) (169)

20- جایگاه و اهمیت نماز را از دیدگاه قرآن بیان کنید.

نماز ارزش والا و جایگاهى بس بلند در آموزه‏هاى قرآن دارد.

1. قرآن مى‏فرماید: «… وَ أُمِرْنا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعالَمینَ – وَ أَنْ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ اتَّقُوهُ…» (170)

علامه طباطبایى در تفسیر این آیه مى‏فرماید: «خداوند متعال با ذکر کلمه » وَ اتَّقُوهُ » ) تقوا داشته باشید)، تمامى عبادات و اعمال دین را خلاصه کرده و تنها از میان آنها، نماز را نام برد، بخاطر اهمیتى که داشته و عنایتى که خداوند نسبت به امر نماز دارد» (171).

2. در اهمیت و عظمت نماز همین بس که خداوند، اجازه نداده است در هیچ حال و زمانى، از انسان ساقط گردد؛ چنان که مى‏فرماید: » إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً » (172)؛ یعنى، نماز فریضه‏اى است که باید در مواقع و زمان‏هاى معینى انجام شود و مقصد از «کتاب موقوت» این است که نماز فریضه ثابتى است که اصلاً تغییرپذیر نیست و در هیچ حالتى ساقط نمى‏شود.

3. نماز آن قدر داراى اهمیت است که گاهى بلافاصله بعد از ایمان به مبدأ و معاد مطرح شده است: » إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ … «(173).

4. از نظر قرآن، بهترین عملى که انسان در قیامت، از آن بهره‏مند مى‏شود، برپا داشتن نماز است: » وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ…»(174)؛ یعنى، نمازى که در دنیا انجام مى‏دهد و زکاتى که مى‏پردازد سود آن نصیب خود انسان مى‏شود؛ نه این که خداوند به ‏اعمال ‏بشر نیاز داشته ‏باشد.

5. نماز معیار قبولى اعمال است و اگر نماز پذیرفته شود، سایر اعمال نیز پذیرفته مى‏شود؛ قرآن مى‏فرماید: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ‏» و تقوا و پرهیزگارى در برپاداشت نماز و عمل به دستورات خداوند است.

6. اولین دستور عبادى خداوند به حضرت موسى(ع)، موضوع نماز است، از این رو بعد از دستور به عبادت، به عنوان نخستین فریضه عبادى، موضوع نماز را مطرح مى‏کند: » فَاعْبُدْنی‏ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری » (175).

7. برتر از همه اینها، نماز نشانه شکر و سپاس از خدا است و بهترین عملى است که مى‏توان با آن شکر و ثناى خداوند را به جاى آورد. خداوند متعال بعد از آنکه نعمت کوثر را به پیامبر(ص) مرحمت مى‏کند، مى‏فرماید: «در برابر این عطاى ما براى خداوند نماز بخوان: إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ – فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ «(176).

8. خداوند در توصیف مؤمنان مى‏فرماید: «مؤمنان کسانى اند که علاوه بر پاسخ مثبت به نداى الهى، نماز را اقامه مى‏کنند: وَ الَّذینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ «(177).

علامه طباطبایى مى‏فرماید: «اگر از میان همه تکالیف اسلامى، خداوند نام نماز را بیان کرد و فرمود: «نماز را برپا مى‏دارند»، دلالت بر اهمیت و شرافت نماز دارد»(178).

9. از نظر قرآن، نماز عامل فلاح و رستگارى و سعادت انسان است؛ از این رو در اوصاف متقین مى‏فرماید: «الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ… وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(179) و ده‏ها موضوع دیگر که نشان دهنده ارزش و اهمیت ویژه نماز است. (180)

19- آیا عادلانه است قبولى کلیه اعمال، به نماز وابسته باشد؟

اگر معناى درست این حدیث درک نشود، این اشکال وارد است؛ ولى اگر دقت گردد و معناى عمیق حدیث به درستى فهمیده شود، خواهید دید که این معیار کاملاً عادلانه است. توضیح این که: نماز مقبول، شرایطى دارد؛ از جمله این که مکان، لباس و آب وضو و غسل غصبى نباشد. بنابر این نماز با تمام زندگى انسان مرتبط است؛ یعنى، شاخصى است که مى‏توان مطلوب ‏بودن ‏و الهى‏ بودن ‏یک‏ زندگى ‏را با آن ‏سنجید.

اگر درآمد کسى حلال و طیب نباشد و با آن درآمد خانه و لباس و غذا تهیه کند، آیا نمازش قبول است؟

آیا انفاق از آن مال و یا به زیارت و حج رفتن با آن مال، قبول درگاه الهى قرار مى‏گیرد؟

از همین جا درمى‏یابیم که نماز معیارى است که قبولى اعمال دیگر را نیز مى‏توان با آن سنجید. پس اگر نماز قبول باشد، کارهاى خوب دیگر نیز قبول است و اگر مردود باشد، چنان بر مى‏آید که اشکال ریشه‏اى در اعمال وجود دارد.

براى مثال: آمپرهاى یک وسیله نقلیه، نشان دهنده سلامت و یا اشکال در کار موتور آن وسیله است. نماز نیز نشان دهنده سلامت اعمال و یا خرابى دیگر اعمال است. اگر کسى توانسته است نماز خود را از ریا و سُمعه دور نگه دارد، قادر خواهد بود در بقیه عبادت‏ها و کارها نیز این ویژگى را حفظ کند؛ چون نماز وظیفه‏اى است که شبانه روز با آن مرتبط هستیم. بنابر این نماز شاخصى است که همه اعمال دیگر با آن سنجیده شده و محک زده مى‏شود. (181)

21- چرا در اسلام این همه به نماز سفارش شده است؟

اهمیت نماز در بین همه دستورهاى درخشان اسلام، بدین جهت است که:

1- نماز روح انسان‏ها را به مبدأ هستى‏بخش مرتبط و متصل مى‏کند و با این ارتباط، روح و جان آدمى را زنده، با نشاط و آرام مى‏سازد و او را براى انجام سایر تکالیف و وظایف فردى و اجتماعى آماده مى‏کند. از این رو مى‏توان گفت: نماز موتور محرکه‏ى سایر اعمال و دستورات اسلامى هم هست؛ زیرا کسى که به نماز اهمیت بدهد، به سایر تکالیف هم اهمیت خواهد داد و آنها را با نیت صحیح و خالص به جا آورد.

2- خواندن نماز علاوه بر آن که انجام یک دستور و یک واجب الهى است، خود مانع از انجام زشتى‏ها، خلاف‏ها و گناهان دیگر است و یک نمازگزار واقعى از فحشا و منکرات به دور است و این خاصیت بازدارندگى نماز است.

3- نماز، از بعد سیاسى، مسلمین سراسر جهان را هر روز به سمت قبله و مردم هر شهر و روستا را در جماعات مساجد، متحد و منسجم مى‏کند و به جمعیت مسلمانان شکوه و عظمت و اقتدار مى‏بخشد. و این خاصیت نماز، بدین صورت فراگیر و روزانه در هیچ عبادتى دیگر یافت نمى‏شود. البته در مراسم حج، مسلمانان گرد خانه طواف مى‏کنند و متحد و منسجم مى‏شوند؛ اما حج سالى یک بار و براى افرادى است که استطاعت این سفر را دارند؛ ولى نماز هر روز و براى همه افراد است.

اهمیت نماز در معراج‏

2- شبى که رسول خدا (ص) به معراج رفت، به خداوند عرض کرد: پروردگارا! در این شب به شادمانى شگفتى دست یافته‏ام، این شادمانى را بر من افزون فرما و راهى نشانم ده که همواره چنین باشم. خداى متعال او را به نماز فرمان داد و فرمود: «یَا مُحَمَّد! الْمُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ ؛ اى محمد! نمازگزار با خدایش سخن مى‏گوید و راز و نیاز مى‏کند.» (182)

3- امام محمد باقر (ع) فرمود: نماز هدیه‏ى مومن است به سوى پروردگار؛ پس هدایاى خود را نیکو کنید تا جوایز شما نیکو باشد. (183) (184)

22- «حفاظت از نماز» در کدام سوره آمده است؟

درباره‏ى حفاظت از نمازها، چهار آیه در چهار سوره آمده است که در یک آیه، خداوند به حفاظت از نماز امر فرموده و در سه آیه‏ دیگر آن را صفتى براى مؤمنان یا نماز گزاران دانسته است.

1. حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى؛ (سوره بقره، آیه 238)

در انجام همه‏ى نمازها به خصوص نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید.

2. وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ؛ (سوره انعام، آیه 92)

[یقین بدان] آن‏ها که به آخرت ایمان دارند، به آن (قرآن) ایمان مى‏آورند و بر نمازهاى خویش، محافظت مى‏کنند.

3. سوره مؤمنون، آیه 9: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ ، و آنها که بر نمازهایشان مواظبت می‏نمایند.»

4. سوره معارج، آیه 34: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ ، و آنها که بر نماز مواظبت دارند.» (185)

23- چه کنیم نماز در نظرمان مهم جلوه کند و از چه راهى مى‏توان به اهمیت نماز پى برد؟

در این باره به نکته‏هاى زیر دقت و عمل کنید:

1. درباره‏ى اهمیت و ارزش نماز مطالعه کنید تا شناخت شما در مورد نماز بیشتر شود. وقتى انسان بداند نماز به معناى ارتباط و سخن گفتن مستقیم با خداوند بزرگ است و این بالاترین توفیقى است که یک انسان مى‏تواند از آن برخوردار باشد، سعى مى‏کند همواره خود را آماده سازد.

قرآن کریم مى‏فرماید: «…وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»؛ (186)

آن‏ها که به آخرت ایمان دارند به آن (قرآن) ایمان مى‏آورند و مراقب نمازهاى خویش هستند.

2. سعى کنید براى نماز، برنامه ریزى کنید؛ مثلا شب‏ها کمتر غذا بخورید و زودتر بخوابید و از هر گونه سستى و تنبلى دورى کنید؛ زیرا سستى و تنبلى به ویژه براى نماز صبح از وسوسه‏هاى شیطان است. براى رهایى از وسوسه‏هاى شیطان، باید به خداوند بزرگ پناه برد: «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ – مَلِکِ النَّاسِ – إِلهِ النَّاسِ – مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ – الَّذی یُوَسْوِسُ فی‏ صُدُورِ النَّاسِ – مِنَ الْجِنَّةِ وَ النَّاسِ»؛ (187)

بگو پناه مى‏برم به پروردگار مردم، پادشاه مردم، خداى مردم، از شر وسوسه‏هاى شیاطین از جنى و انسانى. (188) (189)

24- پدر و مادر براى نشان دادن اهمیت نماز به فرزندان خود، چه رفتارى باید داشته باشند؟

لازم است که پدر و مادر براى نماز خوان کردن فرزندان خود، نکته‏هایى را رعایت کنند؛ از جمله:

1. بالا بردن سطح آگاهى و شناخت فرزندان به طور غیر مستقیم نسبت به فواید نماز و نقش آن در زندگى انسان.

2. زبان نرم و گویا و گفت و گوى جذاب و دل پسند درباره‏ى نماز و عمل به واجبات دینى: «ادْعُ إِلى‏ سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ…»؛ (190)

آنان را به راه پروردگارت با حکمت و پند پسندیده فراخوان و به روشى که آن [روش] بهتر است، با آنان مناظره کن.

3. فراهم کردن امکانات دل پذیر؛ مانند: زیبا سازى محل، تهیه عطر، تهیه کردن سجاده براى فرزند، کوتاه بودن برنامه‏ى نماز، تشویق و وعده‏ى جایزه، استمرار در برنامه‏ها و….

4. مشاوره با افرادى که در این زمینه مهارت دارند.

5. آگاهى دقیق از شرایط امر به معروف و نهى از منکر براى پدر و مادر.

6. تمرین عملى، به این صورت که پدر یا مادر از فرزند بخواهند هم زمان با آن‏ها به نماز بایستد و هر چه آن‏ها بر زبان جارى کردند او نیز تکرار کند.

7. بردن به مساجد براى شرکت در نماز جماعت. از فرموده‏هاى حضرت لقمان على نبینا و اله و علیه‏السلام به فرزندش این است: فرزندم! بسیار نماز بخوان و هرگز نماز را از اول وقت تأخیر نینداز و با جماعت نماز بگزار، هر چند در سخت‏ترین حالت‏ها باشد. (191)

8. تهیه و نمایش فیلم‏هایى درباره‏ى نماز. (192) (193)

**—

نمازخوان و بی نماز

25- کسى که نماز مى‏خواند ولى دیگران را اذیت مى‏کند بهتر است؛ یا کسى که نماز نمى‏خواند اما به دیگران کمک مى‏کند؟

برخى مقایسه‏ها ذهن را دچار خطا مى‏کند. براى رفع چنین خطایى، باید مبناى مقایسه را اصلاح کرده، به آن صورت منطقى داد. مقایسه صحیح در این مورد آن است که بگوییم:

فردى که نماز مى‏خواند و مردم آزارى هم مى‏کند، بهتر است؛ یا کسى که نماز مى‏خواند و به کسى هم آزارى نمى‏رساند.

یا آن که گفته شود: شخصى که نماز نمى‏خواند و مردم آزارى نمى‏کند، بهتر است؛ یا شخصى که نماز نمى‏خواند و مردم آزارى مى‏کند.

پاسخ سؤالات یاد شده روشن است. در هر صورت در پاسخ مقایسه‏اى که در سؤال آمده مى‏توان گفت: دو طرف هر کدام داراى یک امتیاز مثبت و یک امتیاز منفى هستند؛ ولى نه آزار دادن مردم مربوط به نماز خواندن است و نه ترک آزار آنان ربطى به تارک الصلاة بودن دارد. از سوى دیگر هم آزار دادن مردم، داراى مراتب مختلف است و هم ترک نماز. آزار دادن از مراتب بسیار پایین شروع مى‏شود؛ مثلاً در روایات آمده است: «پایین‏ترین مرتبه ظلم آن است که سواره به پیاده بگوید: کنار برو». و مراتب بسیار بالاى آن مانند آدم‏کشى و… است.

ترک نماز نیز صورت‏هاى مختلف دارد. ممکن است گاهى به جهت سهل انگارى باشد و ممکن است گاهى به سبب انکار دین، خدا و احکام باشد. هر دو ترک نماز است؛ اما اولى موجب کفر نیست؛ ولى صورت دوم موجب کفر و خروج از دین است.

حال کدام مرتبه منظور است؟ بدیهى است که قضاوت کلى در این موارد منطقى نیست و هر کدام حکمى متفاوت از یکدیگر دارند. (194)

**—

توجه خدا به نماز

26- آیا خداوند همه نمازها را مى‏بیند؛ در حالى که بسیارى از آنها در یک زمان انجام مى‏شود؟ چگونه به این همه نماز ثواب مى‏دهد؟

نه تنها خداوند همه نمازها را مى‏بیند و مى‏شنود، بلکه تمامى رفتارها، حرکت‏ها، حالات و ویژگى‏هاى هر موجود در نزد او حاضر است و او به همه آنها احاطه دارد. منشأ این پرسش آن است که خداوند، با موجودات محدودى همانند انسان، مقایسه شده است که با انواع محدودیت‏ها احاطه شده است! حال آن که: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‏ءٌ (195)؛ هیچ چیز همانند خداوند نیست» بلکه او محیط بر همه چیز است: » إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحیطٌ» (196).

تمامى هستى چشم و گوش خداونداند و هیچ محدودیتى در ذات او، براى احاطه مخلوقاتش نیست. بنابر این نه تنها میلیاردها انسان اگر هم زمان در حال عبادت باشند، براى او زحمتى به وجود نمى‏آورند؛ بلکه او در یک آن به همه موجودات جهان – از ذرات اتم گرفته تا کهکشان‏هاى عظیم – احاطه و نظارت دقیق دارد.

در دعاها مى‏خوانیم: «یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ شَأْنٌ عَنْ شَأْنٍ وَ لَا سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ وَ لَا بَصَرٌ عَنْ بَصَرٍ (197)؛ اى خدایى که کارى تو را از کار دیگر باز نمى‏دارد و نه هیچ شنیدنى تو را از شنیدن دیگر و نه دیدنى از دیدنى دیگر» (197).

بنابر این منشأ این پرسش، مقایسه نابه جاى خداوند با مخلوقى همانند انسان است. اگر شأن خداوند، اندکى شناخته شود و به درستى تصور گردد، حل این ‏مسأله ‏بسیار آسان‏ خواهد شد. (198)

**—

نماز اول وقت

27- آیا در قرآن، از خواندن نماز اول وقت، سخن به میان آمده است؟

1. وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ؛ (186) و آنان بر نمازهاى خویش مراقبت مى‏کنند.

در این جا مراد از محافظت بر نماز، محافظت بر وقت نماز است. (199)

2. رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ؛ (200) مردانى که تجارت و معامله، آن‏ها را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز غافل نمى‏کند.

در روایت آمده است: آن‏ها تاجرانى هستند که تجارت و بیع، آنان را از یاد خداوند غافل نمى‏سازد، هنگامى که وقت داخل مى‏شود حق آن را ادا مى‏کنند. (201)

3. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ؛ (202) آن گاه از پى ایشان کسانى آمده‏اند که نماز را تباه ساخته‏اند.

از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است: مراد از ضایع کردن نماز، تأخیر در وقت نماز است، نه ترک کردن آن. (203)

4. فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ – الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ؛ (204)

پس واى بر نماز گزارانى که از نمازشان غافلند! حضرت على علیه‏السلام مى‏فرمایند: ایشان به اوقات نماز، غافل و بى‏توجه هستند. (205) (206)

28- آثار و فواید نماز اول وقت چیست؟

بعضى از آثار و برکات نماز اول وقت عبارت است از:

1. جلب رضا و خشنودى الهى

امام رضا (ع) فرمود: «بدان که هر نماز دو وقت دارد: اول وقت و آخر وقت. اول وقت خشنودى پروردگار و آخر آن بخشش و عفو الهى است» (207).

2. خاموشى آتش دوزخ

رسول اکرم (ص) فرمود: «هیچ نمازى وقتش نمى‏رسد؛ مگر آن که فرشته‏اى نداى عمومى سر مى‏دهد: اى مردم! بپاخیزید و آتش‏هایى را که خود بر پشت خویش برافروخته‏اید، با نماز خاموش کنید» (208).

3. جلب دعاى خیر

امام صادق (ع) فرمود: «کسى که نمازهاى واجب را در اول وقت ادا کند و حدود آنها را حفظ نماید؛ فرشته‏اى آن را سپید و پاکیزه به آسمان برد. آن وقت نماز [به نمازگزار] گوید: خدا تو را نگاه دارد، همان گونه که مرا نگاه داشتى و مرا به ملکى بزرگوار سپردى»(209).

4. لطف و عنایت الهى در قیامت

عارف الهى مرحوم ملکى تبریزى (ره) مى‏نویسد: «هرگاه نداى مؤذن را شنیدى، نداى قیامت را به یادآور و خود را براى اجابت دعاى مؤذن (نماز اول وقت) مهیا کن؛ زیرا آنان که با سرعت، این ندا را پاسخ مى‏دهند، در قیامت با لطف و عنایت به آنها ندا خواهد شد»(210). (211)

29- تاخیر نماز از اول وقت چه پیامدهایى دارد؟

1. تأخیر نماز از اول وقت آن، بدون عذر، موجب محروم ماندن انسان از فیوضات و پاداش‏هاى آن و عدم استفاده از برکات و آثار نماز اول وقت و تضییع و سبک شمردن نماز است.

امام صادق(ع) فرموده است: «کسى که نمازها را بى سبب به تأخیر اندازد و حدود آنها را حفظ نکند، فرشته‏اى نماز او را سیاه و تاریک به آسمان برد؛ در حالى که نماز با صداى بلند به نمازگزار گوید: مرا ضایع کردى، خداى تو را ضایع کند؛ آن چنان که مرا ضایع کردى» (212).

2. تأخیر نماز از اول وقت، موجب دورى انسان از رحمت و نظر لطف الهى است.

حضرت مهدى (عج) به یکى از مشتاقان دیدارش (زهرى) که به زیارت آن حضرت موفق شده بود، دوبار فرمود: «از رحمت خدا دور است کسى که نماز صبح را چندان تأخیر اندازد تا ستاره‏ها ناپدید شوند و نماز مغرب را به قدرى تأخیر اندازد تا ستاره‏ها ظاهر شوند» (213).

3. نخواندن نماز در اول وقت، موجب جرأت و سلطه شیطان بر انسان مى شود.

رسول خدا(ص) مى‏فرماید: «شیطان همیشه از مؤمن مى‏ترسد، تا زمانى که بر نمازهاى پنجگانه محافظت دارد. اما هنگامى که پنج وقت نماز را ضایع کرد، بر او جرأت پیدا مى‏کند و او را در گناهان بزرگ مى‏اندازد» (214).

4. یکى دیگر از آثار شوم سستى و تهاون (خوار و سبک‌شمردن) در نماز، محشور شدن با افراد دوزخى در قیامت است.

پیامبر(ص) مى‏فرماید: «کسى که نمازهاى پنجگانه‏اش را با طهارت کامل در اول وقت به جا آورد، این نماز در قیامت براى او نور و برهان است و کسى که نمازش را ضایع کند (از جمله اول وقت نخواند)، با فرعون و هامان محشور خواهد شد» (215).

5. نخواندن نماز در اول وقت، موجب محروم ماندن انسان از شفاعت پیامبر (ص) و امامان معصوم است.

حضرت رسول(ص) فرمود: «فرداى قیامت، شفاعت من به کسى که نمازهاى واجب را از اول وقتش به تأخیر افکند، نخواهد رسید.»(216) (217)

30- چرا خواندن نماز در اول وقت، براى نمازگزار شادى بخش، سبک و راحت است؛ ولى با تاخیر در نماز انسان احساس سنگینى مى‏کند؟

«الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا؛ کارها در گرو زمان و فرصت خاص خویشند». (218)

هر کارى زمانى ویژه دارد که در صورت تحقق یافتن در آن زمان، داراى تأثیر بیشتر و مناسب‏تر خواهد بود. براى مثال غذا خوردن زمان خاصى مى‏طلبد که اگر در شرایط و فرصت مناسب خودش باشد، بسیار گوارا و انرژى بخش خواهد بود؛ ولى اگر در زمان و شرایط خاص خود نباشد، نه طعم چسبنده‏اى دارد و نه مواد آن به طور کامل جذب مى‏شود و نه نشاط آور است.

غذاى روح نیز چنین است، اوقات نماز فرصت هایى هستند که نوعاً مناسب‏ترین شرایط براى نماز است، از همین رو نماز خواندن در آن اوقات، نشاط آور، انرژى بخش و داراى تأثیرات ویژه است؛ مثلاً در مورد نماز ظهر در روایات آمده است «به هنگام ظهر درهاى آسمان گشوده مى‏شود» (219).

شخصى از پیامبر (ص) درباره فلسفه نمازهاى پنجگانه سؤال کرد، حضرت فرمود:

«خورشید به هنگام زوال (ظهر) در مدارى داخل مى‏شود که با ورود به آن، هر چیزى که بر عرش است، خدا را تسبیح مى‏گوید… و این ساعتى است که خداوند بر من و امت من درود مى‏فرستد… » (220).

نمازهاى دیگر نیز به همین صورت است. هنگام طلوع فجر شرایط ویژه‏اى بر جهان حاکم مى‏شود که با اوقات دیگر، بسیار متفاوت است. از همین رو نمازگزار در این مواقع، احساسى متفاوت با دیگر اوقات دارد. (221)

31- اگر براى خواندن نماز اول وقت صبر کنم کلاسم دیر مى‏شود، آیا نماز خود را بخوانم یا به مدرسه بروم؟

قرآن مى‏فرماید: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ»؛ (222)

در انجام دادن همه‏ى نمازها [به خصوص] نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید و از روى خضوع و اطاعت براى خدا به پا خیزید.

بعضى از مفسران این آیه را دلیلى بر خواندن نماز در اول وقت مى‏دانند. از نظر فقها، نماز خواندن در اول وقت، مستحب است و به خاطر مشکلاتى همچون: دیر رسیدن به مدرسه یا… مى‏توان نماز را با تأخیر خواند. (223) (224)

32- چه کنم نمازها به ویژه نماز صبحم را در اول وقت بخوانم؟

نماز، یکى از واجباتى است که در دین اسلام بسیار اهمیت دارد. نماز، یک وظیفه‏ى ثابت و یک دستور انضباطى است که روح توجه به پروردگار را در انسان زنده مى‏کند: «فَأَقیمُوا الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنینَ کِتاباً مَوْقُوتاً»؛ (84) نماز را [به صورت معمول] انجام دهید؛ زیرا نماز وظیفه‏ى ثابت و معینى براى مؤمنان است.

نماز، مظهر پیوند با خدا و ارتباط با او است؛ به همین دلیل از همه‏ى عبادت‏ها برتر و بالاتر است. مؤمنان ارزش بسیارى براى اصل نماز و زمان برگزارى آن قائل هستند (186) و سهل انگارى در نماز، به ویژه در اوقات اولیه‏ى آن ممکن است زیان‏هایى در پى داشته باشد. (204)

تجربه نشان داده که اگر مسائل تربیتى، با انضباط و شرایط معین اجرا نگردند، عده‏اى آن را به دست فراموشى مى‏سپارند و اساس آن به کلى متزلزل مى‏گردد. این گونه مسائل حتماً باید در زمان معین و با انضباط دقیق اجرا شود، تا هیچ کسى براى ترک آن، عذر و بهانه‏اى نداشته باشد؛ از این رو براى این که به این مشکلات دچار نشویم شایسته است خود را مقید کنیم که حتماً نمازها را در اول وقت بخوانیم.

امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: هرگاه نماز در اول وقت بالا رود، سفید و درخشان به سوى صاحبش بازمى‏گردد و به او خطاب مى‏کند: از من مواظبت نمودى، خدا تو را حفظ کند و هرگاه در غیر وقت خود و بدون شرایط بالا برود، سیاه و تاریک به سوى صاحبش بازمى‏گردد و به او مى‏گوید: مرا تباه ساختى، خدا تو را نابود کند! (225)

امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: هرگاه نمازگزار نماز صبح را با طلوع فجر به جا آورد، دو مرتبه براى او نوشته مى‏شود، هم فرشته‏ى صبح و هم فرشته‏ى شب مى‏نویسد؛ [زیرا نماز صبح را فرشته‏ى روز و فرشته‏ى شب هر دو مشاهده مى‏کنند.] (226)

33- آیا صحیح است که کارمندان ادارات در وقت ادارى، نماز بخوانند؛ در حالى که باید کار مردم را انجام دهند؟

درباره‏ى تقدم نماز بر کار و اقامه‏ى آن در اول وقت، سفارش و دستورات زیادى وارد شده است. فرقى هم نمى‏کند که شخص در منزل باشد، یا محل کار و یا مسجد. در هر حال مستحب و شایسته‏ است که او نماز را در اول وقت (بعد از گفتن اذان) بخواند. در ادارات نیز معمولا بعد از چندین ساعت کار و فعالیت، بیست دقیقه تا نیم ساعت به کارمندان اجازه مى‏دهند که در نمازهاى جماعت ادارات شرکت کنند و این به معناى از بین بردن حق ارباب رجوع نیست؛ زیرا همه مسلمانان – چه کارمند و چه ارباب رجوع – وظیفه دارند نماز را در اول وقت به جا آورند. از شهید رجایى نقل شده است که مى‏گفت: «به نماز نگویید کار دارم، بلکه به کار بگویید نماز دارم».

اما در عین حال اگر کارهاى ادارى به نحوى بود که تا وقت نماز، امکان حل و فصل آنها نبود و ارباب رجوع نیز منتظر رسیدگى به کار ضرورى خود بودند و در صورت به تأخیر افتادن، احتمال ناراحتى و ضرر و زیان و آزار و اذیت وجود دارد؛ در این صورت بهتر است کارمندان، رسیدگى به کار ارباب رجوع را – آن هم در شرایط استثنایى – مقدم کنند و نماز خود را بعد از آن بخوانند. (227)

**—

پرسش از نماز

34- با توجه به آیه چهارم سوره‏ى اعراف شکى نیست که خداوند از همه‏ى خلایق سؤال مى‏کند؛ ولى پرسش این است که نخستین سؤال در قیامت از دوستى با اهل بیت است یا نماز؟

همان طور که اشاره شد، در اصل سؤال جاى تردیدى نیست؛ (228)

اما در این که در قیامت نخست از چه چیزى سؤال مى‏شود، روایات متعددى داریم. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: أَوَّلُ مَا یُحَاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ عَلَى الصَّلَاةِ فَإِذَا قُبِلَتْ قُبِلَ مِنْهُ سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِذَا رُدَّتْ عَلَیْهِ رُدَّ عَلَیْهِ سَائِرُ عَمَلِهِ؛ نماز، نخستین چیزى است که آدمى با آن محاسبه مى‏شود. اگر نماز پذیرفته شود، دیگر اعمال نیز قبول مى‏شود و اگر نماز رد شود، دیگر اعمال نیز رد مى‏شود. (229)

در روایت دیگرى مى‏خوانیم: أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الصَّلَاةِ فَإِنْ زَکَتْ صَلَاتُهُ زَکَى سَائِرُ عَمَلِهِ وَ إِنْ لَمْ تَزْکُ لَمْ یَزْکُ عَمَلُهُ؛ هنگامى که آدمى در پیشگاه خداوند تعالى قرار گیرد، نخست از نماز سؤال مى‏شود. اگر نمازش پاک باشد، دیگر اعمالش نیز پاک مى‏شود و اگر نمازش پاک نباشد، دیگر اعمالش نیز پاک نمى‏شود. (230)

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید: أَوَّلُ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ حُبُّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ؛ نخستین چیزى که [در قیامت] از انسان سؤال مى‏شود، دوستى ما اهل بیت است. (231)

امام صادق علیه‏السلام در روایت چهارم مى‏فرماید: إِنَّ أَوَّلَ مَا یُسْأَلُ عَنْهُ الْعَبْدُ إِذَا وَقَفَ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ عَنِ الصَّلَوَاتِ الْمَفْرُوضَاتِ وَ عَنِ الزَّکَاةِ الْمَفْرُوضَةِ وَ عَنِ الصِّیَامِ الْمَفْرُوضِ وَ عَنِ الْحَجِّ الْمَفْرُوضِ وَ عَنْ وَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ ؛ هنگامى که انسان در پیشگاه خداوند متعال قرار مى‏گیرد، نخست از نمازهاى واجب، زکات واجب، روزه واجب، حج واجب و ولایت ما اهل بیت از او سؤال مى‏شود. (232)

این روایات با هم منافات ندارد؛ چون مراد از «اول» در این روایات و امثال آن، اول اضافى و نسبى است به دو بیان:

1. در قیامت آن گاه که از اعمال بندگان سؤال مى‏شود، نخست نماز سؤال و محاسبه مى‏شود؛ از این رو در روایت اول و دوم کلمه‏ى «عمل» ذکر شده است و هنگامى که از اعتقادات سؤال مى‏شود، نخستین سؤال در مورد محبت اهل بیت علیهم‏السلام است. شیخ صدوق در بیان عقاید امامیه مى‏گوید: «پس از معرفت (اعتقادات)، نخستین عملى که از اعمال آدمى محاسبه مى‏شود، نماز است». (233)

پس بنابر نظر مرحوم صدوق، سؤال از اعتقادات، مقدم بر سؤال از نماز است. ضمن این که یکى از شرایط قبولى نماز و دیگر عبادات، اعتقاد داشتن به ولایت اهل بیت علیهم‏السلام است. (234)

بر این اساس، نخستین چیزى که سؤال مى‏شود، ولایت اهل بیت علیهم‏السلام است.

2. زمان هر دو پرسش متفاوت است؛ زیرا با توجه به روایاتى که از پیامبر صلى الله علیه و آله رسیده است: ما در هفت جایگاه به شما سرکشى مى‏کنیم؛ هنگام وفات، در قبر، هنگام برانگیخته شدن از قبر، هنگامى که پرونده عمل را اعطا مى‏کنند، وقت حساب‏رسى، وقت میزان اعمال و هنگام عبور از صراط و در آن جا محبت ما کار ساز است (235) و با توجه به اهمیتى که مسئله‏ى ولایت دارد (236)، مى‏توان گفت که زمان پرسش از ولایت، علاوه بر قیامت، نخست در عالم قبر و برزخ صورت مى‏گیرد. (237)

**—

نماز ستون دین

35- چرا نماز ستون دین است؟

نماز بدین جهت ستون دین است که بدون آن، دین معنا و مفهومى نخواهد داشت؛ همان گونه که خیمه بدون ستون، برپا نخواهد بود. نماز عبادتى است جامع و فراگیر و به مثابه ستون و پایه خیمه است. خاصیت بسیارى از عبادت‏ها و دستورات دینى (مثل زکات، حج، جهاد، روزه و…) در نماز جمع شده است. زکات، امتحان میزان عدم دلبستگى به مادیات و گذشتن از امور دنیایى است و در نماز نیز نمازگزار از همه چیز در مى‏گذرد و به خدا توجّه مى‏کند (مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ). در روزه، بعضى از امور بر انسان حرام مى‏شود و نماز نیز چنین است.

شاید علت این که از نماز به عنوان ستون دین یاد شده، این باشد که قبولى همه اعمال، بستگى به پذیرش آن دارد و در مقام مثال مانند ستون یک خیمه است که اگر خیمه، ستون نداشته باشد، هرگز پابرجا نمى‏ماند. مسلمانى که نماز نخواند و یا به نماز اهمیت ندهد، اسلام و مسلمانى‏اش مانند خیمه بى ستون است.

نظام تربیتى، سیاسى، اقتصادى و اخلاقى اسلام مبتنى بر نظارت درونى و تقوا است؛ یعنى، یک مسلمان بیش از همه چیز، خداى یگانه را مدنظر دارد و او را ناظر بر اعمال خویش مى‏داند و معتقد است معاد و قیامت بر سر راه او قرار داد.

در این نظام، نماز نقش یادآور و هشدار دهنده‏اى را دارد که هر روز و هر شب، این مهم را یادآورى کرده، انسان را از خطر فراموشى حقیقت باز مى‏دارد. در نتیجه نقش بسیار موثرى بر کنترل درونى انسان دارد؛ چنان که خداوند فرموده است. » أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ (162)؛ نماز را به پادار که نماز آدمى را از کارهاى زشت و ناپسند باز مى‏دارد و همانا ذکر و یاد خداوند، نتیجه بزرگ‏تر است». بنابر این نماز بدان جهت تشریع شده که آدمى، خود را فراموش نکند و بداند که بنده خدا است. نماز مانند چراغ‏هایى است که در فواصل معینى در تاریکى، روشن مى‏شود؛ تا کسى که در راه است، آن را گم نکند و دچار لغزش و انحراف نگردد. (238)

**—

کارکردهای نماز

36- کارکردهاى نماز چیست؟

الف. کارکرد روحى و معنوى

نماز ستون دین و رکن اصلى آن است «الصَّلَاةُ عَمُودُ الدِّینِ» و دائماً روح را با خداوند رحمان و صفات نیکوى او مرتبط مى‏سازد. به طور کلى وقتى یک دین با عملى زنده و روزانه توأم نباشد – که میان بنده و آفریدگار را ارتباط دهد و روح را به سوى رستگارى بکشاند – بى مفهوم خواهد بود. امام باقر (ع) به یکى از یارانش فرمود: «آیا مى‏خواهى ریشه، شاخه و بلندترین قله اسلام را به تو معرفى کنم؟ عرض کرد: بله، فدایت شوم! آن حضرت فرمود: ریشه‏اش نماز، شاخه‏اش زکات و قله مرتفعش جهاد است» (239).

فلسفه مهم‏ترى که براى نماز هست، این است که انسان را به یاد خدا مى‏اندازد و آن ریشه اصلى هر خیر و سعادت است.

امام صادق(ع) در مورد آیه «وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ» مى‏فرماید: منظور این است که به یاد خدا بیفتد و به سراغ حلال برود و با یاد خدا از حرام چشم بپوشد.(240)

پیامبر اکرم (ص) از یاران خود سؤال فرمود: «اگر بر در خانه کسى نهرى از آب صاف و پاکیزه باشد و در هر روز پنج بار خود را در آن شست و شو دهد، آیا چیزى از آلودگى و کثافت در بدن او مى‏ماند؟» یاران عرض کردند: نه؛ حضرت فرمود: «نماز درست همانند این آب جارى است. هر زمان که انسان نماز مى‏خواند، گناهانى که در میان دو نماز انجام شده است، از میان مى‏رود».

ب. آرامش بخشى نماز

«همانا با یاد خداوند دل‏ها آرامش مى‏یابد» (241).

اصولاً یاد خدا مایه حیات و آرامش دل‏ها است و هیچ چیز چنین آرامشى را ایجاد نمى‏کند.

بسیارى از دانشمندان علوم روانى و روان پزشکان، به این نکته پى برده‏اند که دعا و بر پا داشتن نماز و اعتقاد محکم به خداوند و دین، نگرانى، تشویش، یأس و ترس را – که موجب بسیارى از بیمارى‏هاى روحى است – بر طرف مى‏سازد.

انسان ناخودآگاه در مواقع ترس و ناامیدى، نام خدا را به زبان مى‏آورد و از او یارى مى‏طلبد. پس به یاد داشتن، به یاد آوردن و ارتباط با خداوند سبحان، از طریق نماز به سهولت امکان‏پذیر است. امام صادق (ع) مى‏فرماید: هنگامى که با غمى از غم‏هاى دنیا روبه‏رو مى‏شوید، وضو گرفته به مسجد بروید، نماز بخوانید و دعا کنید؛ زیرا خداوند دستور داده است: «… وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ… » (242).

هرگاه براى امیرالمؤمنین (ع) مشکلى پیش مى‏آمد نماز مى‏خواندند و به دنبال حل مشکل مى‏رفتند.(243)

ج. ایجاد تمرکز

توجه و تمرکز – که از شرایط مهم نماز است – وسیله‏اى براى پرورش و تمرین حضور ذهن و تمرکز حواس است که در زندگى بسیار حایز اهمیت بوده و بیشتر موفقیت‏هاى انسان، در نتیجه همین تمرکز فکر و توجه کامل و حضور ذهن است: «به راستى مؤمنان رستگارند، کسانى که در نمازشان خشوع مى‏ورزند» (244).

سپاس‏گزارى از خدا (نماز) خود انگیزه‏اى محکم و دستاویزى مطمئن، براى افزایش معنویت و اتصال به سرچشمه معنویت است. بدیهى است افزایش معنویت، روح و روان انسانى را متعالى مى‏سازد.

د. کارکرد بازدارندگى

» إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ… » (245).

نماز با متوجه نمودن انسان، به سوى خدا و صفات نیکوى الهى و روز قیامت، آدمى را از بدى‏ها باز مى‏دارد و فضایل اخلاقى و انسانى را در وى تقویت و به اخلاق الهى آراسته مى‏کند. فلسفه بزرگ نماز، باز داشتن انسان از زشتى‏ها و منکرات است و از آن‏جا که انسان را به یاد نیرومندترین عامل باز دارنده (یعنى اعتقاد به مبدأ و معاد) مى‏اندازد، داراى اثر بازدارندگى از فحشا و منکر است. نماز خودبینى، کبر و غرور را در هم مى‏شکند؛ چنان که امام على(ع) فرمود:

«… خداوند ایمان را براى پاکسازى انسان‏ها از شرک واجب کرده است و نماز را براى پاکسازى از کبر و… » (246).

«اگر نماز گزار بداند که چقدر از رحمت خداوند او را فرا گرفته، سرش را از سجده بر نخواهد داشت» (247). «نماز وسیله تقرب هر پرهیزکار به خداوند است» (248).

ه. کارکرد تربیتى، اجتماعى

نظافت و طهارت لباس و بدن، غصبى نبودن لباس و محل نماز، وقت‏شناسى و… از شرایط صحت نماز است و نمازگزار واقعى، طبق آیات 19 تا 35 سوره «معارج»، کسى است که: «نمازش ترک نشود؛ قسمتى از اموال خود را متعلق به بینوایان و محرومان بداند؛ روز جزا را باور داشته باشد و خود را از عذاب پروردگار ایمن نداند؛ دامان خود را از شهوت‏رانى پاس نگه دارد؛ و به امانت‏ها و پیمان خود وفادار باشد؛ براى حفظ حقوق مردم نترسد و براى شهادت قیام کند.» علاوه بر این شعارهاى متن نماز، خود سازنده و تربیت کننده فرد و اجتماع است. نماز روح انضباط را در انسان تقویت مى‏کند؛ چرا که دقیقاً باید در اوقات معینى انجام گیرد که تأخیر و تقدم آداب و احکام آن، موجب بطلان نماز مى‏شود. (249)

رسول خدا (ص) فرمود: «کسى که نماز را سبک شمارد، شفاعت من شامل حال او نمى‏شود». (250)

و. کارکرد سیاسى

یکى از امتیازات حکومت اسلامى، بر سایر مکتب‏هاى سیاسى، نماز و سایر برنامه‏هاى عملى آن است؛ چرا که همه مکتب‏ها، در ابتدا صحبت از خلق مى‏کنند و نویدهاى بسیار به مردم مى‏دهند. مردم نیز قول پیروى، فداکارى و همبستگى مى‏دهند. اما پس از مدتى، ایده‏ها، شعارها، وعده‏ها و قرارها به دست فراموشى سپرده مى‏شود و به وضع اختناق و استعمار باز مى‏گردند. اما اسلام با برنامه‏هاى عملى و تمرین‏هاى روزانه و شعارهاى سازنده اذان، اقامه و سایر عبادات، ایده‏ها و تعهدات و مسؤولیت‏ها را در میان همه اقشار، زنده و پایدار مى‏دارد و باعث مى‏شود که دولت و ملت، همواره به عهد خود وفادار بمانند.

باید توجه داشت که هر روز مسلمانان – بدون هیچ‏گونه امتیازى – با شنیدن صداى اذان، دست از کارهاى دنیا شسته، براى نماز جماعت گرد هم جمع مى‏شوند و روح ایمان، وحدت، همبستگى، تعاون و همیارى – که ضامن اجراى قوانین است – در آنان تجدید و تقویت مى‏گردد.

ز. کارکرد معنوى

حضرت على (ع) مى‏فرماید: «نماز گناهان را مانند ریزش برگ فرو مى‏ریزد». در قرآن آمده است: «نماز شب انسان را به مقام والاى معنوى مى‏رساند». امام على(ع) مى‏فرماید: «محبوب‏ترین اعمال نزد خداوند نماز است.» همچنین خداوند در سوره «نور» (آیات 37و 56 و 63) و سوره «اسرا» (آیات 64 ، 78 ، 79 ، 88 ، 106 و 110) انسان را به تفکّر و تعقل در مورد نماز و آیات الهى فرا مى‏خواند. حضرت رضا (ع) فرمود: «علت تشریع نماز این است که توجه و اقرار به ربوبیت پروردگار و مبارزه با شرک و بت‏پرستى، قیام در پیشگاه پروردگار در نهایت خضوع و نهایت تواضع، اعتراف به گناهان، تقاضاى بخشش از معاصى گذشته و نهادن پیشانى بر زمین براى تعظیم پروردگار است تا گرد و غبار فراموش‏کارى بر دل او ننشیند. همچنین مداومت ذکر خداوند در شب و روز سبب مى‏شود که انسان مولا، مدبر و خالق خود را فراموش نکند» (251). (252)

**—

فواید نماز

37- فواید نماز چیست؟

فواید نماز بسیار فراوان است که به برخى اشاره مى‏کنیم:

1. نماز سدى در برابر گناهان آینده است: همانا نماز از فحشا و منکرات جلوگیرى مى‏کند. (146)

2. نماز به اعمال انسان ارزش مى‏دهد و در صورت قبولى آن، سایر اعمال نیز پذیرفته مى‏شود. پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: در قیامت، نخست نماز بنده بررسى مى‏شود، اگر مورد قبول واقع شود، بقیه اعمال وى نیز بررسى مى‏شود و اگر قبول نشود، بقیه‏ى اعمال نیز رسیدگى نمى‏شوند. (253)

3. نماز خردکننده‏ى شیاطین است؛ از این رو شیطان همواره مى‏خواهد انسان را از نماز دور کند: شیطان مى‏خواهد شما را از یاد خدا و نماز بازدارد. (103)

4. نماز ستون دین است. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: نماز ستون دین است، هر کس نمازش را ترک کند، دینش را منهدم و خراب کرده است. (254)

5. نماز شیطان را دور مى‏کند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: شیطان از بنى آدم مى‏ترسد، تا زمانى که بر نمازهاى پنج گانه محافظت مى‏کند؛ ولى وقتى او در نمازش سست شد، شیطان بر او مسلط مى‏شود، و او را به ارتکاب گناهان کبیره وادار مى‏کند. (255)

6. شفاعت اهل بیت علیهم‏السلام در قیامت. امام صادق علیه‏السلام فرمود: شفاعت ما به کسى که نمازش را سبک بشمارد، نمى‏رسد. (253)

7. نماز، مهم‏ترین وسیله براى ارتباط با خدا و نزدیکى به او و ضامن سعادت ابدى انسان است. اگر انسان دنبال آرامش و آسایش روح و روان در این دنیا باشد، باز هم نماز است که او را به چنین آرامشى مى‏رساند؛ چرا که نماز، ذکر خدا است: «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»؛ (157) آگاه باشید! تنها با یاد خدا دل‏ها آرامش مى‏یابد.

8. نماز، روح نظم و انضباط را در انسان تقویت مى‏کند. (256)

**—

اثرات نماز

38- چرا نمازها اثر لازم را در ما ندارند؟ چه کنیم تا آثار نماز را در زندگى خود، حس کنیم؟

از مجموع آیات و روایات، برمى آید که نمازها از نظر اثر گذارى بر سه قسم است:

1. نماز بى اثر؛ نمازهایى که مهر «باطل» بر روى آن نقش مى‏بندد. نمازى که خود نمازگزار هم، اعتقادى به آن ندارد و آن را به عنوان وظیفه انجام نمى‏دهد. مانند نمازى که به جهت دیدن دیگران (ریا)، خوانده مى‏شود و به محض دگرگون شدن شرایط و بر هم خوردن اوضاع، دیگر نه از نماز خبرى است و نه از نمازگزار.

2. نماز با اثر کم و یا متوسط؛ عمده نمازها این گونه‏است. نمازهایى که بدون خشوع و خضوع، بدون مراعات شرایط، بدون رعایت آداب باطنى و عرفانى و… خوانده مى‏شود.

3. نماز پر اثر؛ نمازهاى ناب که به وسیله انسان‏هاى خالص اقامه مى‏گردد.

این نماز بهترین وسیله براى قرب به خدا، جامع‏ترین مظهر عبودیت و بندگى و کامل‏ترین نمونه شکر و سپاس گزارى است. این نماز عامل نیرومند و موثرى است در صلاح حال فرد و جامعه و عبادتى است که از جهت تربیت و سازندگى به راستى، بى‏نظیر است.

این نماز آدمى را از وقفه، رکود و جمود، به حرکت، جنبش و پیشروى وا مى‏دارد و از جهل و نادانى، به سمت علم و از غفلت و ناآگاهى، به سوى بیدارى و آگاهى سوق مى‏دهد.

اینها در صورتى است که نمازگزار، درست نماز بخواند، مراقب آداب ظاهرى و شرایط معنوى آن باشد و از آن محافظت و کاملاً به آن رسیدگى کند؛ تا از آثار و نتایج بزرگ نماز برخوردار شود.

بى‏اعتنایى به نماز و توجه نکردن و عدم رسیدگى به آن، سبب شده که نماز امرى ساده، بى‏ارزش و پیش پا افتاده شناخته شود و گروهى آن را کارى بى فایده و عملى بى اثر در زندگى بدانند و حتى کار به جایى بکشد که عده‏اى بگویند نماز چه اثرى در زندگى دارد.

نماز باید با فهم و معرفت خوانده شود. براى این منظور چند گونه دستورالعمل آمده است:

الف. مراحل قبل از نماز:

1.توجه به شرایط مانند لباس و مکان مباح؛

2. وقت‏شناسى و دقت در وقت؛

3. انتظار براى نماز ؛ چنانچه امکان باشد، مناسب است انسان اندکى قبل از وقت و شروع نماز، به مسجد برود و به انتظار بنشیند و خود را براى خواندن نماز آماده کند.

4. تفکر و اندیشه؛ در عین حال که منتظر وقت نماز است، مى‏تواند فکر و اندیشه خود را درباره ‏اهمیت ‏و اسرار این ‏عبادت ‏سازنده ‏به ‏کار گیرد.

5. دقت و توجّه کافى در هنگام وضو گرفتن؛ یعنى، وضو را با شادابى کامل بگیرد و دعاهاى آن را بخواند.

6. اذان و اقامه؛ گفتن اذان و اقامه و تامل و اندیشه در معانى ذکرها و عبارت‏هاى آن، نقش ویژه‏اى در خشوع و خضوع انسان و اقامه نماز آگاهانه دارد.

7. هفت تکبیر؛ قبل از گفتن تکبیرة الاحرام (الله اکبر)، مستحب است، شش «الله اکبر» دیگر، گفته شود و با گفتن «الله اکبر» هفتم، نماز آغاز گردد.

امام باقر (ع) فرموده است: «نماز خود را [به منظور ارادت‏ و اطاعت]، با هفت‏ تکبیر شروع‏ کن».

ب. در حال نماز:

مهم‏ترین بحث در این زمینه، داشتن خشوع و حضور قلب در نماز است. روح نماز عبارت است از: خشوع و حضور قلب و بیدارى دل و اینکه توجه داشته باشیم، چه مى‏گوییم و با که مناجات مى‏کنیم. چنین نمازى انسان را از گناه و لغزش باز مى‏دارد و او را به قله فلاح و رستگارى مى‏رساند.

اگر نه روى دل، اندر برابرت دارم

من این نماز، حساب نماز نشمارم

از این نماز ریایى، چنان خجل شده‏ام

که در برابر رویت، نظر نمى‏آرم

نماز کن به صفت، چون فرشته باید و من

هنوز در صفت دیو و دد گرفتارم…

از رسول گرامى اسلام(ص)، سؤال شد: خشوع چیست؟ آن حضرت فرمود: «خشوع عبارت است، از تواضع داشتن در حال نماز؛ به طورى که همه توجه قلب نمازگزار، متوجه ذات مقدس پروردگار هستى گردد».

براى رسیدن به مقام خشوع و خضوع، زحمت فراوانى لازم است. در این رابطه استفاده از راه‏کارهاى زیر، مفید و موثر به نظر مى‏رسد:

1. توجه به معانى و مفاهیم الفاظ و اعمال نماز.

2. در مراحل اول، نماز را خلاصه و حتى بدون رعایت ذکرهاى مستحبى انجام دهیم، تا با تحمل بار سبک، زودتر به مقصد برسیم.

3. قبل از نماز، فکر خود را از مشغولیت‏هاى قبلى خالى کنیم و با یک اراده محکم، فکر و برنامه ریزى آینده را به بعد موکول کنیم.

4. دست‏ها را روى ران‏ها قرار دهیم؛ به طورى که دست براى ور رفتن با سر و صورت آزاد نباشد.

5. براى نماز، جاى ساده و آرامى را انتخاب کنیم تا رفت و آمد و دیگر عوامل زینتى، موجب حواس پرتى نگردد.

در این رابطه سفارش شده که مقابل درب باز، در کوچه و خیابان، مقابل آتش و چراغ، در آشپزخانه، روبه‏روى عکس و مجسمه و… نماز خوانده نشود تا از حواس پرتى جلوگیرى گردد.

6. استفاده از سجاده ساده نیز تا حدى زمینه حواس پرتى را از بین مى‏برد.

7. خوددارى از گناه و نافرمانى خداوند، براى دست یافتن به خشوع و حضور قلب در نماز موثر است.

وقتى موارد یاد شده، رعایت گردد و نماز با تمام آداب ومستحبات آن برگزار شود؛ قطعاً این نماز، اثر و برکات فراوانى بر دل و جان انسان خواهد گذاشت. (257) (258)

39- آثار نماز در زندگى روزمره چیست؟

قبل از جواب سؤال، یک مثال بزنم؛

من از شما سؤالى مى‏کنم که درس خواندن و با سواد شدن و آگاه شدن چه اثرى در زندگى ما دارد؟

در جواب باید گفت: اولا با سواد شدن یعنى کسب بینایى.

ثانیا، آگاه شدن به وظیفه خود در جامعه و انتخاب یک زندگى آگاهانه براى خود و دانستن راه و روش معاشرت و رسیدن به قله‏هاى علمى و در نتیجه زندگى کردن با کمال و لذت و مدنیت.

ثالثا، مفید بودن براى خود، خانواده و کشور در سایه علم.

مثلا اگر متخصص قلب شویم در این زمان چه مقدار مى‏توانیم خدمت کنیم و چه قدر انسانها را از مرگ نجات دهیم و به کانون گرم خانواده برگردانیم. همچنین به یارى خداوند قادر در اثر این علم مى‏توانیم خیلى‏ها را آگاه کنیم که خوب زندگى کنند.

مگر شما از علم انتظار دیگرى هم دارید که انسان هم به کشور خود خدمت کند و هم به مردم خود خدمت نماید و خود هم در زندگى یک شخصیت عالم و آگاه و متعهد شود.

قابل ذکر است که ما یک مثال زدیم. جا دارد جواب این سؤال خودش یک کتاب شود.

ما در جواب اصل سؤال (آثار نماز در زندگى روزمره چیست؟) این سه جواب را مى‏دهیم:

اولا – با خدا مى‏شویم، یعنى کسب معرفت بر خالق هستى‏ پیدا مى‏کنیم.

ثانیا – آگاه به وظیفه الهى خود مى‏شویم و بر مبناى وظیفه الهى در جامعه اقدام مى‏کنیم و یک زندگى آگاهانه که از دینمان بدست آورده‏ایم انتخاب مى‏نماییم و به آن عمل مى‏کنیم و در نتیجه با لذت بردن از احکام الهى که بدست آورده‏ایم زندگى مى‏کنیم.

ثالثا – در سایه دین مى‏توانیم براى خودمان، خانواده‏مان، کشورمان و تمام انسانیت مفید باشیم.

مثلا من مى‏توانم همان دکتر قلب باشم و علاوه بر علم تخصصى و پزشکى، یک پشتوانه الهى و خدایى هم مرا یارى دهد که در آن صورت توان خدمت من مضاعف مى‏شود و مى‏توانم در راه خدا به بندگان خدا خدمت کنم، دست آنها را بگیرم و به کانون گرم زندگى و جامعه برگردانم، آن هم بر مبناى وظیفه الهى خود و خارج از مادیات.

مگر شما از نماز، انتظار دیگرى هم دارید؟!

این نماز مى‏تواند انسانهاى بلند همتى تربیت کند و به آنها جهت الهى بدهد. در آن صورت است که ما از نماز لذت مى‏بریم و همه چیز ما از نماز مى‏شود ولى امروز چنین انسانهایى کم‏ هستند و گمنام. و ما از خدا مى‏خواهیم که بر ما توفیق درک واقعى نماز را بدهد. (259)

40- نقش نماز در تربیت انسان چیست؟

انسان موجود فراموش کارى است، نه تنها دیگران را فراموش مى‏کند بلکه بسیارى اوقات به خود فراموشى نیز مبتلا مى‏گردد و این خود فراموشى، بزرگترین دشمن سعادت اوست.

دو عامل مهم به این خودفراموشى کمک مى‏کنند، نخست نیازهاى واقعى روزانه است، مخصوصا زمانى که زندگى پیچیده و پر از مشکلات شود و دیگرى نیازهاى خیالى و زرق و برق و تشریفات آمیخته با هوا و هوس‏ها و عشق به مال و جاه و شهوات است. در این حال درست به مسافرى ماند که در دو طرف جاده قصرهاى سر به فلک کشیده و شاهدان زیباروى را تماشا مى‏کند که ناگهان از مسیر اصلى منحرف شده، به پرتگاه سقوط مى‏کند.

مهم‏ترین آثار نماز، بیدار ساختن انسان و پایان دادن به خودفراموشى است، زیرا هنگامى که یاد خدا به میان آمد، وضع به کلى دگرگون مى‏شود.

آیه شریفه: » أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری » (4)

که فلسفه نماز را یاد خدا مى‏شمارد و آیه شریفه: » لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ » (146)

که بعد از جمله » إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ » آمده نشان مى‏دهد که ریشه اصلى فلسفه نماز در یاد خدا نهفته است، زیرا سرچشمه همه گناهان حب دنیا و دنیا پرستى است. (و ذِکْرُ اللَّهِ)، انسان را از آن باز مى‏دارد. (260)

خداى متعال انسان را به نماز فرمان داده است و مى‏فرماید: «یَا مُحَمَّد! الْمُصَلِّی یُنَاجِی رَبَّهُ؛ اى محمد! نمازگزار با خدایش سخن مى‏گوید و راز و نیاز مى‏کند.» (261)

على (ع) مى‏فرماید: «نماز گناهان را مى‏زداید چنانکه برگ را از درخت بزدایند و گناهان را از گناهکار مى‏گشاید چنانکه بند از کسى بگشایند.» (262)

آثار نماز

یکى از آثار مهم نماز این است که انسان را از زشتى و گناه‏ باز مى‏دارد. (263)

امام صادق (ع) فرمود: «أَنَّ الصَّلَاةَ حُجْزَةُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ ؛ (264) همانا نماز نگهبان الهى در زمین است.»

رسول خدا (ص) نیز مى‏فرماید: «خداى متعال فرموده است: من سه چیز را براى نمازگزار پذیرفته‏ام:

1- تا زمانى که در حال نماز است رحمتم را بر او نازل کنم.

2- فرشتگان با بالهاى خود او را زیر پوشش و حمایت قرار دهند.

3- خودم با او مناجات کنم. آن گاه که او گفت: (یا رب، من گویم لبیک.») (265)

نماز معراج مومن است. رسول خدا (ص) مى‏فرماید: » اَلصَّلوةُ مِعراجُ المُومِن «. (266)

اگر انسان مى‏خواهد پرواز کند و به معراج برسد، تنها از طریق نماز امکان‏ پذیر است. خیلى افراد نماز مى‏خوانند ولى به معراج نمى‏رسند چون نماز را کامل به جا نیاورده‏اند. پس نماز این قدرت را دارد که انسان را به معراج برساند. (267)

نماز، دژى محکم در مقابل شیطان است؛ على (ع) فرمود: » الصَّلَاةُ حِصْنٌ مِنْ سَطَوَاتِ الشَّیْطَانِ ؛ (268) نماز، قلعه و دژ محکمى است که نمازگزار را از حملات شیطان نگاه مى‏دارد.»

همچنین مى‏فرماید: «هنگامى که انسان در حال نماز است، اندام، جامه و هر چه پیرامون اوست خدا را تسبیح مى‏گویند.» (269)

یکى از آثار (نماز) نجات از عذاب است‏!

امام صادق (ع) فرمود: «پیرمردى را در قیامت حاضر مى‏کنند، سپس پرونده عملش را به دستش مى‏دهند، پرونده به صورتى است که مردم آن را مى‏بینند و در آن پرونده به جز بدیهاى او نمى‏نگرند. این برنامه به طول مى‏انجامد تا پیرمرد به خداوند عرض مى‏کند: امر مى‏کنى که مرا به آتش ببرند؟ خطاب رسد: اى پیرمرد! من حیا مى‏کنم تو را عذاب کنم در حالى که در دنیا براى من نماز خواندى. اى ملائکه! بنده مرا به بهشت ببرید.» (270)

نماز در خانه آثار فراوانى دارد. یکى از آنها نورانى شدن منزل است. رسول خدا (ص) مى‏فرمایند: » نَوِّرُوا مَنازِلَکُم بِالصَّلاة و قَرائَةِ القُران (271)؛ با خواندن نماز و قرائت قرآن به خانه‏هایتان نورانیت ببخشید.»

نماز موجب اجابت دعا

در حدیثى از رسول خدا (ص) آمده است: » الصَّلَاةُ إِجَابَةُ الدُّعَاءِ وَ قَبُولُ الْأَعْمَالِ (272)؛ نماز موجب اجابت دعا و قبولى اعمال است.»

بازدارنده از جرائم‏

با اندک تاملى در مجموعه پرونده کسانى که مرتکب جرم شده‏اند به آسانى مى‏توان دریافت که درصد بى‏نمازهاى آنها بیشتر از نمازخوانهاست.

امام صادق (ع) نماز را بازدارنده از لغزشها و گناهان مى‏داند و مى‏فرماید: «نماز به همان مقدار که جلو گناهان را مى‏گیرد پذیرفته مى‏شود».

داستان فضیل عیاض‏

فضیل عیاض رئیس دزدان بود و به قافله‏ها یورش برده، اموال آنها را به یغما مى‏برد. به خانه‏هاى مردم حمله مى‏کرد و مردم از دست او و دار و دسته‏اش آسودگى و امنیت نداشتند، حتى حکومت زمانش نیز نمى‏توانست جلو تعدیات او را بگیرد. او در یکى از شبها که در حال بالا رفتن از دیوار خانه‏اى بود صدایى شنید. گوش فرا داد و متوجه شد خواننده‏اى در دل شب آیه‏اى از قرآن را تلاوت مى‏کند: » أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ …؛ (273) آیا وقت آن نرسیده که دلهاى مومنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حق نازل شده است خاشع گردد.»

ناگهان فضیل تکانى خورد و با اشکهاى جارى از همانجا برگشت در حالى که مرتب مى‏گفت: چرا، خدایا وقت آن رسیده است!

او منقلب شد و برگشت.

به پیامبر اسلام (ص) عرض کردند فلان جوان که به مسجد مى‏آید و پشت سر شما نماز مى‏خواند مرتکب گناه نیز مى‏شود. پیامبر (ص) فرمود: «بالاخره این نماز یک روز نجاتش مى‏دهد؛ إِنَّ صَلاَتَهُ تَنْهَاهُ یَوْما.»

نکته

البته همانطور که طبیب، نسخه بیمار را تمدید مى‏کند تا بیمار بهبودى کامل پیدا کند، نماز هم براى گناه ‏زدائى و بازدارندگى از گناه باید استمرار یابد تا نتیجه‏ بخش گردد.

همان ‏گونه که بیمارى‏ها و درمان آنها یکسان نیست و برخى از بیمارى‏ها احتیاج به مراقبت بیشترى دارد و حتى از برخى از آنها تا آخر عمر باید مراقبت نمود، مراقبت از بیمارى گناه توسط نماز هم یک امر دائمى است. علاوه بر آن گاهى مصرف دارو براى آن است که بیمارى شدت پیدا نکند. نماز نیز چنین تأثیرى را در بسیارى از مواقع دارد.

برخى مطرح مى‏کنند که فلانى نماز مى‏خواند، اما خیلى از کارهاى زشت را هم انجام مى‏دهد. در پاسخ باید گفت که شاید اگر این آدم نماز نمى‏خواند کارهاى زشت بیشترى مرتکب مى‏شد! (274)

41- ابعاد نماز چیست؟

نماز داراى ابعاد گوناگون است:

1. بعد عبادى و رابطه مستقیم با خدا؛

2. بعد سیاسى – اجتماعى در وحدت بخشى به مسلمین در قبله و جماعت؛

3. بعد فرهنگى و تربیتى در سالم سازى فضاى جامعه و دور نگه داشتن مسلمین از فحشا و منکر؛

4. بعد روحى و روانى در آرام کردن و اطمینان بخشیدن به روح و روان آدمیان و دور کردن آنان از اضطراب‏ها و پریشانى‏ها. این امر موجب مى‏شود مسلمانان با اقامه صحیح نماز، از روحى آرام و اعصابى راحت و اخلاقى خوش برخوردار باشند.

5. بعد اخلاقى و عرفانى؛

6. بعد بهداشتى؛

7. بعد انسان سازى. (275)

42- بعد اجتماعى و سیاسى نماز، به چه معنا است؟

نماز از نظر «اجتماعى»، موجب نظم و انضباط نمازگزاران، وحدت و همدلى مسلمین، از بین رفتن فساد و تباهى جامعه و پاکسازى معنوى محیط مى‏شود.

از نظر «سیاسى» نماز – به خصوص نمازهاى جمعه، اعیاد و جماعت – نشانگر شکوه، بزرگى و اتحاد مسلمانان و زمینه ساز حضور نمازگزاران در عرصه اجتماع و آگاهى از مسائل سیاسى و دینى است.

از نظر «فرهنگى»، نماز سازنده و تعالى‏بخش انسان و فراهم آورنده محیطى پاک و دینى است. نماز غنى‏ترین فرهنگ عبادى یک ملت و نشانه حاکمیت توحید در یک جامعه است. (276)

43- آیا نماز براى نمازگزار و جامعه نفع اقتصادى دارد؟

به صورت مستقیم خیر، چون نماز یک کارخانه تولیدى نیست که ما بگوییم دو ساعت کار کردید و حقوق شما دو هزار تومان مى‏شود تا شما بگویید آثار و منفعت کار خودم را دیدم. ولى به طور غیر مستقیم براى افراد نماز خوان و جامعه او آثار و منافع اقتصادى دارد.

مثلا:

1- شخص نمازگزار و آگاه به فرهنگ دینى، هیچ وقت در زندگى شخصى و اجتماعى خود اسراف نمى‏کند خود این اسراف نکردن غیر از آنکه گناه نمى‏کند از نظر اقتصادى هم براى نمازگزار و جامعه او آثار و منافع فراوانى دارد.

2- شخص نماز خوان قانع است و از این منظر هم آثار اقتصادى دارد.

3- انسان اهل نماز از نظر فرهنگى نیز نمى‏تواند پول خود را در معصیتها و گناهان – که نوعا پولهاى زیادى هم مصرف مى‏کنند – خرج کند. مصرف مواد مخدر (تریاک، هروئین، شیشه و…) شراب خوارى، کاباره رفتن، پوشیدن لباس‏ها و خوردن غذاهاى نامناسب رفتن به مکانهاى ناسالم و انجام قمار بازى و سگ بازى و هزاران معصیت دیگر از جمله کارهایى است که علاوه بر عذاب اخروى، زیانهاى اقتصادى فراوانى را نیز در پى دارد و (نماز) مى‏تواند از این زیانها جلوگیرى کند.

4- یک شخص نمازگزار که مسئول خرید فلان کارخانه مى‏باشد، خیانت نمى‏کند و رشوه نمى‏گیرد و به این ترتیب آثار و منافع اقتصادى مستقیم دارد.

5- یک سیاستمدار نماز خوان، کشور را به خائنین نمى‏فروشد!! پس نماز آثار و منافع دیگرى نیاز دارد و سبب حفظ تمامیت ارضى و جغرافیایى کشور مى‏شود و این از نفع اقتصادى هم بالاتر است.

6- شخص نمازگزار یک متعهد دینى هم هست، در هر کارى که قرار بگیرد تلاش مضاعف خود را انجام مى‏دهد و از کارش نمى‏دزدد. شما در نظر بگیرید اگر در یک جامعه یا کل کشورهاى اسلامى این منفعت (نماز) زنده شود چه آثار با برکتى از نظر اقتصادى نصیب کشورهاى اسلامى مى‏شود. به امید آن روز.

7- با اندک تأملى در مجموعه پرونده کسانى که مرتکب جرمى شده‏اند به آسانى مى‏توان دریافت که درصد بى‏نمازهاى آنها بیشتر از نماز خوانهاست.

اصولا مقررات اجتماعى توسط خانواده‏هایى که با نماز و مسجد سر و کار دارند بیشتر مراعات مى‏شود تا خانواده‏هایى که ارتباطشان را با خدا قطع کرده‏اند و به یاد او نیستند و با نماز بیگانه‏اند.

با خدا باش پادشاهى کن، بى‏خدا باش هر چه خواهى کن!

«ذوالقرنین» با لشکر فراوانى از بیابانى عبور مى‏کرد. پیرمردى را دید که مشغول نماز است و به او توجهى ندارد. ذوالقرنین از بزرگى روح او تعجب کرد. پس از تمام شدن نمازش به او گفت: چگونه با دیدن خدم و حشم و بزرگى دستگاه من نهراسیدى و در حال تو تغییرى پیدا نشد؟

پیرمرد گفت: با کسى مشغول مناجات بودم که قدرت و لشکرش بى‏نهایت است، ترسیدم از او منصرف شوم و به تو متوجه گردم و از عنایتش محروم بمانم و دیگر دعایم را مستجاب نکند! (277) (278)

44- آیا تأثیر نماز بیشتر در اثر تلقین نیست؟ اگر انسان هر چیزى حتى یک شعر را با احساس بخواند، وارد وادى عرفان و معنویت شده است؟!

البته نماز به دلیل این که انسان را به یاد خدا مى‏اندازد، خوب است؛ ولى نسبت به سایر اعمال چه برترى خاصى دارد؟

تردیدى نیست «تلقین» از ابزارهاى مهم و کارساز براى انسان است. تلقین‏هاى مثبت، آثار گران قدرى بر روح و روان و حتى جسم انسان مى‏گذارد.

انسانى را در نظر بگیریم که در زندگى خود سردرگم و بى‏پناه و رو به فرسایش است؛ در این بین تلقین مثبتى از راه مى‏رسد و براى او تکیه‏گاهى را مطرح مى‏سازد. حال اگر این تلقین، با برنامه، و به صورت مستمر در او زنده نگاه داشته شده و او را از ضعف و کسالت و تحیر نجات دهد. در حد خود خدمتى بزرگ به شمار مى‏آید.

نماز علاوه بر این که تلقینى ارزنده و مثبت در جهت رشد و تربیت انسان است، آنچه را مطرح مى‏کند، مطابق با حقیقت است؛ یعنى، صرفا تلقین پوچ و بدون واقعیت عینى نیست؛ بلکه آنچه را بیان کرده و مى‏آموزند، دقیقا همان است که وجود دارد.

آیا تردیدى هست که نیرویى حکیم، عالم و مدیر در این جهان حاکمیت دارد؟! آیا تردیدى هست که براى این جهان و زندگى انسان، برنامه و معادى در کار است؟! آیا شکى وجود دارد که خداوند حکیم، بشر را به حال خود رها نکرده؛ بلکه راهنمایانى براى او فرستاده است » صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ «؟

آیا دانشمندان و فرزانگان جهان، سر در برابر این همه عظمت فرود نمى‏آورند و در مقابل خالق این همه نقش و نگار، سر بر خاک نمى‏سایند؟!

آرى نماز تلقین هم هست؛ ولى تلقینى که مبتنى بر حقایق و واقعیت‏هاى جهان هستى است.

برترى نماز:

ممکن است اذکار و یا اعمالى براى متوجه ساختن انسان وجود داشته باشد و افرادى آن را طراحى کرده باشند؛ ولى نماز طرحى الهى است و همانند نسخه‏اى که پزشک حاذق آن را تجویز کند، تمام نیازهاى انسان در آن دیده شده است. حرکات، اذکار و آداب آن، حساب شده و داراى فلسفه و حکمت است؛ از همین رو هیچ طرح دیگرى به ویژه طرح‏هاى بشرى توان جایگزینى آن را ندارد. (279) (280)

**—

نماز و بازدارندگی آن از گناه

45- چرا بسیارى از نمازگزاران مرتکب گناه مى‏شوند؟ حال آن که قرآن فرموده: نماز انسان را از کارهاى زشت باز مى‏دارد.

بازدارندگى از گناه جزئى از طبیعت نماز است. نمازى که نمازگزار را به یاد نیرومندترین عامل بازدارنده‏ى از گناه؛ یعنى، مبدأ و معاد مى‏اندازد، باید داراى خاصیت بازدارى از فحشا و منکر باشد.

نماز، صفتى در روح انسان ایجاد مى‏کند که به مثابه‏ى یک پلیس درونى است و همراهش را از منکرات منع مى‏کند و در نتیجه روحش را از ناپاکى گناهان و آلودگى‏هاى ناشى از آنها دور نگه مى‏دارد.

چون وقتى انسان در محضر خدا حضور مى‏یابد و او را از همه چیز و همه کس بالاتر و بزرگتر از حد وصف مى‏پرستد و از او کمک مى‏جوید و راه راست را از او مى‏خواهد و بیزارى خود را از راه غضب شدگان حضرت کردگار و گمراهان بروز مى‏دهد، بى‏تردید حرکتى در قلب و روحش به سوى پاکى و تقوا پدید مى‏آید. شخص نمازگزار در شبانه‏روز حداقل پنج بار قامتش را براى خدا خم مى‏کند و پیشانیش را در مقابل عظمت خالقش بر خاک مى‏ساید و بر یگانگى و رسالت‏ رسولش مهر تأیید میزند و علاوه بر این‏ها پیش از هر نمازى خود را مى‏شوید و پاک مى‏سازد و از پلیدى نجاست و حرام دور مى‏کند.

چنین امور و حالاتى، طبیعتا موجى از معنویت در او پدید مى‏آورد و خس و خاشاک گناه و هوس و پوچى و بیهودگى را از وجودش دور مى‏کند؛ زیرا هر یک از آنها به تنهایى تأثیرى بازدارنده در برابر فحشا و منکر دارد. و البته مجموعه‏ى آنها که نماز نامیده مى‏شود. تاثیر کلى‏تر و قوى‏تر در بازدارى از فحشاء و منکر دارد. به عبارت دیگر هر نمازى به اندازه‏ى نقص و کمالش، صاحب خود را از فحشاء و منکر منع مى‏کند. لیکن نماز هر چند سطحى و ناآگاهانه باشد غیر ممکن است که هیچ گونه تاثیرى در نمازگزار نداشته باشد.

آنان که نماز حقیقى نمى‏خوانند و آلوده به گناه هستند؛ اگر همان نماز ناقص و سطحى را نخوانند از آن هم آلوده‏تر خواهند شد.

از جابر بن عبدالله انصارى روایت شده که گفت: به رسول خدا (ص) گفتند: فلان شخص روزها نماز مى‏خواند و شب‏ها به سرقت اشتغال مى‏ورزد، فرمود:

«إِنَّ صَلَاتَهُ لَتَرْدَعُهُ ؛ همانا نمازش او را از آن عمل باز خواهد داشت.» (281)

عالمى گفت: مویز موجب ازدیاد حافظه است. به او گفتند: پس چرا فلانى که مویز بسیار مى‏خورد، حافظه‏اش کم است؟

عالم گفت: اکنون که مویز مى‏خورد حافظه‏اش این است؛ اگر مویز نمى‏خورد چه حافظه‏اى مى‏داشت؟!

نماز در بازدارى از گناه اثر دارد. اما کیفیت نماز و اثرپذیرى از آن متفاوت است و شاید هوا و هوس‏هاى درونى شخص مانع تاثیر نماز مى‏شوند و آن را از اثر مى‏اندازند. نماز او در حد توان خود جلوى دشمن درونى را گرفته است و مانع از فحشا و منکر شده است؛ لیکن نفس اماره‏اش بسیار قوى بوده است. این نکته نیز مسلم است که نماز با کیفیت و نیرومند مانع از تسلیم او در برابر شیطان نفس خواهد شد.

فضیل بن عیاض سرکرده‏ى دزدان بود، به کاروان‏ها و خانه‏هاى مردم یورش مى‏برد و کالا و داراییشان را به سرقت مى‏برد، مردم نه از دست او و دار و دسته‏اش در امان بودند و نه قادر به منع او بودند. دستگاه حکومتى نیز توان بازداشتن او را نداشت. اما این فضیل به خاطر ایمان مختصرى که داشت و نمازش را به جاى مى‏آورد. در نهایت همین امر مانع زشت کارى او گردید.

نیمه شبى از دیوار خانه‏اى بالا رفت تا گناهى دیگر انجام دهد. ناگهان صدایى شنید. چون گوش فرا داد. تلاوت این آیه را از صاحب آن صدا شنید.

«أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ …؛ آیا مؤمنانى را وقت آن نرسیده است که دلهایشان براى خدا فروتن گردد.» (273)

ناگهان به خود آمد و اشکش فرو ریخت، از دیوار فرود آمد و به سمت خانه‏اش روان گردید در حالى که مرتبا مى‏گفت: خداوندا! آرى وقت آن رسیده است. اثربخشى نماز علت تامه براى منع از معصیت شمرده نمى‏شود. تاثیر آن نیز به گونه‏اى نیست که تخلف نپذیرد. ممکن است موانعى، اثر نماز را خنثى کند؛ ولى اگر مانعى جلوى تأثیر آن را نگیرد مسلما فایده خواهد بخشید. نماز و یاد خدا و موانعى که اثر آن را خنثى مى‏کند، مانند دو کفه‏ى یک ترازو است؛ اگر کفه‏ى نماز سنگین‏تر شود، نمازگزار از گناه باز مى‏ماند و اگر کفه‏ى موانع سنگین شود، نمازگزار از یاد خدا و حقیقت نماز منصرف و متوجه امور دیگرى مى‏گردد و چه بسا که مرتکب گناهان گردد.

باید دانست که اگر اشکالى در عدم تأثیر هست، در نمازگزارى است که چنین نمازى را بجا مى‏آورد. (282)

**—

بی اعتنایی به نماز

46- در مورد بى‏اعتنایى به نماز، چه آیاتى در قرآن آمده است؟

قرآن کریم در یک نگاه کلى، انسان‏ها را نسبت به برپایى نماز به چهار دسته تقسیم مى‏کند:

1. گروهى که به طور کلى به این فریضه‏ى الهى بى‏توجه و بى‏اعتنا هستند و نماز نمى‏خوانند: از مجرمان مى‏پرسند: چه چیز شما را به دوزخ وارد کرد؟ مى‏گویند: از نمازگزاران نبودیم. (283)

2. گروهى که در اثر بى‏توجهى به نماز، در بعضى از زمان‏ها، نماز مى‏خوانند. خداوند به اینان وعده وارد شدن در وادى «غَىّ» را در دوزخ داده است: «فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا»؛ (202)

اما پس از آنان، فرزندان ناشایسته‏اى روى کار آمدند که نماز را تباه کردند و از شهوات پیروى نمودند، پس به زودى مجازات گمراهى خود را خواهند دید.

3. دسته‏اى که همیشه نماز مى‏خوانند؛ ولى در اقامه‏ى آن سهل انگارى مى‏کنند و خداوند به دلیل بى‏توجهى آنان به نماز، چنین خطابشان مى‏فرماید: واى بر نماز گزارانى که در نماز خود سهل انگارى مى‏کنند! (204)

4. مؤمنانى که بر این فریضه‏ى الهى مواظبت کرده، آن را با قلبى خاشع به پا مى‏دارند. خداوند درباره‏ى آنان مى‏فرماید: مؤمنان رستگار شدند، آن‏ها که در نمازشان خشوع دارند و آن‏ها که بر نمازهایشان مواظبت مى‏کنند. اینان وارث فردوس (جایگاهى در بهشت) هستند. (284)

نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 61.

47- دخترى نوزده ساله هستم و در یک خانواده مذهبى زندگى مى‏کنم، ولى بر خلاف سایر افراد خانواده به نمازم، کمتر اهمیت مى‏دهم، ولى به سایر عقایدم پاى‏بندم، اما احساس مى‏کنم آن‏ها هم هر لحظه کم رنگ‏تر مى‏شوند، لطفا مرا کمک کنید.

