توضیحات اجمالی بخشها:
شناختنامه: پژوهشی جامع پیرامون نماز با بیش از هزار و هشتصد موضوع، آموزش احکام و مسائل نماز به صورت فیلم و متن.
کتابخانه: متن صد و هشتاد و شش جلدکتاب و معرفی بیش از هزار و ششصد عنوان کتاب
نگارخانه: صدوهفتاد طرح گرافیکی و صدوشصت و پنج تصویر مستند پیرامون نماز
حکایت: چهل داستان به صورت گویا
آوا: بیش از بیست ساعت سخنرانی و سرود، قطعات صوتی مناجات و گنجینه کامل اذان، مجموعه اشعار نماز، فیلمهایی برگزیده از نمازهای جماعت بزرگان، چهل مسابقه و سرگرمی در سطوح مختلف
دین یعنى نماز
زمان مطالعه: < 1 دقیقه نزدیکى بندگان نماز است معراج روندگان نماز است موقوفُ عَلَیه کُلِّ طاعات سر کرده ی جمله ی عبادات رکن شرع و ستون دین است شاید گفتن که دین همین است «ملامحسن فیضکاشانى» **سرچشمه امید، ص: 63@
بوى بال فرشته
زمان مطالعه: < 1 دقیقه صبح زود است و خواب مىچسبد باید امّا که باز برخیزم از اذان پر شده است کوچه ما باید از خواب ناز برخیزم باز مادر بزرگ، بیدار است بوى نان برشته مىآید مادرم غرق در نماز و دعاست بوى بال فرشته مىآید با صداى خروس همسایه مىشود خواب ناز، شیرین تر صبح زود است و خواب مىچسبد هست امّا نماز،
احساسات باران
زمان مطالعه: < 1 دقیقه باید اى دل اندکى بهتر شویم یانه! اصلاً آدمى دیگر شویم از همین امروز هنگام نماز با خدا، قدرى صمیمى تر شویم سوءظن در خوبى گل ها بد است یادمان باشد که خوش باور شویم مثل رویاى درخت و روح گل زیر احساسات باران، تر شویم با همه افسردگى امّیدوار آتش در زیر خاکستر شویم زیر دست و پاى داغ
بندگى
زمان مطالعه: < 1 دقیقه دلت را با خداوند آشنا کن ز عمق جان، خدایت را صدا کن دلت غفلت زده مانند سنگ است مس دل را زِ یادِ او طلا کن شکوه بندگى در خاکسارى است خضوع و بندگى پیش خدا کن تو غرق نعمت پروردگارى بیا و حقّ نعمت را ادا کن نشانِ حق شناسى در نماز است جفا تا کى؟ بیا قدرى
نماز (1) (1)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه شکوفه ی سپیده دم به خنده چون گشود لب زشاخسار صبحدم پرید زاغ پیر شب گشود پر به آسمان چکاوکِ خوش اذان فضا پر از ترانه شد ز بانگ مهربان آن ز نغمه اش درخت دل شد آشیانه ی خدا گرفت قلب خسته ام ز من بهانه ی خدا در آن هواى پاک و خوش گل نیاز شد دلم شکفت
نماز (2) (2)
زمان مطالعه: < 1 دقیقه مىروى ابتداى جاده ی نور دستهایت پر از دعا و نیاز با دلى خسته از عبور زمان مىروى عاشقانه سوى نماز روبه روى نگاه تو پیداست جانمازى که با تو همدرد است مىنشینى به سوى قبله ی عشق در هوایى که سخت دَمْسرد است در خم پلکهاى خسته ی تو اشکهایت دوباره پنهان است باز در قلب گرم سجاده مهر