توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون نماز با بیش از هزار و هشتصد موضوع، آموزش احکام و مسائل نماز به صورت فیلم و متن.
کتابخانه: متن صد و هشتاد و شش جلدکتاب و معرفی بیش از هزار و ششصد عنوان کتاب
نگارخانه: صدوهفتاد طرح گرافیکی و صدوشصت و پنج تصویر مستند پیرامون نماز
حکایت: چهل داستان به صورت گویا
آوا: بیش از بیست ساعت سخنرانی و سرود، قطعات صوتی مناجات و گنجینه کامل اذان، مجموعه اشعار نماز، فیلمهایی برگزیده از نمازهای جماعت بزرگان، چهل مسابقه و سرگرمی در سطوح مختلف
فریاد محراب (1)
زمان مطالعه: 2 دقیقه اى کاش آن گاه که نماز مىخوانم، نمازم آن گونه توانمند باشد که طراوت ها را از اسارت خارهاى گل برهاند و به بادهاى افسونگر، قدرت دریافت مبطل سِحر بدهد. اى کاش آن زمان، مناره ها نیز همگام با من نماز بخوانند و چلچراغ هاى بزرگ به شکرانه ى عظمت عشق محبوب، نورانى شوند. کاش آن زمان برسد که در
ساحل نجات
زمان مطالعه: < 1 دقیقه امّا آن گاه که نماز مىخوانم، در حسرت چشمان او، دل آواره ام مىشکند؛ بازمانده ى دیار عشق مىشوم و مَرکَبم از راه مىماند. آن گاه که نماز مىخوانم، به امید همراهان به سفر رفته مىمانم. مسافرى هستم که به افق هاى دور، نظر افکنده، خیره ى سرخى شفق فامِ آسمان است. آن گاه که نماز مىخوانم عطش سربند عاشورایى
صحیفه ى محبت
زمان مطالعه: < 1 دقیقه محبوب من! اکنون که نماز مىخوانم صحیفه ى زیباى کلامت در برابرم گشوده است. دفتر سیاه قلم گناهان، در مقابلم چمباتمه زده، مىدانم «گناه، تکرار تجربه هاست، و شیطان از دریچه ى صدف پوسیده اى سرک کشیده و بیان مىکند که خداوند، اراده ى جهان را به من که انسانم، سپرده است» امّا خدایا! در این سیه بازار که سودش
با نواى کاروان
زمان مطالعه: 2 دقیقه اى دلرباى عشق آفرین! «حسین» (علیه السلام) را، نیم نگاهى نظر انداختى و در کربلا، اقامه ى عشق کرد. در سجده ى نماز، دستان به خاک افتاده ى «اباالفضل» (علیه السلام) را پذیرا شدى و او را به سرزمینى بردى، تا همگان غزلى، نذر دستان بریده اش کنند و از او سقایت عطش وجودشان را، خواهان شوند. در «اللّهاکبر» اذان،
در خلوت دل
زمان مطالعه: < 1 دقیقه آن گاه که نماز مىخوانم، تقارن نسیم رحمت با معرفت دل را، جشن مىگیرم. بر کوچه کوچه ى بى ارادگى، پاى یأس مىکوبم. دردهاى نهانى را به ذهن مىآورم. سیلاب دیدگانم را رخصت عبور مىدهم و سدّ مقابل چشم را مىکوبم. دست به هم مىسایم. صفحه صفحه ى زندگى را با کلمات نماز، پُر مىکنم. شعله هاى درد از وجودم
قافله ى حیرت
زمان مطالعه: 2 دقیقه من اسیر کوچه هاى حیرتم، درمانده ى دیار عاشقى و مانده از قافله ى یاران سفر کرده. «در سر، گریستنى دارم دراز، و ندانم که از حسرت، گریم، یا از ناز؟ به خود که مىنگرم، مىبینم که از من زارتر کیست؟ به یک لبّیک، در همه ى ناکامى ها را به روى خود گشادم و از تو، چه درماندم.(1)» الهى!