یکى از شرایط واقعى این است که همیشه نماز را به پا دارد. (285) خداوند به کسى که در نماز خود سهل انگارى مى‏کند (گاهى نماز مى‏خواند و گاهى نمى‏خواند یا در نماز دقت نمى‏کند و آن را با آداب صحیح و واجبش به جاى نمى‏آورد) در قرآن وعده‏ى عذاب داده است. (286)

قرآن کریم در توصیف نماز گزاران مى‏فرماید: نماز گزاران، کسانى هستند که نمازها را پیوسته به جا مى‏آورند؛ (285) یعنى همه‏ى نمازها را در اوقات معین خود انجام مى‏دهند، نه این که گاهى بخوانند و گاهى نخوانند یا شب نماز بخوانند و صبح نخوانند. در روایات نیز بر انجام دادن نماز، بسیار تأکید شده است. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمودند: کسى که نمازش را از روى عمد ترک کند از ذمه‏ى خداوند و پیامبر اسلام برى شده و پیوندهایى را که خداوند به برقرارى آن دستور داده بریده است؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: اینان کسانى هستند که بر آن‏ها لعنت فرستاده شده و برایشان بدى و سختى سراى آخرت مهیا شده است. (287)

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏فرمایند: اگر مردم مى‏دانستند که نماز عشا و نماز صبح چه قدر اهمیت و ارزش دارد، حتى در سخت‏ترین شرایط آن دو را به جا مى‏آوردند، سپس فرمودند: نماز عشا و صبح، کفاره‏ى اعمالى است که بین این دو (صبح و شب) انجام مى‏شود. (288)

در تفسیر آیه 78 سوره اسراء از امام صادق علیه‏السلام نقل شده است: مقصود از «قرآن الفجر» نماز صبح است که اگر در اول وقتش خوانده شود، دوبار براى او ثبت مى‏شود؛

یعنى هم فرشتگان شب آن را ثبت مى‏کنند و هم فرشتگان روز: «إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»؛ (289) به درستى که قرآن فجر، مشهود (در معرض دید فرشتگان شب و روز) است! (290) (291)

48- شخصى گاهى بسیار نماز مى‏خواند، ولى بعد از مدتى نماز را ترک مى‏کند و از یاد خدا غافل مى‏شود. از نظر قرآن راه دائمى خوب بودن و به یاد خدا بودن چیست؟

افزون بر عوامل ترک نماز و راه‏هاى برخورد با تارک الصلوة، باید توجه داشت: اگر چه نماز خواندن از نظر قرآن، یکى از مهم‏ترین عوامل یاد خداوند است، (4) اما منظور از یاد خدا تنها ذکر لفظى نیست، بلکه خدا را در جان خود حاضر دیدن و به یاد علم و قدرت و رحمت بى‏پایان او بودن است. انسان در این لحظه، احساس مى‏کند تکیه گاه نیرومندى دارد که هیچ قدرتى نمى‏تواند در برابر آن مقاومت کند، پس براى این که از خدا غافل نشویم، باید او را در دل، فراوان یاد کنیم: «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ (292) و خداوند را فراوان یاد کنید تا رستگار شوید. (293)

یکى دیگر از راه‏هاى مداومت بر اداى نماز این است که خودمان را به خواندن نماز اول وقت عادت بدهیم. مى‏توانیم نذر کنیم که اگر تا یک هفته نمازم را اول وقت نخواندم، بر من واجب باشد که صد تومان در راه خدا بدهم. همچنین خواندن کتاب‏هاى مفیدى چون: حق الیقین تألیف علامه مجلسى، منازل الآخرة نوشته حاج شیخ عباس قمى و… قطعا مؤثر است.

علاوه بر آن، معاشرت و دوستى با انسان‏هاى مقید به نماز و در صورت امکان، کم کردن و حتى قطع رابطه با انسان‏هایى که نماز نمى‏خوانند، در اشتیاق انسان به عبادت خدا بسیار مفید و مؤثر است.

توجه به آثار و برکات نماز، پیامدهاى زیان بار ترک نماز و راه لذت بردن از خواندن نماز، تا اندازه زیادى انسان را به هم صحبتى با خدا سوق مى‏دهد. (294)

البته مشکلات مادى و سرخوردگى روحى را نیز مى‏توان با کمى تلاش و مشورت با افراد آگاه برطرف کرد.(295)

ترغیب افراد به نماز

49- علل بى رغبتى برخى افراد به نماز چیست؟

بى‏رغبتى و ترک نماز علل متعددى دارد؛ از جمله:

1. عدم آشنایى با فلسفه نماز؛

2. احساس تحجر و عقب ماندگى (تحت تأثیر تبلیغات غرب و غربزدگان)؛

3. تنبلى و تن پرورى؛

4. مسامحه کارى؛

5. احساس خودنمایى و ریاکارى؛

6. احساس بى‏فایده بودن نماز به علت گناهکار بودن؛

7. تربیت نادرست خانواده؛

8. محیط و اجتماع فاسد؛

9. دوست فاسد؛

10. برخوردهاى نامناسب افراد.

شخصى که در خواندن نماز سستى مى‏کند و به آن بى‏رغبت است، باید به عوامل یاد شده توجه کند و سپس به درمان و برطرف کردن آن اقدام نماید؛ مثلاً اگر دوست فاسد، عامل ترک نماز است، باید رابطه با او را کاملاً قطع کند و اگر با فلسفه نماز آشنایى ندارد؛ به مطالعه و تفکر در اسرار و فلسفه‏هاى نماز بپردازد. البته در هر مورد، بایستى درمان مناسب آن را به کار گرفت. (296)

50- راه‏کارهاى عملى افزایش گرایش نوجوانان و جوانان به نماز را بیان کنید.

راه‏هاى جذب جوانان به نماز و آگاه کردن آن‏ها نسبت به فلسفه، ارزش و اهمیت آن، بسیار متنوع و متناسب با شرایط فردى و اجتماعى جوانان است؛ اما اصلى‏ترین راه‏هاى تعمیق گرایش‏هاى آن‏ها به مسائل معنوى و نماز، در سه مورد خلاصه مى‏شود:

1. بالا بردن سطح آگاهى و شناخت آن‏ها درباره‏ى نماز؛ این کار مى‏تواند با استفاده از شیوه‏هاى تشویق، اهداى کتاب‏هاى مناسب، تأیید شده و جذاب، برگزارى مسابقات، جلسات آموزشى – تفریحى، اردو و… انجام شود.

2. ارائه‏ى الگوى مناسب از سوى والدین، مربیان و دوستان؛ این الگو مى‏تواند اهمیت دادن به نماز اول وقت، حضور در مساجد و نماز جماعت، مطالعه کتاب‏هایى درباره‏ى اهمیت نماز و بازگو کردن آن و کارهایى این چنینى باشد. مسئله‏ى ارائه‏ى الگو در راه تبلیغ از اهمیت فراوانى برخوردار است. یکى از الگوهاى بسیار قابل توجه، «عمل کردن» به آن است؛ چنان که امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: کُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ ؛ (297)

با رفتار و کردارتان دین را تبلیغ کنید، نه فقط با زبانتان.

3. مشاوره با کارشناسان دینى و تبلیغى، به ویژه در موارد خاص، مفید و در برخى مواقع لازم است. ناآگاهى از حقیقت نماز و فلسفه‏ى آن و برخوردهاى نامناسب والدین و برخى مربیان از عوامل مهم بى‏میلى برخى جوانان به نماز است. نادانى نسبت به اهمیت نماز، بستر مناسبى را براى انحراف‏هاى بعدى به وجود مى‏آورد. تحقیر و برخوردهاى نامناسب با جوانان در بى‏رغبتى آن‏ها به نماز دخالت بسیارى دارد. (298)

51- کسى که بر اثر تنبلى نماز نخواند، ولى در عین حال قیامت را قبول داشته باشد، براى ارشاد او چه باید کرد؟ برخورد قرآن با چنین افرادى چگونه است؟

بهترین راه جذب افراد به نماز، تشویق عملى است؛ مانند: خواندن نماز در اول وقت، دادن هدیه و کتاب‏هاى مفید در این زمینه، (299) طرح دوستى و گسترش رابطه با انسان‏هاى مقید به نماز و در صورت امکان، کم کردن و حتى قطع رابطه با انسان‏هایى که نماز نمى‏خوانند و در صورت نیاز، نماز خواندن در دید چنین افرادى (براى تشویق آنان به نماز) و… .

در کنار تشویق عملى مى‏توان از تشویق زبانى نیز بهره برد؛ مانند: بازگو کردن اهمیت و جایگاه نماز در آیات (300) و روایات، گفتن داستان‏هایى از نماز گزاران و ترک کنندگان نماز (به ویژه براى جذب سنین پایین به سوى نماز) و یادآورى معاد و قیامت، برزخ، بهشت و جهنم و… . (301)

خداوند در قرآن مى‏فرماید: وقتى از جهنمیان مى‏پرسند: چه چیز شما را جهنمى کرد، پاسخ مى‏دهند: ما نماز گزار نبودیم. (302)

در جایى دیگر کسانى را که نماز را تباه ساخته‏اند مورد نکوهش قرار مى‏دهد. (202)

در جاى دیگر کسانى را که نسبت به نماز سهل انگارى مى‏کنند، سخت سرزنش مى‏کند. (303) (304)

52- بیدار کردن بچه‏ها براى نماز چه حکمى دارد؟ آیا پدر و مادر وظیفه‏اى دارند؟

بیدار کردن دیگران براى نماز (مثل همسر)، واجب نیست؛ ولى بیدار کردن فرزندان براى عادت دادن آنان به نماز، جایز؛ بلکه در مواردى لازم است. (305)

53- کودکان را از چه سنى به نماز ترغیب کنیم؟

الف – تربیت دینى فرزند کار بسیار ظریفى است و دقت زیادى را مى‏طلبد. گاهى ناهنجارى‏هاى اجتماعى، فرزند را از کنترل خانواده خارج مى‏کند؛ بدین لحاظ در امر تربیت فرزند بسیار باید ماهرانه برخورد کرد. در عین حال که پدر و مادر به عنوان دو عنصر دلسوز محسوب مى‏شوند؛ گاهى در تربیت، افراط و تفریط مى‏کنند! مهم‏ترین روش‏ها در تربیت کودک، تشویق و تنبیه و آگاهى بخشى به او است. البته باید هر کدام در جاى خود، به اندازه لازم مورد استفاده‏ قرار گیرد. علاوه بر این مراقبت‏هاى محیطى و کنترل اطرافیان نیز مى‏تواند مؤثر باشد.

ب – عمده تربیت فرزندان به سال‏هاى قبل از سن تکلیف برمى‏گردد و در آن سن، بهترین وقت براى تربیت و آموزش آداب «نماز» است. پدر و مادر و اطرافیان، باید با رفتار خود، به فرزندانشان آموزش‏هاى لازم را بدهند؛ یعنى، در منزل یک تحرک خاصى در اول وقت آغاز شود و همه به نماز بایستند. فرزند نیز هر آنچه را که مى‏بیند، ضبط نموده و به آنها عمل مى‏کند؛ به خصوص اگر مورد تشویق قرار گیرد.

بنابراین تربیت در این جهات، از کودکى آغاز شده و اصل کار والدین به آن زمان باز مى‏گردد؛ زمانى که کودک به سن شش سالگى رسید، باید کم کم او را به آداب وضو و نماز خواندن تمرین داد.

یکى از نویسندگان درباره تربیت کودکان مى‏گوید: درست است که فرزندان قبل از بلوغ تکلیفى ندارند؛ اما انجام تکالیف دینى را نمى‏توان تا سن بلوغ به تأخیر انداخت. باید انسان از کودکى عادت به عبادت کند تا در سن بلوغ به آنها رغبت داشته باشد. بچه غالبا از سن پنج سالگى و شاید قدرى هم زودتر، مى‏تواند حمد و سوره را به تدریج یاد بگیرد؛ بر پدر و مادر لازم است حمد و سوره را به او یاد بدهند. سپس بقیه اذکار نماز را با همین منوال تدریجا به او بیاموزند. وقتى نماز را یاد گرفت و شش یا هفت ساله شد، پدر و مادر به او دستور مى‏دهند که مرتب نمازت را بخوان و اوقات نماز را به او تذکر مى‏دهند. اول وقت خودشان مهیاى نماز مى‏شوند و به کودکان نیز تذکر مى‏دهند که وقت نماز رسیده است، نمازت را فراموش نکن. وقتى که نه ساله شد، باید به طور قاطع و جدى آن را به نماز خواندن وادار کرد. (306)

خاطره‏اى از امام راحل (ره)

امام عقیده داشت پیش از رسیدن به سن تکلیف، باید کارهاى خوب و بد و مسائل شرعى را به بچه‏ها گفت. گاهى که پسر هشت ساله‏ام را مى‏دید، مى‏پرسید: نمازت را خوانده‏اى؟ من مى‏گفتم: «آقا» او هنوز به سن تکلیف نرسیده است. آقا مى‏گفت: بچه‏ها قبل از سن تکلیف، باید رو به نماز بایستند تا عادت کنند. اما بعد از سن تکلیف، مگر کسى جرأت مى‏کرد، بیدار باشد و نمازش را نخواند! امام نمى‏توانست تحمل کند که مکلف نمازش را قضا کند؛ البته براى بچه‏ها پیش نیامده بود. هر وقت که بچه‏ها را مى‏دید، مى‏پرسید: نمازت را خوانده‏اى؟ اگر نخوانده بود، جانمازشان را مى‏دادند و مى‏گفت: برو و وضویت را بگیر و بیا نمازت را بخوان. بعد از نماز نصیحت مى‏کرد: ببین اگر همین نماز را سر موقع مى‏خواندى؛ چقدر بهتر بود، خدا هم خوشش مى‏آید. (307) (308)

54- براى اهمیت بخشیدن به نماز فرزندانى که نسبت به آن سهل انگارند چه راه‏هایى وجود دارد؟

درباره‏ى نماز خوان کردن فرزندان دو مرحله توصیه شده است:

1. بیان کردن ارزش و آثار نماز و نیز بازگو کردن آثار زشت ترک نماز.

2. ارائه‏ى الگوهاى عملى از سوى والدین، بزرگ‏ترها، هم کلاسى‏ها و… که این مهم‏ترین مرحله است.

بهترین راه براى نماز خوان کردن فرزندان، ارائه‏ى الگوى عملى به آن‏ها است و این مهم اتفاق نمى‏افتد، مگر آن که بزرگ‏ترها با کردار و عملشان، لذت نماز خواندن را در جان فرزند رسوخ دهند. وقتى فرزند ببیند پدر و مادر هر روز در اول وقت نماز مى‏خوانند، وقتى ببیند هم کلاسى‏هایش در مدرسه وضو مى‏گیرند و به نماز مى‏ایستند، وقتى ببیند مردم در مساجد و نماز جمعه با عشق و شور وصف ناپذیر به نماز مى‏ایستند، وقتى ببیند فضاى جامعه فضاى نماز است، خود به خود او نیز اهل نماز مى‏شود و بدون این که به او گفته شود، خودش به نماز مى‏ایستد. همچنین تشویق عملى مانند: هدیه دادن، بردن به پارک، طرح دوستى و گسترش رابطه با انسان‏هاى مقید به نماز و… از عواملى است که مى‏تواند به این مهم کمک کند.

البته ممکن است ترک نماز یا سهل انگارى در آن از سستى عقیده به معاد و خداشناسى یا تأثیر منفى دوستان ناباب باشد، هم چنین مشکلات مادى و سرخوردگى روحى نیز مى‏تواند چنین مشکلى را آفریده باشد. دوست شدن و گفت و گو با چنین فردى و گوش دادن به درد دل و سخنانش، کلید حل این مشکلات را به ما نشان مى‏دهد. آن گاه بعد از شناخت مشکلات مى‏توان با افراد متخصص در آن زمینه مشورت کرد. تشویق افراد به امور عبادى بهترین روش براى نماز خوان کردن آنان است، مگر این که چاره‏اى جز استفاده از روش توبیخ نباشد. (309)

55- برادرى دارم که 16 سال دارد و مادرم درباره تکالیف شرعى او سخت گیرى مى‏کند و او را از رفتن به مکان‏هاى بازى‏هاى رایانه‏اى که محیطى ناسالم است، نهى مى‏کند. برادرم نمازهایش را اول وقت نمى‏خواند، ولى نماز مى‏خواند. آیا نتیجه‏ى سخت گیرى، ایجاد عقده و لجاجت در شخصیت انسان نیست؟

خداوند متعال مى‏فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلیکُمْ ناراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَةُ» (310)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن، مردم و سنگ‏ها هستند، حفظ کنید.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: آن‏ها (خانواده‏ها) را امر به معروف و نهى از منکر کنید، اگر از شما پذیرفتند، آن‏ها را از آتش دوزخ حفظ کرده‏اید و اگر نپذیرفتند، وظیفه‏ى خود را انجام داده‏اید. (311)

اگر سخت گیرى در واجبات و انجام دادن تکالیف شرعى، مانند نماز باشد، مفید است؛ ولى سخت گیرى، تنها با تنبیه و سرزنش نیست؛ بلکه باید از راه‏هاى تشویق و ترغیب نیز استفاده کرد. به طور قطع اگر از شیوه‏هاى متنوع تعلیم و تربیت صحیح استفاده شود، بسیار ثمر بخش خواهد بود.

شما مى‏توانید با تشویق معقول، برادرتان را به نماز اول وقت وادار کرده، از رفتن او به محیط هایى – که در آلوده بودن آن‏ها تردیدى نیست – جلوگیرى کنید و در حد توان، امکانات ورزشى و تفریحى را به صورت جایزه براى او تهیه و او را در محیط خانواده سرگرم کنید، همچنین مى‏توانید از طریق کسانى که قدرت تأثیر گذارى مثبت بر شخصیت برادرتان دارند، عمل کنید و حتى اگر لازم شد، معلم اخلاق و عقاید دینى براى او بگیرید؛ البته مشاوره با متخصصان امور تربیتى در مراکز مختلف، مانند: آموزش و پرورش و … بسیار مفید است. (312) (313)

**—

ترک نماز

56- پیامدهاى ترک نماز چیست؟

ترک نماز، قصور در مهم‏ترین دستور الهى و انجام ندادن بزرگ‏ترین وظیفه و برنامه زندگى است. ترک نماز، ناشکرى، ناسپاسى و کفران نعمت‏هاى الهى و برداشتن عمود و ستون دین است؛ زیرا نماز پایه دین است.

ترک نماز و عبادت، باعث مى‏شود که آفرینش و زندگى انسان، بیهوده و لغو جلوه کند؛ در حالى که عبادت است که انسان را به هدف آفرینش رهنمون مى‏شود. ترک نماز و نیایش، موجب ترک لذت بخش‏ترین حالات انسان است. جوامع، ملت‏ها، اقوام، نژادها – از اول تاریخ تا حال – با نیایش، عبادت و مناجات، پویا و زنده مانده‏اند (هر چند در روش و کردار و گفتار دچار انحراف هم شده‏اند).

در هیچ زمانى، انسان بى نیاز از عبادت و پرستش خداوند نبوده و نخواهد بود؛ اما این عبادت باید با برنامه و روش خاصى صورت گیرد؛ وگرنه هیچ بهره و نتیجه‏اى، نصیب شخص نیایش‏گر نخواهد شد.

خداوند مى‏فرماید:

» إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً(314)؛ البته نماز بر مؤمنان به طور حتم فرض و واجب شده است».

ترک نماز و یا سبک شمردن آن، آثار و نتایج شوم فراوانى دارد؛ حضرت رسول در این باره مى‏فرماید:

«هر کس نماز را سبک بشمارد، دچار پانزده بلا مى‏شود: شش بلا در دنیا، سه بلا در هنگام مرگ، سه بلا در قبر و سه بلا و عقوبت هنگامى که از قبر بیرون مى‏آید:

الف. آنچه در دنیا به آن دچار مى‏شود:

1. خداوند برکت را از عمر او برمى دارد.

2. خداوند برکت را از روزى‏اش بر مى‏دارد.

3. چهره خوبان از او گرفته مى‏شود.

4. کار نیک وى دیگر پاداش نخواهد داشت.

5. دعایش به اجابت نمى‏رسد.

6. از دعاى خوبان بهره‏اى نخواهد برد.

ب. آنچه در هنگام مرگ به آن دچار مى‏شود:

1. با ذلت و خوارى مى‏میرد.

2. گرسنه از دنیا مى‏رود.

3. تشنه مى‏میرد.

ج. آنچه در قبر گریبانش را مى‏گیرد:

1. خداوند ملکى را در قبر وى مى‏گمارد، تا او را شکنجه کند.

2. قبر بر وى تنگ خواهد گرفت.

3. درون قبر وى، تاریک خواهد بود.

د. آنچه در قیامت هنگام برخاستن از قبر به آن دچار مى‏شود:

1. خداوند فرشته‏اى بر او مى‏گمارد، تا وى را با صورت بر زمین بکشد؛ در حالى که مردم نظاره مى‏کنند.

2. با وى محاسبه سختى خواهد داشت.

3. هرگز خداوند به وى نظر رحمت نمى‏افکند و تطهیرش نمى‏کند و عذاب دردناک و سختى در انتظار او است»(315).

عبید بن زرارة مى‏گوید: «از امام صادق(ع) پرسیدم: گناهان کبیره کدام اند؟

آن حضرت فرمود: گناهان کبیره در نوشتار على‏بن ابى طالب(ع)، هفت چیز است: کفر به خداوند، کشتن انسان، عاق پدر و مادر شدن، ربا گرفتن، خوردن مال یتیم به ناحق، فرار از جهاد و تعرب بعد از هجرت. عبید مى‏گوید: از امام پرسیدم: یک درهم از مال یتیم خوردن، بزرگ‏تر است یا ترک نماز؟

حضرت فرمود: ترک نماز. عرض کردم: شما ترک نماز را از گناهان کبیره به حساب نیاوردید. حضرت فرمود: اولین گناه کبیره چه بود؟

عرض کردم: کفر به خداوند. فرمود: شکى نیست که تارک نماز کافر است»(316). (مقصود از این کفر، کفر عملى است؛ البته اگر ترک نماز به جهت انکار خدا و رسول باشد، کفر نظرى نیز هست.) (317)

57- چگونه از گناهانى مانند ترک نماز، توبه کنیم؟ توبه چه مراحلى دارد؟

الف – گناهانى که فقط از حقوق خداوند است، چنانچه قضا و کفاره داشته باشد (مانند نماز، روزه و حج)، انسان باید علاوه بر توبه و تصمیم بر ترک، قضاى آنها را نیز به جا آورد و کفاره آنها را بپردازد.

ب – آنهایى که قضا و کفاره ندارد (مثل دروغ، استمنا و…)، فقط توبه و استغفار کافى است.

ج – در گناهانى نیز که در آنها حقوق مردم پایمال شده (مثل دزدى و از بین بردن اموال مردم، یا قتل و حرج دیگران و…) علاوه بر توبه و پشیمانى، باید رضایت صاحبان حق را با پرداخت غرامت یا حلالیت گرفتن، حاصل کرد.

مراحل توبه:

حضرت على (ع) در یکى از سخنان خود، مراحل توبه را بدین‏ ترتیب فرموده اند:

مرحله اول – پشیمانى جدى از گناهى که در گذشته انجام داده است.

مرحله دوم – ترک کردن آن گناه در آینده.

مرحله سوم – جبران اعمال گذشته (مثلا اگر نماز نخوانده قضاى آن را بخواند).

مرحله چهارم – رد حقوقى که بر عهده او است (مثلا اگر به کسى بدهکار است، توبه آن پرداخت بدهى است).

مرحله پنجم – استغفار کردن و طلب آمرزش از خداوند.

پس توبه یک لفظ نیست؛ بلکه یک تحول در درون انسان و زندگى او است. پس از پیدا شدن حالت توبه و پشیمانى و ندامت از کارهاى ناپسند، چند عمل سزاوار است:

1- سه روز روزه گرفتن؛ حضرت امام صادق (ع) مى‏فرماید: «توبه نصوح که خداوند به آن امر فرموده، روزه گرفتن روز چهارشنبه، پنج شنبه و جمعه است.» (318)

2- غسل توبه؛ حضرت رضا (ع) به کسى که مى‏خواست از گناه شنیدن موسیقى حرام توبه کند، فرمود: «برخیز و غسل کن». پیامبر (ص) مى‏فرماید: «نیست بنده‏اى که گناهى کند – هر اندازه که باشد – سپس پشیمان شود و توبه کند؛ مگر این که خداوند به عفو و آمرزش به او رجوع مى‏فرماید. سپس [به آن شخص که مى‏خواست توبه کند] فرمود: برخیز و غسل کن و براى خدا سجده نما». (319)

3- خواندن دو یا چهار رکعت نماز؛ امام صادق (ع) مى‏فرماید: «هر بنده‏اى که گناهى کرد، پس برخیزد و تحصیل طهارت کند (وضو بگیرد) و دو رکعت نماز بخواند و از خداوند طلب آمرزش نماید، بر خدا است که توبه‏اش را بپذیرد» (320)

4- استغفار و خواندن دعاهاى توبه‏اى که از ائمه اطهار (ع) وارد شده است؛ خصوصا دعاهاى صحیفه‏ى سجادیه (به خصوص دعاى 31) و نیز مناجات خمسة عشر (به خصوص مناجات اول) و… باید هنگام خواندن دعا، معانى آنها را متذکر باشد و سعى کند که حالش با گفتارش یکى باشد.

5- تکرار توبه و استغفار؛ حضرت صادق (ع) مى‏فرماید: «هرگاه بنده‏اى زیاد آمرزش جوید، نامه عملش بالا مى‏رود؛ در حالى که مى‏درخشد.» (321)

6- اختیار کردن وقت سحر براى استغفار (هر چند در هر وقتى که حالت توبه و دعا باشد، استغفار در آن وقت مطلوب و نافع است)؛ لکن سحر اثر خاصى در پاک شدن از گناهان دارد و خداوند در چند جاى قرآن مجید، به آن امر فرموده و استغفار کنندگان در سحر را مورد ثناى خود قرار داده است و آن را از صفات اهل تقوا و بهشتیان مى‏شمارد: «وَ الْمُسْتَغْفِرِینَ بِالْأَسْحارِ» (322)

صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 175-178

58- در چه مواقعى مى‏توان نماز را به جا نیاورد؟ آیا نماز در هیچ حال از مسلمان ساقط مى‏شود (البته به استثناى ایام عادت و ولادت براى زن) به عنوان مثال آیا در جنگ، در حال آتش‏سوزى، کسى که آب یا خاک براى وضو و تیمم ندارد یا در حالت تقیه یا کسى که فلج است و بر تخت بیمارستان بسترى شده یا کسى که با اشاره‏ى چشم هم نمى‏تواند نماز بخواند، و مانند آن نماز ساقط مى‏شود؟

خداوند متعال درباره‏ى وجوب نماز مى‏فرماید: «…إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً ؛ (84) همانا نماز در اوقات معین بر مؤمنان مقرر شده است.»

بنابر این در هیچ حالى، جز آنچه در مورد زنان اشاره گردید نماز ساقط نمى‏شود؛ حتى اگر کسى نمى‏تواند به شکل عادى انجام دهد، باز هم باید نماز را بخواند؛ منتهى گاه به طور کامل خوانده مى‏شود و گاه به صورت کوتاه و مختصر و یا حتى با اشاره‏ى قلبى و گذراندن مفاهیم و اعمال نماز در دل انجام مى‏گیرد.(323) (324) مثلا اگر کسى نمى‏تواند ایستاده نماز بخواند باید آن را نشسته به جا آورد و اگر نشستن هم برایش ممکن نیست باید خوابیده نماز بخواند. (325)

59- کسانى مدعى مراتب بالاى عرفانى هستند؛ ولى نماز نمى‏خوانند! این کار چگونه توجیه مى‏شود؟

اینها نه تنها به هیچ مرتبه‏اى از عرفان نرسیده‏اند؛ بلکه به درجات حیوانى سقوط کرده‏اند؛ زیرا عبادت رمز کمال انسانیت است و هر چه یقین و عرفان انسان بیشتر باشد، عبادت او از اوج بیشترى برخوردار خواهد بود؛ همان‏گونه که این امر در عبادت‏ها و نمازهاى حضرت على (ع) پیشواى عارفان جلوه‏گر بوده است. این ها گمراهانى‏اند که گمان مى‏کنند معرفتى پیدا کرده‏اند؛ در حالى که هم خود و هم دیگران را فریب داده و گمراه مى‏کنند. آنان نزدیکى و فناى فى الله را جهت توجیه بى‏توجهى خود نسبت به عبادات همچون نماز، روزه و… مطرح مى‏کنند و مى‏گویند:

این عبادات قشرى است و ما به باطن و لب آن نائل گشته‏ایم!! این سخنى پوچ و بى‏معنا است؛ زیرا هر یک از مراتب وجود انسان اعم از جسم و روح حظى از عبادت دارد و عابد حقیقى با تمام وجود، نیایشگر حق و حافظ ظاهر و باطن شریعت است. شیخ صدوق در «باب حادى عشر» این گرایش‏ها را شرک به خدا مى‏داند.

عرفان و شناخت واقعى، بنده را لحظه به لحظه مطیع‏تر مى‏کند؛ به طورى که از عبادت و نیایش‏هاى خود لذت وافرى مى‏برد. چنین عاشق عابدى، گاهى یک شب را به رکوع و شبى دیگر را به سجود و… مى‏گذراند و هرگز خسته و ملول نمى‏شود و نمى‏تواند غذاى معنوى و روحى عبادت و عشق به الله را ترک کند. (326)

60- آیا کسى که نماز نمى‏خواند مسلمان است؟

مسلمان است؛ زیرا کافر، کسى است که خدا را انکار کند یا براى خدا شریک قرار دهد یا پیغمبرى حضرت خاتم الانبیا محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله را قبول نداشته باشد. هم چنین اگر در یکى از این‏ها شک داشته باشد یا یکى از ضروریات دین (نماز، روزه و…) را انکار کند، کافر و نجس است؛ البته اگر چنان چه بداند آن چیز از ضروریات دین است و انکار آن چیز به انکار خدا یا توحید یا نبوت برگردد، نجس است و اگر نداند، احتیاطا باید از او اجتناب کرد. (327)

پس آنچه باعث کفر و نجاست انسان مى‏شود، انکار نماز است، نه سهل انگارى و نخواندن نماز. به هر حال ترک نماز پیامدهایى دارد که به نمونه‏اى از آن‏ها در آیات و روایات اشاره مى‏کنیم:

1. رسول اکرم مى‏فرماید: کسى که بدون عذر، نمازش را ترک کند، قطعا اعمال خیرش حبط و بى‏فایده مى‏گردد. (328)

2. امیرمؤمنان على علیه‏السلام مى‏فرماید: اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً؛ خدایا! لعنت کن کسى را که عمدا نماز را ترک کند. (329)

3. ترک نماز، موجب ورود در آتش است: مؤمنان از مجرمان سؤال مى‏کنند که چه چیز شما را به دوزخ انداخت؟! مى‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم. (283)

4. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: کسى که نمازش را سبک بشمارد، از من نیست؛ والله بر سر حوض کوثر بر من وارد نخواهد شد. (330) (331)

61- چرا خداوند متعال در آیه 13 سوره جن مى‏فرماید: هر کس به خداى خود ایمان آورد دیگر از نقصان خیر و ثواب و از احاطه رنج و عذاب بر خود نترسد. آیا اگر نماز را که بر آن تأکید شده، انجام ندهیم، همین طور است؟

ایمان به پروردگار متعال و ایمان به آنچه بر پیامبر اکرم على نبینا و اله و علیه‏السلام نازل شده و انجام دادن دستورهاى الهى که نماز نیز از جمله‏ى آن‏ها است، باعث مى‏گردد شخص نه از نقصانى بترسد و نه از ظلمى هراس داشته باشد و در صورتى که آن را ترک کند این اجر و پاداش از او گرفته خواهد شد و کسى که به دستورهاى خداوند عمل نکند، ایمان واقعى ندارد. قرآن کریم در این باره مى‏فرماید: «ما سَلَکَکُمْ فی‏ سَقَرَ – قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ – وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکینَ – وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضینَ – وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ»؛ (332)

چه چیز شما را به دوزخ فرستاد؟ مى‏گویند: ما از نمازگزاران نبودیم و به مستمند طعام نمى‏دادیم و پیوسته با اهل باطل هم‏نشین و هم صدا بودیم و همواره روز جزا را انکار مى‏کردیم.

این آیات به خوبى نشان مى‏دهد که ترک این فریضه‏ى الهى تا چه حد خطرناک است و مى‏تواند سبب سقوط انسان در دوزخ شود. به جا آوردن نماز آن قدر از نظر اسلام مهم است که طبق بعضى از روایات معروف، نماز، نخستین چیزى است که در نامه‏ى اعمال به آن نگاه مى‏شود که اگر در نامه‏ى اعمال وجود داشته باشد به سایر اعمال نیک نگریسته خواهد شد و گرنه به بقیه نگاه نمى‏شود و چنین کسى روانه دوزخ مى‏شود. (333) (334)

62- کسى که نماز نخواند، جایگاهش در بهشت است یا جهنم؟

در این زمینه، تنها نگاهى گذرا به آیات قرآن مى‏اندازیم:

انسان بى‏نماز، چگونه ادعاى پاکى مى‏کند در حالى که نماز یاد خدا است؟ (335)

هر کس از یاد خدا روى گرداند، زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و در قیامت نابینا محشور خواهد شد (336) و در قیامت، آن گاه که بهشتیان از گنه‏کاران مى‏پرسند: چه چیز شما را به دوزخ فرستاد؟ مى‏گویند: ما از نماز گزاران نبودیم، اگر نماز مى‏خواندند، نماز آن‏ها را به یاد خدا انداخته، از فحشا و منکر نهى مى‏کرد. (146)

پس دورى از نماز، علاوه بر این که خود، گناه بزرگى است، مقدمه گناهان دیگر و تاریکى دل است و به یاد خدا بودن، موجب آرامش قلب‏ها است. (337) (338)

63- چرا این همه کیفر و عذاب براى ترک نماز و بى‏توجهى به آن ذکر شده است؟

با توجه به این مطلب که عذاب اخروى بازتاب کردار دنیوى آدمى است و چون نماز، آثار و برکات بى‏شمار دنیوى و اخروى در پى دارد، شخصى که نماز نمى‏خواند یا آن را سبک مى‏شمارد، از آن آثار و برکات محروم مى‏ماند. کیفرهاى بسیارى که در انتظار بى‏نماز است بازتاب دورى از برکات نماز و محروم شدن از فوائد آن است. (338)

64- نظر قرآن کریم درباره اشخاصى که از همه نظر، مورد تأیید مردم هستند و راه راست مى‏روند و هیچ آزارى به دیگران نمى‏رسانند، ولى نماز به جا نمى‏آورند، چیست؟

از نظر اسلام نمى‏توان گفت کسى که نماز نمى‏خواند در راه راست و صراط مستقیم حرکت مى‏کند؛ زیرا راه راست آن است که انسان را به پاکى، نیکى، عدل، داد، ایمان و عمل صالح هدایت کند. از آیات قرآن کریم برمى‏آید که «صراط مستقیم» همان آیین خدا پرستى و پاى بند بودن به دستورهاى خداوند است و یکى از مهم‏ترین راه‏ها نماز است که خداوند متعال در آیات فراوانى به این راه اشاره فرموده است. (339)

آرى، نماز یک دستور حتمى و عمومى است؛ حتى اگر کسى بر فرض بدون خواندن نماز، درست کار و نیکوکار شناخته شود، از این قانون مستثنی نیست و نمى‏توان او را از صالحان دانست. گفتنى است که ترک نماز، صورت‏هاى مختلفى دارد که در برخى موارد، موجب کفر و ارتداد است. (340)

65- نظر قرآن کریم درباره‏ ارتباط و معاشرت با افراد تارک الصلوة و روش برخورد با آنان چیست؟ (341)

قران نسبت به فرد بى‏نماز، دیدگاهى منفى دارد که مفسران، ذیل آیات 5 و 11 سوره توبه به آن پرداخته‏اند. (342)

ترک نماز در گروه‏هایى به ویژه جوانان، علت‏هایى دارد که آن‏ها را به روى نیاوردن به نماز یا ترک آن مى‏کشاند که بخشى از آن‏ها عبارت‏اند از:

1. سستى عقیده نسبت به معاد یا خداشناسى. (343)

2. تأثیر منفى دوستان ناباب.

خداوند متعال درباره عاقبت دوستى با افراد گمراه و ناباب مى‏فرماید: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى‏ یَدَیْهِ یَقُولُ یا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلاً – یا وَیْلَتى‏ لَیْتَنی‏ لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً – لَقَدْ أَضَلَّنی‏ عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنی‏ وَ کانَ الشَّیْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً»؛ (344) و به خاطر بیاور روزى را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان مى‏گزد و مى‏گوید: اى کاش با رسول خدا راهى برگزیده بودم! واى بر من! کاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یاد حق گمراه ساخت، بعد از آن که آگاهى به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه مخذول کننده‏ى انسان بوده است.

3. ممکن است مشکلات مادى و سرخوردگى روحى، چنین مشکلى را پدید آورده باشد. دوست شدن و گفت و گو با چنین افرادى و گوش دادن به درد دل و سخنان‏شان، کلید حل این مشکل‏ها را نشان مى‏دهد و در صورتى که علت اصلى ترک نماز شناخته شود، راه و چگونگى تشویق به نماز مشخص خواهد شد؛ البته چنانچه در مراحل مختلف لازم باشد، حتماً باید با افراد آگاه مشورت شود.

هنگام برخورد با چنین افرادى باید توجه داشت:

الف – تشویق افراد باید با آرامش و اخلاق نیک همراه باشد. (345)

ب – در امر به معروف، نهى از منکر و تشویق، کردار و گفتار مى‏تواند نقش مؤثرتر و مهم‏ترى ایفا کند. این مسئله، در تشویق زبانى بیشتر تأکید شده است. اگر فردى بخواهد کسى را تشویق کند یا از منکر بازداشته، به معروف هدایت کند، باید ادب را بیشتر رعایت کند. (346)

ج – انسان با نماز خواندن مى‏تواند شکر بعضى از نعمت‏ها را به جا آورد و نیز یادآورى نعمت‏هاى خداوند موجب مى‏شود که انسان به یاد خدا باشد. پس یکى از مصداق‏هاى به یاد خدا بودن، بر پا داشتن نماز است.

سرانجام اگر با هیچ روشى نتوانستیم آنان را به نماز تشویق کنیم، مى‏توان با دورى از آنان بیزارى و مخالفت خود را ابراز کنیم. (347)

66- اگر کسى تا هنگام ازدواج نماز نخواند و پس از آن نماز خواندن را شروع کند، آیا مى‏تواند گذشته را با توبه جبران کند؟

توبه با یک جرقه آغاز مى‏شود، جرقه‏اى که در آغاز تنها یک نقطه‏ى نورانى و کوچک در قلب است؛ اما به تدریج تمام آسمان تیره و تاریک قلب را فرا مى‏گیرد. این نقطه‏ى نورانى سفید، انسان را از گذشته‏ى تاریک به آینده‏ى روشن مى‏برد. فرد نسبت به گذشته‏ى تاریک و سیاه خود احساس تلخى، پشیمانى و ندامت مى‏کند، آن گاه آسمان ابر گرفته‏ى قلب براى آینده‏اى روشن، آماده‏ى بارش رحمت الهى مى‏شود. قرآن – این کتاب نوید بخش رحمت – به همه‏ى مؤمنان فرمان توبه مى‏دهد. خداوند در سوره تحریم، آیه‏ 8 مى‏فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً عَسى‏ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ…)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! با اخلاص کامل توبه کنید، باشد که پروردگار از گناهان شما درگذرد و به باغ‏هایى واردتان کند که در آن جویبارهایى جارى است.

حقیقت توبه همان حالت ندامت و پشیمانى از معصیت و تصمیم بر ترک گناه در آینده است. (348)

پشیمانى کار دل است؛ اما اگر حقیقى و خالص باشد، آثارى را در رفتار ظاهرى انسان نیز بر جاى مى‏گذارد. روزى حضرت على علیه‏السلام مردى را دید که بدون توجه به شرایط توبه فقط با زبان مى‏گفت: «استغفر الله». حضرت به او فرمودند: مى‏دانى استغفار چیست؟ آن گاه شرایط استغفار را براى او توضیح دادند و فرمودند:

اول باید از کارهاى ناشایست گذشته‏ات پشیمان باشى؛

دوم آن که تصمیم بگیرى دیگر سراغ کارهاى زشت قبلى نروى؛

سوم، اگر حقى از بندگان خدا بر عهده‏ى تو است (قرضى گرفته‏اى و پس نداده‏اى یا به زور چیزى را از مردم گرفته‏اى یا…) ادا کنى؛

چهارم، اگر حقى از خدا بر عهده‏ى تو است (نمازهایى از تو قضا شده و نخوانده‏اى) آن‏ها را ادا کنى.

آن گاه پس از این مراحل با زبان بگویى: «استغفر الله.» (349)

بنابراین براى جبران گذشته، علاوه بر پشیمانى دل، نمازهاى قضا شده را نیز باید به جا بیاوریم. (350)

67- تفاوت اهل نماز با کسانى که یک روز نماز مى‏خوانند و یک روز نمى‏خوانند، در جهان آخرت چگونه است؟

آگاهى از ارزش و اهمیت نماز و دانستن جایگاه نمازگزار، تفاوت نمازگزار و کسى را که به نماز کمتر اهمیت مى‏دهد به ما نشان مى‏دهد.

نماز در دین مقدس اسلام، از اهمیت ویژه‏اى برخوردار است و یکى از فروع دین و حتى ستون دین به حساب مى‏آید و قرآن کریم، با تعبیرهاى مختلفى، مانند «اقیموا الصلوة» بر واجب بودن آن تصریح فرموده است، تا جایى که اگر نماز قبول شود، کارهاى دیگر نیز زمینه قبولى پیدا مى‏کنند. (351)

قرآن کریم به جا آوردن نماز را سبب رستگارى مى‏داند: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى – وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»؛ (352)

به راستى رستگار شد هر کس پاکى ورزید و نام پروردگارش را یاد کرد، پس نماز گزارد.

همچنین مى‏فرماید: «… وَ الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ یُحافِظُونَ»؛ (186)

آنان که به آخرت ایمان دارند، به [کتاب قرآن] ایمان مى‏آورند و مراقب نمازهاى خویش هستند. در این آیه، از میان تمام دستورهاى دینى، فقط به نماز اشاره شده است و نماز مظهر پیوند با خدا و ارتباط با او است؛ به همین دلیل، از همه‏ى عبادت‏ها برتر و بالاتر است. (353)

اهمیت نماز در روایات اسلامى بر کسى پوشیده نیست. سلمان فارسى نقل مى‏کند: نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نشسته بودم، آن حضرت شاخه‏ى خشکى را گرفتند و تکان دادند تا تمام برگ‏هایش فروریخت، سپس به من فرمودند: سؤال نکردى که چرا این کار را کردم؟ عرض کردم: بفرمایید چرا؟ فرمودند: هنگامى که مسلمان وضو بگیرد و خوب وضو بگیرد و سپس نمازهاى پنج گانه را به جا آورد، گناهان او فرومى‏ریزد؛ همان گونه که برگ‏هاى این شاخه فروریخت. (354)

حضرت على علیه‏السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که ایشان فرمود: نمازهاى پنج گانه براى امت من، مانند نهر آب جارى است که جلوى خانه‏ى هر یک از آن‏ها است. آیا گمان مى‏کنید اگر کثافتى در تن او باشد و روزى پنج بار در آن غسل کند، آیا چیزى از آن بر جسد او خواهد ماند؟! به خدا سوگند نمازهاى پنج گانه براى امت من، چنین است. (355)

هم چنین در روایتى مشهور از امام باقر علیه‏السلام نقل شده است: نماز، اولین چیزى است که بنده با آن محاسبه مى‏شود، پس اگر پذیرفته شود، اعمال دیگر نیز پذیرفته خواهد شد و اگر رد شود، دیگر اعمال نیز رد خواهد شد. (356) (357)

ارتباط با خویشاوندان بى‏نماز

68- با توجه به این که اسلام به صله رحم، اهمیت فراوانى داده است، حکم نماز و روزه‏ى خویشانى که چندین سال هم‏دیگر را در اثر اختلافات خانوادگى نمى‏بینند چگونه است؟

در قرآن و روایات، قطع رحم – که ممکن است در اثر قهر کردن باشد – بسیار مذمت شده است و این افراد مورد لعنت خدا قرار مى‏گیرند: «فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحامَکُمْ – أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ…»؛ (358)

اگر [از این دستورها] روى گردان شوید، جز این انتظار مى‏رود که در زمین فساد و قطع پیوند خویشاوندى کنید، آنان کسانى هستند که خداوند از رحمت خویش دورشان ساخته، گوش‏هایشان را کر و چشم‏هایشان را کور کرده است.

نماز و روزه‏ى افرادى که صله‏ى رحم نمى‏کنند باطل نیست و لازم نیست قضا کنند؛ ولى از آنان پذیرفته نمى‏شود یا از ثواب آن کاسته مى‏شود؛ هم چنان که اگر کسى نماز را بدون توجه بخواند، نمازش باطل نیست و لازم نیست قضا کند؛ اما آن نماز مورد پذیرش خداوند نیست.

حضرت صادق علیه‏السلام درباره‏ى آثار صله‏ى رحم مى‏فرمایند: صله رحم، موجب زیاد شدن ثواب اعمال، برکت در مال، رفع گرفتارى‏ها، آسان شدن حساب قیامت و تأخیر در اجل است. (359) (325)

69- رفت و آمد و معاشرت با کسانى که نماز نمى‏خوانند چه حکمى دارد؟

چنانچه مى‏دانید یا احتمال مى‏دهید که ارتباط و رفت و آمد با این افراد مى‏تواند آثار مثبتى داشته باشد و شما مى‏توانید با گفتار یا رفتار خود آنها را با فرهنگ اسلامى آشنا کنید و بر اداى نماز تشویق نمایید، لازم است که رابطه با آنان را ترک نکنید و با رعایت مراحل امر به معروف و نهى از منکر، آنها را ارشاد نمایید. اگر این راه مؤثر واقع نشد، چنانچه قطع ارتباط کار ساز است و موجب تنبیه آنها مى‏شود، لازم است از این راه اقدام کنید. ولى اگر هیچ یک از راه‏ها تأثیر نکرد، دیگر بر عهده‏ى شما چیزى نیست و اگر مى‏ترسید این گونه ارتباطات و رفت و آمدها، تأثیرات منفى در اخلاق و رفتار شما داشته باشد، لازم است که رابطه را قطع کنید. (360)

70- اگر کسى نماز نخواند و روزه نگیرد؛ ولى در زندگى آدم صالح و با اخلاق و در مجموع شخص خوبى باشد، حکمش چیست؟

الف – اگر کسى نماز را قبول نداشته باشد و منکر آن شود به صورتى که به انکار خدا و رسولش باز گردد کافر است. اما اگر قبول دارد و انکار نمى‏کند؛ ولى در عمل عصیان کرده و نمى‏خواند، کافر نیست؛ بلکه مسلمانى است که گناهکار بوده و مستوجب عذاب است. حال صالح و با اخلاق بودن شخص هر چند ممکن است بهره‏اى براى او هم داشته باشد ولى بدون نماز و عمل به دستورات خدا، فایده قابل توجهى ندارد و باعث نجات از عذاب دوزخ نیست.

ب – توضیح بیشتر اینکه افراد چند گونه‏اند:

1- اهل نماز و اعمال خوب.

2- بى‏نماز و داراى عمل و اخلاق خوب.

3- نماز خوان و بد عمل و بد اخلاق.

4- بى‏نماز و بد عمل و بد اخلاق.

تردیدى نیست که افراد بند دوم نسبت به افراد بند چهارم بهترند؛ اما نسبت به بندهاى دیگر چگونه‏اند؟!

اگر کسى شاکر نعمت‏هاى الهى نیست و مبناى فکرى درستى، براى زندگى ندارد و در وادى معرفت خداوند و صاحب نعمت گامى برنمى‏دارد؛ آیا توانسته است خوبى‏ها را به دست آورد؟! اولین شرط خوبى، «معرفت» است و بدون آن حتى نمى‏توان خوب را از بد باز شناخت.

بنابراین انسان بى‏نماز، اگرچه ممکن است به ظاهر اخلاق خوبى داشته باشد؛ ولى تضمینى نیست که این اخلاق خوب ادامه یابد؟! از طرفى او ملاک خوبى و بدى را چگونه شناخته است؟!

آرى، انسان بدون ارتباط با خدا و کسب فضیلت در پرتو نماز، از بسیارى کمالات بازمانده و از آثار مثبت آن غافل شده است؛ همانند کسى که به شکلاتى قانع شده، ولى از باغى پر از میوه‏هاى رنگارنگ و منظره‏هاى دل انگیز آن، غافل مانده است. (361)

**—

نمازگزار حقیقی

71- صفات نمازگزار حقیقى را بیان نمایید.

نمازگزاران حقیقى، داراى خصایص و ویژگى‏هایى‏اند که در آیات و روایات زیادى، به آنها اشاره شده است؛ از جمله:

– مداومت بر نماز ؛ «الَّذِینَ هُمْ عَلى‏ صَلاتِهِمْ دائِمُونَ‏» (362)

– انفاق مال در راه خدا به محروم ؛ «وَ الَّذِینَ فِی أَمْوالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ لِلسَّائِلِ وَ الْمَحْرُومِ» (363)

– حفظ شهوت جنسى از محرمات ؛ «وَ الَّذِینَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حافِظُونَ» (364)

– رعایت امانت و وفاى به عهد ؛ «وَ الَّذِینَ هُمْ لِأَماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ» (365)

– محافظت بر اوقات و شرایط نماز ؛ «وَ الَّذِینَ هُمْ عَلى‏ صَلَواتِهِمْ یُحافِظُونَ» (366)

– تواضع و فروتنى ؛ «وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ‏» (367)

– نظم و انضباط و وقت‏شناسى ؛ «إِنَّ الصَّلاةَ کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً» (172)

– دورى از گناهان و رعایت تقوا و پرهیزگارى ؛ «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (162) و… . (368)

72- نظر قرآن درباره‏ى انجام دادن سجده‏ى زیاد چیست؟

قرآن کریم، یکى از ویژگى‏هاى عباد الرحمن (بندگان خاص خداوند) را چنین معرفى مى‏فرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً – وَ الَّذینَ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَ قِیاماً»؛ (369)

بندگان خاص خداوند رحمان کسانى هستند که با آرامش و بى‏تکبر، بر زمین راه مى‏روند و هنگامى که جاهلان آن‏ها را مخاطب سازند، به آن‏ها سلام مى‏گویند [و با بى‏اعتنایى و بزرگوارى مى‏گذرند.] آن‏ها کسانى هستند که شبان‏گاه، براى پروردگارشان، سجده و قیام مى‏کنند.

جمله‏ى «یبیتون» دلیل بر این است که آن‏ها شب را با سجود و قیام به صبح مى‏رسانند و منظور، بخش قابل ملاحظه‏اى از شب یا تمام شب در برخى مواقع است. سجده‏هاى فراوان و طولانى در دل شب، از ویژگى‏هاى بندگان خاص الهى است که در این آیه به آن اشاره شده است.

در سوره انسان، آیه 25 و 26 آمده است: «وَ اذْکُرِ اسْمَ رَبِّکَ بُکْرَةً وَ أَصیلاً – وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً»؛ نام پروردگارت را هر صبح و شام به یاد آور و در شبان‏گاه براى او سجده کن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى. (370)

**—

خضوع و خشوع

73- چه کنیم تا عبادت براى ما لذت بخش شود؟

عواملى که مى‏تواند عبادت و نماز را براى انسان لذت بخش کند، چند چیز است؛ از جمله:

1. قبل از عبادت انسان خود را مستعد و مهیا سازد؛ یعنى، به خود تلقین کند که: من در صدد نیایش و نماز هستم و مى‏خواهم با پروردگار خود مناجات کنم. پس سعى کند افکار متفرق را از ذهنش دور سازد.

2. حتى الامکان در وقت و حال مناسب نماز بخواند؛ یعنى، با کسالت، خستگى و خواب‏آلودگى، وارد نماز نشود: » وَ لا یَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاَّ وَ هُمْ کُسالی‏» (371) و » لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ » (372).

3. در محیط پر سر و صدا و آشوب به نماز نایستد؛ بلکه محیط آرام و با فراغتى را انتخاب کند.

4. در حین نماز مصمّم بر مراقبت باشد و اگر احیاناً افکار دیگرى به او هجوم آورد، به محض توجّه سعى کند خود را از دام آن افکار برهاند.

5. مهم‏تر از همه معرفت خود را نسبت به خداوند، جهان هستى و خود افزایش دهد تا حقیقت نماز بر او آشکار گشته و از گفت و گو با خداوند لذت ببرد. (373)

حضور قلب در نماز

74- مراتب حضور قلب در نماز چیست؟

«حضور قلب» داراى مراتب و درجات متفاوتى است:

مرتبه اول. نخستین مرحله حضور قلب این است که نمازگزار، در تمام نماز یا بعضى از آن، اجمالاً توجه داشته باشد که در حضور پروردگار جهان ایستاده، با او سخن مى‏گوید و راز و نیاز مى‏کند.

مرتبه دوم. در این مرحله نمازگزار در حال نماز، خودش را در برابر خدا و در حال تکلم با او مى‏داند، به معانى کلمات و اذکار نیز توجه دارد و مى‏داند که با خدا چه مى‏گوید.

مرتبه سوم. نمازگزار علاوه بر مراحل سابق، حقیقت تکبیر، تسبیح، تقدیس و سایر مفاهیم اذکار را به خوبى مى‏داند و با براهین علمى، با آنها آشنا شده و در حال نماز به آنها توجه دارد و خوب مى‏داند که چه مى‏گوید و چه مى‏خواهد و با چه کسى سخن مى‏گوید.

مرتبه چهارم. معارف و معانى ذکرها به طور کامل در باطن نمازگزار، نفوذ کرده، به مرحله یقین و ایمان کامل رسیده است. در این صورت زبان، از قلب پیروى مى‏کند.

مرتبه پنجم. در این مرحله، اسما، صفات و کمالات حق را با چشم باطن مشاهده مى‏کند و چیزى را جز خدا نمى‏بیند.

با شناخت مراتب بالا، روشن مى‏گردد که غیر از موارد یاد شده، نمى‏توان چیزى را در حضور قلب دخیل کرد. در عین حال عوامل مؤثر در حضور قلب عبارت است از:

1. مکان خلوت؛ نمازگزار بهتر است در جاى خلوت و بدون مزاحمت و سر و صدا نماز بخواند.

2. رفع موانع؛ مثلاً رفع گرسنگى و تشنگى شدید قبل از نماز و…

3. تقویت ایمان؛ انسان باید در تقویت ایمان و تحصیل معرفت کامل بکوشد تا در حال نماز بیشتر و بهتر حضور قلب پیدا کند.

4. یاد مرگ؛ اگر انسان به فکر مردن باشد و این که وقت مرگ معلوم نیست و… نمازش را با غفلت نخواهد خواند.

5. آمادگى براى نماز؛ دقت در وضو و طهارت، اذان گفتن، پوشیدن لباس مخصوص نماز و… تاثیر به سزایى در آمادگى انسان دارد. (374) (375)

75- آیا حضور قلب در نماز لازم است؟

بلى، حضور قلب در نماز لازم است. همانطور که جسم بدون روح ممکن نیست، نماز بدون حضور قلب هم ممکن نیست. تحقیق در معناى قلب: قلب به یکى از دو معناى زیر به کار مى‏رود:

1- قطعه گوشت مخصوص صنوبرى (376) شکل است که در قسمت چپ سینه به ودیعه نهاده شده، میانش تهى است و در آن خون سیاهى جریان دارد که منبع روح و مرکز روان است. این به معناى قلب در همه حیوانات و حتى مردگان است و هرگز مورد بحث ما نیست.

2- یک موجود لطیف روحانى و ربانى است که نوعى ارتباط با قلب جسمانى انسان دارد. این موجود لطیف به نامهاى «قلب»، «نفس»، «روح» و «انسان» نامیده مى‏شود و هر گونه درک و شناخت به وسیله آن انجام مى‏شود، خطابهاى الهى به سوى آن متوجه است و عتاب و خطاب نیز بر آن متعلق است.

در قرآن و اخبار، هر جا واژه «قلب» به کار رفته، منظور از آن قلب به معناى دوم است و گاهى از آن به دلى که در سینه جاى دارد تعبیر مى‏شود. چنان که در قرآن کریم مى‏خوانیم: » فَإِنَّها لا تَعْمَى الْأَبْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتی‏ فِی الصُّدُورِ (377)؛ همانا دیدگان کور نمى‏باشند، بلکه دلهایى که در سینه‏ها جاى‏ دارند کور مى‏باشند.»

این تعبیر از دل به دلیل علاقه و ارتباط خاص آن با قلب جسمانى است، اگرچه قلب به معناى دوم با همه اندامهاى بدن ارتباط دارد و آنها را به کار مى‏اندازد، ولى اولین ارتباط آن با قلب جسمانى است که جایگاه و مملکت آن است و به واسطه آن با دیگر اندام‏ها ارتباط برقرار مى‏کند. قلب به دلیل صفا و جلائى که دارد همانند یک آینه صاف و شفاف مى‏تواند انوار و تجلیات الهى را به سوى خود جذب کند، ولى در اثر عوامل خارجى – که برخلاف روحانیت و نورانیت ذاتى‏اش مى‏تواند بر آن عارض شود، – استعداد پذیرش آلودگى‏ها و تباهى‏ها و محرومیت‏ها در آن پدید مى‏آید.

استعداد پذیرش انوار الهى در قلب به حدى است که مى‏تواند در اثر تابش آن به جایى برسد که حقایق بسیارى براى او کشف شود و دقایق بى‏شمارى براى او منکشف گردد.

رسول گرامى اسلام (ص) مى‏فرمایند: » إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ لَهُ وَاعِظاً مِنْ قَلْبِهِ (378)؛ هنگامى که خداوند براى بنده‏اى نیکى بخواهد، براى او واعظى از قلب او قرار مى‏دهد.»

امام باقر (ع) مى‏فرمایند: «دلها بر سه گونه‏اند:

1- دلى که برگشته و واژگونه است و چیزى از خیر در آن داخل نمى‏شود و آن قلب کافر است؛

2- دلى که نقطه سیاهى در آن است و خیر و شر در آن وارد مى‏شود تا یکى از آنها بر دیگرى غلبه کند.

3- دلى که باز است و چراغ فروزانى در آن مى‏درخشد که تا روز قیامت خاموش نمى‏شود.»

توضیح: در این روایت تعبیر «تا روز قیامت خاموش نمى‏شود»، بسیار جالب است و ویژگى قلب به معناى دوم را بیان مى‏کند که تا روز قیامت نور آن خاموش نمى‏شود و بعد از پوسیدن بدن نیز نورانیت این قلب ادامه دارد. ولى قلب به معناى اول (قلب صنوبرى) همزمان با بدن انسان پوسیده شده، از بین مى‏رود.

امام باقر (ع) مى‏فرمایند: «هیچ بنده‏اى نیست جز این که در دل او نقطه سفیدى است، هنگامى که گناهى از او سر بزند در میان نقطه سفید، نقطه سیاهى پدید مى‏آید. اگر توبه کند، آن نقطه سیاه از بین مى‏رود و اگر در گناهان غوطه‏ور شود با هر گناهى بر نقطه سیاه افزوده مى‏شود. تا همه نقطه سفید را بپوشاند، هنگامى که نقطه سیاه بر نقطه سفید غلبه کند، هرگز صاحب آن‏ قلب به سوى خیر باز نمى‏گردد. این است معناى آیه شریفه که مى‏فرماید: «آنچه انجام دادند بر دلهایشان زنگ زد.»

در این قسمت با استفاده از آیات و احادیث اثبات مى‏کنیم که در همه عبادت‏ها به خصوص نماز که ستون دین است و در رأس همه عبادت‏ها قرار گرفته، حضور قلب لازم است. خداى تبارک و تعالى درباره مؤمنان مى فرماید: » الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ‏ ؛ (379) آنها که در نمازشان خشوع دارند.»

و نیز مى‏فرماید: » فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ – الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ (380)؛ واى بر نمازگزاران، آنانى که در نماز خود سهل‏ انگارى مى‏کنند.»

نکته:

خداى متعال در این آیه نمازگزارانى را که در نمازهاى خود حضور قلب ندارند و دچار غفلت مى‏شوند نکوهش مى‏کند، نه کسانى را که به کلى نماز را ترک مى‏کنند. آنگاه خداى تبارک و تعالى در ستایش مومنان مى‏فرماید:

» وَ الَّذینَ یُؤْتُونَ ما آتَوْا وَ قُلُوبُهُمْ وَجِلَةٌ أَنَّهُمْ إِلى‏ رَبِّهِمْ راجِعُونَ (381) ؛ آنان که [صدقه] مى‏دهند آنچه را انجام مى‏دهند در حالى که دلهایشان ترسان است.»

خداوند متعال ستایشگر کسانى است که در حین انجام عبادت داراى خوف و خشیت هستند و این امر مستلزم حضور قلب در حد اعلى است. رسول خدا (ص) مى‏فرماید: » الصَّلَاةُ مِیزَانٌ مَنْ وَفَى اسْتَوْفَى ؛ نماز میزان و الگو است، هرکس شرایط و آداب آن را به طور شایسته رعایت کند، پاداش کامل دریافت مى‏کند.»

و در حدیث دیگرى مى‏فرماید:

«اعْبُدِ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَهُوَ یَرَاک‏ ؛ خداى را پرستش کن، آن سان که گویى او را مى‏بینى، اگر تو او را نمى‏بینى، بى‏تردید او تو را مى‏بیند.» (382)

همچنین درباره فضیلت تمام و کمال نماز مى‏فرماید:

«دو تن از امت من به نماز برمى‏خیزند و رکوع و سجود را یکنواخت انجام مى‏دهند، ولى میان این دو نماز از آسمان تا زمین‏ فاصله است.»

باز فرمودند: «هرکس دو رکعت نماز بگزارد که در آن چیزى از امور دنیا را از قلب خود عبور ندهد، خداوند او را مى‏آمرزد.» (383)

نقل مى‏کنند بیدار دلى بعد از گناهى توبه کرده بود، و پیوسته مى‏گریست گفتند: چرا اینقدر گریه مى‏کنى؟ مگر نمى‏دانى خداوند متعال غفور است؟ گفت: آرى، ممکن است او عفو کند ولى این خجلت و شرمسارى که او مرا دیده چگونه از خود دور سازم؟!

شاعر گوید:

گیرم که تو از سر گنه درگذرى‏

زان شرم که دیدى که چه کردم چه کنم؟! (384) (385)

76- براى حضور ذهن و کمال دقت در نماز و جلوگیرى از حواس پرتى چه باید کرد؟

خداوند مى‏فرماید: [مؤمنان] کسانى [هستند] که در نمازشان خاشع‏اند. (379)

بنابراین، خشوع در نماز، نشانه‏ى ایمان است نه نماز خواندن. براى به دست آوردن خشوع و حضور قلب در نماز، امور ذیل توصیه شده است:

1. اندیشه در اهمیت و آثار نماز

اگر گوهرى گران‏بها یا یک انگشتر با ارزش را گم کنیم تا مدتى آشفته خاطر مى‏شویم و شب‏ها خوابمان نمى‏برد، این در حالى است که دو رکعت نمازى را که به همه دنیا و لذت‏هاى آن مى‏ارزد، از دست مى‏دهیم و ناراحت نمى‏شویم! پس در مرحله‏ى اول باید در اهمیت و آثار ارزشمند نماز بیندیشیم تا پى ببریم خود را از چه برکاتى محروم ساخته‏ایم! قرآن کریم، کسالت در نماز و بى‏میلى به این فریضه‏ى الهى را از اوصاف منافقان بر شمرده و درباره‏ى آنان فرموده است: چون به نماز مى‏ایستند با حال بى‏میلى نماز مى‏گزارند و براى مردم ریا مى‏کنند و جز اندکى یاد خدا نمى‏کنند. (386)

2. کنترل افکار قبل از شروع نماز

براى تحصیل این امر باید به مسائل ذیل توجه کرد:

الف – تمرکز حواس و پرهیز از امورى که ذهن را به خود مشغول مى‏دارد.

ب – انتخاب محل و مکان مناسب براى نماز و سایر عبادت‏ها؛ به همین دلیل، نماز خواندن در برابر اشیایى که ذهن را به خود مشغول مى‏دارد، مانند: درهاى باز، محل عبور و مرور مردم، مقابل آیینه و عکس و… مکروه است و هر اندازه آن محل، از زرق و برق و تشریفات خالى باشد، براى حضور قلب، سودمندتر است.

ج – انجام دادن مستحبات نماز و آداب مخصوص آن.

د – مراقبت و استمرار امور یاد شده. (387)

بنابراین انسان باید هنگام نماز، توجه خود را به خدا معطوف سازد، براى چند دقیقه، خود را از غیر خدا فارغ کند، دل را از افکار و خیال‏هاى واهى خالى سازد و با متمرکز ساختن حواس خود و فراموش کردن گرایش‏هاى دنیایى، براى داشتن حضور قلب تلاش کند؛ البته با تفکر و پشیمانى در اثر از دست دادن منافع معنوى نماز و جبران خسارت‏هاى گذشته، این مهم بهتر به دست مى‏آید.

3. اندیشه در عظمت خداوند

وقتى انسان در برابر هم نوع خود قرار مى‏گیرد، مواظب رفتار و حواس خویش است. وقتى باور کردیم در حضور خدا هستیم و خداوند از روى لطف به ما اجازه داده در حضور او بایستیم و با او سخن بگوییم و به درد دل و مناجات با او بپردازیم، آیا جا دارد از او غافل شویم؟ خداوند مى‏فرماید: کسى که نماز می خواند، ولى دل به نماز نمى‏سپرد، آیا نمى‏ترسد که او را به صورت الاغ مسخ کنم؟ در حقیقت غفلت و بى‏توجهى در نماز، آن قدر زشت است که خداوند چنین تنبیهى را براى آن در نظر گرفته است.

4. تفکر در معانى کلمات نماز

هنگام نماز سعى کنیم، معانى جمله‏هایى را که بر زبان جارى مى‏کنیم، بفهمیم و با تأمل، نماز بخوانیم؛ به طورى که اگر قبلاً یک رکعت را در یک دقیقه مى‏خواندیم، اکنون در دو دقیقه بخوانیم و این زمان براى کسى که مى‏خواهد به دیدار خدا برود، وقت زیادى نیست.

5. نماز خداحافظى

امام سجاد علیه‏السلام مى‏فرماید: وقتى نماز مى‏خوانى، فرض کن [در آستانه‏ى مرگ هستى و] آخرین نمازت را مى‏خوانى. اگر انسان بداند، از عمرش تنها به اندازه‏ى خواندن چند رکعت نماز باقى مانده است، حواسش را جمع مى‏کند و تلاش مى‏کند نمازش را بهتر و شایسته‏تر به جا آورد. اکنون که نمى‏دانیم عمرمان تا کى باقى است، باید فرض کنیم این آخرین نمازى است که به جا مى‏آوریم. چنین تصورى باعث مى‏شود در برابر شیطان مقاومت کنیم و او را از خود برانیم و از لحظه‏ها و دقایقى که در نماز سپرى مى‏کنیم، بهره‏ى شایان ببریم.

6. بدرقه‏ى نماز با دعا

سعى کنیم دعاهایى را که براى قبل و بعد از نماز وارد شده، بخوانیم. کسى که به مجرد گفتن: » السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ » از جایش بلند مى‏شود و دنبال کارش مى‏رود، گویا تا آن زمان نزد خدا زندانى بوده و انتظار مى‏کشیده هر چه زودتر در زندان و قفس گشوده شود تا خود را نجات دهد، پس لازم است بعد از نماز، انسان دست به دعا بلند کرده، براى خود و دیگران دعا کند. (388)

7. توجه به وضو، اذان و اقامه

توجه به وضو و دعاى آن و نیز اذان و اقامه که در حقیقت تبیین و مرورى گذرا بر فلسفه و چرایى نماز است مى‏تواند بسیار مفید باشد.

چه کنیم که نماز به خودى خود یکى از واجبات زندگى ما به شمار آید، نه این که تلقین کنیم که نماز بخوانیم؟

گرایش به زیبایى، یکى از گرایش‏ها و تمایلاتى است که در انسان‏ها وجود دارد. نماز یکى از زیباترین پدیده‏هاى هستى است که اهل معرفت با شناخت زیبایى و اهمیت دادن به آداب ظاهرى و باطنى آن، با تمام وجود، زیبایى و لذت آن را حس کرده‏اند، به گونه‏اى که نماز روشنى چشمشان شده و سبب پروازشان به سوى محبوب است. (389)

بنابراین شناخت جایگاه نماز و آگاهى از زیبایى‏هایش، اهمیت فوق العاده‏اى در کشش و اشتیاق دائمى به نماز دارد. توجه به آثار و برکات نماز و راه لذت بردن از خواندن نماز، تا اندازه‏ى بسیارى انسان را به هم صحبتى با خدا سوق مى‏دهد. در زیر به برخى از آن‏ها به طور اجمال اشاره مى‏کنیم:

1. تغییر در انگیزه عبادت: انگیزه‏هاى گرایش به عبادت، سه چیز است: ترس، امید و محبت: «وَ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ شَدِیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٌ»؛ (390)

و در آخرت، عذاب شدید است یا مغفرت و رضاى الهى. توده‏ى مردم از ترس جهنم یا به شوق بهشت، خداوند متعال را عبادت مى‏کنند؛ اما انسان‏هایى که نسبت به ذات اقدس الهى معرفت کامل دارند، خدا را بر پایه‏ى محبت و عشق مى‏پرستند؛ زیرا خداى متعال را «جمیل على الاطلاق» مى‏دانند و دل‏هایشان مجذوب او مى‏شود.

2. محافظت بر نماز: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتینَ»؛ (222)

در انجام همه نمازها و [به خصوص] نماز وسطى (نماز ظهر) کوشا باشید و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا به پا خیزید. حفظ نماز به چند عامل بستگى دارد:

الف – انسان باید کوشش کند نماز را در وقت فضیلتش بخواند.

ب – نماز را درست و مطابق دستور شرع به جا آورد و آن را تباه نسازد؛ زیرا در قرآن کریم، عقوبت شدیدى براى ضایع کردن نماز بیان شده است. (391)

3. حضور قلب در نماز، اندیشیدن به عظمت خداوند، کنترل افکار خود قبل از شروع نماز، تأمل در معناى جملاتى که مى‏خوانیم و… . (392) (393)

77- عوامل خارجى تشتت افکار در نماز چیست؟

امور خارجى مانند اصواتى که به گوش مى‏رسند یا اشکالى که بر مردمک دیده ظاهر مى‏شوند، هنگامى که در معرض‏ دید و شنید انسان قرار بگیرند، افکار وى را به سوى خود جذب مى‏کنند تا او را از چیزى به چیزى، از شاخه‏اى به شاخه‏اى و از موضوعى به موضوع دیگرى سوق دهند و به اندیشیدن درباره آنها وادارند، آنگاه برخى از این موضوعات، موضوعات دیگرى را تداعى مى‏کنند و انسان را به افکار دور و دراز وا مى‏دارند.

کسى که اراده قوى و همت عالى دارد، در برابر هجوم این افکار چون کوه مى‏ایستد و دستخوش اوهام نمى‏شود. ولى بیشتر مردم که از چنین اراده و همتى محروم هستند دچار افکار و اوهام مى‏شوند. و نمى‏توانند فکر خود را یک جا متمرکز کنند. آنها باید براى مبارزه با هجوم این افکار، اسباب و عوامل این افکار را از بین ببرند.

مثلا در خانه تاریک یا در اتاقى تاریک و کوچک نماز بخوانند. آنچه فکر انسان را مشغول مى‏کند از جلو چشم خود دور کنند، یا نزدیک دیوار نماز بخوانند که دیدگاهشان بسیار محدود باشد.

چنین افرادى هرگز نباید در مکانهایى به نماز بایستند که خیابان‏ها و معابر عمومى در معرض دیدشان قرار دارد و هرگز نباید مقابل تابلو یا هر چیزى که آنها را به خود جلب مى‏کند، نماز بخوانند.

البته شایسته است مادامى که انسان مى‏تواند از راهى دیگر جلو تشتت افکار خود را بگیرد، چشم فرو بستن را انتخاب نکند، بلکه در عین این که از اندیشه خویش مراقبت مى‏کند، با چشم باز نماز بخواند. چشمش را به مهر و سجاده بدوزد و از نگاه کردن به پیرامون خود بپرهیزد، فقط در صورتى که با چشم باز از انجام وظیفه فروماند به ناچار دیده فرو بندد، زیرا اگرچه نگاه کردن به محل سجده در حال قیام مستحب است ولى در موردى که نگاه کردن موجب پراکندگى افکار مى‏شود، اهمیت آنچه به وسیله نگاه از دست مى‏دهد از این کار مستحبى بیشتر است. پس به ناچار باید از این وظیفه استحبابى چشم بپوشد و دیدگان خود را فرو بندد. (394)

78- عوامل داخلى تشتت افکار در نماز چیست؟

علل داخلى تشتت افکار از علل خارجى آن شدیدتر و در نتیجه مبارزه با آن نیز سخت‏تر است، زیرا کسى که دستخوش امواج سهمگین اقیانوس زندگى شده و رشته ارتباطش از همه گسسته است و مرغ افکارش از شاخه‏اى به شاخه‏اى مى‏پرد، فروبستن دیده، او را سودى نمى‏بخشد و افکارش در یک نقطه‏ تمرکز پیدا نمى‏کند، زیرا آنچه در دل جاى گرفته براى پراکندگى خاطر کافى است.

براى مبارزه با عوامل داخلى تشتت افکار مناسب‏ ترین راه این است که نمازگزار خود را به فهم معناى مطالب نماز وادار کند تا هر مطلبى که به زبان مى‏راند معناى دقیق آن را بفهمد، روى آن تأمل کند و اندیشه خود را با آن مشغول سازد تا افکار پراکنده در دلش جاى نگیرد.

براى تقویت این معنا شایسته است که پیش از تکبیرة الاحرام، یاد آخرت کند و ایستادن در عرصه‏هاى محشر و موقف حساب و کتاب را به یاد آورد و ناله و فریاد اکبر و هول و وحشت همگانى روز رستاخیز را با خود بازگو کند و دلش را از مطالب دنیوى و افکار پراکنده خالى گرداند. و در چنین حالى تکبیرة الاحرام گفته، وارد نماز شود و اجازه ندهد که چیزى وارد قلب او شده، آن را مشغول سازد. این راه تحصیل آرامش دل و تسکین خاطر است. (395)

به عبارت دیگر، اگر مریضى بیماریش طول بکشد و بهبود پیدا نکند، نه تنها او را رها نمى‏کنند، بلکه پزشک با دقت بیشترى از او مراقبت مى‏کند و مواظب است تا بیمار خوب شود. حال همین مثال در افرادى که نماز خوان هستند ولى حواسشان جمع نیست و حضور قلب پیدا نمى‏کنند، صادق است. آنها باید از خود مراقبت کنند تا مشکل را پیدا و سپس مداوا نمایند. حال ممکن است آن مشکل مکان نمازگزار باشد و یا ساعت برگزارى نماز که در این ساعت شخص حال ندارد از محل کار رسیده و خسته است و اگر یک ساعت دیگر نماز بخواند با حضور قلب مى‏خواند، در این صورت مى‏تواند نمازش را به تأخیر اندازد.

ضرب المثلى در بین رانندگان هست که دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.

حال یک ساعت دیرتر نماز خواندن بهتر از زود خواندنى است که اصلا خدا را ملاقات نکند و حضور قلب نداشته باشد.

اشکالى ندارد که «ساعت» نماز بعضى‏ها (براى زمان موقت) جابجا شود تا زمانى که حال معنوى خوبى دارند نماز را به جا آورند. ما باید به هر وسیله‏اى که به نماز حضور قلب، حواس جمعى و با خدا شدن بدهد، متوسل شویم و نماز خود را در اسرع وقت شرعى خود بخوانیم.

«بچه‏هاى امام سجاد (ع) سعى مى‏کردند وقتى که حضرت مشغول نماز شد شروع به بازى کنند؛ آنها مى‏گفتند وقتى حضرت نماز را شروع کرد دیگر متوجه ما نیست و ما آزادیم هر چه بخواهیم سر و صدا کنیم.» (396)

در «جواهر العددیه» سلیم بن قیس هلالى آمده است که: عمَر همیشه با رسول خدا (ص) منازعه داشت که نماز چگونه بهتر از جهاد است، با این که در جهاد، انسان از جان و مال و فرزند مى‏گذرد؟

پیامبر (ص) در جواب عمر مى‏فرمود: «هر کس در جهاد کشته شود یک مرتبه کشته شده و به بهشت مى‏رود، اما براى این که نماز قبول شود باید همیشه با اخلاص و حضور قلب مجاهدت کرد.» (397)

درصد قبولى نماز فقط به مقدار حضور قلب است!!

در روایات آمده است: «نمازى هست که نصف آن پذیرفته‏ مى‏شود و نمازى هست که یک سوم یا یک چهارم یا یک پنجم آن قبول مى‏گردد و نمازى هست که چون جامه کهنه‏ى درهم پیچیده شده، به جا آورنده‏اش زده مى‏شود و همانا از نمازت براى تو [نتیجه‏اى] نیست جز آن مقدار که در آن اقبال و حضور قلب داشته‏اى.» (398)

همچنین امام صادق (ع) مى‏فرمایند: «کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند که در نماز چه مى‏گوید، نمازش به پایان مى‏رسد در حالى که بین او و خداوند گناهى باقى نمى‏ماند و همه گناهانش آمرزیده مى‏شود.» (399)

ابوحمزه ثمالى مى‏گوید: امام سجاد (ع) را دیدم که در حال نماز، عبا از دوش مبارکش افتاد و توجهى نداشت، وقتى که دلیل آن را پرسیدم فرمود: «واى بر تو! آیا مى‏دانى که در حضور چه کسى بودم؟ همانا از بنده‏اى نماز پذیرفته نمى‏شود مگر آن مقدار که توجه قلبى دارد.» (400)

براى رسول خدا (ص) دو شتر هدیه آوردند. حضرت فرمود:

«هر کس دو رکعت نماز بخواند که در آن به چیزى از امور دنیا توجه نکند، یکى از شترها از آن اوست. هیچ کس درخواست پیامبر را اجابت نکرد و نتوانست چنین نمازى بخواند جز على بن ابى‏طالب(ع). رسول خدا (ص) هم هر دو شتر را به على (ع) بخشید.» (401) (402)

79- آیا هنگام خواندن نماز مى‏توانیم به تلاوت قرآن گوش بدهیم، تا به این وسیله کمتر متوجه دیگران شویم؟!

گوش دادن به تلاوت قرآن همواره ثواب دارد؛ ولى بهتر است خواندن نماز با خشوع و توجه به خداوند بزرگ همراه باشد. خداوند متعال مى‏فرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ – الَّذینَ هُمْ فی‏ صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ»؛ (150) به راستى که مؤمنان رستگار شدند، کسانى که در نمازشان فروتنى مى‏کنند.

در حقیقت حضور قلب و توجه به خداوند با گوش دادن به تلاوت قرآن به نوعى بر هم زدن توجه کامل به شمار مى‏آید؛ گرچه به درستى نماز آسیبى نمى‏رساند. (403)

80- آیا این که گفته شده: «در حالت نماز تیرى را از پاى امیرمؤمنان على علیه‏السلام بیرون آوردند و حضرت متوجه نشدند»، صحیح است؟ آیا این مطلب با هبه کردن ایشان در حال رکوع نماز منافات ندارد، چراکه اولى بر اوج توجه ایشان به خداوند متعال دلالت مى‏کند و دومى بر یک عمل نسبتاً مادى دلالت دارد؟

روزى امیرمؤمنان على علیه‏السلام در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله مشغول نماز بود که فقیرى از در مسجد وارد شد و تقاضاى کمک کرد؛ اما کسى به او کمک نکرد. مرد فقیر دست به دعا برداشت و گفت: خدایا! تو شاهد باش که من در مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله تقاضاى کمک کردم، اما کسى پاسخم را نداد. در این هنگام، على علیه‏السلام که در حال رکوع بود، با انگشت به انگشترى خود اشاره کرد و از او خواست که نزدیک بیاید و انگشترى را بردارد. آن مرد جلو آمد و حضرت انگشتر خود را به او بخشید. اندکى پس از این ماجرا، این آیات بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نازل شد: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ – وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ»؛ (404)

ولى امر شما تنها خدا و رسول و مؤمنانى هستند که نماز را به پا داشته، در حال رکوع زکات مى‏دهند و هر کس که خدا و رسول و اهل ایمان، ولى او هستند [پیروز است] که تنها لشکر خدا فاتح و غالب خواهد بود.

