توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون نماز با بیش از هزار و هشتصد موضوع، آموزش احکام و مسائل نماز به صورت فیلم و متن.
کتابخانه: متن صد و هشتاد و شش جلدکتاب و معرفی بیش از هزار و ششصد عنوان کتاب
نگارخانه: صدوهفتاد طرح گرافیکی و صدوشصت و پنج تصویر مستند پیرامون نماز
حکایت: چهل داستان به صورت گویا
آوا: بیش از بیست ساعت سخنرانی و سرود، قطعات صوتی مناجات و گنجینه کامل اذان، مجموعه اشعار نماز، فیلمهایی برگزیده از نمازهای جماعت بزرگان، چهل مسابقه و سرگرمی در سطوح مختلف
مناجاتهاى امام صادق
زمان مطالعه: < 1 دقیقه امام صادق علیهالسلام چنین بود که گاهى شبانه به قبرستان مىرفت و مىفرمود: «اى اهل قبور! چه شده است که هر چه شما را صدا مىزنم، جواب نمىدهید؟» آنگاه مىفرمود: «به خدا سوگند میان آنان و پاسخ گفتن فاصله افتاده و دیگر قادر بر جواب دادن نمىباشند و گویا ما هم نظیر ایشان **سجادهى عشق، ص: 64@ خواهیم شد!» (1).
امام هادى و نمازشب
زمان مطالعه: < 1 دقیقه قطب راوندى گفته در اخلاق و حالات حضرت امام هادى علیهالسلام که وقتى شب فرا مىرسید رو مىکرد به قبله و مشغول عبادت مىگشت و ساعتى از عبادت باز نمىایستاد. و بر تن شریفش جبهایى بود از پشم و سجادهاش بر حصیرى بود و پیوسته لب مبارکش در تسبیح و ذکر خدا بود. (1). و همچنین آمده است که چندین
جوانى که با نماز قلبش منور بود
زمان مطالعه: 2 دقیقه از حضرت امام صادق علیهالسلام روایت شده که روزى حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و اله و سلم به عنوان نماز صبح به مسجد تشریف بردند، بعد از نماز جوانى را دیدند به نام (حارثة بن مالک) که رنگى زرد و بدنى ضعیف داشت، آنقدر بىخوابى کشیده و گریه کرده بود که چشمهایش در حدقه فرو رفته بود. حضرت
در حالات علامه بحرالعلوم
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مرحوم ملا زینالعابدین سلماسى که از ملازمین و خواص علامه بحرالعلوم است، اظهار مىدارد که: «علامه بحرالعلوم هر شب در کوچههاى نجف، گردش مىکرد و براى بینوایان غذا مىبرد! اتفاقاً چند روزى درس را تعطیل کرد، طلاب مرا شفیع کردند که علت این امر را سؤال کنم، وقتى از ایشان خواستم درس را شروع **سجادهى عشق، ص: 67@ بفرمایند و
شیخ جعفر کاشف الغطاء مرد دعا و نیایش
زمان مطالعه: < 1 دقیقه شهید بزرگوار، ملا محمد تقى برغانى قزوینى مىگوید: «هنگامى که مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء وارد قزوین شد در منزل یکى از بزرگان ساکن گردید، در آن منزل، باغى وجود داشت، هنگام خواب فرا رسید و همه خوابیدند و من هم در گوشهى آن باغ خوابیدم، چون پاسى از شب گذشت، شنیدم شیخ مرا صدا مىزند و مىفرماید: **سجادهى عشق،
نمازشب در همه جا و همه وقت
زمان مطالعه: < 1 دقیقه شیخ جعفر کاشفالغطاء، این عالم جلیلالقدر روزى پس از تدریس فرمودند: «من یک دخترى دارم که موقع ازدواج اوست، اگر یک آقاى متدین با اخلاقى باشد دخترم را به او مىدهم»، یکى از فضلاى جلسه بلند شد و نشست، همین برخاستن یعنى خواستگارى؛ شیخ فرمود: «به منزل ما بیا» و خود نیز به خانه رفت، این طلبه هم آمد، مرحوم