دسته بندی: تا خانه خورشید راهی نیست

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – بدون نام نویسنده قهرمان، دست‌هایش را پشت کمر زنجیر کرد و همین‌طور که روی میز قدم می‌زد، ‌گفت:«آخه من نمی‌خوام توی داستان تو کشته

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – فریده واحدی شهیدان وضو را با تپش نبض کبوتران می‌گیرند و سجاده‌شان چیست جز خاک برین و مهر آن‌ها عشق و تسبیحشان نور ای‌کاش

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – الهام ونکی فراهانی خدا را در گوشه این سرزمین مخوف و تاریک، در قطره‌های باران، حتی در ذرات این گرمای سوزان و خاک کویر،

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – اغول بی‌بی یغموری اگر در نمازش بودم، تکبیر گفتنش را با تمام وجودم ثبت و ضبط می‌کردم تا هرگز در هنگام تکبیر گفتن نماز

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – ندا نجفی مقدم من عشق می ورزم به نیمه های شب چون می توان با خدا خلوت کرد من عشق می ورزم به سکوت،

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – سعیده وارسته الهی بوی عطر گل محمدی ولی آقا، شامه را می نواخت. کمر عصای سیاهش تاب کوچکی داشت، هر چه نباشد قسمتی از

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – عباسعلی ناظمی خیلی افسرده بودم. دیگر از جنگ بدم می‌آمد. یکی از دوستان پدر تصمیم گرفت، طریقه شهادت پدر را برایم تعریف کند. او

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – حلیمه نبی در غروبی که شب آخربود روز،یک جاده پشت سر بود کوه،در سایه شب می کوچید آسمان، آبی نیلوفر بود آفتاب، آن طرف

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – راحله نوزادی این خیمه‌گاه کیست در گستره سیمین ماهتاب، که در پهن دشت گلگون تاریخ برپاست؟ در امتداد اردوی همیشه برپای این مکتب سبز،

زمان مطالعه: < 1 دقیقه – لیلا نوروزی سبز بودی و سرو. خرم و آزاده. زمزمه جویباران را می‌مانست ترنم محبت بر لبان تو. در کمترین روزهای شور، سایه‌سار مهر