در آیه‏ى مذکور نشانه‏هایى ذکر شده که بر حسب آن‏ها و روایات و با توجه به لفظ «إِنَّما» تنها بر امیرمؤمنان على علیه‏السلام قابل انطباق است. (405)

آنچه در پرسش اشاره شده، شبهه‏اى است که نخستین بار از سوى فخر رازى براى انکار فضیلت امیرمؤمنان على علیه‏السلام مطرح شد که جواب آن روشن است؛ زیرا:

1. شنیدن صداى سائل و کمک به او، توجه به غیر خدا یا امور مادى نیست که با حضور قلب منافات داشته باشد، بلکه آن هم در واقع توجه به خدا است. قلب پاک حضرت على علیه‏السلام در برابر سائلان حساس بود و به نداى آن‏ها پاسخ مى‏گفت. آن حضرت با این کار، عبادتى را با عبادت دیگر آمیخت و در حال نماز، زکات داد که هر دو براى خدا و در راه او بود؛ چون صدقه قبل از آن که به دست سائل برسد، به دست خدا مى‏رسد. خداوند در آیه 104 سوره توبه مى‏فرماید: «أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ هُوَ یَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ یَأْخُذُ الصَّدَقاتِ …»؛ آیا نمى‏دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش مى‏پذیرد و صدقات را مى‏گیرد.

اگر توجه به سائل، نشانه‏ى غفلت و بى‏خبرى از ذکر خدا بود، نباید به عنوان یک صفت والا و با ارزش روى آن تکیه شود، در حالى که آیه 55 سوره مائده آن را به یک فضیلت و صفت والا براى ولى خدا ذکر مى‏کند. (406)

2. عرفا در سیر انسان کامل مى‏گویند: سیر انسان کامل در چهار سفر رخ مى‏دهد:

الف – سفر انسان از خود به خدا.

ب – سفر انسان همراه خدا در خدا (شناخت خدا).

ج – سفر انسان همراه خدا به خلق خدا.

د – سفر انسان همراه خدا میان خلق خدا براى نجات خلق خدا.

اولین سفر انسان، به سوى خدا است. تا وقتى انسان از خدا جدا باشد همه حرف‏ها پوچ است. وقتى انسان به ذکر خدا رسید و خدا را شناخت و یک لحظه از خدا غافل نشد، آن گاه به سوى خلق خدا بازمى‏گردد. چنین انسانى براى نجات خلق خدا، در میان خلق خدا حرکت مى‏کند و براى نزدیک کردن انسان‏ها به خدا کوشش مى‏کند. (407)

وقتى انجذاب(408) کامل شد، شخص در عین این که به خدا مشغول است، به ماورا نیز مشغول است؛ یعنى آنچنان به خدا توجه مى‏کند که در آن حال، تمام عالم را مى‏بیند (نه فقط اطرافش را)؛ از این رو آن حالتى که هنگام نماز تیر از بدن حضرت کشیدند و ایشان متوجه نشد، ناقص‏تر (مرتبه‏اش پایین‏تر) از آن حالتى است که در حال نماز به فقیر توجه دارد؛ نه این که در این جا از خدا غفلت کرده باشد، بلکه آنچنان توجه او به خدایش کامل است که در آن حال تمام عالم را مى‏بیند. (409)

3. این آیه شریف (سوره‏ مائده، آیه 55) در مقام مدح و بیان ویژگى‏هاى ولى خدا و پیشواى مسلمانان است و کمک به فقیر در حال نماز را یک فضیلت و ویژگى ذکر مى‏کند. معلوم مى‏شود که حضرت على علیه‏السلام موقعى که به سائل توجه مى‏کند و سائل، انگشتر را از دست او بیرون مى‏آورد، به خدا هم توجه داشته و از حضور قلب او هیچ کاسته نشده است؛ زیرا اگر هنگام توجه کردن به فقیر از خدا غافل شده باشد، فضیلت و ویژگى براى او به شمار نمى‏آید؛ چون هر کس مى‏تواند در حال نماز از توجه به خدا منصرف شود و به خلق خدا توجه کند، در حالى که در این آیه، این کار یکى از ویژگى‏هاى ولى خدا به حساب آمده که در دیگران وجود ندارد. بنابراین آیه مى‏خواهد مقام بالاترى را براى امام ثابت کند و آن مقام «جمع الجمع» است. (410)

توضیح: در یک لحظه به چند موضوع مختلف توجه کردن از قدرت بشر عادى خارج است؛ یعنى اگر کسى بخواهد قلب خود را به عملى مشغول کند، در همان حال نمى‏تواند به مطلب دیگر مشغول باشد؛ ولى این قدرت در خداوند متعال وجود دارد. او در آن واحد مى‏تواند به هزاران و میلیون‏ها نوع کلام و فعل توجه داشته باشد. در دعاى جوشن کبیر آمده است: «یَا مَنْ لَا یَشْغَلُهُ سَمْعٌ عَنْ سَمْعٍ ، یا مَنْ لا یَمْنَعُهُ فِعْلٌ عَنْ فِعْلٍ ، یَا مَنْ لا یُلْهِیهِ قَوْلٌ عَنْ قَوْلٍ» ؛ اى خدایى که تو را شنیدن این، مانع از شنیدن آن نیست و هیچ کارى مانع از کار دیگر نیست و هیچ سخنى مزاحم سخن دیگر نیست!

همچنین در دعاى ماه رجب مى‏خوانیم: «لِکُلِّ مَسْأَلَةٍ مِنْکَ سَمْعٌ حَاضِرٌ وَ جَوَابٌ عَتِیدٌ» ؛ براى هر درخواستى گوش شنوا و جواب حاضر، مهیا دارى.

از آیات و روایات چنین برداشت مى‏شود که خداوند مقام «جمع الجمع» را به حجة و ولىّ خود داده است؛ به همین دلیل است که معصومین علیه‏السلام در یک لحظه مى‏توانند به میلیون‏ها سلام و حاجت مردم توجه کنند، این مقام، موهبتى الهى است که ثابت کننده‏ى منصب ولایت تکوینى امام است و با داشتن چنین مقام و قدرتى است که اداره‏ى امور آفرینش و سرپرستى عوالم خلقت براى آن‏ها ممکن و مقدور است.

به همین جهت است که امام على علیه‏السلام در یک لحظه مى‏تواند دو کار انجام دهد؛ هم به خدا توجه داشته باشد و هم به خلق و این از ویژگى‏هاى ولى خدا است که افراد دیگر بر این کار قادر نیستند. (411)

81- هنگام نماز چگونه جواب سلام دیگران را بدهیم؟

جواب «سلام» واجب است و در پاسخ باید کلمه «سلام» در اول قرار گیرد؛ مثلا بگوید: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ» یا «سَلامٌ عَلَیْکُمْ» و اگر پاسخ را «عَلَیْکُمُ السَّلَام» بدهد، جایز نیست. در پاسخ سلام زن بگوید: «سلام علیکْ»؛ یعنى، «ک» را بدون حرکت بگوید (چون خطاب به مؤنث مکسور است که در حال وقف ساکن خوانده مى‏شود.) (412)

82- چرا نماز – حتى اگر با حضور قلب نخوانیم – باز هم یک آرامش خاطر و اطمینان خاصى به ما مى‏دهد؟

در روایتى آمده است: «بدانید! نماز غذایى روحى و آسمانى است که خداوند براى زمینیان قرار داده است و آن را براى شایستگان رحمت خویش گوارا کرده است؛ خوراکى روحى و روانى که در هر شبانه روز پنج نوبت از آن تغذیه مى‏کنند و ریشه مى‏یابند» (413).

از نظر علمى نیز توجه به چند نکته مفید است:

1. این موضوع از دید علم پزشکى ثابت و مطرح شده است که نماز و نیایش، به واسطه آزاد سازى «آندروفین‏ها»، موجب کاهش استرس و فشار روانى مى‏شود.

2. به تجربه ثابت شده که خواندن پروردگار، با اسماى حسناى او، تلاوت قرآن، اذکار و تکرار تسبیحات، آرامش بخش و برطرف کننده مشکلات روانى و روحى بوده است.

3. الکسیس کارل نوشته است: «نیایش علاوه بر این که آرامش به وجود مى آورد، به طور کامل و صحیحى در فعالیت‏هاى مغزى انسان، یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى ایجاد کرده، انگیزه قهرمانى و دلاورى را تحریک مى‏کند» (414).

4. دیل کارنگى مى‏نویسد: «توسل به خدا و نیایش، سه اصل روان‏شناسى را که همه به آن نیازمندند در انسان زنده مى‏کند:

یک. دعا و نیایش به ما کمک مى‏کند تا ناراحتى‏ها و گرفتارى‏ها را هنگام دعا بر زبان آوریم و آنها را حل کنیم. کسانى که در هر حالى نماز مى‏خوانند – حتى بدون حضور قلب – پایبندى خود را به یکى از واجبات مهم الهى، نشان مى‏دهند و این خود حاکى از روحیه تعبد و بندگى در آنان است. چنین افرادى کم کم شاهد آثار و برکات نماز در زندگى خود خواهند بود.

ضرورت نماز در حفظ حیات روحى انسان و برقرارى ارتباط او با خداوند متعال؛ مانند غذایى است که انسان مریض، برخلاف میلش مى‏خورد تا نیرویش را حفظ کند و زنده بماند. نماز پل ارتباط انسان با خدا است و نباید در هیچ حالى خراب شود؛ زیرا انسان را کم کم به خدا نزدیک مى‏سازد. نماز معجون شگفتى است که حتى پیکر و ظاهر آن – هر چند بدون حضور قلب باشد – باز داراى اثر ویژه خود است که هرگز با چیزهاى دیگر حاصل نمى‏شود. همین نماز بى‏حضور، با تصمیم، تمرین، حوصله و استمداد از خدا و توسل به اولیاى او، مى‏تواند به نماز آکنده از حضور و لذت تبدیل گردد.

رسول اکرم (ص) نماز را به چشمه آبى تشبیه فرمود که در شبانه روز، پنج نوبت انسان خود را در آن شست و شو مى‏دهد که دیگر چرک و آلودگى در بدن او نمى‏ماند.

نماز، نمازگزار را از اضطراب و دغدغه دور نگه مى‏دارد و به او آرامش روح و روان مى‏بخشد. بر اثر این آرامش روانى، اعصاب، قلب و دیگر اندام‏هاى بدن نیز به راحتى و آرامش مى‏رسند.

نماز یاد خدا است و یاد خدا – در هر حالى – قلب را مطمئن مى‏سازد و انواع بیمارى‏هایى را که نفوس انسان‏ها به آن گرفتار است، معالجه مى‏کند.

دو. بر اثر نیایش احساس مى‏کنیم، شریکى براى غم خود یافته‏ایم و تنها نیستیم.

سه. دعا و نیایش انسان را به کار وکوشش وامى‏دارد و وقتى هدف براى خداوند متعال شد، اولین قدم برداشته شده است. (415)

پس روشن مى‏شود که نماز به خودى خود، داراى نیروى عظیمى است که در روح و روان انسان تأثیر مى‏گذارد و به او آرامش و اطمینان مى‏بخشد و از مفاسد و گناهان دور مى‏سازد. (416)

83- با توجه به آیه 9 سوره مؤمنون، محافظت بر نماز به چه معنا است؟

مراد از محافظت بر نماز، حفظ آداب، شرایط، ارکان و خصوصیات نماز است؛ آدابى که ظاهر نماز را از آنچه مایه‏ى فساد است حفظ کند و روح نماز را – که حضور قلب است – تقویت نماید و نیز موانع اخلاقى را که سد راه آن است، از بین ببرد. (417) (418)

**—

شرایط قبولی نماز

84- شرایط قبولى نماز چیست؟

به طور کلى قبولى عبادات – به خصوص نماز – مراحل و شرایطى دارد؛ زیرا گاهى عبادت صحیح است، ولى رشد آور نیست. (مثل دارویى که شفابخش نیست.)

در آیات و روایات شرایط و مراحل قبولى عبادات، شش چیز ذکر شده که عبارت است از: 1. شرط اعتقادى؛ 2. شرط ولایى؛ 3. شرط اخلاقى؛ 4. شرط اقتصادى؛ 5. شرط اجتماعى؛ 6. شرط بهداشتى.

1. شرط اعتقادى؛ نمازگزار باید ایمان به خدا داشته باشد. قرآن مى‏فرماید: «عمل صالح از زن و مرد با ایمان است که موجب زندگى پاک مى‏شود» (419). در جاى دیگر مى‏فرماید: «نداشتن ایمان مایه تباهى اعمال است» (420).

2. شرط ولایى؛ یعنى برخوردارى از ولایت و رهبرى صحیح و آسمانى؛ همچون امام على بن ابى طالب(ع) و فرزندان آن حضرت که همه بندگان خالص خدا هستند. این اعتقاد، نماز، حج و جهاد را در مسیر الهى قرار مى‏دهد و به آنها جهت شایسته مى‏بخشد. امام باقر(ع) فرمود: «کسى که به خدا ایمان دارد و عبادت‏هاى طاقت فرسا انجام مى‏دهد؛ ولى امام لایقى از طرف خدا ندارد، تلاشش بى‏فایده است»(421).

3. شرط اخلاقى (تقوا)؛ خداوند عبادت و نماز را تنها از اهل تقوا مى‏پذیرد: «إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ‏»(422). بدین معنا که بایستى نماز و اسباب آن برآمده از تقوا باشد. اگر لباس، مکان، غذا و… از مسیر تقوا و حلال فراهم نیامده باشد، نمازى بدون تقوا است که شایسته قبول به درگاه خداوند نیست.

4. شرط اقتصادى (اداى حق مردم)؛ اداى حقوق محرومان، در درجه‏اى از اهمیت است که گاهى قبولى عبادت بستگى به آن دارد. پرداخت زکات با داشتن درآمد مشروع، از این نمونه است. امام رضا(ع) فرمودند: «هر کسى نماز بخواند؛ ولى زکات نپردازد، نمازش قبول نمى‏شود»(423).

5. شرط اجتماعى؛ خیرخواهى نسبت به دیگران، حفظ پیوندهاى اجتماعى و اخوت میان مسلمانان و روابط شایسته و نیکو میان پیروان اسلام در این زمینه حایز اهمیت است.

6. شرط خانوادگى؛ خوش رفتارى در امور خانوادگى و رعایت حقوق متقابل زن و شوهر، فرزند، پدر و نیز همسایگان، چنان مهم است که بى‏توجهى به آنها، گاهى باعث بطلان عبادات مى‏گردد. در این زمینه امام صادق(ع) فرمود: «نماز فرزندانى که با خشم به پدر و مادر خود نگاه مى‏کنند، قبول نمى‏شود گرچه والدین، نسبت به آنان کوتاهى و ظلمى کرده باشند»(424). پیامبر اسلام(ص) فرمود: «هر کس زن بدرفتار و اذیت کننده‏اى داشته باشد، خداوند نماز و کارهاى نیک آن زن را نمى‏پذیرد، مرد نیز چنین است»(425).

ما زمانى مى‏توانیم از نردبان نماز به معراج رویم که پایه‏هاى آن روى زمین محکمى باشد؛ ولى اگر روى یخ لغزنده یا زمین سست قرار داده شود، بالا رفتن مشکل یا غیر ممکن مى‏گردد. پس قبولى عبادات – به خصوص نماز – با شرایط و مراحل ذکر شده، امکان‏پذیر است. (426)

85- نشانه قبولى نماز چیست؟

امام صادق (ع) فرموده است: «هر کس دوست دارد بداند، نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى باز داشته یا نه؛ پس هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است.» (427) (428)

86- کدام یک از آیات، به شرایط قبولى نماز اشاره دارد؟

عبادت‏ها، به طور اعم، غیر از شرایط صحت، شرایط «قبول» و «کمال» نیز دارند؛ یعنى وقتى از شرایط صحت فقهى برخوردار است موجب رفع عقاب خواهد شد؛ اما همین عبادت صحیح وقتى موجب رشد معنوى و قرب الهى مى‏شود که داراى شرایط قبولى باشد. بنابراین گاهى یک عبادت صحیح است؛ اما رشد آور نیست؛ یعنى مى‏تواند ما را از کیفر برهاند؛ ولى ما را محبوب خدا نمى‏سازد. یکى از شرایط قبولى نماز، توجه قلبى و حضور قلب هنگام نماز است. پس هر مقدار نمازگزار حضور قلب داشته باشد، خداوند به همان اندازه نمازش را مى‏پذیرد؛ از این رو گفته شده است نماز خودتان را با نوافل کامل کنید.

تقوا و پرهیزکارى یکى دیگر از شرایط قبولى نماز است. خداوند مى‏فرماید: «قُلْ أَنْفِقُوا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً لَنْ یُتَقَبَّلَ مِنْکُمْ إِنَّکُمْ کُنْتُمْ قَوْماً فاسِقینَ»؛ (429) بگو انفاق کنید، خواه از روى میل باشد یا اکراه، هرگز از شما پذیرفته نمى‏شود؛ زیرا شما قوم فاسقى بودید.

همچنین مى‏فرماید: «… إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»؛ خدا تنها از پرهیزکاران مى‏پذیرد. (430)

برخى از چیزها مانع قبولى نماز است؛ مانند: ندادن زکات و حقوق واجب، حسد، کبر، غیبت، خوردن مال حرام، شراب خوارى و… . (431)

87- همیشه بعد از اتمام نمازم راضى نیستم و احساس مى‏کنم که ممکن است خداوند آن را نپذیرد؛ البته هیچ گاه از لطف و فضل خداوند ناامید نیستم. لطفاً مرا راهنمایى کنید.

یکى از صفات خوب مؤمنان که در بسیارى از آیات قرآن به آن اشاره شده صفت «خوف و رجاء» است؛ به این معنا که مؤمنان در عین ترس از عظمت خداوند، به رحمت او امید دارند. غلبه‏ى خوف بر امید، انسان را به یأس و سستى مى‏کشاند و غلبه رجاء و طمع، انسان را به غرور و غفلت وامى‏دارد و این دو، دشمن حرکت تکاملى انسان در مسیر او به سوى خدا هستند؛ از این رو در آیه 16 سوره‏ سجده، به داشتن این دو صفت (خوف و رجاء) اشاره شده است: «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ (432)

پهلوهاى‏شان از بسترها در دل شب دور مى‏شوند [به پا مى‏خیزند و به درگاه خدا رو مى‏آورند] پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند و از آنچه به آن‏ها روزى داده‏ایم، انفاق مى‏کنند. (433)

از آنچه بیان شد روشن مى‏شود که داشتن صفت خوف و رجاء بسیار نیکو است؛ ولى نماز گزار باید آنچه باعث قبولى و صحت نماز است، به جا آورد و نمازش را به بهترین روش اقامه کند، سپس به لطف خداوند امیدوار باشد. پیش از این به شرایط قبولى نماز اشاره شد.

**—

نماز ائمه

88- آیا این مطلب صحت دارد که برخى از ائمه (ع) هر شب هزار رکعت نماز مى‏خواندند؟ آیا چنین نمازهایى، داراى کیفیت است؟

آنچه در تاریخ در مورد حضرت على(ع)، امام سجاد(ع) و برخى دیگر از ائمه(ع) نقل شده، آن نیست که هر شب هزار رکعت نماز مى‏خواندند ؛ بلکه در مواقعى و در بعضى از شب‏ها چنین عبادت مى‏کردند.

این مطلب از نظر امکان عملى، مشکلى ندارد و علامه امینى (ره) در برابر انکار برخى، یک شب هزار رکعت نماز، در مقابل آنان به جا آوردند.

نکته دیگر آنکه، نماز مستحبى را مى‏توان بسیار ساده به جا آورد و بدون خواندن سوره و تنها با یک ذکر (مثلاً «سُبْحانَ اللَّهِ»)، رکوع و سجود آن را انجام داد و در پایان به یک سلام اکتفا نمود. در این صورت دو رکعت، حدود یک دقیقه طول مى‏کشد. در این صورت با احتساب چند ثانیه براى استراحت، بیش از ده ساعت وقت لازم نیست.

علاوه بر آنکه ممکن است موضوع هزار رکعت، مبالغه راویان باشد؛ چون مى‏دیدند که حضرت در تمام شب مشغول نماز بوده است، مى‏گفتند: حضرت هزار رکعت نماز خواند و این گونه گفتار، در عرف هم رایج است.

نکته دیگر آنکه در تاریخ، اشخاص دیگرى نیز بوده‏اند که در یک شب هزار رکعت نماز به جا آورده‏اند. اگر کارى براى یک فرد میسّر نبود، دلیل آن نیست که براى دیگرى نیز میسّر نباشد.

اما در بحث کیفیت و کمیت، مسلماً نماز اولیا داراى کیفیت است ؛ آنان گاه آن چنان غرق در عبادت و لذت آن مى‏شوند که اساساً، گذر زمان و رکعات را جملگى فراموش مى‏کنند و خود را در محضر خداوند، راکع و ساجد مى‏بینند. بر این مبنا، کیفیت و کمیت در این گونه عبادات، همدوش هم است ؛ چنان که تمامى عبادات به نوعى از کمیت برخوردارند ؛ مثلاً نماز رکعات خاص دارد، طواف هفت شوط دارد و… . (434)

**—

موانع کمال نماز

89- آیا مال حرام مانع کمال نماز است؟

بلى؛ یکى از بزرگان گفت: «وقتى شد که من حال خواندن نماز شب نداشتم و از عبادت و نماز و رابطه با خدا لذت نمى‏بردم و علتش را هم نمى‏دانستم و هر چه گریه و زارى و التماس مى‏کردم به جایى نمى‏رسیدم، بالاخره شبى در عالم خواب به من گفتند: کسى که خرماى حرام بخورد دیگر از عبادت لذت نمى‏برد. از خواب برخاستم و فکر کردم دیدم همان‏ طور است. من براى خریدن خرما رفته بودم، وقتى که صاحب مغازه خرما را به من مى‏داد، دیدم که یکى از خرماها نرسیده است و من بدون اجازه صاحب مغازه، آن خرما را برداشتم و روى خرماهایش گذاشتم و به جاى آن یک خرماى خوب برداشتم و آن را خوردم و حال معنوى از من گرفته شد! (435)

روزى حرام موجب انکار فضائل امیر مؤمنان على علیه‏السلام

على (ع) مى‏فرماید: اهل معصیت نماز و روزه را بجا مى‏آوردند ولى هنگامى که حرامى به آنها عرضه مى‏شد آن را مى‏چسبیدند و موقعى که از فضائل امیر مؤمنان (ع) براى آنها بیان مى‏گشت انکار مى‏کردند. (436)

تغذیه حرام، حق را به انحراف مى‏برد

امام حسین(ع) در روز عاشورا فرمودند: «وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ فَطَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِکُمْ…» ؛ در طول سالیان گذشته براى شکست دادن پدرم على (ع) و به انزوا کشاندن برادرم حسن (ع) از صحنه سیاست و خلافت غذاهاى شما از این نوع پول‏هاى حرام انباشته گردیده و در اثر این غذاهاى حرام است که قلب‏هاى شما سیاه و چشم حق بین شما کور و گوش شما از شنیدن حرف حق کر شده است. (437)

امام باقر (ع) مى‏فرماید: «شگفتا که مردم از ترس بیمارى در خوردن غذا احتیاط و امساک مى‏کنند ولى از بیم آتش دوزخ از گناه خوددارى نمى‏کنند.» (438)

خاطره حق پیر زن

یکى از شاگردان شیخ رجبعلى خیاط که پس از صرف غذایى، حال معنوى خود را از دست داده بود، از شیخ یارى خواست. شیخ رجبعلى به او فرمود: «آن کبابى را که خورده‏اى فلان تاجر پولش را داده که حق پیرزنى را غصب کرده است.» (439)

نکته

دلیل اینکه چند روایت در باب مال حرام ذکر شد این است‏ که مال حرام نماز را هم از کار مى‏اندازد و هم چشم دل انسان را مى‏بندد. بعضى‏ها که در مقابل ائمه (ع) شمشیر کشیدند، نماز هم مى‏خواندند ولى بنا بر فرمایش امام حسین (ع) لقمه حرام خورده بودند که نماز آنها از اثرگذارى افتاده بود. (440)

پیامبر اکرم (ص) مى‏فرمایند: » الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ (441) عبادت حرام خواران مثل بناى ساختمان بر ریگ است.» (442)

90- آیا رفیق بد در نماز انسان اثر دارد؟

قرآن کریم مى‏فرماید: «… إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین‏» (443)؛ (نماز) بار گران و سنگینى است مگر براى خاشعین».

امام سجاد (ع) در دعاى سحر ماه رمضان (ابوحمزه ثمالى) در ضمن مناجات خود فلسفه سنگینى نماز را تحلیل کرده، مى‏فرماید: «پروردگارا! چرا من هنگام نماز نشاط ندارم؟ شاید مرا از درگاه خود رانده‏اى؟ شاید مرا صادق نمى‏دانى؟ شاید رفیق بد در من اثر گذاشته…»؛ به هر حال سنگینى نماز علامت خطر است. (444)

یکى از عوامل سستى در نماز همنشینى و همراهى با تارک الصلوة است و این واقعیتى است که اسلام به آن توجه کرده است به طورى که از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود:

» الْمَرْءُ عَلَى دِینِ خَلِیلِهِ ؛ دین انسان بستگى به دین دوستش دارد.»

و در جاى دیگر مى‏فرماید: «مَنْ یَصْحَبْ صَاحِبَ السَّوْءِ لَا یَسْلَمْ ؛ هر کسى با افراد بد مصاحبت کند سالم نمى‏باشد».

از آنجایى که همه ما در زندگى خود دوستانى داریم باید این را بدانیم که ساختار شخصیتى و معنوى ما با دوستانمان گره خورده است.

نکته: آیا ممکن است کسى با دوست فاسد و تارک الصلوة بنشیند و با او همراهى کند ولى هیچ تأثیر منفى از او نپذیرد؟! و آیا ممکن است که انسان با دوست پاک، اهل نماز، اهل علم و معرفت مصاحبت کند و تاثیر مثبت از او نگیرد؟! مسلما انتخاب دوست در دیندار شدن و فاسد شدن انسان موثر است.

درمان؛ قطع رابطه با دوست فاسد و تارک الصلوة و در مقابل، همنشینى با انسانهاى پاک و نمازگزار و اهل علم، بهترین شکل درمان است.

حضرت على (ع) مى‏فرمایند: «لا تَصْحَبِ اْلشرِیْرَ فَإِن طَبْعَکَ یَسْرِقُ مِنْ طَبْعِهِ شَرَّاً وَ أَنْتَ لاَ تَعْلَمُ ؛ با اشخاص شرور معاشرت و مصاحبت نکن چرا که طبیعت تو ناخودآگاه از او متأثر مى‏شود.» (445)

چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 58.

**—

قرآن و ترک نماز در حال مستى

91- آیه 43 سوره نساء مى‏فرماید: هنگام نماز در حالت مستى نباشید، مى‏خواستم درباره‏ى این آیه و چگونگى نزول آن توضیح دهید.

خداوند متعال مى‏فرماید: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در حالى که مست هستید به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه مى‏گویید. (6)

منظور آیه این است: افرادى که در حالت مستى هستند نمى‏توانند مشغول اداى فریضه‏ى نماز شوند و نماز آن‏ها در این حال باطل است. فلسفه آن هم روشن است؛ زیرا نماز گفت و گو و راز و نیاز با خدا است و باید در نهایت هوشیارى انجام گردد و افراد مست از این مرحله دور و بیگانه‏اند.

اسلام براى اجراى بسیارى از احکام خود از روش تدریجى استفاده کرده؛ مانند تحریم مشروبات الکلى که در چند مرحله بیان نموده است؛ نخست آن را با عنوان یک نوشیدنى نامطلوب و نقطه مقابل «رزقاً حسناً» دانسته، (446) سپس در صورتى که مستى آن در حال نماز باشد از آن جلوگیرى کرده (آیه‏ى فوق) و بعد سود و زیان‏هاى آن را با هم مقایسه نموده و غلبه‏ى زیان‏هاى آن، بیان شده است (447) و در مرحله‏ى آخر با صراحت و قاطعیت از آن نهى کرده است. (448)

اصولاً براى ریشه کن ساختن یک مفسده اجتماعى و اخلاقى که محیط به طور عمیق به آن آلوده شده است، راهى بهتر از این روش نیست که افراد را به تدریج آماده کنند و سپس حکم نهایى اعلام گردد. همچنین بهتر است انسان در حالت کسالت نماز نخواند؛ زیرا حالت فوق به صورت ضعیفى در او وجود دارد. در روایتى از امام باقر علیه‏السلام نقل شده است: وقتى کسل یا سنگین هستید، نماز نخوانید؛ زیرا خداوند مؤمنان را از نماز خواندن در حال مستى نهى کرده است. (449) (450)

92- مواقعى که حال نماز نیست، چرا باید با حالت کسالت در پیشگاه ذات بارى تعالى بایستیم؟

هر چند نماز خواندن در حال کسالت، مکروه است و در قرآن نیز از نماز خواندن در حال کسالت نهى شده است؛ اما بالاخره باید عبادت واجب خود را انجام دهیم. ترک نماز، حتى در دشوارترین شرایط، کارى ناروا و غیر جایز است؛ هر چند بدون حضور قلب و با کسالت و تنبلى باشد. ضرورت این گونه نمازها در حفظ حیات روحى شخص و برقرارى ارتباط او با خداوند متعال، مانند غذایى است که انسان مریض، برخلاف میلش باید بخورد تا رمقش را حفظ کند و زنده بماند. البته این ضرورت مربوط به نمازهاى واجب است که در هر شرایطى، باید خوانده شود و در عین حال باید تلاش گردد تا نشاط و حضور قلب نیز به دست آید. اما در مورد نمازهاى نافله و مستحب سفارش شده که هر گاه آمادگى قلبى و نشاط هست، انسان نماز بخواند و هنگام بى‏حالى و کسالت روحى، فقط به نمازهاى واجب اکتفا کند؛ چنانکه امام على (ع) مى‏فرماید: » إِنَّ لِلْقُلُوبِ إِقْبَالًا وَ إِدْبَاراً فَإِذَا أَقْبَلَتْ فَاحْمِلُوهَا عَلَى النَّوَافِلِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ فَلْیَقْتَصِرُوا بِهَا عَلَى الْفَرَائِض‏ (451)»؛ «براى دل‏ها، نشاط و روى آوردن و پشت کردنى هست؛ پس آن گاه که نشاط دارند، آنها را بر انجام مستحبات وادار سازید و آن گاه که پشت کرده و بى‏نشاط اند، به انجام واجبات قناعت کنید».

ترک نماز به بهانه کسالت و عدم حضور قلب، از وسوسه‏هاى شیطان است که به این بهانه مى‏خواهد رشته ارتباط بین انسان و مبدأ هستى را قطع کند و بین او و ملکوت عالم، فاصله و جدایى بیاندازد. پس انسان نباید مجالى براى وسوسه‏هاى شیطان فراهم سازد و در نتیجه در گرداب هلاکت و کفر بیافتند، » مَا بَیْنَ الْکُفْرِ وَ الْإِیمَانِ إِلَّا تَرْکُ الصَّلَاة «

براى کسب نشاط و سرور معنوى در نماز، راه کارهاى زیر پیشنهاد مى‏شود:

1- توجه به اهمیت و ضرورت نماز و آشنایى با اسرار و حمکت‏هاى مختلف آن؛ نماز داراى فلسفه و اسرار زیادى است و توجه به هر کدام از آنها، به عمل انسان معنا و روح مى‏بخشد و او را به نماز و عبادت علاقه‏مند مى‏کند.

2- دقت در آثار و برکات فراوان نماز (به خصوص نماز با حضور قلب و با نشاط)؛ نماز و نیایش، علاوه بر این که آرامش به وجود مى‏آورد، به طور کامل و صحیح در فعالیت‏هاى مغزى انسان یک نوع شکفتگى و انبساط باطنى ایجاد مى‏کند و او را به یک منبع سرشار و پایان‏ناپذیر متصل مى‏سازد.

3- مطالعه سیره و رفتار اولیاى الهى و عارفان در نماز؛ آشنایى با حالات و عبادت‏هاى صالحان و شایستگان، تاثیر زیادى بر انسان دارد و او را براى برپایى نماز عاشقانه و پرنشاط، تشویق مى‏کند.

4- مطالعه احادیث و روایات نماز؛ به خصوص مواردى که در تشویق نمازگزاران بیان شده است.

امام صادق (ع) مى‏فرماید: «بهترین مردم کسى است که نسبت به عبادت عشق بورزد و با آن معانقه کند و قلبا دوست داشته باشد؛ چنین شخصى باکى ندارد که در چه وضعى زندگى کند؛ در سختى باشد یا ناراحتى.» (452)

5- توجه به مقدمات نماز (وضوى کامل، گفتن اذان و اقامه، رفتن به مساجد و…) تأثیر زیادى در رفع کسالت از انسان دارد.

6- توکل بر خدا و استعانت از خود نماز، براى رفع کسالت بسیار مفید است؛ چنان که امام صادق (ع) مى‏فرماید: «چه مانعى دارد که‏ چون یکى از شما، غم و اندوهى از غم‏هاى دنیا بر او آمد، وضو بگیرد و به مسجد برود و دو رکعت نماز بخواند و براى رفع اندوه خدا را بخواند؟! مگر نشنیده‏اى که خداوند مى‏فرماید: » وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ » (148)؛ از شکیبایى و نماز یارى جویید. (453)». (454) (455)

93- براى رفع بى‏میلى و کسالت در نماز چه کنیم؟

1- با نشاط وضو گرفتن.

2- گزینش مکان مناسب.

3- اکتفا نمودن به واجبات نماز.

4- خواندن نماز به جماعت و در مسجد.

5- دقت در کسب مال حلال.

6- عدم توجه به پیرامون و اطرافیان.

7- مطالعه درباره‏ى کیفیت نمازهاى اهل بیت (ع) و اولیاى خدا. (456)

**—

انس با نماز

94- چگونه مى‏توانیم با نماز انس بگیریم؟

به نظر مى‏رسد ما وقتى با نماز انس مى‏گیریم که نخواهیم فقط وقت نماز بنده خدا باشیم و در سایر اوقات برده هوا و هوس و دنیا، اگر در اوقات دیگر شبانه‏روز هم در ارتباط با خدا بودیم و در فضاى عبودیت خدا نفس کشیدیم و گام برداشتیم، با نماز هم سنخ و مأنوس خواهیم بود؛ چرا که در اوقات دیگر هم مشغول عبادت و ارتباط با خدا به وسیله انجام دادن واجبات و ترک محرمات و پرهیز از غفلت‏ها هستیم و آنها هم خود نوعى نماز است. در این صورت انس با نماز حاصل مى‏شود. (457)

حقیقت نماز

95- حقیقت نماز چیست؟

مقصود از «نماز»، حقیقت نماز است، نه صورت تنهاى آن. در زمینه شناخت این حقیقت آیات زیادى رسیده است که به چند نمونه اشاره مى‏کنیم. ذات اقدس حق مى‏فرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری‏ ؛ (4) بپادار نماز را به خاطر یاد من.»

در این آیه، «اقامه» یعنى به پا داشتن، با حقیقت نماز مناسبت دارد نه با صورت ظاهرى آن، و قید «لِذِکْری» (یعنى به خاطر من) نیز بر این مطلب صراحت دارد.

توضیح اول

خداوند در این آیه علت نهایى را بیان کرده که اگر نماز برگزار مى‏کنى فقط براى من (خدا) باشد و چنین نمازى ارزشمند و مورد قبول من است. ولى اگر نماز بخوانى که خودت را معرفى‏ کنى، آن نماز دیگر نزد خداوند ارزش ندارد و نمره‏اى کسب نمى‏کند و حتى نمره منفى هم مى‏گیرد. چون تقلب کردى در نماز، باید نماز را براى خدا مى‏خواندى، ولى یک خودى هم به آن اضافه کردى و آن را کاملا از ارزش انداختى و دیگر آن نماز نیست. مانند اینکه در یک ظرف بزرگ پنجاه کیلو غذا داریم. اگر کسى یک مثقال سم داخل آن بریزد، کل این غذا را فاسد کرده است و دیگر این غذا اعتبار غذایى ندارد و باید نابود شود. حال ممکن است کسى بگوید یک مثقال سم در مقابل 50 کیلو هیچ است، بلى یک مثقال است ولى کل 50 کیلو را نابود مى‏کند.

در آیه دیگرى مى‏فرماید: «… لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُکارى‏ حَتَّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ … » (6)؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید! در حال مستى به نماز نزدیک نشوید تا بدانید چه مى‏گویید.

توضیح: این که خداوند در این آیه دستور مى‏دهد اصلا نزدیک نماز نشوید در حالى که مست هستید، این نهى تأکیدى بر بدى این عمل است.

مثل این که دولت دستور دهد نزدیک فلان مرکز حیاتى کشور نشوید! حال اگر کسى داخل آن مکان ممنوعه رفت، دو جرم مرتکب شده است: یکى اینکه نزدیک مکان ممنوعه شده و دیگر اینکه داخل آن مکان ممنوعه شده است. پس در دادگاه باید براى دو جرم جواب دهد.

نماز در حال مستى نیز از درجه اعتبار ساقط است زیرا اصلا نماز نیست. همانطورى که در مثال قبلى گذشت که غذاى فاسد اصلا دیگر غذا نیست.

باز قرآن در آیه دیگر مى‏فرماید: » … إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ …(146)؛ نماز را بر پا دار که نماز (انسان را) از زشتیها و گناه باز مى‏دارد.»

توضیح: آیه مى‏فرماید نماز بازدارنده از زشتى‏ها و منکرات است.

مثلا اگر بخواهیم در یک روستا سدى بسازیم که آبها را پشت خود جمع کند و در مواقع سیل بازدارنده باشد و آب این روستا را خراب نکند، لازم است سد ما از مصالحى خوب و به دست مهندسى خوب ساخته شود وگرنه اگر سیل بیاید دیگر دیواره سد دوام نمى‏آورد. پس ما باید یک سد محکم بسازیم که بتواند جلوى سیلاب را بگیرد.

در نماز نیز همین مسئله هست که باید نمازى باشد که بتواند جلوى زشتى‏ها را بگیرد. حال مصالح این نماز چیست؟

1- مال مردم را نخورد،

2- زنا نکند،

3- ستم به خود و به دیگرى نکند،

4- دروغ نگوید،

5- تهمت نزند،

6- باعث آبروریزى کسى نشود که این مى‏تواند کانون گرم خانواده‏اى را به جهنم تبدیل کند،

7- خیانت نکند، و… .

پس نمازى، نماز محسوب مى‏شود که براى ما بازدارنده باشد. در این صورت خداوند به چنین نمازگزارى افتخار مى‏کند و او را دوست مى‏دارد. (458)

96- عوامل حقیقت نماز چیست؟

به چند چیز برمى‏گردد:

1- حضور قلب، و مراد از آن خالى بودن دل از غیر خدا در نماز است؛

2- تفهم و دریافتن که آن درک معانى اعمال و اذکار در نماز است؛

3- تعظیم ذات اقدس حق و بزرگداشت عبادت او؛

4- هیبت؛ که عبارت است از خوف و ترسى که از تعظیم و اخلاص حاصل مى‏شود؛

5- رجا و امید به فضل خداوند و قبول کردن او؛

6- حیا و آن تأمل در هر چیزى است که مخالف با توحید ذات اقدس حق و معرفت اوست و منشأ آن، خود را مقصر دانستن و گناهکار پنداشتن است. (459)

**—

احکام طهارت

97- آیا استبراء واجب است؟ نتایج فقهى آن چیست؟

استبرا واجب نیست؛ ولى مستحب است.

استبرا بر دو گونه است:

1. استبرا از منى؛ یعنى، پس از حصول جنابت (باخروج منى) بول کند. نتیجه این است که پس از این عمل، اگر رطوبتى از آلت خارج شد، حکم منى را ندارد؛ ولى اگر استبرا از منى نشده و پس از غسل رطوبتى که معلوم نیست منى است یا چیز دیگر از او خارج شد، باید دوباره غسل کند. 2. استبرا از بول؛ یعنى، اینکه پس از بول، سه مرتبه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت، بکشد و بعد انگشت را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زیر آن بگذارد و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشد و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهد. نتیجه این کار این است که پس از این عمل و انجام طهارت، اگر رطوبتى مشکوک خارج شد، محکوم به طهارت است. (460)

**—

وضو

98- فلسفه وضو چیست؟

احکام شرعى دو دسته‏اند:

1. دسته‏اى که برخى از حکمت‏هاى آن‏ها در قرآن و روایات اسلامى بیان شده است؛ مانند روزه که یکى از حکمت‏هاى آن را پرهیز از گناه دانسته است. (461)

2. احکامى که در آیات و روایات به فلسفه‏ى آن‏ها اشاره‏اى نشده یا دست کم به دست ما نرسیده است. در این موارد ممکن است با دلیل‏هاى عقلى یا تجربى به بخشى از آن‏ها پى ببریم؛ ولى چون علم و عقل ما محدود است، نمى‏دانیم فلسفه‏ى کامل آن چیست؛ البته این به آن معنا نیست که انجام کار را بر دانستن حکمتش مبتنى کنیم، بلکه روحیه‏ى بندگى اقتضا مى‏کند فرمان بردار بى چون و چراى پروردگار خود باشیم و هر دستورى را – هر چند بدون آگاهى از حکمت آن – اطاعت کنیم و این به معناى تقلید کورکورانه نیست؛ زیرا فرض این است که پروردگار خود را به خوبى مى‏شناسیم و مى‏دانیم که هرگز فرمانى را به زیان بنده‏اش صادر نمى‏کند، بلکه تمام احکام الهى براى رساندن انسان به کمال و تأمین سعادت و خوش بختى او در آخرت است و هر دستورى به ما دهد، صلاح و خیر ما را در آن دیده است؛ هم چنان که یک بیمار چون مى‏داند پزشک معالجش خیر و صلاح او را مى‏خواهد و در پى بهبودى بیمارى او است، داروهایى را که برایش تجویز کرده مصرف مى‏کند، بدون این که از حکمت آن‏ها آگاهى داشته باشد. (462)

بنده‏اى که آماده‏ى مناجات و راز و نیاز با آفریدگار جهان هستى مى‏گردد، باید از هر لحاظ خود را مهیا سازد و با حالت مورد پسند و هیئتى نیکو در محضر او، حاضر شود. بدون طهارت از پلیدى‏هاى ظاهرى و باطنى نمى‏توان به دستگاه قدسى آن عزیز راه یافت.

حال وضو و طهارت نیز، مقدمه و کلید براى ورود به گلستان سرسبز نماز و مناجات است و در نتیجه آغازى براى ورود به بهشت «الْوُضوءُ مِفْتاحُ الصَّلاةِ، وَ الصَّلاةُ مِفْتاحُ الْجَنَّةِ؛». (463)

امام هشتم (ع) درباره‏ى فلسفه و اسرار «وضو» مى‏فرماید:

1- وضو، یک ادب در برابر خداوند است تا بنده هنگام نماز، وقتى در برابر او مى‏ایستد پاک باشد.

2- همچنین از آلودگى‏ها و پلیدیها، پاکیزه شود.

3- به علاوه [فایده‏ى] وضو، از بین رفتن کسالت و طرد خواب‏آلودگى (و ایجاد نشاط) است.

4- دل و روح را آماده ایستادن در برابر پروردگار مى‏سازد.

5- در وضو شستن صورت و مسح سر و پاها واجب است؛ زیرا این‏ها عضوهایى است که در نماز به کار گرفته مى‏شوند… (464)

علاوه بر این مى‏توان به فلسفه و حکمت‏هاى زیر نیز اشاره کرد:

الف – وضو به معناى نظافت، شست و شو و پاکیزگى است. ما قسمت‏هایى از بدن را- که معمولا بیرون است – پاکیزه مى‏کنیم.

صورت بیرون است و زودتر کثیف مى‏شود؛ دست معمولا تا آرنج بیرون است و در مواقع معمولى بیشتر کثیف مى‏شود؛ بعد هم قسمتى از جلو سر و روى پا که بیرون است همه را تمیز مى‏کنیم.

البته پاکیزه کردن را باید براى خدا و اطاعت از دستور او انجام داد.

آمادگى جسم و روان است وضو

مفتاح در باغ جنان است وضو

با آب حیات عشق، دل را شویید

آئینه پاکى جهان است وضو

ب – شهید بهشتى (ره) درباره‏ى فلسفه وضو افزوده است: «وضو، شست و شو کردن و آنگه به مسجد و محل نماز خرامیدن است. یک قدم به سمت پاکى معنوى برداشتن است. لذا، اگر کسى همین حالا نیز به حمام رفته باشد، باید براى خدا وضو بگیرد تا یک قدم به خلوص و خدایى بودن نزدیک‏تر شده باشد». (465)

ج – وضو؛ به عنوان مقدمه نماز نه تنها موجب تطهیر جسم از آلودگى‏ها مى‏شود؛ بلکه تطهیر روح را در بر مى‏گیرد.

با وضو مؤمن احساس مى‏کند، جسم و روحش از آلودگى گناهان و لغزش‏ها پاک شده است.

این احساس پاکى و طهارت جسمى و روحى، انسان را براى‏ ارتباط معنوى با خدا و ورود به حالت آرام‏سازى جسمى و روحى در نماز آماده مى‏سازد. (466) (467)

99- فلسفه «مسح» در وضو چیست؟

بعضى از حکمت‏هاى مسح سر و پاها عبارت است از:

1. این دو عضو، حتّى به اندازه یک مسح و دست کشیدن، مورد توجه قرار گرفته و پاکیزه شوند.

2. نمازگزار بداند که باید سر خود را – که محل افکار و عقاید و اندیشه‏ها است – براى نماز پاکیزه کند و پاى خود را هم که وسیله حرکت به سوى اهداف الهى است، تطهیر نماید و از حرکت در مسیر غلط باز دارد. این بدان معنا است که نمازگزار براى رسیدن به خدا، باید از سر تا به قدم پاک و درست و منزه شود: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (162) و به قول شاعر: «پاک شو اول و آن گه به خرابات خرام». (468)

100- آیا وضو و مسح سر و پاها در وضو داراى معناى خاصى است؟

بلى، در وضو وقتى دست‏ها و صورت خود را مى‏شوییم، علاوه بر اینکه پاکى و طهارت براى ما پیدا مى‏شود، از نظر معنوى هم گناهانى که به وسیله دستها انجام داده پاک مى‏شود.

و اگر چشمها گناهى کرده‏اند، پاک شوند، و بر اثر مسح سر و پاها، اگر قدمهایى به طرف گناه برداشته، بگوید: خدایا قدمهاى‏ من را اصلاح کن و به طرف پاکى هدایت کن. (469)

و اگر سر را مسح مى‏کنیم، یعنى خدایا به سرم تطهیر و پاکى قسمت کن که اندیشه الهى کنم. و در راه خدا و سربلندى و سرافرازى زندگى کنم. و اما مسح پاهایت به خاطر آن است که مى‏خواهى قدم‏هایت را جایى بگذارى که نه پیش از تو و نه بعد از تو کسى آن جا قدم نگذاشته و نخواهد گذاشت. (470)

امام کاظم (ع) مى‏فرماید: کسى که براى نماز مغرب وضو مى‏گیرد، وضویش کفاره گناهان گذشته آن روز اوست و به جز گناهان کبیره. (471) و کسى که براى نماز صبح وضو مى‏گیرد وضویش کفاره گناهان گذشته آن شب اوست به جز گناهان کبیره. (471) رسول خدا(ص) مى‏فرماید: کسى که نیکو وضو بگیرد، خطاهایش از جسم او خارج مى‏شود. (471) (472)

101- آیا در کتاب‏هاى اهل سنت مانند صحاح سته (کتاب‏هاى شش گانه‏ى اهل سنت)، روایاتى وجود دارد که نشان دهد پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله دقیقاً مانند ما پیروان اهل بیت علیهم‏السلام وضو مى‏گرفته و نماز مى‏خوانده است؟ تفاوت در نمازهاى اهل تشیع و تسنن از چه زمانى و به چه دلیلى آغاز شد؟

شکى نیست که مسلمانان در صدر اسلام همانند پیامبر وضو مى‏گرفتند و نماز مى‏خواندند و اختلافى بین آنان نبود. از برخى روایات استفاده مى‏شود که اختلاف در وضو از زمان عثمان (خلیفه سوم) و به وسیله‏ى او به وجود آمد؛ چنان که نقل شده است: عثمان عده‏اى از اصحاب را جمع کرد و همانند اهل سنت وضو گرفت؛ یعنى به جاى مسح، پاهایش را شست و گفت: دیدم که پیامبر صلى الله علیه و آله این گونه وضو گرفت، پس از آن عده‏اى از اصحاب مانند: طلحة بن عبدالله، عبدالله بن مسعود، محمد بن ابى‏بکر و… به او اعتراض کردند و به او نسبت بدعت دادند؛ اما نتیجه‏اى نبخشید و همین طور بدعت‏هاى دیگر را به وجود آوردند. (473)

روایات مختلفى در این باره از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده است. از روایات اهل سنت چنین برمى‏آید که پیامبر صلى الله علیه و آله مثل آنان وضو مى‏گرفته و نماز مى‏خوانده است؛ چنان که نقل مى‏کرده‏اند که پیامبر صلى الله علیه و آله هنگام نماز دست راست را روى دست چپ قرار مى‏داده و بعد از سوره‏ى حمد، آمین مى‏گفته است؛ (474)

ولى روایات شیعه نشان مى‏دهد که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مثل شیعه وضو مى‏گرفته و نماز مى‏خوانده است. قرآن کریم درباره‏ى وضو مى‏فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ‏»؛ (475)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! براى بر پا داشتن نماز، صورت و دست‏هایتان را تا آرنج بشویید، سپس سر و پاهایتان را تا مفصل [یا برآمدگى پشت پا] مسح کنید.

این آیه بر واجب بودن کارهایى در وضو دلالت دارد:

1. شستن صورت: محدوده و مقدار شستن صورت در این آیه توضیح داده نشده؛ ولى طبق روایات معتبر، حد آن از طرف طول، از رستنگاه مو تا چانه و از طرف عرض، آنچه میان انگشت وسط و ابهام (انگشت شصت) است. (476)

2. شستن دو دست: طبق آیه «إِلَى الْمَرافِقِ» دست‏ها باید تا آرنج شسته شود و شستن طبیعى از بالا به پایین است و روایات وارد شده از اهل بیت علیهم‏السلام نیز شستن آرنج به طرف سر انگشتان را بیان مى‏کند. (477)

3. مسح سر: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ»، طبق بیان صریح برخى روایات و تصریح بعضى از اهل لغت، حرف «ب» به معناى تبعیض است؛ یعنى قسمتى از سر را مسح کنید که محل آن در روایات، یک چهارم جلوى سر معین شده است. (478)

4. مسح دو پا: «وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ‏»، قرار گرفتن «أَرْجُلَکُمْ» در کنار «رُؤُسِکُمْ» گواه این مطلب است که پاها نیز باید مسح شود. (478)

«کَعْب» هم به معناى برآمدگى پشت پا و هم به معناى غوزک مفصل است؛ یعنى نقطه‏اى که استخوان ساق با استخوان کف پا مربوط مى‏شود(479) و در این آیه به معناى نخست است و گواه آن، کلمه‏ «الْکَعْبَیْنِ» است که به صورت تثنیه آمده است نه جمع. بنابراین، روشن است که وضو گرفتن و نماز خواندن رسول اکرم صلى الله علیه و آله مانند همین وضویى بوده که شیعیان مى‏گیرند؛ زیرا بعد از رسول اکرم صلى الله علیه و آله امامان معصوم علیهم‏السلام نیز همچون جدشان، وضو مى‏گرفتند و نماز مى‏خواندند. در روایتى از زراره و بکیر نقل شده است که از امام باقر علیه‏السلام درباره‏ى وضوى رسول اکرم صلى الله علیه و آله پرسیدند. حضرت فرمان داد ظرف آبى آوردند، ایشان دست راست خود را در آب فرو برد، مشتى از آن آب برگرفت و بر صورت خود ریخت و صورت خود را با آن شست، سپس دست چپ خود را در آب فرو برد و مشتى از آن برگرفت و روى ساعد خود (از مرفق به پایین) ریخت و دست راست خود را با آن شست؛ ولى همواره دست را از بالا به پایین کشید و هیچ گاه از پایین به طرف مرفق نکشید، نه در دست راست و نه در دست چپ، سپس با کف دست راست خود جلوى سر و روى پا را مسح کرد و آن گاه با دست چپ همان کرد که دست راست کرد. (480)

اهل تسنن، این گونه وضو گرفتن را خلاف آیه یا باطل ندانسته‏اند؛ چنان که فخر رازى، از دانشمندان اهل تسنن، در ذیل آیه ششم مائده و در مسئله سى و سوم مى‏نویسد: فقها، عموماً شستن از آرنج به طرف سر انگشتان را مخل به صحت وضو نمى‏دانند؛ ولى آن را مخالف سنت برمى‏شمارند. (481)

102- چرا با این که پیامبر صلى الله علیه و آله 23 سال میان مردم زندگى کردند و انجام مستحبات کوچک مانند ورود به مسجد با پاى راست و… را به اصحاب یاد دادند باز در نحوه‏ى وضو گرفتن میان مسلمانان اختلاف است؟ آیا هیچ کس روش وضو گرفتن پیامبر صلى الله علیه و آله را ندیده است یا از ابتدا مسلمانان به دو گونه وضو مى‏گرفتند؟

منشأ اختلاف این است که اهل سنت، روایاتى را نقل مى‏کنند که برخى از آن‏ها بر مسح پاها و برخى بر شستن پاها دلالت دارد و بیشتر فقهاى اهل سنت، روایات شستن را بر روایات مسح ترجیح داده‏اند؛ از این رو آیه‏ى وضو (475) را طبق همان روایات معنا و توجیه مى‏کنند؛ اما دانشمندان شیعه در مورد مسح پاها به قرآن استناد مى‏کنند و مى‏گویند: این عمل، موافق نص آیه 6 سوره مائده است؛ چراکه » أَرْجُلَکُمْ » عطف بر محل » بِرُؤُسِکُمْ » است و در ذهن خطور نمى‏کند که «أَرْجُل» را به وجوه عطف بگیریم. همچنین روایات امامان معصوم علیهم‏السلام نیز مؤید آن است؛ زیرا آنان فرزندان به حق رسول اکرم صلى الله علیه و آله و بیان‏گر سیره‏ى راستین ایشان هستند و آنچه از امامان به ما رسیده، بیان گر همین وضویى است که علماى شیعه به آن اعتقاد دارند؛ مثلاً در روایتى از «زراره» و «بکیر»، نحوه‏ى وضو گرفتن حضرت امام محمد باقر علیه‏السلام نقل شده است. امام باقر علیه‏السلام تصریح دارد که وضوى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله این گونه بوده است. (482) (483)

103- خواندن دعاهاى هنگام وضو براى چیست و چه فایده‏اى دارد؟

الف – مستحب است، انسان موقع آب ریختن به دست، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنَ التَّوَّابِینَ وَ اجْعَلْنِی مِنَ الْمُتَطَهِّرِینَ».

موقع شستن صورت بگوید: «اللَّهُمَّ بَیِّضْ وَجْهِی یَوْمَ تَسْوَدُّ فِیهِ الْوُجُوهُ وَ لَا تُسَوِّدْ وَجْهِی یَوْمَ تَبْیَضُّ فِیهِ الْوُجُوهُ».

موقع شستن دست راست بگوید: «اللَّهُمَّ أَعْطِنِی کِتَابِی بِیَمِینِی وَ الْخُلْدَ فِی الْجِنَانِ بِیَسَارِی وَ حَاسِبْنِی حِساباً یَسِیراً».

هنگام شستن دست چپ بگوید: «اللَّهُمَّ لَا تُعْطِنِی کِتَابِی بِشِمَالِی وَ لَا تَجْعَلْهَا مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِی وَ أَعُوذُ بِکَ مِنْ مُقَطَّعَاتِ النِّیرَانِ».

و موقع مسح سر بگوید: «اللَّهُمَّ غَشِّنِی بِرَحْمَتِکَ وَ بَرَکَاتِکَ وَ عَفْوِکَ».

وقت مسح پاها بگوید: » اللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلَى الصِّرَاطِ یَوْمَ تَزِلُّ فِیهِ الْأَقْدَامُ وَ اجْعَلْ سَعْیِی فِیمَا یُرْضِیکَ عَنِّی یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ «.

ب – امام راحل در این باره مى‏نویسد: از امورى که باید هنگام وضو مراعات شود، مسأله دعاها و اذکار است و مى‏بایست انسان در جمیع احوال و افعال، به اذکار و دعاهایى که از طرف شارع رسیده و مناسب با حال و عمل است، متأدب باشد؛ زیرا این ادعیه، مایه حفظ و برکت و یادآور امور اخروى است که مى‏توان در این زمینه از ادعیه‏اى که سید بن طاووس (ره) براى بعضى از اعمال و احوال بیان داشته، نام برد. (484)

همچنین مى‏فرماید: در کتاب مصباح الشریعه، از امام صادق (ع) روایت شده است: هر گاه خواستى وضو بگیرى، پس به سوى آب رو که خدا تو را به رحمت خود مقدم بدارد؛ زیرا ذات اقدس حق، آب را کلید قرب و مناجات با خودش و دلیل و راهنماى بساط خدمت خود قرار داده است و نیز رحمت او، گناه بندگان را پاک مى‏سازد. همچنین نجاسات ظاهرى را هم آب پاک مى‏کند و همچنان که ذات اقدس حق، هر چیزى از نعمت‏هاى دنیایى را با آب زنده گردانیده؛ همان گونه هم به فضل و رحمت خود حیات و زندگى دل‏ها را به طاعات قرار داده‏ است: «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ حَیٍّ أَ فَلا یُؤْمِنُونَ‏» (485) ؛ «و هر چیز زنده‏اى را از آب پدید آوردیم؟ آیا [باز هم] ایمان نمى‏آورند؟». پس رعایت آداب و مستحبات مقدمات نماز باعث حضور قلب و توجه به حق و خضوع مى‏شود. (486) علاوه بر این که توجه به مضامین این دعاها هنگام وضو، تلقینى مثبت و سازنده در روان فرد ایجاد مى‏کند و او را متوجه مسؤلیت هر عضو و سرنوشتى که در قیامت در انتظار او است، مى‏گرداند. فهرست عناوینى که این دعاها به انسان یادآور مى‏شود، عبارت است از:

1- توبه‏

2- طهارت و پاکى‏

3- سفیدرویى و سیاه‏رویى قیامت (حسن عاقبت و سوء عاقبت)

4- آتش دوزخ و صحنه‏هاى قیامت‏

5- رحمت و برکات خداوند

6- پل صراط و ثبات بر آن‏

7- رضایت خداوند (487)

104- آیا وضو گرفتن زیر باران اشکال دارد؟

آب وضو نباید با آب خارجى دیگر مخلوط شود؛ چه آب باران باشد یا آب جارى. البته اگر یکى دو سه قطره آب باران روى دست بریزد، به طورى که آب وضو روى آن را بپوشاند اشکال ندارد؛ ولى اگر باران زیاد باشد، وضو گرفتن زیر باران اشکال دارد. (488)

105- اعضاى وضو را، چند مرتبه ‏مى‏توان ‏شست؟

الف. اعضاى وضو را بیش از دو مرتبه نمى‏توان شست؛ ولى قبل از وضو، هر مقدار شسته شود اشکالى ندارد.

ب. اگر دست چپ بیشتر از دو بار شسته شود، موجب بطلان وضو مى‏شود؛ چون لازم مى‏آید که با آب غیر وضو، مسح کشیده شود. البته باید توجه داشت مقصود از شستن، یک بار آب ریختن نیست؛ بلکه مقصود رساندن آب به همه اجزاى صورت و یا هر یک از دست‏ها است؛ خواه یک مشت آب باشد یا بیشتر. (489)

106- آیا براى کسى که مى‏خواهد اهل نماز باشد، پاک بودن لازم است؟

بلى، حتما پاک بودن (طهارت) لازم است و پس از طهارت جسمانى، وضو گرفتن و آماده شدن جهت برگزارى نماز ضرورى است. چون انسان مى‏خواهد در پیشگاه خالق هستى و آفریننده موجودات و ارسال کننده 124 هزار پیامبر وارد شود و او را ملاقات کند و از او کسب معرفت و کمال نماید.

اما اینکه نمى‏توانیم خالق هستى را با پیامبران و دانشمندان مقایسه کنیم، از سر ناچارى و از باب ضیق الفاظ و درک مطلب مثالى مى‏زنیم. مثلا اگر شما روزى با ابن ‏سینا یا فارابى ملاقات داشته باشید قبل ار رفتن خدمت ایشان خود را آماده نمى‏کنید؟ لباس مرتب نمى‏پوشید؟ حمام و نظافت نمى‏کنید؟ علاوه بر آن از نظر روحى آماده نمى‏شوید؟

شما در جواب من فقط یک جواب مى‏دهید که این چه سوالى است که مى‏کنید؟

یقینا باید مقدمات انجام شود. اگر یک چنین فرصتى براى هر دانشجویى پیش آید حتما خودش را آماده چنین ملاقاتى مى‏کند. و سنگ تمام مى‏گذارد و به این ملاقات افتخار هم مى‏کند.

پس لازم شد انسان قبل از نماز، مقدمات (490) آن را انجام بدهد. چون وقت ملاقات با خداست!!

ولى قرآن کریم مى‏فرماید: «ما یُریدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم‏ (475)؛ خداوند نمى‏خواهد مشکلى براى شما ایجاد کند. بلکه مى‏خواهد شما را پاک سازد.»

و هم چنین مى‏فرماید: » وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ (491)؛ و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.»

و در حدیث شریف مى‏فرماید: » الطَّهُورُ نِصْفُ الْإِیمَانِ (492)؛ پاکیزگى نیمى از ایمان است.»

آنگاه از مجموع این تأمل‏ها درمى‏یابد که مراد از طهور (که نیمى از ایمان تلقى شده است) پاک شدن از همه عوامل ناپاکى و آلودگى‏هاى درونى و بیرونى آدمى است و نیمه دیگر ایمان، آراستن جان به فضایل ظاهرى و باطنى است.

در مقام تمثیل مى‏توان گفت «ایمان بدن» به دو چیز است:

یکى تأمین پاکیزگى آن به وسیله وضو و پرهیز از گناهان و دیگرى آراستن آن به بوى خوش و کارهاى نیک. همچنین «ایمان قلب» در گرو دو چیز است: یکى پاکسازى آن از اخلاق ناپسند و زشت و دیگرى آراستن آن به اخلاق خدایى. نیز «ایمان سر و نهان آدمى» مرهون دو امر است: یکى فراموشى آنچه غیر خداست و دیگرى آراستن آن به یاد خدا و به عبارت دیگر پرده ‏بردارى از حجابهاى جمال است. (493)

نظر امام خمینى (ره)؛

«در اسرار باطنیه مقدمات نماز است و آن چند چیز است:

اول، طهارت؛ بدان اى عزیز که چون بنده در حال نماز متوجه به جلال عزت الهى و نور عظمت ربوبى است و آن ساحتى است طیب و طاهر و منزه از جمیع شوائب نقصى، پس واجب است بر نمازگزار که طیب و طاهر گردد تا لیاقت آن یابد که ملأ اعلى و کبریا به او اقبال کنند و متوجه او شوند. وگرنه از حرم کبریا و ساحت مقدس قدس دور مانده و مورد اعراض ملائکه مقربین خواهد بود که پاکان جز با پاکان نیامیزند » وَ الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبِینَ «.

عارف شیراز گوید:

غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند

پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز (494) (495)

**—

تیمم

107- در کدام آیه‏ى قرآن، به تیمم اشاره شده است؟

در سوره‏ى مائده، آیه 6 به چگونگى تیمم اشاره شده است که انسان باید پس از نیت، دست بر خاک پاک زده، صورت و دست‏ها را مسح کند. براى آگاهى بیشتر از چگونگى تیمم به رساله‏هاى عملیه مراجعه کنید. (496)

108- الف – در چه مواردى باید به جاى وضو یا غسل، «تیمم» کرد؟

ب – اگر چیزى براى تیمم وجود نداشت، چه وظیفه‏اى داریم؟

الف – با توجه به آیه 6 سوره مائده و آیه 43 سوره نساء در رساله‏هاى عملیه چنین آمده است: در هفت مورد باید به جاى وضو و غسل، تیمم کرد: 1. پیدا نکردن آب 2. مشقت بیش از حد 3. ترس از ضرر 4. نیاز به آب براى حفظ جان 5. نیاز به آب براى تطهیر 6. نداشتن آب مباح 7. نداشتن وقت براى وضو یا غسل.

ب – «تیمم» بر خاک، ریگ، کلوخ، سنگ گچ، سنگ آهک، سنگ مرمر سیاه و سایر اقسام سنگ‏ها به شرط این که پاک باشند صحیح است و اگر خاک و ریگ و کلوخ و سنگ پیدا نشود، باید با گرد و غبارى که روى فرش و لباس و مانند این‏ها وجود دارد، تیمم کند و چنانچه گرد پیدا نشود، باید با گل تیمم کند و اگر گل هم پیدا نشود، احتیاط مستحب آن است که نماز را بدون تیمم بخواند و بنابر احتیاط، بعداً قضاى آن را به جا آورد. (497) (498)

****

دقت در احکام شرعی

109- فلسفه این همه دقت در احکام شرعى چیست؟

نماز و تمامى شرایط و اجزاى آن، داراى فلسفه‏هایى است که خلاصه ‏آن ‏به ‏شرح ‏زیر است:

1. تکرار و تلقین به جهت قدرت یافتن فرد بر کنترل خویشتن؛ چرا که دقت فرد در هر عمل، نوعى تمرین براى اعمال دیگر است؛

2. ایجاد نظم و هماهنگى در بین نمازگزاران و ایجاد زمینه‏هاى نظم و جامعه پذیرى؛

3. اگر بنا باشد هر کس در هر عملى به نحو دلخواه عمل کند؛ نه تنها زمینه‏اى براى ارتباط افراد و همسویى آنان فراهم نمى‏گردد؛ بلکه زمینه اختلاف، تفرقه، اعمال سلیقه‏ها و دورى افراد از یکدیگر فراهم مى‏آید؛

4. اگر با تمرینات نظامى آشنایى داشته باشید، در مى‏یابید که تا چه میزان نظم و دیسیپلین در آن عرصه‏ها، حاکم است و این کار تا چه اندازه در ایجاد روحیه نظم و انضباط در افراد تاثیر دارد.

دقت هایى که در مقدمات، مقارنات، شرایط، آداب و دیگر احکام آن مى‏گردد؛ بر کلیه امور زندگى انسان، تأثیرات مثبت و ارزنده‏اى دارد. (499)

**—

فلسفه غسل

110- «غَسل» از نظر قرآن به چه معنا است؟

اهل لغت، بین «غَسل» و «غُسل» فرق گذاشته‏اند: «غَسل» به معناى هر شستنى است؛ مانند این که انسان پیش از غذا خوردن دستش را بشوید؛ ولى «غُسل»، نتیجه‏ى یک شست و شوى مخصوص را گویند که به آن «طهارت» گفته مى‏شود. (500)

در قرآن به هر دو معنا اشاره شده است:

قرآن کریم در مورد «غَسل» مى‏فرماید: (فَاغْسِلُوا)؛ (475) بشویید.

شستن در وضو، شست و شوى صورت و دست‏ها را به نیت وضو مى‏گویند و شستن در غسل، به معناى شست و شوى سر و گردن، سمت راست و سپس طرف چپ بدن همراه نیت غسل است. قرآن کریم درباره «غُسل» مى‏فرماید:

«وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا»؛ (500) و اگر جنب بودید، خود را پاک سازید که این طهارت، نتیجه‏ انجام دادن غسل است. (501)

111- چرا در غسل همه بدن را باید شست؟

طهارت و پاکى بدن از آلودگى‏ها در غسل نهاده شده است.

از امام رضا علیه‏السلام نقل شده است: جنابت، همه بدن را تحت تأثیر قرار مى‏دهد، نه موضع خاصى را؛ از این رو شستن همه‏ى بدن لازم است. (502)

این مطالب از آیه 6 سوره مائده نیز استفاده مى‏شود:

«ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ»؛ خدا نمى‏خواهد براى شما مشکل ایجاد کند؛ بلکه مى‏خواهد شما را پاک سازد. (503)

وقتى انسان در محضر بزرگى قرار مى‏گیرد، خود را پاک و آراسته مى‏کند، پس انسان براى شرف یابى به محضر خدا باید با طهارت و پاکیزه باشد و این امر با غسل و وضو تأمین مى‏شود. (504)

112- غسل را چگونه انجام دهیم؟

غسل را به دو صورت مى‏توان انجام داد:

1. ترتیبى: بعد از این که نیت کرد (یعنى در ذهن خود قصد کند که غسل جنابت انجام مى‏دهم قُرْبَةٌ إِلَى اللَّهِ؛ اول تمام سر و گردن را مى‏شوید و بعد طرف راست بدن و در مرحله سوم، طرف چپ بدن را به قصد غسل مى‏شوید.

2. غسل ارتماسى: ارتماسى؛ یعنى، بعد از اینکه نیت غسل کرد، یک مرتبه در آب فرو رود که آب همه جاى بدن را فرا بگیرد. این قسم از غسل را باید در استخر و یا محلى مانند حوض و امثال آن انجام داد و زیر دوش، نمى‏توان غسل ارتماسى انجام داد؛ بنابر این قسم اول بیشتر مقدور است.

باید قبل از غسل اگر در بدن مانعى وجود دارد که جلوى آب را مى‏گیرد، برطرف کرد و یا اگر بدن نجس است، آن را تطهیر نمود و سپس غسل را انجام داد. (505)

113- اگر شخص جنب به حمام برود، اما غسل نکند، آیا مى‏تواند قرآن و نماز بخواند و به مسجد برود؟

شخص جنب مى‏تواند قرآن بخواند (غیر از سوره‏هایى که سجده‏ى واجب دارد) به شرط این که به کلمات و آیات قرآن دست نزند؛ البته خواندن بیشتر از هفت آیه از سوره‏هایى که سجده‏ى واجب ندارند مکروه است؛ اما بدون غسل، نمى‏توان نماز خواند؛ مگر این که وقت نماز آن قدر تنگ باشد که اگر غسل کند، نماز قضا شود. بنابراین بعد از پاک کردن لباس و بدن از نجاست، مى‏تواند تیمم بدل از غسل جنابت نماید و نماز بخواند.

رفتن شخص جنب به مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلى الله علیه و آله اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، حرام است. توقف در مساجد دیگر نیز حرام است؛ ولى اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد و اگر بخواهد چیزى در مسجد بگذارد، حرام است داخل شود و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان علیه‏السلام نیز توقف نکند. (506)

نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص109.

114- کسى که چند سال به دلیل نداشتن حمام در منزل و روستا یا خجالت کشیدن، غسل جنابت نکرده و نماز صبح را با تیمم خوانده و بعد در وسط روز غسل کرده است چه حکمى دارد؟ آیا باید از نو خوانده شود یا قبول است؟

فقهاى بزرگوار با توجه به آنچه در آیه‏ى وضو و روایات اهل بیت آمده فتوا داده‏اند که شخص جنب در چند صورت مى‏تواند به جاى وضو و غسل، تیمم کند و تکلیف از او ساقط مى‏شود:

1. جایى که آب در دسترس نباشد یا مریض باشد و آب براى او ضرر داشته باشد.

2. جایى که مسافر باشد و آب پیدا نکند؛ اما اگر امکان تهیه آب بوده و ضرر هم نداشته؛ چنانچه زمانى تیمم کرده باشد که وقت براى غسل کافى نبوده، غسل و نمازش صحیح است؛ به شرط آن که بدن و لباسش پاک باشد؛ اما اگر آن را به عمد به تأخیر انداخته باشد، معصیت هم کرده است. (507)

نماز نور چشم مصطفى ، بازنویسى: سعید شمس، ص109-110.

115- الف – من در گذشته خمس مالم را نداده بودم، در این مدت آیا نماز و روزه‏ام صحیح بوده است؟

ب – از اوایل بلوغ به سبب دوستى با دوست ناباب به استمنا معتاد شدم و چند سال ادامه دادم، ولى الآن این عمل را ترک کرده‏ام؛ تکلیف روزه و نمازهایم در آن سال‏ها که غسل به گردنم بود چیست؟

ج – گذشته‏ خود را چگونه جبران کنم؟

خداوند متعال مى‏فرماید: «وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی رَحیمٌ وَدُودٌ»؛ (508) از پروردگار خود آمرزش بخواهید، سپس به درگاه او توبه کنید که پروردگار من مهربان و دوستدار [بندگان] است.

الف – گرچه پرداخت خمس و زکات، در روح عبادت تأثیر دارد، اما درست و صحیح بودن نماز و روزه به پرداخت خمس و زکات بستگى ندارد، مگر این که از پولى که خمس به آن تعلق گرفته است، آب براى وضو و لباس براى نماز تهیه شود.

ب – توبه، بازگشت به سوى خدا، رها شدن از آلودگى‏ها و پشیمانى از انجام گناه است و نشانه‏ پشیمانى این است که شخص در عملکرد خود دچار اندوه و حسرت شود. خداوند متعال مى‏فرماید: اى مؤمنان! به سوى خدا بازگردید (توبه کنید) شاید رستگار شوید. (509)

بنابراین، توبه سبب رستگارى، پاکى از هر آلودگى، طهارت روح، (510) تبدیل گناهان به حسنات، (511) محبوب شدن نزد خداوند متعال، (510) آمرزش گناهان، (512) طول عمر، وسعت رزق (513) و… مى‏شود.

ناامیدى و مأیوس شدن از رحمت خداوند مهربان، بزرگ‏ترین گناه است، شما مى‏توانید با توکل بر پروردگار متعال و تمسک و توسل به اهل بیت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم با انجام کارهاى نیک و پسندیده و انجام عبادت‏ها، رضایت خداوند را هر چه بیشتر جلب کنید و خداوند نیز بندگان توبه کار را بسیار دوست دارد؛ چنان که مى‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ»؛ (514) خداوند توبه کاران را دوست دارد. (515)

ج – درباره نمازهایى که از شما قضا شده یا در حال جنابت خوانده‏اید، باید قضاى آن‏ها را به جا بیاورید؛ ولى شایسته است که درباره‏ى لباسى که با آن نماز خوانده‏اید، مکانى که در آن نماز گزارده یا آبى که با آن وضو گرفته‏اید، در حالى که آن لباس و مکان و آب، مشمول خمس بوده و روزه‏هایى که از شما قضا شده است با مرجع تقلید خود مکاتبه و از او استفتا کنید. (516)

**—

تفاوت احکام نماز زن و مرد

116- تفاوت‏هاى احکام نماز مردان با زنان چیست؟

الف. در واجبات:

1. بر زن پوشش در نماز به جز قرص صورت و دست‏ها و پاها تا مچ پا واجب است.

2. بر مردان واجب است «حمد» و سوره را در نماز صبح و مغرب و عشا بلند بخوانند؛ ولى بر زنان واجب نیست.

ب. در مستحبات:

1. هنگام شستن دست‏ها در وضو، مستحب است زنان اول آب را از روى دست (قسمت جلوى آرنج) و مردها از پشت دست بریزند.

2. در قیام نماز، مستحب است زنان پاها را به هم بچسبانند و مردان پاها را باز کنند.

3. در موقع سجده، مردان آرنج‏ها و شکم را به زمین نزدیک نکنند و بازوها را از پهلو جدا نگه دارند؛ اما زنان آرنج‏ها و شکم را به زمین نزدیک کنند و اعضاى بدن را به یکدیگر بچسبانند. (517)

****

لباس نمازگزار

117- اگر متوجه شویم چیزى که نماز با آن صحیح ‏نیست (مانند اجزاى مردار، موى‏گربه و …) به ‏لباسمان ‏چسبیده، نمازمان‏ چه ‏حکمى ‏دارد؟

الف. اگر کسى بعد از نماز متوجه شود که مثلاً موى گربه به لباسش بوده و قبلاً هم نمى‏دانسته، نمازش صحیح است. اما اگر قبلاً مى‏دانسته و فراموش کرده، باید نمازش را دوباره بخواند.

ب. اگر موى گربه در حال نماز، به لباس یا بدن نمازگزار بچسبد و یا در حین نماز متوجه آن شود، باید آن را از لباسش جدا کند و اگر ممکن نباشد، دو صورت‏ دارد یا وقت وسعت ‏دارد یا نه:

1. در صورتى که وقت وسعت دارد و عوض کردن لباس یا بیرون آوردن آن در حال نماز، نماز را به هم نمى‏زند، چنین کند و اگر نماز به هم مى‏خورد یا برهنه مى‏ماند، باید نماز را بشکند و دوباره بخواند.

2. در صورتى که وقت تنگ باشد و عوض کردن ممکن نباشد، باید لباس را بیرون آورده و به دستورى که براى برهنگان گفته شده، نماز را تمام کند و اگر این ممکن نباشد، با همان حال نماز را تمام کند و نمازش صحیح است. (518)

**—

پوشش در نماز

118- چرا زنان هنگام نماز باید پوشش و حجاب داشته باشند؟ آیا در قرآن به این موضوع اشاره‏اى شده است؟

لازم به یاد آورى است که قرآن به مسئله پوشش زن هنگام نماز به صراحت اشاره‏اى نکرده است؛ اما روایاتى که به تفسیر آیاتى همچون آیات 26 و 31 سوره اعراف پرداخته‏اند به این مسئله اشاره کرده‏اند، (519) فقها نیز با استفاده از روایاتى که در این زمینه وارد شده به این مسئله پرداخته‏اند.

درباره‏ى پوشش در نماز باید گفت: مسئله‏ى محرم و نامحرم مربوط به انسان‏ها است و خداوند منزه از آن است و فلسفه‏ى پوشش انسان تنها مربوط به مسئله‏ى محرم و نامحرمى نیست؛ چون بر هر نمازگزارى (زن یا مرد) واجب است خود را در نماز به مقدارى که در شرع مقدس واجب شده بپوشاند؛ اگر چه تنها باشد و در خلوت نماز بخواند و هیچ کس او را نبیند.

پوشش براى انسان، اعم از زن و مرد، نوعى کرامت الهى است؛ زیرا تنها آدمیان لباس مى‏پوشند. بنابراین پوشش نشانه‏اى براى شخصیت و احترام انسان به شمار مى‏آید؛ (520)

افزون بر این، در نماز علاوه بر خشوع قلبى، خشوع ظاهرى و احترام در مقابل ذات حق تعالى نیز لازم است و آنچه خداوند براى بانوان در خضوع و احترام بندگى مى‏خواهد، مسئله‏ى رعایت حجاب هنگام نماز است. قرآن کریم مى‏فرماید: «… وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَریدِ»؛ (521)

ما از شاه‏رگ او (انسان) به او نزدیک‏تریم.

از این که خداوند، رعایت حجاب را هنگام نماز واجب کرده، مى‏فهمیم که حجاب، بهترین و تنها لباس حضور نزد پروردگار است. حجاب براى زنان مؤمن، مقدمه‏ى قرب و نزدیکى به حق تعالى است و بهترین تمرین براى حفظ بانوان در برابر نامحرم به شمار مى‏رود؛ زیرا خانمى که پنج نوبت در شبانه روز در آن جا که نامحرمى حضور ندارد این گونه خود را بپوشاند، بى‏گمان خود را در برابر نامحرم بهتر مى‏پوشاند؛ البته مسئله‏ى لزوم رعایت حجاب براى بانوان در نماز، ممکن است حکمت‏هاى دیگرى هم داشته باشد که براى ما معلوم نیست؛ چون فلسفه و حکمت همه‏ى احکام براى ما بیان نشده و آنچه بیان شده نیز به طور کامل به دست ما نرسیده است. (522)

براى آگاهى بیشتر به کتاب‏هایى که درباره‏ى حجاب نوشته شده مراجعه کنید. (523)

نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص113-114.

119- آیا در نماز، پوشیدن چادر لازم است؟

– زن چه مقدار از بدن را باید در نماز بپوشاند؟

– اگر سهواً بخشى از آن آشکار شود چه حکمى دارد؟

– آیا در غیر نماز دیدن پاى زن (پایین‏تر از قوزک پا) توسط نامحرم، گناه و حرام است؟

زن در غیر حال نماز، هنگامى که در معرض دید نامحرم قرار گیرد، لازم است تمام بدنش را به جز «دست تا مچ» و «چهره» بپوشاند. زن باید هنگام نماز تمام بدن حتى سر و موى خود را بپوشاند؛ ولى پوشاندن صورت به مقدارى که هنگام وضو شسته مى‏شود و دست‏ها و پاها تا مچ لازم نیست و براى این که یقین کند مقدار واجب را پوشانده، باید مقدارى از اطراف صورت و قدرى پایین‏تر از مچ دست و پا را نیز بپوشاند. (524)

پوشش به مقدارى که گفته شد اگر بدون چادر هم محقق باشد، براى نماز کفایت مى‏کند، بنابراین اگر بلوز و شلوار پوشیده باشد یا جلوى چادر چند لحظه‏اى سهواً باز باشد اشکالى ندارد و نماز باطل نیست. (525)

اگر در حال نماز، نامحرم او را نبیند، اگر علاوه بر دست‏ها تا مچ و صورت، کف و روى پاها تا قوزک پا را نپوشاند، نمازش صحیح است؛ (526)

البته در این که زن باید بدن خود را بپوشاند و نگاه کردن به بدن او حرام است شکى نیست و آیات و روایات بر این مطلب دلالت دارند.

