توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون نماز با بیش از هزار و هشتصد موضوع، آموزش احکام و مسائل نماز به صورت فیلم و متن.
کتابخانه: متن صد و هشتاد و شش جلدکتاب و معرفی بیش از هزار و ششصد عنوان کتاب
نگارخانه: صدوهفتاد طرح گرافیکی و صدوشصت و پنج تصویر مستند پیرامون نماز
حکایت: چهل داستان به صورت گویا
آوا: بیش از بیست ساعت سخنرانی و سرود، قطعات صوتی مناجات و گنجینه کامل اذان، مجموعه اشعار نماز، فیلمهایی برگزیده از نمازهای جماعت بزرگان، چهل مسابقه و سرگرمی در سطوح مختلف
جاودانگى حضرت الیاس
زمان مطالعه: < 1 دقیقه حضرت الیاس نشسته بود، ناگاه فرشته مرگ وارد شد که جانش را بگیرد، الیاس به گریه و زارى درآمد؛ خداوند به فرشته مرگ فرمود: «از الیاس سؤال کن گریه ات براى چیست؟ براى دنیا یا مرگ؟» الیاس در جواب گفت: «زارى من براى این است که نیستم تا ذکر خدا گویم و در مجالس ذکر، جاى من خالى خواهد بود.»
مراقبت وقت نماز
زمان مطالعه: < 1 دقیقه در نامه اى، حضرت على علیه السلام براى محمد بن ابى بکر – زمانى که او را به فرماندارى کشور مصر گمارده بود – نوشت: «مراقب اوقات نماز باش و آن را در وقت مقرر خود به جا آور. قبل از وقت نماز، اقدام به اقامه آن نکن، و هم چنین به خاطر کارى که دارى آن را به تأخیر
دزدترین مردم (1)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه حضرت صادق علیه السلام فرمود: روزى على بن ابى طالب علیه السلام مردى را مشاهده کرد که همانند کلاغ منقار به زمین مى زد و نماز مى خواند. به او فرمود: «چند وقت است این طور نماز مى خوانى». عرض کرد از فلان زمان. فرمود: «عمل تو نزد خدا مانند کلاغى است که منقار بر زمین مى زند. اگر با
نماز غلام پرهیزگار
زمان مطالعه: 2 دقیقه سالى در مدینه قحطى و خشکسالى بود و مردم در صحرا و بیابان مى رفتند و دعا مى کردند و نماز باران مى خواندند. شخصى مى گوید: «من غلامى را در خلوت و تنهایى دیدم که نماز مى خواند و عبادت مى کرد. از خشوع و از گریه اى که کرد و از مناجاتى که با حق کرد و بارانى
چشمه آب در دل شب
زمان مطالعه: 2 دقیقه امام، چشم به ستاره هایى که در دل تیره شب، سوسو مى زدند دوخته بود و دلش آرام بود. مى دانست که بالاخره به هر شکل شده است، آن شب نیز نماز شبش را خواهد خواند. نیمه هاى شب بود و ماشین آن ها ساعت ها بود که از شهر مشهد، به سوى شهر قم، در حرکت بود. سفر آن
آه و ناله امام در دل شب (1)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه یکى از اساتید قم نقل مى کرد که شبى در قم مهمان حاج آقا مصطفى بودم. قبل از این که امام به زندان و تبعید بروند؛ حاج آقا مصطفى هم منزل آقا بودند، خانه جداگانه اى نداشتند. نصف شب از خواب پریدم و دیدم که صداى آه و ناله در خانه بلند است؛ نگران شدم که در خانه چه اتفاقى