آنچه مهم است این است که از این دو اصل کلى (وجوب پوشش و حرمت نگاه) چه مواردى استثنا شده است؟

بیشتر فقها، با توجه به آیات و روایات فتوا داده‏اند که در غیر حالت نماز تنها چهره و دو دست (از مچ به پایین) از آن قاعده کلى مستثنا شده‏اند؛ ولى بقیه‏ى بدن زن حتى پایین‏تر از قوزک پا نیز واجب است پوشیده شود و نگاه نامحرم به آن حرام است.

برخى از آیاتى که فقها به آن استناد مى‏کنند عبارت‏اند از:

الف – «قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ…»؛ (527)

به مردان با ایمان بگو: دیده فرونهند…. این آیه بر حرمت نگاه به زنان دلالت دارد.

ب – «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُیُوبِهِنَّ…»؛ (528)

به زنان با ایمان بگو: دیدگاه خود را [از هر نامحرمى] فروبندند و پاکدامنى ورزند و زیورهاى خود را آشکار نگردانند؛ مگر آنچه [طبعا] از آن پیدا است و باید روسرى خود را بر گردن خویش اندازند… .

این آیه علاوه بر حد پوشش، موارد مستثنا را هم بیان مى‏کند. مسعدة بن زراره در تفسیر این آیه از حضرت صادق علیه‏السلام نقل مى‏کند: وقتى از حضرت درباره‏ى زینتى که زن مى‏تواند آشکار کند سؤال شد، فرمود: چهره و دو کف (529) با توجه به این آیه و روایت مى‏فهمیم که پوشش پاها واجب و نگاه کردن نامحرم به آن، حرام است؛ و گرنه امام صادق علیه‏السلام پاها را نیز استثنا مى‏فرمود. روایات و اسناد دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد. (530) (531)

120- آیا نماز خواندن با مانتو درست است؟

در نماز باید تمام بدن به جز قرص صورت و دست‏ها و پاها تا مچ پوشانده شود. حال اگر با مانتو به طور کامل خود را بپوشاند، اشکالى ندارد. (532)

121- در شرع مقدس اسلام، طلا بر مرد حرام است، اما برخى از آیه‏ها که پاداش بهشتیان را بیان مى‏کند، مى‏فرماید: دست بندهاى ایشان از طلا و لباس‏هایشان از حریر است. با این که مى‏دانیم حکم به حلال و حرام بودن اشیا، ذاتى است نه اعتبارى لطفاً علت را بیان کنید.

خداوند مى‏فرماید: «… یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ» (533)؛ در آن جا با دست‏بندهاى زرین و مروارید آراسته شوند و جامه‏شان در آن جا دیبا است.

الف – خداوند متعال، طلا و لباس حریر را بر مردان، در دنیا حرام کرد؛ ولى در بهشت، زیباترین لباس‏هایى را که در دنیا، از آن محروم بودند، در تن مى‏کنند و دست بندهاى جواهر نشان در دست دارند. اگر مردان در این دنیا، از این‏ها محروم شده‏اند، شاید به علت غرور و غفلت و … بوده است و چون در بهشت، این مسائل مطرح نیست، این ممنوعیت‏ها نیز برداشته مى‏شود و جبران مى‏گردد.

ب- براى بیان نعمت‏هاى بهشتى، هرگز الفاظ معمولى دنیا، کافى نیست و چاره‏اى نیست جز این که با این الفاظ، به آن نعمت‏هاى عظیم و توصیف ناشدنى اشاره شود. (534)

ج- دنیا، جایگاه تکلیف است و ما به انجام دادن همه فرمان‏هاى الهى موظف هستیم؛ هر چند در برخى موارد، سبب حقیقى را ندانیم؛ اما آخرت، جایگاه نتیجه است و با دنیا قابل مقایسه نیست.

د – طلاى زرد تنها چیزى است که حرمت آن در شریعت، ثابت است و شاید سبب آن، آثار فیزیکى سوئى باشد که بر جسم مرد مى‏گذارد. بدیهى است که انسان در آخرت، هرگز تحت تأثیر چنین عواملى قرار نمى‏گیرد.

در ضمن، چه کسى گفته که حرمت و حلیت ذاتى اشیا است؟ تشریع، چه از سوى شارع مقدس و چه از سوى انسان، امرى اعتبارى است. در شریعت‏هاى گذشته، بعضى محرمات وجود داشته که در شریعت اسلام، حلال بوده است؛ قرآن مى‏فرماید: «… لِأُحِلَّ لَکُمْ بَعْضَ الَّذی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ …» (535) [و آمده‏ام] تا پاره‏اى از چیزهایى را که بر شما حرام شده (مانند گوشت بعضى از چهارپایان و ماهى‏ها) حلال کنم.

بنابراین حرمت مربوط به دنیا است، نه آخرت. (536)

**—

مکان نمازگزار

122- در محل‏هایى که مصادره شده و در اختیار افراد یا ادارات گذاشته شده، نماز چه صورتى دارد؟ آیا نماز خواندن در این مکان‏ها صحیح است؟

اگر طبق دستور حاکم شرع جامع شرایط و مطابق با ضوابط شرعى، مصادره شده باشد، اشکال ندارد؛ در غیر این صورت محل اشکال است و باید رضایت مالک جلب شود. (537)

**—

مسجد

123- قرآن درباره «مسجد» در اسلام، چه تأکیدى دارد؟

تأکید و اهمیت «مسجد» از منظر قرآن، از چند جهت قابل ملاحظه است:

1. بدون شک، خلقت انسان بیهوده نیست و قرآن کریم، هدف از خلقت انسان را رشد و تکامل معنوى او دانسته و راه رسیدن به این تکامل را در «بندگى» خداوند متعال معرفى کرده است: من جن و انس را نیافریدم، جز براى این که مرا عبادت کنند [و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند.] (135)

از طرفى دیگر، خداوند متعال، «مسجد» را کانون و پایگاهى براى عبادت ذکر کرده است: «… مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً…»؛ (87) مساجدى که نام خدا بسیار در آن برده مى‏شود.

پس مسجد پایگاهى براى عبادت و یاد خداوند متعال است و در آیه‏ى دیگرى مى‏فرماید: در هر مسجد (هنگام عبادت) به او توجه کنید، و او را بخوانید در حالى که دین (خود) را براى او خالص گردانید. (538)

2. هر چند آسمان‏ها و زمین از آن خداوند است، اما به خاطر توجه و اهمیتى که خداوند به «کعبه» دارد و با توجه به شرافتش، «به خانه خدا» (بیت الله) تعبیر شده است؛ از طرفى، طبق آموزه‏هاى حدیثى ما، هر مسجدى خانه‏ى خدا است. امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: عَلَیْکُمْ بِإِتْیَانِ الْمَسَاجِدِ فَإِنَّهَا بُیُوتُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ ؛ بر شما باد رفتن به مساجد؛ زیرا مساجد، خانه‏هاى خدا در روى زمین هستند. (539)

3. قرآن کریم، کسانى را که از بردن نام خدا در مساجد، جلوگیرى مى‏کنند، ستمکارترین مردم معرفى کرده است: «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى‏ فی‏ خَرابِها…»؛ (540)

کیست ستمکارتر از کسانى که از بردن نام خدا در مساجد جلوگیرى مى‏کنند و سعى در ویرانى آن‏ها دارند؟! بنابراین هر کس و هر گروهى که به نوعى در تخریب مساجد الهى بکوشد یا مانع شود که نام خدا و عبادت او در آن جا انجام شود، مشمول همین حکم است؛ چرا که این کارها، نتیجه‏اى جز سوق مردم به بى‏دینى نخواهد داشت. (541)

4. ممنوعیت مشرکان از تعمیر مساجد؛ خداوند مى‏فرماید: «ما کانَ لِلْمُشْرِکینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ شاهِدینَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ …»؛ (542)

مشرکان حق ندارند مساجد خدا را آباد کنند، در حالى که به کفر خویش گواهى مى‏دهند.

بنابراین مشرکان و بت پرستان، حق شرکت در مساجد یا تعمیر ساختمان آن را ندارند؛ زیرا همان طورى که «شرک» با «توحید» قابل جمع نیست، اعمال مشرکان نیز با ساختن مراکز توحیدى یا رونق بخشیدن به آن غیر قابل جمع است. خداوند متعال در این باره مى‏فرماید: تنها کسى مى‏تواند مساجد خدا را آباد کند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، نماز را بر پا داشته و زکات را پرداخته است و جز از خدا نمى‏ترسد. (543)

این دو آیه، حکایت از قداست مساجد نزد خداوند متعال دارد. (544)

5. در اهمیت «مسجد» همین مقدار بس که دو مسجد بزرگ و با اهمیت در اسلام، سکوى معراج پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم قرار مى‏گیرد. خداوند مى‏فرماید: «سُبْحانَ الَّذی أَسْرى‏ بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا…»؛ (545)

پاک و منزه است خدایى که بنده‏اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصى – که گرداگردش را پر برکت ساخته‏ایم – برد، تا برخى از آیات خود را به او نشان دهد.

6. «مسجد» جهت قبله براى عبادت همه‏ى مسلمانان عالم است؛ در یک زمان «مسجد الاقصى» و در زمانى «مسجد الحرام»: «… فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ …»؛ (546)

اکنون تو را به سوى قبله‏اى که از آن خشنود باشى، بازمى‏گردانیم، پس روى خود را به سوى مسجد الحرام کن و هر جا هستید روى خود را به سوى آن برگردانید.

7. دو پیامبر الهى مسئول طهارت خانه‏ى خدا مى‏گردند: ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم: خانه‏ى مرا براى طواف کنندگان، مجاوران، رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید.

این آیه، نشان دهنده‏ى عظمت و شرافت «مسجد» به خصوص مسجد الحرام است که خادمان آن از وارسته‏ترین افراد زمان خود، انتخاب مى‏شوند؛ گویا خدمت گزارى در مسجدالحرام یکى از افتخارات مهم عرب جاهلى بوده است. (547)

8. به دلیل قداست و اهمیتى که اسلام به مسجد مى‏دهد، قرآن مى‏فرماید: «یا بَنی‏ آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ…»؛ (548)

اى فرزندان آدم! زینت خود را هنگام رفتن به مسجد، بردارید؛ یعنى نظافت، بهداشت و زینت کردن هنگام رفتن به مسجد، ضرورى است.

9. درباره بلندى، عظمت و منزلت مساجد همین بس که خداوند مى‏فرماید: «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ…»؛ (549)

[این چراغ پر فروغ الهى] در خانه‏هایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده دیوارهاى آن را بالا ببرند [تا از دست‏ برد شیاطین و هوس بازان در امان باشد]، خانه‏هایى که نام خدا در آن‏ها برده مى‏شود. مراد از «بیوت» هر کانونى است که به فرمان خدا بر پا شده است و نام خدا در آن برده مى‏شود و هر صبح و شام، مردان با ایمانى در آن مشغول ذکر خدایند، به تعبیر مرحوم علامه طباطبایى: مساجد، یکى از مصادیق یقینى «بیوت» هستند که به اذن خداوند منزلت و عظمت یافته‏اند. (550) (551) (552)

124- مساجد در اسلام چگونه معرفى شده‏اند؟

مسجد در آیات و روایات، کانون توحید، پایگاه هر گونه حرکت سازنده، محیطى براى پاک سازى عقاید انحرافى، پایگاهى براى دفاع از میراث‏هاى اسلامى و… معرفى شده است. برخى از ویژگى‏هاى مسجد از دیدگاه آیات عبارت‏اند از:

1. مساجد، جایگاه ذکر انوار الهى است که به فرمان خداوند بر پا شده و در آن جا تنها نام خداوند برده مى‏شود و جایى است که زندگى مادى انسان‏ها در آن جا آنان را از یاد خدا غافل نمى‏کند و همیشه مشغول تسبیح و تقدیس خداوند هستند: «فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ». (549)

آن چراغ پر فروغ در خانه‏هایى است که خدا رخصت داده است که قدر و منزلت آن‏ها رفعت یابد؛ چرا که رخصت داده است، نام خدا در آن‏ها برده شود. در آن خانه‏ها هر بامداد و عصرگاه، مردانى او را تسبیح مى‏کنند.

2. خدا، صاحب مسجد است. خداوند در مسجد میزبان بندگان مؤمنى است که براى عبادت او به مسجد مى‏آیند. طبیعى است چنین مکانى بزرگ‏ ترین پایگاه توحید است: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»؛ (553) و این که مساجد از آن خدا است، پس در این مساجد احدى را با خدا نخوانید.

3. مساجد، پایگاه نمایش روزانه‏ى ملت اسلام‏اند: » … وَ أَقیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَ ادْعُوهُ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ …»؛ (538)

در هر مسجد [هنگام عبادت] به او توجه کنید و او را بخوانید و دین [خود] را براى او خالص گردانید.

توجه به این نکته که هر روز میلیون‏ها انسان رو به قبله و رو به خانه خدا مى‏ایستند، نشان مى‏دهد که خداوند، تنها هدف مسلمانان در فعالیت‏هاى مساجد است.

4. مساجد پایگاه توحیدند. مسجد تقدس ذاتى ندارد و در صورتى قداست پیدا مى‏کند که پایگاه توحید و محل ذکر و یاد خدا و عبادت بندگان مؤمن باشد و اگر به جاى این‏ها در خدمت تفرقه و نفاق باشد و براى تضعیف جامعه‏ى اسلامى و رخنه در صفوف امت مسلمان تأسیس شده باشد، نه تنها تقدس ندارد، بلکه همچون بتکده باید نابود شود: [گروهى دیگر از آنان] کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان به [مسلمانان] و [تقویت] کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمین گاه براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود، آنان سوگند یاد مى‏کنند که نظرى جز نیکى و [خدمت] نداشته‏ایم؛ اما خداوند گواهى مى‏دهد که آنان دروغ گو هستند. (554)

علاوه بر این آیات، سیره‏ى عملى پیامبر گرامى اسلام و امامان معصوم علیهم‏السلام برخى از ویژگى‏هاى مسجد را نیز معرفى کرده است:

الف – مسجد جایگاه آموزش و فراگیرى علوم اسلامى است.

ب – از لحاظ اجتماعى – سیاسى، مسجد کانون رایزنى و مشورت، تعاون اجتماعى، پاسدارى از عدالت و حکومت اسلامى است.

ج – از نظر نظامى، مسجد از یک سو، مهد و پرورش گاه نیروهاى مدافع اسلام و میهن اسلامى است. پایگاهى که سربازان اسلام، آموزش‏هاى عقیدتى را در آن جا سپرى مى‏کنند و از سوى دیگر، هنگام بروز جنگ و پیدایش ناامنى در جامعه، مسجد بسان پایگاه و سنگرى استوار براى رزمندگان اسلام است. ما این ویژگى‏ها را در مسجد النبى صدر اسلام آشکارا مى‏بینیم. (555)

125- نماز خواندن در مسجد چه فضیلتى دارد؟

الف – نماز در مسجد مخصوصا به جماعت ثواب بسیار زیادى دارد. در روایات تاکید فراوان شده که نماز را در مسجد بخوانید.

ب – در فرهنگ اسلام از مسجد به عنوان «بیت‏الله» یاد شده است. (556)

راز این نام‏گذارى آن است که مردم در این مکان، به سوى‏ معبود تقرب جویند و با عبادت خالصانه، به سوى او ره بسپارند. همان‏گونه که انسان براى یافتن کسى، مى‏کوشد او را در خانه‏اش بیابد؛ براى رسیدن به محضر خدا نیز باید به مسجد که خانه او است شتافت. از همین رو قرآن کریم، کعبه را خانه‏اى براى مردم به شمار آورده، مى‏فرماید: » إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ » ؛ (557)

«در حقیقت، نخستین خانه‏اى که براى [عبادت] مردم، نهاده شده، همان است که در مکه است» و «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»؛ (553)

«و مساجد ویژه خداست، پس هیچ کس را با خدا مخوانید».

مفسران درباره کلمه «مساجد» در آیه شریفه، چهار معنا ذکر کرده‏اند. در یکى از معانى، مراد از آن، مکان عبادت و پرستش گاه مسلمانان دانسته شده است. امام ششم (ع) خطاب به یاران خود فرموده است: » مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ یُوَقِّرِ الْمَسْجِد «؛ «ملعون است، ملعون است کسى که مسجد را بزرگ نشمارد».

ج – قرآن حق مسجد را بزرگ دانسته، مى‏فرماید: «مساجد از آن خداوند است، پس در آن کسى را جز او عبادت نکنید». امام صادق (ع) مى‏فرماید: «مساجد نسبت به آن دسته از همسایگان خود که در آن حاضر نمى‏شوند، به خدا شکایت کردند، حضرت حق فرمود: به عزت و جلالم قسم! یک رکعت نماز را هم از آنان قبول نخواهم کرد و در میان آنان، عدالتى را از آنها آشکار نمى‏سازم. رحمت من شامل آنان نمى‏شود و در بهشت همسایه من نیستند».

آیات و احادیث در این زمینه فراوان است که وظیفه سنگین مسلمانان را در قبال مساجد و پرستشگاهشان گوشزد مى‏کند و از بى‏اعتنایى به مساجد، شدیدا برحذر مى‏دارد. (558)

یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 153.

126- با توجه به این که قرآن، مسجد را محل عبادت خداوند معرفى کرده است (سوره حج آیه 25) از چه راهى مى‏توان مردم را براى حضور در نماز جماعت به ویژه اقامه‏ى نماز صبح ترغیب نمود تا مساجد از رونق بیشترى برخوردار شود؟

همان طور که اشاره شد، نماز خواندن در مسجد بر مکان‏هاى دیگر ترجیح دارد. (559)

براى ترغیب و تشویق مردم به حضور آنان در مسجد و اقامه‏ى نمازها به ویژه نماز صبح، اجراى امورى لازم است؛ از جمله:

1. بازگو کردن اهمیت نماز جماعت؛ چنان که خداوند مى‏فرماید: «وَ أَقیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ»؛ (560)

نماز را اقامه کنید و زکات بپردازید و با رکوع کنندگان، رکوع کنید. مقصود از «وَ ارْکَعُوا مَعَ الرَّاکِعینَ»، شرکت در نماز جماعت است. (561)

در روایتى آمده است:

اگر یک نفر به امام جماعت اقتدا کند هر رکعت از نماز آنان ثواب صد و پنجاه نماز دارد و اگر دو نفر اقتدا کنند، هر رکعت ثواب ششصد نماز دارد و هر چه بیشتر شوند، ثواب نمازشان بیشتر مى‏شود تا به ده نفر برسند. وقتى تعداد آنان از ده نفر گذشت، اگر تمام آسمان‏ها کاغذ و دریاها مرکب و درخت‏ها قلم و جن و انس و ملائکه نویسنده شوند، نمى‏توانند ثواب یک رکعت آن را بنویسند! (562)

2. پخش کردن اذان از بلندگوى مساجد، به ویژه پخش اذان صبح (البته با در نظر گرفتن تمام شرایط شرعى و عرفى).

3. حضور به موقع امام جماعت در مساجد و همچنین رعایت کردن وقت و حوصله‏ى نمازگزاران.

4. اجراى برنامه‏هاى گوناگون در مساجد و رعایت کردن نظم و انضباط در آغاز و پایان آن‏ها. (563) (564)

127- آیاتى که درباره ساختن مسجد آمده معرفى کنید؟

1. «إِنَّما یَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَى الزَّکاةَ وَ لَمْ یَخْشَ إِلاَّ اللَّهَ فَعَسى‏ أُولئِکَ أَنْ یَکُونُوا مِنَ الْمُهْتَدینَ»؛ (543)

کسى مساجد الهى را آباد مى‏کند که به خدا و روز قیامت ایمان آورده، نماز را بر پا داشته، زکات را بپردازد و از چیزى جز خدا نترسد، ممکن است چنین گروهى هدایت یابند.

2. «لا تَقُمْ فیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى‏ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فیهِ فیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرینَ»؛ (491)

آن مسجدى که از روز نخست بر پایه‏ى تقوا بنا شده باشد، شایسته است که در آن قیام [و عبادت] کنى. در آن مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد. (565)

زینت در مساجد

128- چرا خداوند در سوره اعراف، آیه 31 مى‏فرماید: هرگاه به مسجد مى‏روید، با خودتان زینت (جواهر) ببرید؟

زینت سه گونه است: زینت باطنى (علم و اعتقادات خوب)، زینت بدنى (نیرومندى و…) و زینت خارجى (زیور آلات، مال و…). (566)

از مطلب بالا معلوم مى‏شود، زینت در همه آیات، به معناى «جواهر و زیور آلات» فارسى نیست؛ بلکه معناى دیگرى نیز دارد. در آیه «… خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ …»، (548) غرض از «زینت» هم مى‏تواند به «زینت‏هاى جسمانى» اشاره داشته باشد (پوشیدن لباس‏هاى مرتب و تمیز، شانه زدن موها و به کار بردن عطر و زینت آلات حلال) و هم «زینت‏هاى معنوى» (صفات انسانى و ملکات اخلاقى).

در این آیه، به یکى از نکته‏هاى مهم در زندگى انسان‏ها اشاره شده است. طبق این آیه، شایسته است مسلمانان در همه جا، به ویژه در نماز و مساجد – که محل اجتماع و رفت و آمد افراد گوناگون است – با زینت و آرایش (به اندازه‏اى که باعث حسرت فقرا و … نشود) وارد شوند؛ چرا که در نماز، در پیشگاه زیباترین وجود (خداوند) قرار مى‏گیریم و آراستگى در مسجد، سبب رغبت دیگران به مسجد و آرامش در آن مى‏شود. (567) (568)

تفاوت مسجد و حسینیه

129- لطفاً فرق بین مسجد و حسینیه را بیان فرمایید. آیا همان احکامى که در قرآن براى مسجد بیان شده درباره‏ى حسینیه‏ها هم مطرح است؟

«مساجد» مکان‏هایى هستند که در آن براى خدا سجده مى‏شود و عبادت گاه مسلمانان به شمار مى‏آید و مسلمانان در آن جا، عظیم‏ترین عبادت (نماز) را بر پا مى‏دارند. (569)

که احکام خاصى دارد و در قرآن نیز به برخى از احکام آن اشاره شده است؛ مانند: سوره‏ توبه، آیه‏ 18 و 28؛ سوره اعراف، آیه 31؛ سوره بقره، آیه 114؛ سوره مجادله، آیه 11 و… .

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏فرماید: مساجد، خانه‏هاى خدا هستند، پس هر کس براى آن‏ها تلاش کند، براى خداوند تلاش کرده است. (570)

«حسینیه» به طور عموم به جایگاهى گفته مى‏شود که در آن، مراسم روضه خوانى، عزادارى و مراسم عاشوراى حسینى بر پا مى‏شود. (571)

بنابراین مکان‏هایى که وقف مساجد مى‏شود، از احترام و مقررات ویژه‏اى برخوردار است که این احترام و مقررات براى مکان‏هاى دیگرى مثل حسینیه وجود ندارد؛ مثلاً کسى که غسل یا تیمم از جنابت را انجام نداده، نمى‏تواند داخل مسجد شود، در حالى که حسینیه، این محدودیت و ممنوعیت را ندارد. (572)

در برخى ادارات مکانى را براى خواندن نماز مشخص مى‏کنند که به آن نمازخانه مى‏گویند. نمازخانه مانند حسینیه است و احکام مسجد بر آن بار نمى‏شود. (573)

130- چرا به خانه‏ى خدا «مسجد الحرام» مى‏گویند؟

از امام صادق علیه‏السلام سؤال شد: چرا کعبه را «بیت الله الحرام» نامیده‏اند؟ حضرت در جواب فرمودند: «لِأَنَّهُ حُرِّمَ عَلَى الْمُشْرِکِینَ أَنْ یَدْخُلُوهُ»؛ چون بر مشرکان حرام است که وارد در آن شوند. (574)

در واقع، کلام حضرت به این آیه اشاره دارد: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا…»؛ (575)

اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مشرکان ناپاک‏اند، پس نباید بعد از امسال به مسجدالحرام نزدیک شوند. (576)

131- شنیده‏ایم کسانى که عذر شرعى دارند نباید به مسجد نزدیک شوند و باید هفت قدم از مسجد دور شوند، آیا نشستن در چاى خانه یا کفش دارى مسجد و گوش دادن به قرآن و دعا نیز اشکال دارد؟ نظر قرآن در این زمینه چیست؟

– آیا این که مى‏گویند کسى که عذر شرعى دارد مى‏تواند به امام زاده برود، ولى نمى‏تواند زیارت کند، درست است یا خیر؟

در قرآن به صراحت به حضور جنب در مسجد اشاره‏اى نشده است؛ اما مفسران در ذیل آیه‏ 43 سوره‏ نساء، به این موضوع پرداخته‏اند. (577)

روایاتى که در مقام تفسیر این آیه برآمده‏اند نیز به این موضوع اشاره کرده‏اند. (578)

درباره‏ى حکم فقهى آن باید گفت: توقف انسان جنب و حائض در مسجد حرام است؛ ولى اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود (و در مسجد توقف نکند) مانعى ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان نیز توقف نکند. (579)

چاى خانه یا کفش دارى مسجد، اگر جزء مسجد نباشد، توقف کردن در آن و گوش کردن به قرآن و دعا اشکال ندارد و نزدیک شدن به مسجد (هفت قدم یا نزدیک‏تر) بدون وارد شدن در آن اشکال ندارد.

رفتن به حرم امام زاده‏ها [و زیارت کردن آنان] نیز اگر موجب هتک حرمت نباشد اشکال ندارد. (580) (581)

**—

نوبت های نماز

132- فلسفه اوقات نماز چیست؟

نماز براى به یاد خدا بودن و دورى از غفلت و پاکیزگى و طهارت جسم و روح انسانها قرار داده شده است و براى آن که حالت «ذکر» و «یاد» دائمى باشد در اوقات مختلف شبانه‏روز لازم و واجب گردیده‏ است: هنگام طلوع، نماز «صبح»، وسط روز نماز «ظهر و عصر» و شب هنگام، نماز «مغرب و عشا» خوانده مى‏شود تا بندگان با این نمازها در اوقات مختلف همانند کسى که در شبانه روز چندین بار جسم خود را در چشمه زلال شست و شو مى‏دهد و دائما آن را نظیف و پاکیزه نگه مى‏دارد، روح و روان خود را با مبدأ اعلى ارتباط دهند و از او نور و نیرو بگیرند.

گفتنى است که تجربه نشان داده که اگر مسائل تربیتى، تحت انضباط و شرایط معین قرار نگیرد، عده‏اى آنها را به دست فراموشى میسپارند و اساس آن به کلى متزلزل مى‏گردد. این گونه مسائل، حتما باید در اوقات معین و تحت انضباط دقیق قرار گیرد تا هیچ کس عذر و بهانه‏اى براى ترک آن نداشته باشد؛ به خصوص این که انجام دادن این عبادات در وقت معین – مخصوصا اگر به صورت دسته جمعى (جماعت) باشد – داراى شکوه و تأثیر و عظمت خاصى خواهد بود که قابل انکار نیست و در حقیقت یک کلاس بزرگ انسان سازى را این وقت‏شناسى تشکیل مى‏دهد. (582)

یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 19-20.

133- پیامبر اکرم در چند نوبت نماز مى‏خواند؟

مسلما خواندن نماز در پنج نوبت افضل است؛ ولى برخلاف دیدگاه اهل سنت این مسأله واجب نیست. سبب اختلاف در اوقات نمازها، اختلاف در طریق اخذ احکام است؛ زیرا مطابق روایاتى که از ائمه اهل بیت (ع) رسیده و نیز بر طبق اطلاق آیه شریفه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ‏»، وقت نماز ظهر و عصر، از اول ظهر شرعى تا غروب آفتاب است و در تمام این وقت، خواندن نماز ظهر و عصر پشت سر هم یا با فاصله جایز است. اما براى هر یک از ظهر و عصر، یک وقت فضیلت هست که خواندن نماز در آن زمان، مستحب است. وقت فضیلت نماز ظهر، از اول ظهر است تا وقتى که سایه شاخص بعدازظهر به اندازه دو هفتم خودش برسد. و وقت فضیلت عصر، هنگامى است که سایه شاخص به اندازه خودش اضافه شود. اگر کسى در اول ظهر، نافله ظهر و نماز ظهر را بخواند، بهتر است بلافاصله نماز عصر و نافله آن را بخواند. گفتنى است بر اساس روایات، پیامبر (ص) به هر دو صورت نماز خوانده است.

134- آیا نمازها را باید در سه نوبت بخوانیم، یا مى‏توانیم در پنج وقت به جا آوریم؟

به هر دو صورت مى‏شود خواند. پیامبر (ص) نیز به هر دو صورت به جا آورده‏اند. اما باید مواظب بود که نمازها را در وقت فضیلتشان، به جا آوریم و سنت، خواندن نماز در پنج وقت است. (583)

135- آیا از آیات قرآن، پنج نوبت نماز فهمیده مى‏شود؟

بعضى از آیات که به وقت نمازهاى پنج گانه اشاره کرده، عبارت‏اند از: سوره اسراء، آیه 78 و سوره هود، آیه 114.

تردیدى نیست که جزئیات این موضوع (همانند بسیارى از موضوعات دیگر) در این آیات بیان نشده است، بلکه خداوند متعال بر اساس حکمت‏ها و مصلحت‏هایى که در احکام الهى وجود دارد تنها به ذکر کلیات آن بسنده کرده و بیان جزئیات و شرح آن را به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم‏السلام سپرده است؛ از این رو این آیات در کنار روایاتى که به دست ما رسیده، زمان نمازهاى پنج گانه را به طور دقیق مشخص مى‏کند.

بر این اساس، زمانى که از طرف مشرق، سپیده در آسمان پهن شود (فجر دوم)، وقت نماز صبح آغاز مى‏شود و طلوع آفتاب به پایان مى‏رسد. وقت نماز ظهر و عصر از هنگامى که سایه شاخص روى زمین به آخرین درجه کمى خود برسد (اول ظهر) شروع مى‏شود و تا زمانى که به اندازه خواندن نماز عصر، به غروب آفتاب زمان مانده باشد، ادامه دارد و هنگام نماز مغرب و عشا از اول مغرب تا وقتى که به قدر خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد، ادامه دارد. (584) (585)

136- پیام آیه «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ…» چیست؟

خداوند مهربان در سوره اسراء، آیه 78 مى‏فرماید: نماز را از هنگام مایل شدن خورشید تا نهایت تاریکى شب بر پا دار، همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ زیرا نماز صبح مورد مشاهده [فرشتگان شب و روز] است.

یکى از پیام‏هاى مهم آیه یاد شده، بیان وقت نمازهاى روزانه و اقامه‏ى آن‏ها در وقت‏هاى خاص است؛ مثلاً از این آیه در مى‏یابیم که وقت نماز ظهر، هنگام مایل شدن خورشید از نقطه‏ى وسط روز است. (586)

حضرت امام محمد باقر علیه‏السلام در تفسیر این آیه مى‏فرماید: «دُلُوکِ الشَّمْسِ» به معناى مایل شدن آن از نقطه وسط روز است و «غَسَقِ اللَّیْلِ» به معناى نیمه شب است، در واقع به وقت چهار نماز ظهر، عصر، مغرب و عشا و «قُرْآنَ الْفَجْرِ» نیز به وقت نماز صبح اشاره دارد.

بنابراین، مى‏خواهد به ما خواندن و به جا آوردن نمازهاى پنج گانه و وقت آن‏ها را یاد آور شود و باید هر مسلمان در این وقت‏ها، نمازهاى روزانه‏اش را – که واجب است – به جا بیاورد. (587) (588)

137- پیام و شأن نزول آیه‏ مبارکه 114، سوره هود چیست و منظور از (… طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ…) چه چیزى است؟

خداى مهربان در این آیه مى‏فرماید: در دو طرف روز [اول و آخر آن] و نخستین ساعات شب، نماز را بر پا دار؛ زیرا خوبى‏ها، بدى‏ها را از بین مى‏برند، این براى پندگیرندگان، پندى است.

برخى از مفسران درباره‏ى شأن نزول این آیه‏ى شریف گفته‏اند: شخصى از کارهاى زشت خود ناراحت بود، به همین دلیل پس از نماز در مسجد از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خواست تا او را تنبیه کند، در همان هنگام آیه مذکور نازل شد، حضرت به او فرمودند: چون بعد از آن کار خلاف، در نماز جماعت شرکت کردى، خداوند تو را بخشید؛ زیرا خوبى‏ها، بدى‏ها را از بین مى‏برند. (589)

بنابر روایات و سخنان امامان معصوم علیهم‏السلام مراد از » طَرَفَیِ النَّهارِ » صبح و مغرب و مراد از » زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ » نماز عشا است؛ پس آیه‏ى مذکور به وقت سه وعده نماز صبح، مغرب و عشا اشاره دارد. حضرت على علیه‏السلام در مورد این آیه مى‏فرماید: از دوست و حبیب خودم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمودند: امید بخش‏ترین آیه‏ى قرآن، همین آیه است. (590) (591)

138- با توجه به این که شیعیان معمولا نماز را در سه وعده (صبح، ظهر و مغرب) به جا مى‏آورند، آیا براى این کار مستندات قرآنى وجود دارد؟ چرا اهل سنت نمازهاى روزانه را در پنج نوبت مى‏خوانند؟

اگر چه خواندن نماز در پنج نوبت (ظهر، عصر، مغرب، عشا و صبح) امرى مستحب است و بهره‏مندى از ثواب اول وقت و فضیلت وقت خاص را به دنبال دارد؛ ولى خواندن نماز در سه وعده نیز با آیات قرآن کریم تعارض ندارد.

اصولاً در هیچ یک از آیاتى که به اوقات نماز اشاره دارد به جزئیات و پنج وعده بودن نماز تصریح نشده است. خداوند متعال مى‏فرماید: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً»؛ (289)

نماز را از زوال خورشید تا نهایت تاریکى شب (نیمه شب) بر پا دار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را؛ زیرا قرآن فجر مورد مشاهده‏ى [فرشتگان شب و روز] است. (592)

خداوند در جایى دیگر مى‏فرماید: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْلِ إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ ذلِکَ ذِکْرى‏ لِلذَّاکِرینَ»؛ (593) نماز را در دو طرف روز و اول شب بر پا دار؛ چرا که حسنات، سیئات [و آثار آن‏ها را] برطرف مى‏سازند، این تذکرى است براى کسانى که اهل تذکرند. (594)

بنابراین، در این دو آیه که درباره اوقات نماز است، به پنج وعده بودن نماز، تصریحى نشده است تا با سنت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله (خواندن نماز در سه وعده) تعارض داشته باشد. تردیدى نیست که جزئیات اوقات نمازهاى پنجگانه، در قرآن بیان نشده و بیان جزئیات و شرح آن به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم‏السلام سپرده شده است؛ از این رو آیات قرآن در کنار روایاتى که از آن بزرگواران به دست ما رسیده، زمان نمازهاى پنج گانه را به طور دقیق مشخص مى‏کند. امام صادق علیه‏السلام در ذیل آیه 78 سوره اسراء مى‏فرماید: خداوند [در آیه ذکر شده] چهار نماز را واجب کرده، در قسمتى از زمان که ابتداى آن اول ظهر و انتهایش نصف شب است، دو نماز از ظهر تا غروب و دو نماز از اول غروب آفتاب تا نصف شب که هر کدام یکى قبل از دیگرى است. (595)

فقها و مجتهدان بر اساس آیات و روایات موجود، زمان و اوقات نمازها را بیان کرده‏اند. (596)

در منابع اهل سنت نیز خواندن نمازهاى پنج گانه در سه وعده، مورد تأیید قرار گرفته است. (597)

دلیل ما بر جواز جمع میان دو نماز، احادیثى است که از پیشواى ششم حضرت امام صادق علیه‏السلام (598) نقل شده است؛ ولى باید توجه داشت که نه تنها محدثان شیعه، بلکه محدثان اهل سنت نیز روایات مربوط به جواز جمع میان نمازها را – حتى زمانى که عذرى در پیش نیست – از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم نقل کرده‏اند.

امروزه بین شیعیان، افرادى هستند که به استحباب عمل کرده، نمازها را جداگانه مى‏خوانند؛ ولى وضع زندگى به گونه‏اى است که مراعات این استحباب براى بسیارى از افراد موجب مشقت شده است و چه بسا سبب مى‏شود که گروهى از انجام اصل نماز سرباز زنند، در این جا با الهام گرفتن از راهنمایى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مى‏توان براى مراعات «اهم»، مسئله‏ى جداگانه خواندن نماز در پنج وقت را ترک کرد؛ چنان که بسیارى از فقهاى اهل تسنن همین نظر را دارند؛ ولى به ملاحظاتى از اظهار نظر خوددارى مى‏کنند. از طرف دیگر، چه اشکال دارد که با توجه به روایات جواز جمع بین نمازها، کسى از روى راحتى، نمازها را به صورت جمع بخواند. (599)

در روایات شیعه و اهل تسنن آمده است که پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم گاهى دو نماز را با یکدیگر جمع و گاهى جدا جدا مى‏خواندند. در صحیح بخارى (یکى از کتاب‏هاى مهم اهل سنت) روایتى از ابن‏عباس نقل شده است: پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در مدینه هشت رکعت نماز ظهر و عصر و هفت رکعت نماز مغرب و عشا را با هم مى‏خواندند؛ (600)

ولى اهل سنت مى‏گویند: با هم خواندن دو نماز مربوط به موقع باران – که دوبار حاضر شدن براى نماز مشکل است – مسافرت یا جایى است که انسان عذر داشته باشد. بنابراین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را به هر دو صورت مى‏توان خواند؛ زیرا هر یک از این نمازها وقت مخصوص و مشترکى دارد. وقت مخصوص نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى که از ظهر به اندازه‏ى خواندن نماز ظهر بگذرد؛ یعنى در این موقع نمى‏توان نماز عصر را خواند؛ چون وقتش نرسیده است.

وقت مخصوص نماز عصر زمانى است که به اندازه‏ى خواندن نماز عصر، وقت به غروب مانده باشد و در این زمان نمى‏توان نماز ظهر را خواند؛ چون وقتش گذشته و قضا شده است. در این صورت مى‏توان نماز عصر را بعد از نماز ظهر خواند. وقت مخصوص نماز مغرب، از اول مغرب است تا وقتى که از مغرب به اندازه‏ى خواندن سه رکعت نماز بگذرد. وقت مخصوص نماز عشا موقعى است که به اندازه‏ى خواندن نماز عشا به نصف شب مانده باشد و بین وقت مخصوص نماز مغرب و نماز عشا، وقت مشترک نماز مغرب و عشا است؛ از این رو مى‏توان نماز عشا را بعد از نماز مغرب خواند. (601) (602)

139- هدف از نماز خواندن چیست و چرا باید در زمان‏هاى خاصى آن را به جا آورد؟

در نماز راز و رمز و اهداف چندى نهفته است و بدون آن که نماز در قالب و زمان خاص انجام شود آن اهداف تأمین نمى‏شود.

الف – یاد و ذکر خدا؛ زیرا انسان موجود فراموش‏کارى است. بنابراین هر چند ساعت یک بار، با خواندن نماز، خداى سبحان را یاد کرده و متذکر وجود لایتناهاى او مى‏شود.

ب – وقتى انسان متذکر خدا بود و خدا را مراقب خویش دید، قهرا از انجام گناه و منکرات شرم و حیا مى‏کند. بنابراین یکى از اهداف نماز، جلوگیرى از فحشا و منکرات است: » إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ «. (603)

ج – عبودیت و خشوع و خضوع در پیشگاه مقام ربوبیت؛ به طور مؤدب ایستادن، رکوع کردن، جبین بر خاک ساییدن، سجده و نشستن دو زانو و… همه نشانه‏هاى خضوع است. و این حقى است از سوى خداى سبحان که هر انسانى موظف به اداى آن است. توجه داشته باشید که همین خشوع و خضوع، به تدریج در روح و جان ما اثر گذاشته و انسان را در برابر سایر افراد متواضع مى‏کند. امام على (ع) در نهج‏البلاغه مى‏فرماید: «خداى سبحان نماز را مقرر داشت تا پیشانى از روى تواضع به خاک مالیده شود» و حضرت فاطمه (س) نیز مى‏فرماید: «جَعَلَ اللهُ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الکِبْرِ ؛ خداوند نماز را مقرر داشت تا دامن انسان را از کبر و منیت پاک گرداند». (604)

د – تشکیل جماعت‏ها؛ ویل دورانت مى‏نویسد: «بر هیچ انسان منصفى پوشیده نیست که شرکت مسلمانان در نمازهاى جماعت روزانه، چه اثر خوبى در وحدت و تشکل آنها دارد. با کمى دقت مى‏توان دریافت که در سایه همین جماعت‏ها و جمعه‏ها است که انسجام و اتحادى در اقشار مختلف ایجاد مى‏شود و در سایه‏ى آن برکات و ارزش‏هایى وجود دارد. از کارهاى عمرانى یک منطقه گرفته تا راه حل سایر مشکلات افراد و جامعه».

ه – شادابى روح انسان؛ نماز در ساخت روح انسان، همان نقشى را ایفا مى‏کند که نرمش و ورزش در ساخت جسم انسان ایفا مى‏نماید. اگر کسى ورزش را براى مدت طولانى ترک کند، کم کم بدنش دچار یک نوع سستى و کسالت مى‏شود و چه بسا سلامت خود را از دست بدهد.

بنابراین انسان باید روزانه یا لااقل هفته‏اى چند ساعت، به راهپیمایى و ورزش بپردازد تا به تدریج جسم را سالم و شاداب سازد. روح انسان نیز چنین نیازى دارد، باید هر روز این نیایش و سرود مذهبى و اسلامى تکرار گردد تا به تدریج سلامت و شادابى روح انسان در سایه یاد حق احراز گردد.

خلاصه آن که اهداف نماز – که داراى ابعاد مختلف اجتماعى، فرهنگى و سیاسى است – بدون این که نماز در زمان معین و با نظم خاص انجام شود، تامین نمى‏گردد. (605)

**—

قبله

140- تاریخ قبله چیست؟ دلایل تبدیل قبله از بیت‏المقدس به کعبه کدام است؟

«مسجد الاقصى» (قدس) قبله‏ى اول مسلمانان بوده و نام آن در سوره اسراء آیه 1 آمده است. بیت المقدس سال ها قبله مسلمانان، بود. کعبه در آن زمان به صورت بتخانه در آمده بود و مصلحت نبود که اسلام آن را قبله عبادت قرار دهد؛ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله سیزده سال پس از بعثت در مکه و چند ماه بعد از هجرت در مدینه به امر خداوند متعال به سوى «بیت المقدس» نماز مى‏خواند؛ ولى پس از هجرت، شرایطى پیش آمد که قبله مسلمانان از بیت المقدس، به مسجد الحرام تغییر یافت.

خدا مکان و محلى ندارد و قبله رمزى است براى وحدت صف‏ها و احیاى خاطره‏هاى توحیدى و تغییر آن هیچ چیز را دگرگون نمى‏کند. مهم، تسلیم بودن در برابر فرمان او و شکستن بت‏هاى تعصب، لجاجت و خودخواهى است؛ از این رو، بعید نیست که این دو مسئله از علل مهم تغییر قبله باشد:

1. تغییر قبله باعث شد مسلمانان مورد امتحان قرار بگیرند؛ «وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلى‏ عَقِبَیْهِ‏»؛ (606) ما آن قبله‏اى را که قبلا بر آن بودى، تنها براى این قرار دادیم تا افرادى را که از پیامبر پیروى مى‏کنند، از آنان که به جاهلیت بازمى‏گردند، مشخص شوند.

بدیهى است هم نماز خواندن به سوى بیت المقدس براى آنان که خانه کعبه را سرمایه‏ى معنوى خود مى‏دانستند، مشکل بود و هم بازگشت به سوى کعبه بعد از عادت کردن به قبله‏ى نخست. مسلمانان به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفتند تا تعصبات در آن‏ها کشته شود و روح اطاعت و فرمان بردارى در آنان محکم گردد. (607)

2. سرزنش‏ها و زخم زبان‏هاى یهود و نگرانى قلب پیامبر صلى الله علیه و آله نیز نقش مهمى در تغییر قبله از بیت المقدس به خانه‏ى خدا داشت؛ زیرا پس از ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه، یهودیان به خاطر قبله، همیشه مسلمانان را سرزنش مى‏کردند که این‏ها از خود استقلال ندارند، قبول قبله‏ى ما دلیل بر قبول شریعت ما است و… ؛ از این رو پیامبر صلى الله علیه و آله انتظار مى‏کشید تا فرمان تغییر قبله صادر شود.

بنابر این مسلمانان باید در عبادت، رو به کعبه کنند؛ حتى در کارهایى همچون خواب و خوراک خوب است به سمت قبله باشند. ذبح حیوانات نیز باید رو به قبله باشد و گرنه گوشت آنها حرام مى‏شود. این جهت‏گیرى در همه امور به سوى کعبه، درس یکتاپرستى، ایمان و به یاد خدا بودن را به مسلمانان مى‏دهد، تا همواره توجه به خانه محبوب و معبود داشته باشند و از غفلت به در آیند. به علاوه این سمت‏گیرى به سوى قبله واحد، نظم و وحدتى شگفت‏انگیز و زیبا مى‏آفریند و همه مسلمانان در هر جاى دنیا، وقت نماز به سوى آن کانون خدایى رو مى‏کنند. اگر کسى از فراز آسمان‏ها به صفوف نماز گزاران کره زمین بنگرد، دایره‏هاى متعددى را مى‏بیند که مرکزیت همه آنها، «کعبه» است.

«توحید» نقطه تمرکز فکر، دل، جان و صفوف مسلمین است. از رهگذر توجه به قبله، علم هیئت، جغرافیا و جهت‏شناسى نیز در میان مسلمانان رشد کرد. آرى کعبه، یادگار مبارزات توحیدى حضرت ابراهیم و اسماعیل (ع) و حضرت محمد (ص) است. حضرت مهدى (عج) نیز در قیام جهانى خویش، به کعبه تکیه مى‏کند و به اصلاح جهان مى‏پردازد. این کعبه است که براى نماز و نیایش، قبله یک مسلمان قرار مى‏گیرد.

ماجراى تغییر قبله در آیات 142 تا 150 سوره‏ى مبارکه‏ى بقره بیان شده است. (608)

141- هم اکنون قبله مسلمانان کجاست و چه ویژگى‏هایى دارد؟

قبله نماز در اسلام «مسجد الحرام» است: » فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ(609)؛ پس روى به جانب مسجد الحرام کن».

ویژگى‏هاى مسجد الحرام و کعبه:

1. مسجد الحرام، مقدس‏ترین مکان روى زمین است که پیش از آدم (ع) نیز محل طواف و عبادت فرشتگان بوده است.

2. کعبه اولین بنایى است که براى عبادت بر روى زمین ساخته شده است: » إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُدىً لِلْعالَمِینَ‏ (610)؛ اول خانه‏اى که براى مردم بنا شده است خانه‏اى است که در بکه (مکه) است که آن را خیر بسیار و هدایت براى جهانیان است».

3. کعبه «بیت العتیق» است؛ یعنى، آزاد از هر گونه مالکیت: «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ‏» (611). هیچ کس مالک کعبه نیست و خانه‏اى است که منسوب به ذات اقدس حق است: «أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ(612)؛ خانه مرا براى طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع کنندگان پاکیزه کنید.»

«خانه امن»، «محل مراجعه و کسب ثواب» از دیگر توصیف‏هاى کعبه است.

4. بانى و تجدید کننده بناى کعبه، حضرت ابراهیم (ع) و فرزندش اسماعیل(ع) است. ابراهیم (ع) پدر انبیا و قهرمان توحید است. از مجموعه این ویژگى‏ها روشن مى‏شود که بهترین مکان براى توجه به آن به هنگام نماز، کعبه است؛ چون اولین معبد روى زمین است و بانى آن قهرمان توحید و پدر انبیا است. پیش از آدم نیز محل طواف ملائکه بوده است و چون از قید و مالکیت آزاد است. (613)

142- شنیده‏ایم، پیش از این که کعبه قبله‏ى مسلمانان شود، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به سوى بیت المقدس نماز مى‏خواندند، اما در یک نماز چهار رکعتى وحى شد که باید دو رکعت باقى مانده از نماز را به طرف کعبه اقامه نماید، شنیده شده حضرت دو رکعت باقى مانده را به طرف کعبه تغییر جهت دادند و چون امام جماعت بودند، در حین چرخیدن و قرار گرفتن به طرف کعبه، آخر صف قرار گرفتند، گفته‏اند: در آن لحظه، زمین یا قطعه‏اى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله روى آن قرار داشتند، چرخیده به صورتى که روى حضرت به طرف کعبه قرار گرفته است. آیا این مطب درست است؟

این مطلب صحیح نیست؛

خداوند در قرآن مى‏فرماید:

«فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ‏» (546)

پس به سوى مسجد الحرام رو کن و هر جا هستید، روى خود را به سوى آن بگردانید.

روایاتى که در تفسیر این آیه به دست ما رسیده، بیان مى‏کند که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله دو رکعت از نماز ظهر را خوانده بودند که جبرئیل علیه‏السلام نازل شد و گفت: «قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ فَلَنُوَلِّیَنَّکَ قِبْلَةً تَرْضاها فَوَلِّ وَجْهَکَ…» (546)؛ نگاه‏هاى انتظار آمیز تو را به سوى آسمان [براى تعیین قبله‏ى نهایى] مى‏بینیم، اکنون تو را به سوى قبله‏اى که از آن خوشنود باشى بازمى‏گردانیم. پس به سوى مسجد الحرام رو کن… .

سپس دست پیامبر صلى الله علیه و آله را گرفت و روى او را به سوى کعبه برگردانید و کسانى که پشت سر وى بودند نیز صورت خود را به سوى کعبه برگرداندند؛ به طورى که مردان به جاى زن‏ها و زن‏ها به جاى مردان قرار گرفتند. (614)

از این روایت استفاده مى‏شود که اولاً: زمین زیر پاى حضرت، هیچ تغییرى نکرد؛ ثانیا: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله توسط جبرئیل جلوى صف نماز گزاران و روى به سوى کعبه قرار گرفت و چون در این صورت، صف‏هاى اول مأمومین را زنان تشکیل مى‏دادند، مجبور شدند، جاى خود را با مردان عوض کنند. (615) چنین تغییرى به دستور خدا بود؛ از این رو اشکالى در نماز ایجاد نکرد و موجب قطع نماز و بطلان آن نشد. (616)

143- در آیه شریف «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ…» (617) نسخ آیات قرآنى به چه معنا است؟ در این آیه شریف به مسئله‏ى تغییر قبله از بیت المقدس به سوى کعبه اشاره شده است (آیه 144 سوره بقره)؛ چرا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله منتظر بود دستور تغییر قبله صادر گردد؟

الف – «نسخ» در لغت به معناى زایل کردن، از بین بردن، ابطال و تغییر آمده است. در مجمع البیان آمده: «نسخ» در لغت، آن است که چیزى را ابطال کرده و چیز دیگرى در جاى آن قرار دهیم و اصل آن، عوض گرفتن چیزى به جاى دیگرى است. معناى دیگر «نسخ» نقل یک نسخه‏ى کتاب به نسخه‏اى دیگر است و این عمل را از این جهت نسخ گویند که گویى کتاب اولى را از بین برده و کتابى دیگر را جاى‏ گزین آن کرده‏اند. «نسخ حکم» نیز جانشین کردن حکمى به جاى حکمى دیگر است. در آیه فوق به مسئله‏ى نسخ و حکمت آن اشاره شده است. «نسخ حکم» زمانى است که مصلحت حکم، محدود به زمان باشد و با سر آمدن زمان، مصلحت آن از بین رفته، نسخ شود و حکم دیگرى جاى آن را بگیرد. با توجه به آیه‏ى یاد شده، نسخ باعث نمى‏شود که آیه نسخ شده، به کلى از عالم هستى محو گردد، بلکه عمر حکم آن آیه کوتاه است، چون به وصفى وابسته است که آن صفت با نسخ از بین مى‏رود؛ بنابراین با نسخ، اثر آیه از بین مى‏رود؛ ولى خود آن آیه باقى مى‏ماند و اثر آن ممکن است تکلیف یا چیز دیگر باشد. در تغییر قبله از بیت المقدس به کعبه نیز – که یکى از مصداق‏هاى نسخ به شمار مى‏آید – به علت مصالحى که در تشریع احکام وجود دارد این کار انجام گرفت و این نبود مگر براى تربیت و تکمیل بندگان خدا و جدا سازى مؤمنان واقعى از گناه کاران سرکش.

نسخ آیه نیز دو گونه است:

1. نسخ همان یک جهتى که آیه دارد [مثل این که به کلى آن را نابود کند].

2. آیه‏اى را که چند جهت دارد، از یک جهت نسخ کند و جهات دیگرش را به آیه بودن باقى گذارد؛ مانند آیات قرآنى که هم از نظر بلاغت، آیه و معجزه است و هم از نظر حکم؛ حال اگر از جهت حکمى نسخ شود، جهات دیگرش باقى است.

ب – آیه شریف: «قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِکَ فِی السَّماءِ…»؛ (546) نگاه‏هاى انتظار آمیز تو را به سوى آسمان [براى تعیین قبله‏ى نهایى] مى‏بینیم، اکنون تو را به سوى قبله‏اى که از آن خشنود باشى بازمى‏گردانیم.

از این آیه چنین برمى‏آید که رسول اکرم صلى الله علیه و آله پیش از نازل شدن حکم تغییر قبله، روى مبارک خویش را به آسمان متوجه کرده بودند و گویى منتظر نازل شدن چنین حکمى از طرف خداوند بودند. پیامبر صلى الله علیه و آله دوست داشتند که خداوند متعال با دادن قبله‏اى مخصوص او و امتش، احترامش کند؛ البته رسول خدا صلى الله علیه و آله از قبله بودن بیت المقدس ناراضى نبودند و تنها علت آن، سرزنشى بود که از طرف یهودیان متوجه مسلمانان شده بود. آنان به قبله نداشتن مسلمانان خرده مى‏گرفتند و با بیت المقدس بر مسلمانان فخر مى‏فروختند. رسول اکرم صلى الله علیه و آله از این وضع ناراحت بودند؛ از این رو منتظر بودند از ناحیه‏ى خداوند متعال فرمانى برسد و اندوهش را زایل کند، آن گاه این آیه نازل شد.

علت دیگر این انتظار را در علاقه شدید پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به حضرت ابراهیم علیه‏السلام و آثار او باید جست و جو کرد. از طرف دیگر «کعبه» قدیمى‏ترین خانه‏ى توحید بود. ایشان مى‏دانستند که «بیت المقدس» قبله‏ى موقتى مسلمانان است و آرزو داشتند قبله‏ى اصلى و نهایى هر چه زودتر تعیین گردد؛ بنابراین با صدور این فرمان (تغییر قبله) از یک سو زبان طعن یهود از مسلمانان قطع شد و از سوى دیگر، علاقه‏مندى بیشترى در مردم حجاز – که توجه خاصى به کعبه داشتند – به وجود آمد. (618)

144- خداوند مکان ندارد و در جهت خاصى نیست؛ پس چرا باید به سمت قبله نماز بخوانیم؟

بدون تردید خداوند مکان ندارد؛ چون مکان داشتن نشانه نیاز و محدودیت است و خداوند غنى مطلق است و به هیچ چیز و هیچ کس، نیازى ندارد. خداوند، در همه جا و یا همه کس و همه چیز هست:

«وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ»‏؛ (619) مشرق و مغرب براى خدا است، پس به هر طرف رو کنید همان جا رو به خدا دارید، به درستى که خدا واسع و دانا است.

از این مقدمه چنین نتیجه گرفته مى‏شود که «قبله» بدان معنا نیست که خداوند در آن سمت قرار دارد. پس فلسفه قبله، رو کردن به سمت خدا نیست؛ چون خداوند جهت خاصى ندارد. » أَلا إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ مُحیطٌ » (196)؛ «او بر همه چیز احاطه دارد».

بنابر این فلسفه تغییر قبله را باید در جاى دیگر جست و جو کرد.

خداوند جهت ندارد؛ ولى ما انسان‏ها در زندگى و حیات مادى و معنوى خود، نیازمند جهت هستیم و قبله، تعیین کننده جهت حرکت مسلمانان در طول تاریخ بوده و هست. اگر فرض کنیم که نماز بدون قبله بود، چه اتفاقى مى‏افتاد؟ هر کس به سمتى نماز مى‏خواند و همین امر موجب مى‏شد تا عده‏اى، جهتى را ترجیح بدهند و دیگران را نیز به آن دعوت کنند؛ مثلاً عده‏اى به مشرق، برخى به مغرب، گروهى به شمال، برخى به جنوب و… این موضوع خود عاملى براى تفرقه و نزاع و درگیرى مى‏شد؛ حال آنکه اکنون نماز صفوف را متحد و یکپارچه مى‏کند. علاوه بر این مى‏توان فلسفه قبله را در موارد زیر دسته‏بندى کرد:

1. توجه به خانه توحید و به نداگر یکتاپرستى حضرت ابراهیم (ع)؛

2. توجه به زادگاه و خاستگاه دعوت توحیدى پیامبر (ص)؛

3. توجه دادن به اولین بنا و معبد روى زمین؛

4. وحدت‏بخشى به صفوف مسلمانان؛

5. ایجاد روح جامعه پذیرى و الفت در بین مسلمانان و جوامع اسلامى؛

6. ایجاد هویت مستقل فرهنگى در جامعه اسلامى. (620)

145- اگر راهى براى شناخت قبله نباشد، چه باید کرد؟

اگر انسان در بیابان یا محلى است و هیچ وسیله‏اى براى شناخت قبله ندارد؛ چنانچه به طرفى گمان قبله داشته باشد باید به همان طرف نماز بخواند و اگر گمان ندارد؛ باید به چهار طرف نماز بخواند؛ چون در هر صورت یکى از چهار طرف جهت قبله است و باید توجه کند که هر نماز را چهار بار بخواند؛ مثلا اگر نماز ظهر و عصر مى‏خواند، باید اول نماز ظهر را به چهار طرف بخواند و سپس نماز عصر را به چهار طرف. (621)

**—

اذان و اقامه

146- در کدام آیه به اذان اشاره شده است؟ آیا واژه «اذان» در قرآن کریم آمده است؟

خداوند مى‏فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِذا نُودِیَ لِلصَّلاةِ مِنْ یَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِکْرِ اللَّهِ …»؛ اى کسانى که (622) ایمان آورده‏اید! هنگامى که براى نماز روز جمعه اذان گفته شود، به سوى ذکر خدا [نماز] بشتابید.

کلمه‏ى «نودى» از ماده‏ى «نداء» به معناى «بانگ برآوردن» و در این جا به معناى اذان است؛ چنان که در آیه‏ى دیگرى مى‏خوانیم: «وَ إِذا نادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ»؛ (623)

هنگامى که آنان را به سوى نماز مى‏خوانید [و اذان مى‏گویید] آن را به مسخره و بازى مى‏گیرند؛ این به سبب آن است که آن‏ها قومى نابخردند. (624)

کلمه‏ى اذان یک بار در قرآن آمده است: «وَ أَذانٌ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ …» (625)

و این، اعلامى از ناحیه‏ى خدا و پیامبرش به (عموم) مردم است؛ اما اذان به معناى فقهى در قرآن کریم نیامده است؛ زیرا قرآن کریم، کتابى است که فقط کلیات چیزهایى که به هدایت مردم برمى‏گردد، در آن ذکر شده و بیان جزئیات دین و احکام مربوط به آن بر عهده‏ى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم‏السلام است. طبق روایاتى که از امامان معصوم علیهم‏السلام وارد شده، «اذان» از طریق وحى به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله تعلیم داده شده است.

امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: هنگامى که جبرئیل اذان را به رسول خدا صلى الله علیه و آله تعلیم داد، سر پیامبر صلى الله علیه و آله بر دامان على علیه‏السلام بود، هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله سر خود را برداشت، از على علیه‏السلام سؤال کرد: «آیا صداى اذان جبرئیل را شنیدى؟» عرض کرد: «آرى!» پیامبر صلى الله علیه و آله بار دیگر پرسید: «آیا آن را به خاطر سپردى؟» گفت: «آرى!» پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «بلال را حاضر کن و اذان و اقامه را به او تعلیم ده.» آن گاه على علیه‏السلام بلال را حاضر کرد و اذان و اقامه را به او تعلیم داد. (626) (627)

147- هدف از اذان گفتن چیست؟

اذان، این سروش غیبى و این نداى آسمانى، یک اعلان عمومى و معنوى جهت آمادگى براى نماز و انجام فریضه بزرگ الهى است.

اذان ارزش و جایگاه والایى در شریعت محمدى (ص) دارد.

اذان دعوت به سوى عبادت و بندگى خدا است و مؤذن با آهنگ رسا و روح بخش، امت اسلام را به نماز و مناجات فرا مى‏خواند.

امام رضا (ع) درباره فلسفه و حکمت اذان مى‏فرماید:

1- آن کس را که فراموش کار است، یاد آور باشد و آن کس را که غافل است متنبه سازد.

2- فهماندن وقت نماز، براى کسیکه اشتغال دارد. (مشغول به کار است)

3- دعوت مردم به پرستش خالق و ترغیب در آن است.

4- اذان گو، اقرار به توحید دارد و ایمان را آشکار مى‏سازد و اسلام را اعلان مى‏کند و آن کس را که فراموش کرده یادآورى مى‏نماید. (628)

علاوه بر مطالب بالا، درباره‏ فلسفه اذان، مى‏توان به موارد زیر هم اشاره کرد:

الف – اذان و اقامه، توجه و آمادگى براى نمازگزار است و در اثناى آن، زمینه و استعداد پیدا مى‏شود که انسان، با ادب بیشتر، خشوع فزون‏تر و عرفان عمیق‏تر در پیشگاه حضرت حق قرار گرفته و با معبود و محبوب حقیقى خویشتن سخن بگوید و دمساز گردد.

گل نغمه زیباى خدایى است اذان‏

پروانه باغ دلگشایى است اذان‏

محبوب تمام حق‏پرستان زمین‏

پیغام‏رسان روشنایى است اذان‏

ب – اذان موجب صفاى باطن و شادى و نشاط روح است. پیامبر (ص) هنگام فرا رسیدن وقت نماز، به بلال مى‏فرمود: «اى بلال! اذان بگو و ما را با آن شادمان ساز (أَرِحْنَا یَا بِلَالُ)»

ج – زمانى که صداى نیکوى اذان، فضا را معطر مى‏سازد و به نمازگزاران مژده مى‏دهد که هنگام سخن گفتن با خدا فرا رسیده است.

پس آنان آماده نماز مى‏شوند و به سوى مساجد و نمازخانه‏ها حرکت مى‏کنند رسول خدا (ص) فرمود: «هر گاه مؤذن بگوید: الله اکبر، خداوند مى‏فرماید: اى امت محمد مهیاى نماز شوید و شغل دنیا را ترک کنید». (629)

د- قبل از اسلام مسیحیان با ناقوس، یهودیان با دمیدن در بوق‏ها، آتش‏پرستان با روشن کردن آتش مردم را به عبادت دعوت مى‏کردند؛ ولى اسلام آمد و به جاى این‏ها اذان را انتخاب کرد که در آن مردم با کلمات خوب و دلنشینى به مسجدها فراخوانده مى‏شوند و از طرفى با شنیدن و گفتن نام خدا، پیامبر و… آماده‏ى نماز خواندن مى‏گردند.

هـ- اذان آدمى را به یاد خدا مى‏اندازد و با بزرگى و عظمت او آشنا مى‏سازد؛ با گفتن » اللَّهُ أَکْبَر » به بزرگى، جلالت شأن، عظمت و توانایى خدا اعتراف مى‏کنیم و با بیان » لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ «، به یگانگى و بى‏شریکى او شهادت مى‏دهیم. (630)

148- آیا قبل از نماز، باید اذان و اقامه گفته شود؟ کجاى قرآن به این موضوع اشاره شده است؟

خداوند متعال در قرآن به بیان کلیات احکام بسنده کرده و بیان جزئیات را به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم واگذار کرده است و از مردم نیز مى‏خواهد که به آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم برایشان بیان مى‏کند، عمل کنند و از آنچه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم آن‏ها را منع مى‏کند بپرهیزند: «وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا…»؛ آنچه رسول خدا براى شما آورده، بگیرید (اجرا کنید) و از آنچه نهى کرده، خوددارى کنید. (631)

چنان که در پاسخ پیشین گذشت، اصل اذان در قرآن آمده و بیان جزئیات آن به پیامبر و اهل بیت او واگذار شده است. فقیهان و مراجع تقلید با توجه به روایات چنین مى‏گویند: براى زن و مرد، مستحب است که پیش از نمازهاى یومیه، اذان و اقامه بگویند؛ ولى مستحب است پیش از نماز عید فطر، قربان و نمازهاى واجب دیگر، سه مرتبه به قصد رجا «الصلوة» بگویند. (632) (633)

149- آیا کسى که خود به محتوا و پیام اذان عمل نمى‏کند، مى‏تواند اذان بگوید؟

اذان گفتن شرط خاصى ندارد؛ ولى اگر انسان سخنى بگوید که خود، عمل کننده به آن نباشد، مشمول این آیه قرآن مى‏شود که: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ – کَبُرَ مَقْتاً عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا ما لا تَفْعَلُونَ» (634) ؛ «چرا چیزى را مى‏گویید که به آن عمل نمى‏کنید؛ گناه بزرگى است نزد خداوند این که بگویید، آنچه را عمل نمى‏کنید». (635)

150- چرا اذان شیعیان در محتوا و زمان با اهل تسنن فرق دارد؟

علت وجود اختلاف بین شیعه و سنى در نماز و اذان و سایر احکام، روایات مختلفى است که در این موارد وجود دارد. نزد شیعه تنها طریق معتبر براى دسترسى به احکام خدا و سنت نبوى، اهل بیت پیامبر(ص) هستند؛ ولى اهل سنت احکام دین را از راه قیاس و استحسان و روایاتى که دیگران نقل کرده‏اند، به دست مى‏آورند. کیفیت اذان و اقامه که از ائمه (ع) نقل شده به همین ترتیب است که بعد از ذکر «حَیَّ عَلَى الْفَلَاح»، دو مرتبه «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» گفته مى‏شود و در اذان بعد از «اللَّهُ أَکْبَرُ» دو مرتبه نیز «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» و در ابتدای اقامه «اللَّهُ أَکْبَرُ» دوبار و بعد از «اللَّهُ أَکْبَرُ» آخر نماز «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» یک مرتبه گفته مى‏شود. بر اساس روایاتى چند، حذف ذکر «حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ» به دستور عمر انجام گرفته است.

سبب اختلاف در اوقات نمازها، نیز اختلاف در طریق اخذ احکام است؛ زیرا مطابق روایاتى که از ائمه معصوم (ع) رسیده و نیز بر طبق اطلاق آیه شریفه: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ إِلى‏ غَسَقِ اللَّیْلِ‏ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ کانَ مَشْهُوداً» ؛ (289) «نماز را از زوال آفتاب تا نهایت تاریکى شب برپا دار، و [نیز] نماز صبح را، زیرا نماز صبح همواره [مقرون با] حضور [فرشتگان] است»

وقت نماز ظهر و عصر، از اول ظهر شرعى تا غروب آفتاب است. در تمام این وقت، خواندن نماز ظهر و عصر پشت سر هم یا با فاصله، جایز است؛ ولى براى هر یک از ظهر و عصر، یک وقت فضیلت است که خواندن نماز در آن اوقات مستحب است. وقت فضیلت نماز ظهر از اول ظهر است تا وقتى که سایه شاخص، بعدازظهر به اندازه دو هفتم خودش اضافه شود و فضیلت عصر هنگامى است که سایه شاخص به اندازه خودش اضافه شود و اگر کسى در اول ظهر نافله ظهر و نماز ظهر را بخواند، بهتر است بلافاصله نماز عصر و نافله آن را بخواند. پس تفاوت زیادى در مورد اوقات نماز وجود ندارد؛ فقط بر اساس فقه شیعه، جایز است که نمازها را در سه وقت خواند. (636)

151- آیا شهادت به ولایت جزء اذان است؟ آیا پیامبر (ص) و حضرت على (ع) شهادت به رسالت و ولایت را در اذان و اقامه مى‏گفتند؟

جمله «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه» از اول جزء اذان بوده و در آن زمان هم مى‏گفتند. این مسأله دلیل و شواهد زیادى در تاریخ و احادیث دارد و همه مسلمین بر آن اتفاق نظر دارند. اما جمله «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» چنان که در رساله توضیح المسائل همه مراجع آمده جزء اذان و اقامه نماز نیست. بالطبع در زمان پیامبر هنوز ولایت و امامت حضرت على (ع) به صورت رسمى مطرح نبوده که این جمله گفته شود. البته ما به دلیل اهمیت ولایت امیرمؤمنان (ع)، این جمله را به عنوان یک ذکر مطلوب پیش خداوند، در اذان مى‏گوییم تا امامت هم به عنوان ادامه راه نبوت، همواره در جامعه مطرح باشد.

گفتنى است پیامبر (ص) نیز در نماز و یا در اذان شهادت به «رسالت» داده و صلوات نیز مى‏فرستادند؛ ولى شأن آن حضرت در اداى این صلوات، شأن یک فرد مومن به خدا و رسالت محمد (ص) بوده است؛ از این رو هیچ ایرادى ندارد که بر خودش نیز صلوات بفرستد. چنین کارى براى ما روا نیست؛ ولى ما نیز در نماز بر خودمان سلام مى‏دهیم و مى‏گوییم: «السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین».

در روایتى آمده است: پس از حجة الوداع، سلمان و ابوذر در اذان به ولایت على (ع) نیز شهادت داده و پیامبر (ص) آنها را تشویق کرد. (637)

بر اساس این روایت، عده‏اى از مسلمانان در زمان پیامبر (ص) به ولایت حضرت على (ع) شهادت داده‏اند. (638)

152- فایده گوش کردن به اذان از نظر قرآن و روایات چیست؟

در قرآن به فوائد گوش کردن اذان اشاره‏اى نشده است؛ اما روایات به این موضوع پرداخته‏اند.

برخى از فواید آن عبارت‏اند از:

1. شنیدن اذان، انسان را از اهل آسمان قرار مى‏دهد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏فرماید: همانا اهل آسمان از اهل زمین چیزى نمى‏شنوند؛ مگر اذان. (639)

2. شنیدن اذان، اخلاق را نیکو مى‏کند. امام على علیه‏اسلام مى‏فرماید: کسى که اخلاقش بد است در گوش او اذان بگویید. (640)

3. شنیدن اذان، انسان را سعادت‏مند مى‏کند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم مى‏فرماید: کسى که صداى اذان را بشنود و به آن روى آورد، نزد خداوند از سعادت‏مندان است. (641)

4. شنیدن اذان، سبب دورى شیطان مى‏شود. رسول اکرم صلى الله علیه و آله وسلم مى‏فرماید: شیطان وقتى نداى اذان را مى‏شنود فرار مى‏کند. (639) (642)

**—

اعمال مستحب و واجب در نماز

153- چرا بعضى از اعمال نماز، واجب و بعضى مستحب است؟

در نماز یک سرى وظایف و تکالیف واجب وجود دارد که بدون آنها، «نماز» کامل و قابل قبول نیست. این اعمال واجب، طورى تنظیم شده است که نمازگزار، همیشه و در همه حال، بتواند به راحتى، آنها را به جا آورد. در ضمن همه مردم – چه جوان و چه پیر، چه زن و چه مرد، چه با سواد و چه بى سواد – آنها را به آسانى یاد گرفته و عمل کنند.

اما «مستحبات»، اعمال و آدابى است که به جاى آوردن آنها ثواب و پاداش دارد و در تکامل نماز و رشد معنوى انسان، داراى نقش است. از طرف دیگر، افراد مى‏توانند با توجه به روحیه، معرفت، دانش و وقت خود، مستحبات را به جا آورند و سختى و فشارى نیز متحمل نشوند.

از آن جایى که مستحبات، با اراده و علاقه خود شخص خوانده مى‏شود – نه از سر تکلیف – نقش زیادى در پرورش اخلاقى فرد و تقرب بیشتر او به خدا دارد. ضمن آنکه واجبات تأمین حداقل «ذکر» است؛ از این رو براى تأمین نیازهاى دیگر، مستحبات نیز بیان شده است. (643)

مستحبات نماز

154- مستحبات نماز را بیان نمایید.

مستحبات در نماز خیلى زیاد است که به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:

الف. مستحبات و آداب قبل از نماز؛ عبارت است از:

1. در هنگام وضو رو به قبله بایستد و قبل از آن مسواک بزند. هم چنین دعاهایى که در هر یک از افعال واجب و مستحب وضو وارد شده، بخواند.

2. در حال نماز، لباس سفید و معطرى بپوشد. انگشترى عقیق در دست کند و جامه سیاه نپوشد.

3. براى نماز جاى مخصوص، لباس مخصوص ‏و سجاده‏ یا فرش ‏مخصوص ‏انتخاب ‏کند.

4. نماز را به جماعت بخواند و اگر مرد است، طرف راست امام بایستد.

5. پیش از نمازهاى یومیه، اذان و اقامه بگوید. موقع اذان گفتن نیز رو به قبله بایستد و با وضو و یا غسل باشد.

6. همان گونه که با صورت و بدن رو به قبله مى‏ایستد، مستحب است قلب هم به سمت قبله متوجه باشد.

ب. مستحبات و آداب بین نماز؛ عبارت است از:

1. براى نمازگزار سزاوار است که در تمام ذکرها و کارهاى نماز، با حضور قلب باشد.

2. در نیت اخلاص داشته باشد و نماز خود را از هر عمل و نیت غیر خدایى پاک کند.

3. موقع گفتن تکبیر اول نماز و تکبیرهاى بین نماز، دست‏ها را تا مقابل گوش‏ها بالا ببرد. همچنین مستحب است قبل از گفتن «تکبیرة الاحرام»، شش بار تکبیر بگوید و دعاهاى وارده را بخواند.

4. کمال قیام بدن به این است که با طمأنینه، هیبت و حیا باشد. مستحب است در حال ایستادن، بدن را راست نگه دارد و شانه‏ها را پایین بیندازد. هم چنین سر خود را پایین افکند و به موضع سجده بنگرد و به آسمان و راست و چپ نگاه نکند.

5. در قیام دست‏ها را بر روى ران‏ها بگذارد، انگشت‏ها را به هم بچسباند، جاى سجده را نگاه کند، سنگینى بدن را به طور مساوى روى دو پا بیندازد و پاها را پس و پیش نگذارد.

6. کمال قلب در هنگام نماز، به این است که خداى تبارک و تعالى ‏را پیوسته‏ در نظر داشته ‏باشد.

7. با دست‏هایش بازى نکند و پاهاى خود را حرکت ندهد. همچنین انگشتان پا را رو به قبله گذاشته و از قبله کج نکند.

8. در حال برخاستن، این ذکر را بگوید: » بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ «.

9. مستحب است در «قرائت» رعایت ترتیل کند و به اعراب کلمات اهمیت دهد. همچنین در رکعت اول پیش از خواندن حمد بگوید: » أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ «.

10. بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: » یَا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ الْمُسِی‏ءُ وَ قَدْ أَمَرْتَ الْمُحْسِنَ أَنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسِی‏ءِ وَ أَنْتَ الْمُحْسِنُ وَ أَنَا الْمُسِی‏ءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَن قَبیحِ مَا تَعلَمُ مِنِّى «.

11. بعد از تمام شدن حمد بگوید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ‏».

12. مستحب است در تمام نمازها در رکعت اول، «سوره قدر» و در رکعت دوم، «سوره توحید» را بخواند.

13. قنوت یکى از مستحبات مؤکّد است. مستحب است قبل از قنوت، تکبیر بگوید و بعد از آن دست‏ها را بالا ببرد و انگشتان را به هم بچسباند، مگر دو انگشت بزرگ را (انگشت شست).

14. پیش از رفتن به رکوع، در حالى که راست ایستاده، تکبیر بگوید. در رکوع دست راست را بر زانوى پاى راست بگذارد. زانوها را به عقب دهد، پشت را صاف کند، گردن را بکشد و مساوى پشت نگه دارد. بعد از آن که از رکوع برخاست و راست ایستاد، بگوید: » سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ «.

15. در حال سجده، انگشتان دست را به هم بچسباند و برابر گوش بگذارد؛ به طورى که سر آنها رو به قبله باشد. در سجده دعا کند و از خدا حاجت بخواهد. بعد از سجده نیز بر ران چپ بنشیند و روى پاى راست را بر کف پاى چپ بگذارد.

16. مستحب است در حال تشهد، بر ران چپ بنشیند و روى پاى راست را به کف پاى چپ بگذارد.

17. پیش از تشهد بگوید: » الْحَمْدُ لِلَّهِ » یا بگوید: » بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ خَیْرُ الْأَسْمَاءِ لِلَّهِ».

18. هم چنین در تشهد اول بعد از صلوات، بگوید: «وَ تَقَبَّلْ شَفَاعَتَهُ فِی أُمَّتِهِ وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ».

19. هنگام برخاستن از تشهد بگوید: «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ». (644)

155- آیا ذکر «سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ» را مى‏توان در حال حرکت گفت؟

اگر نمازگزار، این ذکر و سایر اذکار مستحبى را به قصد آنچه در نماز دستور داده‏اند بگوید، باید در حال آرامش باشد و اگر عمداً در حال حرکت بگوید، نماز اشکال دارد. اما اگر به قصد مطلق ذکر بگوید ؛ یعنى، از باب این که گفتن ذکر در تمام نماز مستحب است – نه این که بخواهد ذکرى را از پیش خود وارد نماز کند – چنین ذکرى را در حال حرکت نیز مى‏توان گفت. البته ذکر «بِحَوْلِ اللَّهِ وَ قُوَّتِهِ أَقُومُ وَ أَقْعُدُ» را باید در حال حرکت گفت و اگر در اثر ندانستن مسأله، تاکنون خلاف عمل شده، اشکال ندارد. (645)

**—

جزئیات نماز در قرآن

156- چرا جزئیات نماز در قرآن کریم ذکر نشده است؟

1. قرآن کریم کتاب هدایت انسان‏ها به سوى کمال است. (646)

قرآن فقط کتاب احکام یا عقاید و… نیست که به تمام جزئیات مسائل فقهى و احکام شرعى پرداخته باشد.

2. قرآن کریم با توجه به سخنان و روایات پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت گرامى آن حضرت علیهم‏السلام تفسیر مى‏شود. خداوند متعال مى‏فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»؛ (647)

ما این ذکر (قرآن) را بر تو نازل کردیم تا آنچه به سوى مردم نازل شده براى آن‏ها تبیین کنى، شاید اندیشه کنند. بنابراین، تبیین جزئیات و بازگو کردن مسائل ریز عبادى و فقهى بر عهده‏ى پیامبر و امامان معصوم علیهم‏السلام است که فقها، دانشمندان اسلامى و کارشناسان مباحث اسلامى، با توجه به منابع اسلامى (کتاب، سنت، عقل و اجماع) مسائل شرعى و اسلامى را استخراج مى‏کنند؛ مثلا وقتى به وسیله‏ى آیات، نماز بر پیامبر واجب مى‏شود، پیامبر صلى الله علیه و آله به نماز مى‏ایستد و مى‏فرماید: ببینید من چگونه نماز مى‏خوانم، شما نیز این گونه نماز بخوانید. (648) (649)

**—

صلاة وسطی

157- صلاة وسطى کدام نماز است؟

به عقیده بیشتر مفسران، منظور از «صلاة وُسطى» نماز ظهر است، چرا که در بین روز خوانده مى‏شود. البته اقوال دیگرى نیز در این مورد وجود دارد که به آن اشاره مى‏شود:

1. نماز عصر؛ چون در بین پنج نماز واجب قرار گرفته است؛ یعنى، نماز صبح و ظهر پیش از آن و نماز مغرب و عشا پس از آن است.

2. نماز مغرب؛ چون از لحاظ رکعات در وسط است.

3. نماز عشا؛

4. نماز صبح؛

5. نماز جمعه. (635)

**—

سوره در نماز

158- آیا در نماز مى‏توان سوره را رها کرد و سوره دیگرى خواند؟

در غیر سوره «توحید» و «کافرون» اگر به نصف نرسیده باشد، مى‏توان رها کرد و سوره‏اى دیگر خواند؛ ولى در سوره «توحید» و «کافرون» – حتى اگر باء بسم الله به قصد آن سوره گفته شود – نمى‏شود آن را رها کرد. (505)

159- کدام یک از سوره‏هاى قرآن باید در نماز خوانده شود؟ چرا؟

در رکعت اول و دوم نمازهاى واجب یومیه، انسان باید ابتدا حمد و بعد از آن یک سوره‏ى کامل، از سوره‏هاى قرآن کریم را بخواند؛ البته جز چهار سوره‏اى که آیه‏ى سجده‏ى واجب دارد (سوره‏هاى نجم، علق، سجده و فصلت). اگر کسى در نماز، یکى از چهار سوره‏اى را که سجده واجب دارد، به عمد بخواند، نمازش باطل است. بنابر نظر بعضى مراجع، دو سوره‏ى «ضحى» و «انشراح» و همچنین دو سوره‏ى «فیل» و «قریش» یک سوره حساب مى‏شود؛ به این معنا که اگر کسى سوره‏ى «ضحى» را خواند، باید سوره‏ى «انشراح» را نیز دنبال آن بخواند و اگر سوره‏ى «فیل» را خواند، سوره‏ى «قریش» را نیز بخواند تا یک سوره‏ى کامل به شمار آید. (650) علت این که ما نماز را این گونه مى‏خوانیم آن است که پیامبر اکرم و پیشوایان معصوم علیهم‏السلام به این صورت خوانده‏اند و ما نیز در این گونه مسائل به سیره و روش آن‏ها اقتدا مى‏کنیم و هر چند انسان فلسفه و حکمت آن را نداند، ولى باید به آن‏ها عمل کند. (651) (652)

اخلاص در نماز

160- با مطالعه کتاب‏هاى اسرار نماز و تفسیر، دریافتم که با نماز خواندن تنها قلبم خشنود شده بدون اینکه اثر واقعى خود را در عمل ببخشد و شاید موجب تکبر هم شده است؛ چگونه مى‏توان پس از کسب علم، در راه سلوک از آفات در امان بود و حب خدا را وارد دل کرد؟

براى رسیدن به این مقصود، باید راه دامنه‏دار و سختى را پیمود و از گردنه‏هاى پرپیچ و خم گذر کرد. این راه، عبارت است از «تزکیه، تهذیب نفس و خودسازى».

اگر این راه، آگاهانه، عاشقانه و با جدیت پیموده شود، نتایج و آثار درخشانى به دست خواهد آمد که از جمله آنها، رفع حجاب اکبر (علم و دانش ظاهر) و انس و علاقه به محبوب و معشوق واقعى و ارتباط با نماز، نیایش، مناجات و … است. امورى که در تهذیب نفس و خودسازى کمک مى‏کند، عبارت است از:

1. تفکر؛ حضرت على (ع) فرمود: «هر کس که قلبش را با تداوم فکر آباد سازد، افعالش در باطن و ظاهر خوب خواهد شد.» (653)

غفلت، یکى از بیمارى‏هاى بزرگ نفسانى و منشأ بسیارى از بیمارى‏هاى دیگر است و دواى این درد، تفکر و اندیشه، عاقبت اندیشى، تقویت نیروى ایمان و … مى‏باشد. براى انسان لازم است همواره مراقب نفس خویش باشد؛ مرگ را فراموش نکند؛ در عواقب سوء بیمارى‏هاى نفسانى، کیفر گناهان و عذاب‏هاى سخت دوزخ بیندیشد و حساب و کتاب قیامت را همواره در نظر داشته باشد. در چنین صورتى که براى تهذیب نفس آماده شده، مى‏تواند قاطعانه تصمیم بگیرد و نفس خویش را از اخلاق زشت و گناهان پاک سازد.

2. تأدیب و مجازات؛ براى موفقیت در تزکیه و تهذیب نفس، همواره باید نفس خودمان را مورد خطاب و تهدید قرار دهیم (مبنى بر ترک گناه و انجام دادن اعمال صالح) و با خود شرط نماییم که گناه نکنیم؛ مثلاً اگر نفس غیبت کند، شرط نماییم که فلان مبلغ پول صدقه بدهیم یا یک روز آب ننوشیم و … .

بعد از آن، کاملاً از نفسمان مراقبت کنیم که غیبت نکند و چنانچه غیبتى از او صادر شد، بدون ارفاق و سهل انگارى، قاطعانه در برابرش بایستیم و مجازاتى را که وعده داده بودیم، به اجرا آوریم.

3. توجه به کرامت ذات و تقویت ارزش‏هاى انسانى؛ نفس انسان، گوهر گران بهایى است که از عالم حیات، علم، کمال، جمال، رحمت، احسان و افاضه به وجود آمده و طبعاً با همین امور سنخیت دارد. بنابر این اگر به مقام شامخ و ارزش وجودى خودش، توجه داشته باشد؛ اخلاق رذیله و ارتکاب گناه را دون شان خویش دانسته، طبعاً از آنها بیزار خواهد بود. وقتى فهمید انسان است و انسان نفخه‏اى الهى است که از عالم بالا آمده؛ شهوت‏ها و خواست‏هاى حیوانى در نظرش بى ارزش و تمایل به مکارم اخلاق در وجودش احیا خواهد شد.

امیرالمؤمنین على(ع) فرمود: «هر کس که نفس خودش را گرامى بدارد، شهوت‏ها برایش کوچک و بى ارزش خواهد بود.» (654)

4. ترک معاشرت با دوستان بد؛ انسان موجودى اثرپذیر و مقلِّد است و بسیارى از صفات، آداب و رفتارش را از انسان‏هاى دیگر فرا مى‏گیرد (خصوصاً دوستان و معاشران نزدیک). دوستى با افراد فاسد و بد اخلاق، انسان را به صلاح و خوبى دعوت نمى‏کند. یکى از ویژگى‏هاى انسان، آن است که خودش را همانند دیگران مى‏سازد و در این میان، دوست بد، یکى از گرفتارى‏هاى شوم انسان و از عوامل بدبختى و انحراف او است، که باید جداً از چنین شخصى دورى گزیند. حضرت على(ع) مى‏فرماید: «از دوستى با افراد فاسق جداً اجتناب کنید؛ زیرا شر به شر ملحق خواهد شد.» (655)

5. دورى از موارد احتمالى لغزش؛ انسان همواره در معرض لغزش و گناه است و نفس اماره همیشه به بدى‏ها جلب مى‏کند و… براى کسانى که درصدد تهذیب نفس‏اند، ضرورت دارد که چشم و گوششان را از مناظر شهوت‏انگیز، فساد، انحراف و گناه دور سازند. در مجالس غیر شرعى شرکت نکنند و با افراد فاسق، ارتباط نداشته باشند. در غیر این صورت همواره در معرض خطا و لغزش و گناه خواهند بود.

پس از آن که، رفتار و گفتار خود را با توجه به موارد یاد شده تغییر دادیم؛ شایسته است که به دستورالعمل‏هاى زیر نیز عمل کنیم:

1. انسان قبل از هر چیز باید به وسیله توبه، نفس خویش را از گناهان و اخلاق زشت پاک سازد.

2. او باید همواره خود را در محضر خدا ببیند و سعى کند در همه احوال، به یاد خدا باشد و اگر غفلتى عارض شد، فوراً باز گردد.

3. انسان باید از نفس خود، کاملاً مراقبت کند، تا به گناه آلوده نشود. در شبانه روز ساعتى را براى محاسبه نفس قرار دهد و با کمال دقت به حساب اعمال روزانه برسد.

4. به مقدار نیاز غذا بخورد و از پر خورى و شکم پرستى اجتناب کند.

5. سکوت را رعایت کند و جز به مقدار ضرورت سخن نگوید.

6. دائم الوضو باشد و هر موقع وضویش باطل شد، فوراً وضو بگیرد.

7. در شبانه روز، ساعتى را به توجه و حضور قلب اختصاص دهد و برنامه منطقى جهت خلوت، تفکر و خودسازى داشته باشد.

8. ذکر «یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ ، یا من لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ‏» را ورد زبان خود قرار دهد و همواره با حضور قلب، آن را تکرار کند.

9. در شبانه روز یک سجده طولانى انجام دهد و به مقدارى که قدرت دارد و با حضور قلب، این ذکر را تکرار کند: » لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ ، سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ».

10. هر روز با حضور قلب، مقدارى قرآن بخواند و در معانى آیات آن، بیندیشد.

11. هنگام سحر از خواب برخیزد و وضو بگیرد و در جاى خلوت و با حضور قلب، نماز شب بخواند.

12. در تمامى کارها و امور زندگى، اخلاص داشته باشد و درس و بحث و فعالیت‏هاى اقتصادى را براى خدا و در جهت جلب رضایت او انجام دهد.

13. هدف او از درس و تحصیل، خدمت به مردم و تقویت و تأیید دین باشد و از هر علمى، براى تبلیغ و تایید امور دینى استفاده کند.

14. در هر کجا احساس غرور و تکبر کرد و یا علم را ظلمت براى خود دانست، فوراً استغفار و استعاذه کند و به درگاه الهى پناه برد. (656) (657)

161- اخلاص در نماز را چگونه به دست آوریم؟

«اخلاص»، یکى از فضایل درونى مؤمنان و مردان الهى است که مستلزم پاکى بى‏شائبه اعمال دینى و عبادت‏هاى خالصانه، از هر گونه ریا و انگیزه غیر الهى است.

عبادتى که مؤمن باید در برابر خدا انجام دهد، قبل از هر چیز اقرار به یگانگى او است؛ یعنى، او را پروردگار مطلق شناختن و هیچ یک از آفریده‏ها را با او شریک ندانستن. اگر این اعتقاد در تمام ارکان وجود انسان ریشه بدواند، بر تمامى اعمال و رفتارهاى او تاثیر خواهد گذاشت و وى تمام کارهایش را براى خدا انجام خواهد داد و هیچ شریکى را براى او در نظر نخواهد گرفت.

دست یافتن به اخلاص و نیت خدایى در نماز، راه کارهاى مختلفى دارد؛ از جمله:

1. توجه به ارزش و اهمیت «نماز و عبادت» و آثار و پاداش‏هایى که به نمازگزاران مخلص وعده داده شده است.

2. اندیشیدن در آفرینش؛ تفکر بیشتر در خلقت، بر شناخت ما از عظمت و قدرت خدا مى‏افزاید و در نتیجه سعى مى‏کنیم کارها را براى او انجام دهیم و به اخلاص نزدیک شویم.

3. توجه به صفات خداوند؛ شناخت اوصاف خدا و زنده نگه داشتن آنها در ذهن، سبب توجه به او و قطع نظر از غیر او مى‏گردد و انسان را کم کم، خدایى مى‏کند.

4. توجه به نعمت‏ها؛ شناخت نعمت‏هاى خدایى و توجه به آنها، انسان را شیفته آفریدگار آنها مى‏سازد و دل را خانه عشق الهى مى‏کند.

5. توجه به سود قطعى و جاودان؛ آنان که براى دنیا و غیر خدا تلاش مى‏کنند، شاید به مقصود برسند و شاید هم نرسند؛ ولى کسانى که براى خدا و آخرت کار مى‏کنند، سود و نتیجه کارشان قطعى است.

6. توجه به بى‏ارزشى دنیا؛ براى افراد بصیر و نمازگزار، دنیا در مقابل آخرت و مردم در برابر خدا، چندان ارزشى ندارد که براى آن کار کنند.

7. توجه به ناتوانى مخلوقات؛ قدرت مطلق از آن خدا است و همه کارها به دست او است. بنابر این کسى غیر از خدا، شایسته آن نیست که مورد توجه قرار گیرد و عبادت‏ها براى جلب نظر غیر او انجام شود.

8. عبرت از دیگران؛ بسیارى از آنان که توجه به غیر خدا کردند و در پى معبودهاى پوشالى بودند، به سرنوشت شوم و دردناکى گرفتار شدند که توجه به سرگذشت عبرت‏آموز آنان، مى‏تواند انسان را به اخلاص برساند و بى‏اعتبارى غیر خدا را روشن سازد.

9. توجه به سرانجام ریاکاران در آخرت؛ سیماى شرم آور و رسوایى بزرگ ریاکاران در قیامت، بسیار دشوارتر و عبرت‏انگیزتر است.

قرآن مجید، دوزخ و ویل جهنم را براى نمازگزاران ریاکارى مى‏داند که نسبت به نماز سهل انگارى مى‏کنند.

در حدیث است که: «در قیامت، ریاکار را با چهار نام صدا مى‏زنند: کافر، فاجر، غادر و خاسر». سپس به او مى‏گویند: «اعمالت تباه گشت و پاداشى در کار نیست. امروز، مزد خود را از کسانى دریافت کن که براى رضاى آنان کار مى‏کردى». (658) (659)

162- نشانه اخلاص در عبادت چیست؟

همه عبادت‏ها و اعمال نیک، باید به قصد قربت انجام گیرد و اگر گوشه‏اى از آن براى غیر خدا باشد، باطل است. اخلاص نشانه‏هایى دارد که در صورت تحقق آن، نباید انسان از وسوسه‏هاى شیطان و افکار نادرست بترسد و یا احساس ریا کند. این نشانه‏ها عبارت است از:

1- بى‏توقعى از دیگران؛ یعنى، در انجام عمل نیک، هیچ توقع پاداش و تحسین از دیگران نداشته باشد.

3- عمل به تکلیف؛ یعنى، انسان در عمل، دنبال کارى برود که ضرورى و تکلیف بوده و بر زمین مانده است (هر چند عنوان و شهرت و تحسین دیگران در آن نباشد) و براى او رفاه و درآمد و اعتبار اجتماعى نیاورد.

3- یکسانى استقبال یا بى‏اعتنایى؛ در انجام وظیفه براى اهل اخلاص، تفاوتى نمى‏کند که مردم از او استقبال نموده یا با بى‏اعتنایى برخورد کنند.

4- پشیمان نشدن؛ کسى که براى خدا کار مى‏کند و از دیگران انتظارى ندارد، هرگز از انجام کار نیک پشیمان نمى‏شود؛ چون کار را براى خدا انجام داده و اجر و ثواب آن را هم از او مى‏گیرد.

5- حرکت یکنواخت؛ انسان مخلص، اعمال خود را مستمر و یکنواخت انجام مى‏دهد و در پنهان و آشکار یکسان عمل مى‏کند. از تکرار عمل، حتى براى هزارمین بار خسته نمى‏شود.

6- یکى بودن ظاهر و باطن؛ شخص مخلص، بدون در نظر گرفتن پسند و رضایت این و آن، به وظیفه خود عمل مى‏کند و ظاهر و باطن او یکى است و چه بسا در خفا و باطن، عبادت را بهتر و خاضعانه‏تر انجام دهد.

یکى دیگر از ارکان اصلى نماز اخلاص است‏.

یکى از مهمات آداب نیت که از مهمات جمیع عبادات و از دستورات کلیه‏ى شامله است «اخلاص» مى‏باشد. حقیقت‏ اخلاص، تصفیه نمودن عمل است از شائبه غیر خدا و صافى نمودن سر است از رؤیت غیر حق تعالى در جمیع اعمال و کمال آن، ترک مطلق غیر است مطلقا. (660)

نمازگزار باید سعى نماید هنگام اقامه نماز، عبادت خالص را بجاى آورد. «و اخلاصها فِى العِبادَةِ.» او باید تمام توجه و حواسش در نماز به خدا متمرکز باشد. داشتن افکار متشتت و سیر و سیاحت ذهن، جست و جوى گمشده‏ها، ساخت و ساز و انجام هر گونه خرید و فروش با اقامه نماز سازگارى ندارد. گرچه شاید اخلاص در حد اعلا و تمرکزحواس بطور کامل در نماز در توان ما نباشد، ولى بطور نسبى تا جایى که مى‏توانیم موظف هستیم که حواسمان را جمع کنیم. (661)

در خبر است که چون امام باقر (ع) به نماز مى‏ایستادند رنگشان تغییر مى‏کرد و گاهى سرخ مى‏شدند و گاهى زرد. (662)

آنقدر در هنگام نماز رعایت احترام و ادب در پیشگاه حضرت حق مى‏نمودند که نماز ایشان زبانزد خاص و عام بود و عظمت الهى در سراسر نماز بر وجودشان سایه مى‏افکند، رنگ مبارکشان تغییر مى‏کرد و لرزه بر اندامشان مى‏افتاد.

امام صادق (ع) فرمایند: «خداى شما بسیار بخشنده است و پاداش عمل را هر چند کم باشد عطا مى‏فرماید، بنده‏اش دو رکعت نماز با اخلاص مى‏خواند و خداوند براى همان دو رکعت نماز خالص او را به بهشت مى‏برد.» (663)

یک خاطره در باب اخلاص و نیت پاک از آیت الله گلپایگانى (ره)

یک جوان 16 ساله که قارى قرآن بود به ملاقات آقا رفته بود. حضرت آقا متوجه شد که ایشان قارى قرآن است. فرمودند: «من حمد و سوره خودم را براى شما مى‏خوانم.» و هیچ گونه تکبرى از خود نشان ندادند. با اینکه بعضى‏ها ایشان را از خواندن‏ حمد و سوره در مقابل یک جوان 16 ساله منع مى‏کردند، ولى آیت‏الله به منع دیگران توجه نکردند. این عمل پاک از اخلاص و نیت پاک نشأت مى‏گرفت. هیچ چیز دیگرى براى ایشان معیار نبود، مگر تکلیف الهى. (664)

قرآن کریم مى‏فرماید: «قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ؛ (665) بگو (نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند پروردگار جهانیان است.»

خاطره: نماز و اخلاص امام خمینى (ره)

یکى از علماى معاصر درباره نماز امام خمینى (ره) مى‏گوید: نمازى که امام در بیابانهاى بین کویت و عراق با چند تن از یاران خود خواند با نمازى که در جماران همراه چند رئیس جمهور و سران کشورهاى اسلامى خواند و آخرین نمازهائى که ایشان در بیمارستان به جای آورد از لحاظ توجه و اخلاص یکسان بود. (666)

نظر فقهى امام خمینى (ره) در رساله عملیه‏

«انسان فقط باید براى انجام امر خداوند عالم نماز بخواند، پس کسى که ریا کند، یعنى براى نشان دادن به مردم نماز بخواند، نمازش باطل است. خواه فقط براى مردم باشد یا خدا و مردم هر دو را در نظر بگیرد.» و در مسئله بعد آمده است: «اگر قسمتى از نماز را هم براى غیر خدا بجا آورد، نماز باطل است، چه آن قسمت واجب باشد مثل حمد و سوره، چه مستحب باشد مانند قنوت. بلکه اگر نماز را براى خدا بجا آورد ولى نشان دادن به مردم در جاى مخصوص مثل مسجد، یا در وقت مخصوص مثل اول وقت یا به طرز مخصوص مثلا با جماعت، نماز بخواند، نمازش باطل است.»(667) (668)

**—

رعایت تجوید در نماز

163- آیا هنگام خواندن قرائت نماز، رعایت تجوید لازم است؟

رعایت تجوید لازم نیست؛ ولى باید کلمات و حروف طورى ادا شود که عرف عرب آن را صحیح بداند؛ هر چند رعایت دستورهاى تجوید بهتر است. (669) (670)

164- اگر کسى به علوم تجوید آگاهى کامل دارد، ولى بنا به عللى نتواند برخى حروف را به طور صحیح تلفظ کند، خواندن قرآن و نماز او چه حکمى دارد؟

از آن جا که خواندن قرآن واجب نیست، افراد نیز باید در حد توانشان، قرآن را صحیح بخوانند؛ بنابراین گفته‏اند: حتى اگر نمى‏توانند قرآن بخوانند، مستحب است قرآن را باز کرده، به خطوط قرآن نگاه کنند. در روایتى بیان شده است: اگر کسى نتواند قرآن را صحیح تلاوت کند، فرشتگان، صحیح آن را در نامه‏ى عمل او ثبت مى‏کنند. (671)

درباره‏ى نماز نیز اگر مراد از امکان نداشتن تلفظ صحیح، رعایت نکردن برخى از مواردى است که علماى تجوید مى‏گویند اشکالى ندارد و رعایت برخى از نکته‏هاى زیبا کننده خواندن که علماى تجوید مى‏گویند، در نماز واجب نیست؛ (672)

ولى اگر به گونه‏اى باشد که نماز را غلط بخواند باید در نماز جماعت شرکت کند یا به ترتیبى دیگر عمل کند؛ مثلا اگر بر اثر شکسته شدن دندان‏هایش نمى‏تواند برخى حروف را درست تلفظ کند باید دندان مصنوعى بگذارد. شایسته است چنین فردى با دفتر مرجع تقلید خویش مکاتبه کند. (673)

لزوم خواندن الفاظ و اذکار نماز

165- آیا مى‏توان بدون تکان دادن لب‏ها و از ته دل نماز خواند؟

خیر؛ زیرا «ذکر» یکى از واجبات نماز است. «ذکر» همان عبارت‏ها، جمله‏ها، کلمات و حروف خاصى است که در جاى جاى نماز باید ادا شود و این امر بدون تکان دادن زبان و لب‏ها محقق نمى‏شود و اگر کسى لال است، احکام ویژه‏ى خود را دارد؛ مثلا باید با اشاره نماز بخواند.

خداوند متعال مى‏فرماید: «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها»؛ (674)

نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهسته‏اش مکن.

بر مرد واجب است حمد و سوره‏ى نماز صبح، مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره‏ى نماز ظهر و عصر و همچنین تسبیحات اربعه را آهسته بخوانند. (675)

از مجموع آیه‏ى فوق و فتواى فقهاى بزرگ استفاده مى‏شود که نماز باید خوانده شود و اگر کسى بدون حرکت زبان و لب‏ها، حروف و کلمات را ادا کند یا از ته دل بگوید، باطل است. (676) (677)

166- به نظر من مسائلى که در احکام نماز آورده شده، بسیار سخت است و بعضى از آنها واقعا لازم نیست! به عنوان مثال تلفظ صحیح کلمات لزومى ندارد، وقتى انسان با حضور قلب با خداى خود صحبت مى‏کند، چه نیازى به تلفظ کلمات است؟

قرائت صحیح، شرط صحت نماز است. اگر قرائت غلط باشد، معانى کلمات عوض مى‏شود و ملاک هم در همه جا، کلماتى است که تلفظ مى‏شود.

گاهى کلمات با تغییر یک حرکت یا یک حرف، معناى متضادى‏ پیدا مى‏کند. براى مثال «صمد» با «صاد» و «سمد» با «سین» دو معناى متفاوت دارند. و بسیارى از کلمات دیگر نیز همین‏طور هستند. حضور قلب جزء شرایط کمال نماز است و هر چه حضور قلب بیشتر باشد، کمال نماز بیشتر است. حال اگر حضور قلب باشد؛ ولى نماز باطل باشد (مثلا وضو نداشته باشد یا کلمات را عمدا غلط بخواند)، هیچ اثرى بر این نماز مترتب نمى‏شود.

پس موضوع آن قدر که شما نوشته‏اید، سخت نیست! تمامى اذکار واجب نماز، بیشتر از یک برگ کاغذ فضا نمى‏خواهد. در عصرى که مردم سعى مى‏کنند، غیر از زبان مادرى، زبان دوم و سوم فرا بگیرند؛ یادگیرى صحیح چند آیه و ذکر کار سختى نیست! بلکه هر فرد بى‏سواد و یا کم سوادى با اندکى تمرین، مى‏تواند آنها را به درستى فرا بگیرد. اما سؤال این است که: چرا باید صحیح خواند؟

در پاسخ توجه به چند نکته بایسته است:

یکم – اصل عقلایى در خواندن هر متنى، صحیح خواندن آن است؛ به ویژه اگر در برابر مقام بلند پایه‏اى باشد.

دوم – صحیح خواندن، نشانه تمرکز و توجه بیشتر فرد است؛ البته نه در حد وسواس یا ادا کردن الفاظ به گونه‏اى که فرد از حالت طبیعى و متعارف خارج شود.

سوم – اگر بنا باشد هرکس، هر جور مى‏خواهد بخواند، کم کم اثرى از نماز و اذکار آن باقى نخواهد ماند؛ بلکه هرکس با سلیقه خود در آن دستکارى کرده و چه بسا حقیقت نماز و اذکار آن را از بین ببرند.

چهارم – ظاهر و باطن در یکدیگر تاثیر دارند؛ اگر ماده غذایى خوب و سرشار از ویتامین‏ها وجود داشته باشد؛ ولى ظاهر خوبى نداشته باشد، طبع انسان به آن غذا تمایل پیدا نمى‏کند. در طبیعت، هم زیبایى‏هاى ظاهرى وجود دارد و هم محتواى غنى؛ مثلا میوه‏ها هم ظاهرى زیبا و جذاب دارند و هم از نظر خواص کاملا غنى و مناسب هستند. نماز نیز بایستى ظاهر منظم و صحیح داشته باشد و علاوه بر آن داراى محتواى معنوى، حضور قلب و دیگر شرایط باشد. بنابراین صحیح خواندن، هم آسان است و هم حکمت‏هاى خاص خود دارد. (678)

**—

نیت

167- آیا بدون نیت مى‏شود نماز خواند؟

همه اعمال عبادى، نیاز به نیت دارد و بدون نیت صحیح نیست؛ ولى لازم نیست نیت را به زبان آورد. همین که شخص هنگام عمل بداند چه مى‏کند، کافى است.

نیت؛ یکى از ارکان اصلى نماز است.

امام صادق (ع) مى‏فرمایند: «نیت عمل از خود عمل برتر است. آگاه باشید که نیت، اصل و روح عمل است.» (679)

امام خمینى (ره) در این باره معتقد است:

«در حقیقت نیت است در عبادت، بدانکه عبارت از تصمیم و عزم به اتیان شى‏ء و اجماع نفس برآوردن آن پس از تصور آن و تصدیق بفائده آن و حکم به لزوم و اتیان آن و حالتى است نفسانى وجدانى که پس از این امور پیدا شود که از آن تعبیر به همت و عزم و اراده و قصد مى‏کنیم و این در جمیع افعال اختیارى موجود است. و هیچ فعل اختیارى ممکن التخلف از آن نیست و این امر در تمام عمل حقیقتا موجود است. و…» (680)

رسول خدا (ص) مى‏فرماید: » نیَّةُ الْمُؤمِنِ خَیْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نیَّةُ الْکافِرِ شَرُّ مِنْ عَمَلِهِ وَ کُلُّ عامِلٍ یَعْمَلُ عَلى نیَّتِهِ؛ نیت مومن بهتر از عمل اوست و نیت کافر بدتر از عملش باشد و هر کس طبق نیتش کار مى‏کند.» (681)

خاطره‏اى از محدث قمى (ره): نیت اساس همه چیز است؛

محمود شهابى در مقدمه فوائد الرضویه درباره محدث قمى نوشته است:

«سالى از سالهایى که مرحوم محدث قمى مجاور مشهد بود از ایشان خواهش کردیم اقامه نماز جماعت نمایند در یکى از شبستانهاى مسجد گوهرشاد. پس از اصرار زیاد قبول فرمودند و پس از آنکه مردم مشهد اطلاع یافتند هر روز جمعیت نمازگزار اضافه مى‏شد و هنوز به ده روز نرسیده بود که جمعیت فوق‏العاده‏اى شرکت مى‏کردند.

یک روز پس از اتمام نماز ظهر حضرت آقا (قمى) به من که نزدیک ایشان بودم فرمود: من امروز نمى‏توانم نماز عصر بخوانم و برخاستند و رفتند و دیگر آن سال براى اقامه نماز جماعت نیامدند. هنگام ملاقات با ایشان از علت ترک جماعت سؤال کردیم، جواب فرمودند: «حقیقت این است که در رکوع رکعت‏ چهارم متوجه شدم صداى اقتدا کنندگان که پشت سر من مى‏گویند » یَا اللَّه یَا اللَّه إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‏» از محلى بسیار دور به گوش مى‏رسد. این توجه مرا به زیادى جمعیت جلب کرد و در من شادى و فرحى تولید کرد و خوشم آمد که جمعیت این قدر زیاد است، بنابراین من براى امام جماعت شدن اهلیت ندارم. (682)

نیت رضایت خدا

پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «اى اباذر! یک نماز در مسجد من معادل هزار نماز در مساجد دیگر – به جز مسجدالحرام – است و یک نماز در مسجد الحرام معادل صد هزار نماز در مساجد دیگر است. و بالاتر از همه اینها نمازى است که مردى در خانه خود آن جا که جز خدا کسى او را نمى‏بیند براى رضاى خدا مى‏خواند.» (683) (684)

168- راه‏هاى رسیدن به خلوص کدامند؟

«اخلاص» ضد «ریا» است. براى رسیدن به مقام اخلاص باید در دو مرحله تلاش کرد: یکى از نظر فکر و اندیشه و دیگرى در مقام عمل. ریشه‏ى «ریا» حب دنیا، فراموشى آخرت، اندیشه نکردن در پاداش‏هاى الهى و تأمل نکردن در آفت‏هاى دنیا پرستى است. نفاق و دو رویى، آبشخور صفت رذیله‏ى «ریا» است. امام صادق علیه‏السلام فرمود:

«الرِّیَاءُ شَجَرَةٌ لَا تُثْمِرُ إِلَّا الشِّرْکَ الْخَفِیَّ وَ أَصْلُهَا النِّفَاقُ؛ ریا و ظاهر سازى، درختى است که میوه‏اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه‏ى آن، نفاق است.» (685)

بنابراین علاج ریا با علاج نفاق بى‏ارتباط نیست. یکى از راههاى علاج ریا، توجه به آثار و عقوبات آن است که مى‏تواند مانع به وجود آمدن و رشد این صفت زشت شود. قرآن در آیات متعددى به نکوهش ریاکار پرداخته و او را بى‏بهره و زیان‏کار معرفى کرده است. (686)

روایات نیز چهره‏اى زشت از ریاکار ترسیم کرده، آن را به شدت سرزنش نموده‏اند. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: ریاکار در قیامت با چهار نام صدا زده مى‏شود: اى کافر! اى فاجر! اى حیله‏گر! اى زیان کار! عملت نابود و اجرت باطل گشت، پاداش خود را از کسى بخواه که عملت را براى او انجام داده‏اى! (658)

از رسول خدا صلى الله علیه و آله سؤال شد: نجات در چیست؟ آن حضرت فرمودند: در این است که شخص از عملى که براى عبادت خدا انجام مى‏دهد، مردم را در نظر نگیرد. (687)

توجه به اسباب و انگیزه‏هاى ریا مى‏تواند در دفع صفت ناپسند ریا مؤثر باشد. عامل اصلى ریا، دوست داشتن ستایش، گریز از نکوهش مردم و طمع به مال و منافع آنان است. اگر کسى بداند چیزى زیان آور است، هیچ گاه آن را دوست نخواهد داشت. توجه داشتن به این مطلب که ریا چه زیان‏هایى براى انسان به دنبال خواهد داشت و چگونه صفا و پاکى او را از بین خواهد برد و او را از توفیق در این دنیا و قرب و منزلت در پیشگاه خدا محروم خواهد ساخت و نیز توجه به اندک بودن متاع دنیا و زوال پذیر بودن آن و دائمى بودن پاداش الهى و نعمت‏هاى اخروى و همچنین توجه داشتن به این مطلب که انسان ریاکار همیشه در حال اضطراب و تشویش است (چون به دست آوردن رضایت و خشنودى مردم بسیار دشوار است – اگر نگوییم ناممکن است – و نیز ترس و واهمه‏ى ریاکار از فاش شدن اسرار و برملا شدن نیاتش) مى‏تواند در نجات انسان ریاکار از بلاى «ریا» مؤثر باشد.

توجه داشتن به نشانه‏هاى «ریا» انسان را از وجود چنین صفتى و زوال آن با خبر مى‏کند. امیرمؤمنان علیه‏السلام فرمود: سه نشانه براى شناسایى ریاکار وجود دارد: وقتى مردم او را مى‏بینند، به نشاط مى‏آید و اگر تنها و دور از چشم مردم باشد، کسل و بى‏حال مى‏شود و دوست دارد او را در تمام کارهایش ستایش کنند. (688)

قرآن مجید (689) و روایات اسلامى، به کمتر چیزى به اندازه‏ى اخلاص نیت اهمیت داده‏اند؛ تا آن جا که آن را عامل اصلى پیروزى در دنیا و آخرت شمرده‏اند. اصولا از نظر اسلام، هر عمل عبادى بدون اخلاص نیت، بى‏ارزش است. بهترین راه براى پاک و خالص گردانیدن نیت، برطرف کردن موانع (آشکار و نهان) آن است که برخى بسیارى قوى و خطرناک و برخى ضعیف‏تر است. ریاکارى، مهم‏ترین مانع اخلاص است. شیطان با وسوسه‏هاى خود و آلوده کردن عمل انسان به ریا از راه‏هاى گوناگون و بسیار پیچیده، خلوص را از عمل انسان مى‏گیرد.

هواى نفس، یکى دیگر از آن موانع است که سرچشمه‏ى اخلاص را تیره مى‏سازد. حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: کسى که هواى نفس بر او غالب است چگونه مى‏تواند اخلاص داشته باشد. (690)

همچنین براى خلوص داشتن در عبادت، باید دامنه‏ى آرزوهاى دور و دراز را کوتاه کرد. حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید:

«قَلِّلِ الْآمَالَ تَخْلُصْ لَکَ الْأَعْمَالُ» ؛ (691)

از آرزوهاى خود بکاهید تا اعمال شما خالص شود.

پس از تفکر در فواید و آثار و برکات اخلاص و کارهایى که از روى خلوص نیت انجام مى‏گیرد، باید در مقام عمل به تمرین پرداخت و با سعى و تلاش، از کارهایى که به خلوص نیت صدمه مى‏زند، پرهیز کرد و کارهایى را که در خلوص نیت نقش دارند، انجام داد. (692) (693)

**—

تکبیر

169- قبل از تکبیرة الاحرام، مستحب است چه تکبیراتى گفته و چه دعاهایى خوانده شود؟

آنچه واجب است همان «تکبیرة الاحرام» است؛ ولى مستحب است قبل از آن شش تکبیر گفته شود؛ بدین ترتیب :

سه تکبیر را پشت سر هم بگوید و این دعا رابخواند:

» اللَّهُمَّ أَنْتَ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی ذَنْبِی إِنَّهُ لَا یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ «.

سپس دو تکبیر دیگر بگوید و بعد از تکبیر پنجم این دعا را بخواند:

» لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ الْخَیْرُ فِی یَدَیْکَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْکَ وَ الْمَهْدِیُّ مَنْ هَدَیْتَ لَا مَلْجَأَ مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ سُبْحَانَکَ وَ حَنَانَیْکَ تَبَارَکْتَ وَ تَعَالَیْتَ سُبْحَانَکَ رَبَّ الْبَیْتِ «.

و بعد دو تکبیر دیگر بگوید – که ششم و هفتم محسوب مى‏شود – و بعد این دعا را بخواند:

» وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ‏ عَالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهَادَةِ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ، إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ لا شَرِیکَ لَهُ وَ بِذلِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ «.

قابل ذکر است که تکبیر هفتم همان «تکبیرة الاحرام» است و بعد از این دعا، «حمد» شروع مى‏شود(694)(695).

**—

رکوع

170- آثار رکوع چیست؟

الف) بعضى از آثار و برکات رکوع عبارت است از:

1. طولانى شدن عمر

2. استجابت و قبولى دعاها

حضرت رسول(ص) فرمود: «هرگاه به رکوع مى‏روید خداى متعال را بزرگ بشمارید و چون سجده مى‏کنید، در دعا کردن تلاش نمایید؛ زیرا خداوند دعاى شما را استجابت مى‏کند»(696).

3. رهایى از آتش دوزخ

پیامبر(ص) فرمودند: «هیچ مؤمنى نیست که در این ساعت (زوال آفتاب) به رکوع یا سجود و یا قیام مشغول باشد؛ مگر این که خداوند جسدش را بر آتش دوزخ حرام گرداند»(697).

4. بهره مندى از نور الهى

امام صادق(ع) فرمود: «هیچ بنده‏اى نیست که رکوع کند و حق آن را ادا نماید؛ جز این که خداى تبارک و تعالى او را با نور درخشانش مزین کند و با سایه کبریایى‏اش، بر او سایه افکند و با لباس برگزیدگانش او را بپوشاند».(698)

5. در امان بودن از وحشت قبر؛ امام باقر(ع) فرمود: «هر که رکوع نمازش را کامل به جا آورد، از وحشت قبر در امان ‏خواهد بود». (699) (700)

171- چرا در نمازها یک رکوع و دو سجده انجام مى‏دهیم؟

در روایات اسلامى به نکته‏هایى در همین زمینه اشاره شده است؛ از جمله:

1. امام صادق علیه‏السلام در پاسخ به همین پرسش فرمودند: چون نماز عبارت است از رکوع و سجود تفاوتى میان این دو نیست؛ اما چون رکوع، عمل شخص ایستاده و سجده، عمل شخص نشسته است و نماز نشسته، نصف نماز ایستاده است، مى‏بایست عمل نشسته دو چندان شود تا با عمل ایستاده برابر گردد؛ از این رو سجده تکرار مى‏شود تا با تعداد رکوع برابر شود. (701)

2. هنگامى که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به معراج رفتند، با دیدن عظمت پروردگار، به سجده رفتند. هنگامى که سر از سجده برداشتند بار دیگر عظمت پروردگار را دیدند و به سجده رفتند، به همین دلیل دو سجده در نماز واجب شد. (702)

3. فردى از امیرمؤمنان على علیه‏السلام پرسید: معناى دو سجده چیست؟ حضرت فرمودند: تأویل سجده‏ى اول این است: خدایا! از همین خاک مرا خلق کردى و چنانچه سر برداشتى؛ یعنى از همین خاک مرا بیرون آورى. وقتى براى بار دوم سر بر خاک نهادى، معنایش این است که: خداوندا! مرا به همین خاک دوباره بازخواهى گرداند و چون سر برآورى؛ یعنى از همین خاک دوباره خارج خواهى ساخت. (703)

قرآن نیز به همین مطلب اشاره کرده است.(704) (705)

172- به چه دلیل خواندن قرآن در رکوع و سجود، مکروه است؟

زیرا در روایات از آن نهى شده است. حضرت على علیه‏السلام مى‏فرماید: چند نفر نباید قرآن بخوانند، رکوع کننده و سجده کننده در نماز، کسى که در دست‏شویى و حمام است، کسى که جنب است و زنانى که عذر شرعى دارند. (706) (705)

173- قیام متصل به رکوع چه قیامى است؟

«قیام قبل از رکوع» را قیام متصل به رکوع مى‏گویند. نمازگزار قبل از رفتن به رکوع، باید در حال قیام باشد و به نیت رکوع خم شود. لذا اگر کسى براى غیر رکوع خم شده باشد، یا در حال سجده رفتن، متوجه شود که رکوع را انجام نداده؛ نمى‏تواند در همان حال، به حال رکوع برگردد؛ بلکه باید بایستد، بعد به نیت رکوع خم شود. (707)

174- چه ذکرى را مى‏توان در رکوع و سجده گفت؟

هر ذکرى را مى‏توان در رکوع یا سجده گفت؛ مثلاً مى‏شود یک «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» گفت، یا چندین بار آن را تکرار کرد.

البته احتیاط مستحب آن است که سه بار «سُبْحانَ اللَّهِ» بگوید، و یا یک مرتبه «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْعَظِیمِ وَ بِحَمْدِهِ» و یا «سُبْحَانَ رَبِّیَ الْأَعْلَى وَ بِحَمْدِهِ» بگوید. (708)

175- آیا نماز فقط رکوع و سجود ظاهرى است؟ یا باید قلبى و درونى باشد؟

رکوع و سجود، یکى از زیباترین و جذاب‏ترین مرحله عبادت خداوند است. انسان در این حالت، نهایت کرنش، تواضع و فروتنى خود را نسبت به آفریدگار نشان مى‏دهد و بر کوچکى، حقارت و ذلیل بودن خود در برابر او اقرار مى‏کند. او باید تلاش کند که این خاکسارى و تواضع را به درون نیز سرایت دهد و تمامى ارکان وجودش در مقابل حضرت حق، خاشع و خاضع باشد و قلب و جانش تسلیم و خائف گردد. پیامبر اکرم شخصى را مشاهده کردند که در نماز با ریش خود بازى مى‏کند؛ فرمودند: «أَمَا إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ (709)»؛ «اگر قلب او خاشع بود هر آینه سایر جوارح او خاشع مى‏شد».

و در روایتى از امام باقر (ع) نقل شده که هنگام رکوع مى‏فرمودند: «اللَّهُمَّ لَکَ رَکَعْتُ وَ بِکَ آمَنْتُ وَ لَکَ خَشَعْتُ وَ لَکَ أَسْلَمْتُ وَ بِکَ اعْتَصَمْتُ وَ عَلَیْکَ تَوَکَّلْتُ وَ أَنْتَ رَبِّی خَشَعَ لَکَ سَمْعِی وَ بَصَرِی وَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ مُخِّی وَ عَصَبِی تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِینَ(710)؛ خدایا! براى تو رکوع کردم و به تو ایمان آوردم و تسلیم تو شدم؛ تو پروردگار منى، گوش و چشم و مغز و استخوان و اعصاب من براى تو خاشع‏اند و هر چه گام برمى‏دارم براى پروردگار جهانیان است».

بر اساس این روایت، امام باقر (ع) با رکوعش، اشعار به ایمان، تسلیم و خالص بودن خود براى خدا مى‏کرد و همه وجودش در برابر او در رکوع و تواضع بود.

در روایت دیگرى از امام رضا (ع) نقل شده است: «فَلِمَ جُعِلَ التَّسْبِیحُ فِی الرُّکُوعِ وَ السُّجُودِ قِیلَ لِعِلَلٍ مِنْهَا أَنْ یَکُونَ الْعَبْدُ مَعَ خُضُوعِهِ وَ خُشُوعِهِ وَ تَعَبُّدِهِ وَ تَوَرُّعِهِ وَ اسْتِکَانَتِهِ وَ تَذَلُّلِهِ وَ تَوَاضُعِهِ وَ تَقَرُّبِهِ إِلَى رَبِّهِ مُقَدِّساً لَهُ مُمَجِّداً مُسَبِّحاً مُطِیعاً مُعَظِّماً شَاکِراً لِخَالِقِهِ وَ رَازِقِهِ فَلَا یَذْهَبُ بِهِ الْفِکْرُ وَ الْأَمَانِیُّ إِلَى غَیْرِ اللَّهِ (711)»؛ «اگر کسى بگوید چرا تسبیح در رکوع و سجود قرار داده شده؛ در پاسخ گفته مى‏شود: این امر علت‏هایى دارد؛ از جمله این که بنده در برابر خداوند خضوع، خشوع، تعبد، ورع، آرامش، فروتنى و تقربش به سوى خدا باشد، او را تقدیس و تسبیح و تمجید و تعظیم کند و سپاس‏گزار آفریننده و روزى‏دهنده خود باشد و به کار گیرد تسبیح و تحمید را چنانچه تکبیر و تهلیل را به کار مى‏گیرد تا قلبش به‏ ذکر خداوند مشغول گردد و اندیشه و فکر و آرزوهایش، وى را به سوى غیر خدا نکشاند».

با توجه به این روایت به خوبى روشن مى‏شود که نماز، باطن و روحى دارد و آن عبارت است از این که قلب انسان نیز مانند بدنش خاشع و خاضع باشد و در برابر حضرت حق فروتنى، خاکسارى و تواضع کند و سراسر وجودش تقدیس گو و سپاسگزار او باشد.

علاوه بر این که آنچه در نماز اهمیت دارد، همان حضور قلب و توجه دورنى به خداوند است و اعمال ظاهرى (مثل رکوع و سجود)، وسیله‏اى براى تحقق عبودیت، سپاس‏گزارى، مناجات و سر سپردگى انسان است و آنچه ارزش و اعتبار دارد، میزان تمرکز حواس و ادب او در برابر معبود است.

رسول خدا مى‏فرماید: » لایَقبَلُ اللَّهُ صَلاةَ عَبدٍ لایَحضُرُ قَلبُهُ مَعَ بَدَنِهِ. (712)»؛ «خداوند نماز بنده‏اى را که قلبش همراه بدنش حاضر نیست، قبول نمى‏کند». (713)

**—

176- آثار سجده چیست؟

بعضى از آثار اخروى و دنیایى سجده عبارت است از:

1. رسیدن به بهشت (714)

2. قرب به خداوند

امام صادق(ع) فرمود: «نزدیک‏ترین حالت بنده به خداوند زمانى است که در سجده خداوند را مى‏خواند.» (715)

3. آمرزش گناهان

4. مؤثرترین عامل طهارت قلب

5. مایه افتخار خداى لایزال

6. اعتراف کنایه وار به حیات دنیا و آخرت انسان

7. مباهات زمین

8. راه رسیدن به خواسته‏ها. (716)

177- آیا در زمان پیامبر (ص) نیز مردم به مهر سجده مى‏کردند؟

در این رابطه توجه به چند نکته بایسته است:

یکم – بنا بر روایات شیعه و سنى، پیامبر (ص) بر خاک و ماسه کف مسجد النبى سجده مى‏کرد و در تابستان که بر اثر هواى عربستان، خاک و ماسه بسیار گرم و سوزان مى‏شد بر حصیر سجده مى‏نمود.

دوم – عبادات توقیفى است و در اجزا و شرایط آن، باید بر اساس قول و فعل شارع عمل کرد؛ چنان که خود پیامبر (ص) نیز مى‏فرماید: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»؛ «آن سان که مى‏بینید من نماز مى‏خوانم، شما نیز نماز بخوانید». بنابراین از نظر فقهى بر غیر آنچه که پیامبر (ص) بر آن سجده کرده است، سجده جایز نیست.

سوم – اساس سجده بریدن از دنیا و متعلقات آن و خضوع و خشوع کامل در پیشگاه خداوند است و در روایت است که انسان به خوردنى‏ها و پوشیدنى‏هاى خود تعلق بسیار دارد. پس بر این گونه‏ امور سجده روا نیست و پیشانى بر خاک ساییدن، بیشترین کرنش و تواضع و دورى جستن از امیال و تعلقات را در پى دارد.

چهارم – مهر نزد شیعه موضوعیت ندارد؛ بلکه ملاک همان سجده بر خاک است و مهر وسیله‏اى است که سجده بر خاک را در هر جا و هر مکان سهل و آسان مى‏سازد.

پنجم – عالمان برجسته و عارفان اهل سنت نیز سجده بر خاک را مورد تأکید قرار داده‏اند؛ هم چنان که محمد غزالى در کتاب احیاء العلوم بر این مسأله انگشت نهاده است. بنابراین مخالفت برخى از اهل سنت با این مسأله، از روى ناآگاهى و تعصبات جاهلانه است و از نظر منابع فقهى و عالمان برجسته آنان نیز سجده بر خاک افضل است و اگر اشکالى هست، در این است که چرا برخلاف سنت پیامبر (ص)، اهل سنت بر هر چیزى حتى فرش و موکت و… سجده مى‏کنند. (717)

178- چرا شیعیان بر خاک سجده مى‏کنند؟

– فلسفه استفاده از مهر چیست؟

– آیا در قرآن آیه‏اى در این باره وجود دارد؟

– خداوند مى‏فرماید: «وَ لِلَّهِ یَسْجُدُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ ظِلالُهُمْ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ»؛ (718)

تمام کسانى که در آسمان‏ها و زمین هستند از روى اطاعت یا اکراه و همچنین سایه‏هایشان، هر صبح و عصر براى خدا سجده مى‏کنند.

همه‏ مسلمانان اتفاق نظر دارند که سجده بر زمین و آنچه از آن مى‏روید [به استثناى خوردنى‏ها و پوشیدنى‏ها] جایز است؛ اما آنچه در آراى فقهاى مذاهب پنج گانه مورد اختلاف واقع شده، سجده بر اشیاى دیگرى علاوه بر زمین و روییدنى‏ها است؛ (719)

بنابراین شیعه و اهل سنت، زمین را محل سجده مى‏دانند. شیعه معتقد است که در حال نماز باید بر زمین یا آنچه از آن مى‏روید (به شرط آن که خوردنى یا پوشیدنى نباشد) سجده کرد و سجده بر غیر این دو در حال اختیار صحیح نیست. مستند شیعه روایت‏هایى است که فقها به آن‏ها استناد کرده‏اند. (720)

اهل سنت نیز روایت‏هایى دارند که بر وجوب سجده بر زمین دلالت دارد؛ (721)

ولى در این میان روایت‏هایى به چشم مى‏خورد که بر جواز سجده بر غیر زمین نیز دلالت دارد و شیعه آن‏ها را بر موارد ضرورت و موارد خاصى همچون: ناتوانى، سرما، گرما و مانند آن حمل مى‏کند؛ ولى اهل سنت آن را به نحو مطلق و در همه‏ موارد مى‏دانند. (722)

در حدیثى از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «جُعِلَتْ لِیَ الْأَرْضُ مَسْجِداً وَ طَهُوراً»؛

زمین براى من محل سجده و طهارت (تیمم) قرار داده شده است. (723)

از امام صادق علیه‏السلام نیز روایتى در این زمینه وارد شده است. (724)

سیره‏ى مسلمانان نیز در زمان حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم سجده بر زمین مسجد بود که فرش آن از سنگ ریزه‏ها درست شده بود. آنان هنگام گرمى هوا، سنگ ریزه‏ها را به دست مى‏گرفتند تا خنک شود و هنگام نماز بر آن سجده کنند. (725)

این احادیث همگى گواه آن است که مسلمانان در ابتدا بر سنگ و خاک سجده مى‏کردند و هرگز بر فرش، لباس و گوشه‏ى عمامه سجده نمى‏کردند؛ ولى بعدها به پیامبر صلى الله علیه و آله ابلاغ شد که بر حصیر و بوریا نیز مى‏توان سجده کرد. حکایت‏هاى متعددى از سجده پیامبر صلى الله علیه و آله بر حصیر و بوریا روایت کرده‏اند. (726)

بر این اساس، شیعه‏ى امامیه پیوسته به این اصل مقید بوده که فقط مى‏توان بر زمین یا روییدنى‏هاى غیر خوردنى و … سجده کرد؛ افزون بر این، بى‏تردید وقتى مسلمانان بالاترین قسمت بدن خود (پیشانى) را بر پست‏ترین اشیاى زمین قرار مى‏دهند، نهایت فروتنى و عبودیت را در برابر خداوند یکتا به نمایش مى‏گذارند. در روایات نیز آمده است که «سجده» بر خاک، نهایت تواضع را مى‏رساند. (727)

بنابراین براى اظهار نهایت عبودیت و بندگى در مرحله‏ى نخست هیچ چیز سزاوارتر از سجده بر زمین و آنچه از زمین مى‏روید نیست؛ اما پوشیدنى‏ها و خوردنى‏ها چون مربوط به امور دنیا و در واقع معبود دنیا پرستان است نمى‏توانند بیانگر عبودیت و بندگى در برابر خداوند یکتا باشند؛ از این رو شیعه سجده را تنها بر زمین و آنچه از آن مى‏روید جایز دانسته و روییدنى‏ها، پوشیدنى‏ها و خوراکى‏ها را استثنا کرده است و به این علت مُهر را براى سجده انتخاب کرده است که اولا: مُهر، موضوعیت ندارد و از آن جا که پیدا کردن زمین پاک و آماده براى سجده مشکل است، مُهرى از خاک ساخته تا همیشه در دسترس انسان باشد، ثانیا: تربت امام حسین علیه‏السلام از میان آنچه سجده بر آن صحیح است، داراى خصوصیت بوده و بر اساس روایات و سیره‏ى عملى اهل بیت علیهم‏السلام بر دیگر خاک‏ها، سنگ، چوب و مانند آن، ترجیح داده شده است. (728)

در روایتى در استحباب سجده مى‏خوانیم:

«وَ کَانَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ لَا یَسْجُدُ إِلَّا عَلَى‏ تُرْبَةِ الْحُسَیْنِ‏ عَلَیْهِ السَّلَامُ ؛ امام صادق علیه‏السلام سجده نمى‏کرد مگر بر تربت امام حسین علیه‏السلام». (729)

– در قرآن کریم آیه‏اى درباره‏ سجده بر خاک وجود ندارد و پاسخ این پرسش و امثال آن، بر اساس روایت‏هاى اسلامى و سیره‏ى عملى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیهم‏السلام است. اگرچه کتاب هر دو فرقه (شیعه و سنى) قرآن است، ولى همان طور که مى‏دانید در قرآن به کلیات مسائل پرداخته شده و تفسیر قرآن و شرح جزئیات احکام به عهده‏ى پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم‏السلام گذاشته شده است. از آن جا که منابع و طریق حدیثى اهل سنت تا حدود زیادى با ما متفاوت است، آنان تنها از رسول خدا و صحابه روایت مى‏کنند؛ ولى شیعه از رسول خدا و امامان علیهم‏السلام حدیث نقل مى‏کنند؛ از این رو گاهى اختلاف‏هایى در جزئیات احکام و تفسیر آیات پیش مى‏آید که بررسى بطلان یا صحت گفتار و روش آن‏ها، مجال دیگرى را مى‏طلبد. (730)

179- چرا وقتى انسان نماز مى‏خواند، باید سر خود را بر مهر بگذارد در صورتى که مهر، همانند بت است؟ چرا خداوند شى‏ء مخصوصى را براى سجده کردن خویش، قرار نداده است؟

با توجه به آیه‏ 15 سوره رعد، نیت و انگیزه‏ى شخص سجده کننده نشان مى‏دهد که او براى خدا سجده کرده است و این موضوع با آنچه بر آن سجده مى‏کنند هیچ ارتباطى ندارد و در صورتى که این عمل با انگیزه‏ى عبادت و کرنش در برابر خداوند انجام شود. (731)

سجده براى خدا است. ممکن است شخصى پیشانى بر خاک بساید؛ ولى چون نیتش غیر خدا بوده، عملش چیزى جز شرک و بت پرستى نیست. (732)

سجده بر زمین؛ یعنى سجده بر سنگ و خاک و از آن جا که در همه جا، خاک تمیز و پاک یافت نمى‏شود، مقدارى خاک به صورت مهر ساخته شده است تا همیشه در دسترس افراد باشد. سنگ و خاک «مسجود علیه» هستند نه «مسجود له»؛ یعنى بر آن‏ها سجده مى‏شود؛ اما به آن سجده نمى‏شود. گاه به غلط تصور مى‏شود که شیعه براى سنگ سجده مى‏کند! در حالى که او، همچون دیگر مسلمانان، تنها براى خدا سجده کرده و براى اظهار خضوع و تذلل در پیشگاه الهى، پیشانى به خاک مى‏ساید. (733)

گفتنى است که مهر باید به صورت ساده ساخته شود؛ بنابراین کسانى که مهرها را به صورت مجسمه و مانند آن مى‏سازند، کارشان از روى نادانى است و سند شرعى ندارد. (734)

180- اندازه مُهر نماز چه مقدار باید باشد؟

حداقل باید به اندازه ناخن بزرگ دست باشد. (735)

181- چرا وقتى قرآن را باز مى‏کنیم یا مى‏بندیم، آن را مى‏بوسیم و چرا نباید روى قرآن سجده کرد؟

احترام به نمادهاى دینى، هم شیوه‏هاى متعددى دارد و هم میان پیروان تمامى ادیان وجود دارد. مسلمانان نیز براى احترام گذاشتن به کتاب الهى خویش – که از نمادهاى دینى ایشان است – از ابتدا رفتارى محترمانه داشته‏اند. بوسیدن قرآن در فرهنگ ما نشان احترام به این کتاب گران قدر و مفاهیم عمیق آن است؛ اما نمى‏توان بر قرآن سجده کرد؛ چون در روایت‏هاى ما، گذاشتن چیزى روى قرآن، خلاف ادب دانسته شده است و چون گذاشتن پیشانى روى قرآن نوعى بى‏ادبى به همراه دارد، از این کار نهى شده است. (736)

182- چرا هنگام قرائت بعضى از آیات قرآن باید سجده کنیم؟

مهم‏ترین علتى که براى سجده در چهار سوره‏ى سجده‏دار مى‏توان ذکر کرد، سنت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم‏السلام است؛ یعنى روایت‏هایى که از امامان معصوم علیهم‏السلام صادر شده است:

ابوبصیر از حضرت امام صادق علیه‏السلام روایت کرده است: اگر چیزى از آیات چهارگانه (آیات سجده‏دار در چهار سوره علق، نجم، فصلت و سجده) خوانده شد و تو آن را شنیدى، بى‏درنگ در هر حال که هستى سجده کن؛ چه بدون وضو، چه جنب و چه زنى که در حال بى‏نمازى (حیض) است؛ اما در سایر آیات سجده‏دار قرآن (غیر از چهار سوره مذکور) اختیار دارى سجده کنى یا نکنى. (737)

از این حدیث شریف چند نکته به دست مى‏آید:

1. بعد از تلاوت یا شنیدن آیات سجده دار واجب بى‏درنگ باید سجده کرد.

2. در سجده‏هاى واجب (آیات سجده‏دار) داشتن وضو، جنب نبودن و حایض نبودن زن شرط نیست.

3. سجده در آیات سجده‏دار غیر از چهار سوره‏ى مذکور، مستحب است و انسان مى‏تواند آن را انجام دهد یا ترک کند.

مهم‏ترین حکمت سجده‏هاى مستحب، تعبد و روایت‏هاى معصومین علیهم‏السلام است. (738)

183- سجده های واجب قرآن در کدام سوره هاست؟

– در هنگام سجده چه ذکرى باید گفت؟

– سجده های مستحب قرآن در کدام سوره هاست؟

– در چهار سوره از قرآن، سجده واجب وجود دارد که عبارت‏اند از:

سجده (سوره 32، آیه 15)، فصلت (سوره 41، آیه‏ 37)، نجم (سوره 53، آیه 62) و علق (سوره 96، آیه 19).

براى یادگیرى این چهار سوره، می توانید این جمله را به یاد بسپارید:

«با ستاره (نجم) سوره‏ى «فصلت» را بخوان (اقرأ) و «سجده» کن.»

– اگر کسى یکى از این آیات را خواند و یا شنید، باید فورا به سجده رود و پیشانى را بر خاک یا چیزى که سجده بر آن صحیح است، بگذارد. گفتن ذکر مستحب است و هر ذکرى بگوید اشکال ندارد؛ ولى ذکر مخصوص عبارت است از:

«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً لَا مُسْتَکْبِراً وَ لَا مُسْتَنْکِفاً بَلْ أَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَلِیل».

گفتنى است از جمله چیزهایى که بر جُنُب و زن در حال عادت حرام است، خواندن این چهار سوره است. اما اگر سوره‏هاى دیگر را بدون این که دست روى خط آن بگذارد، تا هفت آیه بخواند اشکال ندارد و خواندن بیشتر از هفت آیه، کراهت دارد ولى حرام نیست. البته کراهت در این مورد به معناى کمتر بودن فضیلت و ثواب، نسبت به حالت طهارت است.

– در بعضى از سوره‏هاى دیگر قرآن آیاتى است که مستحب است براى آنها سجده شود. سوره‏هایى که سجده‏ى مستحب دارند عبارت‏اند از: اعراف، رعد، نحل، اسراء، مریم، حج (دو سجده)، فرقان، نمل، انشقاق و برخى سوره‏ «ص» را نیز به این سوره‏ها ملحق کرده‏اند. (739)

به سجده‏هاى مستحب، سجده‏هاى «مندوبه» نیز مى‏گویند. (736)

184- سجده‏هاى واجب در سوره های قرآن با چه علامتى مشخص شده است؟ آیا سجده باید به طرف قبله انجام شود؟ در سجده چه ذکرى باید گفته شود؟

در برخى قرآن‏ها، سجده‏هاى واجب با علامت «سجده‏ى واجبه» در حاشیه‏ى قرآن، رو به روى آیه‏ى سجده، مشخص شده است؛ اما در برخى قرآن‏ها مشخص نشده است و انسان باید موارد و احکام آن را طبق نظر مرجع تقلید خود یاد بگیرد و در قرآن خود مشخص کند تا هنگام تلاوت، سجده واجب از او فوت نشود. (740)

در سجده‏هاى واجب قرآن، رو به قبله بودن لازم نیست و یک سجده کفایت مى‏کند، آیه یا دعاى خاصى نیز واجب نیست؛ بلکه بنابر نظر مبارک حضرت امام خمینى: «هرگاه انسان در سجده‏ى واجب قرآنى، پیشانى را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید، کافى است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ إِیمَاناً وَ تَصْدِیقاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً لَا مُسْتَکْبِراً وَ لَا مُسْتَنْکِفاً بَلْ أَنَا عَبْدُکَ الضعیفُ الذَلِیل خائف مُستَجیر». (741) (742)

185- اگر انسان بدون لب زدن، به آیه‏اى که سجده واجب دارد نگاه کند و در ذهن خود آن را مرور کند سجده بر او واجب مى‏شود؟

با نگاه کردن به آیاتى که سجده واجب دارند، سجده بر انسان واجب نمى‏شود؛ اما اگر انسان آن را بخواند یا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید بى‏درنگ سجده کند و اگر فراموش کرد، هر وقت یادش آمد باید سجده کند. (743) (742)

186- آیا مى‏توان از سوره‏هاى سجده‏ى واجب دار در نماز مستحبى خواند؟

اگر کسى هر یک از این چهار سوره را در نماز مستحبى خواند، وقتى به آیه سجده واجب رسید، باید به سجده رود، سپس برخیزد و نماز را ادامه دهد و این سجده ربطى به سجده‏هاى نماز ندارد. (744) (745)

187- آیا آیاتى که سجده‏ى واجب دارند حتما باید بلند خوانده شود تا سجده واجب گردد یا این که آهسته هم (در دل بخواند)، سجده واجب دارد؟

کسى که آیات سجده واجب را بنویسد یا در ذهن خود تصور کند یا به صورت مکتوب مشاهده کند یا در قلب بگذراند و خطور دهد، سجده بر او واجب نمى‏شود. (746) (745)

188- با توجه به این که حضرت امام قدس سره در رساله‏ى خود فرموده‏اند: براى خانم‏هایى که عذر شرعى دارند، خواندن بیش از هفت آیه از سوره‏هایى که سجده‏ى واجب ندارد، مکروه است. آیا مى‏توان، قرائت مستمر روزانه را در ایام عادت ادامه داد؟

کراهت در مستحبات به معناى کمتر ثواب بردن است؛ البته باید مراقب بود که جایى از بدن به خط قرآن نرسد؛ چون رساندن جایى از بدن در این حالت به خط قرآن حرام است. همچنین قرائت سوره‏هاى عزائم (سوره هایی که سجده واجب دارند) چنین حکمى دارند. (747) (745)

189- زنانى که عادت ماهیانه دارند، اگر در مجالسى باشند که سوره‏ى سجده‏ى واجب قرآن، در آن مجالس خوانده شد، وظیفه‏ى آن‏ها چیست؟ آیا باید سوره را بخوانند و سجده را به جا نیاورند و یا اصلا نباید هیچ کدام از آن‏ها را انجام دهند و اگر کسى آیه‏ى سجده به گوشش رسید، چه باید بکند؟ آیا گناه کرده که گوش داده؟

در این مسئله هر کس باید به نظر مرجع تقلید خود مراجعه کند؛ زیرا برخى تنها خواندن آیات سجده را بر زن حائض حرام مى‏دانند و برخى مانند حضرت امام خمینى رحمه الله معتقدند زنانى که در عادت ماهیانه هستند، نباید حتى حرفى از سوره‏هایى را که سجده‏ى واجب دارند بخوانند؛ ولى اگر آیات سجده‏دار را شنیدند باید سجده کنند و سجده کردن بر آن‏ها واجب است (در صورتى که آیه سجده‏ى واجب باشد و گرنه مستحب است) و نیازى نیست مجالس یاد شده را ترک کنند؛ بنابراین اگر کسى به آیه‏ى سجده واجب گوش دهد، سجده بر او واجب است. (748) (745)

190- این آیه (اَفَمَن کانَ…) که در سوره‏ى سجده آمده، در دعاى کمیل نیز آمده است، آیا زنى که حائض شده مى‏تواند هنگام خواندن دعاى کمیل آن را بخواند یا نه؟

زن حایض و شخص جُنُب مى‏توانند دعاى کمیل، توسل [و هر دعاى دیگرى را] بخوانند؛ ولى چون در دعاى کمیل، آیه: «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ‏»؛ آمده و این آیه از آیه‏هاى سوره‏اى است که سجده‏ى واجب دارد، بنابر نظر فقیهانى که تنها قرائت آیه‏ى سجده را بر جنب و حایض جایز نمى‏دانند، جنب و حائض مى‏توانند این جمله‏ها را بخوانند؛ اما به نظر فقهایى که قرائت تمام آیات سوره سجده‏دار را حرام مى‏دانند، نمى‏توانند این آیه شریف را در دعاى کمیل بخوانند. پس تنها همین جمله را نمى‏توانند بخوانند و خواندن باقى دعاى کمیل اشکالى ندارد. (749) (750)

191- شرایط به جا آوردن سجده واجب را هنگام قرائت قرآن بیان کنید.

برخى از این شرایط عبارت‏اند از:

– هنگامى که آیه‏ى سجده را مى‏خواند، قرائت دیگرى را هم بشنود؛ یعنى خودش خوانده و صوت دیگرى را هم شنیده، باید دو سجده به جا آورد و اگر تنها خواندن دیگرى به گوشش خورده، یک سجده کافى است. (751)

– در غیر نماز، اگر آیه‏ى سجده را در حال سجده بخواند یا به آن گوش بدهد، باید سر از سجده بردارد و دوباره سجده کند. (752)

– اگر آیه‏ى سجده را از کسى که قصد خواندن قرآن ندارد، بشنود یا از جایى یا چیزى مثل گرامافون (یا ضبط صوت) بشنود، لازم نیست سجده کند؛ ولى اگر از ابزارى که صداى خود انسان را مى‏رساند (بلندگو) بشنود، سجده بر او واجب است. (753)

– در سجده‏هاى واجب قرآن، نمى‏توان بر چیزهاى خوراکى و پوشاک سجده کرد؛ ولى لازم نیست سایر شرایط سجده را که در نماز وجود دارد رعایت کند. (754)

– انسان در سجده‏ى واجب قرآن باید طورى عمل کند که بگویند سجده کرد. (755)

– هرگاه در سجده‏ى واجب قرآن فقط پیشانى را به قصد سجده بر زمین بگذارد و ذکر نگوید کافى است و گفتن ذکر، مستحب است. (756) (750)

192- آیا هنگام انجام فریضه‏ى نماز، مى‏توان به جاى ذکر سجده از ذکر سجده‏ى واجب قرآن استفاده کرد؟

به عنوان ذکر مخصوص سجده‏ى نماز واجب نمى‏توان استفاده کرد؛ اما به عنوان یک ذکر مستحبى، مانعى ندارد. (757)

193- آیا با شنیدن آیه‏ى سجده‏ى واجب از صدا و سیما، سجده‏ واجب مى‏شود؟ آیا ترک سجده‏ى واجب قرآن از گناهان کبیره است؟

در صورتى که صدا و سیما، قرائت قرآن را به صورت مستقیم و زنده پخش کند، با شنیدن آیه‏ى سجده، باید سجده کرد؛ ولى اگر به صورت زنده نباشد، سجده‏ واجب نیست و همانند شنیدن آیه‏ى سجده از نوار است.

در تعداد گناهان کبیره، روایات متفاوتى وجود دارد؛ ولى از ترک سجده‏ى واجب قرآن به عنوان گناه کبیره یاد نشده است؛ هر چند اصرار بر ترک آن، گناه کبیره است. (758)

براى توضیح بیشتر به کتاب گناهان کبیره، نگارش شهید دستغیب مراجعه کنید.

در سجده‏اى که بر اثر خواندن یا شنیدن آیه‏ى سجده‏دار واجب مى‏شود گفتن ذکر، مستحب است و هر ذکرى مى‏توان گفت که ساده‏ترین آن، ذکر «سبحان الله» است. (759)

194- چنانچه چادر بین پیشانى و مهر قرار گیرد، حکم آن چیست؟

اگر در حالت سجده، چادر بین مهر و پیشانى آمد، سجده صحیح نیست و بایستى چادر را از بین مهر و پیشانى بیرون کشید.

——-

یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی ص 128.

**—

قنوت

195- «قنوت» یعنى چه و چرا در آن دست‏ها را پیش رو مى‏گیریم؟

قنوت از ماده «قنت»، به معناى اطاعت و نیز به معناى دعا است. قنوت نماز را از آن جهت که براى دعا است، «قنوت» نامیده‏اند.

در دعا بالا بردن دست‏ها در پیش روى و یا بالاى سر قرار دادن آن، بیانگر اظهار نیاز و حاجت‏مندى به درگاه خدا است.

از نظر فیزیولوژیکى هم دست‏ها و انگشتان، امواج نیرومندى دارند که در بسیارى موارد، استفاده مى‏شوند؛ از جمله در هیپنوتیزم و یا به هنگام درد، تفکر عمیق و … دست‏ها به کمک مى‏آیند و موجب تخفیف درد و آرامش مى‏گردند.

دست هایى که به آسمان بلند مى‏شود، امواجى را ارسال و امواجى را دریافت مى‏کنند. دست از حساس‏ترین اعضاى بدن است که در همه امور نقش ایفا مى‏کند؛ حتى در فکر کردن دست‏ها به کار گرفته مى‏شوند.

در دعا و درخواست از خداوند نیز دست نقش مؤثرى دارد. از این ‏رو در روایات ‏آمده‏ است:

ابوبصیر از امام صادق (ع) درباره دعا و دست برافراشتن به هنگام دعا پرسش کرد؛ حضرت فرمود: «دست برداشتن به هنگام دعا بر چهار گونه است:

1. در پناه بردن به خداوند کف دست‏ها را به جانب قبله مى‏گیرى؛

2. در دعاى براى رزق، کف دست‏ها را به طرف آسمان مى‏گیرى؛

3. در «تبتّل» با انگشت سبابه (شهادت) اشاره مى‏کنى؛

4. در «ابتهال»، دست‏ها را بالاتر از سر مى‏برى و به هنگام تضرع انگشت سبابه را حرکت مى‏دهى و این دعاى پنهان است.» (760)

وقتى انسان در مقابل خداوند خود – که غنى مطلق است – قرار مى‏گیرد، باید بهترین شیوه را به کار ببرد. در این صورت دست‏ها را به طرف بالا مى‏گیرد و درخواست خود را مطرح مى‏کند… اما چرا به طرف بالا؟ مگر خداوند در همه جا حضور ندارد؟ بالا و پایین نسبت به ما است که روى زمین قرار داریم! فرضاً اگر کسى روى کره ماه قرار گیرد، به نظرش مى‏رسد که زمین بالاى سر او قرار گرفته است. بنا بر این بالا و پایین امرى نسبى است.

حالت روحى روانى انسان، طورى است که چیزهاى نفیس و معنوى را به بالا نسبت مى‏دهد و از بالا تقاضا مى‏کند و کسانى ‏را که مقام عالى‏ترى دارند، بالا دست قرار مى‏دهد. سر انسان که محل درک، شعور، عقل و مرکز فرماندهى بدن است، در بالاترین نقطه قرار دارد. قرآن نیز فرموده است: «رزق شما در آسمان است» (761).

حضرت على(ع) در پاسخ همین سؤال فرمودند: «إِذَا فَرَغَ أَحَدُکُمْ مِنَ الصَّلَاةِ فَلْیَرْفَعْ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ لْیَنْصَبْ فِی الدُّعَاءِ فَقَالَ ابْنُ سَبَإٍ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! أَ لَیْسَ اللَّهُ فِی کُلِّ مَکَانٍ؟ قَالَ: َ بَلَى‏ ، قَالَ: فَلِمَ یَرْفَعُ یَدَیْهِ إِلَى السَّمَاءِ؟ فقال: أَ وَ مَا تَقْرَأُ «وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ». فَمِنْ أَیْنَ یُطْلَبُ الرِّزْقُ إِلَّا مِنْ مَوْضِعِ الرِّزْقِ وَ مَوْضِعُ الرِّزْقِ وَ مَا وَعَدَ اللَّهُ السَّمَاء»(762)؛ «وقتى از نماز فارغ شدید، دستانتان را به طرف آسمان بالا ببرید و دعا کنید. ابن سبا سؤال کرد: مگر خداوند در همه مکان‏ها نیست؟ حضرت فرمود: درست است. سؤال کرد: پس چرا دستمان را به طرف آسمان بالا ببریم؟ حضرت فرمود: آیا قرآن نخوانده‏اید که فرموده است: «رزق شما و آنچه وعده داده شده‏اید، در آسمان است» پس از کجا باید رزق را طلب کرد؟ باید از موضع و جاى رزق و آنچه که خداوند وعده کرده، طلب نمود که آسمان است». (763)

196- چرا قنوت در نماز، مستحب است؟ آیا این حکم، سند قرآنى دارد؟

قرآن تنها دلیل وجوب یا مستحب بودن احکام شرعى نیست؛ بلکه روایات اهل بیت علیهم‏السلام نیز سند احکام شرعى هستند. قنوت در لغت به معنى دعا و عبادات به همراه خضوع و خشوع است. خداوند در قرآن مى‏فرماید: «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِینَ‏»؛ (222)

در انجام همه نمازها، به خصوص نماز وسطى (ظهر) کوشا باشید و با حالت قنوت (خضوع و خشوع) براى خدا قیام کنید. برخى قنوت در این آیه را به معنى همان قنوت در نماز دانسته‏اند؛ ولى اغلب مفسران و فقیهان معتقدند، قنوت در این آیه به همان معنى لغوى «خضوع و خشوع» است. (764)

در هر صورت حتى اگر به این آیه یا آیه‏ى 43 سوره‏ى آل عمران بر مستحب بودن قنوت استدلال نشود، تردیدى نیست که قنوت یکى از اجزاى مستحب نماز است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و امامان معصوم علیهم‏السلام بسیار به آن توجه داشتند. در بعضى روایت‏ها آمده است که چون در محضر خدا براى نماز مى‏ایستیم، دعا مى‏کنیم. جا داشت که در پایان رکعت دوم نیز که ایستادن در محضر خدا تمام مى‏شود و به رکوع مى‏رویم، خدا را ستایش کنیم و او را بخوانیم. (765) (766)

197- آیا در قنوت مى‏شود دعاى فارسى خواند؟

بنا بر فتواى برخى از مراجع (مانند امام خمینى (ره)) دعا کردن در قنوت و نماز به فارسى اشکالى ندارد. برخى از فقها نیز دعا به فارسى و هر زبان دیگرى را جایز مى‏دانند؛ لکن عده‏اى هم آن را جایز نمى‏دانند و شما باید به فتواى مرجع تقلید خودتان مراجعه نمایید. (767)

198- چه دعایى در قنوت بخوانیم بهتر است؟

در قنوت بهترین دعاها، ادعیه قرآنى و دعاهایى است که از ائمه اطهار(ع) رسیده‏است.

در رساله‏هاى عملیه آمده است که در قنوت بهتر است این دعا خوانده شود:

» لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِیمُ الْکَرِیمُ ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ. سُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَ رَبِّ الْأَرَضِینَ السَّبْعِ- وَ مَا فِیهِنَّ وَ مَا بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین‏ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلِین. «

برخى دعاهاى قرآنى عبارت است از:

1. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (768).

«پروردگارا! به ما در دنیا (نیکی) عطا کن؛ و در آخرت نیز «نیکی» مرحمت فرما؛ و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»

2. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِین» (769).

«پروردگارا! پیمانه ی شکیبایی و استقامت را بر ما بریز؛ و قدمهای ما را ثابت بدار؛ و ما را بر جمعیت کافران، پیروز بگردان.»

3. «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» (770).

«پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن. پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آن چنان که (به خاطر گناه و طغیان،) بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی. پروردگارا! آنچه طاقت تحمل آن را نداریم، بر ما مقرر مدار؛ و آثار گناه را از ما بشوی؛ و ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده. تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان.»

4. «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ» (771).

«پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده‏ای.»

5. «رَبَّنا إِنَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» (772).

«پروردگارا! ما ایمان آورده‏ایم؛ پس گناهان ما را بیامرز، و ما را از عذاب آتش، نگاه دار.»

6. «رَبِّ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً إِنَّکَ سَمِیعُ الدُّعاءِ» (773).

«خداوندا! از طرف خود، فرزند پاکیزه‏ای (نیز) به من عطا فرما، که تو دعا را می‏شنوی.»

7. «رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ» (774).

«پروردگارا! به آنچه نازل کرده‏ای، ایمان آوردیم و از فرستاده (تو) پیروی نمودیم؛ ما را در زمره ی گواهان بنویس.»

8. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسْرافَنا فِی أَمْرِنا وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» (775).

«پروردگارا! گناهان ما را ببخش؛ و از تندروی های ما در کارها، چشم‏پوشی کن. قدمهای ما را استوار بدار؛ و ما را بر جمعیت کافران، پیروز گردان.»

9. «رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَ کَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الأَبْرارِ» (776).

«پروردگارا! ما صدای منادی (تو) را شنیدیم که به ایمان دعوت می‏کرد که: «به پروردگار خود، ایمان بیاورید.» و ما ایمان آوردیم. پروردگارا! گناهان ما را ببخش؛ و بدیهای ما را بپوشان؛ و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران.»

10. «رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ» (777).

«پروردگارا! آنچه را به وسیله ی پیامبرانت به ما وعده فرمودی، به ما عطا کن؛ و ما را در روز رستاخیز، رسوا مگردان؛ زیرا تو هیچ‏گاه از وعده ی خود، تخلف نمی‏کنی.»

11. «رَبَّنا آمَنَّا فَاکْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِینَ» (778).

«پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره ی یاران محمد) بنویس.»

12. «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ» (779).

«پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم؛ و اگر ما را نبخشی و بر ما رحم نکنی، از زیانکاران خواهیم بود.»

13. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ تَوَفَّنا مُسْلِمِینَ» (780).

«بار الها! صبر و استقامت بر ما فرو ریز؛ (و آخرین درجه ی شکیبایی را به ما مرحمت فرما؛) و ما را مسلمان بمیران.»

14. «رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ ما لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلاَّ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخاسِرِینَ». (781)

«پروردگارا! من به تو پناه می‏برم که از تو چیزی بخواهم که از آن آگاهی ندارم؛ و اگر مرا نبخشی، و بر من رحم نکنی، از زیانکاران خواهم بود.»

15. «رَبِّ اجْعَلْنِی مُقِیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی رَبَّنا وَ تَقَبَّلْ دُعاء» (782) .

پروردگارا! مرا برپا کننده ی نماز قرار ده، و از فرزندانم (نیز چنین فرما)، پروردگارا! دعای مرا بپذیر.

16. «رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ». (783)

«پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه ی مؤمنان را، در آن روز که حساب برپا می‏شود، بیامرز!»

17. «رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّىْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً» (784).

«پروردگارا! ما را از سوی خودت رحمتی عطا کن، و راه نجاتی برای ما فراهم ساز.»

18. «رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً» (785).

«پروردگارا! مرا (در هر کار،) با صداقت وارد کن، و با صداقت خارج ساز. و از سوی خود، حجتی یاری کننده برایم قرار ده.»

19. «رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی» (786).

«پروردگارا! سینه‏ام را گشاده کن».

20. «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» (787) .

«پروردگارا! علم مرا افزون کن.»

21. «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ» (788)

«پروردگار من! مرا تنها مگذار (و فرزند برومندی به من عطا کن)؛ و تو بهترین وارثانی.»

22. «رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ» (789).

«پروردگارا! ما را در منزلگاهی پربرکت فرود آر، و تو بهترین فرودآورندگانی.»

23. «رَبِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ – وَ أَعُوذُ بِکَ رَبِّ أَنْ یَحْضُرُونِ» (790).

«پروردگارا! از وسوسه‏های شیاطین به تو پناه می‏برم؛ و از اینکه آنان نزد من حاضر شوند (نیز) -ای پروردگار من- به تو پناه می‏برم.»

24. «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ» (791).

«پروردگارا! مرا ببخش و رحمت کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی.»

25. «رَبِّ هَبْ لِی حُکْماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ». (792).

«پروردگارا! به من علم و دانش ببخش، و مرا به صالحان ملحق کن.»

26. «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِی بِرَحْمَتِکَ فِی عِبادِکَ الصَّالِحِینَ» (793).

«پروردگارا! شکر نعمتهایی را که بر من و پدر و مادرم ارزانی داشته‏ای به من الهام کن، و توفیق ده تا عمل صالحی که موجب رضای توست انجام دهم، و مرا به رحمت خود در زمره ی بندگان صالحت وارد کن.»

27. «رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ» (794).

«پروردگارا! به من از صالحان ) فرزندان صالح) ببخش.»

28. «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ» (795).

«پروردگارا! مرا توفیق ده تا شکر نعمتی را که به من و پدر و مادرم دادی بجا آورم و کار شایسته‏ای انجام دهم که از آن خشنود باشی، و فرزندان مرا صالح گردان؛ من به سوی تو بازمی‏گردم و توبه می‏کنم، و من از مسلمانانم.»

29. «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ…» (796).

«پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه ی من شدند، وجمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز»

30. «رَبَّنا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا وَ أَنْتَ خَیْرُ الرَّاحِمِینَ» (797).

«پروردگارا! ما ایمان آوردیم؛ ما را ببخش و بر ما رحم کن؛ و تو بهترین رحم کنندگانی.»

31. «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقِینَ إِماماً» (798).

«پروردگارا! از همسران و فرزندانمان مایه ی روشنی چشم ما قرارده، و ما را برای پرهیزگاران پیشوا گردان.»

32. «رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً» (799).

«پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است.»

33. «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِاِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونا بِالإِیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ» (800).

«پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینه‏ای نسبت به مؤمنان قرار مده. پروردگارا، تو مهربان و رحیمی.»

34. «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا فِتْنَةً لِلَّذِینَ کَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنا رَبَّنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (801).

«پروردگارا! ما را مایه ی گمراهی کافران قرار مده، و ما را ببخش، ای پروردگار ما که تو عزیز و حکیمی.»

35. «رَبَّنا أَتْمِمْ لَنا نُورَنا وَ اغْفِرْ لَنا إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ» (802).

«پروردگارا! نور ما را کامل کن و ما را ببخش که تو بر هر چیز توانائی.» (803)

**—

تشهد

199- فلسفه‏ى نشستن و برخاستن در نماز چیست؟

آنچه در مورد فلسفه‏ى ایستادن در نماز مى‏توان بیان کرد این است که: ایستادن، به توحید افعالى اشاره دارد؛ یعنى «عبد» در برابر حق مطلق و مقام قیومیت، قیام کرده است؛ به گونه‏اى که نماز گزار خود را در محضر حق، حاضر مى‏بیند و در عالمى که محضر ربوبیت خداوند است خود را از کسانى مى‏داند که در پیشگاه خداوند، مؤدبانه ایستاده‏اند. نماز گزار با تمام وجود چنین احساسى دارد و اهمیت مناجات با حق تعالى را کاملا درک مى‏کند. امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: پدرم (امام سجاد علیه‏السلام) وقتى به نماز مى‏ایستاد، گویى شاخه‏ى درخت بود که جز آنچه باد از او به حرکت در مى‏آورد چیزى از او تکان نمى‏خورد. (804)

امام زین‏العابدین علیه‏السلام مى‏فرماید: از حقوق نماز است که بدانى نماز، ورود به محضر خدا است و بدانى که هنگام نماز در پیشگاه خدا ایستاده‏اى. (805)

آنچه در بیان فلسفه‏ى نشستن در نماز – که همان تشهد است – مى‏توان گفت این است که: نماز گزار هنگام ورود به نماز در اذان و اقامه، به وحدانیت، رسالت و امامت، شهادت مى‏دهد و در تشهد – هنگام خروج از نماز که در واقع خروج از فنا به بقا و از خودخواهى به خدا خواهى است – در واقع یاد آور این حقیقت است که نماز، رسیدن به توحید حقیقى و شهادت به وحدانیت خداوند است؛ چون او همه چیز است: «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِنُ»؛ (806)

او اول و آخر و پیدا و پنهان است.

ایستادن، آغاز سفر براى خدا و نشستن، اوج تعظیم و کرنش براى حرکت به سوى او است: «کَما بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ»؛ (538)

همان گونه که شما را در آغاز آفرید، بازمى‏گردید.

پس در همه‏ى حالات (ایستاده یا نشسته) شایسته است، مقصد فراموش نشود و حقیقت وحدانیت و الوهیت حق، تمام وجود نماز گزار را پر کند و قلبش را در این سفر معراجى، خدایى کند تا شهادتش حقیقت پیدا کند و از نفاق و شرک منزه گردد. شهادتى که در حال ایستادن هنگام اذان و اقامه گفته مى‏شود، شهادت قبل از سفر است و شهادتى که در حال نشستن در تشهد گفته مى‏شود، شهادت پس از سفر است. پس خوب است انسان بر این حالت خویش که مقام قرب الهى است مواظبت کند، تا جاودان باشد.

امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: تشهد، ستایش خداوند بلند مرتبه است. (807)

آنچه از فلسفه‏ى ایستادن و نشستن در نماز گفته شد، تنها بخش بسیار کوچکى از آن است. (808) (809)

200- چرا تشهّد در رکعت دوم خوانده مى‏شود؟

اصل نمازها دو رکعتى است که به آن «فرض الله» مى‏گویند و دو رکعت دیگر آن «فرض النبى» است. از همین رو در پایان دو رکعت تشهّد خوانده مى‏شود. «قنوت» نیز که در نماز مستحب است، در رکعت دوم خوانده مى‏شود. البته باید توجه داشت که مقرر شدن جایگاه و شرایط خاص براى هر عمل، خود از اهداف و فلسفه‏هاى نماز است تا روح وحدت و یگانگى و همراهى داشتن را در نمازگزاران تقویت کند و آنان را منظم و جامعه پذیرتر نماید. (810)

201- امت‏هاى پیشین در نماز خود به جاى «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» چه مى‏گفتند؟

کیفیت نماز در ادیان پیشین روشن نیست؛ از این رو اولا: معلوم نیست که نماز در شریعت‏هاى پیشین داراى تشهد بوده تا گفته شود در تشهد به جاى «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ» چه مى‏گفته‏اند، ثانیا: در بسیارى از احادیث به شیوه‏هاى مختلف آمده است که پیامبران الهى به پیامبر خاتم معتقد بودند و به او و اهل بیتش محبت داشتند و خداوند را به واسطه‏ى نام آنان و توسل به آن‏ها مى‏خواندند. در روایتى آمده است: حضرت آدم علیه‏السلام به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او متوسل شد تا ترک اولاى (811) او بخشیده شد، همچنین در حدیثى دیگر آمده است: بر پیشانى کشتى حضرت نوح علیه‏السلام نام پنج تن آل عبا نوشته شده بود. (812) (813)

**—

سلام

202- فلسفه «سلام» در نماز چیست؟

آخرین مرحله نماز، سلام و درود فرستادن بر پیامبر اکرم (ص)، بندگان صالح و همه نمازگزاران است.

«تکبیرة الاحرام» اجازه ورود به نماز و «سلام» اجازه خروج از آن است.

در باره حکمت و فلسفه «سلام» مى‏توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. احساس یگانگى و همدلى مسلمانان

نمازگزار وقتى در سلام نماز به همه مؤمنان و بندگان صالح و بر خودش سلام مى‏دهد، احساس مى‏کند که تنها نیست و یکى از آحاد امت بزرگ اسلام است و با مردان خدا، در هر جاى زمین، احساس همبستگى مى‏کند.

2. امان خواستن از خدا

واژه سلام در میان دو معنا مشترک است:

1. درود و تحیت و آرزوى سلامتى کامل براى مؤمنان

2. نام مقدس خداوند

طبق معناى نخست، مفهوم سلام‏هاى نماز روشن است ؛ ولى بر اساس معناى دوم ؛ اشاره و کنایه از این است که نمازگزار به اذن پروردگار، سلامتى و امن از عذاب را براى مؤمنان تفأل مى‏زند.

امام صادق(ع) مى‏فرماید: » مَعْنَى السَّلَامِ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلَاةٍ، الْأَمَانُ (814)؛ معناى سلام در آخر هر نمازى، امان است» ؛ یعنى، اگر نماز را در حالى که قلبش خاضع است به جاى آورد، از بلاهاى آخرت در امان خواهد بود» (815).

3. جلب رحمت الهى

امام على(ع) مى‏فرماید: در معناى » السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ » از خدا ترحّم خواستن براى خود و همه بندگان است، که این خود سبب ایمن شدن از عذاب قیامت است (816).

4. یاد آورى نام الهى

امام صادق (ع) فرموده است: «سلام، یکى از اسم‏هاى خدا است و اگر مى‏خواهى سلام نماز را به خوبى انجام داده و معنایش را ادا کنى، پس باید از خدا بترسى و دین، قلب و عقلت را سالم نگه دارى و آنها را به ظلمت گناه نیالایى» (817).

5. تلقین نیکى ها و شایستگى ها

یکى از درس‏ها و ثمرات نماز این است که هر نماز گزارى، در هر شبانه روز، پنج بار به خود تلقین مى‏کند که: از بندگان نیکوکار و شایسته خداوند است (السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَى عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِین). کسى که نماز مى‏خواند، اگر به معناى این جمله توجّه کند، وجدانش تحت تأثیر قرار مى‏گیرد و سعى مى‏کند با پیام آن تلقین، مخالفت نکند و اعمال خلاف مرتکب نشود و خود را هر چه بیشتر به نیکوکاران، نزدیک سازد(818).

6. ارتباط با فرشتگان

سلام، نوعى ارتباط با فرشتگان و اظهار دوستى با آنان است. در بیان این مطلب، روایتى نقل شده است که از امام صادق (ع) پرسیدند: چرا در وقت سلام، نماز گزار نخست رو به طرف راست بر مى‏گرداند، نه به چپ؟ فرمود: ملکى که کارهاى بد را مى‏نویسد، در طرف چپ است. و چون نماز همه‏اش خوب است و بدى در او نیست، به طرف راست سلام داده مى‏شود، نه طرف چپ.(819)

7. پیوند دوستى و محبت با دیگران

سلام، خواستارى سلامتى، امنیت، خیر و برکت و سعادت است. نماز گزار با سلام دادن، نشان مى‏دهد که دوست دار و خیرخواه همه خوبان و نیکوکاران است و همواره آرزوى سلامتى آنان را دارد. این مسأله باعث نزدیکى قلب‏ها به هم و مستحکم‏تر شدن دوستى‏ها و برادرى‏ها است. (820)

203- چه کسانى مخاطب سه سلام پایان نماز هستند؟

جمله: السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ… خطاب به پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله است که در قرآن نیز به آن سفارش شده است (83)

جمله‏: «السَّلَامُ عَلَیْنَا…» خطاب به ما و بندگان نیکوکار خدا است. مسلمانان در هر نمازى پیوند دوستى با همه‏ى بندگان نیکوکار خدا را به خود تلقین مى‏کنند و درود صلح را بر بندگان نیکوکار مى‏فرستند.

و جمله‏: «السَّلَامُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ…» بنابر یک نقل، خطاب به انبیاء، ملائکه و امامان معصوم است که نماز گزار آنان را در ذهنش مجسم مى‏سازد و بر آنان درود مى‏فرستد. (821)

همچنین گفته‏اند: خطاب به همه‏ى مؤمنان است؛ یعنى سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنان. (822) (823)

204- چرا «سلام» نماز در پایان آن قرار دارد، نه در آغاز آن؟

سلام فقط براى شروع و آغاز دیدار نیست؛ بلکه در فرهنگ و لغت عرب، به معناى خداحافظى نیز مى‏باشد. آنان زمانى که از یکدیگر جدا مى‏شوند، مى‏گویند: «سلام ‏علیکم».

درباره «سلام آخر» نماز گفته شده است: انسان در نماز، ارتباطى وثیق با خدا برقرار و با دیگران قطع رابطه مى‏کند. اما در پایان نماز – که بازگشت از معراج است – با خلق خدا ارتباط پیدا مى‏کند و در این مرحله به مؤمنان و صالحان سلام و درود مى‏فرستد.

نمازگزار با «تکبیرة الاحرام» وارد نماز مى‏شود و چیزهایى براى او حرام مى‏گردد. اما سلام نماز براى این است که نمازگزار با آن، از نماز خارج شود. نمازگزار از ابتداى نماز تا آخر، کم کم حضورش پیش خدا، ملائکه و پیامبران زیاد مى‏شود و «سلام» تحیت به پیامبران، مؤمنان و ملائکه‏اى است که حاضر شده‏اند.

سلام، سلامتى بنده از آتش به وسیله نمازى است که قبول شده و با نماز مقبول، سایر اعمال او هم پذیرفته مى‏شود. بنا بر این پایان نماز جاى سلام، تحیت، سلامتى و شادمانى است؛ نه ‏ابتداى ‏نماز. (824)

205- آیا پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله هنگام نماز همین صلواتى را که ما امروز در نماز ادا مى‏کنیم، به جا مى‏آوردند یا از سخن شایسته دیگرى استفاده مى‏کردند؟

خداوند متعال مى‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلیماً»؛ (83)

خداوند و فرشتگانش بر پیامبر صلى الله علیه و آله درود مى‏فرستند، اى کسانى که ایمان آورده‏اید! بر او درود فرستید و سلام گویید و تسلیم فرمانش باشید.

مقام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آن قدر والا است که آفریدگار هستى و فرشتگان بر او درود مى‏فرستند و خداوند به انسان‏ها نیز دستور داده که بر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درود و سلام بفرستند و در برابر فرمان او تسلیم باشند؛ زیرا او گوهر گران قدر عالم آفرینش است. (825)

بر اساس روایات اسلامى، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز در نمازهایشان همین صلواتى را مى‏فرستادند که ما امروز در نمازهایمان مى‏فرستیم. ابوحمزه‏ى ثمالى از «کعب» نقل مى‏کند: «هنگامى که آیه 56، سوره‏ى احزاب، نازل شد عرض کردیم: سلام بر تو را مى‏دانیم، ولى صلوات بر تو چگونه است؟ حضرت فرمودند: بگویید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ کَمَا صَلَّیْتَ عَلَى إِبْرَاهِیم‏…؛ سپس فرمودند: نماز بگزارید همان طور که ما را مى‏بینید، آن گاه آن حضرت نماز گزاردند [و در نمازشان همین صلوات را قرائت فرمودند]. (826) (827)

206- چرا پیامبر (ص) در نماز بر خودش صلوات مى‏فرستد؟

در رابطه با این سؤال به چند نکته اشاره مى‏شود:

الف- پیامبر (ص) موظف بود نماز را همان گونه که خداوند امر فرموده است، به جاى آورد. و یکى از اعمال و اذکار نماز نیز «سلام» است که پیامبر (ص) مثل سایر مسلمانان، عمل مى‏کرد. بر این اساس پیامبر (ص) و دیگر مردم در احکام الهى مساوى‏اند.

ب- قرآن مجید نیز مى‏فرماید: «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیماً» ؛ (83)

«خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود مى‏فرستند. اى کسانى که ایمان آورده‏اید، بر او درود فرستید و به فرمانش بخوبى گردن نهید».

پیامبر (ص) خود در رأس مؤمنان و اولین ایمان آورندگان است و از دیگران اولاتر است که بر خود به عنوان پیامبر خدا سلام و درود بفرستد. قرآن مجید مى‏فرماید: » آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّه‏…» (828)

؛ «پیامبر [خدا] بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است».

از آنجایى که رسول اکرم (ص) خود مؤمن است و آیه قبلى شامل خود آن حضرت نیز مى‏شود که به مؤمنان دستور مى‏دهد به پیامبر صلوات بفرستند بنابراین موظف به فرستادن صلوات و درود بر خود بود.

ج – پیامبر (ص) یک شخصیت حقیقى مانند دیگر مردم دارد و یک شخصیت حقوقى به عنوان فرستاده خدا و در این موارد جهات و حیثیات متفاوت است؛ یعنى، مقام رسالت و شخصیت حقوقى پیامبر (ص) را همه باید پاس داشته و احترام بگذارند. این مسأله از چنان اهمیتى برخوردار است که شخصیت حقیقى پیامبر (ص) نیز از این وظیفه مستثناء نیست. (829)

207- چرا پس از پایان نمازها آیه صلوات مى‏خوانند و بعد از آن باید سه بار صلوات بفرستیم؟

این کار ریشه در سنت و سیره‏ى پیشوایان معصوم علیهم‏السلام دارد و مؤمنان نیز این اعمال را به پیروى از سنت و سیره‏ى آن بزرگواران به جا مى‏آورند. حضرت امام موسى کاظم علیه‏السلام مى‏فرماید: هر کس بعد از نماز صبح و نماز مغرب قبل از آن که پاهایش را حرکت دهد یا کسى سخنى بگوید، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ…» را بخواند و بگوید: خدایا! بر محمد و ذریه‏ى آن حضرت درود بفرست، آن گاه خداوند صد حاجت او را برآورده مى‏کند. (هفتاد حاجت در دنیا و سى حاجت در آخرت). (830) (831)

208- آیا با شنیدن نام پیامبر (ص) در نماز باید صلوات بفرستیم؟

این کار مستحب است و واجب نیست. (832)

**—

تعقیبات بعد از نماز – آیه‏ (امَنَ الرسُولُ)

209- کدام یک از آیه‏هاى سوره‏ى بقره از دیگر آیات آن مهم‏تر است و آن را بعد از نماز عشا مى‏خوانند؟ لطفا شأن نزول آن آیه‏ى شریف را بیان فرمایید.

از آن جا که در دو آیه‏ى آخر سوره‏ى بقره، خلاصه‏اى از تمام سوره‏ى بقره آمده است، رهبران اسلام در احادیث متعددى ما مسلمانان را به خواندن این دو آیه بعد از نماز عشا ترغیب کرده‏اند و ثواب‏هاى گوناگونى براى آن بیان داشته‏اند. خداوند متعال در این دو آیه مى‏فرماید: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ… «؛ (833)

پیامبر به آنچه از طرف پروردگارش بر او نازل شده ایمان آورده است [و رهبرى است که به تمام سخنان خود کاملا مؤمن است] و مؤمنان [نیز] به خدا و فرشتگان او و کتاب‏ها و فرستادگان وى همگى ایمان آورده‏اند [و مى‏گویند:] ما میان پیامبران او فرق نمى‏گذاریم [و به آن‏ها ایمان داریم] و گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم، پروردگارا! [انتظار] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت [ما] به سوى تو است. خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانایى‏اش تکلیف نمى‏کند، [به همین جهت انسان] هر کار [نیکى] انجام دهد براى خود انجام داده و هر کار [بدى] کند به زیان خود کرده است. (834)

از «ابن‏عباس» و «ابوهریره» چنین روایت شده است که وقتى آیه‏ى: وَ إِنْ تُبْدُوا ما فی‏ أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ…؛ (835)

نازل شد، صحابه نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمدند و گفتند: یا رسول الله! ما تحمل این آیه را نداریم. رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند: آیا مى‏خواهید مانند اهل کتابى که قبل از شما بودند، باشید؟ آنان به پیامبرانشان گفته بودند: گوش دادیم؛ ولى نافرمانى کردیم. شما باید بپرهیزید و از خداوند بترسید و فرمانبردار خداوند متعال باشید. وقتى صحابه این موضوع را از پیامبر صلى الله علیه و آله شنیدند زبان خویش را بستند و مطیع شدند، سپس این آیه در ادامه‏ى فرمان بردارى آنان نازل شد: «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»؛ (836)

خداوند هیچ کس را بیشتر از توانایى‏اش مکلف نمى‏سازد.

حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله در اهمیت این دو آیه مى‏فرمایند: خداى متعال سوره بقره را به این دو آیه ختم کرده و آن دو آیه را از گنج خود که زیر عرش قرار دارد، به من داده است، پس این دو آیه را بیاموزید و آن را به پسران خود یاد دهید؛ زیرا هم قرآن است و هم دعا. (837) (838)

210- در مفاتیح الجنان آمده است: هر کس بعد از نماز عشا آیه (آمن الرسول) را تلاوت کند، ثواب نماز شب براى او نوشته مى‏شود. آیا این شخص با فردى که نیمه شب برمى‏خیزد و نماز شب مى‏خواند تفاوتى ندارد؟ یا در روایت آمده است که تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام برتر از هزار رکعت نماز مستحب است و…؟

اولا: این گونه روایات براى بیان اهمیت و ارزش این اعمال ذکر شده است و مى‏خواهد بفهماند که مثلا تلاوت آیه‏ى (آمن الرسول) یا تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام خیلى ارزشمند است، نه این که این‏ها با خواندن نماز شب یا نماز مستحبى تفاوتى ندارد.

ثانیا: همان گونه که در پرسش اشاره شد، تلاوت آیه‏ى مذکور ثواب نماز شب را دارد؛ ولى نماز شب چنان که در روایات آمده علاوه بر ثواب، داراى آثار و نتایج دیگرى همچون: برکت رزق، زایل شدن غم و اندوه، حصول معنویت و… است. (839)

که این آثار براى تلاوت آیه‏ى «آمن الرسول» گفته نشده است؛ بنابراین حال کسى که این آیه را تلاوت کند با کسى که نماز شب بخواند متفاوت خواهد بود. همچنین خواندن نماز مستحبى و تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام هر کدام داراى آثارى است که ممکن است دیگرى آن آثار را نداشته باشد. (840)

211- بعد از نماز وقتى مى‏خواهم دعا کنم، همیشه بر زبانم جارى مى‏شود که به خداوند متعال سلام کنم، اما در همین لحظه «اعوذ بالله» مى‏گویم و منصرف مى‏شوم؛ یعنى فکر مى‏کنم خیلى عاجزتر از آنم که به خداى خویش سلام کنم. مى‏خواستم ببینم حکم سلام کردن به خداوند متعال چیست؟

از آیات قرآن کریم و روایات معصومین علیهم‏السلام استفاده مى‏شود که بنده باید در برابر خداوند متعال، خشوع و خضوع داشته باشد و خداوند را تسبیح نماید: «تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ… «؛ (841)

آسمان‏هاى هفت گانه و زمین و هر کس که در آن‏ها است او را تسبیح مى‏گویند و هیچ چیز نیست، مگر این که در حال ستایش است و او را تسبیح مى‏گوید… .

هم چنین باید خدا را از تمام نقایص پاک شمرد؛ زیرا او وجودى بى‏پایان و نامحدود است و دست اندیشه‏هاى بلند به دامن کبریایى‏اش نمى‏رسد و تغییر و گوناگونى در او راه ندارد.

آرى! خداوند خود را این گونه وصف کرده است: «هُوَ اللَّهُ الَّذی لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ…»؛ (842)

او خدایى است که معبودى جز او نیست، او حاکم و مالک اصلى است، از هر عیب منزه است، به کسى ستم نمى‏کند، به مؤمنان امنیت مى‏بخشد. اساسا دعوت خداوند به سوى سلامت است: «وَ اللَّهُ یَدْعُوا إِلى‏ دارِ السَّلامِ…»؛ (843)

خداوند به سراى صلح و سلامت دعوت مى‏کند. همچنین درود و تحیت بهشتیان نیز چیزى جز «سلام» نیست: «إِلاَّ قیلاً سَلاماً سَلاماً»؛ (844)

سخنى جز سلام و درود نیست. اما این مطلب که انسان به خداوند متعال سلام کند، در جایى وارد نشده است. (845) (846)

تکبیر گفتن بعد از نماز

212- بیشتر نماز گزاران پس از سلام نماز سه بار با صداى بلند تکبیر گفته، همراه آن، شعار مى‏دهند، سؤال این است که آیا اسلام و قرآن، این شعارها را بدعت و غیر اسلامى مى‏داند، یا خیر؟ اگر بدعت نیست دلیل عقلى، قرآنى و اجتماعى آن را به طور مشروح، واضح و مستدل بیان فرمایید.

بدعت، نسبت دادن امور خارج از دین به دین است؛ (847) ولى شعار، نوعى ابراز عقیده، موجودیت، حمایت و پشتیبانى است و بدعت نیست؛ زیرا اولا: هیچ دلیل شرعى بر نهى از آن وجود ندارد، ثانیا: شعار اگر در جهت تأیید اسلام و مسلمانان باشد، مى‏تواند مصداقى از «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (848) و «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ …» (849) باشد؛ یعنى هر نیرویى دارید، براى مقابله با آن‏ها (دشمنان) آماده سازید.

گذشته از این، شعار دادن سابقه‏اى تا صدر اسلام دارد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بارها در جنگ‏ها به شعار متوسل مى‏شدند؛ از جمله شعار «اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ ، اللَّهُ أَعْلَى وَ أَجَلُّ» در برابر شعار دشمن که مى‏گفتند: » اعْلُ هُبَلُ ، اعْلُ هُبَلُ » یا » اللَّهُ مَوْلَانَا وَ لَا مَوْلَى لَکُمْ » در برابر » نَحْنُ لَنَا عُزَّى وَ لَا عُزَّى لَکُمْ » که در پایان جنگ احد از سوى دشمن سر داده شده بود، در تاریخ، معروف است. (850)

بنابراین، شعارهایى که براى تحکیم حکومت اسلامى و کیان مسلمانان باشد، نه تنها از آن نهى نشده، بلکه مستحب نیز هست. (851)

جمعى خواندن تعقیبات نماز

213- با توجه به آیات شریف 55 و 205 سوره اعراف، آیا جمعى خواندن دعاها با آیه‏هاى یاد شده منافات ندارد؟

الف – اگر گفته شده خدا را به طور «خفه» و پنهانى بخوانید، براى این است که از «ریا» دورتر و به اخلاص نزدیک‏تر و با تمرکز فکر و حضور قلب همراه باشد. ممکن است منظور از «تضرع»، دعاى آشکار و منظور از «خفیه»، دعاى پنهانى باشد؛ پس مى‏توان نتیجه گرفت هر مقامى اقتضایى دارد، گاهى باید آشکارا و گاهى پنهانى دعا کرد. اتفاقا گاهى براى ترویج دین و تبلیغ آن، لازم است دعا به صورت آشکارا و گروهى خوانده شود و هیچ منافاتى ندارد که دعا را با رعایت حضور قلب و اخلاص به صورت گروهى و آشکارا بخوانیم. معیار، آن است که هنگام تضرع و زارى در پیشگاه خداوند، صدا آن قدر بلند نشود که منافى با ادب عبودیت باشد. (852)

ب – هرگز جمع یا مفرد آمدن لفظ، دلیل بر لزوم جمعى انجام دادن عمل یا عکس آن نیست؛ چنان که الفاظ در «سوره‏ى حمد» به صورت جمع آورده شده است؛ ولى مى‏توان آن را فرادا خواند؛ البته در روایات توصیه شده است که دعا، تا جایى که امکان دارد به صورت گروهى خوانده شود. گفتنى است هر چند در اسلام، خواندن دعا به صورت جمعى سفارش شده، ولى گاهى آثارى در دعاى فردى وجود دارد که در دعاى گروهى نیست و همین طور عکس آن. (853) (854)

**—

نماز یا دعا؟!

214- آیا بهتر نیست به جاى نماز و دعا، خدا را در دل بخوانیم؟

نماز یک مجموعه چند منظوره است که بدون انجام دادن آن، اهداف مشخص شده تأمین نمى‏گردد.

آرى اگر هدف نماز تنها و تنها دلخوش کردن با یاد خدا بود؛ این کار با راز و نیاز و خلوت دل نیز حاصل مى‏شد؛ ولى علاوه بر هدف یاد شده، کارکردهاى فراوان دیگرى در نماز هست که تنها در پرتو نماز مى‏توان آنها را محقق ساخت.

بعضى کارکردها و اهداف نماز عبارت است از:

1. طهارت و پاکیزگى (وضو ، غسل ، لباس پاک و مکان پاک)؛

2. توجه به حلال و حرام و کسب حلال (مکان مباح ، آب مباح و لباس مباح)؛

3. توجه به زمان ، وقت و فرصت‏ها (پنج وقت نماز)؛

4. توجه به معارف اصلى اعتقادى (اصول مطرح شده در سوره حمد و…)؛

5. توجه به الگوها و نمونه‏هاى عالى (أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ‏ ، عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ…)؛

6. اعلام و شعار (اذان و اقامه)؛

7. وحدت و همدلى (نماز جماعت، نمازهاى جمعه و عید)؛

8. نشاط (ارتباط با آب در وضو و غسل)؛

9. نظم و انضباط (که در تمامى اعمال نماز از اذان تا وضو و رکعات ملحوظ است)؛

10. تحرک بدنى (قیام، رکوع و سجده).

آنچه گفته شد، تنها بعضى از آثار نماز و کارکردهاى آن است؛ حال آیا مى‏توان گفت که تنها در گوشه‏اى خزیدن و با دل به یاد خدا بودن از نماز کفایت مى‏کند؟ (613)

215- آیا خواندن نماز در هر روز و شب، کار تکرارى نیست؟

اگر غرض و هدف در کارى معلوم نباشد، فعالیت‏هایى که براى آن انجام مى‏گیرد، خسته کننده، تکرارى و بى‏معنا به نظر مى‏رسد. اگر ندانیم که یک بنّا، براى چه منظور آجرها را روى هم مى‏گذارد، کار او به نظر کارى تکرارى و بى‏دلیل خواهد آمد؛ ولى چنان که بدانیم قرار است ساختمانى ساخته شود که افرادى در آن سکونت پیدا کنند، دیگر کار چندین روزه و چند ماهه بنّا و کارگر، بى معنا و تکرارى نخواهد بود.

در نماز نیز همین منطق حکم‏فرما است.

به چند نکته توجه کنید تا موضوع روشن شود:

1. انسان در سیر و سفرى سخت و دشوار است و به سوى هدفى بزرگ و متعادل، در حرکت است: «یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّکَ کادِحٌ إِلى‏ رَبِّکَ کَدْحاً فَمُلاقیهِ (855)؛ اى انسان تو با رنج و سختى به سوى پروردگارت در حرکتى تا او را ملاقات کنى».

وقتى چنین هدف بزرگ و ارجمندى در کار است، باید همواره ابزارى در کار باشد که به انسان یادآورى کند؛ وگرنه مقصود فراموش مى‏شود و او در پیچ و خم زندگى، از همه جا بى خبر در راه خواهد ماند. اگر کسى بخواهد به قله‏اى بزرگ صعود کند و یا غارى بزرگ را در دل زمین طى کند، نیازمند است که در هر مقطع و گذرگاه، مسیر را بررسى و به علایم و نشانه‏ها، توجه کند تا راه را گم نکند؛ وگرنه در پیچ و تاب غار گم خواهد شد و یا اگر در جاده‏اى طولانى به طرف مقصدى در حرکت هستید، چنانچه تابلو و نشانه‏اى در کار نباشد، انسان سرگردان خواهد شد و چه بسا که هرگز به مقصد نرسد.

نماز یادآورى کننده و تابلویى است که در همه مقاطع زندگى، به کار مى‏آید و براى یادآورى ضرورى است: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری (175) ؛ و نماز را به خاطر یاد من به پادار».

2. معرفت نعمت‏هاى الهى و شکرگزارى در درگاه او؛ شناخت نعمت‏هاى الهى و نعمت بخش هستى و شکرگزارى در درگاه او موضوعى است غیر قابل تردید و هر وجدان سالمى، بر ضرورت آن تأکید مى‏کند. بى تردید نماز جلوه‏اى از شکرگزارى به درگاه خداوند است: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ – الَّذی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ (856)؛ پس پروردگار این خانه (کعبه) را بپرستید که شما را سیر کرد و امنیت بخشید».

اکنون باید به این پرسش، پاسخ داد که آیا نعمت‏هاى الهى، هر روز تجدید نمى‏شود؟ آیا هر روز و هر شب و هر ساعت و هر لحظه نعمت تازه‏اى به ما ارزانى نمى‏شود؟

هر نفس نو مى‏شود دنیا و ما

بى خبر از نو شدن اندر بقا

عمر همچون جوى نونو مى‏رسید

مستمرى مى‏نماید در جسد

(مولوى)

پس هر نماز شکرى است در برابر نعمت‏هاى جدید و قدیم خداوند و البته که:

از دست و زبان که برآید

کز عهده شکرش به در آید

شکر منعم واجب آید در خرد

ورنه بگشاید در خشم ابد

(سعدى)

سر ببخشد، شکر خواهد سجده‏اى

یا ببخشد، شکر خواهد قعده‏اى

(مولوى)

3. انسان هر روز، نیازهاى جدیدى دارد که آن را مى‏طلبد. نماز که زیباترین شکل و هندسه توجه به خدا است؛ مناسب‏ترین فرصت براى درخواست و دعا به درگاه او است.

گفت وقت فقر و تنگى دو دست

جست و جوى آزموده بهتر است

درگهى را کآزمودم در کرم

حاجت نو را بدان جانب برم

(مولوى)

پس همان گونه که آدمى نیازهاى نویى دارد، باید نمازهاى تازه‏اى نیز داشته باشد.

4. بدن انسان، همواره نیاز به آب و غذا و هوا دارد تا به حیات خود ادامه دهد و سالم بماند. روح و روان انسان نیز براى سلامت خود، نیاز به تغذیه مناسب فکرى و روحى دارد. نماز تغذیه منظم و برنامه ریزى شده، براى روح و روان انسان است.

5. ظاهر بعضى از کارها تکرارى است؛ ولى در مجموع هدفى را تعقیب مى‏کند و بدون همان کارهاى به ظاهر تکرارى، به نتیجه نخواهد رسید. وقتى براى احداث جاده‏اى به تونلى نیاز مى‏شود، کندن هر سنگ و خارج کردن خاک‏ها، کارهایى مشابه و تکرارى است. پس بدون این که این روش دنبال شود، تونل گشوده نمى‏شود و راه باز نمى‏گردد.

در بسیارى از جاها تکرار یک کار نه تنها عیب نیست بلکه یک حسن است؛ مثلا یک نویسنده هر مقدار نویسندگى را تکرار و تجربه کند براى شخص نویسنده مفیدتر خواهد بود، رفته رفته تجاربى را کسب مى‏کند که قبلا بدان آگاه نبوده، و یا یک پزشک هر مقدار خدمت بیشتر انجام بدهد، تجربه پزشکى بیشترى کسب خواهد نمود.

حتى تجربه در جهان امروز یک امتیاز است؛ اگر دولتى بخواهد پروژه‏اى را به یک پیمانکار بدهد، اول تجربه و کار آن پیمانکار را مشاهده مى‏کند، بعد انجام پروژه را بدو مى‏سپارد.

اگرچه این مثالها، مثالهایى در امور اقتصادى و مادى‏اند، ولى در عبادت هم هر مقدار انسان معرفت بیشتر به خداوند عالمیان پیدا کند، به همان مقدار به خداى یکتا نزدیک‏تر مى‏شود شخص مؤمن چیزهایى را امروز درک مى‏کند که تا دیروز درک نمى‏کرده است و همین امر، ایمان او را محکم‏تر مى‏کند.

پس هر نماز، تکرار نماز قبل نیست، بلکه خود یاد جدیدى از معبود و خالق هستى است؛ که خدا را در آن وقت معین به یاد نمازگزار مى‏آورد و از غفلت دور مى‏کند. وجود آدمى را که بر اثر ارتباط با امور دنیایى، به مادیات روى آورده، دوباره مى‏پالاید و از غرق شدن او در باتلاق دنیا جلوگیرى مى‏کند. دستش را مى‏گیرد و یک پله و یک قدم به کمال نزدیک مى‏کند. و بالاتر از همه این حرف‏ها، تکرار نماز در طول عمر بشر، دستور شارع مقدس است.

به نظر مى‏رسد هر نماز، با نماز قبلى مشابه است؛ ولى حقیقت آن است که هر نماز انسان را یک پله بالاتر و یک قدم به هدف نزدیک‏تر مى‏سازد. در آیه پایانى سوره علق مى‏خوانیم: «سجده کن و نزدیک شو» (857). (858)

**—

هدف از خواندن دعا

216- هدف از خواندن دعا چیست؟

دعا کردن آثار فراوانى براى انسان دارد؛ از جمله: آثار روانى، اجتماعى، تربیتى، معنوى، تقویت اراده، برطرف کردن ناراحتى‏ها، روشن شدن چراغ امید در دل انسان، آرامش دل، شادى و فرح باطنى، رضا و تسلیم در برابر خداوند، عبادت و خضوع در پیش گاه الهى، تقرب به خدا به وسیله‏ى دعا، آگاهى و بیدارى دل و اندیشه و… .

خداوند متعال مى‏فرماید: «وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی‏ وَ لْیُؤْمِنُوا بی‏ لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»؛ (859)

هنگامى که بندگان من از تو درباره‏ى من سؤال کنند (بگو) من نزدیکم! دعاى دعا کننده را هنگامى که مرا مى‏خواند پاسخ مى‏گویم، پس آن‏ها باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان بیاورند تا راه یابند [و به مقصد برسند].

امام صادق علیه‏السلام مى‏فرماید: نزد خداوند مقاماتى است که هیچ کس بدون دعا به آن نمى‏رسد. (860) (861)

**—

شرایط عبادت

217- عبادت چه شرایطى باید داشته باشد؟

به طور کلى در عبادات – که یکى از بارزترین آن نماز است – دو شرط لازم است:

1. شرط صحت؛

2. شرایط کمال و قبولى.

البته هر دو مهم، ولى اولى بر دومى مقدم است.

یکم. شرط صحت نماز، به دو عامل بستگى دارد:

1. صحیح بودن شکل ظاهرى نماز؛ 2. صحیح بودن نیت و هدف آن.

اما صحیح بودن شکل نماز؛ به این است که به همان شکل و شیوه معین از سوى خدا و مکتب انجام گیرد؛ نه از روى سلیقه‏هاى شخصى. حضرت ابراهیم(ع) از خداوند درخواست مى‏کند: «خدایا! نحوه صحیح عبادت را به ما نشان بده» (أَرِنا مَناسِکَنا). پس این که کجا باید شکسته بخوانیم و یا تمام، آهسته بخوانیم یا بلند، تعداد رکعات و امثال آن چگونه باشد و… مربوط به شکل ظاهرى نماز است که باید به همان صورتى که دستور داده‏اند، انجام دهیم. در غیر این صورت باطل و بى ارزش است؛ مثل دندانه‏هاى یک کلید که اگر اندکى ریز یا درشت باشند، دیگر قفل را باز نمى‏کنند. صحیح بودن هدف به این است که هدف انسان در عبادت، کسب رضاى الهى وانجام وظیفه باشد. پس عبادتى که براى غیر خدا باشد (مثلاً براى ریا، خودنمایى و خوشایند مردم) شرک است و هیچ ارزشى ندارد.

این نوع عبادت – گرچه شکل ظاهرى آن صحیح و شرایط صحیح بودن را دارا است و انسان تکلیفش را انجام داده و از عقاب خدا رهایى پیدا کرده – ولى رشد آور و تعالى بخش نیست و همان عبادت بى‏محتوا است؛ مثل دارویى که شفابخش نیست و یا مثل هسته بى‏مغز مى‏ماند که رشد نمى‏کند و ثمر نمى‏دهد. گاهى عبادت از کیفر مى‏رهاند؛ ولى ما را محبوب خدا نمى‏سازد.

دوم. یکى از شرایط کمال و قبولى نماز، پرداختن به معناى آن است. قرآن ثمره نماز را بازداشتن از فحشا و منکر مى‏داند: «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ». این خاصیت، مغز و محتواى اصلى نماز و نشان قبولى اعمال و عبادات است. امام صادق در بیان نشانه قبولى عبادت فرمود: «هر کسى دوست دارد، بداند نمازش قبول شده یا نه، ببیند که آیا نمازش او را از گناه و زشتى بازداشته یا نه؟ پس هر قدر که نمازش او را از گناه بازداشته، به همان اندازه نمازش قبول شده است».

پس توجه به مفهوم و معناى نماز، از شرایط کمال و قبولى آن است و اگر چه بسیار مهم است؛ ولى در مرحله دوم است؛ زیرا اگر توجه به معنا نباشد و شرایط کمال و قبولى را نتواند کسب کند، نمازش باطل نیست. اگر ظاهر نماز را حفظ کند؛ اما شرایط صحت آن را رعایت نکند، نماز صحیح است و تکلیف از او ساقط مى‏شود. بنابر این صورت نماز بر معنا رجحان دارد. (862)

218- آیا میانه ‏روى در عبادت لازم نیست؟

بلى، میانه ‏روى در هر امر خوبى هم لازم است و هم نیکو، اگرچه نماز خواندن باشد و یا قرآن خواندن!

غذا خوردن مایه حیات ماست، ولى اسلام چه مقدار سفارش کرده که زیاده ‏روى در خوردن نداشته باشید، سلامتى شما در کم خوردن است. بعلاوه از پرخورى نهى شده است، ولى کم خورى مستحب است.

رسول خدا (ص) فرمودند: همانا این دین محکم و متین است، پس با ملایمت در آن درآیید و عبادت خدا را به بندگان خدا با کراهت تحمیل نکنید، تا مانند درمانده‏اى باشید که نه مسافت را پیموده و نه مرکبى بجا گذاشته، (یعنى به واسطه زیادى سرعت، مرکبش در بین راه از رفتن بازمانده).

امام صادق (ع) فرمودند: «لَا تُکَرِّهُوا إِلَى أَنْفُسِکُمُ الْعِبَادَةَ ، عبادت را به خودتان تحمیل نکنید». (863)

البته یک تذکر لازم است: مقصود، نهى از زیاده ‏روى در مستحبات است به نحوى که آنان را از شوق و نشاط بیندازد، بنده مومن باید تا میل و رغبت دارد به ادعیه و نمازهاى مستحب بپردازد و چون کسالت عارضش شد و افسرده گشت خود را به کار دیگر سرگرم سازد.

حنان بن سدیر گوید: شنیدم از امام صادق (ع) فرمود: چون خداى عزوجل بنده‏اى را دوست بدارد، به عمل کوچک او پاداش بزرگ دهد و به عمل کم، پاداش زیاد دادن بر خداوند بزرگ و سنگین نباشد.

در ادامه امام صادق (ع) فرمودند: من در طواف بودم که پدرم بر من گذشت من جوان بودم و در عبادت کوشا. پدرم مرا دید که عرق از سر من سرازیر است. به من فرمودند: اى جعفر، اى پسر جان! همانا چون خدا بنده‏اى را دوست دارد او را به بهشت درآورد و با عمل اندک از او راضى شود. (864)

یک نکته خوب: نشاط در عبادت؛

آن گونه که بیمار از غذاى لذیذ لذت نمى‏برد، عبادت کنندگان بى‏شوق هم لذتى از پرستش نمى‏برند. عبادت باید همراه محبت، عشق و نشاط و لذت باشد. و نه همراه با کسالت و بى‏حالى و افسردگى. نشاط در عبادت یک امتیاز است.

نکته دوم: نماز را زود تمام کردن و به کار مردم رسیدن،

سیره رسول خدا (ص) تخفیف نماز براى راه‏اندازى کار مردم بود. رسول خدا (ص) بلند نمى‏شد و نمى‏نشست مگر به یاد خدا، و چنانکه مشغول نماز بود و کسى در کنارش مى‏نشست، نماز خود را تخفیف مى‏داد و تمام مى‏کرد و به سوى او برمى‏گشت و مى‏فرمود: آیا حاجتى دارى؟ (865) (866)

****

نمازهای مستحبی

219- نماز اول هر ماه چگونه خوانده مى‏شود؟

«نماز اول ماه» چهار رکعت است. دو رکعت آن شب اول به جا آورده مى‏شود؛ بدین ترتیب که نمازگزار بعد از «حمد»، سوره «انعام» را بخواند. دو رکعت دیگر در روز اول به جا آورده مى‏شود؛ در رکعت اول بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «توحید» و در رکعت دوم بعد از «حمد» سى مرتبه سوره «قدر» را بخواند. پس از اتمام نماز حاجات خود را بخواهد و بیشتر براى سلامتى و موفقیت در کارها دعا کند. در اهمیت نماز اول ماه در احادیث چنین آمده که آدمى را از شرّ بدى ها، ترس، نکبت‏ها و غم و اندوه و ناگوارى‏ها تا ماه آینده در امان خود حفظ مى‏کند و حاجاتش – اگر دعاى او مخلصانه باشد – برآورده مى‏شود. (305)

220- نماز جعفر طیار، چه موقع و چگونه خوانده مى‏شود؟

با فضیلت‏ترین وقت خواندن نماز جعفر طیار، روز جمعه هنگام بالا آمدن آفتاب است. این نماز چهار رکعت است (به صورت دو نماز دو رکعتى). در هر رکعت آن، حمد و سوره و پس از آن پانزده مرتبه «سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ» خوانده مى‏شود. این تسبیح ده مرتبه در رکوع و ده مرتبه بعد از بلند شدن از رکوع و نیز ده مرتبه در سجده اول و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن، ده مرتبه در سجده دوم و ده مرتبه بعد از سر برداشتن از آن گفته مى‏شود (همین طور در رکعت‏هاى بعد). این نماز سوره مخصوصى ندارد؛ لکن افضل آن است که در رکعت اول سوره «زلزال»، در رکعت دوم «عادیات»، در رکعت سوم «نصر» در رکعت چهارم «توحید» خوانده شود.(867) (305)

**—

نماز غفیله

221- کدام سوره و آیه قرآن در «نماز غفیله» خوانده مى‏شود؟ لطفا ترجمه کامل آیات مورد نظر را بنویسید؟

قسمتى از ذکر نماز مستحبى غفیله که در رکعت اول خوانده مى‏شود در سوره انبیاء، آیه 87 و 88 آمده و به ذکر «یونسى» نیز معروف است و همان دعایى است که حضرت یونس على نبینا و آله و علیه‏السلام هنگامى که در شکم ماهى بزرگ بود، خواند و براى نجات خود از خدا کمک خواست. (868)

«وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ – فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» (انبیاء، آیات 87و88)

(و ذوالنون [=یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت؛ و چنین می‏پنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت؛ (اما موقعی که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ی متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودی نیست. منزهی تو. من از ستمکاران بودم. » – ما دعای او را به اجابت رساندیم؛ و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم؛ و این گونه مؤمنان را نجات می‏دهیم.)

پاره‏اى دیگر از ذکر نماز غفیله که در رکعت دوم و بعد از سوره حمد خوانده مى‏شود در سوره‏ى انعام، آیه 59 آمده است و در این آیه شریف، از اسرار و علم و قدرت خدا و وسعت دایره‏ى حکم و فرمان او سخن به میان آمده است. (869)

«وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ» (انعام، آیه 59)

«کلیدهای غیب، تنها نزد اوست؛ و جز او، کسی آنها را نمی‏داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می‏داند؛ هیچ برگی (از درختی) نمی‏افتد، مگر اینکه از آن آگاه است؛ و نه هیچ دانه‏ای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار (= در کتاب علم خدا) ثبت است.»(870)

**—

نوافل

222- نمازهاى نافله چه فایده‏اى دارد؟

به جز نمازهاى واجب و یومیه، نمازهاى دیگرى هم وجود دارد که انجام دادن آنها مستحب است. از آن جایى که این نمازها، اضافه بر نمازهاى واجب است، به آنها نافله یا نوافل گفته مى‏شود (به معناى زیادى و افزون). اساس و اهمیت نافله‏هاى مستحبى، به این است که جبران کننده نواقص و کمبودهاى نمازهاى واجب است و همچون صدقه‏اى است که انسان مى‏پردازد. در حدیث است: «نمازهاى نافله به منزله هدیه است و در هر صورت پذیرفته مى‏شود».

با همه تأکید و تشویقى که در انجام دادن نمازهاى مستحبى در احادیث آمده، در عین حال باید با عشق و علاقه باشد و انسان آنها را به خود تحمیل نکند که اثر سوء بر روح و روان آدمى مى‏گذارد. به همین دلیل نمازهاى مستحبى، از تسهیلات ویژه‏اى برخوردار است که در نمازهاى واجب نیست؛ مثلاً نماز مستحبى را مى‏توان نشسته خواند، یا اگر تنها «حمد» را بخواند، کفایت مى‏کند. شک در رکعات نمازهاى مستحبى، نماز را باطل نمى‏کند و نیز اشتباه در کم و زیادى آن، سجده سهو ندارد. بالاخره بهتر است نماز واجب در مسجد و به جماعت خوانده شود؛ ولى نافله‏ها را در هر جا مى‏توان خواند. بنا بر این حکمت و فلسفه تشریع نمازهاى نافله به جهت کامل شدن نمازهاى واجب است و این نماز کامل انسان را تکامل و ترقى مى‏بخشد و او را از فحشا باز مى‏دارد. در حدیث است که خداوند به فرشتگان مباهات کرده، مى‏فرماید: «به بنده‏ام بنگرید چیزى را که بر او واجب نکرده‏ام، انجام مى‏دهد و شما را شاهد مى‏گیرم که او را آمرزیدم».

در روایت‏هاى پیشوایان دین تأکید بسیارى بر انجام دادن نافله‏ها شده است؛ زیرا آنها کاستى و نقصان باطنى نمازهاى واجب روزانه را جبران مى‏کنند.

اثر کلى نوافل قرب به خدا و توجه و تذکر بیشتر و طبعا پاکى و دورى از گناه و غفلت است. در حدیث قدسى معروفى به نام «قرب‏ النوافل» آمده که خداوند فرمود: «بنده با نوافل به من نزدیک مى‏شود تا جایى که من چشم او مى‏شوم که با او مى‏بیند و گوش او مى‏شوم که با او مى‏شنود و دست او مى‏شوم که با او کار انجام مى‏دهد؛ یعنى، چشم و گوش و دست الهى پیدا مى‏کند.». (871)

در خصوص نماز شب آیات و روایات آثار زیادى را ذکر کرده‏اند؛ مثلا، «مقام محمود و پسندیده در دنیا و آخرت اثر نماز شب شمرده شده، همچنین نوافل موجب جبران نقص در فرائض مى‏گردد». (872)

**—

نماز شب

223- آیاتى را که در فضیلت نماز شب آمده، بیان فرمایید.

1. توصیه به نماز شب براى رسیدن به مقام محمود (شفاعت): «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»؛ (873)

پاسى از شب را [از خواب برخیز و] قرآن [و نماز] بخوان! این یک وظیفه اضافى براى تو است، امید است که پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزاند.

2. نماز شب به همراه ترس و امید: «تَتَجافى‏ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ»؛ (432)

پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور مى‏شود [و به پا مى‏خیزند و رو به درگاه خدا مى‏آورند] و پروردگار خود را با بیم و امید مى‏خوانند و از آنچه به آنان روزى داده‏ایم انفاق مى‏کنند.

3. تمجید از کسانى که سحرگاهان از درگاه الهى طلب آمرزش و مغفرت مى‏کنند: «کانُوا قَلیلاً مِنَ اللَّیْلِ ما یَهْجَعُونَ – وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ»؛ (874)

آن‏ها کمى از شب را مى‏خوابیدند و در سحرگاهان، استغفار مى‏کردند.

4. یاد نیکو از کسانى که در طول شب در سجده و قیام‏اند: «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛ (875)

[آیا چنین کسى با ارزش است] یا کسى که در ساعات شب به عبادت مشغول است و در حال سجده و قیام، از عذاب آخرت مى‏ترسد و به رحمت پروردگارش امیدوار است؟! بگو: آیا کسانى که مى‏دانند با کسانى که نمى‏دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکر مى‏شوند.

5. نماز شب، نشان اخلاص و ادعاى راستى در ایمان است:

«إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قیلاً». (876)

6. دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله به نماز شب:

یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ – قُمِ اللَّیْلَ إِلاَّ قَلیلاً – نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلیلاً – أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتیلاً (877)

اى جامه به خود پیچیده! شب را جز کمى به پا خیز! نیمى از شب را یا کمى از آن کم کن یا بر نصف آن بیفزا و قرآن را با دقت و تأمل بخوان.

7. توصیه به ذکر نام خدا و نماز شب:

وَ مِنَ اللَّیْلِ فَاسْجُدْ لَهُ وَ سَبِّحْهُ لَیْلاً طَویلاً (878)

و در شبانگاه براى او سجده کن و مقدارى طولانى از شب، او را تسبیح گوى.

8. یاد نیکو از کسانى که نماز شب به پا مى‏دارند و به یاد خداوند هستند، حتى از اهل کتاب:

… مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ أُمَّةٌ قائِمَةٌ یَتْلُونَ آیاتِ اللَّهِ آناءَ اللَّیْلِ وَ هُمْ یَسْجُدُونَ (879)

… آن‏ها همه یکسان نیستند؛ از اهل کتاب، جمعیتى هستند که [به حق و ایمان] قیام مى‏کنند و پیوسته در اوقات شب، آیات خدا را مى‏خوانند، در حالى که سجده مى‏کنند.

بعد از ذکر آیات قرآن درباره‏ى نماز شب، شایسته است محتواى برخى از احادیث را در فضیلت نماز شب بیان کنیم.

در روایات آمده است: نماز شب، شرف مؤمن است، باعث صحت بدن، کفاره‏ى گناهان و برطرف کننده وحشت قبر است، روى را سفید، بو را پاکیزه و روزى را جلب مى‏نماید. (839) (880)

224- نماز شب چه آثارى دارد؟

آدمى موجودى است که از دو بعد «حیوانى» و «روحانى»، ساخته شده است. این دو بعد در کشمکش با یکدیگرند. هرگاه بعد «جسمانى و حیوانى» غلبه کند، گرایش آدمى بیشتر بدان سو خواهد بود و هرگاه که جنبه «روحانى» تقویت شود، گرایش‏هاى متعالى در او نیرومندتر خواهد شد. مولوى مى‏گوید:

خلق عالم را سه گونه آفرید

یک گروه را جمله عقل و علم و جود

آن فرشته است و نداند جز سجود

نیست اندر عنصرش حرص و هوی

نور مطلق زنده از عشق خدا

یک گروه دیگر از دانش تهی

همچو حیوان از علف در فربهی

او نبیند جز که اصطبل و علف

از شقاوت غافل است و از شرف

و آن سوم هست آدمیزاد و بشر

از فرشته نیمی و نیمش ز خر

نیم خر خود مایل سفلی بود

نیم دیگر مایل علوی شود

تا کدامین غالب آید در نبرد

زین دوگانه تا کدامین برد نبرد

از اهداف مهم دستورات و برنامه‏هاى دینى، حفظ این تعادل در وجود آدمى است. اگر فرمان روزه صادر شده؛ اگر این همه به خواندن نماز سفارش شده و… همه بدان جهت است که آدمى تک بعدى نشود و همه چیز را در عرصه مادیات خلاصه نبیند.

«نماز شب» از عمده‏ترین وسایلى است که در کاهش بعد «حیوانى»، تأثیری شگرف دارد. فرو نهادن خواب شیرین و به نماز ایستادن – در حالى که همه در خواب‏اند – و نیز استفاده از الهامات سحرى و بهجت و سرور معنوى – که در آن لحظات عاید انسان مى‏گردد – از ثمرات نماز شب است.

نماز شب تا آن اندازه کارساز است که خداوند به پیامبر خویش فرمود: «و از شب، زمانى را به نماز شب بپرداز، بدان امید که خداوند تو را به مقام محمود واصل نماید.» (881)

با تقویت جنبه «روحانى و معنوى» در انسان، زمینه بیشترى براى درک اندیشه‏های متعالى و قرب به خدا، حاصل مى‏گردد؛ چنان که با تقویت بعد «حیوانى»، آدمى در عرصه‏هاى مناسب آن رشد خواهد کرد.

نماز شب گرچه مستحب است؛ اما از مستحباتى است که در آیات قرآن و روایت معصومین، خیلى بر آن تأکید شده و سفارش شده و همه بزرگان اخلاق و عرفان، به شاگردان خود آن را سفارش کرده‏اند. گفته شده که هرکس به هر مقام معنوى رسید – بعد از انجام دادن واجبات و ترک محرمات – از نماز شب رسید. در روایتى از رسول خدا (ص) نقل شده که سه مرتبه به حضرت على (ع) سفارش مى‏کند: » عَلَیْکَ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ ؛ برتو باد به خواندن نماز شب». در قرآن به پیامبر (ص) خطاب شده است: اگر مى‏خواهى آن مقام بلند محمود (مقام شفاعت شده) را به تو بدهم، قسمتى از شب را به تهجد بپرداز».

در روایتى آمده است: «نماز شب باعث شرف و آبروى مؤمن، سلامت بدن، کفاره گناهان، برطرف کننده‏ى وحشت قبر، سفید شدن صورت و نورانى شدن آن و زیاد شدن رزق مى‏شود». (882)

225- براى توفیق در شب زنده‏دارى و خواندن «نماز شب» با رقت قلب، چه کنیم؟

علماى اخلاق با توجه به روایات اهل بیت علیهم‏السلام، دستورهایى را در این زمینه بیان فرموده‏اند که در این جا چند نکته را متذکر مى‏شویم:

1. آشنایى با فضیلت و ثواب نماز شب: این امر شوق انسان را براى رسیدن به درجات موعود، زیاد مى‏کند: «وَ مِنَ اللَّیْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نافِلَةً لَکَ عَسى‏ أَنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقاماً مَحْمُوداً»؛ و پاسى از شب (873) را [از خواب برخیز] و قرآن [و نماز] بخوان، این یک وظیفه‏ى اضافى براى تو است، امید است پروردگارت تو را به مقامى در خور ستایش برانگیزاند.

امام على علیه‏السلام فرموده‏اند: اراده و تصمیم، به اندیشه و شناخت انسان بستگى دارد. (883)

2. پرهیز از «پرخورى» به خصوص هنگام شب: این امر باعث نوشیدن آب بیشتر و در نتیجه غلبه‏ى خواب بر چشم‏ها مى‏گردد. امیرمؤمنان علیه‏السلام مى‏فرمایند: با وجود سه چیز، آرزومند سه مطلب مباش که یکى از آن‏ها، سحر خیزى و شب زنده‏دارى با وجود پر خورى است.

3. «استراحتى کوتاه» در روز که به آن «خواب قیلوله» مى‏گویند: رسول اکرم صلى الله علیه و آله در این زمینه مى‏فرمایند: با خوردن سحرى براى روزه گرفتن و با خواب قیلوله براى شب زنده‏دارى کمک بگیرید. (884)

4. دورى گزیدن از گناه در طول روز: امام على علیه‏السلام به فردى که از بیدار نشدن جهت نماز شب شکایت داشت، فرمودند: أَنْتَ رَجُلٌ قَدْ قَیَّدَتْکَ ذُنُوبُکَ؛ تو مردى هستى که گناهانت تو را به بند کشیده است. (885)

5. خواندن آخرین آیه سوره کهف: امام صادق علیه‏السلام فرموده‏اند: «مَا مِنْ عَبْدٍ یَقْرَأُ آخِرَ الْکَهْفِ إِلَّا یَتَیَقَّظُ فِی السَّاعَةِ الَّتِی یُرِیدُ» (886) ؛ هیچ بنده‏اى نیست که آخرین آیه سوره کهف را قرائت کند؛ مگر این که در همان وقتى که مى‏خواهد بیدار مى‏شود.

6. خواندن دعاهایى که براى بیدار شدن و اقامه‏ى نماز شب وارد شده است. (887) براى لذت بخش شدن مناجات و نماز شب، امورى را ذکر کرده‏اند؛ از جمله: خوف و خشیت قلبى از خداوند، کوتاه کردن آرزوهاى دنیوى، تفکر در مراتب هولناک آخرت و درکات جهنم، تفکر در عظمت و جلال خداوند و کوچکى خود، یادآورى گناهان و خطاهاى خود و… . (888)

عامل دیگر، «عشق و محبت به خداوند متعال» است: خداوند به حضرت موسى على نبینا و اله و علیه‏السلام فرمود: اى پسر عمران! دروغ مى‏گوید کسى که گمان مى‏کند مرا دوست دارد؛ ولى هنگام شب، تا صبح مى‏خوابد. آیا دوست، خواستار خلوت کردن با دوست خود نیست؟! (889)

در پایان، خوب است بدانیم، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بعد از نزول آیات 191 تا 195 سوره‏ى «آل عمران» و نیز شب‏هایى که براى نماز شب برمى‏خاستند، این آیات را تلاوت کرده، گریه مى‏کردند و از طرفى امامان علیهم‏السلام نیز به خواندن این آیات هنگام بیدار شدن براى نماز شب، سفارش فرموده‏اند. (890) (891)

226- زمان و طریقه خواندن نماز شب را بیان کنید؟

نماز شب یازده رکعت است و وقت آن از نیمه شب تا اذان صبح است که به ترتیب زیر مى‏باشد:

1- هشت رکعت نافله شب که به صورت چهار نماز دو رکعتى (مانند نماز صبح) خوانده مى‏شود.

2- دو رکعت نماز «شفع» که پس از هشت رکعت اول خوانده مى‏شود. مستحب است در آن پس از حمد در یک رکعت، سوره‏ » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ » و در رکعت دیگر سوره » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس ‏» خوانده شود.

3- یک رکعت نماز «وتر» که پس از «شفع» خوانده مى‏شود. مستحب است در آن پس از حمد » قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَد» سه مرتبه خوانده شود. سپس یک بار » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ » و یک بار » قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس «. پس از خواندن سوره، قنوت مى‏گیرد که مستحب است به این صورت باشد: هفتاد مرتبه گفته شود: » أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ رَبِّی وَ أَتُوبُ إِلَیْه‏ » و براى چهل نفر مؤمن استغفار شود یا چهل بار گفته شود: » اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات‏ » و سیصد مرتبه گفته شود: «اَلْعَفْو». البته این ها مستحب است و بدون این‏ها هم مى‏توان خواند. حتى مى‏توان بدون سوره یا قنوت خواند و اگر وقت تنگ باشد، مى‏توان فقط به «شفع» و «وتر» یا «وتر» تنها اکتفا نمود. این نماز در تمام شب‏هاى سال مستحب است و فضیلت بسیار دارد. در روایت است: «خانه‏اى که در آن نماز شب خوانده شود مانند ستاره آسمانى براى ملائک مى‏درخشد و آنان براى نمازگزار صلوات و درود و رحمت مى‏فرستند». (892) (893)

227- نیمه شب چه موقعى است؟

چون ساعات شبانه روز در ایام و فصل‏ها تغییر مى‏کند، نمى‏توان ساعت مخصوصى را براى نیمه‏شب، تعیین کرد. البته ضابطه کلى در تعیین نیمه شب آن است که از اذان مغرب تا اذان صبح محاسبه گردد؛ با گذشت نیمى از این مقدار، نیمه شب فرا رسیده است. گفتنى است برخى از مراجع، یازده ساعت و ربع و عده‏اى دیگر تا دوازده ساعت بعد از ظهر شرعى را مشخّص کرده‏اند؛ وقت اختیارى خواندن نماز مغرب و عشا ادامه دارد و آن موقع نیمه شب شرعى است. (894)

228- نام سوره یا آیه‏اى که باعث شود، نیروى خواندن نماز و نماز شب به وجود آید، چیست؟

نویسنده کتاب مفاتیح الحاجات از کتاب خواص السور نقل کرده است: کسى که به نماز خواندن بى‏رغبت است، اگر این آیات را بنویسد و با خود نگه دارد، براى او در نماز خواندن ذوق و شوق حاصل مى‏شود: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ – ما أُرِیدُ مِنْهُمْ مِنْ رِزْقٍ وَ ما أُرِیدُ أَنْ یُطْعِمُونِ – إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» (895)؛ اگر کسى سوره‏ مؤمنون را هفت بار بخواند، در نماز خواندن رغبت مى‏یابد.

همچنین نقل شده است: مداومت بر آیات 190 تا 194 سوره آل عمران: فوایدى دارد که شب خیز شدن، یکى از فواید آن است.

گفتنى است که قرآن، کتاب هدایت و انسان سازى و نسخه شفا بخشى است که بزرگ‏ترین مرض؛ یعنى کفر و نفاق را شفا مى‏بخشد و باید آن را خواند و به دستورهایش عمل کرد. (896)

**—

نماز وحشت

229- نماز وحشت چه نمازی است؟

نماز وحشت، نمازى است که براى کسى که تازه از دنیا رفته، در نخستین شبى که او را به خاک مى‏سپارند، مى‏خوانند. خواندن این نماز، مستحب است. نماز وحشت دو رکعت است؛ در رکعت اول بعد از سوره‏ى حمد، یک مرتبه آیة الکرسى و در رکعت دوم بعد از حمد، ده مرتبه سوره‏ى قدر خوانده مى‏شود و بعد از سلام نماز، گفته مى‏شود: » اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ابْعَثْ ثَوابَها إلى قَبْرِ فُلان «؛ پروردگارا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ثواب این نماز را به قبر فلانى برسان. (به جاى «فلان» نام میت را مى‏برند.) (897) (898)

نماز دهه اول ذى حجة

230- آیه‏اى که در نماز دهه‏ى اول ذى حجه خوانده مى‏شود در کدام سوره است؟

این نماز دو رکعت است که در دهه اول ماه ذى‏حجه بین نماز مغرب و عشا خوانده مى‏شود و در هر رکعت نیز بعد از سوره‏ى حمد و توحید آیه‏ى «وَ واعَدْنا مُوسى‏ ثَلاثینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ میقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعینَ لَیْلَةً وَ قالَ مُوسى‏ لِأَخیهِ هارُونَ اخْلُفْنی‏ فی‏ قَوْمی‏ وَ أَصْلِحْ وَ لا تَتَّبِعْ سَبیلَ الْمُفْسِدینَ» (سوره اعراف، آیه 142) خوانده مى‏شود. براى آشنایى بیشتر با این نماز به مفاتیح الجنان رجوع کنید. (898)

نماز باران

231- چرا در برخى سال‏ها با همه‏ى عزادارى‏ها و ناله‏ها و دعاها و نماز استسقا خواندن‏ها، خداوند متعال رحمت خود، یعنى باران را از ما دریغ مى‏کند؟

نیامدن باران علل مختلفى دارد که برخى از آن‏ها را بازگو مى‏کنیم:

1. گناه و اعمال بد انسان‏ها: متأسفانه در جامعه، گناه فراوان شده و این در حالى است که قرآن مى‏فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى‏ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ…»؛ (899)

اگر مردمى که در شهرها و آبادى‏ها زندگى مى‏کنند، ایمان و تقوا داشته باشند، درهاى برکات آسمان و زمین را به روى آن‏ها مى‏گشاییم. همچنین مى‏فرماید: «… وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً – وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب …‏»؛ (900)

کسى که تقوا پیشه کند، خداوند گشایشى براى او قرار مى‏دهد و از آن جا که گمان ندارد به او روزى مى‏بخشد و اگر نیامدن باران به خاطر گناهان باشد، مجازات الهى خواهد بود.

2. براى امتحان: «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ»؛ (901)

ما حتما شما را به ترس و گرسنگى و کم کردن از اموال و جان‏ها و ثمراتتان آزمایش مى‏کنیم و بشارت بر صابرین باد.

3. تقویت ایمان مردم مبنى بر این که همه چیز به دست خدا است و او مالک مطلق است: «لِلَّهِ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما فیهِنَّ…»؛ (902)

مالکیت آسمان‏ها و زمین و آنچه در آن‏ها قرار دارد براى خدا است.

4. براى مصلحت: «… بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدیرٌ»؛ (903)

کلید خوبى‏ها و نیکى‏ها به دست تو است و تو بر هر چیزى قادر و توانایى؛ پس نباید با وجود تلاش، دعا، عزادارى و… مأیوس شد؛ زیرا یأس و ناامیدى یکى از گناهان کبیره است.

5. تنبلى و سستى انسان‏ها: درست است که در مواقع خاصى به درگاه الهى رو مى‏آوریم، اما کافى نیست. تضرع به درگاه الهى، وظیفه‏ى همیشگى ما است.

خداوند مى‏فرماید: «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»؛ (132)

اى مردم! همه‏ى شما گدایان و نیازمندان به سوى خداوند هستید و خدا، غنى و حمید است.

نماز استسقا یکى از دستورهاى دینى است که هنگام خشک سالى و نیامدن باران، مى‏خوانند و اگر با یک بار خواندن، باران نیامد، خوب است تکرار شود. این سنت در طول تاریخ اسلام اجرا شده و هم اکنون نیز در شهرهاى مختلف اجرا مى‏شود. گفتنى است که در بعضى جاها باران مى‏آید و در بعضى جاها براى مصلحت‏هایى که علت اصلى آن به خود ما برمى‏گردد، باران نمى‏آید. اگر چه مجموعه‏ى عوامل بارندگى و شرایط جوى در این امر بى‏تأثیر نیست، اما گاهى خداوند براى مجازات بندگان معاند و لجوج، در مقابل گناهانى که انجام مى‏دهند، به آن‏ها نعمت مى‏بخشد و آن‏ها تصور مى‏کنند که لطف الهى شامل حالشان شده؛ به همین جهت در غرور و غفلت فرومى‏روند؛ اما ناگهان، خداوند آن‏ها را از ناز و نعمت به کام عذاب و بلا مى‏فرستد: «… سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ»؛ (904)

ما آن‏ها را از آن جا که نمى‏دانند، به تدریج [به سوى عذاب] پیش مى‏بریم. (905)

ناگفته نماند که مشکلات، تنها به خشک‏سالى و امثال آن محدود نمى‏شود؛ بیمارى جسمى و روانى، بى‏هویتى، درگیرهاى قومى و بسیارى از مشکلات شناخته شده و ناشناخته‏ى دیگر، گاه دامن گیر کفار و خارج شدگان از دین الهى مى‏شود. خداوند، افراد گنه‏کار را در صورتى که زیاد به گناه آلوده نشده باشند، به وسیله‏ى زنگ‏هاى بیدار باش و عکس العمل‏هاى اعمالشان یا گاهى به وسیله‏ى مجازات‏هاى مناسب با اعمالى که از آن‏ها سر زده، بیدار مى‏سازد و به راه حق بازمى‏گرداند؛ ولى کسانى که در گناه و عصیان غرق مى‏شوند و طغیان و نافرمانى را به مرحله‏ى نهایى مى‏رسانند، خداوند آن‏ها را به حال خود وامى‏گذارد تا پشتشان از بار گناه سنگین شود و مستحق حداکثر مجازات گردند. این‏ها کسانى هستند که لیاقت و شایستگى هدایت الهى را کاملا از دست داده‏اند. (906)

افزون بر آن، اگر بنا باشد خداوند هر کافر یا گناه کارى را در دنیا مجازات کند، اختیار از انسان‏ها سلب خواهد شد و از روى اجبار و اکراه ایمان خواهند آورد، در حالى که ایمان و ترک گناه اضطرارى و اجبارى، فایده ندارد و کمال به شمار نمى‏رود؛ آنچه کمال و مطلوب آدمى به شمار مى‏رود، ایمان و ترک گناه اختیارى است، نه اجبارى و اضطرارى. (907)

نماز هنگام جنگ

232- در کدام آیه آمده است که نماز در زمان جنگ تعطیل نمى‏شود؟

نماز در زمان جنگ به صورت «نماز خوف» خوانده مى‏شود و خداوند در آیات زیر به آن اشاره کرده است:

1. «فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجالاً أَوْ رُکْباناً فَإِذا أَمِنْتُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَما عَلَّمَکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»؛ (908)

اگر [به خاطر جنگ یا خطر دیگرى] مى‏ترسید، [نماز را] در حال پیاده یا سواره بخوانید؛ اما زمانى که امنیت خود را بازیافتید، خدا را یاد کنید [و نماز را به صورت معمولى بخوانید]؛ همان گونه که خداوند، چیزهایى را که نمى‏دانستید، به شما تعلیم داد.

2. «وَ إِذا کُنْتَ فیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلاةَ فَلْتَقُمْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَ لْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذا سَجَدُوا …»؛ (909)

هنگامى که میان آن‏ها هستى باید دسته‏اى از آن‏ها با تو [به نماز] برخیزند و باید سلاح‏هاى خود را با خود برگیرند و هنگامى که سجده کردند [و نماز را به پایان رسانیدند]… . (910)

نام نمازها

233- نام تمام نمازها را ذکر کرده، بگویید هر کدام از آن‏ها چند رکعت است و آیا در قرآن به آن‏ها اشاره‏اى شده است؟

نمازها به دو قسم واجب و مستحب تقسیم مى‏شوند.

نمازهاى واجب عبارت‏اند از:

1. نماز یومیه که در مجموع 17 رکعت است: نماز صبح دو رکعت، نماز ظهر چهار رکعت، نماز عصر چهار رکعت، نماز مغرب سه رکعت و نماز عشا چهار رکعت.

2. نماز آیات: دو رکعت.

3. نماز میت.

4. نماز طواف واجب خانه‏ى کعبه: دو رکعت است که بعد از طواف واجب خوانده مى‏شود.

5. نماز قضاى پدر که بر پسر بزرگ ‏تر واجب است: تعداد رکعت‏هاى آن به پسر بزرگ‏تر بستگى دارد که چند رکعت از نمازهاى قضا شده‏ى پدرش را یقین دارد که به همان مقدار بر او واجب است.

6. نماز اجاره، نذر، قسم و عهد: تعداد رکعت‏هاى این نماز نیز به نذر، اجاره، سوگند یا عهد، بستگى دارد.

نمازهاى مستحبى در توضیح المسائل مراجع بزرگوار ذکر شده است. (911)

قرآن به نمازهاى یومیه به صورت کلى اشاره کرده است؛ از جمله: نساء، آیه 103؛ هود، آیه 114؛ اسراء، آیه 78 و… در آیه 84 سوره توبه به نماز میت اشاره شده و نیز در سوره‏هاى: مزمل، آیه 2؛ طور، آیه 49؛ زمر، آیه 9؛ انسان، آیه 26 و… به نمازهاى مستحبى، از جمله نماز نافله‏ى شب اشاره شده است. (912)

**—

نماز آیات

234- نماز آیات چیست و چگونه خوانده مى‏شود؟

نماز آیات دو رکعت است که هر رکعت پنج رکوع دارد و به دو طریق خوانده مى‏شود:

1- بعد از نیت تکبیر بگوید و یک حمد و یک سوره تمام بخواند و به رکوع رود. سپس سر از رکوع بردارد و دوباره یک حمد و یک سوره بخواند. باز به رکوع رود تا پنج مرتبه و بعد از بلند شدن از رکوع پنجم دو سجده نماید و برخیزد و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و تشهد بخواند و سلام دهد.

2- بعد از نیت و تکبیر و خواندن حمد آیه‏هاى یک سوره را پنج قسمت کند و یک آیه یا بیشتر از آن بخواند و به رکوع رود و سر بردارد و بدون این که حمد بخواند، قسمت دوم از همان سوره را بخواند و به رکوع رود و همین طور تا پیش از رکوع پنجم، سوره را تمام نماید و بعد از آن به رکوع پنجم رود و بعد از سر برداشتن دو سجده کند و رکعت دوم را هم مثل رکعت اول به جا آورد و بعد از تشهد سلام دهد.

نماز آیات به سبب چهار چیز واجب مى‏شود:

1- گرفتن خورشید

2- گرفتن ماه‏

3- زلزله‏

4- رعد و برق و بادهاى سیاه و سرخ، در صورتى که بیشتر مردم بترسند. (621)

235- چرا کیفیت «نماز آیات» با بقیه نمازها فرق دارد؟

هر نمازى، داراى مقررات خاصى است که آن را از بقیه نمازها متمایز مى‏سازد؛ چون وضعیت جغرافیایى به هنگام خسوف و کسوف، زلزله و… استثنایى است، نماز آیات نیز شکل استثنایى دارد و در هر رکعت پنج رکوع دارد.

یکى از آثار و اهداف نماز، آرامش بخشیدن به دل‏ها است. از آنجا که در وضعیت‏هاى بحرانى، میزان اضطراب و تشویش بیشتر است؛ نیاز فزون‏ترى به ذکر و توجّه به خداوند وجود دارد تا نگرانى‏هاى روحى برطرف شده و آرامش جایگزین آن گردد. از این رو در نماز آیات، رکوع بیشترى تشریع شده تا این نماز ویژه، نتیجه بهترى را در راستاى اهداف نماز و یاد خدا ایفا کند.

موضوع دیگر مراعات اصل تنوع است؛ چرا که طبیعت انسان تنوع طلب است؛ به همین جهت نماز متفاوت براى او جاذبه فزون‏ترى دارد و بیشتر در خاطره او باقى مى‏ماند. (913)

**—

نماز جماعت

236- آیا بهتر نیست نماز را فرادا بخوانیم تا لذت بیشترى ببریم؟

نماز یک عبادت تک منظوره نیست؛ بلکه هندسه آن چند ضلعى است و به یک هدف خاصى محدود نمى‏شود. اگر هدف نماز، تنها لذت ذکر و معرفت بود، این پیشنهاد کاملاً صحیح بود که با رفتن به کنج عزلت و گوشه نشینى و مراقبت فردى، بیشتر مى‏توان آن حالات معنوى و عرفانى را تحصیل کرد؛ ولى نماز اسلام، نمازى است که داراى بعدى کاملاً اجتماعى است. به همین جهت اصل در نماز، جماعت است و «ضمایر جمع» در سوره حمد، شاهد مدعاى ما است. پس بایستى با نماز در جامعه، حرکت کرد و هنر این است که آدمى، به گونه‏اى باشد که در عین اشتغالات گوناگون، از ذکر خداوند غافل نگردد و همواره او را حاضر و ناظر ببیند و در حقیقت در همه احوال، مشغول به نماز باشد.

نماز اسلام، نماز ناهى از منکر و عمود برپایى خیمه دین است و چنین عبادتى، با گوشه‏گیرى تحقّق نمى‏یابد.

به گفته یکى از بزرگان دانش، «نماز فرادا» همانند آن است که هر شخصى در اتاق خود، چراغى داشته باشد که اگر خاموش شود از نور بى‏بهره خواهد بود؛ ولى «نماز جماعت»، همانند آن است که در کنار هم هر کدام، چراغى داشته باشیم که در صورت خاموش شدن یک یا چند مورد از آن، نور از بین نمى‏رود و از نور دیگر بهره برده مى‏شود. (914)

237- آیا مى‏شود نماز جماعت را در خانواده برگزار کرد؟ (915)

خیلى هم خوب است و اثرات مثبتى از قبیل اعتماد، صفا، همدلى، همدیگر را قبول داشتن و یکى بودن را در کانون خانواده ایجاد مى‏کند که همه مى‏توانند از برکات نماز جماعت باشد. در اسلام نیز به اقامه نماز جماعت سفارش فراوان شده است.

از این رو آقایان سعى کنند شرایط امام جماعت بودن را داشته باشند و خانم‏ها هم خیلى سخت‏گیرى نکنند و حتى در اقتدا به همسر خود پیش قدم شوند تا بچه‏ها هم یکى پس از دیگرى ملحق شوند. این عمل یکى از تعالیم اسلامى است که زیاد به آن سفارش شده است. در همین راستا روایت شده است نخستین کسى (از زنان) که با پیامبر اکرم(ص) نماز (جماعت) خواند حضرت خدیجه(س) بود. (916)

قرآن کریم مى‏فرماید:

» یا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلاةَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ إِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (917)؛ [لقمان گفت:] پسرم! نماز را بپا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و در برابر مصایبى که به تو مى‏رسد شکیبا باش که این از کارهاى مهم است.»

سیره حضرت اسماعیل

قرآن کریم در مقام تعریف و تمجید از حضرت اسماعیل (ع) مى‏فرماید: «وَ کانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلاةِ وَ الزَّکاةِ (111)؛ او همواره خانواده‏اش را به نماز و زکات فرمان مى‏داد.»

نکته قابل تأمل در این آیه استفاده از کلمه » وَ کانَ یَأْمُرُ » است که دلالت بر استمرار و پیوستگى دارد. بدین معنا که او به طور مرتب و پیوسته اهل خود را به نماز سفارش مى‏کرد و از آنها مى‏خواست که نماز را به پا دارند.

سیره پیامبر اکرم (ص)

قرآن خطاب به پیامبر مى‏فرماید: » وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا ؛ (918) خاندانت را امر به نماز کن و در این راه استقامت نما.» چرا که این نماز براى تو و خاندانت مایه پاکى و صفاى قلب و تقویت روح و دوام یاد خداست.

بدون شک کلمه «اهل» در اینجا خاندان پیامبر (ص) بطور کلى است، ولى از آنجا که این سوره در مکه نازل شده است در آن زمان مصداق اهل، خدیجه (س) و على (ع) بوده‏اند و ممکن است بعضى دیگر از نزدیکان پیامبر (ص) را نیز شامل شود، ولى با گذشت زمان دامنه خاندان پیامبر گسترده شد.

از این آیه مى‏توان نکاتى را استفاده کرد؛

1- اگر دستور نماز به تو و خاندانت داده شده است منافع و برکاتش تنها متوجه خود شماست؛

2- نماز براى خانواده منافع و برکاتى دارد که خداوند به آن تصریح مى‏نماید از قبیل اینکه:

1- مایه پاکى است، 2- صفاى قلب را به همراه دارد، 3- سبب تقویت روح مى‏شود، 4- دوام و استمرار یاد خدا را به دنبال دارد، 5- اتحاد و یکپارچکى را باعث مى‏شود.

اگر در خانواده‏هاى ما هم اقامه نماز شود، منافع فوق شاملش مى‏شود.

پیام آیه:

1- رهبر جامعه اسلامى نباید از خانواده خود غافل باشد » وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ » (919)

2- مرد نسبت به سرنوشت فکرى و دینى خانواده خود مسئول است و تنها تأمین نیازهاى مادى آنها کافى نیست.

3- یکى از مهم‏ترین زمینه‏هاى امر به معروف، خانواده و نزدیکان است. (دایره اهل، به زن و فرزند منحصر نیست، بلکه همه افراد خاندان را شامل مى‏شود.)

4- نماز در خانواده داراى اهمیت خاصى است که والدین باید بر آن اصرار کنند.

5- در تحقیقاتى که از جامعه دانش‏ آموزى و نوجوانان و جوانان شده است، درصد بالایى از آنان علت توجه به نماز خود را توجه خانواده‏هاى خویش به آن دانسته‏اند. (920)(668)

238- نماز جماعت چه آثار و فوایدى دارد؟

«نماز جماعت» داراى آثار و برکات متعددى است که به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:

الف. آثار و برکات عمومى:

1. تبلیغ و ترویج نماز

قرار دادن نماز در معرض دید دیگران، هم معتقدان به نماز را خوشحال مى‏سازد و هم زمینه‏ساز جذب و تمایل دیگران، براى حضور در نماز جماعت مى‏شود.

2. ترویج و تبیین معارف الهى و شعائر دینى

امام رضا (ع) فرموده است: «نماز جماعت بدان جهت قرار داده شد که اخلاص، توحید، اسلام و عبادت خداوند آشکار و ظاهر باشد». (921)

3. شکوه و عظمت اسلام

حضور جمعى مسلمانان در مساجد، ضمن آنکه عظمت و بزرگى جماعت مسلمانان را مى‏رساند؛ بیانگر حاکمیت دینى و مکتب در وجود انسان‏ها نیز هست.

4. وحدت و تعاون

نماز جماعت، نمایانگر وحدت مسلمانان و محل تجلى همدلى، تعاون و همکارى آنان با همدیگر (استمع ما فیه من الْمُسَاعَدَةِ عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوَى‏) (921).

ب) آثار و برکات دنیوى:

1. خوش بینى مردم

پیامبر(ص) فرمود: «هر که نمازهاى پنجگانه را با جماعت بخواند، به او گمان هر خیر و نیکى را داشته باشید» (922).

2. استجابت دعا

پیامبر (ص) فرمود: «چون بنده خدا نماز را به جماعت گزارد و پس از آن حاجتى را از خدا بخواهد، خداى عزوجل از وى حیا مى‏کند که پیش از روگرداندن او، حاجتش را برآورده نسازد» (923).

3. درمان نفاق

پیامبر (ص) فرمود: «هرکس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و به طور مرتب نماز گزارد، دو برائت نامه و دو سند رهایى بخش به او مى‏دهند: 1. نجات از آتش، 2. رهایى از نفاق» (924).

4. در پناه خدا بودن

امام صادق(ع) فرمود: «هر کس که نماز صبح و عشا را به جماعت بخواند، او در پناه خداى عزوجل است» (925).

5. کفاره گناهان

امام باقر(ع) فرمود: «سه چیز کفاره و پوشاننده گناهان است: 1. وضو ساختن در هواى سرد، 2. راه رفتن در شب و روز به سوى نمازها، 3. محافظت بر نمازهاى جماعت» (926).

ج. آثار و برکات اخروى:

1. مونس در قبر

پیامبر (ص) فرمود: «آگاه باشید هر که به طرف مسجد براى اقامه نماز جماعت حرکت کند، به هر قدمى هفتاد هزار حسنه و ثواب براى او نوشته شود… و اگر در همین حال بمیرد، خداوند هفتاد هزار فرشته بر او بگمارد که او را در قبرش زیارت کنند و در تنهایى مونس او باشند و برایش استغفار کنند تا برانگیخته شود» (927).

2. عبور از صراط

رسول خدا (ص) فرمود: «هر کس در هر کجا که باشد، اگر بر جماعت مداومت کند، مانند برق سریع و درخشان همراه نخستین گروه بهشتیان از روى صراط مى‏گذرد… » (928).

3. آزادى از آتش دوزخ

رسول خدا (ص) فرمود: «هر کس چهل روز در نماز جماعت شرکت کند و به طور مرتب نماز گزارد… دو برائت نامه و سند رهایى بخش به او مى‏دهند: 1. نجات از آتش، 2. رهایى از نفاق» (929).

4. نجات از مراحل ترسناک قیامت

رسول اکرم (ص) فرمود: «… در روز قیامت خداوند، همه انسان‏ها را براى حساب گرد مى‏آورد. پس هر مؤمنى که در نماز جماعت شرکت کند، خداوند سختى‏ها و دشوارى‏هاى روز قیامت را برایش آسان مى‏سازد؛ آن گاه فرمان مى‏دهد که او را روانه بهشت سازند» (927).

5. ترفیع مقام

رسول خدا(ص) فرمود: «اى على! سه چیز موجب ترفیع مقام و درجه مؤمن است: 1. وضوى کامل در هواى سرد، 2. انتظار نماز بعد از نماز، 3. شرکت مداوم در نمازهاى‏ جماعت». (930) (931)

239- چرا در نماز جماعت، حمد و سوره نمى‏خوانیم؟

این گونه مسائل را در اصطلاح امور تعبدى و امتحانى مى‏گویند؛ یعنى، خداوند مى‏خواهد با این دستورات میزان فرمانبردارى ما را نسبت به خودش معلوم کند تا روشن شود که کدام بنده اوامر او را بدون چون و چرا مى‏پذیرد. از این رو در یک مورد مى‏گویند نماز را آهسته بخوانید و در جاى دیگر فرموده‏اند بلند بخوانید. در نماز جماعت هم مى‏گویند: مأموم حمد و سوره را نخواند؛ بلکه مستحب است به جاى آن ذکر بگوید. گذشته از این که نخواندن حمد و سوره در نماز جماعت هماهنگى بیشترى بین مأموم و امام در دو رکعت اول‏ نماز ایجاد مى‏کند و این هماهنگى در رکعات بعدى نیز مراعات مى‏شود و این موضوع با روح جماعت مرتبط است. شگفت آنکه مضامین سوره‏ى حمد نیز با جماعت مناسبت تمام دارد چنانکه گویى اساس سوره‏ى حمد بر این مبنا طراحى شده که یک نفر از جانب جمع آن را بخواند. نکته‏ى دیگر آنکه اگر بنا بود حمد و سوره را مأمومین بخوانند، سر و صداى آنان در بین نمازها موجب اختلال در نظم جماعت و از بین رفتن تمرکز افراد مى‏گشت.

———

یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 180.

240- هنگامى که نماز جماعت شروع شده است و ما دیر رسیدیم، چگونه اقتدا کنیم؟

حالت‏هاى مختلف براى پیوستن به نماز جماعت (اقتدا کردن) عبارت است از:

الف – رکعت اول:

1- در بین قرائت امام؛ مأموم «حمد» و سوره را نمى‏خواند و بقیه ‏اعمال را با امام جماعت به جا مى‏آورد.

2- در رکوع؛ رکوع و بقیه اعمال را با امام جماعت به جا مى‏آورد.

ب – رکعت دوم:

1- در بین قرائت؛ مأموم «حمد» و سوره را نمى‏خواند و با امام، قنوت، رکوع و سجده را به جا مى‏آورد. آن گاه که امام جماعت تشهد مى‏خواند، بنابر احتیاط واجب، باید به صورت نیم خیز بنشیند و اگر نماز دو رکعتى است، یک رکعت دیگر به تنهایى بخواند و نماز را تمام کند. اما اگر نماز سه یا چهار رکعتى است، در رکعت دوم – که امام جماعت در رکعت سوم است – «حمد» و سوره بخواند (هر چند امام جماعت تسبیحات بخواند). اگر فرصت کم باشد، مى‏تواند تنها به «حمد» اکتفا کند، و آن گاه که امام جماعت رکعت سوم را تمام کرد و براى رکعت چهارم برمى‏خیزد، مأموم باید پس از دو سجده، تشهد را بخواند و برخیزد و قرائت رکعت سوم را به جا آورد و در رکعت آخر نماز- که امام جماعت با تشهد و سلام نماز را به پایان مى‏برد – یک رکعت دیگر بخواند.

2- در رکوع؛ رکوع را با امام جماعت به جا مى‏آورد و بقیه نماز را همان‏گونه که گفته شد انجام مى‏دهد.

ج – رکعت سوم:

1- در بین رکعت سوم – چنانچه مى‏داند اگر اقتدا کند براى خواندن «حمد» و سوره و یا «حمد» تنها وقت دارد – مى‏تواند اقتدا کند و باید «حمد» و سوره یا «حمد» تنها را بخواند. اما اگر مى‏داند فرصت ندارد، بنابر احتیاط واجب باید صبر کند تا امام جماعت به رکوع رود، سپس به او اقتدا کند.

2- در رکوع؛ چنانچه در رکوع اقتدا کند، رکوع را با امام به جا مى‏آورد و «حمد» و سوره براى آن رکعت ساقط است و بقیه‏ى نماز را همان گونه که قبلا بیان شد، به جا مى‏آورد.

د- رکعت چهارم:

1- حکم رکعت سوم را دارد و آن گاه که امام جماعت در رکعت آخر نماز براى تشهد و سلام مى‏نشیند؛ مأموم مى‏تواند برخیزد و نمازش را به تنهایى ادامه دهد. همچنین مى‏تواند، به طور نیم خیز بنشیند تا تشهد و سلام امام جماعت تمام شود و سپس برخیزد.

2- در رکوع؛ رکوع و سجده‏ها را با امام به جا مى‏آورد، (اکنون رکعت چهارم امام و رکعت اول مأموم است) و بقیه‏ى نماز را همان‏گونه که گذشت انجام مى‏دهد. (932)

241- آیا زن مى‏تواند امام جماعت شود؟

به فتواى همه مراجع محترم تقلید، امامت جماعت زن براى مردان جایز نیست؛ ولى در مورد زنان مسأله مورد اختلاف است.

مرحوم امام و آیات عظام اراکى، سیستانى، مکارم، صانعى، اردبیلى، نورى همدانى و زنجانى امامت زن براى زنان را جایز مى‏دانند.

مرحوم آیت الله گلپایگانى مى‏فرماید: به احتیاط واجب امام جماعت، باید مرد باشد؛ مگر در نماز میت .

آیت الله صافى فرموده است: به غیر از نماز میت، امامت زن کراهت دارد. فتواى آیت الله فاضل نیز چنین است: احتیاط واجب باید مرد باشد.

گفتنى است مقلدان کسانى که فتوا به احتیاط داده‏اند، مى‏توانند در این مسأله به مرجع دیگرى رجوع کنند. (933)

242- حکم شرکت زنان در نماز جماعت چیست؟

شرکت زنان در نماز جماعت موجب بهره‏مندى آنان از ثواب جماعت مى‏گردد و فرقى از این جهت با مردان ندارند.

البته درباره شرکت زن در نماز جماعت آمده است: «براى زن‏ها، نماز خواندن در خانه، بلکه در… اتاق عقب بهتر است. ولى اگر بتوانند کاملا خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند». (934) (935)

243- خداوند با این که براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل است و در بعضى موارد برابر با مرد، چرا هنگام نماز، مرد باید جلوتر از زن بایستد؟

خداوند متعال براى زن ارزش و مقامى بالاتر از مرد قائل نشده است؛ چرا که از دیدگاه قرآن، انسان‏ها (چه مرد و چه زن) از نظر حقیقت انسانیت و مسائل ارزشى، یکسان هستند و هیچ یک بر دیگرى جز به تقوا و عمل صالح برترى ندارد: «… إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ …»؛ (936)

گرامى‏ترین شما نزد خداوند باتقواترین شما است.

مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ (937)

هر کس کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، به طور قطع او را با زندگى پاکیزه [و نیکو] بى‏حیات [واقعى] مى‏بخشیم و یقیناً بهتر از آنچه انجام داده‏اند به آنان پاداش مى‏دهیم.

اگر قرآن از مردان شایسته‏اى همچون لقمان حکیم سخن مى‏گوید، از زنان شایسته نیز نام مى‏برد؛ مانند همسر فرعون (938) و حضرت مریم (939) همان گونه که مردان، داراى اندیشه و اراده‏اند و براى رسیدن به تکامل و قرب الهى، وظایف و تکالیفى بر عهده‏ى آن‏ها است، زن‏ها نیز همین گونه هستند و از این جهت، هیچ امتیازى بر دیگرى ندارند؛ ولى در بعضى موارد، وظایفى به عهده‏ى مردان است که بر عهده‏ى زنان نیست و بالعکس و این تفاوت براى این است که طبیعت و آفرینش زن و مرد متفاوت است.

خداى متعال، به مقتضاى حکمت بالغه‏ى خود و مصالح و مفاسدى که پشتوانه‏ى احکام او است، وظایفى براى مرد و زن معین کرده است: «…لا تَبْدیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ…»؛ (940) دگرگونى در آفرینش الهى نیست.

همانطور که مرد نمى‏تواند فرزندى به دنیا بیاورد، زن هم نمى‏تواند برخى از کارهاى طاقت فرسا چون امامت، رهبرى، سیاست و کشوردارى را به عهده بگیرد. اگر اسلام اجازه نداده است زن، رئیس حکومت، قاضى یا امام جماعت شود، براى آن است که هر یک از آن‏ها، از شئون سیاسى جامعه است و در شئون سیاسى، زن باید پشت سر مرد بایستد نه پیش روى او و این به معناى برترى مرد بر زن نیست.

در علم فیزیولوژى گفته شده است که زنان از نظر مغز، قلب، شریان‏ها، اعصاب و عضلات با مردان تفاوت دارند. در زندگى زنان، «احساس» و در حیات مردان «تعقل» غلبه دارد. به همین جهت، در اسلام، وظایف و تکالیف عمومى و اجتماعى که به تعقل و صلابت بیشترى نیاز دارد؛ مانند: حکومت، امامت، قضاوت، جهاد ابتدایى و… به عهده‏ى مردان و وظایفى که ارتباطش با احساس، بیشتر از تعقل است و زن، بهتر از مرد مى‏تواند از عهده‏ى آن برآید؛ مانند: پرورش و تربیت اولاد، آشنا کردن آن‏ها به وظایف اجتماعى، تدبیر منزل و… به عهده‏ى زنان گذاشته شده است. همچنین از آن جا که عفت و عصمت زن اهمیت بسیارى دارد، خداوند متعال نیز بعضى از کارهاى اجرایى، مانند: امامت و قضاوت را – که سر کار انسان با نامحرمان بسیار است – به عهده‏ى مردان گذاشته و جلوتر ایستادن مردها از خانم‏ها در نماز نیز که در بعضى روایات به آن اشاره شده (941) ممکن است به همین جهت باشد. بنابراین، عفت زن اقتضا مى‏کند که عقب‏تر از مرد بایستد.

شایسته یاد آورى است که جلوتر ایستادن زن از مرد، مکروه است نه حرام؛ یعنى مستحب است براى نماز خواندن، مرد جلوتر از زن بایستد. (942) (943)

در مورد فاصله زن و مرد به هنگام نماز، نظر مراجع مختلف است. از این رو آنچه مورد اتفاق است، مى‏آوریم و سپس موارد اختلاف را ذکر مى‏کنیم. بدیهى است هر کس باید به نظر مرجع تقلید خود مراجعه کند.

اتفاق همه مراجع:

اگر فاصله زن و مرد بیشتر از پنج متر باشد، یا بین آنها حائلى مانند پرده یا دیوار باشد و یا در دو سطح مختلف (مثل طبقه اول و بالکن بعضى از مساجد) ایستاده باشند و زن جلوتر از مرد باشد، نمازشان صحیح است.

موارد اختلاف نظر:

1. امام خمینى(ره): رعایت فاصله بین زن و مرد در نماز مستحب است؛ چنان که اعاده نماز بدون رعایت فاصله استحباب دارد. در هر صورت نماز باطل نیست.

2. آیت الله گلپایگانى و صافى: جلوتر ایستادن زن از مرد در نماز و یا ایستادن مرد پشت سر زن مکروه است؛ ولى باطل کننده نماز نیست.

3. آیت الله خوئى و تبریزى: در صورتى که فاصله زن و مرد کمتر از یک وجب باشد، نماز باطل مى‏شود. البته نماز کسى باطل مى‏شود که دیرتر نماز را شروع کرده، و اگر هر دو در یک زمان شروع کرده‏اند نماز هر دو باطل است (در صورت مراعات نکردن فاصله یک وجب).

4. آیت الله بهجت: نماز زن و مرد بدون رعایت فاصله (حداقل یک وجب) کراهت دارد و با رعایت فاصله کراهت ندارد و نماز در هر صورت صحیح است.

5. آیت الله مکارم و فاضل: اگر زن جلوتر از مرد بایستد، نماز او باطل است و یا اگر مرد پشت سر زن به نماز بایستد، نماز او باطل است. اگر هم زمان شروع به نماز کنند، نماز هر دو باطل است؛ مگر آن که بین آنها پنج متر فاصله باشد، یا حائلى مانند پرده و دیوار در بین آنها موجود باشد و یا آنکه وضعیت به گونه‏اى باشد که یکدیگر را نبینند.

6. آیت الله سیستانى: احتیاط واجب آن است که زن عقب‏تر از مرد بایستد و در صورت تخلف احتیاط واجب آن است که نماز را دوباره بخوانند.

7. آیت الله زنجانى: اگر زن جلوتر از مرد، بدون رعایت فاصله مناسب بایستد و با هم وارد نماز شوند، مستحب است نماز را اعاده کنند (در هر صورت نماز صحیح است). (944) (305)

244- آیا شیشه (بین زن و مرد در نماز) حایل محسوب مى‏شود؟

1- در نماز جماعت بین خانم‏ها و آقایان باید حایلى باشد – در صورتى که موازى هم ایستاده‏اند – لذا اگر شیشه یا پرده‏اى حایل شده باشد، اقتداى آنان صحیح است.

2- آقایان نمى‏توانند از پشت شیشه، به جماعت اقتدا کنند؛ درصورتى که دو مکان صدق کند. البته اگر شیشه کوتاه باشد – به طورى که عرفاً یک مکان محسوب شود – اقتدا اشکالى ندارد. (945)

245- آیا زنان باید نماز را در منزل بخوانند؟

زنان در صورتى که حجاب خود را کاملا حفظ کنند، خوب است در مساجد بخوانند وگرنه مستحب است در منزل خود و در جاى خلوت نماز بخوانند. (946)

246- اگر مشخصات امام جماعت را ندانیم آیا نماز صحیح است یا خیر؟

امام جماعت باید داراى دو شرط باشد: 1- عادل باشد، 2- نماز را صحیح بخواند. بنابراین اگر مى‏دانید که امام جماعت این دو شرط را دارد اقتداى به او اشکال ندارد، اگر چه اسم و مشخصات او را دقیقا نمى‏دانید.

گفتنى است که نیت شما باید به این شکل باشد که: «اقتدا مى‏کنم به پیشنماز حاضر قُرْبَةً إِلَى اللَّه‏». (947)

247- همواره احساس مى‏کنم عباداتم جنبه ریایى دارد و به همین جهت به نماز جماعت حاضر نمى‏شوم؟

این احساس ناشى از اهمیت دادن زیاد به مسأله «ریا» است. شیطان مى‏کوشد آن را تا حد نوعى وسواس افزایش دهد و بدین‏ وسیله مانع انجام اعمال نیک عبادى شود. بکوشید این احساس، شما را از نماز جماعت و امثال آن باز ندارد. البته اگر واقعا احساس مى‏کنید، بعضى از اعمال شما ریایى است، باید در صدد اصلاح و درمان آن باشید و با مطالعه متون دینى، در رفع آن بکوشید. علاوه بر این باید بدانید که انجام واجبات به صورت آشکار اشکالى ندارد؛ بلکه براى آن نیز تاکید شده است. تنها نباید در نیت انسان، ریا، خودنمایى و تظاهر وجود داشته باشد. پس نماز واجب و زکات واجب را باید علنى انجام داد؛ ولى بهتر است صدقات و نمازهاى مستحبى پنهانى باشد. (948)

**—

نماز جمعه

248- نماز جمعه بخوانیم بهتر است، یا نماز ظهر؟

در زمان ما که عصر غیبت است، در روز جمعه، نماز جمعه یا نماز ظهر به طور تخییر واجب است و خواندن نماز جمعه، افضل از نماز ظهر است و بهتر آن است که هر دو را بخواند.

بنابر این کسى که نماز جمعه را اختیار کند و بخواند، نماز ظهر از او ساقط مى‏شود؛ لکن احتیاط مستحب آن است که اول نماز جمعه را بخواند و سپس نماز ظهر را به جاى آورد. البته با توجه به شرایط اجتماعى زمان حاضر حضور در نمازهاى جمعه، داراى رجحان و فضیلت فراوان است. (949)

249- اگر کسى به جهت این که امام جمعه را قبول ندارد، در نماز جمعه شرکت نکند، کار درستى کرده یا خیر؟

الف- نماز جمعه به فتواى بیشتر علما واجب تخییرى است؛ یعنى، در روز جمعه هر شخص بین خواندن نماز جمعه یا نماز ظهر، مخیر است. البته عدم شرکت در نماز جمعه، بدون عذر روا نیست و خواندن آن، ثواب بسیارى دارد.

ب- یکى از شروط امام جمعه و جماعت عدالت است. اکر کسى امام جمعه یا جماعت را عادل نداند، نمى‏تواند به او اقتدا کند. اما اگر او را قبول ندارد (مثلا به جهت سیاسى)، اقتدا به او اشکالى ندارد.

بر این اساس بهتر است در نمازهاى جمعه شرکت کند و به دلایل شخصى، از این عبادت پرثواب بى‏بهره نماند. (950)

**—

نماز عیدین

250- چرا نماز عیدین (عید قربان و فطر)، در زمان غیبت واجب شمرده نشده است؟

براى این که حاکمان جور، در زمان‏هاى مختلف، کمتر بتوانند از نماز عید، براى اهداف و مقاصد خود بهره ببرند و با تظاهر به اسلام و استفاده از احساسات مذهبى مردم، منافع خود را تامین کنند، نماز عیدین در زمان غیبت واجب نشده است. اگر به تاریخ مراجعه کنیم، مى‏بینیم که بنى امیه و بنى عباس چگونه به نام اسلام، حتى از اعیاد به نفع حکومت‏هاى خود بهره مى‏بردند. از این رو در روایات رسیده از اهل‏بیت(ع)، وجوب نماز عید مقید به زمان حضور معصوم شده است. (951)

**—

نماز مسافر

251- به چه جایى «وطن» گفته مى‏شود؟

«وطن» جایى است که انسان قصد زندگى کردن دارد و مردم مى‏گویند: ایشان ساکن آنجا است و یا جایى است که انسان قبلاً زندگى مى‏کرده و فعلاً از آنجا کوچ کرده است؛ اما اعراض نکرده و قصد دارد دوباره به آنجا باز گردد.

وطن بر دو مکان اطلاق شود: یکم. محل تولد و نشو و نماى انسان که نوعاً وطن او است. دوم. جایى که براى محل سکونت و زندگى همیشگى انتخاب مى‏کند. انسان مى‏تواند چند وطن براى خود انتخاب کند، مثل این که شش ماه در جایى و شش ماه در جاى دیگر باشد. (952)

252- چرا نماز مسافر شکسته است و نمى‏تواند روزه بگیرد؟

خداوند مى‏فرماید: «وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ…»؛ (953) هنگامى که سفر مى‏کنید، گناهى بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید.

در ادامه این آیه آمده است: اگر از فتنه و خطر کافران بترسید؛ اما فقها با توجه به روایات، حکم عموم برداشت کرده‏اند (954) کسى که مسافر است باید نماز ظهر و عصر و عشا را با هشت شرط، شکسته بخواند. (955)

پس بر مسافرى که هشت شرط ذکر شده در توضیح المسائل را داشته باشد واجب است نماز را شکسته بخواند.

خداوند درباره‏ى عدم وجوب روزه در سفر مى‏فرماید: «… وَ مَنْ کانَ مَریضاً أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ…»؛ (956) و آن کس که بیمار یا در سفر است، روزهاى دیگرى را به جاى آن، روزه بگیرد. خداوند راحتى شما را مى‏خواهد نه زحمت شما را. (957)

امام صادق علیه‏السلام از رسول اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند: افطار در سفر و نماز شکسته از هدایاى الهى است و کسى که به آن توجه نکند، هدیه الهى را رد کرده است.

مرحوم علامه طباطبائى روایتى نقل کرده‏اند که خلاصه و مضمونش این است: حکم شکسته خواندن نماز، تصدق و ارفاقى از سوى خداوند متعال به مسلمانان است و اما این که واجب است نماز به صورت شکسته خوانده شود، براى این است که قبول تصدق خداوند منان واجب است (958) با توجه به بیان فوق، شاید یکى از فلسفه‏هاى عدم وجوب روزه در سفر و شکسته بودن نماز، همان مسئله‏ى تخفیف در تکلیف باشد. (959)

253- هنگام مسافرت از کجا باید نماز را شکسته بخوانیم؟

الف. اگر به قصد مسافرت از وطن خارج شویم، همین که از حد ترخص بیرون آمدیم، نماز شکسته و روزه (در صورتى که قبل از ظهر به سفر رفته باشد) باطل مى‏شود.

ب. مسافر کسى است که 5/22 کیلومتر رفت و 5/22 کیلومتر برگشت او باشد که هشت فرسخ شرعى مى‏شود؛ یعنى، چهار فرسخ رفت و چهار فرسخ برگشت. (960)

254- فرسخ شرعی چقدر است؟

هر فرسخ شرعی پنج کیلومتر و 625 متر و هشت فرسخ شرعی حدود 45 کیلومتر است. بنابراین، کسی که مجموع رفت و برگشت او هشت فرسخ باشد – به شرط اینکه رفتن او کمتر از چهار فرسخ نباشد – باید نماز را شکسته بخواند. (961)

255- با توجه به امکانات و وسایل راحتى در این زمان و سخت نبودن مسافرت‏ها، چرا باید نماز را در مسافرت شکسته بخوانیم و روزه نگیریم؟

فقها و مفسران با توجه به آیه‏ى 101 سوره نسا و روایاتى که در زمینه‏ى تفسیر این آیه و حکم مسافر وجود دارد، به شکسته شدن نماز مسافر حکم داده‏اند؛ (962) بنابراین، اولین و متقن‏ترین دلیل، وجود این آیه و روایات است؛ طبق این دلیل‏ها – که مطلق هستند و تمام مکان‏ها و زمان‏ها را شامل مى‏شود – وظیفه‏ى ما تعبدا شکسته خواندن نماز است، اگر چه حکمت و مصلحت آن را ندانیم؛ زیرا در آیات و روایات به فلسفه‏ى برخى از احکام اشاره نشده یا دست کم به دست ما نرسیده است. در این گونه موارد ممکن است با دلیل‏هاى عقلى یا تجربى به بخشى از آن‏ها پى ببریم؛ ولى چون علم و عقل ما محدود است، نمى‏توانیم فلسفه‏ى کامل آن را به دست آوریم؛ اما از آن جا که به حکیم بودن خداوند یقین داریم و مى‏دانیم احکامى که صادر مى‏کند طبق مصلحت و حکمت است، از این رو با توجه به اقتضاى روحیه‏ى بندگى، آن عبادت را انجام مى‏دهیم.

عده‏اى گفته‏اند: شاید یکى از حکمت‏هاى شکسته شدن نماز مسافر این باشد که همواره سفر، با یک سلسله رنج و زحمت همراه است؛ زیرا مسافرت معمولا به هم زدن یک زندگى عادى است که انسان با آن خو گرفته است؛ چنین تحولى، خالى از رنج و زحمت و محدودیت نخواهد بود و خواه ناخواه برنامه‏ى غذایى، استراحت و سایر جهات زندگى انسان دگرگون مى‏شود. در این صورت مى‏توان گفت: درست است که امروز تسهیلاتى براى مسافرت، فراهم آمده است، با این همه، هرگز زندگى در سفر بسان زندگى در خانه نیست و آن شرایطى که براى انسان، در محل خود فراهم است، در بیرون شهر فراهم نیست؛ بنابراین، مشکلات سفر همچنان محسوس است.

گذشته از این، امروزه سه چهارم مردم، در روستاها زندگى مى‏کنند که مسافرت از آن نقاط، مشقت فراوان دارد و تخفیف نماز و شکستن روزه براى آنان نوعى ارفاق به شمار مى‏رود؛ این را هم مى‏دانیم که بسیارى از احکام، از جمله کوتاه کردن نماز و خوردن روزه، یک حکم کلى است که به منظور ارفاق به مردم تشریع شده است و اگر مسافرت در موارد جزئى و نادر، داراى هیچ گونه مشقت و زحمت نباشد، موجب تغییر و دگرگونى حکم کلى نمى‏گردد. (963)

256- بر پایه‏ى آیات 101 تا 104 سوره نسا، خداوند هنگام خطر و بیم از دشمن، شکسته خواندن نماز را سفارش فرموده است، چرا ما براى مسافرت‏هایى که هیچ گونه خوف و خطرى ندارد و مسافت آن نیز بسیار کم است (چهار فرسخ) نماز را کوتاه مى‏خوانیم در صورتى که وقت کامل خواندن هم داریم؟

از مجموع آیات یاد شده چنین برداشت مى‏شود که شکسته خواندن نماز در سفر، بر ترس از دشمن وابسته نیست؛ زیرا در ابتداى آیه مى‏گوید: (وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ…). این قسمت از آیه، صورت مسافرت‏هاى عادى و معمولى را در نظر دارد نه فقط صورت خوف را؛ به علاوه، نماز خوف در دو آیه‏ى بعد به طور جداگانه و با احکام خاص خودش بیان شده است. نماز خوف با نماز شکسته (قصر) در سفر متفاوت است. روایات متعددى که اهل سنت و شیعه در نماز شکسته (قصر) نقل کرده‏اند این عمومیت را تأیید مى‏کند و ممکن است مقید ساختن حکم قصر به مسئله‏ى خوف از این جهت باشد که به وضع مسلمانان در آغاز اسلام نظارت داشته است و به اصطلاح، این قید غالبى است و در جاى خودش (علم اصول) این مطلب اثبات شده که چنین قیودى مفهوم [موافق یا مخالف] ندارد و این گونه نیست که اگر این قید نباشد حکم هم نباشد یا از این جهت باشد که بعضى از مفسران معتقدند که مسئله‏ى نماز قصر، نخست هنگام خوف تشریع شده، سپس این حکم توسعه پیدا کرده یا این تعلق حکم قصر به خوف به سبب تأکید باشد؛ یعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازم است؛ ولى هنگام خوف تأکید بیشترى دارد.

در روایات فراوانى آمده است که نماز مسافر به صورت خوف اختصاص ندارد؛ از جمله:

1. در تهذیب به اسناد خود از زراره روایت شده است که گفت: از حضرت باقر علیه‏السلام پرسیدم: آیا نماز خوف و نماز مسافر هر دو شکسته هستند؟ فرمود: آرى، نماز خوف براى قصر سزاوارتر از نماز مسافر است بدون خوف.

2. در تفسیر الدر المنثور آمده است که ابن‏شیبه، عبد بن حمید، احمد، مسلم، ابوداود، ترمذى، نسائى، ابن‏ماجه و… در ناسخ و ابن‏جبان از یعلى بن امیه روایت کرده‏اند که گفت: از عمر بن خطاب سؤال کردم: خدا مى‏فرماید: (لَیْسَ عَلَیْکُم‏… إِنْ خِفْتُمْ…)؛ یعنى اگر از فتنه انگیزى کافران مى‏ترسید عیبى ندارد که قصر بخوانید، در حالى که مردم در امن به سر مى‏برند! عمر به من گفت: من از همین مطلبى که تو تعجب کرده‏اى تعجب کردم و از رسول الله صلى الله علیه و آله سؤال کردم، حضرت فرمودند: صدقه‏اى است که خدا به شما داده، شما هم صدقه خدا را قبول کنید. از ابن‏عباس روایت کرده‏اند: بین مکه و مدینه در حالى که ایمن بودیم… نماز را با پیغمبر صلى الله علیه و آله دو رکعتى خواندیم. (964)

امام باقر علیه‏السلام مى‏فرماید: شکسته خواندن نماز در سفر، واجب است؛ همان گونه که تمام خواندن آن در وطن، واجب است. (965) (966)

257- به چه جایى حد ترخص گفته مى‏شود؟

«حد ترخص» جایى است که دیوار خانه‏هاى آخر شهر، یا روستا دیده نشود و اذان آن به گوش نرسد. (967)

258- آیا فرزندان در قصد وطن تابع پدر و مادر هستند؟

فرزند تا وقتى که مستقل نشده و تحت کفالت پدر یا مادر خود زندگى مى‏کند، در وطن هم تابع آنها است؛ یعنى، تابع سرپرست خودش است؛ بنابراین باید به حکم آنها عمل کند. به عبارت دیگر در جایى که سرپرست خانواده، مسافر حساب مى‏شود، فرزند هم حکم مسافر دارد و در جایى که سرپرست حکم مسافر ندارد، او نیز مسافر نیست و باید نماز را تمام بخواند و روزه هم بگیرد. (968)

259- گاهى مشاهده مى‏شود که هنگام مسافرت با اتوبوس بعضى از رانندگان مسافران را براى خواندن نماز پیاده نمى‏کنند و اگر تذکر بدهند احتمال دارد که توجه نکنند تکلیف چیست؟

تا آن‏جا که توان دارید تذکر بدهید و اگر جدى تذکر بدهید مطمئن باشید اثر مى‏کند و نگه مى‏دارند و اگر نگه نداشتند باید در ماشین به هر طور که مى‏توانید نماز بخوانید. (969) (970)

260- اگر نمى‏دانیم چند روز در محل مسافرت مى‏مانیم، نماز را باید چگونه بخوانیم؟

مسافرى که نمى‏داند چند روز در مکانى باقى مى‏ماند، باید نماز را شکسته بخواند و روزه نگیرد تا سى روز و بعد از سى روز باید نماز را تمام بخواند. (971)

261- در چه صورت نماز را در مسافرت باید تمام خواند؟

در چند مورد مسافر نماز را باید تمام بخواند:

1. مسافرى که دائم السفر باشد؛ مثل راننده که شغل او سفر کردن است.

2. مسافرى که قصد دارد، ده روز در محلى بماند.

3. کسى که سفرش حرام است (مثل مسافرت زن بدون اذن و رضایت شوهر، یا کسى که براى انجام معصیتى سفر مى‏کند).

4. مسافرى که در یکى از این مکان‏ها نماز بخواند: مسجد الحرام، مسجد پیامبر(ص)، مسجد کوفه، حرم امام حسین(ع) که در این مکان‏ها نماز، تمام است. (البته مقصود از حرم امام حسین محدوده اطراف ضریح حضرت است، نه رواق‏هاى اطراف.) (972)

**—

تقلید از مراجع

262- چرا باید تقلید کنیم؟ چرا باید هر فرد یک مرجع تقلید داشته باشد؟

قرآن کریم پیروان خود را دعوت به علم و پیروى از عقل مى‏کند و از تقلید کورکورانه و پیروى از نادانان و کسانى که بدون علم و آگاهى سخن مى‏گویند، نهى مى‏کند.

الف – در بعضى از آیات، اهل بصیرت و خرد را با کوته فکران قابل مقایسه نمى‏داند:

1- » قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ » (973)

«بگو: آیا نابینا و بینا یکسان است؟ آیا تفکر نمى‏کنید».

2- » قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُماتُ وَ النُّورُ » (974)

«بگو: آیا نابینا و بینا یکسانند؟ یا تاریکیها و روشنایى برابرند؟».

3- » وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى‏ وَ الْبَصِیرُ » (975)

«و نابینا و بینا یکسان نیستند».

4- «قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُون‏؟»؛ (875)

«بگو: آیا کسانى که مى‏دانند و کسانى که نمى‏دانند یکسانند؟».

ب – در آیاتى دیگر از تقلید کورکورانه به شدت نهى مى‏کند:

1- » وَ إِذا قیلَ لَهُمْ تَعالَوْا إِلى‏ ما أَنْزَلَ اللَّهُ وَ إِلَى الرَّسُولِ قالُوا حَسْبُنا ما وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ » (976)

«و چون به آنان گفته شود: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر [ش] بیایید، مى‏گویند: آنچه پدران خود را بر آن یافته‏ایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزى نمى‏دانسته و هدایت نیافته بودند؟».

2- » وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً … » (977)

«و بیشترشان جز از گمان پیروى نمى‏کنند [ولى] گمان به هیچ وجه [آدمى را] از حقیقت بى‏نیاز نمى‏گرداند…».

3- » یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ » (978)

«اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پاره‏اى از گمانها گناه است».

ج – قرآن از افراد کم دانش دعوت مى‏کند که از اهل علم و دانایان و متخصصان سؤال کنند:

1- » فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ » (979)

«اگر نمى‏دانید از پژوهندگان کتابهاى آسمانى بپرسید».

2- » الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ. » (980)

«به سخن گوش فرا مى‏دهند و بهترین آن را پیروى مى‏کنند اینانند که خدایشان راه نموده و اینانند همان خردمندان».

در این آیات، به شدت از جهالت و نادانى و تقلید کورکورانه مذمت شده است؛ اما در عین حال از دانایى، خردورزى و بصیرت ستایش شده و از افراد کم اطلاع و غیر کارشناس خواسته شده که به دانایان و متخصصان رجوع کنند.

از نظر عقلى نیز تقلید و مراجعه به اهل دانش مستدل و ثابت شده است؛ به این صورت که:

1- انسان موجودى اجتماعى است.

2- او در زندگى اجتماعى خود نیازهاى فراوانى دارد.

3- عمر انسان کوتاه و محدود است.

اگر انسان، بتواند نیازمندى‏هایش را خود برطرف سازد، باید چنین کند؛ ولى با توجه به فراوانى نیازها و محدودیت عمر، انسان‏ها باید تقسیم کار کنند و هر کسى در کارى متخصص شود و نیاز دیگران را مرتفع سازد. در سایر نیازمندى‏هاى خود نیز به دیگران مراجعه کند تا چرخ‏هاى زندگى و اجتماع به گردش درآید. براى مثال اگر یک نفر بخواهد هم کشاورز باشد هم صنعتگر و هم پزشک و… این محال است؛ به خصوص در این دوران که سال‏ها وقت براى فراگیرى علم و تخصص لازم است.

احکام اسلامى هم از این قاعده کلى مستثنا نیست. به دست آوردن احکام، از ادله اولیه مثل قرآن و احادیث، نیاز به صرف وقت و متخصص شدن دارد؛ یعنى، حداقل بیست تا سى سال وقت لازم است تا کسى بتواند در این رشته، خبره و متخصص شود. لذا خداوند هم فرمود: لازم نیست همه مؤمنان هجرت کنند؛ بلکه از هر دسته و شهر و دیارى یک نفر برود و احکام را فرا گیرد و برگردد و براى قوم خود مسائل را بیان کند: » وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ » (981)

«و شایسته نیست مؤمنان همگى [براى جهاد] کوچ کنند. پس چرا از هر فرقه‏اى از آنان، دسته‏اى کوچ نمى‏کنند تا [دسته‏اى بمانند و] در دین آگاهى پیدا کنند و قوم خود را وقتى به سوى آنان باز گشتند بیم دهنده باشد که آنان [از کیفر الهى] بترسند؟».

تقلید در احکام شرعى، رجوع به متخصص و اهل خبره است؛ یعنى، براى آشنایى با احکام دین و حلال و حرام و واجب و مستحب وظیفه داریم به متخصص آن (یعنى عالمى که عمرى را در فهمیدن این احکام از قرآن و روایات صرف کرده) رجوع کنیم. این کار از نظر عقل نه تنها تقلید کورکورانه نیست؛ بلکه بسیار مورد ستایش است. تقلید کورکورانه؛ یعنى، انسان بدون آگاهى و دلیل منطقى و عقلى، از راه و رسم فرد یا قومى پیروى کند؛ مثل بت‏پرستان که وقتى پیامبران به آنها مى‏گفتند: «چرا در مقابل این مجسمه‏هاى چوبى و سنگى که هیچ نفعى ندارند و ضررى هم از شما برطرف نمى‏کنند سجده مى‏کنید»؛ مى‏گفتند: ما مى‏دیدیم پدرانمان این را انجام مى‏دادند؛ ما نیز از آنها پیروى مى‏کنیم!! این همان تقلید کورکورانه است که عقل و منطق آن را رد مى‏کند. یا مثل برخى از غرب‏زدگان امروز که به مجرد این که یک اروپایى لباسى را پوشید و یا کارى را انجام داد، بدون فکر از آنها پیروى مى‏کنند!! (982)

263- راه تشخیص مجتهد اعلم چیست؟

راههاى شناخت مجتهد اعلم عبارت است:

1- انسان خودش اهل خبره باشد و مجتهد اعلم را تشخیص بدهد.

2- به گفته دو نفر عالم و اهل خبره مجتهد اعلم را بشناسد البته به شرط این که گفته آن دو عالم با گفته دیگران تعارض پیدا نکند.

3- در میان اهل علم یا مردم شخصى در اعلمیت شهرت پیدا کند و بیشتر مردم یا اهل علم بگویند: فلان مرجع از همه اعلم است. در این زمان براى کسانى که خودشان اهل خبره نیستند، یقین داشتن به اعلم در شخص خاصى مشکل است و از هر کدام از مراجع فعلى مى‏توان تقلید کرد.

مراجع عظام: خامنه‏اى، بهجت، مکارم شیرازى، وحید خراسانى، شبیرى زنجانى، صافى، سیستانى، نورى همدانى. (983)

264- آیا مى‏توان مرجع ‏تقلید خود را عوض‏ کرد؟

«عدول» از مجتهدى به مجتهد دیگر صورت‏هاى مختلفى دارد که عبارت است از:

1. عدول از غیر اعلم به اعلم، بنابر احتیاط، واجب است.

2. عدول از مجتهدى به مجتهد دیگر در صورتى که از لحاظ علمى با هم مساوى‏اند، جایز نیست (در صورتى که به فتواى آن مجتهد عمل کرده باشد.)

3. عدول از اعلم به غیر اعلم، جایز نیست.

4. عدول از مجتهدى که مدتى از او تقلید مى‏کرده و اکنون معلوم شده است که اهلیت فتوا نداشته، واجب است.

5. عدول از مجتهدى که یکى از شرایط مرجعیت را از دست داده (مثلاً دیوانه شده یا فراموشى به او دست داده) به مجتهد جامع الشرایط، واجب است.

6. عدول از مجتهدى که تاکنون از او تقلید مى‏کرده و اکنون از دنیا رفته است، به مجتهد زنده، جایز؛ بلکه احتیاط مستحب است (در این مسأله باید از مجتهد زنده تقلید کرده و به نظر او عمل نمود).

7. عدول از مجتهد زنده به مجتهد مرده، بنابر احتیاط واجب جایز نیست. (984)

بنابر این اگر شخص یقین دارد که مجتهد دیگرى از مرجع تقلید او اعلم است، باید به او رجوع کند وگرنه باید به تقلید از مرجع خود باقى بماند. البته چون علما نظرات گوناگونى درباره موارد مختلف این مسأله دارند، باید نظر مرجع تقلید هر کس مورد عمل قرار گیرد. (985)

265- تکلیف کسانى که تاکنون تقلید نکرده‏اند چیست؟

اعمال افرادى که تقلید نکرده‏اند، در چند صورت صحیح است:

1- یقین کنند که طبق حکم واقعى الهى عمل نموده‏اند و این غالبا در صورتى است که مطابق احتیاط عمل کرده باشند.

2- چنانچه اعمال گذشته‏اش با فتواى مرجعى که فعلا باید از او تقلید کند هماهنگ باشد.

3- به فتواى حضرت امام (ره) مطابقت عمل با فتواى هر مرجع جایز التقلیدى کافى است؛ چه مرجعى که در گذشته باید از او تقلید مى‏کرد و چه آن که اکنون مى‏تواند تقلید کند. پس اعمالى که بدون تقلید انجام داده، در صورتى صحیح است که اکنون از مجتهدى تقلید کند که اعمال سابق او را صحیح مى‏داند. (986)

266- اگر مرجع تقلید را در امور دینى بپذیریم؛ ولى از نظر سیاسى قبول نداشته باشیم، حکم چیست؟

مسائل سیاسى بر دو بخش است:

الف – مواردى که جنبه فقهى دارد که در این صورت مقلد بایستى در این مسائل نیز تقلید کند. براى مثال اگر مرجع بگوید: شرکت در انتخابات واجب است، در این صورت پیروى لازم است.

ب – مواردى که جنبه فقهى و تکلیفى ندارد. (مثلا ممکن است مرجع تقلید گرایشى به یکى از جناح‏هاى سیاسى داشته باشد) در این صورت تبعیت لازم نیست. نکته قابل توجه در اینجا این است که: اگر مجتهدى در فقه اعلم است و مجتهد دیگر در مسائل سیاسى، بنابر مبناى تبعیض در تقلید، مى‏توان از هر کدام در موضوع خود تقلید کرد. (987)

267- چرا آراى مراجع تقلید در احکام دینى (مانند مسائل نماز) متفاوت است؟

اختلاف‏نظر بین متخصصان و کارشناسان هر فنى، امرى طبیعى و رایج است؛ براى مثال چند پزشک متخصص و ماهر، در مورد یک بیمارى مشخص و با علامت‏ها و آثار معین، نظرات متعدد و مختلفى ابراز مى‏کنند. اجتهاد و استنباط در احکام شرعى نیز از این قاعده مستثنا نیست و خبرگان و کارشناسان امور دینى (مجتهدان جامع شرایط)، بعد از رجوع به مدارک احکام قرآن، سنت، اجماع و عقل در بعضى از مسائل، استنباطها و برداشت‏هاى مختلفى دارند و فتاواى گوناگونى مى‏دهند. بدین سبب لازم است تقلید همیشه از فردى باشد که فتواى او از نظر شرعى براى ما حجت باشد و آن مجتهد جامع شرایط و اعلم است که صلاحیت فتوا را دارد. با وجود فرد اعلم، نمى‏توان از کسى که از نظر علمى پایین‏تر است، تقلید کرد و در صورتى که همه مساوى باشند، باید به قول کسى عمل کرد که فتواى او به احتیاط نزدیک‏تر بوده و یقین کند که مخالف دستور دین عمل نکرده است. (988)

268- چرا یکى از ویژگى‏هاى مراجع تقلید، مرد بودن است؟ آیا زن نمى‏تواند مرجع تقلید باشد؟ آیا این تبعیض بین زن و مرد نیست؟

زن مى‏تواند مجتهد شود و به فتواى خود عمل کند؛ ولى این که دیگران از او تقلید کنند، بنا بر مشهور جایز نیست.

دلایل این امر عبارت است از:

1- مرجع تقلید بودن، مستلزم ارتباطات بسیارى است که زن، نمى‏تواند به دلیل محدودیت‏هاى مختلف، آن را انجام دهد. براى مثال تصور کنید که روزى ده‏ها نفر مى‏خواهند از او، مسأله بپرسند (از مرد و زن) و در ده‏ها مجلس و محفل حضور یابد.

2- زن به دلایل مختلف، داراى محدودیت‏هاى جسمى است؛ از قبیل: عادت ماهانه، باردارى، شیردهى، حضانت فرزند و… این عوامل، نوعا بازدارنده زن از انجام وظایف یک مرجع دینى است.

3- مرجعیت تقلید، نوعى پیشوایى اجتماعى است که با توجه به فرهنگ اسلام، زنان از ایفاى نقش فعال در این زمینه معذورند. (989)

269- آیا نماز خواندن، نیازمند تقلید از مجتهد است؟ اگر خداوند طبق آیه شریف قرآن از رگ گردن به ما نزدیک‏تر است و همه‏ى بندگانش را دوست دارد، آیا حتما لازم است اجازه‏ى نمازمان را به دست یک مجتهد بدهیم؟

انسان در احکام غیر ضرورى و غیر قطعى یا خودش مجتهد است یا نزدیک است مجتهد بشود، در این صورت مى‏تواند به احتیاط عمل کند. در هر دو حال، تقلید لازم نیست؛ ولى اگر انسان نه مجتهد است و نه محتاط، لازم است تقلید کند؛ اما در مورد ضروریات و قطعیات دین، مانند: اصل وجوب نماز، تعداد رکعت‏هاى نماز و…، نیاز به تقلید نیست. در قرآن کریم تصریح شده است: «وَ أَقِیمُوا الصَّلاة»؛ (560)

نماز را به پا دارید. از آن جا که یاد گرفتن همه‏ى جزئیات نماز واجب است و از طرفى استنباط احکام شرعى به کمک روایات، کار هر کس نیست، عقل مى‏گوید باید در این باره به متخصص مراجعه کرد؛ همان طور که اگر کسى مریض شود فقط نزد پزشک مى‏رود.

البته راه فراگیرى احکام شرعى و استنباط آن براى همگان باز است و هیچ اشکال ندارد که همه مجتهد شوند؛ اما تا زمانى که فردى قدرت استنباط ندارد، طبق حکم عقل لازم است سراغ متخصص و مجتهد برود. عمل به این اصل (رجوع به متخصص) به دستور خداوندى است که از رگ گردن به ما نزدیک‏تر است و این عمل را دوست مى‏دارد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (990)

پس اگر نمى‏دانید، از پژوهندگان کتاب‏هاى آسمانى جویا شوید. (991)

270- آیا نماز خواندن ما تقلیدى نیست؟ چون پدر و مادر ما را به این کار واداشته‏اند؟

در پاسخ این سؤال چند نکته قابل توجه و دقت است:

یکم – هر تقلیدى ناپسند نیست. تقلید ناپسند در مواردى است که فرد از کار یا تفکرى جاهلانه، پیروى کند؛ ولى تقلید در کارهاى پسندیده نه تنها مذموم نیست؛ بلکه کارى خردمندانه است، همچنان که ما در بسیارى از امور تقلید مى‏کنیم؛ مانند: دوخت لباس، نوع حرف زدن، طبخ غذا، ساختمان سازى و صدها مورد دیگر.

دوم – احتمالا این مطلب اشاره به این دارد که ما معمولا اعمال و ارکان نماز را از پدر و مادر یاد مى‏گیریم و این یاد گرفتن، تقلید در اصل نماز نیست؛ بلکه یادگیرى صحیح آن است. همان‏گونه که ممکن است همین را از معلم و سایر دوستان یاد بگیریم و با توجه به عملکرد آنان، نماز خوان شویم.

سوم – تشویق و ترغیب فرزندان از سوى پدر و مادر به نماز، یک وظیفه دینى و اخلاقى است و به آنان سفارش شده که در خانه طورى نماز بخوانید که باعث تشویق کودکان و نوجوانان به نماز شوند. همچنین از آنان خواسته شده براى فرزندانشان برنامه‏ریزى کنند و آنها را با حکمت‏هاى نماز آشنا سازند و در جهت برپایى این فریضه مهم الهى، تلاش نمایند.

چهارم – اصل نماز به هیچ عنوان تقلیدى نیست؛ بلکه انسان باید خود به اهمیت، ارزش و فلسفه آن پى ببرد و آگاهانه و عاشقانه به برپایى نماز بپردازد. گفتنى است که خواندن یا ترک نماز، امرى نیست که منوط به آشنایى ما با فلسفه این عمل یا پذیرفتن قلبى و عقلى ما باشد؛ بلکه ما در هر حال باید نماز بخوانیم و در صورت سستى و کاهلى در این امر، مجازات شدیدى خواهیم شد. حال چه بسا ممکن است پدر و مادر ما نماز خوان نباشند، یا ما با اهمیت و ارزش نماز آشنا نباشیم، یا فرصت انجام آن را پیدا نکنیم و… . (992)

271- چرا بدون دانستن فلسفه احکام، باید تقلید کنیم؟ آیا این حالت به ما نوعى عدم اختیار و نادانى نمى‏دهد که اعمال را تنها از روى اجبار انجام دهیم؟!

تقلید در مورد احکام است و هیچ عالمى نگفته که نبایستى فلسفه احکام دانسته شود. علاوه بر آنکه دانستن حکمت و فلسفه احکام، از ندانستن آن بهتر است و قرآن و روایات نیز ما را به فلسفه احکام متوجه ساخته‏اند.

نوعا در آیاتى که احکام بیان گردیده، به حکمت آن هم اشاره شده؛ چنان که درمورد نماز مى‏فرماید: » أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی‏ «؛ «به یاد من نماز بر پا دار» و » إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ «، «نماز را بر پا دار، که نماز [انسان را] از کار زشت و ناپسند باز مى‏دارد». همچنین در مورد حجاب فرموده است: » ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ » (993)؛ «این براى آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند [به احتیاط] نزدیکتر است» و… بنابراین تقلید در احکام است، نه در فلسفه آنها. علاوه بر این، فلسفه احکام تقلیدى نیست؛ بلکه تحقیقى است. هر تقلیدى هم به‏ معناى اجبار و حرکت کورکورانه نیست. ما در بسیارى از امور خود، از متخصصان تقلید مى‏کنیم. نظر پزشک حاذق را مى‏پذیریم و یا در خوردنى‏ها و پوشیدنى‏ها، نحوه زندگى و بسیارى امور دیگر بدون آنکه فلسفه آنها را بدانیم به تقلید مى‏پردازیم. تقلید در احکام، همان رجوع به متخصص است و اگر کسى خود کارشناس باشد، باید به نظر خودش عمل کند و حق تقلید از دیگران را ندارد. (994)

**—

وسواس

272- براى رفع مشکل وسواس چه کنیم؟

براى از بین رفتن حالت وسواس، راه کارهاى زیر پیشنهاد مى‏شود:

1- یادگیرى مسائل شرعى به نحو صحیح.

2- توجه به مفاسدى که وسواس به دنبال دارد؛ مانند از بین رفتن تمرکز فکرى و اختلال در امور زندگى و بازماندن از انجام تکالیف شرعى.

3- مطالعه کتاب‏هایى که در این زمینه نوشته شده است؛ مانند کتاب «وسواس» تألیف مرحوم مصطفى زمانى.

4- توجه داشته باشیم که گمان به نجاست تکلیف‏آور نیست. بلکه در صورتى اجتناب لازم است که انسان یقین به نجاست داشته باشد.

5- همان‏طور که مى‏دانیم در زمان پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع)، با این که آب لوله کشى و امکانات بهداشتى فعلى موجود نبوده، مسلمانان به طور عادى زندگى مى‏کردند و در خصوص طهارت و نجاست مشکل خاصى نداشتند.

6- توجه به این که یقین شخص وسواسى براى وى معتبر نیست؛ بلکه در پاک شدن و نجس گشتن اشیا، باید به نظر عرف مراجعه کند و در آب کشیدن اشیا و انجام دادن غسل به طور عادى و مانند عرف عمل کند. (995)

**—

سن تکلیف در پسران

273- سن دقیق تکلیف در پسران چه موقع است؟

سن دقیق تکلیف در پسران، کامل شدن پانزده سال قمرى است (که 163 روز و شش ساعت از پانزده سال شمسى کمتر است). البته ممکن است قبل از پانزده سال نیز با ظهور علایم دیگر (احتلام، رویش موهاى سخت در اندامهاى جنسى) بالغ شود. (996)

******

شکیات نماز

274- اگر شخصى بعد از سلام نماز، بفهمد که یک رکعت از نماز را نخوانده، وظیفه‏اش چیست؟

اگر انسان بعد از سلام نماز، یادش بیاید که یک رکعت یا بیشتر از نماز را نخوانده است؛ چنانچه کارى انجام داده که انجام آن از روى عمد یا اشتباه، موجب باطل شدن نماز مى‏شود (مثلاً پشت به قبله کرده)، نمازش باطل است و باید اعاده کند. اما اگر چنین کارى نکرده، باید فوراً مقدارى را که فراموش کرده به جا آورد و بنابر احتیاط واجب، براى هر یک از تشهد و سلام و کلام بى جا، دو سجده سهو انجام دهد. (997)

275- شک‏هایى که نماز را باطل مى‏کند، کدام است؟

1- شک در تعداد رکعات نماز صبح.

2- شک در تعداد رکعات نماز مغرب.

3- شک در تعداد رکعات، بین یک و بیشتر از یک.

4- شک در تعداد رکعات، بین دو و بیشتر از آن قبل از تمام شدن دو سجده.

5- نداند که چند رکعت خوانده است. (998)

**—

مبطلات نماز

276- اگر در بین نماز حرکت مختصرى انجام دهیم، نماز باطل مى‏شود؟

در حال خواندن نماز، حرکت کردن عمدى موجب بطلان نماز است؛ ولى اگر مجبور شود (مثلا کسى او را هل دهد، به طورى که صورت از قبله برنگردد)، اشکالى ندارد. اگر سهوا حرکت نماید، کلماتى را که در حال حرکت گفته، باید در حال آرامش تکرار کند. (999)

277- آیا گریه نماز را باطل مى‏کند؟

اگر عمداً براى کار دنیا با صدا گریه کند، نماز باطل است؛ ولى بدون صدا اشکال ندارد. اما اگر از ترس خدا یا براى آخرت گریه کند، اشکال ندارد؛ بلکه از بهترین اعمال است. (1000)

278- اگر هنگام خواندن دعاى فرج براى ظهور امام زمان عجل الله تعالى فرجه الشریف در نماز گریه کنیم اشکال دارد؟

خشوع، خضوع و گریه در نماز در برابر عظمت و قدرت ذات مقدس الهى از صفات خاشعان و مؤمنان واقعى است:

«…وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا – وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً – قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏ وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبیلاً»؛ (1001)

مى‏گویند: منزه است پروردگار ما که وعده‏هایش به یقین، انجام شدنى است. آن‏ها [بى‏اختیار] به زمین مى‏افتند و گریه مى‏کنند و [تلاوت] این آیات، همواره بر خشوع‏شان مى‏افزاید. بگو: الله یا رحمان هر کدام را بخوانید [ذات پاکش یکى است و] براى او بهترین نام‏ها است و نمازت را زیاد بلند یا خیلى آهسته نخوان و راهى میان آن دو انتخاب کن.

گریه‏ با صدا براى امور دنیا نماز را باطل مى‏کند؛ گریه کردن در حال نماز براى ظهور امام زمان علیه‏السلام که در راه خدا، براى خدا و براى حاکمیت دین خدا و مربوط به امور دین است بسیار پسندیده و نیکو است.

بنابراین، گریه کردن در نماز، هنگام خواندن دعاى فرج مانعى ندارد. (1002) (1003)

******

زبان نماز

279- فلسفه خواندن نماز به عربى چیست؟

الف- شاید بتوان گفت به عربى خواندن نماز، بیانگر روح اتحاد در میان جوامع مسلمانان است. هر مسلمانى در هر جاى عالم باشد به سوى یک قبله و با یک طریق و یک زبان با معبود خویش به راز و نیاز مى‏پردازد و در هر دیار و کشورى که انسان مسلمان وارد شود – هر چند زبان‏ها متفاوت است – اما در هر مسجدى که قدم بگذارد، شیوه نیایش با خداى سبحان یکى است و این خود بهترین نوع اتحاد و همدلى را پدید مى‏آورد.

ب- عبارات نماز، ظاهرى و باطنى و آهنگى دارد که با ترجمه نماز فقط به معناى ظاهرى نماز اکتفا نموده‏ایم.

علاوه بر آنکه آشنایى با نماز و معناى بلند عبارات آن کار آسانى است که فرد مسلمان باید به آن اهمیت بیشترى بدهد. (1004)

280- در نماز مى‏دانم که با خدا حرف مى‏زنم؛ ولى با کلمات تکرارى، آیا نمى‏شود به جاى آن با تمرکز و زبان مادرى با خدا حرف زد؟

الف – خواندن نماز به عربى یکى از نشانه‏هاى جهانى بودن دین اسلام است؛ زیرا جمعیتى که در یک صف قرار مى‏گیرند و در جبهه واحدى فعالیت مى‏کنند، ناگزیرند زبان واحدى داشته باشند که به وسیله آن تفاهم کنند؛ یعنى، علاوه بر زبان مادرى و محلى، یک «زبان عمومى و جهانى» هم داشته باشند. امروز عده‏اى از متفکران معتقدند: تا دنیا به صورت یک کشور درنیاید، مردم جهان روى سعادت نخواهند دید. براى این که این موضوع محقق شود، برنامه‏هایى ارائه کرده‏اند که یکى از آنها به وجود آمدن یک زبان بین‏المللى و جهانى است. پس خواندن نماز به یک زبان، رمز وحدت و نشانه یگانگى است.

ب – خواندن نماز به یک صورت معین، آن را از دستبرد تحریف و آمیخته شدن به خرافات و مطالب بى‏اساس که بر اثر مداخله افراد غیر وارد هنگام ترجمه آن به زبان‏هاى دیگر رخ مى‏دهد مصون مى‏دارد و به این وسیله روح این عبادت اسلامى محفوظتر مى‏ماند. منتها بر هر مسلمانى لازم است به قدر توانایى، با زبان دینى خود آشنا باشد و بداند با خداى خود چه مى‏گوید. اتفاقا یاد گرفتن ترجمه نماز که در یک صفحه کتاب خلاصه مى‏شود به قدرى ساده و آسان است که ممکن است آن را در یک ساعت (براى تمام عمر) یاد بگیرد.

ج – مسأله توحید و یگانگى در تمام اصول و فروع اسلام، یک زیربناى اساسى محسوب مى‏گردد و نماز به سوى قبله واحد و در اوقات معین و به یک زبان مشخص، نمونه‏اى از این یکتاپرستى و یکرنگى است. اگر به هنگام مراسم حج در مکه باشیم و نماز جماعتى را که صدها هزار مسلمان از نژادها و ملیت‏هاى مختلف از سراسر جهان در آن شرکت مى‏جویند و همه با هم مى‏گویند «الله‏اکبر» مشاهده کنیم؛ آن گاه به عظمت و عمق این دستور آشنا مى‏شویم. حال اگر هر یک از آنان این جمله روح‏پرور یا سایر اذکار نماز را با زبان محلى خود مى‏گفت، چه هرج و مرج زشتى در آن روى مى‏داد.

د – عربى بودن نماز خود وسیله ارتباط و آشنایى هر چه بیشتر با این زبان و در نتیجه پیوند عمیق‏تر نمازگزاران با متون اصلى دین (مانند قرآن مجید) است. علاوه بر این که هیچ زبانى به غیر از عربى وجود ندارد که بتواند به سادگى معارف بزرگ و ارزشمند قرآن را ارائه کند. به طورى که با ترجمه‏هاى قرآن به بیش از صد زبان و با تلاش‏هاى هزاران مترجم تا کنون، حتى آیه » بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم‏ » دقیقا به هیچ زبانى ترجمه نشده و هیچ معادل دقیقى براى «الرحمن» و «الرحیم» یافت نشده است.

در هر حال شما علاوه بر این واجب دینى و برنامه رسمى (نماز)، مى‏توانید در هر حال و با هر زبانى با خداوند مناجات و گفت و گو کنید و عاشقانه و مشتاقانه، با محبوب خود راز و نیاز نمایید. (1005)

281- چرا در شکل و با واژه‏هایى مشخص باید نماز خواند؟

همه‏ى ادیان توحیدى و ابراهیمى‏ از جمله اسلام در اندیشه‏ى آن هستند که رابطه‏ى انسان را با خدا گرم و عاشقانه سازند، و به بیان شما، نماز و نیایش با روح و عارفانه، رمز رابطه‏ى شکوفا و خالصانه با خداست؛ به راستى اگر چنین است، چرا این گونه و به این شکل و صورت و با این برنامه‏ى مشخص و بى کم و کاست و در فرصت‏هاى ویژه؟ آیا نمى‏توان این رابطه‏ى با خدا را در شکلى دیگر، با واژه‏هایى تازه‏تر و محتوایى متنوع و در فرصت‏هاى دلخواه برقرار کرد؟

پاسخ

مى‏دانیم که آفرینش جهان هدفدار است، همین گونه آفرینش انسان. هدف از آفرینش انسان، به بیان قرآن آزمون و آموزش و شکوفایى عقلى و اخلاقى و آراستگى به ارزش‏ها و معیارهاى کمال و یا رنگ معنوى خدا گرفتن است. این رشد و صعود تنها در پرتو پرستش به مفهوم عام و خاص آن ممکن است، نه در فرصت‏سوزى و فقدان نظم و برنامه و یا در مرزشکنى و حق‏کشى؛ درست؟

به همین جهت اسلام بر آن است که انسان با اندیشه و منطق و منش و عملکرد درست و برابر عدالت و پروا، هماره در حال عبادت خدا و تقرب به او باشد؛ حتى در خواب و بازى و تفریح؛ و مى‏دانیم که اگر انسان خداپسندانه و برابر مقررات او طرح زندگى افکند، هماره در حال پرستش و اوج به سوى خداست؛ این عبادت و برنامه‏ى رشد و تقرب به سوى خدا به مفهوم عام آن.

افزون بر این، آفریدگار انسان خواسته است تا بندگانش عبادت‏هاى ویژه‏اى هم براى شبانه‏روز و هفته و ماه و سال خود نیز با نظم و برنامه و در شکل و محتواى مشخص و با حالت و در قالب واژه‏هاى دل‏انگیز و زیبا و ویژه‏اى داشته باشند که افزون بر تمرین اوج و رشد و عشق با خدا و یاد او، درس نظم و برنامه، درس برابرى در مقابل قانون، درس همراهى و اتحاد، درس مشارکت و احساس مسئولیت همگانى، درس دگر دوستى و دگر خواهى، درس رسیدگى به حال یکدیگر و به ویژه گره گشایى از کار دیگران نیز فرا گیرند؛ آیا اگر خداى دانا و فرزانه نوع و شکل و سبک و واژه‏هایى را براى عبادت و نماز و نیایش فرو فرستد اشکال و ایرادى دارد؟

به باور ما خود این نظم‏پذیرى و قانونگرایى و برپایى نماز در فرصتى مقرر و به سوى قبله‏اى مشخص و با واژه‏ها و محتوایى یکسان و زیبا و درس‏آموز و با حقوقى برابر و مقرراتى دقیق و صدها زیبایى و ظرافت و لطافت تفکرانگیز دیگر، بسیار جالب و دل‏انگیز و تماشایى است، و در این روش، فلسفه و حکمتى نهفته است که در غیر این سبک نیست؛ درست بسان رمز یک دستگاه پیچیده، یک شماره حساب بانکى، کد یک شهر و یک کشور که انسان تنها با همان رمز، قفل‏ها را گشوده و به گرفتن شماره‏ى مورد نظر توفیق مى‏یابد و بس. به همین جهت بسیار شنیده‏ایم که دانشمندانى از دیگر ملل با دیدن منظره‏ى زیبایى از نماز و یا طواف و یا دریافت مفاهیم آنها، به مطالعه‏ى اسلام علاقمند شده و در نهایت هم به آن گرایش یافته‏اند.

پس هم باید نماز و نیایش را به عنوان یاد خدا و رمز عشق به او با همان شکل و محتوا و مقررات و ویژگى‏ها گرامى داشت و همانسان که پیامبر فرمود و نشان داد و آن را با فرهنگ و آداب مترقى آن بر پا نمود، (1006) بر پا کرد و هم تنوع در خداجویى و خداخوانى و خداپرستى و رابطه‏ى با خدا را پاس داشت که » الطُّرُقُ الَی اللهِ بِعَدَدِ اَنفاسِ الخَلائِق» (1007)

**—

مشکلات و نماز

282- با این همه مشکلات، چرا باید نماز بخوانیم؟

مؤمن هم در این دنیا و هم در آخرت، خوشبخت است؛ ولى خوشبختى به این نیست که فرد الزاماً زندگى مرفهى داشته باشد! آیا همه کسانى که زندگى مرفهى دارند، خوشبخت هم هستند؟ خیلى از کسانى که زندگى مرفهى دارند، در آرزوى یک لحظه خوشى و آرامش هستند. در مسائل مادى، همیشه باید خود را با کسانى مقایسه کرد که ضعیف‏تراند؛ وگرنه چنانچه صاحب ثروت هنگفتى نیز بشود، به آرامش نخواهد رسید؛ چون طبیعت انسان به گونه‏اى است که با زیاد داشتن قانع نمى‏شود؛ بلکه حریص‏تر مى‏شود! آنچه که انسان را قانع مى‏کند و باعث آرامش خاطر او مى‏شود، قناعت است.

درباره نماز بهتر است یک لحظه بیندیشیم که براى چه باید نماز بخوانیم؟ آیا خداوند به نماز ما نیاز دارد (او که غنى مطلق است؟) آیا براى ترس از عذاب و جهنم نماز بخوانیم؟ یا براى طمع به بهشت؟ و یا اینکه در این دنیا به مال و به ثروت بیشترى دست یابیم و خداوند عوض نماز، مال و ثروتى به ما بدهد؟ یا این که خداوند لایق این ستایش است؟ خداوندى که خالق ما است، به ما توانایى بخشیده و عقل عنایت کرده است. آیا خداوند که همه چیز را براى انسان خلق کرده و در اختیار او قرار داده، لایق ستایش نیست؟ خداوندى که پیامبران را فرستاد تا راه سعادت را به انسان‏ها بیاموزد، قابل ستایش نیست؟! اگر ملاک به جا آوردن نماز، فقر و غناى مادى بود، تمام پیامبران و امامان بایستى از ثروتمندترین افراد مى‏بودند؛ در حالى که اگر به قرآن و تاریخ مراجعه کنیم، خلاف این به دست مى‏آید. حضرت ایوب، چه درد و رنج‏هایى کشید؛ ولى دست از عبادت خداوند بر نداشت. پیامبر اکرم(ص) چه رنج‏هایى برد و چه گرسنگى‏هایى کشید؛ اما هیچ‏گاه از عبادت دورى نجست و… .اگر قرار باشد کسى مشکلى نداشته باشد تا نماز بخواند، باید بیشتر مردم بلکه همه نماز نخوانند؛ چون هیچ انسان بدون مشکل و گرفتارى پیدا نمى‏شود؟! اگر یکى مشکل وسایل خانه را دارد؛ دیگرى مشکل خود خانه را دارد! و اگر خانه و وسایل زندگى دارد، با مشکل دیگرى دست به گریبان است و… پس نماز را باید براى شکر خدا و شاکر بودن در برابر احسان او و نعمت وجود، سلامتى، عقل و… خواند. (1008)

283- برخى‏ها مى‏گویند اگر خداوند مشکلات ما را حل نمى‏کند، ما هم نماز نمى‏خوانیم؛ آیا این درست است؟

فرض مى‏کنیم که آنچه برخى مى‏گویند مطلب صحیحى باشد که اگر خدا مشکل ما را حل نکند ما نماز نمى‏خوانیم؟ حال با توجه به این فرض به مطالب زیر توجه شود:

الف – اگر فقط کسانى که مشکلى ندارند، باید نماز بخوانند، در این‏ صورت اکثر مردم نباید نماز بخوانند؛ چون هر یک به نحوى مشکلى دارند. اگر یک جوان مشکل ازدواج و خانه دارد، بسیارى از ازدواج کرده‏ها و خانه‏دارها نیز ده‏ها مشکل دارند حال آیا مى‏توان این مبنا را پذیرفت؟

ب – نماز خواندن در برابر حل مشکلات؛ یعنى شاکر بودن در برابر احسان و لطف خداوند. حال مى‏پرسیم آیا تا کنون خداوند نعمتى به ما نداده که در برابر آن شاکر باشیم؟! آیا نعمت وجود، سلامتى، عقل، حواس، خانواده و… آیا سزاوار نیست که در برابر نعمت‏هایى که به ما داده او را شاکر باشیم تا او نیز نعمتش را بر ما افزون سازد.

ج – آیا احتمال نمى‏دهید که مشکلات فعلى به جهت ناسپاسى‏هاى گذشته باشد؟! خداوند خود فرموده است: اگر «سپاس‏گذارى کنید، نعمتتان را افزون مى‏سازیم». (1009)

آنچه گفتیم با توجه به فرض بود، ولى اگر از زاویه کامل‏ترى به موضوع نگاه کنیم، خواهیم دید که نماز فلسفه‏اى دارد فراتر از موضوع شکرگزارى و قدردانى نسبت به نعمت‏هاى خداوند نمازهاى روزانه چراغ‏هایى است که در مسیر پر پیچ و خم زندگى روشن مى‏شود تا انسان در گردونه‏ها، سختى‏ها و ظلمت‏ها خود را نبازد و در مسیر راستى و درستى حرکت کند؛ ناامید نگردد و بر مشکلات با توکل بر خداوند فائق آید. (1010)

**—

روح نماز

284- روح نماز چیست؟

«توجه به خدا» روح نماز است. نمازى که از این جوهره اساسى بى بهره باشد، کالبد بى جانى است که ارزش آن بسیار ناچیز مى‏باشد. درست به همین جهت است که رسول خدا(ص) مى‏فرماید: «کَمْ مِنْ قَائِمٍ حَظُّهُ مِنْ صَلاَتِهِ التَّعَبُ وَالنَّصَبُ (1011)؛ چه بسا نمازگزارى که از نماز خویش، جز مشقت و رنج بهره‏اى ندارد».

حال ممکن است سؤال شود: ما که هر چه بیشتر سعى مى‏کنیم، در نماز حواس خود را جمع کرده و به خداوند توجه کنیم، کمتر موفق مى‏شویم؟

آیا به راستى چاره‏اى وجود دارد که ما را در رسیدن به این جوهره اساسى – که روح نماز است – یارى رساند؟

اگر تصور شود چیزى مانند شربت و کپسول وجود دارد که به راحتى میل شده و یک شبه همه کارها رو به راه گردد، قطعاً جواب منفى است؛ ولى اگر کسى مرد میدان عمل باشد و خود را براى یک کارزار جدى و طولانى مهیا کند، جواب مثبت است.

توضیح: اگر صفتى یا حالتى براى انسان ملکه شود، آن صفت یا حالت در همه صحنه‏ها و تمام شؤون زندگى، خود را نشان داده و آدمى را رها نمى‏کند. کسى که در کوچه و بازار، کلاس و مدرسه، محیط خانه و محل کار، یکسره به یاد خدا است و از او غافل نیست؛ بدون تردید در نماز نیز حواسش را جمع کرده، از خداوند غفلت نمى‏کند. بر خلاف کسى که در محیط خانه، محل کار، کلاس ، مدرسه، کوچه و بازار از خدا غافل است و یکسره، سرگرم مسائل مادّى و روزمره زندگى دنیایى است و دلش متعلق به غیر خدا مى‏باشد. بى شک چنین کسى نمى‏تواند در نماز قلب خود را متوجه خدا کند؛ بلکه دلش دنبال همان چیزى است که قبل از نماز، در پى آن بود و وجودش گرفتار در باتلاقى است که قبل از ورود به نماز، غرق در آن بود.

خداوند در وصف بندگان مؤمن خویش مى‏فرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ‏ (1012)؛ مردانى که آنان را هیچ تجارت و معامله‏اى از یاد خدا باز نمى‏دارد».

وقتى که کسب و کار، آنان را از یاد خدا باز ندارد؛ بدون تردید موقعى که وضو مى‏گیرند و رو به قبله مى‏ایستند و نماز مى‏گزارند، از خدا غفلت نمى‏کنند. بر خلاف ما که قبل از ورود به نماز، در امور روزمره زندگى غرقیم و وقتى هم که به نماز مى‏ایستیم، نمازمان نیز رنگ و بوى این امور دارد. اولیاى خدا و بندگان مخلص حقّ، نماز خویش را برداشته، آن را با خود به محیط کار و بازار مى‏برند. در آنجا هم که هستند، مشغول نمازند و به قول باباطاهر «خوشا آنان که دائم در نمازند»؛ ولى ما کسب و کار و درس خویش را برداشته، با خود به فضاى نماز مى‏آوریم. نماز هم که مى‏خوانیم، باز دنبال هدف گمشده خود هستیم.

بارى اگر صادقانه قصد آن داریم که در نماز، دلمان متوجه به خدا باشد و از او غافل نگردیم؛ باید کار را قبل از نماز شروع کنیم و در همه جا و همه حال، به یاد او باشیم و از او غفلت نکنیم. بى شک اگر چنین توفیقى را به کف آوریم، دلمان در نماز، متوجه خدا خواهد بود؛ وگرنه خیر.

مرحوم علامه طباطبایى(ره) در اواخر عمر با برکت خود – موقعى که در بستر بیمارى افتاده بود – در جواب شخصى که از آن جناب از چگونگى تحصیل حضور قلب در نماز پرسش کرده بود، چند بار با عنایت خاصى فرمود: «مراقبه، مراقبه، مراقبه».

مراد آن بزرگوار از عبارت مزبور، این است که اگر مى‏خواهید در نماز حواستان جمع باشد و از خدا غافل نشوید؛ باید در طول شبانه‏روز وقتى که به کارهاى دیگر اشتغال دارید، اهل مراقبه باشید؛ زیرا اگر این حالت ملکه شما گردد و چنین صفتى بر شما غالب آید، در نماز نیز این حالت محفوظ خواهد ماند. همان طور که اگر در طول شبانه‏روز، از یاد خدا غافل باشیم و غفلت از حق در دل ما رسوخ کند، در حال نماز نیز چنان خواهد بود و از آن خلاصى نخواهیم داشت. (1013)

285- چگونه نمازى با روح و محتوا بخوانیم؟

راستى چگونه نمازى دل‏انگیز و سازنده و با روح و محتوا بخوانیم؟ و چه کنیم که موفق به حال و حضور در نماز باشیم؟ و چسان از راز و نیاز با آن خداى بنده نواز و مهر آفرین لذت ببریم و با او عشق بورزیم؟

نماز و نیایش از چند بخش تشکیل مى‏گردد:

1. پیش نیازها یا مقدمات درستى نماز و پیش شرط هاى کمال و پذیرفته شدن آن در بارگاه خدا؛

2. ارکان و واجبات نماز و نیایش؛

3. شکل و قالب نماز؛

4. محتوا و مفاهیم بلند نماز؛

5. روح و جان نماز.

به باور ما، نمازگزار هر چه بکوشد تا در بخش‏هاى یک تا چهار نماز بیشتر دل بدهد و دقت کند تا آنها را کامل‏تر و زیبنده‏تر فراهم آورد، بهتر به آخرین مرحله‏ى نماز و نیایش – که روح و جان و مغز آن است – اوج مى‏گیرد و بیشتر موفق مى‏شود تا به نمازى عاشقانه و عارفانه و خالصانه و دل‏انگیز و با روح و محتوا برسد.

با این بیان باید نخست پیش شرط هاى صحت و درستى نماز و نیز قبولى و کمال آن را از جهت مثبت و منفى رعایت کنیم. (براى نمونه، تنها سیزده شرط فقهى براى درست بودن وضو آمده است، که از آن جمله است: پاک و بهداشتى بودن آب وضو، غصبى نبودن زمین و فضا و آب و ظرف وضو؛ همین گونه در غسل و لباس و مکان نماز؛ راستى اگر نماز و نیایش با شرایط درست حقوقى و فقهى و اخلاقى در میان مردم برگزار گردد، دیگر آمار تکان دهنده‏ى این همه اختلاس و فریبکارى و رانتخوارى و غصب و حق‏کشى و بیداد و ستم و تقلب چرا؟) آن گاه ارکان و واجبات نماز و نیایش و آداب مربوط به قبله، مکان و زمان و ترتیب و مقررات نماز و لباس و غذاى نمازگزار را فراگیریم و به آنها دل بسپاریم.

سپس واژه‏ها را دقیق و درست بخوانیم و بچینیم و شکل و قالب نماز را هر چه زیباتر و وزین‏تر و سرشار از ادب سازیم؛

از پى آن باید به محتوا و مفهوم و پیام و درس هر واژه‏اى نیک اندیشید، تا از آغاز تا پایان، با نماز همراه باشیم و بدانیم در حضور خداییم و با او سخن مى‏گوییم و… ، نه با نیت و تکبیر در پى کار خود برویم و با سلام نماز به خود بیاییم.

و سرانجام هم روانشناسانه به خود بگوییم و تلقین نماییم که روح نماز و جان آن، وقتى به جان ما مى‏دمد و مى‏رسد که جان را پالایش و بهداشتى ساخته و به زیور دادگرى و انصاف و وجدان و اخلاق و معنویت آراسته و عطرآگین سازیم.

و پس از این همه باید پذیرفت که خواسته‏اى با این عظمت، آرزویى به این بزرگى و شاهکارى به این سترگى و هدفى به این والایى، اهتمامى پى‏گیر و تمرینى جدى و طلبى خستگى‏ناپذیر و هماره مى‏خواهد.

کوتاه سخن آنکه باید در پیش نیازها و پیش شرطها جدى‏تر باشیم. به روایات رسیده بنگرید که چگونه غذاى حرام، ستم و بیدادگرى، بد اخلاقى در قلمرو خانه و خانواده و گستره‏ى جامعه، عدم رعایت حقوق بشر و نقض آن، غیبت و تهمت و تحقیر و اهانت و مردم آزارى و تحمیل برترى خود حتى در امامت جماعت به دیگران تا چه رسد به تحمیل خود و یافته‏هاى خود در سیاست و قضاوت و مدیریت جامعه به مردم و تصرف در مال و جان و امنیت ملى آنان بدون خواست و خشنودى و رأى آزادانه و آگاهانه و عادلانه و با رقابت درست و معیارهاى جهانى؛ همه‏ى این‏ها آفت‏ها و آسیب‏هاى نماز و نیایش با روح و جان و با مغز و محتواست و اجازه نمى‏دهد تا انسان از پوسته و قالب نماز به روح و مغز آن راه یابد، تا چه رسد که بتواند به نمازى عاشقانه و خالصانه اوج گیرد.

آرى، باید دانست و آموخت که نماز، تنها بر زبان آوردن واژه‏هایى چند و انجام حرکاتى موزون و معلوم نیست، و آن همه برکت و آثار شگرف، نه در امواج صوتى و حرکات بدنى بدون روح و جان است، نه، بلکه باید به این دو – که جسم و کالبد نماز است – یاد خدا و حضور قلب و خشوع در برابر حق و عدالت دمیده شود، وگرنه از نماز بى‏حضور و فاقد یاد خدا و رعایت حرمت و حقوق خدا و بندگان او یا آن کالبد بى‏روح، نباید انتظار اثر و معجزه‏اى در پاک اندیشى و پاک منشى و پاک رفتارى و مدیریت و سیاست آزادمنشانه و بشردوستانه داشت. (1014)

**—

صراط مستقیم

286- منظور از «صراط مستقیم» در سوره حمد چیست؟ اگر مراد، اسلام یا قرآن یا راه بهشت باشد، «صراط مستقیم» درباره نماز گزاران و مؤمنان – که به سوى آن هدایت یافته‏اند – چه مفهومى خواهد داشت؟ آیا این، تحصیل حاصل نیست؟

الف – کلمه «صراط» در لغت، به معناى «طریق و راه» آمده؛ اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم، به معناى «خدا پرستى و دین حق و پاى‏بند بودن به دستورهاى خداوند متعال» است. در آیه 161 سوره انعام، به این معنا اشاره شده است؛ چون راه مستقیم همیشه یک راه بیشتر نیست.

بنابراین، «صراط مستقیم» همان دین و آیین الهى در جنبه‏هاى عقیدتى و عملى است و به همین دلیل، نزدیک‏ترین راه ارتباط با خدا است. در این که بعضى مفسران «صراط مستقیم» را به اسلام، قرآن یا پیامبر و امامان علیهم‏السلام معنا کرده‏اند، باید گفت: بازگشت همه‏ این معانى به همان دین و آیین الهى در جنبه‏هاى اعتقادى و عملى است.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرموده‏اند: صراط مستقیم، راه پیامبران است؛ همان کسانى که مشمول نعمت‏هاى الهى شده‏اند. (1015)

در روایات دیگر، صراط مستقیم، امیرمؤمنان على علیه‏السلام یا شناخت امام علیه‏السلام شمرده شده است.

بازگشت همه این‏ها، دعوت به همان دین و آیین الهى است. اگر در این عالم، در راه راست نبوت و طریق مستقیم ولایت، حرکت کنیم و از جاده ولایت على بن ابى‏طالب علیه‏السلام بیرون نرویم، هنگام گذشتن از پل صراط، مشکلى نخواهیم داشت.

در زیارت جامعه آمده است: أَنْتُمُ السَّبِیلُ الْأَعْظَمُ وَ الصِّرَاطُ الْأَقْوَمُ ؛ شما راه بزرگ و استوار خدا هستید.

بنابراین، هر کس در این دنیا، در صراط ایشان قرار بگیرد و استقامت داشته باشد و پایش نلرزد، در آخرت نیز هنگام عبور از پل صراط، پایش نخواهد لغزید و مانند برق جهنده، از آن مى‏گذرد.

ب – تقاضا و طلب کردن هدایت و بر «صراط مستقیم» بودن از طرف مؤمنان و حتى پیامبران و امامان علیهم‏السلام به سه دلیل، تحصیل حاصل نیست:

1. «صراط مستقیم» و آیین حق الهى، مراتب و درجاتى دارد که همه‏ى افراد، در پیمودن این درجات، یک‏سان نیستند؛ به عبارت دیگر، «صراط مستقیم» امرى نسبى است. بنابراین، انسان هر مقدار از این درجات را طى کند، باز هم، درجات بالاتر و والاترى وجود دارد که انسان با ایمان، از خدا مى‏خواهد او را به آن درجات هدایت کند.

2. براى انسان‏ها [غیر از معصومان علیهم‏السلام] هر لحظه بیم لغزش و انحراف در این مسیر، وجود دارد؛ به همین سبب، انسان‏ها باید خود را در اختیار پروردگار بگذارند و تقاضا کنند که آنان را در راه راست ثابت قدم نگه دارد.

انسان، لحظه به لحظه نیازمند دریافت هدایت است؛ زیرا در مسیر معنوى ارتباط با خداوند متعال، حتما در طول زمان، موانعى مانند: کژى‏ها، ظلم‏ها، ناپاکى‏ها و…، ایجاد خواهد شد و پیوندش را از آن منبع هدایت، قطع خواهد کرد و این لحظه، همان لحظه‏ى انحراف از صراط مستقیم خواهد بود. پس ما با گفتن: (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ) از خدا طلب مى‏کنیم که این موانع پیش نیاید و ما بر صراط مستقیم ثابت بمانیم.

3. چون هدایت، همان پیمودن طریق نامحدود تکامل است و انسان به تدریج مراحل نقصان را در آن، پشت سر مى‏گذارد، بنابراین جاى تعجب نیست که حتى پیامبران و امامان معصوم علیهم‏السلام نیز هدایت در «صراط مستقیم» را از خدا تقاضا بکنند؛ چون تنها خداوند متعال، کمال مطلق است و غیر او، همه در مسیر تکامل هستند، پس چه مانع دارد که آنان نیز درجات بالاترى را از خداوند متعال تقاضا بکنند. (1016) (1017)

****

جهر و اخفات

287- کیفیت جهر و اخفات و ترتیب در نمازهاى قضا چگونه باید باشد؟

هر یک از نمازهاى شبانه روزى که قضا شده، باید قضاى آن را مانند ادا خواند؛ یعنى، «حمد» و سوره نمازهاى قضا شده صبح، مغرب و عشاء را باید بلند خواند؛ اما نماز ظهر و عصر را در هر دو حالت، باید آهسته خواند.

اگر شما مثلاً یک شبانه روز نماز قضا دارید و ترتیب آن را مى‏دانید، باید به ترتیب بخوانید؛ یعنى، اول صبح، بعد ظهر و عصر و سپس مغرب و عشا. اگر همه را بعد از گفتن یک اذان و اقامه دنبال هم بخوانید، اشکال ندارد و اگر متفرق هم بخوانید، اشکال ندارد. اما در نیت باید مشخص کنید که چه نمازى را قضا مى‏کنید. (1018)

288- منظور از آیه 110 سوره‏ اسراء: «لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَ لا تُخافِتْ بِها»؛ نمازت را با آواز بلند مخوان و بسیار آهسته‏اش مکن، چیست؟

بر مرد واجب است حمد و سوره‏ى نماز صبح و مغرب و عشا را بلند بخواند و بر مرد و زن واجب است حمد و سوره‏ى نماز ظهر و عصر و همچنین تسبیحات اربعه را آهسته بخوانند. (1019)

یکى از دلیل‏هاى مراجع در این مسئله، روایاتى است که از معصومین علیهم‏السلام رسیده و در کتاب‏هاى فقهى بررسى شده است؛ (1020)

البته فتواى فقها در این مسئله ربطى به این آیه ندارد؛ چون جهر و اخفاتى که در این مسئله وجود دارد، غیر از جهر و اخفاتى است که در آیه از آن نهى شده است؛ آنچه فقها در نماز صبح، مغرب و عشا فرموده‏اند، جوهر داشتن صدا است، نه بلند کردن صدا و آنچه در نماز ظهر و عصر فرموده‏اند، جوهر نداشتن صدا است، نه آن که حتى خود انسان هم صدایش را نشنود؛ (1021)

اما آنچه در این آیه مطرح شده این است که راهى میانه انتخاب کن.

بنابراین، آیه‏ى فوق ربطى به این مسئله فقهى ندارد؛ بلکه از افراط و تفریط در بلند یا آهسته خواندن نهى مى‏کند. (1022)

ممکن است مقصود آیه این باشد که همه‏ى نمازها را بلند یا آهسته نخوان؛ بلکه راه میانه را انتخاب کن و بعضى نمازها را بلند و بعضى را آهسته بخوان. بنابراین در این مسئله هیچ منافاتى بین فتواى فقها با آیه‏ى مذکور وجود ندارد. (1023) (1024)

289- چرا بعضى از نمازها را بلند و بعضى‏ها را آهسته مى‏خوانیم؟

یکى از فلسفه‏هاى عبادت، اظهار خضوع و تسلیم در مقابل امر پروردگار و ایجاد روح عبودیت و بندگى در انسان است؛ چنان که امام سجاد (ع) مى‏فرماید: » إِلَهِی کَفَى بِی عِزّاً أَنْ أَکُونَ لَکَ عَبْداً؛ خدایا! همین‏ افتخارم بس که بنده تو هستم». (1025)

گاهى بعضى از دستورات، براى آزمودن و تلقین روح تسلیم و بندگى است. فرمان خدا به حضرت ابراهیم (ع) براى قربانى کردن اسماعیل (ع)، نمونه‏اى از آن است. در دستورهاى عبادى و احکام الهى، گاهى هدف تسلیم و پذیرش دستور و تمرین براى جلب رضایت خداوند و اطاعت محض از آفریدگار است و گاهى تمرین براى متابعت از سنت و روش پیامبر (ص) است. بلند خواندن و آهسته خواندن یک نوع تعبد و تسلیم در مقابل دستورات پروردگار و اقتدا به سنت و روش پیامبر اکرم (ص) مى‏باشد.

وقتى از امام (ع) سؤال کردند: چرا نماز مغرب و عشا بلند خوانده مى‏شود؟ امام (ع) فرمود: چون در وقت مغرب و عشا هوا تاریک است؛ بنابراین قرائت را بلند میخوانند که اگر کسى از آن نزدیکى عبور کرد، بداند نماز جماعت بر پا است و شرکت کند؛ ولى در نماز ظهر و عصر چنین نیازى نیست. (643)

**—

نماز قضا

290- آیا قضاى نماز باید در همان وقت خودش انجام شود؟

نیازى نیست نماز قضا را در وقت خودش بخواند. بنابراین مى‏تواند قضاى نماز صبح را بعد از نماز ظهر و عصر بخواند. (1026)

291- آیا در زمان حیات والدین مى‏شود نماز قضاى آنها را خواند؟

قضاى نماز براى شخص دیگر، فقط بعد از مرگ او جایز است و در زمان حیات او کسى نمى‏تواند قضاى نمازهاى او را به جا آورد. (1026)

292- مقدارى از نماز و روزه‏هایم قضا شده است؛ براى قضاى آنها چه مقدار انجام دهم که رفع تکلیف شود؟ و آیا قضاى نماز ایام عادت واجب است؟

آن مقدار که یقین دارید قضا شده است، بخوانید؛ مثلا اگر نمى‏دانید پنجاه روز یا شصت روز نماز قضا دارید، پنجاه روز را قضا نمایید. براى قضاى نمازهاى چندین ساله بهتر است روزانه و به تدریج نمازها را قضا کنید؛ یعنى، نماز صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا براى یک روز و همین طور تا یک سال و سال‏هاى بعد. البته قضاى نمازهاى ایام عادت ماهانه واجب نیست. بنابراین در هر ماه نمازهاى چند روز عادت را کم کرده و بقیه را قضا نمایید. اما قضاى روزه‏هایى که به خاطر ایام عادت نگرفته‏اید، واجب است. بنابراین روزه‏ها همه به مقدارى که مى‏دانید و یقین دارید نگرفته‏اید، باید قضا کنید و اگر خداى ناکرده عمدا روزه خورده‏اید، باید علاوه بر قضا کفاره آنها را هم بدهید. (1027)

293- اگر کسى نمازش را در کودکى به اجبار پدر و مادر انجام داده باشد، حکمش چیست؟ آیا آن عبادات صحیح است، یا باید آنها را قضا کند؟

خواندن نماز در کودکى (تا سن پانزده سالگى براى مردان و نه سالگى براى خانم‏ها) واجب نیست و ترک یا اجبارى خواندن آن، قضا ندارد. از این رو اگر کسى در کودکى نماز و عباداتى را با تشویق یا اجبار پدر و مادر انجام داده باشد، ثواب برده و نیازى به جبران ندارد. (1028)

294- آیا مى‏توان براى نماز قضا تعقیب خواند؟

قرآن مى‏فرماید: «فَإِذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ – وَ إِلى‏ رَبِّکَ فَارْغَبْ»؛ (1029) پس هنگامى که از کار مهمى فارغ شدى، به کار و طاعت دیگر بپرداز و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور.

امام باقر علیه‏السلام در تفسیر این آیه فرموده‏اند: هنگامى که از نماز، فراغت یافتى، در همان حال که نشسته‏اى، به دعا بپرداز و هر چه از دنیا و آخرت مى‏خواهى، از خداوند تمنا کن و هنگامى که از دعا فارغ شدى، به سوى خداوند متعال توجه کن. (1030)

از مجموع این آیه و روایت مى‏توان استفاده کرد که دعا و تعقیبات بعد از نماز، کارى پسندیده و مستحب است. (1031)

و بین نماز قضا و غیر آن در این جا فرقى نیست. (1032)

شکستن نماز

295- در چه مواقعى شکستن نماز جایز است؟

در چند مورد شکستن نماز جایز است:

1- براى جلوگیرى از ضرر جانى یا ضرر مالى؛

2- براى گفتن اذان و اقامه اگر قبل از رکوع رکعت اول بفهمد که اذان و اقامه را فراموش کرده است؛

3- چنان چه طلبکار در وسط نماز طلب خود را مطالبه کند و وقت نماز وسعت دارد و پرداختن طلب او بدون شکستن نماز ممکن نیست، باید نماز را بشکند و طلب او را بدهد؛

4- برخى نیز گفته‏اند: اگر در بین نماز مسجد نجس شد، یا فهمید مسجد از قبل نجس بوده؛ اگر وقت نماز باقى است باید نماز را بشکند و مسجد را تطهیر کند و دوباره نماز را بخواند. (1033)

******

تفاوت نماز و یوگا

296- فرق نماز با یوگا چیست؟

نماز به هیچ وجه با یوگا قابل قیاس نیست؛ زیرا یوگا صرفا نوعى ورزش همراه با تمرکز است و از آثار معنوى، فرهنگى و تربیتى و ارتباط با مبدأ هستى کاملا تهى است؛ در حالى که نماز جامع‏ترین و کامل‏ترین راه پرواز از جهان ماده و پیوستن به معبود و معشوق حقیقى و کمال و جمال مطلق است.

هر یک از شرایط، اجزاء، اقوال و افعال نماز، داراى معانى و اسرارى عظیم و دربردارنده اصول تربیتى و پیام آور فرهنگى خاص هستند که هیچ یک از آنها، در یوگا وجود ندارد. به نظر مى‏رسد آنچه باعث این مقایسه نادرست شده چند چیز است:

1- این که غالبا نمازهاى ما حقیقى و با حضور قلب و آداب باطنى نیست، و چون به ژرفاى نماز راه نیافته و نماز در سویداى دل ما رسوخ نکرده است، با حرکات دیگرى که با نگرش سطحى مشابه مى‏نماید یکسان انگاشته مى‏شود!

2- بى‏توجهى به اسرار و روح نماز و تعالیم و پیامدهاى معنوى، تربیتى، روحانى، دنیوى و اخروى هر یک از اجزاء و شرایط آن، باعث پناه بردن به ارزش‏هایى چون یوگا مى‏شود.

باید بدانیم که یوگا تنها یک ورزش براى تقویت بعدى از ابعاد درونى انسان است و براى عبادات و نیایش و شکرگزارى آفریدگار نیست. (1034)

**—

صبر و نماز

297- تفسیر آیه شریف: (وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ)؛ (148) از صبر و نماز استعانت بجویید، را بیان کنید.

الف – این آیه‏ى شریف به دو رکن اساسى اشاره نموده و استقامت کردن در برابر مشکلات و ارتباط برقرار کردن با خداوند متعال به وسیله‏ى نماز را تنها راه پیروزى بر مشکلات مى‏داند؛ چون«صبر» هر بلا و حادثه‏ى بزرگى را کوچک و ناچیز مى‏کند و «نماز» روى آوردن و پناه بردن به خدا است و باعث مى‏شود روح ایمان زنده شود و به آدمى مى‏فهماند به ریسمانى چنگ زده است که پاره شدنى نیست. کسانى که از این دو رکن بهره‏مند هستند، مى‏توانند با توجه به آثار و فوایدى که این دو رکن در بر دارند، خود را براى عمل به آن آماده سازند؛ زیرا «نماز» نوعى سپاس‏گزارى است که مى‏توان با آن، وظیفه‏ى بندگى را در برابر خوبى‏هاى خداوند انجام داد و به تکامل روحى رسید و از قدرت نامتناهى خداوند یارى طلبید. نماز، مهار کننده‏ى غرایز سرکش و روح طغیان در آدمى است و فرد را به مبدأ لایزال الهى پیوند مى‏دهد. صبر، امرى اکتسابى است و انسان مى‏تواند آن را به دست آورد. براى این منظور، فرد مى‏تواند با تمرین و ممارست، خود را در برابر مشکلات و رنج‏ها بیازماید و صبر پیشه کند. «صبر» زمینه‏ى ایستادن و مقاومت در مقابل گناهان و مصیبت‏ها را در نفس انسان فراهم مى‏کند. بنابراین، انسان با انجام دادن این دو رکن به رستگارى و پیروزى قطعى مى‏رسد.

ب -کلمه‏ى «استعانت»؛ یعنى کمک خواهى مربوط به زمانى است که نیروى انسان به تنهایى نمى‏تواند حادثه‏اى را که پیش آمده، طبق مصلحت خود برطرف کند، در حالى که اگر مى‏فرمود: «صبر کنید» و «نماز بخوانید» این معنا را به مخاطب نمى‏فهماند.

ج – «خشوع» یکى از صفات برجسته‏ى «مؤمنان» و «متقین» است و این یک حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در قلب انسان به وجود مى‏آید و آثارش در بدن ظاهر مى‏شود. با وجود این امر، نماز از حالت الفاظ و حرکات بى روح و بى‏معنا، خسته کننده و سنگین خارج مى‏شود. (1035)

خشوع کنندگان، آنچنان که قرآن بیان مى‏کند، (1036) کسانى هستند که قیامت را باور دارند و مى‏دانند که بازگشت آنان به سوى خدا است و همین قیامت باورى است که موجب خشیت و تواضع قلبى گشته، امکان استعانت از نماز و صبر را فراهم مى‏کند. (1037)

****

دزدی از نماز

298- دزدى از نماز چیست؟

1- از رسول اکرم (ص) روایت شده است که فرمودند: «دزدترین دزدها کسى است که از نمازش بدزدد، (یعنى آن را به طور کامل بجا نیاورد.)» (1038)

2- على (ع) به مردى که با سرعت نماز مى‏خواند فرمود:

«مَثَل تو نزد خداوند مانند کلاغى است که از زمین دانه برمى‏چیند و اگر در این حالت بمیرى به دین غیر محمد (ص) مرده‏اى.» آن گاه فرمود: «دزدترین مردم کسى است که از نمازش بدزدد.» » إِنَّ أَسْرَقَ النَّاسِ مَنْ سَرَقَ صَلَاتَه‏ » (1039)

3- یحى بن معاذ گوید: «هر گاه دزد نعمت سزاوار بریدن دست باشد، دزد خدمت (و بندگى کردن) به یقین سزاوار سوختن است.» در روایات آمده است: «بدترین دزدى، دزدیدن از نماز است و بهترین خدمت به دین خداوند، اقامه نماز است.» (1040)

4- امام صادق (ع) مى‏فرماید: «بدترین دزد، آن دزدى است که از نماز خود سرقت مى‏کند (و زینت و زیور نماز را به غارت مى‏برد.)»

حکایت کنند: یکى از عارفان پس از آنکه بر این حدیث شریف آگاه شد مى‏گفت: «بسیار است که دو رکعت نماز مى‏گزارم براى خداى تعالى و در پایان از خجالت و شرمندگى، خود را همچون دزدى مى‏بینم که تازه دزدى را به پایان رسانده است.» (1041)

نتیجه: نماز با عجله نمى‏تواند با حضور قلب باشد چرا که‏ فکر و قلب چنین آدمى دائما متوجه اتمام نماز و عمل بعد از نماز مى‏باشد.

بلى، انسان باید حواسش را جمع کند و خود را آماده کند تا بتواند در وقت «نماز»، خدا را درک کند و به اندازه درک خود از آن عبادت لذت ببرد. در این صورت است که فرشتگان نمازش را برنمى‏گردانند و بر سرش نمى‏زنند.

اگر کسى قلبش متوجه خدا باشد و از این حضور راضى باشد، لزومى براى تند خوانى و فرار از نماز نمى‏بیند، چون در محضر کسى است که باید باشد، لذا تمام حواسش را به محبوب واقعى متمرکز نموده، لذت مى‏برد و حتى راضى نمى‏شود، این فرصت به دست آمده را به آسانى از دست بدهد. (1042)


1) سوره آل عمران، آیه 92.

2) نقل از آقاى اسلامیه: سوخته.

3) نقل از آقاى احمد انصارى، سوخته.

4) سوره طه، آیه 14.

5) سوره اعراف، آیه 205.

6) سوره نساء، آیه 43.

7) مسند احمد، ج 4، ص 167؛ سنت ترمذى، ج 2، ص 175.

8) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 264، به نقل از عوالى اللئالى.

9) حضور قلب: دل تابع دستورات است و جز در جایى که قصد مى‏کنى حضور ندارد.

10) تفهم: فمیدن معناى سخن.

11) تعظیم: بزرگ شمردن و بزرگداشت مخاطب، شناختن جلا و عظمت او.

12) هیبت: بیمى برخاسته از بزرگداشت مخاطب.

13) امید: انتظار داشتن خیر و خوبى از مخاطب.

14) شرم: احساس کوتاهى در عبادت و داشتن عجز از شناخت بارى تعالى.

15) در خلوت عارفان / 106.

16) انعام / 133.

17) گوهرهاى حکیمانه، ص 17.

18) به سوى محبوب، ص 62.

19) یعنى اگر در نمازش حضور قلب نداشته با نافله این فقدان را جبران کند و به این صورت که نوافل را با حضور قلب بخواند یا این که نمازش را به جماعت بخواند و این طور نباشد که نماز بدون حضور قلب را دوباره اعاده کند.

20) به سوى محبوب ، ص 622.

21) به سوى محبوب ، ص 64.

22) یعنى، ادعیه معتبر باشد و آن دعایى که انتخاب مى‏کند همیشه بخواند که این بهترین تعقیبات است.

23) به سوى محبوب ص 65.

24) به سوى محبوب ص69.

25) به سوى محبوب ص 70، یعنى در اوقات کسالت به همان واجبات اکتفا کنید.

26) به سوى محبوب ، ص 69.

27) یعنى براى تقویت ایمان نظرى باید کتاب اعتقادات را مطالعه کند و براى تقویت ایمان عملى باید به آنچه مى‏داند عمل کند.

28) پیدا شدن حال معنوى در انسان.

29) به سوى محبوب، ص 75.

30) 700 نکته، 2 / 17.

31) به سوى محبوب، ص 77.

32) به سوى محبوب، ص 87.

33) در خلوت عارفان، ص 107.

34) در خلوت عارفان ص 107.

35) در خلوت عارفان، ص 108.

36) در خلوت عارفان، ص 109.

37) به نقل از شاگردان معظم له.

38) در محضر بزرگان، ج 2، ص 69.

39) برگى از دفتر آفتاب، ص 132.

40) برگى از دفتر آفتاب ، ص 133.

41) به این صورت که بعد از نماز فریضه اگر خواست نافله را بخواند مى‏تواند در نماز نافله از سوره‏هایى که در تعقیب نماز وارد شده استفاده نماید.

42) برگى از دفتر آفتاب ، ص 214.

43) به سوى محبوب، ص 86.

44) در محضر بزرگان، ص 64.

45) گوهرهاى حکیمانه، ص 131.

46) 700 نکته، 2 / 99.

47) فریادگر توحید، ص 213.

48) نکته‏هاى ناب / 81.

49) فیضى از وراى سکوت / 229.

50) فریادگر توحید / 64.

51) منبع : نماز در کلام اولیاى ربانى ، مهدى لک على آبادى‏، ص44-57.

52) درمان بیمارى‏هاى نفسانى و درونى.

53) وسیله مهم نیست، هدف مهم است.

54) خواب یا بیدارى.

55) به طور کامل. رعایت ظاهر و باطن.

56) «بپذیرید عبادتى که بر شما واجب شده است».

57) نماز کامل و مقبول.

58) آن چه را که مى‏دانند و مطمئن هستند.

59) چرا رفیق نمى‏شوى؟!.

60) آن دسته از صفات خداوند که انسان نیز مى‏تواند آن را کسب کند.

61) نماز قبل از نیمه شب به جا آورده مى‏شود.

62) منبع: از جاده تا سجاده‏(علل و درمان عدم حضور قلب در نماز)، هادى قطبى‏،ص213-216.

63) عارف فى الرحاب القدسیة، ص 125.

64) به نقل از شاگردان.

65) برگرفته از روح مجرد، ص505- 510.

66) عارف فى الرحاب القدسیة، ص 126.

67) به نقل از آقاى خلف‏زاده.

68) نماز: بفتح اول و ثانی بالف کشیده و بزای نقطه دار زده، بمعنی بندگی و اطاعت و ادای طاعت و سجود و پرستش و خدمتکاری و فرمانبرداری باشد.پهلوی namâc ، از ایرانی باستان nam- (خم شدن، تعظیم کردن) «بارتولمه 1041» «نیبرگ ص 154» ورک: هوبشمان 1040؛ قس: اوستایی nemah- (دعا)، هندی باستان namas- ، پازند namâzh ، افغانی nmunj ، بلوچی namâsh ، nawâsh ، رک: اسشق 1040. کردی nymij ، nymi (نماز)، زازا nemâj «ژابا» ص 424»، اوراماتی nâmâz «ک. اورامان 125» ، گیلکی namâz – مجازا عبادت مخصوص مسلمانان. ؛ برهان قاطع، تحقیق محمد معین، ج 4، ص 2167.

69) فرهنگ دهخدا، معنی واژه صلاة.

70) تئودور نولدِکه (به آلمانی:Theodor Noldeke ) (1930 – 1836)، یکی از برجسته‌ترین خاورشناسان آلمانی و از مترجمان قرآن به زبان آلمانی است.

71) احکام قرآن، ص 338.

72) مفردات الفاظ القرآن. ماده‏ى صلاة.

73) مفردات الفاظ القرآن.

74) قاموس قرآن، ج 4، ص 148-149. جهت مطالعه بیشتر ر.ک: احکام القرآن، ص 338-340.

75) برهان قاطع، ج 4، ص 2167: مفردات الفاظ القرآن، ص 285.

76) سوره‏ احزاب، آیه 43.

77) المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16، ص 335.

78) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص24-23.

79) المعجم المُفَهرَس، واژه (صلى).

80) سوره ص، آیه 56.

81) سوره غاشیه، آیه 4.

82) سوره‏ توبه، آیه 103.

83) سوره احزاب، آیه 56.

84) سوره نساء، آیه 103.

85) سوره انفال، آیه 35.

86) سوره بقره، آیه 157.

87) سوره حج، آیه 40.

88) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 24-25.

89) سوره انبیاء، آیه 73.

90) حج(22)، آیه 41.

91) تفسیر نمونه، ج 14، ص 117.

92) تفسیر قمى، ج 2، ص 87.

93) یکصد و ده پرسش درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 61-62.

94) هزار و یک نکته، ص 12.

95) قرآن کریم، سوره حج، آیه 4.

96) بحار الانوار، ج 52، ص 373.

97) بحار الانوار، ج 24، ص 164 و 166.

98) بحار الانوار، ص 166.

99) مفاتیح الجنان، زیارت آل یس، ص 1027.

100) هزار و یک نکته، ص 83.

101) سوره علق، آیه 9 و 10.

102) سوره علق، آیه 15.

103) سوره مائده، آیه 91.

104) سوره ماعون، آیات 4 و 5.

105) نماز زیباترین الگوى پرستش، ص 73 الى ص 88.

106) سوره ماعون، آیه 6.

107) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 118.

108) سوره مائده، آیه 72 و 117؛ سوره اعراف، آیه 59 و 65 و 73 و 85؛ سوره هود، آیه 50 و 61 و 84 و….

109) سوره مریم، آیه 31.

110) سوره هود، آیه 87.

111) سوره مریم، آیه 55.

112) احکام قرآن، ص 40.

113) تفسیر نمونه، ج 14، ص 163- 164.

114) مفردات الفاظ القرآن، ص 491.

115) سوره انفال، آیه 35؛ نماز معراج خاکیان، ص 16- 18.

116) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص29-30.

117) سوره بقره، آیه 30.

118) سوره انبیاء، آیه 19 – 20.

119) سوره شورى، آیه 5.

120) وسائل الشیعه، ج 5، ص 381؛ سیماى ملائکه در قرآن کریم، ص 169.

121) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 31.

122) تفسیر نور، ج 1، ص 116؛ تفسیر راهنما، ج 1، ص 130، تفسیر نمونه، ج 1، ص 209.

123) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص38.

124) کشف المراد، ص 320.

125) سوره انبیاء، آیه 23.

126) المیزان، ج 3، ص 14؛ تفسیر نمونه، ج 13، ص 375.

127) سوره انسان، آیه 2 – 3.

128) سوره قلم، آیه 35 – 36.

129) سوره نحل، آیه 78.

130) پیام قرآن، ج 2، ص 36.

131) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص39-42.

132) سوره فاطر، آیه 15.

133) سوره مریم، آیه 93.

134) سوره نور، آیه 41.

135) سوره ذاریات، آیه 56.

136) سوره حجر، آیه 87.

137) امالى، ص 175.

138) میزان الحکمه، ج 2، ص 1252.

139) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص54-56.

140) سوره نور، آیه 56.

141) وسایل الشیعه، ج 4، ص 8 و 9.

142) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص43.

143) اصول کافى، ج 2، ص 609؛ براى آگاهى بیشتر از فضائل قرآن ر. ک: اصول کافى، ج 2، کتاب فضل القرآن؛ فضائل القرآن.

144) تفسیر نمونه، ج 16، ص 289 – 294.

145) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص44.

146) سوره عنکبوت، آیه 45.

147) سوره فاطر، آیه 18.

148) سوره بقره، آیه 45.

149) بحارالانوار، ج 6، ص 107.

150) سوره مؤمنون، آیه 1- 2.

151) میزان الحکمة، ج 5، ص 372، حدیث 10259.

152) میزان الحکمة، ج 5، ص 376، حدیث 10279.

153) میزان الحکمة، ج 5، ص 376، حدیث 10280.

154) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص37-38.

155) سوره‏ ابراهیم، آیه 8.

156) کشف المراد، ص 249 – 250.

157) سوره رعد، آیه 28.

158) سوره طه، آیه 124.

159) تفسیر نمونه، ج 16، ص 289-294؛ سوره عنکبوت، آیه 45.

160) سوره مدثر، آیه 30 و 31.

161) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص150-151.

162) عنکبوت (29)، آیه 45.

163) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 54.

164) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 170.

165) الکافى، ج 265، ص 3.

166) وسائل الشیعه، ج247، ص 5.

167) تحف العقول، ص 391.

168) براى مطالعه بیشتر در این زمینه ر.ک: 1. اسرار الصلاة، میرزا جواد ملکى تبریزى، 2. سرّ الصلاة، امام خمینى، 3. اسرار الصلاة، شهید ثانى.

169) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 60.

170) انعام(6)، آیه 71 و 72.

171) المیزان، ج 7، ص 230.

172) نساء (4)، آیه 103.

173) توبه (9)، آیه 18.

174) بقره (2)، آیه 110.

175) طه (20)، آیه 14.

176) کوثر (108)، آیه 1 و 2.

177) شورى (42)، آیه 37.

178) المیزان، ج 18، ص96.

179) بقره (2)، آیه 3 و 5.

180) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 200.

181) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 63.

182) سر الصلوة، (شیخ الرئیس ابوعلى سینا) ضمیمه کتاب ضوابط الرضاع، و رساله‏ رضاعیه، ص 185.

183) ارشاد القلوب، ج 2، ص 18 (باب 22).

184) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 17-18.

185) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص47-50.

186) سوره انعام، آیه 92.

187) سوره ناس، آیه 1 – 6.

188) تفسیر نمونه، ج 5، ص 342.

189) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 45.

190) سوره نحل، آیه 125.

191) اصول کافى، ج 8، ص 348.

192) تفسیر نمونه، ج 11، ص 454 – 462؛ ج 17، ص 47 – 48.

193) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص46.

194) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 59-60.

195) شورى (42)، آیه 11.

196) فصلت (41)، آیه 54.

197) الکافى، ج 2، ص 593.

198) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 57.

199) المیزان، ج 7، ص 289.

200) سوره نور، آیه 37.

201) تفسیر نمونه، ج 14، ص 486.

202) سوره مریم، آیه 59.

203) المیزان، ج 14، ص 80.

204) سوره ماعون، آیه 4- 5.

205) میزان الحکمة، ج 2، ص 1643.

206) نماز نور چشم مصطفى (آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ)، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 86.

207) بحار الانوار، ج 82، ص 345.

208) ثواب الاعمال ، ص 83 و 84.

209) آداب الصلاة، ص 3.

210) اسرار الصلاة، ص 182.

211) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 136.

212) آداب الصلاة، ص 3 و 4.

213) حق الیقین، ص 302.

214) وسائل الشیعه، ج 3، ص 18.

215) سفینة البحار، ج 2، ص 43.

216) اسرار الصلاة، ص 160.

217) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 139.

218) بحارالانوار، ج 74، ص 166؛ عوالى اللئالى ، ج 1، ص 293.

219) وسائل الشیعه، ج 7، ص 66.

220) من لا یحضره الفقیه ، ج 1، ص212.

221) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 71.

222) سوره بقره، آیه 238.

223) ر.ک: نماز از دیدگاه قرآن و حدیث؛ تفسیر نمونه، ج 2، ص 205.

224) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 86.

225) کلینى، اصول کافى، ج 3، ص 286.

226) وسائل الشیعه، ج 1، ص 373؛ براى آگاهى بیشتر ر.ک: آداب نماز، ص 111-113؛ جامع آیات و احادیث موضوعى نماز، ج 1، ص 312 – 349؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 342 – 347؛ ج 4، ص 103- 106؛ ج 27، ص 357 – 364.

227) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 150.

228) تفسیر نمونه، ج 6، ص 86.

229) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 208.

230) وسائل الشیعه، ج 4، ص 110.

231) بحارالانوار، ج 7، ص 260 و ج 27، ص 79.

232) بحارالانوار، ج 80، ص 10؛ وسائل الشیعه، ج 4، ص 123.

233) امالى، ص 641.

234) وسائل الشیعه، ج 1، ص 118- 125.

235) بحارالانوار، ج 7، ص 248.

236) اصول کافى، ج 2، ص 21.

237) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص50-52.

238) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 66.

239) الکافى، ج2، ص20.

240) تفسیر نمونه، ج 16، ص 289.

241) رعد(13)، آیه 28.

242) مجمع البیان ، ذیل آیه 44 سوره بقره.

243) تفسیر نمونه، ج1، ذیل آیات 46 – 44، سوره بقره.

244) مؤمنون (23)، آیه 1 و 2.

245) عنکبوت(29)، آیه 45.

246) نهج البلاغه، کلمات قصار 252.

247) غرر، ح 3347.

248) نهج البلاغه، کلمات قصار 136.

249) تفسیر نمونه، ج16، ص289.

250) الکافى، ج 6، ص 400.

251) وسائل الشیعه، ج 3، ص 5.

252) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، زیر نظر مجتبى کلباسى، ص 46-54.

253) بحارالانوار، ج 79، ص 227.

254) بحارالانوار، ج 79، ص 202.

255) بحارالانوار، ج 79، ص202.

256) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص54.

257) براى مطالعه بیشتر ر.ک: 1. راز نماز، محسن قرائتى، 2. نماز زیباترین الگوى پرستش، غلامعلى نعیم آبادى، 3. برداشتى از نماز، آیت الله على آقا نجفى کاشانى(ره)، 4. اسرار الصلاة، شهید ثانى.

258) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 117-123.

259) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 83.

260) شرح نهج‏البلاغه، پیام امام على (ع)، آیت الله مکارم شیرازى، ج 7، ص 730.

261) هزار و یک نکته، ص 9.

262) نهج‏البلاغه، خطبه 199، ص 235، دکتر سید جعفر شهیدى.

263) سوره عنکبوت، آیه 45 (إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ).

264) بحارالانوار، ج 78، ص 199.

265) هزار و یک نکته، ص 10.

266) نهج‏الفصاحه، رسول خدا، حدیث.

267) کشف الاسرار، ج 2، ص 676.

268) آثار و برکات نماز، ص 26.

269) آثار و برکات نماز، ص 27.

270) قصه‏هاى نماز، ص 34.

271) آثار و برکات نماز، ص 40.

272) آثار و برکات نماز، ص 28.

273) سوره حدید، آیه 16.

274) نماز زیباترین الگوى پرستش، ص 48 -50.

275) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 58.

276) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 59.

277) هزار و یک نکته، ص 286.

278) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 113.

279) براى مطالعه بیشتر درباره «فلسفه نماز» به این کتاب‏ها مراجعه کنید: اسرار الصلاة، میرزا جواد ملکى تبریزى؛ پرواز در ملکوت، شرح آداب الصلاة امام خمینى (ره)، سید احمد فهرى؛ اسرار نماز (ترجمه اسرار الصلاة)، شهید ثانى.

280) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 87.

281) بحارالانوار، ج 79، ص 199.

282) انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 29-30.

283) سوره مدثر، آیه 40 – 43.

284) سوره مؤمنون، آیه 1 – 2 و 9.

285) سوره معارج، آیه 23.

286) سوره‏ ماعون، آیه 4 و 5.

287) اصول کافى، ج 2، ص 285؛ سوره رعد، آیه 25.

288) مستدرک الوسائل، ج 6، ص 453.

289) سوره اسراء، آیه 78.

290) وسائل الشیعة، ج 4، ص 213 – 212؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 223- 222.

291) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص61-63.

292) سوره انفال، آیه 45.

293) تفسیر نمونه، ج 7، ص 195 – 194.

294) آثار و فوائد نماز: بحارالانوار، ج 79، ص 202 – 224.

295) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص63-64.

296) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 45.

297) بحارالانوار، ج 7، ص 303؛ معارف و معاریف، ج 3، ص 474 و 475، مدخل تبلیغ.

298) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص94-95.

299) یکصد و چهارده نکته درباره‏ى نماز و پرتوى از نماز.

300) مانند آیات 45، 110، 153، 238 و 277 سوره‏ى بقره و آیات 103 و 143 سوره‏ى نساء و….

301) کتاب‏هایى چون: حق الیقین تألیف علامه مجلسى که به فارسى و در یک مجلد چاپ شده است و نیز منازل الآخرة تألیف شیخ عباس قمى، در این زمینه مفید است.

302) سوره مدثر، آیه 42-43.

303) سوره ماعون، آیه 4 – 5.

304) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص95-96.

305) ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى.

306) آیین تربیت، ابراهیم امینى، ص 321.

307) امام در سنگر نماز، ص 101.

308) انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 98.

309) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص89-91.

310) سوره تحریم، آیه 6.

311) نور الثقلین، ج 5، ص 372.

312) تفسیر نمونه، ج 24، ص 286 – 294.

313) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص91-92.

314) عنکبوت (29)، آیه 44.

315) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 171 و 172.

316) وسائل الشیعه، ج 11، ص 254.

317) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 125.

318) وسائل الشیعه، ج 16، ص 78.

319) مستدرک الوسائل، ج 12.

320) وسائل الشیعه، ج 16، ص 79.

321) الکافى، کتاب دعا.

322) سوره‏ آل عمران، آیه 17.

323) استفتائات جدید، حضرت آیةالله مکارم، ج 2، سؤال 410.

324) دانستنى‏هاى لازم از نماز، محمد وحیدى، ص 41.

325) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص233.

326) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز، ص 120.

327) توضیح المسائل مراجع، مطابق با فتاواى دوازده نفر از مراجع معظم تقلید، ج 1، ص 84، مسئله‏ى 106 از رساله امام قدس سره.

328) سوره نساء، آیه‏ى 103؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 45.

329) مستدرک الوسائل، ج 3، ص 91.

330) بحارالانوار، ج 79، ص 224.

331) منبع : نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص65-66.

332) سوره مدثر، آیه 42- 46.

333) وسائل الشیعه، ج 3؛ کتاب الصلوة، باب ششم، هفتم و هشتم، ص 22، ج 10، ص 19، ح 6؛ تفسیر نمونه، ج 25، ص 116.

334) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص66.

335) سوره‏ طه، آیه 14.

336) سوره‏ طه، آیه 124.

337) نماز از دیدگاه قرآن و حدیث؛ سوره‏ رعد، آیه 28.

338) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص67.

339) سوره‏ یس، آیه 61-62؛ سوره انعام، آیه 161؛ سوره آل عمران، آیه 101 و….

340) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص68.

341) مطالعه کتاب‏هایى که در این زمینه نگارش شده مانند: یکصد و چهارده نکته درباره‏ نماز و پرتوى از نماز و نیز حق الیقین، تألیف علامه مجلسى رحمه الله که به فارسى و در یک مجلد چاپ شده است و منازل الآخرة، تألیف حاج شیخ عباس قمى رحمه الله در این زمینه مفید است.

342) تفسیر تبیان، ج 5، ص 174.

343) قرآن در آیات 3 بقره و 92 انعام، عقیده به معاد و ایمان به غیب و خداشناسى را به همراه اقامه نماز ذکر مى‏کند.

344) سوره فرقان، آیه‏ 27، 29.

345) سوره آل عمران، آیه 159.

346) روش‏هاى امر به معروف و نهى از منکر در آیات 110 و 114 سوره آل عمران، 71 و 112 سوره توبه، 17 سوره‏ لقمان، 41 سوره‏ حج و… بیان شده است.

347) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص68-70.

348) کشف المراد، ص 444.

349) نهج‏البلاغه، ص 549، کلمه‏ى 417.

350) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص70-71.

351) بحارالانوار، ج 10، ص 394.

352) سوره اعلى، آیه 14 – 15.

353) تفسیر نمونه، ج 5، ص 347.

354) مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 307.

355) مجمع البیان ، 308.

356) بحارالانوار، ج 80، ص 25.

357) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص47-48.

358) سوره محمد، آیه 22 – 23.

359) اصول کافى، ج 2، ص 158.

360) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 43.

361) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 85-86.

362) معارج (70)، آیه 23.

363) معارج (70)، آیات 24 و 25.

364) مؤمنون (23)، آیه 5.

365) مؤمنون (23)، آیه 8.

366) معارج (70)، آیه 34.

367) بقره (2)، آیه 238.

368) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، 64-65.

369) سوره فرقان، آیه 63 و 64.

370) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص172-173.

371) توبه (9)، آیه 54.

372) نساء (4)، آیه 43.

373) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 91.

374) جهت اطلاع بیشتر ر.ک: خودسازى «تزکیه و تهذیب نفس» آیت الله امینى.

375) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 73-74.

376) صنوبر، درختى است مانند درخت چنار، شکل دل گوسفند. (فرهنگ عمید، ص 696).

377) سوره حج، آیه 46.

378) بحارالانوار، ج 73، ص 327، کنزالاعمال، ج 11، ص 95.

379) سوره مؤمنون، آیه 2.

380) سوره ماعون، آیه 4 و 5.

381) سوره مؤمنون، آیه 60.

382) کتاب حضور قلب در نماز، امام خمینى و سید بن طاووس و شهید ثانى و فیض کاشانى، ص 28 – 21.

383) حضور قلب در نماز، با آثار امام خمینى (ره)، سید بن طاووس، شهید ثانى و فیض کاشانى، ص 28 و 21.

384) تفسیر نمونه، ج 27، ص 168.

385) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 99-105.

386) سوره نساء، آیه 142.

387) تفسیر نمونه، ج 14 ص 204.

388) راهیان کوى دوست، ص 77 – 88؛ جهت آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: حضور قلب در نماز از دیدگاه عالمان ربانى و عارفان الهى؛ صلاة الخاشعین.

389) آداب نماز، ص 2.

390) سوره حدید، آیه 4.

391) سوره‏ مریم، آیه 59.

392) جهت آگاهى بیشتر ر.ک: راهیان کوى دوست، ص 77 – 88؛ حضور قلب در نماز؛ صلاة الخاشعین.

393) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص74-77.

394) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 106-108.

395) حضور قلب در نماز، ص 21 الى 36؛ چهل حدیث، امام خمینى (ره)، ص 433.

396) هزار و یک نکته، ص 68.

397) هزار و یک نکته، ص 71.

398) هزار و یک نکته، ص 117.

399) هزار و یک نکته، ص 265.

400) هزار و یک نکته، ص 288.

401) هزار و یک نکته، ص 278.

402) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 108-113.

403) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص85.

404) سوره مائده، آیه 55 – 56.

405) تفسیر المیزان، ج 6؛ سوره مائده، آیه 55 و 56؛ مجمع البیان، ج 3، ص 324.

406) پیام قرآن، ج 9، ص 211-212.

407) انسان کامل، ص 97 – 98؛ الحکمة المتعالیه، ج 1، ص 13-14.

408) از منیت‏ها و هواهاى نفسانى رها و مطیع محض خدا شدن.

409) امامت و رهبرى، ص 181.

410) امراى هستى، ص 104 – 112.

411) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص78-80.

412) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 147.

413) مستدرک الوسائل، ج 1، ص 170.

414) نیایش، ص 11.

415) آیین زندگى، ص 242.

416) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 120-123.

417) تفسیر نمونه، ج 25، ص 39 و ج 14، ص 201.

418) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص74.

419) نحل (16)، آیه 97.

420) مائده (5)، آیه 97.

421) وسائل الشیعه، ج 1، ص 90.

422) مائده (5)، آیه 27.

423) بحارالانوار، ج 96، ص 12.

424) الکافى، ج 2، ص 349.

425) وسائل الشیعه، ج 14، ص 116.

426) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 74-76.

427) بحار الانوار، ج 82، ص 198.

428) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 77.

429) سوره توبه، آیه 53.

430) عروة الوثقى، ج 1، ص 612-613.

431) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص73.

432) سوره سجده، آیه 16.

433) تفسیر نمونه، ج 17، ص 146؛ ج 18، ص 251.

434) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 77-78.

435) قصه‏هاى نماز، ص 50.

436) تفسیر نمونه، ج 15، ص 61.

437) از مدینه تا کربلا، ص 341.

438) اخلاق عملى آیت‏الله کنى، ص 103.

439) زندگى نامه شیخ رجبعلى، ص 70، داستان 29.

440) مدینه تا کربلا، ص 341.

441) بحار الانوار، ج81 ، ص258.

442) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 64.

443) بقره، آیه 45.

444) هزار و یک نکته، ص 158.

445) کتاب علل و درمان حواسپرتى در نماز، ص 194.

446) سوره نحل، آیه 67.

447) سوره بقره، آیه 219.

448) سوره مائده، آیه 90.

449) تفسیر نمونه، ج 3، ص 395.

450) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص81-82.

451) نهج‏البلاغه، حکمت 312.

452) الاخلاق، ص 46.

453) البیان، ج 1، ص 100.

454) براى مطالعه بیشتر ر.ک: آرامش در پرتو نیایش، رحیم کارگر، نشر روح.

455) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 106-109.

456) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 40.

457) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 37-38.

458) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 56.

459) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 57.

460) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 199.

461) سوره بقره، آیه 183.

462) جواهر الکلام، ج 26، ص 38.

463) نهج الفصاحه، ح 1588.

464) وسائل الشیعه، ج 11، ص 257.

465) سرود یکتاپرستى، ص 20.

466) قرآن و روان‏شناسى، ص 357.

467) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص22.

468) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 26.

469) علل الشرایع، ترجمه تهرانى ذهنى، ج 2، ص 43.

470) تفسیر قرآن، آیت‏الله جوادى آملى.

471) کتاب آثار برکات نماز، ص 70 – 71.

472) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 29.

473) وضوء النبى، ص 85 – 88؛ اضواء على عقائد الشیعة الامامیة، ص 491 – 492.

474) الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج 3، ص 181-364؛ الاعتصام بالکتاب و السنة؛ المحلى بالاثار، ج 3.

475) سوره مائده، آیه 6.

476) وسائل الشیعة، ج 1، ص 403.

477) وسائل الشیعة، ج ، ص 405، باب 19(من ابواب الوضوء).

478) تفسیر نمونه، ج 4، ص 286.

479) قاموس قرآن، ج 6، ص 118-117.

480) فروع کافى، ج 3، ص 25-26، ح 4، براى مطالعه بیشتر ر.ک: وسائل الشیعة.

481) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص105-107.

482) فروع کافى، ج 3، باب 17، ح 4 و 5، ص 33 – 34؛ براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: المیزان، ج 5، ص 220؛ الاعتصام بالکتاب و السنه و….

483) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص107-108.

484) اسرار الصلاة، ص 53، فصل پنجم در آداب دعا.

485) سوره‏ انبیاء، آیه 30.

486) اسرار الصلاة، ص 52.

487) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، 162.

488) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 161.

489) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 153.

490) مقدمات نماز عبارتند از: 1- ستر عورت، 2- ازاله نجاست از تن و لباس، 3- شروط لباس نمازگزار، 4- شروط مکان نمازگزار؛ احکام قرآن، دکتر محمد خزائى، ص 358.

491) سوره توبه، آیه 108.

492) وسائل الشیعه، ج 1، باب وضو، ص 256.

493) اسرار نماز، ص 114.

494) آداب الصلوة امام خمینى (ره) ج 1، ص 128.

495) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 71.

496) نماز نور چشم مصطفی، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 111.

497) تفسیر نمونه، ج 4، ص 284؛ توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 388، مسئله 684، 685 و 686.

498) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص111-112.

499) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 48-50.

500) مفردات، ص 373.

501) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص108.

502) پرسش و پاسخ، ص 399.

503) تفسیر نمونه، ج 4، ص 291.

504) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص103-104.

505) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 163.

506) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 225-227.

507) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 286- 398؛ استفتائات مقام معظم رهبرى.

508) سوره هود، آیه 90.

509) سوره توبه، آیه 31.

510) سوره بقره، آیه 222.

511) سوره فرقان، آیه 70.

512) سوره زمر، آیه 53.

513) سوره هود، آیه 3.

514) بقره، آیه 222.

515) تفسیر نمونه، ج 19، ص 504.

516) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص110-111.

517) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 154.

518) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 168.

519) بحارالانوار، ج 80، ص 164-185؛ ترجمه المیزان، ج 8، ص 86.

520) ترجمه المیزان، ج 8، ص 86.

521) سوره‏ ق، آیه 16.

522) اقتباس از: احکام بانوان، ص 17؛ فلسفه‏ى حجاب، ص 17.

523) 1. آیا حجاب ضرورت دارد؟ 2. پوشش زن در اسلام 3. حجاب 4. حجاب در ادیان الهى 5. حجاب در عصر ما 6. حجاب و آزادى 7. حدود پوشش و نگاه در اسلام 8. رسائل حجابیه 9. مسئله حجاب.

524) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 463، مسئله‏ى 789.

525) استفتائات امام خمینى، ج 1، ص 137؛ توضیح المسائل مراجع، ص 465.

526) احکام بانوان (فتاواى حضرت امام)، ص 15.

527) سوره نور، آیه 30.

528) سوره نور، آیه 31.

529) وسایل الشیعه، ج 20، ص 202.

530) براى آگاهى بیشتر در این زمینه ر.ک: فلسفه حجاب و حجاب از دیدگاه قرآن و سنت.

531) منبع : نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص114-116.

532) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 143.

533) سوره حج، آیه 23.

534) تفسیر نمونه، ج 14، ص 57 و ج 25، ص 371.

535) سوره آل عمران، آیه 50.

536) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص116-117.

537) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 144.

538) سوره اعراف، آیه 29.

539) أمالى صدوق، ص 293، ح 8؛ تفسیر المیزان، ج 20، ص 49.

540) سوره بقره، آیه 114.

541) تفسیر نمونه، ج 1، ص 411.

542) سوره توبه، آیه 17.

543) سوره توبه، آیه 18.

544) تفسیر نمونه، ج 7، ص 314.

545) سوره اسراء، آیه 1.

546) سوره بقره، آیه 144.

547) سوره توبه، آیه 19.

548) سوره اعراف، آیه 31.

549) سوره نور، آیه 36.

550) تفسیر المیزان، ج 15، ص 126؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص 481.

551) ترجمه میزان الحکمه، ج 5، ص 2390؛ مسجد در آینه قرآن و روایات.

552) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، سعید شمس، ص 119.

553) سوره جن، آیه 18.

554) سوره توبه، آیه 107-110.

555) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص119-123.

556) وسائل الشیعه، ج 1، ص 268.

557) سوره‏ آل عمران، آیه 96.

558) براى مطالعه بیشتر ر.ک: سیماى مسجد.

559) سوره نساء، آیه 108.

560) سوره بقره، آیه 43.

561) مجمع البیان، ج 1، ص 215، ذیل آیه 43 سوره بقره.

562) بحارالانوار، ج 85، ص 14.

563) آداب نماز امام خمینى رحمه الله؛ تفسیر و پیام آیات نماز؛ نماز در سیماى خانواده.

564) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص98-99.

565) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص124.

566) قاموس قرآن، واژه زینت.

567) تفسیر راهنما، ج 5، ص 514؛ تفسیر نمونه، ج 6، ص 148.

568) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص124-125.

569) سوره توبه، آیه 108؛ سوره نور، آیه 36 و….

570) بحارالانوار، ج 3، ص 320.

571) دائرة المعارف تشیع، ج 6، ص 356.

572) معارف و معاریف، ج 9، ص 351.

573) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص125-126.

574) علل الشرایع، ج 2، ص 101.

575) سوره توبه، آیه 28.

576) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص126.

577) تفسیر نمونه، ج 3، ص 398؛ تفسیر المیزان، ج 4، ص 360.

578) وسائل الشیعه، ج 1، ص 271.

579) توضیح المسائل مراجع، ج 1، مسئله‏ى 355؛ رساله امام خمینى، ص 225.

580) استفتائات امام خمینى، ج 1، ص 73.

581) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص126-127.

582) براى آگاهى بیشتر ر.ک: سرالصلاة، امام خمینى، آداب الصلاة، میرزا جواد ملکى تبریزى.

583) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 138.

584) براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 12، ص 221، توضیح المسائل، باب اوقات نماز، مسئله‏ى 736، 741، 729، 731 و 737؛ عروة الوثقى، باب اوقات نماز، مسئله‏ى 2 و 10.

585) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص131.

586) تفسیر نمونه، ج 12، ص 221.

587) تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 205.

588) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص132.

589) مجمع البیان، ج 5، ص 345.

590) مجمع البیان ، ج 5 و 6، ص 306-309.

591) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص133.

592) الدر المنثور، ج 5، ص 280 – 282.

593) سوره هود، آیه 114.

594) تفسیر نمونه، ج 12، ص 221؛ ج 9، ص 265.

595) طبرسى، مجمع البیان، ج 4، ص 86 – 88.

596) المیزان، ج 11، ص 58-59؛ ج 13، ص 174 – 175؛ عروة الوثقى، ج 1، باب اوقات نماز، مسئله 2 و 10.

597) بدایة المجتهد و نهایة المقتصد، ج 1، ص 83؛ المغنى، ج 1، ص 404 – 405.

598) وسائل الشیعه، کتاب صلاة، باب مربوط به وقت نماز، باب 32 و 33.

599) تفسیر نمونه، ج 9، ص 267؛ ج 12، ص 221، ج 16، ص 383؛ پرسش‏ها و پاسخ‏هاى مذهبى، ص 63.

600) از علماى اهل سنت احمد صدیق غمارى نویسنده کتاب ازالة الخطر عمن یجمع بین الصلاتین فى الحضر در جمع غیر مسافر موافق شیعه امامیه است. ر.ک: الفقه على المذاهب الخمسه، ترجمه کاظم پور جوادى، ص 77.

601) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 424-428،مسئله‏ى 731 و 736؛ رساله‏ى امام خمینى.

602) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص133-135.

603) سوره‏ عنکبوت، آیه 45.

604) بحارالانوار، ج 29، ص 223.

605) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 15-17.

606) سوره بقره، آیه 143.

607) تفسیر نمونه، ج 1، ص 485 – 495؛ پرسش‏ها و پاسخ‏هاى مذهبى، ج 2، ص 94.

608) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 45-46.

609) بقره (2) ، آیه 144.

610) آل عمران (3)، آیه 96.

611) حج (22)، آیه 29.

612) بقره (2)، آیه 125.

613) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 194.

614) نورالثقلین، ج 1، ص 136.

615) تفسیر المیزان، ج 1، ص331 – 334.

616) نماز نور چشم مصطفی، بازنویسى: سعید شمس، ص 139.

617) سوره بقره، آیه 106.

618) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص140-141.

619) بقره (2)، آیه 115.

620) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 44-45.

621) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 168.

622) سوره جمعه، آیه 9.

623) سوره مائده، آیه 58.

624) تفسیر نمونه، ج 24، ص 126.

625) سوره توبه، آیه 3.

626) وسائل الشیعه، ج 5، ص 369؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 4، ص 437.

627) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص143.

628) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 299.

629) مناهج الشارعین، ص 180.

630) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 25-27.

631) سوره حشر، آیه 7.

632) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 539؛ فتاواى حضرت امام خمینى، مسئله‏ى 916.

633) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص144.

634) صف (61)، آیه 2 و 3.

635) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 184.

636) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 165-167.

637) الشهاده الثالثة المقدسة، عبدالحلیم الغزى، ص 323.

638) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 155-156.

639) میزان الحکمه، ج 1، ص 82.

640) میزان الحکمه، ج 1، ص 84.

641) بحارالانوار، ج 77، ص 190.

642) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص144-145.

643) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 18-19.

644) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 68-71.

645) صد پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 158.

646) سوره بقره، آیه 2.

647) سوره نحل، آیه 44.

648) بحارالانوار، ج 82، ص 279.

649) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص150.

650) رساله‏ى توضیح المسائل، مسئله 978 و 983.

651) پرسش‏ها و پاسخ‏هاى مذهبى، ج 3، ص 56-58.

652) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص156.

653) غررالحکم، ص690.

654) نهج البلاغه، کلمات قصار 449.

655) غرر الحکم، ص 147.

656) براى مطالعه و استفاده بیشتر ر.ک: 1. خودسازى (تزکیه و تهذیب نفس)، آیت الله امینى؛ 2. رساله لقاء الله، آیت الله میرزا جواد ملکى تبریزى؛ 3. تازیانه سلوک، آیت الله حسن زاده آملى.

657) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 101-108.

658) وسائل الشیعه، ج 1، ص 69.

659) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 96.

660) اسرار نماز، ص 137.

661) نماز زیباترین الگوى پرستش، ص 59.

662) بحارالانوار، ج 84، ص 248.

663) سفینه البحار، جلد 1، ص 408.

664) نقل از حجة الاسلام محسن قرائتى.

665) سوره انعام، آیه 162.

666) هزار و یک نکته ص 135.

667) رساله توضیح المسائل امام خمینى، مساله 946 و 947.

668) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى‏، ص 80.

669) استفتائات امام خمینى، ج 1، ص 158 و 160؛ توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 575-576؛ استفتائات قرآنى، ص 38.

670) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس.

671) اصول کافى، ج 2، ص 619.

672) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 632 و عروة الوثقى، ج 1، مسئله 53.

673) نماز نور چشم مصطفى، آشنایى با نماز به شیوه پرسش و پاسخ، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 165.

674) سوره اسرا، آیه 110.

675) توضیح المسائل، مسئله‏ى 992 و 1007.

676) تحریرى الوسیله، ج 1، ص 166، مسئله‏ى 11.

677) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص167.

678) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 158-160.

679) قصه‏هاى نماز، ص 35.

680) آداب الصلوة، امام خمینى (ره)، ج 2، ص 72.

681) اصول کافى، جلد 3، ص 133.

682) هزار و یک نکته، ص 43.

683) هزار و یک نکته، ص 156.

684) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 164.

685) سفینة البحار، ماده‏ى «رئى»؛ ر.ک: سوره نساء، آیه 142.

686) سوره بقره، آیه 264؛ سوره نساء، آیه 38 و 142؛ سوره انفال، آیه 47؛ سوره ماعون، آیه 6 و7.

687) میزان الحکمه، ح 6790، ص 1018.

688) میزان الحکمه ، ح 6809، ص 1020.

689) سوره اسراء، آیه 84.

690) غررالحکم، ج 2، ص 553، حدیث شماره 4.

691) غررالحکم، ج 2، حدیث شماره 2906؛ اخلاق در قرآن، ج 1، ص 279.

692) عدة الداعى، ص 226؛ جامع السعادات، ج 3، ص 413.

693) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص153-155.

694) تحریر الوسیله، مترجم، ج 1،ص292؛مفتاح‏الفلاح،ص80.

695) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 73.

696) وسائل الشیعه، ج 6، ص 309.

697) من لایحضره الفقیه، ج1، ص212.

698) بحارالانوار، ج 82، ص108.

699) الکافى، ج 321، ص 3.

700) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، مجتبی کلباسی، ص 137.

701) علل الشرایع، ج 1، ص 262.

702) وسائل الشیعه، ج 4، ص 680؛ اسرار الصلاة، ص 61.

703) علل الشرایع، ج 2، ص 336.

704) سوره طه، آیه 55.

705) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص167-168.

706) وسائل الشیعه، ج 6، ص 246؛ خصال، ص 357.

707) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 156.

708) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.

709) مستدرک الوسائل، ج 4، ص 417.

710) مستدرک الوسائل، ج 4، ص 444.

711) بحارالانوار، ج 6، ص 68، ج 9؛ وسائل الشیعه، ج 6، ص 300؛ الصلاة فى الکتاب و السنة، ص 98.

712) بحار الانوار، ج 84، ص 242.

713) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 109-111.

714) الکافى، ج3 ، ص 266.

715) الکافى، ج3 ، ص 323.

716) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 138.

717) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 152-153.

718) سوره رعد، آیه 15.

719) الفقه على المذاهب الخمسة، ص 99.

720) وسائل الشیعة، ص 343؛ بحارالانوار، ج 82، ص 147.

721) کنز العمال، ج 7، ص 459 و سنن بیهقى، ج 1، ص 104 – 106.

722) جواهر الکلام، ج 8، ص 37 – 411.

723) صحیح بخارى، ج 1، ص 91، کتاب تیمم، حدیث 2.

724) وسائل الشیعة، ج 3، باب 1، از ابواب «ما یسجد علیه»، حدیث 1.

725) مسند احمد، ج 3، ص 327، حدیث جابر.

726) مسند احمد، ج 6، ص 179.

727) وسائل الشیعة، ج 5، ص 344.

728) وسائل الشیعة، ج 3، ص 6-7؛ سفینة البحار، ج 1، باب تاء، ص 121 – 122.

729) وسائل الشیعة، ج 5، ص 366، ح 6809.

730) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص169-171.

731) سوره رعد، آیه 15؛ سوره حج، آیه 77.

732) الاعتصام باکلتاب و السنة، ص 6-75؛ تفسیر المیزان، ج 11، ص 320- 332.

733) منشور عقاید امامیه، ص 271.

734) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص171-172.

735) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 146.

736) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص173.

737) وسائل الشیعه، ج 4، ص 880، باب 42، حدیث 2.

738) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص174.

739) عروة الوثقى، ص 226.

740) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 615، مسئله‏ى 1093؛ رساله امام خمینى رحمه الله.

741) رساله توضیح المسائل، مسئله‏ 1098.

742) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص175.

743) توضیح المسائل مراجع، 1093، ص 615، فتاواى امام خمینى رحمه الله.

744) رساله توضیح المسائل، واجبات نماز، بحث «سجده واجب قرآن».

745) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص176.

746) العروة الوثقى، ج 1، ص 529.

747) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 225، مسئله 355.

748) توضیح المسائل امام، مسئله 1093.

749) استفتائات قرآنى از حضرت امام خمینى، ص 53.

750) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص177.

751) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 615، مسئله 1093 و 1094.

752) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1059.

753) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1096.

754) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1097.

755) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1098.

756) توضیح المسائل مراجع ، مسئله 1099.

757) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص178.

758) جواهر الکلام، ج 13، ص 310 – 322.

759) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص179.

760) الکافى، ج 2، ص 480.

761) ذاریات (51)، آیه 22.

762) من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 325؛ التهذیب، ج 2، ص 322.

763) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 21.

764) بحارالانوار، ج 82، ص 195 – 194.

765) علل الشرایع، ج 1، ص 260.

766) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص185.

767) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 132.

768) بقره (2)، آیه 201.

769) بقره (2)، آیه 250.

770) بقره (2)، آیه 286.

771) آل عمران (3)، آیه 8.

772) آل عمران (3)، آیه 16.

773) آل عمران (3)، آیه 38.

774) آل عمران (3)، آیه 53.

775) آل عمران (3)، آیه 147.

776) آل عمران (3)، آیه 193.

777) آل عمران (3)، آیه 194.

778) مائده (5)، آیه 83.

779) اعراف (7)، آیه 23.

780) اعراف (7)، آیه 126.

781) هود (11)، آیه 47.

782) ابراهیم (14)، آیه 40.

783) ابراهیم (14)، آیه 41.

784) کهف (18)، آیه 10.

785) اسراء (17)، آیه 80.

786) طه (20)، آیه 25.

787) طه (20)، آیه 114.

788) انبیاء (21)، آیه 89.

789) مومنون (23)، آیه 29.

790) مومنون (23)، آیه 97و 98.

791) مومنون (23)، آیه 118.

792) شعراء (26)، آیه 83.

793) نمل (27)، آیه 19.

794) صافات (37)، آیه 100.

795) احقاف (46)، آیه 15.

796) نوح (71)، آیه 28.

797) مومنون (23)، آیه 109.

798) فرقان (25)، آیه 74.

799) فرقان (25)، آیه 95.

800) حشر (59)، آیه 10.

801) ممتحنه (60)، آیه 5.

802) تحریم (66)، آیه 7.

803) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 65-67.

804) وسائل الشیعه، ج 5، ص 474.

805) مستدرک الوسائل، ج 4، ص 93.

806) سوره حدید، آیه 3.

807) مستدرک الوسائل، ج 5، ص 17.

808) آداب نماز، ص 146 – 154، ص 362 – 363؛ جامع آیات و احادیث نماز، ص 171 – 192.

809) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص179-180.

810) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 25.

811) اولى یعنى کارى که اگر به جا آورده مى‏شد بهتر بود و در عین حال، ترک آن گناه شمرده نمى‏شود.

812) المیزان، ج 20، ص 97.

813) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص31.

814) مصباح الشریعة، ص 90.

815) اسرار نماز، ص 162.

816) میزان الحکمه، ج 5، ص 395.

817) آداب الصلاة، ص 399.

818) رموز نماز، ص 83.

819) علل الشرایع، ج 2، ص 359.

820) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 27.

821) شرح لمعه، ج 1، ص 82؛ سرود یکتا پرستى، ص 29.

822) صراط النجاة، ج 3، ص 317؛ توضیح المسائل، ص 153، ط 9.

823) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص180.

824) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 33.

825) تفسیر نمونه، ج 17، ص 415 – 424.

826) بحارالانوار، ج 91، ص 85.

827) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص192-193.

828) سوره بقره، آیه 285.

829) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 157.

830) بحارالانوار، ج 91، ص 58.

831) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص193.

832) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 144.

833) سوره بقره، آیه 285-286.

834) تفسیر نمونه، ج 2، ص 292-299.

835) سوره بقره، آیه 284.

836) تفسیر نمونه، ج 2 ، ص 292 -299.

837) مجمع البیان، ج 1، ص 404؛ شأن نزول آیات، ص 105.

838) نماز نور چشم مصطفى، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 190-191.

839) سفینة البحار، ج 5، ص 159.

840) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص189-192.

841) سوره اسراء، آیه 44.

842) سوره حشر، آیه 23.

843) سوره یونس، آیه 25.

844) سوره واقعه، آیه 26.

845) تفسیر نمونه، ج 20، ص 366؛ ج 19، ص 176؛ ج 23، ص 552.

846) نماز نور چشم مصطفى، تهیه: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، بازنویسى: سعید شمس، ص 198-190.

847) سفینة البحار، مدخل بدع.

848) سوره عصر، آیه 3.

849) سوره انفال، آیه 60.

850) فروغ ابدیت، ج 2، ص 69.

851) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص194-195.

852) المیزان، ج 8، ص 159.

853) میزان الحکمة، ج 3، باب اجتماع فى الدعاء، ح 2 – 5651 و براى آگاهى بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج 6، ص 209.

854) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص195-196.

855) انشقاق (84)، آیه 6.

856) قریش (106)، آیه 3 و 4.

857) علق (96)، آیه 20.

858) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 189.

859) سوره بقره، آیه 186.

860) اصول کافى، ج 2، ص 466؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 642-631.

861) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص189.

862) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 181.

863) اصول کافى، جلد 3، ص 137.

864) اصول کافى، ج 3، ص 137.

865) سنن النبى، ص 76.

866) چرا من نماز بخوانم؟، مؤلف: یدالله نفرى، ص 36-40.

867) تحریر الوسیله، مترجم، ج 1، ص 440.

868) اقتباس از: تفسیر المیزان، ج 14، ص 316 – 317.

869) تفسیر نمونه، ج 5، ص 268 – 272.

870) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص206.

871) الکافى، ج 2، ص 352.

872) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 123.

873) سوره اسراء، آیه 79.

874) سوره ذاریات، آیه 17 – 18.

875) سوره زمر، آیه 9.

876) سوره مزمل، آیه 6.

877) سوره مزمل ، آیه1-4.

878) سوره انسان، آیه 26.

879) سوره آل عمران، آیه 113.

880) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص199-200.

881) سوره‏ اسراء، آیه 79.

882) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 128.

883) ترجمه میزان الحکمه، ص 3756.

884) من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 136، ح 1960.

885) اصول کافى، ج 3، ص 450، ح 34.

886) تحفة الرضویه، ص 288.

887) اصول کافى ، ج 2، ص 540، ح 18.

888) بحارالانوار، ج 67، ص 310.

889) بحارالانوار ، ج 13، ص 329؛ ر.ک: محجة البیضاء، ج 2، ص 395.

890) تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 502.

891) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص201-202.

892) بحارالانوار، ج 84، ص 154.

893) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 133-134.

894) یکصد پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.

895) سوره ذاریات، آیه 56 – 58.

896) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص202-203.

897) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 368.

898) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 207.

899) اعراف، آیه 96.

900) سوره طلاق، آیه 2 – 3.

901) سوره بقره، آیه 155.

902) سوره مائده، آیه 120.

903) سوره آل عمران، آیه 26.

904) سوره قلم، آیه 44.

905) تفسیر نمونه، ج 24، ص 416.

906) سوره آل عمران، آیه 178؛ سوره انعام، آیه 44؛ سوره اعراف، آیه 182- 183.

907) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 207-210.

908) سوره بقره، آیه 239.

909) سوره نساء، آیه 102.

910) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 228-229.

911) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 421 – 910.

912) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص149.

913) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 30.

914) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 37.

915) استفتائات آیت الله بهجت ج 2، ص 329.

916) هزار و یک نکته، ص 61.

917) سوره لقمان، آیه 17.

918) سوره طه، آیه 132؛ تفسیر نمونه؛ ج 13، ص 342.

919) سور طه، آیه 132.

920) تفسیر نور، ج 7، ص 415.

921) وسائل الشیعه، ج 8، ص 287.

922) وسائل الشیعه، ج 5، ص 371.

923) بحار الانوار، ج 77، ص 4.

924) بحار الانوار، ج 88، ص 4.

925) المحاسن، ص 52.

926) بحار الانوار، ج 88، ص 10.

927) وسائل الشیعه، ج 5، ص 372.

928) بحار الانوار، ج 88، ص 3.

929) بحار الانوار، ص 4.

930) بحارالانوار، ج8، ص10 (ر.ک: محراب عشق (در فضیلت نماز جماعت)، محمد مهدى علیقلى).

931) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 131.

932) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 147.

933) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 165.

934) توضیح المسائل امام (ره)، مسأله 894.

935) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 127.

936) سوره حجرات، آیه 13.

937) سوره نحل، آیه 97.

938) سوره تحریم، آیه 11.

939) سوره آل عمران، آیه 42.

940) سوره روم، آیه 30.

941) بحارالانوار، ج 80، ص 197.

942) تحریر الوسیله، ج 1، ص 148.

943) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص127-129.

944) توضیح المسائل مراجع، مساله 886.

945) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 166.

946) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 153.

947) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.

948) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 111-112.

949) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 180.

950) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز،گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص127-172.

951) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 32.

952) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 156.

953) سوره نساء، آیه 101.

954) تفسیر المیزان، مجمع البیان و تفسیر نمونه در ذیل آیه.

955) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 708.

956) سوره بقره، آیه 185.

957) وسائل الشیعه، ج 5، ص 540.

958) المیزان، ج 5، ص 68.

959) نماز نور چشم مصطفی، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، سعید شمس، ص 226.

960) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 164.

961) منبع: اینترنت.

962) المیزان، ج 5، ص 61؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 94.

963) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص 226-227.

964) المیزان، ج 5، ص 63؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 94-96؛ احکام القرآن، ج 21، ص 487؛ آیات الاحکام، ج 1، ص 240-247.

965) من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 434.

966) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص225-228.

967) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 165.

968) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 165.

969) استفتائات جدید، حضرت آیةالله مکارم، ج 2، سؤال 169.

970) دانستنى‏هاى لازم از نماز، محمد وحیدى، ص41-42.

971) یکصد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 155.

972) صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 171.

973) سوره‏ انعام، آیه 50.

974) سوره رعد، آیه 16.

975) سوره‏ فاطر، آیه 19.

976) سوره مائده، آیه 104.

977) سوره یونس، آیه 36.

978) سوره حجرات، آیه 12.

979) سوره انبیا، آیه 7.

980) سوره زمر، آیه 18.

981) سوره توبه، آیه 122.

982) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، مجتبی کلباسی، ص 144-148.

983) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 130-131.

984) آموزش فقه، ص 29.

985) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 145.

986) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 130.

987) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 143.

988) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 149.

989) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 150.

990) سوره نحل، آیه 43.

991) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص232.

992) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 99-100.

993) سوره احزاب، آیه 59.

994) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 105-106.

995) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 132-133.

996) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 170.

997) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 153.

998) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 168-169.

999) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 154.

1000) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 159.

1001) سوره اسراء، آیه 108 – 110.

1002) توضیح المسائل مراجع، ج 1، ص 650؛ عروة الوثقى، ج 1، ص 561 و العروه الوثقى محشى، ج 3، ص 30.

1003) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص231.

1004) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 24.

1005) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 163-164.

1006) «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»‏ ؛ چنانکه که من نماز مى‏گزارم و مى‏نگرید، نماز بگزارید.

1007) زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، استاد على کرمى‏فریدنی، ص 194.

1008) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 43.

1009) سوره ابراهیم، آیه 7.

1010) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 31-32.

1011) المحجة البیضاء، ج 1، ص 366.

1012) نور (24)، آیه 37.

1013) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 92-96.

1014) زلال جارى نماز و نیایش در آیینه‏ى قرآن و روایات، استاد على کرمى‏فریدنى، ص 194.

1015) بحارالأنوار، ج 82، ص 20.

1016) المیزان، ج 1، ص 28؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 45-51؛ تفسیر سوره حمد، ص 234.

1017) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص159-160.

1018) یک صد پرسش و پاسخ درباره نماز، ستاد اقامه نماز، واحد پاسخ به سوالات، مجتبى کلباسى، ص 157.

1019) توضیح المسائل، مسئله 992 و 1007.

1020) جواهر الکلام، ج 9، ص 364-369؛ وسائل الشیعة، ج 6، ص 82- 86، باب 25 و 28، ابواب القرائة فى الصلاة.

1021) تحریر الوسیله، ج 1، ص 166، مسئله 11، القول فى القرائة.

1022) ترجمه المیزان، ج 13، ص 312؛ تفسیر نمونه، ج 12، ص 328.

1023) ترجمه المیزان، ج 13، ص 12.

1024) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص164-166.

1025) بحارالانوار، ج 74، ص 402.

1026) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز ، ص 128.

1027) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز ، ص 129.

1028) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، گرد آورنده: واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، انتشارات ستاد اقامه نماز ، ص 165.

1029) سوره انشراح، آیات 7 – 8.

1030) البرهان، ج 5، ص 690.

1031) مجمع البیان، ج 10، ص 391؛ زبدة البیان، ص 125؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 27، ص 128.

1032) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص194.

1033) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 158.

1034) یکصد و ده پرسش و پاسخ درباره‏ى نماز، انتشارات ستاد اقامه نماز، واحد پاسخگویى به سؤالات نماز، زیر نظر: مجتبی کلباسی، ص 171-172.

1035) تفسیر نمونه، ج 1، ص 218، ج 14، ص 194؛ المیزان، ج 1، ص 152؛ پرسش‏ها و پاسخ‏هاى مذهبى، ج 3، ص 41؛ اخلاق در قرآن، ج 1، ص 412.

1036) سوره بقره، آیه 45 و 46.

1037) نماز نور چشم مصطفى، بازنویسى: سعید شمس، ص58-60.

1038) سفینة البهار، جلد 2، ص 45.

1039) وسائل الشیعه، ج 3، ص 24.

1040) هزار و یک نکته، ص 252.

1041) هزار و یک نکته، ص 270.

1042) چرا من نماز بخوانم؟، یدالله نفرى، ص 60-62‏.